ادامه درگیری شدید تروریستها و ارتش سوریه در ۳ محله حلب

عناصر تروریستی به شدت در محلههای «زبدیه، الانصاری و المشهد» از مواضع خود دفاع میکنند.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری فارس، آخرین خبرها از شهر حلب حاکی از آن است که عناصر تروریستی به شدت در محلههای «زبدیه، الانصاری و المشهد» از مواضع خود دفاع می کنند.
یک منبع میدانی در گفت وگو با بین الملل فارس اعلام کرد که ارتش در حومه این محله ها با تروریست ها به شدت درگیر است.
وی با بیان این که ارتش و نیروهای مقاومت تا لحظه تنظیم این خبر وارد این محله ها نشده اند، گفت: همه نیروهای متحد در تلاش هستند خط دفاعی تروریست ها در این مناطق بشکنند.
این منبع میدانی با توضیح اینکه تروریست ها توانی برای مقاومت ندارد، گفت: نیروهای سوری و رزمندگان مقاومت به زودی وارد این محله ها می شوند. وی گفت: درگیری ها در بخش های جنوبی منطقه سیف الدوله و بخش های کوچکی از محله های صلاح الدین و غرب منطقه السکری ادامه دارد.این منبع میدانی با بیان این که 98 درصد شهر حلب آزاد شده، گفت: مردم در محلات آزاد شده به جشن و شادی مشغول هستند و درگیری ها در محله های یادشده ادامه دارد.
اندیشکده واشنگتن:
اندیشکده آمریکایی نوشت: لازم است آمریکا با ساز و کار راهبردی که بیانگر توان دفاع موشکی خود و متحدانش است به ایران نشان دهد حملات موشکیاش با واکنش قاطع هوایی و موشکی نیروهای ائتلاف مواجه میشود.
به گزارش مشرق، «اندیشکده واشنگتن» چندی قبل در گزارشی تحلیلی به برنامه موشکی ایران پرداخت.
در ابتدای این گزارش آمده است: ایران بزرگترین قدرت موشکی در خاورمیانه است و زرادخانه آن متشکل از بیش از هزاران موشک برد کوتاه ، متوسط و بلند بالستیک و احتمالا موشکهای سطح به سطح هجومی کروز است. با وجودی که این موشکها از نوع متعارف هستند، اما بسیاری از آنها میتوانند تجهیزات اتمی حمل کنند البته به شرطیکه که این کشور به چنین قابلیتی نیز دست یابد.به نوشته این اندیشکده مطالعاتی، در حالیکه توافق اتمی ایران با قدرتهای جهانی شاید چنین روزی (قابلیت حمل کلاهک اتمی با موشک) را دور نماید، اما این توافق محدودیت جدیدی در برنامه موشکی ایران اعمال نکرده است .
بر این اساس، کمیت نیروی موشکی ایران میتواند همراه با لغو تحریمها در طول 15 سال شدت نیز یابد. تا آن زمان نیز افزایش فزاینده توان موشکی و سایبری ایران چالشی بزرگ برای توان دفاع موشکی منطقه و علیه اهداف حیاتی،زیر ساختی، نظامی و مراکز شهری است و به این دلیل هر تلاشی در زمینه بهبود توافق اتمی با ایران باید نگرانی ناشی از برنامه موشکی این کشور را رفع نماید. در ادامه این گزارش آمده است: موشکها نوعی ابزار تبلیغاتی ایران نیز محسوب میشوند و در هر رژه نظامی بر روی آنها در حالیکه شعارهای مرگ بر آمریکا، اسرائیل مشاهده میشوند و حتی خواهان محو اسرائیل هستند رویت می شوند.ا ین موشکها نشانگر رشد قدرت نظامی ایران بوده و برای این کشور توان موشکی ابزار جنگ روانی است .
در بخش دیگر این گزارش با اشاره به تنوع موشکی ایران آمده است: موشکهای برد کوتاه ایران برای دشمنان نزدیکش در خلیج فارس است و موشک های «فاتح -110» با برد 300 کیلومتر از آن دسته هستند.
موشکهای برد متوسط ایران چون «شهاب -3» «قدر» و «عماد» نیز ویژه اسرائیل هستند. این کشور همچنین موشک سوخت مایع دو مرحلهای «سجیل -2» را آزمایش کرده که بردی بیش از 2000 هزار کیلومتر دارد و میتواند جنوب شرقی اروپا را هدف قرار دهد. البته این موشک هنوز عملیاتی نشده است.
گفته میشود ایران آزمایش ناموفقی را بر نوعی موشک کره شمالی داشته که برد آن 4 هزار کیلومتر تخمین زده میشود. از سوی دیگر موشک ماهواره بر «سفیر» که 4 ماهواره را در مدار زمین قرار داده است (سال 2009) تجربهایی مناسب برای موارد مورد نیاز ساخت یک موشک قاره پیما است .
در بخش دیگر این گزارش که در آن بررسی دقیقی بر انواع موشکهای ایران همراه با تصاویر متعدد صورت گرفته، آمده است: دکترین مقاومت ایران شاید روزی به جایی منتهی شود که نبرد با آمریکا و اسرائیل یا نوعی درگیری محدود برای حصول اهداف سیاسی را شاهد باشیم. سیاستی که موجب درگیری حزبالله و حماس با اسرائیل نیز شده است.
واشنگتن باید هر آنچه را که میتواند بکار بندد تا ارزش توان موشکی تدافعی و هجومی ایران را که این کشور در آن سرمایه گذاریهای مالی و انسانی انجام داده را کاسته و با تقویت توانایی خود این کشور را تنبیه کند. بنابراین، آمریکا باید تقویت به دفاع موشکی نیروهای ائتلاف پرداخته و ساختار دفاع موشکی یکپارچه را ایجاد کند.
در انتهای این گزارش آمده است: در مجموع نیروی موشکی ایران یک معضل است و آمریکا باید شرکای عرب خود را ترغیب به توسعه دفاع شهری کند که در این میان اسرائیل مدلی خوب و مناسب میباشد. همچنین باید با برنامههای تبلیغاتی موشکی ایران و جنگ روانی این کشور با ساز و کار تبلیغاتی راهبردی که بیانگر توان دفاع موشکی آمریکا و متحدانش باشد برخورد گردد و در آن تاکید شود حملات موشکی ایران با واکنش قاطع هوایی و موشکی نیروهای ائتلاف مواجه میشود.
پیشبینی رویارویی نظامی آمریکا با ایران در دوره ترامپ + دانلود
در این شبیهسازی، ناو نیروی دریایی آمریکا در تنگه هرمز پس از برخورد با مینهای دریایی ایران آسیب جدی میبیند؛ دولت جدید آمریکا به تلافی این اتفاق، با یک حمله هوایی تأسیسات نگهداری مینهای دریایی ایران را بمباران میکند.
سرویس جنگ نرم مشرق- با توجه به آغاز قریبالوقوع ریاستجمهوری ترامپ و دشمنی آشکار «جیمز متیس» وزیر دفاع انتخابی وی با ایران، به نظر میرسد بخشی از کارشناسان آمریکایی وقوع جنگ میان آمریکا و ایران را چندان دور از انتظار نمیدانند. از جمله، اندیشکده شناخته شده «امریکنانترپرایز» طی گزارشی مفصل، سناریویی را ترسیم کرده که در آن، میان دو کشور جنگ صورت میگیرد. مشرق صرفا جهت اطلاع نخبگان و تصمیمگیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی این گزارش را منتشر میکند و دیدگاهها، ادعاها و القائات این گزارش هرگز مورد تأیید مشرق نیست.
این گزارش با عنوان «ایران در جنگ: درک چرایی و چگونگی استفاده تهران از نیروی نظامی[1]»، به قلم «متیو مکاینیس» و با همکاری «اشتون گیلمور» نوشته شده است. مکاینیس کارشناس امریکنانترپرایز در امور ایران و به طور خاص «آرمانها، فرهنگ استراتژیک، قدرت نظامی و اهداف» تهران است. وی پیش از پیوستن به اندیشکده امریکنانترپرایز، تحلیلگر ارشد وزارت دفاع آمریکا بود.شش ساعت شبیهسازی بحران میان آمریکا و ایران
نویسندگان گزارش امریکناینترپرایز، با اشاره به اینکه ابعاد قدرت نظامی ایران در دوران پسابرجام و با کمرنگ شدن برخی تحریمها تغییر خواهد کرد، بر اساس برخی «الگوهای تاریخی» از جمله جنگ با عراق، جنگ نفتکشها علیه آمریکا، درگیریها با طالبان در اواخر دهه 1990، مبارزه علیه داعش در عراق و سایر موارد درگیری نظامی مستقیم یا غیرمستقیم ایران در منطقه، سناریوی جنگ مستقیم احتمالی میان آمریکا و ایران را ترسیم کردهاند. البته مکاینیس و گیلمور اعتراف میکنند که همانطور که مقامات ایرانی میگویند، تهران پس از انقلاب اسلامی هیچگاه آغازکننده جنگ نبوده است.
آنچه انجام شده، یک «شبیهسازی بحران» شش ساعته درباره وقوع درگیری نظامی میان آمریکا و ایران در صورت «سقوط توافق هستهای» است. امریکناینترپرایز از این طریق تلاش کرده تا روند تصمیمگیری مقامات ایران در صورت بروز بحران یا جنگ را شبیهسازی کند. البته نویسندگان تأکید دارند که این شبیهسازی، اهداف تجویزی یا پیشگویانه ندارد، بلکه صرفاً توصیف میکند که «الگوهای رفتاری بالقوه یا احتمالی دولت ایران» در صورت بروز این سناریو چه خواهد بود.
رهبر، رئیسجمهور و سپاه پاسداران ایران، از جمله شرکتکنندگان در شبیهسازی
ساختار شبیهسازی به اینگونه بود که پنج گروه چندنفره (از متخصصان اندیشکدههای آمریکایی و شمار زیادی از تحلیلگران امنیتی دولت آمریکا در امور ایران) تشکیل شد تا نماینده «رهبر و دفتر مقام معظم رهبری»، «کابینه رئیسجمهور و سایر مشاوران تأثیرگذار»، «ارتش و ستاد کل نیروهای مسلح»، «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» و «نیروهای نیابتی و متحدان کلیدی ایران» باشند. از سوی دیگر، یک تیم هم برای نمایندگی آمریکا تشکیل شد. تصمیمات احتمالی سایر بازیگران منطقهای و بینالمللی را نیز تیم دیگری اتخاذ میکرد. سناریو از این قرار بود:
اوایل سال 2017 یک رئیسجمهور جدید در آمریکا روی کار میآید که قول داده همکاریهای بینالمللی آمریکا را با تمرکز خاص بر بازنگری در سیاستهای کنونی واشینگتن در قبال خاورمیانه، تقویت کند. وی در این راستا نسبت به برجام اظهار بدگمانی میکند و اگرچه متعهد نمیشود که آمریکا به شکل یکجانبه از توافق عقبنشینی کند، اما به مردم کشورش قول میدهد این توافق را به طور کامل بررسی نماید، و علناً اعلام میکند که تعلیق عمل آمریکا به برجام و اعمال تحریمهای اقتصادی جدید را در نظر خواهد گرفت.
بعدها دولت آمریکا به گزارشهای آژانس و این «نتیجه کلی» که ایران صرفاً به دنبال اهداف صلحآمیز در برنامه هستهایش است، مشکوک میشود. آژانس نیز نهایتاً درباره فعالیتهای کنونی ایران اظهار اطمینان میکند، اما درباره ابعاد احتمالی نظامی این برنامه در گذشته سکوت مینماید. مطابق پیشبینی دولت آمریکا، ایران بخش عمده (نه همه) ثروت به دست آمده از کاهش تحریمها را صرف زیرساخت، ساخت و توسعه پروژههایی برای ترمیم اقتصاد خود میکند.
با این حال، این احتمال وجود دارد که بخشی از این ثروت نیز صرف حمایت از نیروهای نیابتی و متحدان ایران در عراق، سوریه، لبنان و یمن شده باشد. همچنین سپاه، حزبالله لبنان و متحدان منطقهای شبهنظامی ایران دولتی همسو با خودشان را در سوریه حفظ کردهاند و جبهه جدیدی از مقاومت را در مرزهای شمالی اسرائیل تشکیل دادهاند. داعش نیز در عراق و سوریه عقبنشینی کرده، اما همچنان یک تهدید جدی تروریستی در سراسر منطقه است.
تنشها میان ایران و عربستان همچنان بسیار شدید است و ایران رفتهرفته خود را به عنوان ضامن امنیت خلیج فارس تثبیت میکند و به شدت در تنگه هرمز گشتزنی میکند. گزارشهایی نیز وجود دارد مبنی بر اینکه نیروی دریایی سپاه به سوی برخی کشتیهای سعودی و کویتی شلیک و تلاش کرده این کشتیها را توقیف کند.
شبیهسازی منطقی یا فیلمنامه هالیوودی؟
در این بخش از سناریو، با توجه به عدم تمایل تیم نماینده مقامات ایران به آغاز درگیری نظامی با تیم نماینده آمریکا، تیم مدیریت سناریو مجبور میشود به اجبار، سناریو را به سوی جنگ نظامی میان دو کشور سوق بدهد:
گزارشهایی درباره وجود یک سایت هستهای اعلامنشده متعلق به سپاه پاسداران در ایران منتشر میشود و افزایش تنشها در خلیج فارس، تشدید بحران و از جمله برخورد یک ناو نیروی دریایی آمریکا با مینهای نصبشده توسط ایران در تنگه هرمز، موجب میشود تا نهایتاً درگیری نظامی میان دو کشور صورت گیرد. به دستور تیم مدیریت سناریو، نیروی دریایی سپاه پاسداران به ناوهای نیروی دریایی عربستان حمله میکند.
همچنین به دستور تیم مدیریت سناریو، نیروهای عملیات ویژه آمریکا که برای مشورت دادن به ارتش یمن تحت کنترل «عبدربه منصور هادی» به یمن رفتهاند با نیروهای انصارالله و مشاوران آنها که عضو نیروی قدس سپاه هستند، درگیر و در این درگیری شماری از نیروهای آمریکایی و ایرانی کشته میشوند.
مقامات نظامی ایران به این نتیجه میرسند که تلفات نظامی آمریکا نشانهای از تشدید خطرناک درگیری میان دو کشور است. بنابراین فوراً به فکر راههای احتمالی برای کاهش تنشها میافتند. ایران از روسیه میخواهد تا برای آغاز روند مذاکرات درباره تحولات اخیر هستهای، در شورای امنیت سازمان ملل قطعنامهای را طرح کند.

اندیشکدههای آمریکایی، گزارشهای بیشماری را برای کمک به درک قدرت و سازوکار نظامی ایران نوشتهاند، اما شبیهسازی سناریوی جنگ در این اندیشکدهها، اقدامی کمسابقه یا حتی بیسابقه است
همزمان، آمریکا در پاسخ به آسیب دیدن ناو خود با مینهای ایرانی، حملات هوایی هدفمند علیه تأسیسات نگهداری مینهای دریایی در ایران انجام میدهد. ایران نیز با شلیک موشکهای بالستیک به پایگاه هوایی «العدید» در نزدیکی دوحه قطر، جایی که هواپیماهای آمریکایی برای حمله به تأسیسات ایران از آن برخاسته بودند، به اقدام آمریکا پاسخ میدهد. رهبر ایران نیز اعلام میکند تنها در صورتی اجازه بازدید بازرسان از سایت هستهای اعلامنشده را خواهد داد که با تهران با احترام رفتار شود.نهایتاً آمریکا در پاسخ به حمله ایران به پایگاه العدید و همچنین خودداری تهران از پذیرش بازرسان، دور جدیدی از حملات را انجام میدهد و سایت هستهای اعلامنشده ایران را از بین میبرد. شبیهسازی در اینجا و به علت محدودیت در زمان، پایان مییابد.
نتایج شبیهسازی
نویسندگان گزارش اقرار میکنند که شبیهسازی نتوانسته است پیچیدگیهای موجود در روند تصمیمگیریهای اساسی در ایران را بازسازی کند. از سوی دیگر، بخشهایی از سناریو مانند وجود یک تأسیسات هستهای اعلامنشده متعلق به سپاه پاسداران و وقوع تنشهای شدید میان «مقامات سپاه پاسداران و دولت روحانی» یا حمله ایران به ناوهای عربستان، کاملاً فرضی هستند و چنانکه نویسندگان هم اعتراف میکنند، نباید مبنای تصمیمگیری یا ارزیابی واقعی درباره تصمیمات مقامات ایرانی قرار بگیرند.
با وجود این نواقص (که در انتهای گزارش هم بیشتر درباره آنها توضیح داده خواهد شد)، نویسندگان اندیشکده امریکناینترپرایز به برخی «یافتههای کلیدی شبیهسازی» میپردازند که البته نمیتوان آنها را به طور کامل تأیید کرد. این یافتهها که شرکتکنندگان در شبیهسازی آنها را مطرح کردهاند، از قرار زیر است:
ایران تمایلی به استفاده از نیرو[ی نظامی] ندارد: مشخصترین نتیجه این شبیهسازی، بیمیلی مقامات ایران به استفاده از نیروی نظامی متعارف علیه آمریکا یا متحدان این کشور بود، عمدتاً به خاطر ترس از تشدید درگیری تا اندازهای که از کنترل تهران خارج شود. تیم نماینده مقامات آمریکا به طور خاص اشاره کردند که مجبور کردن ایران به ورود به جنگ چه اندازه «دشوار» بوده است.
وقتی ایران تحت حمله متعارف قرار بگیرد، به درگیری متعارف روی میآورد: مقامات ایران در پاسخ به حملات هوایی آمریکا علیه تأسیسات نگهداری مینهای دریایی این کشور تصمیم گرفتند تا از نیروی نظامی استفاده کنند. هواپیماهای آمریکایی از تأسیسات العدید به پرواز درآمده بودند و مقامات ایران حمله با موشکهای بالستیک به این پایگاه را یک پاسخ متناسب با حمله آمریکا میدانستند.
ایران از درگیری نامتعارف برای منحرف کردن آمریکا و بازدارندگی علیه حضور آمریکا در منطقه استفاده کرد: در جریان این شبیهسازی، تیم نماینده ایران تلاش کرد تا با کمک به انجام حملات خمپارهای علیه پایگاههای آمریکایی در عراق، مانع از تقویت روابط میان دولتهای آمریکا و عراق شود.
هدف سپاه پاسداران از فعالیتهای پنهانی یا مخفیانه ممکن است برای تصمیمگیران آمریکایی نامشخص باشد: وقتی یک حمله تروریستی با حمایت ایران انجام میشود، احتمال زیادی دارد که مقامات آمریکایی متوجه نشوند این حمله یک رویداد مستقل (مانند پاسخ به یک حمله از جانب آمریکا) است یا بخشی از یک کمپین احتمالاً دنبالهدار علیه منافع واشینگتن. اگرچه در شبیهسازی، حملات خمپارهای به پایگاههای آمریکایی در عراق، توسط قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران هماهنگ شده بودند، اما مشخص نشد که آیا تیم آمریکایی این حملات توسط یک «فرد مسلح ناشناس» را به برنامهریزیهای ایران یا تلاش این کشور برای ارسال پیام به واشینگتن نسبت دادهاند یا نه.
تلاشهای بازدارندگی ایران شامل لفاظی، مانورهای نظامی و اقدامات نیابتی سطح پایین میشود: تیم نماینده مقامات ایران طی شبیهسازی تلاش داشت تا بازدارندگی را از طریق برگزاری مانورهای نظامی در شمال خلیج فارس به نمایش بگذارد. این تیم با برگزاری اینگونه مانورها خارج از تنگه هرمز و بدون حضور نیروهای سپاه پاسداران میخواست نشان دهد که این اقدامات در جهت بازدارندگی انجام میشود و تهدیدآمیز یا با هدف تشدید تنشها نیست. گزینههای مورد بحث میان تیم ایران برای بازدارندگی غیرمتعارف، عبارت بود از استفاده از بمبهای کنارجادهای، حملات راکتی توسط نیروهای نیابتی در عراق، و افزایش کمکهای تسلیحاتی به گروههای تحت حمایت ایران در سوریه یا یمن.
آمریکا ممکن است قدرت اهرم یا بازدارندگی خود مقابل ایران را دستکم بگیرد: تیم نماینده آمریکا در شبیهسازی تمایلی نداشت اولین طرفی باشد که به شکل تهاجمی از قدرت متعارف استفاده میکند. در مقابل، تیم ایران هم رفتهرفته بیشتر از قدرت آمریکا احساس ترس میکرد و خود را تحت این تهدید میدید که ممکن است از گسترش ابعاد جنگ، آسیب ببیند.
اقدامات ایران در جهت تشدید درگیری، طی مراحل مشخص پیش میرود نه با جهشهای بزرگ: طی شبیهسازی، گزینههای مختلفی برای تشدید درگیری در اختیار تصمیمگیران ایرانی قرار میگرفت، اما آنها همیشه گزینهای را انتخاب میکردند که درگیری را کمتر تشدید کند.
محل فعالیت مخفیانه ایران تأثیر قابلتوجهی بر برداشت آمریکا از تشدید درگیری میگذارد: تیم آمریکا، عملیات مخفی سپاه پاسداران در حوزههایی را که این نهاد جای پای خود را در آنها کمتر محکم کرده، به عنوان اقدام در جهت تشدید درگیری میبیند، حتی اگر آن فعالیت مخفی در سطح پایینتری باشد. مثلاً، تیم آمریکا، حضور مشاوران سپاه پاسداران در یمن را تهدید بزرگتری حتی از حملات خمپارهای به پایگاه نیروهای آمریکایی در عراق میدانستند.
در شبیهسازی، برخی اقدامات ایران که منجر به جنگ میشود به قاسم سلیمانی نسبت داده شده است
اقدامات ایران برای تنشزدایی ممکن است در حاشیه یک درگیری رخ دهد: طی شبیهسازی، تیم ایران، یک کشتی تجاری توقیفشده را در تلاش برای کاهش تنشها آزاد کرد، اما تیم آمریکا که مشغول تصمیمگیری در زمینههای دیگر بود، متوجه آزاد شدن کشتی نشد. تیم ایران همچنین برای تنشزدایی تلاش کرد تا حوثیها را در یمن متقاعد به تسلیم کند و نشان دهد آماده مذاکره با شورای همکاری خلیج [فارس] است. همچنین نمایندگان ایران از روسیه خواستند تا در حمایت از مذاکرات صلحآمیز میان ایران و جامعه جهانی، قطعنامهای در شورای امنیت طرح کند. با این وجود، تیم آمریکا این اقدامات را نه تنها تلاش ایران برای تنشزدایی تفسیر نکرد، بلکه آنها را «دور زدن» دانست.
آمریکا ممکن است برداشت اشتباهی از تلاشهای ایران در جهت تنشزدایی داشته باشد: تیم آمریکا انتظار داشت ایران برای تنشزدایی روی به تسلیم بیاورد، اما مقامات ایران هر کاری از دستشان بربیاید انجام خواهند داد تا این تصور را باطل کنند. بنابراین در یک درگیری واقعی، ایران تا آخرین لحظه مقاومت خواهد کرد و این یعنی مقامات نظامی و سیاسی آمریکا نمیتوانند به سادگی جنگ با ایران را با موفقیت به پایان ببرند.
ایران ممکن است دخالت دادن بازیگران بینالمللی دیگر، مانند روسیه یا چین، را یک روش بالقوه برای محدودسازی اقدامات آمریکا و تنشزدایی بداند: طی شبیهسازی، تیم آمریکا اقدام ایران به دخالت دادن روسیه را راهکاری برای افزایش درگیری دانست. بخشی از دلیل این برداشت، به اقدامات اخیر روسیه در سوریه برمیگردد.
در بسیاری از موارد، دو طرف درک و برداشت اشتباهی در مورد تناسب [کنش و واکنش] دارند: تیم ایران حمله با موشکهای بالستیک به پایگاه العدید در پاسخ به حمله آمریکا به تأسیسات نگهداری مینهای دریایی خود را پاسخی متناسب میدانستند، چون هدف حمله، تأسیساتی بود که حمله به خاک ایران از آن انجام شده بود. در مقابل، تیم آمریکا استدلال میکرد که حمله به العدید نامتناسب بوده است، چون ابعاد بزرگتری داشته و به جای یک انبار، علیه یک پایگاه نظامی صورت گرفته است. این تفاوت برداشتها میتواند به طور ناخواسته موجب تشدید تنشها شود.
اولتیماتوم ممکن است علیه ایران جواب ندهد: طی شبیهسازی، تیم ایران نمیتوانست به جنگ پایان دهد، چون سرعت افزایش تنشها بیش از آن بود که ایران بتواند آنها را مهار کند. مقامات ایران احساس میکردند با اولتیماتوم مواجه شدهاند و نباید اینگونه به نظر برسد که بدون توسط به اقدامات تهاجمیتر، عقبنشینی کردهاند. تلاش ایران برای تأثیرگذاری بر شرایط مذاکره با هدف رسیدن به جایگاه «مذاکرهکننده برابر» نیز از نظر تیم آمریکا، تلاش برای خریدن زمان یا فرار از مسئولیتپذیری تلقی شد. این برداشت، به جای تنشزدایی، منجر به تشدید درگیری شد.
اگرچه در گزارش، نامی از ترامپ برده نمیشود، اما برخی نسبتها به رئیسجمهور آینده آمریکا نسبت داده میشود که از جمله آنها «غیرقابلپیشبینی بودن» است
امریکنانترپرایز؛ اتاق فکر یا اتاق جنگ
این شبیهسازی از جهات بیشماری ناقص است که البته نویسندگان نیز به برخی از این جهات اشاره کردهاند. شاید مهمترین نکاتی که موجب میشود این شبیهسازی از درجه اعتبار ساقط شود، دستکم این سه مورد باشد:
- کارشناسان امور ایران تحت هیچ شرایطی نمیتوانند به شکل دقیق، روند یا نتیجه تصمیمگیریهای مقامات ایرانی را حدس بزنند یا شبیهسازی کنند. با این وجود، شاید بتوان استفاده از این افراد را «بهترین گزینه در دسترس» برای امریکنانترپرایز دانست.
- برخی دستکاریها یا طراحیهای سناریو (مثلاً اجبار تیم ایرانی به حمله به ناوهای عربستان) آنقدر تخیلی هستند که اساس شبیهسازی را زیر سؤال میبرند و باید دید چرا هدف برگزارکنندگان شبیهسازی، تحمیل جنگ فرضی میان آمریکا و ایران بوده است.
- شواهدی که شبیهسازی بر اساس آن توجیه شده، به تجربیات تاریخی بازمیگردد (و البته شاید راهی جز این هم نبوده است)، در حالی که واقعیتهای استراتژیک دنیا روزبهروز، بلکه ساعت به ساعت، تغییر میکند و تصمیم مقامات هر کشوری در هر موقعیتی ماهیتاً غیرقابلپیشبینی مینماید.
به هر حال، عجیب است که اندیشکده امریکنانترپرایز (که مشرق پیشتر درباره جنگطلبی و ایرانستیزی آن نیز مفصلاً توضیح داده است[2]) اصرار دارد سناریوی جنگ میان آمریکا و ایران را ترسیم کند و به خصوص نشان دهد اگر در دولت جدید آمریکا میان دو کشور درگیری نظامی صورت بگیرد، احتمالاً دلیل آن اقدامات و سیاستهای ایران است؛ خواه تلاش ایران برای تثبیت قدرت خود در خلیج فارس باشد، خواه افشای فعالیتهای مخفیانه هستهای توسط سپاه پاسداران.
اندیشکده امریکنانترپرایز از مطرحترین اندیشکدههای آمریکایی به شمار میرود و شبیهسازی که در بالا توصیف شد، اگرچه جذاب است، اما از نظر فنی و اطلاعاتی از چنین اندیشکدهای انتظار نمیرود. طبیعتاً و بر اساس منطق، وقتی قرار باشد بر اساس یک یا چند فرضیه، موقعیتی را توصیف کنید، فرضیههای شما باید به واقعیت نزدیک باشد. این در حالی است که در آزمایش شبیهسازی امریکناینترپرایز چندین سناریو به تیم نمایندگان ایران (که چنانکه گفته شد در درجه اول، اعتبارشان برای نمایندگی مقامات ایران زیر سؤال است) تحمیل شده و سپس یک سری نتایج بر اساس عملکرد یک تیم فرضی در سناریوهای تحمیلی در قالب یک گزارش منتشر شده است.
صرفنظر از اینکه این گزارش چه اندازه بر واقعیت و چه اندازه بر تخیل و تصور مبتنی است، انتشار آن توسط یک اندیشکده شناختهشده آمریکایی، در آستانه روی کار آمدن دولتی در آمریکا که انتظار میرود به شدت ضدایرانی باشد، جای تأمل و تعمق دارد. باید دید چه کسی به اندیشکده امریکنانترپرایز اجازه یا دستور داده تا در گزارش خود ایران را زمینهساز جنگ با آمریکا معرفی و سپس برداشتهای خود درباره روند و نتیجه این جنگ را تحت عنوان «درک» استفاده ایران از نیروی نظامی منتشر نماید.
موازنههای میدانی و سیاسی سوریه بعد از پیروزی در حلب/ بشار اسد برای اعلام پیروزی به حلب خواهد رفت
پیروزی حماه و وحدت سوریه در حلب تأکید میکند که پروژه تجزیه در این کشور تا ابد به پایان رسیده و کسانی که 12 هزار ترویست تا بن دندان مسلح را از مناطق مسکونی حلب در کمتر از دو هفته بیرون راندند، میتوانند سایر تروریستها و تکفیریها را از دیگر مناطق سوریه اخراج کنند.
سرویس جهان مشرق - با پایان قریبالوقوع عملیات ارتش سوریه در مناطق شهری حلب و آزاد شدن این مناطق از دست گروههای تروریستی و تکفیری، رسانه های عربی به افق برنامههای نظامی ارتش سوریه و متحدان این کشور در آینده سیاست های مبارزه با تروریسم پرداختند. آنچه در این گزارش آن اشاره می شود، مقاله ای از روزنامه الاخبار لبنان و مطلبی از امین حطیط تحلیلگر مسائل راهبردی منطقه در رابطه با همین موضوع است.
روزنامه الاخبار لبنان در این رابطه مینویسد: پایتخت شمالی سوریه در آستانه بازگشت به آغوش ارتش سوریه است. شاید مهمترین سؤالی که امروز مطرح میشود،
در رابطه با رویکردهای آینده عملیات ارتش و متحدانش در سوریه است. مجموعهای از جبهه ها در لیست احتمالها وجود دارد که برخی از آنها مناطق تحت سلطه گروه تروریستی داعش را مدنظر قرار دادهاند و برخی دیگر از ضرورت تقابل با جیش الفتح و اجازه تنفس ندادن این گروه تروریستی سخن میگویند.صهیب عنجرینی تحلیلگر مسائل داخلی سوریه در این مقاله میافزاید که تسلط کامل بر شهر حلب در موازنه های ارتش سوریه و متحدانش دیگر تنها به زمان نیاز دارد، چرا که مناطق خارج از سلطه ارتش به حدود 5 درصد از مناطق تحت سلطه اشغالگران در دو هفته قبل رسیده است.
میتوان گفت که دمشق و متحدانش در آستانه عبور از نقطه عطف حلب هستند و کفة قدرت خود را در موازنه های قدرت به صورت بیسابقهای افزایش دادند. با وجود قربانیان بسیار زیاد و هزینه بالای خسارتها و ویرانیهایی که طی سالهای گذشته در سوریه ایجاد شده و شکاف گسترده اجتماعی در این کشور، اما تمام این مسائل در حساب هزینه و فایده پراگماتیک نمی گنجد.
تأثیرات فروپاشی های متوالی اردوگاه عناصر مسلح تنها منحصر به شکست آنها و از دست دادن برگه جغرافیایی حلب نیست، بلکه در عرصههای دیگری همچون نظامی، سیاسی و اقتصادی نمود پیدا میکند. سناریویی که براساس آن تحولات جنگ اخیر حلب صورت میگیرد، حتی اگر مذاکرات دورهای بین واشنگتن و مسکو در رسیدن به توافق در رابطه با مناطق باقیمانده تحت سلطه گروههای معارض در حلب منجر شود، به معنی اعلام تسلیم شدن تحت نظارت بینالمللی است.
در این چارچوب سرگی لاورف وزیر خارجه روسیه اعلام کرد که ارتش سوریه برای خارج کردن غیرنظامیان و ورود کمکهای انسانی عملیات نظامی در حلب را متوقف کرده است. وی همچنین توضیح داد که دیپلماتها و نظامیان روسیه و آمریکا روز شنبه در ژنو با یکدیگر دیدار خواهند کرد تا اوضاع حلب را بررسی کنند.
ارتش سوریه و متحدانش با گزینههای متعددی در رابطه با دور جدید میدان های جنگی آینده و زمان آن از حلب خارج خواهند شد، برخلاف گروههای مسلح که ضربه سختی را در پایتخت شمالی دریافت کرده اند. نشانههای عملیات نظامی در شمال و جنوب کشور وجود دارد و ممکن است سناریوی حلب در حومه شرقی آن در شهر الباب یا در جنوب کشور یعنی شهر درعا تکرار شود.
در این صورت ناگفته پیداست که در این عرصه نیز فضای لازم برای امضای سازشی بزرگ وجود خواهد داشت که براساس قانون اردوگاه دمشق و متحدانش در آستانه سال هفتم بحران و در دوره دولت جدید آمریکا بتوانند روند تحولات را به نفع خود مهار کنند. اطلاعات موجود شانس درگیریهای الباب را در اولویتهای ارتش سوریه بیشتر نشان میدهد، به ویژه در شرایطی که اعتمادی به ثبات هر نوع توافق اعلان نشده بین مسکو و آنکارا در زمینه عملیات سپر فرات وجود ندارد.
با وجود موفقیت خط قرمزهای روسیه در تأثیرگذاری و مهار اشغالگری ترکیه در شمال سوریه در آستانه ورود به شهر الباب اما به نظر میرسد ادامه پتانسیل موجود نمیتواند تضمین شده باشد ، چرا که آنکارا از هر فرصتی که رویکردهای دولت آینده آمریکا در اختیارش قرار دهد، استفاده خواهد کرد.
از دیگر ضرورتهای توجه به سمت شهر الباب برای ارتش سوریه این است که این منطقه در نزدیکی پایتخت گروه تروریستی و افراطی داعش یعنی شهر الرقه قرار دارد. علاوه بر اینها قطع مسیر حلب و تلاش در آینده برای تهدید مجدد مناطق تحت سلطة ارتش سوریه در حلب و حومه آن ضروری است. ضرورت استحکام بخشیدن به پیروزی جبهه جلب تنها در عرصههای نظامی و سیاسی متوقف نمی شود، بلکه به ابعاد اقتصادی نیز سرایت پیدا می کند. به این ترتیب پایتخت اقتصادی سوریه میتواند در صورتی که فضای مناسبی برایش فراهم گردد ، موازنه های خود را تا حد زیادی بهبود بخشد.
اطلاعات روزنامه الاخبار لبنان نشان میدهد که برنامه کاری دولت سوریه در رویکرد به سمت شمال این کشور و بررسی گزینههای متعدد در زمینه کمک به روند تولید اقتصادی و سرعت دادن به این روند از جمله در حل مشکل جریان برق و جستجو برای عقد قراردادهایی در جهت تجهیز شهر به مشتقات نفتی از طریق مناطق تحت سلطه نیروهای دموکراتیک سوریه آغاز شده است.
علاوه بر اینها حلب میتواند عرصهای مناسب برای بالا بردن شانس اعلام پیروزی سوریه باشد، پیروزی که آمادگیها برای اعلام آن از طریق برگزاری یک مراسم باشکوه جشن آغاز شده است که احتمالاً در آستانه ورود به سال جدید میلادی در قلعه تاریخی این شهر برگزار شود. اگر گام های مورد نظر به همین ترتیب ادامه پیدا کند، بعید نیست که دولت سوریه به زودی آغاز عملیات بازسازی شهر حلب را اعلام کرده و منتظر سرنوشت نهایی جنگ نباشد.
اتاقهای عملیات ارتش سوریه و متحدانش اهمیت محدود نکردن درگیریهای مرحله آینده به ایجاد جبهه هایی بر ضد گروههای تروریستی داعش را درک می کنند، به این ترتیب آنها میتوانند جلوی نقش آفرینی جبهه النصره و متحدانش را نیز بگیرند و فرصت زنده ماندن به آنها ندهند.
با وجود اینکه صحبت از هر نوع درگیری بزرگ در جبهههای شهر حلب زود به نظر میرسد، اما آغاز عملیات محدود در برخی محورهای این استان احتمالی قابل توجه و وارد است. به ویژه این درگیریها ممکن است در حومه شرقی ادلب که متصل به حومه غربی حلب است آغاز شود. پیروزی در عملیات هر یک از این محورها میتواند اهدافی موازی را محقق کند که هر کدام از آن ها حاشیه امنیت در اطراف حلب را از طریق افزایش مناطق تحت سلطة ارتش سوریه در حومه غربی بالاتر میبرد و مشکلات دو منطقه محاصره شده الفوعه و کفریا را کاهش می دهد. این گزینه میتواند جبهه النصره و متحدانش را نیز در موضع دفاعی قرار دهد، به ویژه در شرایطی که اتاقهای عملیات جیش الفتح همچنان به دنبال جستجوی راه حلی برای اصلاح موازنه قدرت و بالا بردن روحیه مبارزان خود هستند.
اطلاعات منتشر شده از طریق روزنامة الاخبار نشان میدهد که تناقض شدیدی در دیدگاههای موجود بین دو محور حاضر در اردوگاه جیش الفتح به وجود آمده است. برخی از آنها معتقدند که نباید در برابر شکست حلب تسلیم شوند و باید تلاش کنند حملات جدیدی را از خارج این شهر به سمت داخل تدارک ببینند، این در حالی است که برخی دیگر از آنها معتقدند باید شرایط حلب را پشت سر گذاشت و تمرکز و رویکرد جدید را در رابطه با شهر حماة دنبال کرد. صاحبان دیدگاه دوم معتقدند که امکان ایجاد نفوذ گسترده در مرکز کشور باعث میشود مسیرهای ارتباطی بین مناطق تحت سلطه ارتش قطع شده و ضربه شدیدی را در انتقام گیری از شکست حلب از طریق سقوط حماه به دولت سوریه وارد کرد.
گروه تروریستی داعش نیز به نوبه خود سعی در ایجاد نفوذ جدید در حومه شرقی شهر حمص بویژه در اطراف شهر تدمر دارد که 9 ماه پیش به دست نیروهای ارتش سوریه و متحدانش آزاد شد و شکست سنگینی را به این گروه وارد کرد که در نتیجه آن داعش قدرت تأثیرگذاری بر موازنه های قدرت را در خارج از دیرالزور و الرقه از دست داد.
فارغ از مناطق شمالی کشور؛ به نظر میرسد غوطه شرقی نیز میتواند میدانی برای تحرک قریبالوقوع نظامی جهت وارد آوردن ضربه سرنوشتساز به مخالفان دولت سوریه باشد. این در شرایطی است که موازنه های قدرت در اطراف دمشق در ماههای اخیر در نتیجه شکستهای متوالی در غوطه از یک طرف و سازش های فراوان صورت گرفته که باعث توقف جنگ در مناطق متعدد اطراف دمشق شد، تغییر کرده است. همچنین شاخصهای عملیات نظامی قریبالوقوع ارتش سوریه در جنوب این کشور به ویژه در منطقه درعا نیز به چشم میخورد، جایی که ممکن است دولت سوریه از درگیری گروههای مسلح تأثیرگذار در این جبهه بر ضد گروه تروریستی داعش در اطراف منطقه یرموک به نفع خود بهرهبرداری کنند.
امین حطیط تحلیلگر مسائل راهبردی منطقه نیز در مقالهای به بررسی شرایط پس از پیروزی قطعی نیروهای دولتی سوریه در جنگ حلب پرداخت و نوشت: حلب و تمامی مناطق این شهر خود را برای پیروزی قطعی آماده می کنند. پیروزی که تنها در تقابل با چند هزار تروریست پدید نیامده که امنیت این شهر را به بازی گرفتند و ملت آن را برای چهار سال متوالی سرکوب کردند. بلکه پیروزی است که در نتیجه آن پروژه استعماری صاحبان جنگ جهانی بر ضد سوریه جهت براندازی دولت این کشور و وارد کردن آن در مجموعه ابزارهای حامی منافع غرب درمنطقه یا وارد کردن سوریه در طرح تجزیه یا غصب بخش هایی از آن شکست خورده است.
سوریه و محور مقاومت و متحدانش در حلب پیروز شدند و این پیروزی ادامه پیدا میکند تا به ماهیتی مرکب از ابعاد میدانی و سیاسی و استراتژیک فراگیر تبدیل شود. به این ترتیب مفهوم برخی عبارات و اصطلاحات به کار گرفته شده در طی این تجاوز حقانیت خود را به اثبات میرساند و منطقه و دنیا در برابر یک ارزیابی و دوره جدید قرار میگیرد که رویکردهای پیروزی بخش مقاومت را که از سال 2000 و پیروزی قطعی بر دشمن صهیونیستی و پروژه استعماری و اشغالگری آغاز شده، ثابت میکند.
بعد از حلب مشخص میشود که دیدگاههای استراتژیک سید حسن نصرالله تا چه اندازه بلند مدت است که در آن زمان با تمام اعتماد به نفس گفت که دوران شکستها به پایان رسید و دوران پیروزیها آغاز شده است. پیروزی حلب یک پیروزی استراتژیک به شمار میرود که در ابعاد و تأثیرگذاری خود از هر پیروزی دیگری فراتر رفته و انسان را به یاد پیروزی در جنگ خندق در صدر اسلام میاندازد که در مورد آن گفته شد تمام کفر با هم بسیج شدهاند تا تمام ایمان را به عقب برانند.
در حلب نیز تمامی باطلان و متجاوزان و تکفیر و تروریسم جمع شدند و تمام ابزارهای نظامی و سیاسی خود را جمع کردند تا گروهی را که به حق خود متعهد هستند، و سستی و خفت و عقب نشینی را رد می کنند، شکست دهند. تمامی این دو اردوگاه در حلب به تقابل یکدیگر رفتند و در نهایت پیروزی با اصحاب حق و حقیقت بود. به این ترتیب تاریخِ پس از حلب آغاز شد.
پس از حلب دیگر صحبت از تجزیه سوریه بی فایده است و بزرگنمایی های مسئولان اروپایی نتیجه ای ندارد. صحبت هایی که اخیرا یک مقام اروپایی انجام داد و گفت که خطر تجزیه در افق تحولات سوریه دیده میشود. پیروزی حماه و وحدت سوریه در حلب تأکید میکند که پروژه تجزیه در این کشور تا ابد به پایان رسیده و کسانی که 12 هزار ترویست تا بن دندان مسلح را از 50 کیلومتر مربع از مناطق مسکونی در حلب در کمتر از دو هفته بیرون راندند، میتوانند سایر تروریستها و تکفیریها را از دیگر مناطق سوریه اخراج کنند. با تمام اطمینان و ایمان به پیروزی میتوان گفت که از آلان دیگر زمان هیچ آتشبس دفاعی قبل از توقف تجاوز و پاک سازی اراضی سوریه و عراق از پلیدیهای تروریسم نیست.
پس از حلب دیگر صحبتهای مطرح شده در رابطه با شرایط مرتبط با موقعیت متحد سوریه در نقشه منطقهای فایدهای ندارد. حلب تأکید کرد که سوریه متحدان صادقی دارد که به آن متعهد هستند و روند ایجاد و فعال سازی محور مقاومت را ادامه میدهند ، محوری که قدرت خود در تقابل و دفاع از خود و منطقه و موقعیت خود در نظم جدید جهانی را به اثبات رسانده و در حال حاضر از رحم حلب متولد شده است. به این ترتیب سوریه به عنوان قلعه میانی محور مقاومت مانند گذشته فعال و تأثیرگذار بوده و تجربه و پیروزیها و بازدارندگیهای بیشتری را که در طول جنگ دفاعی سخت خود ، در اختیار دارد، به کار خواهد بست.
بعد از حلب دیگر طرح سخنان مسخره در رابطه با مشروط بودن راه حل مسالمتآمیز بحران سوریه به کنارگذاشته شدن بشار اسد فایده ای ندارد. اسد کسی است که در آینده به حلب خواهد رفت و اعلام پیروزی خود را از این شهر خواهد داشت. او سوریه پیروز را رهبری خواهد کرد و به همراه متحدانش آن را به ساحل امنیت خواهد رساند. در نتیجه تمام کسانی که به دنبال موقعیت و جایگاهی در راه حل سیاسی بحران هستند، باید به این حقیقت اذعان کرده و در برابر واقعیتها تسلیم شوند و این نکته را به رسمیت بشناسند که سوریه یک دولت مشروع به رهبری بشار اسد دارد و این چیزی است که مردم این کشور باید در رابطه با آن تصمیم بگیرند.
به این ترتیب همان طور که ملت سوریه در انتخابات گذشته بار دیگر بشار اسد را به عنوان رئیسجمهور این کشور تا سال 2021 انتخاب کردند ، همین ملت باید در مورد کسانی که در حاکمیت سوریه حضور خواهند داشت، تصمیمگیری کنند و سوریه حاکمان دیکته شده در چارچوب حافظان مناقع غرب را مانند الگوی کشورهای حاشیه خلیج فارس نمی پذیرند، همان حاکمانی که در منامه پایتخت بحرین گرد هم آمدند و نخست وزیر انگلیس نیز در جمع آنها حاضر شد تا دیکته های خود را برای آن ها بگوید و سیستم آنگلوساکسونی خود در ترسیم رفتارها و ترسیم ممنوعیت های آنها در خدمت به منافع استعمارگران را مشخص نماید.
پیروزی در حلب باعث شد برخی خود بزرگ بینان در منطقه تلاش کنند عبارتها و مفاهیم و اصطلاحات خود را اصلاح کنند ، البته این اقدام با خجالت و شرمندگی اذعان به شکست همراه است. آیا این نکته ناگهانی نیست که می بینیم وزیر خارجه آمریکا میگوید که راه حل سیاسی در سوریه باید متضمن حضور مخالفان در قدرت باشد، و این عبارت را جایگزین عبارت های گذشته آمریکاییها کرده بود که میگفتند روزهای بشار اسد محدود است و وی باید از قدرت کناره بگیرد. آنها الان دیگر هیچ راهی را برای حفظ آبروی خود در اختیار ندارند ، مگر اینکه بشار اسد رضایت دهد برخی از افرادی که آنها مخالفان معتدل می خوانند، در کابینه حضور داشته باشند.
پس از اینکه دونالد ترامپ رئیسجمهور آینده آمریکا اعلام کرد که اولویتهای این کشور در دوران ریاست جمهوریاش ، تغییر حاکمیتها و براندازی حاکمان کشورها نیست ، بلکه اولویتهایش مبارزه با تروریسم و از بین بردن داعش است، توجه به این نکته ضروری است که مواضع آمریکا در ابعاد نظری -حتی در صورتی که وارد ابعاد عملیاتی خود نشود - این کشور را در اردوگاه متحد در دفاع از سوریه با عضویت محور مقاومت و روسیه و متحدان دیگر وارد میکند که با صداقت و تأثیرگذاری به مقابله با رویکردهای تروریستی برخاستهاند و تأکید دارند که هدف اساسی از تجاوز به سوریه ساقط کردن این کشور است.
بعد از حلب دنیا قطعا در برابر یک نظم جدید جهانی قرار خواهد گرفت ، نظمی که ما انتظار داشتیم پنج سال پیش برگزار شود، اما الان خطوط کلی خود را نشان داده که تک قطبی گری و تسلط یک ساختار در آن راهی ندارد، بلکه مجموعههای استراتژیک منطقهای و بینالمللی در آن میتوانند موازنه های بینالمللی را ایجاد کرده و تا حد بالایی از استقلال و تمامیت ارضی خود دفاع کرده و نظریه مداخله بینالمللی بر ضد تمامیت ارضی کشورها را از بین ببرند. طبعاً در این شرایط این دیدگاه که آمریکا پلیس دنیا و رهبر آن باشد، از بین خواهد رفت.
بعد از حلب رویکرد میدان سوریه تغییر خواهد کرد و تمام کسانی که در این تجاوز مشارکت کرده و شکست خوردهاند ، باید به دنبال راهی برای نجات خود و مشخص کردن دامنه خسارت هایشان باشند. در این شرایط دیگر خودبزرگبینیهای ترکیه فایدهای نخواهد داشت و آرمانهای آنها همان طور که بشار اسد وعده داده بود، در قبرستان حلب مدفون خواهد شد. ترکیه در این شرایط باید به گونه ای رفتار کند که از منافع خود در داخل مرزهایش دفاع کرده و در خارج از مرزها نیز به تمامیت ارضی دیگران احترام بگذارد.
بعد از حلب دیگر سرپنجههای حاکمان کشورهای حاشیه خلیج فارس در ساختارهای سوریه تأثیری نخواهد داشت ، به ویژه در شرایطی که ماهیت درگیریها و تقابل میدانی در سوریه در شکل و محتوا تغییر خواهد کرد و گروه های مشارکت کننده در ترسیم مجدد نقشه درگیریها و جبهه ها نیز متفاوت خواهند بود. در این شرایط حتی برخی از عناصر بسیج مردمی عراق بعد از پاکسازی موصل خود را برای انتقال به سوریه و سهیم شدن در روند پاکسازی نهایی این کشور آماده میکنند.
بهطور خلاصه باید گفت که پیروزی حلب روند پایان دادن به بحران سوریه در نتیجه مداخله خارجی و منطقهای و بینالمللی را آغاز کرده و پایان این بحران خود را نشان داده است. در این شرایط محور دفاع از سوریه به دنبال پیوستن به این دو خط است: خط میدانی برای ریشه کن کردن تروریسم و خط مسالمتآمیز سیاسی در چارچوب آشتی و گفتگوهای ملی و تصمیم ملت سوریه برای مشخص کردن حاکمان این کشور.