متهم دو تابعیتی در حالی که تحت عنوان مشاوره و هیئتمدیره برخی بانکها جزو نجومیبگیران دولت بوده، در ازای ارائه اطلاعات مختلف داخلی به موسسات تاثیرگذار بر تحریمها مبلغی در حدود ماهانه 7500 پوند (حدود 30 میلیون تومان) دریافت میکرده است.
به گزارش مشرق، روز سهشنبه 26 مردادماه سال جاری بود که رسانهها خبری را از قول دادستان تهران درخصوص دستگیری و بازداشت یک متهم ایرانی دو تابعیتی در هفته گذشته در تهران و مرتبط با سرویس جاسوسی انگلیس منتشر کرده بودند، جعفری دولتآبادی همچنین افزوده بود: متهم در حوزه اقتصادی و مرتبط با ایران فعالیت میکرده است.
به گزارش نسیم آنلاین، پیگیریها و شنیدهها حاکی است فرد دو تابعیتی بازداشت شده علاوه بر فعالیتهای اقتصادی دولتی و خصوصی، «مسئول یکی از کمیتههای مهم هیئت مذاکرهکننده» و «نماینده یکی از نهادهای مالی» در این تیم است. وی در هفته گذشته توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد.
یکی از عناوین اتهامی وی دریافت حقوق از موسسات آمریکایی و انگلیسی در ازای ارائه اطلاعات مهم مالی و اقتصادی جمهوری اسلامی است.
پیگیریها مشخص کرده وی در حالی که تحت عنوان مشاوره و هیئتمدیره برخی بانکها جزو یکی از نجومیبگیران دولت بوده، در ازای ارائه اطلاعات مختلف داخلی ( که به جهت حضور در سطوح عالی مدیریتی اطلاعات مهمی را در اختیار داشته) به موسسات تاثیرگذار بر تحریمها مبلغی در حدود ماهانه 7500 پوند (حدود 30 میلیون تومان) دریافت مینموده است.بنا بر برخی گزارشها، فرد دستگیر شده، مسئول بانکی تیم مذاکرهکننده بوده و ضمن تابعیت ایرانی، تابعیت انگلیسی همه داشته است! منبع:
کیهان«رسایی» جاسوس هستهای را معرفی کرد + عکس نماینده سابق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در پستی در صفحه اینستاگرام خود طی یادداشتی از جاسوسی یک فرد در وزارت خارجه پرده برداشت.
به گزارش مشرق، "حمید رسایی" نماینده سابق مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در پستی در صفحه مجازی خود طی یادداشتی از جاسوسی یک فرد در وزارت خارجه پرده برداشت.
متن یادداشت به شرح ذیل است؛
هفته گذشته جعفری دولت آبادی، دادستان تهران خبر از بازداشت یک متهم ایرانی دو تابعیتی داد که با سرویس جاسوسی انگلیس مرتبط یوده و گفته شد که این فرد بازداشت شده در حوزه اقتصادی و مرتبط با ایران فعالیت میکرده است.این هفته خبر دیگری منتشر شد که فرد دو تابعیتی بازداشت شده، علاوه بر فعالیت های اقتصادی دولتی و خصوصی، "مسئول یکی از کمیتههای مهم هیئت مذاکره کننده" و "نماینده بانک مرکزی" در این تیم بوده است یعنی همان کسی که قرار بود با مشورت خودش درباره مفاد برجام در لغو تحریمها به تیم مذاکره کننده جهت دهی کند.
یکی از عناوین اتهامی وی، دریافت حقوق از موسسات امریکایی و انگلیسی (ماهانه 7000 پوند معادل 35 میلیون تومان) در ازای تلاش های وی است. علاوه بر همه این مبالغ دریافتی، وی از نگاه سخنگوی دولت، از ذخایر نظام هم بوده است (یعنی حقوق نجومی می گرفته). وزارت خارجه که در برابر توهین ها و تحقیرهای دول غربی، خصوصا آمریکا کِز می کند و ساکت است، درباره این خبر شیر شده و به میدان آمده که همه اینها کذب است و هیچ کس از ستاد اجرایی برجام بازداشت نشده!
سئوال اینجاست؛ بالاخره کدام طرف راست می گوید؟ راه حل راحت است. وزارت خارجه به جای اینکه تکذیب کند، به این فرد که تصویر آن را در ذیل این پست قرار داده ام، تریبون بدهد تا با خبرنگاران مصاحبه کند. وی عضو تیم مذاکره کننده بوده و اطلاعات دقیقی در این باره دارد که این تصویر سلفی را هم به عنوان سند از حاشیه حضور خود در مذاکرات هسته ای منتشر کرده است. توضیحات وی می تواند آبی بر این آتش باشد.
این شخص فردی غیر بانکی است با سابقه حسابداری در نهادهای انگلیسی و کانادایی! وی فارغالتحصیل کارشناسی ارشد حسابداری از دانشگاه نفت است. دری، البته سابقه عضویت در جامعه و انجمن حسابداران خبره ایران، عضویت پیوسته در انجمن حسابداران خبره انگلستان و ولز (ICAEW) و عضویت در انجمن حسابداران خبره اُنتاریو در کانادا (CICA) را در رزومه دارد و اکنون مدتی است که عضو هیات مدیره بانک سامان است!
وی در دوره تحریمها بانک سامان در حوزه پرداختهای کالاهای اساسی و دارو نقش اساسی پیدا کرد. این البته به لطف ارتباطات ویژه خارجی هیات مدیره بانک سامان است. دری اصفهانی دارای پاسپورت کاناداست و در حال حاضر مدیر شرکت دارویی UNIVERSAL HEALTH AND PHARMA PRIVATE LIMITED در تورنتو است.
الگوی روابط ایران و روسیه از خصومت – رقابت به الگوی رقابت – همکاری تغییر یافته است؛ بدان معنا که قطعا در مواردی رقابتهای جدی بین ایران و روسیه به چشم میخورد اما زمینههای قابل توجهی نیز برای همکاری وجود دارد.
به گزارش مشرق، علیرضا کریمی؛ در حدود 3 سال پیش، صاحب این قلم در یادداشتی تاکید کرد که روسها برای تقابل با بحران تروریسم سلفی – تکفیری و به دلایلی دیگر، به ایرانی قوی در خاورمیانه نیاز دارند. مهر ماه سال گذشته، روسها عملا در نبرد با تروریسم تکفیری در سوریه با ایران وارد جبهه نظامی مشترک شدند و حضور مستشاری ایران در این کشور را با حملات هوایی خود تکمیل کردند. هرچند حملات روسیه به تروریستهای سلفی فراز و نشیب به خود دیده، اما روشن است که راهبرد مسکو در تقابل با بحران تروریسم در خاورمیانه راهبردی مبتنی بر همکاری با جمهوری اسلامی ایران است.
با این وجود، خبری که اخیرا در خصوص استفاده موقت جنگندههای روسیه از پایگاه شهید نوژه همدان برای حمله به اهداف تروریستها در خاک سوریه منتشر شد، نشان میداد که ابعاد همکاریهای ایران و روسیه وارد صفحه جدیدی شده است. بعد از سال 1973 که گفته میشود ایران به هواپیماهای شوروی اجازه داد در جریان جنگ «یوم کیپور» برای برخی کشورهای عربی تجهیزات ببرند، این اولین باری است که فضای ایران بر روی جنگندههای خارجی گشوده میشود.
بلافاصله پس از تائید این خبر از سوی روسها و سپس منابع ایرانی، صحبتهایی در خصوص قانونی بودن یا نبودن استفاده جنگندههای روس از پایگاه شهید نوژه همدان مطرح شد که پیش از آنکه کسی در داخل ایران پاسخ این شبهات را بدهد، بخش فارسی بنگاه سخنپراکنی دولتی بریتانیا به این مدعیات پاسخ داد: «اصل 146 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران میگوید "استقرار هر گونه پایگاه نظامی خارجی در کشور هر چند به عنوان استفادههای صلح آمیز باشد ممنوع است" اما قانون درباره در اختیار دادن پایگاه نظامی به صورت موقت یا اجارهای یا اجازه استقرار هواپیماهای نظامی خارجی سکوت کرده است.
بر اساس اصل 176 قانون اساسی، "بهرهگیری از امکانات مادی و معنوی کشور برای مقابله با تهدیدهای داخلی و خارجی" از وظایف شورای عالی امنیت ملی است که مصوبات آن برای قانونی شدن باید به تصویب رهبر جمهوری اسلامی ایران برسد. بر این اساس محتمل است که در اختیار قرار دادن پایگاه نظامی به روسیه بخشی از "توافقات نظامی ایران و روسیه" باشد و مقامهای ایرانی بر اساس بند سوم اصل 176 این اقدام را "بهرهگیری از امکانات کشور برای مقابله با تهدید خارجی" تفسیر و بر اساس آن مجوز استفاده نظامی روسیه از پایگاه هوایی نوژه همدان را صادر کرده باشند.»
از سوی دیگر، علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی نیز تصریح کرد که استفاده روسها از پایگاه شهید نوژه همدان مغایرتی با اصل 146 قانون اساسی ندارد. به گفته آقای بروجردی، استفاده از حریم هوایی با هدف مبارزه با تروریسم و داعش صورت گرفته و براساس همکاری چهارجانبه ایران، عراق، روسیه و سوریه است.
حسین دهقان، وزیر دفاع نیز در این خصوص تصریح کرد که «اگر کسی از روی ناآگاهی چنین برداشتی کرده که ما پایگاه نظامی ایران را در اختیار روسیه قرار دادیم و این اقداممان خلاف قانون اساسی بوده، اشتباه برداشت کرده است، چرا که ما هیچ پایگاهی در اختیار روسیه قرار ندادهایم.» وی همچنین به این نکته نیز اشاره کرد که «اقدامی که صورت گرفته، تصمیم نظام و شورای عالی امنیت ملی بوده است.»
تا روز اول شهریور که وزارت امور خارجه ایران و وزارت دفاع روسیه تائید کردند که استفاده جنگندههای روس از پایگاه نوژه به پایان رسیده، حرف و حدیث در خصوص آن فراوان بود. ریشهیابی این حرف و حدیثها، کاری است که در شرایط کنونی واجب به نظر میرسد.
* تاریخ روابط ایران و روسیه
شاید اساسیترین مانعی که در برابر همکاری راهبردی و بالاخص نظامی ایران و روسیه وجود دارد، «حافظه تاریخی ایرانیان» در خصوص رفتار روسهاست. بدون هیچ تردیدی، روابط ایران و روسیه در دوران قاجاریه را باید یک «فاجعه» نامید. از همان زمان بنیانگذاری سلسله قاجارها توسط آقامحمدخان و در پی حمله نظامی گسترده وی به گرجستان، تنشهای جدی بین ایران و روسیه آغاز شد؛ اما بدترین دوران را باید دوران فتحعلیشاه قاجار دانست که دو معاهده گلستان و ترکمانچای و از دست رفتن 17 شهر قفقاز، به آن دوران بازمیگردد.
معاهده گلستان که پس از شکست ایران در جنگ موسوم به اصلاندوز شکل گرفت، قرهباغ، گنجه، شکی، شیروان، دربند، باکو، قوبا، ایالتهای شرقی گرجستان، بخشهایی از ولایات تالش و داغستان را از ایران گرفت و به روسها بخشید.
دوره دوم جنگهای ایران و روسیه نیز به عهدنامهای بهنام ترکمانچای منجر شد که رود ارس را مرز ایران و روسیه قرار داد. در سلسله جنگهای دوم در واقع چیزی نمانده بود که تبریز هم از دست برود. مرزهایی که ایران امروزه در شمال غربی با همسایگان خود دارد، مرزهای معاهده ترکمانچای است.
این بخش به واقع سیاهترین بخش تاریخ روابط ایران و روسیه است؛ اما همه ماجرا نیست. از این پس نیز دخالتهای روسها در ایران ادامه دارد. «در نیمه دوم قرن نوزدهم، انگلیس و روسیه برای کسب امتیازات بیشتر از شاه قاجار با یکدیگر رقابت داشتند و در پایان قرن نوزدهم اغلب منابع کشور و طرحهای فنی آن تحت اداره و یا استخراج بیگانگان بود. در خلال این دوران، استیلای روسها بیشازپیش گردید. آنها نهتنها با تصرف اراضی ایران و ضمیمهساختن آن به خاک خود مرزهایشان را گسترش میدادند، بلکه شاه ایران را با اعطای وامهای سنگین، عملا به خود وابسته میکردند.»
جنگ جهانی اول برای مدتی در این روند تعدیل ایجاد کرد. روی کار آمدن «ولادیمیر ایلیچ اولیانوف» (لنین) در روسیه و ایدههای انقلابی وی، ابطال امتیازات استعماری را از پی داشت اما شوروی با روی کار آمدن «ژوزف بریساریونویچ جوگاشویلی» (استالین) باز هم به همان «تهدید برّی» همیشگی علیه ایران بدل شد. این روند زمانی خود را نشان داد که پس از جنگ دوم جهانی، روسها با حمایت از فرقه دموکرات آذربایجان، عملا به جدایی بخشی از ایران از این کشور کمک میکردند. هدف استالین جداسازی نهتنها آذربایجان، بلکه بخشهای شمالی ایران و تبدیل آنها به اقمار اتحاد جماهیر شوروی بود. سودای دسترسی به آبهای گرم که به دوران کاترین کبیر برمیگشت، در استالین هم خودنمایی میکرد.
علاوه بر اینها و بالاخص در دوران پهلوی دوم، حمایت از جریانهای کمونیستی و بهخصوص حزب توده ایران در دستور کار مسکو بود. در دوران ملی شدن صنعت نفت، همین حزب توده نقش مخربی را بازی میکرد؛ بدوا مصدق را آمریکایی دانسته و با وی مخالفت میکرد و پس از قیام 30 تیر با نزدیک شدن به مصدق عملا مقدمات بدبینی جدی به دولت وی را در بسیاری از اقشار جامعه ایجاد کرد. در آن دوران، برخی از کودتای 28 مرداد تنها از آن رو حمایت کردند که ایران را در خطر افتادن به دامان کمونیسم میدیدند.
پس از انقلاب اسلامی ایران نیز اتحاد جماهیر شوروی تا زمان فروپاشی عملا در جبهه مقابل ایران قرار داشت. هر چند که در روزهای منتهی به انقلاب، رادیو مسکو از حرکت انقلابی ایرانیان حمایت میکرد اما بعدا و در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، مسکو عملا اصلیترین تامینکننده تجهیزات و تسلیحات مورد نیاز بغداد بود. آنها که دوران جنگ را بهخاطر دارند، حتما بهخاطرشان هست که عمده هواپیماهای جنگی عراق که در آسمان ایران دیده میشدند از نوع «میگ» بودند و موشکهایی که تهران را هدف قرار میداد از نوع «اسکاد» بود. کسانی که در سالهای اولیه انقلاب اسلامی به تظاهرات رفته باشند، حتما شعار «مرگ بر شوروی» را در کنار شعار «مرگ بر آمریکا» بهخاطر میآورند.
از سوی دیگر، شوروی در دوران برژنف عملا با اشغال افغانستان، همسایه شرقی ایران، تهدید برّی خود را بر ایران افزون کرده بود. این روند اما با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی تغییر شگرفی یافت.
* تهدید برّی
با مطالعه چکیده تاریخی فوق، حتما بر مخاطب فرهیخته آشکار گردیده که اساسیترین چالش تاریخی ایران در برابر روسیه، تهدید برّی (زمینی) بوده است. سودای دستیابی به آبهای گرم، در یک مقطع باعث شد که بخشهایی از خاک ایران به تسخیر روسها درآید و در برهههای دیگر نیز ایران همیشه شمشیر روسیه تزاری یا شوروی را بر بالای سر خود حس میکرد. اما این روند در سال 1991 و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و به تبع آن، تغییر در نظم بینالمللی متحول شد.
روسها در اوان دوران پس از فروپاشی، چنان با مشکلات اقتصادی و مسائل داخلی نظیر جداییطلبی چچنیها دست به گریبان بودند که اصولا نمیتوانستند تهدیدی برای ایران محسوب شوند. در همین دوران، روابط ایران و روسیه رو به ارتقا نهاد.
پس از روی کار آمدن ولادیمیر پوتین، روسیه با پشت سر گذاشتن مشکلات و ضعفهای درونی، توانست بار دیگر خود را بهعنوان قدرتی بینالمللی نشان دهد، اما دیگر نه امکان و نه انگیزه توسعهطلبی را نداشت:
الف – آمریکا پس از سال 1991، همواره تلاش کرده است از برآمدن روسها بهعنوان یک تهدید تمامعیار دوباره در قاره اروپا ممانعت کند. توسعه سریع و روزافزون ناتو در مرزهای غربی و حتی جنوبی روسیه، بخشی از راهبرد واشنگتن برای تحدید مسکو بوده است.
ب – روسها در این شرایط تنها توانستند یک محدوده امنیتی را برای خود تعریف کنند که برای آنها بهمثابه خط قرمز بوده و غرب را به آن راه نمیدهند. برای حفظ این مناطق از نفوذ غرب روسها یکبار دست به جنگ زدند (گرجستان) و یکبار هم شبهجزیره کریمه را به خاک خود ملحق کردند.
ج – روسیه دیگر بنیه اقتصادی لازم را هم برای توسعهطلبی ارضی ندارد. روسها اگرچه هنوز توان نظامی قابل ملاحظهای دارند اما توسعهطلبی نظامی تنها جنگافزار نمیخواهد، به بودجه هم نیاز دارد. وقتی آمریکا که 20 درصد از اقتصاد دنیا را در اختیار دارد، پس از جنگهای افغانستان و عراق و تحت فشارهای روزافزون اقتصادی راهبرد توسعهطلبی خود را تعدیل کرد و تغییر داد، روسیه با اقتصادی بهمراتب کوچکتر – و اکنون تحریمشده - چگونه میتواند روند توسعهطلبی را در پیش بگیرد؟
د – از اینها گذشته، ایران دیگر ایران دوران قاجار یا حتی پهلوی نیست که بخواهد هدف توسعهطلبی نظامی روسیه یا هر کشور دیگری قرار گیرد. هزینه هرگونه نبرد با ایران بهحدی سنگین است که غرب نیز بهخود اجازه نداد آن را در برنامههای خود بگنجاند.
بر اساس دلایل فوق و ادله دیگری که میتوان گرد آورد، روسیه دیگر برای ایران یک تهدید برّی نیست، بلکه تهدید برّی برای ایران پس از سال 2001 واشنگتن است. این روند اکنون 25 سال مسبوق به سابقه است و میتوان آن را یک الگوی جدید در روابط ایران و روسیه دانست. به این ترتیب، الگوی روابط ایران و روسیه از خصومت – رقابت به الگوی رقابت – همکاری تغییر یافته است؛ بدان معنا که قطعا در مواردی (از جمله در دریای خزر) رقابتهای جدی بین ایران و روسیه به چشم میخورد اما زمینههای قابل توجهی نیز برای همکاری وجود دارد. یکی از این زمینهها، همانطور که در یادداشت مهرماه 92 از همین قلم منتشر شد، مبارزه با تروریسم تکفیری است که امروز خود را عینا نشان میدهد.
* روند کوچ افکار عمومی از الگوی سابق به الگوی جدید
آنچه در بخشهایی از افکار عمومی کشور طی روزهای اخیر ناملایماتی را ایجاد کرده، آن است که افکار عمومی هنوز بهطور کامل بهدوران پس از سال 1991 انتقال نیافته است. بخشی از این امر میتواند طبیعی انگاشته شود چرا که نامهایی نظیر ترکمانچای، هنوز در شاکله فکری ایرانیان جای دارند. در همین مذاکرات اخیر مرتبط با برجام، برخی از منتقدین که اکنون ثابت شده دستکم بخشهایی از ایراداتشان واقعا به برجام وارد بوده، آن را با ترکمانچای مقایسه میکردند.
اما پارههایی از افکار عمومی در این فقره تنها تحت تاثیر وقایع تاریخی نیستند. شبکه خبری بلومبرگ آمریکا اخیرا در گزارشی ادعا کرده بود که آمریکا میتواند از تحقیر ایرانیان در جریان معاهدات گلستان و ترکمانچای برای تخریب روابط ایران و روسیه استفاده کند. (اینجا)
از سوی دیگر، روشن است که یک جریان متمایل به غرب در ایران چندان تمایلی به گسترش روابط ایران و روسیه ندارد. این مطلب را میتوان از شعارهایی متوجه شد که در جریان ناآرامیهای پس از انتخابات ریاستجمهوری سال 1388 در تهران شنیده شد. «مرگ بر روسیه» و «مرگ بر چین»، علنا از سوی این جریان در تهران به زبان آورده شد. حضور این دست جریانات در شبکههای اجتماعی گسترده است و ایندست ابزارهای مجازی طی سالهای اخیر، تاثیر قطعی بر شکلگیری افکار عمومی داشتهاند. برای کسانی که این روزها شبکههای اجتماعی را دنبال میکنند، نمیتواند تردیدی باقی باشد که همین تفکر غربگرا تلاش میکند از حساسیتهای تاریخی در خصوص نام روسیه استفاده کرده و استفاده موقت روسها از یک پایگاه هوایی در استان همدان را جراحتبخش غرور ملی و استقلال کشور جلوه دهد، اما همین جریان در برابر عقبنشینیهای گسترده هستهای و در مقابل، رفع نشدن واقعی بسیاری از تحریمهای مالی و بانکی، نه اشارهای به غرور ملی دارد و نه اعتنایی به استقلال ملک و ملت؛ تنها به یک دلیل: در برجام طرف ایران در واقع روسیه نیست، واشنگتن است و برای غربگرایان، «هرچه آن خسرو کند، شیرین کند.»
طبعا کشور نمیتواند اهداف راهبردی خود در منطقه و منافع جدی خود در حمایت از محور مقاومت را قربانی پیامهای توئیتری و تلگرامی کند. یقینا اگر تصمیم به استفاده روسها از پایگاه شهید نوژه گرفته شده، این تصمیم بدون اطلاع و رضایت شورای عالی امنیت ملی اخذ نگردیده است، شورایی که ریاست آن بر عهده رئیسجمهور است و مصوباتش باید به تائید رهبر انقلاب برسند. بر این اساس، تردیدی نیست که تمامی جوانب سنجیده شدهاند و منافع ملی در حد اعلاء مورد توجه واقع شدهاند.
علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی نیز در خصوص همکاریهای ایران و روسیه به خبرگزاری صدا و سیما گفته است: «جنجال رسانهای درباره همکاریهای راهبردی ایران و روسیه طبیعی است.»
وی همچنین تصریح کرده است: «ائتلاف ضدتروریسم در منطقه به رهبری آمریکا با گذشت 1.5 سال هیچ دستاوردی نداشته، اما دستاوردهای ائتلاف چند ماهه ایران، سوریه، روسیه و مقاومت لبنان آشکار است. دستاوردهای این ائتلاف در عراق شفاف و در سوریه در چندقدمی پیروزی نهایی است.»
اما شاید مهمترین نکته در سخنان شمخانی این فراز باشد: «ایران امروز به علت نیازش، با همکاری روسیه و مقاومت برای مقابله با فتنههای تکفیری، روسیه قدرتمند را کنار خودش آورده و آن را به عنوان عملیات هوایی درکنار عملیات زمینی که طراح و مستشارش کشورمان است به کار گرفته است که نشانه اقتدار محسوب میشود.»منبع: فارس
پایان بازی در سوریه: نبرد بر سر حلب و نقشه شماره «ج»
در حالی که جنگ نیابتی سوریه که با فشارهای آمریکا به راه افتاده به آخرین مراحل خود نزدیک می شود، نبرد بر سر حلب گروه القاعده را به اجبار و از سر استیصال به سمت واپسین مواضع خود رانده است. آزادسازی حلب آغاز پایان خواهد بود.
به گزارش مشرق،در حالی که جنگ نیابتی سوریه که با فشارهای آمریکا به راه افتاده به آخرین مراحل خود نزدیک می شود، نبرد بر سر حلب گروه القاعده را به اجبار و از سر استیصال به سمت واپسین مواضع خود رانده است. آزادسازی حلب آغاز پایان خواهد بود.
در این میان نقشه های آنلاین گمراه کننده بوده اند. حتی پیش از مداخله نیروی هوای روسیه در سپتامبر 2015 دولت سوریه کنترل 85 درصد از مناطق مسکونی این کشور را در اختیار خود داشت. اما بازپس گیری حلب برای کنترل سوریه بر شمال و خطوط تدارکاتی مناطق تحت تصرف داعش در شرق بسیار حیاتی است.
مشکل بزرگ سوریه حمایت نیمه علنی ترکیه از سپاهیان جهادی در طول مرز 800 کیلومتری خود و پیشروی های تحت حمایت ترکیه- سعودی و قطر داعش از شرق است. در 10 ماه گذشته ائتلاف سوریه با موفقیت توانسته است در هر دو جبهه نیروهای متخاصم را به عقب براند. بعلاوه اینکه از ماه گذشته ترکیه که گرفتار مشکلات خود است، در آشفتگی و بی نظمی به سر می برد.
بسیاری منطق نیروهای غالب را دنبال می کنند، ولی برای درک پایان بازی در این جنگ، منطق مقاومت نیز کمتر از آن اهمیت ندارد. سوریه در حال اثبات این موضوع است که هر گاه مردم مستقل متحد می شوند و دست به مقاومت می زنند، می توانند در نتایج حاصله دست بالاتری داشته باشند.
جنگ واشنگتن در سوریه با اعزام ارتش های نیابتی جدایی طلب به منظور سرنگون کردن دولت دمشق آغاز شد. رسانه های غرب کماکان از «شورشیان میانه رو » سخن می گویند، ولی شواهد موجود به روشنی نشان می دهند که آمریکا و متحدانش از تک تک گروه های مسلح در سوریه حمایت کرده اند، از جمله گروه تحت هدایت گروهی که قبلا جبهه نصرت خوانده می شد (که اکنون نام خود را در تلاشی بی ثمر برای اجتناب از بمباران های سوریه- روسیه به «جبهه فتح شام» تغییر داده) در غرب و گروه داعش در شرق حمایت کرده است. همه این گروه ها از ایدئولوژی شریرانه و فرقه گرایانه مشترکی برخوردارند. ولی با وجود تمام خونریزی ها و شعارها تهاجم مبتنی بر نقشه الف شکست خورد.
آنگاه نقشه ب با هدف تقسیم بندی کشور با استفاده از آنچه که از منظر آمریکا «کارت کردها» تلقی می شد به اجرا گذاشته شد.
فراموش نکنید که که هر گونه تقسیم بندی مغایر شرایط قطعانامه 2254 شورای امنیت سازمان ملل است که بر «تعهد قوی سازمان ملل بر تمامیت ارضی، استقلال و یکپارچگی ارضی جمهوری عربی سوریه» تاکید دارد. ولی آمریکا این اصول و جزئیات را نادیده می گیرد.
با این حال نقشه ب با توجه به انسجام اجتماعات سوریه، حمایت آنها از ارتش سوریه و همبستگی منطقه ای قدرتمند این کشور به خصوص با ایران، روسیه، حزب الله و شبه نظامیان ملی گرای فلسطینی در حال شکست خوردن است.حتی شبه نظامیان کرد سوریه نیز خود را با ارتش عربی سوریه هماهنگ کرده و بر آن اتکا کرده اند. کردهای سوریه هر خواسته ای که داشته باشند - در صورت انجام یک رای گیری- از ایجاد یک فدراسیون که موجب تضعیف این کشور در برابر دشمنانش خواهد شد، حمایت نخواهند کرد.
نقشه ج
اجرای نقشه ج می تواند همگرایی بهتر نیروهارا در پی داشته باشد. «دولت یاغی» واشنگتن یک بازنده بسیار بد است. هفت سال طول کشید تا واشنگتن فهمید در حال بازنده شدن است و توانست از ویتنام عقب نشینی کند. اما در بحران سوریه یک دیپلمات ورزیده در هیئت رئیس جمهور روسیه حضور دارد که مایل و قادر به مخفی کردن یک عقب نشینی همراه با «شان و منزلت» آمریکای شمالی است.
پرزیدنت پوتین یک بار در سپتامبر 2013 بر سر ادعای دروغین تسلیحات شیمیایی که توسط جبهه نصرت و شرکایش صورت گرفته بود، یک راه خروج برای عقب نشینی در اختیار پرزیدنت اوباما قرار داد. از بین بردن موجودی سلاح های های شیمیایی سوریه (که از آنها به عنوان یک عامل بازدارنده در برابر اسرائیل نگهداری می کرد) از یک حمله موشکی «محدود» آمریکا به سوریه جلوگیری کرد.ممکن است باز هم شاهد معامله مشابهی باشیم، همانطور که پوتین اوباما را به خاطر نقشی که در کمک به آوردن صلح برای سوریه بازی می کند، تحسین کرده و به واشنگتن اجازه می دهد که موضوع سوریه را به تعویق بیندازد. البته این یک دروغ بزرگ خواهد بود، ولی دروغی که می تواند به توقف خونریزی ها کمک کند.تغییر رژیم در ترکیه قطعا به چنین طرحی کمک خواهد کرد. اما اینکه آیا اردوغان از تمرد نیروهای مسلح خود جان سالم به در می برد یا خیر، باعث برخاستن یک موج راهبردی و اقتصادی علیه نقش ترکیه در سوریه می شود. همراه با بازنده شدن ارتش های نیابتی ترکیه در سوریه ودر حالی که روابط این کشور با واشنگتن رو به وخامت می رود، آنکارا در تلاش است تا روابط خود را با روسیه ترمیم کند. اردوغان درست یا غلط آمریکا را در حمایت از اقدام به کودتای اخیر در این کشور سرزنش می کند.
حلب نقطه عطف نهایی در این کشمکش است، به این دلیل که بعد از آزاد سازی حمص، قصیر و پالمیرا و برعکس شدن قطعی روند جنگ، روحیه جهادی ها و نیز حامیان آنها در حال در هم شکسته شدن است. حتی فناتیک های مشتاق پیوستن به آنها نیز آشکارا در حال از دست دادن انگیزه های خود هستند.
از سال گذشته گروه های فرقه گرا در مناطق حومه دمشق به شدت زمینگیر شده اند. پایتخت سوریه با جمعیتی که به 7 تا 8 میلیون نفر رسیده در سال جاری هدف راکت اندازی، خمپاره اندازه و اتومبیل های بمب گذاری شده اندکی قرار داشته است. زندگی خیابانی به روانی و آرامش هر چه تمام تر در جریان است. آتش بس ها در این مورد «کارآیی داشته اند»، زیرا باقیمانده گروه های مسلح (در شرق قوطا و داریا) به شدت تضعیف شده و مورد محاصره قرار گرفته اند.
با این حال اگرچه دمشق از برخی جهات امنیت خود را بازپس گرفته است، یک جنگ تکان دهنده در حلب جریان دارد. طبق معمول، رسانه های غربی به شدت دروغ می گویند و منحصرا بر آن بخشی از شهر تمرکز می کنند که در دست گروه های القاعده قرار دارد و اکنون شامل کمتر از 200 هزار تن از مردم از جمله ارتش کوچکی از ماموران اطلاعاتی آمریکا، انگلیس، فرانسه، ترکیه و اسرائیل و چندین سازمان غیردولتی غربی متعدد نظیر کلاه سفید ها می شوند.
در روزهای اخیر گروه های کوچکی از جهادی ها تحت محاصره قرار گرفته اند و از مزیت یک عفو ریاست جمهوری احتمالی برخوردار شده اند، در حالی که ده ها نفر از ساکنان این مناطق از کریدورهای بشردوستانه در مناطق تحت کنترل سوریه و روسیه عبور کرده اند. این ایست بازرسی ها از سوی واحدهای کماندویی از جمله قوای ببر ژنرال سهیل الحسن اداره می شوند، هر چند که ایست بازرسی ها همچنان با حملات انتحاری توسط اتومبیل مواجه می شوند، نظیر اتفاقی که اخیرا در پالمیرا رخ داد.
نوعا در رسانه های غربی هیچ گزارشی درباره یک و نیم میلیون نفری که در مناطق تحت کنترل دولت زندگی می کنند مشاهده نمی شود. از آوریل تا می چند ده نفر در سراسر دمشق در نتیجه بمباران مناطق غیرنظامی و بیمارستان های بزرگ از سوی «شورشیان» تحت حمایت ناتو جان خود را از دست دادند. حتی فیلمی از آتش باران «توپ های دوزخ» تهیه شده است که گفته می شود روی سر غیرنظامیان انداخته می شوند. از این خبرها هیچ گزارشی در رسانه های شرکتی غربی منتشر نشده است.
در آوریل تا می کلاه سفیدها مدعی شدند که حملات هوایی روسیه یا سوریه، موجب انهدام بیمارستان القدس شده و به کشته شدن آخرین پزشک اطفال حاضر درحلب انجامیده است. در واقع آنطور که دکتر نبیل انتاکی و انجمن پزشکی حلب اشاره کرده اند، این تاسیسات به هیچ وجه یک بیمارستان به ثبت رسیده نبوده، بلکه یک درمانگاه دست ساز در یک ساختمان مسکونی آسیب دیده در طول جنگ در یک منطقه تحت کنترل جبهه نصرت بوده است. در واقع ده ها پزشک اطفال در بیمارستان دولتی اصلی حلب مشغول خدمت رسانی هستند.دارودسته های مزدور صدها راکت به بخش اصلی حلب شلیک کرده اند، مناطق شهری کردنشین را با گاز شیمیایی مورد حمله قرار داده اند و در ملا عام یک کودک فلسطینی را یه ظن جاسوسی برای شبه نظامیان فلسطینی که در کنار نیروهای اسد می جنگند، سربریده اند. بی بی سی عمدتا در گزارش های خود صحنه گردانی اصلی را به مدعیات جهادی ها واگذار کرده که علنا این کودک 12 ساله را تحت عنوان یک جنگجو به قتل رسانده اند.
رسانه های غربی همچنان در پوشش خود از این جنگ گزارش های دروغینی از این دست را انتشار می دهند که سراسر حلب تحت محاصره قرار دارد یا درمانگاه های میدانی القاعده تنها بیمارستان های فعال در حلب هستند. مثلا رسانه دولتی استرالیا گزارش کرده است: «در شهر حلب در سوریه که تحت محاصره دولت این کشور قرار دارد، مواد غذایی به اتمام رسیده است.» در حالی که در واقع 15 درصد جمعیت حلب تحت محاصره ارتش سوریه قرار دارند و همزمان کل کشور سوریه تحت محاصره اقتصادی آمریکا، اتحادیه اروپا و استرالیا قرار دارد.
جهادی های مورد حمایت غرب درحال باختن جنگ هستند و افکار و وضعیت عمومی این منطقه نیز در حال تغییر است. مصطفی کلاچی رهبر اپوزیسیون سوریه (که با گروه های مسلح متحد نیست) می گوید که نبرد حلب «جنگی برای خرد کردن استخوان های گروه های تکفیری» است. دولت عراق که زمانی همه فکر می کردندصرفا عروسک دست نشانده آمریکاست، بر همکاری نزدیک خود بادولت سوریه در مبارزه با گروه های تروریستی مکررا تاکید کرده است.
کوتاه سخن آنکه اتحاد منطقه ای که در طول این جنگ شکل گرفت- سوریه، ایران، روسیه، عراق، حزب الله و شبه نظامیان ملی گرای فلسطینی- نقش قدرتمندی را هم در پایان بازی سوریه و هم در سراسر منطقه ایفا خواهند کرد.
نویسنده: تیم اندرسون[1]
ترحمه: محمود سبزواری
گزارشها حاکی از آن است که آمریکاییها به کردهای سوریه متعهد شدهاند که در صورت تسلط آنها بر منطقه عفرین، رسماً موضوع استقلال و خودمختاری آنها را به رسمیت شناخته و مانند اقلیم کردستان عراق با آن رفتار خواهند کرد.
سرویس جهان مشرق - رجب طیب اردوغان این روزها چمدانهای خود را میبندد تا یکشنبه آینده به تهران سفر کند. این سفر اندکی پس از دیدار وی با ولادیمیر پوتین رئیسجمهور روسیه در شهر سنپترزبورگ بود که سیگنالی از تحول در سیاست خارجی آنکارا به شمار رفته و نشان میدهد رویکرد جدیدی از سوی مقامات ترکیه در قبال تحولات منطقه ایجاد شده است. بلافاصله پس از این دیدار بود که محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان به آنکارا رفت تا از جزئیات نشست سران ترکیه و روسیه در سنپترزبورگ مطلع شود.
سفر هفته آینده رجب طیب اردوغان به تهران نیز در همین چارچوب قابل ارزیابی است. به این ترتیب به نظر میرسد مثلثی شامل ترکیه، روسیه و ایران برای رسیدن به برونرفتی فوری در قبال بحران سوریه تشکیل میشود.
در چارچوب همین تغییر رفتار است که روزنامه السفیر لبنان دیروز اعلام کرد که معاون رئیس دستگاه اطلاعاتی ترکیه به دمشق رفته و با مقامات ارشد این کشور در رابطه با مسائل فیمابین دیدار و گفتوگو کرده است. بنا به اعلام منابع مطبوعاتی مهمترین موضوع بررسی شده در این دیدار معضل تشکیل احتمالی اقلیم خود مختار کردها با حمایت آمریکا است.
در همین رابطه بینالی یلدیریم نخست وزیر ترکیه دوشنبه در اظهاراتی مطبوعاتی پس از نشست دولت این کشور، توقف خونریزیها و بازگشت صلح و ثبات سوریه را اولویت بسیار با اهمیت ترکیه دانست و تأکید کرد که روسیه و آمریکا و دولتهای منطقه باید بدون اتلاف وقت با همکاری یکدیگر صفحه جدیدی را در خصوص سوریه باز کنند.
وی در رابطه با تلاش کردها برای ایجاد منطقه خودمختار گفت که تشکیل هر رژیم این چنینی در شمال سوریه یا جنوب ترکیه یا هر منطقه دیگری کاملاً غیرقابل قبول است.
یلدیریم همچنین در گفتوگو با روزنامه قرار ترکیه تصریح کرد: ما به راهکاری برای حل بحران سوریه نزدیک شدهایم. وی ادامه داد که راه حل این بحران شامل سه اقدام حمایت از مرزها، عدم صدور مجوز برای تشکیل دولتی زیر نظر حزب اتحادیه دموکرات کردها و بازگشت آوارگان سوری به داخل کشور خود است. وی در اظهارات خود در رابطه با حل بحران سوریه به مطالبات گذشته ترکیه در خصوص براندازی دولت سوریه یا سرنوشت بشار اسد هیچ اشارهای نکرد.
محمد جواد ظریف نیز در گفتگوی مطبوعاتی خود در آنکارا با ابراز استقبال کشورش از همگرایی بین روسیه و ترکیه تأکید کرد که اختلافات بین ترکیه و ایران در قبال سوریه ممکن است از طریق تمرکز بر نشستها و گفتگوهای فیمابین حل و فصل شود. وی افزود که آنکارا و تهران در رابطه با وحدت اراضی سوریه و مبارزه با تروریسم اتفاق نظر دارند. چاوش اوغلو وزیر خارجه ترکیه نیز در این رابطه گفت که کشورش در آینده با ایران در رابطه با بحران سوریه همکاری خواهد کرد.
این در حالی است که ایگور موروزوف عضو کمیسیون روابط بینالملل در مجلس اقتصادی روسیه اعلام کردند که ترکیه با استفاده هواپیماهای روسی از پایگاه اینجرلیک این کشور برای هدف قرار دادن کانون استقرار تروریستها در منطقه حلب موافقت کرده است. گرچه ابهاماتی در رابطه با این موضوع و نحوه ایجاد هماهنگی بین استفاده از هواپیماهای آمریکایی و روسی از این پایگاه وجود دارد، اما انتشار چنین اخباری حکایت از تغییرات ریشهای در مواضع ترکیه نسبت به بحرانهای منطقهای به ویژه اوضاع سوریه دارد.
عوامل تغییر سیاستهای منطقهای آنکارا درباره عوامل تغییر ناگهانی سیاستهای منطقهای اَردوغان که بعد از پنج سال حمایت گسترده از مخالفان سوریه برای براندازی دولت این کشور در پیش گرفته شده، عوامل زیادی مطرح شده است. طی سالهای گذشته اقتصاد ترکیه که بیشتر متکی به سرمایهگذاریهای خارجی بود، به علت چالشهای امنیتی و ناآرامیها و انفجارهای گسترده در این کشور نتوانسته توقع مردم و سیاستمداران این کشور را برآورده کند و اقتصاد این کشور با افت شدید لیر مواجه شده است. در چند ماه گذشته هم تعداد گردشگران این کشور که در اقتصاد آن نقش اصلی دارد، به شدت کاهش پیدا کرده است.
همچنین فروپاشی رویاهای بازگشت امپراتوری عثمانی همزمان با فروپاشی محاسبات جریان حاکم در آنکارا در تکیه بر گروههای افراطگرای ایدئولوگ برای تسلط بر مقدرات منطقهای و اثبات ناتوانی ترکیه برای تاثیرگذار بودن در تعیین حاکمیت سوریه از دیگر موارد تغییر موضع اَردوغان برشمرده شده است.
کودتای نافرجام آمریکایی غربی در ترکیه را میتوان یکی دیگر از عوامل تغییر رفتار آنکارا در چرخش از غرب به سوی شرق ارزیابی کرد، رجب طیب اردوغان که سعی در افزایش وزن منطقهای خود از طریق تکیه بر عوامل خارجی قدرت داشت، ناگهان خود را در آستانه براندازی دید. جالب اینجا بود که بنابر ادعای مقامات آنکارا عوامل اصلی این براندازی از طریق کشورهایی تأمین میشدند که ادعای هم پیمانی و اتحاد با ترکیه را دارند. به این ترتیب آنکارا خود را مجبور دبد که در روابط بینالمللی خود تجدیدنظر کرده و به دنبال متحدان جدید و قابل اعتماد برای خود باشد.
چرایی تغییر برگه بازی آمریکا از تروریست ها به کردها در این میان اما یکی از مهمترین کابوسهایی که باعث تغییر رفتار ترکیه نسبت به همسایگان خود شده است ، کابوس تشکیل رژیم خودمختار کرد در مرزهای ترکیه است. آنکارا این موضوع را خط قرمز خود میداند و معتقد است که حتی ایجاد منطقهای امن در شمال سوریه نیز گر چه راهکاری موقت برای دور کردن این کابوس به شمار میرود، اما نمیتواند خطرات امنیتی ناشی از این اتفاق را کاهش دهد.
این در حالی است که فشارهای ترکیه به آمریکا برای مخالفت با تشکیل منطقه مستقل کردنشین در سوریه به جایی نرسیده و واشنگتن به جای حساب کردن بر روی برگه گروههای تروریستی ، این بار به دنبال استفاده از پتانسیل کردهای سوریه برای براندازی دولت بشار اسد است.
آمریکاییها برای اجرای تغییرات مورد نظر خود در سوریه به دنبال جای پایی جهت براندازی دولت هستند، آنها در سالهای اولیه بحران سوریه بر روی گروههای تروریستی و تکفیری حساب کردند، اما در ادامه با سرایت موج ناآرامی ها و تهدیدات امنیتی به اروپا مشخص شد که گروههای افراطگرای تروریستی قابل اعتمادی نیستند، علاوه بر این که افشای مناسبات آمریکا با این گروهها وجهه حقوق بشری این کشور را زیر سؤال برده و هزینههای سنگینی برای آنها در پی داشت. به این ترتیب آمریکاییها به دنبال متحد جدیدی برای ادامه سیاستهای خود در سوریه بودند.
آنها به این نتیجه رسیدند که میتوانند برای رسیدن به اهداف خود در سوریه در زمینه فدرالیته و تجزیه کردن این کشور بر روی کردها حساب کنند. واشنگتن در این زمینه منافع مشترکی با جریان های کرد مستقر در شمال سوریه دارد. کردها هم با داعش و تروریستها مشکل دارند. علاوه بر این که کردها از گذشتههای دور در مناطق شمالی سوریه سکونت داشته و مشروعیت بیشتری در نظر افکار عمومی و قوانین بینالمللی دارند. همچنین از دیدگاه مقامات کاخ سفید آنها نسبت به تروریستهای تکفیری قابل اعتمادتر هستند. مجموعه این عوامل باعث شد آمریکا از کردها به عنوان متحد جدید سیاست پردازیهای خود در منطقه استفاده کند.
گزارشها حاکی از آن است که آمریکاییها به کردهای سوریه متعهد شده اند که در صورت تسلط آنها بر منطقه عفرین، رسماً موضوع استقلال و خودمختاری آنها را به رسمیت شناخته و مانند اقلیم کردستان عراق با آن رفتار خواهند کرد. در سایه همین مشوقها است که روحیه کردها در مبارزه با داعش بالا رفته و آن ها به دنبال تحقق شرایط مورد نظر واشنگتن هستند.
معامله روسیه و ترکیه
ترکیه اما از سرایت رویکردهای استقلال طلبانه کردها به جبهه داخلی خود به شدت نگران است، این نگرانی هنگامی افزوده میشود که میبینیم ترکیه با حدود 20 میلیون نفر نسبت به همسایگان خود بیشترین اقلیت کرد را در خود جای داده و این جریان ها از مخالفان سرسخت کنونی دولت به شمار می روند. رویکردهای استقلالطلبانه در میان کردهای منطقه بر کسی پوشیده نیست، به این ترتیب در صورت تحقق سناریوی استقلال کردها در سوریه، بخش عمدهای از اراضی تحت حاکمیت ترکیه با خطر جنبشهای تجزیهطلب کرد مواجه خواهد شد.
به این ترتیب اَردوغان سفر به مسکو را با محوریت پرداختن به موضوع کردها انجام داد. روسیه با استفاده از فضای موجود سیاسی در منطقه، حلوفصل ماجرای چچن و جلوگیری از تردد تروریستهای چچنی از طریق ترکیه به سوریه را به عنوان راهکاری برای مهار نگرانیهای ترکیه در رابطه با کردها میداند. درواقع مسکو به آنکارا پیشنهاد داد که در قبال حل بحران چچن، مخالفت خود را با استقلالطلبی کردها اعلام کرده و گامهای اساسی در بهبود مناسبات اقتصادی خود با ترکیه بر می دارد که این روند به خودی خود باعث بهبود اوضاع اقتصادی آنکارا میشود.
البته مسکو همچنان نگرانیهایی در رابطه با بی وفایی ترکیه نسبت به تعهداتش در قبال خود داد، لذا رویکرد لغو تحریمها را به صورت مرحله به مرحله و همزمان با اتخاذ اقدامات عملی ترکیه در راستای انجام تعهداتش در دستور کار قرار میدهد. به این ترتیب با وجود سفر رئیسجمهور ترکیه به روسیه ، تا زمانی که ترکیه به تعهدات خود در قبال روسیه عمل نکند، تمامی تحریمهای این کشور بر ضد آنکارا به قوت خود باقی است.
مذاکرات روسیه برای فروش 60 بالگرد به ایران قائم مقام شرکت هولدینگ بالگردهای روس میگوید این شرکت برای تامین هلیکوپترهای مورد نیاز وزارت بهداشت ایران، مذاکره با مقامات ایرانی را آغاز کرده است.
به گزارش مشرق به نقل از پرس تی وی، الکساندر شربینین روز سه شنبه گفت: «برآوردهای ما نشان میدهد ایران به حدود 60 بالگرد سبک روسیه نیاز دارد.»
شربینین با اشاره به اینکه مسکو و تهران درباره تامین بالگردهای «سبک آنسات و کا-۲۲۶تی» مذاکره میکنند، افزود: «علاوه بر موضوع تحویل این بالگردها، مساله مونتاژ آنها در ایران نیز در حال بررسی است.»
این دو مدل بالگرد از نوع چندمنظوره و سبک هستند و معمولا از آنها به عنوان آمبولانس هوایی استفاده میشود.
روابط عمومی این شرکت روس همچنین گزارش داد برای راهاندازی مرکز مجاز خدمات فنی و تعمیرات بالگردهای روسی با شرکت پشتیبانی و نوسازی بالگردهای ایران در حال مذاکره است.
بنا بر این گزارش، این شرکت برای اولین بار از دوم تا چهارم شهریور ماه همایشی را برای شرکتهای ایرانی و مشتریان احتمالی بالگردهای روس برگزار میکند و کارشناسان روس نحوه کارکرد این بالگردهای غیرنظامی را توضیح میدهند.
شرکت هولدینگ بالگردهای روس در بیانیهای خاطر نشان کرد این تجهیزات شامل «بالگردهای آتشنشانی کا-32 اِی11ویاس، جدیدترین نوع بالگردهای امآی-17 برای انجام عملیات امداد و نجات و نیز بالگردهای سنگین امآی-26 تی و امآی-26 تی2 برای انجام عملیات پاکسازی در شرایط بحرانی و بلایای طبیعی، جابجایی کمکهای بشردوستانه و انتقال افراد میشود.»
روابط عمومی این شرکت همچنین افزود در حال حاضر بیش از 50 بالگرد ساخت روسیه در ایران وجود دارد.