واردات کالا از چین در نیمه دوم سال 92 کمی بیش از 6 میلیارد دلار، در سال 93 بیش از 12.7 میلیارد دلار، در سال 94 حدود 10.5 میلیارد دلار و در دو ماه اول امسال 1.2 میلیارد دلار بوده که مجموع آن از 30 میلیارد دلار فراتر میرود.
گروه اقتصاد مشرق- بر اساس آمار منتشرشده از سوی گمرک، واردات اجناس چینی در 32 ماه فعالیت دولت یازدهم از 30 میلیارد دلار فراتر رفت.
بر اساس آمار گمرک، از ابتدای مهرماه سال 1392 تا پایان اردیبهشت 1395 مجموع واردات کالا از چین به بیش از 30 میلیارد دلار رسیده است.
لازم به یادآوری است در دوره 8 ساله دولتهای نهم و دهم نزدیک به 40.5 میلیارد دلار کالای چینی به ایران وارد شد؛ اما همانطور که ذکر شد؛ دولت یازدهم طی 32 ماه بیش از 30 میلیارد دلار کالای چینی وارد کرده که نشانه افزایش شتاب واردات از چین است.
موج واردات کالاها و اجناس چینی در دولت قبل، آسیب فراوانی به تولید داخلی وارد کرد و این موضوع همواره مورد انتقاد کارشناسان از جمله مسئولان دولت فعلی قرار میگرفت. حسن روحانی نیز به شدت از واردات کالاهای چینی در دولت قبل انتقاد کرده است. در سال 94 رکورد دیگری در واردات از چین زده شد و آن سهم کالاهای وارداتی از چین نسبت به کل واردات ایران بود که برای اولین بار به بالای 25 درصد رسید. یعنی در سال گذشته چینیها یک چهارم بازار ایران را تصاحب کردند.
در دوره 8 ساله دولتهای نهم و دهم، به طور میانگین کالاهای چینی 9.4 درصد از کل واردات کالا به کشور را تصاحب کردند، اما با تغییر دولت در سال 1392، روند واردات اجناس چینی شتاب فراوانی پیدا کرد به طوری که در سال 92 سهم چینیها از واردات ایران به 19.7 درصد و در سال 93 به 23.8 درصد و نهایتا در سال گذشته به 25.2 درصد افزایش یافت.
لازم به ذکر است
عمده کالاهای وارداتی از چین به کشورمان اجناس مصرفی است که امکان تولید آنها در داخل وجود دارد. .
نکته دیگر آن که بخش قابل توجهی از اجناس چینی به طور قاچاق وارد کشورمان میشود که در آمار فوق محسوب نشده است.
نکته دیگر آن که اقتصاددانان اصلاحطلب و رسانههای زنجیرهای که در دولت قبل به شدت معترض واردات از چین بودند، در دولت فعلی که سهم چینیها از واردات کشورمان بیشتر هم شده، کاملا سکوت کردهاند.
به عنوان مثال، مسعود نیلی که مشاور اقتصادی دولت یازدهم است، در دوره دولت قبل هشدار داده بود که واردات اجناس چینی، تولید کمرمق موجود را به تعطیلی خواهد کشاند.
نیلی در
مقالهای که در سال 1389 منتشر کرد، واردات از چین را یکی از 5 چالش آینده اقتصاد ایران برشمرده بود.
نیلی هشدار داده بود که «بخش تولید در اقتصاد ما به تدریج به کام اقتصاد چین فرو خواهد رفت و ظرفیت ایجاد اشتغال به مرور کاهش خواهد یافت. چینی شدن اقتصاد کالایی ایران، به هیچ وجه با ضرورتهای ایجاد اشتغال در مقیاسهای بزرگ سازگار نیست.» اکنون این سوال مطرح است که در 2.5 سال اخیر که واردات اجناس چینی نسبت به دولت قبل، بیشتر شده چرا نیلی اقدام به مقالهنویسی نمیکند و نسبت به تشدید چینی شدن اقتصاد ایران هشدار نمیدهد؟
قطر پروژه های متعددی در میدان گنبد شمالی تعریف کرده و اکنون با ۱۶ فاز تولیدی به میزان ۶۵۰ میلیون مترمکعب در روز از بخش قطری میدان مشترک پارس جنوبی برداشت گاز دارد که ۱.۵ برابر برداشت فعلی روزانه ۴۳۰ میلیون مترمکعبی ایران از میدان گازی پارس جنوبی است.
به گزارش مشرق، میدان گازی پارس جنوبی بزرگترین منبع گازی جهان است که بر روی خط مرزی مشترک ایران و قطر در خلیج فارس قرار دارد و اصلیترین منبع انرژی ایران و قطر محسوب می شود.
این میدان دارای حدود 1800 تریلیون فوتمکعب (51 تریلیون مترمکعب) گاز طبیعی درجا و 50 میلیارد بشکه ( 7.9 میلیارد مترمکعب) میعانات گازی است. این میدان گازی، مساحتی حدود 9700 کیلومتر مربع ( 3700 مایلمربع) را پوشش میدهد که از این مساحت، 3700 کیلومترمربع ( 1400 مایلمربع) آن واقع در آبهای ایران است و 6000 کیلومترمربع ( 2300 مایلمربع) واقع در آبهای قطر است.
برآوردهای وزارت نفت ایران حاکی از این است که ذخیره گاز در بخش ایرانی این میدان مشترک 14 تریلیون متر مکعب به همراه 18 میلیارد بشکه میعانات گازی است که حدود 7.5 درصد از کل گاز دنیا و نزدیک به نیمی از ذخایر گاز کشور را شامل میشود، اما برآوردهای آژانس بینالمللی انرژی (IEA) نشان می دهد که از 14 تریلیون مترمکعب گاز درجا در بخش ایرانی این میدان، فقط حدود 10 تریلیون مترمکعب گاز قابل برداشت است که این میزان معادل 36 درصد از کل ذخایر گازی موجود در ایران و معادل 5.6 درصد از کل ذخایر گازی جهان را در بر می گیرد.
بخش قطری میدان مشترک پارس جنوبی با نام "گنبد شمالی" شناخته می شود. قطر تمامی نیاز داخلی و صادراتی گاز خود را از "گنبد شمالی" تأمین می کند. طبق برآوردهای صورت گرفته میزان ذخایر گازی بخش قطری این میدان مشترک، 36 تریلیون مترمکعب است که IEA میزان قابل استحصال گاز در بخش قطری را حدود 26 تریلیون مترمکعب تخمین زده است.
موقعیت مهمترین پروژه های قطر در میدان "گنبد شمالی" را در شکل زیر می بینید.

با این وجود، مخزن گازی پارس جنوبی بین دو کشور مشترک است و قسمت عمیق تر آن در بخش قطری قرار دارد و ساختار این مخزن نشان می دهد که شیب آن به سمت قطر است و هر چه قطر برداشت بیشتری داشته باشد، سیر حرکت منابع گازی و میعانات به سمت قطر بیشتر می شود.
قطر توسعه "گنبد شمالی" را از سال 1991 آغاز کرده اما ایران توسعه "پارس جنوبی" را از سال 2001 آغاز کرده است که در شروع به کار 10 سال از قطر عقب مانده ایم. در فاصله سال های 1991 تا 2001 ، قطر حدود 210 میلیارد مترمکعب گاز از این میدان استخراج کرد که به ارزش آن زمان، حدود 60 میلیارد دلار برای قطر درآمد به دنبال داشته است.
قطر پروژه های متعددی در میدان گنبد شمالی تعریف کرده و اکنون با 16 فاز تولیدی به میزان 650 میلیون مترمکعب در روز از بخش قطری میدان مشترک پارس جنوبی برداشت گاز دارد و ایران نیز هم اکنون برداشتی 430 میلیون مترمکعبی در روز از میدان گازی پارس جنوبی دارد.
وضعیت کلی پروژه های گازی قطر بدین صورت است:

به عبارتی در حال حاضر قطر 1.5 برابر ایران از منابع مشترک گازی پارس جنوبی برداشت می کند. میزان برداشت قطر از منابع مشترک گازی با ایران، بنا بر اذعان مسئولان فعلی وزارت نفت در ابتدای سال 92 حدود 2.5 برابر ایران بوده است.
در ایران 24 فاز توسعه ای برای پارس جنوبی تعریف شده که در حال حاضر فازهای 1 تا 10 به طور کامل در مدار بهره برداری هستند. فازهای 12، 15 و 16 با بخشی از ظرفیت خود در مدار بهره برداری هستند و دیگر فازها در دست توسعه هستند. فاز 11 پارس جنوبی نیز که مرزی ترین فاز توسعه ای این میدان مشترک است هیچ توسعه ای نداشته و در حالی که برداشت طرف قطری از بخش نزدیک به این فاز با سرعت در حال انجام است، وزارت نفت هنوز هیچ تصمیمی برای توسعه این فاز نگرفته است.
بهره برداری از فازهای 12، 15 و 16 در حالی در دولت یازدهم محقق شده که این فازها در طی یک دهه گذشته در دست توسعه بودند. وزارت نفت قرار بود در دولت یازدهم منابع مالی لازم برای سرمایه گذاری بیشتر در توسعه فازهای پارس جنوبی را فراهم کند که این برنامه پس از انتظار دو ساله برای انجام توافق هسته ای، اکنون قریب به یکسال در انتظار اجرای برجام و به نتیجه رسیدن مدل جدید قراردادهای نفتی ایران است.
باید دید افزایش جذب سرمایه در پارس جنوبی با رویکرد دولت یازدهم در جذب منابع مالی خارجی، در دولت یازدهم محقق می شود یا این هدفگذاری سال 92 دولت یازدهم، شعار انتخاباتی دولت دوازدهم خواهد شد.
در حالی ایران از سال 2001 تاکنون قریب به 60 میلیارد دلار در پارس جنوبی سرمایه گذاری کرده که قطر از سال 1991 قریب به 420 میلیارد دلار در میدان گنبد شمالی سرمایه گذاری کرده است.
مشاور سیاسی رسانه ای رئیس جمهوری سوریه با اشاره به این که عرصۀ سیاسی منطقه شاهد تغییر و تحولاتی مرتبط با عربستان و ترکیه خواهد بود، آن را بشارتی برای مردم سوریه دانست.

به گزارش مشرق، خانم بثینه شعبان با اشاره به ضرب المثل عربی «إن الأمور بخواتیمها»، (معادل ضرب المثل "شاهنامه آخرش خوش است")، گفت سختی هایی که ملت سوریه در 5 سال گذشته از آن رنج برده است، به زودی بر طرف خواهد شد.
خبرگزاری دولتی سوریه، به نقل از مشاور بشار اسد، نوشت که «سرانجام سوریه پیروز خواهد شد و آینده از آن ملت آن خواهد بود».
شعبان، همچنین، گفت: «تصمیماتی در وین گرفته شده و توافقی میان آمریکا و روسیه دربارۀ قطعنامۀ 2253 انجام گرفته است تا مرزهای ترکیه با سوریه بسته و ارسال تروریست ها و تجهیز آنان به سلاح از مسیر ترکیه متوقف شود، اما سازمان ملل و واشنگتن ذکری از این قطعنامه به میان نمی آورند».
او افزود: «سازمان ملل و واشنگتن تنها بر قطعنامۀ 2254 تأکید می کنند که فقط دربارۀ دستیابی به راه حل سیاسی در سوریه است».
بثینه شعبان با اشاره به قطعنامۀ سازمان ملل که عربستان را، به دلیل کشتار صدها کودک یمنی، در لیست کشورهای ناقض حقوق کودکان قرار می دهد، گفت: «این قطعنامه آمریکا را مجبور کرد تا با صدرو بیانیه ای اعتراف کند که انصار الله نه تنها یک گروه تروریستی نیست، بلکه یکی از طرف های مهم گفتگوهای حل بحران یمن است».منبع:
العالمپیشروی همزمان نیروهای عراقی و سوریه در دو منطقه استراتژیک فلوجه و رقه نشان میدهد که بحران دو کشور به نقطه پایانی خود نزدیک شده است.
به گزارش مشرق، حسن هانی زاده طی یادداشتی در روزنامه جام جم نوشت:
پیشروی همزمان نیروهای عراقی و سوریه در دو منطقه استراتژیک فلوجه و رقه نشان میدهد که بحران دو کشور به نقطه پایانی خود نزدیک شده است. نیروهای الحشد الشعبی عراق در کنار نیروهای عشایر اهل سنت و نیروهای مسلح مرحله سوم عملیات آزادسازی شهر فلوجه را با موفقیت آغاز کردند.
شکلگیری نیروهای مردمی تحت عنوان «الحشد الشعبی» در راستای فتوای مراجع تقلید عراق صورت گرفت و بسرعت توانستند شهرهای بیجی، جرف الصخر و تکریت را آزاد سازند.
اما رسانههای عربی به دروغ مدعی شدند که این نیروها برای انتقامگیری از اهل سنت عراق تشکیل شده است. اما پاکسازی کامل شهر فلوجه و احتمال پیشروی نیروهای مردمی عراق به سمت موصل و محاصره نیروهای داعش در فلوجه مقدمهای برای پاکسازی کامل عراق ازوجود گروهک تروریستی داعش تلقی میشود. برایند گزارشهای میدانی در فلوجه نشان میدهد که بیش از 30 درصد از نیروهای داعش عربستانی هستند.
در رقه سوریه نیز شرایط مشابهی وجود دارد و نیروهای دولتی و حزبالله لبنان به سمت شهر رقه که پایتخت داعش تلقی میشود پیشروهای قابل توجهی داشتهاند و تاکنون در اطراف شهر رقه متمرکز شدهاند. رقه بیش از4 سال است که در اشغال داعش قرار دارد و این گروهک، شهر رقه را به عنوان پایتخت به اصطلاح دولت اسلامی عراق و شام اعلام کرده است.
آزادسازی شهر رقه که یزرگترین نیروگاه آبی سوریه در آن قرار دارد قطعا در تغییر موازنه قدرت به سود محور مقاومت و دولت قانونی بشار اسد کاملا موثر خواهد بود.
در چنین فرایندی بازیگران بحران سوریه وعراق در عملیاتی کردن طرح خاورمیانه جدید با شکست مواجه خواهند شد. با شکست طرح بازیگران تخریبی بحران سوریه، شطرنج سیاسی و نظامی خاورمیانه بر اساس الگوهای تعیین شده ایران، روسیه، عراق، سوریه و مقاومت اسلامی لبنان شکل خواهد گرفت.
۱۹ زن کرد توسط داعش زنده سوزانده شدند
خبرها حاکی از آن است که در شهر موصل ۱۹ زن کرد به همان شیوه سوزاندن خلبان اردنی، زنده در آتش سوزانده شدند.
به گزارش مشرق، مهر به نقل از باس نیوز نوشت: خبرها حاکی از آن است که در شهر موصل ۱۹ زن کرد توسط تروریست های داعش و به همان شیوه سوزاندن خلبان اردنی، زنده زنده در آتش سوزانده شدند. رسانههای اقلیم کردستان درخبری اعلام کردند که گروه تروریستی داعش در شهر موصل ۱۹ زن کرد را به همان شیوه اعدام کردن خلبان اردنی زنده زنده در آتش سوزانده است.
dکی از مسئولین حزب اتحادیه میهنی کردستان عراق در موصل اعلام کرد که گروه تروریستی داعش در یکی از محلات موصل قفس آهنین بزرگی درست کرده است و ۱۹ زن کرد را در آن زنده زنده سوزانده است.بر اساس این گزارش، شاهدان محل اعلام کردند که حکم اعدام این ۱۹ زن کرد، سرپیچی کردن آنها از فرمان داعشی ها است که آنها را چون کنیزک می فروشند، این زنان آماده نبودند تا بعد از فروش، اوامر اربابان خویش را اطاعت کنند.سال گذشته داعش به همین شیوه و برای اولین بار معاذ الکساسب، خلبان روسی را به آتش کشید.
اهمیت راهبردی بازپس گیری شهر الطبقه از داعش توسط ارتش سوریه
یک رسانه عرب زبان در تحلیلی به بررسی نقش راهبردی شهر الطبقه سوریه در تقویت قدرت ارتش سوریه و همچنین تضعیف تروریست های داعش پرداخته است.
به گزارش خبرگزاری مهر، پایگاه لبنانی العهد در تحلیلی به اهمیت راهبردی بازپس گیری کنترل شهر الطبقه در سوریه توسط نیروهای ارتش سوریه و نقش آن در قدرتمندتر شدن سوریه از یک سو و تضعیف تروریست ها از سوی دیگر پرداخته است.
این رسانه در ادامه می نویسد: ارتش سوریه و متحدان آن دارای بالگردهایی هجومی هستند که به وسیله آنها قادر به انجام نبرد و جنگ در هر نقطه ای از سوریه به ویژه شمال و شرق هستند. هدف نهایی ارتش سوریه نیز تسلط کامل بر تمامی نقاط سوریه و استقرار نیروهایش در تمامی مناطق و شهرهای سوریه که تروریست های مسلح در آن حضور دارند، می باشد. همچنین سوریه پس از اینکه مورد هجوم گسترده برخی کشورهای منطقه ای و غربی از طریق گروه های تروریستی قرار گرفت، در صدد بازیابی توازن دست داده خود است.
العهد نوشت: آنچه که برای کارشناسان مورد توجه است، عملیات هجومی و غافلگیرکننده ارتش سوریه و هم پیمانان آن با حمایت گسترده هوایی و غیر هوایی روسیه می باشد. این عملیات از اثریا در حومه شرقی حماه آغاز و به سمت شرق و شهر الطبقه در استان الرقه که در نزدیکی رودخانه الفرات در جنوب دریاچه الاسد قرار دارد، پیش رفت. فرودگاه نظامی الطبقه از جمله بزرگترین فرودگاه های نظامی در سوریه است. این در حالی است که ارتش سوریه از سوی دیگر وارد درگیری های شدیدی در حومه شمالی حلب شده است. ارتش سوریه درصدد آغاز حمله ای با حمایت هوایی و توپخانه ای سنگین است و قصد دارد با اعمال فشار بر جاده کاستیلو که تنها راه ورودی به مراکز عناصر مسلح در شهر حلب است، این اقدام را انجام دهد. همزمان ارتش در جنگی در البادیه واقع در شرق وارد شده است تا بدین صورت کمربند امنیتی شهر تدمر را تکمیل کند و میدان های نفتی از جمله میدان شاعر و جزل و اطراف آن را که داعش کنترل آن را در اختیار دارد، بازپس گیرد.
این رسانه می افزاید: این حمله به شهر الطبقه نکات مثبت دیگری نیز برای ارتش سوریه و هم پیمانانش و همچنین روسیه خواهد داشت که از آن جمله بدین شرح است:
روحیه
پس از اینکه آمریکا و ترکیه در بُعد رسانه ای و دیپلماتیک دچار اختلاف و درگیری شدند و همچنین درباره حمایت از ائتلاف بین المللی از گروه های کُردی در مبارزه با داعش در الرقه یا حومه شمال شرقی حلب به صورت آشکار دچار اختلاف شدند، این عملیات برای پاسخ دادن به آنها و پیروانشان در منطقه و داخل سوریه انجام شد تا بدین صورت به آنها اعلام گردد که ارتش و کشور سوریه دارای نقشه ای مستقل در جنگ برای بازگرداندن تسلط بر سوریه هستند. و اینکه در نبرد با طرح های منطقه ای و جهانی که در آن افکار و نقشه هایی رد و بدل می شود که در صدد تجزیه یا نابودی سوریه و از بین بردن وحدت آن است.
نظامی
در جریان این حمله و بازپس گیری کنترل شهر الطبقه، کنترل نقاط میدانی زیر را ارتش سوریه در دست گرفت:
- تامین حفاظت نهایی از جاده اثریا-خناصر-حلب که دائما هدفی برای عناصر داعش بود تا بدین طریق تلاش کنند تا شریان حیاتی یگان های خود و شهروندان در حلب و حومه آن را قطع کنند.
- از بین بردن مواضع و مراکز حضور داعش در حومه حماه و حمص و همچنین قطع ارتباط یگان هایش در آن نقطه به همراه مرکز اصلی اش در شهر الرقه. این اقدام برای زمینه سازی به منظور حمله به این مواضع و نقاط در غرب و جنوب غربی اثریا انجام می گیرد.
- فاصله انداختن نقاط حضور داعش در الرقه از اماکن حضور این گروه تروریستی در حومه حلب به ویژه شرق آن و شمال شرقی آن در میان الباب و منبج، جایی که در حال حاضر از سوی گروه های کُردی و با حمایت جنگنده های ائتلاف موسوم به ضد داعش در معرض فشارهای جدی است.
- دستیابی به نقطه ای اصلی برای فراهم کردم حمله سنگین به شمال شرق تدمر از ۲ محور یعنی تدمر و الطبقه. به علاوه اعمال فشار بر شرق دیرالزور برای آماده شدن جنگ به منظور بازپس گیری دیرالزور.
راهبردی
- پس از تسلط بر الطبقه و همچنین تسلط کامل بر اثریا و الطبقه و شهر تدمر، می توان گفت که ارتش سوریه پایگاهی مستحکم در شرق سوریه ایجاد خواهد کرد که دارای فرودگاه نظامی و بیشتر میدان ها و همچنین منابع انرژی سوریه خواهد بود. به علاوه پایگاه ارتباط میدانی و جغرافیایی برای یگان هایش در اطراف حمص، حماه و حلب و به سوی حومه دمشق از طریق قلمون شرقی فراهم خواهد شد.
- این عملیات پس از تکمیل شدنش به عنوان بزرگترین تهدید برای مواضع داعش در شهرها و اطراف الرقه و دیرالزور خواهد بود. همچنین موجب بیرون راندن داعش و شکست آن در شرق سوریه و پس از آن نیز در تمامی نقاط سوریه خواهد شد.
العهد در پایان می نویسد: این اقدامات ارتش سوریه موجب می شود که ارتش خود را به عنوان بازیگر اساسی در مبارزه با تروریسم مطرح کند و به همگان بگوید که خود صاحب حق و قدرت و حاکمیت است. همچنین جنگ دفاعی آن در تمامی سرزمین و در مقابله با دشمنان سوریه یعنی گروه های تروریستی، کشورهای حامی و محافظان این تروریسم همچنان جریان دارد و تا پایان ادامه دارد.
بلای گردشگری جنسی؛
فیلیپین به محلی برای اعمال جنسی مردان غربی و بالاخص میانسالان و سالخوردگان در ازای پول تبدیل شده است. محصول این تجارت جنسی، کودکان بیسرپرست و بیپدری هستند که نه هویت دارند و نه فردای مشخص.
گروه جنگ نرم مشرق- اعتیاد غربیها به روسپیگری پولی، دست از سر شرق بر نداشته بهنحوی که در کشورهایی هم که حتی قانون ممنوعیت روسپیگری وجود دارد، در هتلها یا بعضی محلهای خاص به اسم خودشان قوانین را نقض میکنند. مردانی اروپایی و آمریکایی که از دیرباز بهعنوان گردشگر جنسی رهسپار کشورهایی نظیر تایلند، ویتنام و فیلیپین میشوند، محدودیتهای موجود در منازل خود را نخواهند داشت. در شهرهای خارجی، مردان امکان همه نوع سوءاستفاده و بدرفتاری با زنان و دختران را به روشهایی که در کشورهای خودشان بسیار خطرناک و یا پردردسر است، خواهند داشت. 
مردانی اروپایی و آمریکایی که از دیرباز بهعنوان گردشگر جنسی رهسپار کشورهایی نظیر تایلند، ویتنام و فیلیپین میشوند، مکان همه نوع سوءاستفاده و بدرفتاری با زنان و دختران را به روشهایی که در کشورهای خودشان بسیار خطرناک و یا پردردسر است، خواهند داشت
در بین این کشورهای شرقی، فیلیپین به محلی دلخواه برای جولان جنسی مردان غربی تبدیل شده است. "نینوتچکا روسکا" نویسنده معروف فیلیپینی در بخشی از یکی از مصاحبههای خود به سوالی درباره علت تبدیل شده این کشور به یک مقصد مشهور برای گردشگران جنسی غربی با وجودی که تنفروشی در فیلیپین غیرقانونی است، ابن گونه پاسخ میدهد:
«تن فروشی حقیقتاً تا زمان ورود اسپانیاییها در این مجمع الجزایر ناشناخته بود. هیچ واژه بومی برای آن وجود ندارد. ما به جای آن از واژه اسپانیایی «پوتا» (فاحشه) استفاده میکنیم. اما حتی تحت دوران اسپانیا هم این مساله حقیقتاً ناشناخته بود. در سال 1900 سرشماری نشان میدهد که در شهر مانیل تنها 11 زن تنفروشی میکردند که چهار تن از آنان خارجی بودند. در اوایل 1900 به واسطه ارتش ایالات متحده روسپیگری سازماندهی شده و در مقیاسی وسیع پایه گذاری شد.
ارتش ایالات متحده قانونی را به تصویب رساند که براساس آن «خانههای» فساد جهت «محافظت» از گروهان آمریکایی در مقابل بیماریهای مقاربتی تأسیس گردید. اندکی پس از بازگشت آنان در اواخر سال 1940، ارتش ایالات متحده به پایگاه "کلارک ایر" فرمان داد تا برای سرگرمی گروهان تعداد 10 عدد خانه فساد تأسیس نمایند و از کشورهای مجاور زنانی را در اختیار سربازان آمریکایی قرار دهند. این اوایل ایجاد شهر فرشتگان درپامپانگا بود. به طرزی مشابه، یک مرکز «تفریحی» در خارج از پایگاه دریایی ایالات متحده در اولونگاپو رشد نمود. تقریباً درصد وسیعی از این تأسیسات تحت تصاحب گروهان / مقامات آمریکایی و یا نیروهای ارتشی پیشین ایالات متحده قرار داشت. در طی جنگ ویتنام، فیلیپینیها یک مرکز «استراحت و سرگرمی» برای گروهان آمریکایی طراحی نمودند و این بدان معناست که روزانه 10.000 سرباز آمریکایی در جستجوی سرگرمی بودند. نهایتاً برخی از زنان به سایر پایگاههای آمریکا در اوکیناوا و کرهجنوبی فرستاده شدند.

دختران نوجوان کره جنوبی که برای رفع گرسنگی، برده جنسی نظامیان آمریکایی شدند
حدود 7000 فیلیپینی مشغول سرگرمسازی گروهان آمریکایی در اوکیناوا، ژاپن و فیلیپین بودند و زنان روسی / اروپای شرقی به عنوان روسپی در کره جنوبی به کار گماشته شدند. با پشتیبانی بانک جهانی از سیاست دولت فیلیپین در رابطه با توسعه گردشگری و نیاز به پرداخت وامهای کلان جهت تأسیس زیرساختها برای گردشگری، تصمیم ساده دولت این بود که زنان فیلیپین را به فروش برسانند. البته کلیسای کاتولیک در این رابطه هیچ چیز نگفت و یا خیلی کم بدان پرداخت».
با اینکه ریشه این موضوع به زمان جنگ سر بر میگردد اما با این حال تصویب توافقنامه حضور موقت نیروهای امریکایی بین دولت فیلیپین و آمریکا (VFA) در سال ۱۹۹۸ که بر اساس آن ده هزار نیروی امریکایی دسترسی به بیست و دو بندرگاه را در سرتاسر کشور پیدا میکنند، روسپیگری را افزایش داد (لاکوارتا و هررا ۱۹۹۹).
زنانی که برای رفع فقر به سربازان آمریکایی خدمات جنسی میدهند
50 هزار کودک بدون پدر، ثمره گردشگران جنسی غربی
نتیجه پیگیری چنین سیاستی درفیلیپین از سوی آمریکا بر جای ماندن پنجاه هزار کودک بیپدر تا سال 1992 بود که اغلب زنان فاحشه فیلیپینی موفق به سقط کردن آنها نشده بودند. بسیاری از این کودکان بار دیگر به چرخه توریسم جنسی بازگردانده میشوند و یا به گروهای قاچاق انسان فروخته میشوند.
اکنون نیز شهر آنجلیس فیلیپین به محلی برای اعمال جنسی مردان غربی و بالاخص میانسالان و سالخوردگان در ازای پول تبدیل شده است. محصول این تجارت جنسی، کودکان بیسرپرست و بیپدری هستند که نه هویت دارند و نه فردای مشخص. مذهب غالب بر کشور فیلیپین، کاتولیک است که شهر آنجلیس در این میان به دلیل شهرت در تجارت جنسی به «شهر گناه» معروف شده است.
پیشتر از این وقتی گزارشهایی از آمار روزافزون تجارت جنسی در آنجلیس منتشر میگردید، بحث کودکان نامشروع نادیده گرفته میشد. صدها زن در سطح این شهر، کار دیگری ندارند جز تنفروشی و گذراندن وقت در دیسکوها و کلوپهای شبانه شهر با مردان عموما سن بالای توریست. در این رابطه گروه مستندساز خبرگزاری «راشا تودی» با این زنان به گفتگو نشست؛ آنها به این مورد اشاره کردند که پدران (توریستها) فرزندانشان غالبا وجود خود به عنوان پدر را منکر میشوند و یا اصلا اهمیت نمیدهند.
در گزارش این مستند آمده است که اغلب، دروغ این مردان موجب بارداری نابهنگام زنان این شهر میشود و در بعضی موارد پس از تعرض جنسی، زنان کتک خوردهاند. یکی از همین زنان به نام سارا به این اشاره کرد که پدر فرزندش یک مرد استرالیایی بود که اول او را حسابی مست کرد و سپس به او تعرض کرد. وقتی که سارا به هوش میآید، مرد استرالیایی که وی را حامله کرده بود، میگوید: «اتفاقی نیافتاده است». سارا اینچنین میگوید: «باور کنید به زور با من این کار را کرد. بعد از اینکه به هوش آمدم از او پرسیدم که چه شد؟ و او پاسخ داد که: هیچی. به او گفتم که این دختر تازه متولد شده فرزند اوست اما او زیر بار نرفت».
زنانی برای کتکخوردن سارا، مثل بسیاری دیگر از زنان این شهر مجبور به روسپیگری جهت تامین مخارج است. پسرش، نزد خالهاش به نام «نالی» زندگی میکند؛ خالهای که خودش یک دختر نامشروع از یک توریست اسکاتلندی دارد. این مرد توریست به نالی گفته بود که وازکتومی کرده و نازاست. اما نالی میگوید: «چگونه است که نازا بوده اما از وی دارای فرزند شده است. یک ماه حامله بودم و بعد از آن فهمیدم. اگر میدانستم که حاملهام حتما سریعا قرص ضد بارداری میخوردم».
سارا رو به دوربین راشا تودی و خطاب به همسر فراریاش، میگوید: «برایم مهم نیست که مرا حمایت کنی یا نه، اما دختر خودت را دریاب. الان مجبورم برای تامین فرزندم در کلوپ شبانه کار کنم». سارا از خطرات کاری که میکند باخبر است؛ خطراتی مثل بیماریهای عفونی و یا کتک خوردن از یک توریست. او میگوید: «یک بار، یکی از دوستانم به شدت کتک خورده بود. حتی معروف است که یکی از همکارانم در یک هتل آمریکایی کشته شد و جسدش در زیر تخت پیدا شده بود». به همین دلایل، سارا ترجیح میدهد که با مشتریان میانسال و سالخورده کار کند. چرا که هم اجازه میدهند که زودتر به خانه برگردد و هم پول بیشتری به او میدهند بنابراین او میتواند برای دخترش شیر بخرد. این زنان، بیشترین تلاش را برای رفاه کودکان خود میکنند اما به هر حال کودک نیاز به پدر دارد و فقدان او را احساس میکند.
«ژان لستر» کودک 12 سالهای است که به شدت دوست دارد روزی پدرش را ببیند. پدر او یک توریست آلمانی است که قبل از متولد شدن، وی و مادرش را ترک کرد. مادر ژان هم وقتی دو ماهش بود، او را ترک میکند و به همسایهاش به نام «پیا» که تغییر جنسیت هم داده است، میسپارد. ژان، خطاب به پیا میگوید: «خیلی دوسِت دارم پیا. لطفا هیچوقت مرا ترک نکن». این نوجوان محصول بیشرافتی و فقر در ادامه میگوید: «پیا از من مراقبت میکند و برایم زحمت میکشد. خدا او را برای من حفظ کند. یک روز، بزرگ میشوم و من از او مراقبت میکنم».
اگرچه پدران ناپیدای این کودکان و نوجوانان آنها را امروز در محلههای زاغهنشین به حال خود رها کردهاند، اما آنها بسیار به آینده خوشبین هستند. ژان لستر میگوید که میخواهد یک معلم شود و به بچههای فقیر کمک کند تا باسواد شوند. او اینچنین میگوید: «معلم میشوم و به همه بچهها هر طور که شده کمک میکنم تا درسشان تمام شود. بعد از آن، پزشک میشوم. اینطوری میتوانم همه بیمارها مثل پیا را علاج کنم».
«ماری آن»، دیگر محصول تجارت جنسی، دوست صمیمی ژان لستر است که پدر او هم یک توریست آلمانی فراری است. دختر نوجوان میگوید که اغلب اوقات تصور میکند که پدرش چه قیافهای دارد: «او را میبینم در حالی که قدی بلند، موهای زیبا، و ریش دارد. این شکل اکثر مردهایی است که مادرم با آنها دیدار میکند». ماری آن 12 ساله به خوبی دنیای سیاه مادرش را میشناسد: «نمیخواهم در آینده مثل مادرم باشم. نمیخواهم مثل او فقط دو کلاس درس بخوانم و در کلوپهای شبانه کار کنم چون میخواهم پزشک شوم».
زن دیگری به گروه مستندسازی راشاتودی میگوید که پدر فرزندش یک توریست آمریکایی است که هنوز در این شهر اقامت دارد و مسئولیت فرزندش را هم پذیرفته و ماهی 2 هزار پزو (50 دلار) بابت مخارج کودک به مادرش میپردازد، اما مادر همچنان در مضیقه به سر میبرد و حتی بعضی اوقات از همسایهاش غذا طلب میکند. به ادعای همسایههای مرد آمریکایی، او فرزندان نامشروع دیگری هم دارد و بابت هر فرزند به مادرانشان ماهی 2 هزار پزو میدهد.
توریستهای مرد در شهر آنجلیس در ترددند و پیوسته فرزندان نامشروع به دنیا میآیند و هیچکس هم اهمیت نمیدهد و به پیامدهای آن فکر نمیکند. یکی از همین مردان توریست به راشاتودی میگوید: «ما میتوانیم فاحشه مورد علاقهمان را از کلوپ بیرون ببریم اما نمیتوانیم کلوپ را خالی از فاحشه کنیم. چون آنها هیچوقت تغییر نمیکنند و فقط پول را میبینند. اعتماد به یک زن فیلیپینی سخت است».
زنان و کودکان کشورهای فقیر، قربانی امیال توریستهای ثروتمندبه هر ترتیب، بخش اعظم صنعت توریسم جنسی را مردان کشورهای ثروتمندی تشکیل میدهند که برای استثمار جنسی زنان کشورهای فقیر و درحال توسعه، روانه این مناطق میشوند. احتمالاً باید ارزان بودن فوقالعاده چنین خدماتی را به نسبت کشورهای پیشرفته غربی، دلیل عمده توسعه تجارت سکس در کشورهای در حال توسعه مقصد توریسم معرفی کرد.باید پذیرفت که زنان و کودکان کشورهای فقیر و در حال توسعه، قربانی امیال توریستهای ثروتمند کشورهای توسعه یافته میشوند. دیدگاهی که تقریباً مورد پذیرش همه صاحبنظران قرار دارد.