سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی روز

پشت پرده سفر جان کری به بحرین/ قول وزیر امور خارجه آمریکا به اعراب برای تحریم بیشتر ایران
 
اما مهمترین نکته این سفر براساس آنچه منابع آمریکایی منتشر کرده اند دادن اطمینان خاطر به کشورهای متخاصم عربی برای زمینه سازی بیشتر تحریم ایران در حوزه موشکی است.
پشت پرده سفر جان کری به بحرین/ قول وزیر امور خارجه آمریکا به اعراب برای تحریم بیشتر ایران
گروه بین‌الملل جهان نیوزـ مقامات آمریکایی هرگاه به کشورهای عربی خلیج فارس و به خصوص به کشورهایی نظیر عربستان و بحرین یا حتی امارات که خصومت بیشتری با ایران داردند، سفر می کنند، آن سفر را یک متینگ سیاسی ضد ایرانی تبدیل می کنند.

تندترین اظهارات ضد ایرانی در همین سفرها اتفاق می افتد و مقامات آمریکایی در این دیدارها به مقامات عربی در این سفرها اطمینان خاطر می دهند که از عمق دشمنی خود با ایرانیان نکاسته اند.سفر اخیرا جان کری وزیر امور خارجه آمریکا که طی سه سال اخیر بارها و بارها با محمد جواد ظریف نشست و برخاست داشته، به بحرین و دیدار با سران کشوری های عربی خلیج فارس یکی از همین ده ها مورد است.جان  کری در این از فعالیت های ایران را در منطقه نگران کننده عنوان کرده و خواستار کمک ایران به پایان درگیری ها در یمن و سوریه – البته همسو با منافع غرب- نیز شده است.
جان کری در سخنی قابل تامل گفته که هدف از این سفر بررسی تغییر رفتار ایران پس از توافق هسته ای است! به عبارت دیگر آمریکایی ها یکی از مصادیق دقیق تغییر رفتار ایران پس از توافق هسته ای را در تغییر رفتار ایران با کشورهایی همچون عربستان می بینند.
به هین دلیل در پروژهای طراحی شده برای ایران تحت عناوین برجام2، برجام3، برجام4 و... تلاش آمریکا برای گفتگو میان ایران و عربستان – که با تغییر رفتار ایران باید توام باشد- بیان می شود.جان کری در این سفر ایران را به جنگ افروزی در یمن متهم کرد و مدعی شد، عربستان پیشتاز صلح در این کشور عربی است.
اما مهمترین نکته این سفر براساس آنچه منابع آمریکایی منتشر کرده اند دادن اطمینان خاطر به کشورهای متخاصم عربی برای زمینه سازی بیشتر تحریم ایران در حوزه موشکی است.

بر اساس گزارش نیوریک تایمز جان کری که برای فراهم سازی مقدمات ملاقات اوباما از عربستان در ماه جاری با وزرای خارجه شورای همکاری خلیج فارس گفتگو می کرد، در پاسخ به نگرانی های آنها گفت: آمریکا به برداشتن تحریم های اقتصادی علیه ایران مطابق توافق انجام شده ادامه می دهد، اما تحریم های جدیدی برای مقابله با آزمایش های موشکی ایران اعمال خواهد کرد که در شورای امنیت در حال بررسی است.
همچنین گفته می شود که سفر جان کری به بحرین تلاشی مجدد برای تقویت سیستم دفاعی و سایبری کشورهای خلیج و مقدمات فروش سامانه های دفاعی پیشرفته به این کشورها برای تغییر موازنه نظامی با ایران در منطقه می باشد.
اظهارات جان کری به خوبی نشان می دهد که امریکا نه تنها خود پرچم دار پروژه ایران هراسی در منطقه است بلکه تاکید برای ادامه دشمنی های آمریکا با ایرانیان را نیز یکبار دیگر نشان میدهد.تلاش برای تحریم مجدد ایران، توسعه و عمق بخشی به پروژه ایران هراسی، تقویت نظامی کشورهای عربی متخاصم با ایران برای داشتن دست برتر در منطقه تنها بخشی از ادامه دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی است که در سفر اخیر جان کری یکبار دیگر اثبات شد.
همه این مسایل در حالی اتفاق می افتد که برخی دولتمردان توافق هسته ای را با هدف کاهش تنش و تعدیل دشمنی امریکا دنبال می کردند و اینک پس از گذشت سه سال هیچ تغییری در میزان دشمنی آمریکا نه تنها پیدا نشده بلکه زمینه هایی برای به ثمر رسیدن برخی هدف گذاری ها از قبال دشمنی های بیشتر نیز فرآهم تر شده است.

دو گام ضروری جمهوری اسلامی مقابل تهدیدات/ سخنان اخیر اوباما حکایت از طراحی بزرگ‌تر کاخ سفید در مقابل ایران

کد خبر: 355181 1

اهرم قدرت دیگر ما نفوذ منطقه‌ای است که می‌بینید در این ارتباط هم با ادامه فشارها، درخواست تغییر رفتار ایران را دارند. مدیریت داخلی نیز یکی دیگر از اهرم‌های قدرت ماست.

دکتر فواد ایزدی استاد و عضو هیات علمی مطالعات جهان در گفتگو با پایگاه خبری تحلیلی «پارس»، اظهار داشت: آمریکایی‌ها برای ایران طراحی‌هایی در نظر دارند. ایران یکی از کشورهای مهم غرب آسیاست و به دلیل این‌که کشور تاثیرگذاری است، در حوزه سیاست خارجی آمریکایی‌ها جایگاه ویژه‌ای دارد و آنها برنامه‌ریزی می‌کنند که با ایران چه برخوردی داشته باشند. 

وی افزود: آن‌گونه که من می‌فهمم باید این طراحی طوری باشد که اهرم‌های قدرت جمهوری اسلامی را شناسایی کند. طبیعی است که یکی از مولفه‌های قدرت کشورمان، مساله هسته‌ای است و آنها احساس می‌کنند با برجام توانسته‌اند برنامه هسته‌ای ایران را مدیریت کنند. 

وی اضافه کرد: اهرم دوم قدرت ما در حوزه موشکی و تسلیحاتی است. بنابراین می‌خواهند با تهدید و اعمال تحریم و تهدید به برگرداندن تحریم‌های قبلی، این مساله را هم مدیریت کنند.

وی اضافه کرد: اهرم قدرت دیگر ما نفوذ منطقه‌ای است که می‌بینید در این ارتباط هم با ادامه فشارها، درخواست تغییر رفتار ایران را دارند. مدیریت داخلی نیز یکی دیگر از اهرم‌های قدرت ماست. وی یادآور شد: به هر حال سیستم حکومتی ایران براساس رای مردم شکل گرفته و مردم‌سالاری و امنیتی که در داخل کشور است، کارآمدی دارد. در مقابل می‌بینید که آمریکایی‌ها به اندازه توان خود می‌کوشند این اهرم‌های قدرت را مدیریت و محدود کنند.

وی با اشاره به سخنرانی اخیر اوباما در مورد برجام گفت: سخنان اخیر باراک اوباما را نیز باید در جهت همان طراحی بزرگ‌تر سیاستمداران کاخ سفید ارزیابی کرد. این طراحی به صورت گام به گام عمل می‌کند. وی افزود: آنها گام اول را در قضیه برجام برداشتند و در پی آن هستند که گام‌های بعدی را نیز در ارتباط با بحث‌های موشکی و تسلیحاتی و نفوذ منطقه‌ای ایران بردارند.

وی با اشاره به اهداف درازمدت سیاست خارجی ایالات متحده گفت: سیاست خارجی آمریکا خصوصیتی دارد که متاسفانه حاکی از پختگی سیاستمداران این کشور است و آن، این که برای پیشبرد اهداف خود عجله نمی‌کنند و درصدد اجرای برنامه‌های کوتاه‌مدت، میان‌مدت و درازمدت خود هستند. 

وی افزود: طراحی‌هایی که از آنها یاد کردم، مربوط به برنامه‌های میان‌مدت است، اما «استحاله» و «براندازی» نظام جمهوری اسلامی جزو برنامه‌های طولانی‌مدت زمامداران کاخ سفید به‌شمار می‌رود. البته از یاد نبرید که براندازی نظام ایران تنها در صورتی ممکن خواهد بود که اهرم‌های قدرت کشورمان ضعیف شود. 

وی اضافه کرد:طبعا اگر کشوری در حوزه‌های دفاعی تضعیف شود، امکان براندازی هم فراهم می‌شود. 

وی سخنان رهبری را مورد اشاره قرار داد و گفت: در بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب هم این مساله مورد تاکید قرار گرفته بود که اگر به مولفه‌های قدرت خود بی‌توجه باشیم، فلان کشور ضعیف دنیا هم امکان پیدا می‌کند که به ما زور بگوید، چون به لحاظ نظامی از ما قوی‌تر خواهد بود. 

وی افزود: بنابراین تضعیف بنیه دفاعی ایران از جمله اهداف دولتمردان آمریکایی است و تا زمانی که به این هدف نرسند، قرار نیست که متوقف بشوند، چنانچه در مساله هسته‌ای هم یک دوره ده ساله کار کردند و سرانجام به مرحله‌ای که خواستند، رسیدند.

وی پیشنهاداتی جهت فعال شدن طرف ایرانی ارایه کرد و اظهار داشت: اولین گام این است که ما این طراحی را بفهمیم و متوجه بشویم که آمریکایی‌ها چه برنامه‌ای دارند. این مهم‌ترین اقدام است.وی افزود: از یک‌سو آمریکایی‌ها می‌خواهند ما را مدیریت کنند و با تشدید تقابل به هدف نهایی خود، یعنی براندازی نظام برسند و از سوی دیگر برخی در داخل ممکن است گمان کنند که آمریکایی‌ها در پی تعامل با ما هستند.

وی اضافه کرد: یعنی دو برداشت و نتیجه‌گیری کاملا متضاد. اگر این تفکر را داشته باشیم در نهایت به کشور ضربه اساسی وارد می‌شود. 

وی خاطرنشان ساخت: از یاد نبرید که تعامل دوجانبه زمانی حاصل خواهد شد که طرف مقابل هم در پی تعامل باشد، اما وقتی آمریکایی‌ها هدفی جز تقابل با ایران ندارند، این‌که برخی در داخل کشور تصور کنند باید با آمریکایی‌ها تعامل کرد، وجهه‌ای ندارد؛ تعامل که امری یکطرفه نیست.

وی به حرکت بعدی جمهوری اسلامی را مورد توجه قرار داد و گفت: گام دوم این که در حوزه‌هایی که طرف مقابل قصد محدودیت دارد، ما قوی‌تر بشویم، چون انتهایی برای تهدیدهای آمریکا وجود ندارد و ما نیز نباید زمینه این محدودیت را فراهم آوریم. 

وی افزود: کشور به هیچ‌وجه نباید در زمینه موشکی عقب بیفتد. اگر ایران آزمایش موشکی نداشته باشد، صنعت ساخت موشک در وضعیت فعلی باقی خواهد ماند و این یعنی درجا زدن، بنابراین نباید به چنین محدودیت‌هایی تن داد.

چرا روسیه از گزینه ریاست جهموری حزب الله حمایت می کند؟

گروه بین الملل جهان نیوز" ـ  بر اساس خبری که شبکه «ال بی سی» منتشر کرده منابع ارشد وابسته به جریان «8 مارس» لبنان اعلام کردند حزب الله از طرف مسئولان روسی پیامی دریاف کرده اند که مسکو از گزینه مد نظر حزب الله برای ریاست جمهوری لبنان حمایت می کند.
از چند ماه قبل تکلیف ریاست جمهوری لبنان به علت اختلاف گروه های مختلف سیاسی در این کشور نامشخص بوده و به همین دلیل ضمن ایجاد یک خلا سیاسی در بیروت، به صورت طبیعی پارلمان این کشور نیز دچار مشکلات جدی شده است.کارشناسان معتقدند کارشکنی های جریان 14 مارس که مورد حمایت عربستان سعودی بوده دلیل اصلی عدم توافق سیاسی در لبنان برای ریاست جمهوری است.

اما چرا روسیه از گزینه حزب الله در لبنان حمایت می کند؟

در این باره به نکات ذیل توجه بفرمایید:


الف: روسیه هم اینک با ایران و حزب الله در سوریه در یک جبهه قرار دارد. از سویی تحولات لبنان همواره تاثیر مستقیمی در صحنه سوریه داشته است. به همین دلیل طبیعی بوده که روسیه از گزینه حزب الله در لبنان اعلام حمایت کند. برای منافع روسیه در سوریه امروز پذیرفته نیست که یکی از متحدینش در محیط داخلی خود تضعیف شود.

ب: از سوی دیگر این مسئله به خوبی نشان می دهد که  حزب الله طی دو سال اخیر پس از ورود به تحولات سوریه به یک سطح  بین المللی ارتقا پیدا کرده که کشوری همانند روسیه را نیز متقاعد به حمایت سیاسی از خود کرده است. شاید به بتوان گفت که حزب الله در دو سال اخیر یک ارتقا بین المللی بسیار جدی پیدا کرده که همین مسئله شرایط را برای جلب حمایت های بین المللی را در محیط داخلی لبنان از این گروه افزایش داده است.

ج: عربستان در یکسال اخیر به علت فشار به روسیه در پرونده سوریه و کمک به آمریکا و اروپا در پرونده اوکراین قیمت جهانی نفت را کاهش داده است. به همین دلیل روسیه برای فشار به عربستان در پرونده لبنان انگیزه های جدی دارد. ضمن اینکه همواره گزینه های مورد حمایت عربستان در لبنان در خدمت و در راستای غرب حرکت خواهند کرد تا در مسیر همسو با کشورهای همچون روسیه.

د: در یک نگاه راهبردی روسیه به نظر می رسد که تصمیم گرفته همسویی با محور مقاومت به رهبری ایران را تقویت کند و مدل های همچون سوریه را این بار در لبنان به طریقی دیگری پیگیری کند. در اینکه این اقدام روسیه را باید یک اتفاق استراتژیک یا تاکتیکی محسوب کرد، شاید چندان مورد بحث نباشد ولی آنچه مسلم است این بوده که پوتین برای ادامه بسط نفوذ منطقه ای خود در خاورمیانه به همسویی با ایران، حزب الله و سوریه نیازمند است.

بعد از داعش چه خواهد شد؟

بعد از داعش چه خواهد شد؟

مکرم محمد احمد می‌نویسد: عملیات آزادسازی موصل بسیار نزدیک است، و نیروهای عراقی موفق شده‌اند بیشتر روستاها و شهرهای کوچک پیرامون این شهر را از عناصر داعش را پاک کنند بدون این که با مقاومت خاصی روبه‌رو شوند.

به گزارش پارس نیوز،  حیدر العبادی، نخست وزیر عراق بر این باور است که می تواند تا پایان سال جاری شبکه داعش را شکست دهد و آن را از تمامی خاک عراق بیرون براند. گمان می رود آن چه نخست وزیر عراق می گوید امکان پذیر باشد در صورتی که توانایی های ارتش عراق تقویت شود، کما این که ارتش عراق ثابت کرد که در حال حاضر نیز از توانایی لازم برای شکست داعش برخوردار است، شکست هایی که داعش در طول 9 ماه اخیر از ارتش عراق خورده است این ادعا را ثابت می کند، به گونه ای که شاهدیم که ارتش عراق توانسته داعش را از پایگاه ها، اماکن و شهرهای حیاتی بیرون براند و بسیاری از سرزمین هایی که از دست داده بود را پس بگیرد. این اتفاقات ثابت می کند که توانایی های داعش روز به روز در حال تضعیف است که اظهارات ناظران نظامی امریکایی که از نزدیک آن چه در عراق می گذرد را زیر نظر دارند، موید این ادعا است. بنا به گزارش ها نیروهای مسلح داعش از خط مقدم خود عقب نشینی کرده اند و در پی تصفیه هایی که علیه فرماندهان داعش صورت گرفته روحیه رهبران این شبکه تروریستی به شدت تضعیف شده است.  

در عین حال گفته می شود که عملیات آزادسازی موصل بسیار نزدیک است، و نیروهای عراقی موفق شده اند بیشتر روستاها و شهرهای کوچک پیرامون این شهر را از عناصر داعش پاک کنند بدون این که با مقاومت خاصی روبه رو شوند.

آن چه در عراق اتفاق افتاده است، می تواند در سوریه تکرار شود، شکست های سنگینی که در شامات متوجه داعش می شود، می تواند این شبکه تروریستی را مجبور کند که بخش گسترده ای از سرزمین سوریه را تخلیه کند، کما این که شهر استراتژیک پالمیرا با آن آثار باستانی اش را بعد از حمله گسترده نیروهای نظامی سوریه با حمایت جنگنده های روسی تخلیه کرد که سبب شد راه های امدادرسانی اصلی به مناطق سوری تحت اشغال داعش در استان دیر الزور که شامل چاه های نفت در شرق سوریه می شوند، قطع شود. روشن است که این پیشر وی ها می تواند راه را برای پس گیری شهر رقه که ابوبکر البغدادی آن را پایتخت خود اعلام کرده، هموار می کند. با این حال با وجود پیشروی های خوبی که در عراق صورت گرفته به نظر می رسد سختی های بزرگ بر سر راه شکست نهایی داعش در سوریه و تمام کردن کار آن وجود داشته باشد.

با وجود این که بسیاری خوش بینند که پایان یافتن کار داعش در عراق و سوریه نزدیک است اما این شبهه وجود دارد که ارتش هر دو کشور نتوانند کنترل خود را بر مناطق آزادشده حفظ کنند. در این میان کردستان عراق چشم طمع به کرکوک دوخته تا با تصرف آن، به جای اربیل این شهر را پایتخت خود اعلام کند کما این که کردهای سوریه نیز که توانسته اند به نوعی خودمختاری در مناطق مرزی سوریه برسند و درصددند کوبانی را پایتخت خود اعلام کنند، مساله ای که سبب شده است تا ترک ها نیز چشم طمع به موصل بدوزند، تمامی این اتفاقات سبب شده اند تا برای همه این پرسش مهم به وجود آید که بعد از داعش چه خواهد شد؟!

احتمال دور شدن اوباما از خاورمیانه؟/ پنج عامل اصلی، تعیین کننده مرزهای منافع آمریکا در منطقه

کد خبر: 355826 0

روابط با اسرائیل، دومین منفعت قدیمی آمریکا در منطقه محسوب می شود. این روابط در سال ١٩٤٨ آغاز ولی بعد از سال ١٩٦٧ تقویت شد. روابط با اسرائیل که فرزند لوس و نازپرورده آمریکا به شمار می رود از منافع راهبردی یا اقتصادی فراتر رفت و به بخشی از فرهنگ و سیاست داخلی آمریکا تبدیل شد.          

  • پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- الحیات چاپ لندن در تحلیلی آورده است: نفت، امنیت اسرائیل، منافع ژئوپلیتیک، مبارزه با تروریسم و جلوگیری از گسترش تسلیحات کشتار جمعی، طی هشتاد سال مداخله آمریکا در خاورمیانه، پنج عامل اصلی، تعیین کننده مرزهای منافع آمریکا در این منطقه بود. اما این عوامل به مرور زمان رنگ باخته اند و افکار عمومی آمریکا و بخش بزرگی از نخبگان سیاسی و تصمیم گیرندگان در آمریکا، دیگر خاورمیانه را منطقه ای استثنایی برای منافع اقتصادی و سیاسی آمریکا نمی دانند که مداخله گسترده آمریکا را ایجاب کند.
  • به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «پارس»، طی هشتاد سال مداخله آمریکا در خاورمیانه، پنج عامل اصلی، تعیین کننده مرزهای منافع آمریکا در این منطقه بود: نفت، امنیت اسرائیل، منافع ژئوپلیتیک، مبارزه با تروریسم و جلوگیری از گسترش تسلیحات کشتار جمعی (با مستثنی کردن اسرائیل!). این منافع به مرور زمان پدیدار شد و تحت تأثیر تغییرات راهبردی و تحولات ریشه ای قرار گرفت که شاید به تفسیر عقب نشینی سیاسی آمریکا در دوره اخیر کمک می کند و به احتمال رویکرد سیاست آمریکا در منطقه در آینده را نشان می دهد. 

    - کاهش نیاز آمریکا به نفت: 

    نفت، طولانی ترین منفعت دائمی آمریکا در منطقه بوده است که تاریخ آن به دهه ١٩٣٠ باز می گردد. آمریکا اکثر نفت مورد نیاز خود را از منطقه خاورمیانه دریافت می کرد و برای حفظ سیطره خود بر مناطق وسیعی از منابع نفت در منطقه، وارد دو جنگ شدید در سال های ١٩٩١ و ٢٠٠٣ شد. 

    اما اکنون آمریکا کمتر از ١٥ درصد نفت مورد نیاز خود را از خاورمیانه وارد می کند که کمتر از مقدار نفتی است که این کشور از داخل خاک خود به دست می آورد یا از کانادا یا آمریکای لاتین تأمین می کند و تا حدودی معادل نفتی است که از آفریقا وارد می کند. آمریکا با آهنگی ثابت به سوی خودکفایی در بخش انرژی پیش می رود. به احتمال زیاد نیروهای نظامی آمریکا در آینده قابل پیش بینی در منطقه خلیج[فارس] باقی خواهند ماند تا از جریان صدور منابع انرژی به بازارهای جهانی محافظت کنند. ولی بعید به نظر می رسد که هر رئیس جمهوری در آمریکا به علت نگرانی های مرتبط با انرژی، نیروی نظامی گسترده به این منطقه اعزام کند. این روابط دیرینه بر اساس انرژی که هشتاد سال ادامه یافت، اکنون در معرض فروپاشی قرار دارد. 

    - خودکفایی امنیتی اسرائیل: 

    روابط با اسرائیل، دومین منفعت قدیمی آمریکا در منطقه محسوب می شود. این روابط در سال ١٩٤٨ آغاز ولی بعد از سال ١٩٦٧ تقویت شد. روابط با اسرائیل که فرزند لوس و نازپرورده آمریکا به شمار می رود از منافع راهبردی یا اقتصادی فراتر رفت و به بخشی از فرهنگ و سیاست داخلی آمریکا تبدیل شد. این واقعیت به طور ملموس در کنفرانس سالانه اخیر لابی هوادار اسرائیل در آمریکا «ایپک» احساس شد به طوری که نامزدهای ریاست جمهوری از جمله دونالد ترامپ، برای نشان دادن این که چه کسی تندترین موضع را در حمایت از اسرائیل اتخاذ می کند به رقابت با یکدیگر پرداختند. برنی ساندرز تنها نامزدی بود که در این زمینه از دیگر نامزدها فاصله گرفت. 

    اما این روابط راهبردی دستخوش تغییراتی شده است. بعد از پیمان (صلح) کمپ دیوید و بعد از فروپاشی عراق و سوریه، اسرائیل دیگر با هیچ تهدید واقعی از سوی کشورهای عربی مواجه نیست بلکه روابط راهبردی خوبی با بسیاری از این کشورها دارد. همچنین با تهدید برنامه هسته ای ایران هر چند در شرایط کنونی از طریق توافق گروه ١+٥ با ایران، برخورد شده است. اسرائیل به کمک آمریکا به توان نظامی بالایی دست یافته است و دیگر به استقرار نیروهای نظامی آمریکا یا مداخله مستقیم این کشور برای دفاع از خود نیازی ندارد. خودکفایی امنیتی اسرائیل و کاهش تهدیدهای نظامی جدی، از ضرورت حضور آمریکا در منطقه کاسته است. 

    - کمرنگ شدن منافع ژئوپلیتیک: 

    در زمان جنگ سرد بین آمریکا و اتحاد شوروی، هر کشوری برای این دو اهمیت داشت و هرگونه موفقیت اتحاد شوروی، شکستی راهبردی برای آمریکا محسوب می شد. اما جنگ سرد به پایان رسید و اهمیت متحدان و دشمنان در صفحه بازی شطرنج جهانی پایان یافت. به طور مثال آمریکا برای کمرنگ شدن ائتلاف خود با کشورهای بزرگ منطقه مانند مصر و ترکیه اهمیتی قائل نشد و زمانی که روسیه نیروهای نظامی خود را به سوریه فرستاد، واکنش قابل توجهی نشان نداد. 

    روسیه از احیای فضای «جنگ سرد» سخن می گوید که در آن مسکو نقشی برابر با واشنگتن ایفا می کرد. اما آمریکا به روسیه به عنوان قدرت درجه دو و در حال افول نگاه می کند هر چند توانسته است در زمان ضعیف شدنش مشکلاتی ایجاد کند. اما رقابت جهانی در نهایت با چین خواهد بود نه روسیه. این کشمکش ژئوپلیتیک در منطقه آسیا و دریای چین جنوبی آغاز شده است ولی به نظر می رسد تا رسیدن به منطقه خاورمیانه راهی طولانی در پیش دارد. 

    - داخلی شدن مبارزه با تروریسم: 

    بعد از حملات یازدهم سپتامبر ٢٠٠١ و با احیای گروه های تروریستی از آن زمان، تروریسم به عنوان دغدغه اصلی امنیت ملی آمریکا به اولویت نخست این کشور تبدیل شد. آمریکا با تهدید واقعی از سوی هیچ کشور یا مجموعه ای از کشورها در جهان مواجه نیست ولی همچنان - مانند کشورهای اروپایی - در معرض حملات تروریستی قرار دارد. این نگرانی در ابتدا موجب شد آمریکا در زمان ریاست جمهوری جرج بوش، دست به مداخله نظامی گسترده در خاورمیانه بزند. اما سال ها مداخله در این منطقه، تلفات جانی و خسارت های مادی فراوانی برجا گذاشت و شبکه های تروریستی نه تنها شکست نخوردند بلکه قدرتمندتر شدند. با گذشت زمان، این گونه نتیجه گیری شد که مبارزه با تروریسم از طریق تقویت امنیت ملی و دستگاه اطلاعاتی و نیروهای پلیس در داخل آمریکا - به جای وارد شدن به جنگ های بین المللی برای شکست دادن شبکه ها و هسته های تروریستی در هر نقطه از جهان - بهتر و کارآمدتر خواهد بود. آمریکا به مبارزه با تروریسم از طریق حملات با هواپیماهای بدون خلبان و همکاری با سازمان های اطلاعاتی در منطقه خاورمیانه و دیگر مناطق جهان ادامه خواهد داد و تلاش هایش را بر شکست دادن گروه «داعش» متمرکز خواهد کرد، ولی واشنگتن بر امنیت ملی خود متمرکز خواهد شد و ادامه حضور شبکه های تروریستی را در جهان خارج به عنوان یک واقعیت خواهد پذیرفت. 

    - تسلیحات کشتار جمعی: 

    شاید نگرانی اصلی واشنگتن در خصوص امنیت ملی خود در درازمدت، دستیابی سازمان های تروریستی به سلاح کشتار جمعی باشد. آمریکا می تواند حملات تروریست ها را با استفاده از مسلسل یا بمب های دست ساز تحمل کند ولی سناریوی فاجعه بار این است که گروه های تروریستی بتوانند به سلاح هسته ای یا شیمیایی یا بیولوژیکی دست یابند. 

    دولت جرج بوش اشغال عراق را با مطرح کردن مسئله تسلیحات فرضی عراق و برنامه های این کشور در زمینه تسلیحات کشتار جمعی - صرفنظر از میزان واقعی بودن آن - توجیه کرد. باراک اوباما نیز فقط به علت مسئله تسلیحات شیمیایی تهدید به اقدام نظامی در سوریه کرد هر چند بعداً از چنین اقدامی صرفنظر کرد. کره شمالی همچنان عامل نگرانی برای آمریکا به شمار می رود تنها به این علت که دارای سلاح هسته ای است. حمله به عراق در سال ٢٠٠٣ و تصمیم معمر قذافی به تحویل دادن برنامه تسلیحات هسته ای خود در همان سال و حمله اسرائیل به رآکتورهای هسته ای ادعایی سوریه در سال ٢٠٠٧ و تحویل دادن تسلیحات شیمیایی سوریه در سال های ٢٠١٣ و ٢٠١٤، به برنامه تسلیحات کشتار جمعی در کشورهای عربی در آینده ای قابل پیش بینی پایان داد. با دستیابی به توافق با ایران که تضمین کننده توقف برنامه تسلیحات هسته ای این کشور دست کم به مدت ده سال یا بیشتر است، اسرائیل به عنوان تنها دارنده تسلیحات کشتار جمعی در منطقه خاورمیانه در آینده قابل پیش بینی باقی می ماند. بنا بر این موضوع تسلیحات کشتار جمعی نخواهد توانست آمریکا را در آینده ای نزدیک به این منطقه بازگرداند. 

    بر اساس ادعای الحیات چاپ لندن، در این باره که دور شدن اوباما از خاورمیانه تنها بازتاب روحیات و اولویت های شخصی او بوده یا واکنشی موقت به زیاده روی دولت جرج بوش در استفاده از نیروی نظامی بوده، سخنان زیادی گفته شده است. ولی آن گونه که از تجزیه و تحلیل پنج عامل اصلی فوق بر می آید، فاصله گرفتن از خاورمیانه احتمالاً رویکردی درازمدت در سیاست خارجی آمریکا است. 

    افکار عمومی آمریکا و بخش بزرگی از نخبگان سیاسی و تصمیم گیرندگان در آمریکا، دیگر خاورمیانه را منطقه ای استثنایی برای منافع اقتصادی و سیاسی آمریکا نمی دانند که مداخله گسترده آمریکا را ایجاب کند. هیچ یک از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا خواستار کودتای گسترده علیه سیاست اوباما نیست بلکه این نامزدها تنها از بازنگری محدود در این سیاست سخن می گویند و تأکید می کنند برخوردی قاطعانه‌تر با داعش یا ایران خواهند داشت و بیشتر به اسرائیل نزدیک خواهند شد. حتی دونالد ترامپ پیشنهاد قطع کامل ارتباط با منطقه خاورمیانه و ممنوع کردن ورود همه مسلمانان را به آمریکا مطرح کرده است! ممکن است این گونه اظهار نظرها صرفاً مصرف سیاسی در زمان مبارزات انتخاباتی داشته باشد ولی نشان دهنده شکاف گسترده بین آمریکا و منطقه است. 

    ممکن است قطع ارتباط آمریکا با منطقه در ابتدا موضوعی مثبت به نظر برسد ولی این سیاست آمریکا تا این لحظه موجب برهم خوردن توازن قوا با ایران و ایجاد خلأیی شده که طرف های تندرو و تروریستی آن را پر کرده اند و موجب تشدید جنگ های نیابتی بین قدرت های منطقه ای شده است. چنین وضعی همچنین موجب بازگشت قدرت های خارجی دیگر مثل روسیه و پیچیده شدن روابط بین المللی در منطقه شده است. 

    نحوه تعامل رهبران منطقه با کمرنگ شدن حضور آمریکا در منطقه مشخص خواهد کرد که آیا قرن بیست و یکم، قرن جنگ های منطقه ای و مذهبی و داخلی باقی خواهد ماند یا فرصتی برای ایجاد توانمندی ها و ثبات منطقه ای بر اساس احترام به حاکمیت و همکاری و منافع متقابل به دور از مداخله خارجی خواهد بود.

    چرخش تروریست های داعشی به قفقاز/ هدف بعدی تروریست های حاضر در سوریه؛ منطقه قفقاز

    چرخش تروریست های داعشی به قفقاز/ هدف بعدی تروریست های حاضر در سوریه؛ منطقه قفقاز

    بعضی معتقدند به قفقاز می رود و بعضی دیگر لیبی را مقصد نهایی داعش بر میشمرند. اما حالا با افزایش نا امنی در منطقه قفقاز و آذربایجان، این مناطق استعداد بیشتری برای مراجعه تروریست ها دارد.

  • پایگاه خبری تحلیلی «پارس»- امیر مسروری- یک: چند روز اخیر تیتر یک تمام رسانه های جهان مربوط به تنش نظامی میان آذربایجان و ارمنستان بود. موضوعی که از دهه نود و با آغاز فروپاشی شوروی به یک مناقضه بین المللی تبدیل شد و خسارت های فراوانی به دو طرف وارد نمود. اما در روزهای اخیر تبادل آتش میان هر دو گروه موجب شده است مسئله تنش در آذربایجان و ارمنستان وارد فاز جدیدی شود و هر دو طرف در یک درگیری نظامی بر سر یک دیگر آتش ریخته و با انواع تسلیحات یک دیگر را هدف قرار دهند. وقوع هر نوع بحران در منطقه قفقاز می تواند شعله یک جنگ بلند مدت را به ارمغان آورد که موجب بازگشت افراطی های تروریست حاضر در منطقه شامات به این مناطق گردد. در واقع استمرار جنگ میان آذربایجان و ارمنستان بزرگترین آسیبش به منطقه شعله ور سازی یک جنگ طولانی دیگر در منطقه قفقاز خواهد بود که این بار به دلیل بافت اجتماعی و دینی منطقه می تواند مرجع حضور تروریست های مناطق چچن و ترکمنستان باشد. 

    دو: روس ها ماه ها قبل دریافتند هدف بعدی تروریست های حاضر در سوریه منطقه قفقاز و تهدید امنیت ملی این کشور است. حضورشان در سوریه یک دفاع پیشگیرانه بود تا به غرب نیز این پیام را دهد حاضر نیست در سرزمین خود با تروریست ها مواجه شود و برای همین در سوریه بعد از سه سال ورود نظامی کرد و با قدرت هم از هدف خود دفاع نمود. دولت روسیه می داند هر نوع کنش در منطقه قفقاز که به جنگ و درگیری منجر شود این فرصت را به تروریست های داعشی و دیگر گروه های شامات می دهد که به مناطق قفقاز مراجعه نموده و امارت خود را بنا نمایند. بسیاری از تحلیل گران معتقدند داعش دیگر قدرت سابق در مناطق شامات را ندارد و در حال پیدا کردن جاپای خود برای شیفت به یک منطقه دیگر است. بعضی معتقدند به قفقاز می رود و بعضی دیگر لیبی را مقصد نهایی داعش بر میشمرند. اما حالا با افزایش نا امنی در منطقه قفقاز و آذربایجان، این مناطق استعداد بیشتری برای مراجعه تروریست ها دارد. 

    در همین راستا باید توجه کرد دولت ترکیه نیز از اقدامات آذربایجان حمایت کرد و اردوغان گفت: « ما دعا می کنیم برادران آذربایجانی ما در این درگیری ها پیروز شوند، با کم ترین تلفات.» این سخن اردوغان نشان می دهد جریان ترکی حاضر در بحران سوریه رابطه نزدیکی با آذربایجان دارد و درآمد نفتی آذربایجان و فروش تسلیحات مختلف اسرائیلی به این کشور ظرفیت مناسبی برای حضور داعش در این مناطق است. به عبارت دیگر درگیری قفقاز به دلیل جغرافیای سرزمینی و مناطق نفت خیز می توان یک توان فرصت ساز برای حضور داعش در این مناطق باشد. به شرطی که تنش افزایش یابد و درگیری بیش از گذشته شود. اعلام بی طرفی جمهوری اسلامی ایران را هم می توان در همین راهبرد قلمداد کرد . به طوری که جمهوری اسلامی ایران نمی خواهد مرز شمال و شمال غربی خود راهم با نا امنی مدیریت کند و این یعنی تمامی مرز ایران مواجه با ناامنی و درگیری شدید جنگی است و در نهایت افزایش هزینه های نظامی برای حفظ ثبات و امنیت ملی و داخلی کشورمان خسارت های مختلفی وارد می سازد. 

    آنچه قابل تحلیل است جمهوری اسلامی ایران، روسیه و حتی بعضی از کشورهای فرامنطقه ای حاضر در منطقه قفقاز مایل نیستند به هیچ عنوان درگیری آذربایجان – ارمنستان ادامه پیدا کند. زیرا افزایش تنش موجب تقلیل امنیت منطقه ای و گسترش نفوذ گروه های تروریستی در این جغرافیا خواهد شد. مسئله ای که می تواند بحران سوریه و عراق را به قفقاز بکشاند و مسیر مقابله با داعش گسترده تر شود.   

    نظرات 0 + ارسال نظر
    برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
    ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد