مدیر برنامه های خلیج فارس اندیشکده واشنگتن در تحلیلی، ضمن ارزیابی شخصیت «محمد بنسلمان»، جانشین ولیعهد عربستان سعودی و وزیر دفاع این کشور، نسبت به تبعات تصمیمگیریهای این جوان بیتجربه در عرصه منطقهای و بینالمللی هشدار داد.
گروه بینالملل مشرق - «سایمون هندرسون»، مدیر برنامه های خلیج فارس اندیشکده واشنگتن و کارشناس آمریکایی امور عربستان در مقاله ای تحلیلی تلاش می کند، ضمن ارزیابی و بررسی شخصیت «محمد بن سلمان»، جانشین ولی عهد عربستان سعودی، نسبت به تصمیم هایی که توسط چنین شخصیتی گرفته شده و یا در آینده گرفته خواهد شد و بازتاب های خطرناک آن که نه تنها عربستان بلکه منطقه و جهان را تحت الشعاع خود قرار خواهد داد، هشدار می دهد.
هندرسون می نویسد: بر کسی پوشیده نیست که دیدگاه و نگرش راهبردی عربستان سعودی حول محور تامین منافع و مصالح خاندان سعودی حاکم بر عربستان متمرکز است و این دیدگاه را به ویژه در برهه ها و مراحلی که حکومت سعودی با آن مواجه است، به خصوص در مراحل گذار و تغییر در این کشور، چالشی بزرگ برای عربستان تشکیل می دهد، خاندانی که سراسر حیات و حکومتش بر عربستان را ابهام و رسوایی فرا گرفته است.
باید توجه داشت، سیاست های خاندان حاکم بر عربستان را دو اصل ترسیم می کند که تاحدود زیادی با یکدیگر در تعارض و تناقض هستند. بر اساس اصل اول، با وجود تمام اختلافات و رقابت های موجود بین اعضای خاندان سعودی، شاهزادگان سعودی اجازه علنی کردن این اختلافات و منازعات را ندارند، به همین دلیل شاهزادگان سعودی همواره تلاش کرده اند، در ملاء عام خود را در منسجم و در یک جبهه واحد و یکپارچه نشان دهند.اما اصل دوم بر این نکته تاکید می کند که سیاست های آل سعود از افق تنگ و تاریک اعضای آن نشات می گیرد و همین موجب می شود، اختلافات ساده و کوچک شاهزادگان سعودی نتایج زیانبار و فاجعه آمیزی به دنبال داشته باشد. با توجه به این دو اصل نمی توان برای عربستان سعودی دیدگاهی منطقه ای در نظر گرفت که بر آن نام «راهبرد» را گذاشت و
حوادث رخ داده طی 12 ماه اخیر در این کشور و تصمیمات اتخاذ شده توسط دولتمردان سعودی بهترین گواه بر این مدعاست.سال گذشته، در ژانویه 2015 میلادی «عبد الله بن عبد العزیز»، پادشاه سابق سعودی در سن 92 سالگی پس از چند هفته درگیر بودن با بیماری فوت کرد. مهمترین ویژگی ماه های آخر زندگی ملک عبد الله را باید ناتوانی وی در رسیدگی به امور عربستان دانست که موجب شده بود، وی در اثر بیماری و مزاج تندش که به آن معروف بود، تصمیمات درست و به جایی اتخاذ نکند.بالطبع اگر شرایط آرامی بر منطقه حاکم بود، این امکان وجود داشت که بر این نواقص و کاستی های سعودی سرپوش نهاد، اما دو رخ داد روند و خط سیر خاورمیانه را تغییر داد.
اولین رخ داد را باید در کاهش بهای نفت ملاحظه کرد که کلید رشد و پیشرفت عربستان سعودی شمرده می شود، به گونه ای که بهای این ماده از 130 دلار در اواسط تابستان گذشته به کمتر از 50 دلار در سال جاری میلای رسید و این لطمه ای بزرگ به اقتصاد عربستان وارد می کرد.
اما دومین رخ داد در سیطره جنبش «انصار الله» یمن و دیگر نیروهای انقلابی این کشور بر «صنعا»، پایتخت یمن و براندازی حکومت وابسته و مزدور «عبد ربه منصور هادی»، رئیس جمهوری وقت این کشور و فرار وی ابتدا به عدن و سپس به عربستان نمود پیدا می کند.اکنون پس از گذشت 12 ماه قیمت جهانی نفت زیر 30 دلار در هر بشکه است و در این شرایط سعودی ها با جنگ در یمن مواجه هستند، جنگی که با ایستادگی و مقاومت و حماسه آفرینی یمنی ها از مارس سال گذشته میلادی تاکنون افق مبهم و تاریکی را پیش روی آینده این جنگ ترسیم کرده اند.در چنین شرایط روزی نیست که رسانه های منطقه ای یا غربی خبری درباره وضعیت جسمانی «سلمان بن عبد العزیز»، پادشاه کنونی عربستان منتشر نکنند، درحالی که
به نوشته مجله «نیو یورکر» نیازی به انتشار خبر درباره وضعیت جسمانی ملک سلمان نیست، چون تصاویری که از وی عصا به دست و متکی بر عصا مشاهده میشود، گویای همه چیز است و بر کسی وضعیت نامساعد جسمانی پادشاه عربستان پوشیده نیست، حتی همه دیدند که وی هنگام سخن گفتن از آنچه در جریان دیدار با «جان کری»، وزیر خارجه آمریکا گذشته، برای جلوگیری از فراموشی سخنان خود به «آی پد» متوسل شده بود.
نیاز به گفتن نیست که ولی عهد عربستان و کسی که جانشین ملک سلمان پس از مرگ وی شمرده می شود، «محمد بن نایف»، فرزند ولی عهد اسبق سعودی و برادر زاده پادشاه کنونی عربستان است که بالطبع از سلمان جوان تر و پر توان تر است، اما نزدیکان به بن نایف می گویند که وی وحشت اقدام انتحاری برای ترورش در سال 2009 را که ممکن بود به کشته شدنش منتهی شود، فراموش نکرده است.با این حال قدرت و اداره امور هم اکنون در عمل در قبضه «محمد بن سلمان»، 30 ساله کوچکترین فرزند ذکور شاه سعودی است که سمت وزیر دفاع و جانشین ولی عهد را نیز تصدی می کند و تنها به لطف اینکه مورد توجه ملک سلمان است و نور دیده وی شمرده می شود، توانسته، پله های ترقی را یک شبه بپیماید.
طبیعی است، این تغییرات و تحولات بازتاب هایی بر عرصه سیاسی عربستان و روند و چارچوب تصمیم گیریهای دولتمردان این کشور بگذارد. ملک عبد الله به نفرت و دشمنی اش با جمهوری اسلامی ایران و دشمنی با جنبش مقاومت اسلامی فلسطین «حماس» و موضع انفعالی اش در برابر اقدامات و مواضع تحریک آمیز شیخ «تمیم بن حمد آل ثانی»، امیر جوان قطر معروف بود، به گونه ای که بر اساس اسناد منتشر شده توسط «ویکی لیکس» وی در یکی از نامه هایش به وزارت خارجه آمریکا تاکید می کند، باید «سر افعی» که مورد نظر وی «ایران» است، را در قطع کرد.
اما ملک سلمان و به بیان درست تر پسرش «محمد بن سلمان» خط مشی سیاسی متفاوتی را اتخاذ کرد. محمد بن سلمان با اینکه دشمنی و خصومت خود را با جمهوری اسلامی ایران کتمان نکرد، اما تلاش بسیاری انجام داد تا تعداد بیشتری از رهبران جهان عرب را حول محور خود گرد آورد.
در راستای همین خط مشی سیاسی بود که محمد بن سلمان با وجود داشتن روابط عمیق تر و نزدیک تر با «عبد الفتاح السیسی»، رئیس جمهوری نظامی مصر که خصومت ورزی و دشمنی اش با «جماعت اخوان المسلمین» معروف است، خود را به «حماس» نزدیک کند که یکی از شاخه های اخوان المسلمین شمرده می شود که در نوار غزه فعالیت دارد.از سوی دیگر شیخ تمیم بن حمد، امیر قطر نیز تلاش کرد، ضمن بازنگری در برخی از مواضع دوحه از هرگونه برخورد و تعارض دیدگاه ها و مواضع سیاسی بین دو کشور از جمله شخص ملک سلمان خودداری کند.
اما دو نفر از دایره نفوذ و وابستگی که محمد بن سلمان برای گرد آوردن سران عرب حول خود تشکیل داده بود، خارج بودند. یکی از این افراد «بشار اسد»، رئیس جمهوری سوریه بود که با توجه به اوضاع جاری بر منطقه و سوریه امکان هرگونه برقراری تماس با وی وجود ندارد و دیگری «سلطان قابوس»، پادشاه عمان است که به نظر می رسد، در کشور خود در آن سوی شبه جزیره العرب آسوده خاطر روزگار آرامی را سپری می کند، به ویژه پس از درمان موفقیت آمیز بیماری سرطانش که موجب شده بود، بسیاری پیش بینی کنند، وی آخرین روزها و ماه های زندگی خود را پشت سر می گذارد.
از زمان به قدرت رسیدن سلمان در عربستان، خط مشی ریاض در سایه نگه داشتن پادشاه جدید و تا جای ممکن جلوگیری از ظهور وی در ملاء عام و حضور در دیدارهای سیاسی و دیپلماتیک بود، به همین دلیل اندک شخصیت های سیاسی از جمله عربی بودند که موفق شدند، مستقیما با سلمان دیدار داشته باشند و برای گریز از این دیدارها همواره به دستاویز عدم تمایل شخص پادشاه به این دیدارها توسل جسته می شد.
در این شرایط دیدار ملک سلمان با فرمانده «ستاد فرماندهی منطقه مرکزی آمریکا» موسوم به (CENTCOM) و «رجب طیب اردوغان»، رئیس جمهوری ترکیه و «محمود عباس»، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین و همچنین «الباجی قائد السبسی»، رئیس جمهوری تونس امری قابل فهم و پیش بینی است، آنچه عجب و غیر قابل فهم است، استقبال ملک سلمان بیمار و رنجور از روسای جمهور دو کشور تاجیکستان و اوگاندا است.از این استقبال عجیب تر و مهم تر برخورد و نحوه تعامل محمد بن سلمان است که در چنین دیدارها و ملاقات هایی مانند دیدار با «ولادیمیر پوتین»، رئیس جمهوری روسیه نقش نماینده ویژه پدر و پادشاه عربستان را ایفا می کند و این موجب می شود تا جایگاه واعتبار دیپلماتیک محمد بن سلمان از جایگاه و اعتبار «عادل الجبیر»، وزیر خارجه عربستان و سفیر سابق این کشور در واشنگتن فراتر رود.بنابراین محمد بن سلمان را باید چگونه فردی شمرد و او واقعا دارای چه شخصیتی است؟به گفته کسی که روند تحولات جاری در خاندان سعودی را دنبال می کند و از افراد نزدیک به این خاندان شمرده می شود، محمد بن سلمان به ویژگی «ساده زیستی»! معروف است.
این گفته را اگرچه باید به نوعی تعریف و تمجید از این شاهزاده سعودی شمرد، اما برخی از محافل آن را بیراهه نمی دانند و در این خصوص مدعی هستند، عدم تحصیل جانشین ولی عهد عربستان در مراکز عالی و معروف غرب و آمریکا و استفاده از صندل به جای کفش های برند «گوچی» و بر دوش انداختن عبای عربی به جای پوشیدن کت و شلوار به عنوان لباس رسمی نماد این ساده زیستی شاهزاده سعودی است.
اما به نظر می رسد که شاهزاده محمد بن سلمان جدای از آنچه ساده زیستی وی عنوان شده، از آداب و رسوم و تربیت اجتماعی نیز بی بهره است، چون آنگونه که اعضای خاندان سعودی نقل می کنند و در میان آل سعود شایع است، ملک عبد الله یک بار این شاهزاده سعودی را از نشست شبه رسمی که در آن حضور داشت، بیرون راند.
همچنین در موردی دیگر، وقتی محمد بن سلمان خواستار رسیدن به حضور «نایف بن عبد العزیز»، عمویش و وزیر وقت کشور عربستان شد، نایف ضمن رد این ملاقات، از او خواست ابتدا رفتار و برخوردهایش در محیط کار را اصلاح کند و سپس برای حضور نزدش بیاید.در همین راستا برخی از سفرای کشورهای خارجی در ریاض نقل می کنند، شکست از رقیب در قراردادی تجاری چنان خشم محمد بن سلمان را برافروخته بود که موجب تیراندازی وی به سمت این فرد در دفتر کارش شد.
خلاصه سخن آنکه عربستان سعودی در حالی در این برهه زمانی تمام تلاش خود را به کار می برد تا جهان عرب را در صف خود قرار داده و آن را متحد و منسجم کند که در آن سو تلاش مضاعفی به کار می برد تا با ایران در یمن و سوریه و نقاط مختلف منطقه مقابله کند. همانگونه که سعی می کند، خود را نگران و ناراضی از قیمت جهانی نفت که همچنان در سطح بسیار پایینی قرار دارد، نشان ندهد.
مهمترین و تاثیرگذارترین شخصیت سیاسی سعودی یعنی «محمد بن سلمان»، جانشین ولی عهد عربستان که نه از «راهبرد» چیزی می داند و نه شناختی از اصول حاکم بر عرصه سیاست و قواعد بازی در منطقه و جهان دارد، تلاش می کند، نقش «سوپر من» را در خاندان سعودی و کشور عربستان بازی کند.
در این شرایط سرنوشتی که توسط این شاهزاده سعودی رقم زده میشود، تنها شامل عربستان نمیشود، بلکه بازتاب های آن خطری بالقوه برای «ثبات و استقرار» و «رشد و پیشرفت» کشورهای منطقه شمرده می شود.اما در خصوص آمریکایی ها نیز باید گفت، چالش هایی که سیاست های این شاهزاده سعودی در منطقه برای واشنگتن ایجاد می کند، کاخ سفید را ملزم می نماید تا خط مشی سیاسی جدید خود را به گونه ای وضع کنند که آسیبی به منافع منطقه ای آمریکا وارد نکند.
داود اغلو: حمایت از مخالفان اسد ادامه خواهد داشت احمد داود اوغلو نخست وزیر ترکیه گروههای مخالف بشار اسد را خواهران و برادران ترکیه خطاب کرد.
به گزارش مشرق به نقل از راشا تودی، احمد داود اغلو نخست وزیر ترکیه با حوادث تروریستی ماههای اخیر در این کشور گفت: ترکیه همچنان به حمایت خود از گروههای مخالف بشار اسد ادامه خواهد داد. داود اوغلو اعلام کرد در حال حاضر شهر حلب در کنترل نیروهای مخالف بشار اسد است و تا زمانی که روسیه به حمایت از بشار اسد ادامه می دهد این کشور نیز به حمایت خود از گروههای مخالف ادامه خواهد داد. وی گفت: حمایت ترکیه از گروههای مخالف دولت سوریه در حقیقت حمایت از مردم سوریه است و به خاطر حمایت ترکیه است که این گروهها میانه رو باقی مانده اند. نخست وزیر ترکیه در گفتگو با شبکه الجزیره خاطر نشان کرد حمایت ترکیه باعث شده است که بیشتر مناطق سوریه در اشغال نیروهای مخالف بشار اسد قرار داشته باشد. وی مخالفان بشار اسد را خواهران و برادران ترکیه خطاب کرد و گفت: ما از تمام مردم سوریه به غیر از داعش و گروههای تروریستی حمایت خواهیم کرد. داود اوغلو همچنین ایران و سوریه را به حمله علیه مردم سوریه متهم کرد. منبع:
مهرتشکیلات خودگردان فلسطین: هدیه ایران به خانواده شهدای انتفاضه را نمی خواهیم
سخنگوی دفتر محمود عباس رییس تشکیلات خودگردان فلسطین گفته است این تشکیلات کمک ایران به خانواده شهدای انتفاضه قدس را قبول نخواهد کرد.
تشکیلات خودگردان فلسطین اعلام کرد هدیه 7 هزار دلاری ایران به خانواده شهدای انتفاضه فلسطین را رد می کند.
به گزارش
عصر ایران روزنامه جروزالم پست اسراییل به نقل از نبیل ابوردینه سخنگوی دفتر ریاست تشکیلات خودگردان فلسطین نوشت دولت فلسطین از تصمیم ایران برای کمک به خانواده های شهدای انتفاضه شهر قدس اطلاعی نداشته و آن را رد می کند.به گفته این مقام فلسطینی پاداش هفت هزار دلاری به خانواده های شهدای انتفاضه قدس " تجارت درد و رنج "بوده و مورد تایید و پذیرش دولت فلسطین قرار نخواهد گرفت.
گفتنی است هفته گذشته محمد فتحعلی سفیر ایران در بیروت در یک نشست خبری با اعلام کمک مالی ایران به خانواده های شهدای انتفاضه فلسطینی در شهر قدس ، گفته بود ایران به هر خانواده شهید انتفاضه هفت هزار دلار و به هر خانواده فلسطینی که خانه او در اثر حمله انتقام جویانه نیروهای اسراییل ویران شود، 30 هزار دلار کمک مالی خواهد کرد.رژیم اسراییل خانه شهدای انتفاضه فلسطینی که با حمله به نیروهای اسراییلی سبب مرگ آنها شود، ویران می کند.
سخنگوی دفتر ریاست تشکیلات خودگردان فلسطین در واکنش به اظهارات سفیر ایران در بیروت گفته است سازمان آزادیبخش فلسطین تنها نماینده مشروع و قانونی ملت فلسطین است و این تشکیلات به رغم کمبود منابع و امکانات، خود از کمک مالی به شهروندانش دریغ نخواهد کرد.
گفتنی است اعلام سفیر ایران در بیروت در کمک مالی به خانوده شهدای انتفاضه قدس بازتاب گسترده ای در رسانه های رژیم اسراییل داشته است.
بهانهگیری تازه اندیشکده ضدایرانی
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۰۷:۲۰
اندیشکده «موسسه علوم و امنیت بینالملل» در تحلیل گزارش فصلی جدید مدیر کل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در مورد ایران، این نهاد را به کلی گویی و عدم اشاره به جزئیات دقیق متهم کرده است.
به گزارش جهان به نقل از فارس، اندیشکده «موسسه علوم و امنیت بینالملل» در گزارشی نوشت: در گزارش آژانس، از زبان تازهای برای توضیح ناتوانی در تایید عدم وجود فعالیتهای اعلامنشده در ایران استفاده شده است. نهایتا اینکه آژانس نمیتواند تعیین کند که آیا همه فعالیتهای هستهای ایران صلحامیز هست یا خیر.
این اندیشکده آمریکایی که نقش گستردهای در پروندهسازی علیه برنامه هستهای ایران داشته، در گزارش جدید خود هم که به قلم سه نویسنده نگاشته شده، به بهانهگیری در خصوص گزارش تازه آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره تعهد ایران به مفاد برجام پرداخته و گزارش مزبور را ناقص دانسته است.
در این گزارش آمده است: در تاریخ 26 فوریه 2016، آژانس بینالمللی انرژی اتمی نخستین گزارش خود درباره انطباق عملکرد ایران با قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل را منتشر نمود. این قطعنامه که بعنوان یک قانون بینالمللی (برنامه جامع اقدام مشترک) به تصویب رسیده، در جولای 2015 و با هدف محدود نمودن فعالیتهای هستهای ایران میان جمهوری اسلامی و کشورهای 5+1 به توافق رسید. 16 ژانویه 2016 نیز روز اجرای این توافقنامه بود؛ روزی که ایران تمامی تعهدات لازم برای اعمال محدودیت بر برنامه هستهای خود را اجرایی کرده بود.
پس از گذشت شش هفته از آغاز اجرای برجام، گزارش آژانس انرژی اتمی نشان میدهد که ایران به بسیاری از تعهداتش پایبند بوده است. با این حال، متاسفانه گزارش آژانس فاقد جزئیات درباره برخی از موضوعات مهم مرتبط با اجرای توافق از جمله مقدار اورانیوم با غنای پایین (LEU) در ایران، ماهیت سانتریفیوژهای بدون روتور و رابط و فعالیتهای توسعه و تحقیق سانتریفیوژهای پیشرفته میباشد. طی سالهای گذشته، ذخیره اورانیوم با غنای 20 درصد ایران نامشخص و مبهم بود و هیچگونه جزئیاتی در خصوص مقدار اورانیوم با غنای کمتر از 5 درصد نیز وجود نداشت.
فقدان اطلاعات و دادههای کافی، تعیین تطابق ایران با مفاد توافق را غیرممکن میسازد. آژانس (در واقع) با عدم تامین اطلاعات بیشتر درباره جنبههای فنی کلیدی در برنامه هستهای ایران و اجرای تعهدات برجام تا به امروز، از ارائه اطلاعات اساسی در خصوص وضعیت برنامه هستهای این کشور خودداری کرده است. این اقدام شفافیت عمومی و اعتماد به توافق را تضعیف میکند. بدون ارائه اطلاعات کلیدی، افکار عمومی و رسانهها چشم به افشای اطلاعات قابلاعتماد (از سایر منابع) خواهند دوخت. اینکه گزارش و اطلاعات اصلی باید توسط آژانس ارائه شود، یک استاندارد نیست بنابراین از آژانس میخواهیم که اطلاعات بهتری را درباره برنامه هستهای ایران پس از برجام ارائه دهد.
یافتههای اساسی
یکی از مسائل احتمالی درباره تطابق عملکرد ایران با توافق مربوط به تولید روتور و رابط است. در گزارش آمده که آژانس بر تولید انواع دیگری از سانتریفیوژ و رابط و لولههای روتور آن نظارت داشته و آن را تائید میکند. بعلاوه اینکه مشخص شده که طبق گفته ایران، تولید روتورهای سانتریفیوژ از تاریخ 22 فوریه 2016 تاکنون متوقف شده است. قرار است این توقف تولید در سفر بعدی رییس آژانس (به ایران) تائید شود. آیا این مساله نشانه یک نقض بالقوه توافق نیست؟ آسوشیتدپرس به نقل از بیانیه یک دیپلمات ناشناس نوشت: باتوجه به تولید برخی قطعات مورد استفاده در سانتریفیوژهای پیشرفته در ایران، اختلافنظرهایی درباره تطابق عملکرد تهران با برجام وجود داشته است. بعلاوه اینکه بر اساس گزارش آژانس، از روز اجرا ایران گزارشهای تولید و ذخیره رابط و لولههای روتور سانتریفیوژ را به آژانس تحویل داده و امکان بررسی آنها را فراهم نموده است. علیرغم اینکه ایران تمامی روتورها و رابطهای سانتریفیوژ خود را در معرض بررسی قرار داده، آژانس قادر به بررسی تمامی این اطلاعات نبوده است.
یکی دیگر از مسائل مربوط به انطباق، مربوط به آب سنگین میباشد. طی نخستین ماه اجرای برجام، میزان آب سنگین موجود در ایران بیشتر از مقدار تعیین شده و مجاز بوده و نقض توافق محسوب میشد. براساس برجام، ایران مجاز به برخورداری از 130 تن آب سنگین تا پیش از راهاندازی رآکتور بازطراحی شده اراک بوده در حالی که در تاریخ 17 فوریه 2016، اندکی بالاتر از این مقدار (130/9 تن آب سنگین) در ایران وجود داشته است. این میزان در تاریخ 24 فوریه که 20 تن اب سنگین ایران به خارج از کشور منتقل میشود، کاهش مییابد.
گزارش آژانس فاقد اطلاعات درباره موجودی اورانیوم با درجه غنای پایین است، مسالهای که بطور معمول در گزارشهای قبلی به تفصیل آورده شده است.
1/ موجودی اورانیوم با درجه غنای 3.67 درصد: در گزارش آژانس به موضوعی کلیدی که همان مقدار دقیق و اشکال مختلف اورانیوم با درجه غنای پایین میباشد، پرداخته نشده است. این گزارش بیان میکند که موجودی اورانیوم با درجه غنای 3.67 درصد در ایران از 300 کیلوگرم تجاوز نمیکند. هیچ اطلاعات بیشتری در این خصوص ارائه نشده و چندین سوال ایجاد میگردد: باتوجه به اینکه ایران غنیسازی اورانیوم را در تاریخ 23 ژانویه از سر گرفته، مقدار این غنیسازی چقدر میباشد؟ این میزان تا چه نزدیک به حدمجاز آن(طبق برجام) است؟
موضوع بعدی در این گزارش مربوط به موجودی این اورانیوم با درجه غنای پایین در نیروگاه پودر Uo غنی شده Enriched UO2 Powder Plant) EUPP) میباشد. طبق گزارش آژانس، موجودی اورانیوم 3.67 درصدی برای 20 الی 40 کیلوگرم اورانیوم غنی شده محاسبه میشود که ایران عنوان کرده که آن را از خط تولید EUPP بازیابی میکند. آیا آژانس این مقدار را تائید میکند؟ در ژانویه 2016، حدود 340 کیلوگرم(توده UF6) در اندازههای متوسط آن در EUPP بوده است.
اما آیا تمام این 20 الی 40 کیلوگرم اورانیوم غنیشده از خطوط تولید تخلیه و به خارج از ایران منتقل شده است؟ یا اینکه هنوز مقادیری از آن در EUPP باقی مانده و غیرقابل بازیابی است یا اینکه (در گزارش) محاسبه نشده؟ آیا ذخایر اورانیوم 3.67 درصدی ایران واقعا کمتر از 300 کیلوگرم است؟ بدون اطلاعات، کسی نمیتواند پاسخی برای این سوالات داشته باشد.
2) موجودی اورانیوم با درجه غنای 20 درصد: این گزارش نخستین گزارش آژانس پس از سالها در آن اشارهای به میزان ذخیره اورانیوم 20 درصدی در ایران نشده است. چقدر اورانیوم با درجه غنی پایین و نزدیک به 20 درصد در ایران باقی مانده است؟ باتوجه به گزارشهای قبلی آژانس، هماکنون چالشی در خصوص میزان اورانیوم با غنای نزدیک به 20 درصد باقیمانده در ایران وجود دارد. این مساله به احتمال زیاد بطور مثبت حل و فصل شده است. صرفنظر از چگونگی حل آن، آژانس در گزارش خود باید نشان دهد که چه مقدار اورانیوم با غنای نزدیک 20 درصد در ایران مانده و اشکال آن چیست.
در انتهای گزارش این اندیشکده آمریکایی آمده است: آژانس نشستی را با یک کارگروه نظارتی داشته اما در گزارش خود از آنچه در این نشست گذشته، اطلاعاتی ارائه نداده است. تشکیل کارگروه نظارتی مشکلات فراوانی خواهد داشت به همین دلیل همچنان بعنوان یک معضل باقی مانده است. در گزارش آژانس، از زبان تازهای برای توضیح ناتوانی در تایید عدموجود فعالیتهای اعلامنشده در ایران استفاده شده است.
اکنون و در دوره پس از اجرای برجام، آژانس اعلام میکند که طبق پروتکل الحاقی مورخ 16 ژانویه 2016 تشخیص میدهد که هیچگونه نشانهای از مواد هستهای یا فعالت اعلامنشده در ایران وجود ندارد.» نهایتا اینکه آژانس نمیتواند تعیین کند که آیا همه فعالیتهای هستهای ایران صلحامیز هست یا خیر.