«فرشته نجات» اوباما و دموکراتها با دست پُر به واشنگتن بازگشت + تصاویر
گروه گزارش ویژه مشرق - روز گذشته مذاکرات هستهای در حساسترین دقایق و حتی ثانیههای خود در وین پایان یافت و نمایندگان ایران و 1+5 آخرین چانهزنیها و ترفندها را به کار گرفتند تا در نهایت همه با رضایت نسبی پرونده آن را ببندند و وین را به مقصد پایتختهایشان ترک کنند. در این میان اما، بار اصلی مذاکرات و تلاشهای دیپلماتیک بر دوش دو چهره است: محمد جواد ظریف و جان کری. این دیگر به سوژه مطایبه رسانههای غربی تبدیل شده که جان کری برای حصول توافق، در وین اردو زده و حاضر به ترک آن نیست تا به هر قیمتی کار را به نتیجه برساند. کری و مقام ارشد او اوباما، به خوبی آگاهند که در سال آخر ریاست جمهوری اوباما، توافق با ایران می تواند سرگل تمام بیلان کاری دولت اوباما در سیاست خارجه باشد و به رویدادی ماندگار در تاریخ دیپلماسی این کشور تبدل شود. از همین رو، او وزیر خارجه مورد اعتماد و به واقع شریک سیاسی اصلی خود را با اختیارات ویژه به وین فرستاده است تا این هدف محقق شود. اما جان کری کیست و چرا چنین مورد وثوق اوباماست؟ چرا رییس جمهور ایالات متحده برای رسیدن به نتیجه، چنین حسابی روی این مهره کلیدی کابینه خود حساب کرده است؟ در سطور پیش رو به این مسأله خواهیم پرداخت.
مرید جی. اف. کی (جان اف کندی)؛ از ویتنام تا وین
جان فوربز کری، در 11 دسامبر 1943، در شهر دنور کلورادو در خانوادهای کاتولیک به دنیا آمد. پدر او ریچارد کری، خلبان نیروی هوایی در جنگ جهانی دوم و دیپلمات، و مادرش رزمری فوربزکری، از خاندان ثروتمند فوربز بودند. پدربزرگ مادری کری، به نام جان وینتراپ، اولین فرماندار مستعمره ماساچوست بِی بود و این نشان میدهد که جان کری هم به سان سایر چهرههای مطرح سیاست در ایالات متحده، وابسته به یک تبار الیگارشیک است که از دههها قبل بر این کشور حکومت کردهاند.
بخشی از کودکی کری به واسطه مأموریتهای دیپلماتیک پدرش در اروپا گذشت. او از نوجوانی به جان اف کندی رییس جمهور محبوب و کاریزماتیک آمریکاییها علاقهمند شد و وقتی به دانشگاه پا گذاشت، به واسطه همین علاقه و الگوبرداری، به او لقب «جی اف کی کوچک» دادند. پس زمینه خانوادگی، مذهب کاتولیک و دیدگاههای لیبرالی و آرمانگرایانه نقاط اشتراک اصلی او با کندی به حساب میآمدند، مضاف بر این که پایگاه اصلی خاندان کندی در ایالت ماساچوست بوده است و کری برای تحصیل به دانشگاه معروف ییل در ایالت زادگاه کندی رفت. یکی از نکات مبهم دوران دانشجویی کری، عضویت او در «جامعه جمجمه و استخوان ها» است. این جامعه، از دانشجویان برگزیده سال بالایی در دوره کارشناسی در دانشگاه ییل تشکیل شده است و سابقهای بیش از یک قرنی دارد.
بسیاری از پژوهشگران و نویسندگان آمریکایی، این جامعه را یکی از شاخههای فرقه ماسونی «ایلومیناتی» میدانند. ظاهرا مجموعهای از قویترین و برجستهترین نقشآفرینان عرصه اقتصاد و سیاست آمریکا در آن عضویت داشته و دارند. برای نشاندادن نقش مرموز چنین انجمنهای پنهانی در شکلدادن به الیگارشی مالی و سیاسی حاکم بر ایالات متحده، صرفا به این نکته اشاره میکنیم که در انتخابات 2004 ریاست جمهوری، هر دو نامزد نهایی، یعنی رییس جمهور بوش و سناتور جان کری عضو این انجمن بودهاند و هر دوی آنها وقتی با سوال درباره سابقه حضور خود در آن مواجه شدند، حاضر به اظهار نظر نشدند و آن را راز خواندند. یکی از معروفترین کتابها درباره این انجمن را «الکساندرا رابین»، نویسنده و روزنامهنگار آمریکایی نوشته است: "رازهای مقبره، جمجمه و استخوان ها، آیوی لیگ، و مسیر پنهان قدرت»، 2003
بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه در رشته علم سیاست (1966) در نیروی دریایی آمریکا ثبت نام کرد. در فاصله 1968-1969 به عنوان فرمانده یک قایق گشتی در منطقه مکونگ دلتا در ویتنام به ارتش این کشور خدمت کرد. در این سالها نشانهای ستاره برنزی، ستاره نقره ای و سه قلب بنفش را به خاطر شجاعت زیر پرچم دریافت کرد. در بازگشت به آمریکا او به انجمن کهنه سربازان آمریکایی ویتنام بر ضد جنگ پیوست و به سخنگو و چهره اصلی آن تبدیل شد. در 1971، تظاهرات هزار نفر از کهنه سربازان ویتنام را در واشینگتن سازمان داد که منجر به سخنرانی او در برابر کمیته روابط خارجی سنا شد. از این جا بود که شهرت کری در سطح ملی کلید خورد. او در این سخنرانی خطاب به اعضای سنا گفت که چگونه انتظار دارند جوانان آمریکایی بابت یک اشتباه جان خود را از دست بدهند. او به دلیل قدرت سخنوری خود تبدیل به یکی از محوریترین چهرههای ضد جنگ آمریکا شد و تحت نظارت اف بی آی قرار گرفت. ادگار جی هوور، رییس پرقدرت افبیآی او را در فهرست دشمنان معروف رییس جمهور نیکسون قرار داد.
بعد از این که در سی سالگی، به عنوان یک قهرمان جنگ لیبرال و ضدجنگ، در انتخابات مجلس نمایندگان ایالت متحده از ماساچوست شرکت کرد و شکست خورد، برای ادامه تحصیل به مدرسه حقوق بوستون کالج رفت. بعد از فارغ التحصیلی در 1976، کار خود را به عنوان دستیار دادستان در ناحیه میدل ساکس کانتی ماساچوست شروع کرد. اولین منصب سیاسی خود را به عنوان جانشین فرماندار ایالت ماساچوست، مایکل دوکاکیس، آغاز کرد (1985-1983). یکی از جنجالهایی که حول سابقه سیاسی کری وجود دارد، حمایت او از طرح «مرخصی آخر هفته مجرمین» در ایالت ماساچوست بود. یکی از این مجرمین، «ویلی هورتون»، که به جرم قتل و بدون استحقاق آزادی مشروط، زندانی بود، به واسطه همین طرح برای یک آخر هفته از زندان آزاد شد و در موعد مقرر بازنگشت. چند روز بعد این مجرم، با با بستن دست وپا و دهان یک شهروند اهل مریلند به نام کلیفورد بارنز، حدود 20 ضربه چاقو به او زد، و در مراجعت نامزد این فرد نگون بخت، دو بار این نامزد را مورد تجاوز قرار داد. هورتون دستگیر شد و به دوبار حبس ابد و 85 سال اضافه محکوم شد، ولی این مورد به جنجالی در کارنامه دوکاکیس دموکرات در رقابت انتخاباتی سال 1988 با بوش پدر تبدیل شد. جان کری هم بعدها در انتخابات 2004، به عنوان حامی اصلی طرح مرخصی مجرمین درجه یک در ماساچوست، از سوی کمپین بوش پسر مورد هجمه قرار گرفت.
به گزارش نشریه «کریستین ساینس مونیتور» در 14 نوامبر 1984، در دوران جانشینی کری و به واسطه اجرای طرح مرخصی مجرمین، آمار تجاوز در حدود 200 مورد در سال افزایش نشان داد و ماساچوست به پایتخت دزدی خودرو تبدیل شد. جالب این که با وجود قضیه هورتون، و همچنین افزایش آمارهای منفی قضایی، جان کری یک سال بعد، با قدرت از طرح مورد حمایت خود دفاع کرده و آن را بسیار خشنتر از برنامه فدرال مرخصی مجرمین دانسته بود.
به هر حال، او در 1984، وارد کارزار انتخاباتی برای ورود به سنا شد و توانست رقیب فوق محافظه کار خود «ری شِیمی» را شکست دهد. او تا 2013 پیوسته به عنوان سناتور ماساچوست ابقا شد.
بیشتر عمر سناتوری جان کری، بیش از قانونگذاری به تحقیقات و نظارت گذشت. به جز برههای کوتاه به عنوان عضو «کمیته کسب و کارهای کوچک سنا (209-2007)، در بقیه دوران سناتوری او عضو کمیسیون روابط خارجی بود. از کارهای مهم و ماندگار او در کمیته روابط خارجی، تدوین گزارش درباره رسوایی ایران-کنترا (کمک دولت آمریکا به ضدانقلابیون نیکاراگوئه) و ماجرای مک فارلین بودکه البته در اصل جهت مقابله با رییس جمهور رونالد ریگان جمهوریخواه صورت گرفت. همچنین او طراح اصلی گزارش سنا درباره نقش ژنرال مانوئل نوریه گا، دیکتاتور پاناما، در تجارت مواد مخدر بود که منجر به صدور حکم جلب نوریه گا در آمریکا شد. در سال 1991، او رییس کمیته منتخب سنا برای تحقیق درباره اسرا و مفقودین آمریکایی جنگ ویتنام شد که نتیجه کار این کمیته نقشی پررنگ در احیای روابط آمریکا و ویتنام داشت.
جان کری به عنوان یک لیبرال دموکرات معتدل، از موافقان لوایحی چون کنترل حق نگهداری سلاح، سقط جنین، حقوق همجنس بازان (به جز ازدواج)، افزایش پایه حقوق محسوب میشود، به علاوه فعالیت طولانی و اثرگذاری در زمینه محیط زیست داشته است. در زمان ریاست جمهوری جرج بوش، سناتور کری با وجود دادن رای موافق به حمله به عراق، به دلیل عدم کسب رضایت شورای امنیت و جامعه جهانی، انتقادات بسیاری از بوش به عمل آورد. به علاوه بارها به عنوان مخالف لوایح مورد حمایت رییس جمهور از قبیل تخفیفهای مالیاتی به سرمایهداران بزرگ، مجازات اعدام، سیستم دفاع موشکی و تعیین حداقل مجازات ثابت (بدون در نظر گرفتن شرایط هر پرونده خاص) برای دلالان مواد مخدر صحبت کرد.
انتخابات ریاست جمهوری 2004
بعد از دور مقدماتی رقابت میان نامزدهای حزب دموکرات و ماه ها پیشتازی «هوارد دین» (فرماندار سابق ورمونت)، در نهایت جان کری موفق شد که عنوان نامزد رسمی حزب دموکرات را به دست بیاورد. او به عنوان شریک انتخاباتی، رقیب دور اول خود، سناتور جان ادواردز، سناتور کارولاینای شمالی را برگزید. در دوره کارزار انتخاباتی در برابر رییس جمهور مستقر، جرج هربرت واکر بوش، و معاونش دیک چنی، تمرکز اصلی تبلیغات جان کری بر سیاست خارجی بود. او در سخنرانی های خود انتقادات تند و تیزی به مدیریت بوش در جنگ با تروریسم، به ویژه وقایع بعد از تهاجم به عراق وارد کرد. در رده بعدی او مسایل اقتصادی را مطرح کرد و برنامهای اقتصادی ارایه کرد که رئوس آن را کاهش بیکاری، کاهش کسری بودجه ناشی از تهاجم به عراق و افغانستان، افزایش دسترسی به خدمات درمانی و برقراری مجدد مالیات ثروتمندترین ها(که در دوره اول بوش قطع شده بود) تشکیل می داد. در نهایت اما، در انتخاباتی با میزان مشارکت نسبتا بالا، جان کری با 48 درصد در برابر 50 درصد بوش شکست خورد.
بعد از انتخابات، او به همراه شماری دیگر از چهرههای کلیدی حزب دموکرات، «کمیته کنش سیاسی» را شکل داد که یکی از منابع اصلی تامین مالی نامزدهای دموکرات در انتخابات بعدی شد. او در 2008 به صورت تمام قد از نامزدی باراک اوباما دفاع کرد. از دیگر اقدامات او تلاش در جهت تصویب لوایح خدمات درمانی و اصلاحات مالی بود که سهم زیادی در بالا رفتن محبوبیت دموکرات ها داشت. در سال 2012، با شروع دور دوم ریاست جمهوری اوباما، او جان کری را به عنوان جایگزین هیلاری رودهام کلینتون، به سنا معرفی کرد که با 94 رای در برابر 3 رای مخالف تایید شد و در سال 2013 رسما در این پست قرار گرفت. اوباما در جلسه مطبوعاتی معرفی او برای این پست چنین گفت:
«جان در 30 سال گذشته، در هر بحث مهم سیاست خارجی نقشی اساسی داشته است. وقتی تاریخ ده ساله جنگ را ورق می زنیم، او درک می کند که باید همه عناصر قدرت آمریکا را تحت کنترل درآوریم و کار کردن درست همه این عناصر را تضمین کنیم، امور دیپلماتیک و امور توسعه، اموراقتصادی و امور سیاسی، اطلاعاتی و نظامی و همچنین قدرت ارزش های ما که مردمان زیادی را در دنیا تحت تاثیر قرار می دهد.»
هیلاری کلینتون، با وجود این که به دلیل نقاهت، در جلسه معرفی او حضور نداشت در بیانیه ای این انتخاب را "عالی" و کری را " شریکی مورد اعتماد در همه چالشهای مهم سیاست خارجی" خواند.
سناتور رابرت منندز، همکار او در کمیته روابط خارجی، او را چنین معرفی کرد:
«سناتور کری نیاز به معرفی به رهبران سیاسی و نظامی جهان ندارد و از روز اول نه تنها مسلط بر پیچیدگی های سیاست خارجی ایالات متحده خواهد بود، که قادر است در بسیاری از صحنه های بین المللی نقش آفرین باشد.»
سوزان رایس که تا پیش از مطرح شدن نام کری، گزینه اصلی جایگزینی کلینتون محسوب میشد، در بیانیهای او را این گونه وصف کرد:
« سناتور کری بی وقفه و خستگیناپذیر جهت پیشبرد منافع ایالات متحده و ارزشهای ما در سرتاسر دنیا تلاش کرده است...افتخار کار کردن با او را داشتهام و به دنبال این هستم که همکاری نزدیکی با او در تیم امنیت ملی رییس جمهور اوباما داشته باشم.»
زندگی خصوصی
جان کری تاکنون دوبار ازدواج کرده است. اولین بار با «جولیا استیمسون ثورن»، نویسنده آمریکایی، در 1970 ازدواج کرد. این ازدواج در 1988 به جدایی ختم شد. ثمره این ازدواج، دو دختر به نام های الکساندرا فوربز کری(1973) و ونسا بدفورد کری(1976) هستند. داماد ایرانی کری، «بهروز والا ناهید» معروف به «براین ناهد»، پزشک و همسر دختر دوم کری وثورن یعنی ونسا است.
در سال 1995، جان کری با همسر دوم خود، «ترزا هاینز کری»(1938) ازدواج کرد. همسر دوم او بیوه یک سناتور دیگر ایالات متحده به نام «اچ. جان هاینز سوم»، وارث خاندان ثروتمند هاینز، بود. ترزا هاینز یک تاجر بسیار ثروتمند پرتقالی الاصل و کاتولیک است که ثروتی معادل 750 میلیون تا ½ میلیارد دلار دارد. او علاوه بر تجارت، فعالیت های پردامنه ای در زمینه خیریه و محیط زیست انجام میدهد. پیش از ازدواج رسمی با کری، آن دو طی قراردادی متعهد شدند که دارایی پیش از ازدواج خود را از هم جدا نگاه دارند.
کری و مسأله سوریه
در آگوست سال 2013، جان کری در ادامه سیاست تضعیف بشار اسد در برابر شورشیان تروریست، اعلام کرد که بشار اسد در برابر شهروندان غیرنظامی این کشور از سلاح شیمیایی استفاده کرده است. او کشتار زنان و کودکان! توسط دولت سوریه را مغایر با هرگونه اصول اخلاقی خواند. همین بهانه، دستاویزی شد تا ایالات متحده طرح حمله هوایی به سوریه را به جریان بیاندازد. این نقشه شیطانی با پایمردی جمهوری اسلامی در حمایت از اسد و مداخله روسیه با ارائه طرح نابودی سلاحهای شیمیایی سوریه، خنثی شد.
او که از اجرای پروژه لیبی در سوریه ناامید شده بود، به دولت سوریه هشدار داد که تنها راه پیشگیری از حمله هوایی ایلات متحده، تحویل یک هفتهای کل زرادخانه شیمیایی این کشور است. بشار اسد، در مصاحبه شبکه آمریکایی سی بی اس، ضمن بی اساس دانستن ادعاهای کری و دولت آمریکا، از آنها خواست که اگر راست میگویند آن شواهدی را که میگویند در حال جمعآوری هستند، نشان دهند. اسد این اتهام زنی کری را به سان همان مقدمهچینیهای کالین پاول برای حمله به عراق در 2003 دانست. سوریه با نظارت روسیه ذخایر سلاح شیمیایی خود را تحویل داد، اما جان کری این خط تخریبی استفاده از سلاح شیمیایی از سوی دولت سوریه را پی گرفته است و از نخستین باری که این ادعا را مطرح کرد، به تناوب با طرح دوباره آن میخواهد که خط تخریب دولت قانونی سوریه را پیش ببرد، تا بدین وسیله حمایت آمریکا و همپیمانانش از گروههای مختلف تکفیری-تروریست، به حق جلوه کند. برای نمونه، در همین ماه ژوئن گذشته، او در پیامی ویدئویی تاکید کرد که حکومت آمریکا "کاملا مطمئن" است که بشار اسد علیه مردم سوریه سلاح شیمیایی استفاده کرده است و شواهد! در حال جمع آوری است.
روزنامه وال استریت ژورنال، در 24 سپتامبر گذشته، از یک توافق میان کری و عبدالله پادشاه مقبور سعودی خبر داد که طبق آن، عربستان (پدرخوانده داعش) برای مقابله با این گروه و مشارکت در حمله هوایی به مواضع داعش، با دولت امریکا به توافق رسید! مضحک بودن چنین توافقی آن قدر عیان بود که بسیاری از مطبوعات و رسانههای مستقل در خود آمریکا هم صحت آن را زیر سوال بردند و حقیقت ماجرا را چیز دیگری دانستند.
برای مثال، وبسایت گلوبال ریسرچ در مقالهای با عنوان «توافق احمقانه آمریکا-سعودی روی سوریه؛ جنگ خط لولههای گاز و نفت»، اهداف اصلی این توافق را سرنگونی حکومت بشار اسد، تجزیه سوریه و فرادستی عربستان در بازار انرژی و تضعیف بیش از پیش روسیه به واسطه اشباع بازارهای جهانی از نفت سعودی و از بین رفتن تسلط آن روی خطوط انتقال گاز به اروپا دانست. پرواضح است که کری و دولت ایالات متحده، بسیار مشتاقند تا تجربه خوشایند آمریکا در مساله لیبی را بار دیگر در سوریه تکرار کنند. یعنی ایالات متحده، بدون حضور نیروی زمینی، با ایجاد منطقه پرواز ممنوع، برتری هوایی دولت سوریه بر تروریستها را از بین ببرد و از سوی دیگر با آموزش و تجهیز بخشی از گروههای تکفیری، سوریه را به نقاط تحت نفوذ خود و هم پیمانان تجزیه کند. نتیجه، غارت تمام عیار منابع انرژی، تضعیف محور مقاومت و مقابله با نفوذ ایران و روسیه است. با تضعیف ایران و روسیه از طریق جنگ های نیابتی و با کمترین هزینه از جانب آمریکا، دستگاه سیاست خارجی آمریکا، و در راس آن جان کری، میتوانند با آسودگی خاطر و فراغ بال بیشتر روی هدف اصلی و اولویت کنونی سیاست خارجی آمریکا، یعنی مهار قدرت اقتصادی-سیاسی چین متمرکز شوند. الغرض، یکی از نتایج اصلی این توافق، راهاندازی اردوگاههای آموزش تروریست توسط آمریکا در ترکیه و اردن و قطربود و امری که در کمال وقاحت در اواخر سال گذشته میلادی اعلام شد.
جان کری و مذاکرات سازش
در آوریل سال گذشته، جان کری هشدار داد که اگر آخرین دور گفتگوهای صلح با فلسطین شکست بخورد " امکان تبدیل اسراییل به یک دولت آپارتاید وجود دارد."
اظهارات کری در یک جلسه غیرعلنی در حضور مقاماتی از ایالات متحده، اروپا، روسیه و ژاپن گفته شد. اظهارات او تابوی سفت و سخت مقامات آمریکایی را در استفاده از کلمات شبهه ناک! در مورد اسراییل شکست. کری بلندپایه ترین مقام دولت ایالات متحده هم هست که تابوشکنی کرده است. طبق معمول، بلافاصله آتشبار رسانهای صهیونیستها به کار افتاد و با عباراتی چون «ناشایست»، «توهین آمیز»،«نامناسب»، «آزاردهنده» و امثال اینها اظهارات او را تفسیر کردند. رییس اکثریت جمهوریخواه مجلس نمایندگان خواستار عذرخواهی وزارت خارجه شد. آیپک، لابی رسمی رژیم صهیونیستی در بیانیهای، کلام جان کری را عمیقا آزادهنده عنوان کرد:
«هر اظهارنظری مبنی بر اینکه اسراییل یک دولت آپارتاید است، یا در آستانه چنین چیزی است، برخورنده و ناشایست است. دولت یهودی، نور درخشان آزادی و فرصت در منطقه ای مبتلا به ترور، نفرت و سرکوب است!»
روزنامه «جروزالم پست»، به دلیل سوابق کری در اظهارات شبه منتقدانه نسبت به دولت صهیونیستی، او را متمایل به ضد-یهودیگری کرد (البته این اصلی ترین حربه شبکه صهیونیسم جهانی و اسم رمز تخریب آن برای ایجاد ارعاب رسانهای-تبلیغاتی است. حتی روزنامه «اسراییل تودی»، در اقدامی مضحک، همسر جان کری، ترزا هاینز، را متهم به حمایت از یک رستوران ضداسراییلی کرد. این روزنامه، با اشاره به رستورانی در شهر پیتزبورگ پنسیلوانیا به نام «آشپزخانه مناقشه»[1] که در آن کشوری به نام فلسطین را به رسمیت می شناسند، همسر کری را به اعطای کمکی 50000 دلاری به آن متهم کرد و آن را نشان ضدیهودی بودن جان کری معرفی کرد!
بعد از این هجمه شدید تبلیغاتی، سخنگوی وزارت خارجه، جن ساکی، مجبور شد که سخنان وزیر خارجه را این چنین توجیه کند:
«وزیر خارجه یک آینده مفروض را مورد بحث قرار دادند و نه وضعیت کنونی یک کشور را.»
خود وزیر خارجه هم در بیانیهای یک بار دیگر بر حمایت خود از اسراییل پای فشرد و مطبوعات را در انتقال صحبتهایش به سوء برداشت متهم کرد. این مسأله، یک بار دیگر این حقیقت تلخ را آشکار کرد که آمریکا، علی رغم ادعای آقایی دنیا و ابرقدرتی، به نوعی مستعمره سیاسی صهیونیستهاست، به نحوی که حتی وزیر خارجه آن حق اظهار نظر مستقل و بیان مکنونات ذهنی خود را ندارد و در صورت چنین اظهار نظری (آن هم یک اظهار نظر بسیار ملایم و کم رنگ) مجبور به عذرخواهی میشود.
در فوریه سال گذشته هم، در کنفرانس امنیتی در مونیخ، کری به اسراییل هشدار داده بود که منتظر بایکوت بیشتر از جانب جامعه جهانی باشد: در صورت اخلال در روند مذاکرات صلح "ریسکها برای اسراییل بسیار بالاست. مردم درباره بایکوت حرف میزنند. در صورت شکست این اراده تشدید خواهد شد. ما در حل این مناقشه منافع قوی داریم. وضعیت فعلی قطعا، به شما قول میدهم، که نمی تواند پایدار بماند."
موشه یعلون، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی، با طعنه، رویکرد کری را برای رسیدن به توافق صهیونیستها با فلسطین، "وسواسی و مسیح وار" دانست. یووال اشتاینیتز، وزیر اطلاعات اسراییل و همحزبی نتانیاهو، این سخنان کری را "آزاردهنده، نامنصفانه و تحملناپذیر" خواند. نفتالی بنت، وزیر اقتصاد صهیونیستها هم صحبت از بایکوت رژیم صهیونیستی را میل درونی خود جان کری دانست که از زبان مردم بیان شد. او هم در سخنانی طعنه آمیز چنین گفت:
« از دوستانمان در سرتاسر دنیا انتظار داریم که طرف ما را بگیرند و علیه بایکوت ضدیهودی بر علیه اسراییل موضع بگیرند، نه این که بلندگوی آن باشند.»
جان کری در اکتبر سال گذشته، در مراسم کاخ سفید به مناسبت عید قربان مسلمانان، طی سخنانی که به شدت برایش دردسرساز شد، رشد افراط گری و گسترش داعش را به شکست مذاکرات صلح میان اسراییل و فلسطین نسبت داد. او مناقشه اسراییل-فلسطین را عامل جذب و به کارگیری خشم و خشونت متراکم در میان مسلمانان (از بابت این مناقشه) از سوی گروههای جهادی دانست.
جان کری در اجلاس داووس 2007، در سخنرانی خود، بعد از سخنرانی سید محمد خاتمی، گفت که آمریکا سیاست خود در منطقه خاورمیانه را با سوءمدیریت پیش برده است.
« وقتی ما بر اساس ادبیات و استانداردهای خود پیش نرویم، یک پیغام بسیار بد مبتنی بر دورویی و ریاکاری مخابره میکنیم.»
او گفت که آمریکا هیچ گاه مانند امروز منزوی نبوده است و این کشور باید از فرهنگها و تاریخ منطقه بیاموزد و "عادت نامیمونِ دیدن منطقه از دریچه چشم آمریکایی را تکرار نکند."
او در همین جا اولین کدها از سیاستی که بنا بود دموکراتها در پیش بگیرند بروز داد و آن استفاده بیشتر از قدرت نرم به جای قدرت سخت در سیاست خارجی بود.
«من فکر میکنم که باید یک توافق امنیتی جدید در منطقه داشته باشیم و حضور سربازان آمریکایی در عراق را در اسرع وقت کاهش دهیم.»
البته در نهایت، با آشکار شدن پایداری حکومت سوریه، رزمندگان محور مقاومت، حمایت استوار ایران و همراهی روسیه و البته وجود شواهدی از کنترلناپذیری تهدید داعش و تکفیریهای دیگر برای خود غرب، گویی این حقیقت بالاخره بر جان کری و اوباما آشکار گشته که بشار اسد، به عنوان رییس دولت قانونی سوریه، از معادلات این کشور قابل حذف نیست و هر راه حلی بدون حضور رییس جمهور سوریه محکوم به شکست است. در 15 مارس، رویترز خبر داد که وزیر خارجه آمریکا، خواهان گفتگو و مذاکره با بشار اسد،برای رسیدن به یک راهحل پایدار در سوریه شد:
«ما در نهایت باید مذاکره کنیم....ما همواره خواهان مذاکره (با اسد) در چارچوب روند ژنو 1 بودهایم.»
در آخرین نمود این تغییر نگرش، کری در 12 می، در شهر سوچی روسیه، به دیدار ولادیمیر پوتین رفت. یکی از اهداف اصلی این دیدار، مذاکره دوطرف برای یافتن یک راه حل سیاسی برای بحران سوریه اعلام شد.
کری و مسأله هستهای
در بیش دو سالی که از انتصاب جان کری به عنوان وزیر امور خارجه ایالات متحده می گذرد، تاکنون علی رغم تلاش بسیار و رفت و آمدهایی بیسابقه به منطقه، هیچ کدام از دو مأموریت اصلی اوباما به کری در منطقه غرب آسیا، یعنی سر و سامان دادن به اوضاع سوریه و پیشبرد موفق مذاکرات صلح رژیم صهیونیستی با فلسطین، به سرانجامی نرسیده است. بسیاری از ناظران و کارشناسان در درون خود آمریکا معتقدند که عرصه مذاکرات هستهای تنها فرصت باقی مانده برای او و البته رییس جمهور اوباماست (در ماههای باقی مانده از دوره دوم زمامداری او)، تا یک میراث ماندگار در زمینه سیاست خارجی از خود باقی بگذارند. به واقع او به لحاظ حرفهای، قصد به سرانجام رساندن پروژهای را دارد که سالها ذهن دیپلماتهای آمریکایی را به خود مشعول داشته است. محافظهکاران آمریکایی، به ویژه طرفداران سرسخت رژیم صهیونیستی، بارها کری را متهم کردهاند که برای به دست آوردن اعتبار به عنوان یک دیپلمات کارکشته، حاضر به رسیدن به حتی یک توافق بد! با ایران است. برای مثال، کنت پولاک، از راستگرایان صهیونیست موسسه بروکینگز، او را به داشتن هوای جایزه صلح نوبل (البته او با کنایه صحبت از جایزه اشتراکی با محمدجواد ظریف میکند) در سر متهم کرد:
«خطر این است که او به یک توافق بد برسد و دنیا (در آینده) او را به خاطر قادر ساختن ایران به دستیابی به سلاح اتمی به یاد بیاورد. این وحشتناک است.»
بسیاری از همین منتقدان، حتی هم حزبیهای خود او، او را چنان شیفته رسیدن به توافق میدانند که احتمال فریب خوردن او توسط ایران را هم مطرح کردند!
دانیل پلتکا، معاون مؤسسه طرفدار اسراییل انترپرایز، در مقالهای نوشت که هول رسیدن به توافق در کری، آخر او را واخواهد داشت که امتیازی به ایران بدهد که خود در کارزار ریاست جمهوری 2004، مخالف سرسخت آن بود. جان کری در آن رقابتها در مناظره با جرج بوش گفته بود:
«ایران به سمت دستیابی به سلاح هستهای میرود و دنیا خطرناکتر میشود.....من تلاشی جهانی را برای جلوگیری از دستیابی ایران به فناوری تولید سلاح هستهای به راه خواهم انداخت.»
پلتکا اما همسو با تبلیغات بیوقفه صهیونیستها در انتهای مقالهاش نتیجه میگیرد که تلاشهای امروزکری در نهایت ایران را قادر به غنیسازی در حدی خواهد کرد که بتواند سلاح هسته ای تولید کند.
جان کری را از طرفداران و حتی طراحان تحریمهای اقتصادی سنگین برای موضوعاتی میدانند که میتوانند با ایجاد جنگ، هزینههای بسیاری بر منافع آمریکا ایجاد کنند. این سیاست در چارچوب راهبرد اصلی سیاست خارجی اوباما قرار دارد که حتی الامکان از درگیر کردن این کشور در جنگی دیگر در منطقه خاورمیانه وشمال آفریقا جلوگیری شود. بر مبنای این راهبرد، دولت آمریکا با دخیل کردن طرف های دیگر در مذاکرات اینچنینی، هم اهرمای فشار خود را افزایش میدهد، هم اجماع بیشتری ایجاد میکند، و هم از تحمیل هزینههای سنگین نظامی برای این کشور (با بحران اقتصادی و کسری بودجه شدید آن) جلوگیری میکند. جان کری و اوباما بارها در برابر مخالفان راهبرد خود این مسأله را مطرح کردهاند که حتی اعمال سنگینترین و کمرشکنترین تحریمهای اقتصادی علیه مخالفان آمریکا، هزینهای به مراتب کمتر از اقدام نظامی هر چند محدود، برای مالیاتدهندگان آمریکایی دارد. به علاوه، راهبرد نگاه به شرق دور و مقابله با تهدید چین، دیدگاهی کلان را در دستگاه سیاست خارجی آمریکا، به ویژه همراهان رییس جمهور شکل داده است که طبق آن آمریکا باید تمرکز نیروی و سرمایه خود را در خاورمیانه و خلیج فارس به حداقل برساند تا با تمرکز بیشتری برای مقابله با گسترش نفوذ چین مهیا شود. این مسایل تا حدی تمایل تاکنون آشکار شده جان کری را به رسیدن به توافق با یک مخالف نشاندار دولت آمریکا و دشمن سرسخت رژیم صهیونیستی نشان میدهد.
مارک فیتزپاتریک، دستیار سابق معاونت وزارت خارجه آمریکا و تحلیل گر فعلی موسسه بین المللی مطالعات راهبردی، معتقد است که توافق با ایران، نام کری را در کنار یک دستاورد مهم در تاریخ ثبت خواهد کرد، چرا که چنین دستاوردی بازی را در خاورمیانه تغییر میدهد و نقش ایالات متحده را در منطقه متاثر میسازد.
سوابق تمایل کری به ورود به گفتگو با ایران، دست کم به سال 2009 بازمیگردد که او ریاست کمیته روابط خارجی سنا را بر عهده داشت. او با مقامات دولت اوباما طرح سفر به ایران را در چارچوب تبادل هیاتهای نمایندگان مطرح کرده بود که گرچه بسیار بلندپروازانه و غیرعملی به نظر میرسید، نشان از وجود چنین تمایل پررنگی میان بخشی از چهرههای مهم حزب دموکرات داشت. دو سال بعد، در سال 2011، خبر سفر کری به عمان و پیشنهاد او به سلطان قابوس برای میانجیگری در تسهیل گفتگوی ایران و آمریکا در محافل سیاسی این کشور پیچید.
در سپتامبر 2013، چند ماه بعد از انتخاب به عنوان وزیر خارجه، جان کری نخستین دیدار خود را با وزیرخارجه کشورمان محمد جواد ظریف در نیویورک انجام داد که به لحاظ دیپلماتیک، یک دیدار تاریخی بعد از بیش از 3 دهه قطع روابط دیپلماتیک محسوب می شد. از آن تاریخ به این سو، رکورد دیدارهای یک وزیر خارجه ایالات متحده با وزیر خارجه یک کشور دیگر، بر سر یک موضوع مشخص، توسط کری و ظریف شکسته شد. اوج آن، حضور حدودا 18 روزه کری در وین، علی رغم بازگشت وزرای سایر طرف ها به کشور خود بود. این رویداد، مساله کمی نبود و حرف های بسیاری در خود داشت. یعنی این که وزیر خارجه کشوری که خود را آقای دنیا میخواند و ادعای سروری بر عالم دارد، و طبیعتا موضوعات بسیار بزرگ و مهمی سر راه او برای حل و فصل قرار گرفته است، علی رغم همه انتقادات و طعنهها و کنایهها، این چنین روی حل یک موضوع متمرکز شده است، نشان از آن دارد که ابعاد مسأله برای دولت آمریکا فراتر از صرف حل مسأله هستهای ایران است جان کری آمده است تا با دست پر به واشنگتن بازگردد.
در 25 مارس سال جاری، در مراسمی با حضور سفرای آمریکا در کشورهای مختلف، در محل وزارت خارجه، کری گفت که در دوسال گذشته او درباره دشواریهای دیپلماسی به اندازه کل دوران کاری خود آموخته است. او گفت که وظیفه او "داشتن شهامت برای قبول ریسک، رفتن به سر میز معامله علی رغم وجود مخالفتهای گزنده با گفتگوست...چرا که جایگزین آن مناقشه است، جنگ است. جنگ، شکست دیپلماسی است."
بسیاری از تحلیل گران معتقدند که در حال حاضر میان دو راهبرد سیاست خارجی آمریکا در قبال خاورمیانه اختلاف و انشقاق وجود دارد. یک راهبرد که مورد حمایت محافظهکاران و راستگرایان و بخشی از دموکرات های متمایل به مرکز است و به شدت تحت تاثیر دیپلماسی عمومی و لابی گری های رژیم صهیونیستی و انواع و اقسام مؤسسات طرفدار اسراییل قرار دارد، بر ادامه خط دشمنی با ایران، در جهت حفظ منافع رژیم صهیونیستی و شرکای منطقه ای فعلی آمریکا، به ویژه عربستان، پای میفشارد. این راهبرد دادن هر گونه امتیازی به ایران را خطا و موجب گستاخ تر شدن ایران می داند. زبان تحریم، تهدید نظامی و در صورت لزوم جنگ با ایران ابزارهای مورد علاقه در این راهبرد است.
راهبرد دومی هم وجود دارد که بیشتر در وزارت خارجه طرفدار دارد و دربرگیرنده نگاه بلندمدت به منافع آمریکا در منطقه و تغییر اولویتبندیهای سیاست خارجی این کشور در دو دهه آینده است. این راهبرد افول قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی ایالات متحده را جدی میداند و اصولا معتقد به کمینهسازی استفاده از قدرت سخت در اموربین المللی است. به علاوه در این راهبرد، آن چه که در آینده و حتی همین اکنون، هژمونی آمریکا را به چالش میکشد، قدرتهای نوظهور اقتصادی موسوم به بریکس و در رأس آنها چین است. بر اساس این راهبرد، رقابت اقتصادی فعلی چین با آمریکا، در آینده نه چندان دور، لاجرم به تقابل سیاسی میانجامد و ایالات متحده باید برای چنین روزی آماده باشد.
از سوی دیگر، با ظهور انرژیهای جدید از قبیل نفت شیل در آمریکا، و وابستگی روزافزون دنیا به گاز به جای نفت، نقش اساسی شریکی مثل عربستان سعودی، با یک حکومت بدوی و عقب مانده و با زرادخانه تفکرات افراطی خطرناک، اهمیت خود را از دست میدهد. به علاوه، با شیفت علاقه و رویکرد سیاست خارجی آمریکا از خلیج فارس و خاورمیانه به خاور دور، اهمیت اسراییل به عنوان متحد حیاتی، کم رنگ تر از گذشته شده است. جزییات مرتبط با این دو راهبرد، مفصل و از حوصله این مقال خارج است، لیکن، شاید با در نظر گرفتن چنین کدهایی، علل علاقه و تمایل دولت اوباما به حصول توافق، علی رغم مخالفت های شدید رژیم صهیونیستی، عربستان و مخالفان داخلی جمهوری خواه و حتی دموکرات، قابل درکتر گردد. این بهانه گیریها و تهدیدهای لفظی و تماس کری با اوباما در دقیقه 90 مذاکرات هم قابل درک و در چارچوب گرفتن بیشینه امتیاز و دادن کمینه امتیاز تا حد ممکن، قابل توضیح است. به هر حال اوباما و کری مایل نیستند که بر سر حصول توافق، ناگهان از همه منافع کنونی و میان مدتی که در ارتباط با شرکای منطقهای فعلی دارند چشم بپوشند. مضاف بر این که آن ها نگران فشار فزاینده لابیهای سیاسی-اقتصادی-فرهنگی صهیونیستی در داخل آمریکا هم هستند که در فاصله یک سال مانده به انتخابات ریاست جمهوری جدید در آمریکا، میتوانند فضا را به شدت بر علیه حزب اوباما و کری، یعنی حزب دموکرات برگردانند.