اوباما: نمی توانیم برای همیشه ایران را تحریم کنیم
باراک اوباما رییس جمهور آمریکا اعتراف کرد که نمی توان برای همیشه تحریم ها علیه ایران را حفظ کرد و ادامه داد.
به گزارش مشرق، باراک اوباما که با شبکه دوم تلویزیون رژیم صهیونیستی گفتگو می کرد، اظهار داشت: ما نباید فرض کنیم که می توانیم به طور نامحدود تحریم ها علیه ایران را حفظ کنیم.
وی با بیان اینکه بحث درباره توافق احتمالی هسته ای با ایران ادامه دارد، گفت یک مکانیزم نظارتی دائمی و خدشه ناپذیر اجرا خواهد شد تا هر زمانی که ایران تصمیم به خروج از توافق برای دستیابی به بمب هسته ای گرفت، ما متوجه آن شویم.
اوباما توضیح داد که در برابر این بحث، عده ای معتقد هستند که برداشته شدن تحریم ها باعث خواهد شد تا ایران بتواند از ابزاهای اقتصادی جدید برای گسترش نفوذ خود در منطقه استفاده کند. وی افزود: تحریم ها را نمی توان برای همیشه حفظ کرد اما سیستم برگشت پذیری تحریم ها برای این طراحی شد تا هر زمانی ایران توافق را زیر پاگذاشت، تحریم ها هم بازگردند.
اوباما همچنین در این گفتگو از سیاست های رژیم صهیونیستی در مذاکرات سازش انتقاد کرد و آن را باعث بی اعتباری صهیونیست ها دانست. وی در این خصوص گفت: من هیچ چارچوبی را برای توافق نمی بینم. سوال این است که چگونه اعتماد را خلق کرده و مذاکرات را جلو ببریم.
وی با بیان اینکه نتانیاهو عمیقا علاقه مند به اسرائیل است، تصریح کرد: وی فردی است که در خصوص ظرفیت های اسرائیلی ها و فلسطینیان برای صلح خوش بین نیست.
جزئیات ساخت نیروگاه اتمی بوشهر 2 توسط روسیه
رئیس دفتر اجرایی شرکت دولتی انرژی هسته ای روسیه "روس اتم" اعلام کرد: ساخت نیروگاه اتمی بوشهر -۲ پاییز ۲۰۱۵ آغاز می شود.
به گزارش مشرق به نقل از ایتارتاس، سرگئی کرینکو گفت: کارها در این خصوص در جریان است و فعالیت های ساخت و ساز کامل نیروگاه اتمی بوشهر -۲ پاییز آغاز خواهد شد.
ایران و روسیه بسته توافقی را برای احداث هشت واحد نیروگاه هسته ای در ایران امضا کردند که عملیات ساخت و ساز مرحله دوم نیروگاه هسته ای بوشهر را شامل می شود.
هزینه احداث دو واحد جدید نیروگاه اتمی بوشهر مجموعا ۱۰ میلیارد دلار خواهد بود.
کاظمی قمی:
سناریوی جدیدی که امروز طراحی شده، در حقیقت در چارچوب همان اهداف سال ۲۰۰۳ آمریکاست، اما این سناریو متفاوت از اشغال و تجاوز نظامی است. امروز سناریوی جدید در منطقهی غرب آسیا، از طریق «ایجاد جنگ نیابتی»، «کشاندن منطقه به فضای تجزیه»، «به وجود آوردن ائتلافهای تصنعی به بهانهی مبارزه با تروریسم» و امثالهم است
به گزارش مشرق، رهبر انقلاب در بازدید خود از
دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین علیهالسلام به موضوع کشاندن جنگ نیابتی به مرزهای ایران اشاره کرده و فرمودند: «بنده خبرهایی دارم از اینکه دشمنان ما با همراهی برخی از مسئولان سفیه منطقهی خلیجفارس - نه همهشان، بعضی - درصدد هستند که جنگهای نیابتی را به مرزهای ایران بکشانند. پاسداران انقلاب اسلامی و همهی پاسداران حریم امنیّت ملّی در سازمانهای مختلف بیدارند، هوشیارند. این را بدانند که اگر شیطنتی صورت بگیرد، واکنش جمهوری اسلامی بسیار سخت خواهد بود.» دربارهی دلایل ایجاد جنگ نیابتی از سوی نظام سلطه، و همچنین چگونگی واکنش ایران در قبال آن، با حسن کاظمی قمی، مشاور وزیر امورخارجه به گفتگو نشستیم.
نقطهی آغاز، ورود نظامی به غرب آسیا اگر بخواهیم یک تحلیل واقعی از صحنهی تحولات سیاسی و ژئوپلیتیک در منطقهی غرب آسیا داشته باشیم، باید نقبی به تحولات چندسالهی اخیر بزنیم. باید گفت که نقطهی شروع تحولات چند سال اخیر را باید از سال ۲۰۰۱، یعنی بعد از حادثهی یازده سپتامبر دانست که آمریکاییها به بهانهی رهبری جهانی مبارزه با تروریسم، به غرب آسیا لشکرکشی کردند. آمریکاییها به بهانهی رهبری جهانی مبارزه با تروریسم و برای کمک به صلح و امنیت جهانی که از ناحیهی تروریسم در خطر قرار گرفته بود، با لشکرکشی نظامی، خودشان را به منطقهی غرب آسیا رساندند. شروع این حرکت هم از افغانستان بود؛ به بهانهی اینکه طالبان متهم به همکاری با جریان القاعدهای بود که در حادثهی یازده سپتامبر، به تعبیر آمریکاییها مجرم بود؛ اگرچه ماهیت این حادثه هنوز هم بهدرستی کشف نشده است. آمریکاییها در گام اول، در جهت سقوط رژیم طالبان اقدام کردند؛ رژیمی که توسط خود آمریکاییها و انگلیسیها و با پول سعودیها و برخی کشورهای منطقه، جهت ایجاد یک نظام جدید، در افغانستان شکل گرفته بود.
سناریوی جدیدی که امروز طراحی شده، در حقیقت در چارچوب همان اهداف سال ۲۰۰۳ آمریکاست، اما این سناریو متفاوت از اشغال و تجاوز نظامی است. امروز سناریوی جدید در منطقهی غرب آسیا، از طریق «ایجاد جنگ نیابتی»، «کشاندن منطقه به فضای تجزیه»، «به وجود آوردن ائتلافهای تصنعی به بهانهی مبارزه با تروریسم» و امثالهم است.
با فضایی که در افغانستان به وجود آمد، دومین هدف آمریکاییها، کشور عراق بود. در عراق هم به بهانهی وجود رژیم دیکتاتور و مجهز به سلاحهای کشتارجمعی وارد شدند. آنها مدعی بودند رژیم عراق با تروریسم در ارتباط است. بهزعم آمریکاییها، امکان داشت رژیم صدام، سلاحهای کشتارجمعی را در اختیار تروریستها قرار بدهد. با این سناریو، حملهی نظامی به عراق صورت گرفت، درحالیکه آمریکاییها از شورای امنیت سازمان ملل هم مجوز نگرفته بودند. در واقع آنها میخواستند بگویند که رویهی بینالمللی عوض شده است. آمریکا بعد از سقوط رژیم صدام، بهدنبال اشغال این کشور و ایجاد یک نظام سیاسی بهظاهر دموکراتیک، اما با مدل آمریکایی بود و اینکه بتواند حضور نظامی خودش را دائمی کند و ساختار دفاع امنیتی عراق را هم آمریکایی کند. آمریکا با این اهداف وارد عراق شد، اما با مقاومت مردم مواجه گردید. در حقیقت، آمریکاییها نتوانستند سلطهی خودشان را بر این کشور تحمیل کنند. تا سال ۲۰۱۰ که توافقنامهی امنیتی دلخواه آمریکاییها امضا نشد و آنها مجبور شدند که نیروهای نظامی خودشان را از عراق خارج کنند.
این ناکامی فقط در عراق نبود. در سوریه، فلسطین اشغالی، مقاومت اسلامی لبنان و جنگ ۳۳روزه هم این اتفاق افتاد. برایند عملکرد آمریکاییها از سال ۲۰۰۳ تا به امروز، در همهی جبههها، از جمله جبههی جمهوری اسلامی، شکست خورده است. شما میبینید بدترین نوع تحریمها را تحمیل کردند، اما باز هم ناکام ماندند.
از طرف دیگر، امروز آمریکاییها توان اقدام مستقیم نظامی را به دلایل متعددی ندارند. عدم اجماع در داخل آمریکا، شرایط اقتصادی این کشور، شرایط منطقه و شرایط امروز جبههی مقاومت با سردمداری جمهوری اسلامی ایران و نیز شرایط صحنهی بینالمللی، به آمریکا این اجازه را نمیدهد. از طرف دیگر، آمریکاییها نشان دادهاند که نمیتوانند دو بحران را همزمان مدیریت کنند. این عوامل موجب شده است تا آمریکاییها نتوانند با هژمونی نظامی، سلطهی خودشان را بر یک منطقه تحمیل کنند؛ یعنی دیگر این توان وجود ندارد. این موضوع نشان میدهد که آمریکاییها در بُعد «اقتدار» دچار مشکل اساسی شدهاند. این واقعیت را شما در سخنان رئیسجمهور آمریکا هم میبینید. البته باید تأکید کنم که برای آمریکا مطلوب این است که بهمنظور به زانو درآوردن حریف، از طریق تهدید نظامی، به توان و خواستهی خودش برسد. تهدید نظامی این خاصیت را برای آمریکا دارد که ارادهی خودش را تحمیل میکند و به دیگران پیام میدهد که همین حالت برای آن کشور هم میتواند اجرا شود. یعنی در حقیقت، از طریق یک عملیات نظامی، فضای روانی ایجاد میکند. به همین خاطر، وقتی میخواست عراق را اشغال کند، حاضر نشد به شورای امنیت رجوع کند تا مجوز بگیرد. در واقع میخواست به دنیا نشان بدهد که رویهی بینالمللی عوض شده است.
سناریوی جایگزین اقدام نظامی مستقیم
سناریوی جدیدی که امروز طراحی شده، در حقیقت در چارچوب همان اهداف سال ۲۰۰۳ آمریکاست، اما این سناریو متفاوت از اشغال و تجاوز نظامی است. امروز سناریوی جدید در منطقهی غرب آسیا، از طریق «ایجاد جنگ نیابتی»، «کشاندن منطقه به فضای تجزیه»، «به وجود آوردن ائتلافهای تصنعی به بهانهی مبارزه با تروریسم» و... است، اما در حقیقت در چارچوب همان هدفهای «بازگشت به سلطه»، «ایجاد تفرقه در امت اسلامی» و نیز مسئلهی «تحریمهای اقتصادی و انسانی» است. مجموعهی این سناریوها یا راهکارها، جایگزین آن حضور، اشغال و تجاوز نظامی شده است. این سناریوها در مقابل جبههی مقاومت و بیداری اسلامی (که متأسفانه اگرچه آغاز خوبی داشت، اما با توطئههایی که صورت گرفت، در برخی کشورها بهسمت انحراف کشیده شد) طراحی شده است. جنگ نیابتی دو بال دارد. یک بال آن جریان تکفیری استعماری فرقهای با ویژگیهای جهالت و خباثت است که شما نمادش را امروز در داعش میبینید. بال دوم آن، تهاجمها و تجاوزهای نظامی توسط کشورهای همپیمان با آمریکاست که نمادش را از سعودیها در تجاوز به یمن مشاهده میکنید. همان رویهای که آمریکا آغاز کرد و بدون رجوع به شورای امنیت، خودش رأساً به عراق لشکرکشی کرد، امروز در آلسعود میبینید که خیلی خطرناک است. اگر این کار به یک رویه تبدیل شود، دیگر میتوان به هر کشوری تجاوز کرد، بدون اینکه جامعهی جهانی به آن متعرض بشود.
در موضوع ائتلافسازی تصنعی هم که به بهانهی مبارزه با داعش ایجاد کردهاند، بهدنبال از بین بردن داعش نیستند، چون اگر بنای مبارزه با داعش داشتند، با این توانمندیهای فنی، نظامی، اطلاعاتی و تکنولوژیکی که دارند، میتوانستند به دولت عراق برای نابودی داعش کمک کنند. اما در حقیقت آمریکا به بهانهی مبارزه با داعش، میخواهد ائتلافی درست کند تا گروههای داخل عراق را بدون هماهنگی با دولت این کشور، تسلیح کند. اگر داعش از بین برود، آنها دیگر بهانهای برای حضور در این کشور ندارند. آمریکا هنوز بهدنبال تحقق همان هدفهاست؛ یعنی بازگشت و سلطهی مجدد.
منافع ملی و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، امروز در محدودهی مرزهای سیاسی تعریفشده در نقشه نیست. علتش هم این است که امروز طراحی دشمن برای کل منطقه است. به همین خاطر، وقتی جمهوری اسلامی ایران از مظلومین یمن، غزه یا لبنان حمایت میکند، فارغ از اینکه این کار یک اقدام انسانی، اخلاقی و اسلامی است، در چارچوب منافع ملی ما قرار دارد.
برپایهی این دو عامل، امروز میبینید که منطقهی ما دچار یک تحول ژئوپلیتیک شده است. همین که داعش میگوید جغرافیای حکومت من از لیبی است تا مرزهای شرقی ایران و بعد موصل را میگیرد و خلافت اسلامی شکل میدهد و مرزهای سیاسی بین عراق و سوریه از بین میرود، این یک تغییر ژئوپلیتیک است. تجاوز سعودیها هم به همین شکل است. از این منظر، باید گفت این سناریو جایگزین حضور، اشغال و تجاوز نظامی آمریکاست. اگر آمریکا در سال ۲۰۰۳ بهدنبال این بود که هژمونی سلطهی خودش را از طریق حضور نظامی در منطقه پیاده کند و امنیت و ناامنی را مدیریت کند، امروز سعی دارد با جنگ نیابتی، منطقه را بهسمت ناآرامی و آشوب و تجزیه بکشاند. این یک امر طبیعی است. با خصومتی که این مثلث حامی تکفیر یعنی نظام سلطه به رهبری آمریکا، صهیونیسم و سران ارتجاعی عرب و غیرعرب منطقه نسبت به کشورهای مستقلی چون جمهوری اسلامی ایران دارند، این امر طبیعی است. امروز در موضوعاتی مثل سوریه، این حقیقت دیده میشود و کشورهایی مثل عربستان سعودی، قطر و ترکیه بهطور مستقیم وارد عمل شدهاند.
بهعنوان مثال، در موضوع برخورد با تکفیریها در عراق، دیدیم که جمهوری اسلامی ایران پیشگام این صحنه بود. البته این بدان مفهوم نیست که جمهوری اسلامی ایران به منافع ملی و امنیت ملی خود بیتوجه است، بلکه دقیقاً منافع ملی و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، امروز در محدودهی مرزهای سیاسی تعریفشده در نقشه نیست. علتش هم این است که امروز طراحی دشمن برای کل منطقه است. اگر تروریسم در منطقه شکل میگیرد، محدود به یک منطقهی جغرافیایی خاص نیست و این ناامنی تسری پیدا میکند. به همین خاطر، وقتی جمهوری اسلامی ایران از مظلومین یمن، غزه یا لبنان حمایت میکند، فارغ از اینکه این کار یک اقدام انسانی، اخلاقی و اسلامی است، در چارچوب منافع ملی ما قرار دارد.
ایجاد درگیری فرسایشی برای ایران
امروز برای به زانو درآوردن و شکستن مقاومت ملت ایران، از تحریمهای ظالمانه گرفته تا ایجاد هرجومرج و ناامنی در منطقه، استفاده میکنند. آنها میخواهند جمهوری اسلامی دچار درگیری فرسایشی با تحولات منطقهای بشود. اگرچه تاکنون جبههی دشمن در منطقه ناکام مانده است، اما اینکه سعی میکند سمتوسوی حرکت خودش را به مرزهای جمهوری اسلامی ایران بکشاند، با توجه به اینکه امسال سال انتخابات است، مؤید این مطلب است. این قابل توجه است که آمریکاییها از یک طرف تحریمهای اقتصادی را همچنان دنبال میکنند و از طرف دیگر، در محیط پیرامونی ما، به ناامنی دامن میزنند. با کمک آمریکاییها، امروز حتی در پاکستان و افغانستان هم بحث داعش در حال جدی شدن است؛ بهنحویکه موقعیت طالبان تضعیف شده است و داعش را جایگزین آن کردهاند. بنابراین در محیط پیرامونی ما، این مسئله قابل پیشبینی است که آمریکا میخواهد درگیریها بهسمت مرزهای ما کشیده شود. از نظر آمریکا، حملهی نظامی، مذاکرهی سیاسی و همکاریهای اقتصادی و حتی تحریم اقتصادی، هر کدام ابزاری هستند برای تحقق اهداف این کشور. مفهومش این است که آمریکا پای میز مذاکره نمینشیند که با شما مشکلش را حل کند، بلکه میخواهد آنچه از طریق جنگ به دست نیاورده است، از طریق مذاکره محقق کند.
در همین قضیهی تحریمها، ابتدا هدفگذاری تحریمها بهسمت دولت بود، اما کمکم به ملت کشیده شد. شما میبینید که داروها را هم تحریم میکنند. استدلال آمریکاییها این است که این تحریمها باید موجب شود که مردم اعتراض کنند و یک خیزش مردمی علیه دولت شکل بگیرد. این نشان میدهد که حربهی ضددولت جواب نداده است و الآن برای شکستن مقاومت ملت کار میکنند. مشابه این طرح را در غزه هم میبینید. در جنگ ۵۱روزهی رژیم اشغالگر قدس، حملهی مستقیم آنها اینبار به کجا بود؟ به زیرساختها، مدارس، بیمارستانها، نیروگاهها و حتی خانههای مسکونی مردم. برای اینکه مقاومت مردم بشکند و به نیروهای جهادی فشار بیاورند. مشابه همین کار را در تجاوز هوایی آلسعود علیه مردم یمن میبینید. تکنیک و تاکتیک در جنگ و تحریم اقتصادی، مشابه هم عمل میکنند؛ از کودککشی به سبک نظامی تا تحریم داروها علیه ضعیفترین انسانها که در شرایط سخت جسمی یا روحی به سر میبرند.
آمریکاییها بهدنبال توسعهی ناآرامی و آشوب در منطقه هستند؛ چراکه از این رهگذر میتوانند توان کشورهای جبههی مقاومت را تحلیل دهند و بهجای اینکه ارتشهای اسلامی با قشون نظامی آمریکا درگیر باشند، با یکدیگر و جریانات تکفیری درگیر شوند. این به معنای انحراف در بیداری اسلامی است. اگر نوک پیکان بهسمت رژیم اشغالگر قدس بود، امروز آمریکاییها در لبهی تیغ خطر بودند.
از دشمنان جمهوری اسلامی ایران انتظاری غیر از این نمیرود. جمهوری اسلامی ایران به دلیل اتکا به خدا و ایمانش و وحدت بین ملت و دولت و رهبری بیبدیلش، در همهی صحنهها پیشتاز است و در بسیاری از صحنهها، جلوتر از مجموعههای دیگر است. تجربه نشان داده که امروز جمهوری اسلامی ایران در احاطه بر محیط داخلی و امنیت مرزهایش و کمک به همسایگان برای برقراری امنیت در محیط پیرامونی، موفق بوده است، اما باید با تلاش مضاعف، پیمانهای منطقهای شکل بگیرد، وگرنه پدیدهای که امروز بهعنوان جنگ نیابتی بروز کرده و ائتلاف دروغینی که آمریکا به وجود آورده است، نشان میدهد که آنها برای سالیان متعدد و متمادی، سناریوی ایجاد آشوب و ناآرامی در منطقه را دنبال میکنند. به همین دلیل، نباید سیگنال غلط داده شود که سردمداری این حرکت با آلسعود است. قطعاً تجاوز آلسعود به مردم مظلوم یمن، یک جنایت ضدبشری است، اما طراحی این سناریو با نظام سلطه و صهیونیسم است. با مواضعی که آمریکا در پیش دارد و مواضعی که امروز سعودیها اتخاذ کردهاند، میخواهند این جنگ نیابتی را در کمک به جریانات تروریستی امثال داعش، بهسمت مرزهای جمهوری اسلامی ایران گسیل کنند.
خالق فرصتها در دل بحرانها

جمهوری اسلامی ایران که تاکنون خالق فرصتها در دل بحرانها بوده است، این مسئله را هم تبدیل به یک فرصت خواهد کرد. البته با هوشمندی باید ائتلاف و اتحاد در منطقه شکل بگیرد. به نظر میآید که این سناریو یک سناریوی کوتاهمدت نخواهد بود. این خطر اگر در محیط پیرامونی مهار نشود، قطعاً جدی است، چون آنها مرزی ندارند. جریان تروریسم یک جریان سیال است. اینکه یک هستهی عملیاتی بیاید در یک نقطهی مرزی و عملیاتی انجام دهد، یک امر غیرطبیعی نیست. در مرزهای ما هم تأمین امنیت با کشورهای همجوار است. ما در همسایگیمان عراقی را داریم که با بحران امنیتی مواجه است. افغانستان هم بهشکل دیگری دچار بحران امنیت است. احتمال اینکه این رخنهها صورت بگیرد، منتفی نیست، اما احاطه و کنترل ما بر مرزها جدی است و باید به آن توجه داشته باشیم.
از نظر آمریکا، حملهی نظامی، مذاکرهی سیاسی و همکاریهای اقتصادی و حتی تحریم اقتصادی، هر کدام ابزاری هستند برای تحقق اهداف این کشور. مفهومش این است که آمریکا پای میز مذاکره نمینشیند که با شما مشکلش را حل کند، بلکه میخواهد آنچه از طریق جنگ به دست نیاورده است، از طریق مذاکره محقق کند.
اگر جریانهای تکفیری دهها هزار نفر را بکشند، کسی جوابگو نیست. همانطور که امروز دست به جنایت میزنند. آیا جامعهی جهانی این جنایتکار را محکوم میکند؟ وقتی داعش به عراق حمله کرد، بیش از سه ماه آمریکا و جهان غرب بهکلی سکوت کرده بودند. این مسئله نشان میدهد که هماهنگی بین آنها وجود دارد. البته آمریکاییها همواره با عقل ابزاری به مسائل نگاه میکنند. امروز مصالحشان این است در برابر کشورهای مستقل و جبههی مقاومت، جریانی مثل تکفیر (که مصداق واقعی اسلام آمریکایی است) را علم کنند تا به جان این کشورها بیفتد. اگر موفق شد، قطعاً آنها را کنار خواهد زد، چون این جریان مطلوب آمریکاییها نیست، اما بهعنوان ابزار، تا زمانی که مفید باشند، از آنها استفاده میکنند. البته طبیعی است که خود این جریانهای تکفیری، در مواردی از کشورهای حامی زاویه میگیرند. نمونهاش را در قضیهی طالبان و القاعده دیدیم.
وزیر دفاع اسبق آمریکا:
رابرت گیتس با بیان اینکه گزینه جایگزین عدمحصول توافق هستهای با ایران جنگ نیست، میگوید که امید رئیسجمهور آمریکا به اینکه ایران اصول انقلابی خود را کنار بگذارد، امیدی غیرواقعبینانه است.

به گزارش مشرق، "رابرت گیتس"، وزیر دفاع اسبق آمریکا در گفتگو با شبکه "سیبیاس" آمریکا گفت: نخستین نگرانی من به زمان برداشته شدن تحریمها مربوط میشود. پرسش این است: آیا تحریمها بلافاصله برداشته خواهند شد یا نه، یعنی زمانی که ایرانیها قبول دارند که توافقنامه را اجرا کنند تحریمها برداشته خواهند شد؟ یا اینکه تحریمها طی زمان و بهصورت مرحلهای براساس عملکرد برداشته خواهند شد؟ که موضع ما نیز همین بوده است.
وی افزود: موضوع دوم راستی آزمایی است. تا زمانی که بازرسیهای عندالمطالبه در همه تأسیسات از جمله تأسیسات نظامی وجود نداشته باشد، پتانسیل زیادی برای تقلب وجود دارد. سومین موضوع این است که این ایده که بتوانیم خیلی سریع تحریمها را دوباره برقرار کنیم یعنی زمانی که تحریمها برداشته میشوند پتانسیل اعمال دوباره آنها را داشته باشیم یک ایده بسیار غیرواقعبینانه است.
گیتس ادامه داد: بهنظر من دنبال کردن توافقنامه، مبتنی بر امید رئیس جمهور آمریکا به این مسئله است که طی یک دوره زمانی 10ساله از برداشته شدن تحریمها و تبدیل شدن ایرانیها به یک سهامدار سازنده در جامعه بین المللی و رشد دوباره اقتصاد آنها، در این صورت آنها ایدئولوژی و دین سالاری و اصول انقلابی خود را کنار میگذارند و مداخلهشان در مناطق مختلف منطقه را کنار میگذارند که بهنظر من این امید بسیار غیرواقعبینانه است.
مجری شبکه سیبیاس پرسید: اگر ما نتوانیم به توافق دست یابیم گزینه جایگزین چه خواهد بود؟
وزیر دفاع اسبق آمریکا گفت : فکر نمیکنم که گزینه جایگزین جنگ باشد. یک گزینه این است که توافق بهتری به دست آید. بهنظرمن شما دوباره به تحریمها بازمیگردید، تحریمها را دوباره اجرا میکنید و اساساً میگویید که اینها چیزهای مضاعفی است که ما میخواهیم تا این توافق کارایی داشته باشد و باارزش باشد، یعنی توافقنامهای باشد که به همپیمانان ما اطمینان بدهد یا اینکه دستکم آنها را خیلی نترساند. اگر آنها (ایرانیها) بخواهند که پای میز مذاکره بازنگردند و بهجای آن بهسرعت بهسمت سلاح هستهای حرکت کنند در این صورت حدس میزنم که این اقدام آنها نشان خواهد داد که آنها در کل این مدت هم قصد داشتند چنین کاری کنند هرچند که اظهار کردند هیچ علاقهای به سلاح هستهای ندارند. بهنظر من پتانسیل دستیابی به یک توافق بهتر وجود دارد.
بازتاب کاپیتان شدن آندو؛
آندو در اظهار نظری گفته که بسیار خوشحال است و افتخار می کند بعنوان یک ارمنی در تیم ملی فوتبال یک کشور با اکثریت مسلمان، بازوبند کاپیتانی دریافت کرده است. او گفته که ریشه ارمنی دارد اما گذرنامهاش ایرانی است و ایران را کشور خود میداند.
گروه ورزشی مشرق - انتخاب آندرانیک تیموریان به عنوان کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران برای مردم کشوری که در آن احترام به اقلیتهای قومی و مذهبی در اولویت است و در قانون اساسی کشورشان بر آن تاکید شده، موضوع مهمی نبود و نگاه رسانههای ورزشی ایران نیز از همان ابتدا به بعد فنی این فرایند بود.
آندرانیک پس از سالها درخشش در ترکیب تیم ملی فوتبال ایران از دید سرمربی تیم ملی شایسته داشتن بازوبند کاپیتانی شناخته شده بود و طبق قانون، فدراسیون، مردم و اهالی فوتبال نیز به این انتخاب احترام گذاشتند. ستاره ارمنی که هواداران بسیاری در پایتخت و این روزها در تبریز دارد.
اما این انتخاب در رسانههای اروپایی بازتاب عجیبی داشت و مصاحبهها در همان روزهای ابتدایی با آندو نشان از تلاش رسانههای غربی برای دریافت یک اظهار نظر دلخواه از آندو داشت. البته که ستاره ایرانی تیم ملی جواب خوبی به این تلاشهای مذبوحانه داد و با اشاره به واقعیتهای موجود در ایران اسلامی، اجازه سیاهنمایی و تخریب اذهان عمومی را به رسانه های غربی نداد.
و اما گزارش بخش سیاسی گاردین از انتخاب یک ستاره مسیحی در تیم ملی فوتبال جمهوری اسلامی ایران:تیم ملی فوتبال ایران راهی جام جهانی 2014 برزیل شده بود و ستارگان این تیم در استادیومی بزرگ معروف به استادیوم 12 هزار نفری با هواداران خود وداع میکردند. در این میان اتفاق جالبی رخ داد، کاپیتان تیم ملی فوتبال ایران، یک ستاره ارمنی بود که مانند سایر بازیکنان وقتی به روحانی حاضر در مراسم رسید، به احترام برگزارکنندگان مراسم بر کتاب مقدس مسلمانان بوسه زد.
نویسنده گزارش مذکور آندوی 32 ساله را با توجه به نوع موهایش «سامورایی فوتبال ایران» توصیف میکند و مینویسد: ارامنه در ایران اکثریت جمعیت مسیحیان در این کشور را به خود اختصاص دادهاند و از دیرباز در ایران زندگی میکنند، آندو در اظهار نظری گفته است که بسیار خوشحال است و افتخار می کند که بعنوان یک ارمنی در تیم ملی فوتبال یک کشور با اکثریت مسلمان، بازوبند کاپیتانی دریافت کرده است. او گفته که ریشه ارمنی دارد اما گذرنامهاش ایرانی است و ایران را کشور خود میداند. ارامنه در ایران همیشه محترم بودهاند و پرچم سه رنگ ایران برایش بسیار مقدس و عزیز است.
نویسنده گزارش گاردین به سایر ارامنه مشهور در جامعه ایرانی از جمله موسیقیدان و آهنگساز معروف، چکناواریان اشاره میکند و مینویسد: نامهای ارامنه در جامعه ایرانی زیاد شنیده میشوند، باشگاه آرارات مخصوص ارامنه در یکی از بهترین مناطق پایتخت برای همین قوم است و بسیاری از تهرانیها با نام هاکوپیان آشنا هستند.
آنها در مجلس ایران هم دارای کرسی هستند و در کشوری که مصرف مشروبات الکلی و یا گوشتی که حلال نباشد، ممنوع است و اکثریت مردم آن کشور مصرف چنین موادی را هرگز نمی پسندند، ارامنه محدودتی در این باره ندارند و مغازههای مخصوص به خود را در این موارد میشناسند و به آنجا مراجعه می کنند. بیش از 600 کلیسا در ایران وجود دارد و مسیحیان در قرن ششم در شهر تبریز کلیسای مریم مقدس را بنا کردهاند (محلی که در سفرنامه مارکوپولو به ثبت رسیده و کلیسای سنت تادئوس در کنار آن نیز از سوی یونسکو ثبت جهانی شده است) این شهر همیشه برای مسیحیان و ارامنه یک خانه امن و راحت بوده است.
نویسنده این گزارش به دیگر اتفاقات خوب و جالب در ایران درباره رفتار با اقلیتهای مذهبی اشاره کرده و مینویسد: چند ماه پیش بود که یونسی، وزیر اطلاعات سابق ایران مدعی شد دانش آموزان یهودی به خاطر مراسم خاص دعا و نیایش در روز شنبه نیازی به رفتن به مدرسه در آن روز ندارند.
در ادامه این گزارش به احترام ایرانیان به اقوام زرتشتی نیز اشاره شده و فعالیتهای رسانهای، مذهبی و تخصیص فضای رسمی برای فعالیتهای این اقلیتهای قومی مورد ستایش قرار گرفته است. از طرفی در سال گذشته نزدیک به نیم میلیون دلار به بیمارستان یهودیان اهدا شده و دولت جمهوری اسلامی ایران تلاش میکند احترام متقابل و بها دادن به اقلیتهای مذهبی را احیا کند.
نویسنده گزارش البته به وجود آنچه خود یک استثنا توصیف میکند، اشاره دارد و فرقه ضاله بهائی را زیر ذره بین خود میگیرد.
راهبرد ضد ایرانی در عراق/
واحدهای بسیج مردمی عراق نقش بسزایی در بازپسگیری مناطق از دست داعش داشتهاند و این موجب شده تا اندیشکده واشنگتن برای تفرقه اندازی و تضعیف این نیروها گفتمان حزب الله سازی عراق توسط ایران را ارائه کند.
گروه جنگ نرم مشرق- اندیشکده واشنگتن (Washington Institute) در نشست اخیر خود از سه کارشناس امور عراق به نامهای "مایکل نایتس" (Michael Knights)، "فیلیپ اسمیت" (Phillip Smyth) و "احمد علی" (Ahmed Ali) دعوت کرده که تحلیل خود از مسئله "حزب اللهی سازی عراق توسط ایران" (!) را ارائه دهند.
مایکل نایتس، معتقد است که "الحشد الشعبی" یا "واحدهای بسیج مردمی" که در ژوئن 2014 در پی فتوای جهاد "آیتالله علی سیستانی" در عراق تشکیل و بعدا توسط دولت "حیدر العبادی" هم حمایت شد، اگرچه بصورت مستقل فعالیت میکند اما نمیتوان آن را یک گروه شبهنظامی دانست چرا که بخشی از نیروی امنیتی عراق است. به گفته نایتس، حشد الشعبی توسط دو سپاه قدس و بدر حمایت میشود و در بازپسگیری بسیار از مناطق از دست داعش تاثیر بسزایی داشته است. این کارشناس آمریکایی، اعضای این گروه را با عنایت به سابقه آمریکاستیزی آنها در زمان حمله آمریکا به عراق کاملا ضد آمریکایی میداند.
نایتس با زیرکی تمام، حشد الشعبی (که پیشتر آن را فرزند خلف ایران خواند) را ضمن عقب راندن داعش از مناطق تصرف شده، عامل پاکسازی بسیاری از فرمانداران سنی عراق میداند.
این کارشناس، این گروه 60 الی 90 هزار نفره را -از حیث اطلاعاتی، مشاورهای، لجستیک، و تسلیحاتی- کاملا تحت تاثیر و حمایت سپاه پاسداران و حزبالله لبنان میداند و البته اذعان میکند که به دلیل نجات مناطق مختلف، در اذهان عمومی عراق محبوب شده است. نایتس بخش مهمی از قدرت سیاسی آینده عراق را در دست این گروه میبیند.
در پاسخ به ادعاهای نایتس همین کافی است که جمهوری اسلامی بارها بر حمایت دولت عبادی و تلاش برای همبستگی بین شیعه و سنی در عراق تاکید ورزیده و ابراز آمادگی کرده است.
"فیلیپ اسمیت" اما عملکرد حشد الشعبی را به عملکرد حزبالله لبنان در سالهای 1975 تا 1978 تشبیه کرده است. وی، معتقد است که این گروه در پی ایجاد کمربند دفاعی شیعی برای پایتخت عراق است.
این کارشناس، حشد الشعبی را کاملا وابسته به ایران معرفی می کند چرا که در انتهای خوردوهای این گروه تصویر آیتالله علی سیستانی دیده میشود و آیتالله سیستانی ارتباط کاملا نزدیک و دوستانهای با حکومت جمهوری اسلامی دارد. اما جلوتر به این اشاره میکند که آیتالله سیستانی این گروه را یک گروه شبهنظامی نمیخواهد و ترجیح میدهد در قلب ارتش عراق نفوذ و فعالیت کند.
اسمیت در ادامه به شکلگیری گردانهای "بابلیون" و "روحالله عیسی بن مریم" توسط ایران در دل گروه حشد الشعبی اشاره میکند اما مدعی است که این گروهها به عنوان پوشش غلط انداز برای توجیه اینکه شیعیان به اقلیتها احترام میگذارند استفاده شده است. نکته اینکه مرجع عالیقدر شیعیان عراق، بارها بر اتحاد شیعه و سنی تاکید کرده و عراق را سرزمین همه مذاهب دانسته است.
"احمد علی" اعتقاد دارد که نفوذ ایران در عراق که در واقع از سال 1981 با شکلگیری سپاه بدر و ISCI آغاز شد، در سال 2003 به اوج خود رسید. به نظر وی، مردم عراق ترجیح میدهند که ریسک اعتماد به این گروه را به جان بخرند. چرا که وجود تسلیحات و قدرت این گروه، بر وجود داعش مخرب ارجحیت دارد.
وی، افراد برجسته حشد الشعبی را –با وجود همه اختلافات بین گردانهای آن- افراد تاثیرگذار آینده عراق میبیند.
در حالی که راه مبارزه با داعش وحدت ملی و بسیج عمومی مردم عراق علیه این پدیده است و ارتش به تنهایی نمی تواند از عهده این مسئولیت برآید و نیروهای مردمی نقش موثری در مبارزه با داعش داشته اند، اندیشکده واشنگتن تلاش می کند با گفتمان سازی در این فضا از تحقق استراتژی وحدت نیروهای عراقی علیه داعش جلوگیری کند.