سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

تحلیل های سیاسی روز

جریان حوثی چه نقشی در شکل‌گیری یمن جدید داشته است؟

مخالفت حسین الحوثی، با سیاست‌های وهابی و آمریکایی دولت یمن و اعتراض به همراهی علی عبدالله صالح با طرح خاورمیانه‌ای جورج بوش و موافقت با ایجاد پایگاه‌های آمریکایی، باعث گسترش اختلافات الحوثی و دولت گردید.

خبرگزاری فارس: جریان حوثی چه نقشی در شکل‌گیری یمن جدید داشته است؟
               

در این یادداشت بر آنیم تا به حکومت امامان زیدی در یمن، نقش حوثی‌ها و نهایتا پدران فکری این جریان اشاره‌ای داشته باشیم.
الف: حکومت امامان زیدی
زیدیه از اواخر قرن سوم هجری در یمن قدرت گرفت. یحیی بن حسین (امام هادی؛ از امامین زیدی) از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) درصعده یمن توانست حکومت زیدی تشکیل و مذهب هادویه زیدیه را پی‌ریزی نماید. امام هادى اصول پنج گانه مذهب زیدى را؛ توحید، عدل، وعد و وعید، امامت و امر به معروف و نهى از منکر دانست و براى احراز مقام امامت شروطى قائل شد مانند؛ دعوت علنى به خود، خروج با شمشیر، عمل به کتاب و سنت، اعلم مردم زمان خود بودن، از فرزندان حسن(ع) و حسین(ع) بودن، آمر به معروف و ناهى از منکر بودن، شجاعت، سخاوت، تقوى، تواضع و عدالت پس از آن یمن و به ویژه صعده به عنوان پایگاه مستحکم ایمان و آموزش زیدی باقی ‌ماند.در اواخر قرن هشتم، امام ابن مرتضى از نوادگان امام هادى به سازماندهى مجدد تفکر زیدى به خصوص در مسئله امامت پرداخت. او ضمن تأکید بر افضلیت امام على(ع)، عمل صحابه و خلافت شیخین را از روى اجتهاد دانسته که موجب فسق آنان نمى‌شود و شاهد این مدعا را کمک امام على(ع) به خلفا ذکر کرد. در واقع او به طور مشخص کوشید تا به نحوى رضایت اهل سنت را جلب کند و میان حقانیت امام على(ع) وآنچه در تاریخ اتفاق افتاده است، جمع کند (رک: دائره المعارف طهور: حکومت‌های زیدیه).این تلقی تاکنون در چارچوب اندیشه سنتی زیدیه یمن باقی مانده است.
حکومت نوادگان امام هادی تحت عنوان امامان زیدی بر یمن همراه با افت و خیزهایی ادامه یافت. به‌خصوص از قرن یازدهم به بعد که حکومت زیدی توسط امپراطوری عثمانی مورد تهدید قرار گرفت. اما حکومت امامان زیدیه که شکلی موروثی و سلطنتی به خود گرفته بود، به تدریج توان مقابله را در برابر موج جدید جمهوری‌خواهی و تجددطلبی از دست داد و در سال 1382 ق/1962 م، در دوران امامت امام البدر، در کودتایی نظامی که از برخی پشتوانه‎های خارجی نیز بهره می‎برد، حکومت امامان زیدیه سقوط کرد (موسوی نژاد، همان).
ب: جریان الحوثی
از آن پس تاکنون زیدیه از قدرت سیاسی و به تبع آن از امامت مورد تأکید در مذهب زیدیه، فاصله گرفتند. اما به‌ هر حال حدود 42 درصد جمعیت 22 میلیون نفری یمن را شیعیان زیدی، اسماعیلی و امامی تشکیل می‌دهند (دانشنامه ویکی پدیا: شیعیان یمن).
در این میان استان صعده و شهر حوث به عنوان یکی از مراکز زیدیه در یمن به شمار می‌رود. جریان الحوثی‌ها، گروه شیعه زیدی مستقر در حوث به یکی از علمای زیدی جارودی به نام «بدرالدین طباطبایی الحوثی» منسوب است و در سال‌های دهه 1980 م تشکیل شده ‌است.البته در دهه‌های اخیر که نظام سیاسی مبتنی بر بعثیسم و سکولاریسم در صنعاء حاکم شد، زیدیه اصیل به حاشیه رانده شد و زیدیه اقلیت و متمایل به اهل سنت مجال بروز و ظهور بیشتری پیدا کرد. به ویژه وابستگی نظام یمن به عربستان سعودی و وهابیت، فشارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فکری را بر زیدیه افزایش داد. به‌گونه‌ای که شکل‌گیری گروه الحوثی و فعالیت‌های دینی و سیاسی آن، در واقع پاسخی به بحران‌سازی‌های دولت یمن و عربستان سعودی در قبال جامعه شیعی این کشور بوده است.
با نگاهی به چگونگی زندگی شیعیان یمن، روشن می‌شود شیعیان در محرومیت کامل فرهنگی و اقتصادی و نیز با دشواری‌ها و چالش‌های زیادی مانند: نداشتن حق تأسیس مدارس دینی برای شیعیان، آزار و شکنجه و زندانی‌شدن شیعیان و علمای شیعی، جلوگیری از برگزاری مراسمات دینی، توهین به ارزش‌ها، عدم دسترسی به رسانه‌ها-رادیو عربی جمهوری اسلامی ایران تنها رسانه در دسترس شیعیان یمن است- روبه‌رو بوده‌اند (دانشنامه ویکی پدیا: شیعیان یمن). همچنین سیاست‌های دولت یمن در چند دهه اخیر فقر و توسعه‌نیافتگی شدیدی را به استان‌های زیدی‌نشین یمن و به ویژه صعده تحمیل نموده است.
بر همین اساس جنبش حوثی، نخستین بار در سال 1990 به عنوان جنبش یا سازمانی فکری سیاسی ابراز وجود کرد. تا پیش از این، فعالیت اولیه این جنبش، محدود به ارائه آموزش‌های دینی به جوانان و تربیت و کادرسازی می‌شد. از سال‌های میانی دهه 2000 نیز با گسترش سیاست‌های غرب‌گرایانه دولت علی عبداله صالح و همچنین برقراری روابط مطلوب‌تر با عربستان سعودی، فشارها بر شیعیان زیدی افزایش یافت به گونه‌ای که دولت اعلام کرد به هر نحو حتی با توسل به گزینه نظامی، گروه الحوثی را در صعده سرکوب خواهد کرد.لذا در فاصله میان سال‌های 2004 تا 2009 میلادی، دولت یمن شش جنگ را به گروه الحوثی تحمیل نمود که هر بار پس از تخریب‌های گسترده نهایتاً با وساطت کشورهای خارجی یا میانجی‌گری بزرگان قبایل یمن این جنگ‌ها خاتمه می‌یافت. اما مهمترین و سنگین‌ترین این جنگ‌ها به عملیات زمین سوخته یا جنگ ششم صعده مشهور شد که در اوت 2009 با حضور ارتش یمن و عربستان و حتی آمریکا صورت گرفت که طی آن هزاران نفر از مردم کشته شدند و صدها تن از علما و فعالان سیاسی و فرهنگی ترور شده و یا به زندان افتادند. با این حال جنگ ششم نشانگر تقویت قدرت نظامی و عملیاتی شیعیان در رویارویی با نیروهای دولتی بود. و درست متکی بر همین قدرت نظامی و البته مشروعیت سیاسی، پس از گسترش بیداری اسلامی در کشورهای عربی منطقه، جریان الحوثی توانست رهبری انقلاب را به‌دست گیرد و در نتیجه این درگیری‌ها، حوثی‌ها توانستند در مارس 2011 بر استان صعده مسلط شوند پس از یک سلسله پیشروی‌ها سپتامبر 2014 توانستند کنترل پایتخت یمن را در صنعا به دست بگیرند توافق برای شکل‌گیری دولتی جدید را رقم زنند و وعده دادند تا تحقق تمام مطالباتشان و تشکیل نهایی دولت واقعی وفاق ملی با حضور تمام اقشار سیاسی کشور پایداری خواهند کرد.
ج؛ پدران فکری جنبش الحوثی
با توجه به نکات مورد اشاره می‌توان دریافت که؛ شیعیان زیدی، از جمله گروه‌های دینی تأثیرگذار در یمن به شمار می‌روند که در این میان جریان الحوثی که عمدتا از فرقه جارودیه و نزدیک شیعه دوازده امامی هستند، به عنوان اصلی‌ترین جریان زیدی به شمار می روند که اینک از بازیگران اصلی فضای یمن می‌باشند. در حوزه‌های علمیه ایشان، از روایات و منابع شیعه امامی بسیار استفاده می‌شود. در کنار نهج البلاغه و صحیفه سجادیه، کتاب اربعین حدیث امام خمینی(ره) نیز تدریس می‌شود.
اما رهبر دینی بزرگ الحوثی، علامه بدرالدین الحوثی است که به عنوان یک عالم دینی تاثیر زیادی بر اندیشه معاصر زیدی داشته است. وی در کتابی با عنوان «زیدیه در یمن» با برخی عقاید سنتی در بین زیدیه، به مخالفت برخاست. مهمترین دیدگاه فکری ایشان به تلقی ایشان از حکومت باز می‌گردد که به نوعی اصلاحی در اندیشه سنتی امامان زیدی یمن به شمار می‌رود که در بیش از هزار سال حالتی موروثی و سلطنتی یافته بود. در واقع نقد اصلی ایشان به این تفکر زیدی است که امامت را منحصر در سادات فاطمی می‌دانست و این تلقی را نظر امام هادی می‌دانست که برای تثبیت حکومت امامان زیدی بر اینکه امام حتما از نسل فاطمی باشد، تاکید می‌کرد. بدرالدین الحوثی در این‌باره می‌گوید: «ما دو نوع حکومت داریم که یک نوع آن، امامت است و این ویژه اهل بیت است. نوع دیگر احتساب (حسبه) نامیده می‌شود که هر مؤمن عادل از این باب می‌تواند حاکم شود، در صورتی‌که حساب دین خدا را کرده و از اسلام حمایت کند، به نیکى امر و از بدى نهى کند، اگر چه از سلاله امام حسن (ع) و امام حسین (ع) نباشد» وی در ادامه تاکید می‌کند که وقتی امام معصوم حضور ندارد، می‌توان حکومت کرد که به نوعی تایید ظهور و نشانه دیگری از نزدیکی به شیعه جعفری است (مشرق نیوز، 29/11/1393).
اما حسین بدرالدین حوثی، فرزند علامه بدرالدین، رهبر اصلی سیاسی و فکری این گروه در یمن بوده است. حسین الحوثی با تأثیرپذیری از افکار پدرش بر موارد مشترک با شیعه دوازده امامی تأکید کرده بود و به شکل گسترده‌ای رویکردهای سیاسی و اجتماعی را در دستور کار خود قرار داد. سید حسین به عنوان یکی از نخبگان یمنی در عین حضور در مجلس شورای یمن با تلاش‌های سیاسی و تعامل با حکومت مرکزی، تلاش‌های اجتماعی و رویکردهای آموزشی را در نواحی شیعه‌نشین یمن برای بهبود اوضاع شیعیان یمن سامان داد. ایشان همچنین توانست شیعیان زیدی، اسماعیلی و جعفری را با هم متحد کند و با استفاده از مشترکات مذهبی مانند جشن‌های روز غدیر و عاشورا این اتحاد را مستحکم سازد. وی در دوران زندگی خویش فعالیت‌های اجتماعی بسیاری داشت که برخی از آن‌ها عبارتند از: تأسیس جمعیت خیریه، تأسیس مدارس دینی، تأسیس مراکز بهداشتی در منطقه مران و ... در زمینه فعالیت سیاسی نیز حسین حوثی ابتدا به حزب الحق پیوست تا مانعی از نفوذ و فعالیت حزب سلفی ـ اخوانی اصلاح در منطقه صعده باشد.سید حسین الحوثی کمی پس از اعلام وحدت دو یمن در سال 1990سازمان جوانان مؤمن (الشباب المؤمن) را به همراه محمد یحیی سالم عِزّان در صعده تاسیس نمود. این سازمان به سرعت در تمام نقاط شیعه‌نشین یمن گسترش یافت.
مخالفت حسین الحوثی، با سیاست‌های وهابی و آمریکایی دولت یمن و اعتراض به همراهی علی عبداله صالح با طرح خاورمیانه‌ای جورج بوش و موافقت با ایجاد پایگاه‌های آمریکایی، باعث گسترش اختلافات الحوثی و دولت گردید. سید حسین در 17 ژانویه 2002 خواستار تحریم کالاهای آمریکایی و اسرائیلی شد و شعار الله اکبر، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، نفرین بر یهود و پیروز باد اسلام را شعار رسمی شیعیان منطقه اعلام کرد و در مورد قضایای پیش‌آمده از مسلمانان خواستار تمسک به آموزه‌های قرآن و اهل‌بیت شد (کریمی، 1381). سید حسین تقریبا در تمامی سخنرانی‌هایش از امام خمینی(ره) نام برده و به سخنان ایشان اشاره کرده است. وی در سخنرانی مشهور به خطر ورود آمریکا به یمن چنین می گوید: «امام خمینی (ره)، همانا آمریکا را شیطان بزرگ نامید، چون در ورای هر فتنه‌ای قرار دارد و حاکمان اصلی آمریکا و کسانی که بر آمریکا مسلط شده‌اند یهودی هستند». وی در همین سخنرانی می گوید: «چون امام خمینی(ره) امامی عادل و متقی است لذا دعوتش رد کردنی نیست، ... بر یمنی‌ها واجب است که به سلطه آمریکا بر کشورشان با هر بهانه‌ای که بوده، راضی نشوند و آنان را اخراج کنند» (کریمی، 1381).
با توجه به این مرحله دوم فعالیت شباب المومن با رویارویی مسلحانه، از سال 2004 آغاز شد که نهایتا با شهادت سید حسین الحوثی جنگ دوم صعده به پایان رسید. اما علی‌رغم تصور دولت، شهادت حسین الحوثی منجر به گسترش افکار حوثی و تداوم مبارزات اینبار با رهبری برادر ایشان یعنی عبدالملک بدرالدین شد.*
منابع:
دائره المعارف طهور، حکومتهای زیدیه نزدیک به امامیه و اهل سنت، قابل رویت در:
http://tahoor.com/fa/Article/View/114163
کریمی، محمود (1381)،یمن، صعده و الحوثی ها، ماهنامه موعود سال ششم، شماره 35.
مشرق نیوز، تبارشناسی الحوثی ها، 29 بهمن 1393، قابل رویت در:
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/390854
موسوی نژاد، سید علی (1384)، زیدیه از ظهور تا تأسیس حکومت، مجله طلوع، شماره 13 و 14.
 
* عبداله مرادی؛ دانشجوی دکتری دانشگاه علامه طباطبایی (ره)

منبع: برهان

القاعده با اهداف کلان عربستان در یمن هماهنگ است

وحدت جامعه یمنی در مقابل جنایت های سعودی، بیشتر شده است و این وحدت در موج دوم بیداری اسلامی این کشور، کمک می کند تا رهبران انقلابی، یعنی حوثی ها اهداف خودشان را در ایجاد دولتی غیر فاسد، مردمی و مستقل پیش ببرند.

خبرگزاری فارس: القاعده با اهداف کلان عربستان در یمن هماهنگ است

 با این که تجاوز عربستان به یمن بیش از بیست روز را طی می کند، اما ائتلافی را که عربستان علیه یمن تشکیل داده بود، از هم پاشیده و عربستان نیز جرأت حمله زمینی به یمن را پیدا نکرده است. اکنون نیروی هوایی عربستان، همانند حمله صهیونیست ها به غزه، با بمباران مناطق مسکونی فقط به کشتار بی رحمانه مردم می پردازند و نتیجه مشخصی برای اهداف توسعه طلبانه ریاض حاصل نشده است. قطعنامه شورای امنیت علیه انصار الله نیز کمکی به تغییر اوضاع نخواهد کرد.

خبرنگار گروه بین الملل بصیرت، پیرامون حمله عربستان به یمن، گفتگویی را با حسین رویوران، کارشناس مسائل منطقه انجام داده که در ادامه می آید:

 هدف واقعی عربستان از حمله به یمن چیست؟

رویوران: حمله عربستان به یمن با این هدف صورت گرفته است که عربستان حوزه نفوذ خودش را در یمن بازسازی کند. نفوذ عربستان در یمن در گذشته بسیار بالا بود، اما قیامی که موج دوم بیداری اسلامی در یمن با رهبری انصار الله محسوب می شود، عملا این نفوذ را از بین برد. عربستان با حمله نظامی، دنبال تضعیف قدرت های مخالف خود یعنی انصار الله است. همچنین به دنبال تقویت نیروهای موافق و ایجاد یک جغرافیا برای نیروهای طرفدار خود می‌باشد که بعد از عملیات پشت آنها پنهان شود و به این طریق جنگ داخلی در یمن را به گونه‌ایی به نفع خود مدیریت کند. در حال حاضر رئیس مجلس یمن یا عبدالله احمر که رئیس حزب اصلاح است، گماشته مستقیم و مجری دستورات دولت عربستان در یمن است.

 تا چه اندازه ائتلافی که عربستان برای حمله به یمن تشکیل داده تداوم خواهد داشت؟ نیروهای القاعده چگونه اهداف عربستان در یمن را به پیش می‌برند؟

رویوران: این موضوع را در دو بحث باید مطرح کرد: 1) این ائتلاف الان از هم پاشیده است. در این ائتلاف، پاکستان و مغرب بودند که هنوز وارد حمایت عملی نشده اند. از شورای همکاری خلیج فارس هم عمان هرگز همکاری نکرده و وارد این بازی نشده و این ائتلاف عملا از هم پاشیده است.

 2) القاعده در یمن بهانه ایی است که البته حضور آن ها در بخش هایی از یمن مورد توافق عربستان و رژیم سابق، رژیم علی عبدالله صالح و عبدربه منصور بوده است. این توافق نه برای این که تهدیدی برای عربستان درست بکنند، بلکه جهت این که عربستان را از یک تهدیدی نجات بدهند. یعنی عربستان و آمریکا یمن را به عنوان جای امنی برای القاعده در نظر گرفتند تا عناصر القاعده از نقاط مختلف به آنجا بیایند و سپس هواپیماهای آمریکایی و عربستانی در برنامه ریزی هماهنگ آن ها را از بین ببرند، لذا فعالیت القاعده در یمن اینگونه نیست که کاملا در تعارض با عربستان است و القاعده با اهداف کلان دولت عربستان و حامیانشان در یمن از گذشته هماهنگ بوده است. در اینجا آمریکا و حامیانش نیز بخشی از این توافق بوده اند. الان القاعده با توجه به دشمنی که با حوثی‌ها دارد، عملا ابزار عربستان در یمن محسوب می شود.

 آیا عربستان از طریق زمینی به یمن حمله خواهد کرد؟ کشورهای همراه عربستان تا چه اندازه آل سعود را در حمله زمینی همراهی خواهند کرد؟

رویوران: دولت عربستان خیلی نیروی زمینی قابل توجهی ندارد تا به یمن حمله زمینی بکند، چون نظام وظیفه در عربستان به اجرا در نمی‌آید و فقط ارتش محدود کادری در عربستان وجود دارد که تجربه جنگی هم ندارد و در نهایت عربستان به تنهایی قادر به انجام حمله نظامی نیست. در این راستا کمک پاکستان و مصر نقش کلیدی داشت، اما با توجه به عدم پذیرش این دو کشور در مشارکت با حمله زمینی ابتدایی، فعلا حمله زمینی منتفی است. از طرفی کشورهای همراه عربستان، عمدتا کشورهای شورای همکاری خلیج فارس یا نیروی زمینی چندانی ندارند، چرا که اگر می داشتند صدام دو سه ساعته کویت را اشغال نمی کرد،. مقابله زمینی با یمن با سرزمین ناهمواری که دارد، چندین سپاه نیرو می‌خواهد و نه در عربستان و نه در شورای همکاری خلیج فارس چنین نیروی وجود ندارد.

 حمله عربستان به یمن تا کی ادامه خواهد داشت؟ چشم انداز آینده یمن را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

رویوران: من تصور می‌کنم عربستان الان هم در آتش بس دیر کرده است، چرا که جنگ با بحران مواجهه شده است. عربستان تصور می‌کرد بعد از مدت کوتاهی از حمله به یمن، طرفدارانش در یمن چند شهر را تسخیر می کنند و یمن درگیر یک جنگ داخلی می‌شود اما اتفاقی که الان افتاده وحدت جامعه یمنی در مقابل جنایت های سعودی، یعنی حمله به بیمارستان ها ، مدارس و مناطق مسکونی غیرنظامی، بیشتر شده است و من تصورم بر این است که اتفاقا واکنش یمن به عربستان به عنوان گزینه تقویت خواهد شد. یمن الان به سمت وحدت ملی می‌رود. تأکید بر وحدت یمن در موج دوم بیداری اسلامی این کشور، کمک می کند تا رهبران انقلابی، یعنی حوثی ها بتوانند اهداف خودشان را در ایجاد دولتی غیر فاسد و مردمی پیش ببرند و همچنین استقلال کشور یمن نیز تحقق پیدا کند و از زیر سلطه عربستان بیرون بیاید. یکی از دلایل نگرانی عربستان نسبت به یمن به همین ویژگی بر می‌گردد. اینکه قیامی که هم رهبری، استقلال طلبی و وحدت طلبی دارد اجازه تجزیه یمن را نمی‌دهد.

روابط عربستان و سودان و علل همراهی سودان در تجاوز به یمن

در بررسی چرایی همراهی سودان با تجاوز به یمن قبل از بررسی ریشه‌­های چنین رفتاری باید به کنش‌­های دیگر سیاست خارجی سودان طی چند ماه اخیر توجه داشت.

خبرگزاری فارس: روابط عربستان و سودان و علل همراهی سودان در تجاوز به یمن

سودان هر چند یک کشور آفریقایی محسوب می­‌شود ولی همواره به عنوان بازیگری مهم در تحولات خاورمیانه در نظر گرفته شده است. دلایل اهمیت سودان نیز به شرایط و جایگاه استراتژیک و ژئوپلتیک این کشور در کنار نوع رویکردهای سیاسی دولت آن به رهبری عمرالبشیر برمی­‌گردد. به­‌گونه­‌ای که چنین شرایطی نه تنها منجر به تاثیرگذاری سودان در برخی مسائل خاورمیانه نظیر مسائل فلسطین و یمن گشته است، بلکه باعث افزایش جایگاه این کشور نزد قدرت­های منطقه­‌ای خاورمیانه نظیر عربستان، ایران و ترکیه شده است.

در این میان، تحولات سیاست خارجی سودان طی 25 سال گذشته و بعد از به قدرت رسیدن عمرالبشیر نشان می­دهد هر چند در برخی برهه‌­ها، دولت این کشور رویکرد عمل­گرایی را محور سیاست خارجی خود قرار داده است، اما علی­رغم فشارهای دولت­های غربی و عربی روابط عمیق و پیچیده‌­ای میان این کشور و ایران شکل گرفته و چنین روابطی زمینه همسویی جهت­‌گیری سیاست­‌های سودان با ایران در مسائلی نظیر مساله فلسطین و مقاومت در مقابل سیاست­‌های منطقه‌­ای امریکا را هموار کرده بود.

متعاقب چنین رویکردهایی از سوی سودان و به دلیل اختلافات و رقابت­‌های عربستان با ایران، طی این دوران شاهد سردی نسبی روابط عربستان و سودان بوده­ایم. زیرا نزدیکی سودان به رویکردهای ایران منجر به ایجاد فاصله میان این کشور با عربستان شده بود. اما تحولات یک سال اخیر در سیاست خارجی سودان به­ ویژه عملکرد سودان در قبال بحران یمن نشان می­دهد تغییراتی در این مناسبات رخ داده است که فهم آن دارای اهمیت زیادی در درک کلی مسائل منطقه و کیفیت توازن قوا در آن است.

روابط عربستان و سودان طی یک دهه اخیر

همان‌طور که بیان گردید، نزدیکی و روابط چند بعدی سودان با ایران طی سال­های گذشته زمینه ایجاد فاصله میان عربستان و این کشور را فراهم کرده بود. به‌­طوری که علی­رغم دیدارها و رایزنی­‌های مقامات سودانی و سعودی به طور دوجانبه یا در سطح اتحادیه عرب، تا قبل از سال گذشته میلادی شاهد شکل­‌گیری روابط قوی مداومی میان این دو کشور بزرگ عربی نبوده‌­ایم.

علت فقدان چنین روابطی و سردی مناسبات دو طرف را نیز قبل از هر چیز باید در تفاوت نظام­‌های سیاسی دو کشور و رویکرد متفاوت رهبران دو طرف نسبت به مسائل مختلف جستجو کرد. زیرا بر خلاف آل سعود، دولت سودان با رویکردی اسلام­‌گرایی در قالب اهل سنت در عرصه داخلی و خارجی تلاش داشته است به رویکرد مقابله­ جویانه خود در قبال رژیم صهیونیستی و امریکا ادامه دهد؛ در حالی که عربستان را می­توان در جبهه مخالف این رویکرد سیاسی دولت سودان دسته­ بندی کرد. هر چند تحولات یک سال اخیر نشان می­دهد سودان متمایل به همراهی با عربستان در برخی موضوعات شده است که به علل این امر نیز پرداخته خواهد شد.

مهم­ترین موضوعات مطرح در روابط عربستان و سودان طی یک دهه اخیر را مواضع عربستان در قبال مشکلات و بحران­‌های داخلی سودان و تفاوت­های مواضع دو طرف نسبت به مسائل منطقه­‌ای شکل می­‌دهد. دولت سودان طی یک دهه اخیر با بحران­‌های متعددی از جمله بحران دارفور، بحث استقلال سودان جنوبی، تحریم­های غرب، شورش‌­های قومی، گسترش مخالفان سیاسی داخلی و افزایش اختلافات با همسایگان مواجه بوده است.

واکنش عربستان به چنین بحران­هایی سکوت یا انفعال، ارائه کمک مشروط و یا همراهی در فشارها علیه سودان بوده است. به ­طور مثال هر چند در مواردی مانند دارفور شاهد حمایت عربستان و دیگر دولت­های عربی از سودان بوده‌­ایم، اما عربستان در مواجهه با رویارویی سودان با برخی بحران­ها سیاست کمک اقتصادی به سودان مشروط به تغییر رفتار آن را اتخاذ نموده و در قبال برخی مشکلات دیگر نظیر تحریم­ها یا اختلاف با همسایگان از طرف مقابل سودان حمایت کرده است. اتخاذ چنین واکنش­‌هایی از سوی عربستان بی­اعتمادی مقامات سودان به آل‌سعود را تقویت کرده بود.

اما اختلافات مواضع سودان و عربستان در قبال موضوعات منطقه‌­ای بخش مهم­تر روابط این دو کشور عربی طی یک دهه اخیر را شامل می­‌شود. به­ گونه­‌ای که با وجود حمایت عربستان از طرح سازش با رژیم صهیونیستی و فشار بر حماس، دولت سودان نه تنها بر ضرورت مقاومت در مقابل اسرائیل تاکید داشته است بلکه همواره از حماس نیز حمایت کرده است. همچنین مشکل دیگر در روابط عربستان با سودان همسویی نسبی رهبران سودانی با رویکرد ایران در برخی مسائل بوده است که مورد انتقاد آل سعود قرار داشته است. اختلاف دیگر دو طرف در سطح منطقه به واکنش متفاوت آنها به تحولات سال­‌های اخیر منطقه به­ خصوص انقلاب مصر و مواجهه با اخوان المسلمین برمی­گردد. در حالی که عربستان دچار اختلافات جدی با نظام اخوانی مصر شد و در نهایت نیز در سقوط آن تاثیرگذار بود، عمرالبشیر در انقلاب مصر و به قدرت رسیدن اخوان المسلمین در این کشور استقبال کرده و آن را به نفع سودان ارزیابی کرد (1).

این اختلافات تا دوران کنونی نیز میان دو کشور عربستان و سودان تداوم داشته است اما مجموعه­‌ای از عوامل و دلایل به­ویژه در داخل سودان منجر به تغییراتی در رویکردهای سیاست خارجی سودان طی یک سال اخیر شد؛ این تغییرات بر فضای روابط دوجانبه عربستان و سودان تاثیرگذار بوده و باعث همسویی سودان با آل‌سعود گشته است که به آن اشاره خواهد شد.

تغییر در سیاست خارجی سودان طی یک سال اخیر

با این وجود که طی بیش از دو دهه گذشته شاهد همسویی نسبی سیاست خارجی سودان با رویکردهای ایران نسبت به مسائل مختلف منطقه بوده‌­ایم و اتخاذ رفتارهایی در این راستا منجر به بروز اختلافات میان سودان با عربستان شده بود، مجموعه‌­ای از عوامل و دلایل از جمله نیازها و بحران­های داخلی سودان و تهدیدات علیه دولت این کشور زمینه تغییر در سیاست خارجی و رفتارهای دولت سودان را فراهم کرد.

از جمله این تغییرات می‌­توان به اتخاذ سیاست انفعال در قبال حماس طی ماه­های اخیر، تلاش برای نزدیکی به مصر و بهبود روابط با دولت «السیسی» علی­رغم حمایت قبلی از اخوان المسلمین و تفاوت دیدگاه­ها با دولت کودتایی مصر در مسائل منطقه مانند فلسطین و لیبی اشاره داشت. نمود عینی چنین تغییراتی در دیدارهای چندگانه عمرالبشیر و السیسی نمایان است که طی آن دو طرف ضمن استقبال از گفتگوهای دوجانبه بر بهبود روابط نیز تاکید داشته‌­اند (2).

اما نکته مهم­تر از نزدیکی سودان و مصر این مساله می­‌باشد که به نظر می­‌رسد بعد از بهبود روابط سودان با مصر، این کشور طی ماه­‌های اخیر نقش واسطه­‌ای برای نزدیک نمودن سودان و عربستان ایفا کرده است. به­گونه­ای به دلیل روابط عمیق دولت السیسی با آل‌سعود، وی تلاش داشته است با استفاده از فرصت موجود، از جمله گرفتاری سودان با بحران‌های داخلی و نیازهای متعدد این کشور و تمایل و نیاز عربستان به همراه نمودن سودان و دور کردن آن از ایران به­ عنوان رقیب اصلی خود، این دو کشور عربی را به هم نزدیک نماید. هر چند در این میان مصر منافع خود همانند بازیافتن نقش منطقه‌­ای میان کشورهای عربی را نیز در نظر داشته است. از نمودهای عینی نزدیکی سودان به عربستان می­‌توان به سفر اخیر عمرالبشیر به ریاض قبل از حمله به یمن، گفتگوی تلفنی سران دو کشور طی روزهای اخیر و نامه­ نگاری عمرالبشیر به پادشاه و وزیر دفاع عربستان بعد از حدود دو هفته از آغاز تجاوز به یمن اشاره داشت (3).

سیاست سودان در پیوستن به ائتلاف عربی علیه یمن نشان داد تغییر در سیاست خارجی سودان نه تنها تاکتیکی نبوده بلکه حکایت از تحولی جدی در رویکرد آن به مسائل منطقه دارد. لذا با در نظر داشتن سیر روابط عربستان و سودان و تغییرات اخیر در رفتارهای سیاست خارجی این کشور که در پیوستن به ائتلاف موسوم به «طوفان قاطعیت» به اوج رسید، فهم علل همراهی سودان با تجاوز نظامی به یمن به­عنوان اوج تغییرات در سیاست خارجی سودان موضوعی قابل توجه به نظر می­رسد.

دلایل همراهی سودان با عربستان در تجاوز به یمن

هر چند پیش از تجاوز نظامی برخی کشورهای عربی علیه یمن، هرگونه اقدام عربستان و دیگر کشورهای عربی علیه انصار الله یمن با توجه به تفاوت رویکردهای سیاسی این گروه سیاسی با منافع عربستان و متحدان منطقه­‌ای آن دور از ذهن نبود ولی پیوستن سودان به ائتلاف کشورهای عربی به رهبری عربستان در تجاوز به یمن با توجه به پیشینه سیاست خارجی آن تا قبل از ماه­‌های اخیر موضوعی عجیب و دارای اهمیت تلقی می­‌شود.

 به ­طور کلی می‌­توان مدعی شد ریشه­های اصلی اقدام سودان در همراهی با تجاوز به یمن را باید در همان دلایل تغییرات اخیر در سیاست خارجی سودان جستجو کرد و در این روند عوامل و تحولات داخلی سودان نقش تعیین کننده را ایفا می­‌کنند.

در بررسی چرایی همراهی سودان با تجاوز به یمن  قبل از بررسی ریشه­های چنین رفتاری باید به کنش­های دیگر سیاست خارجی سودان طی چند ماه اخیر توجه داشت. دولت سودان به رهبری عمرالبشیر به دلایلی مانند فشارهای داخلی در زمینه­‌های مختلف و مشکلات بیرونی، و علی­رغم تفاوت دیدگاه­های سیاسی با دولت مصر به رهبری السیسی و عربستان سعودی، تلاش داشته است به منظور رفع برخی نیازها و برطرف کردن برخی تهدیدات علیه خود در موضوعات مختلف به این دو کشور نزدیک شود.

نمودهای عینی چنین تغییراتی در سیاست خارجی سودان در افزایش تعاملات سیاسی و به­خصوص اقتصادی این کشور با مصر و عربستان طی ماه­‌های نمایان بوده است که با پیامدهای سیاسی و امنیتی نیز همراه خواهد بود. برای مثال می­توان به کمک یک میلیارد دلاری عربستان به دولت سودان اشاره داشت که پیامد سیاسی آن نیز بهبود روابط دو طرف، همراهی و پیروی سودان از عربستان در مسائل منطقه از جمله بحران یمن به شمار می­‌رود.

با وجود اهمیت چنین مسائلی، به نظر می­‌رسد بحران­ها و مشکلات داخلی سودان نقش تعیین کننده­تری در تغییر سیاست خارجی آن به ­طور کلی و پیوستن به ائتلاف عربستان در تجاوز به یمن به ­طور خاص داشته­‌اند. زیرا در گذشته عوامل خارجی به تنهایی نتوانسته بودند تغییراتی جدی در سیاست خارجی سودان ایجاد نمایند. در واقع بحران­‌های داخلی سودان در موضوعات اقتصادی، امنیتی و سیاسی آسیب پذیری دولت این کشور را به شدت بالا برده است و رهبران سودان به منظور رفع برخی از نیازها و برطرف کردن تهدیدات علیه خود ناچار به تغییر رویکردهای خود شده­ اند تا در این راستا و با انگیزه دریافت کمک­‌های مالی و اقتصادی به رفع برخی از مشکلات بپردازند.

زمینه اصلی آسیب پذیری دولت سودان نیز به جدایی بخش جنوبی این کشور و متعاقب آن از دست دادن 75 درصد از درآمدهای نفتی برمی­‌گردد که علاوه بر زمینه­ سازی برای وقوع بحران اقتصادی و نارضایتی مردمی، منجر به کاهش حمایت برخی متحدان سودان از جمله چین از دولت این کشور طی چند سال اخیر شده است (6). لذا می­‌توان یکی از انگیزه­ های تغییر رفتار سودان و پیروی آن از عربستان را دریافت کمک مالی برای مدیریت بحران اقتصادی و کاستن از نارضایتی­‌ها همزمان با انتخابات سراسری تحلیل کرد.

البته مشکلات داخلی دیگر سودان نیز که منجر به بروز تهدیدات سیاسی و امنیتی علیه دولت آسیب ­پذیر این کشور شده­اند، در این روند تاثیرگذار بوده­اند. از جمله این موارد می­‌توان به گسترش تنش­های قومی و امنیتی در مناطقی نظیر «کردوفان» و «نیل آبی» اشاره داشت. همچنین ناآرامی در نواحی مرزی همانند مرزهای جنوبی نیز از دیگر مشکلات دولت سودان است که در کنار موارد دیگر فشارهایی را بر دولت این کشور تحمیل کرده­اند. چنین موضوعاتی در نهایت منجر به تصمیمات اخیر رهبران این کشور در تغییر رویکردهای خارجی با انگیزه دریافت کمک­‌ها و رفع تهدیدات شده‌­اند.

جمع­‌بندی

تا قبل از اواسط سال گذشته میلادی روابط عمیق و حسنه­ای میان سودان و عربستان برقرار نبوده است و علت اصلی این امر نیز در تفاوت رویکردهای سیاسی این دو دولت عربی نسبت به مسائل منطقه ریشه داشت. تا جایی که در دسته ­بندی­‌های منطقه‌­ای، عمدتا سودان در جبهه مقابل عربستان در نظر گرفته می­شد. به همین دلیل بعد از اعلام آمادگی سودان برای همراهی با عربستان و سپس پیوستن آن به ائتلاف موسوم به «طوفان قاطعیت» در تجاوز به یمن، بسیاری از تحلیل­گران اتخاذ چنین رفتاری را در سیاست خارج سودان عجیب تلقی کردند.

اما باید اذعان داشت اتخاذ چنین اقدامی از سوی سودان در تغییرات ماه­‌های اخیر در رویکردهای سیاست خارجی این کشور ریشه دارد که البته پیروی از عربستان در تجاوز به یمن نقطه اوج آن به شمار می‌­رود. در بررسی علل چنین تغییراتی در سیاست خارجی سودان و به ­طور خاص دلایل همراهی آن در تجاوز به یمن نیز باید خاطر نشان کرد هر چند فشارهای بیرونی در این امر تاثیرگذار بوده‌­اند، اما علت اصلی اتخاذ چنین رویکردی از سوی سودان، مشکلات و بحران­‌های متعدد و هم‌زمان اقتصادی، سیاسی و امنیتی در عرصه داخلی این کشور بوده است که تهدیداتی جدی علیه دولت این کشور مطرح کرده‌­اند. لذا رهبران سودان  با انگیزه دریافت کمک‌های مالی و اقتصادی و کاستن از فشارهای سیاسی به منظور رفع برخی از این مشکلات به ­ویژه در سطح اقتصادی و برطرف کردن تهدیدات علیه خود، به سمت همسویی با عربستان تغییر رویکرد داده‌­اند. هر چند نباید از چشم­‌انداز روشن چنین تغییراتی در رفتارهای دولت سودان برای این کشور مطمئن بود.

منابع:

1- http://www.afghanews.ir/ShowDetails.aspx?NewsId=12941

 2- Bagadi, Amna (2014), “Sudan and Egypt: Friends or foes?”, Oct. 2014, http://www.middleeasteye.net/columns/sudan-and-egypt-friends-or-foes-1104212263

3- http://www.afran.ir/modules/news/article.php?storyid=97508

4- http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13930719001545

5- http://www.tabnak.ir/fa/news/450154

6- زرگری، هادی (1393)، سیاست خارجی امریکا و چین در سودان؛ کنش­های مخالف، تهران: اندیشه سازان نور، صص 175-

  هادی زرگری/ کارشناس مسائل بین الملل

منبع: تبیین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد