علیرغم اختلافات جدی کشورهای عربستان، مصر و ترکیه با یکدیگر، اما اقتدار بینالمللی جمهوری اسلامی ایران باعث شده تا بالأجبار به دنبال اجماعی برای مقابله با نفوذ روزافزون و تحدید ایران باشند.
در حالی که منطقه غرب آسیا آبستن حوادث جدی و پر چالشی میباشد؛ دامنه نفوذ ایران در عرصه بینالمللی هر روز بیشتر میشود. هر یک از رقبای ایران در حال وزنکشی و تأثیرگذاری بر جریانات منطقه میباشند. سه کشور مسلماننشین عربستان، ترکیه و مصر به عنوان مهمترین رقبای ایران، سهم موثری در معادلات منطقه دارند. به ادعای برخی از ناظران سیاسی، این کشورها در حال تشکیل ائتلافی در برابر ایران میباشند. مرور استراتژی و عملکرد سیاسی آنها باعث روشن شدن این موضوع میشود.
بعد از انقلاب اسلامی، عمدتا سعودیها به دلیل نگرانی از نفوذ همسایه شمالی، رابطه گرمی با ایران نداشتند و شروع به مخالفت نمودند. در سالهای اخیر، ملک عبدالله پادشاه متوفی عربستان، لیدری جریان مخالفان ایران را رهبری و هدایت میکرد. در بسیاری از تحولات منطقه، جایگاه برتر ایران در معادلات سیاسی خاورمیانه به وضوح دیده میشود.
بعد از مرگ ملک عبدالله، سلمان پادشاه جدید عربستان، تغییراتی را در دیپلماسی این کشور ایجاد نموده است. وی به دنبال دوستی با ترکیه و مصر برای مقابله با نفوذ روزافزون ایران در خاورمیانه میباشد. وی اخیرا با روسای جمهور مصر و ترکیه به طور جداگانهای دیدار داشته است. در دوران ملک عبدالله رابطه عربستان و ترکیه به دلیل مخالفت شدید اردوغان با برکناری محمد مرسی رئیس جمهوری پیشین مصر، رو به سردی گذاشته بود.
اما به دلیل این که از نظر سعودیها ایران خطری جدی است که مستقیما این کشور را تهدید مینماید؛ استراتژی وحدت بین کشورهای خاورمیانه برای جلوگیری از نفوذ روزافزون ایران در منطقه را دنبال مینماید. ایران در سالهای اخیر توانسته نفوذ و کنترل خود را در سوریه، عراق، لبنان و به تازگی هم در یمن بیشتر نماید. لذا باعث شده تا دولتمردان منطقه برای توقف این روند به تکاپو بیفتند. به تازگی عبدالفتاح السیسی، رئیس جمهور مصر در دیداری که با ملک سلمان در عربستان سعودی داشت؛ رجب طیب اردوغان رئیس جمهوری ترکیه نیز در این دیدار حضور پیدا میکند. هر چند که اردوغان و السیسی در مصاحبههای جداگانه این دیدارهای همزمان را در عربستان تصادفی میدانند، اما شواهدی وجود دارد که سناریویی از پیش طراحی شده میباشد.
واقعیت این است که بعد از به زیر کشیدن محمد مرسی از قدرت، روابط دیپلماتیک مصر و ترکیه به طور چشمگیری کاهش یافت. اردوغان برخلاف گذشته، با لحن ملایمی در قبال مصر موضعگیری مینماید. هر چند که السیسی همانند سعودیها، ایران را خطر مستقیم برای خود نمیداند؛ اما حفظ رابطه استراتژیک با عربستان به عنوان یکی از حامیان مالیاش، اهمیت بسیار دارد.
تمایل عبدالفتاح السیسی که به دنبال عادی سازی روابط خود با ترکیه بود با چراغ سبز ترکیه که دولت کنونی مصر را که زمانی غیر قانونی و غاصب میدانست؛ رسما مورد شناسایی قرارداده و از دخالت در امور داخلی این کشور پرهیز کرده است محقق شد. هر چند که مصر در سیاست خارجی خود به دنبال تأثیرگذاری در منطقه میباشد؛ اما دولتمردان این کشور مانند عربستان و ترکیه مواضع تندی نسبت به سیاستهای ایران ندارند.
در همین راستا بعد از حضور تکفیریها در سوریه و حمایتهای ترکیه از سیاستهای مداخلهگرایی تروریستها، روابط ایران و ترکیه به گرمی سابق دنبال نمیشود. ترکیه درصدد تعمیم پارادایم خود در تمام کشورهای مسلمان است. هر چند که اقدامات اردوغان این کشور را با بحرانهای داخلی و منطقهای مواجه نموده است. اما وی میخواهد جایگاه ترکیه را در منطقه ارتقاء بخشد. بر همین اساس، رسانههای ترکیه سفر اخیر رجب طیب اردوغان به عربستان سعودی و تغییر موضع وی در خصوص السیسی را تلاشی برای بدست آوردن نفوذ از دست رفته ترکیه و مهار ایران قدرتمند در منطقه تلقی کردهاند.
آشتی اردوغان با السیسی برای ترکیه مداخلهگر که اختلافات جدی با همسایگان خود دارد از اهمیت بالایی برخوردار است. این اولین باری میباشد که اردوغان از زمان تیرهگی روابطش با مصر از کاربرد لحن تند علیه السیسی خودداری مینماید. حتی اردوغان گفت که تردیدهای ترکیه در مورد دولت مصر را با پادشاه عربستان در میان گذاشته و ما به هیچ وجه نمیتوانیم وجود مصر و عربستان را نادیده بگیریم.
در مجموع، علیرغم اختلافات جدی این سه کشور با یکدیگر، اما اقتدار بینالمللی جمهوری اسلامی ایران باعث شده تا بالأجبار به دنبال اجماعی برای مقابله با نفوذ روزافزون و تحدید ایران باشند. در این راه خصوصاً عربستان به دنبال تحکیم جبهه علیه انقلاب اسلامی است و در این راه همراه نمودن مصر و ترکیه و تزریق دلارهای نفتی از راهبردهای جدی سعودیها محسوب میشود.
سابقه ده ساله مذاکره تهران با کشورهای اروپایی نشان میدهد که هیچگاه اروپا از اراده لازم برای توافق هستهای با ایران برخوردار نبوده است.
لبخندهای محمدجواد ظریف و جان کری در هتل بوریواژ لوزان، برخیها را در اینسو و آنسوی جهان نگران کرده است. شاید همانها که سالها نان قهر تهران و واشنگتن را خورده و حالا با پررنگتر شدن گفتگوهای ایران و آمریکا در چارچوب گفتگوهای هستهای، منافعشان در خطر قرار گرفته است.
شاید به همین خاطر است که اروپاییها همزمان با مذاکرات لوزان، وزیر امور خارجه کشورمان را به بروکسل دعوت کردهاند تا آنطور که مسئول هماهنگی سیاست خارجی اتحادیه اروپا گفته، به مذاکرات هستهای وجههای «اروپایی» بدهند. مواضع چندی قبل وزیر امور خارجه فرانسه از یکسو و مواضعی که بی.بی.سی رسانه دولتی انگلیس علیه مذاکرات میگیرد، از سوی دیگر حکایت از این دارد که با جدیتر شدن امضای توافق هستهای، اروپاییهایی که تاکنون نقش واسطه میان ایران و آمریکا را بازی میکردند نگران شده و آن ها را واداشته تا در زمینی بازی کنند که پیش از این نخستوزیر رژیم صهیونیستی آن را طراحی کرده بود.
اروپا، بازنده گفت و گوهای ایرانی و آمریکایی
سابقه ده ساله مذاکره تهران با کشورهای اروپایی که زمانی در قالب پروتوئیکای اروپایی انجام شد و زمانی دیگر با افزوده شدن شرکای شرقی و آمریکایی آنها ادامه یافت، نشان میدهد که هیچگاه اروپا از اراده لازم برای توافق هستهای با ایران برخوردار نبوده و همواره تلاش میکرده تا از طریق واسطهگری سیاسی، هم نقش خود در مسائل بینالمللی را حائز اهمیت نشان دهد و هم از امتیازات ریشسفیدی دیپلماتیک بهره ببرد. با این همه سابقه وابستگی اروپا به واشنگتن نشان داده که آن ها در جریان این واسطهگری، نه فقط هیچگاه موضوعی را به نتیجه نرساندهاند، بلکه با افزودن مسائل دیگر – و عمدتا حقوق بشری – به مسائل بینالمللی، برای سختتر کردن حل و فصل منازعات کوشش کردهاند.
شاید به همین خاطر است که رویکرد جدید ایران در مذاکرات هدفمند، مداوم و جدی با واشنگتن، باعث تضعیف نقش اروپا شده و آن ها را به سنگاندازی تبلیغاتی و رسانهای در مسیر مذاکرات وادار کرده است. جالب اینجاست که نگاهی به روند گفت و گوهای هستهای نشان میدهد مذاکرات ایران و ۱+۵ درست از زمانی با جدیت بیشتری پیش گرفته شد که کاترین اشتون، هماهنگکننده پیشین سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز از اتاق مذاکرات محرمانه ایران و آمریکا بیرون رفت و همین باعث شد تا گفت و گوهای دوجانبه تهران و واشنگتن، تبدیل به محرک مذاکرات هستهای شود. محرکی که هرچند برای نتیجهبخش بودن اعتماد به آن باید کمی صبر کرد، اما دستکم تاکنون توانسته است موثر عمل کند.
انزوای اروپایی و تحریک عربی
اگر چه شهرهای اروپایی همچنان میزبان مذاکرات هستهای است اما بهنظر نمیرسد دیپلماتهای اروپا نقش مهمی در روند مذاکرات داشته باشند.
شاید برای همین است که اروپاییها از طریق رسانههای خود تلاش میکنند تا کشورهای عربی منطقه را علیه ایران تحریک کرده و از این طریق سعی کنند مانع از موفقیت واشنگتن در به نتیجه رساندن گفت و گو با تهران شوند. کشورهایی چون فرانسه و انگلیس که سابقهای تاریخی در نفوذ در خاورمیانه دارند، میدانند که به نتیجه نرسیدن مذاکرات، هم واشنگتن را به این نتیجه میرساند که گفتگوی مستقیم با تهران بیفایده است و هم ایران را راضی میکند که همچنان به واسطهگری اروپاییها تن دهد. با این حال اگر سیاستمداران اروپایی مستقیما علیه مذاکرات موضع بگیرند، هم اعتبارشان بهعنوان متحدان واشنگتن در جریان گفت و گوها زیر سوال میرود و هم متهم به جنگطلبی میشوند. برای همین است که آن ها از طریق شبکههای خبری اروپایی چون بی.بی.سی بهسراغ تندروهایی چون نتانیاهو و ترکیالفیصل رفته و از زبان آن ها، علیه مذاکرات در حال انجام موضع میگیرند.
علاقه شبکه بی.بی.سی به تضعیف مذاکرات و گفتگو با مخالفان توافق هستهای را باید تنها بخشی از تلاش اروپا برای برهم زدن مذاکرات ارزیابی کرد. در واقع چنین رسانههایی تنها دامی برای اعراب و سایر تندروها پهن میکنند تا به نیابت از آن ها علیه هرگونه بهبود رابطه تهران و واشنگتن بکوشند.
غفلت استراتژیستهای اروپایی از تغییر نقشه قدرت در جهان
با این همه مخالفان بهبود رابطه ایران و آمریکا در کشورهای مختلف جهان، یک نکته ساده اما مهم را فراموش کردهاند و آن اینکه نزدیکتر شدن واشنگتن به مواضع کشورمان در جریان پرونده هستهای و نیز بحرانهای تروریستی خاورمیانه، نه یک اتفاق تصادفی در عرصه دیپلماسی و ناشی از تبلیغات رسانهای، بلکه ناشی از تغییر معادلات قدرت در خاورمیانه است.
در واقع قدرت کشورمان چه از حیث نظامی، چه اقتصادی و چه سیاسی، واشنگتن را وادار کرده بهجای هزینه دادن در برابر تهران، به اتحاد با کشورمان روی آورده و عملا رهبری تهران در مدیریت تحولات منطقه را به رسمیت بشناسد. اینکه در جریان جنگ با داعش، واشنگتن بهجای اعتماد به اعراب، مشتاقانه، عملیاتهایی که با مشاوره فرماندهان ایرانی علیه تروریستها انجام میشود را به نظاره نشسته، ناشی از مذاکرات هستهای نیست، بلکه حاصل قدرت غیر قابل انکار کشوری است که حالا واشنگتن میخواهد واقعیت حضورش در خاورمیانه را به رسمیت شناخته و به کدورت دیپلماتیک با این کشور خاتمه دهد. البته ایران برای پایان دادن به سردی روابط با واشنگتن هنوز نیاز به برداشتن گامهای اعتمادآمیز بسیاری از سوی واشنگتن داشته و بهخوبی میداند هنوز بخش مهمی از جامعه سیاسی آمریکا به دشمنی با تهران نیاز دارند، اما گفت و گوهای هستهای فرصتی برای آمریکاست تا اشتباهات خود در شش دهه گذشته در قبال تهران را جبران کند.
ایران بهخوبی در یاد دارد که این انگلیسیها بودند که وقتی دستشان از نفت ایران کوتاه شد، پای آمریکا را به ایران گشودند و کودتای ۲۸ مرداد را رقم زدند. حالا همین انگلیسیها میبینند که دوباره واشنگتن عزم نزدیکی به تهران کرده اما این بار گویی قرار نیست خبری از واسطهگری سیاسی اروپاییها باشد و همین امر نگرانی آن ها را دامن زده است. محمدجواد ظریف هرچند در سفر به بروکسل برای رفع این نگرانیها خواهد کوشید اما استراتژیستهای سیاسی چه در خاورمیانه، چه اروپا و چه حتی آمریکا میدانند که زنگ خطر در قبال پیامدهای نزدیکی تهران و واشنگتن برای آن ها به صدا درآمده است و حالا باید دید واشنگتن تا چه اندازه برای تامین منافع خود حاضر است در برابر فشار متحدانش مقاومت کند.
مصطفی انتظاری هروی
رصد، پایگاه تحلیلی دفتر پژوهش
درباره این پرونده قوه قضاییه بایستی حکم دقیق و عادلانهای صادر کند و همة موافقان و مخالفان نیز باید به این حکم تمکین کنند.
جریان محاکمه مهدی هاشمی یکی از جنجالیترین دادگاههای جمهوری اسلامی ایران بوده است که در سالهای گذشته مباحث آن به رسانه های جمعی نیز کشیده شده است و فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر گذاشته است. درباره حکم دادگاه او اقوال زیادی مطرح شده است؛ از تبرئه تا اعدام. موافقان و نزدیکان هاشمی رفسنجانی بیگناهی یا حکم خفیفی برای او قائل هستند و مخالفان اعدام یا حبسهای طولانی مدت، اما این موضوع را میتوان از سه نگاه متفاوت بررسی کرد: اول، اقداماتی که قوه قضاییه تاکنون انجام داده است. دوم، اظهاراتی که مخالفین و منتقدین مهدی هاشمی در این قضیه بیان کردهاند و سوم، اقدامات و اظهارت اطرافیان مهدی هاشمی. در این تحلیل به بررسی این سه جنبه میپردازیم.
1. قوه قضاییه و مهدی هاشمی
اقدام انقلابی، اما با تأخیر
قوه قضاییه در چند سال گذشته به بزرگترین پروندههای جمهوری اسلامی رسیدگی کرده است و بدون توجه به جایگاه افراد آنان را محاکمه کرد. نمونه عینی آن محمدرضا رحیمی، معاون اول دولت احمدی نژاد، است که به پنج سال حبس محکوم شد. در نتیجه میتوان گفت که قوه قضاییه عزم جدی برای مبارزه با فساد را در برنامههای خود دارد و از اسم و رسم هیچکس ترسی ندارد، اما نکته مهمی که در این رابطه وجود دارد، تأخیر و تسویفی است که در محاکمه برخی از افراد به چشم میخورد. در پرونده مهدی هاشمی بعد از اینکه در سالهای گذشته اتهامات زیادی علیه وی مطرح بود، حکم جلب او در سال 89 صادر شد و اقدام خاصی تا سال 91 صورت نپذیرفت تا اینکه مهدی هاشمی از انگلیس به کشور بازگشت و از زمان ورود وی به کشور در تاریخ 2/7/91 نیز تاکنون هنوز رأی این پرونده اعلام نشده است.
نکته دیگری که درباره قوه قضاییه وجود دارد این است که این قوه از سوی بسیاری از حامیان مهدی هاشمی تحت فشار قرار دارد تا در محاکمه وی اهمال و تخفیفی اعمال شود، اما این قوه نشان داده که در برابر فشارهای سیاسی کوتاه نمیآید و اقدامات انقلابی خوبی در زمینه محاکمه دانهدرشتها است.
2. منتقدین مهدی هاشمی
الف) کمبود ادعای مستند
از هنگام مطرح شدن نام مهدی هاشمی در رسانهها، اتهامات زیادی علیه وی مطرح شده است. برخی از این اتهامات عبارت است از:
1- جوسازی قبل از انتخابات و فتنهگری بعد از انتخابات؛
2- جمعآوری اطلاعات طبقهبندی شده با هدف برهم زدن امنیت کشور؛
3- امحاء ادله جرم؛
4- اختلاس توام با جعل اسناد برای تامین هزینه انتخابات از محل بودجه سازمان بهینهسازی؛
5- پرداخت ۳۰۰ میلیون تومان به [...] به عنوان چاپ ۸۰ جلد کتاب که در سال ۸۲ چاپ نشده است؛
6- تبانی در معامله دولتی از طریق: واگذاری قرارداد و مدیریت تبلیغات سازمان بهینهسازی مصرف سوخت به شرکت نگاه شرقی سبز با مدیریت [...] به توصیه نوبخت، واعظی و فاطمه هاشمی و بدون رعایت تشریفات مناقصه و اخذ سفته به جای ضمانت نامه بانکی، انعقاد قرارداد با شرکت نگاه شرقی سبز با وجود برنده شدن شرکت راش خانه، معاونت در جعل اسناد، استعمال سربرگ مجمع تشخیص مصلحت نظام و هیات امنای دانشگاه آزاد، جعل عناوین علمی، استفاده غیرمجاز از اموال دولتی و پولشویی.[1]
باید توجه داشت که مطرح کردن این اتهامات در رسانهها و در حالی که هنوز ثابت نشده است باعث تشویش اذهان عمومی خواهد شد و انتظارات بیجایی از قوه قضاییه در اذهان مردم ایجاد میکند. رسانههایی که نسبت به عملکرد مهدی هاشمی انتقاد دارند باید مدارک خود را به دادگاه ارائه داده و در صورت رسانهای کردن نیز حتما باید ادعاهای مستندی داشته باشند و البته این بدان معنا نیست که هیچیک از این اتهامات درست نیست.
ب) اعتراف علیه مهدی هاشمی حجیت شرعی ندارد
یکی دیگر از رفتارهای اشتباه رسانهها، استفاده ابزاری از اعترافات برخی افراد علیه مهدی هاشمی است. مثلا، در دادگاههای که درباره فتنه برگزار شد، فردی به نام حمزه کرمی اعترافاتی کرد که بخشی از آن مربوط به مهدی هاشمی بود. او در بخشی از اظهاراتش گفته بود: «مهدی میگفت من در همه بخشهای ستاد موسوی، حتی در پشتیبانی فعال هستم، اما نقش اصلی مهدی هاشمی در ستاد میرحسین موضوع صیانت از آرا بود که در کمیته مذکور به همراه محتشمیپور و دیگران با استفاده از تجربهاش در انتخابات خبرگان، به آموزش برای ناظرین سر صندوق آراء و راهاندازی سیستم ارتباط گیری میپرداخت. مهدی هاشمی میگفت باید انتخابات باطل شود؛ همهاش تقلب بوده است و در حقیقت این انتخابات یک کودتا بود. او معتقد بود اگر اجتماعات ادامه یابد، انتخابات باطل میشود.»[2] این اظهارات حمزه کرمی هیچ حجیت شرعی علیه مهدی هاشمی ندارد و تنها اعترافاتی که کرمی علیه خودش کرده، نافذ است. بنابراین، رسانههای منتقد باید توجه داشته باشند که هر روز این اظهارات را به عنوان اعترافاتی علیه مهدی هاشمی مطرح نکنند، البته این بدان معنی نیست که بازپرسان و قضات قوه قضاییه نیز به این اظهارات توجه نمیکنند و آنها را منشأ تحقیقهای خود قرار نمیدهند.
3. اظهارات طرفداران و خانواده مهدی هاشمی
مهدی هاشمی در چند ماه گذشته سکوت کرده است، اما وکلاء و خانوادهاش به دفاع از او پرداختهاند. آقای هاشمی در مصاحبهای که اخیرا انجام داده، گفته است: «چون دادگاه علنی نیست، نمیتوانم حرفهای آنجا را بزنم. ولی ماحصلی که به من اطلاع داده شده، این است که اینها بدون هیچ دلیلی تعداد زیادی اتهام درست کرده بودند. مثلاً همین قضیه استاتاویل قبلا سهبار مطرح شده بود و هر سهبار گفتند که هیچ ردی از مهدی هاشمی در آن نیست و هیچ اسمی از مهدی هاشمی در قراردادی که عباس یزدانپناه بست، دیده نمیشود.
یکبار چند گروه از اینجا فرستادند که برادر آیتالله خامنهای هم در جمع آنها بود. مجلسیها و اطلاعاتیها بودند که رفتند و وقتی برگشتند، گفتند ما چیزی ندیدیم. یکبار هم در مجلس تحقیق و تفحص گذاشتند. آنها هم کلی کار کردند و به خارج رفتند. اینها گزارشهای کتبی دارد و الان موجود است. همه در دادگاه مطرح شد. آنها هم گفتند که ردپایی ندیدیم. یکبار دیگر مجلس از آقای زنگنه به عنوان وزیر نفت سوال کرد.
آقای زنگنه به مجلس رفت و گزارش داد. آقای اعلمی سوال کرده بود. آقای زنگنه هم گزارشش را داد و بعد از آقای اعلمی پرسیدند که قانع شدید؟ گفته بود که اگر مجلس قانع شده باشد، من هم قانع هستم. فریاد نمایندگان بلند شد که ما قانع شدیم. او هم گفت من هم قانع هستم. این موضوع سهبار اتفاق افتاده بود. وزارت اطلاعات آنزمان در گزارشی مهدی را مبرا اعلام کرد. ولی این را هم در پرونده گذاشته بودند. بقیه هم عین همینها بود. یعنی هیچ چیز نداشتند. تا به حال دادگاه دلیلی برای جرم مهدی پیدا نکرده است، البته هنوز حکم نداده است.»
او در قسمتی دیگری از مصاحبهاش میگوید: «ما هم نمیخواهیم در کار قوه قضاییه دخالت کنیم. حرف من با همه اینها این است که از بالا دستور ندهید و اگر از بالا دستور دادید، خلاف موازین قضایی و شرع است.
ممکن است در صورت محکومیت، سکوتتان را بشکنید؟
اعتراض میکنم، دعوا نمیکنم. اگر قاضی به حکم برسد، هیچ حرفی ندارم، چون قانون است و اگر قاضی نرسد و دستور بدهند، طبعاً هر کس هم باشد، اعتراض میکند.»[3]
در این عبارات آقای هاشمی نکته مهمی وجود دارد و آن این است که ایشان در پی القای این مطلب است که پسرش هیچ جرمی مرتکب نشده است و از بالا و بدون مدارک کافی میخواهند او را محاکمه کنند و ایشان اذعان میکند که هیچ مدرکی علیه پسرش وجود دارد. این اظهارات همگی در صورتی است که خود ایشان معتقدند که هیچ دخالتی در کار قوه قضاییه نمیکنند؛ آیا دخالت از این بالاتر که کسی را که هنوز حکمش صادر نشده تبرئه کردهاید! آقای هاشمی. اگر معنای این کار دخالت نیست، پس چیست؟ اینگونه اظهارات باعث میشود که استقلال قوه قضاییه زیر سؤال برود و مهمترین سرمایه این قوه- که اعتماد مردم به عادلانه بودن محاکم است- در ذهن مردم مخدوش شود.
نتیجهگیری
پرونده مهدی هاشمی یکی از پروندههای پیچیده نظام قضایی جمهوری اسلامی است که رسیدگی به آن نیاز به شجاعت و جسارت از سوی قوه قضاییه داشت و این قوه نشان داده است که جسارت بررسی اینگونه پروندهها را دارد. به نظر دیدبان از سوی دیگر، منتقدین مهدی هاشمی اسناد زیادی علیه او منتشر میکنند و به جامعه القا میکنند که اتهامات وی بسیار زیاد و حکم وی نیز بایستی بسیار سنگین باشد، در صورتی که اثبات اینگونه اتهامها بسیار سخت و نیازمند اسناد دقیق و متقن است و این منتقدان باید به لوازم کارهای خود بیشتر توجه کنند و هر اتهام ساده و بدون سندی را منتشر نکنند. طرف دیگر این معادله، طرفداران و حامیان مهدی هاشمی هستند که طی چند ماه اخیر تلاش زیادی کردهاند که او را بیگناه جلوه داده و اینگونه به جامعه القا کنند که هیچ مدرکی علیه او وجود ندارد و از بالا دستور داده شده است که او را محاکمه کنند و حکم سنگینی برای او صادر کنند؛ اینگونه رفتارها و گفتارها نیز باعث بیاعتمادی مردم به قوه قضاییه و از بین رفتن استقلال قضات میشود و شبهه دخالت دیگران در این قوه را تقویت میکند. در پایان باید گفت که درباره این پرونده قوه قضاییه بایستی حکم دقیق و عادلانهای صادر کند و همة موافقان و مخالفان نیز باید به این حکم تمکین کنند.
پی نوشت:
[1]http://ramzeobour.ir/%D9%BE%D8%B3%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D8%AC%D9%88%D9%85%DB%8C.html
[2]http://ramzeobour.ir/%D9%BE%D8%B3%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%86%D8%AC%D9%88%D9%85%DB%8C.html
[3]http://www.entekhab.ir/fa/news/193734
منبع : پایگاه تبیینی دیده بان
یک تحلیلگر برجسته عرب با اشاره به عوامل عقبنشینی آمریکا در برابر دمشق، تأکید کرد که رئیس جمهور سوریه بیش از هر زمان دیگری قدرتمند شده است.
به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس، «اظهارات "جان کری" وزیر خارجه آمریکا مبنی بر لزوم مذاکره با «بشار اسد» رئیس جمهور سوریه برای پایان دادن به بحران این کشور، بهترین «هدیه» به ارتش، نهادهای دولتی و رئیس جمهور سوریه و محکمترین سیلی به مخالفان مسلح و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بود که با اسلحه و پول از آنها حمایت میکردند. این هدیه در بهترین زمان ممکن بود؛ درست زمانی که بحران این کشور وارد سال پنجم میشد.
«عبدالباری عطوان» تحللیگر برجسته عرب با انتشار مقالهای در روزنامه «رأی الیوم» به بررسی این موضوع پرداخت و نوشت: مسئلهای که در اظهارات کری جای تعجب داشت این بود که «باراک اوباما» رئیس جمهور آمریکا کمتر از دو هفته پیش اعلام کرده بود که بشار اسد مشروعیت خود را از دست داده است و باید برود. همچنین سخنان و اظهارات مطبوعاتی درباره تصمیم آمریکا برای آغاز آموزش مخالفان «میانهرو» سوریه در عربستان و ترکیه و مجهز کردن آنها به سلاح برای افزایش فشار به دولت سوریه بالا گرفته بود.
تجربه به ما نشان داده است که مقامات آمریکا مانند سایر همتایان غربی، زمانی که قصد دارند در یک موضوع، عقبگرد شدید داشته باشند، از اصل «تدریج» استفاده و برای مقدمهچینی چندین بالون آزمایش را روی آن امتحان میکنند. از این روی شک نداریم که «استفان دی میستورا» فقط از طرف خود نگفته بود که بشار اسد «بخشی از راهکار سیاسی بحران سوریه است». پس از آن نوبت «جان برنان» رئیس سرویس جاسوسی آمریکا بود که دو روز پیش در برابر شورای روابط خارجی در نیویورک تأکید کرد که نه آمریکا، نه روسیه، نه کشورهای منطقه و نه ائتلاف علیه داعش خواستار فروپاشی دولت یا نهادهای سیاسی دمشق نیستند. این اظهارات همچنان دل رئیس جمهور سوریه و ژنرالهایش را خنک کرد و چون خاری در گلوی معارضین سوری و منطقهای بود.
عوامل عقبنشینی آمریکا در برابر سوریه
اما چندین دلیل وجود دارد که سبب شد آمریکا در این زمان عقبنشینی کند که عبارتند از:
نخست؛ شکست حملات هوایی آمریکا برای از بین بردن گروهک تروریستی داعش و سایر گروههای تروریستی و ناکامی در متوقف کردن نفوذ آنها، فروپاشی شاخههای معارضان «میانه رو» سوریه تحت حمایت مالی واشنگتن و تسلیم شدن گروهک تروریستی «حزم» در برابر گروه تروریستی «جبهه النصره». این در حالی است که سرویس اطلاعات مرکزی آمریکا گروهک حزم را بنیان نهاده بود.
دوم؛ ایستادگی 4 ساله ارتش سوریه، افزایش محبوبیت دولت در خارج و داخل این کشور، احساس فریب مردم سوریه از سوی آمریکا و هم پیمانان این کشور که در قالب بازگشت دهها هزار نفر از آنها به کشور و یا جدایی از مخالفان متجلی شد.
سوم؛ حمایت نامحدود مالی، نظامی و انسانی روسیه، ایران و حزب الله به سوریه، اعزام مشاوران ایرانی و لبنانی به سوریه برای مبارزه با مخالفان که به عدم سرنگونی دولت، توقف پیشروی مخالفان به سوی پایتخت و بستن راههای اصلی امدادرسانی به شمال این کشور منجر شد.
چهارم؛ قانع شدن واشنگتن و کشورهای غربی و عربی به این مسئله که در صورتی که دولت سوریه سرنگون شود، هرجومرج و خلأ سیاسی جایگزین آن خواهد شد و گروههای تروریستی تندرو این خلأ را پر خواهند کرد.
پنجم؛ همکاری با تهران برای مبارزه با داعش، پذیرش ایران به عنوان یک قدرت هم پیمان منطقهای و نزدیک شدن واشنگتن به امضای توافق هستهای با ایران که به برداشتن تحریمهای اقتصادی تهران منجر خواهد شد؛ زیرا ائتلاف با تهران، تداوم حمایت از معارضان برای سرنگونی دولت سوریه و برداشتن تحریمها در سایه دشمنی با سوریه به عنوان مطمئنترین همپیمان ایران منطقی نیست.
جان کری زمان آغاز گفتوگو با دولت سوریه را مشخص نکرد ولی بعید نیست که این گفتوگوها فعلا و از مدتی پیش از طریق شبکههای سری و اطلاعاتی یا از طریق میانجی آغاز شده باشد. البته همکاری و هماهنگی غیرعلنی میان دو طرف در جنگ هوایی علیه گروهک تروریستی داعش بر این واقعیت صحه میگذارد.
این در حالی است که مخالفان «میانهرو» و افرادی که از آن باقی ماندهاند نسبت به این تغییر موضع ابراز انزجاز شدید کردند که گواه آن در موارد زیر مبرهن است:
نخست؛ تأکید «السید بسام الملک» عضو ائتلاف سوریه مبنی بر اینکه کنفرانس معارضان در اواخر ماه آتی در قاهره برگزار خواهد شد. وی تأکید کرد که در این دیدار، بقای بشار اسد به مدت دو سال به همراه انتقال اختیارات وی به حکومت انتقالی بررسی و پس از آن انتخابات عمومی (با مشارکت بشار اسد) برگزار و قانون اساسی جدید اعلام یا اینکه قانون اساسی سال 1950 اعمال خواهد شد.
دوم؛ «خالد خوجه» رئیس گروه موسوم به «ائتلاف سوریه» گروه موسوم به«دوستان سوریه» را «همپیمانان کاغذی» نامید و آموزش مخالفان میانهرو را «دست مایه خنده» نامید.
پس از گذشت 4 سال از بحران سوریه میتوان گفت که بشار اسد از هر زمانی قدرتمندتر است. وی اکنون از موقعیت بحرانی خارج شده و مشروعیت خود را بر دشمنان و رقبا به ویژه آمریکا، ترکیه و کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس (عربستان و قطر) تحمیل کرده است.
بشار اسد در این دستاورد بزرگ، مدیون گروهک تروریستی داعش است؛ گروهکی که سریعا گسترش یافت و به توازن قدرت ومعادلات در منطقه منجر شد. بشار اسد سبب شد که اختلافات مخالفان بیشتر شود و این مسئله باعث شد عمدا یا سهوا مخالفان به میانهرو و تندرو تقسیم شوند و از این طریق توانست دشمنانش را در این دام گرفتار کند... به هر حال ظلم آمریکا به عراق و توطئه این کشور علیه سوریه سبب شد که گروهک تروریستی داعش سربرآورد و رشد کند.
به هر حال بحران سوریه وارد مرحله تازهای شده است که در آن مخالفان میانهرو یا تندرو جایگاه محدودی دارند و نقش دولت و حامیان سوریه پر رنگ شده است، ولی این مسئله به معنای پایان بحران سوریه و حضور برنده و بازنده نیست بلکه احتمالا به تغییر برخی از بازیگران منجر خواهد شد.
احتمالا بحران سوریه طول خواهد کشید و ممکن است ائتلافهای مختلفی شکل گیرد؛ زیرا چه کسی باور میکرد که دولت سوریه 4 سال به فعالیت خود ادامه خواهد داد و آمریکا با آن گفتوگو و با ایران معامله هستهای امضاب خواهد کرد؟
در هر صورت ملت سوریه در تاریخ خود بزرگترین فریب را خورد. همه طرف ها علیه آن توطئه کردند و با خون، ثبات، تمامیت مرزی و وحدت ملی بهای آن را پرداخت کرد؛ زیرا برخی از طرفهای سوری وعدههای آمریکا و همپیمانان آن را باور کردند. ولی هر کس روی آمریکا حساب باز کند و حتی اگر پیروز هم شود، سریعا هزینه سنگینی بابت آن میپردازد و به فاجعه تبدیل میشود.