سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

تحلیل های سیاسی روز



الگویی برای تعامل با روس‌ها؛
تحولات در خط دوجانبه بین تهران و مسکو پی در پی دنبال می‌شود، گویا که 2 کشور در چند هفته و چند ماه به دنبال جبران فرصت همکاری‌هایی هستند که در طول دهه‌های قبل از دست داده اند.
چه کسی پیشنهاد ائتلاف
گروه بین‌الملل مشرق - در سی و ششمین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی ایران به نظر می‌رسد جمهوری اسلامی به سمت تحقق اهداف بزرگ ملی خود پیش می‌رود، ایران به عنوان یک قدرت اصلی منطقه‌ای که در جامعه جهانی به رسمیت شناخته می‌شود، موقعیت خود را بازیافته و دیر یا زود از طریق موقعیت استقلال خواهانه دیگران را به رسمیت شناختن خود به عنوان یک دولت هسته‌ای وادار خواهد کرد، این موضوع ضرورتا از طریق توافق با غرب حاصل نمی‌شود، چرا که آغاز جنگ سرد جدید فرصت تعمیق مناسبات راهبردی ایران با روسیه و چین را بیشتر کرده و به ایران اجازه خیزش در ابعاد توسعه و دفاع و تأثیرگذاری سیاسی و فرهنگی داده است. به نظر می‌رسد استفاده از این فرصت امروز در اولویت‌های ایران قرار گرفته است. 

"من می‌خواهم این سؤال را از آقای جمال بن عمر (فرستاده سازمان ملل در یمن) بپرسم: نظر شهروندان یمن در مورد حوثی ها چیست؟ آیا به اعتقاد شما دشمن جامعه جهانی در یمن حوثی ها هستند یا القاعده؟" این موضع قطعی "ویتالی چورکین" نماینده دائم روسیه در شورای امنیت سازمان ملل به نفع جریان حوثی غافلگیر کننده نبود، این اولین مرحله از پذیرش پروژه انصارالله در ادامه مرحله انقلابی و انتقالی در یمن است که به دنبال ثبات و سازندگی و رهایی از نفوذ عربستان سعودی و تهدیدات تروریستی و مداخله‌های آمریکا است. 

مسکو در درگیری جهانی بر ضد غرب و متحدان فاشیسم آن قرار گرفته است و می‌داند که پیروزی انقلاب حوثی ها در این کشور در راستای منافع آن است.
 اما در این میان نباید از دیپلماسی ایران که پل محکمی بین روسیه و انقلابیون یمن ایجاد کرد، غافل شد. ایران که همچنان در رد بررسی پرونده‌های منطقه‌ای با غرب در حاشیه مذاکرات هسته‌ای اصرار دارد، به دنبال افزایش چارچوب تفاهم استراتژیک با ایران در مورد این پرونده‌ها است. تفاهم بین 2 کشور در زمینه سوریه نمونه‌ای است که بر عراق و یمن و بحرین و مصر و همچنین عربستان سعودی و آمریکا در منطقه و مبارزه با تروریسم نیز منطبق است.

چه کسی پیشنهاد ائتلاف
"ناهض حتر" نویسنده این مقاله در الاخبار تاکید می کند: روابط استراتژیک با روسیه امروزه بیشترین حضور را در موضوعات مورد طرح در تهران دارد، ایرانی‌ها معتقدند که مسکو یک و نیم دهه فرصت ائتلاف بین 2 کشور را از دست داده و الان باید اقدامات مشترک در این روند فشرده‌تر شود. در دهه اول انقلاب اسلامی در ایران درگیری ایدئولوژیک بر مناسبات دوجانبه حاکم بود، از سوی دیگر صدام حسین رئیس جمهور عراق هم‌پیمان سنتی روسیه به شمار می‌رفت و مسکو با اینکه با جنگ بین 2 کشور برادر مخالف بود، اما طبعاً به سمت عراق تمایل داشت. همچنین مسکو از روند سرکوب حزب مارکسیسم توده سرخورده شده بود.   

روس ها در دهه دوم بین سال‌های 1990 تا 2000 از ایدئولوژی مارکسیسم جدا شدند، آن‌ها به دنبال هم‌گرایی با غرب بودند و ایران در ابعاد مثبت و منفی برای آن‌ها اهمیتی نداشت. در اوایل دهه 90 ایرانی‌ها نیز عملاً با رویکردهای ایدئولوژیک در یوگسلاوی سابق در کنار غرب و بر ضد روس ها قرار گرفتند. آن‌ها به دنبال کمک به مسلمانان بوسنی در مقابله با ارتودکس های صرب بودند. 
وقتی که ولادیمیر پوتین به کاخ کرملین راه پیدا کرد و طرح نجات روسیه و حفظ وحدت و استقلال و تقویت توانمندی‌های اقتصادی و دفاعی این کشور را آغاز کرد، مسکو همچنان به دنبال مشارکت برابر با غرب بود. این گفتمان تا همین اواخر رویکرد غالب دیپلماسی روسیه بود و آن‌ها از "شرکای غربی " خود سخن می‌گفتند. این سیاست دوگانه در رویکردهای روسیه در مورد ایران تأثیرگذار بود. 

چه کسی پیشنهاد ائتلاف

از سویی مناسبات دوجانبه منافع روسیه را تقویت می‌کرد و از سوی دیگر مسکو به دنبال بی‌طرفی منفی در درگیری‌های ایران با غرب بود. مسکو در دوره پوتین در همین راستا به تحریم‌های سازمان ملل بر ضد تهران متحد می‌ماند و بهانه‌هایی در زمینه نگرانی از نظامی سازی برنامه هسته‌ای ایران مطرح می‌کرد.
 در دوران پوتین تهران به دنبال ایجاد مناسبات استراتژیک با مسکو برآمد، اما همچنان کرملین واکنش‌های در قبال این ائتلاف را در نظر می گرفت. 

روسیه و ایران انقلاب های عربی را با نگرانی آغاز کردند. البته مسکو اشتباه بزرگ خود را مرتکب شد و موافقت با حمله به لیبی به بهانه کمک به انقلابیون را اعلام کرد. تهران تحولات موجود در جهان عرب را بیداری اسلامی خواند. اما این دو وقتی روند تحولات به سمت حمله به متحد مشترکشان یعنی سوریه منجر شد هم‌گرایی ها و هماهنگی‌های سیاسی و اقدامات خود را برای جلوگیری از فروپاشی این کشور مرکزی در ابعاد ژئوپلیتیک آغاز کردند تا سوریه در دست غرب و گروه‌های تکفیری و شبه‌ نظامیان مزدور گرفتار نشود. 

چه کسی پیشنهاد ائتلاف
علاءالدین بروجردی رئیس کمیسیون امنیت ملی در مجلس شورای اسلامی در گفتگویی تصریح کرد که نقطه تحول بی‌سابقه در مناسبات روسیه با ایران در بحران اوکراین و هجمه گسترده آمریکا و غرب بر ضد روسیه بود. در این مرحله تهدیدات نظامی و تحریم‌های آزاردهنده و کاهش ساختگی قیمت نفت آغاز شد و حتی موضوع تحریک گروه‌های تروریستی در چچن و دیگر جمهوری‌های مسلمان روسیه نیز مطرح گردید. در این مرحله بود که مسکو متوجه شد که در همان جبهه ایران قرار دارد و با همان دشمنان مواجه است، به همین علت افق تحرک چرخ مناسبات استراتژیک بین 2 کشور با چین تحت عنوان نهضت شرقی آغاز شد. 
محتوای سیاست ایران در قبال روسیه جدید نبود، چرا که امام خمینی مؤسس این دیدگاه استراتژیک بوده و معتقد بود که موازنه جهانی قدرت با "روسیه مقتدر" و "ایران مستقل" بهتر می‌شود. این شعار البته در ابعاد تاریخ و جغرافی و استراتژیک جمله ای پیچیده به شمار می‌رود. 

روسیه تزاری پیشتر قدرتی مقتدر بود اما در شمال ایران نفوذ کرده بود، این در حالی بود که انگلیس در جنوب این کشور نفوذ داشت، روسیه در آن زمان مانع از جنبش‌های آزادیبخش ایرانی‌ها می‌شد و محور اصلی سرکوب انقلاب قانون اساسی دموکراتیک در سال 1906 معروف به انقلاب مشروطه بود. شوروی سابق نیز تا مدتی پس از جنگ جهانی دوم مقتدر بود و حضور نظامی و سیاسی خود را در ایران تحمیل کرده بود. 

این کشور از ایجاد جمهوری مهاباد برای کردها حمایت می کرد و تا زمانی که آمریکایی‌ها بعد از سرنگونی مصدق حضور خود را بر ایران تحمیل کردند به عامل اصلی در سیاست ایران تبدیل شده بود. اما حضور آمریکایی‌ها که انقلاب اسلامی ایران آن را ریشه کن کرد، سطحی بود و نتوانست به فرهنگ بومی این کشور راه پیدا کند. این در حالی است که نخبگان تهران هنوز هم با روسیه هم‌گرایی دارند. 

چه کسی پیشنهاد ائتلاف
خیابان جمهوری آنجایی که از خیابان فردوسی منشعب می‌شود 2 سفارتخانه دارد که قدمت آن‌ها به قرن 19 بازمی‌گردد، تاریخ همچنان در این خیابان وجود دارد. این 2 سفارتخانه با وسعت زیاد و ساختمان‌های بزرگ و کلاسیک و درختان و دیوارهای بلند از رقابت امپراتوری روسیه و انگلیس در گذشته ایران حکایت دارند، اما حافظه تاریخی واقعیت‌های ژئوپلتیک را نمی‌تواند از بین ببرد. روسیه، انگلیس یا آمریکا نیست که بتوان آن را از منطقه اخراج کرد. روسیه همسایه بزرگ ایران است و دیکتاتوری جغرافیا اشکال متنوعی از مناسبات دوجانبه را در تمامی ابعاد از اقتصادی گرفته تا دفاعی و ... به طرفین تحمیل می‌کند.  

در باب استراتژیک ائتلاف بین این 2 کشور قلعه ای محکم برای منافع آن‌ها و منافع متحدانشان است. البته چنین ائتلافی طبعاً نباید به استقلال ایران ضربه بزند. روسیه ضعیف می‌تواند گذرگاهی برای آزار دادن جمهوری اسلامی باشد، اما انقلاب اسلامی اساساً انقلابی برای استقلال است و در هیچ ائتلافی افراط نمی‌کند. رویکردهای محافظه‌کارانه در کشور از جمله حسین شریعتمداری رئیس مؤسسه مطبوعاتی کیهان استفاده از اصطلاح ائتلاف در مناسبات دوجانبه را رد کرده و به اصطلاح مناسبات استراتژیک اصرار دارد. تفاوت آشکار بین این 2 اصطلاح تأکید ایران در رویکردهای رویکرد‌های استقلال‌طلبانه خود را نشان می‌دهد.  

چه کسی پیشنهاد ائتلاف

این مشاجره البته اساسی نیست، چرا که موازنه های قدرت کنونی بین روسیه و ایران اجازه سیطره مسکو بر تهران را نمی‌دهد و آنچه از شادی سیاست‌مداران ایرانی در پیوستن روسیه به روش ایران در هم‌گرایی با پرونده‌های منطقه‌ای و بین‌المللی به چشم می‌خورد، به علت پیروزی استراتژی جمهوری اسلامی است. 
تحولات در خط دوجانبه بین تهران و مسکو پی در پی دنبال می‌شود، گویا که 2 کشور در چند هفته و چند ماه به دنبال جبران فرصت همکاری‌هایی هستند که در طول دهه‌های قبل از دست داده اند. در بیستم ژانویه گذشته وزیر دفاع روسیه در سفری مهم به تهران رفت تا توافق نامه بی‌سابقه‌ای در زمینه دفاعی با این کشور امضا کند. 

یک منبع عالی‌رتبه مرتبط با این پرونده توضیح داد که صنایع نظامی ایران پیشرفته و فعال است و نیازهای نیروهای مسلح شامل خودروهای زرهی و تانک‌ها و توپخانه‌ها و موشک‌ها را برآورده می‌کند، اما آنچه ایران در میان صنایع نظامی روسیه نیاز دارد، در 3 محور مطرح است: سامانه های ضدموشکی اس 300 و اس 400؛ شبکه‌های رادار پیشرفته و هواپیماهای جنگی استراتژیک. 
چه کسی پیشنهاد ائتلاف
این منبع در مورد احتمال موافقت روسیه با این درخواست می‌گوید در ابعاد سیاسی مشکلی وجود ندارد و در ابعاد فنی ما به دنبال مقدمه سازی و اقدامات اجرایی در این زمینه هستیم. در ادامه این سوال مطرح است که آیا این هم‌گرایی به ارتباط صنایع نظامی 2 کشور منجر خواهد شد؟ در اینجا ملاحظه سنتی ایرانی‌ها در مورد حساسیت به استقلال کشور باز هم خود را نشان داد. روند واقعی مناسبات دفاعی بین روسیه و ایران روش‌هایی از همکاری را اعمال خواهد کرد که لزوما تا سطح مورد نظر نخبگان نخواهد رسید.  

در ابعاد اقتصادی روسیه و ایران دستاورد تاریخی را در توافقی به دست آوردند که گرچه حجمش اندک است ( با ارزش 20 میلیارد دلار) اما مهم این است که زمینه را برای خارج کردن دلار آمریکا از مناسبات اقتصادی و تجاری بین 2 کشور فراهم کرد و 2 طرف در مبادله‌های خود از واحد پول ملی خود استفاده می‌کنند. این روند به انفجار در مبادلات روسیه و ایران و تشویق پروژه‌ها و سرمایه‌گذاری‌های مشترک منجر خواهد شد. طبعاً ما در اول راه قرار داریم، اما این مسیر آماده و تا بی‌نهایت گسترده است. 

چه کسی پیشنهاد ائتلاف

ایران خطوط راه‌آهن و شبکه لوله‌گذاری خود را در تصرف صادرات نفتی - و اخیراً غیرنفتی – روسیه قرار داده که به بندرهای این کشور در خلیج‌ فارس می‌رسد. این بندرها در آینده میزبان ناوگان دریایی روسیه خواهند بود که برای اولین بار می‌توانند در آن‌ها بارگیری و اقامت کنند. 

در پرونده هسته‌ای روس‌ها صرف‌نظر از امضای توافق‌نامه با غرب و رفع تحریم‌های بین‌المللی یا عدم امضای توافق‌نامه به همکاری با تهران ادامه خواهند داد و نیروگاه اتمی برای ایران احداث خواهد کرد. رئیس جمهور این کشور که آمریکا را گرگ خوانده، باب معاهده دفاعی شانگهای را در برابر ایران گشوده است، چرا که "شیطان بزرگ " را دشمن مشترک 2 طرف می‌بیند. ما امروز در آستانه یک لحظه استراتژیک در تاریخ جهان هستیم، لحظه‌ای که ائتلاف روسیه مقتدر و ایران مستقل ایجاد شده و پیش بینی امام خمینی محقق خواهد شد.



ارش ویژه/
واقعیت این است که رژیم اسرائیل بصورت خزنده‌ در حال گسترش نفوذ خود در مناطق مختلف جهان است. قفقاز، آمریکای لاتین، اروپا و حالا شرق آسیا. کشورهای شرق آسیا که ایران نیز بیشترین تبادل اقتصادی را با آن‌ها دارد، اکنون آمریکا را نیز در شراکت اقتصادی و امنیتی با اسرائیل پشت سر گذاشته‌اند. گزارش مشرق تنها گوشه‌ای از این روابط را بررسی کرده است.
 گروه گزارش ویژه مشرق- داستان از آنجا شروع شد که در اواسط قرن 19 میلادی، امپراتوری عثمانی رو به ضعف نهاد و زمزمه‌های فروپاشی «مرد بیمار اروپا» همه جهان را پر کرد. اما یهودیان مانند سایرین فقط به شنیدن این حقیقت تلخ اکتفا نکردند بلکه نشستند و نقشه کشیدند و تا همین الآن به نقشه خود وفادار مانده‌اند. نقشه خیلی ساده بود: استفاده از نفوذ خود در کشورهای غربی برای تصاحب یکی از مهمترین میراث‌های به جامانده از مرگ امپراتوری عثمانی یعنی سرزمین بیت‌المقدس که از دیرباز محل زندگی مسالمت‌آمیز مسلمانان،‌ مسیحیان و یهودیان بود. نقشه بی سر و صدا و بدون اطلاع نخبگان جوامع رخوت‌زده اسلامی به پیش رفت و پول یهودیان و قدرت اروپاییان دست به دست هم داد تا با وجود مقاومت‌های محدود اخوان‌المسلمین، غده‌ای سرطانی در قلب جهان اسلام کاشته شود.

پس از تأسیس این رژیم غاصب،‌ نقشه‌های جدیدی کشیده شد تا مرحله به مرحله با توجه به شرایط پیرامونی بر قدرت اسرائیل افزوده شود. البته آنچه در این میان در غفلت اسرائیلیان متولد شد و با همه قوا تلاش کرد تا نقشه‌های آنان را به باد هوا تبدیل کند، انقلاب اسلامی ایران بود. مقابله این دو در دو قطب مخالف از جهان اسلام، چند دهه است که تداوم یافته گر چه هیچ یک از نفوذ در سایر مناطق جهان نیز غافل نیستند. در گزارش‌های پیشین مشرق، به نفوذ اسرائیل در آمریکای لاتین (اینجا)، نفوذ در دولت فرانسه (اینجا) و تلاش برای نزدیک شدن به مرزهای شمال‌غرب ایران (اینجا) و همچنین ردپای این رژیم در جام‌جهانی برزیل (اینجا) پرداختیم. یکی دیگر از مناطقی که اسرائیل به ویژه از ابتدای قرن 21 بر آن دست گذاشته، شرق آسیا است. 

در ادامه گزارش با جزئیات بیشتری به این موضوع می‌پردازیم که کشورهای شرق آسیا چگونه فناوری‌های نوین خود را سخاوتمندانه در اختیار رژیم اسرائیل دشمن شماره یک بشریت و تهدید اصلی خاورمیانه و جهان قرار می‌دهند در حالی که روابطشان با ایران تنها تا محدوده صادرات کالاهای مصرفی (بعضا بی‌کیفیت) در قبال دلارهای نفتی بلوکه شده ایران در این کشورهاست و خود را حتی به اندازه دادن رأی بر ضد این رژیم کودک‌کش در مجامع بین‌المللی نیز به زحمت نیانداخته‌اند.

چشم طمع اسرائیل به شرق آسیا: نفوذ در شرق پس از تصاحب غرب
این منطقه وسیع با قابلیت‌های فراوانی که در دهه‌های اخیر به دست آورده، چشم طمع اسرائیل را به خود دوخته است
واگرایی و همگرایی بین‌المللی رژیم صهیونیستی از زمان تأسیس

زمانی که حزب نژادپرست صهیونیسم پیش از آغاز قرن 20 میلادی اهداف استعماری خود را بیان کرد، کسی تصور نمی‌کرد استعمارگری این گروه پس از پایان کار استعمارگران باسابقه‌ای چون انگلیس و فرانسه یعنی اواسط قرن، تا الآن تداوم یابد. البته منظور ما در اینجا استعمار کهن یا همان غصب نظامی است که به جز در استثنائاتی پایان پذیرفته است و الا استعمار نو و فرانو همچنان به صورت گسترده تداوم دارد. 

حزب صهیونیسم رفتارهای استعمارگرانه خود را در نیمه نخست قرن 20 با استعمارگران منطقه یعنی انگلیس و فرانسه هماهنگ ساخت تا هر چه بیشتر به ویژه با خرید املاک اعراب، بر سرزمین‌های مورد نظر خود حاکم شود. اما پس از کوچ نیروهای انگلیس و فرانسه از خاورمیانه، دست‌پرورده آنها یعنی اسرائیل همچون زخمی در قلب منطقه باقی ماند. وقتی قیمومیت فلسطین پس از جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی به انگلیس واگذار شده بود، رونالد استورز فرماندار انگلیسی بیت‌المقدس خطاب به حزب صهیونیسم گفت:‌ «اسرائیل باید یک اولستر یهودی در دریایی از خصومت بالقوه مبتنی بر عربگرایی باشد» اولستر یکی از استان‌های ایرلند (در نزدیکی انگلیس) است که در همان سال‌ها به شدت جنجالی شده بود زیرا عده‌ای خواهان تقسیم آن میان ایرلند شمالی و جنوبی و عده‌ای دیگر خواهان اتحاد آن به عنوان یک منطقه مجزا از نواحی پیرامونی بودند.

اسرائیل تا چند دهه پس از تشکیل در 1948 میلادی، دوستان اندکی در آسیا و آفریقا داشت و حتی بارها توسط ائتلاف اعراب مورد حمله واقع شد. اما در اروپای غربی و آمریکا بواسطه نفوذ اقتصادی، دوستانی برای خود دست و پا کرده بود، کسانی که بدون کمک و توافق آنها اساساً این غده سرطانی در جهان اسلام شکل نمی‌گرفت. از همه پیش‌تر، این آمریکا بود که به ریاست‌جمهوری هری ترومن، تنها 11 دقیقه پس از اعلام تشکیل دولت اسرائیل، آن را به رسمیت شناخت. البته علاوه بر دول غربی،‌ رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی که خواهان گسترش بی‌دردسر برنامه هسته‌ای خود بود از وجود اسرائیل حمایت کرد، همچنین برخی دیکتاتورهای نظامی در آمریکای لاتین هم به این خیل پیوستند تا حمایت‌های نظامی و امنیتی از سروران خود دریافت کنند. لابد می‌دانید محمدرضا پهلوی با همه غربگرایی و حتی روابط اقتصادی و امنیتی با اسرائیل، هیچ گاه آن را به صورت رسمی (دوژور) به رسمیت نشناخت و به روابط غیررسمی (دوفاکتو) بسنده کرد.

چشم طمع اسرائیل به شرق آسیا: نفوذ در شرق پس از تصاحب غرب
هیلاری کلینتون: اسرائیل برای ما تنها یک متحد نیست؛ بلکه چراغ راهنمایی است از معنای آنچه که دموکراسی می‌تواند و باید باشد...اگر مردم خاورمیانه درباره مفهوم دموکراسی تردید دارند، به اسرائیل بنگرند.

اسرائیل این ایده را ترویج می‌کند که حمایت کشورهای غربی از آن به گسترش دموکراسی در خاورمیانه می‌انجامد

چشم طمع اسرائیل به شرق آسیا: نفوذ در شرق پس از تصاحب غرب
پس از پایان جنگ با اعراب و شکست آنان در جنگ با رژیم صهیونیستی در دهه 1960 و 1970 میلادی، اسرائیل عمدتاً تلاش کرد اتحاد خود را با کشورهای غربی افزایش دهد. در طول این سال‌ها یعنی اواخر قرن 20 و اوایل قرن 21، نفوذ اسرائیل در کشورهای غربی افزایش یافت تا نه صرفاً بر مبنای منافع مشترک در سیاست خارجی (که ممکن است موقت باشد) بلکه بواسطه محدودیت‌ها و مأموریت‌هایی که نفوذ اسرائیل تعیین می‌کند، اتحاد آنان با اسرائیل تداوم یابد.این نفوذ مدیون اتخاذ سه سیاست همزمان توسط سران رژیم صهیونیستی بود:‌ گسترش نفوذ اقتصادی با بهره‌گیری از یهودیان ثروتمند در آن کشورها؛ گسترش نفوذ سیاسی با حمایت مالی از نامزدهای خاص در انتخابات؛‌ گسترش نفوذ فرهنگی با تأسیس رسانه‌های قدرتمند و انتشار کتب و مجلات. این مورد آخر به تحقیق، شاهکار نظریه‌پردازان اسرائیل در عصر اطلاعات و دانایی است. آنان توانستند فرقه‌ای تحت عنوان مسیحیان صهیونیست را تقویت کنند و عقایدی به نفع رژیم صهیونیستی را در میان مسیحیان ترویج کنند. مسیحیان صهیونیست یااوانجلیست معتقدند تا دولت یهودی در فلسطین شکل نگیرد، مسیح ظهور نخواهد کرد! از این رو با کمک به تشکیل اسرائیل، خود را مقدمه‌ساز ظهور دانسته و طبیعتاً دشمن مسیح یا دجال را نیز بر مهمترین دشمنان اسرائیل یا مسلمانان تطبیق می‌کنند. بسیاری از این عقاید در قالب رمان‌های ادبی به ویژه در ذهن نسل‌ جوان تزریق شد. در آمریکا بسیاری از سیاستمداران به ویژه نومحافظه‌کاران حزب جمهوری‌خواه علناً از «منافع اسرائیل» سخن می‌گویند نه منافع آمریکا.

نفوذ در شرق پس از تصاحب غرب؛ چشم طمع اسرائیل به شرق آسیا +تصاویر ///
رژیم صهیونیستی همچنین تلاش کرد خود را تنها دموکراسی در خاورمیانه بنامد به گونه‌ای که هم‌اکنون بسیاری از شهروندان کشورهای غربی کشتار فلسطینیان توسط اسرائیل را هزینه تداوم حیات دموکراسی در منطقه می‌دانند. اسرائیل در این نگاه،‌ پهلوانی دلاور است که بسیار جلوتر از خط مقدم مبارزه جهان آزاد علیه جهان جاهل و متعصب، خود را در میانه میدان و در دل دشمن قرار داده است. از این رو باید از آن دفاع کرد تا بتواند با اعراب و مسلمانان مبارزه کند. وقتی چنین افکاری هر روزه توسط رسانه‌ها تقویت شود، طبیعی است شهروندان کشورهای غربی به سران خود اجازه می‌دهند که نه لزوماً برای منافع اسرائیل بلکه برای منافع ملی خود از آن رژیم غاصب حمایت کنند.

نفوذ در شرق پس از تصاحب غرب؛ چشم طمع اسرائیل به شرق آسیا +تصاویر ///
هدیه کودکان اسرائیلی به کودکان غزه!
در مورد آلمان البته شرایط تا حدودی متفاوت است. آلمان‌ها به دلیل قضیه هولوکاست در جنگ جهانی دوم که راست یا دروغ در میان مردم آن کشور جاافتاده است، به نوعی خود را مدیون یهودیان می‌دانند. از این رو سران این کشور نه تنها جرأت اعتراض به اسرائیل را از دست داده‌اند (زیرا ناگهان با تبلیغات جهانی علیه خودشان به نام احیای اندیشه‌های خطرناک هیتلر مواجه خواهند شد)، بلکه حتی اجازه ندارند با دشمنان اسرائیل (از جمله ایران) روابط استراتژیک داشته باشند.

اسرائیل در این سال‌ها یعنی دهه‌های پایانی قرن 20 اگر چه مهمترین سرمایه‌گذاری خود را در کشورهای غربی متمرکز کرد اما همزمان تلاش کرد امنیت خود را نیز با امضای پیمان‌هایی چون کمپ‌دیوید و همکاری‌های غیررسمی با سران کشورهای خاورمیانه تضمین کند. از این رو به تدریج همراهانی در منطقه برای خود دست و پا کرد تا جایی که اکنون سیاست خارجی اردن، ترکیه و  عربستان عملاً در بسیاری از موضوعات با رژیم صهیونیستی هماهنگ است. مصر و اردن که زمانی به عنوان همسایگان رژیم صهونیستی مهمترین حملات را به این کشور انجام دادند، آن را به رسمیت شناختند، ترکیه با اسرائیل مانور نظامی مشترک برگزار کرد و سرمایه‌گذاری‌های فنی و اقتصادی توسط شرکت‌های صهیونیست در عربستان صورت گرفت.

چشم طمع اسرائیل به شرق آسیا: نفوذ در شرق پس از تصاحب غرب
این کاربر اینترنت نیز باور دارد که خشونت علیه فلسطینیان، به تداوم حیات «تنها دموکراسی خاورمیانه» می‌‌ارزد

علاوه بر این با فشار قدرت‌های غربی، بسیاری از کشورهای آفریقایی (عمدتا‌ً در جنوب صحرای آفریقا) نیز در دهه 1990 میلادی اسرائیل را به رسمیت شناختند و با این حساب از تمام دنیا در ابتدای قرن 21 میلادی، فقط از سویی ایران و سوریه و از سوی دیگر قفقاز و شرق آسیا تا حدودی از همکاری با اسرائیل دور افتاده بود. طبیعی است اسرائیل برای مورد اول یعنی ایران و سوریه رویکردی حذفی را در پیش گرفت زیرا می‌دانست تا زمانی که حزب علوی بعث در سوریه و جمهوری اسلامی در ایران حاکم است، هیچ امیدی به رفع خصومت‌ها وجود ندارد. اما در مورد قفقاز و شرق آسیا قضیه متفاوت بود. اسرائیل تلاش کرد هر چه بیشتر نفوذ و همکاری خود را با این کشورها افزایش دهد. 
با توجه به مطالب یادشده تاحدودی روشن شد چرا اسرائیل در قرن 21 در مرحله‌ای جدید از گسترش متحدان خود،‌ به قفقاز و شرق آسیا روی آورده است. ما پیش‌تر در گزارشی به فعالیت‌های رژیم صهیونیستی در قفقاز و آسیای مرکزی پرداختیم و حالا می‌خواهیم ببینیم اسرائیل در شرق آسیا چه می‌کند و در چه حوزه‌هایی فعالیت دارد. 

رویکرد جدید اسرائیل به شرق آسیا

طبیعی است مجبوریم برای بررسی اقدامات اسرائیل در شرق آسیا از اسناد منتشرشده و اقدامات علنی سخن بگوییم چون دسترسی به اطلاعات محرمانه دولت‌های شرق آسیا نداریم اما همین میزان از داده‌ها نیز نشان‌دهنده حجم وسیع فعالیت‌های رژیم صهیونیستی است.

توکیو در منتها الیه شرق آسیا بیش از 9 هزار کیلومتر با تل‌آویو فاصله دارد. اگر به همین شعاع، یک ربع دایره را در شرق اسرائیل رسم کنیم، حوزه وسیعی که اسرائیل برای افزایش همکاری‌هایش در نظر گرفته روشن می‌شود. شرکت‌های اسرائیلی با حمایت کابینه این رژیم، محصولاتشان را به بازار شرق آسیا روانه ساخته‌اند و گردش بالای سرمایه در این منطقه یکی از منابع سرمایه‌ای برای بنگاه‌های اقتصادی صهیونیستی شده است. کشورهای شرق آسیا نیز به دنبال موتور جدیدی می‌گردند تا بر بال رشد تجاری و فناورانه خود نصب کنند.

رویکرد جدید اسرائیل پس از آن صورت گرفت که با تأسیس رشته‌ مطالعات شرق آسیا در دانشگاه‌ها و مراکز پژوهشی، صهونیست‌ها ابتدا تصور عالمانه و دقیقی از فرصت‌های موجود در این منطقه بدست آوردند تا بی‌گدار به آب نزنند. ضمن اینکه همزمان روابط سیاسی و دیپلماتیک خود را این کشورها افزایش دادند تا پشتیبانی سیاسی برای بنگاه‌های اقتصادی خود فراهم کنند.

کشورهای شرق آسیا روابط دیپلماتیک خود را با رژیم صهیونیستی به صورت همزمان آغاز نکرده‌اند. استرالیا و ژاپن که در سیاست خارجی خود به ترتیب تابع انگلیس وآمریکا هستند نخستین کشورهای شرق آسیا بودند که در 1949 و 1952 روابطه سیاسی خود با اسرائیل را کلید زدند. به عکس، چین و ویتنام که رویکرهای ضدآمریکایی داشته‌اند، در 1992 و 1993 به این کار اقدام کردند. در میان این دو گروه نیز کشورهای دیگری چون میانمار، فیلیپین، تایلند، کره و سنگاپور قرار دارند.

1- ژاپن
انجمن دوستی و اتاق بازرگانی اسرائیل و ژاپن در سال 1956 تأسیس شد و از آن زمان تا کنون با همکاری سازمان‌های اجتماعی، وزارت‌خانه‌‌های خارجه، اقتصاد و صنعت در دو کشور و همچنین سفارت‌خانه دو کشور در خاک یکدیگر به تقویت روابط اقتصادی و فرهنگی میان دو کشور همت گماشته است. این سازمان با فراهم‌آوردن اطلاعات مورد نیاز برای فعالان اقتصادی و فرهنگی و برگزاری سمینار با موضوعات مختلف ر دو کشور،‌ زمینه همکاری میان دو دولت و واحدهای خصوصی در دو کشور را مهیا می‌کند.


چشم طمع اسرائیل به شرق آسیا: نفوذ در شرق پس از تصاحب غرب
سفر نتانیاهو به ژاپن در سال جاری،‌ آغازگر دور جدیدی از همکاری میان دو کشور شد
یکی از تحولات مهم اخیر در روابط دو کشور، سفر نتانیاهو به ژاپن در مه سال جاری میلادی بود. وی در جمع انجمن دوستی پارلمان‌های دو کشور گفت اسرائیل و ژاپن باید همان‌گونه که ایران و کره شمالی با هم همکاری می‌کنند، به تقویت روابط با یکدیگر بپردازند. وی برای اینکه خطر ایران را برای ژاپنی‌ها ملموس کند و آنان را با خود علیه ایران همراه کند،‌ ایران هسته‌ای را مانند کره شمالی «دغل و سرکش» خواند. اگر چه شینزو اَبه نخست‌وزیر ژاپن از نتانیاهو خواست تا به مذاکرات صلح با فلسطینیان ادامه دهد و به شهرک‌سازی پایان بخشد، اما آن دو توافق کردند تا در زمینه نظامی و فضایی به تقویت روابط بپردازند و گفتگو میان نهادهای امنیتی دو کشور را در اسرائیل ادامه دهند. 

نتانیاهو در این گفتگوها علاوه بر تقویت روابط اقتصادی به لزوم شروع همکاری در حوزه R & D (تحقیق و توسعه) اشاره کرد که در سفر وزیر اقتصاد ژاپن به اسرائیل پیگیری شد. نتانیاهو برای اینکه ژاپنی‌ها را راضی کند از قدرت فنی و فناورانه آنان تعریف و تمجید کرد و گفت توان کمتر و قابل توجهِ اسرائیل در فناوری‌های پیشرفته می‌تواند زمینه‌ای برای همکاری دو کشور در این زمینه و در نتیجه موفقیت و پیشرفت بیشترِ‌ اسرائیل و ژاپن شود. 

دیدار نتانیاهو و شنزو آبه در ژاپن
در این کنفرانس خبری نتانیاهو ایران خطر برنامه‌ هسته‌ای ایران را با سلاح اتمی کره شمالی مقایسه می‌کند

بخشی از سفر نتانیاهو دور از چشم رسانه‌ها برگزار شد و این تردیدها را در مورد همکاری‌های هسته‌ای دو کشور بیشتر کرد. داستان از آنجا شروع شد که در انفجار نیروگاه هسته‌ای فوکوشیما در 11 مارس 2011 در پی بروز سونامی،‌انگشت اتهامات به سمت اسرائیل و فعالیت‌های پنهان هسته‌ای ‌اش در آن منطقه رفت. جالب اینکه شرکت نظامی و اسرائیلی مَگنا بی.اس.پی اعلام کرد قراردادی با دولت ژاپن داشته تا حسگرهای حساس به تشعشعات هسته‌ای و دوربین‌های حرارتی خود را در اطراف مجتمع هسته‌ای فوکوشیما نصب کند و از انفجار مذکور و تشعشعات پیرامونی آن تصاویری در دست دارد. همین موضوع موجب تشدید اتهام اسرائیل شد زیرا تا همکاری هسته‌ای میان دو کشور وجود نداشته باشد،‌ دلیلی برای اعطای مجوز نصب دوربین به یک کشور خارجی وجود ندارد. کار تا آن حد بالا گرفت که محکمه بین‌المللی پرونده‌ها و جرائم سطح بالا یا SITHHC اعلام کرد شکایات متعددی علیه اسرائیل و شرکت مگنا بویژه رئیس آن یعنی "سیبُنی هایم" دریافت کرده که با استناد به شواهدی بر وقوع جرم علیه بشریت، صلح و محیط زیست تأکید دارند و «یک حادثه» نامیدنِ آن از طرف مقامات ژاپنی را خیانت به مردم ژاپن تلقی می‌کنند.

چشم طمع اسرائیل به شرق آسیا: نفوذ در شرق پس از تصاحب غرب
رژیم اسرائیل تنها کشوری است که با ژاپن توافق R & D دارد. این توافق چند ماه پیش در سرزمین‌های اشغالی امضا شد

پس از سفر نتانیاهو به ژاپن و به دعوت نخست‌وزیر اسرائیل، توشیمیتسو موتِجی وزیر اقتصاد، تجارت و صنعت ژاپن در 6 ژوئیه 2014 میلادی به سرزمین‌های اشغالی سفر کرد. وی علاوه بر معاونانش در وزارت اقتصاد، هیإتی شامل نمایندگان ارشد حوزه‌های مختلف صنعتی و اقتصادی ژاپن را نیز به اسرائیل آورد. وزیر ژاپنی با همتایش نفتالی بِنِت قرارداد همکاری برای حمایت متقابل از پروژه‌های صنعتی R & D میان شرکت‌های ژاپنی و اسرائیلی امضا کردند. توافق R &‌D یا تحقیق و توسعه به راه‌اندازی فعالیت مشترک در تحقیقات بنیادین و کاربردی اشاره دارد که هدفش کشف راه‌حل‌های جدید برای مشکلات، تولید دانش نو یا طراحی کالاهای جدید است. دفتر دانشمندان ارشد در وزارت اقتصاد اسرائیل مسئولیت اجرای این توافق‌نامه را دارد. نکته مهم در مورد این موافقت‌نامه این است که رژیم اسرائیل تنها کشوری است که چنین قراردادری با ژاپن دارد. 


نفتالی بِنِت وزیر اسرائیلی در این زمینه گفته است: «ما به تلاش‌های‌مان برای تقویت پیوند‌های اقتصادی با کشورهای شرق آسیا ادامه می‌دهیم... این توافق یک دستاور فوق‌العاده و نشان‌دهنده تغییر در سیاست‌ ژاپن نسبت به روابط اقتصادی با اسرائیل است... همکاری بین‌المللی در حوزه R & D یک تخته‌شیرجه بی‌نظیر برای ورود شرکت‌های اسرائیلی به بازارهای جدید است. این توافق یک چهارچوب عالی برای پروژه‌های مشترک و ابتکاری است.» در زمان حضور این هیأت، سمیناری برای بررسی فرصت‌ها در همکاری اقتصادی کلان دو کشور با حضور تاجران و نمایندگان شرکت‌های مختلف ژاپنی و اسرائیلی برگزار شد. 

چشم طمع اسرائیل به شرق آسیا: نفوذ در شرق پس از تصاحب غرب
اسرائیل از متهمان ردیف اول انفجار فوکوشیما در مارس 2011 است؛ آنچه مقامات ژاپنی «یک حادثه» خواندند

ایتان کوپرستاچ، وابسته اقتصادی اسرائیل در ژاپن اعلام کرد سالانه بیش از 6000 فعال اقتصادی ژاپنی در فعالیت‌هایی که وی از طرف وزارت اقتصاد اسرائیل در ژاپن ترتیب می‌دهد، شرکت می‌کنند و تعدادی روزافزون از رؤسا و نمایندگان شرکت‌های ژاپنی به اسرائیل سفر می‌کنند. معاونت تجارت خارجی در وزارت اقتصاد اسرائیل آمار داده که در سال 2012 میلادی صادرات اسرائیل به ژاپن 953 میلیون دلار بوده است. عمده صادرات شامل ماشین‌آلات، تجهیزات الکترونیکی، وسایل ارتباطی،‌ وسایل تجهیزات پزشکی و چشم‌پزشکی، مواد شیمیایی و بیولوژیک،‌ میوه‌ها، سبزیجات و تجهیزات رایانه‌ای است. در همان سال 2012 میلادی،‌ ارزش واردات اسرائیل از ژاپن 2.08 میلیارد دلار بوده که عمدتاً‌ ماشین‌آلات،‌ تجهیزات رایانه‌ای،‌ دستگاه‌های اتوماتیک و تجهیزات الکترونیک بوده است.

2- چین
مطالعات پیرامون یهودیان و اسرائیل در دهه‌های 1980 و 1990 در چین رشد کرد و چین دریافت که می‌تواند در دو زمینه اصلی یعنی تجهیزات نظامی و فناوری ‌های ارتباطی و اطلاعاتی از توانمندی‌های رژیم صهیونیستی بهره گیرد. از همین رو سیاست ضدغربی خود را در مورد اسرائیل کنار گذاشت و پس از برقراری روابط دیپلماتیک بر تعاملات اقتصادی و تجاری افزود.

چشم طمع اسرائیل به شرق آسیا: نفوذ در شرق پس از تصاحب غرب
تجهیزات نظامی یکی از صادرات عمده رژیم صهیونیستی به چین است

نخستین بار اسحاق رابین در 1993 و سپس نتانیاهو در 1997 و 1998 از پکن دیدار کردند. سفر وزیر دفاع چین به اسرائیل در 1999 میلادی منجر به قراردادهای متعدد همکاری میان دو کشور شد. پس از آن به دلیل مطلبی که دولت صیونیستی در ژوئیه 2000 پیرامون تجهیزات هشدار هوابرد و سیستم‌های پایشی فاش کرد که به چین فروخته بود،‌ روابط دیپلماتیک دو کشور به شدت کاهش یافت و حتی با فشار آمریکا،‌ صادرات تجهیزات نظامی توسط اسرائیل به چین نیز  کاهش یافت. پس از افزایش صادرات نظامی اسرائیل به 4.4 میلیارد دلار در سال 2006 به کشورهای مختلف، ظاهراً چین تصمیم گرفت به این روابط سرد خود پایان دهد. ایهود اولمرت در ژانویه 2007 میلادی دیداری سه روزه از چین داشت و برخلاف انتظارش از سران چین شنید که آنان به شدت مخالف یک ایران هسته‌ای هستند. وی گفت:«دیدار من با نخست‌وزیر، بسیار شگفتی‌آور و تشویق‌کننده بود... تأکید زیادی بر مخالفت چین با یک ایران هسته‌ای و قابلیت‌های نظامی آن صورت گرفت.». لازم به ذکر است اسرائیل با کشورهایی چون روسیه، صادرکنندگان اصلی سلاح و تجهیزات نظامی به چین هستند.


در این دیدار، دو کشور توافق‌نامه‌هایی در مسائل مالی و اقتصادی امضا کردند، از جمله صندوق مشترک تحقیق و توسعه را تأسیس کردند تا در حوزه‌های مرتبط با رایانه، فناوری‌های آبی و داروسازی به سرمایه‌گذاری مشترک بپردازند. همچنین مقرر شد اسرائیل سومین دفتر رسمی خود را در استان گوانگ‌دونگ که بیشترین رشد اقتصادی را تجربه می‌کند،‌ باز کند. اسرائیل یک سفارتخانه در پکن و سه کنسولگری در شانگهای، گوانگ‌ژو و هنگ‌کنگ دارد که چین با این حساب در میان کشورهایی که با اسرائیل رابطه دیپلماتیک دارند،‌ رتبه دوم را بعد از آمریکا دارد. علت اصلی نیز در روابط اقتصادی گسترده میان دو کشور است. برای مثال در سال 2006 میلادی یعنی پیش از سفر اولمرت،‌ صادرات چین به اسرائیل 2.4 میلیارد دلار و صادرات اسرائیل به چین 0.6 میلیارد دلار (هر دو آمار بدون احتساب هنگ‌کنگ) بوده است. این میزان حجم تجارت میان دو کشور تا سال 2013 میلادی از 10 میلیارد دلار گذشت یعنی واردات اسرائیل از چین،‌ بیش از واردات این رژیم از آمریکا شد. تازه بسیاری از کالاهای چینی در سایر کشورها تولید می‌شوند و به اسرائیل صادر می‌شوند که آنها در این آمار نیامده است. در کل با توجه به آمار 7 ماهه نخست سال 2014، 36٪ از واردات آسیایی در اسرائیل، چینی هستند کما اینکه 16.4٪ از صادرات اسرائیل نیز به چین می‌روند. چین،‌آمریکا و آلمان،‌ سه شریک تجاری عمده اسرائیل به شمار می‌روند.


پس از سفر اولمرت، دیدار بعدی مقامات دو کشور در خاک یکدیگر به سال 2011 یعنی سفر وزیر دفاع چین به اسرائیل و سپس به سال 2013 موکول شد یعنی زمانی که وانگ وزیر خارجه چین به سرزمین‌های اشغالی و همچنین فلسطین رفت و با مقامات رژیم صهونیستی و حکومت خودگردان دیدار کرد. وی از تداوم مذاکرات صلح میان دو کشور حمایت کرده و بر خلاف تلاش‌های اسرائیل، بر اهمیت مذاکرات هسته‌ای با ایران برای حل این موضوع تأکید کرد. جالب است که چین بر مبنای اهداف اقتصادی خود، روابط خود را هم با اسرائیل و هم با حکومت خودگردان و کشورهایی چون ایران که تخاصم ویژه‌ای با اسرئیل دارند، حفظ کرده و حتی در سال 2012 میلادی به نفع عضویت ناظر حکومت خودگردان در مجمع عمومی سازمان ملل رأی داد.

دو کشور همکاری‌هایی در پروژه‌های مشترک اقتصادی دارند برای مثال احداث یک خط راه‌آهن که بتواند کشورهای پیرامون دریای سرخ را نیز به کشورهای پیرامون دریای مدیترانه متصل سازد توسط دو طرف در سال 2011 مورد توافق قرار گرفت. پس از آن دو پروژه راه‌آهن و بندرسازی در اسرائیل به ترتیب با مبلغ دو و یک میلیارد دلار به کمپانی‌های صهیونیست سپرده شد. یک سال بعد، دانشگاه بین‌المللی اقتصاد و تجارت در پکن دپارتمان مستقلی در حوزه اقتصاد یهودیان و اسرائیل راه‌اندازی کرد، بسیاری از دانشگاه‌های چینی به آموزش زبان عبری روی‌ آوردند،‌ کانال‌هایی نیز برای ارتباط علمی و پژوهشی میان اندیشمندان دو کشور فراهم شد و با سرمایه‌گذاری 300 میلیون دلاری، یک مؤسسه تحقیقاتی مشترک میان دانشگاه تل‌آویو و دانشگاه سینگوا تأسیس شد.

3- کره جنوبی
اسرائیل و کره در سه زمنیه عمومی با هم داد و ستد دارند:‌ تجهیزات نظامی، انرژی و فناوری‌های جدید ارتباطی. طبق اطلاعات منتشره از مرکز آمار اسرئیل و همچنین مرکز آمار کره جنوبی، حجم تجاری روابط میان دو کشور تا سال 2000 به 1 میلیارد دلار و تا سال 2012 به حدود 2.4 میلیارد دلار رسید. اسرائیل با کره نیز قرارداد همکاری برای حمایت متقابل از پروژه‌های صنعتی R & D با هدف طراحی محصولات جدید دارد. مارس 2011 میلادی هیأت پارلمانی 11 نفره از کره جنوبی به سرپرستی لی‌بیونگ‌سوک،‌ رئیس پیشین کمیسیون حمل و نقل دریایی و زمینی در پارلمان ملی کره جنوبی از اسرائیل بازدید کرد و در هتل «پادشاه داوود» در بیت‌المقدس (این نامگذاری با عقاید اسرائیلیان در مورد آخرالزمان مرتبط است)‌ با شیمون پرز رئیس سابق این رژیم دیدار کرد. 

این هیأت که شامل پارک جین رئیس پیشین کمیته امور خارجه و تجارت نیز بود با ریوِن ریولین رئیس مجلس، وزیر دفاع و زیپی لیونی رئیس حزب مخالف دیدار کرد و در جریان اسناد هولوکاست قرار گرفت. هیأت کره‌ای همچنین از مراکز تحقیقاتی و اقتصادی اسرائیل مانند مؤسسه وُلکانی، بِتِر پلِیس (Better Place) و صنایع هوایی دیدن کردند. درخواست این گروه از پرز، امضای توافق تجارت آزاد میان دو کشور بود، توافقی که کره با آمریکا و اتحادیه اروپا نیز منعقد کرده است اما هنوز در انعقاد آن با اسرائیل ناکام مانده است. این سفر در پاسخ به سفر هیأت پارلمانی اسرائیل به کره جنوبی در سال 2010 میلادی بود.


چشم طمع اسرائیل به شرق آسیا: نفوذ در شرق پس از تصاحب غرب
حجم روابط تجاری اسرائیل و کره جنوبی حدود دو دهه است که رشد پرشتابی را تجربه می‌کند. اعداد به میلیون دلار است
سفیر کره در اسرائیل معتقد است به دلیل دستیابی دو کشور به دانش طراحی فناوری‌های جدید، این حوزه می‌تواند دو کشور را به متحدان اقتصادی تبدیل کند. از این رو در نوامبر 2013 میلادی، نخستین کارگروه اقتصاد خلاق میان دو کشور در تل‌آویو برگزار شد. اما ظاهراً روابط دو کشور یک دلیل سیاسی-نظامی مهم هم دارد:‌ اتحاد علیه دشمن مشترک یعنی کره شمالی. اسرائیل این کشور را به دلیل همکاری‌هایش با اعراب در جنگ علیه اسرائیل و همچنین همکاری‌هایی با کشورهایی چون سوریه و ایران از دشمنان اصلی خود تلقی می‌کند. اسرائیل با همکاری آمریکا و کره جنوبی تلاش فراگیری را برای جلوگیری از رشد فناوری هسته‌ای کره شمالی و اشاعه آن در منطقه انجام می‌دهند و همین مسأله موجب همکاری‌های امنیتی-‌نظامی میان سه کشور شده است. اسرائیل از ترس کره جنوبی نسبت به کره شمالی بهره برده و تجهیزات اطلاعاتی و نظامی خود را به این کشور می‌فروشد، گرچه گاهی آمریکا به نفع شرکت‌های تسلیحاتی خود، مانع از چنین اقدامی توسط اسرائیل می‌شود.


اگر چه روابط سیاسی دو کشور به چند دهه قبل برمی‌گردد، اما انجمن دوستی و اتاق بازرگانی اسرائیل و کره جنوبی در سال 2011 تأسیس شد و در این سه سال به تقویت روابط اقتصادی و فرهنگی میان دو کشور همت گماشته است. این سازمان با فراهم‌آوردن اطلاعات مورد نیاز برای فعالان اقتصادی و فرهنگی و برگزاری سمینار با موضوعات مختلف در دو کشور،‌ از میان شرکت‌های بزرگ دو کشور به عضوگیری می‌پردازد و از این طرق آنها را با یکدیگر مرتبط و زمینه فعالیت آنها را در کشور مقابل فراهم می‌کند. نحوه تأسیس این انجمن مانند سایر انجمن‌های دوستی میان اسرائیل با کشورهای شرق آسیا نشان می‌دهد با برنامه دولت رژیم صهیونیستی بوجود آمده‌اند. برای مثال همین انجمن دوستی و اتاق بازرگانی اسرائیل و کره جنوبی از IFBC یا انجمن اتاق‌های دوجانبه بازرگانی و صنعتی که یکی از ارگان‌های دولت اسرائیل است مجوز گرفته است.


چشم طمع اسرائیل به شرق آسیا: نفوذ در شرق پس از تصاحب غرب
اسرائیل اگر چه در میان مردم کشور همسایه‌اش منفور است اما رؤیای نفوذ در کشورهای قدرتمند سراسر جهان را دارد. فقط کشورهای سبزرنگ که عذاب حضور اسرائیل در میان خود را از نزدیک چشیده‌اند، با این رژیم روابط دیپلماتیک ندارند در حالی که اقتصادهای نخست دنیا یعنی آمریکا، چین، ژاپن، آلمان و ... همان کشور‌هایی هستند که بیشترین حجم روابط سیاسی و اقتصادی را با این کشور برقرار کرده‌اند. و این اتفاقی نیست!

در گردهمایی جهانی نیروی انسانی (HR) که نوامبر 2013 در کره برگزار شد، ایهود باراک نخست‌وزیر اسبق رِژیم صهیونیستی نیز شرکت داشت. وی در سخنرانی خود جملاتی گفت که نشان از یکی از سیاست‌های رژیم صهیونیستی در تقویت روابط با کشورهای جدید دارد: «در دنیای امروز، ظرفیت ملت‌ها برای جذب استعدادها و تقویت قدرت‌ فکری، بسیار مهمتر از داشتنِ منابع طبیعی بسیار و قدرت تولیدی است.» نخست وزیر جونگ هُنگ وُن به همراه وزیر آموزش کره در این همایش شرکت کرده بودند.


در یکی از فعالیت‌هایی که با کمک این انجمن و با هماهنگی سفارت کره در اسرائیل به ویژه وابسته اقتصادی این سفارت یعنی یانگ‌تا کیم برگزار شد، شرکت سرمایه‌گذاری مایکروسافت اقدام به برگزاری یک نشست تخصصی با حضور بسیاری مدیران شرکت‌های اسرائیلی کرد. این نشست که در دسامبر 2013 در اسرائیل برگزار شد در دعوت ‌نامه خود خطاب به فعالان اقتصادی اسرائیل از سابقه 25 ساله همکاری اقتصادی میان دو کشور گفته و اضافه کرده «رابطه میان دو کشور به سرعت در حال افزایش است و شما وقتی در حال طراحی استراتژی جهانی خود هستید، باید کره را به عنوان یکی از نخستین اهداف همکاری خود در نظر بگیرید. کره‌ای‌ها عموماً احترام و تحسین فوق‌العاده‌ای نسبت به اسرائیل به ویژه فرهنگ نوآوری در آن قائل هستند و بسیار مشتاقند تا از ما بیاموزند و پیوندهای تجاری‌شان را با ما افزایش دهند. آنها همچنین می‌توانند چیزهای زیادی به ما بیاموزند چون بازار بین‌المللی دارند، بهره‌وری بالایی در تولید دارند و فعالیت‌های اقتصادی‌شان جهانی است. جدا از بازار پرمایه کره، آنها دروازه آشنا و بی‌نظیری برای ورود ما به اقتصاد گسترده چین هستند.» نکته دیگری که میزان همکاری دو کشور را نشان می‌دهد، جایگاه وابسته اقتصادی  سفارت کره در اسرائیل، در کشور خودش است. وی همزمان مدیر اداره بنگاه‌های اقتصادی متوسط و کوچک در کره جنوبی است.  

4- استرالیا
حدود 100 هزار یهودی در استرالیا زندگی می‌کنند و طبق آمار سال 2011 میلادی، 9229 متولد اسرائیل در این کشور زندگی می‌کنند. شاید همین مسأله موجب شده اتاق بازرگانی استرالیا و انگلیس توسط استرالیا تأسیس شود. این اتاق یکی از سازمان‌های معتبر و فعال در استرالیا است که بیش از 1000 شرکت استرالیایی عضو آن هستند. AICC در چند شهر استرالیایی و همچنین در تل‌آویو دفتر دارد. و باز شاید همین جمعیت یهودی و اسرائیلی بود که 8 سال پیش نفتالی تامیر سفیر اسرائیل در استرالیا را واداشت تا رژیم متبوع خود را به افزایش همکاری با استرالیا فراخواند:«اسرائیل هنوز ارزش همکاری با استرالیا در آسیا را نشناخته است. این همکاری، راهی است برای ما تا جایگاه خود را در کشورهای همسایه استرالیا ارتقا دهیم.» 

شاید بپرسید خُب چرا رِژیم صهیونیستی مستقیماً با همسایگان استرالیا به افزایش همکاری‌ها اقدام نمی‌کند؟ داستان از این قرار است که رژیم صهیونیستی بر مبنای دیدگاهی نژادپرستانه تشکیل شده است و این دیدگاه را در سیاست خارجی خود هم دنبال می‌کند. از این رو استرالیا که ساکنان سفیدپوستش از انگلیس به آنجا مهاجرت کرده یا منتقل شده‌اند، می‌تواند راه تعامل اسرائیل با زردپوستان شرق آسیا باشد. 


چشم طمع اسرائیل به شرق آسیا: نفوذ در شرق پس از تصاحب غرب
پیروزی اَبُت در انتخابات سال گذشته میلادی، نفوذ اسرائیل در استرالیا را تسریع کرده است
البته این گونه صحبت‌های علنی که در مصاحبه وی با هاآرتص منتشر شده است، شاید اگر از دیپلمات‌های کشوری دیگر صادر می‌شد، تا مدتها پیراهن عثمان شده و توسط نهادهای حقوق بشر در دنیا محکوم می‌شد. تامیر افزود: «ما و استرالیا مانند دو خواهر سفیدپوست در منتهای شرق و غرب آسیا هستیم که پوست زرد و چشم خمیده نداریم.» لازم به ذکر است یک روی این صحبت‌ها نیز خطاب به استرالیایی‌ها بود. تا زمانی که آنها احساس نکنند تافته جدابافته از آسیا هستند و نژادشان برتر است، تمایل کمتری نسبت به همکاری با رژیم غاصب اسرائیل خواهند داشت. 

استرالیا و رژیم صهیونیستی روابط خود را در دوره هووارد به اوج رساندند. انتخابات 2013 در استرالیا خوشحالی جروزالم‌پست را دقیقاً از همین رو برانگیخته است که تونی اَبُت پیروز میدان، در مبارزات انتخاباتی‌اش گفته بود ما باید مناسبات خود با اسرائیل را به دوره هووارد برسانیم. البته هر دو حزب استرالیا حامی افزایش روابط با اسرائیل هستند و به قول جروزالم‌پست، انتخابات سال گذشته، در واقع مبارزه میان «دوست اسرائیل» و «دوست صمیمی اسرائیل» بود. شاید علت ترجیح کاندیدای ائتلاف لیبرال استرالیا بر رقیبش،‌ رأی ممتنع استرالیا در نوامبر 2012 میلادی باشد. زمانی که مجمع عمومی برای ارتقای حکومت خودگردان فلسطین به عضو ناظر رأی داد، استرالیا به جمع مخالفان طرح یعنی اسرائیل، آمریکا، کانادا، چک، پاناما و 4 کشور جزیره‌ای در اقیانوسیه نپیوست. دو سال پیش از آن نیز استرالیا یکی از افسران موساد را از کشور اخراج کرد تا اعتراض خود را نسبت به جعل پاسپورت‌های استرالیایی برای ترور محمود محبوح در دوبی توسط عناصر اسرائیلی نشان دهد. 

با انتخاب اَبُت اوضاع به نفع اسرائیل تغییر کرد. استرالیا این بار در نوامبر 2013 در مجمع عمومی سازمان ملل از اسرائیل حمایت کرد و در حالی 158 کشور خواهان پایان شهرک‌سازی توسط این رژیم غاصب در اراضی فلسطینی شدند، به جمع 9 کشوری پیوست که مخالف قطع‌نامه بودند. تانیا پلیبرسک سخنگوی جناح مخالف در امور خارجه اعلام کرد «این خیلی غیرمعمول است که این گونه یک سیاست، تغییر کند بدون اینکه دلیل آن برای استرالیایی‌ها بیان شود». باب کار وزیر پیشین امور خارجه در بیانی صریحتر، این حرکت اِبُت را «یک حرکت شرم‌آور به معنای واقعی کلمه» توصیف کرد.

چشم طمع اسرائیل به شرق آسیا: نفوذ در شرق پس از تصاحب غرب
رشد فناوری‌های نوین به ویژه در IT و ICT مهمترین وجه اشتراک و حوزه همکاری میان اسرائیل با کشورهای شرق آسیا است
 
اگر با همین فرمان برویم...

رشد اقتصادی اسرائیل در دهه 1990 که تا یال 2000 میلادی به 7.4٪ در سال رسید و به ویژه با اتکا به صادرات فناوری‌های پبشرفته بدست آمد، توجه کشورهای شرق آسیا را به خود جلب کرد. چون این دو ویژگی دقیقاً همان چیزی است که شرق آسیا با آن شناخته می‌شود. صنایع ارتباطی و فناوری‌های پیشرفته توسط سرمایه‌گذاری از خارج و بکارگیری دانشگاه‌های داخلی رشد چشمگیری داشت که شاهد برجسته آن خرید یک نرم‌افزار از شرکت اسرائیلی ویز (WASE) توسط گوگل به قمیت یک میلیارد دلار در سال 2013 است.

در کل می‌توان زمینه های عمده همکاری رژیم صهیونیستی با شرق آسیا را این‌گونه برشمرد: انرژی هسته‌ای، مهندسی کشاورزی و صنایع پیشرفته، آی تی و فناوری اطلاعات، پژوهش و طراحی،‌ تجارت اسلحه و تجهیزات نظامی، همکاری امنیتی،‌ سیاست‌گذاری مشترک در تحولات جهانی. این‌همه نشان از سرمایه‌گذاری عظیم و متنوع رژیم اسرائیل بر کشورهای شرق آسیا از طریق اشتراک منافع دارد زیرا اشتراک جغرافیایی وجود نداشته و اشتراک فرهنگی نیز دور از دسترس است. بنابر این اسرائیل با بدست‌آوردن توان نظامی، اطلاعاتی و فناورانه در سال‌های گذشته، اکنون به لقمه چربی در چشم کشورهایی چون ژاپن و کره جنوبی تبدیل شده و کشورهای شرق آسیا را مشتاق همکاری با خود ساخته است. یکی از راه‌های مقابله مؤثر ایران با چنین تمایلی، بدست‌آوردن توانایی‌های پیشرفته در مسائل نظامی و ارتباطی و پیشنهاد همکاری به این کشورها با قیمت پایین‌تر است.

در این گزارش تنها به چهار کشور در شرق آسیا پرداختیم اما همین داده‌ها نیز نشان می‌دهد اگر اسرائیل بتواند حمایت قطعی شرق آسیا از خود را بدست آورد، عملاً کشورهایی چون ایران و سوریه در مبارزه با اسرائیل تنها خواهند شد، هرچند ملت‌های شرق آسیا در ضدیت با جنایت‌های اسرائیل، جلوتر از دولت‌هایشان حرکت می‌کنند. بنابر این اگر چه با توجه به تحولات اخیر سیاسی در آمریکای لاتین و کشورهای عربی (روی‌کارآمدن بومیان آمریکاستیز مانند چاوز و چاویست‌ها از سویی و حذف بسیاری از دیکتاتورهای آمریکامآب در کشورهای اسلامی از سوی دیگر)، اوضاعی که می‌‌رفت کار را به نفع اسرائیل به پایان ببرد، تا حدودی به ضرر اسرائیل تغییر کرده است اما در صورت اتحاد اسرائیل با شرق آسیا، دولت قدرتمندی در جهان نخواهد ماند که بتواند در اقدامات عملی و مؤثر ضدصهیونیستی با ایران و سوریه همراهی کند؛ چه اینکه، بدیهی است ایران در رأس محور مقاومت نیز در مسیر مبارزه با صهیونیست‌ها منتظر هیچ کشوری نیست و ابزارهای مستقل خود را دارد و تا کنون هم با همین گزینه‌ها شکست‌های پی‌درپی را به این رژیم تحمیل کرده است (گر چه این به معنای انکار استقلال نسبی کشورهای شرق آسیا در سیاست خارجی خود نیست). 


منابع و مآخذ:

http://electronicintifada.net/content/two-white-sisters-asia-israel-and-australia/6510
http://www.mei.edu/content/map/israel-future-asia
http://www.matimop.org.il/japan_agreement.html
http://www.jamestown.org/single/?no_cache=1&tx_ttnews[tt_news]=4025#.VGcT2YXaNco
http://www.meforum.org/695/providing-arms
http://en.wikipedia.org/wiki/China%E2%80%93Israel_relations
http://www.mei.edu/content/map/probation-open-ended-future-sino-israeli-relations
http://www.israel-japan.org
http://www.algemeiner.com/2014/05/12/netanyahu-israel-and-japan-should-cooperate-like-iran-and-north-korea-do
http://english.hankyung.com/news/apps/news.view?c1=04&nkey=201311070513001/
http://www.ikcc.org.il/site/index.asp?depart_id=235949&lat=en-uk
http://www.meetup.com/IsraelStartupNetwork/events/154577392/
http://www.jpost.com/Diplomacy-and-Politics/South-Korea-sees-Israel-as-partner-in-security-and-peace
http://www.mei.edu/content/map/upgrading-israeli-south-korean-relations-can-seoul-tilt-favor-jerusalem
http://www.jpost.com/Diplomacy-and-Politics/Australian-Israeli-ties-to-remain-strong-under-newly-elected-Abbott-325574
https://www.dfat.gov.au/geo/israel/israel_country_brief.html
http://www.aicc.org.au
http://www.smh.com.au/national/tony-abbott-quietly-shifts-un-position-to-support-israeli-settlements-upsetting-palestinians-20131124-2y434.html
http://www.japantimes.co.jp/news/2014/05/12/national/japan-israel-to-boost-defense-cooperation/#.VG8iWYXaNco
http://www.jpost.com/Defense/Israeli-firms-cameras-recording-Japanese-nuclear-core


مشرق گزارش می‌دهد؛
فیلم‌های هالیوودی در کنار آن‌ که ایران‌هراسانه، اسلام‌هراسانه هم هستند به این معنا که تصویرسازی هالیوود از اسلام سیاسی و اعراب و مسلمان‌ها اغلب بسیار منفی‌بافانه است.

گروه جنگ نرم مشرق- صنعت فیلم‌سازی آمریکا موسوم به هالیوود،"ایران‌هراسی" را یکی از اولویت‌های اصلی در سیاست‌های خود می‌داند و باید اعتراف کنیم که این صنعت به عنوان یکی از قوی‌ترین ابزارهای تبلیغاتی و رسانه‌ای واشنگتن تا حد زیادی توانسته تصویر جعلی و مخدوش مدنظر خود را از ایران در دنیا رواج دهد. به عبارت دیگر، هالیوود به عینکی تبدیل شده که دنیا ایران را از پشت آن می‌بیند، اما این عینک، در حقیقت شیشه نیست، بلکه پرده‌ای است که به هیچ عنوان واقعیت را نشان نمی‌دهد.

آنچه در این گزارش خواهید خواند:

- هالیوود، بازوی قدرت نرم آمریکا

- نقد و بررسی فیلم بدون دخترم هرگز

- نقد، بررسی و نگاهی متفاوت به فیلم آرگو

رویکرد ضدایرانی هالیوود
هالیوود پرده‌ای مقابل چشم مخاطبین است که به هیچ عنوان واقعیت را نشان نمی‌دهد

وقتی بحث از قدرت نرم می‌شود، اغلب کارشناسان، صنعت قدرتمند فیلم‌سازی آمریکا را منبع جذابیت ایدئولوژیک این کشور می‌دانند. این صنعت به نوعی مکمل قدرت سخت ابرقدرت‌های غربی است. فیلم‌های آمریکایی تنها ابزار سرگرمی یا محصولات هنری نیستند، بلکه روش‌های پروپاگاندا هستند که تصویر دوگانه"آمریکایی‌های خوب مقابل دیگران خشونت‌طلب" را به مخاطبین خود القا می‌کند، دیگرانی که آمریکا در لیست دشمنان خود قرار داده است.

فیلم‌های سینمایی در جوامع امروزی، ابعاد مهم فرهنگ عمومی را شکل می‌دهند و از طریق بازآفرینی عقاید و دیدگاه‌های خاص، ساختارهای قدرتی را تبلیغ می‌کنند که مدنظر سیاستمداران دولت هستند. هالیوود را باید فراتر از یک صنعت چند میلیارد دلاری دانست. این صنعت ابعاد گسترده پروپاگاندا دارد و برای گسترش یک رویکرد خاص از طریق "تصویر" از آن استفاده می‌شود. پروپاگاندا را نوع خاصی از پیام‌رسانی تعریف می‌کنند که هدف خاص ترویج یا نهادینه‌سازی یک فرهنگ، فلسفه، نقطه‌نظر یا حتی یک شعار بخصوص را در نظر دارد.

ده‌ها سال است که ایران اولین کشور در لیست دشمنان آمریکاست، بنابراین هالیوود بر حسب وظیفه ذاتی خود، فیلم‌های بی‌شماری را ساخته که تصویر ایران را به عنوان "دشمن" بازسازی می‌کنند. علت تهاجم و تبعیض هالیوود در تصویرسازی‌های دروغین درباره ایرانی‌ها و هویت جمعی آن‌ها، در عمیق تاریخ نهفته است.

رویکرد ضدایرانی هالیوود
"بن افلک" (سمت چپ) کارگردان و بازیگر فیلم "آرگو" روی لباسش نوشته است: "محمد علی"

تصاویری که صنعت فیلم‌سازی آمریکا از ایران در عصر مدرن ارائه می‌دهد، اغلب این کشور را به حمایت سازمان‌یافته و دولتی از تروریسم متهم می‌کند. اخیراً هم ایران‌هراسی آمریکایی رنگ و بوی "ایران تهدیدی برای جامعه جهانی" را به خود گرفته است. فیلم‌های تاریخی هم در کنار فیلم‌های معاصر، ایرانی‌ها را ذاتاً و نژاداً خطرناک و خشونت‌طلب توصیف می‌کنند.

در فیلم "به درون شب" از یکی از شخصیت‌های اصلی پرسیده می‌شود بزرگ‌ترین مانع تحریک او چیست. وی جواب می‌دهد: "فارس‌ها." در فیلم"صلح‌جو" ساخته "استیون اسپیلبرگ" کارگردان مطرح هالیوودی، "جورج کلونی"یکی از مشهورترین بازیگران هالیوود، وقتی می‌خواهد به ایران اشاره کند از زشت‌ترین کلمه انگلیسی استفاده می‌کند. همین "کلونی" در فیلم "سیریانا"ایرانی‌ها را در مرکز شهر تهران منفجر می‌کند و از نتیجه کارش لبخند می‌زند.

در همه این فیلم‌ها، تصویر منفی که ایران را "دیگر" معرفی می‌کند مشهود است و تم اصلی، این است که ایرانی‌ها مردمی احساسی و ضدغربی هستند. موضوع استفاده امریالیسم غرب از قدرت هنری خود برای ارائه ایرانی ضعیف و خشونت‌طلب موضوع جدید نیست. کمک به منافع قدرت‌طلبانه دولتمردان غربی می‌طلبد که مفهوم و ماهیت انقلاب اسلامی ایران مورد هجمه قرار بگیرد، چرا که این کشور خود را آغازکننده حرکتی اسلامی می‌داند که اکنون در سراسر خاورمیانه گسترش یافته است.

رویکرد ضدایرانی هالیوود
جامعه ایران در فیلم‌های هالیوودی، جامعه‌ای کلیشه‌ای و سراسر منفی نشان داده می‌شود

اکنون می‌خواهیم دو محصول ضدایرانی هالیوود را از پشت لنزی انتقادی با هم مقایسه کنیم. پیش از این کار، لازم است بگوییم که میان این دو فیلم، 20 سال فاصله وجود داشته است. با این حال، به نظر نمی‌رسد دیدگاه مطرح شده درباره ایران در این بیست سال تفاوت چشم‌گیری کرده باشد.

فیلم "بدون دخترم هرگز" محصول سال 1991 یک اقدام واضح پروپاگاندا برای سوءاستفاده از تفاوت‌های فرهنگی میان آمریکا و ایران و پاشیدن بذر تنفر میان دو ملت است. این فیلم به کارگردانی "برایان گیلبرت"، فیلم‌نامه‌نویسی "دیوید رینتلز" و بر اساس کتابی نوشته "بتی محمودی" ساخته شده است. نکته مهم این‌جاست که فیلم‌برداری اغلب بخش‌های این فیلم در اسرائیل بوده است."سالی فیلد" بازیگر نقش "بتی" است، زنی بدخلق و حتی احمق.

بنا به داستان این فیلم، در سال 1994 شهروندی آمریکایی به نام "بتی محمودی" با دختر و همسر خود "دکتر محمودی" که متولد ایران است، برای دیدار با خانواده "محمودی" به تهران سفر می‌کنند. فیلم، فضای ایران را به گونه‌ای نشان می‌دهد که بنیادگرایی خشونت‌طلبانه مذهبی و محافظه‌گرایی اجتماعی در آن مثل اکسیژن در هوا جریان دارد. "دکتر محمودی" هم بلافاصله این ویژگی‌ها را پیدا می‌کند. بعد از مدتی مشخص می‌شود که تعهد وی مبنی بر این‌که پس از دو هفته به میشیگان آمریکا برخواهند گشت، دروغی بیش نبوده است. بنابراین"بتی" عملاً در خانه همسر خود، به گروگان گرفته می‌شود و مجبور است از جایی که آن را "این کشور عقب‌مانده پس‌رو" توصیف می‌کند، فرار کند.

رویکرد ضدایرانی هالیوود
از چپ به راست: "دکتر محمودی"، "بتی محمودی" و "مهتاب" در فیلم "بدون دخترم هرگز"

حتی منتقدین آمریکایی هم این فیلم را یک شکست کامل هنری دانستند. از آن‌جایی که شخصیت‌های فیلم، فوق‌العاده تک‌بعدی هستند، محصول شرکت "مترو گلدوین مایر" نه تنها غیرواقعی است، بلکه از ابتدا تا انتهایش به شکلی عجیب، ترسناک است. ابتدای فیلم، شخصیت پدر، با بازیگری "آلفرد مولینا"، یک شخصیت خوب نشان داده می‌شود و به دخترش می‌گوید: "من بعد از بیست سال زندگی در این کشور، به اندازه "پای سیب" (یکی از نمادهای آمریکا)، آمریکایی شده‌ام."

همین شخصیت، خیلی زود، رفتارها و ویژگی‌هایی از خود نشان می‌دهد که در قالب فیلم ساده "بدون دخترم هرگز"، مخاطب را به یاد تأثیر جادویی طلسم می‌اندازد، از جمله به قرآن قسم یاد می‌کند کاری انجام ندهد که امنیت جانی خود و همسرش به خطر بیفتد. در فیلمی آماتور که از نژاد برای پردازش شخصیت‌هایش استفاده می‌کند، نفوذ یک دین خارجی به "پای سیب" آمریکایی نشانه‌ای واضح از دردسر و چالش است.

وقتی "بتی" و "دکتر محمودی" به تهران می‌رسند، به نظر می‌آید "دکتر محمودی" محصول خالصی از فرهنگ ایرانی خود است: یک شرقی مرموز و متنفر از زنان. در یک آن، ماهیت واقعی خود را بازمی‌یابد: زنش را کتک می‌زند و به اجازه نمی‌دهد از تلفن استفاده کند یا بدون او از خانه خارج شود. همه اعضای خانواده‌اش و حتی معلم "مهتاب" دخترشان، هم از این رفتارهای او حمایت می‌کنند.

رویکرد ضدایرانی هالیوود
دکتر محمودی بعد از آن که به همسرش سیلی می‌زند، می‌گوید: ما همین‌جا در ایران می‌مانیم

حتی وقتی یکی از شخصیت‌های داستان، خانواده محمودی را "شهرستانی و افراطی‌تر از اکثر مردم" توصیف می‌کند، این حرف صرفاً برای رد مسئولیت دست‌اندرکاران ساخت فیلم و کاملاً بی‌معنی است، چرا که در محتوای فیلم، افراط‌گرایی، ویژگی ملی ایرانی‌ها نشان داده می‌شود. در جایی از فیلم، "پلیس اخلاقی" با خودرویی که تصاویر امام خمینی روی آن چسبانده‌اند، ظاهر می‌شود. زن و مردی که نماد افراط‌گرایی هستند، با کلاشنیکف به بتی حمله می‌کنند، چرا که این زن آمریکایی کمی از موهایش از زیر روسری بیرون آمده‌اند.

"بدون دخترم هرکز" پر از گاف‌های ساده‌لوحانه است، یک پروپاگاندای ضدایرانی و دیگر هیچ. کاملاً مشخص است که در اوایل دهه 1990، فقط می‌خواسته‌اند هرچه سریع‌تر فیلمی ایران‌هراسانه بسازند تا اهداف سیاسی‌شان تأمین شود. اگر اندکی در فیلم دخل و تصرف می‌شد، می‌توانست به یک فیلم کمدی خنده‌دار تبدیل شود و شاید حتی در‌امد خوبی هم عاید سازندگانش می‌کرد."سالی فیلد" به خاطر حضور در همین فیلم، نامزد دریافت جایزه "تمشک طلایی"بدترین بازیگر زن در سال 1991 شد.

"بورسو هایسون" فیلم‌ساز و منتقد، معتقد است: "وقتی یکی از بازیگران نقش اول فیلم، نامزد دریافت جایزه بدترین بازیگر می‌شود، یعنی فیلم ارزشی نداشته است. فیلمی که 22 میلیون دلار بودجه داشت، آن هم نه امروز، بلکه 22 میلیون دلار سال 1991، نتوانست حتی 15 میلیون دلار فروش داشته باشد. این یعنی نه تنها فیلم ضعیفی بود، بلکه مردم هم آن را دوست نداشتند. وقتی سایت "گوجه‌های فاسد" را نگاه می‌کنید که مرجعی برای منتقدین است، می‌بینید که فیلم حتی 50 درصد هم نظر منتقدان را جلب نکرده است. اگر بودجه فیلم را امروز حساب کنید، حدود 66 میلیون دلار می‌شود که می‌توان با آن یک فیلم عالی ساخت."

رویکرد ضدایرانی هالیوود
"پلیس اخلاقی" با کلاشنیکف به "بتی" حمله می‌کند، چون موهایش از زیر روسری بیرون است

انقلاب ایران در سال 1977 از دل اعتراضات مردم به محمدرضا پهلوی، شاه این کشور آغاز شد و سال 1978 شدت گرفت. شاه 16 ژانویه 1979 از ایران فرار کرد تا در تبعید زندگی کند. دو هفته بعد، آیت‌الله خمینی که 15 سال قبل به خاطر مخالفت‌هایش با شاه از کشور تبعید شده بود، به ایران برگشت و رهبر کشور شد. مردم خواهان بازگشت شاه به کشور و برگزاری دادگاهی برای بررسی جنایات او علیه ملت ایران بودند و روز به روز از آمریکا عصبانی‌تر می‌شدند، چرا که به شاه اجازه داده بود تا برای مداوای پزشکی به این کشور برود و حاضر نمی‌شد او را بیرون کند.

این عصبانیت اوج خود را ماه نوامبر سال 1979 و زمانی نشان داد که دانشجویان ایرانی به سفارت آمریکا در تهران هجوم بردند. فیلم هالیوودی "آرگو" به تصویرسازی "بحران 1979" اختصاص دارد، حادثه‌ای که در ایران به "تسخیر لانه جاسوسی" مشهور است. در این حادثه، 52 آمریکایی به مدت 444 روز و در اثر هجوم جمعیت انقلابی به سفارت این کشور، دستگیر شدند. 6 آمریکایی موفق شدند از سفارت فرار کنند و در خانه سفیر کانادا در تهران مخفی شوند. این افراد بعداً در قالب عملیات مشترک سیا و دولت کانادا با نام رمزی "آرگو"، به عنوان فیلم‌سازان کانادایی، از ایران گریختند.

"بن افلک" کارگردان فیلم آرگو که نقش "تونی مندز" مأمور سیا را هم بازی می‌کند، ادعا می‌کند این فیلم صادقانه هر آن‌چه را اتفاق افتاده، به تصویر کشیده است. با این حال، بررسی اتفاقات آن روزها نشان می‌دهد که "آرگو"چیزی جز تحریف آشکار تاریخ نیست و صرفاً هم‌جهت با پروپاگاندای مدنظر سیا ساخته شده است. ایرانی‌ها در این فیلم، جانی و خشونت‌طلب معرفی می‌شوند. بسیاری از واقعیت‌ها در فیلم حذف شده که از جمله آن‌ها دلایل آغاز به اصطلاح "بحران گروگان‌گیری" است. تنها یکی از این دلایل، دخالت دولت آمریکا در کودتای سال 1953 بود که دولت منتخب ایران را برکنار کرد و به جای آن، شاه را نشاند.

رویکرد ضدایرانی هالیوود
تصاویر هجوم دانشجویان ایرانی به سفارت آمریکا در تهران در فیلم "آرگو" نمایش داده می‌شود

"آرگو" به همان اندازه که فیلمی ضدایرانی است، به نفع سیا هم هست، تا جایی که نیوزلند قطعنامه‌ای علیه این فیلم تصویب کرد، چرا که نقش دیپلمات‌های این کشور، در فیلم "بن افلک" کاملاً تحریف شده بود. البته از این نکته هم نباید گذشت که صحنه‌های آغازین فیلم، درباره درگیری‌ها و اختلافات میان دو کشور و به ویژه سرنگونی دولت دموکراتیک ایران و جانشینی یک نظام پادشاهی بی‌رحم و فاسد به دست آمریکا اشاره می‌کند.

اگرچه این کار، قدمی رو به جلوست، اما با حمله به ایران در ادامه فیلم همین قدم هم چند برابر جبران می‌شود. در طول فیلم، بارها رویدادهای بعد از انقلاب، نمود منفی پیدا می‌کند و تصاویری روتین از مقابله آمریکایی‌های خوب و معصوم با جمعیت معترضین ایرانی در خیابان، بازار، فرودگاه و جاهای دیگر به تصویر کشیده می‌شود.

نکته دیگری که غیبت آن در فیلم به چشم می‌آید، هم‌دردی، درک و دلسوزی واقعی نسبت به رنج‌هایی است که یک ملت در قالب جنگ به آن دچار شدند: جنگ عراق علیه ایران در همان زمانی آغاز شد که آمریکایی‌ها در ایران بازداشت بودند. صدام حسین با حمایت آمریکا دست به حمله‌ای دردناک به ایران زد که واشنگتن به دلایل مختلف نمی‌توانست مستقیم انجام دهد. آن‌چه در فیلم نمایش داده می‌شود، صرفاً تلاش قهرمانانه مأمورین سیا است که تلاش می‌کنند عده‌ای آمریکایی را از دست انقلابیون جنایت‌کار ایرانی آزاد کنند. فرار نهایی این افراد هم به طور کامل توسط سازندگان فیلم، تخیل شده است.

رویکرد ضدایرانی هالیوود
صحنه اکشن فرار از ایران در فیلم آرگو، حاصل تخیل سازندگان فیلم است

"ثریا سپه‌پور-اولریش" کارشناس دیپلماسی عمومی درباره اهدای جایزه اسکار بهترین فیلم به آرگو، این‌گونه توضیح می‌دهد: "فیلم، اطلاعات کاملاً اشتباهی به مخاطب می‌داد. با این وجود، آن‌چه بیش‌تر من را متعجب کرد، این بود که جایزه اسکار این فیلم را "میشل اوباما" همسر باراک اوباما رئیس‌جمهور آمریکا اهدا کرد که به وضوح نشان می‌داد کاخ سفید در تولید این فیلم دست داشته است. تا جایی که من به خاطر دارم و می‌دانم، هیچ فیلم دیگری به این شکل مورد تقدیر قرار نگرفته است."

وی ادامه می‌دهد: "آرگو واقعیت‌ها را تحریف کرد. نه تنها سیا را پر زرق و برق نشان می‌داد، بلکه واقعیت را هم تحریف می‌کرد. مهم‌تر این‌که این فیلم از ژانری تخطی کرد که ادعا داشت به آن تعلق دارد. فیلم تاریخی و بر اساس واقعیت، قرار است حقیقت‌ها را نشان دهد، اما آرگو با دشمن نشان دادن ایرانی‌ها و تقدیر از آمریکایی‌ها و سیا، به خوبی توانست این واقعیت را مخفی کند که دانشجویانی که کنترل سفارت آمریکا در تهران را به دست گرفتند، اسنادی را پیدا کردند که نشان می‌داد شرکت "لاکام" اسرائیل با استفاده از تجهیزات آمریکایی در سفارت، از ایران جاسوسی می‌کرده است."

این کارشناس آمریکایی می‌گوید: "اگر من یک آمریکایی میهن‌پرست بودم که می‌خواست فیلمی درباره اشغال سفارت بسازد، این اطلاعات، مرتبط‌ترین اطلاعاتی بود که به مردم آمریکا می‌دادم. با این حال، این اطلاعات در فیلم به راحتی جا می‌ماند و مردم از دانستن آن منع می‌شوند. اتفاقاً فیلم آرگو اندگی قبل از برگزاری مذاکرات هسته‌ای با ایران عرضه شد تا ایرانی‌ها به عنوان دشمن آمریکایی‌ها نشان داده شوند."

رویکرد ضدایرانی هالیوود
صحنه‌ای از فیلم آرگو که ادعا می‌کند مردم ایران شعار "مرگ بر سازمان سیا" می‌داده‌اند

سپه‌پور-اولریش بر سیاست طولانی‌مدت تصویرسازی منفی از ایران در دولت آمریکا هم اشاره می‌کند: "زمانی که اشغال سفارت اتفاق افتاد، مردم آمریکا دیدگاهی بسیار منفی نسبت به ایرانی‌ها پیدا کردند. این دیدگاه با گذشت زمان و بروز بحران‌های دیگر مثل جنگ سرد و جنگ عراق، کم‌رنگ‌تر شد. اکنون که مذاکرات هسته‌ای در جریان بود، باید فیلمی ساخته می‌شد تا بار دیگر وجهه ایرانی‌ها را در نظر مردم آمریکا تخریب کند و بگوید ایران، دولتی و ملتی نیست که ما بخواهیم با آن تعامل کنیم، اما چون ما آمریکایی هستیم و خیلی متمدن هستیم، باز هم می‌خواهیم با آن‌ها مذاکره کنیم. پیام‌های مخفی زیادی هم در خود فیلم و هم در زمان عرضه آن وجود داشت."

مقایسه انتقادی فیلم‌های "بدون دخترم هرگز" و "آرگو" به ما نشان می‌دهد که زمان در غرب، کاملاً منجمد شده است. به نظر می‌رسد با وجود فاصله‌ای بیست ساله میان دو روایت مختلف از "فرار آمریکایی‌ها از ایران"، هالیوود در این بیست سال هیچ چیز جدیدی یاد نگرفته و کماکان غرب در آرمان ایدئولوژیک خودبزرگ‌بینی آمریکایی است که در فیلم‌های دیگر هم دیده می‌شود. هر دوی این فیلم‌ها مملو از اسلام‌هراسی هستند و به خاطر ژانر سنتی، فیلم‌نامه قابل پیش‌بینی و عدم خلاقیت، ارزش بررسی حرفه‌ای و تخصصی ندارند، مشکلی که به بیماری امروز هالیوود تبدیل شده است.

"استفان سیمانوویچ" عضو کمپین "مخالفت با تحریم‌ها و دخالت نظامی در ایران" تصریح می‌کند: "فیلم‌های هالیوودی در کنار آن‌ که ایران‌هراسانه هستند، به معنای گسترده‌تر، اسلام‌هراسانه هم هستند به این معنا که تصویرسازی هالیوود از اسلام سیاسی و اعراب و مسلمان‌ها اغلب بسیار منفی‌بافانه است. در فیلم‌های اخیر درباره ایران مثل "آرگو" و "300" می‌بینید که چگونه از ایرانی‌های انقلاب سال 1979 گرفته تا پارسی‌های دوران باستان، مورد حمله رسانه‌ای صنعت فیلم‌سازی آمریکا هستند."

رویکرد ضدایرانی هالیوود
رویکرد ضدایرانی هالیوود از "بدون دخترم هرگز" (بالا) تا "آرگو" تغییری نکرده است

وی در ادامه می‌گوید: "این نشان می‌دهد که دخالت و پیام‌های سیاسی تا چه اندازه در هالیوود و علیه دشمنان آمریکا وجود دارد. این دشمن در هر دوره تاریخی متفاوت بوده است: قبلاً آلمان نازی و کمونیست‌ها و امروز ایران. تصویرسازی کلیشه‌ای هم در هالیوود بسیار رایج است. یک صفت را در نظر می‌گیرند و آن را به همه مردم ایران نسبت می‌دهند، به جای این‌که جزئیات یک ملت را نشان دهند. این روش نشان‌دهنده برخورد فرهنگ‌های دو کشور است، اما در عین حال، می‌تواند شکل‌دهنده عینکی باشد که کشورها، ملت‌ها و سیاست‌های مختلف دیده می‌شوند. به نظر من، باید این واقعیت را بدانیم و خیلی تحت تأثیر آن قرار نگیریم."

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد