سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

تحلیل های سیاسی روز



سکوت در بحرین و دخالت در یمن/ اعضای شورای امنیت چه منافعی در این دو کشور دارند

شورای امنیت به رغم درخواست انقلابیون و برخی کشورها تاکنون هیچ ورود جزئی نیز به موضوع بحرین نداشته است، اما در یمن تمام تلاش خود را برای مقابله با تغییر وضع موجود به کار گرفته است؛ دلایل این نوع برخورد شورای امنیت چیست؟

خبرگزاری فارس: سکوت در بحرین و دخالت در یمن/ اعضای شورای امنیت چه منافعی در این دو کشور دارند

گروه بین‌الملل خبرگزاری فارس -  شورای امنیت سازمان ملل روز یکشنبه، قطعنامه‌ای را علیه جنبش انصارالله یمن صادر کرد که از این جنبش خواسته بود تا نهادهای دولتی را تخلیه کند.

در چندین نوشته به این موضوع پرداخته‌ایم و درخواست شورای امنیت را از انصارالله مورد بررسی قرار داده‌ایم که اساسا، یمن نه در دست جنبش انصارالله، بلکه توسط شورای ریاستی و مجلس ملی انتقالی که منبعث از قانون اساسی جدید این کشور است، اداره می‌شود. (رجوع شود)

در نوشته حاضر، به این موضوع می‌پردازیم که چرا عواملی باعث شد تا شورای امنیت، در جریان نقض گسترده حقوق بشر در بحرین، هیچ اقدامی انجام ندهد و حتی در طول سرکوب انقلابیون، هیچ یک از اعضای دائم و غیر دائم آن، درخواستی را برای مطرح شدن در جلسات شورا، نکنند.

در طول 70 سالی که از عمر شورای امنیت می‌گذرد، سیستم این شورا، به نحوی بوده که همواره از فرایندهای قدرت و روندهای سیاسی تأثیر پذیرفته است. حضور 5 عضو دائم با داشتن حق وتو، گویای همین واقعیت است.

اگر سؤال کنیم چرا شورای امنیت در موضوع بحرین ورود پیدا نکرد، اما در بحث یمن، تاکنون دوبار برای جلوگیری از تغییرات انقلابی در این کشور، دخالت کرده، پاسخ روشن است: منافع اعضای شورای امنیت در دخالت در یمن و سکوت در قبال بحرین نهفته است.

(در این‌جا به یک نتیجه زودهنگام نائل شده‌ایم که طرح مباحثی از قبیل حفظ صلح و حقوق بشر، صرفا یک ابزار برای پیشبرد منافع است).

سؤال اصلی‌تر که این نوشته، به آن خواهد پرداخت این است که این منافع کدام است که به بحرین اجازه می‌دهد، اکثریت 70 درصدی شیعیان را سرکوب کند و به یمن اجازه نمی‌دهد، بر طبق قانون اساسی جدید خود، اقدام به نهادسازی کند.

حضور ناوگان پنجم آمریکا در بحرین، احتمال افزایش قیمت نفت، رهبری عربستان و تلاش این کشور برای حل منطقه‌ای بحران بحرین از جمله عوامل سیاسی موثر بر عدم  طرح مسأله بحرین در شورای امنیت است.

موقعیت حساس بحرین و وابستگی خاندان حاکم بر آن به کشورهای غربی، حتی از طرح موضوع نقض حقوق بشر در این کشور نیز جلوگیری کرده است.

در ماههای ابتدایی شروع انقلاب بحرین که حجم کشتارها، بسیار بالا بود، «نستار اوسوریو» رئیس دوره‌ای شورای امنیت، در مورد عدم رسیدگی به موضوع بحرین گفت: هیچ درخواستی برای طرح موضوع بحرین در شورای امنیت نشده است.

در سپتامبر 2014 نیز چهار کشور اروپایی، از جمله، دانمارک، ایسلند، ایرلند و نروژ خواستار طرح موضوع بحرین در شورای امنیت به دلیل نقض گسترده حقوق بشر در این کشور شدند که اعتنایی به آن نشد. انقلابیون این کشور و نهادهای حقوق بشری نیز بارها از شورای امنیت خواسته‌اند تا در مسأله بحرین ورود پیدا کند.

اما در موضوع یمن، منافعی از جمله، موقعیت جغرافیایی ممتاز این کشور، قرار گرفتن در کریدور نفتی از جمله خلیج عدن و آبراه بسیار مهم باب‌المندب و مطرح شدن موضوع بسیار مهمی به نام امنیت انرژی، حضور گسترده القاعده در جنوب یمن و تأثیرگذاری بر امنیت شبه جزیره عربستان، روی کار آمدن متحدان ایران در یمن؛ همه این دلائل موجب شده است، تا عربستان و کشورهای غربی سرسختانه در مقابل هرگونه تغییر وضع موجود در یمن ایستادگی کنند.

دخالت غرب در موضوع یمن، ابتدا در طرح موسوم به «ابتکار خلیجی» (مبادره خلیجیه) نمود پیدا کرد که طبق این طرح «علی عبدالله صالح» برکنار و «عبد ربه منصور هادی» معاون وی به عنوان رئیس‌جمهور منتصب شد و بار دیگر یمن در آغوش غرب و عربستان قرار گرفت، در اتفاقا اخیر و حضور جنبش انصارالله در پایتخت، این کشورها بار دیگر نگران منافع خود شده و پای شورای امنیت را به میان کشیده‌اند.

در انتها باید گفت شورای همکاری خلیج فارس، به رهبری عربستان، روز یکشنبه، از شورای امنیت خواست تا تحت فصل هفتم شورای امنیت، (تحریم یا اقدام نظامی) در موضوع یمن وارد شود که تشکیل جلسه شورای امنیت پس از آن و صدور قطعنامه علیه جنبش انصارالله، به خوبی تأثیرپذیری شورای امنیت از منویات عربستان و دیگر اعضای شورای همکاری خلیج فارس (GCC) را اشکار می‌کند.

انتهای پیام/

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931128001292#sthash.ZXHCK2kk.dpuf




ارسال به دوستان
دیوید ایگناتیوس: طوفان در انتظار خاورمیانه است

یک تحلیلگر ارشد روزنامه واشنگتن پست در یادداشتی درباره «طوفان در خاورمیانه» با توجه به بن بست در مذاکرات سازش خاورمیانه و آینده مبهم مذاکرات هسته‌ای ایران با توجه به مخالفت‌های اسرائیل هشدار داد.

خبرگزاری فارس: دیوید ایگناتیوس: طوفان در انتظار خاورمیانه است

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری فارس،‌ در ادامه تحلیلها درباره مذاکرات هسته‌ای ایران،‌یک تحلیلگر ارشد آمریکایی به موضوع مخالفت‌های اسرائیل با این مساله و تاثیرات آن پرداخت.

«دیوید ایگناتیوس» تحلیلگر ارشد روزنامه واشنگتن پست در گزارشی برای این روزنامه به اختلافات اخیر تل‌آویو و واشنگتن بر سر مذاکرات هسته‌ای ایران پرداخت. این نویسنده و تحلیگر در ادامه برجسته سازی اختلافات بین اوباما و نتانیاهو توسط رسانه‌ها و برخی مقامات آمریکایی،‌ مدعی اختلافات جدید این دو درباره ایران است. موضوعی که نمی‌توان آن را یک واقعیت تلقی کرده و آن را جدی گرفت.

با توجه به روابط بسیار قوی آمریکا و اسرائیل و سفرهای متداوم مقامات دو طرف به واشنگتن و تل‌آویو و تاکید شخص اوباما به همکاری و تبادل اطلاعاتی همه جانبه با رژیم صهیونیستی باید درباره ماهیت اصلی اختلافات وی و نتانیاهو بیشتر دقت کرد و این اختلافات را جزئی دانست.

در متن زیر یادداشت ایگناتیوس را بخوانید یادداشتی که در آن سعی بر «حاد جلوه دادن رابطه اوباما و نتانیاهو» ناشی از مذاکرات هسته‌ای ایران و نیز مذاکرات سازش خاورمیانه شده است.

وی می‌نویسد: «بی اعتمادی بین دولت اوباما و نتانیاهو در روزهای اخیر به دنبال ظن آمریکا مبنی بر انتشار جزئیات مذاکرات هسته‌ای آمریکا با ایران توسط نخست‌وزیر اسرائیل، عمیق‌تر شده است.

نگرانیها درباره دادن جزئیات حساس مواضع آمریکا از قبیل پیشنهاد واشنگتن به ایران در قبال مجاز بودن تهران به داشتن 6500 سانتریفیوژ برای غنی سازی یا بیشتر به خبرنگاران اسرائیلی از سوی دفتر نتانیاهو، سبب تصمیم (دولت اوباما) برای کاهش تبادل اطلاعات محرمانه درباره مذاکرات ایران با اسرائیل شده است.

مقامات دولت اوباما معتقدند این گزارشها گمراه کننده است چرا که تعداد سانتریفیوژها بخشی از یک بسته است که شامل میزان ذخایر هسته‌ای ایران و نوع سانتریفیوژهایی می‌شود که اجازه عملیاتی شدن دارند. دولت اوباما استدلال می‌کند توافقی که اجازه داشتن 500 سانتریفیوژ پیشرفته و یک ذخایر بزرگ اورانیوم غنی شده را بدهد احتمالا بیشتر از توافقی که اجازه داشتن 10 هزار سانتریفیوژ قدیمی و میزان کمی از ذخایر را بدهد، ایران را به ساخت بمب نزدیکتر می‌کند.

گزارش اولیه روز یکشنبه کانال دوم تلویزیون اسرائیل درباره قطع همه ارتباطات آمریکا با اسرائیل درباره مذاکرات ایران از سوی کاخ سفید تکذیب شد. بر اساس گزارشهای خبری فیلیپ گوردون مدیر خاورمیانه‌ای رئیس‌جمهور در شورای امنیت ملی با یوسی کوهن مشاور امنیت ملی اسرائیل و دیگر مقامات ارشد دیدار می‌کند. از جمله محور بحثها سیاست ایران هم خواهد بود البته مقامات آمریکایی احتمالا آخرین اطلاعات مربوط به استراتژی آمریکا در مذاکرات را با آنها در میان نگذارد.

تازه ترین شکاف در روابط آمریکا-اسرائیل، 12 ژانویه و با تماس تلفنی نتانیاهو آغاز شد. اوباما از رهبر اسرائیلی خواست برای چند ماه و در حالی که مذاکره‌کنندگان آمریکایی در حال بررسی این موضوع هستند که آیا ایران با توافق موافقت خواهد کرد یا نه، آتش‌ دیپلماتیکی خود را متوقف کند(حملات دیپلماتیک به موضوع مذاکرات ایران) توافقی که در آن محدودیتهای فنی روی سانتریفیوژها و ذخایر اعمال خواهد شد و دوره زمان "گریز هسته‌ای" افزایش می‌یابد و بر اساس آن ایران به بیش از یک سال برای ساخت بمب اتمی نیاز خواهد داشت اما نتانیاهو گفته شده که پاسخش آن بوده که یک سال کافی نبوده و بر رویکرد و موضع سرسختانه اسرائیل مبنی بر آنکه ایران نباید اجازه هرگونه سانتریفیوژ یا غنی سازی داشته باشد، اصرار ورزیده است.

اوباما به خاطر آنکه آمریکا هدفش درباره دوره یک ساله زمان گریز هسته‌ای را از ابتدای مذاکرات ایران با اسرائیل در میان گذاشته بود، نگران بود. کاخ سفید اظهارنظر نتانیاهو را به عنوان تغییر نظر می‌دانست موضوعی که پتانسیل عقب راندن و پس زدن مذاکرات را دارد. پاسخ اسرائیل آن است که نتانیاهو همیشه برای "غنی سازی صفر" بحث و استدلال کرده است.

روابط پس از این تماس تلفنی به سرعت دچار تنش شد. 21 ژانویه جان بینر رئیس جمهوریخواه مجلس نمایندگان از نتانیاهو برای سخنرانی در کنگره و در میان گذاشتن نگرانی خود درباره مذاکرات ایران دعوت کرد. این دعوت از قبل با کاخ سفید هماهنگی نشده بود در صورتی که معمولا وقتی رهبران خارجی برای سخنرانی در کنگره دعوت می‌شوند با کاخ سفید هماهنگ می‌شود.

پس از آن هم موضوع افشا و انتشار جزئیات مذاکرات هسته‌ای پیش آمد. 31 ژانویه "تایمز اسرائیل" به نقل از یک منبع ارشد اعلام نشده اسرائیلی خبر داد که بر مبنای آن آمریکا آمادگی اجازه دادن بیش از 7 هزار سانتریفیوژ را داشته و نیز با 80 درصد درخواستهای ایران موافقت کرده است. کانال دوم تلویزیون اسرائیل گزارش داد که پیشنهاد آمریکا 6500 سانتریفیوژ بود. مقامات آمریکایی معتقدند دفتر نتانیاهو منبع چنین گزارشهایی بوده و نتیجه گرفتند که آنها درباره مذاکرات محرمانه هسته‌ای با ایران نمی‌توانند مانند قبل با رهبر اسرائیل شفاف باشند.

یک مقام دفتر نتانیاهو در این باره گفت: جزئیات آخرین دور مذاکرات برای واشنگتن، پاریس، لندن، مسکو، برلین و تهران روشن است. این موضوع گیج کننده است که تصمیمی اتخاذ شده تا جزئیات این مذاکرات از تل‌آویو مخفی بماند حال آنکه اسرائیل با تهدید محو ایران روبرو بوده و بقایش می‌تواند با یک توافق بد در خطر قرار گیرد.

موضوع ایران در ماه آینده به اوج می‌رسد. سخنرانی (احتمالی) سوم مارس نتانیاهو و انتخابات اسرائیل 17 مارس برگزار می‌شود. ضرب‌الاجل حصول توافق بر سر چارچوب 24 مارس است. این ماهی است که می‌تواند آینده خاورمیانه را ترسیم کند البته نیاز به گفتن نیست که این ماه روابط آمریکا-اسرائیل را برای سال‌های آینده هم ترسیم خواهد کرد.

سیاستگذاری در قبال ایران، تنها یک موضوع "مدار کوتاه" بین واشنگتن و تل‌آویو نیست. دولت اوباما همچنین نگران است که نتانیاهو به موضوع دور تازه مذاکرات با فلسطینیان هم بی توجه و بی اعتنا است. گزارشهای اطلاعاتی آمریکا نشان می‌دهد که منابع مالی تشکیلات خودگردان که کرانه باختری را اداره کرده و اکنون اختیار اسمی(تنها در نام و کلام اختیار دارد) در غزه دارد، احتمالا تا ماه آینده تمام می‌شود. اگر چنین شود آمریکا نگران فروپاشی سرویس خدمات اجتماعی و نیروهای امنیتی کرانه باختری است که بحران جدیدی برای اسرائیل و منطقه ایجاد می‌کند.

محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین روز جمعه هشدار داد که "این یک موضوع خطرناک است. اسرائیل پول را را بلوکه و نگهداشته و این یعنی دولت فلسطین با بحران مواجه خواهد شد". دولت آمریکا معتقد است احتمالا عباس در صورت آزاد نشدن پولها،‌دولتش را منحل کند.

دولت اسرائیل از این ارزیابی فاصله دارد. موشه یعلون وزیر دفاع(جنگ) روز دوشنه گفت که فلسطینیان در حال مطرح کردن یک تهدید توخالی هستند.

دولت اوباما علی رغم بن بست در مذاکرات با میانجیگری آمریکا، برای نشان دادن اینکه همچنان درباره ایجاد توافق صلح جدی است، در حال بررسی گزینه‌های مختلفی  در قبال اسرائیلی‌ها و عرب‌ها است.

یک گزینه که احتمال بررسی آن فعال است، ایجاد چارچوب علنی و عمومی است که بر مبنای آن جان کری وزیر خارجه در طول مذاکرات درباره موضوعات کلیدی از قبیل امنیت اسرائیل، وضعیت بیت‌المقدس و حق بازگشت آوارگان بدست آورده بود. این موضوع را می‌توان به آسانی علنا و عمومی مطرح کرد و یا به عنوان قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل برای به روز کردن قطعنامه‌های شماره 242 و 338 معرفی شود قطعنامه‌هایی که برای دهه‌ها پایه مذاکرات بوده‌‌اند.

از استعاره "طوفان کامل(همه جانبه" زیاد استفاده شده است اما شاید یکی از این طوفانها در خاورمیانه به پا شود وقتی منافع اسرائیل، آمریکا، فلسطین و ایران در یک گرداب با هم برخورد کنند».

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931128000335#sthash.164w8Wxr.dpuf





ارسال به دوستان
چالش‌های سیاست خارجی عربستان سعودی در دوره ملک سلمان

بازسازی و فعال کردن بیشتر روابط با برخی از بازیگران تاثیرگذار بر بحران‌های منطقه، مانند ترکیه، آمریکا و یا در سطحی پائین‌تر قطر و جریان اخوانی به منظور هم‌افزایی پتانسیل‌های موجود، مهم‌ترین این تغییرات محسوب می‌شود.

خبرگزاری فارس: چالش‌های سیاست خارجی عربستان سعودی در دوره ملک سلمان

 ملک سلمان نیز کماکان چالش‌های اساسی گذشته در عرصه منطقه‌ای را پیش روی خود دارد و برای مدیریت و کنترل این چالش‌ها، تنها به برخی تغییرات تاکتیکی مبتنی بر دیدگاه‌ها و سلایق شخصی خود اکتفا خواهد کرد. بازسازی و فعال کردن بیشتر روابط با برخی از بازیگران تاثیرگذار بر بحران‌های منطقه، مانند ترکیه، آمریکا و یا در سطحی پائین‌تر قطر و جریان اخوانی به منظور هم‌افزایی پتانسیل‌های موجود، مهم‌ترین این تغییرات محسوب می‌شود.

مرگ ملک عبدالله و به قدرت رسیدن ملک سلمان، باعث طرح پرسش‌ها و دیدگاه‌های مختلفی در خصوص آینده عربستان سعودی در سطوح داخلی و منطقه‌ای شده است. ملک سلمان، بعد از رسیدن به منصب پادشاهی، تغییرات مهمی را در ارکان و مناصب قدرت ایجاد کرد، به گونه‌ای که برخی، از آن به عنوان کودتایی در عربستان سعودی و دگرگونی ریشه‌ای در این کشور یاد کردند. تغییر در برخی مناصب حکومتی و وزارتی از جمله، تعیین محمد بن نایف، وزیر کشور، به عنوان جانشین ولیعهد و تعیین محمد بن سلمان به عنوان وزیر دفاع و هم‌چنین انحلال بسیاری از شوراها و هیئت‌های گذشته و ایجاد دو شورا، یعنی شورای امور سیاسی - امنیتی و شورای امور اقتصادی - توسعه، از مهم‌ترین این تغییرات بوده است. در خصوص این تغییرات، دو دیدگاه کلی مطرح شده است: یک دیدگاه معتقد است که این دگرگونی‌ها در عربستان سعودی بی‌سابقه بوده و نشانگر آغاز دوره جدید و دگرگونی در بسیاری از سیاست‌های گذشته سعودی‌ها است. اما دیدگاه دوم، معتقد است این تغییرات، تنها جابجایی برخی چهره‌ها و دمیدن خونی تازه در رگ‌های نظام پادشاهی سعودی محسوب می‌شود و سیاست‌های گذشته نظام سعودی در شرایط جدید تداوم خواهد یافت.

 اما در خصوص سیاست خارجی عربستان سعودی و چالش‌های آن در دوره جدید ملک سلمان، بررسی دو موضوع مهم به شمار می‌رود؛ نخستین موضوع، بررسی روند کلان سیاست خارجی عربستان سعودی در دوره جدید و فهم تغییرات احتمالی مربوط به آن است و موضوع دوم، فهم چالش‌های اصلی سیاست خارجی در خاورمیانه در دوره جدید و طرح‌ها و برنامه‌های احتمالی ملک سلمان، برای مقابله و مدیریت این چالش‌هاست. بر این اساس در این نوشتار، ابتدا به روند کلان سیاست خارجی عربستان سعودی در دوره ملک سلمان می‌پردازیم و سپس، چالش‌های اصلی سیاست خارجی سعودی را در سه موضوع تحولات یمن، تهدیدات داعش و موازنه قدرت منطقه‌ای در رابطه با ایران و آمریکا بررسی می‌کنیم:

 ١- روند کلان سیاست خارجی عربستان سعودی

 تحلیل آینده سیاست خارجی عربستان سعودی در دوره ملک سلمان و تبیین تغییر و یا تداوم احتمالی در این سیاست خارجی، با توجه به نوع چارچوب و تمرکز تحلیلی متفاوت خواهد بود. در صورتی که بخواهیم روند و جهت‌گیری سیاست خارجی عربستان سعودی را بر اساس دیدگاه‌ها و سلایق شخصی تحلیل کنیم و به تأثیرگذاری حداکثری اشخاص و رهبران، بر مقوله سیاست خارجی در عربستان سعودی تأکید نمائیم، درک دیدگاه‌های فردی ملک عبدالله و نوع روابط شخصی وی با رهبران سایر کشورها، اهمیت و اولویت نخست را به خود اختصاص می‌دهد. اما در صورتی که سیاست خارجی عربستان سعودی و تغییرات آن را متأثر از ساختارهای سیاسی، منافع و روابط نهادینه آن در سطح منطقه تلقی کنیم، اصول و منافع کلان و ساختاری عربستان سعودی، برای تبیین رفتارهای سیاست خارجی، اهمیت می‌یابد.

 بررسی سیاست خارجی عربستان سعودی در دهه‌های گذشته نشان می‌دهد که سیاست خارجی این کشور از اصول و پیوستگی قابل توجهی برخوردار بوده و تغییر پادشاهان، باعث دگرگونی‌های اساسی در جهت‌گیری‌های منطقه‌ای و بین‌المللی ریاض نشده است. هر چند تحولات محیط منطقه‌ای و بین‌المللی، باعث برخی تغییرات در رفتارهای سیاست خارجی سعودی می‌شود، اما اصول و چارچوب‌های پایدار دولت سعودی، فارغ از شخصیت و دیدگاه‌های شخص حاکم، رفتارهای ویژه‌ای را در عرصه سیاست خارجی تحمیل یا تجویز می‌نماید. ملک سلمان بعد از به قدرت رسیدن و کسب بیعت، اعلام کرد که سیاست‌های پادشاهان گذشته سعودی را ادامه خواهد داد. علاوه بر این، بررسی ساختار قدرت و شرایط سیاسی و امنیتی منطقه‌ای نشان می‌دهد که این کشور کماکان با چالش‌ها و مسائل گذشته مواجه است و انتخاب‌های چندانی را پیش روی خود ندارد. با این حال این موضوع را نیز نمی‌توان انکار کرد که، ملک سلمان برای مواجهه و مدیریت چالش‌ها و مسائل سیاست خارجی سعودی، تاکتیک‌ها و سلایق شخصی خود را که در برخی موارد از دیدگاه‌های ملک عبدالله متفاوت است، دخیل خواهد کرد. این نوع اختلاف تاکتیک‌ها و سلایق، به خصوص در مورد چالش‌های اصلی پیش روی دولت سعودی می‌تواند تاثیرات خاصی را برجای بگذارد.

2- بحران یمن

 در میان بحران‌های مختلف پیش روی سیاست خارجی عربستان سعودی در منطقه خاورمیانه، بحران یمن را می‌توان به عنوان اصلی‌ترین چالشی دانست که عربستان سعودی با آن مواجه است. همسایگی عربستان سعودی با یمن و امکان سرریز شدن ناامنی‌ها و مسائل یمن به درون عربستان، تحولات یمن را از ابعاد امنیتی مهمی برای ریاض برخوردار کرده است. در طول دهه‌های گذشته، یمن از دغدغه‌های مهم عربستان بوده و ریاض سعی کرده است تا در هر دوره با رویکردهای مختلف، به کنترل یمن و تحولات آن بپردازد. در سال‌های اخیر، بعد از آنکه انقلاب مردم یمن، باعث کنار گذاشتن علی عبدالله صالح از قدرت شد، عربستان سعودی به همراهی با دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و آمریکا، تلاش کرد تا با ارائه ابتکار جدیدی به کنترل تحولات انقلابی یمن بپردازد و به قدرت رسیدن هادی منصور نیز در این راستا صورت گرفت.

اما نارضایتی مردمی، از فرایند انتقالی در یمن و قدرت گرفتن حوثی‌ها در قالب انصار الله، باعث شد تا روند تحولات و ساختار سنتی قدرت در یمن به شدت دچار تغییر شود. در حال حاضر در شرایطی که عربستان سعودی از تحولات یمن و قدرت‌گرفتن حوثی‌ها به شدت نگران است، ظرفیت‌ها و پتانسیل‌های این کشور برای تاثیرگذاری بر تحولات یمن نیز به شدت محدود است. بر این اساس به رغم این نگرانی‌ها و محدودیت‌ها، ملک سلمان در پی ایفای نقشی فعال‌تر در یمن، از جمله بهبود پیوندها با حزب اخوانی اصلاح و گسترش همکاری‌ها و هماهنگی‌ها با سایر بازیگران، مانند قطر و آمریکا، برای توقف روند قدرت گرفتن حوثی‌ها است.

3- تهدیدات داعش

 در حالی که عربستان سعودی از حامیان اصلی‌ داعش بود و تلاش می‌کرد تا از طریق تقویت افراط‌‌ گرایانی مانند داعش، به تغییر نظام سیاسی در سوریه و تضعیف دولت مرکزی عراق مبادرت کند. قدرت گرفتن ناگهانی داعش و به خصوص اعلام خلافت از سوی ابوبکر بغدادی، باعث تبدیل شدن داعش به یکی از تهدیدات مهم سعودی‌ها در دوره جدید شد. در حالی که در دوره ملک عبدالله، عربستان سعودی تلاش کرد تا با پیوستن به ائتلاف بین‌المللی، تحت رهبری آمریکا، گام‌هایی عملی برای تضعیف داعش بردارد، در دوره جدید حاکمیت ملک سلمان، سعودی‌ها گزینه‌های بیشتری را پیش روی خود ندارند. چرا که از یک‌سو، میزان اراده واقعی و کامل بازیگران ائتلاف بین‌المللی ضد داعش برای محو کامل داعش، مورد تردید است و از سوی دیگر، میزان نتیجه بخشی حملات هوایی این ائتلاف علیه داعش، بدون نیروی زمینی با ابهامات اساسی روبرو می‌باشد. با این حال در پرونده داعش، ملک سلمان در تلاش است تا با بازسازی روابط خود با کشورهایی مانند ترکیه و آمریکا و هماهنگی‌های بیشتر، حداقل به کنترل آن دسته از تهدیدات داعش بپردازد که می‌تواند امنیت ملی سعودی را با اختلال مواجه کند.

٤- تعاملات ایران و آمریکا

 مذاکرات ایران و آمریکا برای پایان دادن به موضوع هسته‌ای، به عنوان یکی از مهم‌ترین و طولانی‌ترین پرونده‌های سیاسی منطقه در طول دو سال گذشته، دغدغه‌ها و نگرانی‌های مهمی را برای کشورهای عربی خلیج فارس و به خصوص عربستان سعودی ایجاد کرده است. در دوره ملک عبدالله، سعودی‌ها در تلاش بودند تا تمامی امکانات و ظرفیت‌های خود را برای ممانعت از هر گونه توافق هسته‌ای بین ایران و گروه پنج به اضافه یک، بسیج کنند. محافل رسانه‌ای سعودی نیز این تلاش را به صورت نگرانی از پذیرش نقش منطقه‌ای برتر ایران بعد از توافق هسته‌ای از سوی واشنگتن منعکس کرده‌اند. در دوره ملک سلمان نیز، ریاض همه تلاش‌های خود را برای ممانعت از به نتیجه رسیدن مذاکرات هسته‌ای ایران به کار خواهد بست. چراکه ریاض به این موضوع به خوبی واقف است که هر گونه توافق هسته‌ای و کاهش تحریم‌ها و فشارها بر ایران در نتیجه آن از یک سو و شناسایی نقش ایران در بحران‌های منطقه‌ای، باعث تغییر جدی موازنه قدرت به زیان دولت سعودی خواهد شد. لذا ملک سلمان، با تأکید بر لزوم حل اختلافات و چالش‌های کنونی در تعاملات با آمریکا، تلاش می‌کند تا شرایط دوره طلایی روابط عربستان و آمریکا در دهه‌های گذشته را تکرار نماید و با تکیه بر روابط جدید و ویژه با سعودی، نقش خود بر پرونده هسته‌ای ایران را گسترش دهد.

نتیجه‌گیری

 به رغم تغییراتی که ملک سلمان در ارکان و مناصب قدرت دولت سعودی ایجاد کرده است، دگرگونی‌های اساسی در استراتژی‌های کلان سیاست خارجی این کشور، چندان محتمل به نظر نمی‌رسد. چرا که ساختار سیاسی و امنیتی و منافع داخلی و خارجی عربستان سعودی، کمابیش ثابت و بدون تغییر است و خاندان سعودی، تغییرات اساسی را ضروری و یا به عبارت بهتر ممکن تلقی نمی‌کند. بر این اساس، ملک سلمان نیز کماکان چالش‌های اساسی گذشته در عرصه منطقه‌ای را پیش روی خود دارد و برای مدیریت و کنترل این چالش‌ها، تنها به برخی تغییرات تاکتیکی مبتنی بر دیدگاه‌ها و سلایق شخصی خود اکتفا خواهد کرد.

بازسازی و فعال کردن بیشتر روابط با برخی از بازیگران تاثیرگذار بر بحران‌های منطقه، مانند ترکیه، آمریکا و یا در سطحی پائین‌تر قطر و جریان اخوانی به منظور هم‌افزایی پتانسیل‌های موجود، مهم‌ترین این تغییرات محسوب می‌شود. این در حالی است که به اعتقاد برخی، روابط ریاض با برخی دیگر از بازیگران منطقه، مانند مصر، تحت رهبری عبدالفتاح السیسی و یا امارات عربی متحده ممکن است از سطح بالای دوره ملک عبدالله کم‌تر شود. در بحران یمن اصلاح و گسترش همکاری‌ها با حزب اخوانی اصلاح درون یمن و همچنین آمریکا و قطر، در مورد داعش، افزایش هماهنگی‌ها با آمریکا و ترکیه و در مورد ایران نزدیکی بیشتر به واشنگتن، از روندهای محتمل سیاست خارجی ملک سلمان محسوب می‌شود. با این حال با توجه به تعدد متغیرهای تاثیرگذار بر هر یک از بحران‌ها و مسائل فوق، میزان موفقیت ملک سلمان در مدیریت چالش‌های پیش روی خود در سیاست خارجی با اتکا بر تحرکات جدید، با تردیدهای جدی مواجه است.

  دکتر علی اکبر اسدی

منبع:‌ تبیین

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931127001181#sthash.1zAUrAyk.dpuf



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد