سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

یک انتقاد وارده



این جا «خاک بر سرت» ناسزا نیست!فرهنگی و هنری  11:28:59 1393/11/21
9311-18980-5 کد خبر
    

همه ما کمابیش در زندگی و در موقعیت‌های مختلف دست کم یک بار عباراتی از قبیل «خاک بر سر!»، «خاک بر سرمان شد!»، «خاک بر سرت!»، «خاک به گورت!» و دیگر کاربردهای واژه خاک را که در فرهنگ عامه بار معنایی منفی و ناخوشایند دارند و به نوعی موهن و تحقیرآمیز تلقی می‌شوند شنیده‌ایم.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) ـ منطقه خوزستان ـ در ادبیات جدی اما به ویژه شعر کلاسیک "خاک" لزوما معنایی موهن ندارد و از قضا دلالت بر سادگی، عزت نفس و گاه بزرگی دارد. برای مثال سعدی در بیتی می‌گوید:« گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من / از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم. » و یا حافظ در جایی می‌فرماید: « آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند / آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند. » و قس علیهذا.

از این دست شعرها و نوشته‌ها با مضمون خاک فراوان می‌توان در ادبیات فارسی سراغ گرفت. در این مقال اما ما برآنیم تا به ریشه‌یابی عبارت «خاک بر سر!» بپردازیم که اگرچه بر زبان آوردن آن قباحت دارد؛ به نظر می‌رسد وقتی در مقیاس و معیار تکرار درآید شنع و قبح آن زدوده و عادت لاجرم می‌شود.

با این اوضاع و احوالی که چند سالی است در استان‌های جنوبی و غربی کشور به دلیل بروز پدیده ریزگردها حاکم شده هیچ بعید نیست رفته‌رفته روزی فرارسد که عبارتی همچون خاک بر سرت، خاک به گورت و... در اهواز و دیگر شهرهایی که با خاک و گردوغبار انس و الفتی یافته‌اند توهین به شمار نیاید و به قول بهزاد خواجات، شاعر، «این جا خاک بر سرت ناسزا نیست!»

...و اما ریشه «خاک بر سر!» در کجا است:

روایت اول:

در دوران خلافت عبدالملک، قطری ابن الفجاه رییس خوارج از ترس حجاج بن یوسف  والی عراق به تبرستان گریخت و به حاکم تبرستان اسپهبد فرخان پناه آورد. اسپهبد فرخان که در گیلان و تبرستان حکومت می‌کرد همان است که شهری برپا کرد و به نام فرزند کوچکش سارویه آن را ساری نامید که در شمال ایران قرار دارد. اسپهبد فرخان فرمان داده بود که کسی به قطران که در پناه اسپهبد در دماوند اقامت کرده بود آزار نرساند و نیازمندی‌های او را برآورده سازند.

ولی چون فصل سرما و زمستان سپری شد قطری حق نمک به جای نیاورد و رسولی نزد اسپهبد فرخان فرستاد و پیام داد که باید به دین و آیین ما در آیی و گرنه برای جنگ آماده باش. پس از آن هم با دستبرد زدن به آبادی‌ها و روستا‌های اطراف دارای قدرت بسیاری شد.

حجاج بن یوسف چون از قدرت یافتن قطری آگاه شد سفیان کلبی را با لشکر بزرگی به دفع قطری و خوارج فرستاد. سفیان کلبی چون به ری رسید اسپهبد در نامه‌ای که توسط رسولی برای او فرستاد به او پیشنهاد کرد که اگر قصد طبرستان نکند او آماده است در جنگ با قطری او را یاری کند که این پیشنهاد مورد پذیرش سفیان کلبی قرار گرفت. قطری چون از جریان آگاه شد بی‌درنگ از دماوند به سمنان عقب نشست. ولی اسپهبد او را دنبال نمود و در نبردی بر او چیره شد و سرش را از تن جدا کرده و تحوبل سفیان کلبی داد.

سفیان نیز آن را همراه با همه غنایم بدون آن که نامی از رشادت و دلیری اسپهبد بیاورد به نام خود برای حجاج بن یوسف در کوفه فرستاد. حجاج بن یوسف که از این پیروزی بسیار خوش حال شده بود چندی بعد که شنید این کار در واقع به دست اسپهبد انجام گرفته است از سفیان کلبی به خشم آمد و به نوشته ابن اسفندیار در تاریخ تبرستان، برگ ١۶١، رسولی با یک خروار زر و یک خروار خاک به ری فرستاد و فرمان داد رسیدگی کنند که اگر این پیروزی بدون کمک اسپهبد از دست سفیان کلبی برآمده است این زر را به سپاس از این خدمت به سفیان بدهند ولی اگر این کار به دست اسپهبد پایان گرفته است این زر را به اسپهبد بدهند و آن خاک را در وسط بازار شهر بر سر سفیان بریزند و چون رسول آمد و حقیقت آشکار شد در اجرای فرمان حجاج زر به اسپهبد دادند و سفیان در وسط بازار "خاک بر سر" شد و از آن تاریخ است که عبارت "خاک بر سر" به صورت اصطلاح درآمده است. 

(نقل به مضمون از جلد یک کتاب «ریشه‏های تاریخی امثال و حکم» نوشته مهدی پرتوی آملی، انتشارات سنایی، چاپ ششم، صفحه 425).

روایت دوم:

واژه مرکب «خاک بر سر» معانی و مفاهیم مجازی زیادی دارد از قبیل: محتاج، آواره، آفت زده، ذلیل، زبون، بیچاره و قس علیهذا که از این اصطلاح به منظور تحقیر و تخفیف طرف مقابل به صورت فحش و دشنامی نه چندان غلیظ و شدید که منجر به نزاع و درگیری شود اما در مقام متکلم به قول دهخدا: خطابی است مر خویشتن را بهر چاره‌اندیشی چون چه خاکی به سر کنم.

همچنین «خاک بر سر کرده» به هنگام عزاداری هم به کار می‌رود و آن موقعی است که به منظور احترام و بزرگداشت شهادت امیر مومنان یا حضرت حسین بن علی سید الشهدا (ع) حین راه پیمایی خاک بر سر می‌ریزند و یا خاک مرطوب گل بر سر می‌مالند و یک دسته کاه و کلش در دست گرفته به نرمی و با آهنگ نوحه‌خوان بر سر می‌کو‌بند.

جلیل جعفری

(خبرنگار ایسنای خوزستان)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد