انقلاب اسلامی تحولات ژئوپلتیکی اساسی را برای ایران رقم زده و ایران تحت سلطه و در اردوگاه غرب را، به یک کشور مستقل و قدرتمند منطقهای تبدیل نموده است.
در سیاست جغرافیایی یا ژئوپلیتیک، نقش عوامل محیط جغرافیایی بر روابط کشورها در نظر گرفته می شود. هر کشوری در جهان دارای یک موقعیت ژئوپلتیکی بوده و نقش هر کشور در سیاست جهانی، تحت تأثیر عوامل ژئوپلتیکی آن است. از دیدگاه جغرافیدانان سیاسی، قدرت هر کشور، به شدت از ژئوپلتیک و موقعیت جغرافیایی آن تأثیر می پذیرد.
ژئوپلتیک در دیدگاه اندیشمندان علوم سیاسی و جغرافیدانان سیاسی، از مفاهیم همواره ناپایدار و تحول پذیر است. موقعیت ژئوپلتیک کشورها در طول زمان و تحت تأثیر عوامل گوناگونی چون جنگها، انقلاب ها، تحولات منطقهای و بین المللی تغییر می کند و این تغییرات ژئوپلتیکی در افزایش یا کاهش قدرت، نقش و موقعیت منطقهای و بین المللی کشورها عامل مهمی به حساب میآید. در این نوشتار کوتاه، به اختصار نقش انقلاب اسلامی در تحولات ژئوپلتیک ایران بررسی میشود.
جایگاه ایران در نظریههای ژئوپلتیک
ایران کشوری با موقعیت خاص است و همین موقعیت جغرافیایی ویژه، موجب شده تا تمامی نظریه پردازان علم ژئوپلتیک، به توصیف موقعیت و نقش ایران بپردازند. لقب یافتن ایران به عنوان پل پیروزی در جنگ های جهانی، به خاطر همین موقعیت ممتاز ژئوپلتیکی است.
«مکیندر» از اولین نظریه پردازان ژئوپلتیک، ایران را به دو بخش تقسیم کرده؛ از ارتفاعات البرز به سمت شمال را جزء هارتلند(قلب زمین)، و از البرز به سمت جنوب را جزء هلال داخلی میداند. «ماهان» از دیگر نظریهپردازان این حوزه، در نظریه قدرت دریایی خود، برای ایران موقعیت گذرگاهی قایل بود که در مسیر دسترسی قدرت بری(روسیه) به اقیانوس های جهان قرار دارد. در نظریه «اسپایکمن»، ایران بخش مهمی از ریملند است و به همین دلیل، موضوع رقابت دو قدرت بری و بحری (زمینی و دریایی) قرار گرفته است.
آقای «کوهن» در نظریه سیستمی خود از ایران به عنوان عنصری یاد می کند که بی قرینه است ولی در نظریه ساختار ژئوپلتیک جهان، ایران را بخش مهم منطقه خاورمیانه می داند که می تواند منشأ تحول باشد. در نظریه «هانتینگتون»، ایران مرکز تمدن اسلامی است که در اتحاد با تمدن کنفوسیوسی می تواند پایه های تمدن غرب را متزلزل سازد. از نظر دکتر «مجتهدزاده»، ایران هارتلند(قلب زمین) جدیدی در ژئوپلتیک پست مدرن است. «فولر» از ایران در نظریاتش با عنوان «قبله عالم» یاد میکند. در دیدگاه «توال» ایران سرچشمه تحرک و پویایی جهان تشیع و جهان اسلام است و از دیدگاه «اریک ریتر» ایران به عنوان یک عامل مهم تأثیرگذار در جهان اسلام و آسیای مرکزی باقی خواهد ماند.
موقعیت ژئوپلتیکی ایران قبل از انقلاب اسلامی
برای دست یافتن به درک درستی از موقعیت ژئوپلتیکی ایران در دوران قبل از انقلاب اسلامی، توجه به موقعیت راهبردی خاورمیانه یا منطقه غرب آسیا ضروری است. خاورمیانه اصطلاحی است که به وسیله انگلیسی ها بعد از جنگ جهانی دوم رواج یافت و شامل منطقهای میشود که از نظر استراتژیکی و ژئوپلتیکی دارای اهمیت فراوان است و شامل کشورهای ترکیه، ایران، عراق، سوریه، اردن، لبنان، فلسطین، مصر، سودان و کشورهای شبه جزیره عربستان می باشد. در برخی از منابع، کشورهای پاکستان و افغانستان را نیز اصطلاح خاورمیانه در بر میگیرد. این منطقه که بهترین عنوان برای آن، «غرب آسیا» می باشد، از جهات گوناگون مهم است و در نظام جهانی و سیاست های جهانی، از جایگاه ویژهای برخوردار می باشد. اهمیت این منطقه به دلایل زیر است:
الف- از نظر جغرافیایی؛ غرب آسیا، سه قاره مهم آسیا، اروپا و آفریقا را به یکدیگر پیوند می دهد. آبراه های مهم خلیج فارس، دریای عمان، دریای عرب، دریای سرخ و مدیترانه در این منطقه است. تنگه های مهم و استراتژیکی مانند تنگه هرمز، جبل الطارق، بسفر، داردانل و باب المندب در این منطقه است. این آبراه ها و تنگه ها، نقش مهمی در اقتصاد و تجارت جهانی ایفا میکنند.
ب- از نظر جمعیتی؛ از نظر جمعیتی در غرب آسیا حدود 6/5 % جمعیت جهان زندگی می کنند. سه کشور ایران، ترکیه و مصر، حدود 50 درصد جمعیت غرب آسیا را در خود جای داده اند. 50 درصد جمعیت این منطقه جوان و زیر بیست سال می باشند.
ج- از نظر مذهبی؛ غرب آسیا مظهر و جایگاه پیدایی و رشد سه دین مهم اسلام، مسیحیت و یهودیت است. اکنون 93 درصد مردم این منطقه مسلمان، کمتر از 3 درصد مسیحی و کمتر از 2 درصد یهودی هستند. ده درصد جمعیت این منطقه را شیعیان تشکیل می دهند. بیت المقدس برای پیروان هر سه دین یاد شده از اهمیت برخوردار بوده و دارای قداست است. کعبه، مسجد الحرام، مسجد النبی و عتبات عالیات به این منطقه اهمیت بالایی داده است.
د- از نظر اقتصادی؛ غرب آسیا و به ویژه خلیج فارس، محل اصلی ذخایر نفت و گاز جهان است. خلیج فارس از روزگاران گذشته، یکی از مراکز مهم تجاری دنیا محسوب می شده، لکن در دهه های اخیر با توجه به نقش انرژی در صنعت از یک سو و انباشت انرژی در خلیج فارس از دیگر سو، این منطقه بیش از پیش مورد توجه قدرتهای جهانی قرار گرفته است.
ایران در این منطقه راهبردی از جهان، دارای یک دوره حاکمیت تاریخی بوده است. حاکمیت تاریخی ایرانیان بر خلیج فارس به زمان های بسیار دور برمیگردد. بعد از اسلام نیز ایرانیان ادارهکنندگان اصلی امور دریانوردی بین خلیج فارس و چین بودند و به همین دلیل از این طریق، اسلام به چین راه یافت و در این مسیر گروهی در کشورهای هند، مالزی، اندونزی و تایلند به اسلام گرویدند.
با ورود پرتغالی ها به خلیج فارس در سال 1506 میلادی و متعاقب آن دیگر کشورهای اروپایی به خلیج فارس، نفوذ بیگانگان در این منطقه آغاز گردید و از پیامدهای این نفوذ، پایان یافتن دوران برتری ایران در منطقه بود. در اواسط دوران صفویه، انگلیسی ها در ایران نفوذ کردند و در عصر قاجار، ایران عرصه تاخت و تاز بیگانگان گشت و در دوران رژیم پهلوی، و به ویژه در دوران پهلوی دوم، ایران در اردوگاه غرب و تحت سلطه کامل آمریکا قرار گرفت. در این دوران ژئوپلتیک ایران، تأمین کننده منافع بلوک غرب و آمریکا در برابر بلوک شرق بود و رژیم پهلوی، نقش ژاندارمی خلیج فارس را بر اساس سیاست دو ستونی «نیکسون» رئیس جمهور آمریکا پذیرفته بود. در یک دوره طولانی، منافع موقعیت ژئوپلتیکی ایران، نه برای ملت ایران، بلکه برای بیگانگان بود. ایران در این دوره، متحد رژیم صهیونیستی بود و به عضویت پیمانهایی چون سنتو در راستای تأمین منافع غرب و مقابله با نفوذ کمونیسم در آمده بود. در این دوره استقلال ایران مخدوش و عزت ایرانیان پایمال شده بود. به عبارت دیگر در چندین دهه منتهی به انقلاب اسلامی، ژئوپلتیک ممتاز ایران به دلیل سیاست قدرت های جهانی از یک طرف، و حاکمیت رژیم های فاسد دیکتاتور و وابسته به بیگانه در ایران از طرف دیگر، نه تنها نفعی برای مردم ایران نداشت، بلکه منشأ مشکلات فراوانی برای ایرانیان نیز شده بود.
ژئوپلتیک ایران بعد از انقلاب اسلامی
پیروزی انقلاب اسلامی با شعار « نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» در ایران، ژئوپلتیک ایران را به طور کلی تغییر داد. انقلاب اسلامی با فروریختن رژیم فاسد، مستبد و وابسته پهلوی، ایران را از چنگال غرب و آمریکا خارج ساخت و به یک کشور مستقل با هویت اسلامی تبدیل نموده، با انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام مردم سالار در ایران، ژئوپلتیک این کشور در راستای تأمین منافع ملی، امنیت ملی و پیشبرد آرمان ها و اهداف انقلابی، متحول گردید.
قدرتهای جهانی که با ظرفیتها و قابلیت های ژئوپلتیکی ایران آشنا بودند، از پیروزی انقلاب اسلامی به وحشت افتاده، تمام قوای خود را برای شکست این انقلاب و فرو ریختن نظام سیاسی دینی و انقلابی دینی و انقلابی برخاسته از آن بسیج کردند. قدرت های جهانی و خصوصاً دو ابرقدرت شرق و غرب، به خوبی دریافته بودند که جمهوری اسلامی با شعارهای آرمانگرایانه انقلابی در صورت تثبیت و تحکیم پایههای خود، با بهرهگیری از موقعیت ممتاز ژئوپلتیک ایران در منطقه راهبردی غرب آسیا، میتواند علاوه بر تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای تعیین کننده، به یک قدرت بین المللی تبدیل شود. بر هم خوردن موازنه قدرت به ضرر رژیم صهیونیستی در منطقه، از جمله عوامل دیگری بود که علاوه بر نگران ساختن صهیونیسم بین الملل، نگرانی حامیان این رژیم را به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی در ایران با شعارها، آرمان ها و اهداف ضداستکباری و ضدصهیونیستی به دنبال داشت. بر اساس چنین تحلیل ها و برآوردهای راهبردی بود که پس از انقلاب اسلامی، سیاست جهانی در راستای مقابله با انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی از سوی قدرتهای شرقی و غربی تنظیم شد و بر اساس این سیاست، توطئهها علیه ملت ایران، یکی پس از دیگری طراحی و به مرحله اجرا درآمد.
اکنون و در دهه چهارم انقلاب اسلامی، به رغم توطئه ها و فتنه های گوناگون از سوی نظام سلطه و متحدینش علیه ملت ایران، جمهوری اسلامی به یک قدرت مؤثر و تعیین کننده منطقهای تبدیل شده است و روند تحولات جاری در منطقه، از آیندهای درخشان برای ایرانیان حکایت می کند؛ آیندهای که در آن تمدن نوین اسلامی با محوریت جمهوری اسلامی شکل گرفته است. آیندهای که قطب قدرت جهان اسلام در یک نظام چندقطبی با محوریت جمهوری اسلامی تحقق پیدا کرده است. نشانههای چنین آیندهای را می توان در گزاره های زیر به درستی مورد مطالعه قرار داد:
1- جمهوری اسلامی با تکیه بر موقعیت ممتاز ژئوپلتیکی خود به ویژه بر آبراههای خلیج فارس، تنگه هرمز، دریای عمان و اقیانوس هند، با تشکیل نیروی دریایی راهبردی از سوی ارتش و سپاه، از اقتدار دریایی برخوردار است. اقتدار دریایی و اقتدار موشکی جمهوری اسلامی، ایران را در برابر هر نوع تهدید نظامی از سوی قدرت های منطقهای و فرامنطقهای ایمن ساخته و به سطح قدرت بازدارندگی رسانده است.
2- در رقابت سنگین و نفسگیر میان نظام سلطه و متحدینش با جمهوری اسلامی بر سر ترتیبات منطقهای غرب آسیا، آمریکا طی 13 سال گذشته شکستهای پی در پی خورده است؛ به گونهای که غرب آسیا به نمایشگاهی از شکستهای آمریکا تبدیل شده است که نقش جمهوری اسلامی در این شکست ها، یک نقش اصلی می باشد. شکستهای آمریکا و متحدینش در غرب آسیا، به معنای ناکامی ایالات متحده در شکل دهی به نظم نوین جهانی مورد نظر این کشور پس از فروپاشی نظام دوقطبی است. اکنون با ارتقای موقعیت منطقهای ایران و تبدیل جمهوری اسلامی به قدرت تعیینکننده در این منطقه از یک طرف، و افول قدرت آمریکا به عنوان محور نظام سلطه و مدعی رهبری جهان برای یک صد سال از طرف دیگر، نظم جهانی در حال تغییر است و نظم جدیدی در حال شکل گیری می باشد. در نظم جدید در حال شکل گیری، ایران با موقعیت ژئوپلتیکی برتر، محور یک قطب قدرت خواهد بود. دلایل زیر توجیهکننده و توصیفکننده این قطب قدرت می باشد:
1-2- شکلگیری جبهه مقاومت با محوریت جمهوری اسلامی ایران در برابر رژیم صهیونیستی و مداخلههای بیگانگان در منطقه؛ جبهه مقاومت در منطقه راهبردی غرب آسیا، به یک قدرت بی نظیر تبدیل شده و به طور اساسی موازنه قدرت را در این منطقه، به ضرر رژیم صهیونیستی و حامیان منطقهای و فرامنطقهایاش تغییر داده است. این قدرت از یک طرف بر آبراه استراتژیک خلیج فارس مسلط است و از طرف دیگر با اتصال سرزمینی از طریق عراق و سوریه، در سواحل مدیترانه به یک قدرت تعیینکننده تبدیل شده است. جنگهای 33روزه، 8 روزه، 51 روزه و شکست توطئه جریان های تکفیری با حمایت یک جبهه غربی، عبری، عربی و ترکی در سوریه، عراق و لبنان، نشان دهنده قدرت محور مقاومت در منطقه می باشد.
2-2- شکلگیری پدیده بیداری اسلامی در منطقه با الهام بخشی جمهوری اسلامی، عمق راهبردی ایران را در منطقه افزایش داده است. پدیده بیداری اسلامی در منطقه یک واقعیت است. هرچند بیداری اسلامی در کشورهایی چون مصر، به دلایلی به انحراف کشیده شد، لکن تحولات شبه جزیره و خصوصاً تحولات یمن، نشان میدهد که در آینده عمده کشورهای غرب آسیا در کنترل جریان های اسلامی همسو با ایران خواهد بود.بنابر آنچه آمد؛ میتوان گفت، انقلاب اسلامی تحولات ژئوپلتیکی اساسی را برای ایران رقم زده و ایران تحت سلطه و در اردوگاه غرب را، به یک کشور مستقل و قدرتمند منطقهای تبدیل نموده است. اما این قدرت منطقهای با توجه به تحولات منطقه و جهان، در آستانه تبدیل شدن به یک قدرت بین المللی می باشد.
دکتر یدالله جوانی
روسیه پس از تهدیدات غرب انگیزه بیشتری برای همکاری و نزدیکی با ایران یافته است. شاید تهدید مشترک بتواند سرآغاز روابط راهبردی باشد. سؤال این است: چه منافعی میتوان از خلال این روابط تعریف کرد؟
روابط ایران و روسیه؛ تجربه ای ده ساله
اگر نگاهی به روابط ده ساله ی گذشته ی ایران و روسیه بیاندازیم، درمی یابیم که فضای رابطه این دو کشور فراز و نشیب های بسیاری به خود دیده است . در شروع این دهه ایران در حوزه همکاری های اقتصادی ، همکاریهای مناسبی با روسیه داشته است، اما از دگر سو با شروع مذاکرات هسته ای روابط سیاسی و راهبردی ایران دچار فراز و نشیب شد گاه روس ها با کارت ایران به نفع خود و گاهی به نفع ایران بازی می کردند. روس ها در مذاکرات رویه ای دو جانبه نشان می دادند؛ از یک سو نمایش میدادند که همسو با ایران هستند حال آنکه در کلیه ی اقدامات شورای امنیت (مثلا در رابطه با قطع نامه های تحریم ناعادلانه و در رابطه با مسئله ی صلح آمیز هسته ای ) علیه ایران رای داده اند. در همین دوره علی رغم تعهد طرف روس برای دادن موشک های دفاعی S300 به ایران، آنها از به تعهدات خویش عمل نکردند. به شور کلی اما روابط دو جانبه ی ایران و روسیه با توجه به منافع مشترک، قاعده ی همجواری رد حوزه های سیاسی و اقتصادی، و مسائل امنیت منطقه ای رو به گسترش بوده است.
پوتین و نگاه به ایران
علی رغم آنکه از روابط ایران و روسیه تحت عنوان روابط راهبردی یاد میشود، اما نگاه روسیه به جمهوری اسلامی ایران این رویکرد راهبردی را بازتاب نمی دهد. بلکه روسها تنها ایران را به عنوان یک شریک و همسایه نگریسته اند. در سیاست خارجی خاصی که آقای پوتین دنبال می کرده است، ایران عنوان یک همسایه با مختصات خاص، نه به عنوان یک شریک راهبردی (که بخواهد در تمامی زمینه ها با آن یک همکاری تنگاتنگ، امنیتی راهبردی و استراتژیک را داشته باشد) مد نظر بوده است. حال آنکه جمهوری اسلامی ایران یک قدرت منطقه و فرا منطقه ای است.
نگاه جریان های درون ساختاری به ایران
طیف های مختلفی در حاکمیت روسیه نقش دارند. طیفی از نیروها با نگاه رادیکال ضد غربی تا مجموعه هایی که تمایل به همکاری با غرب دارند. نگاه میانه ای هم به همکاریهای منطقه ای توجه دارد؛ یعنی با توجه به ظهور قدرت های جدید مثل چین، هند و ایران، اعتقاد دارد که تقویت پیمان شانگهای و اتحادیه اورآسیا مفید است. این نگاه در تقویت روابط با ایران میتواند نقشی مثبتی داشته باشد و زمینه نزدیکی دیدگاهها و نیز تعریف منافع و اقدام مشترک را فراهم آورد. به نظر میرسد سفر آقای ولایتی واجد پیامی خاص در رابطه با این مسئله باشد.
بسترها و عوامل موثر در بهبود نگاه روسیه به ایران
افزایش قدرت جمهوری اسلامی ایران باعث شده است که روسیه در رویکرد و نگاه خود به ایران تجدید نظر کند. تاثیر گذاری ایران در معادلات خاورمیانه، قدرت های جهانی و روسیه را واداشته است ایران را به عنوان قدرتی منطقه ای و تاثیر گذار بپذیرند. |
افزایش قدرت ژئوپلتیک ایران: قبل ازاینکه به تبیین نگاه طرف روسی بپردازیم، بایستی افزایش قدرت ایران عرض یک دهه گذشته را در نظر آوریم. جمهوری اسلامی ایران خود را در قامت یک قدرت فرا منطقه ای به دنیا معرفی کرده است. این امر در سخنان دولتمردان غربی، به خصوص آمریکا بازتاب داشته و روسیه نیز این واقعیت را درک کرده است. علی رغم همه ی تحریم ناعادلانه، ایران با قدرت در جهت اهداف تعیین شده ی سیاست خارجی و اقتصادی حرکت داشته است و از طرف دیگر تاثیر گذاری ایران در معادلات خاورمیانه، قدرت های جهانی و روسیه را واداشته است ایران را به عنوان قدرتی منطقه ای و تاثیر گذار بپذیرند.
عامل اصلی رویکرد کنونی مسکو به تهران، به افزایش قدرت سیاسی، اقتصادی، امنیتی و راهبردی ایران باز می گردد. چنانچه نگاه روسیه در مساله سوریه ابتدا ماهیت دیگری داشت، لیکن تحرک سیاست خارجی ایران باعث شد، که روسیه پا به میدان گذارد، و در یک اقدام مشترک از توطئه غرب جلوگیری شود. شاید اگر ایران و روسیه اقدام نمی کردند، تکفیریها و گروه های تروریستی اجاره ای به قفقاز و آسیای میانه سرازیر می شدند. در این راستا باید تصریح کرد که افزایش قدرت جمهوری اسلامی ایران باعث شده است که روسیه در رویکرد و نگاه خود به ایران تجدید نظر کند.
مولفه های سیاسی و امنیتی؛ بحران اوکراین و تنش با غرب :
بایست بتوانیم نگرانی های روسیه را درک کنیم. با توجه به شکست و هزیمت نیروهای تکفیری از نیروهای مردمی و ارتش عراق، تروریست های نظامی می توانند راه خود را به سمت مرزهای همجوار روسیه کج کنند؛ و این خود میتواند یک تهدید امنیتی برای روسیه باشد. به خصوص اینکه تعداد زیادی از نیروهای داعشی از قفقاز جنوبی و چچن هستند. از طرف دیگر تنش پیرامون اوکراین و توسعه ی ناتو به سمت مرزهای غربی روسیه (که در شرق ناتو قرار می گیرد) باعث تشدید نگرانی های روسها شده است
حوزه ی امنیتی و افزایش روابط راهبردی :
پیش از نگاه سیاسی، بایست با ادراکات و نگاه امنیتی فضای موجود را رصد کنیم. بدین معنا که امنیت بستری مناسب برای حوزه های سیاست و اقتصاد فراهم می گرداند. امنیت و صادرات انرژی جزو مسائل راهبردی روسیه ، ایران و کشورهای منطقه است. خطوط انرژی و شبکه ی راهها و راه ابریشم در منطقه، همکاریهایی دریایی، زمینی، ریلی باید امن باشند. در این زمینه روسیه، ایران و کشورهای منطقه می توانند همکاریهای سیاسی امنیتی مناسبی (چه در چارچوب روابط دو جانبه و در چارچوب سازمان های منطقه ای مثل پیمان شانگهای ، سازمان اکو،کشور حوزه ی دریای خزر ) ترتیب دهند.
روابط اقتصادی ایران و روسیه:
زمینه مناسبی برای همکاری ایران و روسیه در زمینه اقتصاد و تجارت فراهم است. اما باید قوانین تجاری دو کشور اصلاح و موانع برای صادرات کالای جمهوری اسلامی ایران به روسیه برطرف شود. هنگامی که قوانین دو تجاری دو کشور اصلاح شود، میتواند منجر به توسعه ی روابط اقتصادی و تجاری گردد.
اکنون تهدیدها در رابطه با ایران و روسیه (به خصوص تهدیدهای غرب و تحریمهای ناعادلانه ی غرب) مشترک است. روسیه بعد از تحریم های غرب، شوک سنگین اقتصادی را تجربت کرده است . روسیه می تواند از این تجارب ایران استفاده کند. لذا تحریم ها می توانند بستری برای افزایش راهبردی روابط ایران و روسیه باشند. در واقع تحریم ها تهدیدی هستند که باید به فرصت تبدیل شوند. این دو کشور و نیز سایر کشورها می توانند به اتحادیه ی پولی بپیوندند. پیشتر زمینه ی این نوع همکاریهای دو جانبه ی میان ایران و ترکیه و کشورهای دیگر وجود داشته است. روسیه از این مسئله استقبال کرده است و پیشنهادهایی هم در این زمینه میان طرفین مبادله شده است. به مضافا آنکه ایران و سایر کشورهای تولید کننده ی گاز همکاریهای خوبی با روسیه داشته اند. در رابطه با مسائل اقتصادی روابط ایران و روسیه گسترش می یابد.
اتحادیه اقتصادی جدید اورآسیا:
آنگاه که به ده سال گذشته نگاه می کنیم، درمی یابیم روابط ایران و روسیه بهبود معناداری یافته است؛ ولیکن بایست با احتیاط درباره روابط راهبردی با روسیه سخن بگوییم. |
هر چند اتحادیه اوراسیا سازمانی جوان و نوپا است، اما اقتصادهای بزرگی مانند روسیه، ارمنستان، بلاروس و قزاقستان را در بر میگیرد. هر اتحادیه ای می تواند در جهت ایجاد امنیت، توسعه ی روابط، و برطرف کردن موانع حضور کشورها برای فعالیت آزاد تجاری موثر باشد.
حوزه ی امنیتی و دفاعی بستر ساز افزایش روابط :
ایران هرگز در صدد درگیری با هیچ کشور و همسایه ای نبوده است. جمهوری اسلامی اثبات کرده است ، تنها به دنبال دفاع از منافع خویش است. ایران و روسیه در جهت تقویت بنیه دفاعی همکاری مشترک زیادی داشته اند، و حتی مانور نظامی مشترک نیز انجام داده اند. همکاری ایران و روسیه در مسئله سوریه، کنترل مسائل تروریستی، دفع مسئله فتنه ی داعش، نزدیکی دو کشور را بیش از پیش تقویت می کند
نگاه انتقادی دو کشور به نظام بین الملل :
نگاه خاص اعضای شورای امنیت و پنج عضو در 5+1 در مورد مسئله صلح آمیز هسته ای ایران فصل مشترکی بین ایران و روسیه ایجاد کرده است. ایران از نظام بین الملل توقع نگاه عادلانه ای دارد که به نفع مردم منطقه و کشورهای تحت فشار و ظلم باشد. روسیه هم، درحال حاضر، با تمام وجود تبعات نگاه ناعادلانه را در تحریم های غربی و افزایش فشارها لمس کرده است. با توجه به تحولات اخیر، شکاف در حوزه ی اقتصادی و نیز حوزه های امنیتی بین روسیه و اتحادیه ی اروپا تشدید شده است. نگاه انتقادی به غرب به نفع ماست، تا بتوانیم با کشورهای منطقه مثل چین ،هند و روسیه همکاری مناسبی در زمینه اقتصادی ، امنیتی و دفاعی تعریف کنیم. .
شانگهای و بریکس: هر دو مجمع شانگهای و بریکس و اتحادیه اوراسیا غالبا بازتاب نگاه اقتصادی هستند تا منافع سیاسی. کشورهای برتر و نو ظهور اقتصادی دنیا در این گروه ها جمع شده اند. در شانگهای نگاه امنیتی هم به آن اضافه شده است. با توجه به این که در هنگام تاسیس شانگهای، ما به عنوان عضو ناظر حضور داشته ایم و شرایط عضویت کامل آن را نیز دارا هستیم، بنابراین اولویت اول عضویت ما درشانگهای است. سپس می توانیم با تقویت زیرساخت های اقتصادی و رفع مشکلات پیش رو به بریکس بپیوندیم.
چشم انداز روابط ایران و روسیه؛ حرکت به سوی روابط راهبردی
قطعا روابط ایران و روسیه روابطی پیش رونده بوده است. آنگاه که به ده سال گذشته نگاه می کنیم درمی یابیم روابط ایران و روسیه بهبود معناداری یافته است؛ ولیکن بایست با احتیاط درباره روابط راهبردی با روسیه سخن بگوییم. با این حال ماهیت روابط ایران و مثبت است و امید آن می رود در دولت رئیس جمهور روحانی نیز تسریع و تقویت گردد.
علی سقائیان
سفیر پیشین ایران و تحلیل گر اوراسیا
- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931114001527#sthash.I0l3zTI3.dpuf
شواهد قوی و متقنی وجود دارد که نشان میدهد در جریان مذاکرات هستهای طرف اروپایی کلاه گشادی برای مذاکرهکنندگان کشورمان تدارک دیده است.
هرچند محرمانه بودن مذاکرات ایران و گروه 1+5، اجازه تحلیل دقیق روند و محتوای مذاکرات را به ما نداده است، اما گاهی از لابهلای اظهارنظرهای اطراف مذاکرات یا رخدادهای پیرامونی، میتوان روزنهای به اندرون زد و تصاویری تقریبا روشن از آنچه در حال وقوع است، ترسیم نمود. یکی از این تصاویر روشن که شواهد قوی و متقنی برای اثبات صحت و دقت آن وجود دارد، به ما میگوید طرف اروپایی کلاه گشادی برای مذاکرهکنندگان کشورمان تدارک دیده است.
اواسط تابستان سال جاری(18 مرداد) بود که آقای علی ماجدی معاون امور بین الملل و بازرگانی وزیر نفت از سفر دو هیات از اتاقهای فکر اروپا به تهران برای بررسی امکان انتقال گاز ایران به کشورهای عضو اتحادیه اروپا خبر داد. (1) متعاقب یا مرتبط با این رویداد نیز، شرکت ملی گاز ایران مطالعات و امکان سنجی صادرات 25 تا 30 میلیون متر مکعب گاز طبیعی در روز به کشورهای اروپایی را انجام داد و روز شنبه 27 دیماه آقای عزیزالله رمضانی مدیر امور بینالملل شرکت ملی گاز ایران، قوت گرفتن احتمال ساخت یک خط لوله جدید برای صادرات گاز به اروپا با همکاری ایران، ترکمنستان و جمهوری آذربایجان را رسانهای کرد. (2) این در حالی است که اتحادیه اروپا در 17 ژوئن 2010 «سرمایهگذاری جدید، کمک فنی و انتقال فناوری، تجهیزات و خدمات مربوط به صنعت نفت و گاز» ایران را تحریم (3) و در 16 اکتبر 2012 نیز «واردات گاز از ایران» را ممنوع کرده است.(4) لذا انجام این مطالعات و رایزنیهای «دوجانبه» و «قوت گرفتن احتمال ایجاد خط لوله صادرات گاز»، مستلزم اطمینان از وجود عزمی جدی در طرف اروپایی برای لغو تحریمهای گازی ایران است؛ که بر اساس شواهد این عزم به صورت فوق العاده وجود دارد. همزمانی این رخدادها با مذاکرات ایران و 1+5 این گمان را در برخی اذهان تقویت کرده که «لغو تحریم گازی ایران توسط اتحادیه اروپا» یکی از امتیازاتی است که طرف غربی روی میز مذاکره گذاشته و به نحوی میخواهد از مواضع خصمانه خود علیه ایران کوتاه بیاید، لذا طرف ایرانی نیز متناسب با این امتیازدهی بزرگ غرب، باید از مواضع خود عقبنشینی کند. اما شواهدی وجود دارد که نه تنها این تحلیل را فاقد اعتبار میسازد، بلکه مداقه در آنها میتواند روند مذاکرات هستهای را بر خلاف انتظار غرب دگرگون سازد.
کشورهای عضو اتحادیه اروپا از نظر منابع انرژی یکی از فقیرترین مناطق جهان محسوب میشوند. بر اساس برآوردهای انجام شده، ذخایر نفتی این کشورها 0.5 تا 0.8 درصد و ذخایر گازیشان نیز 1.4 تا 2 درصد ذخایر کل جهان را تشکیل میدهد. لذا اعضای این اتحادیه به شدت وابسته به انرژی وارداتی هستند به طوریکه گزارش سایت پارلمان اروپا میگوید هماکنون اتحادیه اروپا 53 درصد از انرژی مصرفی خود را وارد میکند (90 درصد نفت، 66 درصد گاز و 24 درصد سوخت جامد مصرفی). بر اساس همین گزارش(5)، مبدا بخش قابل توجهی از این واردات روسیه است (یک سوم نفت، 39 درصد گاز و 26 درصد سوخت جامد) و مسکو به عنوان یک رقیب و دشمن سنتی اتحادیه اروپا، به کرات از انرژی به عنوان یک اهرم فشار سیاسی علیه این کشورها استفاده کرده است. اتحادیه اروپا نیز درچارچوب راهبردهای امنیتی و اهداف کلان سیاست خارجی خود، همواره به دنبال این بوده که وابستگی به روسیه در حوزه انرژی را کاهش دهد. مطالعات متعددی توسط مراکز دانشگاهی و اتاقهای فکر در این زمینه انجام شده و تصمیماتی جدی نیز گرفته شده است؛ از جمله در سند «استراتژی امنیت انرژی اتحادیه اروپا» تصریح شده که اعضا باید به دنبال «کاهش وابستگی خود به روسیه از طریق تنوع بخشی به منابع انرژی» باشند.(6)
تاکنون گزینههای متعددی برای تنوع بخشی به منابع انرژی اتحادیه اروپا بررسی شده است. در این میان، شاید مهمترین تلاشهای صورت گرفته از سوی این اتحادیه، همکاری اعضا در زمینه تولید انرژیهای تجدید پذیر و همچنین بررسی واردات انرژی به ویژه گاز از کشورهایی غیر از روسیه بوده است. در مورد گزینه نخست، یعنی تولید انرژیهای تجدید پذیر، توفیق چندانی حاصل نشده و برآورد «مرکز برتری اتحادیه اروپا» در دانشگاه کارولینای شمالی نشان میدهد تا سال 2020 این نوع انرژی حداکثر 15 درصد نیاز اعضای اتحادیه را تامین خواهد کرد و این کشورها در 85 درصد انرژی مصرفی خود، همچنان به انرژیهای سنتی وابسته خواهند بود. (7) لذا اتحادیه اروپا ناچار بوده که همچنان به واردات بیندیشد. اما گزینههای پیش روی اتحادیه برای واردات انرژی به ویژه گاز که تا سال 2025 مصرف جهانی آن 60 درصد افزایش خواهد یافت (8) بسیار محدود است. حتی درباره روسیه اخیرا گزارشی از شرکت بریتیش پترولیوم منتشر شد که نشان میداد ذخایر گازی این کشور از 44.6 تریلیون متر مکعب به 32.9 تریلیون متر مکعب رسیده است. (9) علاوه بر این، مصرف فزاینده داخلی روسیه و انعقاد قرارداد LNG با چین، به معادله خصومت سنتی مسکو با اتحادیه اروپا اضافه شده تا انگیزه این اتحادیه برای جستوجوی منابعی دیگر بیش از پیش تقویت شود.
در این میان، ایران به عنوان بزرگترین دارنده منابع گازی جهان، همواره به عنوان یک گزینه مطلوب تامین گاز اتحادیه اروپا مورد بررسی بوده است. چه، دیگر گزینهها یا اساسا فاقد منابع گازی بودهاند(چون عراق)، یا میلی به صادرات منابع خود به اروپا ندارند(چون آمریکای شمالی) و یا اینکه ایجاد خط لوله صادرات، با موانع امنیتی یا هزینههای سنگین مواجه است(چون قطر و کشورهای حاشیه دریای خزر). به همین دلایل، اتحادیه اروپا از دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی به دنبال عقد قرارداد گازی با ایران بوده است. نهایتا در سال 2008 بود که سوئیس توانست یک قرارداد 25 ساله برای واردات 5.5 میلیارد متر مکعب گاز از ایران منعقد کند، اما فشارهای آمریکا باعث شد در سال 2010 سوئیس این قرارداد را به صورت یکجانبه به تعلیق درآورد. تحریمهای اتحادیه اروپا نیز به این معادله اضافه شد و قرارداد را از اساس منتفی ساخت. اما با وقوع بحران اوکراین و قطع گاز ارسالی به اروپا توسط مسکو در اواسط ژوئن 2014 (26 خرداد و قبل از سفر هیات اروپایی به تهران93)، اتحادیه اروپا دچار بحران کم سابقهای در حوزه امنیت انرژی شد و خود را بیش از پیش محتاج گاز ایران یافت. این بود که هم در عرصه مطالعاتی و هم در عرصه سیاسی، لغو تحریم گازی ایران و تلاش برای ایجاد خط لولهای از مسیر ترکیه در دستور کار قرار گرفت.
اکتبر 2014 موسسه مطالعات انرژی دانشگاه آکسفورد گزارشی را در همین زمینه با عنوان «کاهش وابستگی اروپا به گاز روسیه» منتشر کرده و به بررسی ابعاد و راهکارهای واردات گاز از ایران توسط اتحادیه اروپا پرداخت. در این گزارش مبسوط آمده است که ایران تا سال 2020، 210 تا 230میلیارد متر مکعب تولید خواهد داشت اما چون تقریبا به همین اندازه مصرف داخلی دارد، نمیتوان روی صادرات آن حساب کرد. اما پس از 2020 بسته به اینکه ایران با چه سرعتی بتواند پارس جنوبی را توسعه دهد، یا اکتشافات جدید انجام دهد، تولید این کشور تا سال 2030 می تواند به 350 میلیارد متر مکعب در سال رسیده و امکان صادرات به اروپا ایجاد شود. این موسسه معتقد است تکمیل خط لوله انتقال گاز ایران به اروپا به 10 سال زمان نیاز دارد و به همین دلیل، تاکید کرده که واردات گاز از ایران مستلزم «ایجاد زیرساخت گسترده، سرمایه گذاری کلان و انعقاد توافقق نامه بلند مدت با ایران» است. این گزارش همچنین تحقق پروژه واردات گاز از ایران را منوط به شرایط سیاسی مساعد در ایران میداند:»از آنجائیکه صرفه اقتصادی تزریق گاز به میادین نفتی برای استفادههای بعدی و سرمایه گذاری روی تولیدات پتروشیمی چندین برابر خام فروشی است، لذا پروژه واردات گاز از ایران یک شرط مهم نیز دارد و آن اینکه «جریان سیاسی مخالف صادرات روی کار نباشد». (10)
پس از انتشار گزارش موسسه آکسفورد، موسسه «گاز طبیعی اروپا» نیز در گزارشی به بررسی مسائل سیاسی پیرامون واردات گاز ایران پرداخت. پیشنهاد این موسسه سرمایه گذاری اروپا در پارس جنوبی برای افزایش تولید ایران است:«ایران علاقمند به افزایش تولید از طریق جذب سرمایهگذاری داخلی و خارجی است؛مخصوصا در پارس جنوبی هرگونه سرمایه گذاری می تواند منجر به افزایش تولید شود». از نظر موسسه «گاز طبیعی اروپا»، «اگر ایران بخواهد خود را در چشم جامعه بینالمللی مشروع جلوه دهد، اتحاد ژئواستراتژیک ایران و روسیه نباید یک مانع صادرات گاز ایران به اروپا تلقی شود». همچنین «از نظر سیاسی هرگونه اقدامی از سوی ایران برای تقویت مسیر جنوبی صادرات گاز به اروپا، میتواند موجب خشم روسیه شده و محور نوپای روسیه-چین-ایران را که یک چالش مهم برای غرب است، تضعیف کند».(11)
پس از بحران اوکراین و ایجاد نگرانیهای شدید در حوزه امنیت انرژی اروپا، اعضای اتحادیه پیرو مطالعات انجام شده، دست به یک سری اقدامات عملی نیز زدند. بررسی محتوای طرح کرک-منندز در سنای آمریکا که هدفش اعمال تحریمهای جدید علیه ایران است نشان میدهد اروپاییها توانستهاند نظر مساعد آمریکا را نیز درباره واردات گاز از ایران جلب کنند. چه، در این طرح که به دنبال تحریم همه بخشهای راهبردی ایران است، «هرگونه پروژه صادرات گاز ایران به اروپا از هر تحریمی مستثنی شده است».(12) معنای این امر آن است که آمریکا هرچند به دنبال اعمال تحریمهای بیشتر علیه ایران بوده و ذره ای از خصومت خود نکاسته، اما از نظر سابق خود برگشته و رضایت داده است که اروپا معضل امنیت انرژی خود را با واردات از ایران حل نماید. در تلاشی دیگر، 25 سپتامبر 2014 بیزینس تایمز از ارائه طرحی به پارلمان اتحادیه اروپا برای لغو تحریم گاز ایران خبر داد. در این طرح آمده است: «ظرفیت بالای تولید گاز، اصلاحات داخلی در دست اقدام در حوزه انرژی، و روند عادی سازی رابطه با غرب، ایران را تبدیل به یک گزینه بدیل معتبر برای روسیه کرده است». (13)
از مباحث فوق، میتوان به سهولت نتیجه گرفت که اولا اتحادیه اروپا به دلیل فقر منابع انرژی نیازمند واردات است؛ ثانیا طی سالهای آتی با افزایش مصرف و کاهش روند کنونی عرضه مواجه خواهد بود و نیازمند تنوع بخشی به مبادی واردات گاز خود است؛ ثالثا بحران اوکراین شرایط ویژهای را برای اعضای اتحادیه اروپا ایجاد کرده که مجبورند به سرعت برای گاز روسیه دنبال جایگزین باشند؛ رابعا ایران مهمترین و مطمئنترین منبع تامین انرژی اتحادیه اروپا به شمار میرود و این اتحادیه در تلاش است علی رغم همه خصومتها با جمهوری اسلامی، از این منبع انرژی بهره برداری کند؛ خامسا اتحادیه معتقد است با واردات گاز از ایران میتواند به نتایج سیاسی مطلوبی نیز رسیده و اتحاد نوپای ایران-روسیه-چین را از هم بپاشد.
بر همین اساس، انتظار میرود با توجه به در جریان بودن مذاکرات هستهای، طرف اروپایی، نیاز خود به گاز ایران را در قالب «لغو تحریم» به عنوان یک امتیاز به تهران بفروشد. علاوه بر این، شرکتهای اروپایی برای سرمایهگذاری در حوزه گاز به ایران «سرازیر» شوند تا تولید ایران را برای تامین نیاز خود بالا ببرند. جریان لیبرال داخلی نیز که آرمانش زندگی در حاشیه قدرتها و رویکردش خام فروشی منابع داخلی است، به احتمال قوی این «امتیاز بزرگ غرب به ایران» را در بوق و کرنا کرده و به عنوان یک موفقیت از آن یاد خواهد کرد و نتیجه خواهد گرفت که «تهران نیز در قبال این حسن نیت بی سابقه اروپا، باید از مواضع خود در برنامه هستهای عقب نشینی کند». همچنین افرادی نظیر نظریهپردازان «امتیاز یکجانبه»، تلاش خواهند کرد صادرات گاز خام به اروپا را یک اقدام اعتمادساز و عامل تولید مشروعیت بینالمللی برای ایران جلوه دهند.
اما اخباری وجود دارد که ما را مطمئن میسازد اروپاییها نه تنها موفق نخواهند شد این کلاه گشاد را بر سر ایران بگذارند، بلکه قرار گرفتن آنان در این شرایط بحرانی، امکان تغییر روند مذاکرات و گرفتن دست بالا را برای تهران فراهم کرده است. آنگونه که نگارنده مطلع شده، جمعی از نمایندگان هوشمند و استراتژیست مجلس، طرحی را در دست تدوین دارند که بر اساس آن، نه تنها صادرات گاز ایران به اروپا تحریم خواهد شد، بلکه هرگونه مشارکت ایران در پروژه انتقال گاز به اروپا نیز ممنوع میشود. بر اساس شنیدهها طراحان این تحریم در مجلس شورای اسلامی، البته این اختیار را به رئیس جمهور خواهند داد که در دو صورت، اجرای این طرح تحریم گازی اروپا را تعلیق نماید: 1- لغو تمامی تحریمهای غیرقانونی اعمال شده علیه کشورمان از سوی اتحادیه اروپا 2- عدم اعتنای اعضای اتحادیه اروپا به تحریمهای اعمال شده از سوی آمریکا. ظاهرا رئیس جمهور میتواند با ارائه گزارشهای دورهای درباره رعایت شدن این شروط، تحریم مجلس شورای اسلامی علیه اروپا را به تعلیق درآورد.
در گزارش روندهای جهانی 2025(Global Trends 2025) که از سوی شورای اطلاعات ملی آمریکا منتشر شده، ایران و روسیه پادشاهان انرژی دنیا در سال 2025 عنوان شدهاند(14). آلفرد مک کوی استاد دانشگاه ویسکانسین در تحلیل این گزارش مینویسد «در سال 2025 ایران و روسیه بیش از نیمی از ذخایر گاز طبیعی جهان را در اختیار خواهند داشت و این امر به آنان یک اهرم فشار بسیار قوی علیه اروپای آزمند انرژی خواهد داد». (15) اعضای آزمند انرژی اتحادیه اروپا اگر میخواهند مورد لطف این پادشاه قرار گیرند،باید راه خود را از آمریکا جدا کنند.
سید یاسر جبرائیلی
معاون پژوهش و آموزش خبرگزاری فارس
- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931115000002#sthash.By1KqDxy.dpuf