سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

تحلیل های سیاسی روز



ارسال به دوستان
دکتر گرت پورتر
ایران هراسی از کی آغاز شد؟

دولت کلینتون در تعریف ایران به عنوان اصلی‌ترین دشمن آمریکا در خاورمیانه حتی از دولت بوش نیز پیشی گرفت. سیاست کلینتون در قبال ایران، بازتابی از هم‌افزایی منافع دو مجموعه قدرتمند دخیل در این زمینه بود؛ بروکراسی امنیت ملی آمریکا و اسرائیل.

خبرگزاری فارس: ایران هراسی از کی آغاز شد؟

دولت کلینتون در تعریف ایران به عنوان اصلی‌ترین دشمن آمریکا در خاورمیانه حتی از دولت بوش نیز پیشی گرفت. افزایش فشارها بر ایران توسط دولت کلینتون باز هم از همان انگیزه‌های بوروکراتیک که بعد از پایان جنگ سرد ظاهر شد، نشأت می‌گرفت؛ اما این فشارها از آن جهت که به حمایت از تلاش دولت اسرائیل برای معرفی ایران به عنوان اصلی‌ترین تهدید برای صلح جهانی مرتبط بود، به طرزی بی‌رویه افزایش یافت.

حتی پیش از آنکه «بیل کلینتون»[1] در ژانویه 1993 رسماً وارد دفتر ریاست‌ جمهوری شود، تیم امنیت ملی وی تصمیم گرفته بودند مسأله گسترش تسلیحات را بیش از پیش در سیاست‌های امنیت ملی برجسته کنند. اولین نشانه ظهور این اولویت، راه‌اندازی دبیرخانه مستقل منع گسترش و کنترل صادرات در شورای امنیت ملی بود. مسئول این دبیرخانه جدید ریاست تمامی نشست‌های بین سازمانی مرتبط با تکثیر تسلیحاتی را بر عهده داشت، از جمله تدوین بخشنامه ریاست جمهوری در رابطه با گسترش تسلیحات و کنترل صادرات، که آن زمان موضوع یکی از سخنرانی‌های کلینتون در مجمع عمومی سازمان ملل در سپتامبر 1993 نیز بود.[2] با آغاز دولت کلینتون، متخصصان منع گسترش در کاخ سفید و وزارت خارجه به بازیگرانی مهم تبدیل شده و تأثیر زیادی در تعیین سیاست‌های دولت در قبال ایران داشتند.

منافع پنتاگون در ترسیم ایران به عنوان تهدید جدید با رویکرد دولت کلینتون مبنی بر هماهنگی سیاست‌های خود در قبال ایران با سیاست‌های «اسحاق رابین» نخست‌وزیر وقت اسرائیل، در یک راستا قرار گرفته بود.

اما این پنتاگون بود که بیش از همه در استفاده از بهانه گسترش تسلیحات کشتار جمعی برای افزایش نفوذ سازمانی خود، فعال بود. در آغاز مارس 1993 «لس آسپین»[3] وزیر وقت دفاع «بازنگری ویژه‌ای» را ترتیب داد و بر اساس آن نتیجه گرفت در میان تمامی خطرات دوران پس از جنگ سرد، «خطری که اضطراری‌تر و مستقیم‌تر آمریکا‌یی‌ها را در داخل و منافع آمریکا را در خارج تهدید می‌کند، خطر هسته‌ای جدید است» -همان خطر گسترش تسلیحات هسته‌ای. دسامبر همان سال، آسپین طرحی را تحت عنوان «ابتکار دفاعی ضد اشاعه»[4] ارائه کرد که هدف اصلی آن «توسعه توانمندی‌های جدید دفاعی برای مقابله با این تهدید جدید» بود. این طرح به وضوح بر مبنای این برداشت بنا شده بود که جلوگیری از گسترش تسلیحاتی تنها از طریق محرم‌سازی، امکان‌پذیر نخواهد بود. آسپین اعلام کرد وزارت دفاع، تسلیحات و راهبردهای جدیدی را برای نابود کردن چنین تسلیحاتی، به کار خواهد گرفت. قرار بر این شد که رئیس‌ ستاد مشترک و فرماندهان منطقه‌ای، طرح‌هایی را برای مقابله با تسلیحات کشتار جمعی که در اختیار دشمنان آمریکا قرار دارد، تدوین کنند. برداشت شایع موجود در خارج از آمریکا این بود که وزارت دفاع آمریکا در حال تدوین راهبردی به منظور انجام حملات پیشگیرانه و یا پیش‌دستانه علیه تأسیسات احتمالی تسلیحات کشتار جمعی است.[5] در مقابل، برخی ناظران معتقد بودند آسپین در پاسخ به از دست رفتن تهدید شوروی و برای اینکه کنگره را متقاعد به ادامه تأمین بودجه کند، تنها در حال تغییرِ شکل و قالب برنامه‌های کنونی وزارت دفاع است.[6] رؤسای ستاد مشترک آمریکا نیز در «راهبرد نظامی ملی» در سال 1994، گسترش تسلیحات کشتار جمعی را مهم‌ترین تهدید نظامی پیش روی آمریکا معرفی کردند. در همین حال، فرماندهان منطقه‌ای نیز حمله به اهداف تسلیحات کشتار جمعی را به طرح‌های جنگی خود افزودند.[7]

حال که گسترش تسلیحات به عنوان تهدیدی مطرح شد که باید برای آن طرح‌های نظامی آماده شود، پنتاگون در توجیهات کلی خود برای ادامه ایفای نقش نظامی در جهان، جایگاه ایران را بیش از پیش برجسته کرد. گزارش تحلیل وضعیت سیاسی- نظامی جهان که توسط ستاد مشترک در سال 1993 برای ادامه دهه 1990 آماده شد و قرار بود از آن به عنوان مبنایی برای توضیحات در جلسات استماع کنگره استفاده شود، ایران را تهدید بزرگی خواند که سودای تسلط بر خاورمیانه را در سر دارد. این تحلیل، «هدف نهایی» ایران را «خیزش اسلامی شبه‌نظامی، جایگزین کردن نفوذ خود با نفوذ غرب در بخش اعظم جهان سوم و همچنین چیرگی بر خلیج فارس» عنوان کرده بود. بر اساس پیش‌بینی این گزارش، ایران می‌بایست «تا پایان دهه، یا حتی زودتر» رویکردی «تهاجمی‌تر در خلیج فارس و احتمالاً دیگر نقاط» در پیش می‌گرفت.[8]

منافع پنتاگون و نظامیان در ترسیم ایران به عنوان تهدید جدیدی که توجیه‌کننده جنگ آمریکا در خاورمیانه بود، با رویکرد دولت کلینتون مبنی بر هماهنگی سیاست‌های خود در قبال ایران با سیاست‌های «اسحاق رابین» نخست‌وزیر وقت اسرائیل، در یک راستا قرار گرفته بود. این تصمیم، نتیجه سیاست جدید دولت رابین برای اعلان هشدار به جهان در مورد جاه‌طلبی هسته‌ای ایران و توسل این کشور به تروریسم بود. زمانی که کلینتون وارد کاخ سفید شد، رابین و «شیمون پرز»[9] وزیر وقت خارجه اسرائیل، بلافاصله وی را تحت فشار قرار دادند تا با ایران مانند یک «دشمن درجه یک» رفتار کند.[10]

اما هماهنگی کلینتون با سیاست‌های اسرائیل در قبال ایران، حتی پیش از انتخابات آغاز شده بود؛ زمانی که وی تصمیم گرفت خود را در مقایسه با دولت بوش، بیشتر حامی اسرائیل نشان دهد. وی در طول رقابت‌های انتخاباتی «مارتین ایندایک»[11] را به سمت مشاور خاورمیانه خود انتخاب کرد که یک استرالیایی‌تبار و طرفدار جدی منافع اسرائیل بود و هیچ تخصص علمی یا سابقه حرفه‌ای در حوزه خاورمیانه نداشت. ایندایک مشاور ارتباطات و رسانه‌های بین‌الملل حزب تندرو «لیکود» به رهبری  «اسحاق شامیر»[12] بود و سپس به معاونت تحقیقات کمیته امور عمومی اسرائیل و آمریکا (آیپک) - (همان لابی قدرتمندی که به اتخاذ مواضع هم‌راستا با حزب لیکود معروف است - منصوب شد. ایندایک همراه با همسر «لارنس وینبرگ»[13] رئیس بازنشسته آیپک، مؤسس مشترک مؤسسه واشنگتن برای سیاست خاورنزدیک در سال 1985 بود و به عنوان اولین مدیر اجرایی مؤسسه منصوب شد. هدف اصلی از راه‌اندازی این مؤسسه - همانطور که خود ایندایک بعدها در مصاحبه با «نشنال ژورنال» توضیح داد - ارائه یک چهره مستقل از اسرائیل، در مقالات «دانشگاهی»، بیشتر با هدف حمایت کامل از سیاست‌های تل‌آویو بود.[14]

اکتبر 1992، پیش از اولین دیدار کلینتون با رابین، ایندایک به وی گفت با فروپاشی شوروی، دشمنان عربِ تل‌آویو تضعیف شده و اکنون همه همسایگان اسرائیل در حال مذاکره با آن هستند. این همان چیزی بود که ولفوویتز و لیبی در سند جنجالی راهنمای سیاست دفاعی خود، مطرح کرده بودند. ایندایک به کلینتون گفت «برای استفاده از این موقعیت» تنها کافی است که او «از نفوذ خود به عنوان قدرت مسلط دنیا بای حمایت از حرکت رو به جلوی رابین استفاده کند.» ایندایک به کلینتون اطمینان داد با این روش او می‌تواند در چهار سال اول ریاست جمهوری خود، به صلح دست پیدا کند. کلینتون اعلام کرد می‌خواهد این‌کار‌ را انجام دهد. ایندایک فرمول ساده و مشابهی برای ایران نیز داشت. او چنین استدلال می‌کرد از آنجایی که ایران و عراق هر دو «دشمن منافع ما» هستند، «باید در کنار فشار برای پیشبرد صلح اعراب و اسرائیل، برای مهار ایران و عراق نیز، تلاش صورت گیرد.» این بار کلینتون با لحنی متکبرانه و ناشی از پایان جنگ سرد، پاسخ می‌دهد. به گفته ایندایک، کلینتون گفت مهار ایران و عراق، «سیاستی به اندازه کافی سخت‌گیرانه» نیست و «ما باید راهی برای تغییر رفتار آن‌ها یا تغییر نظام سیاسی‌شان بیابیم.»[15]

کلینتون پس از پیروزی در انتخابات، ایندایک را به عنوان دستیار ویژه و همچنین مدیر ارشد خاور نزدیک و جنوب آسیا در شورای امنیت ملی منصوب کرد. با این حال، اختیارات و نقش ایندایک به مراتب فراتر از آن چیزی بود که سمت رسمی وی نشان می‌داد. او بر خلاف رویه اعضای شورای امنیت ملی که به عنوان هماهنگ‌کننده نشست‌های بین‌ سازمانی عمل می‌کردند، سیاست‌گذار اصلی دولت در حوزه خاورمیانه بود.

 سیاست جدید در قبال ایران تحت عنوان «مهار دوگانه»، دقیقاً پاسخی به خواسته‌های اسرائیل بود. این سیاست، توسط یکی از اعضای شورای امنیت ملی آمریکا طراحی و از دل لابی غیررسمی اسرائیل در واشنگتن بیرون آمد.

یکی از اولین و مهمترین تصمیمات سیاسی دولت کلینتون، در جریان یکی از سخنرانی‌های ایندایک در ماه می 1993 اعلام شد؛ یعنی همان سیاستی که وی در طول رقابت‌های انتخاباتی به کلینتون گفته بود. وی رویکرد موازنه قوا در رابطه با ایران و عراق را به دو دلیل رد کرد؛ یک، «خصومتی که هر دو کشور علیه آمریکا و متحدانش در منطقه، داشتند» و دو اینکه، «آمریکا نیازی به اتکا به یکی برای موازنه دیگری ندارد». اهمیت عملیاتی آن رویکرد - که ایندایک هم به روشنی بیان کرد - این بود که ایران نیز در معرض همان اقدامات تنبیهی است که عراق بوده است. به گفته ایندایک، از آنجا که ایران تحت «همان نوع رژیم (تحریمی) که علیه عراق اعمال شده» قرار ندارد، نوعی «عدم توازن ساختاری» بین فشارها بر دو کشور به وجود آمده که «این به نفع ایران است و تبعات بسیار خطرناکی دارد.»[16] بنابراین، ‌ پیام اصلی این سخنرانی، وادار کردن جامعه جهانی برای پیوستن به آمریکا جهت برخوردی مشابه عراق، با ایران بود.

بنابراین، سیاست جدید در قبال ایران تحت عنوان «مهار دوگانه»[17]، دقیقاً پاسخی به خواسته‌های اسرائیل بود. این سیاست، توسط یکی از اعضای شورای امنیت ملی آمریکا طراحی و از دل لابی غیررسمی اسرائیل در واشنگتن بیرون آمد و بلافاصله پس از آن ارائه شد که اسرائیل اتخاذ چنین سیاستی توسط آمریکا را خواستار شد. جای تعجب نیست که «رابرت پلتریو»[18] سیاست‌گذار وزارت خارجه در حوزه خاورمیانه، بعدها عنوان کرد «در واشنگتن پذیرفته شده بود» که این سیاست از اسرائیل نشأت گرفته است.[19] ایندایک بعدها در مصاحبه‌ای که نشان داد اظهاراتش حاصل یک روند بین سازمانی نبوده، اذعان کرد «افرادی می‌خواهند بگویند اظهارات ایندایک تأیید شده نبود.»[20] «رابرت لیتواک»[21] مدیر سابق حوزه خاورمیانه شورای امنیت ملی، عنوان کرد که این سخنرانی نشان داد «ارتباط بین سیاست خارجی و سیاست داخلی» به یک «عامل تعیین‌کننده» سیاست آمریکا در قبال ایران تبدیل شده است.[22] به بیان دیگر، سیاست سختگیرانه و جدید آمریکا در قبال ایران، ناشی از توانایی اسرائیل برای دستکاری سیاست‌های آمریکا از طریق بازوی قدرتمند لابی‌گری در داخل این کشور بود.

سیاست دولت کلینتون در قبال ایران، بازتابی از هم‌افزایی منافع دو مجموعه قدرتمند دخیل در این زمینه بود؛ بوروکراسی امنیت ملی آمریکا (به خصوص پنتاگون) و اسرائیل و لابی قدرتمند آن در ایالات متحده. دولت‌های مختلف اسرائیل از دهه 1990، به دلایلی که به سیاست‌های ایران بی‌ارتباط یا کم‌ارتباط بود، ایران را به عنوان یک تهدید مهلک برای بقای این دولت یهودی تعریف کردند. دلایل واقعی این کار، بیشتر در لزوم دستکاری سیاست‌های آمریکا و افکار عمومی داخل اسرائیل نهفته بود

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931111000601#sthash.jQAnPFZs.dpuf





ارسال به دوستان
پادشاهی سلمان و کیفیت روابط آمریکا و عربستان

اوضاع احتمالا کم ثبات و متزلزل خاندان سدیدی ها که به دست گرفتن قدرت از سوی آنان به کودتا تعبیر شد، هیچ گونه تردیدی در خصوص همراهی تام و کامل با واشنگتن را حداقل در کوتاه مدت برای سلمان به جای نمی‌‌گذارد.

خبرگزاری فارس: پادشاهی سلمان و کیفیت روابط آمریکا و عربستان

مرگ ملک عبدالله عربستان را به دوره ای پر از ابهام وارد کرده است. دوره ای که هم تکلیف انتقال قدرت به صورت کامل مشخص نیست و جابه جایی ها نشان از یک تحول گنگ دارد و هم سیاست ها و راهبردهای سعودیها در قبال مسائل منطقه ای و بین المللی در نگاه رهبران جدید این کشور شفاف به نظر نمی آید. در این بین یکی از مهم ترین مولفه های شرایط و سیاست بین المللی عربستان، رابطه این کشور با ایالات متحده آمریکا خواهد بود. عربستان در طول بیش از 50 سال گذشته و بعد از دیدار تاریخی «روزولت و عبدالعزیز» مقارن با پایان جنگ جهانی دوم، تقریبا روابط بسیار حسنه ای با آمریکا داشته و مخصوصا در سال های بعد از انقلاب ایران به یکی از مهم ترین متحدان استراتژیک این کشور در خاورمیانه بدل شده است. بدیهی است که تاثیر انتقال قدرت بر سیاست و روابط بین المللی و منطقه ای این کشور برای ایالات متحده بسیار مهم و حیاتی خواهد بود و مطمئنا مقامات آمریکا از نزدیک ضمن در نظر داشتن تحولات انتقال قدرت در عربستان، نقش بارزی در انتصابات و چگونگی ارتباط برقرار کردن با شخصیت های جدید مسئول در این کشور داشته اند.

آنچه که البته فارغ از نقش و تاثیر آمریکا در روند پادشاهی جدید اهمیت دارد، نفس این تحولات و انتقال قدرت است که در جوانب مختلفی قابل بررسی است. بدیهی است که ابهام کنونی در زمینه سیاست جدید عربستان بر روابط این کشور با ایالات متحده تاثیر بسزایی خواهد داشت. این ابهام ناشی از چند مساله است. اولین مولفه عدم شناخت کافی نسبت به شخصیت سلمان بن عبدالعزیز پادشاه جدید عربستان است که تقریبا مطابق ساختار سیاسی این کشور در راس هرم قدرت قرار دارد. سلمان قبل از رسیدن به پادشاهی در سمت وزارت دفاع عربستان قرار داشت و نقش بسیار مهمی در تسلیح سازی فزاینده این کشور به انواع سلاح های مدرن غربی ایفا کرد. چگونگی رابطه وی با آمریکا هنوز کاملا مشخص نیست اما اما آمریکایی ها می توانند روی وی حساب باز کنند. تلگراف دیپلماتیک ارسال شده از سفارت آمریکا در ریاض که در سال 2007 توسط سایت ویکی‌لیکس منتشر شد، درباره شاهزاده سلمان چنین می‌گوید: «سلمان مخالف دمکراسی و آزادی است و معتقد است که این‌دو برای عربستان سعودی به هیچ‌وجه مناسب نیستند و بر این اساس وی خط‌مشی محافظه‌کارانه شدیدی را در قبال اصلاحات اجتماعی و فرهنگی دنبال می‌کند، با این حال از جمله شخصیت‌های مورد قبول کاخ سفید است که واشنگتن در تعامل با آن احساس راحتی بسیاری می‌کند.»

رابرت جردن"، سفیر آمریکا در ریاض طی سال‌های 2001 تا 2003 نیز در این‌باره می‌گوید که سلمان از جمله شخصیت‌های خاندان سعودی است که می‌تواند هدایت کشور را به دست گیرد و در عین حال به عادات و آداب و رسوم محافظه‌کارانه احترام بسیار می‌گذارد. وی در ادامه افزود: اگر چه سلمان هرچیزی را که آمریکا بگوید بدون بحث و مناقشه نمی‌پذیرد، اما در عین حال به اهمیت روابط دو کشور بسیار آگاه است.

با این حال ایالات متحده در دوران کنونی نگران دوره ای از بی ثباتی و آشوب در سیاست عربستان است. آشوبی که حداقل در کوتاه مدت تحت تاثیر عدم تمرکز کامل قدرت به یک «رهبری مشترک» میان عناصر اصلی قدرت عربستان منجر خواهد شد. عربستان در این دوره به این دلیل که هم به لحاظ ضعف ها و بی ثباتی های احتمالی داخلی و هم به تبع آن تهدیدات و دخالت های خارجی دچار نقصان است، سعی خواهد نمود که نسبت به ایالات متحده رویه محتاطانه ای در پیش گرفته و همراهی بیشتری با سیاست های این کشور داشته باشد. در ایالات متحده نیز ملاحظات بسیاری در خصوص رهبران جدید عربستان وجود دارد. مقامات آمریکایی هنوز نسبت به کارآیی ها و توانمندی های سلمان نگاه تردید آمیزی دارند و از منظر آنان چگونگی عملکرد وی در بحران های کنونی منطقه که دیر یا زود شخصیت وی را آشکارا نشان خواهد داد، بر نگاه آمریکا به عربستان تاثیر زیادی دارد. ضمن اینکه هنوز مشخص نیست که وضعیت جسمی وی چگونه است و آیا این پادشاه 80 ساله از عهده کنترل امورات داخلی و خارجی بر می آید و یا باید منتظر دخالت عوامل دیگر بود. در عین حال نگاه شخصی سلمان به مسائل منطقه ای همچون بحران داعش، روابط با ایران و همچنین روابط با اسرائیل برای واشنگتن اهمیت زیادی دارد و با توجه به اینکه سلمان اختلافات قابل ملاحظه ای با ملک عبدالله داشت، آمریکایی ها تشنه این هستند که مواضع عملی و میدانی سلمان را در خصوص مسائل منطقه ای ببینند.

البته انتخاب «محمد بن نایف» به عنوان معاون مقرن بن عبدالعزیز ولیعهد این کشور که برای اولین بار انتقال قدرت به نسل دوم سعودی ها را ممکن می سازد، رضایت آمریکایی ها را در پی داشته است؛ زیرا محمد بن نایف با دستگاه های اطلاعاتی آمریکا ارتباطات بسیار تنگاتنگی دارد و حتی برخی منابع خبری از رقابت محمد بن نائف با متعب بن عبدالله پسر ملک عبدالله برای جلب رضایت آمریکایی ها در رسیدن به پست معاون نائب پادشاهی خبر داده بودند که در نهایت با پیروزی محمد همراه بود. محمد بن نائف شخصیت نزدیک به جان برینان رئیس سازمان اطلاعات آمریکا است و با مسئولان سازمان اطلاعات آمریکا به طور دوره‌ای برای بحث درباره راه‌های همکاری بین دو کشور در مبارزه با تروریسم ملاقات می‌کند. از سوی دیگر می‌توان تعیین محمد بن نایف از سوی سلمان بن عبدالعزیز را پیام دوستی بزرگ شاه جدید سعودی در قبال واشنگتن تلقی کرد و البته انتصابی برای جلب رضایت آمریکایی ها جهت حمایت از روند کلی انتقال قدرت در این کشور.

سفر باراک اوباما به عربستان که به بهانه ادای احترام به ملک عبدالله و به منظور ملاقات با سلمان صورت می گیرد، تا حدود زیادی نشان از این دارد که آمریکا از تحولات صورت گرفته در روند انتقال قدرت عربستان خشنود است و این پیام را می رساند که ایالات متحده قصد دارد پس از دوره ای تقریبا تنش آمیز با عربستان در اواخر پادشاهی ملک عبدالله، ثبات بیشتری در روابط دو کشور به وجود آورد. ملک عبدالله به ویژه در چند ماه اخیر ناخشنودی خود را بارها به ایالات متحده در زمینه سیاستش در قبال ایران ابراز کرده بود و مدعی بود که واشنگتن دست دوستی به سوی ایران دراز کرده است و این امر ممکن است روابط تنگاتنگش با عربستان و دیگر کشورهای عربی منطقه را تحت شعاع قرار دهد. مساله ای که اگر چه از سوی اوباما و مقامات دیگر آمریکا تکذیب شد اما تا حدودی سردی روابط دو کشور را موجب شد. اکنون سفر اوباما این پیام را در بر دارد که عربستان شاید تابعیت بیشتری از خود نشان داده و همراهی بیشتری با ایالات متحده در سیاست های منطقه ای آن و راهبردش در قبال ایران در پیش گرفته است.

در عین حال روابط عربستان و اسرائیل نیز اهمیت زیادی در این سیر دارد. ملک عبدالله از طریق سیاست تنش زدایی با اسرائیل کمک زیادی به روند عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل داشته است. در این سیر، در دوران وی ایران هدف اصلی دشمنی و خصومت عربستان بوده است و به نوعی همگامی عربستان با اسرائیل در مواجهه با ایران و جنبش های مقاومت کاملا مشخص بود. بدیهی است که نگاه سلمان به روابط با اسرائیل اهمیت زیادی در مناسبات استراتژیک این کشور با ایالات متحده نیز خواهد داشت.

از مجموع ملاحظات گفته شده و البته تحولات رخ داده اخیر می توان نتیجه گرفت که دوران نزدیک تری میان آمریکا و عربستان در پیش است. حداقل از جنبه نگرانی های امنیتی داخلی و تهدیدات خارجی که سلمان نگران آنهاست، ماجرای روابط با ایالات متحده کاملا روشن می شود. اوضاع احتمالا کم ثبات و متزلزل خاندان سدیدی ها که به دست گرفتن قدرت از سوی آنان به کودتا تعبیر شد، هیچ گونه تردیدی در خصوص همراهی تام و کامل با واشنگتن را حداقل در کوتاه مدت برای سلمان به جای نمی گذارد. انتخاب محمد بن نائف این پیام سلمان به اوباما را منتقل کرد و البته سفر اوباما به ریاض هم طبعا جهت اطمینان خاطر سلمان خواهد بود و البته ذکر این نکته نیز الزامیست که حقیقت روابط استراتژیک عربستان و ایالات متحده تحت هیچ شرایطی اجازه گسست در مناسبات را به هیچ کدام از دو طرف نخواهد داد.

منبع: دیدبان آمریکا

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931108000015#sthash.8a0xr6r9.dpuf





ارسال به دوستان
دورنمای مذاکرات مسکو میان دولت سوریه و معارضان

نشست مسکو به دلایل گوناگون با نشست‌های قبلی میان دولت سوریه و معارضین متفاوت است. مهمترین تفاوت آن که در موضع غرب و به ویژه آمریکا نسبت به سوریه تغییراتی حاصل شده است.

خبرگزاری فارس: دورنمای مذاکرات مسکو میان دولت سوریه و معارضان

هفته گذشته مذاکرات میان نمایندگان دولت سوریه و ائتلاف مخالفان در مسکو برگزار شد. این نشست به ابتکار و پیشنهاد روسیه و در جهت حل بحران سوریه از طریق گفتگوی مستقیم صورت گرفت. در این مذاکرات هیات دولت سوریه به سرپرستی بشار جعفری نماینده دائمی سوریه در سازمان ملل شرکت کرد و از طرف گروه های معارض نیز30 نفر (12  نفر از داخل و 18 نفر از خارج) به رهبری «محمود مرعی» شرکت کردند. این افراد شامل 4 نماینده از هیات تنسیق، 6 نماینده از جبهه تغییر و آزادی و دو تن از هیئت عمل ملی و تعدادی از شیوخ عشایر بودند.

نکته قابل توجه آن است که «ائتلاف ملی» که خود را نماینده قانونی معارضان سوری می داند، در نشست مسکو غایب بود. خالد الخوجه، رئیس جدید ائتلاف ملی معارضان سوریه دلیل غیبت ائتلاف را بی طرفی روسیه در میانجی گری مذاکرات اعلام کرده و تاکید کرد روسیه از ابتدا در کنار نظام سوریه بوده و در نتیجه میانجی خوبی نخواهد بود.

پیش از نشست مسکو، گروه های مختلف معارض در قاهره پایتخت مصر در باره پیشنهاد روسیه به مشورت پرداختند. آن ها ضمن تردید در بی طرفی میزبان، اعلام کردند مسکو گروه های مختلف معارضان و یا نمایندگان این گروه ها را دعوت نکرده است، بلکه اشخاص منفردی را از جمع معارضه دعوت کرده و این افراد نمی توانند نماینده گروه های مختلف مخالفین باشند.

کناره گیری رئیس جمهور، بشار اسد، نیز از دیگر شروط یا خواسته هایی بود که در نشست قاهره مورد تاکید حاضران قرار گرفت؛ موضوعی که هم برای نظام سوریه و هم روسیه خط قرمز است و در نتیجه امکان توافق بر این بحث وجود نداشت. به همین دلیل یکی از نمایندگان ائتلاف ملی سوریه در مصر اعلام کرد: اگر زمینه ای برای رسیدن به اهداف سیاسی یعنی ایجاد یک حکومت موقت بدون حضور اسد و با صلاحیت کامل اجرایی وجود نداشته باشد، هیچ دلیلی برای رفتن به مسکو وجود ندارد و این نشست نیز همانند ژنو ناکام خواهد بود.

در نشست مسکو چه گذشت؟

نمایندگان معارضان سوری حاضر در مسکو توافق کردند بیانیه ژنو-1 پایه و اساس حل بحران سوریه را تشکیل دهد. بیانیه ژنو-1 که در 2012 صادر شد بر اموری چون برقراری آتش ‌بس، خروج گروه‌های تروریستی از سوریه و انجام مذاکرات میان طرف‌های درگیر تاکید کرده است. دمشق نیز تاکید کرد که هدف نشست‌های مسکو دستیابی به توافق بر سر مذاکرات و گفت‌‌و گوهای سوری – سوری بدون دخالت‌ یا دیکته خارجی است. همچنین هیات دولت سوریه در این نشست یک بسته پیشنهادی مبنی بر اولویت دادن مبارزه با تروریسم و وحدت خاک سوریه ارائه داده است.

نشست  نمایندگان دولت سوریه و ائتلاف معارضان پس از دو روز مشورت داخلی میان اعضای دو گروه آغاز شد. مسائلی مانند بهبود وضع انسانی در سوریه، توقف حملات به مناطق مسکونی و آزادی زندانیان میان دو طرف از موضوعات مورد گفت و گوی دولت و نماینده معارضان بود. بر اساس توافق به عمل آمده موضوعات مورد اختلاف از قبیل شکل دولت آینده، قانون اساسی و وضعیت ریاست جمهوری به تعویق می افتد و تنها بر اقدامات اعتماد ساز و انسانی تاکید می شود.

به همین دلیل روسیه با اصرار بر استفاده از نام «گردهمایی» برای دیدار مخالفان سوری و دولت این کشور در مسکو، درصدد تاکید بر این مساله است که این رخداد، مذاکره یا نشست سیاسی نیست و بدون دستور جلسه یا برنامه تعیین شده خاصی برگزار می‌شود و هدف از آن تنها اجرای گفت‌ و گو میان طرفین برای نزدیک کردن دیدگاه هاست.

بشار الجعفری هم با بیان اینکه این اجلاس نباید به عنوان اتفاقی رسانه‌ ای و تبلیغاتی معرفی شود، بر اینکه دمشق به معارضان ملی (داخلی) به چشم شریک خود در روند سیاسی می‌نگرد،‌ تاکید کرد. وی با اشاره به موضوع تروریسم تصریح کرد هیچ فرقی میان تروریست افراطی و تروریست میانه‌ رو وجود ندارد و هر کس که در خارج از قوانین کشور سلاح حمل می‌کند، از نظر قانون تروریست است.

شایان ذکر است قبلا طرحی از سوی جبهه ضد سوری مطرح شده بود مبنی بر مبارزه با داعش و جایگزین کردن معارضان (تروریست ها) معتدل به جای آنان که با مخالفت شدید نظام سوریه مواجه شد.

در این میان باید گفت نشست مسکو به دلایل گوناگون با نشست های قبلی میان دولت سوریه و معارضین متفاوت است. مهمترین تفاوت آن است که در موضع غرب و به ویژه آمریکا نسبت به سوریه تغییراتی حاصل شده است. طبق نگاه جدید غرب، جنگ با داعش و گروه های افراطی نسبت به برکناری بشار اسد اولویت یافته است. استقبال ضمنی آمریکا از زبان سخنگوی وزارت خارجه خود از نشست مسکو در همین جهت است و می توان گفت عملا شرط سقوط نظام که جزء خواسته های قبلی آمریکا بود، حداقل در شرایط فعلی از میان رفته است.

نکته تمایز دیگری که در نشست مسکو به چشم می خورد، پایان دادن به انحصارطلبی جریان «ائتلاف ملی» سوریه و حضور طیف های بیشتری از مخالفان سوری در میز مذاکرات است، مخالفانی که از سوی به اصطلاح «دوستان سوریه» انتخاب نشده اند، بلکه نمایندگان واقعی معارضان هستند و احتمال توافق با آنان بیش از «ائتلاف ملی» می باشد.

در پایان باید گفت اقدامات دیپلماسی برای حل بحران سوریه که در شرایط فعلی روسیه متولی آن شده است، امید تازه ای را برای پایان دادن به بحران 5 ساله سوریه برمی انگیزد. اگر بپذیریم که توافقات سیاسی دشوار و زمانبر بوده و با کارشکنی های جبهه ضد سوری مواجه خواهد شد، اما توافق بر سر مسایل انسانی و مقابله با تروریسم، حداقل دستاورد قابل توجهی است که می توان برای نشست مسکو تعریف کرد.

منبع: بصیرت

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931111000997#sthash.V0xyN5Sl.dpuf




ارسال به دوستان
ابعاد استراتژیک عملیات ابرار قنیطره در شبعا

پاسخ سریع حزب‌الله نشانه‌ای از توان عملیاتی آن - علی‌رغم مشغول بودن در سوریه و در نقاطی از لبنان- می‌باشد. این عملیات در منطقه‌ای صورت گرفت که اسرائیل در آماده باش کامل به سر می برد.

خبرگزاری فارس: ابعاد استراتژیک عملیات ابرار قنیطره در شبعا

حزب ا… در یک عملیات غافلگیرانه در منطقه اشغالی شبعا در جنوب لبنان با حمله به یک کاروان نظامی رژیم صهیونیستی شامل ٩ خودروی نظامی، تعداد زیادی از سربازان و نظامیان این رژیم را به هلاکت رساند. آمار اولیه اعلام شده از سوی رسانه ها ١٧ کشته، تعدادی زخمی و حداقل یک اسیر بود. اگر چه رژیم صهیونیستی تعداد کشته شدگان را ٢ نفر، زخمی شدگان را ٧ نفر و یک نفر را هم مفقود اعلام کرد. حزب ا… ضمن به عهده گرفتن مسئولیت این عملیات، انجام آن را توسط گردان “شهدای ابرار قنیطره” اعلام کرد. در مورد تحلیل این عملیات می توان موارد زیر را در نظر گرفت:

1-  این حمله چند روز بعد از پخش جمله “جهزوا ملاجئکم” از قول سید حسن نصرا… در فضای مجازی صورت گرفت. این عملیات در شرایطی صورت گرفت که اسرائیل بعد از این که احساس می کرد حزب ا… در داخل لبنان و سوریه مشغول است و امکان پاسخگویی ندارد، اقدام به عملیات قنیطره و سپس بمباران مرکز ارتش سوریه در جنوب این کشور کرد و در این اندیشه بود که فضای سوریه را به گونه ای کند که هر زمان تصمیم به عملیاتی در خاک این کشور گرفت، مانعی در مقابل خود نبیند. لذا این عملیات در پی مصاحبه سید حسن نصرا… با تلویزیون المیادین که تجاوز به سوریه را تجاوز به لبنان دانسته بود، صورت گرفت..

2٫ - پاسخ سریع حزب ا… نشانه توان عملیاتی آن علی رغم مشغول بودن در سوریه و درنقاطی از لبنان بود. این عملیات در منطقه ای صورت گرفت که اسرائیل در آماده باش کامل به سر می برد. برای توضیح باید گفت که اسرائیل خود اعلام کرده بود که حزب ا… از قنیطره اقدام به عملیات نخواهد کرد، چرا که تجاوز از خاک حاکمیت دولت سوریه خواهد بود و اگر قرار باشد عملیاتی صورت گیرد از داخل خاک لبنان خواهد بود و لذا در این منطقه در آماده باش کامل بود و علی رغم این آمادگی، با این حمله سنگین روبرو شد که به قول فرماندهان این رژیم، سنگین ترین ضربه بعد از جنگ ٢٢ روزه بود.

٣- افزون بر این که این عملیات برخلاف سایر عملیات ها که معمولا در شب یا صبح زود صورت می گرفت، در نیمه روز و ساعت ١١:٣5 صبح صورت گرفت. زمان انجام این عملیات نشان از آمادگی و میزان توانمندی حزب ا… برای عملیات در سرزمین های اشغالی دارد که خود دلیلی دیگر بر ضعف امنیتی اطلاعاتی این رژیم است.

4٫ - در شرایط کنونی توپ در زمین رژیم صهیونیستی قرار گرفته است. زیرا دلیل اصلی یا یکی از دلایل اصلی حملات اخیر اسرائیل

بهره برداری داخلی به منظور کسب کرسی های بیشتر توسط حزب نتانیاهو در انتخابات آتی این رژیم بود که برای کسب کرسی بیشتر نیاز به افزایش فضای ناامن در منطقه دارد. نتانیاهو اکنون در مخمصه ای قرار گرفته است که از یک سو رای دهندگان صهیونیست از او انتظار پاسخ متقابل دارند و اگر چنین نکند از سبد آرای او کاسته می شود. از سوی دیگر او اگر بخواهد پاسخ دهد، هیچ کس نمی تواند تصور کند که نتیجه آن چه خواهد شد و آینده منطقه چگونه خواهد شد. در این کنش و واکنش هزینه های اسرائیل بسیار بیشتر از مقاومت خواهد بود.

5٫-  اهمیت این عملیات در حالی روشن می شود که توجه کنیم موضوع “کابوس تونل ها” همچنان در رژیم صهیونیستی مورد بحث جدی است و موجب شده است که شهرک نشینان و ساکنان شهرهای شمالی این رژیم اعلام کنند در صورت حملات بعدی مقاومت، دیگر به پناهگاه ها نمی روند و از منطقه مهاجرت می کنند. آن ها معتقدند که مقاومت در داخل سرزمین های اشغالی و حتی در زیر پناهگاه ها تونل حفر کرده اند.

6٫-  حزب ا… نشان داده است که در شرایط فعلی، اوست که به اسرائیل اولتیماتوم می دهد و به سرعت معادله سازی می کند، مانند معادله بیروت در مقابل حیفا و دیگر به این رژیم اجازه و فرصت معادله سازی نمی دهد. به ویژه این که حزب ا… با صدور “بیانیه شماره یک”و توضیحات اولیه همه را در انتظار بیانیه بعدی گذاشت و این تحلیل حاصل شد که هنوز عملیات به اتمام نرسیده و ممکن است استمرار داشته باشد.

7٫ - این عملیات ضمن تقویت جبهه مقاومت در تمامی کشورهای حامی مقاومت و ایجاد رضایت در میان مردم و گروه های مختلف فلسطینی و لبنانی، بار دیگر صداقت و صراحت سید حسن نصرا… به عنوان فرمانده خط عملیاتی مقاومت را به تمامی طرف ها نشان داد و بر نقش مهم و اساسی جبهه مقاومت به طور عام و حزب ا… به طور خاص در داخل و خارج از لبنان تاکید کرد. به ویژه این اعلام موضع صریح که از این پس حزب ا… دیگر حالت دفاعی نخواهد داشت و به صورت تهاجمی عمل خواهد کرد.

میر مسعود حسینیان

منبع: رصد

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931111001095#sthash.BxGw9lZm.dpuf






توطئه غربی-عربی علیه یمن و هوشیاری انصار‌الله

غربی‌ها و سعودی‌ها در تلاشند تا یمن را به سوی درگیری مذهبی و تجزیه داخلی سوق دهند و انصار‌الله در چنین شرایطی در تلاش جهت حفظ وحدت یمن است.

خبرگزاری فارس: توطئه غربی-عربی علیه یمن و هوشیاری انصار‌الله

تحولات چند روز اخیر در یمن، این کشور را وارد مرحله حساسی  کرده است. سیر شتابان روند تحولات حاکی از دوره جدیدی از بی ثباتی و تداوم اعتراضات مردمی است که ریشه در عوامل داخلی مثل فقر، محرومیت، تبعیض به جا مانده از چهار دهه دیکتاتوری و بافت قبیله ای و عوامل خارجی مثل دخالت های مستمر عربستان سعودی و آمریکا دارد.

آنچه یمن را برای سعودی ها و غرب داری اهمیت کرده ، موقعیت ژئوپلیتیک دریای سرخ و تنگه باب المندب و هراس از شکل گیری جنبشی دیگر با رویکرد مقاومت در همسایگی سعودی ها و در واقع در حاشیه دریای سرخ و تنگه استراتژیک باب المندب است. به همین خاطر آنها علاوه بر دخالت در امور سیاسی و حمایت از دولتمردانی که مردم در نگاه آنها جایی ندارند، به بهانه مبارزه با القاعده حملاتی به مناطق مختلف به ویژه در جنوب این کشور انجام می دهند که عمدتا سبب قربانی شدن غیرنظامیان شده است.

اما تحولات اخیر به این دلیل رخ داد که در پاییز گذشته منصور هادی پس از گذشت دو هفته از امضای توافقنامه صلح و مشارکت با انقلابیون، " عوض بن‌مبارک " را نامزد نخست وزیری این کشور معرفی کرد، اما جنبش انصار الله به این دلیل که تعیین بن مبارک را تصمیمی کاملا خارجی می دانست، با این اقدام رئیس جمهور مخالفت کرد و منصور هادی نیز ناچار به تغییر در تصمیم خود شد و او را مسئول دفتر خود کرد، تا این که اخیرا انصار الله احساس کرد که عوض بن مبارک تحرکات مشکوکی را دنبال می کند و از همین رو کمیته های مردمی انصار الله بن مبارک را بازداشت کردند. در این باره یک منبع نزدیک به انصار الله فاش کرد که بازداشت جمال عوض بن مبارک به‌ دلیل رفت و آمدهای مکرر به سفارت آمریکا و تلاش برای تقسیم یمن از طریق دست بردن در متن قانون اساسی این کشور انجام شده است.

این منبع توضیح داد. بن مبارک مجری یک توطئه خارجی است که هدف آن تقسیم یمن و تبدیل این کشور به یک متروکه است.

پس از این واقعه اعتراضات مردمی به دولت منصور هادی گسترش یافت. در واقع از زمان روی کار آمدن منصور هادی، مشکلات داخلی یمن نه تنها حل نشد، دخالت های عربستان و آمریکا نیز همچنان تداوم دارد و دولت منصور هادی به جای اینکه به مشورت با  انصار الله -که نماد مقاومت در برابر فساد دربار حاکم تبدیل بود – بپردازد، همچنان گوش به مواضع درگوشی سعودی ها داشته و دارد، تا اینکه مردم با اعتراضات گسترده این موضوع را به دیکتاتور فعلی یمن گوشزد کردند، اما منصور هادی با دیدن وخامت اوضاع و ارتقا جایگاه انصار الله بین مردم  و پس از ناکامی در عرصه دیپلماتیک، روی به استعفا آورد که با مخالفت پارلمان مواجه شد.

هدف عربستان و آمریکا از تشویق منصور هادی به استعفا علاوه بر ایجاد بی ثباتی و سوق دادن یمن به هرج و مرج، این بود که  مجددا زمینه برای بازگشت علی عبدالله صالح (و یا یکی از نزدیکانش) به قدرت فراهم گردد. طی این مدت عبدالله صالح نیز تلاش کرده به بازیگران منطقه ای و جهانی نشان دهد فقط اوست که می تواند بحران های یمن را اداره کند. ریاض و واشنگتن همچنین معتقد بودند استعفای منصور هادی می تواند انصار الله را تحت فشار قرار دهد و مسئولیت بحران های بعدی و هرج و مرج در کشور را متوجه آنان سازد.

اکنون که استعفای وی با مخالفت مواجه شده، دول خارجی قصد دارند در صورتی که مجددا انصار الله بر مواضع انقلابی خود پافشاری کند، آن ها نیز جنوب یمن را به سمت استقلال سوق دهند تا یمن واحد در اختیار انصار الله و نیروهای انقلابی نباشد و محور مقاومت در برابر استکبار تضعیف شده و مهم تر اینکه از دسترسی انصار الله به عنوان نیروی مقاومت در برابر آمریکا، به تنگه باب المندب و دریای سرخ جلوگیری کرده باشند.

غربی ها و سعودی ها همچنین در تلاشند تا  زمینه های درگیری مذهبی را فعال کنند و بخش های دیگری از شمال یمن مانند دو اقلیم "سبأ" و "جند" را به بهانه شافعی بودن از مناطق زیدی جدا کنند و با فعال کردن القاعده و ایجاد درگیری با انصار الله، این جنبش را ضعیف کرده و ظرفیتش را درگیر با چالش های داخلی نمایند، چرا که اکنون نیز  القاعده در برخی مناطق مانند البیضاء، مأرب و حضرموت فعال است و چه بسا پروژه ای شبیه به درگیری های داخلی عراق و سوریه، در یمن اجرا کنند.

آنچه نیاز امروز یمن است حفظ وحدت است که البته حضور و مشارکت فعالانه انصار الله در عرصه سیاسی و اجتماعی با همین هدف دنبال شده است. در این زمینه انصار الله توانسته است نظر مساعد سایر احزاب و گروههای معارض را جلب کند و رهبری انقلاب مردمی یمن را بر عهده گیرد. اکنون باید متوجه این خطر باشند که کشورهای وابسته به آمریکا درصددند در صورتی که اهدافشان در یمن حاصل نشود، این کشور را به سوی هرج و مرج و مناقشات داخلی پیش برند. زمینه این درگیری ها نیز با پتانسیلی که از طرف القاعده و حمایت سعودی ها هست وجود دارد. انصار الله نیز به این موضوع آگاهی دارد و با درایت و هوشیاری و تشکیل کمیته های مردمی سعی می کند مانع از به خشونت کشیده شدن اوضاع شود و از طرفی کمیته های مردمی را در جهت مشارکت فعال مردم در انقلاب و سامان دادن به اوضاع و جلوگیری از هرج و مرج راه اندازی کرده است. باشد که این تدابیر زمینه ساز انتقال مسالمت آمیز قدرت به نفع گروههای مردمی گردد و ضربه آخر را بر پیکره ارتجاع عرب وارد نموده و تقویت جبهه مقاومت را به ارمغان آورد.

حسن احمدی

منبع: بصیرت

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931111000986#sthash.Lkfes7rr.dpuf



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد