سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

تحلیل های سیاسی روز


ارسال به دوستان
حسن بهشتی پور
تهدیدها و فرصت های حضور روسیه در آسیای مرکزی برای ایران

حضور روسیه در منطقه آسیای مرکزی را میتوان حامل فرصت ها و تهدیداتی خاص برای جمهوری اسلامی ایران دانست.

خبرگزاری فارس: تهدیدها و فرصت های حضور روسیه در آسیای مرکزی برای ایران

1- رویکرد روسیه در آسیای مرکزی

اهداف روسیه در منطقه آسیای مرکزی را می توان از دو بعد کاملا متفاوت بررسی کرد :

1-1 نگاه بلند مدت

اگر بخواهیم از نگاه بلند مدت به سیاست خارجی روسیه نگاه کنیم، نگاه ویژه ی آنها به حوزه آسیای مرکزی و قفقاز و به طور کلی جمهوری های شوروی سابق خواهیم شد. روسیه به مجموعه کشورهای شوروی سابق، خارج نزدیک می گوید،   طی سال های بعد از فروپاشی شوروی همیشه این کشورها برای روسیه در اولویتهای بالا قرار دارند.

2-1 نگاه کوتاه مدت

در بعد کوتاه مدت؛  به خاطر شرایط ویژه ی حال حاضر روسیه - منازعه برسر اوکراین  با غرب - روسیه سیاست نگاه به شرق خود را تقویت کرده است. البته این موضوع بدین معنا نیست که روسیه دست از منافعش در ارتباط با غرب برداشته است، بلکه دراین مرحله ترجیح می دهد سیاست نزدیک شدن به کشورهای منطقه و همان حوزه خارج نزدیک در دستور کار قرار دهد.

روسیه به دنبال تجربه فضای بین المللی جدیدی در شرق  است تا بتواند مناسباتش را با ایران، ترکیه، چین، هند، کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز و مجموعه کشورهای آمریکای لاتین بهبود بخشد.

منازعه یکسال اخیر روسیه با غرب -  بخاطر ضمیمه کردن شبه جزیره راهبردی کریمه به خاک خود و اعمال فشار از طرف غرب – روسها سعی دارند تا حوزه نفوذ خود را گسترش دهند.

2-رویکرد روسیه در آسیای مرکزی از  آغاز بحران اوکراین

منطقه آسیای مرکزی و قفقاز به دلایل مختلف برای روسیه اهمیت دارد. در سال های گذشته همیشه آسیای مرکزی و قفقاز برای روس ها جای مناسبی برای توسعه و گسترش نفوذ آن ها در ابعاد مختلف بوده است.

اما از زمان شروع بحران اوکراین، و مطرح شدن سرنوشت روس تبارهای این کشور - برای دولت های اسیای مرکزی که هر کدام به نسبت های مختلف با شهروندان روس تبار روبرو هستند- این مساله به یک موضوع جدید در مناسبات احتیاط آمیز با روسیه تبدیل شده است. از سوی دیگر با اعمال تحریم های جدید، فضای بین المللی برای روسیه تنگ تر شده است و روسیه از نظر اقتصادی دچار مشکلات اساسی شده است. به طوری که، روبل در مقایسه با سایر ارزهای بین المللی طی یک سال گذشته بیش از 50 درصد از ارزش خود را از دست داده است. البته این کاهش ارزش روبل در اثر کاهش قیمت نفت هم بوده چراکه بیشترین حجم صادرات روسیه را نفت و گاز تشکیل میدهند.

 

 به خاطر شرایط ویژه ی در حال حاضر روسیه - منازعه بر سر اوکراین  با غرب - روسیه سیاست نگاه به شرق خود را تقویت کرده است. البته این موضوع بدین معنا نیست که روسیه دست از منافعش در ارتباط با غرب برداشته است.

همچنین اقتصاد روسیه در یک سال گذشته شاهد فرار سرمایه قابل توجهی  بوده است . البته از گذشته هم این فرار سرمایه وجود داشته است، ولی در یک سال گذشته شدت بیشتری گرفته است.آمارهای رسمی حکایت از فرار بیش از صد میلیارد دلار از روسیه دارد.

در چنین شرایطی  روسیه ترجیح می دهد که در روابطش با متحدان سنتی اش  و کشورهای که روابط ویژه ای با روسیه دارند، بازنگری کرده و مناسباتش را با این کشورها نوسازی نماید. در واقع سفر آقای پوتین به ازبکستان نوعی توجه به متحدان سنتی مسکو و بازنگری در مناسبات روسیه و کشورهای آسیای مرکزی به شمار می‌آید . این کشور با 29 میلیون نفر جمعیت در منطقه آسیای  مرکزی پر جمعیت ترین کشور محسوب می شود.  همچنین طی سال های پس از فروپاشی شوروی ، ازبکستان بطور سنتی روابط نزدیکی با روسیه داشته است.

3- روابط روسیه با کشورهای آسیای مرکزی 

1-3 روابط روسیه با ازبکستان

ازبکستان با تولید حدود 63 میلیارد مترمکعب گاز همکاری نزدیکی با شرکت گاز پروم، بزرگترین شرکت تولید کننده گاز در جهان دارد. روسیه سعی دارد از طریق انعقاد قراردادهای متعدد با ازبک ها، صادرات گاز ازبکستان را با انعقاد قراردادهای متعدد در اختیار خود بگیرد .

روسیه همچنین تلاش می کند که از طریق توسعه همکاری اقتصادی با ازبکستان، نفوذ سیاسی خود را نیز در این منطقه گسترش دهد. بعد از قزاقستان، روسیه بیشترین سطح روابط را با ازبکستان دارد. ازبکستان از نظر اقتصادی هم بازار بسیار خوبی برای روسیه به شمار می آید؛ شرکت های روسیه حضور فعالی در بازار 28 میلیارد دلاری صادرات و واردات  ازبکستان دارند. به گونه ای که بیش از 15 درصد این بازار را تجار روس به خود اختصاص داده اند.

2-3 روابط روسیه با قزاقستان

قزاقستان عضو از پیمان اتحادیه گمرکی متشکل از روسیه، روسیه سفید و قزاقستان به شمار می آید. بین روسیه و قزاقستان، پیوندهای گسترده ی تجاری و اقتصادی برقرار شده است. قابل توجه است که این الگو قرار بود به اتحادیه اوراسیا تبدیل شود-  اتحادیه ای که اوکراینی ها هم می خواستند به عضویت آن درآیند- حال آنکه بحران اوکراین برنامه ریزی روسیه به هم زد و مانع تبدیل اتحادیه گمرکی به اتحاد اورآسیا شد. البته روسها هم چنان  اتحادیه گمرکی را حفظ کرده اند و مبادرت به امضاء تفاهم نامه های دوجانبه برای لغو تعرفه های  گمرکی با قزاقستان و روسیه سفید نموده اند.

در بین کشورهای آسیای مرکزی قزاقستان بیشترین و نزدیکترین روابط را با روسیه برقرار کرده است. روابط نزدیکی روابط هم به دلیل منافع اقتصادی مشترک و هم به دلیل حضور جمعیتی نزدیک به 38 درصد روس تبار دربین شهروندان قزاقستان می باشد. حضور روس تبارها در قزاقستان،  جایگاه ویژه ای برای قزاق ها در سیاست خارجی روسیه ایجاد کرده است. علاوه بر این قزاقستان به عنوان وسیع ترین کشور در بین 5 کشور آسیای مرکزی، امکانات بسیار وسیعی برای سرمایه گذاری روسیه دارد. یکی دیگر از دلایل اهمیت قزاقستان برای روسیه منابع سرشار نفت این کشور است. قزاقستان به عنوان بزرگترین صادرکننده نفت در آسیای مرکزی شرکتهای بزرگ روسی از جمله لوک اویل را بر آن داشته که در این کشور سرمایه گذاری کرده و با کشیدن خطوط لوله، زمینه را برای انتقال نفت این کشور فراهم سازند. همچنین مجاورت قزاقستان با دریای خزر بر اهمیت این کشور نزد روس ها افزوده است.

3-3 روابط روسیه با ترکمنستان

ترکمنستان بزرگترین صادرکننده گاز در منطقه آسیای مرکزی است.  شرکت گاز پروم در مقام بزرگترین تولید کننده گاز جهان  در این کشور سرمایه گذاری وسعی کرده است؛ آنها سعی دارند تا بخش مهمی از گاز ترکمنستان را از طریق روسیه صادر کنند. از ین منظر اهمیت ترکمنستان برای روسیه به  داشتن منابع گازی باز می گردد.

همچنین مجاورت ترکمنستان با ایران و دریای خزر باعث افزایش اهمیت این کشور برای روسیه شده است. ترکمنستان بعد از قزاقستان بیشترین طول ساحل  در دریای خزر را داراست؛ این موقعیت جغرافیایی امکان زیادی برای همکاری های دریایی و استخراج گاز بین این دو کشور به وجود آورده است. روسیه با انتقال گاز ترکمنستان ازطریق کف دریای خزر مخالف است، از ین روی در سالهای اخیر از طریق قرارداد های متعدد بازار صادراتی گاز ترکمنستان را در انحصار خود گرفته است. البته همسایگی ترکمنستان با ایران و افغانستان و دسترسی این کشور به بازارهای صادراتی از دیگر  ویژگی هایی است که موجب اهمیت یافتن ترکمنستان نزد  روسها شده است.

4-3 اهمیت قرقیزستان برای روسیه

علیرغم آنکه قرقیزستان نه بازار قابل توجهی برای روسیه دارد و نه از جایگاه مهم  منطقه  ای برخوردار است، اما داشتن دو ویژگی مهم باعث برجسته شدن جایگاه آنها در رویکرد روسیه شده است؛ نخست مجاورت با چین و دوم پایگاه نظامی بسیار مهم روسیه در قرقیزستان.

بر خلاف 4 کشور دیگر آسیای مرکزی، قرقیزستان حکومتی نسبتا دموکراتیک دارد؛ این ویژگی مزیت نسبی برای قرقیزستان بوجود آورده است. اگر چه قبلا چندین بار در قرقیزستان شاهد دست به دست شدن قدرت ها بوده  ایم، اما  در مقایسه با سایر کشورهای منطقه ثبات مناسبی بر این کشور حاکم است.

نفوذ گسترده اسلام گرایان رادیکال در دره فرقانه که یک استان تاجیکستان، یک استان قرقیزستان و سه استان ازبکستان را شامل می شود، این دره را برای روس ها با اهمیت ساخته است . روس ها  خواهان آنند که از طریق قرقیزها و ازبکها ، بر این دره کنترل و نظارت بیشتری اعمال کنند.

5-3 اهمیت تاجیکستان در شرایط کنونی برای روسیه

در رده بندی اولویت های روسیه در منطقه در درجه اول قزاقستان ، و سپس ازبکستان جای میگیرند و در ادامه ترکمنستان و تاجیکستان در مراتب بعدی قرار دارند.

روسیه پایگاه نظامی در نزدیکی پایتخت تاجیکستان ایجاد کرده است، این پایگاه نقش راهبردی برای حضور روسیه در آسیای مرکزی دارد.

روسیه همچنین سال ها است در در مرز تاجیکستان و افغانستان با استقرار  تیپ 201 زرهی، حضور گسترده نظامی دارد.

در سال های گذشته بازار تاجیکستان تقریبا به طور کامل در دست روس ها قرار داشته است.   به نسبت جمعیت کم 6 میلیون نفری تاجیکستان، ‌روسیه سرمایه گذاری وسیعی در این کشور کرده است. (روسیه در حدود 2 تا 3 میلیارد دلار در تاجیکستان سرمایه گذاری کرده و در چند پروژه اقتصادی از جمله پروژه ساختن سد آبی سنگ توده ای یک سرمایه گذاری کرده اند. مضافا آنکه تاجیکستان به دلیل هم مرز بودن با افغانستان و چین، برای روس ها حائز اهمیت است.

علاوه بر این روس ها در طول سالهای گذشته توانسته اند روابط مناسبی با امام علی رحمان رئیس جمهور تاجیکستان برقرار کنند. این طور به نظر می رسد که اگر حمایت های روسیه نبود، امام علی رحمان نمی توانست قدرت سیاسی را این همه مدت در تاجیکستان حفظ کند.

4- تهدید ها و فرصت های حضور روسیه در منطقه برای منافع ملی جمهوری اسلامی ایران

1-4 تهدیدهای سیاسی حضور روسیه در منطقه برای ایران :

روسیه همیشه نسبت به سیاست یک جانبه گرایی آمریکا انتقاد داشته است. روسیه در ظاهر سیاست چند جانبه گرایی را در سطح بین المللی دنبال کرده و آمریکا را تشویق به چندجانبه نگری می کند. با این حال دولت روسیه در حوزه آسیای مرکزی و قفقاز سیاست های کاملا یک جانبه نگر را دنبال می کند. این الگوی رفتاری روسیه در مقابل همکاری مشترک با کشورهای هند، ایران و چین، مانع ایجاد کرده است. مسکو می خواهد به تنهایی حوزه نفوذ خود را در این منطقه گسترش دهد. هر چند روسیه با کشوری مانند چین روابط نزدیکی دارد ولیکن در حوزه آسیای مرکزی و قفقاز، روسیه اقدامات یک جانبه انجام میدهد.

این سیاست روسیه در آسیای مرکزی از ایجاد فرصت های مشترک جلوگیری میکند. در این راستا ایران در خاورمیانه، لبنان، سوریه و عراق با روسیه همکاری مناسبی داشته است و انتظار دارد که متقابلا روسیه در قفقاز و اسیای مرکزی با ایران همکاری مناسب و موثری تعریف کند؛   حال آنکه روسیه تا اکنون این همکاری را محقق نکرده است.

 

باید توجه داشت که منطقه آسیای مرکزی و قفقاز حوزه ای  نیست که روسها، سیاست خود را  بدون هماهنگی و همکاری با سایر کشورها و بصورت یک جانبه تنظیم کنند. چراکه دوره  نگرش یک جانبه گرایی به پایان رسیده است.

2-4 فرصت های حضور روسیه در منطقه برای منافع ملی جمهوری اسلامی ایران

1-2-4 فرصت های اقتصاد انرژی

روسیه در زمینه تولید و صادرات گاز و نفت، میتواند همکاری مناسبی با ایران  داشته باشد. هر چند هر دو این کشورها تولید کننده عمده نفت و گاز هستند و در ظاهر با یکدیگر در رقابت اند، ولیکن این رقابت می تواند به همکاری موثر هم بدل شود.

2-2-4 فرصت همکاری های فرهنگی

اگر چه در حسب ظاهر دو کشور اشتراکات فرهنگی اندکی دارند اما در حوزه مسائل فرهنگی، ایران در  منطقه سوابق فرهنگی درخشانی دارد. به همین دلیل روسیه می تواند در زمینه امور فرهنگی با استفاده از بستر مناسب بین دو کشور نوعی از همکاری فرهنگی جدید منطقه ای را شکل دهد.

گرچه در 70 سال گذشته روس ها سعی داشته اند تا در این منطقه زبان روسی را تبلیغ و ترویج کنند، اما این موضوع به هیچ وجه مانع از آن نمی گردد که برای مبارزه با افراط گرایی در سطح منطقه ، روسیه و ایران در ایجاد فضای همکاری فرهنگی مشترک با کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز کوتاهی کنند.

زمینه های همکاری مناسبی میان ایران و روسیه در آسیای مرکزی وجود دارد. اما فقدان الگوی همکاری موثر ، برخی از این فرصت ها را سوزانده است. دراین فضا  ایران متحمل ضرر بیشتری شده است ، علت این امر را بایست در اعمال سیاست های یک جانبه روسیه در آسیای مرکزی و قفقاز کاوید.

5- ایران و روسیه و حوزه های همکاری سیاسی و ژئوپلیتیک:

1-5 همکاری های سیاسی امنیتی

دو کشور ایران و روسیه می توانند طرح های مشترک  امنیتی برای برقراری امنیت در سطح منطقه داشته باشند؛ و نیز  در زمینه مبارزه با تروریسم و مواد مخدر همکاری موثر شکل دهند.

اگر چه در بیانیه ها و اعلامیه ها بر همکاری در زمینه مبارزه با تروریسم یا مبارزه با مواد مخدر،  بارها تاکید شده است اما در عمل همکاری مؤثر و قابل استنادی دیده نمی شود.

2-5 همکاری ژئوپلیتیک ایران در حوزه آسیای مرکزی :

قدرت گرفتن چین باعث نگرانی گسترده  روسیه و همین طور کشورهای غربی به خصوص آمریکا شده است، روسیه با گسترش همکاری با ایران و هند می تواند در برابر چین  ایجاد توازن کند. حتی می تواند همکاری های بین ایران و چین و هند و روسیه را در برابر آمریکا باز تعریف کند. به عبارت دیگر روسها می توانند تهدیدات را تبدیل به فرصت نمایند.

در حال حاضر روسیه نگران توسعه قدرت روزافزون چینی هاست، اگر چه این دو کشور در سازمان شانگهای با هم همکاری دارند، اما نمی توان بر این نگرانیها سرپوش گذارد.

در این  فضا روسیه می تواند همکاری خوبی را با ایران شکل دهد؛ این همکاری ژئوپلتیکی هم به نفع کشورهای آسیای مرکزی خواهد بود و هم این امکان را به  روسیه می دهد تا قدرت تأثیر گذاری خود را در رقابت با غرب و همچنین با چین افزایش دهد.

باید توجه داشت که منطقه آسیای مرکزی و قفقاز حوزه ای  نیست که روسها، سیاست خود را  بدون هماهنگی و همکاری با سایر کشورها و بصورت یک جانبه تنظیم کنند. چراکه دوره  نگرش یک جانبه گرایی به پایان رسیده است.

به نفع روسیه است که در قرن بیست و یکم نگرش خود را تغییر دهد و به سمت افزایش همکاری با ایران، هند، چین و افغانستان پیش برود. در واقع افزایش همکاری بین روسیه ؛ ازبکستان ، قزاقستان و تاجیکستان هیچ تعارضی با همکاری با سایر کشورها مثل پاکستان، افغانستان و ایران ندارد؛ و حتی  می توانند الگوی همکاری درخشانی را شکل دهند. همان طور که اتحادیه اروپا توانسته است کشورهای حوزه اتحادیه اروپا را در حوزه های مختلف هم نزدیک کند، منافع مشترک تعریف کنند و یک اتحادیه بزرگ تجاری-اقتصادی تشکیل دهند؛  این الگو در این منطقه هم قابل دستیابی است، فقط بایست  نگاه یک سویه را کنار گذاشت و نگرشی  جامع تر  جایگزین کرد.

6- حوزه های کشوری همکاری ایران و روسیه:

1-6 ترکمنستان همسایه شمالی مسیری برای گسترش همکاری های منطقه ای

شرکت گاز پروم در ترکمنستان می تواند همکاری مناسب گازی با شرکت ملی گاز ایران داشته باشد. در حوزه ی دریای خزر دو کشور می توانند همکاری های چند جانبه ای چون کشتی رانی مشترک تعریف کنند؛  مثلا مسافران ایرانی بتوانند به راحتی با کشتی به ترکمنستان قزاقستان و روسیه بروند. حال آنکه در دریای خزر این امکان برای مسافران عادی فراهم نیست. با توجه به میزان بالای مسافر و کالا اگر روسیه در این زمینه همکاری کند، منافع مشترک اقتصادی پیدا می شود و زمینه دراین منطقه برای کشتی رانی مشترک شکل می گیرد. متأسفانه به دلیل عدم همکاری مناسب روسیه در این زمینه هواپیمایی ، پروازهای هوایی به شکل مستقیم وجود ندارد.

2-6 تاجیکستان بهترین امکان برای توسعه روابط

نیاز تاجیکستان در زمینه ساختن سدهای آبی در تاجیکستان می تواند زمینه ای برای همکاری ایران و روسیه ایجاد کند. ازبکستان روی ساخت سدها در تاجیکستان حساس بوده و همیشه نسبت به این مسئله اعتراض داشته است. (در واقع وقتی سد ساخته می شود، آب کمتری به ازبکستان می آید.) در حالی که به نظر می رسد اگر یک پروژه گازرسانی با همکاری روسیه و ایران تعریف شود و از ازبکستان به تاجیکستان بگذرد، میتواند فضای همکاری های منطقه ای را بهبود ببخشاند؛ و حتی میتوان زمینه ی برای تفاهم  ازبکستان و تاجیکستان در مورد آب و گاز ایجاد کرد. (یعنی گاز را به تاجیکستان برسانند و آب را هم از تاجیکستان به ازبکستان ببرند.) متخصصین ایرانی و روسی می توانند در این پروژه ها، با هم همکاری داشته باشند، اما تا به حال روسیه اجازه همکاری مشترک در این زمینه را نداده است.

3-6 قزاقستان و فرصت همکاری مشترک

قزاقستان بیشترین مرز آبی در دریای خزر را داراست. لذا می توان بستری برای خطوط متعدد کشتی رانی و خطوط انتقال نفت و گاز را شکل داد. اگر چه پیشتر سوآپی انجام می شده اما در حال حاضر به دلیل تحریم قطع شده است.

 

 در حال حاضر راه آهن بین ایران و ترکمنستان و قزاقستان ، اقدام بسیار خوبی به شمار می آید. حال آنکه  روس ها  از این موضوع استقبال نکردند. چراکه تصور می کنند این طرح می تواند مانعی در مقابل منافع آن ها ایجاد کند؛ و در نهایت از وابستگی قزاقستان یا ترکمنستان به روسها بکاهد.

دو کشور ایران و روسیه می توانند در چارچوب دریای خزر و حمل و نقل زمینی همکاریهایی را شکل دهند. در حال حاضر راه آهن بین ایران و ترکمنستان و قزاقستان ، اقدام بسیار خوبی به شمار می آید. حال آنکه  روس ها  از این موضوع استقبال نکردند. چراکه تصور می کنند  این طرح می تواند مانعی در مقابل منافع آن ها ایجاد کند؛ و در نهایت از وابستگی قزاقستان یا ترکمنستان به روسها بکاهد. (در بعضی مقالات حساسیت نشان داده شده است که این خط آهن موجب خواهد شد که ترکمنستان و قزاقستان به روسیه احتیاج کمتری داشته باشند) درحالیکه روس ها هم می توانند از این راه آهن استفاده کنند. و این پروژه میتواند موجب افزایش حمل و نقل و افزایش تبادلات کالا شود و نفع شرکت های روسیه را هم برآورده سازد. - See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931001001139#sthash.Ov7flcvV.dpuf





ارسال به دوستان
کدام یک با انقلاب اسلامی سازگارتر است
ژئوپلیتیک «شیعه» یا ژئوپلیتیک «مقاومت»؟

ترویج‌‌ دهندگان ابتدایی «هلال شیعی» نسبتی با تشیع نداشته و از قضا هدف‌شان از تکرار این اصطلاح، شیعه ‌هراسی و ایران‌ هراسی بود. این مساله خیلی زود مورد توجه تحلیل‌گران و اندیشمندان برجسته جهان قرار گرفت.

خبرگزاری فارس: ژئوپلیتیک «شیعه» یا ژئوپلیتیک «مقاومت»؟

«هلال شیعی»؛ این اصطلاح تولیدی شیعیان نبود. اولین بار  در پائیز 1383 ملک عبدالله دوم پادشاه اردن ادعا کرد که نتیجه اصلی جنگ در عراق شکل‌گیری یک «هلال شیعی» تحت سلطه ایران بوده است. چند ماه بعدتر، سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان در سفر به آمریکا از نگرانی دولت متبوعش در مورد آن چیزی که وی آن را تحویل عراق به ایران در نتیجه حمله آمریکا به این کشور نامید سخن‌ گفت. منظور او همان «هلال شیعی» بود. بعد از این اظهارات حسنی مبارک رئیس جمهور وقت مصر در مصاحبه با شبکه العربیه ضمن این ادعا که بیشتر شیعیان ساکن کشورهای عربی به ایران وفادارترند تا کشور خود، مدعی شد شیعیان عراق تحت نفوذ ایران قرار دارند.

ترویج‌‌دهندگان ابتدایی «هلال شیعی» اما نسبتی با تشیع نداشته و از قضا هدف‌شان از تکرار این اصطلاح، شیعه‌هراسی و ایران‌هراسی بود. تکرار این محور روانی که عراق در دامان ایران افتاده، بیش از هر چیزی می‌توانست هیزمی باشد بر آتش اختلافات مذهبی در منطقه. این مساله خیلی زود مورد توجه تحلیل‌گران و اندیشمندان برجسته جهان قرار گرفت که سال‌ها خاورمیانه و جهان اسلام را مورد بررسی قرار داده بودند. ولی‌رضا نصر که خود متولد ایران و فرزند حسین نصر سنت‌گرا است، در کتاب «خیزش شیعی: چگونه درگیری‌ها در اسلام، آینده را شکل خواهد داد؟» کوشید آمریکا را متوجه این موضوع سازد که خطر ایران شیعه، به مراتب بیشتر از بنیادگرایانی نظیر القاعده است. او بر خطر هلال شیعی و اتحاد تمامی مسلمانان در سایه این هلال پرداخت.

‌هم‌زمان با این رویکرد علمی اما هدفمند سیاسی، در ایران نیز «هلال شیعی» مورد اقبال قرار گرفت. علاوه بر نگاه‌های افتخارآمیز به این هلال از سوی برخی و هم‌چنین نگاه شکاکانه برخی دیگر به چرایی ظهور و ترویج آن، بارها با پذیرش مفهوم «هلال شیعی»، مقالاتی در خصوص چیستی آن، نسبت آن و امنیت ایران، این هلال و هژمونی آمریکا و … نوشته شد. علاوه بر این، «ژئوپلیتیک شیعه» نیز اگر چه گستره جغرافیایی بیشتری نسبت به «هلال شیعی» دارد، اما بارها سوژه علمی محققان قرار گرفت و کتاب‌ها و مقالاتی در خصوص آن نوشته شد. جالب این‌که عمده این پژوهش‌ها نیز با روش‌ها و داده‌های مشابه از جمعیت شیعیان در کشورهای مختلف، حضور آن‌ها در قدرت، اقتصاد و … صورت گرفته‌اند.

اما در این میان، یک نکته کم‌تر مورد توجه قرار گرفت که اساسا «هلال شیعی» و حتی «ژئوپلیتیک شیعه»، بیشتر از این‌که مفهومی متناسب با جهت‌گیری سیاست خارجی ایران داشته باشد، کاربستی تنش ‌زا و هراس‌آفرین داشته‌ است و همین هم باعث شده تا بارها در سخنرانی‌های ایران‌ هراسانه و شیعه‌هراسانه به کار رود. اگر غیر از این است، باید پرسید چرا مقامات و تحلیل‌گران جبهه سازش، علاقه دارند تا با بهره از این اصطلاحات، به قدرت شیعیان اعتراف کنند؟ آیا اعتراف پنداشتن اظهارات آنان، نسبتی با واقع‌گرایی سیاسی دارد؟! آیا آن‌ها آن‌قدر درک سیاسی ندارند که نباید رقیب خود را بزرگ بنمایانند؟

به نظر می‌رسد اگر اصراری به استفاده از این اصطلاحات وجود دارد، ژئوپلیتیک «مقاومت» همسوتر با جهت‌گیری سیاست خارجی مطلوب انقلاب اسلامی باشد. البته با توجه به این‌که در ژئوپلیتیک کلاسیک که معطوف به مرزهای جغرافیایی است و عمدتا روابط دولت‌ها را مورد بررسی قرار می‌دهد، گروه‌‌های فرو ملی و اقلیت‌ها کم‌تر اهمیت می‌یابند، می‌توان از نظریه‌های انتقادی بهره جست. «ژئوپلیتیک مقاومت» یا «ژئوپلیتیک رهایی‌بخش» که در ادبیات آکادمیک علوم سیاسی و روابط‌ بین‌الملل در ذیل رویکردهای انتقادی حضور ریشه‌داری دارد، می‌تواند با کم‌ ترین آسیب مورد استفاده قرار گرفته و با توسعه مفهومی «ژئوپلیتیک شیعه»، آن را از حصار «شیعیان» خارج ساخته و در خدمت «مقاومت» قرار دهد؛ یعنی نگاه به «مقاومت» در منطقه از زاویه «ژئوپلیتیک مقاومت(انتقای)». فهم این تلقی انتقادی از ژئوپلیتیک با ضرورت‌های تحلیلی و نگاه کلان‌تر به گروه‌های فرو ملی مقاومت هماهنگی بیشتری دارد. این مساله را می‌توان در تفاوت‌های این دو نوع ژئوپلیتیک فهم کرد؛

1- ژئوپلیتیک انتقادی در سطح تجزیه و تحلیل، بر سطوح تصمیم‌گیری و اجتماعی تأکید می‌ورزد در حالی که در ژئوپلیتیک کلاسیک، روابط ساختاری بین قدرت‌های درجه اول و دوم و همچنین روابط دولت‌ها در سلسله‌مراتب بین‌المللی مورد تأکید می‌باشند.

2٫- در دیدگاه ژئوپلیتیک کلاسیک، فضا کاملاً تحت سیطره مکان است. از این رو، فضای سنتی روابط بین‌الملل با قلمرو مکانی انطباق داشته است و با علائم مکان مانند مرزهای جغرافیایی مشخص می‌گردد اما در ژئوپلیتیک انتقادی، فضا مؤلفه اساسی تجزیه و تحلیل است که برخلاف مکان، قابلیت مرز پذیری ندارد.

3-  از دیدگاه ژئوپلیتیک انتقادی، مطالعه ژئوپلیتیک، مطالعه فضایی شدن سیاست توسط قدرت‌های مرکزی و دولت‌های هژمون است و رویه موجود در دیدگاه ژئوپلیتیک کلاسیک را ساخته‌شده قدرت‌های بزرگ برای تأمین منافع خود می‌داند.

4- ژئوپلیتیک سنتی در چارچوب ماتریالیستی ارائه می‌شود، در حالی که ژئوپلیتیک انتقادی بر پایه این استدلال است که ژئوپلیتیک، گفتمانی مرتبط با رابطه متقابل بین قدرت – شناخت و روابط سیاسی اجتماعی است.(1)

در نهایت، می‌توان گفت که رویکرد انتقادی به ژئوپلیتیک، گروه‌های چریکی چپ‌گرا، نهضت‌ها و نیروهای اجتماعی، رسانه‌های غیردولتی، گروه‌های حقوق بشر، اقلیت‌ها و قومیت‌ها، احزاب و سازمان‌های اجتماعی و جنبش‌های مردم بومی را در بر می‌گیرد که گاهی به‌صورت شبکه‌های ملّی و بین‌المللی در برابر موافقت‌نامه‌ها، مؤسسات فراملّی و گفتمان‌های سیاسی [غالب و سلطه‌گر] مقاومت می‌کنند و نوعی جهانی‌سازی از پائین را که متضمن شبکه‌ای بین‌المللی از گروه‌ها، سازمان‌ها و جنبش‌های اجتماعی است، در قالب ژئوپلیتیک مقاومت یا ژئوپلیتیک از پائین تشکیل می‌دهند.(1)

کاربست این رویکرد روی مفاهیمی چون وحدت اسلامی، مقابله با نظام سلطه و موارد مشابه، قابلیت‌های تحلیلی بیشتری نسبت به ژئوپلیتیک مادی و سنتی که مکان‌‌محور است، دارد. از همه مهم‌تر این‌که می‌توان با ژئوپلیتیک مقاومت و رهایی‌بخش، به سراغ «مقاومت» رفت و تحلیلی جامع‌تر و البته اجتماعی‌تر از یک نبرد منطقه‌ای و جهانی ارائه داد؛ تحلیلی که در آن می‌توان به ارتباطات بازیگران ملی (مانند ایران) و گروه‌های مقاوم ملی (سوریه) و فرو ملی (حوثی‌ها، جهاد اسلامی، شیعیان نیجریه، اخوان المسلمین مصر و …) و حتی جریان‌های اجتماعی برخی رسانه‌های این جبهه پرداخت.

1٫ قاسمی، فرهاد (1390) نظریه‌های روابط بین‌الملل و مطالعات منطقه‌ای، تهران: نشر میزان. صص 42-40٫

2٫ حافظ‌نیا، محمدرضا (1385) اصول مفاهیم ژئوپلیتیک، مشهد: انتشارات پاپلی. ص

 سعید ساسانیان

منبع: رصد،

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931001001195#sthash.EMLFp7yG.dpuf






چرایی عدم مبارزه داعش با رژیم صهیونیستی

مهم­ترین دلایل بی‌­توجهی گروه‌­های تکفیری به مبارزه با رژیم صهیونیستی به ماهیت سیاسی و غیر اسلامی و غیرمذهبی چنین گروه­‌هایی برمی­گردد.

خبرگزاری فارس: چرایی عدم مبارزه داعش با رژیم صهیونیستی

یکی از موضوعات محوری در رابطه با مسائل سیاسی و امنیتی کنونی در خاورمیانه، گسترش دامنه فعالیت گروه­های تکفیری در سطح منطقه و مهم­تر از آن ظهور و پیدایش گروه­هایی تکفیری جدید در برخی کشورهای دچار بحران در منطقه است. به نحوی که این گروه­ها از وضعیت بحرانی کشورهایی نظیر سوریه و عراق بهره‌­برداری نموده و با اتخاذ اقدامات خشونت‌آمیز و فعالیت مسلحانه جدی علیه دولت­ها و مردم این کشورها، خود به موضوعی امنیتی تبدیل شده­اند. این موضوع از این نظر دارای اهمیت است که نه‌تنها کشورهایی نظیر سوریه و عراق را دچار بی­ثباتی کرده است، بلکه تهدیدات امنیتی را نیز علیه دیگر کشورهای خاورمیانه مطرح کرده‌­اند.

اما موضوع قابل‌توجه در مورد فعالیت این گروه­های تکفیری، به رابطه شعارها و سیاست­های اعلامی از سوی این گروه­ها با اقدامات و اهداف عملیاتی آنها برمی­‌گردد. بدین شکل که هرچند گروه­های تکفیری فعال در سطح منطقه همانند دولت اسلامی عراق و شام (داعش)، جبهه النصره و دیگر شاخه­‌های القاعده به بهانه و با شعار اجرای شریعت اسلامی و دفاع از اسلام و مسلمانان اقدام به عضوگیری و فعالیت­های سیاسی و نظامی علیه دولت­های منطقه کرده­اند، اما طیف و دامنه فعالیت­های آنها نشان می­‌دهد که این گروه­ها اهداف دیگری را فراتر از چنین شعارهایی تعقیب می­کنند؛ چراکه نسبت به بزرگ‌ ترین وجدی‌ ترین ناقض حقوق مسلمانان در سطح منطقه، یعنی رژیم صهیونیستی بی­‌توجه هستند و حتی در برخی موارد منافع همسویی با آن تعقیب می‌­کنند.

این مسئله، یعنی بی‌توجهی گروه­های تکفیری به حمایت از مسلمانان در مقابل رژیم صهیونیستی و مبارزه با رژیم صهیونیستی بعد از گذشت چند سال از فعالیت این گروه­ها به موضوعی آشکار برای افکار عمومی و رهبران منطقه تبدیل شده و اخیراً موردتوجه و تأکید علما و رهبران منطقه نیز قرار گرفته است. در این راستا، «حضرت آیت‌الله خامنه‌ای» رهبر معظم انقلاب اسلامی در «کنگره‌ی جهانی جریان‌های تکفیری از دیدگاه علمای اسلامی» در تهران اعلام کردند: «پشتیبانان جریان تکفیر، در مقابل رژیم صهیونیستی یک اخم هم نمی‌کنند و حتی با این رژیم برای مقابله با مسلمانان همکاری می‌کنند ولی برای ضربه زدن به کشورها و ملت‌های اسلامی، حضور فعال دارند» (1).

با توجه به آشکار شدن و اثبات بی­توجهی جریان­ها و گروه­های تکفیری فعال در منطقه به موضوع مبارزه با رژیم صهیونیستی، فهم و درک این مسئله دارای اولویت است؛ زیرا می­‌تواند در فهم ماهیت گروه­های تکفیری، شناسایی انگیزه­های حامیان آنها و همچنین کشف اهداف واقعی این گروه­ها فراتر از شعارهای اعلامی اجرای شریعت اسلامی و دفاع از اسلام و مسلمانان تأثیرگذار باشد. با توجه به این مهم، در ادامه به بررسی مهم­ ترین دلایل این موضوع، یعنی علل بی­توجهی گروه­های تکفیری به مبارزه با رژیم صهیونیستی پرداخته می­شود.

ماهیت گروه­های تکفیری

یکی از مهم­ ترین دلایل بی­‌توجهی گروه­های تکفیری به‌خصوص داعش به مسئله فلسطین و مبارزه با رژیم صهیونیستی، به ماهیت چنین گروه­هایی برمی­گردد. برخلاف ادعای رهبران این گروه­ها و حامیان بیرونی آنها، نباید گروه­های تکفیری را گروه­هایی با ماهیت مذهبی و اسلامی تصور کرد. بلکه فعالیت و اقدامات چنین گروه­هایی به‌خصوص در جریان تحولات چند سال اخیر سوریه و عراق نشان می­دهد گروه­هایی مانند داعش با ادعاها و شعارهای اسلامی از اساس گروه­هایی سیاسی با هدف سرنگونی دولت­های منطقه و تغییر موازنه منطقه­ای هستند؛ هرچند برداشت خاصی نیز از اسلام دارند و این موضوع را بیشتر به نمایش گذاشته­اند. چنین ماهیت و اهدافی باعث شده است اولویت مبارزات آنها نه رژیم صهیونیستی بلکه دولت­های منطقه باشد و هدف کسب قدرت را در کشورهای دچار بحران کنونی تعقیب کنند.(هرچند که مستندات قابل‌توجهی در مورد نقش آمریکا و دیگر کشورهای حامی رژیم صهیونیستی در پیدایش گروه تروریستی داعش وجود دارد.)

مسئله مهم دیگر در این رابطه، تفاوت گروه­های تکفیری جدید مانند داعش با القاعده است. درحالی‌که القاعده به‌عنوان مادر گروه­های تکفیری به دنبال رویارویی با «دشمن دور» یعنی امریکا و منافع آن – ازجمله رژیم صهیونیستی- بود، گروه­های تکفیری کنونی چنین سیاست و اولویتی را تعقیب نمی­کنند و اولویت خود را بر مبارزه با «دشمن نزدیک» یعنی شیعیان در مقابل سنی­ها قرار داده­اند. این عنصر نیز یکی از عوامل عدم مبارزه آنها با رژیم صهیونیستی در زمان کنونی است. زیرا اولویت مبارزه گروه­های تکفیری تغییر کرده و در زمان کنونی جوامعی از مسلمانان است که البته دلیل آن را نیز باید در چگونگی پیدایش این گروه­ها و حامیان آنها جستجو کرد (2).

الگوی دوستی و دشمنی در سطح منطقه

تحولات اخیر خاورمیانه و همچنین تلاش­ها در راستای تغییر و یا حفظ وضعیت موازنه قوا در آن، از سوی بازیگران متعارف و غیرمتعارف فعال در منطقه باعث تغییر الگوهای دوستی و دشمنی در سطح منطقه و همچنین تغییر برخی مراجع تهدید شده­ است. این موضوع بر دامنه فعالیت گروه­های تکفیری تأثیرگذار بوده و یکی از دلایل عدم ورود آنها به روند مبارزه با رژیم صهیونیستی به شمار می‌­آید.

همان‌طور که در قسمت فوق اشاره شد، گروه­های تکفیری در زمان کنونی اولویت خود را مبارزه علیه «دشمن نزدیک» قرار داده­اند و با ارائه الگویی تفرقه‌ افکنانه از دوستی و دشمنی در سطح منطقه، شیعیان را دشمن اولیه و نخست جامعه سنی معرفی کرده و در ورای اهداف سیاسی خود در پی مبارزه و تضعیف شیعیان هستند؛ بدین شکل که دغدغه مبارزه با دشمن جامعه مسلمانان در سطح منطقه­ای- یعنی رژیم صهیونیستی- را ندارند. این برداشت کاملاً در سخنان و مواضع رهبران داعش به‌عنوان مهم­ ترین گروه تکفیری نمایان است.

مسئولان ارشد داعش با بیان اینکه تا شیعیان هستند دغدغه مبارزه با رژیم صهیونیستی را ندارند در مورد عدم حمله به رژیم صهیونیستی اعلام کرده‌اند وجود «دشمن نزدیک‌تر» یعنی شیعیان وقت حمله به رژیم صهیونیستی را به آنها نمی­‌دهد (3)

تکفیری­ها و رژیم صهیونیستی دشمنان مشترکی دارند

می­‌توان یکی از دلایل تأثیرگذار و مهم عدم ورود گروه­های تکفیری به مبارزه با رژیم صهیونیستی را وجود دشمنان مشترکی برای آنها معرفی کرد. در واقع همان‌طور که تحولات منطقه نشان می­دهد از زمان آغاز و گسترش فعالیت جدی گروه­های تکفیری مانند داعش و جبهه النصره در سوریه و عراق، گروه­هایی نظیر حزب­الله به‌طور جدی و تا میزان تأثیرگذاری وارد مبارزه با گروه­های تکفیری شده­اند و حتی در برخی جبه‌های نبرد در سوریه، ورود حزب­الله سرنوشت برخی مبارزات را تغییر داده و باعث شکست گروه­های تکفیری در مقابل ارتش سوریه شده است.

چنین مسائلی سبب شده­‌است که گروه­های تکفیری در زمان کنونی بازیگرانی مانند حزب­الله را دشمن خود تلقی کرده و از آنجا که حزب­الله جدی­ ترین دشمن رژیم صهیونیستی در منطقه «شام» محسوب می­شود، وجود چنین دشمن مشترکی برای گروه­های تکفیری و رژیم صهیونیستی به‌نوعی یک اتحاد طبیعی را میان آنها علیه حزب­الله ایجاد کرده است که نه‌تنها مانع درگیری مستقیم آنها و عدم حمله تکفیری­ها علیه رژیم صهیونیستی شده، بلکه زمینه همکاری آنها در برخی موارد را نیز فراهم کرده است.

همسویی در اهداف

علاوه بر ماهیت گروه­های تکفیری، چگونگی ترسیم الگوی دوستی و دشمنی از نگاه تکفیری­ها و داشتن دشمنان مشترک، اهداف همسو و مشترک در سطح منطقه­ای نیز ازجمله دلایل عدم ورود گروه­های تکفیری به روند و جبهه مبارزه با رژیم صهیونیستی علی­رغم شعارهای اسلام­‌گرایانه آنها هست.

با توجه به ماهیت گروه­های تکفیری و حامیان آنها و همچنین تلاش­های مرتبط با وضعیت موازنه قوا در سطح منطقه می‌توان ادعا کرد که گروه­های تکفیری در مواردی نظیر مبارزه با دولت­های همسو با محور مقاومت و ایجاد اختلاف و فرقه­گرایی میان کشورهای اسلامی اهداف مشترکی با رژیم صهیونیستی تعقیب می­کنند که در عدم درگیری این دو بازیگر تا زمان کنونی تأثیرگذار بوده است. به‌گونه‌ای که برخلاف تصورات اولیه، رژیم صهیونیستی نه‌تنها تصور تهدید گونه­ای از داعش و دیگر گروه­های تکفیری نداشته است بلکه آنها را بازیگری همسو با اهداف خود در تضعیف نظام­های سیاسی سوریه و عراق، ایجاد تهدیداتی علیه ایران و درنهایت تعمیق اختلافات میان کشورهای اسلامی می­داند که در جهت تغییر موازنه قوا به نفع رژیم صهیونیستی فعالیت می‌­کند

این وضعیت به‌گونه‌ای است که این فرضیه مطرح شده است که داعش با تعقیب چنین اهدافی پازل رژیم صهیونیستی را در سطح منطقه تکمیل می­کند؛ چراکه وارد مبارزه با دشمنان اصلی رژیم صهیونیستی در منطقه شده و به جای مبارزه با رژیم صهیونیستی به‌عنوان دشمن مسلمانان، اهداف آن را اجرایی خواهد کرد. در واقع داعش و دیگر گروه­های تکفیری برای رژیم صهیونیستی بیشتر از این‌که یک تهدید نظامی باشد، یک ابزار دستیابی به اهداف مهم بوده و هستند. دامن زدن به نزاع‌های مذهبی و طایفه‌ای، دور کردن اذهان از مسئله فلسطین و تضعیف جبهه مقاومت در عراق و سوریه ازجمله این اهداف اهداف مشترک داعش با رژیم صهیونیستی و تأثیرات آن در گزارش یکی از رسانه­های رژیم صهیونیستی به‌روشنی بیان شده است: «ایران و حزب‌الله با جبهه دوم القاعده در عراق مواجه می‌شوند. ایران برای حفظ منافع استراتژیک خود، مجبور به ارسال نیرو به عراق برای نجات بغداد از سقوط خواهد شد که می‌تواند منجر به تضعیف جبهه سوریه شود و ... مهم‌تر از هر چیز، این ‌یکی دیگر از عرصه‌های جنگ سنی و شیعه خواهد بود» (4). پس می­توان مدعی شد چنین اهداف مشترکی باعث شده­اند نه‌تنها شاهد فعالیتی از سوی گروه­های تکفیری علیه رژیم صهیونیستی نباشیم، بلکه بدانیم صهیونیست­ها نسبت به پیامدهای مثبت فعالیت گروه­های تکفیری برای خود آگاهی دارند.

همکاری رژیم صهیونیستی با داعش و گروه­های تکفیری

یکی دیگر از دلایل بی­توجهی گروه­های تکفیری به مبارزه با رژیم صهیونیستی را باید در همکاری اطلاعاتی رژیم صهیونیستی با گروه­های نظیر داعش و ارائه کمک­هایی به آنها در خصوص مداوای مجروحان جنگی جستجو کرد که تاحدودی باعث نیاز چنین گروه­هایی به رژیم صهیونیستی شده است. البته این موضوع خود معلول عوامل دیگری نظیر وجود دشمنان و اهداف مشترک در سطح منطقه هست اما به‌طورکلی در عدم اتخاذ اقداماتی از سوی این گروه­ها علیه رژیم صهیونیستی و منافع آن تأثیرگذار بوده­‌اند.

در زمان اوج تنش­ها در سوریه گزارش­هایی متعددی منتشر شد که نشان می­داد تعداد قابل‌توجهی از مجروحین گروه داعش در جریان مبارزه با ارتش سوریه برای مداوا و معالجه به سرزمین­های اشغالی منتقل‌شده‌اند و رژیم صهیونیستی در این رابطه کمک­های پزشکی قابل‌توجهی به داعش اعطا کرده است. علاوه بر این و مهم­تر از آن، افشاسازی برخی اسناد و برخی گزارش­های رسانه­ای نشان می­دهد رژیم صهیونیستی همکاری اطلاعاتی قابل‌توجهی با گروه­های تکفیری به‌خصوص داعش در اجرای عملیات در عراق و سوریه و مرز لبنان داشته است. به­گونه­ای که دستگاه­های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در همکاری با عربستان اطلاعات قابل‌توجهی را برای اجرای عملیات­های جبهه النصره در لبنان و پیشروی و حمله داعش به عراق به‌خصوص تصرف موصل به این گروه­های تکفیری ارائه کرده­اند (5).

چنین کمک­ها و همکاری­هایی هرچند ریشه در اهداف مشترک این گروه­ها و رژیم صهیونیستی علیه جبهه مقاومت و برخی دولت­های منطقه دارد، اما خود دلیلی بر عدم حمله این گروه­ها به رژیم صهیونیستی محسوب می­‌شود.

جمع­‌بندی

هرچند اقدامات وحشیانه و غیرانسانی گروه­های تکفیری به‌خصوص داعش در سوریه و عراق توجهات زیادی را به خود جلب کرده است، اما تناقض در شعارها و سیاست­های اعلامی این گروه­ها با فعالیت­ها و اهداف آنها در سطح عملیاتی نیز موضوعی است که موردتوجه افکار عمومی و رهبران کشورهای منطقه قرار گرفته است.

گروه­های تکفیری فعال در زمان کنونی با شعارهایی نظیر اجرای شریعت اسلامی و دفاع از اسلام و مسلمانان فعالیت­های خود را در کشورهای مسلمان منطقه آغاز کرده­اند، اما در مواجهه با بزرگ‌ ترین ناقض حقوق مسلمانان و دشمن اصلی آنها در سطح منطقه، یعنی رژیم صهیونیستی کوچک‌ت رین اقدامی اتخاذ نکرده­اند. این موضوع ریشه در دلایل و عوامل مختلفی دارد که برخی از آنها به ماهیت گروه­های تکفیری مرتبط است و برخی دیگر نیز به وضعیت منطقه، اهداف این گروه­‌ها و سیاست­های حامیان آنها برمی­‌گردد؛ به‌گونه‌ای که با توجه به این عوامل انتظار نمی­رود در آینده نیز شاهد اتخاذ اقدامی از سوی گروه­های تکفیری علیه رژیم صهیونیستی باشیم.(چراکه اساساً این گروه تروریستی دست‌پرورده غربی‌ها است)

ازجمله مهم­ ترین دلایل بی­توجهی گروه­های تکفیری به مبارزه با رژیم صهیونیستی به ماهیت سیاسی و غیر اسلامی و غیرمذهبی چنین گروه­هایی برمی­گردد. هرچند این گروه­ها با شعائر اسلامی فعالیت خود را آغاز کرده­اند اما اهدافی سیاسی مانند سرنگونی برخی دولت­های منطقه و کسب قدرت را تعقیب می­کنند و مسائلی مانند دفاع از حقوق فلسطین و مسلمانان در مقابله با رژیم صهیونیستی برای آنها موضوع دارای اولویتی محسوب نمی­شود. به همین دلیل است که چنین گروه­های دشمن خود را بخشی از جامعه مسلمانان یعنی شیعیان و نه رژیم صهیونیستی در نظر گرفته­‌اند.

علاوه بر این، مسائل دیگری نظیر وجود دشمنان و اهداف مشترک میان گروه­های تکفیری و رژیم صهیونیستی آنها را با یک اتحاد نانوشته در یک جبهه قرار داده است و انتظار درگیری آنها در وضعیت فعلی منطقی نخواهد بود. زیرا هر دو، حزب­الله و بازیگران محور مقاومت را دشمن اصلی خود تعریف کرده­اند و هر دو نیز اهدافی نظیر تضعیف و سرنگونی برخی دولت­های همسو با مقاومت، تغییر موازنه قدرت منطقه علیه ایران و تعمیق اختلافات فرقه­ای میان مسلمانان را تعقیب می­‌کنند.

منابع:

1- http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=28249

2- http://wanacenter.ir/vdcc.iq1a2bqmola82.html

3- http://jamnews.ir/detail/News/371678

4- http://tabyincenter.ir/index.php/research/102

5- http://www.mashreghnews.ir/fa/news/322355/

احمد حرفی

منبع: تبیین

- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13931001001215#sthash.sy4Z2E9U.dpuf







نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد