سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی و اقتصادی و تحلیل های روز


شدت گرفتن جنایات تروریست‌های تکفیری در عراق و سوریه در هفته‌های اخیر، سبب شده پس از مدت‌ها سکوت جامعه بین‌المللی در این زمینه شکسته و تلاش‌ها برای مهار اقدامات تکفیری‌ها آغاز شود. با ‌وجود این، دولت ترکیه همچنان در بهترین حالت، راهبرد سکوت را در مقابل تکفیری‌ها در پیش می‌گیرد؛ اما این راهبرد، اکنون در‌ ترکیه نیز با اعتراض روبه‌رو شده است.
کد خبر: ۴۲۸۳۵۴
تاریخ انتشار:۰۱ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۶:۲۲-23 August 2014
سکوت آنکارا در مقابل داعش، صدای مطبوعات ترکیه را هم درآوردشدت گرفتن جنایات تروریست‌های تکفیری در عراق و سوریه در هفته‌های اخیر، سبب شده پس از مدت‌ها سکوت جامعه بین‌المللی در این زمینه شکسته و تلاش‌ها برای مهار اقدامات تکفیری‌ها آغاز شود. با ‌وجود این، دولت ترکیه همچنان در بهترین حالت، راهبرد سکوت را در مقابل تکفیری‌ها در پیش می‌گیرد؛ اما این راهبرد، اکنون در‌ ترکیه نیز با اعتراض روبه‌رو شده است.

به گزارش «تابناک»، روزنامه «تودی زمان» امروز با انتشار مطلبی به انتقاد از سیاست‌های دولت آنکارا در قبال گروه تروریستی «داعش» پرداخته و می‌نویسد، در حالی که یک ائتلاف گسترده بین‌المللی علیه این گروه در حال شکل‌گیری است و در این چهارچوب، حتی احتمال همکاری ایران و آمریکا نیز به طور جدی وجود دارد، ترکیه همچنان از در پیش گرفتن موضعی آشکار در این زمینه خودداری می‌کند. 

این روزنامه اشاره می‌کند، دولت ترکیه تاکنون از موضوع گروگان گرفته شدن ۴۹ شهروند خود از سوی داعش به عنوان بهانه‌ای برای سکوت در مقابل آن استفاده کرده است؛ اما هرچند بسیاری در داخل و خارج از ترکیه می‌دانند که سالم بازگرداندن گروگان‌ها، وظیفه اصلی دولت آنکاراست، ‌سیاست این دولت مبنی بر در پیش نگرفتن ‌هر گونه موضع در مقابل داعش نیز ‌توجیه‌ شدنی نیست. یکی از دلایل این عدم قابلیت توجیه، این است که در گذشته، مقامات ترکیه کمک‌های زیادی به گروه‌های افراط‌گرا کرده‌اند که از جمله می‌توان به کمک‌های ارائه شده به خود داعش در سوریه اشاره کرد. 

در این زمینه، مقامات دولت ترکیه باید به پرسش‌های مهمی نیز پاسخ دهند؛ از جمله اینکه تررویست‌ها چگونه از مدت‌ها پیش از شهر «ریحانلی» به عنوان مرکز خرید اختصاصی خود استفاده می‌کنند؟ چرا تروریست‌های مجروح ‌در بیمارستان‌های ترکیه درمان می‌شوند؟ چرا فرستادن سلاح از ترکیه به سوریه و عراق اینقدر ساده انجام می‌گیرد؟ آیا ترکیه واقعاً به تروریست‌ها اجازه داده آزادانه به داخل و خارج از ترکیه رفت و آمد کرده و حتی در خاک این کشور آموزش ببینند؟ 

به هر حال، پنهان شدن در پشت موضوع گروگان‌ها، نمی‌تواند بیش از این کمکی به ترکیه بکند؛ زیرا ائتلاف بین‌المللی ضد داعش، می‌خواهد پیش از هرگونه کاری مطمئن شوند‌ که ترکیه هم در جبهه خودش قرار دارد. ساکت ماندن بیش از این توجیهی ندارد، به ویژه با توجه به اینکه گزارش‌هایی در مطبوعات آمریکایی و آلمانی منتشر می‌شود که مبنای آن‌ها، اطلاعات افشا شده از سرویس‌های اطلاعاتی این کشورهاست و نشان می‌دهد، اقدامات دولت ترکیه به شدت تحت نظر قرار دارد. 

اگر دولت ترکیه بخواهد از روابط گذشته خود با داعش اعلام برائت کند، نمی‌تواند نسبت به اقدامات کنونی این گروه بی‌تفاوت و منفعل باشد. همین دو هفته پیش، احمد داوداوغلو، وزیر خارجه ترکیه، دولت‌های سوریه و عراق را در ظهور داعش مقصر دانست و مدعی شده ناکارآمدی این دولت‌ها، زمینه را برای شکل گیری گروه مذکور فراهم کرده است. اینجا، مسأله اصلی نه اشاره به ناکارآمدی دولت‌ها در دمشق و بغداد، بلکه این موضوع است که داوداوغلو از محکوم کردن بی‌قید و شرط گروهی که جنایاتی آشکار را علیه ایزدی‌ها، مسیحیان و شیعیان انجام می‌دهند، خودداری کرده است. 

بی‌گمان داوداوغلو و دیگر دولتمردان ترکیه دریافته‌اند که لحظه اعتراف به حقیقت نزدیک است. وقتی جان کری، وزیر خارجه آمریکا می‌گوید که داعش «خرد خواهد شد» و چهره‌های سر‌شناس نظامی آمریکایی نیز از کاخ سفید می‌خواهند آن را «در هم شکسته و تکه‌هایش را نیز نابود کند»، باید مطمئن بود که باراک اوباما اجازه انجام حملات هوایی هدفدارتری را نیز خواهد داد و از ترکیه انتظار خواهد داشت در حمله علیه داعش نقش داشته باشد.

هم‌اکنون ایالات متحده بر ترکیه و قطر فشار وارد کرده و از آن‌ها می‌خواهد جریان ارسال منابع مالی و ستیزه‌جویان خارجی به سمت داعش را متوقف کنند؛ اما در این میان، با توجه به نزدیک‌تر بودن ترکیه از نظر جغرافیایی به میدان نبرد و همچنین عضویت این کشور در ناتو، درخواست‌ها از ترکیه بیشتر است که شامل کمک نظامی و ارائه اطلاعات می‌شود. 

امیدوار بودن به اینکه مسائل به زودی حل و فصل شده و یا به گونه‌ای پاک می‌شوند، فایده‌ای ندارد. تصور اینکه کمک کردن پشت پرده و مخفیانه به ائتلاف ضد داعش، از چشم این گروه پنهان می‌ماند نیز توهمی بیش نیست. ایده‌آل این است که ترکیه با کمک دیگر کشور‌ها، ابتدا نسبت به بازگرداندن گروگان‌ها اقدام کرده و سپس خود را‌ کامل به مبارزه با داعش متعهد سازد. اگر دولت ترکیه نتواند چنین کاری را انجام دهد، باید گفت که نخستین بحران بزرگ برای دولت جدید این کشور، از هم اکنون پدیدار شده است. 





تحلیل «نیویورک تایمز»:
هرچند در آغاز پیدایش و همچنین پیشروی های اولیه تروریست های تکفیری در خاورمیانه، سیاستمداران آمریکایی از موضع گیری در مقابل آن خودداری کرده و حتی در راستای سیاست های خود آن ها را مورد حمایت قرار دادند، اما با جدی تر شدن خطر، واکنش آمریکایی ها نیز شکل بارزتری یافته است. انتقاد یک عضو شورای روابط خارجی آمریکا از عربستان سعودی، در همین راستا قابل ارزیابی است.
کد خبر: ۴۲۸۴۵۵
تاریخ انتشار:۰۱ شهریور ۱۳۹۳ - ۲۱:۲۲-23 August 2014
چگونه عربستان سعودی «هیولای سلفی‌گری» را به وجود آورد؟هرچند در آغاز پیدایش و همچنین پیشروی های اولیه تروریست های تکفیری در خاورمیانه، سیاستمداران آمریکایی از موضع گیری در مقابل آن خودداری کرده و حتی در راستای سیاست های خود آن ها را مورد حمایت قرار دادند، اما با جدی تر شدن خطر، واکنش آمریکایی ها نیز شکل بارزتری یافته است. انتقاد یک عضو شورای روابط خارجی آمریکا از عربستان سعودی، در همین راستا قابل ارزیابی است.

به گزارش «تابناک»، از سال ها پیش تاکنون، دولت و همچنین سیاستمداران آمریکایی، به دلایل مختلف چشم خود را بر یک حقیقت روشن که ظهور فزاینده گروه های افراطی در خاورمیانه بود، بسته بودند. اما اکنون با در خطر قرار گرفتن منافع ایالات متحده، نه تنها سیاستمداران، بلکه مطبوعات و رسانه های غربی و به ویژه آمریکایی نیز به طور فزاینده ای موضوع افراط گرایی در منطقه و ریشه های آن را مورد بحث قرار می دهند.

در همین راستا، روزنامه «نیویورک تایمز» امروز با انتشار مطلبی به انتقاد از حامی اصلی منطقه ای تکفیری ها، یعنی عربستان سعودی پرداخته و این کشور را عامل اصلی رشد افراط گرایی معرفی کرده است. در این مطلب که به قلم «اِد حسین»، عضو شورای روابط خارجی آمریکا به نگارش درآمده، به طور خلاصه آمده است:

هفته گذشته، عربستان سعودی مبلغ 100 میلیون دلار به نهاد مبارزه با تروریسم سازمان ملل کمک مالی کرد. هرچند این یک اقدام مثبت به شمار می رود، اما همین کشور سال گذشته کرسی غیردائم شورای امنیت را رد کرده بود. این رویکرد یکی به نعل و یکی به میخ سعودی ها، نمایانگر رویکرد معیوب این کشور در قبال افراط گرایی است. عربستان نسبت به توقف خشونت ابراز تمایل می کند، اما در عین حال میلی به پرداختن به موضوع «سلفی گری» – که خود از آن حمایت می کند – ندارد.

بیایید روراست صحبت کنیم: القاعده، داعش، بوکو حرام، شباب و دیگر گروه های مشابه، همگی گروه هایی با ایده خشونت آمیز سلفی هستند. به مدت پنج دهه، عربستان سعودی خود را به عنوان حامی رسمی سلفی گری در سراسر جهان مطرح ساخته است. 

اغلب مسلمانان جهان، یعنی بیش از 90 درصد آن ها، سلفی نیستند. از دید اغلب مسلمانان، سلفی گری به عنوان قرائتی بیش از حد متصلب و دور از اسلام واقعی و غالب شناخته می شود. بر اساس آمارهای موجود، سلفی ها تنها 3 درصد از مجموع جمعیت مسلمانان را تشکیل می دهند. 

بر خلاف اغلب اهل سنت، سلفی ها خود را به عنوان افرادی که می خواهند دیگران را به سوی قرائت «ناب تر» از اسلام سوق دهند مطرح می کنند. در این مسیر، آن ها به شدت از سوی دولت عربستان حمایت می شوند و این دولت حتی مأمورانی ویژه را در سفارتخانه های خود در کشورهای مختلف به منظور ترویج سلفی گری گمارده است. دولت سعودی همچنین برای روحانیون سلفی امکانات ویژه ای همچون سفر بدون نوبت حج در نظر گرفته و به سازمان های افراط گرای سلفی کمک های قابل توجه مالی می کند.

پس از وقایع 11 سپتامبر 2001 و تحت فشار آمریکا، حمایت های مالی جهانی سعودی ها از سلفی گری کاهش یافت، اما زمینه سلفی گری در داخل عربستان به قوت خود باقی ماند که نمود آن در اجرای قوانین سخت گیرانه ای که از سوی اغلب مسلمین پذیرفته نیست، قابل مشاهده است. تنها طی 20 روز اخیر، 19 نفر در عربستان گردن زده شده اند که نیمی از آن ها حتی مرتکب جرایم خشن نیز نشده بودند. 

غرب به شدت از گردن زدن جیمز فولی، خبرنگار آمریکایی از سوی شبه نظامیان افراط گرا و همچنین از دیگر جنایات داعش خشمگین است، اما توجهی به گردن زدن های علنی در عربستان سعودی نمی کند. با قانونی کردن این گونه اقدامات، دولت سعودی آن ها را موجه و عادی جلوه داده و به طور غیرمستقیم، انجام این گونه اعمال را ترویج می کند. حال وقتی کشوری که چنین اقداماتی را انجام می دهد، خود را به عنوان زادگاه اسلام نیز معرفی می کند، موضوع پیچیده تر می شود.

در داخل عربستان، پادشاه این کشور تلاش می کند خود را به عنوان چهره ای حامی مدرن سازی کشور جلوه دهد و گاه چنین به نظر می رسد که میان وی و روحانیون سلفی اختلافاتی وجود دارد. اما به هر حال، سیاستمداران سعودی مایل نیستند به قرارداد قبیله ای 270 ساله ای که میان خاندان آل سعود و بنیانگذار وهابیت وجود دارد، خدشه ای وارد شود. اما این قرارداد قدیمی صحرایی باید باطل شود.

میزان نفوذی که روحانیون سلفی از آن برخوردارند، با هیچ گروهی قابل مقایسه نیست. حتی فعالان توئیتری سعودی نیز چهره های سلفی هستند. چهره افراطی چون محمد العارفی که سال گذشته به دلیل اقدامات و عقاید افراطی اش اجازه ورود به اروپا را از دست داد، در توئیتر بیش از 9 میلیون دنبال کننده دارد. در مجموع، باید گفت اقداماتی که دولت سعودی در عربستان انجام می دهد، آن چیزی نیست که حضرت محمد (ص) آن را تبلیغ می کرد.

عدم تساهل سلفی ها، به تخریب میراث اسلامی در مکه و مدینه منجر شده است. اگر داعش اقدام به تخریب مقبره ها و امکان مقدس می کند، این کار را از رویه آل سعود آموخته که اقدام به تخریب مقبره های «بقیع» کرد. طی دو سال اخیر، سلفی های خشونت طلب مجموعه ای از اقدامات مشابه را در قبال مقبره های اسلامی، از لیبی گرفته تا پاکستان و از مالی تا عراق، انجام دادند. مبارزان حزب الله، در اصل به منظور محافظت از اماکن مقدس سوریه وارد این کشور شدند. 

کتاب های درسی در عربستان سعودی نیز همین قرائت از اسلام را آموزش می دهند. دانشگاه مدینه دانشجویان را از سراسر جهان جذب می کند، تعصب سلفی را به آن ها آموزش می دهد و این دانشجویان را به جوامع مسلمان در مناطقی چون بالکان، آفریقا، اندونزی، بنگلادش و مصر اعزام می کند و وظیفه آن ها در این جوامع، از میان بردن گونه های مرسوم و محلی اسلام است. 

آنچه عربستان سعودی به عنوان «قوانین اسلامی حکومت» ترویج می کند، دقیقاً همان چیزی است که داعش قصد دارد در «خلافت» خود آن را پیاده کند. به جز تلاش برای به چالش کشیدن این قرائت غیراسلامی، غیرعملی و تحریف شده از شریعت، هیچ تلاش دیگری از سوی نهادهای ضدتروریسم سازمان ملل نمی تواند با موفقیت همراه باشد. 

عربستان سعودی هیولای تروریسم سلفی را به وجود آورده و اکنون نمی تواند وظیفه مبارزه با آن را به گردن سازمان ملل بیندازد. این دولت باید با ریشه های افراط گرایی در داخل کشور خود مبارزه کند و این کار نیز باید از مکه و مدینه آغاز شود. اصلاح «خانه اسلام»، میتواند قدم بزرگی در راستای مبارزه با افراط گرایی در جهان باشد. 





دکتر داوود فیرحی معتقد است، آیت الله سیستانی تا زمانی با گروه های سیاسی همراه است، که در جهت حفظ اتحاد و انسجام عراق یکپارچه حرکت کنند
به گزارش مشرق، مرجعی که نه تنها در میان گروه‌های کردی و اهل سنت، که در مرزهای بین‌المللی هم مورد پذیرش و احترام قرار گرفته است. دکتر داوود فیرحی با بیان این مطلب معتقد است، آیت‌الله سیستانی مرجع شیعیان عراق، نظارت از دور را پذیرفته است و نیک می‌داند که تصمیمات سیاسی تبعات مذهبی دارد و تصمیمات سیاسی اثرات مذهبی. حضور پررنگ تر آیت‌الله عظمی سیستانی که این روزها هم آیت‌الله را از سایت خود برداشته و هم عظمی را از کنار اسمش کنار گذاشته است، باعث شد تا توجهات داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی به این شخصیت مذهبی و ملی عراق پررنگ تر شود. استاد اندیشه سیاسی دانشگاه تهران پیرامون نقش آفرینی آیت الله سیستانی در سپهر سیاسی عراق توضیح می دهد

چه دغدغه‌هایی سبب می‌شود که یک مرجع مذهبی به نام آیت‌الله سیستانی در روندهای سیاسی عراق دخالت کند؟

یکی از ویژگی‌های عمده آیت‌الله سیستانی، تبار فکری‌اش است. این تبار فکری به مرحوم نائینی و آخوند بازمی‌گردد. طبق این دیدگاه، مراجع سعی می‌کنند ضمن حفظ مناسبات دین و دولت، حضور حداقلی در دولت و امر سیاسی داشته باشند و یکی از ویژگی‌های عمده آیت‌الله سیستانی حفظ همین روند و مسیر است.

در سال‌های اخیر خیلی کمتر دیده‌شده که آیت‌الله سیستانی به صورت مشخص و موردی وارد مسئله‌ای شود. ریشه ورود ایشان به چه مؤلفه هایی بازمی‌گردد؟

ورود ایشان دلیل دارد. دلیلش این است که خود این دیدگاه، بخش عمده امر سیاسی را بر عهده عرف می‌گذارد و تنها شرطش عدم مخالفت با شریعت است. نتیجه این مسئله در این تئوری، مداخله حداقلی علما در سیاست است. منتهی چرا الآن آیت‌الله سیستانی بیشتر و صریح تر وارد این حوزه شده و حتی با صدور پیامی هرگونه تظاهرات خیابانی به نفع مالکی را رد کردند؟ مسئله به دو چیز بازمی‌گردد. یکی این که اساساً خود آیت‌الله سیستانی امر سیاسی را امر فرقه‌ای تلقی نمی‌کرد و فرضش بر این بوده که از ابتدا حضور روندهای ثابت را در دولت عراق تدارک ببیند. این یک دیدگاه مبنایی است که اشعار می دارد حوزه سیاسی محدود به یک طیف یا گروه نیست. بر همین اساس آیت‌الله سیستانی عقیده دارد که عراق متعلق به همه عراقی ها است و همه گروه‌ها باید در امر سیاسی حضور داشته باشند. این مسئله با احترامی که ایشان به همه مذاهب می‌گذارد و باوری که به حقانیت شیعه دارد، یک امر بنیادی است. مؤلفه دیگر هم، مربوط به زمان حال است. در زمانه فعلی، خطر داعش، یک خطر اساسی است و مسئله را پیچیده‌تر کرده است. بر این اساس مسئله تنها سیاسی نبوده است و خطر داعش بسیار جدی تر از این‌ها بوده است. خطر داعش در واقع عمده‌ترین مسئله‌ای که در عراق ایجاد می‌کرد، قرار دادن تشیع و مراکز مذهبی به عنوان هدف عمده انهدام توسط داعش بود. یعنی بنیاد و کیان مذهب به خطر افتاده بود. مسئله دیگر حائز اهمیت در این دوره، این بود که دولت نوری مالکی با عملکردش واگرایی در میان شیعیان، سنی‌ها و کردها را شدت بخشیده بود و این خود باعث گرایش عمومی بخشی از شوراهای بیداری به داعش شده بود. گروهی بزرگ و مسلح  که در اهل سنت طرفداران ویژه‌ای هم دارند. این مسئله بحث فرقه‌ای اساسی و دعوای شیعه و سنی را پدید آورده بود. بر این اساس بحث آقای سیستانی این بار فقط سیاسی نبود، بلکه یک مسئله مذهبی جدی است و طبیعی است که هر عالم دینی در سطح آیت‌الله سیستانی هم در مورد این مسئله اندیشه‌ای کند و اقدامی عملی انجام دهد.

در این دعوای سیاسی و مذهبی خود آیت‌الله سیستانی کجا قرار گرفته‌اند؟ با توجه به اینکه ایشان رهبر و مرجع یکی از سه طرف دعوا هستند، طبیعتا نمی‌توانند نقش میانجی و وسط را ایفا کنند.

آنچه برای آیت‌الله سیستانی حائز اهمیت بود، وحدت مجموعه عراق است. این مسئله با حضور آقای مالکی حاصل نمی‌شد. به هر دلیلی اقدامات آقای مالکی سبب شده بود تا گروه‌های مختلف شیعه، اهل سنت و کردها از دولت مرکزی فاصله بگیرند. این حقیقتی است که شکل گرفته بود و آقای سیستانی هم آن را در نظر داشت. ضمن اینکه آیت‌الله سیستانی آگاه بودند که داعش به هر ترتیبی باید کنترل شود و راه کنترل آن هم اجماع در عراق است. ضمن اینکه ایشان دریافته بود دولت مالکی به هر دلیلی قادر به تأمین این مسئله و تشکیل اتحاد و اجماع داخلی میان گروه‌های مختلف عراقی نشده است. به همین دلیل آیت‌الله سیستانی از خیلی وقت پیش از مالکی عبور کرده بود.

رابطه میان آیت‌الله سیستانی با جریان‌های سنی و همچنین کردی چگونه تبیین می‌شود؟ آیت‌الله سیستانی خود به عنوان رهبر شیعیان شناخته می‌شود، اما از سوی دیگر به بیان شما سعی می‌کند که اجماع و اتحاد را در عراق حفظ و تثبیت نماید، جریان‌های سنی و کردی چگونه می‌توانند این نقش میانجی آیت‌الله را بپذیرند، چون نوعی تناقض مفهومی در عملکرد ایشان مشاهده می‌شود

من ندیدم که چنین تناقضی مطرح شود، چون از نظر ایشان مذهب، مذهب و امر سیاسی هم امر سیاسی است و مرزهای این موارد حفظ می‌شود و انفکاکی میان این دو مفهوم ایجاد شده است. برای آیت‌الله سیستانی این حائز اهمیت است که تفاوت در مذاهب باعث اختلال در امر سیاسی می‌شود و هر نوع اختلال در امر سیاسی باعث اختلال در مذهب می‌شود. نمونه این موارد هم در عراق مشاهده می‌شود.  ظهور داعش اختلال در مذهب به وجود آورد و مشکلاتی را در امر سیاسی تولید می‌کرد و فقدان اجماع در بغداد مشکلی در امر سیاسی به بار آورد که به تدریج تبعات مذهبی هم  با خود به همراه داشت. بنابراین آقای سیستانی دو نقش دارد. یکی به عنوان رهبر شیعه و دیگری در مقام یک شخصیت شیعه که باید به عراق فکر کند. به نظر می‌آید که این دو با یکدیگر تناقض ندارند. همان طور که ممکن است یکی به عنوان پدر و یکی هم به عنوان برادر دو نقش متفاوت را ایفا کند و هیچ‌کدام از این‌ها هم باهم تضادی نداشته باشد. برای شیعه، آقای سیستانی یک رهبر مذهبی است، اما برای مذاهب دیگر ایشان یک برادر مسلمان است. من فکر می‌کنم ایشان به خوبی توانسته چنین نقشی را ایفا کند، به گونه‌ای که یکی به دیگری نچربد. یعنی آقای سیستانی را هم عراقی‌های اهل سنت به عنوان یک بالانسر پذیرفته‌اند و هم شیعه به عنوان یک حجت شیعه ایشان را قبول کرده است. یعنی پیشران‌هایی که برای دفاع از آیت‌الله سیستانی تدارک دید و پیام‌هایی که باعث بسیج عمومی‌شد، نشان می‌دهد که آیت‌الله سیستانی و ذخیره شخصیتی ایشان مانند ساعت شنی نبود که اگر یک طرف را بگیرد طرف دیگر تخلیه شود. یعنی این‌طور نبود که اگر به حمایت از اهل سنت و گروه‌های قومی مانند کردها و دیگران برخیزد، آن ذخیره مرجعیت شیعی‌اش فروکش کند یا تخلیه شود و ایشان خوب توانسته یک تعادل را ایجاد کند و به نظر می‌رسد یک گفتمان بزرگ مذهبی و سیاسی شیعه را در این آزمون سربلند خارج کرده است.

جنس روابط با دولت نوری مالکی همیشه مورد توجه بود و اشاره می‌شد که آقای مالکی آن طور که باید و شاید به نصایح و اندرزهای آیت‌الله سیستانی وقعی ننهیده و باعث شده فاصله میان مرجعیت شیعه و دولت مالکی بیشتر شده است. آیا چنین چیزی مشاهده شده است؟

در نظر آیت‌الله سیستانی شخص مطرح نیست، بلکه نظام سیاسی عراق برای ایشان مهم است. اگر به هر دلیلی این نظام آسیب ببیند، ایشان مخالفت می‌کند. حال کسی که در رأس این جریان قرار دارد مالکی باشد یا هر کس دیگر. چرا که چنین اتفاقی تبعات مذهبی دارد و بحث برده فروشی‌ها نشان داد که این مشکلات می‌تواند در آینده بیشتر هم بشود. به این ترتیب به نظر می‌آید آنچه که برای آقای سیستانی مهم است، نظام سیاسی عراق و حفظ یکپارچگی آن است. حال چه مالکی آن را حفظ کند و چه عبادی و یا هر کس دیگری. یعنی ایشان تا زمانی با گروه‌ها است، که بتوانند اجماع را برآورده کنند. آقای سیستانی این موضع را در مقابل گروه‌های مسلح مانند صدری‌ها هم اتخاذ کرده بود. یعنی این‌طور نبود که ایشان علاقه و وابستگی خاص به شخص یا جریانی داشته باشد و از آن‌ها حمایت کند. به این ترتیب به نظر می‌آید تا زمانی که دولت مالکی به این اجماع توجه داشت، آقای سیستانی هم از او حمایت می‌کرد، اما به تدریج ایشان به این نتیجه رسید که باید دولت دیگری تشکیل شود و این از مدت‌ها قبل و از فحوای بیانات ایشان و اطرافیانشان قابل‌درک بود. ممکن است شخص مالکی خوب باشد، ولی یک حاکم خوب و نخست‌وزیر خوب وقتی مورد مخالفت قرار گرفت، دلیلی وجود ندارد که یک مرجع حتماً بر ماندن و یا رفتن آن حاکم پافشاری کند. این یک موضع اصولی است که آیت‌الله سیستانی داد و از دیدگاه سیاسی ایشان نشأت می‌گیرد. ضمن اینکه نگاه ایشان به سیستم حکومت عراق هم به عنوان یک مرجع است. این نگاهی جانب‌دارانه و متعصبانه نسبت به گروه‌های شیعه نیست، بلکه ایشان در صدد حفظ این سیستم است. در نتیجه آیت‌الله سیستانی پذیرفته که الگوی دولت انجمنی در عراق در حال شکل‌گیری است و گروه‌هایی که ریاست جمهوری و پست‌ها را تقسیم می‌کنند را پذیرفته است. درعین‌حال پذیرفته که این پست‌ها هم نباید متعصبانه تقسیم شود و باید نگاه اجماعی به پست‌های سیاسی حکم‌فرما گردد. چرا که همیشه تصمیمات سیاسی پیامدهای مذهبی دارد و تصمیمات مذهبی هم پیامدهای سیاسی دارد. به همین دلیل، هم سیاستمداران و هم رهبران مذهبی در مقابل وضع موجود، چه خوب باشد و چه بد، مسئول هستند.

با توجه به تأثیرگذاری جدی که ایشان در تحولات اخیر سیاسی داشته‌اند، آینده رفتار سیاسی ایشان سؤال جدی را به ذهن متبادر می‌سازد. آیا این تأثیرگذاری سبب نمی‌شود تا آیت‌الله به حضور جدی تر علاقه‌مند شوند و از این پس شاهد افزایش حضور ایشان در تصمیم گیری‌ها و تصمیم سازی‌های سیاسی عراق باشیم؟

به نظر می‌رسد که آقای سیستانی نظارت از دور را پذیرفته و مطابق مبنای ایشان هم هست. ضمن اینکه این نظارت از دور منافع زیادی هم برای مذهب و هم برای دولت به ارمغان می‌آورد. یکی اینکه ذخیره مذهب را تخلیه نمی‌کند، چون مداخله مستقیم همیشه خطراتی دارد. دوم اینکه باعث شده حتی بخش‌های مهمی از اهل سنت، شوراهای بیداری اهل سنت و جماعت صحوه و ... همه کم و بیش نقش مرجعیت را در اندیشه‌های شیعی به عنوان یک مرجع بپذیرند و مجبورند که به این مسئله به عنوان یک واقعیت تاریخی کنار بیایند. به نظر می‌آید در بخش‌های غیر شیعه هم محبوبیت آیت‌الله سیستانی بیشتر شده و نه تنها در عراق، که در سیستم بین‌المللی هم به نظر می‌آید که شخصیت‌های بین‌المللی پذیرفتند که بدون آقای سیستانی نمی‌توانند مسائل عراق را حل کنند و این نوعی انتشار اندیشه و شخصیت فرامرزی ایشان است.

منبع: هفته نامه صدا






واحد رهایی گروگان یگان ویژه قوی‌ترین و آماده‌ترین واحد رهایی کشور است و باشگاه هوانوردی، اسب‌سواری، یگان ویژه زنان و پلیس افتخاری از دیگر واحدهای یگان ویژه به شمار می‌رود که برخی اخیرا راه‌اندازی شده و از برنامه‌هایی بوده که جامه عمل پوشیده است.
سردار حسن کرمی پیش از آنکه به فرماندهی یگان‌های ویژه در ناجا منصوب شود، فرمانده انتظامی اصفهان و از معدود سرداران رسانه‌ای در ناجا بود اما وقتی از تیرماه ۹۱ به یگان ویژه آمد، کمتر رسانه‌ای بود تا اینکه موضوع اجتماعی شدن یگان ویژه در دستور کار این نیرو قرار گرفت.

به گزارش «نسیم»، آنگونه که سردار کرمی می‌گوید، یگان‌های ویژه ناجا مدافع مردم هستند و خودش معتقد است طی دو سال گذشته قدم در مسیری برداشته که چهره واقعی این یگان را به مردم نشان دهد.

سردار کرمی به حاشیه‌های این نیرو هم اشاره می‌کند و با اشاره به گزارش بی‌بی‌سی از این نیرو، ایجاد رعب و وحشت در دشمنان را هم بخشی از پروژه اجتماعی کردن یگان ویژه معرفی می‌کند. کرمی با تعریف جدیدی از نیروهای «نوپو» که قبلا با عنوان نیروی ویژه پاد وحشت شناخته می‌شدند، آنها را «نیروهای ویژه پاسدار ولایت» معرفی و تاکید می‌کند: «یگان ویژه مصداق واقعی اشداء علی الکفار و رحما بینهم است».

گزیده گفت‌وگو با فرمانده یگان‌های ویژه ناجا در پی می‌آید:

* اطلاع‌رسانی برنامه‌های یگان ویژه، سه هدف عمده ارائه توانمندی و معرفی قابلیت‌های یگان ویژه در جامعه، تقویت روحیه نیروها و تضعیف روحیه دشمن را به دنبال دارد. راه‌اندازی واحد زنان قبل از انتخابات ریاست جمهوری بازتاب‌های بین المللی زیادی را به همراه داشت و به نظرم رسانه‌ای شدن برنامه‌ها، ضربه‌های مهلکی به دشمن در جهت تضعیف روحیه آنهاست.

* واحد رهایی گروگان یگان ویژه قوی‌ترین و آماده‌ترین واحد رهایی کشور است و باشگاه هوانوردی، اسب‌سواری، یگان ویژه زنان و پلیس افتخاری از دیگر واحدهای یگان ویژه به شمار می‌رود که برخی اخیرا راه‌اندازی شده و از برنامه‌هایی بوده که جامه عمل پوشیده است.

* در حالی که چهار ارگان این یگان در سواحل شمالی کشور حضور دارند، امسال در طرح دریا لباس یگان ویژه را ممنوع کردیم. البته این موضوع علیرغم اینکه حرف‌شنوی از پلیس را کاهش داده و کار ما را سخت کرده ولی در جهت اجتماعی‌شدن رویکرد یگان ویژه انجام گرفته است.

* از سال گذشته روندی برای یگان انتظامی ورزشگاه‌ها مدنظر قرار دادیم که طی آن با یک‌سری از فعالیت‌ها، فضای امنیتی را از مجموعه‌های ورزشی دور کنیم که از آن جمله می‌توان به تغییر لباس این یگان در ورزشگاه اشاره کرد. لباس نیروهای یگان ویژه به دلیل شکل و ماهیت آن، باعث شکل‌گیری نوعی فضای پلیسی در ورزشگاه‌ها می‌شد در حالی که این موضوع مطلوب ما نبود، پس اقدام به طراحی لباسی خاص برای یگان انتظامی ورزشگاه‌ها کردیم تا باب تعامل و گفت‌وگو برای مردم و به خصوص جوانان باز شود.

* کنترل اغتشاشات، فعالیت ضد تروریستی و رهایی گروگان از ماموریت‌های اصلی و ویژه این یگان است. در تمام کشور این نیروها گسترش یافته و زبده‌ترین نیروها در واحد رهایی گروگان حضور دارند. یگان‌های ویژه شبانه‌روز آماده انجام وظیفه هستند. از سال گذشته دو ماموریت دیگر نیز به فعالیت‌های این یگان اضافه شده؛ یکی فعالیت رزمی و دیگری امدادی. که البته ماموریت اصلی ما نیست.

* واحد رهایی همان «نوپو» است که در اصلاح بین‌المللی «نیروی ویژه پاد وحشت» نام دارد ولی ما این نام را به «نیروهای ویژه پاسدار ولایت» تغیر داده‌ایم. یگان‌های ویژه در مرز فعالیت ندارند ولی در تمام سطح کشور گسترش دارد. چهار واحد عمده در تهران وجود دارد و در ۳۱ نقطه کشور و در چهار لایه تهران، استان‌های درجه یک، دو و سه نیرو داریم.

* یگان ویژه به طور کلی نیروهای احتیاط ناجا هستند و اگر سایر پلیس‌ها همچون راهنمایی و رانندگی یا پلیس مبارزه با مواد مخدر از ما درخواست کمک کنند، حتما وارد عمل خواهیم شد و همکاری‌های لازم را انجام می‌دهیم. پیش از این با لباس رسمی یگان ویژه در بزرگراه‌ها حضور می‌یافتیم ولی این لباس ابهت یگان را در ماموریت‌های راهور خدشه‌دار می‌کرد و سبب می‌شد در زمان مورد نیاز انگیزه ذاتی خود را نیروها از دست دهند لذا در حال حاضر با لباس‌های دیگری با آنها همکاری می‌کنیم.

* کار اطلاعاتی، بازجویی و تخلیه محل تجمع اعتراضات اجتماعی بانوان (مثلا تجمع تعدادی از کارکنان زن فلان شرکت به دلیل عدم پرداخت حقوق) از عمده فعالیت‌های پلیس‌ افتخاری است. در تهران واحد ضد اغتشاش زنان راه اندازی شده که عمده افراد تشکیل‌دهنده این یگان، افتخاری ولی اعضای اصلی از کادر نیروی انتظامی هستند. در بدنه اصلی در حد یک گردان و حدود ۵۰۰ نفر در تهران به صورت آزمایشی راه‌اندازی کرده‌ایم و آموزش‌های لازم را فراگرفته‌اند. همچنین پلیس‌های افتخاری آموزش‌های هوانوردی، چتربازی، پاراگلایدر و اسب‌سواری را می‌توانند فرا گیرند و در طرح‌هایی همچون طرح دریا نیز با ما همکاری می‌کنند.

* به نظرم وضعیت آرامی که در حال حاضر در کشور داریم یک روندی را از گذشته طی کرده و اتفاقی نیست و نمی‌توان زیاد با تغییر مدیریت دولت مرتبط بدانیم.

* در بحث بین‌المللی وقتی یک جوان ایرانی می‌بیند شش ابرقدرت دنیا در مقابل ایران پای مذاکره رفته دیگر لزومی در اعتراض نمی‌بیند و با نظام همراهی می‌کند. وقتی مردم چهره خادم و خائن را تشخیص می‌دهند این یعنی به حدی رسیده‌اند که اعتراض خود را قانونی انجام دهند. ما هیچ اغتشاشی از فتنه ۸۸ به شکل معارض با نظام نداشته‌ایم البته اعتراضات صنفی یا کارگری و یا بر سر موضوعات آب و گاز یا موضوع یک سریال همچون سرزمین کهن بوده که در واقع اعتراض به حاکمیت و نظام نبوده و ما هم برای احتیاط حضور یافته‌ایم و در واقع درگیری جدی را غیر از مساله آب در اصفهان نداشتیم.

* وقتی تجمع وارد خشونت شد، وارد عمل می‌شویم. البته ما نمی‌توانیم منتظر بمانیم که اغتشاش تبدیل به بحران، آتش‌سوزی و درگیری شود و سپس وارد عمل شویم چرا که کنترل از دست خارج خواهد شد لذا ما از همان ابتدا، با اطلاع از خبر در مرحله پیش‌بینی قرار می‌گیریم و در حالت احتیاط قرار گرفته ولی حضور فیزیکی نمی‌یابیم. مثلا سال گذشته در هرمزگان یک قسمتی را می‌خواستند به بخش دیگری واگذار کنند، ما یک واحد فرستادیم. مسئولین مساجد می‌گفتند اگر شما وارد عمل نمی‌شدید درگیری به وقوع می‌پیوست.

* فرمانده استان‌ها به دلیل پیش‌بینی، این نیروها را در مواقعی مستقر می‌کنند و گاهی ما به آنها تذکر می‌دهیم؛ مثلا مساله‌ای در مورد ارز در بازار رخ داده و اینها یگان را مستقر کرده‌اند یا حتی در چهارشنبه آخر سال. ما معتقد به این امر نیستیم. گاهی به فرماندهان استان‌ها تذکر می‌دهیم که فضا را نباید خیلی پلیسی کرد، مخصوصا در تهران. این اتفاق با دستور فرماندهان استان‌ها روی می‌دهد که ما به آنها تذکر می‌دهیم که جو را پلیسی نکنند.

* سال گذشته در کشور قبلا آدم‌ربایی و گروگان‌گیری که رخ می‌داد، تلفات داشتیم ولی خوشبختانه سال پیش که یگان رهایی مستقیما به این موضوعات ورود یافت ۱۱ عملیات موفقیت‌آمیز داشتیم که مهم‌ترین آن در زاهدان بود. سه نفر را قاچاقچیان ربوده بودند، هر سه گروگان را آزاد کردیم و هر سه گروگان‌گیر نیز کشته شدند. پنج قبضه اسلحه نیز در این رابطه از قاچاقچیان به دست آمد.

* در مجموع طی ۱۱ عملیات تنها یک شهید و یک مجروح داشتیم. از سال ۹۱ به بعد هیچ ماموریت ناموفقی نداشته‌ایم و در همه ۱۱ عملیات به خوبی عمل کردیم. این موضوع طی ساخت سریالی با عنوان «رهایی» در هفته نیروی انتظامی در تلویزیون به نمایش گذاشته می‌شود.

* آموزش پلیس و تجهیزات آن برای مقابله با تحرکاتی مانند سال ۸۸ تعریف شده است. آموزش و تجهیزات را به پلیس داده‌اند که بحران‌ها را بتواند کنترل کند و چگونه ورود یابد. در واحدهای ما یک اسلحه جنگی پیدا نمی‌کنید، اصلا لزومی ندارد یگان ویژه اسلحه جنگی داشته باشد چون به کار این پلیس نمی‌آید. در بحران، این موضوع خیلی خطرناک است. یعنی اگر در بحران اسلحه ببرد سر صحنه، علیرغم اینکه آستانه تحمل نیروها باید بالا باشد ولی یک توهین ممکن است باعث دست به ماشه شدن فرد شود. در نتیجه نیروی انتظامی در اینگونه بحران‌ها آموزش دیده است و خیلی کمتر تلفات می‌گیرد و ما به نیروهای خود آموزش داده‌ایم که صحنه بحران را به صورتی مدیریت کرده و در دست گیرند که حداقل تلفات را داشته باشد. تلفات برای ما چه از مخالف و چه موافق هزینه دارد. لذا لازمه این کار یک‌سری تجهیزات است که بازدارنده باشد و منجر به درگیری نشود.

* ما در طول این دو سال برخی تجهیزات را که در اختیارمان نبود تهیه کردیم و از سال ۸۸ متوجه شدیم که باید خود را به تجهیزات خاصی مثلا موانع سدکننده، انواع گازها و وسایل الکترونیکی مجهز کنیم. قبل از درگیری با باتوم و سپر می‌توان با ابزار صوتی و نور که در کشورهای مختلف دنیا برای کنترل اغتشاشات به کار می‌رود، استفاده کرد.

* بحران با حجم وسیع در سال ۸۸ ما را بر آن داشت که تجهیزات لازم را داشته باشیم. حتی آن موقع میان برخی مقامات کشور مطرح شد که الان نیاز است نیروهای دیگری برای کنترل بحران وارد عمل شود چون ناجا به تنهایی توان کنترل نداشته است. ولی برخی گفته بودند که نه، ناجا آموزش دیده برای چنین مواقعی و مسئولیت بر عهده ناجا است و اگر می‌توانید در قالب پلیس کمک کنید. وقتی نیروی نظامی را بخواهیم وارد اغتشاش کنیم از نظر افکار عمومی و بین‌المللی دیگر وضعیت قرمز را رد کرده و بحرانی‌تر شده است ولی وقتی که وضعیت پلیسی را حفظ کنیم و هر نیرویی از مردم و هر تشکل دیگر در قالب پلیس آید، هم سطح امنیتی را پایین نگه داشته‌ایم و هم توانمان برای مقابله و کنترل بحران بالاتر رفته است.

* الان ۵۴ نوع تجهیزات یگان ویژه را در داخل کشور بهینه سازی یا تولید کرده‌ایم. این تولیدات یک انقلابی در پیشرفت تجهیزات پلیسی ایران به شمار می رود و مشتریان زیادی از سایر کشورها جهت خرید آنها داریم. روسای پلیس‌هایی کشورهایی که از ایران بازدید دارند نیز علاقه‌مند به خرید و ارائه آموزش‌های پلیس ایران به آنها هستند.

* در فتنه ۸۸ خودروی مجهز که وارد جمعیت و اغتشاش شود و آسیب‌ناپذیر باشد، نداشتیم. احتمال حریق خودرو و آسیب به نیروهای ما وجود داشت ولی در حال حاضر مجهز به خودروهایی با ایمنی کامل و آسیب‌ناپذیری جهت کنترل اغتشاشات شده‌ایم. امکانات الکترونیکی صوت و نور نیز به تجهیزات ما اضافه شده است. انواع خوشبوکننده و بدبو کننده خنده و گریه‌آور در یگان ویژه تولید شده و ایده این امکانات توسط کارشناسان داخلی طراحی و صنعت کشور نیز آن را ساخته است. انواع آبپاش‌ها را ساخته‌ایم. قبلا یک نوع آبپاش داشتیم که سنگین بود ولی الان در پنج لایه تعریف شده است؛ ۱۸، پنج و دو تنی، موتور چهارچرخ و کوله موتورسوار انواع آبپاش‌های موجود است که بر حسب نوع ماموریت به کار گرفته می‌شود.

* سال ۸۸ برخی مواقع خطاهایی از یگان ویژه نیز بود ولی ناجا برای جبران ورود می‌یافت. مثلا اگر جایی در خانه‌ای شکست، بلافاصله تیم می‌فرستاد تا رضایت را حاصل و هزینه و خسارت را پرداخت کنند. البته خیلی از مردم قبول دریافت هزینه نمی‌شدند. این ناشی از مردمی نبودن یگان‌های ویژه بود. البته در بعضی مواقع مثل فتنه ۸۸ که نوعی اغتشاش به شمار می‌رفت که از حالت عادی خارج شده بود و قدرت‌های دیگری از خارج کشور پشت قضیه بود، برای اینکه کنترل خارج نشود سعی در مدیریت سریع داشتیم.

* در مقایسه با کشورهای منطقه به‌ویژه ناجا به یگان ویژه نمره ۱۸ می‌دهم. تیمی را به برزیل در مسابقات جام جهانی فرستادیم تا علاوه بر همکاری با پلیس این کشور، یگان ویژه برزیل را در آنجا بررسی کنند که نماینده اعزامی ما به برزیل می‌گفت از نظر تجهیزات، اخلاق، رفتار و آموزش واقعا به یگان ویژه خودمان افتخار کردم. با وجود اینکه یک برنامه بین‌المللی در برزیل برگزار شد، ماموران آنها حتی گاهی نحوه استفاده از تجهیزات را نمی‌دانستند و یا با شرکت‌های آمریکایی قرارداد بسته بودند تا امنیت را برایشان تامین کنند.

* نسبت به ترکیه که در اغتشاشات سال گذشته، تا زمانی که خواست تجهیزات را برای کنترل اغتشاش پای کار آورد توسط اغتشاشگران رودست خورد و یک ماه طول کشید و یا در مقابل پلیس‌های مصر، ترکیه، الجزایر و اسرائیل (اسرائیل با توپ و تانک برای کنترل اغتشاش به میدان می‌آید) نمره و جایگاه بهتری را به لحظ تجهیزات، آموزش و رفتار و اخلاق نیروها داریم.

* نیروهای یگان ویژه پیش از این برای فراگیری آموزش‌ها باید چهار سال پیاپی در تهران حضور می‌یافتند و در صورتی که ساکن سایر استان‌ها بودند نیز باید این توقف چهار سال را طی می‌کردند ولی در حال حاضر این مدت را نسبت به قبل کاهش و میزان عملیات آنها نیز کمتر شده است. مزایای شغلی نیروهای یگان را زیادتر کرده‌ایم و الان میزان رضایتمندی بیشتر شده است و حتی از پلیس‌های دیگر درخواست ملحق شدن به یگان ویژه را داریم. ورزش و برنامه‌هایی که جهت آماده‌سازی جسمانی نیروها ارائه می‌شود، برای افراد جذابیت خاصی دارد. تماس با نیروی بیرونی همچون راهنمایی و رانندگی و کلانتری کمتر است و موقعیت اجتماعی خوبی نیز به همراه دارد. همه این عوامل کنار هم سبب شده میزان رضایتمندی نیروهای یگان ویژه افزایش یابد.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد