ایالات متحده آمریکا حلقه مقاومت را مخالف منافع حیاتی خود در خاورمیانه که مهمترین آنها تضمین امنیت انرژی خود است، میداند.
چکیده:
در متونی که این روزها به تجزیه و تحلیل اهداف آمریکا در سوریه می پردازند، منطق این کشور در توجه بیش از حد به سوریه را حول راهبردهایی مثل ایجاد ثبات منطقه ای، جلوگیری از استفاده و اشاعه سلاح های شیمیایی، محدود کردن خشونت های مدنی، ممانعت از ایجاد پایگاه هایی امن برای گروه های تروریستی مخالف آمریکا در خاک سوریه و جلوگیری از نفوذ منطقه ای ایران مورد بررسی قرار می دهند. اما در کمال تعجب در این تحلیل ها، به عامل نفت به عنوان دلیل ریشه ای حضور آمریکا و عامل پیوند دهنده خاورمیانه با دیگر مناطق و قدرت های بزرگ توجه چندانی نمی شود.
در این مقاله تلاش می شود به بررسی اهداف و نیات آمریکا در سوریه از دریچه ی نفت و امنیت انرژی این کشور پرداخته شود. بر اساس فرضیه ای که در این پژوهش به دنبال اثبات آن هستیم؛ یکی از اصلی ترین اهداف آمریکا در سوریه، تضعیف محور مقاومتی است که به واسطه ی ایجاد هلال شیعی و احیای شیعه (1) بین ایران، عراق، سوریه و لبنان ایجاد شده است. ایالات متحده تقویت این محور مقاومت به رهبری ایران را مخالف تضمین امنیت انرژی به عنوان مهمترین راهبرد منطقه ای خود در خاورمیانه می داند.
به نظر بسیاری از کارشناسان، برنده ی جنگ در سوریه تا حد زیادی تعیین کننده معادلات منطقه ای بوده و توان تغییر توازن منطقه ای به نفع خود را دارد. چراکه محور مقاومت در صورت عبور از این گردنه ی سخت به مشروعیت بالایی دست می یابد.
واژگان کلیدی:
محور مقاومت، هلال شیعی، امنیت انرژی، ژئوپلیتیک خاورمیانه
مقدمه:
چند صباحی است که بحران سوریه در مرکز توجه جهانی قرار گرفته است. بازیگران متعددی در این بحران نقش آفرینی می کنند؛ به گونه ای که نمی توان به سادگی آن را یک جنگ داخلی نامید. امروزه شاهد نقش آفرینی بسیاری از قدرت های منطقه ای و جهانی نیز در این کارزار خونین هستیم. کارزاری که تا کنون قریب به صد هزار نفر را به کام مرگ فرستاده و میلیون ها آواره و بی خانمان بر جا گذاشته است.
از آنجاییکه پرداختن به همه ی عوامل و بازیگران موثر در ایجاد و گسترش این بحران در قالب یک مقاله واحد به نتیجه ای جز کلی گویی و تحلیل های سطحی نخواهد انجامید؛ در این نوشتار سعی می شود از میان متغیرهای گوناگون به نقش قدرت های بزرگ در تشدید و یا تسکین این بحران پرداخته شود. جنگ سوریه برای بسیاری از کارشناسان سیاسی و سیاست دوستان یادآور دوران جنگ سرد و رقابت آمریکا با شوری است. از طرفی آمریکا با هم پیمانان منطقه ای اش همچون عربستان، ترکیه، قطر و اسرائیل به دنبال سرنگونی بشار اسد و جایگزینی آن با یک سوریه طرفدار غرب و یا بی طرف هستند و از طرفی دیگر، روسیه به همراه ایران به دنبال حفظ نفوذ خود در منطقه بوده و سوریه را خط قرمز سیاست خارجی خود می دانند.
از یک سو، ایران، ترکیه، عربستان و قطر و از سوی دیگر، آمریکا و روسیه به عنوان مهم ترین بازیگران تاثیر گذار در این بحران به حساب می آیند. ایران، به عنوان یکی از بازیگران اصلی و رقیب آمریکا در این بحران، دلایل استراتژیک مشخصی برای حمایت گسترده نظامی و سیاسی از سوریه دارد.
اما شاید اولین و مهم ترین دلیل ایران برای این حمایت های گسترده این باشد که ایران سوریه را به عنوان یک سد دفاعی در مقابل آمریکا و اسرائیل تلقی می کند. بر اساس تخمین های ایالات متحده، حزب الله سالانه 100 میلیون دلار کمک نقدی و تجهیزات از ایران دریافت می کند که از طریق سوریه به این گروه حامی ایران و مخالف سرسخت سیاست خاورمیانه ای آمریکا ارسال می شود.(2) همین مساله موجب شده است که آمریکا در سوریه به دنبال محدود کردن نقش خاورمیانه ای ایران و در نتیجه تاثیر گذاری بیشتر بر دیپلماسی انرژی منطقه حساس خاورمیانه باشد.
بی اعتمادی به اهداف و نیات آمریکا در سوریه، یکی از مهمترین دلایل حساسیت قدرت های بزرگ به این بحران است. از نظر آمریکا، ایران با حمایت از حزب الله، حماس و شبکه هایی از گروه های نظامی شیعی در عراق، سعی در تضعیف جایگاه آمریکا در خاورمیانه دارد؛ چراکه بشار اسد و سوریه به عنوان مهمترین متحد عرب ایران در خاورمیانه نقش مهمی در کمک رسانی ایران به حزب الله و حماس ایفا می کند.(3)
حمله به سوریه نه از نظر حقوق بین الملل و منشور سازمان ملل که حمله تهاجمی به یک کشور بدون مجوز شورای امنیت را به صراحت رد می کند و نه از نظر افکار عمومی آمریکا مشروعیت ندارد. از طرفی نیز سوریه اکنون که درگیر جنگ داخلی شده است هیچگونه تهدید فیزیکی فوری را متوجه آمریکا و یا متحدان منطقه ای او همچون اسرائیل و ترکیه نمی کند. علاوه بر این، هیچ تضمینی وجود ندارد که پیروزی و به حکومت رسیدن شورشیان به نفع آمریکا و متحدان منطقه ای او باشد.
از این رو، شاید مهمترین سوالی که این روزها ذهن بسیاری را به خود مشغول داشته این باشد که قدرت های بزرگ و به خصوص آمریکا، در سوریه به دنبال چه چیزی هستند؟ چرا سوریه که شاید به اندازه ی یکی از ایالت های آمریکا نباشد تا این اندازه برای آنها اهمیت یافته است؟ چرا آمریکا با وجود فاصله ی جغرافیایی بسیاری که از خاورمیانه دارد تا این حد به مسائل این منطقه حساس بوده و به آن واکنش نشان می دهد؟ و چندین و چند سوال دیگر که ذهن بسیاری از کارشناسان نظامی و سیاسی را به خود مشغول کرده است.
در ادامه تلاش می شود تا حد توان و در یک سلسله نوشته های پیاپی به بررسی نیات قدرت های بزرگ در توجه بیش از حد به خاورمیانه پرداخته شود. در این مقاله به بررسی اهداف و نیات آمریکا به عنوان کشوری که داعیه رهبری و برتری جهانی دارد، در این بحران پرداخته می شود.
اهمیت ژئوپلیتیکی خاورمیانه:
خاورمیانه در طول تاریخ همواره از اهمیت ژئوپلیتیکی بالایی برای قدرت های بزرگ برخوردار بوده است. اما شاید مهمترین دلیل اهمیت خاورمیانه و عامل اتصال دهنده این منطقه به تمامی مناطق دنیا را بتوان عامل انرژی دانست. با نگاهی به آمار به سادگی میتوان دریافت که بیشترین میزان ذخایر اثبات شده نفت جهان در خاورمیانه قرار دارند. به واقع در میان 10 کشور اصلی که بیشترین منابع اثبات شده انرژی جهان را به خود اختصاص داده اند، 7 کشور در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و 5 کشور نیز صرفاً در خلیج فارس قرار دارند.(4)
هرچند عرف رایج بر این است که خاورمیانه را به دلیل منابع سرشار نفتی که در خود جای داده دارای اهمیت بدانیم ولی در مورد دیگر حامل انرژی مثل گاز نیز این منطقه دارای اهمیت ویژه ای است.(5) این واقعیتها باعث شده است که خاورمیانه اهمیت ویژهای در اقتصاد جهانی که اتکای شدیدی به انرژی و به ویژه نفت دارد، داشته باشد
جایگاه نفت خاورمیانه در امنیت ملی آمریکا:
خاورمیانه به دلیل موقعیت ویژه ژئوپلیتیک و وجود منابع سرشار طبیعی همچون نفت و گاز، همواره برای قدرت های جهانی از اهمیت بالایی برخوردار بوده است. وابستگی بی چون چرای اقتصاد آمریکا به نفت باعث شده نسبت به فعل و انفعالات این منطقه و به ویژه مسائل مربوط به ایران، سوریه و لبنان حساسیت بسیار بالایی نشان دهد. از این رو، آمریکا همواره با نظام های مخالف منافع خود در این منطقه حساس سر ناسازگاری داشته است. تجربه ی حمله به افغانستان، عراق، تلاش برای سرنگونی نظام سوریه از طریق حمله نظامی اثباتی بر این مدعاست.
انرژی، همواره نقش تعیینکنندهای را در امنیت ملی، شکوفایی اقتصادی و مسائل زیستمحیطی آمریکا ایفا کرده است. آمریکا که در سال 1990 حدود 40 درصد نفت خود را از خارج وارد می کرد، اکنون با واردات حدود 57 درصد از نفت خود به بیشترین میزان وابستگی نفتی در طول تاریخ خود رسیده است و پیش بینی ها از وابستگی 70 درصدی اقتصاد آمریکا به واردات نفت تا سال 2030 خبر می دهند. هرچند آمریکا در آغاز دوره دوم ریاست جمهوری اوباما واردات نفتی خود را کمتر کرد ولی برخی از کارشناسان این کاهش را بیشتر به دلیل وقوع بحران اقتصادی جهانی می دانند.
مسئله دیگر دربارة اهمیت انرژی برای آمریکا،که پاشنه آشیل این ابر قدرت نیز به حساب میآید، بخش حملونقل این کشور و وابستگی حداکثری آن به فرآوردههای نفتی است. صنعت حملونقل آمریکا وابستگی انکارناپذیری به نفت دارد. سیستم حملونقل در آمریکا حدود 68 درصد مصرف نفت این کشور را به خود اختصاص میدهد، این در حالی است که 96 درصد سوخت استفادهشده در سیستم حملونقل آمریکا از مشتقات نفتی است. به عبارت دیگر، آمریکا با 6/4 درصد جمعیت جهان بیش از 20 درصد انرژی جهانی را به خود اختصاص داده است.(6) با شناخت این وابستگی هاست که منطق آمریکا برای مخالفت با نظام سیاسی سوریه و هر کشوری که به دنبال ایجاد محورهای مقاومت در برابر منافع منطقه ای اوست درک می شود.
با توجه به اینکه در استراتژی امنیت ملی دولت اوباما تأکید بسیاری بر اقتصاد شده است؛ تضمین امنیت انرژی را باید یکی از اولویتهای مهم این دولت تلقی کرد. چراکه در موارد تاریخی قطع جریان نفت از منطقه ی خاورمیانه، اقتصاد آمریکا تاثیرات منفی مستقیمی را تجربه کرده است.
بنابراین، با در نظر گرفتن اینکه انرژی جهانی وابستگی بی چون و چرایی به منطقه خاورمیانه دارد، آمریکا همچون دیگر استراتژیهای امنیت ملی خود در دوران پس از جنگ سرد چارهای جز توجه جدی به این منطقه ندارد. از این رو، آمریکا تلاش می کند کشورهای مخالف منافع و سیاست خارجی خاورمیانه ای خود را یکی پس از دیگری و با صرف هزینه های هنگفت از میان بردارد.
مهمترین موارد قطع عرضه جهانی نفت و تاثیر آن بر تولید ناخالص ملی در آمریکا(7)
میزان کاهش در تولید ناخالص ملی آمریکا میزان کاهش در تولید جهانی نفت واقعه تاریخ
5.5 درصد 10.1 درصد بحران سوئز نوامبر 1957
6.2 درصد 7.8 درصد جنگ اعراب و اسرائیل نوامبر 1973
3.6 درصد 8.9 درصد انقلاب ایران نوامبر 1978
3.5 درصد 7.2 درصد جنگ ایران و عراق اکتبر 1980
3.1 درصد 8.8 درصد جنگ خلیج فارس آگوست 1990
همانطورکه قبل از این ذکر شد،وابستگی نفتی تاثیرات اقتصادی زیادی دارد. اختلال در تأمین نفت خارجی را جرقة دو بحران بزرگ اقتصادی دوران پس از جنگ جهانی دوم میدانند. افزایش چشمگیر قیمت نفت در سالهای 2007 و 2008 هزینههای سنگینی را بر مشاغل آمریکا که یک سوم کسری تجاری اش به خاطر خرید نفت خارجی است، تحمیل کرد. در سالهای مابین سال 1998 تا 2007 آمریکا به طور متوسط سالانه 78.5 میلیارد دلار هزینه صرف واردات نفت خارجی کرده است.
اما آمریکا در سال 2008 نزدیک به نیم تریلیون دلار برای واردات نفت هزینه کرد که این رقم از بودجه دفاعی این کشور نیز بیشتر شد. اینچنین تصور می شود که این اسراف ثروت ملی یکی از دلایل اصلی بحران مالی سپتامبر 2008 باشد.(8) صرف این مبالغ هنگفت برای خرید نفت مورد نیاز اقتصاد آمریکا، این کشور را به بدهکارترین کشور دنیا تبدیل کرده است. این بدهیها اکنون به رقم سرسامآور 16 تریلیون دلار رسیده و هر دقیقه دو میلیون دلار به این رقم اضافه میشود. بسیاری از کارشناسان از جمله دموکراتهای حامی اوبامامسئله افزایش بدهیهای خارجی آمریکا را تهدیدی برای امنیت ملی این کشور تلقی میکنند.
در آغاز قرن بیستویکم، بیثباتی شدید و متناوب در بازارهای نفتی در کنار افزایش شدید مصرف انرژی در اقتصادهای در حال توسعه موجب احیای دوباره ی بحثهای مربوط به امنیت انرژی شد. تنشها در مورد برنامة هستهای ایران و تهدید این کشور در بستن تنگه هرمز، ایجاد حلقه مقاومت شیعی بین ایران، عراق، سوریه و حزب الله لبنان نیز عاملی برای قرار گرفتن نگرانیهای مربوط به امنیت انرژی در مرکز توجه دولت های مصرفکننده نفت و به ویژه آمریکا به عنوان بزرگترین مصرف کننده نفت در جهان بوده است.(9)
هر چند روسای جمهور آمریکا در سخنرانیهای عمومی خود تلاش میکنند هدف اصلی استراتژی امنیت ملی آمریکا در خاورمیانه را مقابله با تهدیدات فیزیکی پیشِ روی ایالات متحده معرفی کنند؛ میتوان اینچنین تصور کرد که هدف از این استراتژیها مسئلهای فراتر از حفظ امنیت فیزیکی آمریکا باشد.
از آنجاییکه آمریکا به تنهایی به اندازة همه کشورهای دیگرجهان هزینههایی صرف مخارج نظامیاش میکند و هزینه های نظامی این کشور با هزینه های نظامی 149 کشور جهان برابری می کند، بازدارندگی هستهای مستحکمی دارد و به واسطه دو اقیانوس وسیع که در اطرافش قرار دارد، از بیشتر خطرهای فیزیکی محفوظ است و سوریه، ایران و یا هیچ کشور دیگری در جهان نمی تواند امنیت فیزیکی این کشور را به خطر اندازد. بنابراین، هدف اولیه استراتژیهای امنیت ملی ایالات متحده آمریکا را میتوان حفظ «نظم نهادی» دانست که تضمینکننده منافع و جایگاه برتر آمریکا در سیستم بینالمللی است.
به زعم این قلم، تسلط بر منابع و مسیرهای اصلی انرژی به عنوان یکی از پیششرطهای اصلی برای تبدیل شدن به یک قدرت جهانی و حفظ این برتری از دلایل اصلی اهمیت خاورمیانه و سوریه برای آمریکاست. هرچند سوریه نقش چندانی در بازار جهانی انرژی ندارد ولی آمریکا به خوبی می داند تسلط کاملش بر خاورمیانه از مسیر تسلط بر ایران، سوریه و حزب الله لبنان به عنوان یک محوز پرنفوذ و تاثیر گذار مقاومت در منطقه می گذرد. به عبارت دیگر، سیاست خاورمیانه ای آمریکا وجود هیچ قدرت برتر منطقه ای و یا محورهای مقاومتی همچون محور ایران – سوریه و حزب الله را بر نمی تابد و آن را مخالف منافع حیاتی خود در منطقه ی حساس خاورمیانه می داند.
مسئلهای دیگر،که باعث اهمیت بیش از پیش نفت خاورمیانه در اقتصاد جهانی شده است، هزینه استخراج نفت در این منطقه است که در قیاس با دیگر مناطق نفت خیز بسیار پایینتر است. هزینه تولید نفت در خارج از منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا از منطقهای به منطقه دیگر متفاوت است. بیشترین میزان تولید نفت خارج از خاورمیانه و شمال آفریقا مربوط به شوروی سابق، قاره آمریکا و آفریقاست. یعنی در مناطقی که هزینه تولید نفت در آنها تقریبا دو برابر هزینه تولید در خاورمیانه است.از سوی دیگر، چند دهه طول میکشد که بتوانیم ساختارهای مورد نیاز برای تولید و صادرات منابع کشف نشده در خارج از خاورمیانه را ایجاد کنیم.(10)
این موارد دنیا را ناگزیر به کنار آمدن با این واقعیت کرده است که اقتصاد جهانی وابستگی انکارناپذیری به نفت و ژئوپلیتیک خاورمیانه به عنوان منطقهای که نیمی از نفت جهان را در خود جای داده است، دارد. وابستگی اقتصاد جهانی به خاورمیانه با توجه به افزایش تقاضا برای انرژی و وارد شدن اقتصادهای در حال رشد جهان همچون چین به معادلات سیاسی و اقتصای خاورمیانه در حالیکه این کشور تا بیش از تبدیل شدنش به یک واردکننده عمده نفتی حتی روابط دیپلماتیک نیز با بسیاری از کشورهای خاورمیانهای نداشت به همراه کاهش توان اقتصادی آمریکا در تأمین هزینههای هنگفت تأمین امنیت منطقه آیندهای مبهم را برای اقتصاد جهان رقم زده است.
بنابراین، آمریکا در سوریه به دنبال تضمین جریان انرژی خود از طریق مقابله با محور مقاومتی است که ایران پس از انقلاب و با تمرکز بر هلال شیعی بین ایران، عراق، سوریه و لبنان ایجاد کرده است. هرچند سوریه آنچنان کشور نفت خیزی به حساب نمی آید اما در قلب محور مقاومتی قرار دارد که امنیت انرژی آمریکا را به شدت تهدید کرده و مخالف حضور این کشور در منطقه است.
نقش ارتش در حفظ و تداوم برتری جهانی آمریکا:
هرچند آمریکا همواره خود را کشوری دموکراتیک و داعیه دار حفظ حقوق بشر در جهان می داند اما این کشور از دوران پس از پایان جنگ جهانی دوم تاکنون از استفاده از هیچ ابزاری برای حفظ سلطه جهانی خود دریغ نکرده است و این بیانگر اهمیت حفظ برتری نظامی در نظام بینالملل به رغم هزینههای سرسامآور آن است. بحث استفاده از ارتش در پیگیری اهداف سیاست خارجی آمریکا صرفاً محدود به دوره بوش و حمله نظامی به عراق و افغانستان و یا حتی مربوط به دوران پس از جنگ سرد نیست.
آمریکا از دوران پس از جنگ جهانی دوم، هیچگاه از به کارگیری نیروی نظامی، برای رسیدن به اهداف کلان خود ابایی نداشته است. این واقعیت که ایالات متحده از زمان پایان جنگ سرد در سال 1989، پنج جنگ را به راه انداخته و 14 سال از 23 سال پس از جنگ سرد را در جنگ به سر برده، شاهدی براثبات این مدعاست. از جمله این جنگ افروزی ها می توان به موارد ذیل اشاره کرد:1991 علیه عراق، 1995 و 1999 در صربستان، 2002 – 2001 در افغانستان ، 2011 – 2003 در عراق و افغانستان، 2011 در لیبی و جنگ احتمالی در سوریه.
اما هر چه به عقبتر برمیگردیم در حافظه تاریخیمان نیز به نمونههای زیادی از استفاده از قدرت نظامی در تعقیب اهداف ملی در سیاست خارجی آمریکا برخورد میکنیم. سازمانهای آمریکایی همچون سی آی ای، در طول جنگ سرد به بهانة آنچه به اصطلاح نجات جهان از توطئةکمونیست مینامیدند، حکومتهای بسیاری را سرنگون کردند. از آن جمله میتوان به حکومتهایی چون "ژنرال پینوشه" در شیلی، ژنرال سوهارتو در اندونزی و فردیناند مارکز در فیلیپین اشاره کرد. گفتنی است همگی این حکومتها با طی کردن روندی دموکراتیک به قدرت رسیده و حکومتهایی قانونی در کشورهای خود به حساب میآمدند. اما آمریکا با استفاده از زور آنها را خلع و رهبرانشان را در دادگاههای فرمایشی محکوم به مرگ کرد.
"ویلیام بلوم"، یک مقام سابق در وزارت امور خارجه آمریکا و نویسنده کتاب «دولتهای سرکش؛ رهنمودی برای تنها ابر قدرت جهان» اینچنین برآورد میکند که ایالات متحده آمریکا از سال 1945 تاکنون، دستکم برای براندازی حکومت در 40 کشور خارجی تلاش کرده است(البته این آمار بهار عربی را در بر نمیگیرد). در ضمن، آمریکا در موضوع سلاحهای کشتار جمعی راهی را در پیش گرفته است که همواره دولتهای سرکش (یاغی) را به آن متهم میکند. ارتش آمریکا با در اختیار داشتن سی هزار تن سلاحهای شیمیایی، بزرگترین ذخایر سلاحهای بیولوژیکی جهان و بزرگترین زرادخانة هستهای کره زمین، حسادت هر دیکتاتوری را بر میانگیزد.
سرانجام اینکه آمریکا با نادیده گرفتن توافقنامههای بینالمللی همچون پیمان کیوتو، دیوان بینالمللی کیفری، پیمان ضد موشکهای بالستیک و دیگر پیمانهای بینالمللی، که ذکر همگی آنها از حوصله این بحث خارج است، خود را در جهان به عنوان کشوری مطرح کرده است که به قوانین بینالمللی بیتوجه بوده، آنها را نادیده گرفته و فراتر از آنها عمل میکند(11). در مورد سوریه نیز آمریکا بدون توجه به سازمان ملل به عنوان مرجع قانونی مسائل بین المللی، بر طبل جنگ می کوبد. بنابراین، نه در هزاره جدید و نه در حافظه تاریخیمان از دوران پس از سال 1945 میلادی هیچگاه زمانی را به یاد نمیآوریم که رژیمهای سیاسی در آمریکا به دنبال حفظ سلطه خود با استفاده از ابزارهای متفاوتی که در اختیار دارند، نبوده باشند.
نتیجه گیری:
بریان فیشمن و رادها اینگار در مقاله ای مفصل تحت عنوان "منازعه در سوریه: دست یابی به منافع استراتژیک آمریکا" (12)که در ماه مارس سال 2013 به چاپ رسید، پیش بینی هایی که در باره ی آینده ی بحران سوریه وجود دارد را در قالب شش سناریو دسته بندی می کند. وقوع هر کدام از این سناریو ها تبعات مختلفی برای منافع استراتژیک آمریکا در خاورمیانه به بار خواهد آورد.
اولین سناریو بهترین و آخرین سناریو بدترین حالت برای منافع استراتژیک آمریکا در خاورمیانه به حساب می آید. وقوع هر یک از این پیش بینی ها، منافع نفتی آمریکا را چه به صورت مستقیم و چه به طور غیر مستقیم تحت تاثیر قرار خواهد داد. در ادامه برای جمع بندی بحث مان تلاش می شود به طور خلاصه وار به بررسی هر یک از این سناریو ها و تاثیر آن در منافع منطقه ای آمریکا پرداخته شود.
سناریوی اول:
پیروزی ائتلاف شورشیان با استفاده از کمک های غیر مستقیم لجستیکی از سوی آمریکا و یا تفویض داوطلبانه قدرت به ائتلاف مخالفان از سوی بشار اسد. بسیاری از تحلیل گران، پیروزی شورشیان با کمک غیر مستقیم آمریکا و یا تفویض داوطلبانه قدرت به ائتلاف مخالفان از سوی بشار اسد را بهترین گزینه برای ایالات متحده می دانند. به عقیده آنها در صورت وقوع این پیش بینی، آمریکا به مهمترین هدف خود که همان محدود کردن نفوذ منطقه ای ایران و روسیه است خواهد رسید.
چرا که اکثریت جمعیتی مخالفان را سنی هایی تشکیل می دهند که مخالف سیاست های ایران و روسیه در حمایت از بشار اسد هستند. تام دانیلون، مشاور امنیت ملی آمریکا در دسامبر ٢٠١١، صریحاْ اعلام نمود که: «پایان رژیم اسد موجب بزرگترین عقب نشینی ایران در منطقه و برهم خوردن توازن قوای راهبردی و تغییر آن در منطقه علیه ایران خواهد بود».
اما به عقیده گروهی دیگر از کارشناسان که مخالف سرسخت این فرضیه هستند؛ پیروزی مخالفان از آن جهت که موجب ایجاد پایگاه هایی امن برای تروریست های سلفی و همچنین نگرانی های حقوق بشری خواهد شد، پیامد های غیر قابل پیش بینی و فاجعه بار زیادی برای آینده منافع آمریکا در منطقه خواهد داشت. تجربه افغانستان و کمک آمریکا در به قدرت رسیدن طالبان اثباتی بر این مدعاست.
سناریوی دوم:
تقسیم سوریه به دو منطقه مستقل؛ یکی تحت کنترل دولت مرکزی بشار اسد و دیگری منطقه ای مستقل تحت کنترل شورشیان. بسیاری از کارشناسان منطقه ای و همچنین مردم سوریه، این سناریو که منجر به از بین رفتن تمامیت ارضی سوریه می شود را بدترین پایان برای این جنگ داخلی تلقی می کنند. در صورت وقوع این پیش بینی، شاهد موج عظیم مهاجرت داخل سرزمینی شیعیان و مسیحیان به مناطق تحت حکومت بشار اسد و احتمالا سنی ها به مناطق تحت حکومت مخالفان در درون سوریه خواهیم بود. این مهاجرت های گروهی قطعا خشونت های زیادی را به دنبال خواهد داشت.
درگیری های درون گروهی بین مخالفان و به ویژه گروه های وابسته به القاعده از دیگر نگرانی های حقوق بشری در صورت وقوع این پیش بینی است. همچنین وقوع این سناریو نمی تواند گزینه ای مطلوب برای آمریکا به حساب بیاید. چراکه در این شرایط، از یک سو گروه های تندروی سنی همچون جبهه النصره به پایگاهی در سوریه دست خواهند یافت و از سوی دیگر، ایران همچنان نفوذ خود در سوریه را حفظ و با تقویت حزب الله و حماس از طریق مناطق تحت کنترل بشار اسد محور مقاومت شیعی خود در خاورمیانه را حفظ خواهد کرد.
سناریوی سوم:
ایجاد یک حکومت انتقالی از طریق مذاکرات سازنده بین حامیان اسد و رهبران گروه های مخالف. کارشناسان این سناریو را بهترین و نامحتمل ترین پایان برای بحران سوریه می دانند. این گزینه می تواند در میان بد و بدتر انتخاب بد برای ایران باشد.
هر چند ایجاد یک حکومت انتقالی طبیعتا به نفع اکثریت سنی خواهد بود لکن در این شرایط ایران نیز امیدوار خواهد بود که از طریق تاثیر گذاری در مذاکرات از طریق حمایت از علویان سوریه، حداقلی از نفوذ خود را حفظ کند. وجود گروه های متعصب جهادی در درون مخالفان یکی از موانع اصلی حصول به این سناریو به حساب می آید. چراکه ایدئولوژی دیگر ستیز و انعطاف ناپذیر گروه های وابسته به القائده در درون جبهه مخالفان احتمال تعامل سازنده آنها با علویان را تا حد بسیاری کاهش می دهد.
سناریوی چهارم:
تشریک قدرت از طریق توافق صلح میان گروه های درگیر در عرصه داخلی سوریه به رهبری سازمان ملل و جامعه جهانی. متاسفانه به دلیل عبور طرفین از خط قرمز های یکدیگر و همچنین عدم هماهنگی قدرت های بزرگ در شورای امنیت، حصول به این پیش بینی امری بعید به نظر می رسد. به طور کلی این سناریو، درگیری های مستقیم بین وفاداران اسد و نیروهای شورشی را کاهش خواهد داد، موجب محدود شدن خشونت های مدنی خواهد شد، نگرانی های بشردوستانه را کاهش خواهد داد؛ اما به نظر نمی رسد مانع حملات فرقه ای و تروریستی شود.
چنین سناریویی نیازمند ماموریت دائم نیروهای حافظ صلح سازمان ملل همانند آنچه که در کوزوو و لبنان دیده می شود، می باشد. اما همانطور که تجربه ی کوزوو و لبنان ثابت کرده است، نیروهای سازمان ملل از توان کافی برای کنترل گروهای تروریستی و تضمین امنیت کشور برخوردار نیستند.
از طرفی نیز نیروهای افراطی در بین طرفین، نیروهای سازمان ملل را به عنوان نیروهای خارجی و به چشم دشمن نگاه می کنند. این شرایط باز هم بر وفق مراد آمریکا نخواهد بود؛ چون ایران با چند دهه تجربه و سازمان دهی قوی که در سوریه دارد در این شرایط نیز می تواند با کمک بقایای دولت کنونی حتی در صورت نبود بشار اسد به نفوذ خود در این کشور ادامه دهد. با این وجود، تشریک قدرت از طریق توافق به رهبری سازمان ملل و جامعه جهانی، مشروعیت بیشتری نسبت به دخالت آمریکا و ناتو دارد.
سناریوی پنجم:
پیروزی مخالفان از طریق مداخله ی نظامی ناتو. این گزینه بدترین حالت برای ایران و همچنین دارای تبعات متعدد برای خود آمریکا خواهد بود. به عبارتی دیگر، هر چند در صورت پیروزی مخالفان، آمریکا در تضعیف محور مقاومت شیعی به موفقیتی بزرگ دست پیدا خواهد کرد ولی از سوی دیگر با نفوذ گروه های سلفی در دولت سوریه تروریست ها پایگاه امن دیگری در خاورمیانه کسب خواهند کرد. حضور نیروهای ناتو در سوریه موجب برانگیختن حساسیت سلفیان و بی ثباتی در منطقه خواهد شد و این مساله منجر به اختلال در روابط بین نیروهای ناتو با بعضی از عناصر دولت جدید شورشیان خواهد شد. این تعارضات، سوریه و کل منطقه را به سمت آینده ای نامبهم خواهد کشاند.
هر چند با برکناری بشار اسد از طریق مداخله نظامی آمریکا، نفوذ ایران در سوریه محدود خواهد شد اما تجربه ی عراق و لبنان نشان می دهد که حتی در صورت مخالفت حکومت ها ایران می تواند به طور مستقل با گروه ها و اقلیت های نظامی و مذهبی وارد تعامل شده و از این طریق نفوذ خود در منطقه را از سر بگیرد. تجربه ی کار با حزب الله لبنان علی رغم وجود دولت طرفدار غرب در این کشور اثباتی بر این مدعاست.
سناریوی ششم:
پیروزی بشار اسد و بازگشت شرایط سوریه به حالت قبل از شروع منازعه. این سناریو بدترین حالت برای آمریکا و بزرگترین پیروزی برای سیاست خارجی خاورمیانه ای ایران خواهد بود. پیروزی اسد موجب تضعیف اعتبار آمریکا در خاورمیانه خواهد شد. اگر سوریه و ایران در این جنگ ژئوپلیتیک پیروز شوند برای کشورهای منطقه ثابت خواهد شد که ایران توان حمایت از هم پیمانان منطقه ای خود را دارد و بالا رفتن اعتبار و مشروعیت ایران می تواند ائتلاف های منطقه ای را نیز تحت تاثیر قرار دهد.
بر هم خوردن نظم کنونی خاورمیانه برای آمریکا عواقب بدی خواهد داشت. هرچند بازگشت اوضاع به حالت قبلی بسیار بعید به نظر می رسد اما در صورت وقوع این سناریو، محور مقاومت شیعی با عبور از این مرحله ی سخت به مشروعیتی تاریخی دست خواهد یافت و در تعیین معادلات منطقه ای به جایگاه غیر قابل انکاری دست خواهد یافت که آمریکا نیز قادر به نادیده گرفتن آن نخواهد بود. در صورت پیروزی بشار اسد علاوه بر آمریکا، القائده نیز بزرگترین بازنده این نبرد خواهد بود؛ چراکه به رغم تحمل تلفات سنگین هیچ جایی در سوریه نخواهد داشت. از طرفی نیز پیروزی اسد باعث تقویت جایگاه حزب الله لبنان در منطقه و افزایش تاثیر گذاری محور مقاومت شیعی در منطقه خواهد شد.
بنابراین، واقعیتی انکارناپذیر است که دولتهای مختلف آمریکا همواره از قدرت نظامی به عنوان پشتوانه مستحکمی برای حفظ رهبری جهانی و نیل به اهداف مدنظر سیاست خارجی خود استفاده کردهاند. اما آمریکا همواره تلاش دارد در مواردی که از قدرت نظامی استفاده میکند به آن جنبهای مشروع بدهد. کسب اجازه از کنگره و تلاش برای جلب نظر مثبت کشورهای مختلف جهان جهت حمله به سوریه را می توان تلاشی در جهت مشروعیت دهی به این حمله احتمالی دانست.
به عقیده ی بسیاری از کارشناسان سیاسی و نظامی، یکی از دلایل اصلی انصراف آمریکا و یا به تعویق افتادن حمله به سوریه، شکست در ایجاد این اجماع جهانی و فقدان مشروعیت لازم جهت این حمله احتمالی است. از نظر نگارنده، هدف ظاهری سیاست آمریکا در سوریه یافتن روزنه ای برای مشروعیت بخشی به حمله احتمالی از طریق لفاظی های بشر دوستانه و اتهام حمله ی شیمیایی از سوی دولت سوریه است. اما هدف اصلی سیاست خاورمیانه ای آمریکا در قبال سوریه را می توان از بین بردن حلقه مقاومتی دانست که به رهبری ایران در میان شیعیان منطقه ایجاد شده و سوریه در حکم قلب این حلقه مقاومت قرار دارد.
ایالات متحده آمریکا این حلقه مقاومت را مخالف منافع حیاتی خود در خاورمیانه که مهمترین آنها تضمین امنیت انرژی خود است، می داند.
منابع:
1- Vali Nasr, When the Shiites Rise, Foreign Affairs, July/Agust 2006.
2- Esther Pan “Syria, Iran and the Mideast Conflict” Council on Foreign Relations, July 18, 2006.
3- Laila Bassam “Hezbollah Says it Gets Support, not Orders, from Iran” Reuters February 17,2012.
4- Oil and Gas Journal,January 2011.
5- BP Statistical Review of World Energy June 2012.
6- National Security Consequences of U.S. Oil Dependency,Council on Foreign Relations, Independent Task Force Report No. 58, (2006).
7- Barsky and Killian (2002). In this table, we assume trend US GDP is 3% throughout the period.
8- Luft Gal and Korin Anne, Energy Security Challenges for the 21st Century : a Reference Handbook, Greenwood Publishing Group, California, 2009,p: 145.
9- Daniel Yergin, New Challenges to Energy Security, The Journal of the International Energy Agency, Issue 3 – Autumn 2012,p:8.
10- Anthony H. Cordesman , “Energy Developments in the Middle East”, CSIS, Washington D.C., March 15, 2004, P:13- 14.
11- Jennifer Rankin, “Is America a Rogue State?” The Foreign Policy Centre, 2003, http://fpc.org.uk/fsblob/247.pdf (accessed10 september 2012).
12- Brian Fishman, Rydha Iyengar, The Conflict in Syria, An Assessment of US Strategic Interests, Rand cor., New American Foundatio, March 2013.
منبع : مقاله ارائه شده در همایش ملی نفت و توسعه اقتصادی
برگزار کننده : سازمان بسیج علمی،پژوهشی و فناوری
سرویس سیاسی بی باک ـ بخش بین الملل:
وزارتهای دفاع و کشور افغانستان در واکنش به گزارش اداره بازرسی آمریکا در زمینه ناپدید شدن صدها هزار قبضه سلاح و مهمات ارسالشده به این کشور، این گزارش را بیپایه و اساس خواندند.
وزیری افزود: وزارت دفاع افغانستان با شرکتهای آمریکایی که مسئولیت انتقال سلاح و تجهیزات نظامی به افغانستان را دارند به شکل مستقیم در ارتباط نیست و هر تعداد سلاحی که به این وزارت سپرده شده اکنون موجود است.
این مقام وزارت دفاع افغانستان تأکید کرد: سلاح و مهماتی که به افغانستان فرستاده شده قبل از رسیدن به این کشور امکان دارد به دست شورشیان افتاده باشد و در گذشته نیز مقداری سلاح و مهمات پیش از رسیدن به افغانستان در پاکستان ناپدید شده است.
وزیری در ادامه گفت: این وزارت آمادگی دارد در هر زمان بابت سلاح و مهمات کمک شده حسابدهی کند.
این اظهارات در حالی است که اداره بازرسی آمریکا برای بازسازی افغانستان اخیراً با انتشار گزارشی اعلام کرد: صدها هزار قبضه سلاح و مهمات کمک شده به ارتش و پلیس افغانستان ناپدید و مفقود شده است.
در گزارش این اداره آمده است: از آغاز سال 2014 تاکنون 747 هزار و 823 قبضه اسلحه به همراه مهمات آنها به وزارتهای دفاع و کشور افغانستان کمک شده که ارزش مجموع آنها به 926 میلیون دلار میرسد.
بر اساس این گزارش، از مجموع سلاح و مهمات کمک شده 203 هزار و 888 قبضه اسلحه که 43 درصد کل مقدار سلاح کمک شده به افغانستان است یا ناپدید شده و یا با شماره مسلسل تکراری ثبت شده است.
سیستم ثبت سلاح افغانستان کامل و شفاف است
دولت وزیری و نجیب دانش در ادامه تأکید کردند: سیستم ثبت سلاح و مهمات در وزارتهای دفاع و کشور افغانستان مطابق با سیستم نیروهای ناتو بوده و این سیستم کامل و شفاف میباشد.
در گزارش سیگار آمده است: نیروهای ارتش و پلیس افغانستان از یک سیستم خودکار و غیرقابل اعتماد برای ثبت و تحویل سلاح استفاده کردهاند که یک معیار استاندارد برای ثبت و تحویل اسلحه نیست.
سرویس اقتصادی بیباک: جامعه جوان و تحصیلکرده، منابع انرژی و معدنی گسترده، زیرساخت های مناسب، پیشینه تاریخی و تمدنی کهن و . . . مهمترین ویژگیهای معنوی و مادی برتری ساز و موثر در تولید ثروت در ایران اسلامی است.
نگاهی اجمالی به نیروهای درونزای (برخی مؤلفههای تحقق اقتصاد مقاومتی) کشور هرساله ثروتمندترین کشورهای جهان با در نظر گرفتن معیارهای مشخصی توسط مراکز و مراجع ذیربط بینالمللی شناسایی و معرفی می شوند، برای این ارزیابی، شاخص بورس، تولید ناخالص ملی، درآمد سرانه، حجم مبادلات تجاری، ذخایر طلا و ارز و سایر مولفههای مشابه از مهمترین عوامل معرفی کشورهای ثروتمند به شمار میروند، اما به راستی ثروتمندترین کشور جهان کدامست؟ معیارهای واقعیِ سنجشِ دارایی کشورها کدامند و اصولاً چه مواردی را میتوانیم در ردیف ثروت و داراییهای یک کشور تعریف کنیم؟ علت تأکیدات مکرر مقام معظم رهبری (دامه برکاته) بر ضرورت استفاده از ظرفیتهای داخلی و به تعبیر دیگر «نیروهای درونزا» چیست؟ و سوال دیگر اینکه، جایگاه ایران در این عرصه کجاست؟
بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبههاى نماز عید فطر 15/09/81 که فرمودند: «منطقهاى که امّت اسلامى در آن ساکن است، یکى از مهمترین مناطق روى کرهى زمین است. استکبار به ثروت زیرزمینى و ثروت ملى و بازار مصرف و مغزهاى آنها احتیاج دارد و باید آنها را تصرّف کند و این آرزو، با بودنِ اسلام و احکام نورانى اسلام و آیات و تعالیم حیاتبخش قرآن عملى نیست. لذا با اصل این تعالیم، دشمن و مخالفند.» بیانگر آن است که کشورهای اسلامی از جمله ایران در ردیف کشورهای ثروتمند جهان قرار دارند، اما قطعاً با عنایت به ویژگیهایی که در ادامه به آن اشاره خواهد شد، کشور ایران از نظر منابع طبیعی و سایر مؤلفههای تولید ثروت، از موقعیتی کاملاً استثنایی در بین کشورهای اسلامی برخوردار بوده و لذا ثروتمندترین کشور جهان به شمار میرود.
با عنایت به رهنمود مورد اشاره و تأکید مجدد رهبر معظم انقلاب در تاریخ 20/12/93 که بیان کردند: «ظرفیتهای کشور خیلی وسیع است؛ خیلی از ماها آگاه نیستیم به گسترهی این ظرفیتهای عجیب، یا به اهمیت آن توجه نداریم؛ میدانیم، آمارها دستمان هم هست [توجه نمیکنیم]. بعضی از مسئولین اینجورند، آمارها را دارند، [اما] اهمیت آمارها مورد توجه آنها قرار نمیگیرد.» میتوان چنین استنباط کرد که؛ خودباوری و اتکاء به ظرفیتها و نیروهای درونزای داخلی، گام نخست از مسیر رشد و پیشرفت در عرصه اقتصادی و تولید ثروت و ایجاد اقتصاد مقاومتی به شمار میرود.
قطعاً با آگاهی از همین ذخایر مادی و معنوی است که امام خامنهای (دامه برکاته) در تعریف این مفهوم در تاریخ 23/2/93 میفرمایند: «معناى اقتصاد مقاومتى این است که ما نگاه کنیم، ظرفیّتهاى بىپایانى را که در داخل هست جستجو کنیم، شناسایى کنیم، با برنامهریزى درست و صحیح این ظرفیّتها را فعّال کنیم.» قبل از آن در جریان توصیف و تشریح سیاستهای اقتصاد مقاومتی در تاریخ 20/12/92 نیز یادآور شده بودند که؛ «نکته سوم [از مؤلفههای سیاستهای مقاومتی]، تکیه بر ظرفیتهای داخلی است که در این سیاستها دیده شده؛ چه ظرفیتهای علمی، چه انسانی، چه طبیعی، چه مالی، چه جغرافیایی و اقلیمی. ما ظرفیتهای مهمی داریم؛ یعنی در این سیاستهای اقتصاد مقاومتی تکیهی اصلی بر روی ظرفیتهای داخلی است، که بسیار هم گسترده است.»
ایشان در دیدار اعضاء یکی از نهادهای انقلاب در تاریخ 02/07/83 نیز ضمن اشاره به اینکه علت اصلی تلاش بیگانگان برای حضور در این منطقه را باید در برخورداری منطقه از همین ذخایر عظیم جستجو نمود، میفرمایند: «یکى از جاهاى پُرمنفعتِ لبریز از سود، منطقهى خاورمیانه است؛ نصف بیشتر نفت دنیا اینجاست؛ بیشترین گاز دنیا در این منطقه و منطقههاى نزدیک به اینجاست؛ منابع حساس زیرزمینى اینجاست؛ آب، اینجاست؛ رودخانه، اینجاست؛ تنگه، اینجاست؛ مسیرهاى کشتیرانى اینجاست؛ نقطهى مرکزى و اتصال شرق و غرب دنیا هم اینجاست؛ بنابراین اینجا را خیلى دوست دارند؛ دوست دارند اینجا را ببلعند؛ دوست دارند اینجا مال خودشان باشد.»
بیشک بخش عمدهای از توصیهها و رهنمودهای مقام معظم رهبری(دامه برکاته) در مورد اهمیت توجه به ظرفیتهای موجود در منطقه و اصرار ایشان بر ضرورت استفاده از توانمندیهای داخلی از جمله توصیه ایشان در سخنرانی تاریخ 13/11/88 مبنی بر اینکه؛ «ما برای مسائل اقتصادی کشور همهی تلاشمان بایستی متمرکز باشد روی مسائل داخلی؛ آن پیشرفتی، آن گشایشی ارزش دارد که متکی باشد به قدرت درونی یک ملت. یک ملت اگر به قدرت خود، به تواناییهای خود متکی بود، دیگر از اخم یک کشور، از تحریم یک کشور متلاطم نمیشود. این را باید ما حل کنیم. همهی حرف ما با مسئولین (چه مسئولین گذشته، چه مسئولین امروز) همین است که باید برای گشایش مسائل کشور و مشکلات کشور، از جمله مشکلات اقتصادی، نگاه به درون باشد.» به ظرفیتها و ثروتهای فراوان مادی و معنوی موجود در کشور یعنی همان ثروتهای خدادادی که معظمله از آن به عنوان «نیروهای درونزا» نام بردهاند، تأکید دارد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس و مسئولان قوهى قضائیه در تاریخ 07/04/1391 در این رابطه تأکید میکنند که: «ما بحمداللّه همه چیز داریم. ما امکانات داریم، ثروت داخلى داریم، مردمِ خوب داریم، منابع مالى داریم، منابع انسانى داریم، بدهکارى جهانى نداریم. امکانات کشور، امکانات بسیار خوبى است.»
البته همانگونه که اشاره شد؛ نیروهای درونزا و داراییهای یک کشور را نمیتوان فقط در منابع مادی خلاصه کرد، چرا که اصولاً داراییها اَشکال و انواع مختلفی را شامل میشود و هر یک از جایگاه و اهمیت خاص خود برخوردار است، البته در یک تقسیم بندی کلی، داراییها را به دو دسته مادی و معنوی تقسیم میکنند، اما در یک دستهبندی دقیقتر میتوانیم تمامی توانمندیها، ظرفیتها و مقدورات مادی و معنوی در بخشهای مختلف فرهنگی، علمی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی نظامی را در ردیف نیروهای درونزا (منابع و ثروتهای یک کشور) معرفی کنیم.
ناگفته پیداست که میزان برخورداری کشورها از این منابع متفاوت است و لذا بدیهی است که در چارچوب این دسته بندی،کشورهایی ثروتمند محسوب می شوند که تعداد و مقدار بیشتری از این مولفهها را در اختیار داشته باشند و جمهوری اسلامی ایران یکی از کشورهای منحصر بفردی است که خداوند نعمت را بر مردمانش تمام داشته و آنها را تقریباً از تمام مواهب خود در این زمینه متنعم ساخته و ثروتهای عظیمی را در سرزمین آنها به ودیعه نهاده است.
اما مولفههای مورد اشاره کدامند و علت لطف و عنایت خاص الهی نسبت به مردم این سرزمین چیست؟ در پاسخ به بخش اول این سوأل موارد متعددی را می توان برشمرد که مهمترین آنها عبارتند از:
الف- ثروتهای معنوی:
در حالیکه در جامعه مادیگرای غرب و شرق، ارزشهای دینی رنگ باخته و متن و بطن اینگونه جوامع تهی از معنویت است و حتی بسیاری از این کشورها از پیشینه تاریخی چندان طولانی برخوردار نبوده و طول عمر حیات برخی از آنها حتی به یک قرن هم نمیرسد، جمهوری اسلامی ایران، کشوری است که در ابعاد مختلف معنوی در یک موقعیت کاملاً برتر نسبت به سایر کشورها، به ویژه کشورهای نوظهور قرار دارد.
مقام معظم رهبری در سخنرانی 8/4/68 در رابطه با ظرفیتهای معنوی میفرمایند: «ما احساس مىکنیم بحمداللَّه از درون قوى هستیم. قوّت ما، نه به خاطر تکیه به کسى یا به سیاستى یا به روشى از سیاستها و روشهاى معمول دنیاست؛ بلکه به خاطر این است که با خدا رابطه داریم و مىدانیم براى او کار مىکنیم و کمک او شامل حال ماست».
ایشان در جریان دیدار هزاران نفر از مردم و عشایر شهرستان نورآباد ممسنی در تاریخ 15/02/87 نیز ضمن اشاره به توانمندیهای مختلف مادی و معنوی از جمله؛ ظرفیت تأثیرگذار نیروی انسانی این نکته را یادآور میشوند که: «این کشور سرمایههای انسانی فراوانی دارد؛ سرمایههای مادی فراوانی هم دارد. با سرمایهگذاری لازم، با برنامهریزی درست و متین و با پشتکار و جدیت، ما خواهیم توانست در مدت یک برنامهی مشخصی، کاری بکنیم که دیگر کشور در عرصهی اقتصادی دنیا از تحریم اقتصادی و محاصرهی اقتصادی، هیچ باکی نداشته باشد. این وظیفهی ملی ماست، باید انجام بدهیم، هر کسی میتواند نقش داشته باشد، سرزمین وسیع و امکانات فراوانی هم داریم».
در واقع نگاه چند بُعدی به مؤلفههای مادی و معنوی تولید ثروت و توجه به ویژگیهای خاص همین رویکرد یعنی اهمیت همزمان به ثروت مادی و معنوی است که شرایط ما را از دیگران متمایز ساخته است، ویژگیهایی که برای کشور یک موقعیت برتری ساز ایجاد و ما را چنین گام جلوتر از دیگران قرار داده است، با استناد به بیانات رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی از جمله سخنرانی تاریخ 20/12/92 که فرمودند: «طبعاً کشوری مثل کشور ما - کشور ما کشور بزرگی است، کشور ریشهداری است، کشور دارای موقعیت ممتازی است، امروز در دنیا کشور بسیار آبرومندی است، دارای فرهنگ مترقی است، دارای سابقهی درخشان و مترقی است، دارای هدفهای بلندی است، حرف نویی مطرح کرده ....»، مهمترین ویژگیهای معنوی (فرهنگی، اجتماعی و اعتقادی) برتریساز و موثر در تولید ثروت سالم و مشروع در ایران اسلامی عبارتند از:
متقدم بودن در پذیرش آخرین وکاملترین دین الهی و متمسک بودن به والاترین و برترین ارزشهای دینی و معنوی.
کشوری ریشهداری با پیشینهای تاریخ ساز و تمدنی کهن به بلندای طول تاریخ و سرشار از ارزشهای متنوع انسانی.
سابقه درخشان و فرهنگی مترقی و اثر گذار در سطح بین المللی، با ویژگیها و شاخصههای مطلوب مورد قبول در سطح جهان.
برخورداری از وجود مردمانی مؤمن، منطقی، پرتلاش، قانع، متحد، منسجم، صلح دوست و در عین حال ظلم ستیز، مقاوم و تسلیمناپذیر در برابر مستکبرین و زورگویان.
داشتن جامعهای جوان، هوشمند، هدفمند، مستعد، خلاق، مبتکر، الگو و با انگیزه برای کمک به رشد و آبادانی کشور.
محبوبیت و مقبولیت سیاسی و اجتماعی به خصوص در نزد افکار عمومی مستضعفین، مظلومین و سایر مردم آزاده جهان و نفوذ در قلب ملتها با اتکاء به ارزشهای انسانی، به جای سلطه بر دولتها با استفاده از قدرت زر و زور و تزویر.
رهبر معظم انقلاب همواره جمعیت جوان را نیز یکی از ظرفیتهای مهم اجتماعی معرقی نموده و در تاریخ 1/1/93 میفرمایند: «یکی از ظرفیّتهای مهمّ ما، ظرفیّت نیروی انسانی ما است. نیروی انسانی در کشور ما، یکی از بزرگترین ظرفیّتهای کشور ما است؛ این یک فرصت بزرگ است. عرض کردیم، جمعیّت جوان کشور ــ از پانزده سال تا سی سال ــ یک حجم عظیم از ملّت ما را تشکیل میدهند؛ این خودش یک ظرفیّت است.
تعداد ده میلیون دانشآموختهی دانشگاهها را داریم؛ ده میلیون از جوانهای ما در طول این سالها از دانشگاهها فارغالتّحصیل شدند. همین حالا بیش از چهار میلیون دانشجو داریم که اینها در طول چند سال آینده فارغالتّحصیل میشوند؛ جوانان عزیز بدانند، این چهار میلیونی که میگویم، 25 برابر تعداد دانشجو در پایان رژیم طاغوت است؛ جمعیّت کشور نسبت به آن موقع شده دو برابر، امّا تعداد دانشجو نسبت به آن موقع شده 25 برابر؛ امروز ما این تعداد دانشجو و فارغالتّحصیل داریم.
علاوهی بر اینها، میلیونها نیروی مجرّب و ماهر داریم. ببینید، همینهایی که در دوران جنگ به داد نیروهای مسلّح ما رسیدند. در دوران جنگ تحمیلی، یکی از مشکلات ما، از کار افتادن دستگاههای ما، بمباران شدن مراکز گوناگون ما، تهیدست ماندن نیروهای ما از وسایل لازم ـ مثل وسایل حمل و نقل و این چیزها ـ بود.
یک عدّه افراد صنعتگر، ماهر، مجرّب، راه افتادند از تهران و شهرستانها ـ که بنده در اوایل جنگ خودم شاهد بودم، اینها را میدیدم؛ اخیراً هم بحمدالله توفیق پیدا کردیم، یک جماعتی از اینها آمدند؛ آن روز جوان بودند، حالا سنّی از آنها گذشته، امّا همان انگیزه و همان شور در آنها هست ـ رفتند داخل میدانهای جنگ، در صفوف مقدّم، بعضیهایشان هم شهید شدند؛ تعمیرات کردند، ساختوساز کردند، ساختوسازهای صنعتی؛ این پلهای عجیبوغریبی که در جنگ به درد نیروهای مسلّح ما خورد، امکانات فراوان، خودرو، جادّه، امثال اینها، بهوسیلهی همین نیروهای مجرّب و ماهر بهوجود آمد؛ امروز هم هستند، امروز هم در کشور ما الیماشاءالله؛ تحصیلکرده نیستند، امّا تجربه و مهارتی دارند که گاهی از تحصیلکردهها هم بسیار بیشتر و بهتر و مفیدتر است؛ این هم یکی از امکانات نیروهای ما است؛ هم در کشاورزی این را داریم، هم در صنعت داریم.»
ب- ثروتهای مادی:
امروزه منابع مادی همچنان از جایگاه و اهمیت ویژهای در نظام سرمایهداری غرب برخوردار است، تا جایی که همین مسئله سبب شده تا کشورهای مذکور همواره با چشم طمع، منابع و منافع سایر کشورها را مورد توجه و بعضاً چپاول قرار دهند، این مشکل در حدی است که در بسیاری از موارد این رویکرد منجر به بروز جنگهای گسترده یا حتی اشغال و استعمار دیگر کشورها گشته است، این موضوع از آن جهت حائز اهمیت است که بدانیم، در بسیاری از ممالک جهان، منابع کسب درآمد در حدی محدود است که، مالیات به عنوان مهمترین منبع درآمدی آنها شناخته می شود، اما سایر منابع تولید ثروت در جهان کدامند و کدامیک از این موارد را باید در ردیف مؤلفههای تولید ثروت در ایران معرفی کرد؟
زیرساختهای شهری: زیرساختهای هر کشور یکی از مهمترین مؤلفههای اثرگذار در تولید ثروت محسوب میشود و کشور ایران کشوری است که از این نظر در مقایسه با اکثر کشورهای همسایه و حتی در قیاس با بسیاری از کشورهای جهان، از شرایط بسیار مناسبی برخوردار است و این در حالی است که برنامه رشد و گسترش زیرساختهای کشور همچنان در دستور کار مسئولین قرار داشته و با سرعت ادامه دارد.
رهبر انقلاب اسلامی (دامه برکاته) در سخنرانی 1/1/93 در این رابطه فرمودند: «یک ظرفیّت دیگری که در کشور وجود دارد، زیرساختهای نرمافزاری و سختافزاری است؛ نرمافزاری مثل این سیاستهای اصل 44، سند چشمانداز و این کارهایی که در این چند سال انجام گرفته و همچنین زیرساختهای گوناگون مثل جاده و سدّ و پل و کارخانه و امثال اینها؛ اینها زمینههای بسیار خوبی برای پیشرفت اقتصاد کشور است، اینها ظرفیّتهای یک کشور است.»
ایشان مجدداً در تاریخ 20/12/93 در بیان برخی از مؤلفههای زیربنایی کشور اضافه میکنند که: «سرمایههای زیربنایی [مثل] راه و سد؛ امروز بیش از ششصد سد در کشور در اندازههای مختلف وجود دارد؛ انقلاب اسلامی این کشور را در وضعیتی تحویل گرفت که حدود ده پانزده سد در سرتاسر کشور بود؛ امروز ششصد و اندی سد در کشور هست؛ در اندازههای بزرگ و کوچک؛ بعضی از آنها بسیار مهم و بزرگ [است]. مسئلهی راه هم همینجور، آمارهای راه هم آمارهای خوبی است.»
راههای ترانزیتی: برخی از کشورها با استفاده از موقعیت ترانزیتی کشورشان، بخش عمده درآمد خود را از طریق اخذ عوارض عبور و مرور کالا و مسافر خارجی کسب میکنند، در اینگونه کشورها معمولاً دروازههای کسب و کار و تجارت شامل: مناطق آزاد تجاری، بندرگاهها و فرودگاهها، انواع آبراههها مانند، کانال سوئز و انواع بزرگراهها و راههای ریلی بزرگی است، که در مسیر مبادلات تجاری جهان مورد استفاده تجار و سایر بخشهای اقتصادی و حتی غیر اقتصادی جهان قرار میگیرند، گفتنی است که کشور ایران که در جریان جنگ جهانی دوم به واسطه موقعیت جغرافیایی خود، پل پیروزی نام گرفت، یکی از معدود کشورهایی است که به عنوان حلقه واسط بین سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا، از ظرفیت بسیار خوبی برای کسب درآمد از این طریق برخوردار است.
اهمیت ظرفیتهای ترانزیتی منطقه، در بیانات تاریخ 02/07/83 رهبر معظم انقلاب اینگونه مورد اشاره قرار میگیرد: «تنگه، اینجاست؛ مسیرهاى کشتیرانى اینجاست؛ نقطهى مرکزى و اتصال شرق و غرب دنیا هم اینجاست؛ بنابراین اینجا را خیلى دوست دارند؛ دوست دارند اینجا را ببلعند؛ دوست دارند اینجا مال خودشان باشد.» و در تاریخ 20/12/92 نیز بار دیگر تأکید میکنند که: « ظرفیت و مزیت جغرافیایی؛ دسترسی به آبهای آزاد، موقعیت چهارراهی شمال و جنوب و شرق و غرب که مسئلهی ترانزیت را - که مسئلهی بسیار مهمی است - برای ما توضیح میدهد.»
ظرفیتهای صنعتی: تولید کالا و محصولات صنعتی عرصه دیگری است که به یک منبع درآمدی عظیم برای بسیاری از کشورها جهان مبدل شده است، البته تعدادی از کشورها مانند؛ آلمان با تهیه و تولید محصولات پیچیده و مدرن صنعتی، گروهی مانند؛ کُره جنوبی با تولید محصولات نه چندان پیچیده و برخی از کشوره مانند؛ چین عمدتاً از طریق مهندسی معکوس و تولید هر نوع محصول صنعتی، به کسب ثروت از این طریق مبادت مینمایند، در این زمینه نیز جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب اسلامی و بهخصوص در دهه اخیر رشد بسیار خوبی داشته و از ظرفیت بالقوه فراوانی برای گسترش کار در این عرصه برخوردار است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی(دامه برکاته) در تاریخ 20/12/92 این موضوع را اینگونه مورد تأکید قرار میدهند: «این موضوع را ظرفیتهای صنعتی و معدنی، متنوع است و انبوه. رتبهی هفده در اقتصادهای جهان - که این جزو آمارها و گزارشهای بینالمللی است - با حدود هزار میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی.»
شرایط و موقعیتهای کشاورزی: محصولات کشاورزی یکی از مهمترین و حیاتی ترین نیازهای بشر و یکی دیگر از روشهای تأمین درآمد به شمار میرود و از همین رو پارهای از کشورها با توسعه کشاورزی در بخشهای مختلف مانند؛ تولید محصول استراتژیک گندم و حبوبات، باغداری، دامداری، زنبورداری و سایر عرصه های مرتبط یا تولید کالاهای جانبی، نبض بازار محصولات کشاورزی در رقابتهای بین المللی را در دست گرفته و به قدرتهای بزرگ در این عرصه تبدیل شده اند، کشور هلند یکی از کشورهایی است که در این زمینه از رشد نسبتاً خوبی برخوردار بوده و لبنیات آن شهرت جهانی دارد.
تلاشهای صورت گرفته از سوی مراکزی مانند؛ قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء(ص) که در سالهای اخیر، منجر به احیاء صدها هکتار زمین بایر در دل مناطق کویری کشور گردید، بیانگر آن است که با توجه به شرایط اقلیمی و زمینهای بایر فراوان موجود موجود در کشور، عرصه کشاورزی از ظرفیتهای بالقوه و بالفعل فراوانی برای تولید ثروت و ایجاد اقتصاد مقاومتی برخوردار است و قطغاً بکارگیری تکنولوژی جدید میتوان این ظرفیت را مضاعف و در حد مطلوبی بارور سازد.
بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) در مورد ظرفیتهای کشاوری ایران در یکی از سخنرانیهای خود خطاب به مردم فرمودند: «عمده چیزی که در ایران، خاصیتی که در ایران بود کشاورزی بود، کشاورزی ایران غنی بود و محصولاتش زائد بود بر آن مقداری که احتیاج داشت و باید صادر کننده باشد و ما امروز وارد کننده هستیم و هرچه داریم باید از غیر، خارج بیاوریم، مراتع ما را، مراتعی که بسیار مراتع عالی است، به غیر دادهاند...» و قطعاً اینک که پس از سالها تلاش، وضعیت کشاورزی کشور در بسیاری از موارد تا حد خودکفایی و بلکه صادرات بهبود یافته است، باید بیش از پیش بر رهنمود رهبری مبنی بر اهمیت این عرصه و ظرفیتهای نهفته در آن توجه شود.
محصولات و صنایع دریایی: صنایع دریایی و صید و پرورش ماهی و سایر آبزیان یکی دیگر از منابع درآمدزا در کشورهایی است که از نعمت دسترسی به دریا به ویژه آبهای آزاد برخوردارند و به این واسطه گاهی از سایر امتیازات و ویژگیهای اقتصادی حوزه جغرافیایی سواحل خود مانند؛ نفت و گاز، مروارید و سایر مواد اولیه موجود در بستر دریاها و امثال آن نیز استفاده می کنند و جمهوری اسلامی ایران از کشورها پیشتاز در این عرصه محسوب می شود. امام خامنهای با اشاره به این مؤلفه در تاریخ 1/1/93 فرمودند: «این [برخورداری از ظرفیتهای دریایی] برای کشور ما هست و در جنوب به دریای آزاد و در شمال به آبهای محدود منتهی میشود.»
نفت و گاز و سایر مواد معدنی: فروش نفت و گاز و کشف و استخراج مواد اولیه و عرضه آن در بازارهای بین المللی، یکی دیگر از روشهای مرسومی است که در برخی از موارد سابقه ای دیرینه داشته و درآمدهای کلانی را نصیب کشورهای برخوردار از این نعمت ساخته و هم اکنون نیز، کشورهای متعددی مانند؛ ایران با استخراج انواع مواد اولیه و سایر کشورهای نفت خیزِ حوزه خلیج فارس را می توان در این گروه جای داد.
امام خامنهای در این باره در تاریخ 20/12/92 میفرمایند: «یک ظرفیت دیگر [از ظرفیتهای کشور که جزو انگیزهها و عوامل تهیهی سیاستهای اقتصاد مقاومتی است] سرمایههای معدنی است. رتبهی اول نفت و گاز [هستیم] که سال گذشته بنده اول سال گفتم، ما در مجموع دارایی نفت و گازِ زیر زمین، در دنیا اولیم؛ در گاز دوم، در نفت هم دوم یا سوم؛ اخیراً آقای رئیسجمهور یک گزارشی به من دادند که در خصوص گاز اولیم، در نفت قطعاً دومیم، این خیلی چیز مهمی است؛ هیچ کشوری در دنیا به قدر ایران ما نفت و گاز ندارد.
نفت و گاز رگ حیاتی امروز دنیا است، لااقل امروز اینجور است، تا سالها هم اینجور خواهد بود؛ حالا کِی بشریت از نفت و گاز خلاص بشود، بینیاز بشود، معلوم نیست. این مادهی حیاتی و اصلی، در کشور شما از همهی دنیا بیشتر است؛ این ظرفیت کمی است؟ این چیز کوچکی است؟ حالا این نفت و گاز بود، سرمایههای معدنی دیگر [هم همینجور]: معادن طلا، معادن سیمان، معادن فلزهای کمیاب و فلزهای ارزشمند. گزارشهایی که به ما میرسد خیلی گزارشهای تکاندهندهای است در برخی از بخشها؛ این ظرفیتهای معدنی کشور است.»
البته رهبر معظم انقلاب؛ اتکاء بیش از حد به این روش یعنی اتکاء بیش از حد به درآمد حاصل از صادرات نفت خام را مغایر پیشرفت دانسته و در تاریخ 17/7/92 میفرمایند: «بعضی از کشورها ممکن است تولیدات زیرزمینیِ خودشان را، نفت خودشان را، بشکههای نفت را، منتقل کنند به صاحبان ثروت و علم در دنیا، محصولات آنها را بخرند، یک ظاهرِ پیشرفتی هم ممکن است بهوجود بیاید امّا این پیشرفت نیست.»
ظرفیتهای علمی و تکنولوژیکی: تولید علم و فروش تکنولوژی از روشهای نوینی محسوب می شود، که از بالاترین کارآیی و کمترین عوارض نامطلوب در ابعاد مختلف برخوردار است و در کشورهای پیشرفتهای مانند؛ ژاپن تا حدود زیادی به یک جایگزین مطلوب به جای صدور انبوه کالاهای حجیم صنعتی قرار گرفته است، البته صدور تکنولوزی از سوی این کشورها به معنای دست کشیدن از درآمد تولیدات صنعتی نبوده، بلکه اینگونه کشورها تلاش دارند با استفاده از امکانات سایر کشورها، بخش تولید را به نزدیکترین نقطه از بازار بینالمللی در نقاط مختلف دنیا و نزدیکترین محل به مواد اولیه و نیروی انسانی ارزان قیمت انتقال دهند تا ضمن جلوگیری از تخریب محیط زیست خود، کمترین هزینه به آنها تحمیل و بالاترین سود را عاید خویش نمایند، رشد پرشتاب علوم نوین در ایران نشان داده که کشور ما میتواند در این زمینه نیز از موقعیت خوبی برخوردار باشد.
این موضوع چیزی است که دوست و دشمن بر وجود آن اذعان دارند و رهبر معظم انقلاب نیز در تاریخ 20/12/93 در مورد آن میفرمایند: «ما در بسیاری از مسائل دیگر هم در عین تحریم توانستهایم به نقطههای بسیار برجسته و بالا دست پیدا کنیم؛ یک مثال آن، تولید علم است؛ یک مثال آن، صنعت و فناوری است؛ در اینها ما تحریم بودیم، الان هم تحریم هستیم. در مورد دانشهای پیشرفته و روز، الان هم درهای مراکز علمی مهم بِروز دنیا به روی دانشمند ایرانی و دانشجوی ایرانی بسته است، امّا درعینحال، ما در نانو پیشرفت کردیم، در هستهای پیشرفت کردیم، در سلّولهای بنیادی پیشرفت کردیم.»
موقعیت جغرافیایی: شاید پذیرش این موضوع که شرایط جغرافیایی بتواند به عنوان یک مؤلفه تولید ثروت مورد توجه قرار گیرد کمی سخت باشد، اما علاوه بر اثر غیر قابل انکار این مؤلفه بر موضوعاتی مانند؛ امنیت سرمایهگذاری، راههای ترانزیتی، شرایط جوی، گردشگری و امثال آن، مهمترین تآثیر آن را باید در این کلام رهبر معظم انقلاب اسلامی جستجو نمود که فرمودند: «ظرفیّت دیگر موقعیّت جغرافیایی ما است؛ ما با پانزده کشور همسایه هستیم که اینها رفتوآمد دارند. حمل و نقل ترانزیت یکی از فرصتهای بزرگ کشورها است؛ این برای کشور ما هست و در جنوب به دریای آزاد و در شمال به آبهای محدود منتهی میشود. در این همسایههای ما، در حدود 370 میلیون جمعیّت زندگی میکنند که این مقدار ارتباطات و همسایهها، برای رونق اقتصادی یک کشور یک فرصت بسیار بزرگی است. این علاوه بر بازار داخلی خود ما است؛ یک بازار 75 میلیونی که برای هر اقتصادی، یک چنین بازاری بازار مهمّی است.» 1/1/93
صنایع و سایر توانمندیهای نظامی: موقعیت جغرافیایی و استراتژیکی و برخورداری از پشتوانههای مردمی قوی در حمایت از نیروهای مسلح و همچنین در اختیار داشتن تجهیزات و تکنولوژیهای نوین نظامی و همچنین تولید انواع تجهیزات دفاعی و صادرات تعداد زیادی از این محصولات به حدود 40 کشور جهان، یکی دیگر از مولفههای قدرت و ثروت به شمار رفته و نقش اساسی در ایجاد امنیت اجتماعی و اقتصادی برعهده دارد و این مورد نیز موضوعی است که در ایران از یک موقعیت کاملاً ویژه و برتری ساز برخوردار است.
موقعیت گردشگری و جاذبههای توریستی: یکی دیگر از ظرفیتهای استثنایی کسب درآمد، متعلق به کشورهایی است که از جاذبه های تاریخی و طبیعی و موضوعات مختلف دیگر مانند؛ پزشکی، فرهنگی و سایر موارد مشابه آن برای گردشگری برخوردار بوده و به عنوان کشوری توریستی شناخته می شوند، ایران، ایتالیا، چین و ژاپن نمونه این کشورها هستند.
البته نباید فراموش کنیم که امتیاز برخورداری از مواهبی مانند؛ علم و دانش و تکنولوژیهای نوین یا نفت و گاز و سایر مواد اولیه، آنگاه مضاعف می شود که ضمن اجتناب از افراط و تفریط در مصرف منابع، به جای خام فروشی یا عرضه اینگونه کالا و خدمات به شکل مواد اولیه و ثانویه، تمام حاصل کار در چرخه تولید داخلی، در قالب محصولات نهایی طراحی و عرضه شوند و به عبارت دیگر با استفاده بهینه از فرصتهایی که در اختیار داریم، بر ارزش افزوده کالا و خدمات خویش بیفزاییم.
به این ترتیب در پاسخ به بخش دوم سوال، یعنی علت برخورداری مردم ایران از این مواهب، باید گفت؛ که اولاً خداوند به حد شایستگیها و ظرفیتهای هر قوم، مردم آن قوم را از نعمات خود بهره مند میسازد، مشروط بر اینکه در راه درست و به شکل صحیح از آن استفاده نماید، همچنانکه قوم حضرت سلیمان نبی(ع) را تا مادامیکه در مسیر حق قرار داشتند در نعمات خود غرق ساخته بود و ثانیاً شاید این عنایت به واسطه رسالتی است که در گستراندن عدالت و رشد و تعالی انسانها بر عهده انقلاب اسلامی ایران قرار گرفته است.
در هر حال اعطای این ثروت عظیم الهی هر علتی که داشته باشد، قطعاً بهره بردن از آن بدون وجود یک اراده پولادین و عزم راستینِ توأم با توکل و ایمان واقعی به خداوند منان ممکن نیست، بنابراین؛ در چنین شرایطی نمی توانیم و نباید از خالی بودن خزانه و موضوعات ناامید کنندهای مانند؛ قطع یارانهها سخنی به میان آوریم، نباید تحریمها را مشکل اساسی و اصلی در بروز مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم تلقی نماییم و نباید شاهد گرانی کالا و خدمات یا حذف طرحهای پر خیر و برکتی مانند؛ طرح مسکن مهر باشیم، بلکه باید با استفاده بهینه از منابع و امکانات و رفع نواقص موجود در اینگونه طرحها و ایجاد یک موقعیت برتریساز، از این نعمات خدادادی بهترین بهره را عاید کشور و مردم خود سازیم، چرا که در غیر اینصورت نه تنها در حق خود جفا کردهایم، بلکه مدیون نسلهای بعد و مورد لعن و نفرین آیندگان خواهیم بود.
به توجه به مطالب فوق، از دولت محترم تدبیر و امید انتظار می رود، تا با سرپنجه تدبیر خود، ضمن رفع اشکالات سهوی و برطرف کردن کاستیها و نواقص مغفول گذشته، مدبرانه و هوشمندانه شرایط را به گونهای برای استفاده از ظرفیتهای موجود کشور فراهم نماید که امیدها را مضاعف و تلاشها برای سرعت بخشیدن به مسیر رو به رشد کشور را تسریع و امکان سوء استفاده را از دشمنان این مرز و بوم سلب نماید.
فراموش نکنیم که با توجه به داراییهایمان، اولاً نیاز دیگران به ما، بیش از نیاز ما به آنهاست و ثانیاً به یاد داشته باشیم که نتایج بررسیها و گزارشهای اقتصادی نشان میدهد که، تاثیر تحریمها بر اقتصاد کشور در حدی نیست که توسط دشمن یا برخی از افراد مغرض، نادان و بعضاً فرصت طلب، جلوه داده میشود و قطعاً این فشارها برای کشوری مانند ایران با ظرفیتهایی که در اختیار دارد، قابل تحمل و اغماض است.
باید توجه داشته باشیم، این تحریم نیست که بروز مشکلات اقتصادی را در پی داشته، بلکه بیش از آن، آثار مخرب سوء استفاده فرصت طلبان زیاده خواه از موقعیت تحریم و تاثیرات روانی تحریم بر افکار عمومی جامعه بوده که مشکلات را تشدید نموده است، از همین رو باید ضمن رعایت تمام جوانب کار در برخوردها، رفتارها، گفتارها و تعاملات داخلی و بینالمللی، با اجرای برنامههای علمی و عملی هدفمند و توجه ویژه به اقدامات کاربردی از جمله؛ شایستهسالاری و تقویت و توسعه سیستمهای نظارتی، درپی ریشه کن نمودن عوارض جانبی تحریمها و قطع دست دشمنان و فرصت طلبان باشیم.
و کلام آخر اینکه باید باور کنیم که ما می توانیم و خواستن توانستن است، همانگونه که رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) سالها پیش فرمودند: «ما می توانیم» و دانشمندان و جوانان این مرز و بوم در بسیاری از عرصه ها، امکان تحقق این استراتژی را به اثبات رساندند.
این کلام امام(ره) به قدری عمیق و امید آفرین است که جانشین برحق ایشان، امام خامنه ای (دامه برکاته) نیز همواره و به اَشکال مختلف بر اهمیت و ضرورت آن تأکید نموده و با ذکر مصادیق گوناگون مانند؛ ضرورت توجه جدی به تولید علم و دانش به ویژه در عرصه های نوین، ضرورت طراحی استانداردهای بومی، ضرورت الگوسازی، ضرورت توسعه کشاورزی، ضرورت توسعه صنعت و حتی نکاتی مانند؛ اهمیت جهانی سازی زبان فارسی و انبوهی از دیگر موارد مشابه، بارها اجرای این راهبردها را از مسئولین کشور مطالبه کرده اند تا جایی که در سخنرانی 17/7/92 فرمودند: «پیشرفت آنوقتی است که "درونزا" باشد، آنوقتی است که متّکی به استعداد درونی یک ملّت باشد. وزن و اعتبار کشورها و دولتها و ملّتها هم وابستهی به همین درونزایی است. اگر چنانچه از درون، یک حرکتی، جهشی، رشدی به وجود آمد، به یک کشور، به یک ملّت، وزن میدهد، اعتبار میدهد، ارزش میدهد، ابّهت میدهد.»
امید است، با عنایت الهی و کمک متقابل مردم و مسئولین در کوتاهترین زمان ممکن و با بهترین کمیت و کیفیت شاهد تحقق رهنمودها و راهبردهای معظمله باشیم. انشاالله.
* احمدرضا هدایتی