سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی و اقتصادی و تحلیل های روز


مخالفان خواهان کاهش اختیارات پادشاه، افزایش اختیارات پارلمان و تغییر شیوه برگزاری انتخابات پارلمان و تشکیل کابینه از میان اکثریت پیروز انتخابات پارلمانی هستند.
دادگاهی در بحرین 13 شهروند این کشور را به دلیل اتهاماتی از جمله ارتباط با ایران به زندان و لغو تابعیت محکوم کرد.
به گزارش عصرایران به نقل از سایت شبکه سی ان ان، دادگاه، اتهامات ادعایی علیه این افراد را به همراه داشتن سلاح، ایجاد سازمان سیاسی و انتقال غیرقانونی اطلاعات با ایران اعلام کرده است.
این احکام زندان بین 5 تا 15 سال است که روز چهارشنبه توسط دادگاه جنایی بحرین صادر شد.
مشارکت در تظاهرات، ارتباط غیرقانونی با ایران، ایجاد سازمان سیاسی با هدف حمله به زندان ها و آزادسازی زندانیان از جمله اتهامات این افراد اعلام شده است.
دولت بحرین بارها برای سرکوب مخالفان سیاسی و مسالمت آمیز از اتهامات تروریستی، علیه آنها استفاده می کنند.

خانواده "حسن آدم" مخالف بحرینی که خود به 5 سال و فرزندش به 7 سال زندان و لغو تابعیت محکوم شد

حکم زندان و لغو تابعیت 13 بحرینی به اتهام ارتباط با ایران

مخالفان در بحرین از سال 2011 تاکنون اعتراضات مسالمت آمیزی را علیه حکومت این کشور دنبال می کنند.
مخالفان خواهان کاهش اختیارات پادشاه، افزایش اختیارات پارلمان و تغییر شیوه برگزاری انتخابات پارلمان و تشکیل کابینه از میان اکثریت پیروز انتخابات پارلمانی هستند.
مخالفان در بحرین همچنین خواهان رفع تبعیض مذهبی در این کشور هستند. بحرین با وجود داشتن اکثریت شیعه توسط خانواده سنی مذهب "آل خلیفه" اداره می شود. معترضین شیعه معتقدند حکومت آل خلیفه برای تغییر ترکیب جمعیت این کشور و کاهش نسبت شیعیان تلاش می کنند. لغو تابعیت بحرینی شیعیان و اعطای تابعیت این کشور به شهروندان سنی مذهب از دیگر کشورها از جمله اقدامات دولت منامه برای تغییر بافت جمعیتی این کشور است.
دولت ایران بارها هر گونه دخالت در امور داخلی بحرین را رد کرده و تنها خواهان تعامل دولت منامه با معترضین مسالمت آمیز شده است."ریم خلف" وکیل بخشی از این متهمان در این باره به سی ان ان گفت: 9 نفر از موکلان من با مجازات لغو تابعیت بحرینی و تحمل 7 تا 15 سال زندان محکوم شدند.
این وکیل دادگستری درباره اتهام متهمان هم گفت: تنها یکی از متهمان به همراه داشتن سلاح اعتراف کرد. این متهمان، به اتهاماتی از جمله ارتباط غیرقانونی و جاسوسی برای ایران، ایجاد سازمان تروریستی، تحریک به ارتکاب جرائم تروریستی، عضویت در سازمان تروریستی، ,آموزش استفاده از سلاح و دریافت پول و کمک از کشور خارجی متهم هستند.این وکیل دادگستری، مجازات صادر شده علیه موکلانش را شدید توصیف کرد و گفت: علیه این احکام، تقاضای تجدید نظر خواهم کرد. متهمان کم سن هستند اما در احکام صادر شده به این موضوع توجهی نشده است.
وی افزود: افرادی که تابعیت آنها لغو یا پس گرفته شده است اصالتاً این تابعیت را کسب کرده اند.
دو سال پیش هم دادگاهی در بحرین تابعیت بحرینی 21 فعال سیاسی این کشور را لغو کرد. در میان این افراد نمایندگان سابق پارلمان و سیاستمداران پناهنده در کشورهای خارجی وجود داشتند.مخالفان دولت بحرین، این احکام مجازات را سیاسی و نه قضایی می دانند.




درست است که اقتدار ملی، اطلاعاتی و نظامی ایران ، در حد قابل قبولی است و این از نگرانی ها می کاهد اما "دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد" و نباید دچار غرور شد.
ایران و داعشعصرایران - رحمانی فضلی وزیر کشور، اخبار مبنی بر «حضور افرادی با ظاهر نیروهای داعش در اردبیل و دعوت آنها از مردم برای پیوستن به این گروهک» را تکذیب کرد. (ایسنا 4 مرداد 93)

روزی که نیروهای داعش ، بناگاه سر از موصل در آوردند ، خیلی ها شگفت زده شدند: "چطور یک گروه کوچک توانست دومین شهر بزرگ عراق را به این راحتی تصرف کند؟"
اما کسانی که از عقبه داعش خبر داشتند ، کمتر تعجب کردند چه آن که می دانستند این "گروه کوچک" تنها قله نمایان یک کوه یخی است.
اگر داعش ، توانست در مدتی کمتر از یک ماه ، بیش از 20 درصد کشور عراق را به تصرف خود درآورد (ایران در جنگ 8 ساله هرگز نتوانست این مقدار از خاک عراق را تصرف کند) ، به خاطر آن بود که از مدت ها پیش از حمله، در سایه غفلت مقامات عراقی - که درگیر انتخابات و دعواهای جناحی و قومی بودند - پیش زمینه های این حضور اشغالگرانه در زیر پوست جامعه عراق ، آرام آرام فراهم شده بود و در روز موعود، تا مسوولان بغداد خواستند بجنبند و به خود آیند، کار از کار گذشته بود و "محصول مشترک برخی کشورهای عربی" ، بر ارتش عراق غلبه کرد.
تردیدی نیست که ایران با عراق ، تفاوت های بنیادین دارد: از نوع حکومت گرفته تا بافت جمعیت و از قدرت نظامی تا اشراف اطلاعاتی . بنابراین ، تکرار فاجعه عراق در ایران، در شرایط کنونی ، بسیار دور از ذهن است اما واقعیت این است که همان طراحانی که وضعیت سوریه و عراق را بدینجا رسانده اند، عداوت بیشتری با جمهوری اسلامی دارند و حتماً توطئه های زیادی برای به آشوب کشاندن ایران دارند. آنها اگر تا کنون این کار را نکرده اند، به خاطر آن بوده که نتوانسته اند.
کار دشمن ، فقط آوردن پول در داخل چمدان های برای رسانه ها(!) نیست. دشمن اینک در اندیشه اقدام میدانی است و اگر بتواند جای پای خود را در سوریه و عراق تثبیت کند ،بدش نمی آید که هدف بعدی ( و اصلی) اش ، ایران باشد.
درست است که اقتدار ملی، اطلاعاتی و نظامی ایران ، در حد قابل قبولی است و این از نگرانی ها می کاهد اما "دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد" و نباید دچار غرور شد. یادمان نرفته که در سال پایانی جنگ(1367) ، گروهک منافقین توانست در عمق خاک ایران پیشروی کند تا تنگه چهارزبر در 34 کیلومتری کرمانشاه پیش بیاید و اگر نبود رشادت های شهید صیاد شیرازی و سایر نیروهای سپاه و بسیج و ارتش ، معلوم نبود که پایان ماجرا در میان فرار مردم  بی دفاع منطقه چه می شد. این هم یادمان نرود که هم اکنون نیروهای داعش و ارتش عراق در استان دیاله که هم مرز ایران است درگیرند.
انتظار این که بتوانند الگوی عراقی - سوری داعش را در ایران اجرا کنند، با توجه به شرایط و مقتضیات کنونی ، صفر است اما حتم باید داشت که تلاش برای جذب ناراضیان به ویژه در برخی مناطق، از اهداف مصوب داعش سازان است. نشانه های این طرح را می توان در برنامه های تبلیغی و ماهواره آنان برای شکاف در وحدت ملی ایرانیان با تأکیدات غلو شده بر مباحث قومی و مذهبی دید.
ایرانیان البته در طول تاریخ تا دوره معاصر نه در شعار که در عمل ثابت کرده اند برغم تمام مشکلاتی که در گذر دوران حادث شده است، اتحاد ملی را همچون پدیده ای مقدس پاس داشته اند. بنابراین ، باز هم داعش سازان نخواهند توانست وحدت ملی و تمامیت ارضی ایران ما را خدشه دار سازند اما باید مواظب بود که نتوانند حتی زخمی کوچک بزنند.راهبردی که نباید ولو با صرف هزینه های بالا در پیش گرفت این است که نباید گذاشت داعش در عراق تثبیت شود چه آن که در این صورت، برای اقدامات ضدایرانی اش ، تشجیع خواهد شد. داعشی ها ، وقتی به عراق حمله کردند که در سوریه به ثبات نسبی رسیدند.
اشتباه عراقی ها در پرداختن به دعواهای جناحی و غفلت از دشمن بیرونی را در ایران تکرار نکنیم.

کانال سوئز دوم با طول 72 کیلومتر شامل 35 کیلومتر حفاری خشک و 37 کیلومتر توسعه و عمیق سازی کانال سوئز فعلی است.
مصر به دنبال حفر کانال سوئز -2دولت مصر قصد دارد یک کانال جدید موازی با کانال سوئز حفر کند. 

به گزارش عصرایران به نقل از رویترز، قرار است پروژه احداث کانال جدید با هزینه 4 میلیارد دلار و در مدت زمان یک تا سه سال اجرا شود. 

عبدالفتاح سیسی رئیس جمهور مصر در مراسمی با فشار دادن یک کلید، نخستین انفجار در پروژه احداث کانال سوئز دوم را آغاز کرد. کانال سوئز جدید 72 کیلومتر طول خواهد داشت.
  
این طرح توسعه ای برای منطقه فعلی محل ساخت کانال سوئز خواهد بود. 
کانال سوئز دوم با طول 72 کیلومتر شامل 35 کیلومتر حفاری خشک و 37 کیلومتر توسعه و عمیق سازی کانال سوئز فعلی است. 

کانال سوئز فعلی با 190 کیلومتر طول دارد و کانال دوم، شاخه ای از کانال اصلی خواهد بود. 
 
"مهاب ممیش" رئیس اداره کانال سوئز ادامه داد: این پروژه یک میلیون فرصت شغلی برای مصری ها ایجاد خواهد کرد. شرکت های مصری و خارجی در این پروژه مشارکت خواهند کرد. 
 
به گفته سیسی، هزینه های احداث کانال جدید از طریق فروش سهام هایی در میان مردم مصر تامین می شود. 
 
کانال سوئز که از خاک مصر می گذرد و دریای مدیترانه را به دریای سرخ متصل می کند. کانال سوئز کوتاه ترین راه دریایی میان اورپا و آسیاست. 

کانال سوئز سالانه 5 میلیارد دلار درآمد دارد که منبع درآمد اصلی برای مصر به شمار می آید. 

طرح احداث کانال جدید تحت نظارت هیاتی از وزیران کابینه و همزمان نیروهای مسلح مصر انجام می شود. همچنین نیروهای مسلح مصر بخشی از طرح احداث کانال جدید را اجرا خواهد کرد. 
 
با این حال هنوز به طور مشخص نیست دقیقا چه شرکت هایی مسؤولیت اجرای این کانال جدید را برعهده می گیرند. 

رویترز می نویسد: میلیون ها مصری زیر خط فقر زندگی می کنند. در شهرهای مصر روزانه برای ساعت های زیاد برق قطع می شود.  قطع برق حتی در مناطق مرفه نشین قاهره نیز دیده می شود.

ساخت کانال سوئز فعلی به طول 193 کیلومتر حدود 10 سال (بین سال های 1859 تا 1869 ) طول کشید.

درآمد کانال سوئز در سال 2010 به حدود 5 میلیارد دلار رسید. کانال سوئز مهمترین آبراه حمل و نقل دریایی در جهان است زیرا 40 درصد از حرکت و حمل و نقل کشتی های حمل مسافر و کالا در جهان از طریق این آبراه انجام می شود. کانال سوئز همچنین کشورهای جنوب شرق آسیا را به اروپا و آمریکا متصل می کند.

مصر به دنبال احداث کانال سوئز -2


نماهایی از کانال سوئز


مصر به دنبال احداث کانال سوئز -2

مصر به دنبال احداث کانال سوئز -2

معلوم نیست در جلسه میان هیئت بلند پایه شورای عالی امنیت ملی کشورمان و مسعود بارزانی چه گذشت اما هر چه بود رییس اقلیم کردستان رویای کشور مستقل کرد را برای مدتی فراموش کرده است / بیش از 50 افسر ارشد عراقی ساعاتی قبل از هجوم داعش و سایر گروه های مسلح اقدام به فرار از موصل کردند.
در عراق چه می گذرد؟
عصرایران ؛ داوود شریفی - در نوشتار گذشته، آنچه در سوریه می گذرد را با توجه به واقعیت های میدانی بررسی کردیم. امروز نگاهی به عراق و آنچه در آن می گذرد خواهیم داشت. 

واقعیت این است که خروج امریکایی ها از عراق باعث ایجاد یک خلأ امنیتی در این کشور شد. این در حالی است که گروه های مسلح سنی مانند جیش الاسلام، جیش المجاهدین، گردان های بیست گانه انقلاب، انصار اهل سنت ،جیش نقشبندی (وابستگان حزب بعث به رهبری عزت الدوری - معاون صدام) از مخالفین اشغال این کشور توسط امریکایی ها بودند.

آنها نه تنها از ورود به فرآیند سیاسی عراق امتناع کردند بلکه پس از خروج سربازان امریکایی، در شرایط ناشی از این خلأ قدرت، ناتوانی دولت مرکزی، اختلافات شدید در سطح حاکمیت میان شیعیان، کردها و سنی ها و حتی در میان احزاب سیاسی شیعه به همراه فساد گسترده در دستگاه های دولتی، حکومت مرکزی را با چالش های امنیتی متعددی مواجه کردند. 

این گروه های مسلح به همراه "شاخه القاعده در عراق" که "هسته اصلی داعش" را تشکیل می دهد در شرایط ناشی از بحران سوریه، بن بست سیاسی پس از انتخابات عراق و دخالت دستگاه های اطلاعاتی خارجی، اقدام به اشغال بخش های وسیعی از شمال و غرب کشور کردند.

پاسخ این پرسش که چرا ارتش عراق نتوانست این شورش مسلحانه را سرکوب کند را باید در ساختار فرماندهی ارتش و پلیس در استان های سنی نشین جستجو کرد.

بیش از 50 افسر ارشد عراقی ساعاتی قبل از هجوم داعش و سایر گروه های مسلح اقدام به فرار از موصل کردند. برخی از این فرماندهان از ژنرال های برجسته ارتش بعث بودند که جریان سنی "متحدون" به رهبری "اسامه نجیفی" (رئیس پارلمان) در سال های گذشته در برابر تصفیه آنها از ارتش به شدت مقاومت می کرد.

جالب این است که استاندار نینوی، اثیل النجیفی (برادر اسامه نجیفی رئیس پارلمان) چند روز قبل از آغاز هجوم با صدور امریه حکومتی به نهادهای امنیتی هشدار داده بود که هیچ کس حق ندارد در برابر هجوم "مجاهدین" مقاومت کند و متخلفین در برابر دادگاه های نظامی و امنیتی محاکمه خواهند شد!خبرهایی از اردوگاه گروه های مسلح به گوش می رسد که نشان دهنده افزایش اختلاف این گروه ها با داعش است که عامل اصلی این اختلافات، سرپیچی گروه های مسلح از بیعت با داعش است. تنها "انصار اهل الاسلام" با داعش بیعت کرده است و درگیری نقشبندی ها (بعثی ها) با داعش نشان می دهد که بعید نیست تجربه اختلافات گروه های مسلح در سوریه، در عراق نیز تکرار شود که این مساله به نفع ارتش عراق تمام خواهد شد.

در این میان عدم ارزیابی دقیق نوری مالکی نخست وزیر به عنوان فرمانده کل نیروهای مسلح عراق از شرایط گروه های مسلح قبل از آغاز هجوم، ضعف بزرگ وی است. البته این علامت منفی به همان اندازه که در کارنامه او ثبت شده است در کارنامه جریان سنی متحدون نیز درج می شود. 

در بحران سیاسی این کشور، نوری مالکی و ائتلاف شیعه "دولت قانون" یکی از قفل های اصلی بن بست کنونی هستند. آنها معتقدند که به واسطه اینکه جریان سیاسی آنها بیشترین کرسی های پارلمان را از آن خود کرده اند باید نخست وزیر عراق را تعیین کنند.
با این حال ائتلاف"دولت قانون" به رهبری نوری مالکی فراموش کرده است که در انتخابات قبلی، آنها دومین لیست پیروز بودند و توافقلات سیاسی باعث شد تا مالکی به قدرت برسد. 

نخست وزیر عراق خودمحور است، خصلتی که ویژگی مشترک همه سیاستمداران عراقی است. البته باید دقت کرد که قانون اساسی که همه احزاب از شیعه، سنی و کرد به آن رای داده اند اختیارات گسترده ای در اختیار نخست وزیر قرار می دهد. به عنوان مثال همین قانون به وی اجازه می دهد تا دو سال بدون پارلمان، کشور را اداره کند. 
  
 یکی از عوامل اصلی ضعف مالکی را باید در احزاب شیعه جستجو کرد. اشخاصی مانند مقتدی صدر به تنهایی قادرند تا فرایند سیاسی را از مسیر عقلایی خویش خارج کنند، همین مقتدی صدر که شب قهر سیاسی می کند و روز آشتی می کند، شخصی که پس از بهم ریختن بصره و شهرک صدر به نام درس خواندن در قم، از عراق فرار می کند و پس از پا در میانی تهران، به بغداد نرسیده، درس های نخوانده قم را فراموش می کند.

"مجلس اعلای اسلامی عراق" که زمانی رویای مرجعیت سیاسی و مذهبی شیعیان عراق را در سر می پروراند هنگامی که رهبری به مقامات این تشکل توصیه می کنند تا همکاری بیشتری برای یکپارچگی ائتلاف سیاسی شیعیان انجام دهد "لا یکلف الله نفسا الا وسعها " سر می دهد. به زبان ساده شخصیت ها و جریانات سیاسی شیعه در عراق، به سختی به صراطی مستقیم می شوند!

در این میان، اصلی ترین ضامن حفظ عراق در شرایط موجود را باید در مرجعیت نجف و حضرت آیت الله سیستانی جستجو کرد. شخصیتی که به رغم دلگیری برخی، به خوبی می داند چه حرکتی را چه زمانی انجام دهد.

در هر صورت آینده سیاسی عراق را باید در مجموعه شرایط اجتماعی و سیاسی این کشور جستجو کرد. با انتخاب "سلیم الجبوری" به عنوان رییس پارلمان عراق و فواد معصوم به عنوان رییس جمهور این کشور به نظر می رسد شرایط سیاسی در حال رسیدن به یک ثبات نسبی است.

معلوم نیست در جلسه میان هیئت بلند پایه شورای عالی امنیت ملی کشورمان و مسعود بارزانی چه گذشت اما هر چه بود رییس اقلیم کردستان رویای کشور مستقل کرد را برای مدتی فراموش کرده است.

درباره نخست وزیر آینده عراق نیز به نظر می رسد نوری مالکی تا زمانی که ارتش و کمیته های دفاع مردمی در برابر داعش و گروه های مسلح موفقیت های قابل عرضه ای کسب نکند از حق ائتلاف دولت قانون به عنوان حزب سیاسی پیروز در تعیین نخست وزیر کوتاه نخواهد آمد.

خبرهایی از اردوگاه گروه های مسلح به گوش می رسد که نشان دهنده افزایش اختلاف این گروه ها با داعش است که عامل اصلی این اختلافات، سرپیچی گروه های مسلح از بیعت با داعش است. تنها "انصار اهل الاسلام" با داعش بیعت کرده است و درگیری نقشبندی ها (بعثی ها) با داعش نشان می دهد که بعید نیست تجربه اختلافات گروه های مسلح در سوریه، در عراق نیز تکرار شود که این مساله به نفع ارتش عراق تمام خواهد شد.

بستر اجتماعی اهل سنت عراق نیز چندان با ضوابط داعشی سازگار نیست و بسیار بعید است بخش خاکستری اهل سنت در درازمدت پذیزای این شرایط باشند. حتی عشایر عرب های سنی نیز که جنگجویان آنها در شورش مسلحانه دخالت فعال دارند نیز فاقد بستر اجتماعی یکپارچه در میان اهل سنت هستند. به عنوان مثال فردی مانند "شیخ علی حاتم" شیخ عشیره الدلیمی که مسلحین وابسته به این عشیره در کنار داعش و بعثی ها در اشغال موصل نقش برجسته ای داشتند در انتخابات گذشته پارلمان عراق تنها نتوانسته بود کمی بیش از شش هزار رای کسب کند!
به این ترتیب به نظر می رسد پایگاه اجتماعی گروه های مسلح در میان اهل سنت عراق بسیار ضعیف تر از پایگاه اجتماعی گروه های مسلح در میان اهل سنت سوریه است که این مساله باعث می شود در دراز مدت فعالیت این گروه ها را با چالش جدی مواجه گردد.



موسوی در گفتگو با مشرق مطرح کرد؛
"رئیس "مرکز مطالعات استراتژیک و روابط بین‌الملل" در مصاحبه خود به واکاوی اهمیت پیام رهبری در لزوم مسلح شدن کرانه باختری و تشریح نامه سردار سلیمانی خطاب به گروه های مبارز فلسطینی اقدام کرد.

گروه بین‌الملل مشرق- "سید امیر موسوی "رئیس "مرکز مطالعات استراتژیک و روابط بین‌الملل" و کارشناس مسائل منطقه‌ای درباره اهمیت دستور مقام معظم رهبری مبنی بر مسلح کردن کرانه باختری و نامه منتشر شده توسط سردار قاسم سلیمانی به سوالات خبرنگار مشرق پاسخ داد.

دو پیام
آقای موسوی با توجه به تحولات منطقه و جنگی که در غزه رخ داد، مقام معظم رهبری در سخنان خود به صراحت صحبت از لزوم مسلح کردن کرانه باختری کردند. از آن‌جایی که بسیاری از مردم بیش‌تر با نوار غزه آشنایی دارند، لطفاً درباره اهمیت کرانه باختری و مفهوم سخنان رهبر انقلاب برایمان توضیح بدهید.

منطقه کرانه باختری بعد از امضای قرارداد "اسلو" توسط یاسر عرفات با اسرائیل تا حد زیادی از معادلات بین‌المللی کنار رفت. ارتباطی در حال حاضر بین کرانه باختری و نوار غزه وجود ندارد، چرا که تنها جاده‌ای که بین این دو منطقه وجود داشته هم به دلیل ساکن شدن اسرائیلی‌ها در مناطق اشغالی بین این دو منطقه بسته شده است.

مرکز کرانه باختری شهر رام‌الله است که پایتخت حکومت خودگردان فلسطین به ریاست محمود عباس محسوب می‌شود. در این منطقه گروه "فتح" مستقر است که وابسته به جنبش آزادی‌بخش فلسطین است. البته این گروه از آن‌جایی که وابسته به یاسر عرفات و محمود عباس است در حال حاضر جنگ یا مبارزه‌ای با اسرائیل ندارد و بعد از قرارداد اسلو کاملاً خلع سلاح شده و سلاح‌های خود را تحویل رژیم صهیونیستی دادند.

نیروهای فتح اکنون به عنوان پلیس، مسئول حفاظت از اسرائیلی‌ها را دارند به گونه‌ای که نمی‌گذارند تظاهراتی صورت بگیرد یا تحرکاتی علیه منافع رژیم صهیونیستی انجام شود. در حقیقت به پلیسی برای حمایت از منافع اسرائیل تبدیل شده است. ارتش اسرائیل هم در این منطقه ایست بازرسی ایجاد کرده و حتی مسئولین فلسطینی در کرانه باختری هم باید هنگام عبور از این ایست‌ها مثل شهروندان عادی متوقف شوند. منطقه فرودگاه مستقلی ندارد و پروازهای این فرودگاه هم با اجازه رژیم صهیونیستی صورت می‌گیرد.

بعضی وقت‌ها هم که می‌بینید مردم در کرانه باختری با ارتش اسرائیل درگیر شده‌اند به این خاطر است که نیروهای این ارتش به هر منطقه‌ای در کرانه باختری که اراده کنند می‌توانند بروند. گاهی هم رخ می‌دهد که مردم در حمایت از نوار غزه تظاهرات می‌کنند و ارتش اسرائیل هم به خانه‌های مردم حمله می‌کند و حتی نمایندگان پارلمان کرانه باختری را هم دستگیر می‌کنند.

درباره کرانه باختری در مقایسه با غزه چند نکته اهمیت دارد: اول این‌که کرانه باختری هم از نظر جمعیت و هم از نظر مساحت بسیار بزرگ‌تر از نوار غزه است، این منطقه بیش از 5،600 کیلومتر مربع مساحت و بیش از دو میلیون و ششصدهزار نفر جمعیت دارد، در حالی که نوار غزه تنها 360 کیلومتر مربع مساحت و یک میلیون و هشتصد هزار نفر جمعیت دارد. دوم این‌که گروه‌های فلسطینی مستقر در این منطقه خلع‌سلاح شده و در واقع با اسرائیل مصالحه کرده‌اند.

نکته دیگر این‌که تعداد بسیار زیادی شهرک‌نشین صهیونیست در این منطقه هستند و شهر بیت‌المقدس هم در کرانه باختری قرار دارد، بنابراین این منطقه هم برای اسرائیل و هم برای فلسطین بسیار مهم است. به علاوه، چون این منطقه بزرگ است و در مرکز فلسطین قرار گرفته، با بسیاری از شهرهای مهم مرز مشترک دارد و به مناطق اشغالی هم بسیار نزدیک است. بنابراین اگر قرار باشد موشکی از کرانه باختری به تل‌آویو، حیفا، اشدود و یا حتی دیمونا مرکز هسته‌ای رژیم صهیونیستی، شلیک شود، دیگر نیازی به موشک‌های با برد 80 و 100 کیلومتر نیست، بلکه برد 15 تا 20 کیلومتر کافی است.

بنابراین رساندن سلاح به این منطقه به معنای به خطر افتادن بسیار جدی منافع و امنیت اسرائیل است، ضمن این‌که در خود این منطقه هم اهدافی وجود دارد، مثل شهرک‌نشین‌هایی که برای اسرائیل خیلی مهم هستند. به این شکل مردم فلسطین با امکانات حداقلی می‌توانند هم مناطق خود را پس بگیرند و هم ناامنی دائم برای اسرائیل ایجاد کنند. شهرک‌نشین‌های صهیونیست هم در صورت احساس کوچک‌ترین خطری، مهاجرت معکوس را آغاز خواهند کرد، چرا که این‌ها به وعده اسرائیل و با فراهم شدن همه امکانات رفاهی برای زندگی به این منطقه آمده‌اند، نیامده‌اند که بجنگند.

مسئله مهم دیگر این است که سلاح‌ها چگونه به کرانه باختری برسد. این کار باید از طریق اردن صورت بگیرد و اردن هم مرزهای زمینی و هم مرزهای دریایی از سواحل دریای "مرده" با کرانه باختری دارد. دریای مرده در حقیقت مرز بین اردن و کرانه باختری است. در این منطقه که "الکرامه" نام دارد رود اردن واقع شده که غرب آن کرانه باختری و شرق آن کشور اردن است.

به هر حال، وضعیت زندگی مردم در کرانه باختری نسبت به نوار غزه بهتر است، دست‌کم محاصره نیستند، با مناطق دیگر دنیا مرز دارند. در صورتی که نوار غزه هم محاصره است و هم تنها فرودگاه و بندری که توسط سازمان‌های بین‌المللی هم در این منطقه ساخته شده بود، در انتفاضه اول به دست صهیونیست‌ها تخریب شد. یکی از شروط حماس برای آتش‌بس هم باز شدن همان جاده بین کرانه باختری و نوار غزه و بازسازی فرودگاه و بندر غزه است.

رهبر انقلاب واقعاً به حساس‌ترین منطقه فلسطین اشاره کرده‌اند، چرا که اسرائیلی‌ها واقعاً هراس دارند که فلسطینیان در کرانه باختری حتی به یک کلاشنیکف ساده مسلح شود، چه برسد به موشک.

دو پیام

شما اشاره کردید که وضع زندگی مردم در کرانه باختری بهتر است و زندگی تقریباً جریان عادی خود را پیدا کرده و آرامشی نسبی بر این منطقه حاکم است. از سوی دیگر می‌دانیم که ارتش اسرائیل هرچند وقت یک بار به خانه‌های مردم حمله می‌کند و خانه‌ها را تخریب می‌کند و عده‌ای را بازداشت می‌کند. لطفاً توضیح بدهید دلیل این دستگیری ها چه چیزی است و آیا گروه های مقاومت در کرانه باختری حضور دارند یا خیر.

البته من گفتم که زندگی مردم نسبت به زندگی در غزه بهتر است، اما زندگی در همین کرانه باختری هم یک زندگی جهنمی است. شما تصور کنید در خیابان نزدیک خانه شما دو عدد ایست بازرسی بگذارند، آن وقت می‌توانید بفهمید که زندگی مردم تا چه اندازه مختل می‌شود. این در حالی است که در کرانه باختری در هر خیابان و کوچه‌ای یک ایست بازرسی هست و در هر کدام از این ایست‌ها به مردم یک نوع توهین می‌کنند و آزار می‌رسانند.

دیوارهای حائلی را در نظر بگیرید که کشیده‌اند تا شهرک‌نشینان را از فلسطینیان جدا کنند. بچه‌های فلسطینی که مدرسه‌شان تنها 50 متر با خانه‌شان فاصله داشته است، الآن مجبور هستند یا از روی دیوار بپرند که گاهاً بعضی از این‌ها حتی کشته هم می‌شوند، و یا مجبور هستند تا چهار یا پنج کیلومتر آن طرف‌تر بروند تا دیوار را دور بزنند. به این‌ها مسئله کشاورزی مردم، سفر به حج، حتی سفرهای معمولی، گرفتن گذرنامه، تحصیلات وغیره را هم اضافه کنید که همه این‌ها بسیار دشوار است.

بنابراین زندگی نسبت به غزه بهتر است، چون در غزه اصلاً زندگی وجود ندارد، بلکه همه‌اش جهنم است. با این حال، در کرانه باختری هم زندگی آسان نیست. حتی خود محمود عباس هم می‌گوید در ایست‌های بازرسی به من توهین می‌شود، کسی که رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین است. خود یاسر عرفات چرا این اواخر با ارتش اسرائیل درگیر شد؟ تصور کنید رئیس دولت فلسطین باید برای سفر رفتن از یک پلیس عادی اسرائیلی اجازه بگیرد.

در کرانه باختری یک منطقه سومی هم وجود دارد که خودشان به آن سرزمین‌های 48 می‌گویند. افرادی که در این منطقه زندگی می‌کنند کاملاً اسرائیلی شده‌اند، یعنی گذرنامه و کارت شناسایی اسرائیلی دارند و ترددشان به کرانه باختری از محالات است. برخی از این‌ها با ساکنین کرانه باختری یا نوار غزه، اعضای یک خانواده هستند اما نمی‌توانند همدیگر را ببینند. حتی آن‌هایی هم که می‌توانند از دروازه‌ها و ایست‌های اسرائیلی عبور کنند، گاهی پیش می‌آید که به علت بروز یک مسئله امنیتی این دروازه‌ها را می‌بندند و فلسطینی‌ها تا یک هفته یا حتی یک ماه نمی‌توانند به محل زندگی خود برگردندند.

بنابراین ساکنین کرانه باختری هم از اسرائیل کینه دارند، چون می‌بینند زمین‌هایشان غصب شده و در آن‌ها قصرهای زیبا با همه امکانات ساخته‌اند، اما خود این مردم در سختی زندگی می‌کنند. اسرائیلی‌ها یک دیدگاه کلی دارند و آن این‌که فلسطینی‌های نوار غزه باید بروند در مصر زندگی کنند و ساکنین کرانه باختری هم باید به اردن بروند.

بنابراین زمینه حضور نیروهای مقاومت در این منطقه هم وجود دارد.

دقیقاً. گروه‌های مقاومت در کرانه باختری وجود دارد، اما هم پنهانی هستند و هم مسلح نیستند، ضمناً تحت پیگرد حکومت خودگردان هم هستند. به محض آن‌که پیدایشان کنند، آن‌ها را زندانی می‌کنند و اگر تحرکی کنند با آن‌ها مقابله می‌شود، یا این‌که به اسرائیلی‌ها خبر می‌دهند و ارتش رژیم صهیونیستی شبانه به منزل این‌ها حمله می‌کنند و آن‌ها را بازداشت می‌کنند. چون توافق امنیتی بین تشکیلات خودگردان و اسرائیل امضا شده و تشکیلات خودگردان تعهد داده تا جلوی هرگونه حرکت مقاومت را بگیرد و یا آن را به ارتش اسرائیل گزارش بدهد.

این نیروهای مقاومت آموزش دیده هم هستند، چون این‌ها از کرانه باختری خارج می‌شوند. البته معلوم نیست به کجا می‌روند، به ایران می‌آیند، به لبنان می‌روند، به ترکیه یا افغانستان می‌روند. بنابراین آموزش‌های خوبی دیده‌اند، اما مشکلی که در آن‌جا هست، کمبود امکانات است.

فرمایشی که رهبر انقلاب فرمودند هم اسرائیلی‌ها و هم مقامات تشکیلات خودگردان را به هم ریخت، اما هیچ‌کدام هنوز نظری در این‌باره نداده‌اند، چون می‌دانند این مسئله فوق‌العاده حساس است. به همین خاطر نه اظهارنظری می‌کنند و نه حتی واکنشی نشان داده‌اند، بلکه سکوت اختیار کرده‌اند تا شاید این موضوع به مرور زمان از یابد برود. بنابراین هرچه این موضوع بیش‌تر تکرار بشود و مورد تأکید قرار بگیرد، اسرائیلی‌ها بیش‌تر به هم می‌ریزند.

دو پیام

به نظر شما آیا می‌توان این اظهارات رهبر انقلاب و بعد از آن نامه سردار سلیمانی را به معنای این دانست که راهبرد ایران درباره موضع فلسطین تغییر کرده و می‌خواهد پا را از نوار غزه فراتر بگذارد؟

بله، به نظر من همین‌گونه است. مقام معظم رهبری در خصوص فلسطین دو نظریه را مطرح کردند که شرایط فلسطین را کلاً دگرگون کرده است. مسئله برگزاری رفراندوم بسیار بااهمیت بود که ایشان چندین دفعه این را مطرح کردند، حتی در کنفرانس سران کشورهای اسلامی که در تهران برگزار شد و در نماز عید فطر هم باز بر این مسئله تأکید کردند. این پیشنهاد کاملاً انسان‌دوستانه و دموکراتیک است و سازمان‌های بین‌المللی به هیچ عنوان نمی‌توانند مقابل این پیشنهاد بایستند. باید این مسئله مورد تأکید قرار بگیرد تا فلسطین هم مثل آفریقای جنوبی بشود. در آفریقای جنوبی هم وقتی فشارهای داخلی زیاد شد حکومت آپارتاید بالأخره شکست خورد.

به نظر من بسیار مهم است که به خصوص دیپلمات‌های ما این مسئله را در محافل بین‌المللی، سازمان ملل و همه محافل دیگر مطرح کنند، چرا که این مسئله مورد توافق همه جهان است و هیچ‌کس نمی‌تواند از آن ایرادی بگیرد. بنابراین باید یک رفراندوم با حضور مسلمانان، مسیحیان و یهودیان در فلسطین برگزار شود و مردم حکومت خود را انتخاب کنند.

اگر این راه‌حل را انتخاب نکنند، به ناچار کرانه باختری هم باید مسلح شود. گروه‌های مقاومت در این منطقه هم هستند، فقط مخفی هستند چون مشکل امکانات دارند. اگر اندکی امکانات و چند موشک در اختیار این نیروها قرار بگیرد، به عقیده من می‌توانند نقشه منطقه را به هم بریزند.

می‌دانیم که کشور اردن به میدانی برای فعالیت کشورهای مختلف تبدیل شده است از سوی دیگر فلسطینیان زیادی در این کشور ساکن شده‌اند. اگر این اتفاقاتی که گفتید بیافتد و فلسطینیان بتوانند از کرانه باختری به اسرائیل حمله کنند، به نظر شما تأثیر این تحولات بر خود کشور اردن چه خواهد بود؟

آینده اردن به همین تحولات گره خورده است، چون بسیاری از ساکنین اردن در واقع فلسطینی‌الاصل هستند، اما یک جمعیت خاموش و مخفی هستند، چون ملک حسین این‌ها را در آن جمعه سیاه معروف قتل‌عام کرد. مسئله دیگر این‌که قبایل اردنی به هیچ وجه برخورد ملک عبدالله نسبت به اسرائیل و کارهایی را که علیه سوریه و عراق انجام داده و می‌دهد، قبول ندارند.

اسرائیلی‌ها هم برای چنین سناریویی برنامه‌ریزی کرده‌اند، چون می‌دانند که اگر اردن را از دست بدهند ورق درگیری کاملاً به نفع فلسطینیان برمی‌گردد، چرا که اردن مرزی است که می‌توان از طریق آن سلاح به کرانه باختری فرستاد. بنابراین داعش را در مرزهای اردن با عراق آماده کردند. شهری به نام "معان" در شرق اردن وجود دارد که کاملاً داعشی شده است. این منطقه هم بسیار وسیع است و هم هم‌مرز با عربستان است.

بنابراین داعش را آماده کرده‌اند تا اگر ارتش اردن نتوانست کاری بکند، داعش را به صحنه بیاورند. داعش در حقیقت آخرین لایه حفاظتی ارتش اسرائیل است. داعشی‌ها هیچ دشمنی با اسرائیل ندارند و تنها با اهل بیت و شیعیان و نیروهای مقاومت دشمن است، حتی سنی‌ها را هم به راحتی می‌کشند. حتی پیش‌بینی من این است که داعش در آینده وارد نوار غزه و کرانه باختری هم خواهد شد تا با هر گروهی که اسم مقاومت رویش است مقابله کند. تا همین جا هم با اقداماتی که در سوریه و عراق انجام داده‌اند خدمت بسیار عظیمی به اسرائیل کرده‌اند، و می‌توانند همین کار را در کرانه باختری و نوار غزه هم انجام بدهند. تنها کافی است رژیم صهیونیستی احساس کند که فلسطینیان سر بلند کرده‌اند و در حال زمین‌گیر کردن ارتش اسرائیل هستند، به سرعت با هر روشی که بتوانند داعشی‌ها را وارد کرانه باختری و نوار غزه می‌کنند، چون این عوامل در حال حاضر بهترین گزینه برای سرکوب حرکت‌های مقاومت در کشورهای مختلف هستند، به خاطر خشونت‌ها و وحشی‌گری‌هایی که انجام می‌دهند و زن و بچه مردم را به راحتی سر می‌برند و حتی از اسرائیل هم وحشی‌تر هستند.

داعشی‌ها الآن در منطقه‌ای بین عراق و اردن مستقر هستند و متأسفانه دولت سعودی و خود اردن هم از طریق قبیله انبار و سایر قبایل اردنی به این گروهک کمک می‌کنند. بنابراین بهترین گزینه برای دفاع از اسرائیل بعد از ارتش اردن همین داعش است.

لطفاً درباره نامه سردار سلیمانی هم توضیح بدهید و بفرمایید که این نامه چرا منتشر شد و مفهوم آن چه چیزی است.

نامه سردار سلیمانی بسیار حائز اهمیت است، چون این نامه زمانی منتشر شد که فلسطینی‌ها به خاطر سکوت کشورهای عربی، سازمان‌های بین‌المللی، حتی پشتیبانی صریح بان کی‌مون از رژیم صهیونیستی، لهن گستاخانه اوباما درباره کشتار زنان و کودکان در غزه، بسته بودن گذرگاه‌ها، کمبود شدید امکانات، غذا، دارو، باقی ماندن مجروحین در منطقه و همین این شرایط بسیار ناامید شده بودند. در چنین شرایطی این نامه منتشر می‌شود و می‌گوید که ایران با همه امکاناتی که دارد از مقاومت حمایت می‌کند.

دو نکته در این نامه وجود داشت: یکی حمایت از فرماندهان مقاومت در غزه و تأکید بر ادامه ارسال کمک‌های نظامی و همچنین فناوری‌های دفاعی به غزه بود و دیگری اشاره به لزوم وحدت فرماندهان گروه‌های مختلف مقاومت و شرکت دسته‌جمعی همه آن‌ها در پیدا کردن راه‌حلی برای مسئله بحران غزه. به نظر من دلیل متوسل شدن اسرائیل به قدرت‌های بین‌المللی و کشورهای دیگر دنیا هم همین بود، چون می‌دیدند که گروه‌های فلسطینی با هم متحد شده‌اند و به زودی کار از دست آن‌ها خارج خواهد شد. بنابراین متوسل به کشورهای دیگر شدند تا کار جنگ را تمام کنند تا ورق جنگ به نفع ایران و مقاومت برنگردد.

بنابراین سردار سلیمانی بر دو نکته تأکید کردند: یکی این‌که ساکنین غزه هستند که باید سرنوشت این منطقه را تعیین کنند و دیگری این‌که اگر قرار است راه‌حلی برای مسئله غزه پیدا شود، همه گروه‌های غزه باید در آن سهیم باشند. به همین دلیل است که نمایندگانی از همه گروه‌های حاضر در غزه به مصر رفته‌اند تا آن‌جا با هم مذاکره کنند، و این یک پیروزی بزرگ برایمردم غزه محسوب می‌شود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد