اداره اطلاعات انرژی آمریکا در تازهترین گزارش خود درباره وضعیت انرژی ایران نوشت تحریمهای بینالمللی علیه ایران تاثیر قابل توجهی روی صنعت نفت و گاز ایران داشته است.به گزارش ایسنا، تولید نفت ایران طی چند سال گذشته به دلیل تحریمها به شکل قابل توجهی کاهش یافته و رشد تولید گاز طبیعی ایران نیز کند شده است.
تحریمهای بینالمللی باعث لغو یا تاخیر پروژههای بالادستی در ایران و در نتیجه کاهش ظرفیت تولید نفت شده است.
تحریمهای آمریکا و اتحادیه اروپا که در پایان سال 2011 تصویب و در تابستان 2012 اجرایی شدند بیش از هر تحریم دیگری روی بخش انرژی ایران تاثیرگذار بوده اند.درآمد صادرات نفت و گاز ایران در سال مالی 2011 - 2012 میلادی 118 میلیارد دلار و در سال 2012 – 2013 با 47 درصد کاهش به 63 میلیارد دلار سقوط کرده است.
ایران حدود 157 میلیارد بشکه ذخایر نفتی اثبات شده دارد که حدود 10 درصد ذخایر جهان و 13 درصد ذخایر اوپک را تشکیل می دهد اما ایران در سال 2013 میلادی از رتبه دوم بزرگترین تولیدکننده اوپک به رده چهارم تنزل کرده است.
همچنین تحریمها باعث لغو پروژههای جدید شرکتهای نفتی خارجی در ایران شده و روی پروژههای موجود تاثیر گذاشته است.در این گزارش همچنین آمده است، پس از توافق هسته ای ژنو بین ایران و غرب، متوسط صادرات نفت و میعانات گازی ایران در شش ماه گذشته با روزانه 300 هزار بشکه افزایش نسبت به سال قبل به یک میلیون و 400 هزار بشکه در روز رسیده است.
برای یک لحظه تصور کنید که کرانه باختری نیز به موشکهای مقاومت مجهز شده، آنگاه ادامه فعالیت منطقه امنیتی این رژیم و تاسیسات اتمی آن ناممکن میشود.
به گزارش مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در تحلیل جنگ غزه و تحولات منطقه نوشت: جنگ غزه 6 روز پس از آغاز به نگرانی بزرگ غرب تبدیل شده است از این رو علیرغم همراهی روزهای اول هم اینک پایان دادن به این جنگ در رأس دستور کار سیاسی غرب قرار گرفته است. حضور همزمان دبیرکل سازمان ملل، وزیر خارجه فرانسه، وزیر خارجه آمریکا در قاهره و ترغیب قطر و ترکیه به یافتن راهی برای متقاعد کردن مقاومت به پایان دادن درگیری به خوبی نشان میدهد که غرب بشدت از روند اوضاع نگران است و احتمال جدی میدهد که این جنگ تاثیر اساسی روی نه تنها پرونده فلسطین بلکه سایر پروندههای منطقه بگذارد.
غرب به خوبی آگاه است که فلسطینیها به خاطر تجربه دهههای اخیر هیچگونه اعتمادی به طرفهای غربی و عربی ندارند و از این رو هرگونه فشار امنیتی که خارج از محاسبات و بررسیهای دقیق باشد میتواند به یک انفجار بزرگ تبدیل شود و سرمایهگذاری غرب را برای همیشه از بین ببرد. اما آنچه در وهله اول غرب را نگران میکند سرایت مقاومت و روحیه تهاجمی ساکنان و سازمانهای غزه به ساکنان و سازمانهای مناطق دیگر فلسطینی شامل کرانه باختری، قدس، جنین و سایر مناطق 1948 است. نشانههای این مسئله کاملا دیده میشود.
برخلاف آنچه تصور میشود شرایط زندگی در کرانه باختری نه تنها مناسب نیست بلکه در موارد زیادی از شرایط زندگی در باریکه غزه سختتر و شکنندهتر است چرا که در غزه اسرائیلیها سیطره مداوم ندارند ولی در کرانه باختری این سیطره مداوم است از این رو سالهاست که رژیم صهیونیستی در منطقه غزه اسیر نگرفته ولی تقریبا در کرانه، فلسطینیها دائما در معرض دستگیری و زندانی شدن هستند. علاوه بر این، تصاحب خانهها و مزارع و اخراج از کار در کرانه باختری کماکان به اجرا گذاشته میشود در حالی که این وضعیت در غزه وجود ندارد. از این گذشته در غزه سازمانهای مقاومت و گردانهای نظامی از امنیت شهروندان دفاع میکنند ولی در کرانه باختری از آنجا که گردانهای نظامی سازمانهای مقاومت وجود ندارند، مردم در مقابل تهاجمات ارتش رژیم صهیونیستی بیدفاع هستند از این گذشته در کرانه باختری پلیس فلسطینی نخست تحت امر حکومت خودگردان، فعالان مخالف اسرائیل در کرانه را به نیابت از این رژیم دستگیر و زندانی میکند تا جایی که گفته میشود هم اینک دستکم 500 عضو جنبش جهاد اسلامی و حدود 2000 عضو فعال جنبش حماس در زندانهای حکومت خودگردان در شهرهای رامالله، نابلس و الخلیل به سر میبرند. همه اینها در حالی است که - به گواهی نتایج انتخاباتی سال 1384 - دستکم سه چهارم از ساکنان کرانه و قدس شرقی از جریانهای مقاومت حمایت کرده و مخالف جریان سازش و سازمانهای تشکیلدهنده حکومت خودگردان میباشند.
اگر مردم در کرانه باختری به میدان بیایند که تا حدی به صحنه آمدهاند، وضعیت برای غرب و رژیم وابسته به آن بشدت خطرناک میشود. درست است که ساکنان کرانه مسلح نیستند و آنان که مسلح هستند تحت امر آقای محمود عباس و در واقع بازوی نظامی انتظامی اسرائیل به حساب میآیند ولی با این حال حرکت مردم میتواند به یک انتفاضه جدید در کرانه، قدس، جنین و سرزمینهای 1948 منجر شود. غرب و رژیمهای وابسته به آن در مجاورت مرزهای فلسطین در شرایطی نیستند که بتوانند این انتفاضه را مهار کنند. انتفاضه در کرانه باختری اینبار با یک جریان مقاومت مسلحانه در غزه پیوند میخورد و این تا حد زیادی ضعف انتفاضه اول (1987) و انتفاضه دوم (2000) را میپوشاند و به آن عمق و تاثیر بیشتری میدهد. ضمن آنکه در شرایط فعلی منطقه تبدیل هر نوع جنبش اجتماعی به یک جنبش شبه نظامی کاملا امکانپذیر است. تجهیز سازمانهای مقاومت در غزه نیز به خوبی میگوید که این امکان در کرانه باختری نیز وجود داشته و به یک اراده بستگی دارد. سخنان دو روز پیش رهبر معظم انقلاب اسلامی در جمع پرشور دانشجویان نیز این نکته را یادآور شد که هم امکان تجهیز نظامی در کرانه وجود دارد و هم ارادهای برای آن شکل گرفته است.
کرانه باختری از ابعاد مختلف دارای موقعیتهای ممتازی نسبت به باریکه غزه است که به بعضی از موارد آن اشاره میشود:
1- مساحت غزه 6 درصد از مساحت کل فلسطین است و مساحت کرانه باختری و قدسشرقی 16 درصد از فلسطین میباشد و از نظر جمعیتی نیز جمعیت غزه حدود 1/8 میلیون نفر و جمعیت کرانه حدود 2/4 میلیون نفر میباشد و از این رو اگر انتفاضه سوم شکل بگیرد این دو مجموعه جمعیتی به هم میپیوندند و کاری که از جمعیت کرانه برمیآید فراتر از توانایی غزه میباشد.
2- برخلاف غزه که منطقهای بسته است و اطراف آن را عمدتا رژیم صهیونیستی و کمی از مرزهای آن - 38 کیلومتر - با مصر مرتبط است، منطقه کرانه به مناطق حساس وصل است و دارای موقعیت استراتژیک میباشد. از یک سو مهمترین مکانهای مقدس فلسطین در کرانه و قدس شرقی قرار دارند که از جمله باید به مسجدالاقصی، مسجد الخلیل و قبهًْالصخره اشاره کرد. این مکانها برای همه ادیان ابراهیمی شامل اسلام، مسیحیت و یهود محترم و حساس میباشند.
از سوی دیگر کرانه باختری به دو منطقه امنیتی و سیاسی رژیم صهیونیستی مرتبط است. کرانه باختری در شمال منطقه امنیتی اسرائیل- تاسیسات اتمی دیمونا و در جنوب و شرق منطقه سیاسی رژیم صهیونیستی- یعنی حیفا و تلآویو قرار دارد و هرگونه تغییر هویتی در کرانه، دو منطقه امنیتی و سیاسی رژیم صهیونیستی را از هم خواهد گسست.
برای یک لحظه تصور کنید که کرانه باختری نیز به موشکهای مقاومت مجهز شده، آنگاه ادامه فعالیت منطقه امنیتی این رژیم و تاسیسات اتمی آن ناممکن میشود و از آنجا که قوه نظامی و امنیتی تنها ابزار بقای رژیم غاصب میباشد، پرواضح است که از کار افتادن تاسیسات جنوب کرانه و آنچه در استان بئرالسبع قرار دارد، امکان حیات سیاسی را در پایتخت نیز از رژیم صهیونیستی سلب میکند. از اینجا میتوان فهمید که منطقه کرانه باختری از چه حساسیتی نزد رژیم تلآویو و حامیان غربی آن برخوردار است.
3- یک موضوع مهم دیگر این است که کرانه باختری در عین اینکه به نسبت باریکه غزه از جمعیت بیشتری برخوردار است، در عین حال به سه جمعیت عمده فلسطینی نیز پیوند دارد؛ اولین جمعیت عمده، حدود 4/5 میلیون نفر فلسطینی ساکن در کشور اردن میباشد که از قضا بیش از 60 درصد جمعیت کنونی این کشور را دربر میگیرند. ساکنان فلسطینی اردن عمدتا در مناطق غربی اردن و در مجاورت با مرزهای فلسطین حضور داشته و در واقع متصل به 2/4 میلیون جمعیت فلسطینی ساکن در کرانه و قدس شرقی میباشند.
دومین جمعیت، حدود 1/2 میلیون نفر فلسطینیان ساکن در جنین میباشد. فلسطینیهای ساکن در جنین به دلیل برخوردار بودن از موقعیت ویژه کشاورزی جزو ثروتمندترین فلسطینیها به حساب میآیند و از قضا به صورت منسجم در این منطقه که در شمال کرانه واقع شده، زندگی میکنند. سومین جمعیت، حدود 1/4 میلیون نفر فلسطینیهایی هستند که به صورت غیرمتمرکز در مناطق شمالی و مرکزی فلسطین زندگی میکنند و از بعضی از حقوق شهروندی نظیر عضویت در پارلمان رژیم صهیونیستی و استخدام در ادارات دولتی این رژیم برخوردار میباشند.
فلسطینیهای 1948 که اصطلاحا به آنان «عربهای اسرائیلی» میگویند در انتفاضه اول و دوم فعال شدند و کوچه و پسکوچههای تلآویو، حیفا، عکار و ... را برای صهیونیستها ناامن کرده و تعدادی از آنان را به قتل رساندند. با این وصف فلسطینیها در منطقه کرانه در موقع بحران از حمایت حدود 7/1 میلیون نفر فلسطینی غیرساکن در کرانه که اتصال نسبی جغرافیایی به کرانه دارند نیز برخوردار میباشند و حال آنکه امکان عملی سرریز این مقدار از انرژی فلسطینی به جغرافیای باریکه غزه وجود ندارد. از یک منظر دیگر از آنجا که بنا به آمار اعلامی از سوی سازمانهای مسئول در رژیم صهیونیستی، آمار شهروندان غاصب آنان حداکثر 4/5 میلیون نفر میباشد و حال آنکه کرانه میتواند با اتصال به جنین و مناطق 1948 دستکم 5 میلیون نفر از شهروندان فلسطینی را نمایندگی کنند و این یعنی اینکه همین الان منهای غزه و منهای فلسطینیهای آواره و ساکن در اردوگاههای کشورهای مجاور هم جمعیت فلسطینی بر جمعیت یهودی غلبه دارد.
این پایه اول نظریه رهبر معظم انقلاب است که میفرماید باید بر اساس اصل پذیرفته شده و بدیهی هر شهروند یک رای، دولت در فلسطین تشکیل شود اما البته پرواضح است که نه غرب و نه رژیم صهیونیستی و حتی نه رژیمهای عربی نظیر عربستان در شرایط عادی اجازه شکلگیری چنین دولتی و اعاده چنین حقی نمیدهند. راه وادار کردن غرب به تن دادن به چنین حقی این است که در کرانه باختری هم گردانهای مقاومت مسلحانه شکل بگیرد تا غرب ناچار باشد بین راه حل امنیتی و راه حل سیاسی به راه حل سیاسی تن دهد. آن روز چندان دور نیست.
در این میان جهان اسلام باید با اعمال فشار بر غرب و طرح پی در پی موضوع امکان اجرایی آزادی کامل فلسطین و مقدمه آن یعنی شکلگیری مقاومت مسلحانه در کل فلسطین را فراهم نماید. راهپیماییهایی که در این روزها در سطح جهان به دفاع از مظلومان غزه شکل گرفت و سراسیمگی که این روزها در دستگاه سیاسی غرب روی داد نشان میدهد که هم امکان اعمال چنین فشاری بر غرب و رژیم صهیونیستی وجود دارد و هم غرب و دنباله آن در نهایت تسلیم این فشارها میشود.
روز گذشته، روز قدس، جمعیت انبوه را به خود دید و اگرچه در اکثر کشورهای اسلامی به دلیل وابستگیشان به غرب، از روز قدس استقبال رسمی نمیشود اما تظاهرات مردمی که با وجود مخالفت دولتها برگزار شد، نشان میدهد که جریان جهانی آزادی قدس شکل لازم خود را پیدا کرده حالا باید توسعه پیدا کرده و از ابزارهای دیگر سیاسی و اقتصادی نیز برای به کرسی نشاندن اراده امت اسلام استفاده کند. روز قدس مبدا آزادی انرژی جهان اسلام است که اگر خوب هدایت شود میتواند مشکلات عمده جهان اسلام را حل نماید.
'کردستان عراق' سرزمین دوم اسرائیل؛
اطلاعات موجود از تغییر و تحولات خطرناکی در خصوص ماهیت و نوع نقش موسادی اسرائیل در کردستان سخن میگوید، این نقش تنها به تعامل با جنبشهای کردی محدود نمیشود، بلکه اجرای بسیاری از عملیاتهای سری از طریق هدف گرفتن سازمان یافته و منظم مسیحیان و آشوریها و کلدانیها را در برمیگرفت تا به این طریق امکان بازگرداندن مناطقی که اسرائیلیها تصور میکردند، آثار باستانی و تاریخی و قدیمی قوم یهود در آنها وجود دارد، فراهم شود و این اقدام پس از تخلیه این امکان از صاحبانشان و خرید آنها و یا ایجاد رعب و وحشت در میان اهالی یک منطقه خاص تا مجبور به ترک خانه و منطقه خود شوند، صورت میگرفت.

گروه بین الملل مشرق - تنها طرفی که از حوادث جاری در عراق بهره میبرد و برای همه شناخته شده است، بدون تردید تنها و تنها کُردها و کُردها هستند و در این میان باید طرف سومی را به آنها اضافه کرد که محور استراتژیک واشنگتن – تل آویو و شماری از رژیمهای مرتجع عرب است.
این امر سوالات زیر را در ذهن مطرح میکند:عراق به کدام سو میرود؟ آیا آنچه در عراق جریان دارد، توطئه خارجی است که عراق را هدف قرار داده و ایران را با چالشی بزرگ مواجه و زمینه را برای برافروخته شدن آتش در مناطق شمال شرقی عربستان آماده و وحدت و یکپارچگی کویت را تهدید میکند تا آتش این خطر که دامن سوریه را گرفته، دامنگیر ترکیه نیز بشود و از آنجا اردن را نیز درگیر خود کند؟
یا اینکه حوادث کنونی جاری در عراق نتیجه تحرکات داخلی با هدف ایجاد تغییر در این کشور تحت عنوان داعش و بازماندگان بعث و نقشبندیه است؟ چرا برخی از عشایر عراق از «ابو بکر البغدادی»، سرکرده گروه تکفیری داعش همچون «خالد بن ولید» به عنوان منجی آنها از دولت «نوری المالکی» استقبال کردند؟ این عشایر به دنبال چه راه خلاص و نجاتی هستند؟ و آیا ممکن است، صیغه مناطق هفتگانه یمن و تبدیل نظام این کشور به نظامی فدرالی برای عراق هم در نظر گرفته شده، اما به جای هفت ایالت، سه ایالت دولت کُردستان در شمال، دولت شیعی در جنوب و دولتی سنی در مرکز که مناطقی از شمال شرقی عربستان و همچنین مناطق شرقی سوریه نیز به آن افزوده میشود؟
براساس این تقسیم بندی دولتی که در کردستان تشکیل خواهد شد، دولتی شکوفا و پیشرفته در مقابل دولت شیعی متشنج و دولت سنی ضعیف است؟ چرا اسرائیل جدید در شمال عراق توسط کردها دایر خواهد شد؟ و چرا واشنگتن و برخی از اعراب اینگونه القا میکنند، تروریسم در عراق نتیجه عدم کارآیی دولت عراق است؟ و دهها سوال دیگر که تلاش میشود، در این مطلب به آنها پاسخ داده شود.
پایگاه خبری الجمل در مقالهای تحت عنوان «کردستان مستقل یا اسرائیل جدید در شمال عراق .. نتیجه 5 دهه عشق ممنوع» به قلم «محمد احمد الروسان»، عضو دفتر سیاسی جنبش مردمی اردن به بررسی اهداف نهفته در پس تشکیل دولت مستقل کردستان و تجزیه عراق در پس آن میپردازد.
الروسان در این باره مینویسد: قضیه کردستان دارای تاثیرات و پیامدهایی است و باید آن را سرآغاز و مقدمه تغییر شکل منطقه و جغرافیای سیاسی آن و حتی سرآغاز نزاع و جنگی سراسری در خاورمیانه دانست که هم اکنون رهبران این منطقه تلاش دارند، با سوء استفاده از تحرکات گروه تکفیری «داعش» و از طریق ائتلاف امنیتی و سیاسی و نظامیاشان با این گروه و دیگر طرفهای منطقهای و بین المللی از جمله رژیم صهیونیستی محقق کنند.
اطلاعات موجود نشان میدهد که عناصر پیشمرگه کردستان همچنان آموزشهای نظامی کیفی و حرفهای خود را در سرزمینهای اشغالی و تحت نظارت و اشراف عناصر نخبه کماندوی صهیونیستی و در برخی از مناطق سری و محرمانه کوهستانی منطقه کردستان میبینند، در حالیکه برخی از این آموزشها نیز به صورت علنی و آشکار و در مناطقی که همه از آن مطلع و آگاه هستند، به دست کارشناسان امور نظامی اسرائیلی، آمریکایی و انگلیسی میببنند.این دورههای آموزشی نظامی یک دورههای ساده که برخی حملات ساده مانند حمله به گشتیهای نظامی و عملیات محافظت از مناطق و مراکز حکومتی یا فرودگاهها نیست، بلکه دورههای آموزشی ویژهای است که شرکتهای امنیتی و نظامی صهیونیستی آنها را برای نیروهای پیشمرگه میگذارند و تمام انواع آمزشها را به این نیروها میدهند.این نیروها در کنار آموزشهای نظامی ویژهای که میبینند و مهمترین آنها تک تیراندازی و انجام ماموریتهای ویژه است، آموزشهایی از حیث برنامه ریزی برای ترور و تشکیل گروههای مرگ و نحوه جمع آوری اطلاعات از داخل و کشورهای منطقه مانند ایران و ترکیه و سوریه که در آنها اقلیتهای کرد زندگی میکنند و ارسال آنها چه به داخل اقلیم و چه به خارج آن نیز میبینند.
برخی اطلاعات امنیتی تاکید میکند که حکومت منطقه کردستان عراق قراردادهایی با شرکت «آنتروپ» صهیونیستی و دیگر شرکتهای این رژیم که در کشورهای اروپایی از جمله سوئیس به نامهای دیگر ثبت شدهاند، نیز قراردادهایی دارد و از جمله آنها میتوان به دو شرکت «کیودو» و «کلوزیوم» اشاره کرد که موظف به تجهیز فرودگاه بین المللی اربیل و دیگر فرودگاههای منطقه کردستان به سیستمها و دستگاههای امنیتی حساس و بسیار پیشرفته و با تکنولوژی بالاست.
این درحالی است که رهبران کردستان هر روز قراردادهای جدیدی را در حوزههای تخصصی و کارشناسی امنیتی و تکنولوژیکی به ویژه در حوزه مبارزه با تروریسم با شرکتهای صهیونیستی منعقد میکنند.
این اطلاعات امنیتی همچنین تاکید میکنند که شرکتهای امنیتی و نظامی صهیونیستی بر پایگاههای نظامی آموزشی منطقه کردستان عراق – چه پایگاههای سری و چه علنی - تحت کلمه رمز (Z ) اشراف و نظارت دارند و همه این اقدامات با هدف آموزش و تشکیل ارتش نظامی حرفهای کردی که با نیروهای خارجی هم پیمان باشد و هدف آن تشکیل دولتی کردی در شمال عراق است، صورت میگیرد.
براین اساس میتوان گفت که ارتش نظامی کردستان بر پایه دیدگاههای استراتژیک دستگاه صهیونیستی موساد و به عنوان یکی از شاخههای خارجی این دستگاه در منطقه کردستان با هماهنگی با سازمان سیا آمریکا و دستگاه اطلاعات انگلیس موسوم به MI6 شکل گرفته و فعالیت می کند.

این اطلاعات همچنین اظهار می کند که افسر ارتباط بین تل آویو و منطقه کردستان عراق و اشراف بر تحرکات و فعالیت های سیاسی این منطقه و شاخه های نظامی آن «
دنی یاتوم»، رئیس سابق دستگاه موساد و برخی از همکاران وی در دستگاه اطلاعات و جاسوسی رژیم صهیونیستی هستند.
اما این اطلاعات به اینجا پایان نمییابد، بلکه منطقه کردستان و رژیم صهیونیستی همکاریهای اطلاعاتی و امنیتی گستردهای دارندکه مبادله اطلاعات بین اربیل و تلآویو را در برمیگیرد، چراکه رژیم صهیونیستی به خوبی میداند، حفظ جایگاه و نقشش در شمال عراقی که در جوار ترکیه و ایران و سوریه قرار دارد، از چه اهمیتی برخوردار است و مهمتر از آن میداند که در این منطقه باید چه نیروهای ویژهای برای جمع آوری اطلاعات تربیت کند،
به همین منظور این رژیم یگانهای ویژه و نخبهای را از میان عناصر پیشمرگه کردستان تشکیل داد که به عنوان نیروهای کماندو دارای توان واکنش و دخالت سریع بوده به میتوانند ماموریتهای ویژه را به انجام برسانند و در عمل از آنها در شمال و مرکز و جنوب عراق و حتی کشورهای عربی و همجوار استفاده شده است.گزارشهای دستگاههای اطلاعاتی منطقه تاکید میکند که آمریکا و رژیم صهیونیستی حمایتهای نامحدودی از کردهای عراق به عمل میآورند تا به آنها توان و امکان تسلط کامل بر منطقه کردستان را بدهند و این منطقه را در درجه اول و بیش از هر چیز منطقهای کردنشین و پاک از هرگونه نژاد و طایفهای دیگر کنند و یکی از راههای تحقق این هدف بیرون راندن اعراب، آشوریها و ترکمنها از این منطقه و درخواست بقای نظامیان آمریکایی و بازگشت مجدد آنها به آن است.به این ترتیب میتوان گفت که آمریکا و رژیم صهیونیستی منطقه کردستان را به منطقهای حفاظت شده برای خود تبدیل کردهاند، تا تحرکات کردها در آن از هرگونه گزندی در امان باشد. به این ترتیب درحالی که کردها حدود 16 درصد جمعیت عراق را تشکیل میدهند، اما به لطف حمایتهای آمریکا و رژیم صهیونیستی تحرکات سیاسی خود را گسترش داده تا سهم بسزایی در پارلمان عراق از سال 2003 به بعد داشته باشند، تعداد کرسیهایی که دو برابر جمعیت آنها به شمار میآید.

همچنین آمریکا تمام تلاش خود را به کار میبرد تا تعداد کردهای بیشتری را جذب ارتش و نیروهای امنیتی و پلیس عراق کند، به گونهای که براساس آمار و ارقام هم اکنون کردها بیش از 51 درصد عناصر این دستگاهها را بدون مبالغه تشکیل میدهند.در مقایسهای سریع میان آنچه جنبشهای جدایی طلبانه کردها در شمال عراق دست به آن میزنند و آنچه اسرائیل دست به آن میزند، میتوان به نتیجه زیر دست یافت:
جنبشهای جدایی طلبانه کردستان در شمال عراق اقدام به طرد ساکنان محلی و تاسیس دولتی کردی میکنند تا به این طریق پیاده کننده نمونه رژیم صهیونیستی دیگری در منطقه باشند که بر تجاوز به حقوق و خاک دیگران متمرکز است و این نقشهای تاریخی و صد در صد صهیونیستی است که صهیونیستها به هر طریق ممکن خواهان پیاده کردن آن هستند و کردها هم اکنون به ابزاری برای تحقق این هدف تبدیل شدهاند، به ویژه آنکه میان منطق کردها و منطق صهیونیستها تطابق بسیاری نیز مشاهده میشود.
آنچه برای رژیم صهیونیستی و آمریکا در کردستان اهمیت دارد، نه خود کردستان که طلای سیاهی است که در این منطقه وجود دارد. در واقع یکی از مهمترین اهدافی که در پس اشغال عراق در سال 2003 توسط آمریکا و براندازی رژیم صدام حسین در این کشور وجود داشت، دستیابی براین منابع نفتی بود.همچنین اطلاعات موجود از تغییر و تحولات خطرناکی در خصوص ماهیت و نوع نقش موسادی اسرائیل در کردستان سخن میگوید، به گونهای که این اطلاعات تاکید میکنند، این نقش تنها به تعامل با جنبشهای کردی محدود نمیشود، بلکه اجرای بسیاری از عملیاتهای سری از طریق هدف گرفتن سازمان یافته و منظم مسیحیان و آشوریها و کلدانیها را در برمیگرفت تا به این طریق امکان بازگرداندن مناطقی که اسرائیلیها تصور میکردند،
آثار باستانی و تاریخی و قدیمی قوم یهود در آنها وجود دارد،
به ویژه آثاری که برای این قوم از اهمیت و قداست خاصی برخوردار بود، فراهم شود و این اقدام پس از تخلیه این امکان از صاحبانشان و خرید آنها و یا ایجاد رعب و وحشت در میان اهالی یک منطقه خاص تا مجبور به ترک خانه و منطقه خود شوند، صورت میگرفت.تمام این اقدامات با موافقت و حمایت حکومت فدرال کردستان و از طریق قرارداد کردی – اسرائیلی صورت میگرفت که بازگرداندن یهودیان کرد به مناطق مورد نظر وبیرون راندن مسیسحان و کلدانیها و آشوریها از منطقه با فریب آنها جهت مهاجرت به کشورهای اروپایی و آمریکا و استرالیا در برابر چشم پوشی از املاکشان را در بر میگرفت. در این میان اگر کسانی سرسختی میکردند و تن به ترک خانه و کاشانه خود ندهند، با عملیات ترور و قتل و مهاجرت اجباری وادار به این کار میشدند.
طرحهای فوق الذکر تماما به حمایت کلیساهای مسیحی – صهیونیستی انجام میشد تا طرح مورد نظر موساد در مهاجرت دادن داوطلبانه و اجباری مسیحیان در مناطق شمال عراق به اجرا در آید، به خصوص آنکه دیدگاههای مسیحی صهیونیستی با دیدگاههای خاخامها و جماعتهای آنها در برخی از مناطق عراق مطابقت داشت، چون آن را در چارچوب مملکت «آرمگدون» ملاحظه میکردند که خدا وعده آن را به یهود داده بود و عملیات اسکان مجدد یهودیان کرد در منطقه از طریق طرحی که موساد برای این امر ریخته بود، تنها با هدف بازگشت آنها به مناطقاشان در درجه اول و دوم تسلط یهود بر مناطق مقدس از منظر آنها صورت میگرفت و همه اینها در چارچوب وعده خدای یهود در حق بازگشت آنها به سرزمین موعودشان دنبال میشد.
این اطلاعات موثق همچنین افشا میکنند که قضیه کشتار مسیحیان شمال عراق به واسطه گروهها و یگانهای سری ویژه نیروهای پیشمرگه صورت میگرفت که تحت نظر موساد فعالیت میکرد تا همانند «گروههای مرگی» عمل کنند که سازمان سیا و موساد در اختیار و برآنها نظارت داشتند.
بنابراین این طرحی آمریکایی – صهیونیستی است که با ابزارهای سیاسی – امنیتی – اقتصادی – فرهنگی و اجتماعی کردی و غیر کردی تلاش دارد، به هر طریق ممکن راه به کردستان باز کند و آنها را به جدایی از بغداد ترغیب و وادار کند.با این حال محور واشنگتن – اسرائیل در تلاش است تا به هر طریق ممکن اسرائیل جدید در شمال عراق شکل گیرد و به واسطه آن امکان ضربه زدن بیش از پیش به محور مقاومت و پیشگیری در منطقه شکل گیرد.
جدیدترین پروپاگاندای جنگی اسرائیل رونمایی شد؛
مدیر صفحه مبتذل صهیونیستی "کمپین برهنگی زنان" دلیل کار خود را اینگونه بیان کرده است: دو منبع اسرائیلی وجود دارد که نمیتوان با آن مقابله کرد که یکی از آنها زنهای اسرائیلی هستند.
به گزارش مشرق، هجده روز از حملات ناجوانمردانه ارتش کودک کش رژیم صهیونیستی به نوار غزه میگذرد و گروههای مقاومت اسلامی توانستهاند، ضربات سنگینی به صهیونیستها وارد کردهاند.شبکه دو تلویزیون رژیم صهیونیستی در گزارشی اعلام کرده است در چند روز گذشته سربازان اسرائیلی برای فرار از جنگ غزه خود را مجروح کردهاند. به گزارش این شبکه تلویزیونی، تعداد سربازانی که با گلوله خود را از ناحیه پا مجروح کردهاند بسیار زیاد است و همین امر موجب نگرانی سران اسرائیل شده است.

این شبکه در ادامه گزارش خود آورده است؛ سربازان اقدام به خودزنی میکنند تا از رفتن به جبهه جنگ غزه معاف شوند. 30 نظامی اسرائیلی نیز سوار بر تانک از ورود به خاک غزه خودداری کردند. گفته میشود سربازان متمرد احضار شدهاند. تاکنون به اعتراف ارتش رژیم صهیونیستی نزدیک به 30 نظامی اسرائیلی در جنگ غزه کشته شدهاند و دست کم 100 نفر نیز مجروح شدهاند که منابع غیررسمی این تعداد را حداقل دو برابر آمار رسمی اعلام میکنند.
همچنین روزنامه ایندیپندنت نیز در سال 2013 پرده در گزارشی خبر از هزینه اسرائیل برای بدست آوردن حمایتهای کاربران فضای مجازی منتشر کرد.
بنابراین گزارش، برای یک مبارزه تبلیغاتی و بهبود وجهه اسرائیل در جهان، اسرائیل پیشنهاد داده بود تا به دانشجویانی که به نفع این رژیم در فضای مجازی مانند فیسبوک و توئیتر فعالیت کنند، در یکی از 7 دانشگاه خود بورسیه تحصیلی بدهد.
بنابراین گزارش، دفتر بنامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل در پیشنهادی به دانشجویان خارجی اعلام کرد در صورتی که به نفع سیاستهای اسرائیل فعالیت اجتماعی داشته باشند و از سیاستهای این رژیم حمایت کنند، به آنها بورسیه تحصیلی داده بشود.
اما در جدیدترین ترفندی که صهیونیستها برای فرار از باتلاق غزه به کار بردهاند، ایجاد کمپینی ضد اخلاقی در فضای مجازی است.
صهیونیستها کمپینی در فضای مجازی به راه انداختهاند که در آن زنان صهیونیستی برای بالا بردن روحیه از دست رفته سربازان خود اقدام به برهنه شدن میکنند.
تصاویر این کمپین به حدی زننده است که تعداد انگشتشماری از آنا قابلیت انتشار را دارند.
روزنامه تایمز اسرائیل با انتشار این خبر، آورده است، بعد از اینکه بر روی افزایش روحیه سربازان اسرائیلی تفکر طولانی و سختی انجام شده است، سرانجام راه حلی پیدا شد.
مدیر این صفحه مبتذل صهیونیستی دلیل کار خود را اینگونه بیان کرده است: دو منبع اسرائیلی وجود دارد که نمیتوان با آن مقابله کرد که یکی از آنها زنهای اسرائیلی هستند.
این فرد که مدعی شده انتشار این تصاویر به سربازان اسرائیلی در خط مقدم کمک کرده است به آنها توصیه میکند هنگامی که در سختی هستند به یاد این تصاویر بیافتند. به یاد داشته باشید برای چه میجنگید و چه چیزی در زمان برگشت در انتظار شماست.

داعش برای شناسایی مردم موصل، میان آنها دو نوع بازوبند توزیع کرده که با آنها، شیعیان و مسیحیان از سایرین مشخص می شوند. تکفیری ها دیروز نیز، یکی از بناهای بسیار زیبای تمدن بین النهرین را با بمب گذاری نابود کردند.
به گزارش مشرق، تروریست های بعثی - تکفیری داعش با استفاده از خدمات بی نظیری که تویتر و فیسبوک به آنها ارائه می دهند، به تلاش برای تخریب چهره اسلام و تبلیغ خود ادامه می دهند و امروز با انتشار تصاویر چهار مرد سر بریده و مصلوب، نشان دادند که در تهیه تصاویر از وحشیگری های خود به نام اسلام، مهارت یافته اند و از دوربین ها و عکاسان حرفه ای تری استفاده می کنند.
از دومین روز اشغال شهر موصل، تکفیری ها فقط به خبرنگاران الجزیره، العربیه و بی بی سی، اجازه ورود به مناطق تحت سلطه خود در نینوا را می دهند و این شبکه ها نیز با تهیه گزارش هایی می کوشند ضمن آرام و امن نشان دادن شهر، تروریست ها را در حال توزیع مواد غذایی نمایش دهند.
تروریست های تکفیری اخیرا در شهر موصل بازوبندهایی توزیع کرده و به مردم دستور داده اند در هر شرایطی بازوبند را به همراه داشته باشند تا قابل شناسایی باشند.
روی این بازوبندهای سیاه، یک حرف حک شده که نشان دهنده دین و مذهب او است.
حرف "ر" به معنای رافضی است که شیعیان توبه کننده باید از آن استفاده کنند.
حرف "ن" ابتدای کلمه نصاری است که مسیحیانی که جزیه پرداخت می کنند باید به بازو داشته باشند.
حرف "خ" نیز مربوط به اجسادی است که هنوز از سطح شهر و خانه ها جمع آوری می شوند و حرامیان داعش با آنها با عنوان و حالتی توهین آمیز برخورد می کنند.


* تروریست های داعش در شهر رقه سوریه، چند مرد را به صلیب کشیده و سر آنها را از تن جدا کردند. تکفیری ها ادعا کرده اند این افراد برای علویان کار می کردند.




* با انتشار تصاویر هوایی از مناطق درگیری، داعش تلاش کرد القا کند که به پهپادهای جاسوسی مجهز است.
* دوتاجر کویتی وابسته به داعش که در کار جمع آوری کمک های مالی شیوخ برای داعش و جابجایی پول ها بودند دستگیر شدند.
* جدیدترین مدل موشک اندازهای انفرادی در دست تروریست های داعش.

* به وقوع پیوستن حوادثی که از زمان تسلط داعش بر نینوا نسبت به آن هشدار داده شده بود. نینوا دارای مهمترین آثار و بناهای تمدن بین النهرین است و تکفیری ها، به بهانه مقابله با شرک آنها را نابود می کنند. دست پروردگان صهیونیسم و آل سعود، دیروز یک بنای بی نظیر باستانی متعلق به دوره آشوریان را با کار گذاری مواد منفجره تخریب کردند. قدمت این بنای زیبا و باشکوه از تخت جمشید نیز بیشتر بود.
داعش افتخار می کند که با یک تیر دو نشان زده و همزمان، مرقد یونس نبی و نقوش کنده کاری شده باستانی را نابود کرده است.
* در زمان اعلان خلافیت ابوبکر بغدادی، مفتی های وهابی در ده ها صفحه اینترنتی و نشریه، با اشاره به روایات و احکام گزینش شده خود از صدر اسلام، ادعا کردند اطاعت از خلیفه بر همه مسلمین واجب است و حتی اگر بیعت نکرده باشند باز هم باید از خلیفه تبعیت کنند. آنها مدعی هستند که نیازی به رای گیری از همه و بیعت همه نیست و همینکه بر اساس حل و عقد، جمعی از بزرگان خلیفه را انتخاب کنند، او دیگر خلیفه است و اطاعتش بر همه واجب است. پس از اینکه پارلمان اروپا در اقدامی سوال برانگیز، اعلام کرد دولت اسلامی داعش را به رسمیت نمی شناسد، مخالفان داعش گفتند؛ پایه های حل و عقد خلیفه متزلزل شده.
* شبکه خبر