آخرین وضعیت درمانی و عمومی پدر چهار شهید اجتماعی 11:8:35 1393/04/16 934-7514-5 کد خبر RSS :: پرینت |
![]() با گذشت حدود دو ماه از به نگارش در آمدن گوشهای از زندگی سراسر مشقت و سختی پدر 4 شهید، غلامرضا لطفی الوار، دوباره جویای احوال خانواده شدیم.
سحر لطفیالوار در گفتوگو با خبرنگار اجتماعی خبرگزاری داشنجویان ایران(ایسنا) _ منطقه خوزستان _ در باره آخرین وضعیت پدرش اظهارکرد: در این مدت دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز تمام نیاز دارویی پدر را تامین کرده و از نظر دارو دیگر مشکلی نداریم ولی تاکنون به جز دانشگاه علوم پزشکی، کسی یا ارگانی کمکی به ما نکرده است.
وی ادامه داد: پس از دانشگاه، هلال احمر نیز به سراغ پدر آمد که گفتیم مشکل دارو نداریم ولی هزینه خرید پوشک بسیار بالاست و مصرف آن برای پدر در هفته زیاد است اما گفتند در این مورد نمیتوانیم کاری کنیم.
سحر اضافه کرد: پس از آن به بنیاد شهید رفتیم و این مشکل را با آنها در میان گذاشتیم ولی میگویند این مورد نه در بیمه و نه در کارت طلایی تعریف نشده و برای تامین آن باید از حقوقی که بنیاد شهید میهد به صورت عمده خرید کنید.
دختر لطفیالوار به بیکاری 4 عضو خانواده خود اشاره کرد و گفت: برای تامین مخارج زندگی مشکلات بسیاری داریم که در این مدت کسی حمایتمان نکرد. حتی میخواستم برای طرح این مشکل به بنیاد شهید در تهران مراجعه کنم که حداقل به واسطه بنیاد شهید هم که شده کاری برای ما انجام دهند اما نمیتوانم پدر و مادرم را با این شرایط سخت تنها بگذارم چون تنها فرزند حاضر در خانه من هستم.
وی اظهار کرد: در آزمون سراسری امسال شرکت کردم، خیلی دوست دارم در شهری قبول شوم که پدر و مادرم در کنارم باشند تا هم بتوانم همچنان از آنها نگهداری کنم و هم درس بخوانم.
به گزارش ایسنا خوزستان، غلامرضا لطفیالوار، راننده پایه یک بود و در ایام جنگ با کامیونش به مناطق عملیاتی خوزستان مهمات میرساند. در یکی از روزهای سال 62 که مشغول خدماترسانی بود، خبردار شد که همسر، پسر چهارساله و سه دخترش براثر بمباران شهید شدهاند.
چند سال بعد توموری در مثانه او ایجاد میشود و در حالی که از نظر وضعیت مالی در شرایط خوبی قرار نداشت و جزو خانواده شهدا نیز محسوب میشد، کمکی برای درمان به او نمیشود تا این که باز اکنون بیماری او به شدت عود کرده است. ولی این تومور تنها بخشی از زندگی او را در برگرفته است چرا که در ادامه به بیماری آب مروارید چشم و آلزایمر هم مبتلا میشود، ضمن این که سکته هم میکند و از سه سال پیش هم پاهایش که روزی او را در خدماترسانی به جبههها یاری میکردند، اکنون دیگر او را همراهی نمیکنند و او زمینگیر شده است. |