در مورد شمار افرادی که از زمان ورود نیروهای خارجی به عراق در سال ۲۰۰۳ کشته شدهاند، تخمینهای بسیار متفاوتی وجود دارد؛ از اندکی بیش از ۱۰۰ هزار گرفته، تا بیش از یک میلیون نفر. درک دلیل این تفاوت فاحش آسان است. مسلما بسیاری از موارد مرگ و میر گزارش نمیشوند و بعضی موارد هم ممکن است دو بار در آمارها منظور شوند. اما دلایل دیگری هم در کارند.
دکتر گلن رانگوالا، از دانشکده علوم سیاسی و مطالعات بینالمللی دانشگاه کمبریج، میگوید: "علت اختلاف فاحش آمارها این است که در هریک از آنها موارد متفاوتی شمرده میشوند." او معتقد است برای تهیه این آمارها از دو روش میتوان استفاده کرد. میتوان همه موارد مرگ ناشی از خشونت که در طول دوران جنگ و درگیری اتفاق افتاده را بهحساب آورد، و یا میتوان نرخ کلی مرگ و میر را در قبل و بعد از حمله نیروهای خارجی با هم مقایسه کرد.
در روش اول آمارها از پلیس، سردخانههای اجساد، یا سوابق نظامی و حتی گزارشهای رسانهها جمعآوری میشوند. موسسه شمارش اجساد عراق (Iraq Body Count) از این روش استفاده میکند، و طبق برآورد آن، از سال ۲۰۰۳ بین ۱۲۰ هزار و ۱۳۳ هزار غیرنظامی جان خود را از دست دادهاند.
در روش دوم از هزاران خانه در سراسر عراق تحقیق میشود و از ساکنان آنها درباره همه موارد مرگ و میر در آن، و نه فقط مرگهای ناشی از خشونت، سوال میشود. دکتر رانگوالا میگوید: "همه موارد مرگ و میری که همزمان با یک درگیری نظامی اتفاق میافتند، از اقدامات خشونتبار ناشی نمیشوند." او خاطرنشان میکند که آسیب دیدن زیرساختها یا دشواری ارائه خدمات درمانی به بیماران میتواند به افزایش شمار افرادی که جانشان را از دست میدهند منجر شود. آماری که با استفاده از این روش بدست میآید، بهمراتب بیشتر است، اما بعضی مطالعاتی که با این روش انجام شده اند، مورد انتقاد قرار گرفته اند. از جمله گفته شده که این روش نمیتواند مانع دو بار شمرده شدن موارد مرگ و میر شود. دکتر رانگوالا شخصا معتقد است که رقم بیش از یک میلیون کشته مبالغهآمیز است. او اعتقاد دارد که یافتههای مطالعهای که اخیرا انجام شده، و به رقمی حدود نیم میلیون کشته رسیده، احتمالا به واقعیت نزدیکتر است.
اما با وجود همه تلفات ناشی از جنگ، جمعیت عراق از سال ۲۰۰۳ تاکنون افزایش قابل توجهی یافته است. طبق برآورد سازمان ملل، جمعیت عراق در سال ۲۰۰۳ حدود ۲۵ میلیون نفر بود و حالا به حدود ۳۳ میلیون نفر رسیده است. این یعنی افزایش حدود یکسومی جمعیت ظرف یک دهه.
البته رسیدن به این اعداد و ارقام هم کار آسانی نیست. در عراق از سال ۱۹۹۷ سرشماری نفوس انجام نشده، و حتی سرشماری آن سال هم در تمام کشور انجام نگرفته بود. در عوض، محققان مجبور شده اند برآوردهای جمعیت انجام شده در پیمایشها را ملاک قرار داده، و به کل کشور تعمیم دهند. در نتیجه، در مورد دقت آمارهای سازمان ملل هم تردیدهایی وجود دارد.
اما چطور چنین چیزی ممکن است؟ به گفته پاتریک گرلند، کارشناس اداره برآوردهای جمعیتی سازمان ملل (DESA)، توضیح این مسأله ساده است؛ شمار موارد زاد و ولد از مرگ و میرها بیشتر بوده است.
گرلند میگوید: "بسیاری از خانوادهها فرزندان زیادی دارند. میانگین تعداد فرزند ۴ یا کمی بیشتر است. در نتیجه، جمعیت کشور هر سال ۶۰۰ هزار نفر افزایش پیدا میکند."در گذشته نرخ مرگ و میر نوزادان بالا بود، اما دیگر اینطور نیست. نرخ باروری در عراق به نسبت کشورهای اروپایی بالا، اما رو به کاهش است. یک نسل پیش این نرخ حدود دو برابر حالا بود.
اگر اوضاع عراق آرام و باثبات شود، احتمالا نرخ باروری هم کاهش مییابد. مقایسه عراق با همسایهاش، ایران، جالب است؛ یک خانواده ایرانی به طور میانگین دو فرزند دارد. این رقم برای عراق چهار است. دلیل این تفاوت این است که عراق چند دهه بیثباتی و جنگ را پشت سر گذاشته، اما ایران توانسته سیستم خدمات بهداشتی و درمانیاش را مدرنیزه کند. آمارهای موجود در ایران هم قابل اعتمادترند. در دو دهه گذشته سه سرشماری در این کشور انجام شده است.
گرلند میگوید: "بعد از انقلاب اسلامی، ایران سیاست تنظیم خانواده فعالانهای را در پیش گرفت، و در کنار آن خدمات بهداشتی و درمانی برای مادران و کودکان بهبود قابل توجهی پیدا کرد. برای مثال، زوجهای جوانی که قصد ازدواج دارند، باید یک جلسه یک ساعته با پزشک داشته باشند و پزشک اطلاعات لازم را در زمینه بهداشت و سلامت، و بهخصوص تنظیم خانواده، به هردوی آنها میدهد."
گرلند همچنین میگوید که در ایران زنان دسترسی بهتری به آموزش و فرصتهای شغلی دارند و همین امر تا حدی در کاهش نرخ باروری موثر بوده است. او میگوید: "کشوری مثل عراق با رشد جمعیت بالا در زمینه تداوم ارائه خدمات بهداشتی و درمانی، آموزش و مسکن و ایجاد شغل با چالش بزرگی مواجه است." تا آن موقع به احتمال زیاد نرخ زاد و ولد بالا خواهد ماند و جمعیت همچنان افزایش خواهد یافت.
به گزارش جهان به نقل از فارس، مسیحیت تبشیری چند سالی است که در ایران فعالیتهای خود را شدت داده است و این تحرکات آن قدر برای کشورهای غربی مهم است که حتی فاکس نیوز در گزارش اخیر خود در خصوص سعید عابدینی (یکی از کشیشهای مسیحیت تبشیری) ادعا کرده که اوباما در مکالمه تلفنی خود با حسن روحانی خواستار آزادی او شده است.
این گزارش ضمن بررسی نحوه شکلگیری مسیحیت تبشیری در ایران به تحرکات سعید عابدینی یکی از کشیشهایی که با تاسیس کلیسای غیر قانونی خانگی اقدام به اغفال مسلمانان میکند، میپردازد.
* شروع کار مبشرین خارجی در ایران در سال ۱۵۰۷ میلادی جزیرۀ هرمز به تصرف پرتغالیها درآمد و به مرکز تجارت آنها تبدیل شد. اهالی این جزیره ترکیبی بودند از اعراب، یهودیها، ایرانیها و پرتغالیها. در سال ۱۵۷۵ یک عده از مبشرین و رهبانان گروه سنت اگوستین قدیس برای شبانی و بشارت بین کاتولیکها به جزیرۀ هرمز آمدند.
همین گروه به تلاش برای ترویج دین مسحیت برای مسلمانان معتقد این جزیره پرداختند در زمان سلطنت شاه عباس در سال ۱۶۰۱ دو پرتغالی از فرقۀ مذهبی آگوستین به ایران فرستاده شدند با این مقصود که کار اصلی آنها بشارت باشد و شاید بتوانند شاه ایران را مسیحی کنند ولی این کار بهجایی نرسید و در آن زمان علاقۀ شاه به بیگانگان هم صرفاً دارای انگیزههای سیاسی و اقتصادی بود تا تغییر مذهب.
* ورود مبشرین آمریکایی به ایراندر نخستین روزهای تشکیل دولت آمریکا کلیساها بیشتر کوشش میکردند که مردم آمریکا را به مسیحیت دعوت کنند و برای فرستادن مبشر به دنیای خارج تا مدتی اقدام جدی نکردند. در اوایل قرن نوزدهم بود که آنان نیز احساس نمودند باید در زمینۀ بشارت به ملل دیگر اقدام کنند. آمریکا در آن روزها بهبود وضعیت اقتصادی و مخصوصاً بیداری مذهبی وسیعی را تجربه مینمود.
هیأت "کمیسیونرهای آمریکایی برای میسیونهای خارجی" شخصی بهنام "ج.ال. مریک" را به ایران فرستاد. او با دو آلمانی در ۱۸۳۲ به شهرهای تهران، اصفهان و شیراز مسافرت کردند. گزارش این افراد چندان امیدوارکننده نبود و مریک در گزارش خود نوشت که روزنۀ امید برای فعالیت بشارتی بسیار تنگ و باریک است. زمانی که این سه نفر وارد اصفهان شدند در شهر چنان اغتشاشی پدید آمد که دولت ایران برای محافظت از آنان ۳۰ نفر را مأمور نمود. ولی کار فرستادن مبشرین ادامه یافت و گروههای میسیونری برای ایجاد بستر مناسب برای فعالیتهای تبشیری به ظاهر دست به فعالیتهای خیریه بسیاری زدند و درمانگاهها و مدارس زیادی تأسیس نمودند.
دو نفر بهنام "دوایت" و "اسمیت" به شهر ارومیه رفتند چون در آنجا طاعون ۵۰ درصد جمعیت را از بین برده بود. اسمیت در گزارش خود چنین نوشته: مزرعهای که در اینجا موجود است بهنظر من آمادۀ درو است.
اولین کلیسای پروتستان نیز در سال ۱۸۵۵ در ارومیه تشکیل شد و البته زیر نظر شورای کلیسای پرزبیتری بود این مبشرین که در ظاهر به بهانه دعوت آسوریهای ایران اقدام به برپایی تشکیلات تبشیری نموده بودند کمی بعد با گسترش دامنه فعالیت های خود متوجه مسلمانان و حتی یهودیان شهر نموده و حوزه جغرافیایی خود را به شهرهای همدان، اصفهان و شیراز و کرمانشاه گسترش دادند.
از جمله در تهران با لیدری دکتر "جردن" و همسرش اقدام به تأسیس آموزشگاهی کردند که کالج آمریکایی نام گرفت. این همان کالج معروفی است که بعدها به دبیرستان البرز معروف شد. منطقۀ اطراف این دبیرستان هنوز نزد بسیاری از تهرانیهای قدیمی به یاد کالج جردن "چهارراه کالج" نامیده میشود. فعالیتهای این افراد شهرهای زیادی از جمله مشهد و تبریز را نیز در برمیگرفت.
* هدف این مبشرین چیست؟ با توجه به شهادت تاریخ و تجربه گذشته روشن شده است که از قرن هجدهم به بعد وجود مبشرین و میسیونرهای مذهبی به خصوص در کشورهای آسیایی و آفریقایی آشکارا به منظور انجام مقاصد تبشیری و تبلیغی و اهداف سیاسی و اطلاعاتی بوده است و تجربه نشان می دهد در گذشته روس ها و انگلیسی ها و در حال حاضر آمریکائیان از ایجاد اختلافات مذهبی در راه پیشبرد سیاست خویش استفاده نموده و هم اکنون نیز همین سیستم را در کشورهای آسیایی و آفریقایی مورد نظر خود مورد استفاده قرار می دهند.
* جریان تبلیغ و تبشیر مسیحیتجریان تبلیغ و تبشیر مسیحیت بدون در نظر گرفتن اختلافات فرق و مذاهب مسیحی با تشکیل اردوگاه صلیبی در سطح جهان با تمام امکانات اقدام به جذب مسلمانان و پیروان دیگر ادیان مینمایند.
این جریان در قالب تشکلهای فرقهای از جمله کلیساهای خانگی (کلیسای محرمانه) محافل محرمانه و فرقههای صلیبی با ارتباطگیری مستقیم با سرشاخه ها که معمولا در تهران و بعضاً کشورهای خارجی و اخذ کمک مالی و ... در سطح تقریباً گسترده اقدام تبلیغی مینمایند و متأسفانه موفق به جذب تعدادی از مسلمانان شدهاند لازم به ذکر است که اقلیت مذهبی پروتستان و منشعب آن جیززانلی یکی از مهمترین دغدغههای کارشناسان حوزه فرهنگ در حوزه اقلیتهای دینی است.
این اقلیت مذهبی با وابستگی به خارج از کشور و هدایت مستقیم از سوی جریان پروستانتیزم بینالملل، سیاستهای تبلیغ و تبشیر آنان را پیگیری می نمایند از معضلات جدی حال و آینده حوزه فرهنگ خواهد بود.
به همین دلیل در حال حاضر با توجه به جریانات بعد از ۱۱ سپتامبر سعی و تلاش بلوک غرب به ویژه آمریکا در مهار دولتها و حرکتهای اسلامی است.
یکی از مهمترین راهحلهای پیشروی توسعه تبلیغ و تبشیر مسیحیت در کشورهای اسلامی همین جریانات تبشیری هستند.
تمام فرقههای مورد قبول و مطرود پروتستان چون شاهدان یهود، مرمونها، مونیسم و ... در یک اردوگاه مشترک تجمع داشته و اتحاد عمل و نظر دارند و هدف همه آنها با هدایت سرویسهای جاسوسی غربی، ضرورت مسیحیت جهانی و لزوم تبلیغ و تبشیر مسیحیت به ویژه در مناطق اسلامی است.
همزمان با انقلاب اسلامی ایران و از بین رفتن تشکیلات مسیحیت تبشیری در ایران پاپ وقت به بهانه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و آزادی جاسوسان آمریکایی به نامه نگاری با حضرت امام ( ره) اقدام کرد.
وی در لابه لای درخواست خود اشاره به اجازه حضرت امام در بازگشایی مدارس تبشیری نمود نکته ای که امام از آن غافل نماند و در پاسخی روشن جواب وی را داد.
* درخواست پاپ براى آزادى جاسوسان و ایجاد «مدرسه اندیشه»این دفعه دومى است که آقاى پاپ (۱) براى من کاغذ مىدهند و اشخاص را مىفرستند؛ دفعه اول براى آن لانه جاسوسى بود که جوان هاى عزیز ما اطلاع پیدا کردند که این مرکزى که در ایران به اسم سفارت امریکا هست سفارتخانه نیست، و اشخاصى که در آنجا هستند اشخاص دیپلمات نیستند، بلکه جاسوسانى هستند که در یک مرکز جاسوسى متمرکز هستند و براى ضرر ملت ما و کشور ما در آنجا مجتمع هستند، و آقاى پاپ شاید ندانسته توصیه کردند براى آنها، و من در آن وقت مفصل تنبهاتى به ایشان دادم. و این دفعه براى مدارس خودشان به اسم «مدرسه اندیشه» کاغذ نوشتهاند و رسول فرستادهاند و از ما سفارش خواستهاند براى اینکه مدارسشان در اینجا باشد. ما با نصارا و با یهود و با سایر اقشار ملتها هیچ دشمنى نداریم، و از مدارس به هیچ وجه جلوگیرى نمىکنیم، مادامى که مدرسه باشد و براى تعلیم و تعلم باشد؛ حالا چه تعلیم و تعلم دستورات مسیح- علیه السلام- یا دستورات دیگران؛ لکن اگر ما فهمیدیم که در ایران مدارسطور دیگرى هست، آنجا هم نظیر همان لانه جاسوسى است، نمىتوانیم تحمل کنیم که در مملکت ما به اسم تعلیم و تربیت و به اسم مدارس، یک امور دیگرى انجام بگیرد. و البته این با دولت است که در این موضوع تأمل کند و این موضوع را درست بررسى کند؛ چنانچه مدارس، مدارس هستند، براى تعلیم و تربیت هستند، هیچ ممنوعیتى ایجاد نخواهد شد، و چنانچه خداى نخواسته این مدارس هم یک وضع دیگرى دارند و به اسم مدارس هستند، آن هم ملت ما تحمل نمىکند و ما نمىتوانیم تحمل کنیم ..
* سعید عابدینی کیست؟وی که تا بیست سالگی مسلمان بوده است از طریق تبلیغات تبشیری جذب مسیحیت می گردد وی دارای سه خواهر و دو برادر است.
سعید عابدینی تا پیش از ترک ایران از مهره های اصلی و سازمان دهنده محافل زیرزمینی کلیسای خانگی بوده است.
وی در سال ۱۳۸۰با نغمه شریعت پناهی ازدواج می کند از حدود ۱۲ سال پیش به صورت مستمر بر فعالیتهای خود می افزاید به همین علت در سال ۸۸ بازداشت می گردد اما با دادن تعهد به عدم فعالیت های زیرزمینی و تبشیری کلیسای غیر قانونی خانگی آزاد می گردد.
وی بعد از خروج از کشور به علت ارتباط نزدیک خانواده همسرش با محافل سیاسی و امنیتی آمریکا تاییدات امنیتی لازم را در ایالات متحده کسب و مامور فعالیت گسترده در خصوص تبشیر در ایران می گردد.
در سال ۱۳۹۰با بودجه اختصاص داده شده توسط نهادهای سیتسی امنیتی آمریکا سازمان خدماتی saeed ministries را در شهر بوئیس در ایالت " آیداهو" آمریکا تاسیس می نماید.
عابدینی در ایران با استفاده از ترفندهای قدیمی مبلغین تبشیر به راه اندازی مرکزی به نام پرورشگاه جهت پوشش فعالیت های فرقه ای خود اقدام می نامید تا بتواند به راحتی از این مکان برای برگزاری جلسات با هسته مرکزی تشکیلات فرقه ای خود استفاده نماید.
وی در سال ۹۰ در سفری که به ایران داشت به علت فعالیتهای فرقه ای بازداشت و در سال ۹۱ به ۸ سال زندان محکوم می گردد.
* ترنت فرانکها از حمایت منافقین تا دیدار با همسر سعید عابدینی- تلاش بیوقفه ترنت فرانکها برای خارج نمودن «سازمان تروریستی منافقین» از لیست تروریستهاروحیهی جنگطلبانهی ترنت فرانکها با توجه به عضویتش در حزبجمهوریخواه که حزبی تندرو و حامی جنگ افروزی در دنیا است باعث شده تا اقدامات ضد ایرانی مختلفی در پرونده خود ثبت نماید، یکی از اقدامات ضد ایرانی وی در حمایت از «سازمان تروریستی منافقین» میباشد، با توجه به اینکه این سازمان تروریستی تا به حال بیش از ۱۲۰۰۰ نفر از افراد بیگناه را در ایران به شهادت رسانده است، اما شاهد حمایتهای افراد زیادی بالاخص ترنت فرانکها در حمایت از این سازمان تروریستی و تلاش بی وقفه برای خارج نمودن این سازمان از لیست تروریستها بوده ایم. وی در حمایت از این سازمان منحوس چنین می گوید: «ایرانیان مبارز(سازمانمنافقین) کسانی که علیه دولت ننگین احمدینژاد مبارزه میکنند، شاید یکی از بزرگترین امیدها در این جهان برای ممانعت از گرفتار شدن خانواده بشریت در سیاهی تروریسم اتمی هستند. من امیدوارم که دولت کنونی بتواند امکان برچسب زدن رژیم ایران به کسانی که حقیقتاً برای آزادی تمام جهان مبارزه میکنند را از میان بردارد».
- اظهار رضایت ترنت فرانکها نسبت به فعالیتهای تبشیری و صهیونیستی در ایراناقدام اخیر این آمریکایی جنگ طلب ضدایرانی در چند روز گذشته، حمایت از «سعید عابدینی» مامور دستگاه جاسوسیسیا میباشد، وی در دیدار با همسر «سعید عابدینی» حمایت خود را از فعالیتهای تبشیری و صهیونیستی آنها در ایران اعلام کرد و خواستار آزادی این کشیش امریکایی شد. ترنت فرانکها دراین دیدار ضمن رضایت از فعالیتها و اقدامات ضد ایرانی «ن.ش» در خارج از کشور چنین می گوید: «ن.ش» جهت دریافت حمایتهای ویژه سران سیاسی ایالاتهای امریکایی اقدامات ویژهای را انجام نموده است، که از اقدامات اخیر وی بسیار ممنون و سپاسگزارم.»
«نغمه شریعت پناهی» نیز خطاب به وی چنین می گوید: «برای حمایت مستمر نماینده آریزونا در کنگره، جناب آقای ترنت فرانک و بابت تلاشهای دائم ایشان برای آزادی سعید از زندان ایران و بازگرداندنش به خانواده و از همه شما دوستانم در آریزونا به خاطر صدای قدرتمندتان برای سعید تشکر میکنم.»
* چرا سعید عابدینی برای فاکس نیوز مهم است؟فاکس نیوز از زمان دستگیری و بازداشت سعید عابدینی از وی به عنوان کشیش ایرانی آمریکایی یاد کرده و مرتب به بهانه های گوناگون برای حمایت از وی گزارشاتی را درج می کند ولی در خصوص نحوه کشیش شدن وی در داخل ایران ابهامات فراوانی وجود دارد.
در تمام این گزارشات فاکس نیوز خواستار بیرون آمدن سعید عابدینی از داخل زندان شده و جرم او را تنها تاسیس پرورشگاه کودکان بی سرپرست در داخل ایران عنوان می کند این در حالی است که سعید عابدینی تنها تبلیغ مسیحیت در ایران را پیگیر بوده است.
فاکس نیوز با انتشار تصاویری از سعید عابدینی در لابلای گزارشات خود قصد مظلومیتنمایی این کشیش خودخوانده را دارد اما در داخل ایران در بین نوکیشان مسیحی از او به عنوان فردی با انحرافات اخلاقی عدیده یاد می شود.
فاکس نیوز در گزارش اخیر خود در خصوص سعید عابدینی ادعا کرده که اوباما در مکالمه تلفنی خود با حسن روحانی خواستار آزادی او شده است و در کنگره و سنا نیز هر دو جناح از آزادی فوری او حمایت کردهاند.
همچنین جان کری وزیرخارجه آمریکا نیز اوایل امسال از ایران خواست تا این کشیش را آزاد کنند. حال این سوال مطرح می شود که چرا سعید عابدینی اینقدر برای آمریکا مهم است و آیا این نمی تواند نشانه مأموریت های سری سعید عابدینی برای سازمان جاسوسی سیا باشد.
* سعید عابدینی از عشق آمریکا تا ارتباط نامشروعیکی از قربانیان سعید عابدینی خانمی به نام م الف است که نخواسته نامش فاش شود در یک گفتگوی مفصل که چندی پیش نیز در فضای مجازی منتشر شد به افشاگری علیه نیات پلید این کشیش پرداخت، در ذیل بخش هایی از این گفتگو میآید:
"سعید یک اخلاق خاصی داشت، خیلی عاشق رفتن به آمریکا بود، همیشه می گفت آمریکا کشور رویاهامه و یه روزی میرم اونجا و به آرزوهام می رسم، می گفت از بچگی عشق آمریکا بودم!
یه چیز جالب هم بگویم حتی شب ها سعید جدیدترین فیلم های آمریکایی را نگاه می کرد و از آنها لذت می برد به قول خودش شیفته فرهنگ آمریکایی بود."
بله سعید دوران جوانی اش را به عیاشی های بسیاری گذرانده است، همیشه در صحبت هایش حتی در جمع وانمود می کرد که از این گذشته تاریک عبور کرده و می خواهد دیگران را نجات دهد.
اما دقیقا در همین دوران سعید به عشق نافرجام دختری به نام نئولا تن می دهد ولی این عشق خیلی زود جایش را به هوس بازی می دهد و نئولا به همین دلیل از این رابطه کنار می کشد...
سعید عابدینی به همراه دختران گروه کلیسای خانگی
سعید در یک خانواده آشفته با مشکلات فراوان روحی و روانی بزرگ شده است. بعضی از شب هایی که من آن جا بودم و خانواده سعید هم حضور داشتند می دیدم که تمام خانواده سعید برای آن که یک خواب راحتی داشته باشند کلی داروهای مختلف مصرف می کردند، خود سعید هم از این موضوع مستثنی نبود او هم علاوه بر این که در سال های اولیه وضع مالی خوبی نداشت، از نظر روحی و روانی هم مشکل داشت، تا جایی که من خبر دارم یکبارهم خودکشی کرده است!
سعید خیلی دوست داشت آدم سرشناس و معروفی باشد براش مهم نبود که از چه راهی به این هدف برسد فقط دوست داشت آدم بزرگی باشد به خاطر همین دست به کارهای عجیب و غریب زیادی می زد!
-مثلا چه کاری؟گفتم که من بعضی شب ها به خانه پدری سعید می رفتم، عابدینی یه دوستی داشت به نام وحید زردی، در آن دوران که در کلیسا شرکت می کردند سعید و وحید مدعی شده توانایی احضار روح و جن را بدست آورده اند به همین خاطر شب ها به بالای پشت بام خانه پدر سعید می رفتند و کارهای عجیب و غریب می کردند و سرودهای خاصی می خواندند و میگفتند که ما اجنه و شیاطین را به تسخیر درآورده ایم، من شاهد بودم که بارها همسایه ها از این رفتارهای سعید و وحید به تنگ آمده بودند و چندین بار هم شکایت کردند، پدر سعید هم از این حرکات او خیلی ناراحت بود و چندین بار با سعید درگیر شد ولی خوب فایده ای نداشت سعید کار خودش رو تکرار می کرد.
سعید عابدینی به همراه م.ز معروف به نسیم
سعید عابدینی برای اینکه بتواند جای پای خود را در آمریکا محکم کند به سمت راه انداختن کلیسای خانگی با روشی که قبلا گفتم رفت، هم چنین سعید برای آنکه بتواند افکار خود را در جهت تبشیر مسیحیت منتشر کند یک پرورشگاه در شهرهای شمالی کشور تاسیس می کند! به نظر من سعید برای رسیدن به آرزوهایش همه کار می کرد،
تا جایی که من مطلعم این آقا همین اقداماتی که در ایران انجام می داده را در آمریکا هم انجام می داده و البته در کنفرانس های مختلف هم شرکت می کرده و پول های زیادی از افراد مختلف و گروه ها و سازمان های ضد ایرانی گرفته است اصلا می گویم سعید یک بی قید و بند و بی بند و بار چرا علیه کشورش کار کرد؟چرا با کسی ازدواج کرد که خانواده اش در کشتن این مردم نقش داشتند؟
سعید عابدینی در کشورهای حاشیه خلیج فارس