سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

یک نقد فرهنگی




شش ماه از زمان تصدی دکتر روحانی بر مسند اجرائی کشور گذشته است. شش ماهی که در طول آن بسیاری از افراد در حوزه کاری شان در انتظار دگرگونی هستند. در حوزه رسانه و فرهنگ ،ما هم مثل بسیاری از افراد فکر می کردیم در اولویت هستیم و توجهی به ما می شود و احتمالاً دگرگونی به این قسمت هم خواهد رسید. اما گوئی حوزه فرهنگ فراموش شده است. هیچ سروصدائی نیست. اداره کل فرهنگ و ارشاد استان هم دچار همین رخوت و انتظارو بلاتکلیفی است. کارها بر مدار روزمره گی است و برنامه ای از آن بیرون نمی آید. چه سیاستی قرار است در آنجا به اجرا درآید، هم مشخص نیست. گویی این شش ماه جزو تقویم چهار ساله ریاست جمهوری نبوده! استاندار خوزستان هم که در ابتدا مشاورینی در حوزه های گوناگون تعریف نمود به یکباره سکوت را بهتر از هر چیز یافته است. ظاهراً در انتظار فرا رسیدن عید نوروز است و آنقدر درگیر مدیریت بازرگانی برای توزیع سبدکالاهاست که حوزه فرهنگ فعلاً در دستور کار نیست.

 اگر از ابتکار عمل مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی در قطع ارتباط جامعه رسانه ای با وزیر مربوطه در سفر ریاست جمهوری به خوزستان که در نوع خویش ثبت شدنی است، بگذریم، ضرورت نقد وضعیت این اداره ظرف سال های دولت احمدی نژاد بسیار ضروری است. حداقل نگارنده می تواند نمونه هایی از رویدادهای این حوزه را برای بررسی مورد توجه قرار دهد:

الف- دو سال پیش با سروصدای زیادی قرار شد با هزینه ای هنگفت در حدود یک میلیارد تومان فیلمی بر اساس زندگی سردار شهید «علی هاشمی» ساخته شود. مصاحبه و خبرهای گسترده تبلیغاتی اداره ارشاد گوش فلک را کر کرد و سطح توقعات را آنچنان بالا برد که هر یک از کسانی که روزگار آن شهید را درک کرده بودند، در انتظار بودند، ببینند چه خواهد شد؟

وقتی کارگردان را معرفی کردند. کُپ کردیم!... کسی بود که کارنامه ای به غایت ضعیف داشت و چندان جلوه ای از برای او نمی توانستیم، جستجو کنیم. بویژه از همان ابتدا و با بررسی و مطالعه بسیارسطحی از زندگی شهید دریافتیم که قرار است سوژه ای سَمبل کاری شده به خورد جامعه خوزستان داده شود که تنها بتواند رکوردی را ثبت نموده که: بله بالاخره کاری شد! همین ....!

کارگردان (بروایتهائی) بدون اتکا به منابع دست اول زندگی شهید و با چسباندن مشتی صحنه های اکشن چیزی را تولید نموده که بیش از آنکه به دفاع مقدس و شهید شباهت داشته باشد؛ به فیلم های هندی چند دهه قبل نزدیک بوده است. با این وصف ما قضاوتی نکردیم تا اینکه جشنواره سال گذشته فیلم فجر فرا رسید. آنجا بود که دریافتیم آش آنچنان شور از کار درآمده که حتی از نظر فنی قابل قبول برای جشنواره هم نبوده .حتی تلاش های گسترده مدیرکل فرهنگ و ارشاد استان هم نتوانسته دست اندرکاران جشنواره را مجاب نماید تا محصول یک میلیارد تومان دود شده را بر پرده سینما درآورند. جالب است یکسال دیگر هم از این نوع آوری در سینمای دفاع مقدس گذشته اما هنوز این فیلم جرأت نمایش نیافته است.

ب- از آنجائی که ضرورت چاپ نشریات در استان خوزستان امری بدیهی بود، چند تن از دست اندرکاران مطبوعات بومی مبادرت به سرمایه گذاری در احداث یک چاپخانه رول در شهرک صنعتی شماره یک اهواز نمودند.

در ابتدای کار استاندار وقت «دکتر حجازی» و مدیرکل ارشاد از آن استقبال نمودند .حتی در روز خبرنگار دکتر حجازی آن را پشت تربیون اعلام نمود. بانیان این پروژه پیش خود فکر می کردند که الآن است که حمایت از چپ و راست و بالا و پایین وزیدن خواهد گرفت. اما پس از دو سال دریغ از کمترین توجه و مساعدت!

با هر تلاش و دوندگی طرح توجیهی نوشته شد و از کانال اداره ارشاد به کارگروه اشتغال استانداری رسید. آنها بجای اینکه به بخش فرهنگ نیم نگاهی منطقی داشته باشند بانیان پروژه را به عنوان صرفاً رفع مسئولیت به بانک صادرات معرفی کردند. در حالیکه طی سفرهای احمدی نژاد به خوزستان امکانات مالی گسترده ای در حدود 5 میلیارد تومان جهت بخش فرهنگ تعریف شده بود، متولیان پروژه چاپخانه رول را به جاده خاکی و پردست انداز بانک صادرات و سپس بانک سپه معرفی کردند.

 درخواست تاجرمأبانه بانک های یاد شده از احداث کنندگان چاپخانه مربوطه به آنها فهماند که مدتهاست سرکارند و از بودجه فرهنگی سفرهای ریاست جمهوری قرار نیست دیناری به چنین تلاشهای تولیدی اختصاص یابد. هدف مسئول ارشاد و استاندار این بود که با یک راه اندازی و ثبت این رویداد در کارنامه خویش بتوانند آن را از دستاوردهای فرهنگی خویش عنوان نمایند که خوشبختانه و علیرغم اینکه از ابتدای سال 1392 چاپخانه مذکور در حالت لنگان لنگان به تولید نشریات بومی و استانی همت گمارده اما هنوز از افتتاحیه موردنظر خبری نشده است!

براستی تبصره هایی که از دریچه آن این نوع سرمایه گذاری می توانست به نتیجه برسد، سر از کجا درآورد؟ چرا پس از حدود یکسال این پروژه هنوز نتوانسته از مقطع زیان و یا نقطه سربسری مالی عبور نماید؟

البته شاید متولی ارشاد استان اعلام دارد که ما در حد سفارش و یا مکاتبه تلاش کردیم اما واقعیت این است که این حدود از تلاش ها هم صرفاً برای رفع مسئولیت بوده و نه به نتیجه رسیدن و گرنه بسیاری از سوراخ سُنبه ها برای مساعدت و یاری به این پروژه عظیم وجود داشته که می توانست دلگرمی برای اصحاب رسانه ایجاد نماید. پروژه ای که تا همین جای کار فقط توانسته نشریات استانی را تولید نماید اما از جهت توجیه اقتصادی دلگرمی در آن وجود ندارد و هر لحظه ممکن است به تعطیلی کشانده شود.

در حقیقت این نمودی آشکار از بطلان اوقات تولیدکنندگان در کارگروه اشتغال هم می تواند تلقی شود. کارگروهی که مسئولین بانکها در آنجا برای دادن گزارش های بی ارزش شرکت می کنند و گرنه آنها مصوبات این کارگروه را چندان جدی تلقی نمی کنند. برای نمونه پس از چند بار که متولیان پروژه چاپخانه با استاندار وقت دیدار نمودند وی با خوشحالی به آنها اعلام نمود که با آقای .... (مدیر شعب بانک سپه) صحبت کرده ام، بروید و برنامه تان از طریق وی آماده اجراست. وقتی متولیان مذکور به دفتر مدیر شعب مراجعه کردند وی حتی حاضر به دیدار با آنها هم نشد و به نوعی به صحبت های آقای استاندار پوزخند زد!

 اساساً رویکرد و علاقه بانک های استان به بخش تجاری در مقایسه با بخش های تولیدات صنعتی و یا فرهنگی خودبخود گویای جهت گیری کاسبکارانه آنهاست. بلایی که امروزه به جان اقتصاد کشور افتاده و تولید کشور را فلج نموده است.هرچند در این تحلیل آنچه حائز اهمیت است نوع برخوردی است که با بخش فرهنگ می شود. وقتی اقتدار مورد لزوم در مدیریت ارشاد استان هم ملاحظه نشود عملاً تلاش های ایجاد شده در این حوزه همیشه در هاله ای از بیم و امید دور خواهد زد و نمی توان به حمایت مدیریت دلگرم بود.

ج- سیاست های حمایتی از نشریات: در اینجا هم ظرف سال های گذشته کارنامه ای مبهم به چشم می آید. حب و بغض بخوبی در اینجا هویداست به گونه ای که اگر روزی اسناد و مدارک ارشاد استان ظرف 8 سال گذشته عریان شود می توان سیاست گذاری در این بخش را نیز به چالش کشید. در این جا می توان از سردرگمی مجریان در چگونگی قیمت گذاری آگهی ها و نحوه توزیع تبعیض آمیز آنها و سفارشات گاه و بیگاهی که از کانال هایی به گوش میرسد، یاد نمود. از سوی دیگر اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی در قیمت گذاری آگهی ها، نشریات را همچون گوشت قربانی در برابر روابط عمومی ها رها نموده و نتیجه آنهم حضور فرتوت و لاغر و مردنی آنها در تیراژهای اندک است که فقط می توانند تنفس کنند و هر روز هم فقط به تعداد مجوزها افزوده می شود، بدون اینکه از سیاست و اقتدار لازم ارشاد خوزستان در حمایت از نشریات بومی خبری وجود داشته باشد. متأسفانه در جلسه ای که مقرر بود مطبوعات درد دل های خود را با وزیر ارشاد بیان کنند تا بلکه راه حلی امیدوار کننده را از زبان وی بشنوند هم مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی در یک طرح برنامه ریزی شده از این دیدار جلوگیری بعمل آورد و بدین ترتیب دردهای آنها در سینه ماند. البته بحث های دیگری هم می توان در حوزه فرهنگ جستجو و به تحریر درآورد بویژه پیرامون دادن امتیاز و مجوز نشریات و متقابلاً سلب آن از دست اندرکاران خاک خورده مطبوعات که در جای خود هم شنیدنی است و هم تأثر برانگیز!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد