سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی و اقتصادی و تحلیل های روز



ادامه تهدیدات نظامی آمریکا علیه ایران؛
آمریکایی‌ها می‌خواهند ایران را در یک تنگنا قرار دهند و با این سخنان اینگونه مطرح کنند که توافق هسته ای ولو به هر شکلی که باشد آخرین فرصت ایران است و بعد از آن گزینه نظامی پیش روی ایران قرار خواهد گرفت. البته سیاست چماق و هویجی که امریکایی‌ها امروز در زمینه توافقنامه هسته‌ای کشورمان به کار گرفته‌اند چند بعدی است و کاخ سفید موارد متعددی را در این زمینه هدف قرار داده است.
سرویس سیاسی «فردا»؛ در حالی که هفته‌های گذشته شاهد تهدیدات تند آمریکایی‌ها بخصوص جان کری، وزیر خارجه این کشور علیه جمهوری اسلامی ایران و به بهانه توافق هسته‌ای کشورمان بودیم، دستگاه دیپلماسی ایران در مقابل این تهدیدها سکوت اختیار کرد. گرچه مقامات نظامی ایران به شدت در مقابل این تهدیدات واکنش نشا دادند اما سکوت وزارت خارجه ایران  بوی‍ژه محمد جواد ظریف در مقابل این تهدیدات در میان رسانه‌ها مورد انتقاد قرار گرفت. 

هر چند که رییس مجلس و فرمانده سپاه نسبت به این تهدیدها واکنش نشان دادند اما از مسئولان دستگاه دیپلماسی انتظار می رفت موضع گیری قاطعانه تری در مقابل زیاده گویی های وزیر امور خارجه امریکا اتخاذ کنند؛ چراکه به نظر می‌رسد عدم پاسخ جدی از سوی وزارت خارجه ایران به تهدیدات جان کری سبب تکرار این تهدیدات از سوی وزارت خارجه این کشور شده است.

جروزالم‌پست در این زمینه گزارش داد، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در آخرین سخنان خود اعلام کرد که در صورت شکست مذاکرات شیوه‌های دیگری برای حل مسأله هسته‌ای ایران که می‌تواند شامل حمله نظامی نیز باشد اتخاذ خواهند شد.

ماری هارف، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، روز گذشته (جمعه) اعلام کرد حل و فصل "بحران کنونی با ایران، در صورت شکست تلاش‌های دیپلماتیک" احتمالاً شامل اقدام نظامی خواهد بود.
وی گفت: "این به‌معنای پیش‌بینی اقدام فوری نظامی نیست. این بیشتر یک اعلامیه کلی است مبنی بر اینکه اگر در عرض شش ماه یا یک سال یا هر زمان دیگری، نتوانیم به‌طریق دیپلماتیک این مسأله را به سرانجام برسانیم، متعهد به حل آن هستیم. و این امر را کاملاً صادقانه بگویم شامل اقدامات مخاطره‌آمیزتر است".

پیش از این اوباما در پنجمین سخنرانی سالیانه خود در کنگره این کشور اعلام کرده بود که مذاکرات بین ایران و گروه 1+5، بهترین فرصت جهان برای اجتناب از "خطر جنگ است".

هارف در ادامه سخنان خود گفت: "من نمی‌گویم که در عرض شش ماه آتی و اگر به توافق نرسیدیم وارد جنگ می‌شویم. از نقطه نظر کلی، اگر از نظر دیپلماتیک این مسأله حل و فصل نشود از طرق دیگر حل خواهد شد".

وی افزود: "سناریوهای کمی از این امر منتج خواهند شد: یا ما این بحران را از طریق دیپلماتیک حل می‌کنیم و یا به‌شیوه‌ای دیگر. عقل سلیم می‌گوید  که این شیوه دیگر می‌تواند شامل اقدام نظامی باشد".

البته باید در درجه اول بیان داشت که این تهدیدات بیشتر تهدیدات توخالی هستند و فضای بین‌الملل و شرایط امروز آمریکا نشان می‌دهد که کاخ سفید توانایی حمله به ایران را ندارد و از سوی دیگر شروع یک جنگ علیه جمهوری اسلامی ایران با توجه به اقتدار نظامی و همچنین نفوذ استرات‍ژیکی که ایران در منقطه خاورمیانه ، آمریکا را به طور جدی با مخاطره روبرو می سازد. از سوی دیگر استراتژی جدید آمریکا نیز عبور از خارومیانه است و آمریکایی‌ها در استراتژی جدید خود بر این امر اذعان کرده اند که بیش از حد توجه خود را معطوف به خاورمیانه کرده اند و نگران قدرتمند شدن کشور چین و اتحاد آن با روسیه هستند. به طور کل تهدید  آمریکایی‌ها در این زمینه معطوف به همین امر است و آنها می خواهند هر چه زودتر توافق نهایی با ایران شکل بگیرد و از این موضوع عبور کنند.

آمریکایی‌ها می‌خواهند ایران را در یک تنگنا قرار دهند و با این سخنان اینگونه مطرح کنند که توافق هسته ای ولو به هر شکلی که باشد آخرین فرصت ایران است و بعد از آن گزینه نظامی پیش روی ایران قرار خواهد گرفت. البته سیاست چماق و هویجی که امریکایی‌ها امروز در زمینه توافقنامه هسته‌ای کشورمان به کار گرفته‌اند چند بعدی است و کاخ سفید موارد متعددی را در این زمینه هدف قرار داده است.

از یوی دیگر این موضوع یک مصرف خارجی برای آمریکایی‌ها دارد و آن تهدیدی است که بیشتر معطوف به افکار عمومی ایران می شود. آمریکایی‌ها به خوبی می دانند که جمهوری اسلامی ایران با حمایت مردمی روبروست و از این رو سعی دارند برای تحت فشار قرار دادن ایران در مذاکرات هسته‌ای با تهدیدات اینچنینی به افکار عمومی ایران اینگونه القا کنند که توافق هسته‌ای آخرین فرصت ایران است و در همین راستا افکار عمومی ایران را مجبور کنند که برای شکل گیری توافق نهایی بر روی تیم دیپلماسی و دولت به نفع آمریکایی‌ها فشار وارد سازد. گرچه افکار عمومی ایران نشان داده است که در این زمینه خام تهدیدات آمریکایی‌ها نخواهد شد و همواره پاسخی قاطع در این زمینه به استکبار جهانی داده است اما عدم پاسخگویی و بعضا سکوت تیم دیپلماسی کشورمان به این تهدیدات نیز جای تامل دارد.

علاوه بر سکوت تیم دیپلماسی کشورمان در مقابل این تهدیدات که به عنوان یک اشتباه دپلماتیک می‌توان از آن یاد کرد، باید اشاره‌ای نیز به سخنان محمد جواد ظریف،‌ وزیرخارجه کشورمان در دانشگاه تهران داشت. ظریف در سخنان خود خطاب به دانشجویان بیان داشت که « آیا فکر کردید که آمریکایی‌ها از تانک‌های و سیستم دفاعی ما می ترسند؟ » همین سخنان با واکنش برخی از مقامات نظامی کشورمان روبرو شد اما نتیجه نادیده گرفتن توان نظامی کشورمان و تلاشهای نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی ایران برای تجهیز و اقتدار نظامی کشورمان را باید امروز در تهدیدات مقامات آمریکایی علیه کشورمان شاهد باشیم. 

عدم پاسخگویی جدی از سوی دستگاه دیپلماسی کشورمان نیز سبب جری شدن و تکرار این تهدیدات شده و می‌شود و این مساله می‌تواند اثرات سوئی نیز در توافقنامه نهایی هسته ایران و مذاکرات اینده در این رابطه داشته باشد. چراکه اینگونه تهدیدات و عدم پاسخگویی به آن سبب کاهش اقتدار ایران در پای میز مذاکرات می شود و همین امر بیشتر آمریکایی‌ها را ترغیب می کنند که با جسارت و گستاخی بیشتری نسبت به پرونده هسته‌ای کشورمان موضع گیری کنند. 

در اینکه ایران باید موجودیت خود را در عرصه بین الملل اثبات کند و روابط خود را با کشورهای جهان بهبود بخشد، هیچ شکی نیست؛ ولی انتظار می رود مسئولان دستگاه دیپلماسی کشورمان در مقابل سران کشورهای غربی که نسبت به ایران فرافکنی کرده و ایران را تهدید می کنند واکنش سریعی از خود نشان دهند تا هم اقتدار ایران در جهان حفظ شود و هم اینکه کشورهای غربی رفتار خود را در قبال ایران تصحیح کنند.



تحلیل «گلوبال ریسرچ» از نحوه برخورد کشورهای منطقه با توافقنامه ژنو؛‌
آنچه بیش از همه متحدان آمریکا در منطقه را ترساند، مذاکرات سه جانبه ایران، روسیه و امریکا، هنگام اعلام حمله نظامی آمریکا به سوریه بود. نتیجه بخش بودن این مذاکرات و رفع خطر حمله نظامی از سوریه، عربستان را به وحشت انداخت. عربستان احساس می‌کرد که از بازی خارج شده است. اسرائیل هم تحرکاتی در منطقه انجام داد تا مانع این توافق شود.
سرویس سیاسی «فردا»؛ توافقنامه هسته‌ای ایران و 1+5 با واکنش منفی و مثبت کشورهای منطقه و جهان روبرو شده است. ایران کشوری بسیار تاثیرگذار در منطقه و در سطح جهان است. آمریکا نیز با توجه به اهدافی که در خاورمیانه دارد نمی‌تواند ایران را نادیده بگیرد. البته منفعت آمریکا به عنوان یک قدرت هژمونیک می‌طلبد که در میان قدرت های منطقه‌ای موازنه ایجاد کند و از این روست که آمریکا پس از بلندپروازی‌های عربستان سعودی روابط خود را با این کشور کاهش داد و نسبت به برخی عملکردهای سران ‍رژیم آل سعود موضع گیری کرد. به هر جهت عربستان سعودی که خود را در کورس رقابت با ایران می‌بیند به شدت نسبت به توافق هسته‌ای ایران گلایه‌مند است و سعی دارد با حربه‌های مختلف از ایجاد یک توافق نهایی در این زمینه جلوگیری کند. همین موضوع مبنای گزارش تحلیلی پایگاه گلوبال ریسرچ را تشکیل داده است. «مهدی داریوش نظام الرعایا»، کارشناس حوزه خاورمیانه در این زمینه به بررسی علت واهمه اسرائیل و عربستان سعودی در قبال توافقنامه هسته‌ای ایران پرداخته است. 

شرح کامل این گزارش در ادامه می‌آید:

عربستان سعودی و اسرائیل موانع بهبود روابط ایران و آمریکا

کشورهای متحد آمریکا در منطقه، از نزدیکی ایران و آمریکا، واهمه دارند. آن‌ها فکر می‌کنند که مذاکرات آمریکا و ایران، امنیتشان را به خطر می‌افکند. متحدان آمریکا در خاورمیانه، نگران این هستند که آمریکا، در طول مذاکرات دوجانبه خود با ایران، آن‌ها را فروخته باشد. رسانه های تحت حمایت شاهزادگان عربستان سعودی، گیج و سردرگم هستند. آن‌ها مدام تأسف خود از اینکه آمریکا تصمیم گرفته مشکلات خود را با ایران از طریق مذاکرات رو در رو حل کند، اعلام می‌دارند. 

رهبران اسرائیلی از سوی دیگر، مجدانه خواستار لغو توافق نامه هسته‌ای با ایران هستند. بنابراین، آمریکا و ایران، مجبورند دولت‌های منطقه را قانع کنند که توافق ایران و آمریکا، به ضرر آن‌ها نیست. واشنگتن بارها، اسرائیل و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس را درباره توافق با ایران مطمئن ساخته است. در طول این مدت، جان کری، چندین بار به سرزمین اشغالی فلسطین سفر کرده و اعلام کرده که هر گونه توافق با ایران، با مشورت تل‌آویو صورت خواهد گرفت و اتحاد استراتژیک آمریکا و اسرائیل ناگسستنی است.

 از سوی دیگر، ایران هم سعی کرده است روابط خود را با شیخ نشین های حوزه خلیج فارس ارتقا بدهد. سفرهای وزیر خارجه ایران به کشورهای همسایه ایران، در همین چهارچوب ارزیابی می‌شود. ظریف آشکارا اعلام کرد، هدف اصلی سفرش، قانع کردن کشورهای حاشیه خلیج فارس درباره توافق نامه هسته‌ای ایران است. ظریف، اعلام کرده که خواهان همکاری با عربستان به عنوان یکی از بازیگران اصلی در منطقه است. ظریف می‌کوشد به عربستان اطمینان بخشد که روابط حسنه آمریکا و ایران، به نفع عربستان هم خواهد بود.

علی رغم تلاش‌های ایران برای بهبود روابط، عربستان نقش اصلی را در حمله به سفارت ایران در لبنان ایفا کرد. همچنین عربستان سلسله عملیات تروریستی دیگری علیه منافع ملی ایران در خاور میانه به جریان انداخته است. قبل از شروع سفر منطقه‌ای ظریف، حزب الله موضع نرم‌تری در قبال تشکیل دولت جدید و ورود اعضای ائتلاف 14 مارس به کابینه، اتخاذ کرد. پس از این تحولات، سعد حریری-متحد عربستان در لبنان-اعلام کرد که به لبنان بازمی‌گردد و در صورت تشکیل کابینه، از اعضای حزب الله هم استفاده خواهد کرد. 

میشل سلیمان-رییس جمهور لبنان- هم اعلام کرد که مانعی در برابر تشکیل دولت جدید در لبنان، وجود ندارد. عربستان و اسرائیل، تلاش‌های شیطنت آمیزی را برای تخریب روند مذاکرات هسته‌ای ایران آغاز کرده‌اند. در همین راستا، شبکه 2 تلویزیون دولتی اسرائیل خبر از جلسه محرمانه مقامات اسرائیلی با برخی از رژیم‌های عربی منطقه داد. یکی از مقامات بلند مرتبه کشورهای عربی منطقه، برای هماهنگی برنامه‌ها، به اسرائیل سفر کرده است. به گزارش اورشلیم پست، سفیر اسرائیل در آمریکا اعلام کرده که اسرائیل و کشورهای عرب منطقه در برابر ایران و سوریه، با یکدیگر اتحادی را تشکیل داده‌اند. به گفته اورن، مواضع اسرائیل و این کشورها، نه تنها درباره ایران و سوریه، بلکه درباره تحولات فلسطین و مصر هم در تطابق کامل با یکدیگر قرار دارد.

عربستان می‌کوشد دیگر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس را قانع کند تا اتحادی نظامی علیه ایران در منطقه شکل بگیرد. این ایده از سال 2011 و حتی قبل‌تر از آن، توسط عربستان مطرح شده بود. اما آب شدن یخ روابط آمریکا و ایران، باعث شده که آل سعود فعالانه در پی تحقق هرچه سریع‌تر این هدف حرکت کند.

سلطان قابوس با طرح عربستان مخالف است. عمان علاقه ندارد که حاکمیت خود را تحت کنترل آل سعود قرار دهد. علاوه بر این، این کشور مایل نیست درگیر نزاع‌های محور عربستان-اسرائیل، علیه ایران شود. عمان در سکوت راه خود را از عربستان جدا کرده است. امارات هنوز تصمیمی قاطع برای پیوستن به طرح عربستان نگرفته است. اما کویت، قطر و بحرین، اتحاد نظامی با عربستان را پذیرفته‌اند.

عربستان و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، خواستار حضور در مذاکرات ایران و گروه پنج به اضافه یک، به عنوان گروه ناظر شده‌اند. هدف اصلی این کشورها از حضور در مذاکرات با ایران، تحت فشار قرار دادن تهران است. آن‌ها می‌خواهند خواست‌های خود را بر تهران تحمیل کنند. ائتلاف ملی سوریه-مخالف دولت سوریه-نیز مخالفت خود را با توافق هسته‌ای اعلام کرده است. آن‌ها مخالف کاهش تحریم‌ها علیه تهران هستند.

انگیزه های مخالفت

ایران، قبل از انقلاب اسلامی 1979, متحد اصلی آمریکا در منطقه بود. آمریکا از نظر استراتژیک، ایران را مهم‌ترین و با ارزش‌ترین کشور در خاورمیانه می‌داند. روابط این دو کشور چنان حسنه بود که حتی زمانی، قرار بود تهران، عضو ناتو شود. رژیم سلطنتی ایران، مسئول حفاظت از منافع آمریکا در منطقه بود. همان گونه که عربستان برای بقای آل خلیفه در بحرین، به این کشور لشکر کشی نظامی کرد، رژیم ایران در دهه 1970 برای حفظ سلطنت مطلقه عمان در جریان شورش ظفار، مداخله نظامی کرد. ایران دومین کشور بزرگ مسلمان بود که اسرائیل را به رسمیت شناخت.

با قطع روابط ایران و آمریکا، رژیم‌های کم اهمیت منطقه، کوشیدند از این خلأ به نفع خود استفاده کنند. واشنگتن، ترکیه- اسرائیل و عربستان را به عنوان تکیه گاه نظامی خود در منطقه برگزید. عراق هم از حمایت‌های بی دریغ آمریکا در جریان حمله به ایران بهره‌مند شد. حمله ای که هدفش مهار نفوذ ایران در منطقه بود. 

در این میان، عربستان و اسرائیل بیش از سایرین وحشت زده هستند. نتانیاهوی خشمگین، توافق هسته ای را اشتباهی تاریخی خواند. عربستان هم از سوی دیگر تهدیدهای خود را علیه ایران، گسترش داده است.

مسئله هسته ای یا مناسبات سیاسی؟

تحریم‌های آمریکا گرچه به اقتصاد ایران لطمه زد، اما نمی‌توانست مدت زیادی دوام یابد. معلوم نیست که تحریم‌ها تا کی و چگونه می‌خواستند ادامه پیدا کنند. اما در نهایت، به بن بست می‌رسیدند. ایران با حضور دوباره‌اش در بازار نفت، می‌تواند کاهش تولید ناشی از مشکلات لیبی و عراق را جبران کند. هم چنین کشورهای اروپایی و ترکیه هم خواهان گشایش مجدد روابط اقتصادی خود با تهران هستند. 

آنچه بیش از همه متحدان آمریکا در منطقه را ترساند، مذاکرات سه جانبه ایران، روسیه و امریکا، هنگام اعلام حمله نظامی آمریکا به سوریه بود. نتیجه بخش بودن این مذاکرات و رفع خطر حمله نظامی از سوریه، عربستان را به وحشت انداخت. عربستان احساس می‌کرد که از بازی خارج شده است. اسرائیل هم تحرکاتی در منطقه انجام داد تا مانع این توافق شود. 

مانور نظامی اسرائیل، علامتی بود که نارضایتی اسرائیل را از فرایند گفتگوها نشان می‌داد. فرانسه هم تحرکات مخفی‌ای علیه مذاکرات ایران و آمریکا انجام داد. فرانس اولاند-رییس جمهور فرانسه- به اسرائیل و عربستان قول داد که با هرگونه کاهش تحریم‌ها علیه ایران مخالفت خواهد کرد. فرانسه نقش اش را به خوبی در شکست دور اول مذاکرات در ژنو ایفا کرد. اما آمریکا ایران را به قطع مذاکرات متهم کرد. اتهامی که با واکنش سخت محمد جواد ظریف روبرو شد.

چنان که مشاهده می‌شود مذاکرات هسته ای، مسئله ای بسیار پیچیده و همه جانبه است. پای منافع ملی کشورهای زیادی در میان است. شواهد نشان می‌دهد که این مذاکرات ربط چندانی به مسئله هسته ای ایران ندارد. بلکه مسئله اصلی در این مذاکرات، مناسبات و روابط بین‌الملل است. اما برای دیدن ثمربخش بودن مذاکرات ایران و آمریکا، باید حداقل یک سال صبر کرد.



مقاله «نشنال اینترسنت» درباره رویکردهای متفاوت به برنامه‌ هسته‌ای ایران؛
آنچه بیشترین اهمیت را در جایگاه ایران در منطقه دارد، صرف قدرت سیاسی، نظامی و یا اقتصادی ایران نیست. بلکه تأثیر این کشور در ترسیم جغرافیای فرهنگی منطقه است. تأثیر ایران ناشی از گفتمانی است که این کشور با تکیه بر مفاهیمی مانند استقلال ایجاد کرده است. خواست استقلال ریشه ای عمیق در تاریخ همه کشورهای اسلامی دارد.
سرویس سیاسی «فردا»؛ آرش ریسین‌زاده، محقق مرکز مطالعات خاورمیانه در واشنگتن در مورد اینکه چرا ایران به دنبال انر‍ژی‌هسته‌ای است مطلبی را در «‌نشنال اینترسنت» به نگارش درآورده است که حاوی نکاتی در مورد اهداف برنامه هسته‌ای ایران است. وی سعی کرده با طرح سئوال مزبور پاسخی در مورد علت شک و تردیدها و واقعی و غیر واقعی بودن آنها ارائه دهد. 

شرح کامل این مطلب در ادامه می‌آید:‌

دو تلقی از امینت ملی

غرب در آستانه توافق بر سر برنامه هسته‌ای با ایران است. اما هنوز افراد بسیاری هستند که درباره اهداف برنامه هسته‌ای ایران در شک و تردید به سر می‌برند. آن‌ها از خود می‌پرسند چرا ایران در پی برنامه  هسته‌ای است؟ یا هدف ایران از مذاکرات هسته‌ای چیست؟ اگر آمریکا و دیگر قدرت‌های جهان، اهداف برنامه هسته‌ای ایران را در نیابند، مطمئناً در توافق نهایی با ایران به مشکل برخواهند خورد. برای فهمیدن برنامه هسته‌ای ایران، باید امور را از منظری کلی‌تر دید. مناقشه هسته‌ای ایران را می‌توان با توجه به دو تلقی بنیادین از مفهوم امنیت ملی درک کرد. در تلقی اول که می‌توان آن را تلقی واقع‌گرایانه از امینت ملی خواند، مناقشه ایران با اسرائیل و کشورهای عرب منطقه، حائز بیشترین اهمیت است. در این تلقی ایران می‌کوشد با برنامه هسته‌ای، امینت فیزیکی و سخت خود را در برابر کشورهای منطقه حفظ کند. تلقی دوم از امینت ملی را می‌توان تلقی هستی شناسانه خواند. در این تلقی، توان هسته‌ای، نقشی سمبلیک برای هویت، استقلال و پیشرفت ایران دارد. به همین دلیل خط قرمز ایران در مذاکرات ژنو، غنی سازی اورانیوم بود.

تلقی هستی شناسانه از امینت ملی

 نظامی شدن برنامه هسته‌ای ایران، نه تنها به حفظ امنیت ملی این کشور کمک نخواهد کرد، بلکه موقعیت استراتژیک ایران در منطقه را به خطر خواهد افکند. به همین دلیل ایران در پی دست یابی به سلاح هسته‌ای نیست. ایران با توجه به جمعیت، مساحت و منابع خود، موقعیتی دست بالا در منطقه دارد و تا زمانی که دیگر کشورهای منطقه در پی دست یابی به سلاح هسته‌ای نباشند، ایران هم چنین خیالی ندارد. ایران می‌داند که تلاش برای دست یابی به سلاح هسته‌ای، می‌تواند به رقابت تسلیحاتی در منطقه دامن بزند و این چیزی نیست که مطلوب ایران باشد. چون در این صورت معنای برتری ایران در منطقه از بین خواهد رفت. به همین دلیل است که برخی تحلیل گران اعتقاد دارند برنامه هسته ای ایران تنها در بستر مفهومی هستی شناختی از امنیت ملی قابل درک است. 

تحلیل گرانی که هدف اصلی ایران از برنامه هسته‌ای را تأمین فیزیکی امنیت ملی می‌دانند، نتوانسته‌اند به درستی اهداف برنامه هسته ای ایران را درک کنند. در امنیت هستی شناسانه، جایگاه کشور در نزد سایر کشورها اهمیت پیدا می‌کند و نه صرفاً توان فیزیکی کشور. کرامت، احترام و هویت مفاهیم اصلی در تلقی هستی شناسانه از امنیت ملی هستند. حسن روحانی- رییس جمهور ایران- در مقاله خود در روزنامه واشنگتن پست چنین می‌نویسد: «برای ما چرخه سوخت هسته‌ای و تولید برق هسته‌ای، هم از جهت تنوع در منابع انرژی کشور اهمیت دارد و هم از جهت عزت و اقتدار ملی و جایگاه ایران در جهان. بدون فهم نقش هویت در برنامه هسته‌ای ایران، مسائل بسیاری لاینحل باقی خواهد ماند.» 

روحانی و تیم مذاکره کننده هسته‌ای ایران، مایل به تعامل سازنده ایران با جهان هستند. روحانی مخالف ایده «قدرت سخت» به عنوان راه‌حلی برای بحران‌های بین‌المللی است. بلکه اعتقاد دارد که «عرصه روابط بین‌الملل، دیگر مانند گذشته بازی صفر و یک نیست. اکنون جهان شاهد حضور چندگانه نیروها و طرف‌هایی است که در عین رقابت در پی همکاری با یکدیگرند.» 

مقاله روحانی در واشنگتن پست نشان دهنده این است که ایران روایتی برساخت‌گرایانه از مسائل دیپلماتیک دارد. رویکرد برساخت گرایانه به دیپلماسی به معنی کنار گذاشتن حقوق نیست، بلکه به معنی تعامل با طرف‌های درگیر بر مبنای احترام متقابل و به منظور رسیدن به اهداف و منافع مشترک است.

 به عبارت دیگر، در این دیپلماسی، بازی برنده-برنده نه تنها ممکن نیست، بلکه اساساً مطلوب هم نیست. اکنون ما با جهانی چند قطبی مواجه هستیم که برآیند تعامل طرفین، اثر بخش است. به قول روحانی، دوران بازی صفر و یک در روابط بین‌الملل سپری شده است. بازی صفر و یک، ذهنیتی متعلق به دوران جنگ سرد است. شرایطی که یا باید کاملاً باخت و یا همه جانبه برد. روحانی اضافه می‌کند «رویکردی که امنیت خود را در نا امن کردن جهان می‌بیند، پیامدهای فاجعه باری در پی خواهد داشت»

ایران و جغرافیای فرهنگی منطقه

رویکرد هستی شناسانه به امنیت ملی، همان گونه که به جغرافیای سیاسی نیروهای منطقه‌ای و جهانی توجه می‌کند، جغرافیای فرهنگی را هم مد نظر دارد. با توجه به ساختار ایدئولوژیک متنوع، چندگانه و لایه لایه‌ی خاور میانه، چنین نگاهی موثرتر و مفیدتر نیز هست. در چنین زمینه‌ای، آن چه اهمیت بیشتری از قدرت سخت دارد، قدرت نرم است. حضور ایران پس از انقلاب اسلامی در سال 1979, حضوری مبتنی بر قدرت نرم بوده است. نقش تأثیر گذار ایران در تحولات داخلی کشورهای عربی به همین دلیل است.

 آنچه بیشترین اهمیت را در جایگاه ایران در منطقه دارد، صرف قدرت سیاسی، نظامی و یا اقتصادی ایران نیست. بلکه تأثیر این کشور در ترسیم جغرافیای فرهنگی منطقه است. تأثیر ایران ناشی از گفتمانی است که این کشور با تکیه بر مفاهیمی مانند استقلال ایجاد کرده است. خواست استقلال ریشه ای عمیق در تاریخ همه کشورهای اسلامی دارد. در قرن 18 و 19, خواست بنیادین کشورهای اسلامی استقلال بود، نه آزادی، قانون یا دموکراسی. انقلاب 1979 ایران بار دیگر مسئله احیای اسلام را مطرح کرد. در طول سال‌های جنگ سرد، ایران می‌خواست در میانه امریکا و شوروی، بیانگر راهی سوم باشد.

در همین چهارچوب است که مسئله هسته‌ای برای ایران، نماد استقلال ملی است. حال، بهتر می‌توان علت مخالفت آمریکا، اسرائیل و غرب را با برنامه هسته‌ای ایران فهمید. آن‌ها صرفاً از به هم خوردن توازن قوا در منطقه در نتیجه برنامه هسته‌ای ایران نگران نیستند، بلکه نگرانی اصلی‌شان این است که موفقیت ایران در این زمینه، می‌تواند جایگاه ایران را در جغرافیای فرهنگی منطقه به شدت تحکیم بخشد.

پرونده هسته‌ای ایران در یک دهه گذشته چون گرهی کور، ناگشودنی می‌نمود. اما توافق تاریخی ژنو، می‌تواند آغازی بر رسیدن به راه‌حلی نهایی در این زمینه باشد. مسئله هسته‌ای، به هویت ایران گره خورده است و همین مذاکرات را دشوار می‌کند. اگر آمریکا و غرب حساسیت مسئله را برای ایران درک کرده و هدف ایران از برنامه هسته ای را بفهمند، می‌توان به توافق نهایی هسته ای میان ایران و غرب امید بست.




نگاهی به سیاست‌های جمعیتی دولت‌های پس از جنگ؛
در این سال‌ها، دولت انقلابی به‌ طور غیررسمی و در قالب سیاست‌های محرومیت‌زدایی از مناطق محروم به تشویق زادوولد پرداخت. در نتیجه، میزان باروری که از سال‌های قبل روند صعودی را آغاز کرده بود، تا سال 1363 همچنان در سطح بالایی در نوسان بودو در سال 63 به روند نسبتاً ثابتی رسید.
محمد شیخانی؛ توجه به جمعیت و رابطه‌ی آن با سایر عوامل از گذشته‌های دور همواره مد نظر جامعه‌شناسان و اقتصاددانان بوده است. برای مثال، بسیاری به بررسی آثار کاهش و یا افزایش جمعیت بر مقولاتی مانند توسعه‌ی سیاسی و اقتصادی پرداخته‌اند و براساس پیش‌فرض‌ها و همچنین نرخ رشد جمعیت کشور خود، نتایج متفاوتی در این زمینه اتخاذ کرده‌اند.
 
در کشور ما نیز از دیرباز پرداختن به مقوله‌ی جمعیت و ارتباط آن با مقوله‌ی توسعه همواره مد نظر بوده است و دولت‌های مختلف در این زمینه سیاست‌های متفاوتی را اتخاذ کرده‌اند. در این یادداشت نگارنده تلاش کرده تا نگاهی به سیاست‌های جمعیتی در ایران بعد از انقلاب داشته باشد و از این رهگذر، رگه‌های بحث کنترل جمعیت را در اواخر دهه‌ی شصت و نیمه‌ی دهه‌ی هفتاد جست‌وجو کرده است. بنابراین انگاره‌ی اصلی در یادداشت فعلی این است که بسیاری از مسائلی که در جامعه‌ی امروز ایران در زمینه‌ی نگرانی محققان، جامعه‌شناسان و کارشناسان در زمینه‌ی کاهش جمعیت جوان و افزایش جمعیت سالمندان کشور وجود دارد، باید در سیاست‌های دولت در این دهه جست‌وجو شود.
 
1. سیاست‌های جمعیتی در ایران، قبل و بعد از انقلاب اسلامی
 
در ایران کنترل جمعیت و تنظیم خانواده به صورت پراکنده در سال 1337 شروع شد و از سال 1348 به صورت متمرکز ادامه یافت. در همین سال در وزارت بهداری «واحد بهداشت و تنظیم خانواده» استقرار یافت تا جمعیت را کنترل کند. در سال‌های بعد، واحد مزبور به نام «واحد جمعیت و تنظیم خانواده» معروف شد.براساس آمار و اطلاعات موجود، متوسط میزان رشد سالانه‌ی جمعیت در دهه‌ی 1335 تا 1345 برابر با 3.1 درصد در سال بوده است، اما در دهه‌ی پس از آن، در فاصله‌ی سال‌های 1345 تا 1355، با کاهش روبه‌رو بوده و به 2.71 درصد در سال رسیده است. جمعیت کشور تا موعد سرشماری نفوس و مسکن در 1355، از رشد بالایی برخوردار بود و به 3.9 درصد در سال افزایش یافت.(1) در همین سال‌ها و در موعد قبل از انقلاب اسلامی ایران، برنامه‌های تنظیم خانواده نیز از سوی رژیم پهلوی دنبال می‌شد.
 
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در سال 57، نقطه‌ی پایان موقتی بر سیاست‌های کنترل جمعیت دولت قبل از انقلاب بود. برنامه‌ی تنظیم خانواده به حال تعطیلی درآمد و در نتیجه، سطح موالید کشور، سیر فزاینده‌ی سریعی را آغاز کرد. در پنج سال پیش از انقلاب، تعداد متوسط موالید سالانه به حدود 1 میلیون و 355 هزار می‌رسید که یک‌باره در سال اول انقلاب به حدود 1 میلیون و 670 هزار افزایش یافت؛ ولی در سال‌های بعد، از این هم فراتر رفت و در سال‌های 1359 تا 1365 به متوسط سالانه 2 میلیون و 200 هزار تولد رسید.(2)
 
تغییر و تحولات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی سال‌های بلافاصله پس از پیروزی انقلاب، که منجر به تغییر نگرش اکثریت جامعه نسبت به کنترل موالید شد، تغییرات رفتاری‌ای را موجب شد که یکی از پیامدهای بلافصل آن، افزایش نرخ رشد سالیانه‌ی جمعیت کشور به رقم بسیار بالای 3.9 درصد در دوره‌ی‌ 1355‌ـ‌1365 بود. در طول دوره‌ی 1335‌ـ‌1365، جمعیت ایران با نرخ رشد سالیانه‌ی معادل 3/3 درصد، سالانه یک میلیون نفر و در مجموع 304903306 نفر افزایش پیدا کرد. این در حالی است که جمعیت جهان در طول دوره‌ی مذکور، نرخ رشد سالیانه‌ای معادل 1.9 درصد در سال را تجربه کرده است.(3)
 
1-2. آغاز کاهش باروری از میانه‌ی دهه‌ی شصت
 
پس از طی دوره‌ی افزایش باروری در فاصله‌ی سال‌های 1355 تا 1359، از سال 59 تا 63، نرخ باروری روند نسبتاً ثابتی به خود گرفت.(جدول 1)
 
 
 
سال
میزان باروری کل
کل کشور
مناطق شهری
مناطق روستایی
1351
9/5
1/5
7/6
1352
9/5
0/5
9/6
1353
0/6
0/5
3/7
1354
7/5
8/4
9/6
1355
1/6
9/4
4/7
1356
1/6
0/5
3/7
1357
2/6
0/5
5/7
1358
6/6
3/5
1/8
1359
0/7
8/5
4/8
1360
8/6
7/5
0/8
1361
4/6
6/5
4/7
1362
5/6
7/5
7/7
1363
8/6
9/5
1/8
 
در این سال‌ها، دولت انقلابی به‌ طور غیررسمی و در قالب سیاست‌های محرومیت‌زدایی از مناطق محروم به تشویق زادوولد پرداخت. در نتیجه، میزان باروری که از سال‌های قبل روند صعودی را آغاز کرده بود، تا سال 1363 همچنان در سطح بالایی در نوسان بودو در سال 63 به روند نسبتاً ثابتی رسید.
 
2-2. دولت هاشمی رفسنجانی و اجرای مجدد برنامه‌ی کنترل جمعیت
 
برنامه‌ی اول توسعه توسط دولت هاشمی رفسنجانی تصویب شد و به مرحله‌ی اجرا رسید. اساس توسعه در این برنامه، مبتنی بر کاهش جمعیت قرار گرفته بود. در این برنامه، پیش‌بینی شده بود که نرخ رشد جمعیت، که در آن زمان 3.2 بود، به 2.3 درصد در سال 90 برسد. این مهم از طریق اثرگذاری آگاهانه و برنامه‌ریزی‌شده بر متغیر باروری امکان‌پذیر می‌شد.(4)
 
برای رسیدن به این هدف، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، به عنوان مجری این سیاست، موظف بود تا با همه‌ی توان و امکانات خود، به طور متوسط ٢٤ درصد از زنان و مادران واقع در مقاطع ١٣٧٢‌ـ‌1368 را تحت پوشش برنامه‌ی تنظیم خانواده قرار دهد تا از تولید یک میلیون مولود ناخواسته در طول این برنامه جلوگیری شود. به همین دلیل هم بیشتر کالاهای آن دوره، دارای شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» شدند و تمام مقررات مشوق رشد جمعیت لغو شد.
 
همچنین در راستای برنامه‌های دولت هاشمی رفسنجانی در زمینه‌ی کاهش جمعیت و اجرای بهینه‌ی برنامه‌ی تنظیم خانواده، در سال 1369 شورایی به نام شورای تحدید موالید با تصویب دولت و به ریاست وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، تشکیل شد و در سال 1370 با ایجاد اداره کل جمعیت و تنظیم خانواده، برنامه‌های کنترل جمعیتی گسترش یافت. براساس نتایج بررسی نمونه‌ای وزارت بهداشت در خردادماه 1373، رشد جمعیت 1.8 محاسبه شد.
 
این کاهش بسیار فراتر از حد انتظار و مرهون اجرای وسیع برنامه‌های تنظیم خانواده و همکاری کلیه‌ی دستگاه‌های اجرایی کشور بود.(5) برای مثال، حتی شرط‌ اصلی‌ مساعدت‌ کمیته‌ی‌ امداد نیز ارائه‌ی برگ‌ تنظیم‌ خانواده‌ دانسته شد و در سال 72، کمیته‌ی امداد اعلام کرد: کلیه‌ی‌ خانواده‌های‌ کم‌بضاعت‌ دارای‌ سه‌ فرزند، که‌ قدرت‌ باروری‌ دارند، تنها پس‌ از وازکتومی‌ یا توبکتومی‌ و ارائه‌ی‌ مدرک‌ از سوی‌ مراکز بهداشت می‌توانند زیر پوشش کمیته‌ی امداد درآیند.
 
سال
میزان باروری
1368
5/5
 
1369
4/5
 
1370
5
 
1371
4/4
 
1372
9/3
 
1373
5/3
 
1374
3
 
1375
6/2
 
1376
6/2
 
(جدول 2)
 
صداوسیما نیز در راستای شعار دو بچه کافی است، آموزش‌ها و تبلیغاتی را از طریق پخش تیزر و فیلم‌های کوتاه انجام داد و نقش بزرگی در همگانی شدن این شعار ایفا کرد و برنامه‌ها و سمینارهایی را که در حوزه‌ی کنترل جمعیت بود پوشش می‌داد یا سازمان آموزش عالی، کتاب تنظیم خانواده را در سرفصل تمام رشته‌های دانشگاهی قرار داد که در آن راه‌های پیشگیری از بارداری آموزش داده می‌شود.
 
آموزش و پرورش به صورت‌های مختلف بینش والدین را در تعیین تعداد فرزندان و اندازه‌ی خانواده تغییر داد و با ترویج شعارهایی چون رفاه بیشتر با داشتن فرزند کمتر، در کاهش باروری نقش مؤثری را ایفا کرد.(6)
 
در همین دوره، با تصویب مجلس، فرزندان چهارم از هرگونه امتیازی که فرزندان اول تا سوم داشتند، محروم شدند. جوانانی که تصمیم به ازدواج داشتند باید قبل از ازدواج حتماً دوره‌های تنظیم خانواده را می‌گذراندند. در این کلاس‌ها به آنان توصیه می‌شد که بعد از گذشتن سه سال از زندگی اقدام به بارداری کنند و این گونه شد که پس از 17 سال، با ترویج این سیاست‌ها و عدم تغییر در آن، تعداد فرزندان از 7 و 8 به 1 و یا حداکثر 2 رسید و جمعیت ایران در زمینه‌ی باروری و تعداد فرزندان به یک هم‌گرایی رسید.
 

در برنامه‌ی دوم توسعه نیز که توسط دولت هاشمی رفسنجانی مورد نگارش قرار گرفت و دولت اصلاحات آن را به ارث برد، همچنان برنامه‌های تنظیم خانواده، با اصطلاح آگاهی‌های جمعیتی، مورد تأکید قرار گرفت و سرانجام در برنامه‌ی سوم (1379‌ـ‌1383)، که توسط دولت اصلاحات مورد تدوین قرار گرفت، رویکرد تنظیم و کنترل جمعیت از طریق تأکید بر آموزش‌های لازم در مورد بهداشت مادر و کودک، روابط جنسی سالم و وظایف در قبال محیط‌زیست، کنترل مهاجرت، بهبود موقعیت زنان و حل مشکلات جوانان دنبال شد.
 
3. سیاست‌های جمعیتی و نگاه رهبر معظم انقلاب
 
تبیین و بررسی نظرات و دیدگاه‌های مقام معظم رهبری در زمینه‌ی سیاست‌های جمعیتی حاکی از نگاه نقادانه‌ی ایشان نسبت به سیاست‌هایی است که در اوایل دهه‌ی هفتاد نسبت به کنترل جمعیت اجرا شد و البته زاویه‌ی تحلیل ایشان بیشتر ناظر بر ادامه‌ی این سیاست در سال‌های بعد از دهه‌ی هفتاد است:
 
«در اوایل دهه‌ی هفتاد، اجرای این سیاست بنا بر مصالحی صحیح بود، اما ادامه‌ی‌ آن در سال‌های بعد خطا بود. بررسی‌های علمی و کارشناسی نشان می‌دهد که اگر سیاست کنترل جمعیت ادامه پیدا کند، به‌ تدریج دچار پیری و در نهایت کاهش جمعیت خواهیم شد. بنابراین مسئولان باید با جدیت در سیاست کنترل جمعیت تجدید نظر کنند و صاحبان رسانه و تریبون، از جمله روحانیون، در جهت فرهنگ‌سازی این موضوع اقدام کنند.»(7)
 
ایشان در توجیه لزوم افزایش جمعیت کشور به چند ادله‌ی اساسی اشاره می‌کنند که از این میان می‌توان به ظرفیت‌های طبیعی فراوان کشور و همچنین لزوم افزایش نسل جوان اشاره کرد. بنابراین از نگاه رهبر معظم انقلاب، ادامه‌ی سیاست‌های تنظیم جمعیت در شرایط بعد از سال‌های دهه‌ی هفتاد صحیح نبوده و بازنگری در این سیاست‌ها باید مورد توجه قرار می‌گرفته است.
 
نتیجه‌گیری
 
ایران در بازه‌ی سال‌های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تا اواخر دهه‌ی شصت دارای رشد جمعیتی مناسبی بود. هم‌زمان با روی کار آمدن دولت سازندگی، برخی خطر انفجار جمعیت را برای ایران متذکر شدند و دولت وقت نیز در راستای سیاست کنترل جمعیتی، با بسیج کردن تمام دستگاه‌های تبلیغاتی و اجرایی کشور، توانست خطر انفجار جمعیتی را کنترل کند و رشد جمعیتی ایران را به حد متوسط جهانی برساند.
 
افراط در برنامه‌های کنترل جمعیت سبب شد تا میزان باروری در ایران در فاصله‌ی سال‌های 1368 تا 1376، از 5.5 به 2.6 درصد کاهش پیدا کند (رجوع کنید به جدول 2) و البته همین سیاست در دولت اصلاحات نیز دنبال شد و تا سال‌های منتهی به دولت نهم و دهم همین سیاست پیگیری شد. نگارنده معتقد است تشویق ارگان‌های بین‌المللی، محوریت پیدا کردن گفتمان رفاه و آسایش‌طلبی، اهمیت یافتن عنصر ثروت، تأکید بر توسعه‌ی اقتصادی از طریق ترویج شعارهایی مانند دو فرزند کافی است و استفاده از فضاهای تبلیغاتی و ظرفیت‌های نهادهای اداری و اجرایی، از مهم‌ترین دلایل اجرای برنامه‌ی کاهش جمعیت و تنظیم خانواده در ایران در فاصله‌ی سال‌های 68 تا 76 و ادامه‌ی آن در دولت اصلاحات بوده است.(*)
 
*برهان
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد