تامینکنندگان عربستانی منابع مالی فعالیتهای تروریستی به دلیل نقش حیاتی خود در ایجاد و بقای گروههای تروریستی سنیمذهب در سی سال گذشته بدنام هستند. اما علی رغم همه ادعاهای ایالات متحده در مورد جنگ با تروریسم در سالهای گذشته، این کشور به نحو اعجاب انگیزی از اعمال فشار بر عربستان و دیگر حکومتهای مستبد عرب در منطقه خلیج فارس برای قطع حمایت مالی از فعالیتهای تروریستی پرهیز داشته است.
به گزارش «تابناک»، روزنامه انگلیسی ایندپندنت در مطلبی در مورد بیتفاوتی ایالات متحده در مورد حمایت بعضی اهالی کشورهای عربی با ذکر مقدمه فوق نوشته است: دو تاکید جدی مقامات آمریکایی بر نقش مهم این کمکهای مالی بر پایه اطلاعات موجود قابل توجه است. اولین مورد، گزارش کمیسیون یازده سپتامبر است که در آن بیان شده است اسامه بن لادن منبع تامین مالی القاعده نیست زیرا از سال 1994 به بعد وی پول محدودی در اختیار داشته است و وی بر پول افرادی متکی بوده است که از دهه 1980 میلادی و جنگ در افغانستان علیه شوروی سابق با آنها در ارتباط بوده است. بر پایه گزارشها این افراد در کشورهای حاشیه خلیج فارس و به ویژه عربستان سعودی ساکن هستند.
در همه سالهای بعد و از وقتی که آمریکا به عراق حمله کرد و سپس در جریان درگیری با طالبان در افغانستان، حمایت مالی از گروههای تروریستی توسط عربستان ادامه یافته است. در حالی که ایالات متحده با استفاده از پهپادهای خود از وزیرستان در پاکستان تا یمن به اهداف مظنون به ارتباط با القاعده حمله میکند، شواهد روز افزونی از حمایت مالی عربستانیها از فرقهگرایی مذهبی قابل مشاهده است.
یک تلگرام ارسالی توسط هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا در سال 2009 به سفارتخانههای آمریکا که سال بعد توسط ویکی لیکس منتشر شد نشان میداد که عربستانیها نقشی مهم در تامین مالی گروههای تروریستی سنی مذهب در سراسر جهان دارند. نه سال پس از حملات یازده سپتامبر که از نوزده فرد دخیل در آن، 15 تن سعودی بودند، کلینتون مجددا، حمایت عربستان از القاعده، طالبان، لشکر طیبه و دیگر گروههای تروریستی را تایید کرد. عربستان سعودی اصلیترین کشور در بقای این گروهها است ولی در این راه تنها نیست. زیرا القاعده و دیگر گروهها از کویت برای تامین مالی و نیز به عنوان یک نقطه ترانزیت استفاده میکنند.
سوال این است که ایالات متحده و متحدان آن در ناتو چرا از برخورد با عربستان پرهیز دارند. یک دلیل روشن این است که آنها نمیخواهند یکی از متحدان خود را ناراحت کنند و از سوی دیگر عربستانیها به خوبی از پول خود برای تاثیرگذاری بر تصمیمهای بینالمللی استفاده میکنند. این در حالی است که در همه این سالها تلاشهای غیر قابل قبولی برای مرتبط دانستن ایران و عراق با القاعده صورت گرفته است.
ولی یک دلیل مهم دیگر نیز در سخت نگرفتن آمریکا بر عربستانیها و دیگر حاکمان عرب منطقه وجود دارد. اعضای القاعده و دیگر گروههای تحت تاثیر آن دو دیدگاه کاملا متفاوت در مورد اصلیترین دشمن خود دارند. اسامه بن لادن دشمن اصلی را ایالات متحده میدانست در حالی که گروههای وابسته به القاعده در عراق و سوریه، شیعیان را هدف قرار دادهاند. در عراق، سوریه، پاکستان و حتی در کشوری مثل مصر، این شیعیان هستند که به دست القاعده کشته میشوند.
روزنامههای پاکستانی به صدها نفر از شیعیانی که در لاهور و یا کویته سلاخی میشوند توجهی ندارند. بیشتر هفت هزار نفری که در بمبگذاریهای امسال القاعده در عراق، جان خود را از دست دادهاند شیعه هستند. حتی در کشوری با اکثریت قاطع از اهل سنت مانند لیبی نیز چندی پیش در شهر درنا یک استاد دانشگاه اهل عراق در شرایطی به قتل رسید که در فیلم قبل از قتل خود اعتراف میکرد که شیعه است.
فرض کنید بخشی از کشتار بی رحمانه شیعیان به سمت اهداف غربی تغییر جهت میداد، آیا آن گاه ایالات متحده و انگلیس، همچنان با سعودیها، کویتیها و یا اماراتیها مماشات میکردند. همین شرایط بهانهای در دست مقامات غربی است تا به موفقیت خود در جنگ با تروریسم به قیمت هزینه بودجههای کلان و جاسوسی از زندگی دیگران فخر بفروشند. اگر یک بار دیگر، القاعده به افکار بن لادن بر گردد و آمریکا را دشمن اصلی خود بداند، حملات پهپادی آمریکا در پاکستان، یمن و یا سومالی بی فایده خواهند بود.
عربستان سعودی تاکنون در قیاس با قطر نقشی فرعی در حمایت مالی از مخالفان سوری داشته است و تنها از تابستان سال جاری است که آنها نقش اصلی را بر عهده گرفتهاند. سعود الفیصل وزیر خارجه، بندر بن سلطان رئیس تشکیلات اطلاعاتی و شاهزاده سلمان بن سلطان معاون وزیر دفاع عربستان به دنبال تشکیل و سازماندهی نیرویی متشکل از 40 تا 50 هزار نفر از نیروهای حاضر در سوریه هستند و در این میان در سوریه جنگسالارانی هستند که اشتیاقشان به دلارهای سعودی حتی از اشتیاق آنها به سرنگون کردن حکومت بشار اسد نیز بیشتر است.
بخشی از این جدیت سعودیها ناشی از خشم و ناامیدی آنها به دلیل عدم مداخله نظامی پیش بینی شده آمریکا و ناتو در سوریه است. این خشم با توافق اولیه ایران و 5+1 در موضوع هستهای تشدید شد ولی گویا عربستانیها با خروج از سایه و فعالیت علنی در سوریه مرتکب اشتباه میشوند.. از همان ابتدا به نظر میرسید که برنامه آنها در سوریه با شکست مواجه خواهد شد ولی تا روشن شدن این نتیجه سوریهای بیشتری کشته خواهند شد. یکی از تحلیلگران عرب مقیم آمریکا، نمونه افغانستان را یادآور میشود که در آن کشور حتی در شرایطی که نیروهای تحت حمایت عربستان موفق به ورود به کابل شدند، ولی در حکومت بر این کشور ناتوان بودند و نهایتا از دل آن القاعدهای بیرون آمد که بار دیگر به عربستان برگشت.
گروه بینالملل مشرق - اندیشکده بروکینگز در مقالهای به قلم «سوزان مالونی» عضو ارشد سیاست خارجی مرکز سیاست خاورمیانه سابان و مشاور سابق وزارت امور خارجه آمریکا، با اشاره به استقبال مردم ایران از توافقنامه هستهای نوشت دولت جدید ایران با رسیدن به این توافقنامه خود را در بهترین جایگاه 15 سال اخیر قرار داده است.
کارشناسان این اندیشکده که از جمله اتاقهای فکر تأثیرگذار در سیاستگذاریهای دولت آمریکاست، پس از توافق ژنو، سلسله مقالاتی را در تحلیل توافق هستهای ایران و 1+5 منتشر کردهاند که گروه بینالملل مشرق آنها را بتدریج منتشر خواهد کرد.
رئیس مرکز سیاست خاورمیانه سابان در تحلیل خود از دوره پس از توافق هستهای با ایران مینویسد: «ده سال پس از آخرین باری که ایران توافق کرد درباره برنامه هستهای خود کوتاه بیاید، دنیا توانست به توافقی مهم در اینباره برسد که میتواند نگرانیهای طولانیمدت درباره این برنامه را برطرف کند. توافق موقت اولاً شروع خوبی است برای اطمینان حاصل کردن از اینکه تهران به سلاح هستهای دست پیدا نمیکند و دوماً شامل شدیدترین محدودیتها و نظارتهایی است که تا کنون درباره برنامه هستهای ایران اعمال شده است. نکته مهم دیگر اینکه توافقنامه تهران را وارد روند دیپلماتیکی میکند که تنها زمانی کامل میشود که توافق بسیار بزرگتری به دست بیاید.»
به گفته مالونی، طبیعی است که مفاد این توافقنامه اکنون دارد در سراسر جهان مورد بررسی قرار میگیرد و گاه مورد انتقاد واقع و یا حتی کاملاً رد میشود، اما مباحث دقیقتر درباره ادبیات استفاده شده در توافقنامه را به افرادی واگذار میکنیم که تخصص حقوقی و فنی دارند؛ از جمله ادعای ایران مبنی بر اینکه هر گونه توافقی باید «حق» این کشور در غنیسازی را به رسمیت بشناسد.
«آنچه در این مقاله بررسی میکنیم تأثیرات سیاسی توافق دیپلماتیک در درون ایران است. نکته قابل توجه اینکه توافق به دست آمده هیچ آسیبی به نظام تحریمهای شدیدی وارد نکرد که واشنگتن و شرکای بینالمللیاش در طول چند سال اخیر علیه ایران اعمال کردهاند. البته این توافق موقت بیش از آنچه دولت اوباما به رسانهها اعلام کرده برای ایران سود در بر خواهد داشت؛ مثلاً تحریمهای آمریکا و اروپا علیه بیمه و حملونقل صادرات نفتی متوقف شده است. اما باز هم این درآمدها در مقابل هزینههای هنگفت تحریمها برای دولت و مردم ایران بسیار ناچیز است.»
توافق ژنو سرمایهگذاری بلندمدت ایران برای استقامت در مقابل جامعه جهانی است
سوزان مالونی بر خلاف ادعای مقامات رژیم اسرائیل که از شکسته شدن ساختار تحریمها ابراز نگرانی کردهاند، معتقد است: «ترس از تضعیف تحریمهای ده سال گذشته در اثر توافق اخیر هیچ اساس واقعی ندارد. واشنگتن با تحریم نهادهای اقتصادی ایران از جمله بانک مرکزی با ادعای دخالت آنها در گسترش تسلیحات و تروریسم در حقیقت دنیا را مجبور کرده تا بین بازار ایران و بازار آمریکا یکی را انتخاب کنند. وزارت خزانهداری آمریکا با تعیین جریمههای سنگین برای هرگونه تعامل کوچک با مؤسسات اقتصادی ایران، کمپینی عظیم را علیه تجارت هرچند قانونی با ایران تشکیل داده است. بعد از این توافق نیز کمپانیهای غربی اندکی حاضر میشوند دوباره دست به تجارت با ایران و سرمایهگذاری در این کشور بزنند، مگر آنکه ریسک حقوقی و سیاسی این کار به اندازه قابل توجهی کاهش بیابد. هیچ شرکتی حاضر نمیشود بر اساس یک زمانبندی کوتاه شش ماهه در بازار ایران سرمایهگذاری چندین میلیارد دلاری کند.»
«نتیجه اینکه تهران از این توافق فواید کوتاهمدت اندکی خواهد برد. ارزش ریال افزایش کمی خواهد داشت؛ و دولت میتواند طرح اصلاحات یارانهای را هم تا چند ماه دیگر ادامه دهد. با این حال نهادهای اقتصادی ایران همچنان در تجارت با بقیه دنیا مشکل خواهند داشت و اصلاحات اقتصادی نیز به همانند گذشته ضروری و البته دارای پیامدهای گزاف سیاسی برای دولت خواهد بود. بنابراین توافقنامه اخیر را باید سرمایهگذاری بلندمدت دولت ایران دانست که در طول تاریخ همواره با روشهای ابتکاری و زیرکانه در مقابل جامعه جهانی استقامت کرده است.»
مالونی این سؤال را مطرح میکند که چگونه است که دولت ایران، در میان ساختار شکننده سیاسی داخلی، یکباره تصمیمی بلندمدت گرفته است: «میتوان اینگونه نتیجه گرفت که دولت این کشور یا به آخر خط رسیده و یا واقعاً مصمم است تا مذاکرات هستهای را تا پایان ادامه دهد و به راهحلی جامع برای این بنبست ده ساله برسد. بر خلاف اعتقادات سنتی که حسن روحانی را فردی رادیکال میداند که برای انجام اقدامات اخیرش حتماً نیاز به کمک خارجی دارد، اکنون نظریه بازسازی روابط ایران با جهان درون ایران از حمایتهای عمیقی برخوردار است. واضحترین نشانه هم این است که رهبر ایران آیتالله خامنهای با وجود آنکه از مفاد این توافقنامه رضایت ندارد، اما به وضوح از آن حمایت کرده است.»
«خواص در جمهوری اسلامی مثل هر موضوع دیگری درباره توافق هستهای اخیر هم بحثهای داغی خواهند داشت و محافظهکارها هم مسلماً برای پیشبرد آرمانهای خود از این موضوع استفاده خواهند کرد. اما هیچکدام از این بحثها نمیتواند مانع از دولتی شود که به منافع داخلی آشتی با دنیا پی برده است. حتی اگر شکی هم وجود داشته باشد، واکنش مثبت مردم به این توافقنامه، از دهها هزار نظر و تأیید مردم در صفحه فیسبوک و توییتر وزیر خارجه ایران گرفته تا استقبال گرم از هیئت مذاکرهکننده در برگشتشان به تهران، اراده دولت برای برداشتن قدم بعد را تقویت میکند. دولت ایران و به خصوص افراد منتخب آن مثل روحانی شاید در بهترین جایگاه طی 15 سال اخیر باشند.»
«سخنرانی اخیر رهبر ایران نشان میدهد که واشنگتن و تهران علیرغم توافق اخیر هنوز هم با هم دشمن هستند؛ با این حال، موفقیت بسیار مهم برای ایران این است که دو دشمن دیرینه توانستهاند از راه دیپلماسی به توافق دست یابند. طی 33 سال اخیر این اولین باری است که واشنگتن و تهران به توافقی رسمی دست پیدا کردهاند؛ آخرین توافق به ژانویه 1981 و عهدنامه الجزایر برمیگردد که منجر به پایان 15 ماه گروگانگیری سفارت آمریکا در ایران شد. حتی تا شش ماه پیش هم هیچکس پیشبینی نمیکرد که مقامات عالیرتبه ایرانی و آمریکایی بتوانند، آنگونه در سه ماه اخیر دیدیم، وارد گفتگوی طولانی و سازنده با یکدیگر شوند.»
مالونی در پایان پیشبینی میکند که تلاش برای رسیدن به توافقنامه جامع هستهای با چالشهای بیشتری مواجه خواهد شد؛ اما چارچوب تشکیل شده با این توافقنامه مسلماً راه را برای پیشرفت هموار میکند. به اعتقاد وی، حسن روحانی در چند ماه ریاستجمهوریاش بارها تأکید کرده که در دنیای سیاست هر اتفاقی ممکن است.
«وی با رسیدن به توافق اولیه هستهای تنها 100 روز پس از انتخاب در مسند ریاستجمهوری توانست به این گفته خود عمل کند. البته اگرچه همه چیز ممکن است؛ اما هیچ چیز قطعی نیست. متقاعد کردن ایران به انجام آنچه باید انجام دهد تا دوباره به جامعه جهانی بازگردد، در ماههای آینده تلاش بیشتر، خلاقیت بیشتر در دیپلماسی، و شجاعت بیشتر از سوی همه طرفها، به ویژه دولت ایران را میطلبد.»
به گزارش اشراف، اندیشکده صهیونیستی «مطالعات استراتژیک بگین سادات» در یادداشتی به قلم «دیوید واینبرگ» مدیر روابط عمومی این مرکز و مقالهنویس روزنامههای جروزالم پُست و اسرائیل هیوم در گزارشی مینویسد: همین که «جان کری» وزیر خارجه آمریکا ادعا میکند که توافقنامه ژنو «حق غنیسازی» اورانیوم ایران را به رسمیت نمیشناسد، و پنج دقیقه بعد «محمد جواد ظریف» وزیر امور خارجه ایران اعلام میکند که این حق در قرارداد به رسمیت شناخته شده است، نشانگر این است که توافقنامه مصوب در ژنو میان گروه 1+5 و ایران، یک قرارداد بد و زیانبخش است.
■ سخنان «ظریف» معتبرتر از «کری» به نظر میرسد■
وای بر ما که سخنان «ظریف» معتبرتر از «کری» به نظر میرسد. اکنون مقامات در واشنگتن با گفتن این که توقع داشتن به توافق ایران با صفر شدن غنیسازی، حتی در توافقنامه بعدی، «واقعبینانه نیست»، برداشتها و تفاسیر ایرانیان از توافقنامه را تأیید کردهاند. وقتی «جان کری» میگوید که هدف اصلی توافقنامه «طولانی کردن زمان در دسترس ایران» است، اما دکتر «افرایم آسکولای» ، از کهنهکاران آژانس بینالمللی انرژی اتمی و کمیسیون انرژی اتمی اسرائیل اعلام میدارد که توافقنامه «هیچ کاری، مگر برخی اقدامات اندک و جزئی، برای تغییر زمانبندی ساخت بمب توسط ایران انجام نمیدهد»، میتوان فهمید که این توافقنامه اشتباه و مشکلساز است. به گفته «آسکولای»، اگر حکومت ایران تصمیم بگیرد با حداکثر سرعت به سمت ساخت بمب پیش رود، توافقنامه موقت تنها «چند روز» زمانبندیاش را افزایش خواهد داد.
■ وجود راه گریز برای ایران در متن قرارداد ژنو■
وقتی یکی از پرهیاهوترین «امتیازات» ایران، موافقت کردنش (برای شش ماه آینده) با عدم نصب تجهیزات تولید پلوتونیوم در رآکتور آب سنگین اراک است، میفهمیم که با قرارداد خوبی سروکار نداریم. اما این حرف یک شوخی بیش نیست، چون آن رآکتور هنوز در حال ساخت است و تا حداقل 12 ماه دیگر نیز کامل نخواهد شد، و واشنگتن اکنون تأیید میکند که در متن قرارداد راه گریزی وجود دارد که به ایران اجازه میدهد اجزای گوناگون را در جایی دیگر برای نصب در رآکتور در آینده، بسازد. وقتی دومین «امتیاز» مهم ایرانیان، یعنی توافقشان با متوقف ساختن موقت غنیسازی اورانیوم در سطح 20 درصد (و تبدیل ذخایر خود به میلههای سوختی یا اکسید اورانیوم)، و محدود ساختن تعداد سانتریفیوژهای نطنز به نصف تعداد کنونی و تعداد سانتریفیوژهای فردو به سه چهارم میزان کنونی است، میتوان دریافت که این قرارداد اشتباه و مضر است.
■ از نظر اسرائیل، ایران هنوز هم در آستانه هستهای شدن است■
اما تحلیلگران اسرائیلی این محدودیتها را تقریباً بیمعنی میدانند. ایران قبلاً بیش از هشت تن اورانیوم کم غنیشده داشته، که برای چهار تا پنج بمب اتم کافی است؛ و با داشتن نزدیک به 16000 سانتریفیوژ کاملاً عملیاتی، میتواند در یک دوره کوتاه زمانی اورانیوم را تا هر سطحی که میخواهد غنی سازد. بنابراین ایران از لحاظ توانایی تولید مواد شکافتپذیر، همین الآن هم یک کشور در آستانه هستهای است، و این وضعیت تغییر نخواهد کرد. ایرانیان میتوانند بیسر و صدا تولید اورانیوم بسیار غنیشده را متوقف سازند، و هر زمان در آینده که بخواهند به سرعت به سوی ایجاد مقادیر لازم برای ساخت بمب حرکت نمایند.
■ توافقنامه موقت، برنامههای نظامی ایران را محدود نمیسازد■
وقتی یکی از مهمترین مفاد قرارداد، توافق ایران با بازرسیهای «سرزده» آژانس بینالمللی انرژی اتمی است، مشخص است که با قرارداد بدی سروکار داریم. آژانس بینالمللی انرژی اتمی در طول بیست سال گذشته، از تمام پیشرفتهای عمده هستهای ایران غافل مانده، و زمانی که شواهدی مبنی بر سوءاستفاده و خلافهای ایران یافته، در اعلام خطر و هشدار به آنها بسیار کُند عمل کرده است. علاوه بر این، بازرسیهای بینالمللی سرزده، دسترسی به مکانهای که گمان میشود ایران در آنها در حال کار بر روی تسلیحات هستهای است، مانند پارچین، را شامل نمیشود. در واقع توافقنامه موقت، برنامههای نظامی ایران در متالوژی هستهای، طراحی کلاهک، و تولید موشکهای دوربرد را محدود نمیسازد.
وقتی گفته میشود مذاکرات یک ساله میان آمریکاییها و ایرانیان، که تا کنون نیز محرمانه مانده، هیچ توجه و تمرکزی بر رفتار ناپسند ایران در منطقه، از حمایت از حزبالله و حکومت «اسد» در سوریه گرفته، تا فعالیتهای خرابکارانه در مصر و اردن نداشته است میتوان فهمید که با قرارداد بدی روبرو هستیم. همه این موارد تحتالشعاع عجله و اشتیاق خطرناک برای انعقاد یک قرارداد هستهای جدید با ایران قرار گرفتهاند. مسلماً این توافقنامه ممکن است آن قدر به طول انجامد تا دوره ریاست جمهوری «اوباما» تمام شود، بدون آن که واقعاً مجبور باشد با ایرانیان رویارو گردد، پس «ارزشش را دارد.»
■ جنگ با ایران یک گزینه غیر قابل قبول■
وقتی تقریباً تمامی سخنگویان دولت در هفتههای اخیر بارها و بارها توضیح دادهاند که جنگ با ایران یک گزینه قابل قبول نیست، مشخص است که با قرارداد بدی روبرو هستیم. بنابراین تبلیغات تشریفاتی آمریکاییها در مورد این که فرمول دیپلماتیک «تمامی گزینهها را روی میز میگذارد»، کاملاً پوچ و توخالی است. واضح است که دولت «اوباما» به هیچ عنوان قصد ندارد هیچوقت، تحت هیچ شرایطی، به مجموعه نظامی هستهای ایرانیان حمله نماید.
وقتی ممکن است قرارداد ژنو کلاً شباهتی به یک توافقنامه حقیقی نداشته باشد، میتوان فهمید که قرارداد خوبی نیست. «الیوت آبرامز»، از مقامات سابق شورای امنیت ملی آمریکا، خاطرنشان کرده که خلاصه توافقنامه که توسط کاخ سفید منتشر شد در شرایط «آرمانی» بیان شده، و «اجرای» واقعی تعهدات ایرانیان باید هنوز مورد مذاکره قرار گیرد. «ظریف» متن کاخ سفید را «تفاسیر و برداشتهای نادرست و یکطرفه از متون توافق شده در ژنو» توصیف کرده است.
■ توافقنامه «موقت» اوباما ممکن است تبدیل به یک توافقنامه دائمی گردد■
وقتی وزیر خارجه فرانسه و دیگران همین الان میگویند که توافقنامه به اصطلاح موقت ممکن است به مدت یک سال یا بیشتر به طول انجامد، چون ممکن است مذاکره در مورد یک توافقنامه بلندمدتتر پیچیده و دشوار باشد، معلوم است که با توافقنامه بدی روبرو هستیم؛ و از کجا معلوم که تهران زمانی با یک قرارداد سختگیرانهتر موافقت نماید. بنابراین توافقنامه «موقت» اوباما ممکن است تبدیل به یک توافقنامه پایدار گردد؛ و این بدترین سناریوی ممکن است.
■ وقتی وندی شرمن مسئول مذاکره با ایران باشد، مسلماً قرارداد خوبی صورت نگرفته است■
وقتی مقام دولتی آمریکا که مسئولیت مذاکره با ایران را بر عهده دارد، کسی جز «وندی شرمن»، معاون وزیر امور خارجه در امور سیاسی نیست، مشخص است که با قرارداد خوب و مناسبی سروکار نداریم. هنگامی که قراردادهای سست و ناپایدار سال 2005 و 2007 کره شمالی امضا شدند، «شرمن» هماهنگکننده امور سیاسی دولت «کلینتون» بود؛ واشنگتن این دو قرارداد را «تاریخی و دگرگونکننده» خواند در حالی که بارها و بارها توسط کره شمالی نقض شدند. حکومت «کیم» امروز تأسیسات غنیسازی اورانیوم دارد، رآکتور هستهای تولید پلوتونیوم خود در یونگبیون را (دوباره) راهاندازی کرده، و مجموعهای از آزمایشهای موفقیتآمیز موشکهای دوربرد (در سالهای 2006، 2009 و 2013) را اجرا نموده است.
■ آشتی بزرگ آمریکا با جهان اسلام هدف استراتژیک اصلی■
وقتی «اوباما» و «کری» نگرانیهای اسرائیل را کوچک شمردهاند، و به جای دفاع از توافقنامه به واسطه مفاد آن، منتقدان یهودی و کنگرهای را با ذکر صفاتی نظیر خائن و جنگطلب توصیف کردهاند، مشخص است که با توافقنامه خوبی روبرو نیستیم. اما همه اینها از دیدگاه نظم جدید «اوباما» در منطقه که در آن اسرائیل تبدیل به یک عامل کوچک و یک نگرانی جانبی شده است، و آشتی بزرگ آمریکا با جهان اسلام هدف استراتژیک اصلی محسوب میگردد، منصفانه است.