سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی روز

 

جزئیات توافق یک‌ میلیون ‌دلاری بندر با موساد درباره ایران/ ویروسی مخرب‌تر از استاکس‌نت در راه است

یکی از طرح‌های پیشنهادی در جلسه نمایندگان عربستان و رژیم ‌صهیونیستی که توسط نمایندگان موساد مطرح شد، تولید بدافزاری مخرب‌تر از «استاکس‌نت» جهت آلوده‌سازی و تخریب تأسیسات هسته‌ای و جاسوسی از نیروگاه‌های ایران بوده است.

خبرگزاری فارس: جزئیات توافق یک‌ میلیون ‌دلاری بندر با موساد درباره ایران/ ویروسی مخرب‌تر از استاکس‌نت در راه است

به گزارش خبرگزاری فارس، پس از ناکامی عربستان سعودی و اسرائیل در به شکست کشاندن مذاکرات و عدم توافقات 1+5 با تیم مذاکره کننده جمهوری اسلامی ایران، نمایندگان «بندر بن سلطان» رئیس دستگاه اطلاعات خارجی عربستان سعودی و نمایندگان «تامیر پاردو» رئیس سازمان جاسوسی موساد به منظور افزایش همکاری‌های دو جانبه در «وین» پایتخت اتریش گرد هم آمدند. بدافزاری مخرب‌تر از استاکس نت در راه است

در این جلسه که در تاریخ 24 نوامبر 2013 برگزار شد، هر دو طرف طرح‌ها و برنامه‌هایی جهت تقویت همکاری‌های دو جانبه در زمینه‌های اطلاعاتی، جاسوسی و تخریبی علیه ایران ارائه کردند.

یکی از مهمترین طرح‌های پیشنهادی در این جلسه که توسط نمایندگان موساد مطرح شد، تولید بدافزاری مخرب‌تر از «استاکس‌نت» جهت آلوده سازی و تخریب تأسیسات هسته‌ای و جاسوسی از نیروگاه‌های ایران بود که علیرغم زمان و هزینه بالا مورد استقبال سعودی‌ها مواجه شد و به تصویب رسید.

تأمین هزینه یک میلیون دلاری توسط سعودی

هزینه برآورد شده این طرح مبلغی بالغ بر یک میلیون دلار می‌باشد که در این جلسه مقرر شد سعودی‌ها هزینه های آن را تأمین کنند.

اخیراً بندر بن سلطان با تامیر پاردو در یکی از هتل‌های شهر العقبه در اردن دیداری داشتند که این امر خشم ولیعهد عربستان را به دنبال داشته است.

رویکرد جدید آمریکا نسبت به حل بحران سوریه و مسئله هسته‌ای ایران اعتراض شدید سعودی ها را در بر داشت. در همین راستا بندر بن سلطان رئیس دستگاه اطلاعات خارجی این کشور که جهت از بین بردن محور مقاومت در سوریه و ترغیب آمریکا به جنگ علیه این کشور از یک سو و خوش رقصی‌های متنوع به منظور ایجاد مشکل در پرونده هسته‌ای ایران از دیگر سو، از هیچ تلاشی فرو گذار نکرده، خود را بازنده‌ای بزرگ در این میدان دید تا جایی که این رسوایی و شکست را تاب نیاورد و با بیان اظهاراتی تند این تغییر روند را نوعی خیانت بر شمرد.

اقدامات و اظهارات منفی بندر بن سلطان واکنش جدی دستگاه سیاست خارجی آمریکا را برانگیخت که اوج این واکنش‌ها در سفر اخیر جان کری وزیر امور خارجه آمریکا به ریاض کاملاً مشهود بود.

از جمله واکنش های آمریکا به این اظهارات توقف همکاری سازمان اطلاعات آمریکا (سیا) با دستگاه اطلاعاتی عربستان می باشد و همچنین وزیر خارجه آمریکا خواستار کنار گذاشتن بندر بن سلطان شده بود.

 

 

برای روسیه؛ سوریه مهم است یا مصر و عربستان ؟

روسیه فقط تا جایی می تواند به خواسته‌ای عربستان پاسخ دهد که با عبور از خطوط قرمز در قبال بحران سوریه و موضوع هسته ای ایران همراه نباشد .

خبرگزاری فارس: برای روسیه؛ سوریه مهم است یا مصر و عربستان ؟ 

روسیه از زمانی که بحران سوریه شکل گرفت از هیچ تلاشی برای حفظ نظام این کشور و جلوگیری از باز شدن پای ناتو به این کشور دریغ نکرد و با ارزیابی بدبینانه ای که از پشت پرده بهار عربی داشت و همچنین تجربه تلخی که از حوادث لیبی و عراق از واگذاری یکصرفه بازی به طرف های غربی بدست آورده بود،تمام تلاش خود را بکار گرفت تا سوریه را به عنوان آخرین سنگر خود در خاورمیانه و شمال آفریقا حفظ کند.

روسها و شخص سرگئی لاوروف وزیر امور خارجه از همان ابتدا این ارزیابی را داشت که جنگ سوریه سرنوشت معادلات جدید را در خاورمیانه و جهان مشخص خواهد کرد. اکنون به نظر می رسد این پیش بینی به تحقق پیوسته و روسیه به عنوان یکی از برندگان این بازی در صدد است از موقعیت پیش آمده حداکثر استفاده را داشته باشد.

در این راستا نزدیکی روسیه و مصر که مصادیق آن را در هفته های اخیر با مبادله هیات های سیاسی ، اقتصادی و نظامی مختلف میان دو کشور می توان مشاهده کرد،کاملا قابل توجیه بوده و گامی درراستای رویکردگذشته روسیه مبنی برحفظ نظام سیاسی سوریه به عنوان سکوی استراتژیک آن در خاورمیانه محسوب می شود ؛چراکه اگر مصر در زمان دولت مرسی و حاکمیت اخوان المسلمین در جرگه دولت های برانداز سوریه قرار داشت اما بعد از سرنگونی دولت مرسی جایگاه منطقه ای آن کاملا عوض شد و رویکرد خود را از مخالفان به سمت دولت سوریه تغییر جهت داد.

اما مانع اصلی در این زمینه عربستان است که از یکسو خود را حامی دولت موقت مصر می داند و حتی گفته می شود حاضر به تامین هزینه خریدهای تسلیحاتی مصر از روسیه است اما در همان حال مخالفت سرسخت دولت سوریه است که هم روسیه و هم دولت موقت مصر از آن حمایت می کنند .

حال اینجا دو سوال مهم مطرح می شود. نخست اینکه عربستان درقبال تقبل هزینه خریدهای تسلیحاتی مصر از روسیه چه مابه ازایی از آن می خواهد ؟ و دوم اینکه ایا روسیه قادر به تامین این مابه ازاء خواهد بود یا نه ؟

در پاسخ به سوال نخست می توان گفت که عربستان در وضعیت کنونی حاکم بر منطقه دو خواسته می تواند از روسیه داشته باشد. نخست اینکه روسیه در بحران سوریه به گونه ایی بازی کند تا حدودی آبروی از دست رفته عربستان خریدداری شود و سهمی از قدرت نیز در نشست ژنو به مخالفان تحت حمایت این کشور واگذار شود .

دوم اینکه در مذاکرات مربوط به موضوع هسته ای ایران نیز ،روسیه از حق غنی سازی ایران جلوگیری کند.آنچه موجب شده عربستان یک چنین انتظاری از روسیه داشته باشند ناخرسندی بودکه نماینده روسیه در دور دوم مذاکرات هسته ای ژنو در پی پیشرفت مذاکرات میان ایران و طرف های غربی از خود نشان داد.اما در پاسخ به سوال دوم می توان گفت که روسیه فقط تا جایی می تواند به خواسته ای عربستان پاسخ دهد که با عبور از خطوط قرمز در قبال بحران سوریه و موضوع هسته ای ایران همراه نباشد .

مهناز خوشابی

 

حسرت یا حسادت اعراب به ایران هسته‌ای

عربستان در سال 2010 اعلام کرد قصد دارد برای تامین انرژی، تاسیسات هسته‌ای دایر کند. چند ماه بعد از اعلام این خبر قرارداد تسلیحاتی 25 میلیارد دلاری عربستان با امریکا متعقد شد.

خبرگزاری فارس: حسرت یا حسادت اعراب به ایران هسته‌ای

اگر اسرائیل از نتیجه بخش بودن مذاکرات هسته ای ایران و غرب خشمگین می شود، باورپذیر است. این رژیم به دنبال حمله نظامی به تاسیسات هسته ای ایران بود و تلاش می کرد جامعه جهانی را با این خواسته خود همراه کند، اما اکنون می بیند که به این خواسته نرسیده و قدرت های جهانی متشکل از امریکا، فرانسه، انگلیس، روسیه، چین به علاوه آلمان با ایران توافق نامه مهمی را امضا کرده اند و محمد جواد ظریف را در خاک غرب در کنار خود قرار می دهند و با او عکس می گیرند. شاید بتوان گفت تا کنون سابقه نداشته است که کشوری به دلیل برنامه هسته ای اش متحمل تحریم های سنگین شود اما بعد با او توافق شود که هم برنامه هسته ای اش را داشته باشد و هم تحریم ها علیه آن لغو شود. اما چرا عربستان خشمگین است؟ این صحیح است که ریاض تهران را در نفوذ منطقه ای رقیب خود می بیند و تصور می کند که ایران برای آن در محیط پیرامونی اش و حوزه نفوذی اش؛ عراق، یمن، کویت، بحرین، سوریه، اردن و غیره مزاحمت ایجاد کرده است، اما این را نیز همیشه شاهد بوده ایم که عربستان تا چه اندازه در مجامع بین المللی محافظه کار بوده و هیچ گاه مواضعی سرسختانه خلاف موج جهانی به ویژه غرب و امریکا اتخاذ نکرده است. پس چه شده که عربستان از رسیدن توافق با ایران در ژنو خشمگین است؟ آیا غیر از این است که توافق جامعه جهانی با ایران بر سر برنامه هسته ای اش خطر جنگ را دور می کند، از اصطکاکات منطقه ای می کاهد، نظارت بیشتر سازمان جهانی انرژی اتمی بر تاسیسات هسته ای ایران را افزایش می دهد و در حل دیگر پرونده های منطقه ای کمک می کند؟ پس چرا باید عربستان از این فرصت استفاده نکند و در صف مخالفان با توافق هسته ای با ایران بایستد؟

فارغ از مسائل اقتصادی و این که عربستان با کشورهای اروپایی و امریکایی قراردادهای کلان نظامی و اقتصادی دارد و انتظار دارد که آنها در اتخاذ مواضعی در قبال ایران یا هر پرونده دیگری که به نوعی عربستان در آن دخالت دارد، نظر مساعد ریاض را نیز جلب کنند، به نظر می رسد مسائل سیاسی دیگر یا شاید بتواند گفت مسائل ایدئولوژیک نیز در این موضوع دخالت دارند.

برای روشن شدن موضوع چند نمونه می آوریم. طلال بن عبدالعزیز، برادر ملک عبدالله، پادشاه عربستان که از حکومت حاکم بر این کشور خود را کنار کشیده است، قبل از حمله امریکا به عراق در سال 2003 در مصاحبه ای با شبکه خبری الجزیره گفت: «همان طور که تجربه نشان داده است، ورود به عرصه تکنولوژی هسته ای خط قرمز جامعه جهانی و غرب است و دولتمرد عاقل آن کسی است که وارد این وادی نشود و به فکر دست و پنجه نرم کردن با غرب نیفتد تا نه جامعه جهانی برای آن مزاحمت ایجاد کند نه آن کشور برای جامعه جهانی زحمتی شود.»

پسر همین شخص، ولید بن طلال ثروتمند عربستانی است که بسیار دوست دارد او را "مورداک" اعراب بدانند و اتفاقا روز شنبه در بحبوحه مذاکرات هسته ای ایران با 1+5 در ژنو اظهارات تندی علیه ایران بر زبان راند و تهدید کرد در صورت رسیدن به توافق میان ایران با 1+5 عربستان حق خود می داند که به سمت دستیابی به سلاح هسته ای حرکت کند.

در سال 2006 هنگامی که معمر قذافی، دیکتاتور مخلوع لیبی تاسیسات هسته ای خود را بار کشتی کرد و به امریکا و انگلیس فرستاد و دست خود را بالا برد و گفت که در برابر اراده جامعه جهانی تسلیم شده و مایل است به جمع جامعه جهانی باز گردد، به صراحت گفت: «من نمی خواهم به سرنوشت عراق دچار شوم، صدام حسین اشتباه کرد و با جامعه جهانی بر سر چیزی درگیر شد که روشن است اجازه استفاده از آن را به او نمی دهند.»

وی یک بار در یکی از سخنرانی های خود در مجمع عمومی سازمان ملل نیز به انتقاد از برنامه هسته ای ایران پرداخته بود و گفته بود: «ایران با پیگیری برنامه هسته ای اش فقط خود را در جامعه جهانی منزوی کرده است. در حالی که کشورهای جهان به سمت تشکیل اتحادیه ها پیش می روند، ایران با اصرار بر برنامه هسته ای اش خود را در جامعه جهانی پیش از پیش به انزوا کشانده است.»

معمر قذافی در سال 2011 بعد از قیام خونین ملت لیبی زیر خشم ملت آزادی خواه لیبی به شدیدترین شکل ممکن کشته شد.

کمی به عقب تر بازگردیم؛ عراق در سال 1991 و بعد از اخراج از کویت توسط نیروهای امریکایی و متحدان عرب و غربی اش به سمت تکنولوژی هسته ای رفت. این مساله چنان دردسری برای حکومت وقت عراق به ریاست صدام حسین ایجاد کرد که حتی تسلیمش در برابر اراده غرب راه به جایی نبرد و دیدیم که بر سر عراق چه آمد. صدام حسین در سال 2002 حتی در اتاق خواب کاخ هایش را به روی بازرسان آژانس گشود اما با این وجود آنها باز هم می گفتند کافی نیست، به بغداد اعتمادی نیست.

حقیقت این است که جامعه جهانی هیچ گاه به جامعه عرب اجازه نداده است که حتی به فکر تاسیسات هسته ای بیفتد. در زمان انور سادات، رئیس جمهوری اسبق مصر هنگامی که وی پیشنهاد ساخت رآکتور هسته ای در کشورش را داد با چنان واکنش تندی از سوی جامعه غربی به ویژه اسرائیل مواجه شد که از ترس در گرفتن جنگی جدید در مصر از ساخت آن منصرف شد. حتی در زمانی که حسنی مبارک، متحد اسرائیل و امریکا در راس قدرت بود، مصر اجازه نداشت به فکر ساخت رآکتور هسته ای حتی برای اهداف صلح آمیز بیفتد.

هنگامی که سوریه در سال 2008 گام های اولیه برای ساخت رآکتور هسته ای را برداشته بود، در حالی که هنوز دیوارهای ساختمان مربوطه کاملا ساخته نشده بود، اسرائیل به کمک سازمان امنیت امریکا، سی آی ای، این ساختمان را بمباران کرد.

امریکا و اسرائیل در یک نکته متفق القولند، اعراب حق برخورداری از تکنولوژی هسته ای را ندارند و در صورتی که به این سمت حرکت کنند با واکنش شدید غرب و اسرائیل مواجه خواهند شد.

عربستان در سال 2010 اعلام کرد قصد دارد برای تامین انرژی تاسیسات هسته ای دایر کند. چند ماه بعد از اعلام این خبر قرارداد تسلیحاتی 25 میلیارد دلاری عربستان با امریکا متعقد شد. روزنامه لبنانی السفیر در آن موقع نوشت، امریکایی ها به اطلاع عربستانی ها رسانده اند که فعلا این تسلیحات را خریداری کنند و به تکنولوژی هسته ای فکر نکنند، چرا که اسرائیل از این کار خشنود نیست.

شکی نیست که ایران و عربستان در یک رویارویی غیر مستقیم به سر می برند. عربستان با ایران در عراق، سوریه، لبنان، یمن، کویت، مصر، اردن و بحرین و حتی پاکستان و افغانستان در یک رقابت و ریارویی تمام عیار است. در حالی که به روشنی می بیند به رسمیت شناختن انرژی هسته ای صلح آمیز برای کشورهای عربی تا کنون ممنوع بوده، این بار جامعه جهانی پذیرفته است که حق ایران در برخورداری از تکنولوژی هسته ای را به رسمیت بشناسد. عربستانی که خود را نماینده جهان عرب در غیاب مصر می داند، آیا طبیعی نیست که بر این اساس از توافق ایران با 1+5 در ژنو خشمگین باشد؟ 

على موسوى خلخالى

منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی

 

 

کتاب «ریشه‌ها»

رمان ریشه‌ها بیشتر از یک توصیه‌ی ادبی توصیه‌ای سیاسی برای تقویت تصویر ذهنی مردم است. با اینکه رمان ریشه‌ها کتاب جدیدی نیست، اما برای جامعه‌ی جوان ما که شاید از تاریخ استعمار و سلطه‌گری غربی‌ها کمتر بداند آموزنده و خواندنی است.

خبرگزاری فارس: کتاب «ریشه‌ها» 

رئیس‌جمهور کنونی آمریکا یک سیاه‌پوست است. هرچند آمریکا این روزها نیاز دارد که مسأله‌ی تبعیض نژادی را حل شده معرفی نماید اما جنبش‌های نژادپرستانه‌ از بدو انتخاب باراک حسین اوباما، از هیچ حمله و توهینی به او دریغ نکردند.

با این حال موضوع آخرین پیشنهاد رهبر انقلاب برای مطالعه در مورد وحشی‌گری‌های آمریکا به شخص اوباما هم بی ارتباط نیست. آن هم نه از باب ظالم بودن، بلکه بدین سبب که نیای او و خانواده‌اش مثل آدم‌های این کتاب به آفریقا برمی‌گردند.

رهبر انقلاب اسلامی در دیدار با ده‌ها هزار نفر از فرماندهان بسیج سراسر کشور در بخشی از بیانات‌شان به شاخصه‌های استعمار و استکبار پرداختند. ایشان یکی از این شاخصه‌ها را این‌گونه معرفی نمودند: «یکى از شاخص‌هاى دیگر استعمار و استکبار این است که جنایت را نسبت به ملت‌ها و نسبت به آحاد بشر مجاز می‌‌شمرند و اهمیت نمی‌‌دهند. این یکى از بلایاى بزرگ استکبار در دوران جدید است.»

بعد یک مثال روشن و مصداق معین هم بیان کردند که برخورد مستکبرین با بومیان آمریکا بود و برای دومین‌بار در سه ماه اخیر از یک کتاب خارجی اسم بردند و خواندن آن را مغتنم دانستند: رمان «ریشه‌ها» نوشته‌ی آلکس هیلی. ایشان چندی پیش از این هم در دیدار با فرماندهان سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی از کتاب «نگاهی به تاریخ جهان» جواهر لعل نهرو با موضوع استعمار اسم برده بودند.

ریشه‌ها چه طور کتابی است؟

«قانون می‌گوید اگر سیاه‌پوستی، در چشم سفیدپوستی راست نگاه کند 10 ضربه شلاق باید بخورد. قانون آن‌ها می‌گوید اگر سفیدی قسم بخورد که سیاهی دروغ گفته ‌است حق دارند یک گوش او را ببرند. اگر سفید بگوید سیاه دوبار دروغ گفته است حق دارند دوتا گوش او را ببرند. قانون می‌گوید اگر آدم سفیدی را کُشتی به دارت خواهند زد اما اگر سیاهِ دیگری را بکُشی فقط شلاق می‌خوری... خواندن و نوشتن برای سیاهان غیرقانونی است. کتاب دادن به سیاه‌ها غیرقانونی است.»

این‌ها قسمت‌هایی از توصیه‌های یک سیاه‌پوست داستان به «کونتاکینته» از شخصیت‌های اصلی رمان «ریشه‌ها»ست؛ وقتی کونتاکینته برای بار چهارم از دست ارباب سفیدپوستش فرار می‌کند و توسط سفیدپوستان به دام می‌افتد و قسمتی از پای راست او را قطع می‌کنند تا دیگر فکر فرار به سرش نزند. آن‌ها حتی زنان باردار سیاه را هم به کار در مزارع می‌فرستادند و آن‌قدر از آن‌ها کار می‌کشیدند که بچه‌شان سقط شود. کف دست سیاهان را به دیوار میخ می‌کردند و مجبورشان می‌کردند گوش‌های بریده‌ی خود را بخورند.

کونتاکینته که فرزند «بینتا» و «امورو» یعنی نِیای هفتم نویسنده‌ی کتاب است در «ژوفوره» -یکی از روستاهای گامبیا- در قرن هجدهم زندگی می‌کند. اهالی ژوفوره در عین این‌که مسلمان بوده‌اند، آداب و رسوم خاصی نیز داشته‌اند که کتاب در فصول اولیه آن‌ها را شرح می‌دهد.

نکات ریز فرهنگ خاص اهالی آفریقا به‌خصوص برای ما مسلمانان به لحاظ شباهت‌های بین‌فرهنگی جذاب و خواندنی است. معمولاً غربی‌ها و سفیدپوستان آمریکایی این‌گونه تبلیغ می‌کردند که سیاهان اقوامی غیر متمدن و بدوی هستند که همیشه چشمشان به زرق و برق زندگی سفیدپوستان و جذابیت‌های آن بوده است؛ در حالی که این‌گونه نیست. با خواندن این کتاب می‌فهمید که سیاهان اولیه حتی از بوی سفیدپوستان هم خوش‌شان نمی‌آمد!

در سال 1767 میلادی کونتاکینته توسط تجار برده ربوده می‌شود و پس از شکنجه و سفری در شرایط سخت و طاقت‌فرسا با کشتی به سواحل مریلند در آمریکا می‌رسد. او را در یک حراجی به مبلغ 850 دلار به یکی از مزرعه‌داران سفیدپوست می‌فروشند.

ادامه‌ی کتاب شرح حال هنرمندانه‌ی زندگی مشقت‌بار و ماجراهایی است که بر او و نسل‌های بعدی‌اش تا الکس هیلی نویسنده‌ی کتاب در آمریکا گذشته است. نویسنده در ابتدای کتاب می‌گوید این کار حاصل 12 سال پژوهش در مورد اجداد افریقایی‌تبارش است. کسانی‌که با رواج برده‌داری در قرن هجدهم از سرزمین مادری خود در آفریقا ربوده شدند و برای کار اجباری برای سفیدپوستان آمریکایی به آن‌جا منتقل شدند.

داستان «ریشه‌ها» جذاب و پرکشش است. با وجود حجم 700 صفحه‌ای آن، بیشتر خوانندگانش اذعان دارند پس از شروع و درگیرشدن با موضوع اصلی کتاب نتوانستند تا قبل از رسیدن به آخرین خط، آن را زمین بگذارند. کتابی که در سال 1976 منتشر شد و در کمتر از هفت‌ماه پس از انتشار، توانست بیش از یک و نیم میلیون نسخه بفروشد و به بیش از 37 زبان زنده‌ی دنیا ترجمه شود.

دو سریال مهم و پربیننده‌ی آمریکایی بر اساس این کتاب ساخته و در سال‌های 1977 و 1979 از شبکه‌ی ABC آمریکا پخش شده‌اند. بر اساس نظرات خوانندگان کتاب در سایت آمازون، بسیاری از خوانندگان بعدی کتاب کسانی بودند که قبلاً و در دوران کودکی یا نوجوانی سریال این کتاب را دیده بودند. ریشه‌ها برای هفته‌های متمادی (46 هفته) در فهرست پرفروش‌های بازار کتاب ـ که در نشریه‌ی نیویورک‌تایمز منتشر می‌شود ـ قرار داشت و 22 هفته در صدر این فهرست بود.

با این‌همه «ریشه‌ها» خیال‌پردازیِ فانتزی برای سرگرمی ذهنی نیست. کتاب بیش از آن‌که رمان و یا بیوگرافی باشد، تاریخ است. تاریخ ظلم و ستم مضاعف و بی‌رحمانه‌ی سفیدپوستان غربی در ساختن جامعه‌ی آمریکا با بهره‌کشی از سیاهانی که به‌زور آفریقاییان را از سرزمین مادری‌شان دزدیدند و با کشتی به آمریکا آوردند تا نیروی کار مجانی آمریکا باشند.

خانواده‌ی الکس هیلی نویسنده‌ی کتاب ریشه‌ها بخت خوشی داشتند که پس از جنگ‌های داخلی آمریکا (1861 تا 1865 میلادی) کم و بیش وضعشان خوب شد. اما برای بیشتر سیاهان آمریکا چنین نبود. در فاصله‌ی 1880 تا 1890 میلادی هر سال 100 سیاهپوست «لینچ» شدند. یعنی یا آن‌ها را زنده‌زنده سوزاندند یا قطعه‌قطعه کردند یا به دار آویختند.

این وقایع افسانه‌های تاریخی مربوط به هزاران سال پیش نیست بلکه اتفاقاتی واقعی و مربوط به 100 تا 200 سال گذشته است. در گزارش به رئیس جمهوری آمریکا در مورد شورش سال 1917 میلادی در شهر سنت‌لوئیس چنین آمده است:

«در منطقه‌ای به‌طول 800 متر سه یا چهار ساعت خون جاری بود. جلو اتوبوس‌ها را می‌گرفتند و سیاهان را از هر سن و جنسی پیاده می‌کردند، با چماق و لگد می‌زدند و با خونسردی سیاهانی را که در خیابان در خون خود افتاده‌بودند، با هفت‌تیر می‌کشتند.»

رمانی در خور دویستمین سالگرد استقلال آمریکا

رمان‌ها‌ معمولاً نیازی به مقدمه ندارند و بسیاری از ناشران معتبر برای رمان پیشگفتار ناشر نمی‌نویسند. مترجم‌ها هم تا آن‌جا که بشود از توضیحات اضافه و پرداختن به حواشی استنکاف می‌ورزند. اما رمان ریشه‌ها این‌قدر جدی و تأثیرگذار است که ناشر و مترجم آن لازم دانستند پیشینه و توضیحاتی را به متن اصلی اضافه کنند.

علیرضا فرهمند مترجم کتاب در مقدمه‌ی آن به توضیح سرگذشت شکل‌گیری کتاب و دو دیدارش با آلکس هیلی پرداخته و ناشر که شرکت سهامی کتاب‌های جیبی وابسته به اتنشارات امیرکبیر است به قلم نویسنده‌ای ادیب ـ اما ناشناس ـ به محتوای کتاب و ارزش‌های آن پردخته است. ناشر در این مقدمه نوشته است:

«ریشه همیشه ناپیداترین، اساسی‌ترین و مهم‌ترین قسمت درخت است. آن چیز که به تمامه درخت را تغذیه می‌کند و بارور می‌دارد ریشه نام دارد. نویسنده به ظاهر از ریشه‌ها «roots» ریشه‌ی نسب نژادی برده‌ای را که 200 سال پیش به بردگی کشیده شده به عنوان نام، به کتاب خود داده است. اما من می‌پندارم مفهوم ریشه از این همه غنائی‌تر، دامنه‌دارتر و ژرف‌تر است. منظور از ریشه‌ها تمامی سیاهان و بردگان‌اند که از آفریقا این قلب تپنده‌ی زمین برکنده شدند و در جایی دیگر نشا گشتند. ریشه‌ها سیاهان‌اند که درخت استقلال و عظمت اقتصادی آمریکا را تا به این درجه از رشد و برومندی رساندند. اما نکته در این است که هر چه آن‌ها عمیق‌تر در ژرفای زمین فرو رفتند، سفیدها فراتر و بالاتر آمدند و شاخ و برگشان بیشتر بالا گرفت؛ و دریغ که هیچ میوه‌ای از این باغ پر بار نصیب بانیان و باغبانان این درخت نگشت.»

آلکس هیلی نویسنده‌ی کتاب هم در چند خط ابتدایی کتابش و در یادداشتی غیرمتعارف نوشته است: «نقشه‌ای در کار نبود که پژوهش‌های مربوط به ریشه‌ها و نوشتن این سرگذشت 12 سال طول بکشد. انتشار این کتاب در 200 سالگی استقلال ایالات متحده‌ی آمریکا کاملاً تصادفی است. این است که ریشه‌ها را به عنوان هدیه‌ی روز تولد به کشورم که بخش عمده‌ی ریشه‌ها در آن روی داده است تقدیم می‌کنم.»

علی‌رغم گذشت سه دهه از عمر ترجمه‌ی کتاب، متن آن هنوز زبان معیار را حفظ کرده است و مشکلی در برقراری ارتباط با مخاطب امروز ندارد. تنها اشکال ظاهری کتاب حروف‌چینی ریز خط کتاب است. امری که شاید برای کم کردن حجم کتاب و قواره‌بندی کتاب در قطع کوچک بوده باشد.

مدت‌های مدیدی بود که رهبر انقلاب رمان خارجی را در سخنان عمومی خود پیشنهاد نداده بودند. در اشارات و توصیه‌های رهبر انقلاب به این آثار صرف‌نظر از ارزش‌های ادبی، معمولاً استفاده‌ی تاریخی و فرهنگی مدنظر است و در واقع رمان‌هایی از قبیل ریشه‌ها کاربردی فراتر و گسترده‌تر از ادبیات اثر دارد. رمان ریشه‌ها بیشتر از یک توصیه‌ی ادبی توصیه‌ای سیاسی برای تقویت تصویر ذهنی مردم است. ریشه‌ها کتاب جدیدی نیست و نخستین چاپ آن به بیش از 30 سال پیش باز می‌گردد، اما برای جامعه‌ی جوان ما که شاید از تاریخ استعمار و سلطه‌گری غربی‌ها کمتر بداند آموزنده و خواندنی است.

منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله‌العظمی سیدعلی خامنه‌ای (مد‌ظله‌العالی)

 

 

ایران و سیاست نامنسجم خارومیانه‌ای روسیه

تحلیل‌گران روس در همین راستا و با اشاره به موقعیت ژئوپولیتیکی ایران در حوزة اوراسیا، ثبات و بی‌ثباتی در ایران را واجد تأثیرات مستقیم بر ثبات و بی‌ثباتی در این منطقه می‌دانند و تأکید دارند که اگر روسیه مایل به ثبات در مرزهای جنوبی خود است، باید ایران را به متن اوراسیایی سیاست خارجی خود وارد کند.

خبرگزاری فارس: ایران و سیاست نامنسجم خارومیانه‌ای روسیه 

هرچند تحولات موسوم به «بهار عربی» برخی منافع روسیه را با چالش مواجه کرده، اما فرصت‌هایی از جمله برای تحرک‌بخشی به سیاست خاورمیانه آن نیز ایجاد کرده است. لذا، هرچند مولفه‌های قدرت روسیه رشد قابل ملاحظه‌ای نداشته، اما آشفتگی منطقه، ضعف مشهود غرب در پیشبرد اهداف خود و تمایل کشورهای این منطقه به یک نیروی موازنه‌گر، بستر نقش‌آفرینی بیشتر مسکو را فراهم کرده‌اند. ابتکار مسکو در موضوع سلاح‌های شیمیایی سوریه و توافقات نظامی اخیر آن با عراق و مصر نشان می‌دهند که مسکو افزون بر تلاش برای موازنه‌سازی در برابر غرب و معرفی خود به عنوان یک موازنه‌گر موثر، بر آن است تا بازی خارج از چهارچوبه‌های تعریف‌شده غرب را نیز تجربه کرده و در تعریف قواعد بازی نیز مشارکت کند. 

 

شایان ذکر است که تا پیش از این مسکو «برتری» غرب در چهارچوبه‌سازی و تعریف قواعد بازی در خاورمیانه را به رسمیت می‌شناخته و سیاست خود را به نحوی تنظیم می‌کرده که حداقل تقابل را با غرب داشته باشد. اما، نتیجه این احتیاط، قرار گرفتن سیاست روسیه در چهارچوبه‌های «واقعی» یا «غیرواقعیِ» تعریف‌شده غرب و وابسته شدن بی‌مورد تعاملات آن با کشورهای این منطقه به متغیر «غرب» بوده که نمود آن در مواجهه مسکو با مسئله ایران و موضوع هسته‌ای آن مشهود است.

فقدان یک راهبرد مشخص در سیاست خاورمیانه‌ای روسیه را می‌توان مهم‌ترین دلیل چنین نقصی دانست که نتیجه آن، فاصله زیاد بین سیاست نظری و عملی آن در این منطقه است. کاهش قابل ملاحظه اهرم‌های قدرت مسکو در برابر شبکه گسترده قدرت نرم و سخت غرب نیز مزیدی بر این فاصله بوده و رفتارهای نامنظم و منفعلانه مسکو نسبت به تحولات مهم این منطقه از جمله جنگ علیه عراق، انقلاب‌های عربی، تهاجم به لیبی و موضوع هسته‌ای ایران را در پی داشته است.

هرچند مشخص کردن ابعاد سیاست خارجی در میان عوامل نامشخص و پیش‌بینی‌ناپذیر خاورمیانه دشوار به‌نظر می‌رسد، اما مسکو که مدعای بودگیِ به عنوان یک «قدرت بزرگ» و ذی‌نفعی در مسائل این منطقه را دارد، باید در وهله نخست در عرصه نظری و سپس در سیاست عملی واکنش‌های قابل‌فهمی نسبت به تحولات این منطقه داشته باشد. فقدان چهارچوبه مفهومی و عملی در سیاست خاورمیانه‌ای روسیه از جمله در روابط آن با ایران از جمله دلایلی است که سبب شده، تعاملات تهران و مسکو هیچ‌گاه به ظرفیت خود نرسیده و «ثبات» نیابد.

در این بین، امریکا با استفاده از همین ضعف و به واسطه سست بودن ائتلاف ضدایرانی، با رویکردی «ابزاری» و منفعت‌طلبانه تلاش کرده تا از روسیه برای تحقق اهداف خود علیه تهران استفاده کند. روندها حکایت از موفقیت این سیاست و مساعدت مسکو به مشروع‌سازی فشارهای غیرقانونی بر تهران از جمله ارجاع پرونده ایران از آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به شورای امنیت، تصویب قطعنامه‌های تحریمی در این شورا، استفاده از این قطعنامه‌ها به عنوان مبنایی برای تحریم‌های یک‌جانبه (و اروپایی) و به تبع آن آشفته‌تر کردن افکار عمومی جهانی در باب ایران دارد.

مسکو به این واقعیت واقف است که تنش فعلی پیرامون ایران و برنامه هسته‌ای آن بخشی از راهبرد امریکا برای هم‌راستا کردن تهران با اهداف خود در خاورمیانه است. به گواه روندها، این سیاست نه تنها موفق نبوده، بلکه ارتقاء شاخصه‌های داخلی قدرت ایران و تحولات منطقه‌ای از جمله جنگ عراق و افغانستان باعث قدرت‌یابی بیشتر تهران نیز شده است. این مسئله سبب تغییر توازن قوا به نفع ایران در منطقه شده و همین امر، غرب را به فکر تغییر مجدد آن به نفع خود از طریق اعمال فشار مضاعف به تهران وا داشته است.

آگاهی روسیه از این واقعیت در سیاست «عملی» مسکو در قبال ایران انعکاس اندکی داشته است. حال آنکه مسکو و تهران در این ارزیابی مشترکند که هم‌اکنون امریکا با راهبرد «اقدام غیرمستقیم» درصدد ایجاد خاورمیانه بزرگ‌تر با نفوذ بیشتر خود بر روندها و بازیگران این منطقه و هم‌زمان کنترل و کاهش  نفوذگذاری قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای از جمله ایران و روسیه است. هرچند این ارزیابی مشترک دو کشور را خواسته یا ناخواسته در یک صف قرار داده، اما، تلاش آنها برای استفاده از ظرفیت‌های یکدیگر برای مقابله با این چالش‌ همواره غیرچهارچوبی و نامنظم بوده است.

تحلیل‌گران روس در همین راستا و با اشاره به موقعیت ژئوپولیتیکی ایران در حوزة اوراسیا، ثبات و بی‌ثباتی در ایران را واجد تأثیرات مستقیم بر ثبات و بی‌ثباتی در این منطقه می‌دانند و تأکید دارند که اگر روسیه مایل به ثبات در مرزهای جنوبی خود است، باید ایران را به متن اوراسیایی سیاست خارجی خود وارد کند. لذا، باید پذیرفت که سیاست فعلی مسکو در قبال تهران بیش از این نمی‌تواند منافع هیچ یک از طرفین را تأمین کند و اصرار بر آن نیز عدم انسجام در سیاست خاورمیانه‌ای مسکو را تشدید خواهد کرد. البته باید ماهیت پیچیده و نسبتاً پیش‌بینی ناپذیر تحولات پیرامون ایران را به عنوان یک واقعیت پذیرفت.

به عنوان مثال، هرچند همگان انتظار توافق قریب‌الوقوع بین ایران و 1+5 را دارند، اما واقعیت‌ این است که مسئله‌ای در اطراف برنامه هسته‌ای ایران تغییر قابل ملاحظه‌ای نکرده است. ایران همچون گذشته بر تکمیل دانش و صنعت هسته‌ای خود تأکید دارد و آقایان روحانی و ظریف غنی‌سازی را خط قرمز دانسته‌اند؛ امریکا ناتوان از اعمال فشار بیشتر (و جنگ)، همچون گذشته منتظر اثرگذاری بیشتر تحریم‌ها است و جان کری هم آشکارا اعلام کرده که توافق احتمالی با ایران گام اول برای برچیدن (کامل) توانمندی هسته‌ای این کشور است، رژیم اسرائیل همچون گذشته بر طبل جنگ می‌کوبد و به دنبال رادیکالیزه کردن منطقه و استفاده بردن از شرایط آشفته است، برخی کشورهای اروپایی (از جمله فرانسه) حل مسئله هسته‌ای ایران را مشروط به تأمین منافع خود می‌کنند و کشورهای عربی نیز همچون گذشته با ابراز «نگرانی» در باب ایران هسته‌ای «نگران» بر هم خوردن پیوندهای خود با امریکا هستند.

در این شرایط، روسیه نیز می‌داند که «سخت‌تر» از دستیابی به توافق، اجرای توافق و راستی‌آزمایی اجرای آن است. مهم‌تر اینکه در صورت عدم اجرای چنین «توافقی» شرایط نسبت به گذشته سخت‌تر خواهد شد. تجربه هم نشان می‌دهد که پیدا کردن بهانه برای غرب برای متهم کردن تهران به عدم اجرای تعهدات پذیرفته شده، بسیار راحت‌تر از مذاکره است.

با این وجود و در شرایطی که برنامه هسته‌ای ایران به «ترازی» برای سنجش قدرت ایران، غرب، اسرائیل، اعراب و البته روسیه تبدیل شده، به نظر می‌رسد مسکو باید به موضع خود «شفافیت» و به سیاست عملی خود «واقعیت» بیشتری ببخشد. لازمه این امر هم در یک سو، درک واقع‌بینانه‌تر ایران و دلایل راهبردی فشار غرب بر آن و از سوی دیگر، کاهش وابستگی سیاست خود در قبال تهران به متغیر غرب است. ضرورت التفات به این دو جنبه را در یک «تصویر» و در قالب پرونده پرونده هسته‌ای ایران می‌توان مشاهده کرد که طی آن اساساً مسئله بمب اتم و عدم اشاعه هسته‌ای نیست، بلکه موضوع، مخالفت غرب با گفتمان و اصول سیاست خارجی ایران است.

در این بین، هرچند حذف متغیر امریکا از روابط ایران و روسیه در عمل «ممکن» نیست و این متغیر به هر نحو بر این روابط تأثیر گذاشته و می‌گذارد، اما باید به تجربه دیدی واقع‌بینانه داشت که نشان می‌دهد وابستگی سیاست مسکو به این متغیر در موضوع رابطه با تهران در تحلیل نهایی کمکی به سیاست توسعه‌طلبانه واشنگتن بوده است. لذا، روسیه برای تقویت بلندمدت جایگاه خود در خاورمیانه و انسجام‌بخشی به سیاست خاورمیانه‌ای خود باید نسبت بازنگری در سیاست فعلی خود اقدام کرده و واقعیت‌های منطقه از جمله جایگاه غیرقابل اغماض ایران را در سیاست «عملی» خود لحاظ نماید.

علیرضا نوری، کارشناس مسائل روسیه

منبع : موسسه ابرار معاصر تهران

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد