سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی،اقتصادی و تحلیل متنوع

 

باراک اوباما، در تماس تلفنی با حسن روحانی، با وی گفت وگو کرد.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

پایگاه اطلاع رسانی رییس جمهور نوشت: در حالیکه رییس جمهوری اسلامی ایران در حال حرکت از محل اقامت خود به سمت فرودگاه برای خروج از نیویورک بود، این تماس برقرار شد و طرفین پیرامون مسایل مختلف با یکدیگر گفت وگو کردند.

به گزارش «انتخاب»، در این گفت وگوی تلفنی، دو طرف بر اراده سیاسی برای حل سریع مساله هسته ای تاکید کرده و زمینه را برای حل موضوعات دیگر و همکاری در مسائل منطقه ای مورد توجه قرار دادند.

در این گفت وگوی تلفنی روسای جمهوری ایران و آمریکا، همچنین وزرای امور خارجه خود را مامور کردند تا زمینه همکاری های لازم را هر چه زودتر فراهم آورند.

به نوشته آسوشیتدپرس، اوباما لحظاتی پیش گفت که پس از گفتگوی تلفنی با پرزیدنت روحانی، معتقد است که ایران و امریکا می توانند به راه حلی جامع بر سر مسئله هسته ای دست پیدا کنند.

کاخ سفید در صفحه توییتر خود نوشت: روحانی در پایان این گفت‌وگوی کوتاه به زبان انگلیسی به اوباما گفته است: have a nice day و اوباما نیز به زبان فارسی پاسخ داده است: "خداحافظ".

حساب توئیتر روحانی هم، متن زیر را در مورد این مکالمه تلفنی منتشر کرده است:

- در مکالمه تلفنی، دو رئیس جمهور، اراده سیاسی خود برای حل سریع مساله هسته‌ای را ابراز داشتند

- اوباما به رئیس جمهور ایران گفته است: من احترام خود به شما و مردم ایران را ابراز می‌دارم. معتقدم که روابط بین ایران و ایالات متحده، تاثیر عمیقی بر منطقه خواهد داشت. اگر ما بتوانیم در موضوع هسته‌ای به پیشرفت دست یابیم، مسائل دیگر و از جمله سوریه به نحو مثبتی تاثیر خواهد پذیرفت

- روحانی به اوباما گفته است: در موضوع هسته‌ای به شرط وجود اراده سیاسی، راهی سریع برای حل مساله وجود دارد. ما در مورد آن چه از 5+1 و به طور خاص دولت شما در هفته‌های آینده خواهیم دید، امیدواریم. من تشکر خود از مهمان نوازی و تماس تلفنی شما را ابراز می‌دارم. روز خوبی داشته باشید آقای رئیس جمهور

- اوباما به روحانی: متشکرم، خداحافظ

رژیم صهیونیستی در آفریقا به دنبال چیست؟
توجه رژیم صهیونیستی به قاره آفریقا و به ویژه شرق این قاره به پیش از تاسیس این رژیم باز می گردد، به گونه ای که بسیاری از تئوریسین‌ های صهیونیست از دو کشور "اوگاندا" و "کنیا" به عنوان سرزمین های موعود برای گردآوردن یهودیان آواره جهان یاد می‌کردند.
گروه بین‌الملل مشرق - توجه رژیم صهیونیستی به قاره آفریقا و به ویژه شرق این قاره به پیش از تاسیس این رژیم باز می گردد، به گونه ای که بسیاری از تئوریسین‌ های صهیونیست از دو کشور "اوگاندا" و "کنیا" به عنوان سرزمین های موعد برای گردآوردن یهودیان آواره جهان یاد می‌کردند.

همچنین سیاستمداران صهیونیست همواره از کشور "اتیوپی" به عنوان کشوری مهم یاد کرده اند که جایگاه مهمی در سیاستگذاری ‌های رژیم صهیونیستی در آفریقا دارد، چون براین باور هستند که "اتیوپی" یک قدرت منطقه‌ای است که توان تأثیرگذاری بر معادلات منطقه ‌ای را دارد و می‌ توان از توانمندی‌‌ های این کشور برای تغییر و تاثیر بر سیاستگذاری ‌های منطقه‌ ای کشورهای مانند مصر و سودان استفاده کرد و امنیت آبی سودان و مصر را بیش از پیش وابسته به سیاست‌ های اتیوپی کرد.

این درحالی است که به باور این صهیونیست ها وجود اقلیتی یهودی به نام "فلاشا" در اتیوپی می‌ تواند، موازنه جمعیتی در سرزمین‌های اشغالی را به سود رژیم صهیونیستی تغییر دهد و شکاف ناشی از کمبود نیروی کار این رژیم را پر کند و با گرفتن فرصت‌ های شغلی از نیروی کار فلسطینی فشار دو چندانی بر اقتصاد بحران زده فلسطینیان در تشکیلات خودگردان فلسطینی وارد کند.

اما اهمیت شرق آفریقا برای رژیم صهیونیستی به اینجا ختم نمی‌ شود، چون امنیت دریای سرخ در ابعاد مختلف برای سیاست راهبردی و امنیتی رژیم صهیونیستی از اهمیت استرات‍ژیک بسیار بالایی برخوردار است و موازنه منطقه ‌ای و ترتیبات امنیتی در این منطقه رابطه ای تنگاتنگ با قضیه فلسطینی و روابط ارگانیکی با امنیت جهان عرب دارد.

نگاهی گذرا به اندیشه‌های "ناحوم گلدمن"، استراتژیست و رهبر کنگره بین المللی صهیونیسم درباره سیاست های رژیم صهیونیستی در آفریقا ماهیت و ابعاد مختلف نقش رژیم صهیو نیستی را در آفریقا آشکار می کند.

گلدمن در کتاب «اسرائیل به کدام سو می ‌رود؟» اهداف و راهبردهای صهیونیسم در آفریقا را حفظ امنیت قومی یهود و تأمین آن؛ کسب مشروعیت سیاسی در این منطقه و حفظ آن و کسب قدرت منطقه ‌ای، توسعه و حفظ آن می داند.

در قرن نوزده "تئودور هرتزل" در کتاب "دولت صهیونیسم" بر لزوم تشکیل کشوری به نام "اسرائیل" برای گرد آوردن و اسکان یهودیان پراکنده در سراسر جهان تأکید داشت و اشاراتی به مناطقی در شرق آفریقا همچون اوگاندا کرد.


با وجودیکه پس از سرنگونی "سلطان عبد الحمید"، خلیفه عثمانی و در آستانه جنگ جهانی اول تمام طرح ‌های ایجاد شهرک‌ های یهودی‌ نشین در آفریقا رد شدند، با این حال برخی یهودیان اروپایی به آفریقا کوچ کرده و در "کنیا" و اوگاندا مستقر شدند.

پس از شکل ‌گیری رژیم صهیونیستی در سال 1948 تلاش‌ های فراوانی برای حضور این رژیم در قاره آفریقا به ویژه منطقه خاورغربی آن توسط رهبران این رژیم صورت گرفت و در این‌ باره موفقیت‌ هایی نیز به دست آمد.

توجه رژیم صهیونیستی به قاره آفریقا و به ویژه شرق آفریقا در شش دهه اخیر در زمینه‌ها و ابعاد مختلفی قابل ملاحظه بوده است. این منطقه استراتژیک پس از پایان جنگ جهانی دوم و جنگ سرد در شش دهه اخیر شاهد تحولات شگرف و ژرفی بوده و عوامل خارجی در سطح بین المللی و منطقه‌ ای در روند این تحولات منطقه‌ ای و فرایند تغییرات محلی آن نقش مهمی ایفا کردند و رژیم صهیونیستی به شکل مستقیم و غیرمستقیم یکی از این عوامل بوده است.

نزدیکی جغرافیایی، تاریخی، اجتماعی و فرهنگی بین شرق آفریقا و منطقه پر التهاب خاورمیانه کشورهای شرق آفریقا را همیشه تحت تأثیر تحولات منطقه خاورمیانه و کانون‌ های بحران زده آن قرار داده است.

تغییراتی که در منطقه شرق آفریقا روی داده، همیشه از تغییر و تحولات جاری در خاورمیانه تاثیر پذیرفته است و گفته می‌ شود که بخش قابل توجهی از تحولات منطقه‌ ای شرق آفریقا رهاورد مناقشه اعراب و رژیم صهیونیستی بوده است.

تاریخ روابط کنیا – رژیم صهیونیستی

"دشمنان کنیا، دشمنان اسرائیل هستند و همین موجب می شود، تا به کمک این کشور به شتابیم"، این بخش هایی از سخنان "بنیامین نتانیاهو"، نخست وزیر رژیم صهیونیستی در 13/11/2011 طی استقبال از "رایلا اودینگا"، رئیس جمهوری کنیاست که می تواند، به خوبی بیانگر روابط عمیق و گسترده دو طرف باشد.

روابط رژیم صهیونیستی و کنیا به پیش از استقلال این کشور در سال 1963 میلادی باز می گردد و این نکته ای است که یکی از تلگراف های صادره از سوی سفارت رژیم صهیونیستی در نایروبی تحت عنوان "روابط دو جانبه اسرائیل و کنیا" به آن اشاره می کند، به گونه ای که کارشناسان رژیم صهیونیستی همواره در کنار رهبران و سران کنیایی فعالیت داشته و همان ها بودند که زمینه استقلال کنیا از انگلیس را فراهم کردند و کمک های لازم برای ایجاد شرایط موسسات و نهادهای دولتی و حکومتی در این کشور را پس از استقلال فراهم کردند.

در نتیجه رژیم صهیونیستی از دهه شصت میلادی پلی هوایی میان نایروبی و تل آویو برای انتقال کادرهای مختصص اسرائیلی به کنیا و انتقال کارشناسان کنیایی به تل آویو برای دیدن دوره های آموزشی لازم تحت نظر مستقیم دایره همکاری بین المللی وزارت خارجه رژیم صهیونیستی را ایجاد کردند.

اینگونه بود که کارشناسان کنیایی با مهارت هاو افکار و اندیشه های صهیونیستی به کشور خود باز می گشتند تا به این طریق روابط مستحکم دو جانبه بیش از پیش مستحکم تر شود و تنها پس از قطع روابط کشورهای آفریقایی با رژیم صهیونیستی در سال 1973 بود که کنیا روابط خود با این رژیم را قطع کرد.

رژیم صهیونیستی دهه شصت روابط خود با کنیا را دوره "شکوه اسرائیلی" در آفریقا و به طور خاص در کنیا می نامد و طی آن کارشناسان رژیم صهیونیستی در تمام حوزه ها و سطوح ا بخش های کشاورزی گرفته تا ساختارهای زیر بنایی تا روابط ویژه نظامی و امنیتی شاهد شکوفایی و توسعه بود.


پس از جنگ سال 1973 کنیا روابط دیپلماتیک خود با رژیم صهیونیستی را همچون دیگر کشورهای آفریقایی را قطع کرد، اما در خفا همچنان روابط خود با این رژیم را حفظ کرده بود. این روابط محرمانه تا سال 1988 میلادی ادامه داشت تا اینکه روابط دیپلماتیک کامل دو جانبه بار دیگر و در دهه نود قرن گذشته به روال سابق خویش بازگشت.

رسانه های عبری به این نکته اشاره می کنند که کنیا نقش بسیار تاثیرگذار و موثری در عملیات "عنتیبی" در اوگاندا در سال 1976 میلادی ایفا کرد و طی آن کماندوهای رژیم صهیونیستی اقدام به آزادی گروگان های این رژیم کردند که توسط یک فروند هواپیمای فرانسوی توسط یک گروه فلسطینی در فرودگاه عنتیبی در "کامپالا" در نزدیکی پایتخت اوگاندا ربوده شده بودند.

بدون تردید اگر کمک های کنیا در این قضیه نبود، کماندوهای رژیم صهیونیستی هیچ گاه نمی توانستند، گروگان های خود را آزاد کنند، چراکه کنیا سوخت مورد نیاز هواپیماهای صهیونیستی را فراهم کرد و آنها با فرود در کنیا سوخت مورد نیاز خود را پیش از آغاز عملیات تامین کردند.

در سال 2011 روزنامه صهیونیستی معاریو از تلاش نتانیاهو برای ایجاد پیمانی جدید با شماری از کشورهای شاخ آفریقا و در راس آنها کنیا پرده برداشت.

همچنین بیم رژیم صهیونیستی از به قدرت رسیدن گروه های سلفی جهادی در آفریقا بود که موجب دخالت نظامی کنیا در سومالی شد تا به مقابله با جنبش های اسلامگرای تندرو در این کشور از جمله "جنبش الشباب" بپردازد. در این ارتباط "شیمون پرز"، رئیس رژیم صهیونیستی آشکارا اعلام کرد که کنیا به خوبی می تواند به تل آویو در آفریقا جهت مقابله با این جنبش ها به ویژه در سومالی کمک کند.

این درحالی است که روزنامه معاریو پس از سفر رئیس جمهوری کنیا به تل آویو نوشت که براساس توافقات صورت گرفته بین دو طرف اسرائیل آموزش ارتش کنیا را برعهده خواهد داشت.


چرا سازمان اطلاعات و جاسوسی رژیم صهیونیستی - موساد - در قضیه مرکز تجاری کنیا دخالت کرد؟

صبح روز دوشنبه گروه هایی از ارتش کنیا به کمک بیست نیروی کماندوی اسرائیلی برای دومین بار به رزمندگان جنبش اسلامگرای "الشباب" سومالی حمله کردند که در داخل یک مجتمع تجاری پناه برده بودند.

قبل از شروع درگیری ها به مدت یک ربع، صدای انفجارهای وحشتناکی شنیده شد. اما به نظر می رسد، این تلاش نیز به مانند روز یک شنبه به شکست انجامید، به طوری که باعث کشته شدن ده ها نفر از گروگان ها شد، درحالی که مقامات کنیا ادعا می کردند، بیشتر این گروگان ها را آزاد کرده اند.

دخالت امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی در این ماجرا، این بار قضایای بسیاری را آشکار و برملا کرد، به طوری که برای نخستین بار رژیم صهیونیستی به طور رسمی اعلام کرد که کماندوهای خود را به یک کشور آفریقایی ارسال کرده است، درحالی که پیشتر و از زمان حمله نیروهای اریتره به جزایر "حنیش" یمن در دریای سرخ در دهه نود قرن گذشته و در سودان و جریان سد "النهضة" و دخالت رژیم صهیونیستی در این حوادث، به طور کامل وجود نیروها و دخالت این رژیم را در این مناطق و تحولات، تکذیب کرده بود.

این دخالت نظامی رژیم صهیونیستی در آفریقا و سواحل سومالی بعد از آن صورت گرفت که این رژیم به طور مستمر و سری به این منطقه استراتژیک نفوذ کرده بود که دروازه خلیج و خاورمیانه و کلید تجارت با سازمان های دریایی غرب به ویژه آمریکای شمالی به شمار می آید.

نفوذ رژیم صهیونیستی به کشورهای آفریقایی با سوء استفاده از ضعف مصر و نبود سیاست آفریقایی قاطع و مستحکم از سوی این کشور در دوره حسنی مبارک همراه بود، به طوری که رژیم صهیونیستی از طریق فروش اسلحه و حمایت های لجستیک و ارائه آموزش های نظامی به این کشورها و اجرای طرح های کشاورزی بزرگ در این منطقه، دخالت قدرتمندانه خود را آشکار ساخت.

در سال 2009 "آویگدور لیبرمن"، وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی طی سفر به کنیا نفوذ گسترده این رژیم را در این قاره آغاز کرد. در این رابطه روزنامه نگاران آفریقایی در گفت وگو با پایگاه خبری "العهد" تاکید می کنند که در این دیدار هیئت بزرگی از بازرگانان رژیم صهیونیستی وزیر خارجه این رژیم را همراهی می کردند. این دیدار به " گسترش همکاری های کشاورزی و کمک به توسعه و گسترش اوضاع کشاورزی در آفریقا" منتهی شد.


این منابع مطبوعاتی تاکید می کنند: گروه کاملی از سازمان موساد و موسسه "سیباط" و موسسه هوا و فضای رژیم صهیونیستی این هیئت رسمی را در سفر به کنیا همراهی می کردند.

سایت فرانسوی "منبر یهودی" نیز در دسامبر 2012 در گزارشی نوشت که اسرائیل برای کنترل تحرکات ایران در دریای سرخ یک پایگاه نظامی در اریتره احداث کرد و علاوه براین، یگان های دریایی اسرائیل نیز در خلیج دهلق و ماساوا حضور یافتند. همچنین یک ایستگاه تجسسی نیز در قله "جبل" نیز فعالیت خود را آغاز کرد.

اما روزنامه صهیونیستی هاآرتص درباره این دخالت نوشت: روابط بین تل آویو و نایروبی روابط استراتژیک و منحصر به فرد و دارای منافع مشترک بین دو طرف است، کما اینکه اسرائیل به کنیا نیز به عنوان مزدور خود برای اطلاع از اوضاع و احوال جاری در قاره آفریقا نگاه می کند.

این روزنامه در ادامه می نویسد: اسناد و مدارک منتشر شده از سوی سایت ویکیلیکس نشان می دهد که تلگرامی به وزارت امور خارجه آمریکا رسیده مبنی بر اینکه در سال 2007 میلادی یک هیئت دیپلماتیک آمریکایی در سفارت نایروبی با "تام آمولو"، مدیر کل وزارت امور خارجه کنیا دیدار کرده است . در این دیدار مدیر وزارت امور خارجه کنیا تاکید کرده که کنیا و اسرائیل سال هاست روابط امنیتی و اطلاعاتی محکمی با هم دارند و در همه زمینه ها و سطوح با هم مذاکره می کنند.


هاآرتص می افزاید: اسرائیل و دستگاه های امنیتی آن به نایروبی به عنوان عاملی برای اطلاع از اوضاع جاری در آفریقا و به عنوان وسیله ای برای مقابله با تهدیدات تروریستی نگاه می کند که منافع و اهداف این رژیم در آفریقا تهدید می کند.

این روزنامه صهیونیستی در ادامه افزوده است: کنیا به عنوان مشتری قابل اعتماد برای خرید سلاح های اسرائیلی و تولیدات صنعتی امنیتی آن است و ارتش کنیا سلاح های بسیاری از اسرائیل دریافت کرده است.

هاآرتص همچنین می نویسد: علاوه بر این نظامیان کنیایی در سال های نه چندان دور در سرزمین های اشغالی - اسرائیل - آموزش های نظامی می دیدند و افراد دیگری نیز به طور رسمی یا غیر رسمی توسط کارشناسان اسرائیلی آموزش می بینند.

این روزنامه تاکید می کند: ورود کارشناسان و مشاوران اسرائیلی به کنیا برای کمک به نیروهای امنیتی کنیا در آزاد سازی گروگان ها ، کاملا در راستای روابط دوستانه و صمیمانه بین اسرائیل و کنیا است و انتظار می رود که این روابط بعد از این حادثه بیشتر تقویت شود.
باتوجه به تسلیحات شیمیایی رژیم صهیونیستی در همسایگی سوریه، آیا بشار اسد پس از تحویل دادن سلاح استراتژیک خود به غرب در موضع قدرت باقی می‌ماند؟ این سوالی است که اذهان عمومی جهان را با خود درگیر ساخته است.
گروه بین‌الملل مشرق - شکی نیست که سازش بین ایالات متحده و روسیه درباره کنترل سلاح‌های شیمیایی دمشق که با موافقت سوریه صورت گرفت، شکست کسانی را در پی داشت که معتقد بودند این سلاح‌ها می‌تواند در برابر زرادخانه عظیم سلاح‌های شیمیایی، بیولوژیکی و هسته‌ای رژیم صهیونیستی به کار رود.

افراد مذکور معتقدند دست کشیدن سوریه از سلاح‌های شیمیایی، باعث خوشحالی رژیم صهیونیستی در دستیابی به یکی از اهدافش و نیز تسلیم دمشق در برابر فشارهای جنگ با پذیرش طرح روسیه شد. این در حالی است که برخی دیگر بر این باورند که این معامله، به مثابه برگ برنده دمشق در مذاکرات بوده و بهانه آمریکا برای حمله به سوریه را نقش برآب کرد. این افراد ضمن اعتقاد به اینکه، هماهنگی مواضع نظامی ایران و روسیه با موضع سوریه، از دیگر عوامل فرمالیته شدن حمله نظامی آمریکا بود، می‌گویند دمشق به دلیل موفقیت در مخدوش کردن اعتبار آمریکا، پیروز این میدان و دارای برگ برنده در پای میز مذاکرات است.

بر همین اساس حدث نیوز درباره دلایل دست کشیدن سوریه از سلاحهای شیمیایی خود، با محمد طالب تحلیلگر نظامی و افسران بازنشسته ارتش مصاحبه کرده است. طالب در اینباره می‌گوید: اولاً سوریه از سلاح‌های شیمیایی خود دست نکشیده و در حقیقت از موضع قدرت این معامله را انجام داده تا به هدف بزرگتری دست یابد. واقعیت این است که سوریه نه از روی ضعف و فشار که با قدرت به انجام معامله با روسیه درخصوص دست کشیدن از سلاح‌های شیمیایی خود روی آورد. هدف سوریه این بود که با در دست داشتن برگ برنده، در پای میز مذاکرات حاضر شود و سازشی فراگیر را رقم بزند.

وی در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه سوریه چگونه می‌تواند با تحویل دادن سلاح استراتژیک خود به غرب در موضع قدرت باشد، گفت: چه کسی می‌گوید که سلاح شیمیایی، سلاح استراتژیک سوریه برای ایجاد موازنه ترس است؟ این گفته درست نیست. چرا که سوریه از سلاح‌هایی استراتژیک برخوردار است که به مراتب از سلاح شیمیایی عظیم‌تر ، مهم‌تر و ارزشمندتر است. کشور سوریه، دارای موشک‌هایی است که از سلاح‌های میکروبی قوی‌تر است و می‌تواند به کمک آن، به طور مستقیم اهداف دور از دسترس را مورد هدف قرار دهد افزون بر آن خواهد توانست ضربات نظامی بسیار سهمگینی را بر دشمن وارد سازد.

طالب درباره ماهیت این سلاح‌های نیز گفت: موشک‌های استراتژیک ساخت سوریه، موشک‌های ایرانی فاتح و شهاب 3 و همچنین موشک‌هایی که از آن نام نمی‌برم به طور عملی از لحاظ نظامی بهتر از موشک‌های شیمیایی است. افزون بر این موشک‌ها، سوریه دارای موشک‌های ضد ناوچه و موشک‌های اس 300 است که می‌تواند هواپیماها را در ارتفاع بسیار زیاد هدف قرار دهد. همگی این سلاح‌ها، سلاح‌هایی باکیفیت و استراتژیک و قوی‌تر از سلاح‌های شیمیایی است.


این کارشناس نظامی درباره معامله آمریکا و سوریه گفت: اگر سوریه و ارتش آن قوی نبودند این معامله انجام نمی‌شد. با همین توان بود که آمریکا در گودالی فرو افتاد که تنها با سازش می‌تواند از آن بیرون آید. سوریه توانست آمریکا را به پذیرش سازش وادار سازد هر چند می‌داند ایالات متحده اساساً به سازش ایمان ندارد. به خاطر همین موفقیت است که امروز می‌بینیم روزنامه‌های دشمن در تیترهای درشت خود، به اوباما به خاطر این شکست انتقاد کرده و وی را فردی ضعیف معرفی ‌می‌کنند. تمامی این موضعگیری‌ها، از موفقیت سوریه و شکست آمریکا در این معامله حکایت دارد.

 وی در ادامه افزود از همه اینها مهمتر، خطوط قرمزی است که روسیه در این معامله برای ایالات متحده ترسیم کرد. یکی از مهمترین این خطوط، ملزم نمودن ایالات متحده به خودداری از حمله به دمشق بعد از تحویل سلاح‌های شیمیایی است. امری که خشم رژیم صهیونیستی را در پی داشت و باعث شد تا این رژیم اعلام کند خود به تنهایی این حمله را آغاز خواهد کرد تا ایالات متحده از معامله خود در ژنو صرفنظر کند. این موضع خشمگینانه رژیم صهیونیستی، مطالب منتشر نشده توافقنامه ایالات متحده با سوریه را برملا ساخت.


طالب در ادامه بیان داشت: امروز ابتکار عمل به دست ارتش و دولت است. حال این سؤال مطرح است که آیا  عاقلانه است که دولت پیروز، وارد جنگ شود و با اینکه می‌داند از قدرت بیشتری برخوردا است با ورد مستقیم به جنگ، خود را ضعیف کند؟ از لحاظ نظامی چنین اقدامی نادرست است. اما انجام معامله در شرایطی که دولت توانسته است پیروز شود، به دوام پیروزی و پیشروی در میدان نبرد کمک می‌کند چرا که تنها عرصه نبرد است که شکل گیری برگ‌های برنده را رقم می‌زند.

 این نظامی بازنشسته در پایان گفت: سوریه و روسیه براساس اصل تحمیل شروط طرف پیروز، وارد عمل شدند. این امر محقق شد و شبح جنگ از بین رفت. این در حالی است که ارتش به فعالیت‌های میدانی خود ادامه می‌دهد و از همه اینها مهمتر، تضمین عدم حمله به سوریه توسط ایالات متحده است. آنچه در سوریه روی داد به مانند همان چیزی است که پیشتر در کوبا روی داد. در آن زمان اتحاد جماهیر شوروی، موشک‌های بالستیک خود را از کوبا بیرون کشید و در مقابل ایالات متحده ضمانت کرد که به کوبا حمله نکند. در آن زمان این موضوع، پیروزی کوبا را در پی داشت و امروز نیز سوریه به همان شکل پیروز شده است.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد