فاطمه دهقانی، زن جوان 32 سالهای که بچههای مطبوعات آبادان او را خوب میشناختند، خبرنگار و فعال مطبوعاتی این شهر. او در رویای شیرین دست یافتن به یک زندگی آرام و بی دغدغه، چند هفته قبل با جمعی از خانوادههای ایرانی به همراه دخترکش که حضانت او را عهده دار بود به اندونزی رفت / هستی میماند و رویاهای بر باد رفته... دخترک هشت ساله در کنار یکی از خانوادههای ایرانی به امید دیدار دوباره مادر و آغوش پرمهر او که هنوز گمان میبرد....
خوزنیوز/ محمود تیلا : چمدان کوچک آرزوهایشان را بسته بود، دست هستی دخترکش هشت سالهاش را گرفته بود تا برود به سرزمینی که زندگی خوب، رویایی غیرقابل دسترس نباشد، واقعیتی باشد در دسترس...
فاطمه دهقانی، زن جوان 32 سالهای که بچههای مطبوعات آبادان او را خوب میشناختند، خبرنگار و فعال مطبوعاتی این شهر. او در رویای شیرین دست یافتن به یک زندگی آرام و بی دغدغه، چند هفته قبل با جمعی از خانوادههای ایرانی به همراه دخترکش که حضانت او را عهده دار بود به اندونزی رفت.
در آنجا با وعدههایی از جمله اینکه با هزینههای کم و با کشتی میتوانند به استرالیا بروند و در آنجا مورد پذیرایی قرار گرفته و وارد جامعه استرالیا بشوند، فریب باندهای قاچاق انسان را میخورد که با اخذ 4000 دلار رویای رسیدن به سرزمین قاره سبز را برای او و دیگر ایرانیان پناهجو به تصویر میکشند اما...
این داستان تکراری اینگونه روایت می شود که قاچاقچیان با خرید کشتیهای مستعمل و قدیمی با بهایی ناچیز و در هماهنگی با برخی از عوامل محلی تعداد زیادی از افراد را سوار بر این کشتیها میکنند به نحوی که یک کشتی با ظرفیت حمل 60 نفر برای حمل 190 نفر مورد استفاده قرار میگیرد. شیوه این رفتار غیر انسانی اینگونه است که قاچاقچیان بعد از فاصله گرفتن از ساحل و دور از چشم مسافران کشتی را سوراخ میکنند و یا با اطلاع از وضعیت آب و هوا زمان حرکت را به گونه ای تنظیم میکنند که با مشکل مواجه شوند. البته در نهایت قاچاقچیان این افراد را به پلیس اندونزی لو میدهند و ماموران هم به ازای هر روز اقامت غیرقانونی 20 دلار از پناهجویان میگیرند. به گفته ایرانیان بازمانده، در روز حرکت، پناهجویان سوار بر کشتی که غالباً ایرانی و سریلانکایی و چند نفری عراقی و سوری بودهاند، از راه جاوه اندونزی عازم استرالیا بودهاند که در آبهای جنوبی جزیره جاوه و منطقهای در نزدیکی ساحل جایانتی دهکده سیدوان اندونزی غرق میشوند... امدادگران اندونزیایی موفق به نجات فقط 104 نفر از آنها میشوند.
فاطمه و هستی با خوش شانسی از این حادثه جان سالم به در میبرند اما فاطمه که مدتها از بیماری دیابت رنج میبرد بر اثر هیجانات و استرسهای این سفر وحشتناک در یکی از بیمارستانهای اندونزی بستری میشود و پس از سه روز بر اثر افزایش قند خون و کمای دیابتی فوت میکند.
هستی میماند و رویاهای بر باد رفته... دخترک هشت ساله در کنار یکی از خانوادههای ایرانی به امید دیدار دوباره مادر و آغوش پرمهر او که هنوز گمان میبرد در بیمارستان بستری است روز و شب میگذراند و در اوهام کودکانه خویش غرق است...
یک عکاس خبرنگار استرالیایی که شاهد ماجراهای ایرانیان پناهجو در اندونزی بوده این صحنهها را ثبت کرده و در روزنامههای استرالیا منتشر کرده است. گفته میشود با توجه به حساس شدن موضوع هستی و تقاضاهایی از سوی شهروندان استرالیایی، سازمان بینالمللی مهاجرت IOM بررسی این موضوع را در دستور کار خود قرار داده، در حالی که خانواده پدری "هستی" در تدارک بازگرداندن او به وطن هستند اما به نظر میرسد دستهایی در کار است تا نگذارند این فرشته کوچک به آغوش خانوادهاش بازگردد.
از سوی دیگر جسد فاطمه در سردخانه همان بیمارستان در انتظار مراجعه و تحویل یکی از بستگان پس از انجام آزمایش DNA و پرداخت مبلغ هنگفتی است. با این درخواست نابجای دولت اندونزی که با درک نکردن موقعیت این خانواده داغدیده مبلغ 3600 یورو طلب کرده (حدود 16 میلیون تومان ) و با توجه به تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی بودن پدر و مادر پیر و ناتوان فاطمه امیدی به بازگشت پیکر او نیست و این درد تاب و توان را از آنها بریده و اشک انتظار را میهمان دائمی چشمان آنها کرده است.