چند خطی برای حاج حبیب... 924-714-5 کد خبر |
آن روزها که خمپاره ها روی شهرها و روستاها و زن و بچه و پیر و جوان فرود می آمد؛ آن روزها که جوانان و نوجوانان از هر گوشه و کنار این کشور به فکه و طلاییه و شلمچه می آمدند؛ آن روزها که حسین فهمیده نارنجک می بست و زیر تانک می رفت؛ آن روزها که حاج صادق "آماده باش، آماده باش" می خواند؛ قصه، قصه همان روزهاست... به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)،منطقه خوزستان، در دوران دفاع مقدس، در جبهه ها و حتی در شهرها، هر جا که بودی صدای آهنگران را می شنیدی و آن روزها نوحه های حاج صادق را همه می شناختند؛ آنجا که می گفت: "هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله" و یا "ای لشکر صاحب زمان آماده باش، آماده باش." سخت است در اوج جنگ، در خط مقدم و زیر بارش خمپاره ها، شعر بگویی، شعرت هم وزن و قافیه داشته باشد. آن روزها که صدای حاج صادق معروف شده بود، پیرمردی شعرهای نوحه های آهنگران را می نوشت و او می خواند؛ "حبیب الله معلمی." پانزدهم بهمن 1305 در رامهرمز به دنیا آمد و دوران کودکی در مکتبخانه قرآن آموخت؛ مکتبخانهای که رژیم پهلوی آن را تعطیل کرد. حبیب الله در همان دوران کودکی در تعزیه هایی که در بهبهان و رامهرمز اجرای می شد شرکت می کرد و همان دوران هم شعر می گفت. سال 1340 از رامهرمز به اهواز مهاجرت کرد و جنگ تحمیلی که آغاز شد، در کنار رزمندگان ماند و همچنان شعر گفت. هر وقت هم به اهواز می آمد، کشاورزی می کرد؛ در قطعه زمینی که حالا شده پارک ساحلی کیانپارس و درختان بلند اکالیپتوس این پارک به دست او کاشته شده اند. صادق آهنگران در خاطراتش درباره نخستین شعری که از معلمی گرفت می گوید: "سال 1359 یعنی همان اوایل جنگ من با سیف الله معلمی فرزند حاج آقا معلمی در جهاد سازندگی آشنا شدم. او گفت: پدرم شعر میگوید. اگر تمایل داری برای شما هم که در مراسمها نوحه میخوانید شعر بگوید. من همان جا روی نوار کاست چند بیت ضبط کردم و نام چند شهید خوزستان را هم نوشتم و به سیف الله دادم. همان موقع سید حسین علم الهدی سر رسید و گفت: در نظر داریم برای عشایر خوزستان در هویزه مراسمی برگزار کنیم. بیا و دعای توسل را در آنجا بخوان. من آن شعر را با خودم بردم و آنجا آن را برای نخستین بار خواندم. آن شب آنقدر جمع حاضر منقلب شدند که تا نزدیک 20 دقیقه پس از مراسم همه گریه میکردند. الحق و الانصاف شعر زیبا و دلنشینی بود. آن شب حسین علم الهدی در جمع ما نبود، ولی وقتی پس از مراسم به جمع ما پیوست، شهید محمدعلی حکیم ماجرای دعای توسل و نوحه را برایش تعریف کرد. صبح که بیدار شدم، حسین به من گفت: حاضری این نوحه را در حضور امام خمینی هم بخوانی؟ گفتم: ای بابا ! مگر مرا در جماران راه میدهند که بخواهم در آنجا نوحه بخوانم؟! حسین گفت: تو کاری نداشته باش و خودت را برای رفتن به تهران و دیدار با امام آماده کن. چند روز بعد با سیدحسین و گروهی از عشایر خوزستان برای تجدید بیعت با امام خمینی به جماران رفتیم و آن نوحه را در آنجا اجرا کردم و بسیار جا افتاد. در همین روز، چندین بار از صدا و سیما پخش شد و این نبود، جز اشعار خوب و برجسته حاج آقا معلمی. حاج حبیبالله خود درباره سرودن اشعارش در مصاحبه ای گفته بود: در شبهای عملیات نوحهها تهیه میشدند و رمز عملیات در آنها گنجانیده میشد که بسیار هم مورد توجه قرار میگرفت؛ مثلا در عملیات والفجر مقدماتی نیاز به نوحهای بود که رمز عملیات آن «یا الله» بود. من در همان قرارگاه نشستم و بلافاصله شعر را سرودم. چند دقیقه بعد با حاج صادق تمرین کردیم و او هم آن را در همانجا خواند و فیلمبرداری شد و با اعلام عملیات، بلافاصله آن نوحه هم پخش شد. تیتر آن این بود: "عزم سفر دارند این گردان حزب الله با رمز یا الله یا الله یا الله"
"شور حسین(ع) است چهها میکند" "این لشکر حق عازم کرب و بلاست امشب" "سوی دیار عاشقان رو به خدا میرویم" "بهر آزادی قدس از کربلا باید گذشت" "ای لشکر حسینی تا کربلا رسیدن یک یا حسین دیگر" "کرببلا ای حرم و تربت خونبار حسین(ع) / این همه لشکرآمده عاشق دیدار حسین(ع)" خودش در جایی درباره ریتم نوحهها گفته است: در آن موقعیت که بچههای رزمنده در اوج شور و احساسات بودند، نمیشد نوحهای سنگین و کش دار خواند. نوحهها باید رزمی و حماسهای و تقریبا به صورت سرود و ساده و از نظر وزن دارای ریتمی میبودند که شنونده را منقلب کنند؛ مثلا یک سبک خیلی قدیمی از بهبهان در ذهنم بود که دیدم برای تهییج جوانان به جنگ بسیار خوب است و انسان را منقلب میکند. آن را نوشتم و به حاج صادق دادم و او آن را در پادگان شهید بهشتی خواند. تیتر آن این بود: "این لشکر حق عازم کرببلاست امشب / رو سوی میدان ارتش روح خداست امشب" پادگان بسیار شلوغ بود. بسیجیها با شور و حرارت نوحه را پاسخ میدادند و سینه میزدند. آن مراسم با شکوه فیلمبرداری و از تلوزیون پخش شد. چند روز بعد، آقای محمدعلی مردانی را که خود از شاعران مطرح و بنام کشور بود، در اهواز دیدم. او گفت: آقای معلمی، این چه شعر زیبا و محکمی بود که سروده بودید؟! من تا آن شب آن را از تلویزیون شنیدم، چنان تحت تأثیر قرار گرفتم که گفتم: من در تهران نشستهام چه کنم؟ بلند شوم بروم جبهه. همان شب شال وکلاه کردم و خودم را به اهواز رساندم." خیلی از دهه شصتی ها یادشان می آید آنجا را که آهنگران می خواند: "با نوای کاروان،، باربندید همرهان،، این قافله عزم کرب و بلا دارد." حاج حبیب الله معلمی پس از پایان جنگ چندین بار مورد تقدیر و تحسین مقام معظم رهبری قرار گرفت و ایشان در تقدیرنامه ای خطاب به وی نوشتند: "بسم الله الرحمن الرحیم برادر عزیز آقای معلمی هنگامی که شعر روشن شما که چون جویبار مصفایی با نغمه برادر خواننده عزیز، آقای آهنگران به کلام جان مشتاقان میریزد و روحی تازه و سرشار از انگیزه و احساس انقلابی به شنونده میبخشد، شأن شعر و سرود انقلابی و اسلامی و مردمی و اوج شاعر مومن و صالح، آشکار و ملموس میگردد. سرود دلنواز شما و سرایش صمیمی و شیرین آن برادر، بی شک یکی از پایههای جهاد مقدس ما در برابر دشمن جهانی و جنگ تحمیلی است. این پایگاه شایسته را به شما تبریک میگویم و نیز طلوع فجر مقدس انقلاب را وصله ناقابلی تقدیم میدارم و شما را دعا میکنم. برادر شما سید علی خامنه ای" به گزارش خبرنگار ایسنا در خوزستان، حاج حبیب قصه ما چند روزی است که در بیماستان نفت اهواز بستری است و حال و روز خوشی هم ندارد؛ به تازگی هم به کما رفته. دکتر کلانتری، رئیس بیمارستان نفت اهواز در گفت و گویی با خبرنگار ایسنا در خوزستان، درباره آخرین وضعیت حبیب الله معلمی گفت: آقای معلمی از 15 خرداد در این بیمارستان بستری شده است و اکنون نیز در ICU است. وی با بیان اینکه آقای معلمی از لحاظ تنفسی با مشکل مواجه است، افزود: متاسفانه وضعیت ایشان خوب نیست؛ البته وضعیت عمومی وی نسبت به روزهای نخست انتقال به بیمارستان بهتر شده است. خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)،منطقه خوزستان، برای این شاعر و حماسه سرای بزرگ کشور آرزوی سلامتی دارد. کد خبرنگار: 17010 |