عربستان، امریکا و اسرائیل معتقدند باید موانعی جلوی افزایش نفوذ منطقهای آن ایجاد شود. برای واشنگتن این به معنای خروج از برجام، تهدید به تلافی اقدامات تهران و بازگرداندن تحریمهای هستهای بوده است. عربستان نیز از زبان ولیعهد اعلام به آمادگی برای مقابله با ایران در لبنان، عراق، یمن و حتی داخل خاک ایران کرده است. اسراییل نیز عمدتا بر اهداف ایرانی در سوریه متمرکز است اما تهدید کرده که حزبالله در لبنان را نیز مورد حمله قرار خواهد داد.
رابرت مالی در فارین پالیسی نوشت: در دورانی که شاهد افول برتری بیچون و چرای آمریکا هستیم، نظام بینالملل دچار تنشهایی شده است. رهبران بیشتری وسوسه میشوند با مداخله در منازعات فرامرزی، محدودههای پیشین را درنوردند، بر نفوذ خود بیفزایند و از نفوذ رقبای خود بکاهند. چندجانبه گرایی و مرزهای آن تحت هجوم سیاستهای منفعتطلبانه و حاصل جمع صفر قرار گرفته، نهادهای اعمال قدرت جمعی مانند شورای امنیت سازمان ملل، علیل شده و نهادهای نظارتی جمعی مانند دیوان کیفری بینالمللی مورد غفلت و بیتوجهی واقع شدهاند.
به گزارش «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب آمده است: دل بستن بیاندازه به ایده عصر هژمونی جهان غرب گمراه کننده است. استفاده از تسلیحات شیمیایی علیه ایران توسط عراق، نسلکشی در بوسنی، روآندا و سومالی، حمله به عراق و افغانستان پس از حملات یازدهم سپتامبر، جنبش وحشیانه سریلانکا علیه شورشیان تامیل و سقوط لیبی و سودان جنوبی، همگی وقایعی بودند که در دوران سلطه جهان یکپارچه غرب روی دادند. نظم لیبرال و قاعدهمند، به ندرت توانست مانع کسانی شود که تصمیم گرفتند مقررات آن را زیر پا بگذارند. چشمانداز افول قدرت نفوذ غرب، در مسکو، پکن و جهان در حال توسعه با بروکسل، لندن و واشنگتن متفاوت است.
با این حال، خوب یا بد، سالهای متمادی است که قدرت آمریکا و متحدانش، محدودیتها را برقرار کرده و به ساختار نظام های منطقهای قوام بخشیده است. با کاهش نفوذ غرب به علت تخریب ائتلافهای سنتی توسط ترامپ و دست وپنجه نرمکردن اروپا با برگزیت و بومیگرایی، سران اقصی نقاط جهان در حال ارزیابی میزان گسترش نفوذ احتمالی خود هستند. این افراد در سیاست داخلی خود، ترکیبی از ناسیونالیسم و دیکتاتوری را به کار میبندند. درصد این اختلاط در کشورهای مختلف، یکسان نیست اما وجه اشتراک آنها، عدم پذیرش نقش قواعد و نهادهای بینالمللی است. شاخصترین چهره را میتوان ترامپ دانست اما او شدیدترین شکل این رویکرد را به کار نبسته است. اخراج اجباری ۷۰۰۰۰۰ مسلمان از میانمار، سرکوب اعتراضات رو به رشد توسط حکومت سوریه، اراده آشکار دولت کامرون برای سرکوب مخالفان آنگلوفون به جای ریشهیابی نارضایتیها، جنگ اقتصادی دولت ونزوئلا علیه مردم خودش و سرکوب مخالفان در ترمیه، مصر و سایر کشورها، نمونههایی از این رویکردند.
این رهبران گاهی همین رویکرد را در خارج از مرزهای خود در پیش میگیرند. روسیه که بخشهایی از خاک گرجستان و شبه جزیره کریمه را به خاک خود ضمیمه کرده و از جداییطلبان در اوکراین حمایت کرده است، اکنون توجهش را معطوف دریای آزوف کرده، مخالفانش را در انگلستان مسموم میکند و دموکراسیهای غربی را با تهاجم سایبری متزلزل میکند. چین مانع دریانوردی آزاد در دریای جنوب میشود و بدون دلیل شهروندان کانادایی را بازداشت میکند. عربستان سعودی جنگی نابرابر در یمن به راه انداخته، نخستوزیر لبنان را حبس میکند و روزنامه نگار مخالف یعنی جمال خاشقجی را در کنسولگری واقع در استانبول سلاخی میکند. اسراییل با جسارت هرچه بیشتر، زمینه تحقق راهحل دو دولتی را از بین میبرد. تمام این اقدامات یک نقطه اشتراک دارند: نقض مقررات بینالمللی، پیامدهای چندانی به دنبال ندارد.
ایالات متحده در این میان، ناظری بیگناه نبوده است. بیتوجهی ترامپ به حقوق بشر و پیگیری دیپلماسی منفعت طلبانه در کنار پا گذاشتن روی قواعد بینالمللی با خروج از توافق هستهای با ایران و حتی تهدید سایر کشورهای پایبند به آن، تهدید به احتمال خروج از پیمان کنترل موشکهای میانبرد به جای اصرار بر پایبند ماندند مسکو به آن و ملزم ندانستن واشنگتن و متحدانش به پاسخگویی با هجمه بر دیوان کیفری بینالمللی، همگی موید کارنامه منفی آمریکا هستند.
اما حقیقت این است که آنها همواره به تمام خواستهای خود نمیرسند. بنگلادش قصد داشت پناهجویان روهینگیا را اجبار به بازگشت کند اما در اثر فشار بینالمللی از آن منصرف شد. واهمه از عملیات بازپسگیری ادلب توسط ارتش سوریه با حمایت روسیه، به علت اعتراض شدید ترکیه، اروپا و آمریکا اکنون برطرف شده است. همین اتفاق برای تصمیم حمله امارات و عربستان به بندر حدیده افتاده که با هشدار جامعه بینالمللی به پیامدهای فاجعهبار آن، متوقف شده است. رهبرانی نیز که انتظار مصونیت داشتند، با محکومیتهای شدید بینالمللی مواجه شدهاند مانند پوتین پس از الحاق شبهجزیره کریمه و بن سلمان پس از قتل جمال خاشقجی.
اما نظم بینالمللی به گونهای که آن را میشناختیم در حال احیاست اما معلوم نیست پیامد این بیداری چه خواهد بود، به نظر میرسد مخاطرات بیشتر از اینکه در دستاوردهای آن نهفته باشند، در مسیر تحقق آنها بروز یابند. چنانکه ۱۰ موضوع منازعه جهانی که در ادامه آمده نشان میدهند، این مسیر ناهموار و ناایمن خواهد بود.
۱- یمن
اگر بخواهیم یک مکان را نمونه عدم رعایت مقررات بینالمللی در آن بدانیم، آن بدون تردید یمن است. اگر بازیگران کلیدی در بحران یمن از راهحل نماینده ویژه سازمان ملل در هفتههای اخیر برای حصول آتشبس نسبی و گامهای اعتمادساز حمایت نکنند، شاهد تداوم بدترین بحران انسانی جهان در سال ۲۰۱۹ نیز خواهیم بود. طبق گزارش سازمان ملل، جنگ چهار ساله سعودیها، ۱۶ میلیون یمنی را در شرایط گرسنگی و سوءتغذیه قرار داده است. این یعنی از هر دو یمنی، یک نفر چیزی برای خوردن ندارد.
آغاز درگیریها از سال ۲۰۱۴ بود پس از اینکه حوثی ها، دولت مورد حمایت بینالمللی را از صنعا بیرون راندند. تنشها متعاقب هجوم عربستان و امارات برای به عقب راندن حوثی ها و بازگرداندن قدرت به دولت تبعید شده بالا گرفت. قدرتهای غربی عمدتا از ائتلاف سعودی در این جنگ حمایت کردند.
در سال ۲۰۱۸ شبهنظامیان عرب با حمایت امارات موفق شدند بندر حدیده که تنها راه دسترسی به مواد غذایی برای یمنیهای دچار قحطی بود را محاصره کنند. ائتلاف مصمم بود به تصرف حدیده ادامه دهد و حوثی ها را به عقبنشینی بزرگی وا دارد. اما پیامدهای این عملیات قابل تصور نبود. سازمان ملل هشدار داد این اتفاق به بزرگترین قحطی تاریخ بشر میانجامد. این نگرانی در کنار وقوع قتل خاشقجی باعث شد جهان غرب از جمله آمریکا به حمایت از ائتلاف در این جنگ پایان دهند و سازمان ملل موفق شود در استکهلم طرفین را به توافق شکنندهای برای آتشبس متقاعد کند.
انتظار میرود در سال ۲۰۱۹ آمریکا فشار برای پایان دادن به جنگ را افزایش دهد. سنا از هماکنون در پی ممنوعیت هر گونه دخالت دولت آمریکا در یمن است و با در دست گرفتن کنترل مجلس توسط دموکراتها، آنها شدت عمل بیشتری علیه این جنگ نشان خواهند داد. اما اقدامات بیشتری برای پایان دادن به درگیریها در سال آینده نیاز است. همه طرفین این جنگ، چه حوثی ها و چه سعودیها معتقدند زمان به نفع آنها میگذرد. تنها فشار اروپا، عمان و ایران بر حوثی ها و فشار آمریکا بر عربستان و امارات و فشار این دو کشور بر دولت یمن، و فشار کنگره بر دولت آمریکاست که قادر خواهد بود به تغییر اوضاع کمک کند.
۲- افغانستان
اگر یمن بزرگترین فاجعه انسانی باشد، افغانستان مرگبارترین جنگ را تجربه میکند. تنها در سال ۲۰۱۸ جنگ موجب مرگ بیش از چهل هزار نظامی و غیرنظامی شده است. تصمیم ترامپ برای خروج نیمی از سربازان آمریکایی، میتواند شرایط را بدتر کند. اعلام این تصمیم میتواند باعث شود بازیگران منطقهای با جدیت بیشتری راهحل دیپلماتیک را پیگیری کنند اما عجولانه بودن این تصمیم است که به معنای عدم هماهنگی با مقامات ارتش آمریکا و در نتیجه پیامدهای منفی آن است.
میزان تلفات جنگ در سال ۲۰۱۸ از هفده سال گذشته بالاتر بود. هماکنون طالبان کنترل نیمی از کشور را در اختیار دارند. واشنگتن با گماردن زلمای خلیلزاد به عنوان مسئول مذاکرات با طالبان، نشان داد عزمی جدی برای صلح دارد. طالبان نیز مذاکرات را جدی گرفتهاند اما به علت پافشاری آنها بر پیششرط تعیین یک جدول زمانی برای خروج نیروهای خارجی توسط آمریکا، روند پیشرفت مذاکرات کند است. همه طرفین درگیر از جمله ایران، روسیه، چین و پاکستان خواستار خروج نهایی آمریکا از افغانستان هستند اما در این نیز اتفاق نظر دارند که خروج عجولانه و بی برنامه آمریکا، پیامدهای منفی خواهد داشت. آنها اگر از خروج نهایی آمریکا از این منطقه اطمینان حاصل کنند، احتمالا از تلاشهای دیپلماتیک آمریکا برای صلح حمایت بیشتری خواهند کرد. اما شتابزدگی تصمیم ترامپ برای خروج، فرماندهان ارتش، خلیلزاد و مقامات افغان را غافلگیر کرده است. عدم هماهنگی قبلی با خلیلزاد به این معناست که او قادر نخواهد بود از این تصمیم که در جهت منافع طالبان نیز هست، در مذاکره با این گروه بهرهبرداری کند. پس از این رویداد بود که رییسجمهوری افغانستان با گماردن دو مقام جدید که خصومت شدیدی با طالبان دارند، موضع نرم خود را تغییر داد. اعلام آتشبس موقت در ماههای اخیر به معنی تمایل تمام طرفهای درگیر برای پایان دادن به جنگ است اما تصمیم عجولانه ترامپ بر ابهامات درباره سرنوشت مذاکرات صلح افزوده است.
۳- تنش میان چین و آمریکا
فارغ از تلخی اختلافات میان پکن و واشنگتن، این نزاعی مرگبار بین دو کشور تلقی نمیشود. اگر روابط پرتنش میان آنها که به نازلترین سطح پس از واقعه میدان تیانانمن در سه دهه پیش رسیده، وخیمتر شود رقابت میان دو کشور، پیامدهای ژئوپلیتیک شدیدتری نسبت به تمام بحرانهای ذکر شده در این مقاله خواهد داشت.
در واشنگتن، یکی از محدود نگاههای مشترک میان هر دو حزب، این است که چین دشمنی است که آمریکا با آن وارد رقابتی راهبردی شده است. اغلب سیاستگذاران آمریکایی معتقدند چین از قواعد و مقررات سازمان جهانی تجارت و کنوانسیون حقوق دریاها که خودش ناقض روح مقررات آنهاست، به نفع خود سوءاستفاده میکند. لغو محدودیتهای زمانی ریاستجمهوری شی جین پینگ، گسترش حضور نظامی و وسعت بخشیدن به سلطه حزب کمونیست، بسیاری را در واشنگتن به خطر سیاستهای دولت او واقف کرده است. اقدام دولت چین به بازداشت سه شهروند کانادایی در پاسخ به بازداشت مدیر شرکت هواوی در کانادا به علت نقض تحریمهای ایران و احتمال استرداد او به آمریکا، نشانهای از رویکرد قانونگریزانه در پکن است. در واقع، چین منافع کوتاهمدتی در نقض قواعد نظام بینالملل ندارد. اما چین بیش از هر زمانی، آماده تعمیم نفوذ منطقهای خود است. در آسیا، چین خواستار حوزه نفوذی است که در آن به حاکمیت ملی کشورها احترام گذاشته میشود که البته واشنگتن آن را نسبت به منافع خود و متحدانش در منطقه، خصمانه میداند.
افزایش تنش میان چین و آمریکا به معنای افزایش منازعات در آسیا و فراتر از آن خواهد بود. در صورت ناکامی مذاکرات میان واشنگتن و پیونگ یانگ، احتمالا چین از تحریمهای بیشتر علیه کره شمالی حمایت نخواهد کرد و همچنین از تلاشهای دیپلماتیک آمریکا در افغانستان. احتمال تقابل مستقیم میان دو کشور کم است اما دریای جنوب چین، نقطه تنشزایی است. در دو دهه اخیر شاهد درگیریهایی میان نیروهای چینی و هواپیماهای آمریکایی در این منطقه بودهایم. چین مدعی مالکیت بر نود درصد از مساحت دریای مذکور است که با مرزهای ویتنام، مالزی و فیلیپین مداخله دارد و به احداث پایگاههای نظامی در منطقه مبادرت میورزد. چین تمایل دارد همانند آمریکا در همسایگانش نفوذ داشته باشد و بر آبراهه ها و دریاهای اطراف خود تسلط بیابد اما کشورهای کوچک این منطقه مخالف این رویکردند و چشم امیدشان به آمریکاست. ممکن است چین و آمریکا در چند ماه آینده به یک توافق تجاری برسند که از بار تنشها میان دو کشور بکاهد. اما این راهکار اثری کوتاهمدت خواهد داشت چراکه هر دو کشور خود را برای رقابتی راهبردی و ژئوپلیتیک در بلندمدت آماده میکنند.
۴- عربستان سعودی، آمریکا، اسراییل و ایران
همانند سال ۲۰۱۸، سال ۲۰۱۹ نیز ریسک برخورد میان این چهار دولت را با خود همراه دارد. سه دولت نخست نگاه مشترکی به تهران دارند و معتقدند باید موانعی جلوی افزایش نفوذ منطقهای آن ایجاد شود. برای واشنگتن این به معنای خروج از برجام، تهدید به تلافی اقدامات تهران و بازگرداندن تحریمهای هستهای بوده است. عربستان نیز از زبان ولیعهد اعلام به آمادگی برای مقابله با ایران در لبنان، عراق، یمن و حتی داخل خاک ایران کرده است. اسراییل نیز عمدتا بر اهداف ایرانی در سوریه متمرکز است اما تهدید کرده که حزبالله در لبنان را نیز مورد حمله قرار خواهد داد.
تاکنون ایران با دل بستن به تحولات بلندمدت، واکنشی نشان نداده است. باوجود ادامه آزمایشهای موشکی و متهم کردن ایران به استفاده از نیروهای نیابتی شیعه در عراق برای ترساندن نظامیان آمریکایی توسط واشنگتن، محاسبات تهران حاکی از عدم نیاز به پاسخی خصمانه بوده است. اما با افزایش فشار اقتصادی بر ایران، این موضع ممکن است تداوم نیابد. به علاوه نمیتوان از احتمال برخورد ناخواسته در عراق، سوریه، یمن یا خلیج فارس گذشت. تاکنون مهمترین عامل تنش، خروج آمریکا از برجام و وضع تحریمهای ثانویه علیه کشورهای شریک تجاری ایران بوده است. آنچه مانع پاسخگویی ایران به آنچه جنگ اقتصادی علیه خود مینامد شده است، پایبندی سایر امضاکنندگان برجام یعنی اروپا، روسیه و چین به این توافق است. تلاش آنها برای ایجاد سازوکار تجارت با ایران و حفظ روابط دیپلماتیک، تهران را متقاعد کرده که به مفاد برجام پایبند بماند. همچنین ایرانی ها امید دارند ترامپ در انتخابات بعدی پیروز انتخابات نباشد.
امکان دارد محاسبات ایران تغییر کند. درحالیکه امید سعودیها و آمریکا به تاثیر تحریمها بر تغییر رفتار ایران یا حتی تغییر حکومت مسلما به یاس و نامیدی بدل خواهد شد، فشار اقتصادی به مردم عادی ایران صدمه زده است. با افزایش فشار بر مردم، فریاد تندروها در ایران برای خروج از توافق نیز بلندتر میشود. حتی در صورت پایبند ماندن ایران به توافق، این وسوسه میان ایرانیان شکل خواهد گرفت که به طریقی واشنگتن را به پرداخت بهای آن وادارند مانند تحریک شبهنظامیان شیعه در عراق به هدف قراردادن نظامیان آمریکایی.
خصومت میان ایران و عربستان را در افزایش جنگهای نیابتی این دو قدرت منطقهای در خاورمیانه میبینیم. خطرناکترین منطقه درگیری نیز یمن است. مثلاً ممکن است موشکهای حوثی ها شهرهای عربستان را هدف قرار دهند یا کشتیهای تجاری در دریای سرخ را غرق کنند. در سوریه نیز اسراییل بدون قصدی برای یک جنگ وسیع، به هدف قراردادن اهداف ایرانی در حملات هوایی ادامه میدهد. ایران که از هزینه سیاسی این تنشها آگاه است، اطمینان دارد میتواند این حملات را بدون به خطر انداختن منافع عمیقتر و حضور بلندمدت خود در سوریه تحمل کند. اما صبر ایران نیز بیپایان نیست و یک اشتباه محاسباتی میتواند اوضاع را وخیمتر کند.
۵- سوریه
تنشها با رسیدن به آخرینهای روزهای سال ۲۰۱۸ در سوریه در حال فروکش کردن است. دولت بشار اسد توانسته با حمایت ایران و روسیه، بخش اعظم کشور را به کنترل خود در بیاورد و به عملیات داعش پایان دهد. هماکنون در این سرزمین شاهد نوعی توازن قوا میان ایرانیها و روسها با اسراییل در جنوب غرب سوریه، روسیه با ترکیه در شمال غرب و آمریکا با ترکیه در شمال شرق هستیم. اما تصمیم ترامپ برای خارج کردن نظامیان آمریکایی، به این توازن قوا خاتمه خواهد داد. احتمال دارد این اقدام موجب جان گرفتن دوباره داعش در این مناطق شود. از طرف دیگر کردها نیز سپر دفاعی خود را در مقابل ترکیه از دست خواهند داد. لازم است ایالات متحده و روسیه به منظور جلوگیری از بروز هرج و مرج به همکاری بپردازند و ترکیه را از حمله بردن به کردها منصرف کنند و در عوض کردها را نیز به انصراف از تشکیل حکومت خودمختار در این منطقه متقاعد کنند.
۶- نیجریه
مردم نیجریه در فوریه ۲۰۱۹ برای انتخاب یک رییسجمهور جدید و نمایندگان مجلس فدرال به پای صندوق های رای میروند. در ماه مارس نیز انتخابات فرمانداری و مجلس ایالتی برپا خواهد شد. برگزاری انتخابات در این کشور به طور سنتی صحنه بروز خشونت است و این شرایط نیز به طور خاص تنش آفرین است.
رقابت انتخاباتی برای ریاست جمهوری میان محمد بوهاری و رقیبش اتیکو ابوبکر شدید است. حزب خلق دموکراتیک حامی ابوبکر، پیش از روی کار آمدن بوهاری به مدت ۱۶ سال قدرت را در دست داشت. اختلاف میان دولت بوهاری و رهبران مجلسین موجب تعویق تامین مالی انتخابات شده است. بیاعتمادی اپوزیسیون به کمیسیون انتخابات و نیروهای امنیای، ریسک درگیریها پس از اعلام آرا را بالا میبرد. این گونه منازعات انتخاباتی مسبوق به سابقه است. در جریان خشونتها پس از انتخابات سال ۲۰۲۱، حملاتی به اقلیتهای دینی شمال نیجریه رخ داد که منجر به مرگ ۸۰۰ نفر شد. همزمان در مناطق نفتخیز نیجریه نیز تنش میان محلیان و دولت فدرال به علت خلف وعده دولت در پاکسازی آلودگیهای نفتی، توسعه زیرساخت و افزایش سرمایهگذاری اجتماعی در حال بالا گرفتن است.
در این شرایط دولت باید با تقویت حضور نیروهای امنیتی در مناطق حساس انتخاباتی و نظارت بر این نیروها به منظور اطمینان از عملکرد بیطرفانه آنها، بحران تنشهای انتخاباتی را کنترل کند و در عین حال تمام احزاب نیز باید به تبلیغات منصفانه و رفع اختلافات از طرق قانونی متعهد شوند. البته این رویکرد حلال تمام معضلات متعدد نیجریه نیست اما میتواند آغاز خوبی باشد.
۷- سودان جنوبی
از آغاز جنگ داخلی در سودان جنوبی پنج سال میگذرد و تاکنون بیش از ۴۰۰۰۰۰ نفر جان باخته اند. در ماه سپتامبر، رییسجمهور سالوادور کیر و رقیبش که رهبری شورشیان را بر عهده دارد، ریک ماچار به امضای توافق آتشبس نائل آمدند و متعهد شدند تا سال ۲۰۲۲ باهمدیگر حکمرانی کنند. این توافق فعلا برای این دو رهبر و روسای جمهوری سودان و اوگاندا رضایت خاطر به همراه آورده است. از همه مهمتر کاهش خشونتهاست. همین عامل فعلا دلیل اصلی پایبندی طرفین به توافق است اما مشکلاتی در آینده وجود دارد. نخست اینکه مشابه این توافق در سال ۲۰۱۵ میان دو طرف امضا شد که پس از مدتی نقض شد و آتش درگیریها را شعلهور کرد. همزمان در سودان نیز عمر البشیر با چالشی مواجه است که حاکمیت او را تهدید میکند. در ماه سپتامبر مردم معترض به تورم و بیلیاقتی مقامات به خیابانها ریختند و خواستار کنارهگیری رییسجمهوری شدند. بیثباتی در این کشور همجوار شمالی، بر ثبات سودان جنوبی نیز تاثیر مخربی خواهد داشت.
به علاوه کشورهای حمایتکننده مانند ایالات متحده آمریکا، کمکهای مالی خود به سودان جنوبی را قطع کردهاند و منتظرند تا شاهد نتیجه توافق دو رهبر مخالف باشند و سپس کمکهای مالی را از سر بگیرند. این احتیاط قابل درک است اما اگر توافق مذکور به شکست بینجامد، موجی از جنگ و خونریزی کشور را در مینوردد. کشورهای منطقه نیز بیشتر نگران منافع کوتاهمدت خود هستند و نمایندهای از جهان غرب میتواند نقشی نظارتی برای حفظ صلح در این شرایط ایفا کند.
۸- کامرون
بحران موجود در مناطق آنگلوفون کامرون در لبه مرز تبدیل شدن به یک جنگ داخلی و به آشوب کشیدن کشوری است که در منطقه زمانی جزیره آرامش تلقی میشد. این بحران از سال ۲۰۱۶ با ریختن معلمان و وکلای آنگلوفون به خیابانها در اعتراض به استفاده گسترده از زبان فرانسوی در نظام آموزشی و حقوقی در حال بالا گرفتن است. این بحران با به حاشیه رانده شدن اقلیت انگلیسی زبان این کشور که یک پنجم جمعیت را تشکیل میدهند، شدت یافته است. علاوه بر برخورد شدید نیروهای امنیتی با معترضان و زندانی شدن فعالان معترض، دولت همچنان از به رسمیت شناختن اعتراضات خودداری میکند. این وضعیت موجب روی آوردن معترضانی که تنها خواستار خودمختاری و حقوقشان بودند به تأسیس گروههای شبهنظامی و ترتیب دادن حملاتی علیه دولت شده است. تقریبا ده گروه شبهنظامی با دولت مقابله میکنند که دو گروه از آنها دارای رهبری خارج از مرزها هستند: دولت موقت آمبازونیا که نامش برای منطقه خواهان خودمختاری برگزیده شده و شورای حکمرانی آمبازونیا. باندهای تبهکاری نیز در منطقه از هرج و مرج بهره برده و به تخلفات خود ادامه میدهند. طبق گزارشهای گروه بینالمللی بکران، درگیریها تاکنون موجب کشته شدن ۲۰۰ نظامی دولتی و ۶۰۰ نفر از نیروهای اپوزیسیون شده است. دستکم ۵۰۰ غیرنظامی نیز در این میان جان خود را از دست دادهاند. طبق برآورد سازمان ملل، سی هزار نفر به نیجریه پناهنده شدهاند و ۴۳۷۰۰۰ نفر داخل کشور بیخانمان گردیدهاند.
حل بحران در ابتدا به اتخاذ تدابیر اعتمادساز نیاز دارد که مستلزم آزادسازی تمام زندانیان سیاسی از سوی دولت و تعهد هر دو طرف به رعایت آتشبس است. سپس تشکیل یک کنفرانس میان آنگلوفونها نیاز است تا نمایندگان خود را برای مذاکرات صلح انتخاب کنند. مقامات کامرونی در ماه دسامبر با آزادی تعدادی از زندانیان گامی به جلو برداشتند اما بسیاری از مخالفان از جمله رهبران جداییطلبان هنوز در زندان به سر میبرند. معلوم نیست که این اقدام نیز نشانه حسن نیت واقعی دولت باشد یا مخالفان را به مذاکره تشویق کند. بدون یک توافق دوجانبه واقعی، کامرون در خطر یک جنگ داخلی وسیع و مخرب قرار دارد.
۹- اوکراین
جنگ در اوکراین بدون چشماندازی از پایان ادامه دارد. این جنگ که از الحاق شبه جزیره کریمه به خاک روسیه و حمایتش از جداییطلبان منطقه دونباس شرقی آغاز شد، منازعهای ژئوپلیتیک نیز میان روسیه و قدرتهای غربی به راه انداخت. آخرین تنش نیز در دریای آزوف رخ داد که ناوهای اوکراینی و روسی به رویارویی پرداختند و روسیه مسیر دسترسی اوکراین به تنگه کرچ را مسدود کرد. این درگیری نشان داد که هیچ یک از دو طرف به دنبال سازش نیست. کیف معتقد است که مصادره چند ناو و اسارت تعدادی از ملوانان نیروی دریایی این کشور با هدف بیرون راندن شناورهای اوکراینی از آن آبها صورت گرفته که نقض توافق دوجانبه ای است که سال ۲۰۰۳ دو طرف به منظور تثبیت حق کشتیرانی آزاد امضا کردند. روسیه معتقد است ناوهای اوکراینی به دستور رییسجمهور دارد پروشنکو وارد آبهای روسیه شدند تا پیش از انتخابات بتواند حمایت داخلی و خارجی برای خود کسب کند.
همزمان شاهد ادامه درگیریها در منطقه دونباس هستیم که زندگی ساکنان مناطق مرزی رانده شده از سوی دولت و مخالفان را به خطر انداخته است. نه روسیه و نه اوکراین گامی برای پایان جنگ برنمیدارند. اوکراین اعلام کرده تا زمان خارج شدن نظامیان و تجهیزات روسی از منطقه دونباس، خودمختاری آن را به رسمیت نخواهد شناخت؛ اقدامی که روسها تمایلی به آن ندارند
در غیاب هرگونه تمایلی به تغییر رفتار در دو طرف، انتظار میرود این بحران در سال ۲۰۱۹ نیز به همین صورت پابرجا بماند. اوکراین بعید است پیش از انتخابات موضع خود را تغییر دهد. روسیه نیز بعید است به این زودی به حضور خود در دونباس پایان دهد. انتخابات اوکراین یا تحولات داخلی روسیه میتواند شانس حصول صلح را افزایش دهد. اما چنانکه واقعه آزوف نشان داد، خطر درگیری همواره برقرار است.
۱۰- ونزوئلا
ونزوئلا که منطقهای مملو از ذخایر نفتی است، همواره حسادت همسایگانش را برانگیخته است. آمریکای لاتین نیز در عوض به تماشای بحران اقتصادی و سیاسی این کشور نشسته است. اقتصاد ونزوئلا در حال سقوط آزاد است و پیامدهای اجتماعی آن گریبانگیر کشور شده است. فقر و سوءتغذیه بیداد میکند. بیماریهای ریشهکن شده مانند دیفتری دوباره رواج یافته است. سه میلیون نفر از جمعیت ۳۱ میلیونی ونزوئلا، به کلمبیا و سایر کشورهای همسایه مهاجرت کردهاند. سازمان ملل انتظار دارد این تعداد تا پایان سال ۲۰۱۹ به بیش از پنج میلیون برسد. دولت مادورو که با سوءمدیریت کشور را دچار بحران کردن، حالا منکر مشقت مردم میشود و از پذیرش کمکهای خارجی خودداری میکند. دولت اختیارات پارلمان که در دست مخالفان است را از آن گرفته و انتخابات را به نفع خود به صورت فرمایشی برگزار کرده است. از دهم ژانویه ۲۰۱۹ مادورو دور دوم ریاست جمهوری خود را در حالی آغاز میکند که اکثر کشورهای دیگر و اپوزیسیون داخلی، انتخاب او را به رسمیت نشناخته اند. اپوزیسیون نیز به علت اختلافات داخلی فلج شده و حتی برخی خواستار برکناری مادورو با قدرت نظامی کشورهای بیگانه شدهاند. کشورهای همسایه نیز دیگر تحمل موج آوارگان ونزوئلایی را ندارند. یک نشانه آن صحبت از احتمال مداخله نظامی میان این کشورها برای پایان دادن به بحران ونزوئلا است. دولت ترامپ نیز مواضع مشابهی داشته است. اتخاذ اقدامات نظامی مانند آن بیتردید بر بیثباتی این کشور خواهد افزود. اما گزینههای سیاسی خوبی نیز وجود دارد. آمریکا و اروپا، حلقه درونی اطرافیان مادورو را تحت تحریم قرار دادهاند. هرچند مجازاتهای تجاری وسیعتر پیشنهاد نمیشود چراکه به معاش مردم عادی صدمه جدی وارد خواهد کرد. پرو پیشنهاد قطع روابط دیپلماتیک با ونزوئلا را داده اما این کار موجب انزوای مردم این کشور در شرایط وخیمتر شدن اوضاعشان میشود. اگر قدرتهای خارجی تمایلی به حل مشکل و در عین حال صرفنظر از مداخلات نظامی را داشته باشند، باید به دنبال انتقال صلح آمیز قدرت باشند که مشتمل بر مذاکرات برای اصلاحات سیاسی و اقتصادی میان دولت و مخالفان و تشکیل نوعی دولت گذار است. البته مادورو انگیزه کمی برای پذیرش این شرایط دارد. اما کشورهای لاتین میتوانند با وضع تحریمهای اختصاصی علیه مقامات دولت فعلی، مادورو را تحت فشار بگذارند تا این راهکار را بپذیرد.
مترجم: نعیم نوربخش