نفوذ ایران در عراق، یک نفوذ طبیعی و تاریخی است، اما باید اذعان کرد که نفوذ کنونی ایران در عراق، اگر نگوییم بیسابقه، دست کم، کمسابقه بوده است.
عصر ایران؛ رضا کدخدازاده- در ماههای اخیر کشور عراق بخش مهمی از اخبار و حواشی سیاسی و اجتماعی ایران را تحت تاثیر قرار داده است. شاید به جرات بتوان گفت در سالهای اخیر کمتر پیش میآمد که ایرانیان در اخبار و تحولات سیاسی نام عراق را بیشتر از آمریکا بشنوند! به دلیل اهمیت موضوع این چند نکته در ادامه میآید:
1-حادثه ماه گذشته در بصره عراق که در روز جمعه 16 شهریور ماه 1397 با حمله عدهای به کنسولگری ایران در این شهر عمدتاً شیعهنشین اتفاق افتاد، همچنان نیاز به بررسی و تحقیق میدانی دقیقتری دارد تا زوایای پنهان این حادثه را بتوان تحلیل کرد. با این وجود یکی از احتمالات مطرح شده توسط ناظران، این بوده که حادثه بصره توسط بازیگرانی که دشمن و یا حتی رقیب منطقهای ایران در عراق هستند (مانند اسرائیل و عربستان) تدوین و انجام شده است.
ایران در چند سال اخیر دست کم در تحولات میدانی منطقه، دست بالا را داشته و طبیعیست که برخی از رقبای منطقه ای ایران، این مهم را برنتابند و تلاش کنند که ایران را با بحران روبرو کنند.
برای پی بردن به این موضوع کافیست وضعیت ایران را با وضعیت عربستان مقایسه کنیم. سعودیها سالهاست که در باتلاق یمن گرفتار شدهاند، در حالیکه ایران در جبهههایی که برای خود در منطقه تعریف کرده از جمله عراق، سوریه و لبنان کماکان جایگاه خود را هر چند با فراز و نشیب حفظ کرده است و حتی تقویت هم کرده است.
ضمن اینکه این را نیز باید اضافه کرد که رابطه تیره شدهی ایران با کشورهایی مانند ترکیه و قطر که در سالهای گذشته رو به وخامت جدی نیل میکرد، این روزها به بالاترین درجه در سالهای اخیر رسیده است.
علاوه بر اینها، ایران روابط سیاسی عمیق با کشورهایی مانند عمان و روابط اقتصادی گسترده با کشورهایی مانند امارات را نیز به مانند قبل حفظ کرده است. بدون شک این وضعیت اصلاً مطابق میل رقبا و دشمنان ایران در منطقه نیست و طبیعیست که از هر کاری برای ایجاد بحران برای ایران در منطقه دریغ نکنند.
2- در ماههای اخیر ورود گردشگران عراقی به ایران، به ویژه در مشهد خبرساز شد. ماجرا از آنجایی آغاز شد که برخی ادعاهایی را درباره حضور مردان مجرد عراقی در ایران و مساله خدمات جنسی به آنها را مطرح کردند این اظهارات باعث شد که عدهای، بیتوجه به شرایط خاص کشور، به تحریک احساسات مردم اقدام کنند و فضای گردشگری نیمبند موجود را -که در شرایط سخت کنونی، اقتصاد ایران به این حوزه نیاز جدی دارد- تحت تاثیر قرار دهد. این امر سبب شد برخی جریانات ضد ایرانی، پروپاگاندایی از برخورد نامناسب ایرانیها با عراقیها در فضای مجازی به راه اندازند و وجهه ایرانیها را تخریب کنند.
اما بعدتر و مطابق با برخی آمار رسمی مشخص شد کمتر از 20 درصد عراقیهایی که به ایران وارد میشوند، مردان مجرد هستند. حتی اگر این آمار را صحیح ندانیم و فرض کنیم تمام گردشگران عراقی برای بهره جنسی وارد ایران میشوند، آیا بحث تنفروشی -فارغ از دلایل آن- مگر قومیت و ملیت میشناسد؟! اگر گردشگران عراقی به صورت علنی دست به فحشا زدند، یا کسی را به زور وادار به بهره جنسی کردند و یا مثلاً امتیاز خاصی به آنها داده شد که برخورد با آنها را متفاوت با شهروندان ایران کرد، باید نسبت به این موضوع حساس شد. اما اگر هیچ یک از اینها نبود، چه دلیلی دارد یک معضل اجتماعی را به بحث «عرب و عجم» مرتبط کرد؟!
قطعاً اینکه یک زن ایرانی به خاطر فقر مجبور به تنفروشی شود، ننگی برای ما هست، -برای همه ما- اما اینکه خریدار ایرانی باشد یا عراقی، مگر فرقی هم میکند؟! ضمن اینکه کسانی که در مواقع مختلف سال به مشهد رفتهاند همواره زائران عرب که از کشورهای مختلف از جمله عراق به آنجا سفر میکنند را دیدهاند و نباید فریب فیلمهای گزینشی و بعضاً جعلی از حضور غیرطبیعی عراقیها در مشهد و سایر شهرهای ایران را خورد.
3-برخی افراد، سیاست خارجی را با مقوله «مرام و معرفت» در «فیلمفارسی» اشتباه گرفتهاند! اینها رابطه ایران با عراق را ملهم از دیالوگ مشهور در فیلم «قیصر» تحلیل میکنند و میگویند «مگه عراق قد یه نخود مردونگی رو کرده تا ما واسش یه خروار رو کنیم؟». به احتمال بسیار زیاد، خواننده این سطور، مثال بالا را اغراق نگارنده نمیداند و بر آن صحه خواهد گذاشت؛ چون اغلب ما در این روزها اینگونه تحلیلها زیاد به گوشمان میخورد. به این عزیزان باید یادآور شد که سیاست خارجی نه حوزه اخلاق است نه حوزه مرام و معرفت! سیاست خارجی در یک کلمه خلاصه میشود: «منافع ملی».
اگر منافع ملی برایتان اهمیت دارد، از این زاویه به بحث رابطه با عراق بنگرید: عراق یک کشور بسیار مهم در خاورمیانه است که نادیده گرفتن آن از سوی هر کشوری به ضرر آن کشور تمام خواهد شد. اگر ایران مثلاً در بحث کمکهای نظامی به عراق به این کشور ورود نکند، فکر کردید جای ایران را کشور دیگری پُر نخواهد کرد؟! مگر عربستان با عراق کم اشتراکات دارد که با توسل به آنها، جای ایران را پُر نکند؟! البته اینکه کیفیت و ماحصل حضور ایران در عراق چه و چگونه است را میتوان نقد و بررسی کرد، اما اینکه صرفاً به خاطر برخی مسائل، به ویژه مساله نژادی و زشت تقابل «عرب و عجم» -که در ماههای اخیر دستمایه جریانات مخالف روابط گسترده ایران با عراق شده- بخواهیم در روابط با عراق بازنگری کنیم، عملاً منافع ملی کشور را نادیده گرفتهایم.
4- روابط عمیق و حسنه ایران و عراق هم از نظر سلبی در راستای منافع ملی ایران است و هم از نظر ایجابی. از نظر سلبی که بر کسی پوشیده نیست بر هم خوردن روابط حسنه بین دو کشور، به دلایل گوناگونی از جمله اختلافات ارضی و تاریخی، شرایط بالقوهای را به ویژه در صورت تحریک توسط دولت ثالث، مهیا میسازد که کار دو کشور به وضعیتی مشابه جنگ هشت ساله که چیزی جز ویرانی برای طرفین به بار نیاورد، دچار کند. در مورد تاثیر ایجابی آن هم میتوان به یک موضوع مهم اشاره کرد و آن بحث جایگاه خاص عراق در جهان عرب است. بر کسی پوشیده نیست که یکی از مخاطرات جدی هویتی و سرزمینی برای ایران به ویژه در مرزهای جنوبی کشور، مساله «پانعربیسم» است.
از این منظر، عراق جایگاه قابل تاملی در این ایدئولوژی دارد که در ساماندهی سیاستهایمان در رابطه با عراق باید این مهم را به دقت مورد تامل قرار داد. خدوری اندیشمند عرب در مورد عراق میگوید: ناسیونالیسم عربی از عراق به سایر جهان عرب گسترش یافت. هر چند ناسیونالیسم عرب را در جهان بیشتر با نام جمال عبدالناصر میشناسند که در دهه 1950 به منصه ظهور رسید، اما ریشههای تئوریک پانعربیسم به شکل قویتر در عراق در دهه 1920 توسط نظریهپردازانی مانند «ساطع الحصری» شکل گرفت.
به باور ناسیونالیستهای عرب، عراق در دهه 1930 نقش پروس را برای جهان عرب داشت و در این کشور بود که ایده کاملاً رشدیافته ملیگرایی عربی «پانعربیسم» متجلی شد. همین یک مساله به خوبی نشاندهنده اهمیت این موضوع است که باید مبتنی بر منافع ملی ایران، با جریاناتی که با نفرتپراکنیهای نژادی قصد تخریب روابط دو کشور را دارند، مقابله کرد.
5-منافع ملی کشور در میان است باید خیلی مراقب باشیم که عدهای سُرنا را از سر گشادش نزنند. برخی بابت نقدی که بر تمرکز سیاستهای ایران بر عنصر تشیع در منطقه دارند، میخواهند به طور کلی این مهم از سیاست خارجی ایران حذف شود. غافل از اینکه امروزه کشوری در جهان موفق است که بتواند در جاهای مختلف از ابزارهای گوناگونی که در دست دارد به نحو نیکو استفاده کند.
مثلاً ایران در آسیای مرکزی طبیعیست که با عنصر تشیع خیلی نمیتواند نفوذ و اثرگذاری داشته باشد و اعمال نفوذ با این عنصر در آنجا برای ما نتیجه عکس داشته است.
در آنجا زبان فارسی و پیوستگی تاریخی و فرهنگی، ابزارهای بهتری برای نفوذ هستند. (هر چند شوربختانه از این عوامل تاکنون نتوانستهایم بهره چندانی ببریم و این نقد به طور جدی به سیاستهای ایران در آسیای مرکزی وارد است.) اما بدون شک در جاهایی مانند عراق و لبنان و یمن طبیعی است که باید به مساله تشیع توجه کرد.
ایران امروز با همین ابزار توانسته در منطقه غرب آسیا نفوذ قابل توجهی داشته باشد. حال چرا باید در شرایط کنونی که فرصت بهره بردن از هزینههایی است که در این سالها در این مناطق کردهایم، فریب صحنهآرایی خطرناکی که از سوی جریانات خاصی هدایت میشود را بخوریم و منافع ملیمان را نادیده بگیریم؟!
دست آخر اینکه؛ نفوذ ایران در عراق، یک نفوذ طبیعی و تاریخی است، اما باید اذعان کرد که نفوذ کنونی ایران در عراق، اگر نگوییم بیسابقه، دست کم، کمسابقه بوده است.
در تایید این مدعا چه چیز بالاتر از اینکه ایران بخشی از خاک این کشور را -هر چند مقرّ تروریستها بوده- هدف موشکهای خود قرار میدهد اما نه تنها دولت عراق اعتراضی به این عمل ایران نمیکند بلکه اغلب جریانات سیاسی عراق از جمله کُردها، به ستایش ایران نیز میپردازند! این را مقایسه کنیم با واکنشی که جریانهای سیاسی عراق در موارد مشابه، نسبت به کشورهایی نظیر ترکیه و حتی آمریکا نشان دادهاند. پس باید بیش از پیش نسبت به مساله رابطهمان با عراق و عراقیها هشیار باشیم؛ که تخریب روابط حَسنهی دو ملت، موجب کمرنگ شدن این نفوذ میشود و این امر خلاف منافع ملی ایران است.