سرویس جهان مشرق- سعودیها با اقدام اخیر مبنی بر مجبور کردن سعد حریری به استعفا، خواستند به لبنان دو چیز را بفهمانند: هیچ کشور عرب حق رابطه و دوستی با ایران را ندارد؛ و حزبالله نباید جایگاهی در صحنه سیاسی لبنان داشته باشد. اقدام اخیر عربستان، یک تلاش مشترک است تا نفوذ و قدرت ایران در منطقه کاهش یابد و با بروز بیثباتی در منطقه، موازنه قدرت در منطقه تغییر نماید. سعودیها، ایرانستیزی را رها نمیکنند. حال شده از طریق مجبور کردن عواملشان در کشورهای هدف و ایجاد شکاف و اختلاف در آن کشورها، یا از طریق تحریک قدرتهای بزرگ به تحریم ایران، و یا از طریق تقویت گروهکهای تروریستی بر ضد امنیت و اهداف ایران. دست کم فعلا، کشور هدفشان لبنان است.
نشریه «آمریکن هرالد تریبیون» در تازهترین تحلیل خود از استعفای «سعد حریری» و اتفاقات متعاقب آن به قلم «رابرت کارتر» آورد: در دسامبر ۲۰۱۶ بود که «سعد حریری» -نخستوزیر مستعفی لبنان- از سوی نمایندگان پارلمان این کشور برای تشکیل دولت ائتلافی مورد تایید قرار گرفت. در واقع، اگر حمایت نمایندگان شیعه پارلمان و بالاخص «نبیه بری» -رییس شیعه پارلمان- از او نبود، قطعا توانایی دستیابی به پست نخستوزیری را نداشت. بری، در ابتدا همچون کاندیداتوری «میشل عون» برای ریاست جمهوری، با کاندیداتوری حریری هم مخالف بود اما در هر صورت جهت تحقق ائتلاف و اتحاد و با در نظر گرفتن خیر و صلاح کشور، به تصویب صلاحیت وی کمک کرد. هنوز عمر تشکیل دولت حریری به یک سال نرسیده بود که او در اقدامی بسیار عجیب که در تاریخ سیاست دنیا بیسابقه است، مبادرت به استعفای خود از یک کشور غریبه نمود. وی، علت استعفای عجولانه و بیرون از خانه خود را ترس از ترور شدن اعلام کرد. حریری مدعی است که خبر ترور شدن را از منابع اطلاعاتی غربی شنیده است و این در حالی است که سرویسهای امنیتی لبنان و حتی نزدیکترین افرادی به وی از آن خبر نداشتند. آیا واقعا این ادعای او عجیب نیست؟
این اولین مرتبهای نیست که یک دولت لبنانی سقوط میکند و یا در آستانه سقوط قرار میگیرد. در سال ۲۰۰۵، ۲۰۱۱، و ۲۰۱۳ هم نظیر این اتفاق رخ داد اما قانون اساسی لبنان موکدا تصریح کرده است که راه دیگری وجود ندارد و رییس دولت باید به فلسفه و قانون «رییس جمهور مسیحی، نخستوزیر سنیمذهب، و رییس پارلمان شیعهمذهب» وفادار و پایبند باشد. استعفای حریری هنوز توسط عون پذیرفته نشده اما موجب خلاء سیاسی شده و اداره دولت موقت را بر گردن پارلمان انداخته است. نخستوزیر مستعفی لبنان، در همان چند روزی که دو مرتبه به عربستان رفت، به غیر از دیدار با ملک سلمان و ولیعهدش، با «ثامر السَبهان» -وزیر امور خلیج فارس- هم دیدار کرد. وی در توئیت روز ۳۱ اکتبر خود، سبهان را یک «دوست صمیمی» دانست. این در حالی است که سبهان یکی از شیعهستیزترین سیاستمداران خاورمیانه است که که در دورانی که سفیر عربستان در بغداد بود، آنقدر بین شیعه و سنی تفرقهافکنی کرد که از عراق اخراج شد. دوست صمیمی خواندن وی از سوی حریری، یعنی اعلام موضع علیه شیعیان. اینگونه اظهار لطف و بذل کردن نسبتی به کسی که در آخرین موضعاش، «حزبالله» لبنان را «حزب شیطان» خواند، حریری را دقیقا روبروی سید حسن نصرالله قرار داد. وزیر سعودی، پا را فراتر از این گذاشته و با دخالت در امور داخلی لبنان، اخیر وعده داده است که به زودی تغییرات بسیار چشمگیر در لبنان صورت خواهد گرفت. سعودیها آنقدر بیپرده پیش رفتند که خیلی واضح تمامیت ارضی لبنان را زیر پا گذاشته و تلاش دارند تا حکومت این کشور واژگون کنند.
حریری در کنار سبهان
سعد حریری مانند پدرش «رفیق حریری»، آدم عربستان است اما وی نتوانست در ماموریتاش در قامت نخستوزیر لبنان که حذف نام ایران از قاموس سیاسی لبنان و تضعیف حزبالله بود، موفق عمل کند. برای حریری خیلی مهم بود که عون در قامت رییس جمهور از او دفاع کند اما رییس جمهور مسیحی لبنان، حمایت تمامقد و همهجانبه خود از حزبالله را نشان داد و حتی به نظر میرسد که آماده است که به لبنان اجازه دهد که یک بار دیگر «بشار اسد» را به رسمیت بشناسد. یکی از اصلیترین علل بروز خشم این روزهای آل سعود، این است که چندی پیش، میشل عون تصمیم گرفت که دوباره سفارت لبنان در دمشق مستقر و روابط دیپلماتیک و سیاسی بین دو کشور از سر گرفته شود. این، یکی از خطوط قرمز سعودیهاست.
اکنون که در یک سوم پایانی سال میلادی قرار داریم، عربستان به شدت در باتلاق یمن گیر کرده و به سراغ تفرقهانگیزی در لبنان رفته است. از آنجایی که پروژه ایجاد تفرقه بین عون و حزبالله -برعکس آنچه که حریری به سعودیها وعده داده بود- محقق نشد، حریری جایی در عربستان ندارد و همچون تفالهای پرتشده از دهان آل سعود، آماده بازگشت به لبنان است تا بلکه مورد عفو سیاسی قرار گیرد اما باید دید که واکنش رییس جمهور و پارلمان چه خواهد بود.
یکی از لبنانیها که دلخوش به دولت ائتلافی و اتحاد ملی بود
لبنان، پیوسته از خلال نامرادیها و فراز و نشیبهای سیاسی گذر کرده و در قضیه اخیر هم، با همه فشاری که وارد آمد، از انتخابات دوباره حمایت کرد. اما مسئله اینجاست که «دولت ائتلافی» از سوی ایران ضربه نخورد، بلکه برای همگان و بالاخص مردم لبنان روشن شد که عربستان دشمن اتحاد در این کشور است. از طرف دیگر، لبنان که یکی از نمادهای دموکراسی در خاورمیانه بوده و پیوسته دینها، احزاب، و فرقههای مختلف در فضای سیاسی این کشور با یکدیگر همکاری و همزیستی داشتهاند، در قضیه اخیر نشان داد که با همه تجربههایش اما میتواند شکننده عمل کند و باید با نگاه عمیقتر، نسبت به ترمیم این شکاف عمل کند.
میتوان دیدار ولایتی از لبنان در روز ۳ نوامبر را دیداری بسیار کلیدی دانست. نماینده رهبر ایران به لبنان رفته بود تا به حریری که اظهارات بدبینانهای نسبت به ایران ابراز داشته بود، این اطمینان را بدهد که ایران به تمامیت ارضی لبنان احترام میگذارد و هیچگاه در امور داخلی آن دخالت نخواهد کرد و خواستار سربلندی دولت ائتلافی است. اما ۴۸ ساعت بعد، حریری در یک اقدام بسیار عجیب، در خاک عربستان استعفای خود را اعلام کرد. شوک این خبر آنقدر زیاد بود که میشل عون سفر خود به کویت را لغو کرد و نبیه بری که در دیدار با «السیسی» در مصر بود، بلافاصله به لبنان بازگشت.
حریری با اعلام استعفا، در بهترین تعبیر، کشور را در «عدم قطعیت فرسایشی» قرار داد. در این برهه زمانی که حریری مجبور به بازگشت به لبنان است و عون هم اعلام کرده که استعفای او را نپذیرفته است، قبضه قدرت توسط «محمد بن سلمان» -ولیعهد عربستان- تبدیل به تیتر یک بسیاری از رسانههای بینالمللی شده است. در کنار آن، شایعه بازداشت یا حصر خانگی حریری و یا حتی ربوده شدن او بر زبانها و در گوشها میپیچید که اتفاقا این شایعات میتواند خود گمراهکننده و با تاکتیک و نقشه قبلی سعودیها جهت منحرف کردن اذهان از بازی جدید بن سلمان در داخل خاندان سعودی باشد.
به جریان اخباری که سعودیها طی این چند روز پررنگاش کردند توجه کنید. مدام، قضیه ترور احتمالی حریری را مطرح نمودند و ایران را در این میان مقابل دیدگان همه قرار دادند. اما این رویکرد، آنقدر مضحک بود که حتی نیروهای امنیتی خود لبنان هم اعلام کردند که هیچ نشانهای از برنامه ترور علیه حریری نیافتند. وانگهی، بسیاری از سیاستمداران لبنانی به اندازه حریری در معرض ترور هستند اما همچنان به زندگی سیاسی خود ادامه میدهند و حریری هم که ترور پدرش را شاهد بوده برای دومین بار به عنوان نخستوزیر وارد عرصه سیاسی شده بود. لذا، هر گونه نگاه کنیم، اتهام ترور اصلا منطقی نمینماید. شایعه بازداشت حریری، کاملا رد است و او به زودی به لبنان بازخواهد گشت اما اینکه چگونه باید بیاحترامی که به دولت عون کرد را نزد وی توجیه کند، خود حکایتی است مجزا.
چیزی که مشخص است این است که حریری خود را تبدیل به ابزار مقابله عربستان با ایران کرد. ورود حریری به عنوان نخستوزیر به عرصه سیاسی در پایان سال ۲۰۱۶، نشاندهنده برنامه جدید عربستان در لبنان بود. سازگاری مصلحتی با رقیب دیرینهاش حزبالله جهت تقلیل دادن تاثیر و قدرت این سازمان. اندیشهای که از ذهن بیتجربه و خام بنسلمان نشات میگیرد. کسی که طراح حمله به یمن و تحریم قطر بود که در هر دو مورد با شکست روبرو شد. حالا هم که به نام مبارزه با فساد اقتصادی، در حال قلع و قمع کردن رقیبان داخلی و قبضه کردن قدرت است و این هم اشتباه بزرگ دیگری میتواند باشد. تصمیماتی که میتوان آنها را «هزینهساز» برای خود او نامید.
عربستان، به شدت نگران رویکرد تازه لبنان نسبت به سوریه بوده است. همبستگی عون، حزبالله، و نبیه بری و باز کردن درها به روی کشور جنگزده همسایه با رویکردی کاملا مثبت، اقدامی است که حریری قادر به متوقف کردن آن نبود و اکنون با اتخاذ رویکرد محکم در قبال استعفای وی و حرکت نخبگان سیاسی لبنان به سمت انتخاب جایگزین برای او، نخستوزیر مستعفی، خود را بیش از هر زمان دیگر در تنگنا و انزوا میبیند. میشل عون از طرفی میداند که به هر حال وزنی که حریری در بین اهل سنت لبنان دارد، جایگزین وی نمیتواند داشته باشد و از سوی دیگر، کمتر کسی از سیاستمداران سنیمذهب مایل به جانشینی حریری است. چرا که به خوبی میداند به محض جلوس بر کرسی نخستوزیری، فشارهای شدید از سوی عربستان آغاز خواهد شد. در هر حال، پارلمان لبنان ملاحظه کمتری را نسبت به میشل عون در قضیه جایگزینی حریری دارد.
میشل عون و نبیه بری، قطعا طی چند ماه آینده با بحرانهای بسیار سختی روبرو خواهند شد و نهایتا با توجه به تجربه لبنانیها در گذر از بحرانها، میتوان توقع داشت که این مشکل بزرگ را هم رفع کنند. اما دو چیز در اینجا مشخص شد: حریری آبروی سیاسی خود را نابود کرد و دوم اینکه، فصل جدیدی از سیاست خارجه خصمانه سعودیها علیه کشور کوچک لبنان آغاز شده و لبنانیها باید بسیار مراقب باشند.
در پایان باید گفت که سعودیها و اسراییلیها قویا معتقدند که ایران لبنان را به حزباللهی کرده و میخواهد سوریه را هم «لبنانیزه» کند. سعودیها با اقدام اخیر خود خواستند به لبنان دو چیز را بفهمانند: هیچ کشور عرب حق رابطه و دوستی با ایران را ندارد؛ و حزبالله نباید جایگاهی در صحنه سیاسی لبنان داشته باشد. اقدام اخیر عربستان، یک تلاش مشترک است تا نفوذ و قدرت ایران در منطقه کاهش یابد و با بروز بیثباتی در منطقه، موازنه قدرت در منطقه تغییر نماید. سعودیها، ایرانستیزی را رها نمیکنند. حال شده از طریق مجبور کردن عواملشان در کشورهای هدف و ایجاد شکاف و اختلاف در آن کشورها، یا از طریق تحریک قدرتهای بزرگ به تحریم ایران، و یا از طریق تقویت گروهکهای تروریستی بر ضد امنیت و اهداف ایران. دست کم فعلا، کشور هدفشان لبنان است.