![تابوت مخصوص هواداران رئال ساخته شد! تابوت مخصوص هواداران رئال ساخته شد!](http://www.fardanews.com/files/fa/news/1396/3/4/513359_524.jpg)
![تابوت مخصوص هواداران رئال ساخته شد! تابوت مخصوص هواداران رئال ساخته شد!](http://www.fardanews.com/files/fa/news/1396/3/4/513360_797.jpg)
حالا دیگر هواداران رئال مادرید اسپانیا میتوانند با خیالی آسوده و با نشان باشگاه مورد علاقه خود از دنیا بروند!
جای خالی نظارت بر تبلیغات رنگارنگ شورای شهر/
تصاویری که این روزها از برخی نامزدهای حضور در شوراهای شهر و روستا منتشر میشود؛ نشان میدهد که نظارت چندانی بر گزینش این افراد و تبلیغات صورت گرفته از جانب آنها وجود ندارد.
/ حماقتهای ترامپ صدای تحلیلگران آمریکایی را درآورد!
در سفر ترامپ به عربستان، هر دو طرف به نکوهش جمهوری اسلامی ایران و گفتن دروغهای تکراری درباره حمایت ایران از تروریسم پرداختند که این موضوع از دید تحلیلگران رسانههای منتقد ترامپ مورد توجه ویژه قرار گرفت.
/ قطر: سایت خبرگزاری ما هک شد؛ حرف امیر جعلی است/ عربستان سعودی و امارات: هک نشدید؛ حرف های امیر قطر واقعی است / فیلتر سایت الجزیره در عربستان امارات
از دیگر مزایای این طرح می توان به بازپرداخت مناسب و تسهیلات قرض الحسنه اشاره نمود
حیدر العبادی نخست وزیر عراق نیز این خواسته کُردهای عراق را به رسمیت شناخته است و آن را حق اقلیت کُرد در عراق توصیف کرده بود.
هنوز هیچ منبع رسمی در قطر، عراق و ایران این خبر را تایید نکرده است.
عضو ارشد ستاد استهلال دفتر مقام معظم رهبری با اعلام جزئیاتی از رویت هلال ماه مبارک رمضان گفت: به احتمال زیاد همانگونه که در تقویم آمده است روز شنبه اول ماه مبارک رمضان است.
به گزارش ایسنا، حجتالاسلام والمسلمین علیرضا موحدنژاد صبح امروز - پنجشنبه؛ ۴ خرداد ماه ۹۶ - با ارائه جزئیاتی از رویت هلال ماه مبارک رمضان اظهار داشت: بیست و نهم هر ماه قمری استهلال انجام میشود و انتظار میرود که طبق پیشبینیهای انجام شده و همانگونه که در تقویم آمده است شنبه اول ماه مبارک رمضان باشد.
وی گفت: حدود ۱۵۰ گروه در شهرهای ایران برای رویت هلال ماه در حال فعالیت هستند و گروههای استهلال از فردا کار خود را آغاز میکنند.
وی یادآور شد: در برخی از استانهای کشور از جمله خراسان، فارس و ... پراکندگی گروهها بسیار خوب و منسجم است. ما سعی کردهایم که برای رویت هلال ماه مبارک رمضان از بهترین تجهیزات استفاده کنیم. تمام گروهها گزارشهای خود را به دفتر مقام معظم رهبری ارسال میکنند و پس از آن دستهبندی از گزارشها انجام میشود و سوالاتی از آنهایی که رویت هلال ماه را داشتهند و یا موفق به رویت هلال ماه نشدهاند میکنیم تا ببینیم چه اندازه این اخبار و گزارشهای ارسالی صحت دارد.
موحدنژاد تاکید کرد: ما فقط کار جمعبندی گزارشها را انجام میدهیم و تصمیم نهایی توسط مقام معظم رهبری و با توجه به گزارشهایی که ارسال شده است، انجام میشود. اینکه در برخی از کشورها اختلافی بر سر آغاز ماه مبارک رمضان وجود دارد به چند دلیل است که از جمله آن دلیل نجومی است؛ مثلا گاهی رویت ماه در شمال منطقهای دیده میشود و در جنوب آن نه و برخی علما نظرشان بر این است که حتما باید ماه در منطقهای که آنها هستند دیده شود. این میتواند یک منشا اختلاف باشد.
وی با اشاره به اینکه «اختلاف رویت هلال ماه دلیل دیگری نیز دارد» گفت: دلیل بعدی این است که برخی برای دیدن رویت هلال ماه دچار توهم و تخیل میشوند، در حالی که تجربه چندانی برای این امر ندارند گمان میکنند که هلال ماه را دیدهاند و آن را به مقامات کشوری گزارش میدهند و مقامات هم بدون بررسی آن گزارش را ملاک قرار میدهند ولی خوشبختانه در ایران و چند کشور اسلامی این مشکل وجود ندارد و کارشناسان کاملا دقیق به بررسی رویت هلال ماه میپردازند.
این عضو ارشد ستاد استهلال دفتر مقام معظم رهبری یادآور شد: یومالشک برای زمانی است که در روز بیست و نهم ماه شعبان به هر دلیلی از جمله گرد و غبار ما نتوانیم رویت هلال ماه رمضان را داشته باشیم. در روز بیست و نهم شعبان یومالشک هیچ معنایی ندارد. طبق پیشبینیها به احتمال زیاد ماه مبارک رمضان سی روزه است و اما امیدی نداریم که در روز بیست و نهم رمضان رویت هلال ماه را داشته باشیم.
او گفت: گروههای ستاد استهلال در تهران با مرکزیت حرم عبدالعظیم حسنی(ع) در شهر ری کار خود را برای رویت هلال ماه انجام میدهند و برای رویت هلال ماه مبارک رمضان در مکانهایی همچون دربندسر، قله توچال، حسن آباد و ... گروههای ستاد استهلال فعالیت دارند. در مجموع هشت گروه در تهران رویت هلال ماه را دنبال میکنند. مقام معظم رهبری علاوه بر استفاده از دستگاهها و چشم غیرمسلح به این امر اعتقاد دارند که رویت هلال ماه باید با چشم مسلح نیز دیده شود.
مجله مهر: از روزی که انسان بوده، مرگ هم وجود داشته و همیشه از بین بردن اجساد این مردهها بحثی بوده که در فرهنگهای مختلف به نوعی بروز میکرده است و هر منطقه به فراخور فرهنگ مردمان و جغرافیای خودشان به نوعی با این قضیه روبرو میشدهاند. انجام مراسم تدفین برای انسانها حداقل از ۱۰۰ هزار سل قبل وجود داشته و این عمل بیشتر از این جهت انجام میشده که بوی بد پوسیدگی اجسام جلوگیری شود و همچنین اعضای خانواده و اطرافیان آنها شاهد از بین رفتن بدن کسی که میشناختند نباشند. هرچند که بسیاری این دفن کردن را گام مهمی برای ورود مرده به دنیای پس از مرگ میدانستند و معتقد بودند فرد پس از این فرآیند میتواند به چرخه زندگی برگردد.
شیوههای مختلف دفن اجساد در خاک نشان از احترامی است که زندهها به آنها میگذارند، از طرفی در بسیاری از فرهنگها به زندگی پس از مرگ اعتقاد داشتند و انجام مراحل تدفین را یکی از مسیرهای مهم برای این زندگی میدانستند.
این تدفین روشهای مختلفی را در شرایط متفاوت شامل میشده است؛ از مومیایی کردن مردهها تا قرار دادن ظرف و ظروف در قبر و استفاده از تابوت، کفن یا گورهای دسته جمعی از موارد مختلفی بوده که استفاده میکردهاند. در مواردی استفاده از لباسهای رسمی برای مرده یا وسائل شخصی او نیز رواج داشته و هم همه برای اینکه روند تجزیه و نابودی را به تاخیر بیندازند بیشتر تلاش میکردهاند.
در دورانی هم روشهایی مانند سوزاندن، دفن در دریا یا هوا و انجماد رواج پیدا کرده بود.
تدفین در خاک
قرار دادن اجساد در دل خاک در بسیاری از فرهنگها وجود دارد. از زمان پارینه سنگی بسیاری جسد مردهها را به خاک میسپردند و معمولا با سنگ روی آن را علامتگذاری میکردند. از همین از دوران قدیم زمینهایی را میتوان پیدا کرد که در اجساد مختلفی خاک شدهاند. با اینکه در دورانی استفاده از تابوتهای بزرگ و متفاوت در غرب رواج پیدا کرد، اما از اوایل دهه ۹۰ میلادی در کشورهای غربی نیز کمتر از تابوت استفاده میشود یا تابوتها را از موادی که آسان تجزیه میشوند. این موضوع از زمانی به وجود آمد و بسیار مورد توجه قرار گرفت که بعد از تجزیه بدن انسان مواد طبیعی وارد خاک شده و به طبیعت برمیگردد. غربیها که از عنوان «تدفین سبز» استفاده میکنند، دو دهه است از آن استفاده میکنند، در حالیکه این روش از رسوم دینی و کهن شرق و مخصوصا اسلام بوده است.
همچنین نخستین اسکلتی از یک انسان در قبر پیدا شده به ۱۰۰ هزار سال برمیگردد، همراه این اسکلت که در منطقه آسیای غربی یافت شده بود، سر یک گراز و برخی ابزار دیگر دفن شده بود.
در کهنترین اشکالی که از دفن آدمها پیدا کردهاند، حالت جنینی جنازههای بوده است. در گورهایی که تقریبا مربوط به ۵۰ هزار سال قبل از میلاد مسیح بوده است، جنازه را مانند جنینی که در شکم مادر است و به پهلو خوابیده در گور میگذاشتند. به نظر میرسد این حالت از تدفین بیشتر به این دلیل بوده که امید داشتهاند فرد بیدار میشود و تولد دیگری را خواهد داشت. شاید به دلیل همین باور بوده که در دورانی مردههای داخل گور را با طناب میبستند و این خرافه وجود داشت که مردهها زنده شده و به سراغ دیگران میآیند.
صخره یادبود در آب
این صخره از خاکسترهای حاصل از سوزاندن فرد متوفی که با بتن مخلوط شده ساخته میشود. سپس سنگی به شکل صخره میسازند و آن را در آب قرار میدهند. کسانی که از این روش استفاده میکردند، اعتقاد دارند این صخرهها با محیط زیست سازگار هستند و میتوانند زیستگاه جدیدی را برای ماهیها و دیگر موجودات داخل دریا اضافه کنند. البته ساختن و نصب این صخرهها هزینه زیادی دارد و در مناطقی چون فلوریدا، کارولینای جنوبی و شمالی، مریلند، نیوجرسی، تگزاس و ویرجینیا استفاده میشده است.
با اینحال در روزگاری سپردن جنازه به آب رواج داشته و در تبت، هرگاه زنان باردار و جذامیان میمردند، جنازهی آنان را به رود میسپردند. وایکینگها نعش مردگانشان را سوار قایق کوچکی میکردند و به آب میسپردند. در آلمان اخیراً تدفین در آب مرسوم شده است. در این نوع تدفین جنازه را ابتدا میسوزانند و سپس خاکستر آن را در ظرفی قرار میدهند که در آب حل میشود. ظرف را به آب میسپارند.
هیدرولیز قلیایی جسد
این روش دفن را هم در دسته تدفینهای طبیعی قرار میدهند! به این شکل که جسد را در محفظه فولادی ضد زنگ قرار میدهند و با اضافه کردن محلوهای شیمیایی، این فرصت را به جسد میدهند که به آرامی حل شود و در نهایت تنها استخوانها باقی میماند که آنها را در دستگاهی پودر میکنند. برای خانواده کسی که درگذشته در پایان پودر استخوانها و مایعی که جسم فرد درگذشته در آن حل شده باقی میماند! این روش نسبت به سوزاندن جسد از این جهت برتری دارد که دیگر گازهای گلخانه ای وارد هوا نمیشود و آبی که از مُرده به دست میآید بعد از تصفیه منبعی از مواد آلی برای گیاهان، میتوان از آن در پرورش سبزیجات و میوهها استفاده کرد. البته این روش بسیار پیشرفتهای است و برخی کشورها از جمله انگلستان از این تکنولوژی در مدارس و دانشگاههای علوم پزشکی بهره میبرند.
سوزاندن جسد
در هندوستان، سوزاندن مردهها مرسومترین شکل تدفین است. هزار و پانصد سال پیش از میلاد مسیح ژرمنها مرده را میسوزاندند و خاکستر آن را به همراه اشیای زینتی که از مرده به جای مانده بود، در یک ظرف گلی ساده جمع میکردند. در میان هندوها رسم است که وقتی کسی میمیرد، اگر دارای فرزند است، پسر ارشد میبایست آتش را بیفروزد. هندوها اعتقاد دارند که روح مرده با سوزندان جسم او آزاد میشود. در غرب سوزاندن مرده مرسوم است. خاکستر مرده و برخی حیوانات خانگی را در ظرفی میگذارند و سپس این ظرف را در خاک قرار میدهند.
در زمان رومیها وقتی مردهای در آتش میسوخت، بازماندگان از دیدن دودی که از جنازه برمیخاست تصور میکردند که روح مرده همراه با آن دود به آسمان میرود و با این فکر خود را تسلی میدادند در حالیکه بعدها با آمدن مسیحیت و اسلام سوزاندن مرده، نشانگر بیاحترامی به جسم انسان بود. در قرون وسطی تنها زنانی را که به جادوگری متهم میشدند، پس از محاکمه در محاکم تفتیش عقاید با آتش میسوزاندند. دلیل میآوردند که با این تمهید روح شیطانی و پلید جادوگران همراه با جسمشان برای همیشه نابود شود.
اما پس از اینکه دین مسیحیت و اسلام فراگیر شد و این اعتقاد وجود داشت که جسد را در کفن بپیچانند یا به همراه تابوت در قبر بگذارند تا روز رستاخیز فرار رسد، سوزاندن جنازهها که تا پیش از آن مرسوم بود ورافتاد و به همین شکل پس از غلبهی مسلمانان بر ایرانیان نهادن جنازهها در دخمهها منسوخ شد.
هر جسد، یک درخت
یکی دیگر از روشهای تازه ابداع شده که در حال توسعه است، قرار دادن جسد به شکل جنین داخل غلاف به همراه دانههای مانند افرا یا اکالیپتوس است که در این صورت همراه با تجزیه بدن این دانهها رشد میکنند و به آرامی به جای اینکه گورستانی پر از تخته سنگ ایجاد شود، درختان رشد میکنند که هدف آن بازگشت جسم به خاک است.
مومیایی کردن
اجساد را برای حفظ در برابر پوسیدگی مومیایی میکنند و در فرهنگهای مختلفی نیز وجود دارد. معروفترین انوع مومیایی اجساد فرعون هایی است که در مصر یافت شده، اما امروزه هم در کشوری مانند امریکا اجساد را با موادی که از نفوذ میکروبها جلوگیری میکند، میپوشانند و پس از قرار دادن در تابوت آن را دفن میکنند.
دفن وسیلههای شخصی همراه با جسد
در برخی فرهنگ مردهها را با تشریفات کامل رسمی برای دفن حاضر میکنند و همراه او وسیلههای شخصیاش را هم قرار میدهند. در بسیاری از فرهنگها این تصور وجود دارد که مردهها در زندگی پس از مرگ به این وسیلهها نیاز پیدا میکنند.
نحوه قرار گرفتن جسد
شکل قرار گرفتن اجساد در فرهنگها و ادیان با یکدیگر متفاوت است، در قرن ۱۰ پیش از میلاد مسیح در فرهنگهای باستانی X نماد خدای آسمان بوده که دستهای اجساد را به همین شکل قرار میدادند. حالتهای مختلفی در اجساد باستانی میتوان پیدا کرد؛ نشسته، ایستاده، با چشم و دهان بسته، با دستهای باز یا گره خورده، پاهای خم یا به شکل جنینی. هرکدام از اینها را در دورهها با فرهنگ و آئین مختلف میتوان دید.
در مسیحیت جسد فرد را در حالی که پشت خوابیده از شرق به غرب قرار میدهند و سر او را در انتهای غربی قبر میگذارند. در اسلام فرد متوفی را رو به قبله و به پهلوی راست در قبر میگذارند.
در کشورهای مختلف چگونه است؟
در کره جنوبی به گفته محققان شرایط تدفین مردهها فرق کرده است، در اوایل دهه ۸۰ میلادی کسانیکه نزدیک خانه و خانوادهشان فوت می کردند مرگ خوب داشتند و اگر دور بودند، با عنوان مرگ بد از آنها یاد میشد و مراسم ختم و دفن مردهها توسط خانوادهها انجام میشد. در ابتدا در کرهجنوبی سوزاندن مردهها نخستین روش برای از بین بردن اجساد مردهها بوده است، اما این روش در سال ۱۴۷۰ ممنوع میشود. اما در سال ۱۹۴۵ ممنوعیت آن برداشته میشود و تا سال ۱۹۹۸ این روش سرعت زیادی پیدا میکند. بومیان استرالیا با این دیدگاه که مرگ را یک اتفاق بسیار مهم برای فرد میپندارند، پس از اینکه کسی میمیرد مراسم بسیاری برگزار میکنند و درنهایت جسد فرد را در مجموعهای از برگها میپیچانند تا در طبیعت بپوسد و از بین برود.
بردگان افریقایی که در امریکا کار میکردند هم مانند دیگران به خاک سپرده میشدند، با این تفاوت که آنها باید مراسم خود را شب و دور از چشم اربابان برگزار میکردند همچنین جسد فرد را داخل پارچهای میپیچاندند و دستهایش را روی سینه قرار میدادند، همراه او علاوه بر برخی لوازم شخصی که به عنوان پیشکشی برای مردهها میدانستند، یک صفحه فلزی هم قرار میدادند تا اگر ارواح به او حمله کردند، بتواند از خودش دفاع کند.
در آمریکای شمالی، در فلوریدا قبیله سمیول از قبایل سرخپوست مردگانش را در تنهی پوک درختان میگذاشت تا به تدریج تجزیه شود. برخی قبایل سرخپوست هنگام کوچ از جایی به جایی دیگر مردگانشان را روی زمین میگذاشتند و به کوچ خود ادامه میدادند. پیش میآمد که سالخوردگان این قبایل، وقتی هنگام مرگشان فرامیرسید، از قبیله جدا میشدند و به کوه میزدند و در آرامش و در انزوا میمردند. جنازهی آنان در همان محل میماند تا به تدریج تجزیه شود و از بین برود.
گورهایی از ۳۵۰۰ سال پیش از میلاد کشف شده که بسیار عظیم بودند، طولی به اندازه دوازده متر که با تختهسنگ آن ها را مشخص میکردند، در این گورها صد جنازه جا میگرفت و روی آن را با خاک میپوشاندند. چنین گورهای عظیمی به بناهای باشکوه شباهت داشت و ساختن آنها وقت و هزینهی زیادی میطلبید.
در یونان قدیم مردگان را در تابوتی از سنگ آهک قرار میدادند و این تابوت سنگی را سارکوفاگوس یا «گوشتخوار» میخواندند. واژه تابوت در برخی زبانها مانند آلمانی و فرانسه را بعدها از همین واژهی سارکوفاگ استخراج کردند. در قرون وسطی گمان میکردند روح انسان در قلب او جای دارد، از این رو برخی پادشاهان و هنرمندان بزرگ وصیت میکردند که قلبشان را جداگانه دفن کنند. ریچارد شیردل، ناپلئون بناپارت، دانته و شوپن از مشاهیریاند که قلب آنان جداگانه دفن شده است.
در کنعان و در ایران، جنازه میت را در غار یا در دل کوه قرار میدادند. در نقش رستم، در سینه کوه مقبرههای عظیمی از دوران هخامنشی و ساسانی به یادگار مانده است. از همین رو مقبرههای داریوش کبیر، اردشیر، داریوش دوم و خشایارشا در دل کوه قرار دارند.
پس از تصلیب مسیح، جنازهی او روی زمین مانده بود. روایت است که ژوزفِ آریماتئا، از یاران مسیح، گور خود را که در غاری قرار داشت به مسیح بخشید و جنازهی او را در آن غار نهادند. مسیحیان معتقد هستند که مسیح، سه روز بعد زنده شد و از این غار به آسمان عروج کرد. این واقعه که در کتاب مقدس آمده است به روایتِ عید پاک شهرت دارد و منشأ مهمترین عید مسیحیت است.
در فرهنگ ایرانی-زرتشتی تدفین در هوا مرسوم بوده است. در این آئین زمین و آتش تبرکی دارد و روح که از بدن انسان بیرون رفت پیکر مرده بسیار پلید و ناپاک است و هر چیز را آلوده میکند. به همین جهت مرده را نباید به خاک یا به آتش سپرد. زرتشتیان از زمان ساسانیان هر جا که بودند دخمههایی میساختند و مرده را به آنجا میبردند و در هوای آزاد، کنار دیواری قرار میدادند تا مرغان شکاری و حیوانات درنده آنها را متلاشی کنند و وقتی که فقط استخوانی از مرده باقی میماند، استخوان او را برمیداشتند و در محوطه کوچکی میگذاشتند که به آن «ستودان» میگفتند. البته نحوه از بین رفتن بدن مرده برای زرتشتیان اهمیت داشت، برای مثال اگر کلاغ یا لاشخور چشم راست مرده را درآورده بود، گمان میکردند مرده آمرزیدهتر است. اما اگر روی پای خود میافتاد یا به حال نشستن درمیآمد، گمان میکردند روح او معذب است. بدتر از همه مردهای بود که سرش از تنش جدا میشد. البته حوالی این دخمهها همیشه هزاران کلاغ و مرغان لاشخوار در پرواز بودند.
امروز چطور جسدها را چطور تدفین میکنیم؟
مسلمانان و یهودیان با سوزاندن مرده مخالفاند. در اسلام و یهودیت میبایست مرده را حتما در خاک دفن کرد. در یهودیت هر گور، تنها به یک جنازه اختصاص دارد. اما در ایران با افزایش جمعیت، به تدریج از اوایل دهه پنجاه خورشیدی گورهای دو و سه طبقه به وجود آمد. پیش میآید که اعضای یک خانواده را در یک گور سه طبقه قرار دهند. سنگی به نام سنگ لحد هر یک از این طبقات را از هم جدا میکند و به هر مرده یک سنگ قبر مجزا تعلق میگیرد.
گورستان اهل تسنن، ساده است و پیش میآید که گورها بینام و نشان باشند و تنها سنگی ساده روی آن بگذارند، در مراکش سنگ قبر را به اندازهی قامت مرده میتراشند و جز این هیچ نام و نشانی از مردگان باقی نمیگذارند.
اما در فرهنگ ایرانی و اسلامی، آرامگاه و سنگ قبر اهمیت دارد، چنانکه بسیاری از آرامگاهها از نظر معماری و بسیاری از سنگ قبرها از نظر خوشنویسی، شاهکارهایی به شمار میآیند.
پس از دوران روشنگری در غرب، سوزاندن جنازهها از نو مرسوم شد. کلیسای کاتولیک تا سالها با این نوع تدفین مخالف بود. با این حال در سال ۱۹۶۹ به دلیل کمبود جا ، کلیسا مجبور شد با سوزاندن جنازه موافقت کند. سوزاندن جنازه و دفن خاکستر آن ، به مراتب ارزانتر از تهیه تابوت و اجاره یک گور به مدت پنج تا سی سال است. به همین جهت بسیاری از اشخاص در غرب وصیت میکنند که بعد از مرگ جنازهی آنان را بسوزانند. در ایتالیا و در هلند، مرده را الزاماً نمیبایست در گورستان دفن کرد. اما در بسیاری از کشورها مانند ایران، آلمان و فرانسه، مرده باید حتما در گورستان دفن شود و برای این کار، بازماندگان به جواز دفن نیاز دارند. در آلمان تا سال ۲۰۰۳ مرده را حتماً میبایست در تابوت بگذارند و دفن کنند. اما در سال ۲۰۰۳ این قانون را برداشتند و اکنون مسلمانان میتوانند مشروط بر موافقت سازمان گورستان، مردههایشان را در کفن بپیچانند و به خاک بسپرند.
مجلهمهر: وقتی پلاسکو ریخت دلهای زیادی زیر آوار ماند تا سنگینی آوارها را همه ایران احساس کند. در تمام ۹ روز آواربرداری از این تل فلزی سرسخت آتشنشانهای زیادی بی خیال تمام روزهای مرخصی شدند تا پیکر رفقای شهیدشان از چنگ دستان پلاسکو بیرون بکشند.در ۹ روز این حادثه تلخ «جلال ملکی» سخنگوی سازمان آتشنشانی حضور داشت تا پاسخگوی سوالات و دلنگرانیهای مردم باشد. مردی که مجبور بود پیش از هر سخنی شایعات حول پلاسکو را تکذیب کند. تا آلودگیهای خبری را پاک کند. جلال ملکی فروردین امسال تصمیم گرفت در شورای اسلامی شهر تهران ثبت نام کند تا در راه ایمن سازی پایتخت جدیتر حرکت کند. در روزهای داغ انتخاباتی جلال ملکی مهمان ما در خبرگزاری مهر شد تا او را بیشتر بشناسیم.
مدرسه ما روبروی ایستگاه آتشنشانی بود
جلال ملکی یا همان سخنگوی محبوب سازمان آتشنشانی متولد اسفند ۱۳۵۵ در محله خیابان ری تهران است. از همان ۷ سالگی وارد مدرسهای میشود که روبروی یک ایستگاه آتشنشانی است و همانجا دلش گیر میکند:«از مدرسه مدام ایستگاه آتشنشانی را نگاه میکردم. هربار که زنگشان میخورد و یا روزهایی که والیبال بازی میکردند مدام بهشان زل میزدم. یکی از دوستان به شوخی میگوید اگر مدرسهات نزدیک یک بیمارستان بود شاید دکتر میشدی! از همان کودکی بچه تر و فرزی بودم و یک روحیه انفجاری داشتم. بعد از کنکور دانشگاه قبول شدم اما چون درس زده شده بودم. دلم نمیخواست دانشگاه بروم. جالب اینجاست عاشق نیروی زمینی ارتش بودم. آخر هم همان جا سربازی افتادم. نمیدانم چرا عاشق سختی کشیدن هستم. دو روز که در ایستگاه خبری نبود اذیت میشدم. مطمئنم از آن دسته آدمهایی هستم که در دوران باز نشستگی با مشکل مواجه میشوم و سکته میکنم. من را مجبور کردند از شیفت بیرون بیایمروزهای آخری که از شیفت بیرونم آوردند یک هفته قهر کردم چون دوست نداشتم سخنگو باشم.»
بوکسوری که آتشنشان شد
آقای ملکی سالها ورزشهای سخت کردهاست از ورزش بوکس تا ورزشهای باستانی و توانسته آمادگی جسمانی خوبش را در این سن و سال هم نگهدارد. راه آتشنشانی نیز از همین ورزش پیش پایش باز شد:« من همیشه ورزش میکردم از فوتبال تا بوکس. بوکسور خوبی بودم یک روز که در باشگاه حسابی به هم ریخته بودم. یکی از دوستانم گفت آتشنشانی فراخوان داده است. گفتم نه بابا پارتی بازی است. گفت: تو حالا برو. من هم رفتم و ثبت نام کردم. یادم میآید حدود ۵هزارنفر آمدند. ظرف ۱۲ روز از ما تست میگرفتند. ۹ ماه آزمونهای ما طول کشید در نهایت از ۲۴ نفر پذیرفته شدند که در بین آنها پنجم شدند. در بین بچهها قهرمانان کشتی و قهرمانهای شنا هم بودند. ولی یکی از بچهها بود که حریف کمکی «عباس جدیدی» بود. یعنی در جوانی آنقدر قوی بود که حریف تمرینی عباس جدیدی شده بود.»
در اولین ماموریت نزدیک بود بمیرم
آقای ملکی بالاخره بعد از چندین ماه تلاش در آتشنشانی پذیرفته میشود و حالا باید پا در ماموریتهای سختی بگذارد:« معمولا نیروهای جدید از گروه نجات خوف دارند. چون معمولا تعداد مرگ ومیر بسیار بالاست. یک بار برای گروه حریق به میدان ترهبار تهران در اتوبان آزادگان رفتم. آتش سنگینی بود. یک انبار بزرگ آتش گرفته بود. فرمانده به من گفت جلو نیا فقط تجهیزات بده چون حریق خیلی سنگین است. تا دیدم شلوغ شد من هم رفتم سمت حریق. خدا رحمت کند یکی از فرماندهایمان را اسمش «محمدعلی علی» معروف به «علی علی» بود. ۷ماه بعد از بازنشستگی سکته کرد و فوت شد. سه چهارساعت بعد از اینکه آتش را مهار کردیم. من ایستاده بودم و پشتم به دیوار بود و آب میزدم. فرمانده آمد گفت:«جوون جلوی دیوار واینسا، جلوی ستون وایسا» قبول نداشتم فقط برای احترام گفتم باشه. تا از کنار دیوار آمدم کل دیوار خراب شد و ریخت. اگر آنجا مانده بودم. حتی اگر برای آوار چیزی نمیشد چون زیر آنجا آب بود؛ قطعا خفه میشدم و در اولین عملیات جانم را از دست میدادم. بعد از آن حادثههای سنگینی رفتیم که خوشبختانه حادثهها دیگر به دردناکی گذشته نیست. یکبار در یک حادثه حاضر شدیم که شکم باز شده بود و رودهاش روی زمین ریخته بود اما حرف میزد. یکی از بچهها یک مقوا پیدا کرد رودهها را از روی زمین جمع کرد و داخل شکم حادثه دیده ریخت بعد همان مقوا را به شکمش بست و اینطوری جانش را نجات داد.»
دختر یکی از دوستانم را از نجات دادم
حس نجات دادن برای یک آتشنشان چه شکلیاست؟ آیا این حس خوب فقط در روزهای اول است یا ادامه دارد؟ آقای ملکی میگوید:« یک بار بچه سه سالهای در انبار داخل خونه گیر کرده بود. در انبار آهنی و بالایش شیشهای بود. بچه چون میترسید پشت در گریه میکرد. از طرفی نمیشد شیشه را شکست چون حتما روی سر بچه میافتاد. همه کلافه شده بودیم. گفتم این شیشه را ببرند. در حین افتادن تمام تلاشم را میکنم که در فضای ایجاد شده در حال افتادن؛ شیشه را بگیرم. آخر این کار را انجام دادیم و من از ترس اینکه با دستکش باشم نتوانم درست کار کنم، بدون دستکش شیشه را گرفتم و در را باز کردم. دستم برید ولی بچه را بیرون آوردیم. اما الحمدلله به خیر گذشت. یکبار هم با چندتا از بچهها حوالی میدان راه آهن قرار گذاشتیم که استخر برویم. یکی از بچهها با دخترش آمد. آنجا یک جوبی دارد که آب با فشار میرود و از پل که بگذرد و کانال آب میرود و از ورامین سر در میآورد. قبلا هم یکبار یک بچه آنجا افتاده بود که دیگر پیدا نشد. آن روز انگار به من الهام میشد که قرار است اتفاقی بیفتد. چشم از دختر همکارم بر نمیداشتم. ناخودآگاه یکهو بچه افتاد داخل جوب. پدرش آنقدر بهم ریخته بود که فقط منطقه دورش را میگشت. تنها کاری که کردم رفتم جلوی پل نشستم. دیدم یک چیزی به دستم خورد و کشیدم بالا. دیدم مچ پای بچه است فوری دوتا به کمرش زدم که بالا آورد و الحمدلله نجات پیدا کرد. حالا هنوز دخترش مرا میبیند میگوید:«عمو شما مرا نجات دادید.» واقعا هر زمان دیگه ای بود نمیتوانستم این کار را انجام دهم. لطف خدا بود. حس نجات دادن آدمها خیلی شیرین است. نیمه شعبان یکسال وقتی حادثه اتفاق افتاد شش نفر زیر آوار ماندند. توسل کردم و گفتم آقا کمک کن نیمه شعبانمان تلخ نشود. خدا رو شکر توانستیم هر ۶ نفر را از زیر آوار در بیاوریم. واقعا برای این حس دلم بدجوری تنگ شدهاست.»
ترسیدم برای کمک به معدن گلستان بروم
زلزله بم از حوادثی است که کل کشور را تحت تاثیر قرار داد. حادثهای که بیش از ۲۶ هزار کشته بر جای گذاشت. آقای ملکی از جمله آتشنشانهایی است که در همه این اتفاقات تلخ و بسیاری از حوادث تلخ کشور حضور داشتهاست:« درزلزله بم ماشینهای سنگین را در راه آهن بار زدیم و خودمان داخل ماشین نشستیم و تا بم رفتیم واقعا اذیت شدیم. آنجا هم ۱۶ شبانه روز کار کردیم و حتی یک حمام هم نتوانستیم برویم. حادثه زلزله ورزقان را هم حضور داشتم. خیلی دوست داشتم برای کمک به حادثه معدن گلستان بروم. اما از ترس اینکه برداشت انتخاباتی شود و بخواهند بگویند برای تبلیغات به آنجا رفتهاست؛ متاسفانه نتوانستم بروم.»
در زمان پلاسکو به «آقای تکذیب» معروف شدم
پلاسکو فرو میریزد ودلهای زیادی زیر آوار آهنینش میماند. جلال ملکی سخنگوی این حادثه تلخ است. تمام تلاشش را میکند که غصه در چشمهایش هویدا نباشد. او برخلاف اینکه دوست ندارد برای اینکه حادثه درست مدیریت شود این کار را به عهده میگیرد تا در برابر همه شایعات پلاسکو قاطعانه بایستد:« روزهای تلخی بود. حدود ۲۲۰ ساعت آنجا بودم و در این زمان تنها ۱۵ ساعت خوابیدم. الان نمیتوانم ۴۸ ساعت بیدار باشم اما لطف خدا بود که این توان را به من داد. بعضی آتشنشانها از پایگاههایشان مرخصی میگرفتند تا در پلاسکو کار کنند. شایعات زیادی مطرح کردند که بسیار آزاردهنده بود. اول که گفتند ۲۵ آتشنشان داخل است. اما فهمیدیم که ۱۵ آتشنشان زیر آوار ماندهاند. میگفتند آتشنشانها پیامک دادند که از آن حرفهای عجیب و غریب بود. عدهای میگفتند حادثه تروریستی بود چون زمان ریختن ساختمان طبقه دوم منفجر شدهاست؟ من باید همه این موارد را با دلیلهای قوی و درست تکذیب کنم. به من «آقای تکذیب» گفتند. بله من تکذیب میکردم، دروغ که نمیگفتم. نمیدانید برای هرکدام از شایعات پلاسکو چه پوستی از ما کنده شد. خانواده شهدا می آمدند و التماس میکردند که راستش را بگوییم. از بس بعضی شایعه درست کردهبودند.»
مردم آبادان هم مرا می شناختند
در روزهای پلاسکو به شهرت تلخی میرسد. حالا همه او را میشناسند و به عنوان یک قهرمان از او یاد میکنند. آقای ملکی درباره ابراز احساسات مردم بعد از حادثه پلاسکو میگوید:«مردم بسیار محبت داشتند. روزهای اول که در سطح شهر می آمدم همه عکس میانداختند. حسابی خجالت میکشیدم. حتی فکر میکردم مرا مسخره میکنند. فکر میکردم شاید دوربین مخفی باشد! رفتیم آبادان هوس فلافل آبادانی کرده بودم و بیرون رفتیم. بچهها وقتی رفتند خرید کنند دیدم همه مرا میشناسند. رفتیم مسجد نماز بخوانیم. جای خلوتی بود. تا رفتیم داخل پیرمردی گفت: «برای سلامتی آقا ملکی صلوات» حتی بعد از پلاسکو وقتی به خانه برگشتم دیدم اهالی محل چراغانی کردهاند و پلاکارد زدهاند.»
وقتی خانه برگشتم دخترم راه میرفت
حادثه پلاسکو باهمه تلخیها و داغهای سنگینی که بر دل آتشنشانهای فداکار فعال در صحنه گذاشت صحنههای بسیاری از همدلی را نیز رقم زد که به گقته آقای ملکی هرکسی را یاد اوایل انقلاب میانداخت:« آن شب که اعلام شد تولد دخترم بوده برای من نزدیک به یک وانت عروسک آوردند و حسابی خجالتم دادند. حتی کیک خیلی بزرگی برای دخترم آوردند و با اینکه عزادار بودیم پخش کردند. بسیاری غذا آوردند. یک دیگ بزرگ حلیم آوردند. من که نمیتوانستم بخورم و سر آن حادثه نزدیک به ۸ تا ۹ کیلو کم کردم. ولی محبتهای مردم دلگرمی بزرگی بود.»
آقای ملکی میگوید در کل زمان پلاسکو فقط دو ۲۰ ثانیه با همسرش صحبت کردهاست:« چون از خانواده دور بودم؛ وقتی برگشتم بچه یکسالهام با من غریبی میکرد. آنقدر بگویم که وقتی از خانه بیرون آمدم «ترانه» دخترم چهاردست و پا میرفت و وقتی برگشتم راه میرفت.»
با شورای شهر بیگانه نیستم
جلال ملکی بعد از حادثه پلاسکو با حضور در ستاد انتخابات کشور و ثبت نام برای شرکت در انتخابات شورای شهر دوباره به راس اخبار بازگشت تا این ثبت نام حسابی خبرساز شود. آقای ملکی درباره این ثبت نام میگوید:« من با شورای شهر بیگانه نیستم. من ۴سال است مشاوره اصلی حوزه کمیته ایمنی شورای شهر هستم. چندین ماه قبل موضوعی مطرح شد که چقدر خوب است خود آتشنشانها در شورای شهر نماینده داشته باشند. همیشه برای من آزاردهنده بود چرا ایمنی در شورای شهر باید در حد یک کمیته باشد. برای هرچیزی کمیسیون وجود دارد اما برای جان انسانها فقط کمیته زیر نظر کمیسیون سلامت وجود دارد. پلاسکو عاملی بود که به این قضیه شوک داد و من بعد از این اتفاقات منصرف شدم. چون معتقد بودم اگر ورود کنم همه میخواهند بگویند ملکی از پلاسکو سوءاستفاده کرد. یک روز خانه عمویم مهمان بودم. بیهوا و بیآنکه بداند گفت که نمیخواهی بروی شورای شهر؟ من گفتم نه. دقیقا همان حرفهای مشاوران را به زبان خودش گفت. اینکه تو کار بلدی و همین الان حقوقت را از عوارضی که شهرداری از ما میگیرد میگیری. اگر کاری را که بلدی برای ما انجام ندهی و کمک نکنی. اتفاقی بیفتد من خودم از تو نمیگذرم. میگویم خدایا این بلد بود کارش را انجام دهد از ترس نیامد. آن وقت من از تو طلبکار میشوم و دیگر حق اعتراض نداری. تو بیا اگر رای نیاوردی سرت بالاست.»
مجلهمهر: وقتی پلاسکو ریخت دلهای زیادی زیر آوار ماند تا سنگینی آوارها را همه ایران احساس کند. در تمام ۹ روز آواربرداری از این تل فلزی سرسخت آتشنشانهای زیادی بی خیال تمام روزهای مرخصی شدند تا پیکر رفقای شهیدشان از چنگ دستان پلاسکو بیرون بکشند.در ۹ روز این حادثه تلخ «جلال ملکی» سخنگوی سازمان آتشنشانی حضور داشت تا پاسخگوی سوالات و دلنگرانیهای مردم باشد. مردی که مجبور بود پیش از هر سخنی شایعات حول پلاسکو را تکذیب کند. تا آلودگیهای خبری را پاک کند. جلال ملکی فروردین امسال تصمیم گرفت در شورای اسلامی شهر تهران ثبت نام کند تا در راه ایمن سازی پایتخت جدیتر حرکت کند. در روزهای داغ انتخاباتی جلال ملکی مهمان ما در خبرگزاری مهر شد تا او را بیشتر بشناسیم.
مدرسه ما روبروی ایستگاه آتشنشانی بود
جلال ملکی یا همان سخنگوی محبوب سازمان آتشنشانی متولد اسفند ۱۳۵۵ در محله خیابان ری تهران است. از همان ۷ سالگی وارد مدرسهای میشود که روبروی یک ایستگاه آتشنشانی است و همانجا دلش گیر میکند:«از مدرسه مدام ایستگاه آتشنشانی را نگاه میکردم. هربار که زنگشان میخورد و یا روزهایی که والیبال بازی میکردند مدام بهشان زل میزدم. یکی از دوستان به شوخی میگوید اگر مدرسهات نزدیک یک بیمارستان بود شاید دکتر میشدی! از همان کودکی بچه تر و فرزی بودم و یک روحیه انفجاری داشتم. بعد از کنکور دانشگاه قبول شدم اما چون درس زده شده بودم. دلم نمیخواست دانشگاه بروم. جالب اینجاست عاشق نیروی زمینی ارتش بودم. آخر هم همان جا سربازی افتادم. نمیدانم چرا عاشق سختی کشیدن هستم. دو روز که در ایستگاه خبری نبود اذیت میشدم. مطمئنم از آن دسته آدمهایی هستم که در دوران باز نشستگی با مشکل مواجه میشوم و سکته میکنم. من را مجبور کردند از شیفت بیرون بیایمروزهای آخری که از شیفت بیرونم آوردند یک هفته قهر کردم چون دوست نداشتم سخنگو باشم.»
بوکسوری که آتشنشان شد
آقای ملکی سالها ورزشهای سخت کردهاست از ورزش بوکس تا ورزشهای باستانی و توانسته آمادگی جسمانی خوبش را در این سن و سال هم نگهدارد. راه آتشنشانی نیز از همین ورزش پیش پایش باز شد:« من همیشه ورزش میکردم از فوتبال تا بوکس. بوکسور خوبی بودم یک روز که در باشگاه حسابی به هم ریخته بودم. یکی از دوستانم گفت آتشنشانی فراخوان داده است. گفتم نه بابا پارتی بازی است. گفت: تو حالا برو. من هم رفتم و ثبت نام کردم. یادم میآید حدود ۵هزارنفر آمدند. ظرف ۱۲ روز از ما تست میگرفتند. ۹ ماه آزمونهای ما طول کشید در نهایت از ۲۴ نفر پذیرفته شدند که در بین آنها پنجم شدند. در بین بچهها قهرمانان کشتی و قهرمانهای شنا هم بودند. ولی یکی از بچهها بود که حریف کمکی «عباس جدیدی» بود. یعنی در جوانی آنقدر قوی بود که حریف تمرینی عباس جدیدی شده بود.»
در اولین ماموریت نزدیک بود بمیرم
آقای ملکی بالاخره بعد از چندین ماه تلاش در آتشنشانی پذیرفته میشود و حالا باید پا در ماموریتهای سختی بگذارد:« معمولا نیروهای جدید از گروه نجات خوف دارند. چون معمولا تعداد مرگ ومیر بسیار بالاست. یک بار برای گروه حریق به میدان ترهبار تهران در اتوبان آزادگان رفتم. آتش سنگینی بود. یک انبار بزرگ آتش گرفته بود. فرمانده به من گفت جلو نیا فقط تجهیزات بده چون حریق خیلی سنگین است. تا دیدم شلوغ شد من هم رفتم سمت حریق. خدا رحمت کند یکی از فرماندهایمان را اسمش «محمدعلی علی» معروف به «علی علی» بود. ۷ماه بعد از بازنشستگی سکته کرد و فوت شد. سه چهارساعت بعد از اینکه آتش را مهار کردیم. من ایستاده بودم و پشتم به دیوار بود و آب میزدم. فرمانده آمد گفت:«جوون جلوی دیوار واینسا، جلوی ستون وایسا» قبول نداشتم فقط برای احترام گفتم باشه. تا از کنار دیوار آمدم کل دیوار خراب شد و ریخت. اگر آنجا مانده بودم. حتی اگر برای آوار چیزی نمیشد چون زیر آنجا آب بود؛ قطعا خفه میشدم و در اولین عملیات جانم را از دست میدادم. بعد از آن حادثههای سنگینی رفتیم که خوشبختانه حادثهها دیگر به دردناکی گذشته نیست. یکبار در یک حادثه حاضر شدیم که شکم باز شده بود و رودهاش روی زمین ریخته بود اما حرف میزد. یکی از بچهها یک مقوا پیدا کرد رودهها را از روی زمین جمع کرد و داخل شکم حادثه دیده ریخت بعد همان مقوا را به شکمش بست و اینطوری جانش را نجات داد.»
دختر یکی از دوستانم را از نجات دادم
حس نجات دادن برای یک آتشنشان چه شکلیاست؟ آیا این حس خوب فقط در روزهای اول است یا ادامه دارد؟ آقای ملکی میگوید:« یک بار بچه سه سالهای در انبار داخل خونه گیر کرده بود. در انبار آهنی و بالایش شیشهای بود. بچه چون میترسید پشت در گریه میکرد. از طرفی نمیشد شیشه را شکست چون حتما روی سر بچه میافتاد. همه کلافه شده بودیم. گفتم این شیشه را ببرند. در حین افتادن تمام تلاشم را میکنم که در فضای ایجاد شده در حال افتادن؛ شیشه را بگیرم. آخر این کار را انجام دادیم و من از ترس اینکه با دستکش باشم نتوانم درست کار کنم، بدون دستکش شیشه را گرفتم و در را باز کردم. دستم برید ولی بچه را بیرون آوردیم. اما الحمدلله به خیر گذشت. یکبار هم با چندتا از بچهها حوالی میدان راه آهن قرار گذاشتیم که استخر برویم. یکی از بچهها با دخترش آمد. آنجا یک جوبی دارد که آب با فشار میرود و از پل که بگذرد و کانال آب میرود و از ورامین سر در میآورد. قبلا هم یکبار یک بچه آنجا افتاده بود که دیگر پیدا نشد. آن روز انگار به من الهام میشد که قرار است اتفاقی بیفتد. چشم از دختر همکارم بر نمیداشتم. ناخودآگاه یکهو بچه افتاد داخل جوب. پدرش آنقدر بهم ریخته بود که فقط منطقه دورش را میگشت. تنها کاری که کردم رفتم جلوی پل نشستم. دیدم یک چیزی به دستم خورد و کشیدم بالا. دیدم مچ پای بچه است فوری دوتا به کمرش زدم که بالا آورد و الحمدلله نجات پیدا کرد. حالا هنوز دخترش مرا میبیند میگوید:«عمو شما مرا نجات دادید.» واقعا هر زمان دیگه ای بود نمیتوانستم این کار را انجام دهم. لطف خدا بود. حس نجات دادن آدمها خیلی شیرین است. نیمه شعبان یکسال وقتی حادثه اتفاق افتاد شش نفر زیر آوار ماندند. توسل کردم و گفتم آقا کمک کن نیمه شعبانمان تلخ نشود. خدا رو شکر توانستیم هر ۶ نفر را از زیر آوار در بیاوریم. واقعا برای این حس دلم بدجوری تنگ شدهاست.»
ترسیدم برای کمک به معدن گلستان بروم
زلزله بم از حوادثی است که کل کشور را تحت تاثیر قرار داد. حادثهای که بیش از ۲۶ هزار کشته بر جای گذاشت. آقای ملکی از جمله آتشنشانهایی است که در همه این اتفاقات تلخ و بسیاری از حوادث تلخ کشور حضور داشتهاست:« درزلزله بم ماشینهای سنگین را در راه آهن بار زدیم و خودمان داخل ماشین نشستیم و تا بم رفتیم واقعا اذیت شدیم. آنجا هم ۱۶ شبانه روز کار کردیم و حتی یک حمام هم نتوانستیم برویم. حادثه زلزله ورزقان را هم حضور داشتم. خیلی دوست داشتم برای کمک به حادثه معدن گلستان بروم. اما از ترس اینکه برداشت انتخاباتی شود و بخواهند بگویند برای تبلیغات به آنجا رفتهاست؛ متاسفانه نتوانستم بروم.»
در زمان پلاسکو به «آقای تکذیب» معروف شدم
پلاسکو فرو میریزد ودلهای زیادی زیر آوار آهنینش میماند. جلال ملکی سخنگوی این حادثه تلخ است. تمام تلاشش را میکند که غصه در چشمهایش هویدا نباشد. او برخلاف اینکه دوست ندارد برای اینکه حادثه درست مدیریت شود این کار را به عهده میگیرد تا در برابر همه شایعات پلاسکو قاطعانه بایستد:« روزهای تلخی بود. حدود ۲۲۰ ساعت آنجا بودم و در این زمان تنها ۱۵ ساعت خوابیدم. الان نمیتوانم ۴۸ ساعت بیدار باشم اما لطف خدا بود که این توان را به من داد. بعضی آتشنشانها از پایگاههایشان مرخصی میگرفتند تا در پلاسکو کار کنند. شایعات زیادی مطرح کردند که بسیار آزاردهنده بود. اول که گفتند ۲۵ آتشنشان داخل است. اما فهمیدیم که ۱۵ آتشنشان زیر آوار ماندهاند. میگفتند آتشنشانها پیامک دادند که از آن حرفهای عجیب و غریب بود. عدهای میگفتند حادثه تروریستی بود چون زمان ریختن ساختمان طبقه دوم منفجر شدهاست؟ من باید همه این موارد را با دلیلهای قوی و درست تکذیب کنم. به من «آقای تکذیب» گفتند. بله من تکذیب میکردم، دروغ که نمیگفتم. نمیدانید برای هرکدام از شایعات پلاسکو چه پوستی از ما کنده شد. خانواده شهدا می آمدند و التماس میکردند که راستش را بگوییم. از بس بعضی شایعه درست کردهبودند.»
مردم آبادان هم مرا می شناختند
در روزهای پلاسکو به شهرت تلخی میرسد. حالا همه او را میشناسند و به عنوان یک قهرمان از او یاد میکنند. آقای ملکی درباره ابراز احساسات مردم بعد از حادثه پلاسکو میگوید:«مردم بسیار محبت داشتند. روزهای اول که در سطح شهر می آمدم همه عکس میانداختند. حسابی خجالت میکشیدم. حتی فکر میکردم مرا مسخره میکنند. فکر میکردم شاید دوربین مخفی باشد! رفتیم آبادان هوس فلافل آبادانی کرده بودم و بیرون رفتیم. بچهها وقتی رفتند خرید کنند دیدم همه مرا میشناسند. رفتیم مسجد نماز بخوانیم. جای خلوتی بود. تا رفتیم داخل پیرمردی گفت: «برای سلامتی آقا ملکی صلوات» حتی بعد از پلاسکو وقتی به خانه برگشتم دیدم اهالی محل چراغانی کردهاند و پلاکارد زدهاند.»
وقتی خانه برگشتم دخترم راه میرفت
حادثه پلاسکو باهمه تلخیها و داغهای سنگینی که بر دل آتشنشانهای فداکار فعال در صحنه گذاشت صحنههای بسیاری از همدلی را نیز رقم زد که به گقته آقای ملکی هرکسی را یاد اوایل انقلاب میانداخت:« آن شب که اعلام شد تولد دخترم بوده برای من نزدیک به یک وانت عروسک آوردند و حسابی خجالتم دادند. حتی کیک خیلی بزرگی برای دخترم آوردند و با اینکه عزادار بودیم پخش کردند. بسیاری غذا آوردند. یک دیگ بزرگ حلیم آوردند. من که نمیتوانستم بخورم و سر آن حادثه نزدیک به ۸ تا ۹ کیلو کم کردم. ولی محبتهای مردم دلگرمی بزرگی بود.»
آقای ملکی میگوید در کل زمان پلاسکو فقط دو ۲۰ ثانیه با همسرش صحبت کردهاست:« چون از خانواده دور بودم؛ وقتی برگشتم بچه یکسالهام با من غریبی میکرد. آنقدر بگویم که وقتی از خانه بیرون آمدم «ترانه» دخترم چهاردست و پا میرفت و وقتی برگشتم راه میرفت.»
با شورای شهر بیگانه نیستم
جلال ملکی بعد از حادثه پلاسکو با حضور در ستاد انتخابات کشور و ثبت نام برای شرکت در انتخابات شورای شهر دوباره به راس اخبار بازگشت تا این ثبت نام حسابی خبرساز شود. آقای ملکی درباره این ثبت نام میگوید:« من با شورای شهر بیگانه نیستم. من ۴سال است مشاوره اصلی حوزه کمیته ایمنی شورای شهر هستم. چندین ماه قبل موضوعی مطرح شد که چقدر خوب است خود آتشنشانها در شورای شهر نماینده داشته باشند. همیشه برای من آزاردهنده بود چرا ایمنی در شورای شهر باید در حد یک کمیته باشد. برای هرچیزی کمیسیون وجود دارد اما برای جان انسانها فقط کمیته زیر نظر کمیسیون سلامت وجود دارد. پلاسکو عاملی بود که به این قضیه شوک داد و من بعد از این اتفاقات منصرف شدم. چون معتقد بودم اگر ورود کنم همه میخواهند بگویند ملکی از پلاسکو سوءاستفاده کرد. یک روز خانه عمویم مهمان بودم. بیهوا و بیآنکه بداند گفت که نمیخواهی بروی شورای شهر؟ من گفتم نه. دقیقا همان حرفهای مشاوران را به زبان خودش گفت. اینکه تو کار بلدی و همین الان حقوقت را از عوارضی که شهرداری از ما میگیرد میگیری. اگر کاری را که بلدی برای ما انجام ندهی و کمک نکنی. اتفاقی بیفتد من خودم از تو نمیگذرم. میگویم خدایا این بلد بود کارش را انجام دهد از ترس نیامد. آن وقت من از تو طلبکار میشوم و دیگر حق اعتراض نداری. تو بیا اگر رای نیاوردی سرت بالاست.»
مجلهمهر- فاطمه دولتی: صدای محزونش توی گوشم می پیچد که می گوید:" از احساس خوشبختی زیادی که کنارش داشتم می ترسیدم همیشه با خودم می گفتم نکنه اتفاقی برایش بیافتد" چشم هایم را می بندم و زندگی معصومه را تصور می کنم، روزهای را که با یک بسم الله زیر لبی همسرش را بدرقه می کرد و او را به عمق ۱۳۰۰ متری زمین می فرستاد، روزهای را که لحظه ها را می شمرد تا صدای همسرش را از بشنود که می گوید:"از تونل آمدم بیرون معصومه جان"خودم را به جایی همسران کارگران معدن آزادشهر می گذرام، زنانی که با قناعت و مناعت طبع زندگی خود را ساختند و عاشق ماندند، زنانی مانند معصومه جاهدی که هنوز در پس چشمان اشک بارش عشق زبانه می کشد، عشقی ساده و عمیق، عشقی که شاید شبیه قصه ی رمان ها نباشد اما جاودانه است و حالا در روزهای نبود بهرام، انگیزه یست برای زیستن معصومه، برای مادری کردن او و استوار ماندنش. حادثه معدن یورت آزادشهر قربانیان زیادی داشت تا داغ تازهای برایمان باشد. با «معصومه جاهدی» همسر یکی از قربانیان مظلوم این حادثه گفتگو کردیم.
در معدن ارتباطش با کل دنیا قطع میشد
خانم جاهدی می گوید: اردیبهشت بود که پیمان بستیم برای رسیدن به آرزوهایمان، ۲۳اردیبهشت ۹۱، بهرام لیسانس جغرافیا داشت، من هم مربی پرورشی بودم، زندگی مان را ساده و عاشقانه شروع کردیم، آنقدر خوشبخت بودیم که می توانم تا پایان عمرم بنشینم و خاطرات شیرینمان را مرور کنم.یک سال و نیم از زندگیمان گذشته بود که با آمدن امیرعباس دلخوشیمان بیشتر شد، یک پسر ریزجثه و دوست داشتنی که قد می کشید و به بهرام وابسته تر می شد.همسرم بعد از اتمام دانشگاه چون کار نبود به عنوان کارگر در معدن زغال سنگ البرز شرقی مشغول بکار شد،بهرام با وجود سختی کار و حقوق پایینی که نه رضایت بخش بود و نه سر موعد پرداخت می شد راضی بود و قانع، انگیزه اش برای کار کردن بی نظیر بود.سالهای اول ازدواج یک روز در میان شانزده ساعته سرکار می رفت، اما بعد از آن ساعت کارش تغییر کرد، هر روز یک ربع به شش صبح از خانه بیرون می رفت و حوالی ساعت سه ظهر بر می گشت. سختی کار معدن فقط به خاطر مشکلات جسمی و ریوی نیست چون همیشه احتمال خطر و انفجار و خفگی وجود دارد اضطراب و ترس جزء جدایی ناپذیر زندگی کارگران معدن و خانواده هایشان است، مثل من که همیشه تا برگشت بهرام به خانه استرس داشتم، آخر کارگران معدن وقتی وارد تونل می شوند ارتباطشان با دنیا قطع می شود.همسرم در سال ۹۳ به دلیل تعدیل نیرو یک سال بیکار شد و در سال ۹۴ در معدن زمستان یورت به عنوان نقشه بردار قرارداد بست.
حرف هایی که روی دلم ماند
خوشی های زندگی کم نبوده اما مشکلات را نمی شود نادیده گرفت، کم بودن حقوقی که کفاف زندگی را نمی داد، حقوقهای که دیر پرداخت می شد و گاها مجبور می شدند دست دراز کنند پیش این و آن، نگرانی های که تمام شدنی نبود، معصومه خانم اما همه ی مشکلات را پیوند می زند به قناعت و صبوری، چیزهای که این روزها کمتر پیدا می شود، اساس زندگی خانم و آقای هدایتی بر سازش و محبت بوده، از همان روز اول تا همین چند روز پیش.
خانم جاهدی می گوید: دو ماه و نیم پیش خدا ریحانه را به زندگیمان بخشید، از روزهای اول تولد ریحانه به خاطر کولیک نوزادان شبها نمی خوابید و تا صبح گریه می کرد، بهرام آدم بی خیالی نبود، در تمام این پنج سال زندگی در خوشی و ناخوشی سنگ صبورم بود، شبها همپای من بیدار می ماند و ریحانه را آرام می کرد، خستگی از چشم هایش می بارید اما لبخند می زد، شب آخر، شبی که قرار بود فردایش بهرامم را برای همیشه از دست بدهم ریحانه خیلی زود خوابش برد، بهرام هم در کسری از ثانیه خوابید، دلتنگ بودم، در تب و تاب به دنیا آمدن ریحانه و مریضی اش فرصت نکرده بودیم یک دل سیر حرف بزنیم، دلم برای آرامش صدای بهرام تنگ شده بود، می خواستم زل بزنم به چشمانش از این چند وقت بگویم،صدایش زدم و گفتم:"بیدارشو یکم با هم حرف بزنیم خیلی وقته درست حسابی حرف نزدیم" توی خواب و بیداری گفت: "معصومه جان بذار بخوابم، صبح خواب می مونم" من هم اصراری نکردم، صبح هم بخاطر اینکه من بیدار نشوم آرام و بی صدا از خانه رفته بود، رفته بود تا من همیشه حسرت به دل بنمانم، کاش آن شب بیدارش می کردم، کاش یک دل سیر با او حرف می زدم.
برای نجات دیگران از زندگی اش گذشت
آقای هدایتی در هنگام حادثه از تونل خارج شده بود اما حس نوع دوستی و فداکاری او را برای کمک به مصدومان به داخل تونل کشید، خانم جاهدی از آن روز می گوید:چهارشنبه تقریبا ساعت دوازده توی کانال خبری شهرستان دیدم که در معدن زمستان یورت انفجار رخ داده، تمام بدنم می لرزید اما به خودم دلداری می دادم که حتما همسرم از تونل بیرون آمده،اما گوشی بهرام در دسترس نبود، قرار شد برادر شوهرم برود معدن و خبری از همسرم بیاورد،اما زمانی که دیگر ایشان هم جواب تلفن من را نداد یقین کردم برای بهرام اتفاقی افتاده، مثل مرغ سرکنده بودم، خواهر بهرام زنگ زد و گفت کسی بهرام را در بیمارستان دیده، انگار دنیا را به من داده بودند، از خوشحالی گریه می کردم اما وقتی با آن فرد تماس گرفتم گفت:"خبری از بهرام ندارد" دنیا رو سرم خراب شد، نمی توانستم باور کنم که بهرام متین و دلسوزم را دیگر نبینم،خبرهای ضد و نقیض دیوانه ام کرده بود.وقتی ساعت یک شب شماره بهرام را گرفتم، بوق خورد اما کسی جواب نداد، فهمیدم همسرم را از معدن بیرون آورده اند، تا نزدیک صبح شماره اش را گرفتم و گریه کردم اما کسی جواب نمی داد، صبح دیگر مطمئن شدم برای همیشه تنها شده ام.شاید باور نکنید اما بهرام این اواخر خیلی مهربان تر از قبل بود، به دنبال بهانه ای بود که فامیل را دور هم جمع کند، از احساس خوشبختی زیادی که کنارش داشتم می ترسیدم همیشه با خودم می گفتم"نکنه اتفاقی براش بیفته"
مطالبات ۸ ماهه پرداخت شد
همه چیز آنقدر سریع و غیرمنظره اتفاق افتاد که باورش سخت بود، خانواده ی آقای هدایتی با اینکه سعی می کنند صبور باشند اما هنوز نبودن بهرام را نپذیرفته اند، خواهر ها و برادر هایی که همیشه حس می کردند تکیه گاهی به نام بهرام هست حالا تنها شده اند، مثل معصومه خانم و امیرعباس و ریحانه، همشهری ها اما برای کم شدن غم خانواده هدایتی کم نگذاشتند، حتی مردم از شهرهای دیگر برای دلداری و شریک شدن با آنها به خانه شان می آمدند، همپایشان اشک می ریختند و تنهایشان نمی گذاشتند.اما گله ها کم نیست، معصومه خانم می گوید: قبل از این حاثه هر بار که همسرم و همکارانش به خاطر حقوق های پرداخت نشده اعتراض می کردند کسی به انها توجه نمی کرد، اما درست بعد از این اتفاق مطالبات ۸ ماهی که پرداخت نشده بود به حسابمان واریز شد، وقتی همسرانمان را از دست داده بودیم پول چه دردی را دوا می کرد؟ از طرفی روزهای مراسم و تشیع همزمان بود با انتخابات، بعضی کاندیدهای شهر به جای همدردی با ما، جای اینکه مرهم باشند در مراسم از شلوغی ها برای تبلیغ خود استفاده می کردند و تحمل این برای ما خیلی سخت بود."
باور دارم امتحانی از طرف خداست
حالا این روزها معصومه خانم سالگرد ازدواجشان را بدون بهرام می گذراند و امیرعباس بی قرار تر از همیشه است، خانه که از رفت و آمد فامیل ها خالی می شود دلتنگی های امیرعباس اوج می گیرد، به آسمان اشاره می کند و می پرسد:بابا اونجاست؟ مادر سر تکان می دهد و اکیر عباس می گوید: کاش در رو قفل می کردیم تا بابا نره، بابا الان داره گریه می کنه چون اونجا تنهاست و پسر نداره"بعد هم قاب عکس بابا را بغل می گیرد و بغض می کند و می خوابد، معصومه خانم می ماند و سکوت خانه، خیره می شود به ریحانه ای که وقتی بزرگ شود هیچ خاطره ای از بابایش ندارد و به فردا فکر می کند، به آرزوهای مشترکی که برای زندگی و آینده بچه هایشان داشتند، صبوری های بهرام رابه یاد می آورد سعی می کند مثل او باشد، دلتنگی ها و بغض ها و گله های روزهای بعد از فوت بهرام را ورق می زند، به زن دایی اش فکر می کند که همسر و دو پسرش را در همین حادثه از دست داده، به زن یکی از همکاران بهرام فکر می کند که دو دختر دارد و چندماهه باردار است، به همشهری های فکر می کند که دورشان را خالی نکردند، معصومه خانم این روزها در تنهایی و سکوت شب خیره می شود به قاب عکس مردِ خانه اش، تصمیم می گیرد بچه هایش را بدون هیچ کمبودی بزرگ کند، نمی خواهد کسی به فرزندانش ترحم کند چون آنها تا همیشه پدر دارند، او می خواهد امیرعباس را مرد و ریحانه را شیرزن بار بیاورد که تا همیشه نام بهرام هدایتی را زنده نگهدارند، او یک مهربانو ایرانیست و با تمام وجود باور دارد " ما اصاب من مصیبه الا باذن الله..."
مجله مهر: سوم خرداد ماه سال ۶۱، در تاریخ ما اتفاقی افتاد که در سالهای بعد به همه سوم خردادهای تقوییمان شخصیت داد؛ به اندازه ای که همه ما صدای پای آمدن سومین ماه بهار را با آهنگ«ممد نبودی ببینی...» می شنویم. آهنگی که گوش دادنش ایرانی های زیادی را پرت می کند به سی واندی سال قبل، به صدای محمود کریمی علویجه وقتی که برای مردم ایران این خبر را می خواند:«شنوندگان عزیز توجه فرمایید! خرمشهر، شهر خون آزاد شد.» و به دنبالش آدم های زیادی برای جشن و پایکوبی باز پس گرفتن این شهر به کوچه ها و خیابان ها ریختند و شادی هایشان را تقسیم کردند. انقدر که حالا وقتی از قدیمی ها درباره آن روز می پرسی برایت از پس گرفتن شهری حرف می زنند که به قول خودشان پاره تن ایران بود. شهری که سقوطش۳۰ روز به طول انجامید و آزاد کردنش سه سال. اشغال و فتح خرمشهر در طول همه این سال ها رخدادی بوده که هنرمندان زیادی برای نگهداشتن یاد و بازآفرینی اش دست به تولید آثار مختلف زده اند. مطلب زیر اشاره ای است به همه این آثار که تلاششان ثبت و روایت این اتفاق تاریخی برای آدم هایی است که زیستن در آن سالها را یا تجربه نکردند و یا در آستانه فراموشی آن هستند.
کتاب هایی که برای خرمشهر نوشته شدند
جای امن گلوله ها
کتابی است که سال ۹۲ در انتشارات سوره مهر به چاپ رسید. این کتاب به روایت اتفاقات روزهای ابتدایی جنگ تحمیلی و اشغال خرمشهر توسط نیروهای بعثی می پردازد. جای امن گلوله ها ماجرای اشغال خرمشهر را از زبان«عبدالرضا آلبوغبیش» روایت می کند. داستان این اثر با توصیف صحنه به شهادت رسیدن شیخ محمد حسن شریف قنوتی آغاز می شود.
دا
بدون شک برای کسانی که مشتاق خواندن کتاب هایی روایی در زمینه دفاع مقدس هستند کتاب دا شناخته شده ترین اثر است که از زبان سیده زهرا حسینی دختر ۱۷ ساله ای، به روایت ماجرای اشغال خرمشهر و روزهای آغازین دفاع مقدس می پردازد. دا تا چندین سال جز پرفروش ترین های سال بود و تا الان به ۱۵۳نوبت چاپ رسیده است.
یکشنبه آخر
معصومه رامهرمزی ایده اولیه کتاب را از دفتر خاطراتش که به زمان جنگ مربوط می شده گرفته است. یکشنبه آخر جزو اولین کتاب هایی است که به نقش حضور زنان در ماجرای محاصره خرمشهر می پردازد. داستان این کتاب به خاطرات دختر ۱۴ ساله ای می پردازد که به عنوان امدادگر به بازگویی بخشی از ماجراهای جنگ ایران و عراق پرداخته.
پوتینهای مریم
این اثر سه سال پیش از انتشار کتاب پرفروش دا به چاپ رسید. مریم امجدی هم پا به پای راوی دا در رورهای ابتدایی جنگ به امداد مجروحان پرداخت برای همین هم از مجموع خاطراتش نهایتا به نگارش کتابی رسید به نام«پوتین های مریم» کتابی که برایتان از دختر جوانی می گوید که برای جنگ مقابل دشمن پوتین به پایش می کند، سلاح به دست می گیرد وپا به پای مردها برای حفظ شهر با دشمن می جنگد.
کوچه نقاشها
نویسنده این کتاب متولد کوچه نقاش ها جایی حدودا در خیابان خراسان تهران است و به خاطر علاقه اش به این محل اسم کتابش را به نام آن گذاشته است. ابوالفضل کاظمی در این کتاب به روایت خاطراتش در چندین عملیات می پردازد که یکی از آنها مربوط می شود به عملیات بیت المقدس و آزاد سازی خرمشهر از زبان او.
فیلم هایی که برای خرمشهر ساخته شدند
بلمی به سوی ساحل
نام رسول ملاقلی پور برای همه ما با اسم جنگ تحمیلی و دفاع مقدس گره خورده است. ملاقلی پور اولین فیلمسازی بود که به خرمشهر رفت. بلمی به سوی ساحل را می توان اولین فیلم تاریخ سینمای ایران دانست که درباره خرمشهر ساخته شده است. نکته جالب اینجاست که این فیلم بلافاصله بعد از آزادسازی خرمشهر و در همان دوره دفاع مقدس ساخته شد.
روز سوم
یکی از بهترین آثار ساخته شده در ۱۰ سال گذشته است که به روایت اشغال خرمشهر پرداخته است واحتمالا بیشتر نسل جوان این اثر برایشان آشناتر از دیگر آثار سینمایی در این حوزه باشد. فیلمی به کارگردانی محمد حسین لطیفی که قصه آن الهام گرفته از یک داستان واقعی است که روایت متفاوت تری از ماجرای خرمشهر دارد؛ داستان خواهری که در زمان اشغال شهر در خانه خودش اسیر می شود و برادر و همرزمان او باید برای نجات او دست به کار شوند.
سفر سرخ
فیلمی که هرگز اکران نشد. سفر سرخ ساخته حمید فرخ نژاد است فیلمساز و کارگردانی که خودش اهل جنوب است و به نسبت شاید درک بهتر و درست تری از دیگران نسبت به جنگ تحمیلی در مناطق جنوبی کشورمان داشته باشد. نخستین فیلم فرخ نژاد درباره روز سقوط خرمشهر است که تعدادی از نیروهای مردمی به همراه دو مجروح و دو پرستار وگروهی از مردم به قصد خروج از شهر به پلی میرسند که به دست نیروهای ارتش عراق افتاده است. گروه تصمیم میگیرد برای نجات غیرنظامیان، جدا از آنها مسیر را طی کند که در گذر از مسیرهای مختلف با ماجراهایی از جنگ درگیر میشوند. سفر سرخ در سال ۱۳۷۹ ساخته شد و بعد از ۱۴ سال توقیف موفق به دریافت سیمرغ شد ولی به اکران عمومی در سینماها در نیامد.
خاک سرخ
این یکی، یک سریال ۱۷ قسمتی است به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا که در سال ۸۱ از شبکه اول سیما به پخش رسید و بعد از آن بارها و بارها تکرار آن از سایر شبکه ها به نمایش درآمد. خاک سرخ در روزهای اشغال خرمشهر به روایت دختری می پردازد که به دنبال خانواده گمشده خود به این شهر آمده است. سریالی با بازی پرویز پرستویی، لاله اسکندری، مهتاب کرامتی و بهناز جعفری.
کیمیا
احمد رضا درویش در دومین فیلم سینمایی خودش به سراغ خرمشهر رفت و«کیمیا» را ساخت. فیلمی که در حال حاضر یکی از آثار تحسین برانگیز در حوزه دفاع مقدس شناخته می شود. کیمیا در سال ۷۳ با بازی بازیگرانی مثل خسرو شکیبایی، بیتا فرهی و رضا کیانیان ساخته شد. در این فیلم همسر رضا باردار است و در بحبوحه حمله دشمن، خود به اسارت قوای دشمن در میآید. همسر رضا حین عمل جراحی میمیرد و جراح، فرزند رضا را نجات میدهد. پس از گذشت نه سال، وقتی رضا از اسارت آزاد میشود در جستجوی زن و فرزندش به راه می افتد و...
موسیقی هایی که به یاد خرمشهر ماندگار شدند
ممد نبودی ببینی
آزاد سازی خرمشهر برای همه ما یعنی شنیدن و زمزمه قطعه «ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته» اثری که در وصف محمد جهان آرا فرمانده سپاه خرمشهر، توسط حسین فخری همرزم این شهید خوانده شد و بعدها همگی ما آن را با صدای غلام کویتی پور در خاطراتمان نگه داشتیم. اما جالب است بدانید که شعر این اثر را نیز جواد عزیزی گفته که نوای آن به یک نوحه بوشهری بر می گردد، نوایی که در سالهای دور توسط «جهانبخش کردی زاده» خوانده شده بود.
سمفونی حماسه خرمشهر
مجید انتظامی یکی از آهنگسازان برجسته کشورمان است که همگی در زندگی مان برای یک بار هم که شده گوش هایمان را به شنیدن آثارش مهمان کرده ایم. در کارنامه کاری مجید انتظامی می توان کارهای ماندگاری را پیدا کرد که میراث شنیداری ما از دفاع مقدس محسوب می شود. یکی از این آثار ماندگار قطعه«حماسه خرمشهر» است تا جایی که او درباره این کار این طور می گوید:« خرمشهر را من قبل از آزادسازی این شهر نوشتم و در واقع من خرمشهر را در موسیقی قبل از آزادسازیاش، آزاد کردم؛ «خرمشهر» را زمانی نوشتم که هنوز این شهر آزاد نشده بود.»
نخلهای بی سر
محسن چاوشی اصالتی کردتبار دارد ولی متولد خرمشهر است که بعد از اشغال خرمشهر مثل همه خانواده های جنگ زده به شهرهای دیگر مهاجرت کرده است تا جایی که هرزگاهی میتوانید زخم جنگ را در آثار این خواننده پرطرفدار پیدا کنید، از قطعه«پرچم سفید» گرفته تا «نخل های بی سر» که مشخصا چاوشی آن را برای زادگاهش، خرمشهر خوانده است.
خرمشهر
«بازی عوض شده» نام آلبومی بود که علیرضا عصار آن را در سال ۱۳۹۰ روانه بازار کرد. آلبومی که سراسر آهنگ های آن به جنگ تحمیلی و دفاع مقدس مربوط می شد. یکی از قطعات مشهور این آلبوم قطعه«خرمشهر» است که با موضوع آزاد سازی خرمشهر و ترانهسرایی دکتر شجاعپور و آهنگسازی و تنظیم فواد حجازی تهیه شده است.
سوم خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر در سال ۱۳۶۱ است. به همین مناسبت مروری داریم بر تلاشهای رزمندگان که منجر به آزادسازی خرمشهر شد.
اهواز - ایرنا - تیم استقلال خوزستان در مرحله یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان آسیا مقابل الهلال عربستان تن به شکست داد تا راه صعود آینده تیم به مرحله بعد سخت تر شود.
به گزارش ایرنا دیدار بین دو تیم استقلال خوزستان و الهلال عربستان در مرحله یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان آسیا به میزبانی استقلالی ها در ورزشگاه شهر مسقط عمان برگزار شد که با برتری 2 بر یک عربستانی ها به پایان رسید.
حسن بیت سعید مهاجم تیم استقلال خوزستان در گفتوگو با خبرنگار ایرنا اظهار کرد:تساوی عادلانه ترین نتیجه بازی بود ولی شرمنده هواداران شده و نتوانستیم امتیاز کسب کنیم.
مهاجم شماره 7 تیم استقلال خوزستان عنوان کرد: اگر قدری در زدن ضربات آخر دقت داشتیم می توانستیم از این بازی، امتیاز کسب کنیم.
وی با بیان اینکه در بازی امروز شروع خوبی داشتیم و به گل رسیدیم اما در ادامه نتوانستیم از تک گل خود محافظت کنیم افزود:نیمه دوم بازی، حریف از موقعیت های خود بهتر استفاده کرد و در ادامه به کار دفاعی پرداخت.
بیت سعید تصریح کرد: پس از این که گل دوم را دریافت کردیم به بازی انتحاری رو آوردیم اما هر چه زدیم به در بسته خورد، هر چند نباید از این موضوع غافل شد که حریف ما تیم بسیار قدری بود و از تجربه بسیار بالایی برخوردار بود.
در ادامه مهدی زبیدی دیگر مهاجم استقلالی ها گفت:به خوبی می دانستیم که در مقابل حریف آسانی بازی نداریم لذا تمام تلاش خود را کردیم تا حداقل امتیاز را کسب کنیم.
وی عنوان کرد: در نیمه دوم بازی قدری تمرکز خود را از دست دادیم و در عرض 6 دقیقه دو گل دریافت کردیم و در ادامه موقعیت های خوبی را بدست آوردیم اما از روی بدشانسی توپ های ما تبدیل به گل نشد.
مهاجم سوسنگردی تیم استقلال خوزستان افزود: به عشق هواداران بازی می کنیم اما در بازی امروز شرمنده آنها شدیم ولی تلاش می کنیم در بازی برگشت با تمام وجود ظاهر شویم و با دست پر به اهواز برگردیم.
****
مهدی مومنی دیگر بازیکن تیم استقلال خوزستان پس از شکست تیمش گفت: هر دو.تیم بازی جذابی در زمین ارائه دادند ولی ناراحتم که نتوانستیم حداقل امتیاز را کسب کنیم. در بازی برگشت کار ما بسیار سخت است اما امیدواریم و هنوز فرصت صعود به مرحله بعد را داریم.
وی با بیان اینکه پیش از این که به مسقط سفر کنیم به دلیل مشکلاتی نتوانستیم تمرین لازم را داشته باشیم و قطعا این موضوع در روند بازی ما اثرگذار بود افزود:چیزی را از دست نداده ایم و قول می دهیم در بازی برگشت جبران کنیم.
وی در پایان سخانش گفت:هواداران مطمئن باشند که هر چه داشتیم در بازی امروز گذاشتیم، ولی در هر صورت نمی توان تیم الهلال را نادیده گرفت، آنها قهرمان عربستان هستند و سال های بسیاری در لیگ قهرمانان آسیا بازی کرده اند که این موضوع به آن ها کمک می کند.
دیدار بین دو تیم استقلال خوزستان و الهلال عربستان در مرحله یک هشتم نهایی لیگ قهرمانان آسیا با نتیجه 2 بر یک به سود تیم الهلال عربستان به پایان رسید.
6125 خبرنگار:پارسا شاکری یوسفی ** انتشار:سیدبهادر حسینی
اهواز - ایرنا - انتخابات ریاست جمهوری سرانجام تکلیف اش در ظهر روز شنبه سی ام اردیبهشت ماه امسال روشن شد و حسن روحانی در راس این مسند قرار گرفت، در این میان انواع برخورد مدیران استان خوزستان با این مقوله در نوع خود جالب توجه بوده و هست.
یقینا شرایط هر یک از کاندیداها در طول دوره رقابت انتخاباتی همچنان که در میان بخشی از مردم رای را بصورت شناور از این سو به آن سو در فراز و فرود قرار می داد نوع رفتار پاره ای از مدیران را خواسته یا ناخواسته تحت تاثیر قرار می داد.
بخشی از مدیران با بیرق اصلاحات و یا اعتدال ابائی نداشتند که دیگران آراء شان را بدانند و اگر کسی از آنها در این مورد سوال می نمود رای خویش را بصورت عریان به زبان می آوردند.
پاره ای دیگر ته دلشان نیز چنین بودند اما با برداشتی محافظه کارانه تر تلاش داشتند از زیر بار مسئولیت ابراز حتی رای خویش گریخته تا مبادا در شرایط پیروزی ابراهیم رئیسی مورد اتهام طرفداری از روحانی قرار گیرند.این دسته در این ایام بشدت خود را درگیر کار و بار و ماموریت و جلسات سنگین و بعضا مرخصی استعلاجی برای بیماری خود و یا بستگان نشان می دادند.
طوری که هرگاه چهره شان را می نگریستی در می یافتی از فرط خستگی یارای حضور در ستادی را ندارند.کار وقتی بیخ پیدا می کند که وی تلاش می نماید احساسات و هیجانات فرزند جوان خویش را کنترل کند که برحسب اتفاق عکس روحانی را شب قبل پشت شیشه ماشین چسبانده و حالا نکند گوشه ای از پوستر بنفش این نامزد پشت شیشه باقی مانده و آقای مدیر موقع آمدن سرکار متوجه این خبط نشده باشد.
بخش دیگری از مدیران کسانی هستند که در زمان احمدی نژاد مدیر بوده اندو با جلوس حسن روحانی با هر رمز و اسطرلابی ثابت کردند که مبرا از افکار احمدی نژاد هستند و در آن دوره بیشتر نگاهشان در قامت یک تکنوکرات بوده و هیچگاه تعلقات سیاسی نداشته اند.
حالا هم با وساطت یکی از اصلاح طلبان و یا اعتدالیون آب باریکه ای برای خود دست و پاساخته اند.آنها در طول عمر دولت یازدهم در برخی از جلسات هم نشان داده اند که آتش شان از بسیاری از اصلاح طلبان تندتر بوده اما مجالی برای ابراز نداشته اند.
حتی کم کم شهامت را بیشتر یافته و در برخی مواقع هم اظهار نظر نموده اند که اگر ردی از اصلاحات باقی مانده به تلاشهای زیرآبی آنها مربوط بوده (و علیرغم حاکمیت اندیشه احمدی نژاد )است.
این دسته در ایام رقابتهای انتخاباتی و در شرایطی که با تحلیل یکی برنده می شد روحانی و با تحلیل دیگری رئیسی فاتح بود،آنها معادلات را نمی توانستند بدون چراغ دستی حل کنند از این جهت در ظاهر خود را اصلاح طلب دیده اما گاها با واسطه دوستان قدیمی عرض ادبی هم به ساحت نامزد اصول گرایان می نموده اند بخصوص در ایام مناظره ها حسابی دست و دلشان لرزان شده بود و گاها در پایان این جدال های کلامی روحیه شان را خراب می یافتی و بلاتکلیفی از سرو رویشان می بارید.
در این روزها گاها ته ریشی نهاده و بسیار حواسشان جمع بود که به رنگ بنفش حتی زل نزنند و یا در اطرافشان خواسته یا ناخواسته چنین رنگی در میان جلد کتابهای کتابخانه دفتر و یا حتی بسته بندی کالائی یافت نشود.به اعضای دفتر کارشان بشدت تاکید می کردند که حرف سیاسی موقوف و سرشان توی کارشان باشد که مبادا مُر قانون محفوظ نمانده باشد.
…..و ظهر شنبه که نتایج انتخابات معلوم شد بنای تفسیر نتایج و تاثیر بین المللی پیروزی دکتر حسن روحانی با صدای بلند از زبان مدیران فوق الاشاره به کرات از دفترشان به گوش می رسد. سراسیمه وسط تایم اداری خود را به ستادهای جورواجور حسن روحانی رسانده در حالیکه خود را به شدت شاد و شنگول نشان می دهد جعبه شیرینی را میان اعضای ستاد تقسیم می کند .
حالا هم که وقت از نیمه شب گذشته خیابانهای کیانپارس و امانیه را با صدای بوق ماشین شاسی بلند در نوردیده در حالیکه پوسترهای بنفش حسن روحانی را با چسب پهن روی کاپوت ماشین چسبانده سر از پا نمی شناسد…… فردا صبح هم قرار است ماشین را با همین وضع دم در اداره پارک کند.
مدیر مسئول نشریه اقتصاد بومی
3004/6064
دریافت کننده: خاطره غفاری
آبادان - ایرنا - پیکر 135 شهید تازه تفحص شده دوران دفاع مقدس، لحظاتی قبل از آبراه اروندرود واقع در یادمان شهدای والفجر 8 در شهر مرزی اروندکنار وارد خاک وطن شدند.
به گزارش ایرنا فرمانده کمیته جست و جوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران روز پنجشنبه در حاشیه استقبال از پیکرهای شهیدان والامقام، گفت:18 نفر از این شهدا از شهدای غواص عملیات کربلای 4 هستند که در جزیره ام الرصاص با دست های بسته تفحص شده اند.
سردار سیدمحمد باقرزاده اضافه کرد:پیکرهای پاک شهدای تازه تفحص شده طی یکماه گذشته در مناطق عملیاتی استان های بصره، الاماره و حوالی شهر کوت عراق و عملیات های ' محرم، خیبر، بدر، کربلای 4 و تک های دشمن در این مناطق ' از سوی جمعی از اعضای کمیته جست و جو تفحص شده اند.
وی گفت:از ابتدای سال جدید تاکنون در سه محور جنوب عراق، غرب کشور و کردستان عراق، 173 شهید تفحص شده اند.
فرمانده کمیته جست و جوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران ادامه داد:پیکر پاک این شهدا، پس از استقبال در محل یادمان یادمان شهدای والفجر 8 به شهر اروندکنار در شهرستان آبادان منتقل شده و نخستین شب وداع با این شهدا در شهر مرزی اروندکنار به نمایندگی از ملت شریف ایران برگزار می شود.
شهر مرزی اروندکنار با جمعیت 10 هزار نفر در فاصله ۵۲ کیلومتری جنوب آبادان و حدود ۳۰۰ متری خاک کشور عراق قرار دارد.
3015/6125 خبرنگار:عدنان جواهری *** انتشار دهنده: سیدبهادر حسینی
مسکو - ایرنا - وزارت خارجه روسیه اطلاعات مربوط به اقدام مستقیم گروهی از نظامیان آمریکایی در افغانستان برای فروش جنگ افزار به تروریست های داعشی را فاش کرد و هر دو گروه نیز دستگیر شده اند.
به گزارش ایرنا، وزارت خارجه روسیه با صدور بیانیه ای ضمن اعلام این اطلاعات افزوده است که کشورهای غربی به رهبری آمریکا برای سرپوش گذاشتن بر اشتباهات خود در افغانستان، مسکو را متهم به حمایت های مالی و تسلیحاتی از طالبان می کنند.
وزارت امور خارجه روسیه با صدور بیانیه ای که روز چهارشنبه در پایگاه اینترنتی این وزارتخانه منتشر شده، افزوده است: با وجود اینکه دولت افغانستان اطمینان داده از متهم کردن مسکو به حمایت از طالبان توسط مقام های محلی افغان جلوگیری می کند، اما برخی مقام های پارلمانی این کشور و سران نهادهای امنیتی ولایت ها همچنان چنین ادعاهای بی اساسی را مطرح می کنند.
در بیانیه وزارت خارجه روسیه به عنوان نمونه ای از طرح اتهام ها علیه مسکو از سوی مقام های محلی افغان به اظهارات عبدالرزاق فرمانده پلیس ولایت قندهار اشاره شده که ادعا کرده است روسیه همراه برخی کشورها از طالبان حمایت های تسلیحاتی و مالی می کند.
بیانیه می افزاید: شبکه تلویزیونی آمریکایی فاکس نیوز هم به تازگی برای گمراه کردن افکار عمومی به نقل از منابع افغان مدعی شده که دو فروند بالگرد ناشناس فرود آمده در یک منطقه مرزی افغانستان و تاجیکستان حامل مستشاران نظامی روس و مقادیری سلاح و کمک های مالی بوده است.
وزارت خارجه روسیه در ادامه تاکید کرده است: وضعیت کاملا برعکس است و بر اساس اطلاعات موجود، سه نظامی آمریکایی در حالیکه مقادیری تسلیحات داشتند در منطقه کوهستانات ولایت سرپل دستگیر شدند و در همین منطقه نیز چند تروریست داعشی با مقادیری پول بازداشت شدند که می خواستند این جنگ افزارها را از سربازان آمریکایی خریداری کنند.
در بیانیه آمده است: یک مورد عجیب هم آزادی پسر سرکرده گروه تروریستی موسوم به جنبش اسلامی ازبکستان از زندان آمریکایی بگرام بود که پس از آزادی به شمال افغانستان رفت و فرماندهی گروهی از تروریست های داعشی را برعهده گرفت.
وزارت خارجه روسیه در پایان بیانیه نوشته است که از این موارد و حمایت های غرب و آمریکا از تروریست ها و افراط گرایان در افغانستان زیاد است و کشورهای غربی برای سرپوش گذاشتن بر اشتباهات مکرر خود در 15 سال اخیر در این کشور، روسیه را متهم می کنند.
اروپام*391 انتشار دهنده: هادی مولوی نیا
محمد حسن کجباف چهارشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا اظهار کرد: مشتریان موسسه توسعه در شوشتر به دلیل اینکه حساب های آن ها مسدود شده بود،امروز در مقابل این موسسه تجمع کردند.
وی با بیان اینکه فعالیت سیستم های این موسسه در روز چهارشنبه متوقف شد گفت:بانک مرکزی به دلیل محافظت از حساب مردم و جلوگیری از اختلاس احتمالی حساب مشریان این موسسه را مسدود کرد.
معاون فرماندار شوشتر افزود: با رایزنی که توسط استاندار خوزستان با بانک مرکزی انجام گرفت روز شنبه ششم خرداد حساب مشریان مجدد باز می شود.
به گزارش خبرنگار ایرنا مشتریان این موسسه در شهرهای گتوند، شوشتر، اندیمشک و شوش به نشانه اعتراض به دلیل مسدود شدن حساب های خود مقابل شعب این موسسه تجمع کردند.
7158 /6037
خبرنگار: زینب فرحانی ** انتشار دهنده: عبدالحمید راجی
به گزارش روز پنجشنبه ایرنا به نقل از روابط عمومی فرمانداری شهرستان اهواز نبی الله خون میرزائی گفت: با توجه به اینکه هیات نظارت درحال تطبیق و انجام بررسی های لازم است، علیرغم اعلام قبلی، نتایج امروز پنجشنبه چهارم خرداد ماه منتشر می شود.
وی افزود:پس از تایید آمار بوسیله هیات نظارت نتایج امروز پنجشنبه اعلام همگانی خواهد شد و پس از آن،اعتراضات داوطلبین دریافت و بررسی خواهد شد.
وی با بیان اینکه حق اعتراض همچنان محفوظ است افزود: داوطلبان انتخابات شورا پس از اعلام نتایج به مدت 2 روز مهلت دارند که اعتراضات خود را به آرا انتخابات به هیات نظارت شهرستان تسلیم کنند.
خون میرزائی با بیان اینکه کار بازشماری و تطبیق با دقت تمام ادامه داردافزود:درحال حاضر در یک سایت مجموعه دستگاه ها با حضور هیات های اجرایی،نظارت،بازرسی و هیات عالی نظارت انتخابات شوراها،زیر نظر دوربین های مدار بسته در حال بازشماری وتطبیق هستند و قطعا آراء قطعی وصحیح به اطلاع مردم و داوطلبان خواهد رسید.
سرپرست فرمانداری شهرستان اهواز در پایان افزود:لازم می دانم ضمن تقدیر از همه دست اندرکاران و پشتیبانان اجرای انتخابات؛ به صورت ویژه از مردم شریف و داوطلبین ارجمند و گرانمایه ی اهوازی که اعتمادشان به هیئت های اجرایی، نظارت و بازرسی انتخابات را تداوم و افزایش دادند و اجازه دادند در فضایی مناسب، ارزیابی و بررسی دقیق تری روی صندوق ها بعمل آوریم قدردانی می کنم.
6064
دریافت کننده و انتشار دهنده: محسن بهاروند
سرپرست هیات شطرنج استان خوزستان در حاشیه برگزاری این مسابقه در تالار جام جم دزفول به خبرنگار ایرنا گفت: این نخستین بار است که احسان قائم مقامی در استان خوزستان مسابقات سیمولتانه شطرنج برگزار می کند.
عبدالامیر خطیب زاده افزود:در این مسابقه که مورد استقبال شطرنج بازان خوزستانی و لرستانی قرار گرفته 82 شطرنج باز در سنین مختلف به طور همزمان با قهرمان شطرنج ایران مسابقه می دهند.
وی افزود: برگزاری این مسابقه در استان خوزستان در ارتقای کیفی این رشته ورزشی و گسترش آن بین اقشار مختلف مردم تاثیر گذار است.
خطیب زاده گفت:مسابقه احسان قائم مقامی با 82 شطرنج باز از صبح روز پنجشنبه به مناسبت چهارم خرداد روز دزفول آغاز شده و تا عصر امروز ادامه دارد.
وی اظهار کرد:در این رقابت فشرده و همزمان 25 شطرنج باز خانم ، 37 شطرنج باز آقا و 20کودک از جمله چند روشندل به طور همزمان با قهرمان شطرنج ایران و رکوردار گینس مسابقه می دهند.
سرپرست هیات شطرنج استان خوزستان گفت:افرادی که بتوانند در رقابت با احسان قائم مقامی به تساوی برسند با هدایایی تجلیل می شوند.
احسان قائم مقامی نخستین استاد بزرگ شطرنج ایران می باشد که تاکنون همزمان با 604 نفر مسابقه شطرنج برگزار کرده و نام وی در کتاب رکوردهای گینس نیز ثبت شده است .
به مناسبت چهارم خرداد روز دزفول اجرای بیش از 100 برنامه و همایش فرهنگی ، هنری و ورزشی در دزفول ، اهواز ، مشهد ، قم و تهران آغاز شده است.
به گزارش ایرنا سینما مهر آبادان روز پنجشنبه با انتشار اطلاعیه ای در کانال تلگرامی خود آورده است:بنا به دلایل خاص، کنسرت موسیقی امید حاجیلی لغو شده است، لذا اکران فیلم های امروز سینما مهر بر اساس برنامه اعلام شده انجام می شود.
رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی آبادان نیز پنجشنبه به ایرنا گفت: مجوزهای لازم برای اجرای کنسرت امید حاجیلی از سوی این اداره صادر شده بود.
فرهاد پورغراوی علوانی افزود:هماهنگی لازم با نیروی انتظامی در خصوص برگزاری این کنسرت در تالار مهر آبادان انجام شد و از نظر این اداره مشکلی برای اجرای این کنسرت وجود ندارد.
به گزارش ایرنا، قرار بود امید حاجیلی چهارم خردادماه در سینما مهر آبادان به اجرای برنامه بپردازد.
همچنین قرار است کیوان ساکت آهنگساز، نوازنده تار و سه تار، نویسنده و مدرس دانشگاه به مناسبت سوم خرداد - سالروز حماسه آزادسازی خرمشهر - روز جمعه پنجم خردادماه در تالار مهر آبادان به اجرای کنسرت بپردازد.
هنوز خبری در خصوص لغو این برنامه اعلام نشده است.
امید حاجیلی استاد پیشین دانشکده موسیقی صداوسیما و استاد حال حاضر دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد است.
نوازندهٔ حرفهای ساز ترومپت که در بسیاری از آلبومهای موسیقی حضور داشته است، سابقه 10 سال نوازندگی در ارکستر سمفونیک تهران ،ارکستر فیلارمونیک تهران، ارکستر سمفونیکِ صدا و سیما و بسیاری از ارکسترهای کلاسیک که تا به امروز وجود داشتهاند. حاجیلی آهنگاز و تنظیم کنندهٔ چندین ترک در آلبومهای مختلف و همکاری با خوانندگانی همچون' علیرضا عصار، سیروان خسروی، محسن چاوشی (قطعه مردم آزار)، علی لهراسبی، خشایار اعتمادی، حامی، نیما مسیحا، امیرانوش، شاهکار بینش پژوه، محمد زارع، جمشید عزیزخانی'داشته است.
وی همچنین رهبر ارکسترِ چند گروهِ پاپ از جمله ناصر عبداللهی و رضا صادقی نیز بوده است و یکی از اعضای اصلی گروه دارکوب است.
3015/6125 خبرنگار:عدنان جواهری ** انتشار:سیدبهادر حسینی
آبادان - ایرنا - به مناسبت سالروز گرامیداشت حماسه سوم خرداد سالروز آزادی خرمشهر، فاز نخست طرح کشوری واگذاری فیبر نوری منازل (FTTH) در منطقه آزاد اروند رونمایی شد.
به گزارش ایرنا محمود واعظی روز پنجشنبه در آیین تحویل نخستین لینک فیبر نوری خانگی (FTTH) در منزل خانواده معظم شهید حیاتیان در آبادان در جمع خبرنگاران اظهار کرد: در این سفر، سه افتتاح بزرگ داریم که بخشی از آنها به شهرهای آبادان و خرمشهر اختصاص دارد.
وی افزود: برای افتتاح این پروژه ها شرکت مخابرات ایران، اپراتورها، شرکت ارتباطات زیرساخت و سازمان منطقه آزاد اروند سرمایه گذاری قابل قبولی داشتند و بیش از دو هزار میلیارد ریال اعتبار برای افتتاح این پروژه ها هزینه شده است.
واعظی با بیان اینکه در اهواز نیز NIX شهر را افتتاح می کنیم، گفت: در شرکت مخابرات ایران تصمیم گرفته شد تا فیبر نوری را به محل های اقتصادی، بخش های کار و همچنین بخش خانگی ببریم که اولین استان برای پایلوت خوزستان، اولین شهر آبادان و اولین خانه نیز خانه شهید است و مقرر شده تا این فیبر نوری خانگی را به یک میلیون مکان ببریم و با این کار تحول خوبی را در منطقه آزاد اروند و شهر آبادان ایجاد کنیم.
وزیر ارتباطات و فناوری ارتباطات در بخش دیگری از سخنانش گفت:اجرای پایلوت طرح فیبر نوری خانگی از استان خوزستان شروع شده و مقرر شده تا بودجه اضافه نیز برای آن اختصاص داده شود.
وی با اشاره به اینکه با افتتاح این پروژه ها، گام محکمی برای جلب رضایتمندی مردم برداریم، بیان کرد: دولت دغدغه خوزستان را دارد و واقعا هر بار که ریزگردها در این استان مردم را دچار مشکل می کند ما نیز غصه می خوریم.
واعظی عنوان کرد: برای حل مشکل گرد و غبار آنچه که مربوط به سرزمین ایران است را در فاصله کوتاه با سرمایه گذاری اقدامات لازم را انجام می دهیم و بخش خاصی از این مشکل نیز در حوزه کشور عراق هست که مذاکرات را برای این بخش شروع کرده ایم.
وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات با بیان اینکه تا حل مشکل ریزگردها وظیفه دولت است که به توسعه خوزستان توجه جدی داشته باشد، یادآور شد: مردم خوزستان با این همتی که مشارکت بالایی برای انتخابات داشتند وظیفه و مسئولیت دولت را سنگین تر کردند تا به مردم این استان خدمت کند.
به گزارش ایرنا محمود واعظی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات امروز به منظور افتتاح چند طرح مخابراتی و فناوری اطلاعات در استان خوزستان وارد فرودگاه آبادان شد.
حضور در مسجد جامع خرمشهر و سخنرانی در جمع مردم این شهر، افتتاح پنجمین مرکز تبادل ترافیک دیتا در اهواز و مرکز پنجم ارتباطات بین اللملل اینترنت کشور در این شهر از برنامه های واعظی در سفر به خوزستان است.
فیبر نوری در دنیای امروز به یکی از مهمترین، با کیفیتترین و اساسیترین راههای ارتباط ثابت به اینترنت و شبکههای محلی تبدیل شده است.
امروزه فیبر نوری از پایدارترین راههای ارائهی اینترنت با کیفیت و پرسرعت است که مشکلات موجود در سر راه فناوریهای اینترنت همراه و ADSL را ندارد.
وزارت ارتباطات و مخابرات ایران سالها است که برای فیبرکشی بیناستانی، بینشهری و درونشهری اقدامات فراوانی انجام داده است، البته ارائهی خدمات فیبرنوری به بخشهای مختلف تقسیم میشود که سختترین و مهمترین بخش آن، فیبرنوری منازل است.
راهاندازی فیبرنوری یکی از پروژههای گرانقیمت مخابراتی در دنیا است که نیاز به بودجههای کلان دارد و باید برای این کار سرمایهگذاریهای کلانی در بخشهای مختلف انجام شود.
بر اساس آمارهای موجود، با اتصال 130 میلیون خانه در سراسر دنیا به فیبرنوری از طریق FTTH، تعداد مشترکان متصل به اینترنت از این طریق تا پایان سال 2016 به 884 میلیون نفر رسیده است.
آموزش از راه دور، IPTV با کیفیت HD و 4K، بانکداری الکترونیک، خرید آنلاین، تلفن تصویری و مهمتر از همه، اینترنت با سرعت فوقالعاده مهمترین خدماتی هستند که در بستر فیبرنوری منازل ارائه میشود. تانوما مخفف «تار نوری مخابرات ایران» است و قرار است نام این شبکه باشد.
7104/1352
خبرنگار:مسعود گادار ** انتشاردهنده:نوشین مطلبی خواه
کارشناس مسئول توانمندسازی معلولین بهزیستی خراسانجنوبی از اهمیت تغذیه در سلامت شنوایی خبرداد و گفت: مواد غذایی غنی از منگنز به شنیدن بهتر کمک میکند.
فاطمه رزاقی درگفتوگو با خبرنگار ایسنا اظهارکرد: مواد غذایی غنی از منگنز به شنیدن بهتر کمک میکنند، زیرا این ماده معدنی در تشکیل بافتهای همبند و استخوانها موثر است.
وی افزود: منابع غنی حاوی منگنز شامل سیب ، زردآلو ، آووکادو ، لوبیا ، آناناس ، توت، کشمش ، کرفس و حبوبات است.
کارشناس مسئول توانمندسازی معلولین بهزیستی خراسانجنوبی، با اشاره به اینکه غذاهای غنی از ویتامین D نیز به بهبود شنوایی کمک میکنند، ادامه داد: ویتامین D مسئول جذب کلسیم در بدن است که خود این ماده برای داشتن استخوانهای محکم ضروری است.
رازقی اضافه کرد: استخوانچههای گوش و محفظه استخوانی که ساختمان گوش در آن قرار دارد در شنوایی سهیم هستند.
وی تصریح کرد: منابع ویتامین D شامل ماهیهای روغنی مانند سالمون، قزلآلا، ماهی تن، جگر و زرده تخم مرغ است. قرار گرفتن به مدت چند دقیقه در مجاورت نور خورشید نیز میتواند ویتامین D را تأمین کند.
رازقی با اشاره به اینکه مصرف ویتامین C ، ویتامین E و منیزیم نیز در این راستا موثرند، گفت: میوهها و سبزیجات تازه مانند کلم بروکلی، فلفل سبز و فلفل قرمز، گل کلم، کلم برگ، کلم بروکلی نیز سزشار از این ویتامین ها هستند. همچنین منابع منیزیم شامل فرآوردههای لبنی، گوشت، ماهی، ماکیان، سبزیجات سبز و حبوبات است.
وی با اشاره به اهمیت تامین منابع ویتامین B12 اضافه کرد: منابع ویتامین B12 شامل گوشتهای قرمز ، جگر ، مرغ، ماهی ، فرآورده های لبنی و تخم مرغ است.کارشناس مسئول توانمندسازی معلولین بهزیستی استان بیان کرد: مصرف مواد غذایی سرشار از ویتامین A همراه با ویتامینهای C و E و منیزیم برای جلوگیری از تشکیل رادیکالهای آزادی که در هنگام تشکیل صدا به وجود میآیند مفید است.
رازقی تاکید کرد: تحقیقات اخیر نشان دادهاند قرار گرفتن در معرض صدای زیاد جریان خون را به سمت گوش داخلی کاهش میدهد و ویتامینها و مواد معدنی ذکر شده، رادیکالهای آزاد را جمع آوری کرده و از بین میبرند.
وی تصریح کرد: منابع گیاهی ویتامین A شامل سبزیجات دارای برگهای سبز تیره یا زرد و میوههای زرد رنگ، کلم بروکلی، کدو حلوایی، اسفناج، شلغم، هویج، گل کلم، سیب زمینی، کدو و زرد آلو و منابع حیوانی آن شامل جگر ، شیر ، کره ، پنیر و تخم مرغ کامل است.
توسط استاد مد و لباس
۱۴,۴۶۷ بازدید
شاید یکی از ناراحت کننده ترین صحنه هایی که بعد از یک روز گرم تابستانی برایتان بوجود بیاید، لک شدن پیراهن سفیدی بوده که همان روز به تن کرده اید. زرد شدن زیر بغل پیراهن سفید اتفاقی طبیعی است؛ کارشناسان چی بپوشم در این مقاله «چگونه لکه عرق زیر بغل را از پیراهنم پاک کنم؟» راه کارهای عملی را به شما آموزش خواهند داد.
مواد مورد نیاز برای بین بردن لکه زرد ناشی عرق زیر بغل:
۱- یک فنجان سرکه
۲- نصف فنجان جوش شیرین
۳- یک قاشق غذاخوری نمک طعام
۴- یک قاشق غذاخوری پودر پراکسید هیدروژن
۱- بسیاری از مردم گمان می کنند که لکه زردی که بر روی پیراهن بوجود می آید ناشی از عرق زیر بغل است. در عمل این گونه نیست بلکه این لکه ناشی از عکس العمل خوشبوکننده ها، مام های زیر بغل و یا دئودورانت هاست که باعث تغییر رنگ پیراهن خواهند شد. حال برای شروع پیراهن خود را درون کاسه ای که با یک فنجان سرکه و دو فنجان آب گرم پر شده به مدت ۲۰ دقیقه خیس کنید.
۲- جوش شیرین، نمک طعام و پودر پراکسید هیدروژن را با یکدیگر مخلوط کرده و آن را شبیه به خمیر درآورید. بعد از اینکه پیراهن به مدت ۲۰ دقیقه در محلول سرکه و آب خیس خورد، آن را به آرامی چلانده و بر روی یک سطح تمیز (یک هوله تمیز) پهن نمایید و خمیر ساخته شده از نمک، پراکسید هیدروژن و جوش شیرین را به زیر بغل پیراهن و سایر نقاطی که زرد شده بود بمالید و اجازه دهید این مواد به مدت ۲۰ دقیقه بر روی آن باقی بماند. (نمک و جوش شیرین نقش جدا کننده لکه و پراکسید هیدروژن نقش لکه بری را ایفا می کنند)
۳- بعد از گذشت زمان پیراهن را با پودر بشوید. با این روش مطمئن باشید که لکه عرق زیر بغل را از پیراهن خود جدا کرده و می توانید با افتخار دستتان را بالا ببرید و دیگر برای داشتن زیر بغل زرد رنگ خجالت نکشید.
مدیرکل مدیریت بحران استانداری خوزستان نسبت به خطر احتمالی نشت نفت چاههای میدان آزادگان شمالی به تالاب هورالعظیم هشدار داد و تاکید کرد که از هماکنون باید تدابیر لازم برای پیشگیری از بروز این بحران زیستمحیطی اندیشیده شود.
به گزارش ایسنا، کیامرث حاجیزاده در جلسه بررسی مسایل زیست محیطی تالاب هورالعظیم که با حضور نماینده وزیر نفت و مدیران دستگاههای مسئول در ادارهکل حفاظت محیط زیست خوزستان برگزار شد، نسبت به گشایش کالورتها (دریچه ها) برای هدایت آب سرریز تالاب هورالعظیم به بخش خشکشده این تالاب که هماکنون در اختیار شرکت مهندسی توسعه نفت(متن) قرار دارد، تاکید کرد و گفت: 7 کالورت باقیمانده باید طبق صورتجلسات قبلی تا نیمه خردادماه امسال گشایش یابند تا بتوان با هدایت آب از تخریب احتمالی دایک مرزی جلوگیری به عمل آید.
وی افزود: با همکاری شرکت مهندسی توسعه نفت (متن) تاکنون 57 کالورت برای هدایت آب تالاب هورالعظیم برای پیشگیری از تخریب دایک مرزی و بروز بحران زیستمحیطی درمنطقه گشایش یافته است.
مدیرکل مدیریت بحران استانداری خوزستان نسبت بر لزوم احیای فعالیتهای اقتصادی تالاب هورالعظیم برای رونق کسب و کار مردم منطقه تاکید کرد و ادامه داد: زمانی در این منطقه کشاورزی، دامداری و صیادی متاثر از تالاب رونق خوبی داشت. همه ما باید کمک کنیم تا جنبههای اقتصادی تالاب هورالعظیم احیا و ساکنین منطقه از آن بهرهمند شوند.
حاجیزاده گفت: تالاب هورالعظیم که یکی از مهمترین نقاط کنترل ریزگردها است و باید نسبت به حفظ اکوسیستم و رفع مسایل زیستمحیطی آن بیش از گذشته همت گماشت.
وی گفت: نگاه دولت و وزارت نفت به حل مشکلات زیستمحیطی تالاب هورالعظیم، نگاه مثبتی است. خوشبختانه با تعامل سازنده شرکت مهندسی متن توانستیم بحران زیست محیطی منطقه را کنترل کنیم.
مدیرکل مدیریت بحران استانداری خوزستان اظهار کرد: نفت نیز سرمایه ملی ما است و باید ازمیادین مشترک نفت منطقه بهره لازم را ببریم. زیرساختهای مورد نیاز منطقه که مغفول مانده باید احیا و مهیا شوند و همچنین بحث استحکام پاسگاههای مرزی باید به جد دنبال شود.
بعد از تمام شدن جنگ و برگشتن مردم به خرمشهر ویران ، مردمی که زندگی شان در آتش جنگ سوخته بود، صبورانه و بی سر و صدا در تمام این سالها با همه محرومیت ها کنار آمدند و زندگی را از سر گرفتند . هر چند که خرمشهر هرگز به خرمی سابقش نشد ، اما مردمش دوباره خیابانها را درست کردند ، بازارهایشان راه افتاد ، در حیاطهای خانهشان درخت کاشتند و با لنجهایشان دوباره به آب زدند. مدرسه ساختند و بچه هایی که جنگ را ندیده بودند در میانه ویرانه های باقی از جنگ ، درس خواندند و بزرگ شدند. و هر سال سوم خرداد یادمان افتاد که بر خرمشهر چه گذشت و می گذرد ...
عکس: امین نظری - ایسنا خوزستان
انتهای پیام
انتهای پیام
اهواز - ایرنا - مدیرمنابع طبیعی شهرستان باغملک گفت: 25 هکتار از مراتع روستای پتک جلالی از توابع این شهرستان روز چهارشنبه در آتش سوخت.
عالی محمدی چهارشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا بیان کرد: آتش سوزی در این مراتع به صورت پراکنده است و بخش عمده آن مهار شده است.
وی با اشاره به اینکه این آتش سوزی در حال سرایت به جنگل بود گفت: این آتش سوزی عمدی بوده و به دلیل برخی اختلافات طایفه ای در این منطقه رخ داده است.
گفته می شود با وجود کمبود امکانات و وزش باد که مهار آتش را با مشکل روبه رو کرد اما بخش زیادی از مراتع آتش گرفته با کمک محیط بانان، ماموران منابع طبیعی و نیروهای مردمی خاموش شد.
شهرستان باغملک در شرق استان خوزستان واقع است.
7158/ 6037
خبرنگار: زینب فرحانی **انتشار دهنده: عبدالحمید راجی