روزی که جان آرش تا مرزهای ایران پر کشید
کد مطلب : 110755
گروه جامعه: در میان جشنهای ایرانی جشنی به نام «تیرگان» هست که بر پایۀ آگاهیهای ما از دوران باستان، در «روز تیر» از ماه تیر که برابر با سیزدهمین روز تیرماه است، برپا میشده است. دیرینهترین گزارشها نشان میدهد که این جشن در گرامیداشت ستارۀ «تیشتر»، ستارۀ باران آور پدید آمده است. در کتاب اوستا در «تیشتر یشت» یا «تیر یشت»، در بارۀ چگونگی پدیدآمدن این جشن چنین آمده است:
علی سبزمیدانی
در درازای هزارههای زندگی ایرانیان، این جشن با رویدادهای شگفت و به یادماندنی دیگری هم، همزمان شده و پیوند یافته است: نخست، روز گرامیداشت آرش کمانگیر که در هنگام پایان جنگ ایران و توران، از سوی ایرانیان برای پرتاب تیری برای تعیین مرز ایران و توران برگزیده شد. ابوریحان بیرونی داستان پرتاب تیر به دست آرش را مانند «شاهنامهی فردوسی» بازگو میکند:
«خشکسالی در توران آغازگر جنگی طولانی میان تورانیان و ایرانیان گشته، ایرانیان در این جنگ طولانی خسته و شکست خورده از بخش هایی از خاک خود عقب نشسته بودند. در گفتگوهای صلح منوچهر با افراسیاب، قرار میشود پهلوانی از ایرانیان از فراز کوههای طبرستان تیری به سوی تخارستان یا سرزمین توران پرتاب کند؛ که آن تیر در هر کجا که به زمین نشست، آنجا مرز ایران و توران باشد.
آرش، پهلوان ایرانی با کمان خود تیری که همهی توان و جان خود را برای پرتاب کردن آن به کار گرفته بود، به سوی توران پرتاب کرد. با رهاشدن تیر از چلهی کمان، جان از پیکر آرش بیرون شد و تیر با یاری باد، از ابرها گذشت و در کرانههای رودخانهی جیحون بر تنهی درخت گردویی فرو آمد. چنین بود که مرز ایران و توران به همان جای پیشین خود در پیش از جنگ بازگشت؛ دیگر آنکه با گذشتن تیر از درون ابرها، بارش باران در ایران و توران آغاز شد.»
آیینهای برپایی جشن تیرگان
برپایی جشن تیرگان مانند همهی جشنها با آیین و رسم هایی ویژه همراه است که در ادامه به آنها میپردازیم:
۱. فال کوزه
یکی از مراسم این جشن مانند بسیاری از جشنهای ایرانی «فال کوزه» است. روز پیش از جشن تیرگان، دوشیزهای را برمیگزینند و کوزهی سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او میدهند. او این ظرف را از آب پاکیزه پر میکند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانهی آن میاندازد. آنگاه کوزه را نزد همهی کسانی میبرد که آرزویی در دل دارند و میخواهند در مراسم «فال کوزه» شرکت کنند و هر یک از آنها، جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند آن را در آب کوزه میاندازند. سپس دختر کوزه را به زیر درختی همیشه سبز – چون سرو یا مورد - میبرد و در آنجا میگذارد.
در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آب پاشان، همهی کسانی که درکوزه چیزی انداختهاند و نیت و آرزویی داشتهاند، در جایی گرد هم میآیند و دوشیزه، کوزه را از زیر درخت به میان آنها میآورد. در این فالگیری بیشتر بانوان شرکت میکنند و سالخوردگان با صدایی بلند، به نوبت، شعرهایی میخوانند و دختر در پایان هر شعر، دست خود را درون کوزه میبرد و یکی از چیزها را بیرون میآورد و به کسی که آن را در کوزه انداخته است، میدهد. به اینترتیب، صاحب آن جسم متوجه میشود که شعری که پیش از بیرون آمدن آن چیز از کوزه خوانده شده است، پاسخ فال (نیت، خواسته و آرزوی) او است.
2- دستبند تیر و باد
در آغاز جشن و پس از خوردن شیرینی، بندی به نام «تیر و باد» را که از هفت ریسمان و به هفت رنگ گوناگون بافته شدهاست، به دست میبندند و در «روز باد» از تیرماه (نه روز پس از آن) این بند را باز میکنند و در جای بلندی، مانند پشت بام، به باد میسپارند تا آرزوها و خواستههایشان را به عنوان پیامرسان به همراه ببرد. این کار با خواندن شعر زیر انجام میشود:
تیر برو باد بیا غم برو شادی بیا
محنت برو روزی بیا خوشه ی مرواری بیا
شاید رنگارنگ بودن نخهای این دستبند، نمادی از رنگهای رنگین کمان باشد که پس از باریدن باران و پراکنده شدن ابرها در آسمان، دیده میشود. ایرانیان باستان در بامداد روز تیر که زمان جشن تیرگان بود، این دستبند را به مچ دست خود میبستند و نه روز پس از آن، در روز باد، و به هنگامی که باور داشتند در آن روز تیر آرش بر درخت فرو نشسته است، این رشتهی ابریشمی هفت رنگ را به باد میدادند.
3. جشن آب پاشانک
جشن تیرگان هم مانند همهی جشنهای دیگر با جلوههای گوناگون شادی و سرور همراه است. یکی از این جلوههای رسم پاشیدن آب به روی همدیگر است. در مراسم آب پاشان، مردم به یاد فرشتهی تیشتر (فرشتهی باران) و به خاطر گرمای تابستان، به روی همدیگر آب میپاشند تا در دل گرمای تیرماه، گرما را از تن همدیگر دور کنند و سبب خنکی یکدیگر شوند. با توجه به گرماشدن هوا در تابستان، این آب پاشی سبب خنک شدن مردم و لذت بردن آنها میشود.
در فراهان چگونگی پدیدآمدن این رسم را چنین بازگو میکنند: «در روز اول تیرماه خسرو پرویز از فراهان میگذشت و برای درکردن خستگی خود، در کنار جویی فرود آمد. هنگامی که خسروپرویز آب دست و روی خود را شست و آب نوشید، ناگهان یک بانوی زیبا رو در برابر او ظاهر شده و شروع به آب پاشیدن به خسرو کرد، خسرو هم خوشحال از این اتفاق، به بانو آب میپاشد.»
این رسم با گذشت صدها سال، همچنان زنده است و هر سال در این منطقه جشنی به نام جشن «آب پاشانک» نیز برگزار میشود. در فرهنگ ایرانی نشانهی روشنایی و خوش یمنی است و مراسم آب پاشانک به مناسبت فرارسیدن تابستان انجام میشود تا مردم شادی خود را نشان بدهند و در کنار آن برای ساعاتی از گرمای نخستین روزهای تابستان در امان باشند.