سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار سیاسی روز



در دو سال اخیر، صحنه ی سیاسی ایران همواره تحت تاثیر دورنمای بازگشت محمود احمدی نژاد به دنیای سیاست بوده است. با وجود آنکه او در اگوست سال 2013 زیر سایه سوء مدیریت اقتصادی و سیاسی کاخ ریاست جمهوری را ترک گفت، اما حامیان خود در میان چهره های تندرو را حفظ کرده است.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : 
سعید جلیلی سراپا گوش است، آیا خبری در راه است؟
یورو اسیا ورد ویو نوشت: در دو سال اخیر، صحنه ی سیاسی ایران همواره تحت تاثیر دورنمای بازگشت محمود احمدی نژاد به دنیای سیاست بوده است. با وجود آنکه او در اگوست سال 2013 زیر سایه سوء مدیریت اقتصادی و سیاسی کاخ ریاست جمهوری را ترک گفت، اما  حامیان خود در میان چهره های تندرو را حفظ کرده است.

به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، اطرافیان رئیس جمهور سابق ایران، گروه رسانه ای تحت عنوان هواداران محمود احمدی نژاد را راه اندازی کرده اند. از سوی دیگر سایت های خبری بسیاری در حمایت از محمود احمدی نژاد و با هدف حمله به دولت روحانی و همچنین آیت الله هاشمی رفسنجانی در چندین ماهه اخیر تاسیس شده است.

بهار گذشته، فعالیت هوادران و حامیان احمدی نژاد آغاز شد و حتی اکانتی در توییتر به نام دکتر احمدی نژاد راه اندازی شد که البته پس از مدتی غیرفعال شد.

در ماه ژوئن، احمدی نژاد سخنرانی پرسرو صدایی در سالگرد {امام} خمینی ایراد کرد. ماه گذشته، شایعاتی بیشتری پس از حضور او و متحدان سیاسی اش در مراسم میلاد پیامبر اسلام (ص) منتشر شد.

اکنون، سعید جلیلی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری سال 2013، تصویری از خود به همراه محمود احمدی نژاد در توییتر منتشر کرده است.

سعید جلیلی سراپا گوش است، آیا خبری در راه است؟
در زیر این عکس آمده است: در حاشیه جلسه مجمع تشخیص مصلحت نظام.

جلیلی از زمان مبارزات انتخاباتی خود، کم و بیش در صفحه ی توییتر خود فعالیت داشته است،  اما تصمیم به انتشار تصویری از خود همراه با احمدی نژاد می تواند قابل تامل باشد و حکایت از یک اتحاد سیاسی داشته باشد.

قابل ذکر است که روز گذشته «انتخاب» طی گزارشی از کاندیداتوری احتمالی سعید جلیلی از قم در انتخابات مجلس خبر داده بود.




در حاشیه ادعای آسوشیتدپرس درباره توافق ایران و آمریکا؛
دو روز پیش، خبرگزاری آسوشیتدپرس با انتشار گزارشی مدعی دستیابی ایران و آمریکا به توافقی در موضوع هسته‌ای شد. این گزارش که به سرعت با تکذیب مقامات ایرانی مواجه شد، بازتاب گسترده‌ای در عرصه بین‌المللی پیدا کرد؛ اما در این میان، نکته‌ای که کمتر مورد توجه گرفته، شخصیت و سابقه فردی است که این گزارش را منتشر کرده و پیش از این نیز مطالبی درباره ایران از وی منتشر شده است.
کد خبر: ۴۶۳۶۵۲
تاریخ انتشار:۱۴ دی ۱۳۹۳ - ۱۷:۴۶-04 January 2015
آشنایی با خبرنگاری که وظیفه‌اش فضاسازی علیه ایران است!دو روز پیش، خبرگزاری آسوشیتدپرس با انتشار گزارشی مدعی دستیابی ایران و آمریکا به توافقی در موضوع هسته‌ای شد. این گزارش که به سرعت با تکذیب مقامات ایرانی مواجه شد، بازتاب گسترده‌ای در عرصه بین‌المللی پیدا کرد؛ اما در این میان، نکته‌ای که کمتر مورد توجه گرفته، شخصیت و سابقه فردی است که این گزارش را منتشر کرده و پیش از این نیز مطالبی درباره ایران از وی منتشر شده است. 

به گزارش «تابناک»، خبرگزاری «آسوشیتدپرس» جمعه شب با انتشار گزارشی مدعی شد ایران و ایالات متحده به توافقی در موضوع هسته‌ای دست یافته‌اند که بر اساس آن، ایران بخش قابل توجهی از اورانیوم غنی شده خود را به روسیه انتقال خواهد داد تا از این طریق، نسبت به «رفع نگرانی‌ها درباره برنامه هسته‌ای خود» اقدام کند. 

در این گزارش که به نقل از «دو دیپلمات» غربی که نامشان فاش نشده منتشر شده بود، همچنین آمده بود، ‌طرفین در دور اخیر مذاکرات توانسته‌اند فهرستی از موضوعات مورد توافق و همچنین مسائل مورد اختلاف را تهیه کنند که این، پیشرفتی مهم و قابل توجه در روند مذاکرات به شمار می‌رود. این گزارش در حالی منتشر شد که هیچ یک از دیگر خبرگزاری‌ها و رسانه‌های معتبر چنین ادعایی را مطرح نکردند؛ اما مطلب آسوشیتدپرس بازتاب گسترده‌ای در رسانه‌های کشورهای ‌جهان پیدا کرد. 

به هر حال، گزارش مذکور بلافاصله ‌رسما از سوی وزارت خارجه ایران تکذیب شد؛ اما مسأله مهمی که ‌مانده، اهداف خبرگزاری مذکور از انتشار این گزارش است.، نگاهی به سوابق نویسنده مطلب آسوشیتدپرس، بازگوکننده نکات مهم و قابل توجهی در این زمینه خواهد بود. 

با یک جست‌و‌جوی اینترنتی ساده درباره نام «جرج جان»، خبرنگار نویسنده گزارش اخیر، می‌توان به مطالب متعدد و البته مهمی در سال‌های اخیر که توسط وی درباره موضوع هسته‌ای ایران به نگارش درآمده و به فاصله‌ای اندک، کذب بودن همه آن‌ها ثابت شده است! دست یافت. شدت این روند به گونه‌ای بوده که پایگاه‌های خبری و تحلیلی مختلفی در عرصه بین‌المللی به انتقاد از رویکرد این خبرنگار پرداخته‌اند. 

در این زمینه، شاید بازخوانی گزارشی که سایت تحلیلی «ضد جنگ» (Anti War) حدود دو سال پیش درباره جرج جان و مطالب وی در موضوع هسته‌ای ایران منتشر کرده، بیش از هر مطلب دیگری روشنگر و قابل توجه باشد. 

در مطلبی که در ‌۳۰ نوامبر ۲۰۱۲ در سایت مذکور منتشر شده، آمده هر زمان که نشانه‌ای از دستیابی به راه حل دیپلماتیک در موضوع هسته‌ای ایران پدیدار شده، جان با انتشار یک گزارش «اختصاصی»، موضوعی به زعم خود «وخیم» را فاش کرده که توسط «یکی از مقامات دولتی که برنامه هسته‌ای ایران را پیگیری می‌کند» و یا «یکی از مقامات دولتی که به شدت منتقد برنامه هسته‌ای ایران است» در اختیار وی گذاشته شده است. 

در مطالب جان، گاهی از این دولت بی‌نام و نشان با عنوان «یک عضو آژانس بین المللی انرژی اتمی» یا «یک دولت عضو» یاد می‌شود. شاید این کار با این هدف انجام می‌گیرد که با توجه به باور عمومی مبنی بر اینکه رژیم اسرائیل معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای را امضا کرده، دولت مورد اشاره جان اسرائیل نیست؛ اما آنچه اغلب مردم از آن آگاه نیستند، این است که این رژیم در حقیقت عضو آژانس بین المللی انرژی اتمی است. 

سایت ضد جنگ در ادامه تعدادی از گزارش‌های جهت دار جان را مورد اشاره قرار داده است. در ماه مارس ۲۰۱۲ وی با انتشار مطلبی در خبرگزاری آسوشیتدپرس مدعی شد، تصاویر ماهواره‌ای به دست آمده از مرکز نظامی «پارچین»، نشانگر انجام فعالیت‌های گسترده‌ای در این مرکز است که با هدف پاک کردن آثار به جای مانده از آزمایش‌های نظامی هسته‌ای صورت گرفته است. 

وی در این مطلب به نقل از «دو دیپلمات» یکی از دولت‌های عضو آژانس نوشت، کارکنان مرکز نظامی پارچین احتمالاً تلاش دارند آثار مربوط به آزمایش یک سلاح کوچک نوترونی را پاک کنند. یک دیپلمات دیگر نیز گفته، هر گونه فعالیتی در راستای پاکسازی مرکز مذکور، نشان تلاش ایران برای ساخت سلاح هسته‌ای است. 

به هر حال، مطابق معمول همه مطالبی که درباره پارچین در رسانه‌های غربی انتشار شده، هیچ گونه مدرکی دال بر انجام آزمایش هسته‌ای در این مرکز ارائه نشده و تنها طرح این ادعا سبب شد فضایی علیه ایران در رسانه‌های بین المللی شکل بگیرد. 

در ‌۱۳ می‌‌ همان سال نیز جان با انتشار یک گزارش «اختصاصی» دیگر مدعی وجود یک اتاق مهار انفجاری در مرکز نظامی پارچین شد که می‌تواند برای انجام آزمایش‌های نظامی هسته‌ای مورد استفاده قرار گیرد. وی به همراه این مطلب، یک طرح رایانه‌ای را منتشر کرد که مدعی شده بود، توسط ایران تهیه شده و شکل اتاق مهار مذکور را نشان می‌دهد. جان نوشت، این طرح توسط «یکی از مقامات دولتی که برنامه هسته‌ای ایران را رصد می‌کند» در اختیار وی گذاشته شده است. 

بلافاصله پس از انتشار این مطلب، کار‌شناسان به انتقاد از اطلاعات مطرح ‌توسط جان پرداخته و اشاره کردند که اتاقک ترسیم شده در طرح مذکور، شباهتی با اتاقک‌های معمولی که برای انجام آزمایش‌های هسته‌ای انجام می‌گیرد، ندارد. 

از سوی دیگر، اشاره شد که طرح مذکور، در حقیقت یک تانکر نگهداری نفت یا گاز بوده و نه اتاقک مهار انفجار هسته‌ای! 

اما نقطه اوج کار جان در اواخر سال ۲۰۱۲ و زمانی بود که وی با انتشار یک نمودار، مدعی شد ایران در حال طراحی بمبی است که قدرت آن سه برابر بیش از بمب هسته‌ای منفجر شده در هیروشیما در پایان جنگ جهانی دوم است. وی مدعی شد نمودار مذکور، از سوی دانشمندان ایرانی در راستای برنامه هسته‌ای این کشور طراحی شده است. 

این بار ادعای مطرح ‌از سوی جرج جان تا حدی بی‌اساس بود که کار‌شناسان و به ویژه متخصصان علم فیزیک، آن را «خنده دار» خواندند. در‌‌ همان زمان بیان شد که این نمودار، به احتمال زیاد می‌تواند بخشی از یک کتاب یا جزوه دانشجویان فیزیک باشد که هیچ ربطی به آزمایش‌های هسته‌ای، آن هم آزمایشی با ابعاد مورد اشاره جان‌ ندارد. 

به هر حال، انتشار این گونه ادعاهای کذب و به نقل از منابع نامعلوم از سوی جان تا جایی ادامه یافت که برای بسیاری، تردیدی در ارتباط وی با رژیم اسرائیل و فعالیت وی به عنوان عامل فضاسازی و تبلیغات این رژیم ‌نماند. در همین راستا، پایگاه تحلیلی «ماندوویس» با انتشار مطلبی در ۲۸ نوامبر ۲۰۱۲ علناً جان را در خدمت تبلیغات رسانه‌ای رژیم اسرائیل علیه ایران دانست. 

به این ترتیب، مشخص می‌شود خبرنگاری که ادعای اخیر درباره دستیابی ایران و آمریکا به توافقی در موضوع هسته‌ای را منتشر کرده، سابقه‌ای طولانی در فضاسازی علیه ایران در عرصه رسانه‌ای دارد. واضح است که هدف جان این بار این بوده که با طرح ادعای مذکور و انداختن توپ به زمین ایران، مسئولیت هر گونه عدم توافق نهایی را با ایران دانسته و از سوی دیگر، فشار‌ها را بر تیم مذاکره کننده هسته‌ای افزایش دهد.

دکترمیرمهرداد میرسنجری
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
٤٦سال پیش در ١٤دی‌١٣٤٧، محمدرضاه شاه پهلوی در سفر خود به دهلی نو سخنانی را بیان کرد که سرنوشت یک پاره تن ایران‌زمین را دگرگون کرده. بحرین سرزمین ایرانی و ایرانی‌نشین جنوب خلیج‌فارس که ١٥٠سال در اشغال و استعمار بریتانیا قرار داشت، پس از این سخنان در سراشیب سقوط به دامان دیکتاتوری استعمار ساخته آل‌خلیفه قرار گرفت و با فرآیند جداسازی که هیچ‌گاه از سوی میهن‌دوستان ایرانی مورد قبول قرار نگرفت به عنوان کشوری مستقل شناخته شد.

شاه در این سخنان تامل‌برانگیز گفته بود: «... اگر مردم بحرین مایل نباشند به کشور ما ملحق شوند ما هرگز به‌زور متوسل نخواهیم شد؛ زیرا این خلاف سیاست دولت ما است که برای گرفتن این قسمت از سرزمین خود به‌زور متوسل شود...» (روزنامه کیهان شماره ٧٦٣٥ مورخه ١٥ دی‌١٣٤٧)  تجربه بازگشت هنگ‌کنگ به چین پس از ١٥٥سال اشغال توسط بریتانیا (١٨٤٢ تا ١٩٩٧میلادی) و بازگشت ماکائو به چین پس از ٤٤٢سال اشغال پرتغال (١٥٥٧ تا١٩٩٩میلادی)، این پرسش را در میان جوانان ایرانی به همراه دارد که چرا برای بحرین تجربه مشابهی اتفاق نیفتاد؟ بی‌تردید واقعیت غیرقابل انکار، توطئه استعمار بریتانیا برای تضعیف و در نهایت حذف نفوذ ژئوپلیتیک ایران بر کرانه‌های جنوبی خلیج‌فارس، ناتوانی و استعمار‌ترسی حکومت وقت و البته سستی و رخوت نخبگان سیاسی، فرهنگی و اجتماعی ایران در آن عصر زمینه را به‌گونه‌ای فراهم کرد که نه‌تنها بحرین پس از خروج استعمار بریتانیا از خلیج‌فارس، به ایران بازنگشت بلکه با توطئه‌ای غیرقانونی از ایران جدا شد.
پیشینه تاریخی تعلق بحرین به ایران
 در دوران هخامنشی و هنگامه سیادت ناوگان ایران بر آب‌های خلیج‌فارس و مدیترانه و احداث کانال سوئز توسط داریوش بزرگ هخامنشی، بحرین همواره یکی از استان‌های داخلی ایران تلقی می‌شده است.
در دوران اشکانیان و ساسانیان نیز بحرین جزو خاک ایران بود و شاپور دوم ساسانی به عمران و آبادی جزیره بحرین همت گماشت و شهرهایی در آن بنا کرد.
در زمان ورود اسلام به بحرین، اغلب مردم مانند سایر ایرانیان زرتشتی بودند.  تا زمان شاهنشاهی سلاطین ایرانی آل‌بویه، نفوذ معنوی و فرهنگی ایران، هیچ‌گاه از این منطقه زدوده نشد و تجارت و صنعت بحرین همواره در دست ایرانیان بود.
در دوره اتابکان فارس و همچنین آل‌مظفر و تیموریان، بحرین نیز به عنوان بخش جدانشدنی ایران محسوب می‌شد. تا آنکه سرانجام در اوایل قرن دهم هجری قمری بحرین با توپ‌های پرتغالی اشغال شد.
اشغال بحرین توسط نیروهای پرتغالی در حدود یک‌صدسال به‌طول انجامید. در ١٦٢٢میلادی، بحرین به‌دست امامقلی‌خان سردار میهن‌پرست شاه‌عباس صفوی آزاد شد. در اواخر عهد صفوی مدتی انگلیسی‌ها و هلندی‌ها که سودای اشغال بحرین را داشتند به دست نادرشاه افشار شکست سختی خوردند. از دوره کریم‌خان زند به‌بعد نیز حکام بحرین اسما و رسما تابع حکومت ایران بودند و در اختلافات داخلی میان آل‌خلیفه، جاسمی‌ها و عتوبی‌ها، هریک خود را نماینده بلامنازع شاه ایران می‌شناختند.
در حالی که حاکمیت بلاانقطاع ایران بر بحرین تا سده هجدهم میلادی(١٧٨٣میلادی) ادامه داشت، در اواسط قرن هجدهم، با حمله وحشیانه قبایل عربی -که از صحراهای حجاز آمده بودند- بحرین به تصرف اعراب «حوله» درآمد، ولی ایرانیان به آسانی آنها را مغلوب ساخته و دوباره بر بحرین تسلط یافتند. شیوخ خلیج‌فارس که پیش‌تر اقتدار و شوکت نادرشاه آنها را بر سر جای خود نشانده و از ترس او جرات تجاوز نداشتند، پس از درگذشت کریمخان زند در سال١٧٨٣ اعراب طایفه «عتبی» به کمک قبایل «الصباح» کویت با سوءاستفاده از فرصت پیش‌آمده بر جزیره بحرین مسلط شدند.  پس از آن به‌دلیل ضعف و وطن‌فروشی سران بی‌کفایت قاجار، این طایفه در بحرین پیوسته به انحای گوناگون، سعی در گسترش نفوذ و اقتدار خود کرده‌اند و برای دور کردن بیشتر شیعیان بحرین از ایران، حتی از ابراز سرسپردگی به استعمار انگلیس هم دریغ نکردند. دخالت رسمی انگلستان بر امور بحرین، از سال۱۸۲۰ آغاز شد. در این سال انگلستان با کمک قوای خود قراردادی غیرقانونی را به امیر عتوبی (دست‌نشانده ایران در بحرین) تحمیل کرد که به موجب آن اختیارات فوق‌العاده‌ای در بحرین به انگلستان واگذار می‌شد. این قرارداد برخلاف قرارداد مودت ایران و انگلستان بود که براساس آن انگلستان، متعهد شده بود، «اگر احدی از... [حکام ولایات ایران] ولایتی یا جایی از خاک متعلقه به ایران را به آن دولت بهیه بدهند، که به ازاء آن کمک و اعانتی نمایند، هرگز امنای دولت بهیه انگلیس به این امر اقدام نکرده و پیرامون آن نخواهند گشت و دخل‌و‌تصرف در ممالک متعلقه به ایران نخواهند کرد.» این امر در قراردادهای زیاد دیگری که توسط نمایندگان دولت انگلستان با دولت ایران بسته شده بود، آمده بود و بحرین توسط نمایندگان دو دولت جزو جدایی‌ناپذیر ایران قلمداد می‌شد؛ ولی با این حال، ایران قاجاری مجال و قدرت مقابله نظامی با انگلستان را نداشت و انگلستان موفق شد تا حکومت دست‌نشانده آل‌خلیفه را در بحرین مستقر کند.  و اینگونه بود که جد آل خلیفه - حکام کنونی بحرین - در سال١٨٦١ معاهده دوستانه‌ای با دولت انگلیس بست.  تا پیش از کودتای اسفند١٢٩٩ خورشیدی (١٩٢٢میلادی)، ایران ۱۱بار در صدد بازگرداندن بحرین برآمد که به‌دلیل مخالفت دولت انگلیس ناکام ماند. از آن پس نیز تا سال۱۳۴۶ هرگز از ادعای حق حاکمیت خود بر بحرین چشم نپوشید. همزمان که بریتانیا اقدام‌های متفاوتی برای افزایش نفوذ خود در جزیره می‌کرد، ایران با اعتراض‌های رسمی و غیررسمی و گاه با اقدام‌های عملی و نامه‌نگاری پاسخ می‌گفت. ایران حتی به سازمان‌های بین‌المللی نیز شکایت کرده ‌بود که بر اثر اشغال ایران در جنگ جهانی دوم به جایی نرسید. همزمان حکومت آل‌خلیفه با واردکردن نیروهای عرب سنی به بحرین می‌کوشید تا ترکیب جمعیتی را تغییر دهد.
در دوران رضاشاه، ایران همچنان مدعی حاکمیت بحرین بود؛ ولی در این دوران نیز عملا حکومت آل‌خلیفه (دست‌نشاندگان انگلیس) بر بحرین ادامه داشت. دولت ایران در شهریور۱۳۰۱، قیمت تمبر برای مرسولات پستی به بحرین را «مانند سایر نقاط ایران» معین کرد. در ۱۳۰۶ش (۱۹۲۷) دولت انگلستان قراردادی با عربستان سعودی درباره بحرین امضا کرد. دولت ایران بلافاصله نسبت به آن معاهده رسما اعتراض کرد و از آن به‌عنوان «تجاوز به تمامیت ارضی ایران» به جامعه ملل شکایت کرد. این دادخواهی ایران، توسط مخبرالسلطنه به عنوان نخست‌وزیر، در صفحه ۶۰۵ «روزنامه جامعه ملل» مورخ ماه می ۱۹۲۸ به چاپ رسید، اما به‌علت ضعف جامعه ملل و سپس شروع جنگ‌جهانی‌دوم و اشغال ایران توسط متفقین در شهریور۱۳۲۰ راه به جایی نبرد.
دولت ایران در آبان۱۳۳۶ طی مصوبه‌ای در هیات وزیران که با حضور شاه لایحه جدید تقسیمات جدید کشوری را برای تقدیم به مجلس آماده کرده ‌بود، بحرین را رسما استان چهاردهم ایران اعلام کرد و در مجلس‌شورای‌ملی، دو کرسی خالی برایش در نظر گرفتند.  شوروی اعلان حاکمیت ایران بر بحرین را رسمی تایید کرد ولی انگلیس بلافاصله رد کرد که با استقبال کشورهای عرب روبه‌رو شد. این اقدام و تهدید ایران به تحریم هر سازمان و مجمعی بین‌المللی که بحرین را به‌رسمیت بشناسد، موضوع را پیچیده کرد.
در نهایت انگلیسی‌ها با مذاکره‌های پشت‌پرده با شاه موفق شدند او را عقب بنشانند و در ۱۳۴۷ ناگهان نخستین‌بار در تاریخ کشور شاه اعلام کرد که حاضر است از حاکمیت بحرین چشم‌پوشی کند. سرانجام با هماهنگی ایران و انگلیس کار به دبیرکل سازمان‌ملل واگذار شد و نماینده سیاسی وی به‌جای همه‌پرسی تنها با یک نظرسنجی سه‌گزینه‌ای از چند مقام دست‌نشانده دولت وابسته آل‌خلیفه، در گزارش خود ادعا کرد که تقریبا همه مردم بحرین، خواهان استقلال از کشور ایران و تحت‌الحمایگی انگلیس‌اند. بسیاری از تاریخ‌نگاران این نظرسنجی را محدود به قشرهای نزدیک به حکومت بحرین و بریتانیا دانسته‌اند.
این گزارش باعث شد تا حزب پان‌ایرانیست، دولت را به‌دلیل این اقدام، استیضاح کند. فردای این استیضاح، شورای امنیت بر پایه گزارش سازمان‌ملل قطعنامه ۲۷۸ را در ۲۱اردیبهشت۱۳۴۹ برابر ۱۱می ۱۹۷۰میلادی تصویب کرد. چندی بعد، مجلس‌شورای‌ملی با ۱۸۷ رای موافق در برابر تنها چهار رای مخالف (اعضای حزب پان‌ایرانیست) به دولت رای داد و با تصویب آن در مجلس سنا، همه‌چیز به پایان رسید.
بحرین روز ١٥آگوست١٩٧١ (۲٤امرداد۱۳۵۰) رسما استقلال خود را اعلام کرد و در ١٦دسامبر١٩٧١ (۲۵آذر۱۳۵۰) رسما عضو سازمان‌ملل‌متحد شد و به عنوان یکصد‌و‌بیست‌و‌نهمین عضو آن درآمد. از آن پس، تاریخ ۱۶دسامبر -۲۵آذر- به عنوان روز ملی بحرین شناخته می‌شود
چرا جدایی بحرین از ایران غیرقانونی بوده است؟
با وجود همه اقدامات درونی و بیرونی که برای جدایی بحرین از ایران انجام گرفت، بر پایه قوانین مشروطیت، بحرین هنوز یکی از استان‌های ایران است و از نظر حقوق داخلی ایران، هیچ تغییری در تعلق این بخش از خاک ایران به مام میهن، انجام نشده است. دلایل حقوقی این مدعا به قرار زیر است:
١- بر پایه قانون‌اساسی مشروطیت، تغییر در حدود کشور می‌بایست با طی مراحل قانونی صورت پذیرد.
٢- طبق نظام‌نامه داخلی مجلس، قانون به دوشکل می‌توانست وجود داشته باشد. نخست چیزی که نمایندگان اشاره می‌کردند که برای ارایه طرح به مجلس، تعداد مشخصی از نمایندگان باید پیشنهاد این طرح را امضا می‌کردند. طرح می‌بایست عنوان مشخص و توجیه برای مطرح‌شدن می‌داشت و بعد از طرح در صحن علنی و بررسی در کمیسیون‌ها، اگر در مجلس رای می‌آورد به قانون تبدیل می‌شد و بعد از آن در روزنامه رسمی منتشر می‌شد و شاه دستور اجرای آن را به نخست‌وزیر صادر می‌کرد. برای جدایی بحرین هیچ طرحی از سوی نمایندگان مجلس ارایه نشد.
٣- در شکل دوم، می‌بایست لایحه‌ای از طرف دولت به مجلس می‌آمد و می‌بایست توجیه لازم را هم می‌داشت و اگر تقاضای فوریت نمی‌شد، در کمیسیون و بعد هم در صحن بررسی می‌شد. اگر تصویب می‌شد تبدیل به قانون می‌شد و باید تشریفات قبلی را طی می‌کرد. یعنی حتما باید به توشیح نفر نخست کشور می‌رسید و در روزنامه منتشر می‌شد و توسط شاه برای اجرا به نخست‌وزیر ابلاغ می‌شد.
در حالی که آن نامه‌ای که به مجلس آمد، هیچ‌کدام از اینها را نداشت. عنوان آن «تصمیم قانونی مجلس» و محتوای آن گزارش، عملکرد سازمان‌ملل بود. در حالی که حتی اگر فراگشت انجام‌شده در سازمان‌ملل را به عنوان توجیه آن می‌دانستند، باید عنوان آن «لایحه جدایی بحرین از ایران» می‌بود. بعد از آمدن به مجلس هم باید به کمیسیون‌های مربوطه می‌رفت. در غیراین‌صورت باید تقاضای دوفوریت می‌کردند که اگر موافقت می‌شد، می‌توانستند برای آن در همان جلسه رای‌گیری کنند که هیچ‌کدام از این مراحل برای جدایی بحرین از ایران انجام نشد.
٤- از سوی دیگر، شاه هم به عنوان مقام اول ایران در آن عصر چیزی را به عنوان جدایی بحرین از ایران امضا نکرده، در روزنامه رسمی هم منتشر نشده و برای اجرا هم به کسی ابلاغ نشده است.   بنابراین از نظر قانون‌اساسی ایران مشروطیت، با وجود فعالیت‌های شومی که در مجلس بیست‌ودوم انجام شد، هیچ تغییر حقوقی‌ای در موضوع مالکیت ایران بر بحرین صورت نگرفته و بحرین همچنان یکی از استان‌های ایران محسوب می‌شود.
فرجام سخن
هم‌اکنون پس از مرور چگونگی جداسازی مزورانه و غیرقانونی بحرین به عنوان یکی از بخش‌های مهم ایران‌زمین، پرسشی بی‌پاسخ ذهن جوانان ایرانی را به خود مشغول می‌کند و آن اینکه در برابر پاره‌کردن یک بخش از خاک ایران، چرا جامعه ایرانی و از آن مهم‌تر نخبگان فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایران را در آن عصر سکوتی غیرقابل توجیه فراگرفته بود؟
به‌راستی سکوت غریب ایرانیان در برابر این تصمیم، چگونه قابل توجیه است؟
تجربه بازگشت هنگ‌کنگ به چین پس از ١٥٥سال اشغال توسط انگلیس (١٨٤٢ تا ١٩٩٧میلادی) و بازگشت ماکائو به چین پس از ٤٤٢سال اشغال پرتغال (١٥٥٧ تا١٩٩٩میلادی)، اثبات می‌کند تعلق تاریخی سرزمینی مشمول مرور زمان نمی‌شود و اولویت منافع ملی و تمامیت ارضی برای دولت‌های ملی مقتدر، می‌تواند حتی پس از مدت‌زمان طولانی، احقاق حقوق ملی و تاریخی سرزمینی یک کشور را به انجام رساند.
متاسفانه نخبگان سیاسی و اجتماعی آن دوران با خبطی تاریخی نه‌تنها کوشش قابل‌توجهی برای بازگشت بحرین به سرزمین مادری اعمال نکردند بلکه با توجیهات ضدملی عملکرد نابخشودنی دولت وقت را توجیه می‌کردند.
از جمله توجیهات غیرقابل قبول سیاستمداران آن عصر این بود که به‌دلیل اشغال ١٥٠ساله جزیره بحرین توسط بریتانیا، مردم بحرین گذشته تاریخی تعلق به ایران را از یاد برده‌اند یا منابع نفت بحرین رو به پایان بوده و... تا از این راه، از زیر بار پاسخگویی به خیانت جداسازی بحرین از ایران به نسل‌های آینده ایرانی فرار کنند.
بی تردید در فرآیند مقاومت در برابر جداسازی بحرین از ایران مردم عادی را می‌بایست رهبران سیاسی و مراجع فرهنگی جامعه هدایت می‌کردند. همان‌گونه که ١١سال پس از جداسازی غیرقانونی بحرین از ایران، در فرآیند آزادسازی خرمشهر در سال۱۳۶۱ عزم راسخ ملی و اتحاد رهبران نظامی و سیاسی کشور به نجات خرمشهر از دست دشمن قهار و قدرتمندی مثل صدام‌حسین انجامید.
واقعیت تلخ تاریخ اثبات می‌کند به هنگام دسیسه انگلیس برای ربودن بحرین، رهبران سیاسی و فرهنگی ایران در آن عصر به جز انگشت‌شمار نمایندگان حزب پان‌ایرانیست در مجلس‌شورای‌ملی، هیچ قدمی برنداشتند.  به‌راستی این بی‌تفاوتی نسبت به جداکردن یک بخش از خاک ایران چه توجیهی داشت؟
چرا احزاب سیاسی، قوه مقننه، مطبوعات، قوه‌قضاییه، ستاد بزرگ ارتشتاران و دیگر نهادهای مرتبط با حفظ یکپارچگی سرزمینی کشور، هیچ واکنشی درباره این موضوع نداشتند؟
چرا شاعران و نویسندگان ایرانی آن عصر، جملگی سکوت پیشه کردند؟ و به جز معترضان انگشت‌شمار پیش‌گفته کدام سیاستمدار یا روزنامه‌نگار ایرانی از احزاب مختلف آن عصر در این باب موضع گرفته‌است؟ این انتقاد از سوی نسل‌های ایرانی همچنان بر دوش شاعران بلندآوازه‌ای چون شاملو، اخوان ثالث، سهراب سپهری و... سنگینی می‌کند که چرا این اندیشمندانی که حتی علیه جنگ‌های ویتنام سینه چاک می‌دادند، اشک می‌ریختند، قلم می‌زدند و شعر می‌گفتند، در هنگامه سرنوشت‌ساز و تاریخی جدایی غم‌انگیز بحرین از مام میهن، سکوتی مرگبار را پیشه کردند.
 بی‌تردید تمامیت ارضی ایران، ناموس ملی است و وجدان بیدار جامعه و نسل‌های آینده ایران‌زمین، قصور اندیشمندان و نخبگان، در مساله تمامیت ارضی ایران از جمله بحرین را نخواهند بخشید و هرگونه قصور دیگری در سرنوشت جزایر سه‌گانه همیشه ایرانی، مالکیت ایران درخلیج‌فارس و سهم واقعی ایران در دریای مازندران نیز نابخشودنی خواهد بود.

*استادیار دانشگاه و پژوهشگر ژئوپلیتیک و فرهنگی / شرق


فروپاشی قریب الوقوع جبهه تروریستی- تکفیری؛
ثروتمندترین گروهک تروریستی در سراشیبی سقوط
تاریخ انتشار : یکشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۳ ساعت ۱۰:۳۳
 
سال ۲۰۱۴ میلادی در حالی به پایان رسید که گروه های تروریستی و در راس آنها داعش متحمل شکست های سنگین در سوریه و عراق شدند و نشانه هایی مبنی بر فروپاشی قریب الوقوع و نابودی نهایی جبهه تروریستی تکفیری صهیونیستی آشکار شد.
ثروتمندترین گروهک تروریستی در سراشیبی سقوط
به گزارش جهان، جبهه تروریسم و حامیانش به ویژه غربی ها که درصدد اجرای سناریوی تقسیم و تجزیه کشورهای منطقه بودند، روزهای سختی را در ماه های پایانی سال گذشته میلادی تجربه کردند و البته با شکست ها و ناکامی های بزرگی هم در جنگ با ارتش های عراق و سوریه و نیروهای مردمی روبرو شدند.

در عراق به لطف وجود مرجعیت عالی دینی هوشیار و بصیر و حلقه زدن مردم بر گرد آن، نیروهای ارتش عراق با تکیه بر فتوای جهاد با تروریست ها و سرازیر شدن هزاران داوطلب مردمی به جبهه های نبرد با تکفیری ها، ماه های پایانی سال گذشته میلادی شاهد شکست های سنگین تروریست های داعش حتی با وجود حمایت ائتلاف ادعایی آمریکایی عربی ضد داعش بود.

در سوریه هم همانطور که یک رسانه لبنانی گزارش داده بود تروریست های مستقر در منطقه قلمون سوریه، متحمل شکست های سنگینی شده اند که فراتر از سطح تصورات آنها بوده است و هر روز حلقه محاصره آنها از سوی ارتش سوریه و نیز در آن سوری مرزها از سوی ارتش و حزب الله لبنان تنگ تر و تنگ تر می شود.

جنایات هولناکی که تروریست های تکفیری به نام دین اسلام مرتکب می شوند و اکثر قربانیان آنها را هم مسلمانان تشکیل می دهد، جای هیچ شکی را بر هیچ کس باقی نمی گذارند که غربی ها و متحدان منطقه ای آنها، تروریست های مزدور را از کشورهای مختلف با هدف به زانو درآوردن سوریه مقاوم و تجزیه عراق جذب کرده بودند، اما با وجود حمایت های همه جانبه نظامی و اقتصادی از مزدورانشان، آنها را در باتلاقی رها کردند که نجات و رهایی از آن بسیار دشوار است.

اوسکار کریچی از استادان علوم سیاسی جمهوری چک گفته است حوادثی که منطقه خاورمیانه و همچنین اوکراین شاهد آن است، ناشی از طرح های تجزیه است که غربی ها درصدد اجرای آن هستند.

به گفته وی، نقشه های جدیدی برای مرزهای منطقه خاورمیانه بلافاصله پس از جنگ آمریکا علیه افغانستان در سال ۲۰۰۱ میلادی آشکار شد.

این استاد اروپایی تصریح کرده است حوادثی که منطقه خاورمیانه و همچنین اوکراین شاهد آن است، با تلاش های غربی ها برای ایجاد هرج و مرج مرتبط است.

پیام حضور بشار اسد در محله جوبر


حضور بشار اسد در جمع سربازان ارتش سوریه که در حال انجام ماموریت دفاع از کشور در برابر تروریست های مزدور هستند، پیام های مختلفی به همراه دارد.

یکی از مهمترین پیام های این حضور این است که ارتش، ملت و حاکمیتی که رویکرد مقاومت در پیش گرفته است، ضامن حفظ و نجات سوریه است.

به اعتقاد تحلیلگران عرب، اینکه بشار اسد رئیس جمهور سوریه خطر نبردها در محله جوبر را انتخاب کرده و اینگونه صفحه سال ۲۰۱۴ میلادی با حضور در جمع نیروهای ارتش سوریه پیچانده می شود، نشان می دهد که میدان نظامی تنها چیزی است که می تواند ژنو یک و ژنو دو را تفسیر کند و عامل تعیین کننده و سرنوشت ساز در گفت و گوهای مسکو میان دولت سوریه و گروه های مخالف است.

روزنامه الشروق تونس نوشته است برگ های برنده گفت و گو از زمین و نه از فضای رسانه ای و نه از هتل های آنکارا، دوحه، پاریس و لندن، آغاز می شود.

به نوشته این روزنامه، آخرین پیام شام(حضور اسد در جوبر) در سال ۲۰۱۴ و اولین پیام در سال ۲۰۱۵ میلادی این است که سوریه که در جنگ کثیفی که علیه این کشور به راه افتاده است، ایستادگی و مقاومت کرده است و هرگز با هیچ مذاکرات یا گفت‌وگوهایی که دربرگیرنده سه شرط اساسی نباشد، موافقت نخواهد کرد که این شرط به شرح زیر است:
-اینکه گفت و گو سوری سوری باشد.

-هر گفت‌وگویی از مساله مبارزه با تروریسم آغاز شود.

-هر گفت‌وگویی به اراده ملت سوریه در انتخابات ریاست جمهوری اخیر احترام بگذارد، انتخاباتی که با رای قاطع و اعتماد مجدد ملت سوریه به بشار اسد همراه شد.

این روزنامه، حضور بشار اسد رئیس جمهوری سوریه در جوبر و در جمع سربازان ارتش سوریه در خط مقدم نبرد با گروه های تروریستی را حاوی این پیام دانسته است که "سوریه هرگز سقوط نخواهد کرد و تسلیم نخواهد شد و اینکه سوریه با تروریسم و کشورهایی روبرو است که از آن حمایت می کنند و منتظر سال ها نمی ماند تا سرنوشت خود را تعیین کند."

پایان قریب الوقوع افسانه داعش


در نیمه دوم دهه هشتاد قرن گذشته، نشانه های اولیه فروپاشی ارتش بعثی صدام که وارد جنگ ظالمانه ضد ایران شد، شروع به آشکار شدن کرد، در آن زمان آهنگ فرار از ارتش بعثی و تخلف از انجام خدمت الزامی(سربازی) و ذخیره افزایش یافت و بسیاری از عراقی ها به جنوب و برخی به منطقه کردستان عراق برای مخفی شدن و فرار از آن جنگ تحمیلی علیه ایران، پناه بردند چرا که این جنگ را جنایتی علیه کشور و ملت همسایه می دانستند.

فروپاشی فراگیر و گسترده ارتش بعثی صدام هنگام اشغال کویت و شکست رژیم به دست مهمترین حامی اش یعنی آمریکا صورت گرفت و امروز همان سناریوی در حال تکرار درباره گروه تروریستی داعش است، زیرا آهنگ فرار از این گروه هر روز تشدید می شود و بسیاری از کسانی که از اروپا و کشورهای عربی به این گروه تروریستی تکفیری پیوسته بودند، اکنون به دنبال راه های نجات و خلاصی از گرداب وحشتناکی هستند که در آن گرفتار شده اند، وضع گروهک داعش به حدی وخیم شده است که سران آن، جوانان را در موصل مجبور به پیوستن به این گروه تکفیری می کنند.

فرار سرکردگان داعش از میدان نبرد از ترس قتل با وجودی که آنها به زعم خود می خواستند در راه خدا به شهادت برسند، یکی دیگر از نشانه های فروپاشی و نابودی قریب الوقوع داعش تکفیری است.

گسترش موج فرار در میان تروریست های داعش، سرکردگان این فرقه وهابی صهیونیستی را بر آن داشت تا جوخه های مرگ را در پشت جبهه ها تشکیل داده و ده ها نفر از فرماندهان خود را به سبب سرپیچی از فرامین خود اعدام کنند.

داعش یک گروه متجاوز و کاملا بیگانه در عراق و سوریه است و قطعا پایان این گروهک تکفیری به دست مردم این دو کشور رقم خواهد خورد.

مشکل داعش این است که سرکردگان آن نمی توانند به راهبردهای جنگی بیندیشند، آنها تجربه کافی برای اداره نبردها را ندارند، هر سرکرده نظامی در رده های پایین می داند که جنگ جبهه ها بی نهایت هزینه دارد و مستلزم امکانات بسیار بالا است، صدام دیکتاتور معدوم عراق با تمام امکانات خود اعم از تکنولوژی نظامی و سلاح های کشتار جمعی و ارتش وی که بیش از دو میلیون نفر بود، نتواست حتی با وجود حمایت گسترده غربی ها و رژیم های مرتجع عرب در جنگ تحمیلی هشت ساله علیه ایران و حتی اشغال کشور کوچک کویت به موفقیتی دست یابد، بنابراین داعش که یک گروه چند ملیتی با اهداف ترسیم شده از سوی اربابان آمریکایی صهیونیستی و برخوردار از دلارهای اهدایی و بی حساب و کتاب سران مرتجع عرب و حمایت های آنهاست، چگونه می تواند در جبهه های متعدد که از حلب و رقه در سوریه تا جلولاء و سعدیه در امتداد مرزهای دو کشور قرار دارد، به پیروزی برسد؟

جنگی که تروریست های داعش در سوریه و عراق و مناطق دیگر به راه انداخته اند، یک جنگ کاملا انتحاری است که ابزار عملیات جنایتکارانه اش، انفجار خودروها و کمربندهای انفجاری است و داعش از چنین عملیاتی هرگز سودی نخواهد برد و تنها نتیجه آن کشتار انسان های بیگناه و متضرر شدن تاسیسات زیربنایی و منازل و دارایی های مردم و همچنین کشته شدن اعضای آن در راه هدفی است که هیچ موجودیتی ندارد، در راه تشکیل امپراطوری ادعایی اسلامی که این رویایی است که هیچ انسان عاقلی در طول چهارده قرن هرگز در مخیله اش نمی گنجید.

بنابراین جنگ علیه داعش به پایان راهش نزدیک می شود، زیرا هیچ مساله ای که داعش به خاطرش بجنگد، وجود ندارد و نه سلاحی که بتواند در مقابل اراده ملت های عراق و سوریه مقاومت کند، جوانانی که پس از بر ملا شدن حقیقت و ماهیت این گروه تروریستی و اثبات دروغ بودن ادعاهایش به جبهه های نبرد با این گروه تکفیری می شتابند و در این بین فتوای مرجعیت آگاه و بیدار در عراق و تشکیل نیروهای داوطلب مردمی انگیزه و نیرو محرکه قوی به نیروهای ارتش و پلیس عراق بخشیده تا امیدها برای نابودی این گروه تکفیری در آینده نزدیک افزایش یابد.

یک تحلیلگر عراقی گفته است تاریخ به زودی ثبت خواهد کرد که باند تروریستی داعش، شکست بزرگ خود را در سال ۲۰۱۴ میلادی در عراق متحمل شد، این گروهک تکفیری که در ماه ژوئن سال گذشته بنا به عوامل و دلایل متعدد تحت شعار فریبنده " ما داریم می آییم ای بغداد" حملات وحشیانه خود را به عراق آغاز کرد، هر چند توانست شهر قدیمی و باستانی موصل و مناطق دیگر را اشغال کند، اما نتوانست طرح نهایی خود یعنی اشغال بغداد را اجرا کند، چرا که با سد مستحکمی به نام مرجعیت عالی دینی و فتوای تاثیرگذارش برای جهاد و مبارزه با این گروهک تکفیری روبرو و متحمل شکست های سنگین شد و نتیجه آن آزادسازی شهرها و روستاهای متعددی از لوث این گروهک صهیونیستی وهابی بود که همچنان این روند موفقیت آمیز در عراق از سوی ارتش و نیروهای داوطلب مردمی ادامه دارد.

توطئه طراحی شده در سال گذشته این بود که داعش پس از اشغال موصل، بغداد را هم فتح کند و بر تمام عراق مسلط شود، اما بنا به عوامل گفته شده، تکفیری ها نه تنها نتوانستند به هدف نهایی خود دست یابند، بلکه مناطقی را که اشغال کردند،‌یکی پس از دیگری با تحمل تلفات و خسارت های سنگین از دست داده اند و روند ناکامی هایشان در ماه های پایانی سال گذشته میلادی به اوج خود رسید تا نشانه های آغاز فروپاشی این گروهک متجاوز در مناطق مختلف آشکار شود.

داعش امروز پس از آنکه چند ماهی سیر صعودی را طی می کرد، در سراشیبی سقوط قرار گرفته است و همانطور که حیدر العبادی نخست وزیر عراق وعده داده است، سال جدید میلادی سال شکست کامل داعش و پیروزی کامل ملت و دولت عراق خواهد بود.

العبادی تاکید کرده بود عزم و اراده ما بر این قرار گرفته است که سال جدید میلادی، سال پاکسازی کامل عراق از لوث تروریست های داعش و بازگشت آوارگان به شهرها و روستاهایشان و آغاز عملیات بازسازی شهرهای آزاد شده باشد.

بشار اسد رئیس جمهوری سوریه هم هنگام بازدید از سربازان ارتش سوریه در خط مقدم نبرد با تروریست ها در منطقه جوبر بر عزم دولت، ارتش و ملت سوریه برای در هم پیچاندن طومار تروریسم تاکید کرده بود.

ارتش سوریه هم موفقیت های چشمگیری در نبرد با تروریست هایی که به گفته مقامات این کشور از هشتاد و سه کشور جهان برای اجرای توطئه شوم غربی صهیونیستی و اعراب مرتجع به سوریه سرازیر شده اند، به دست آورده است.

درخواست وزیر اوقاف مصر برای تشکیل جبهه یکپارچه عربی برای مقابله با تروریسم هم یکی دیگر از نشانه های نزدیک بودن زمان فروپاشی نهایی داعش و همقطارانش قلمداد می شود.

بنابراین با نگاهی به تحولات پرشتاب در کشورهای عراق و سوریه که گرفتار آفت خانمان سوزی به نام داعش علاوه بر گروه های تروریستی دیگر شده اند، باید گفت موفقیت های تحسین برانگیز ارتش های عراق و همچنین سوریه در نبرد با تروریست های مورد حمایت غربی‌ها، رژیم صهیونیستی و رژیم های مرتجع عرب، حاوی این پیام است که طرح داعشی آمریکا و اسرائیل و مزدوران منطقه ای آنها کاملا شکست خورده است و اگر روند موفقیت‌ها و پیروزی های دولت های سوریه و عراق همینگونه ادامه یابد، زمان چندانی به کوبیده شدن آخرین میخ بر تابوت داعش و طرح خطرناک اربابان آمریکایی صهیونیستی نخواهد ماند.
منبع: تسنیم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد