کسی به داد جنگلهای بلوط اندیمشک نمیرسد اجتماعی 12:15:25 1393/06/01 936-314-5 کد خبر RSS :: پرینت |
![]() فرماندار اندیمشک با اشاره به وقوع مکرر آتشسوزی در جنگلهای بلوط این شهرستان گفت: این جنگلها در آتش میسوزند؛ بدون این که ما بتوانیم کاری برای مهار آتش آنها انجام دهیم و هیچکس هم به این مساله توجهی نمیکند.
حمیدرضا گودرزی در گفتوگو با خبرنگار اقتصادی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) -منطقه خوزستان- اظهار کرد: ما هیچ امکاناتی در شهرستان اندیمشک برای مهار این آتشسوزیها نداریم و علیرغم پیگیریهایمان نیز هیچ اقدام موثری برای کمک به ما انجام نشده است.
وی افزود: شب گذشته(31 مرداد ماه) 20 هکتار از جنگلهای بلوط اندیمشک در آتش سوخت؛ این سومین حادثه آتشسوزی متوالی در سال جاری بوده است.
گودرزی تصریح کرد: انتظار داریم ارگانهای مرتبط همچون منابع طبیعی خوزستان و سازمان منابع طبیعی کشور به جنگلهای بلوط و به آتشسوزیهای مکرر توجه بیشتری داشته باشند.
وی عنوان کرد: انتظار داریم در این مواقع یک هلیکوپتر برای مهار آتش در اختیار ما قرار داده شود تا خسارتها و وسعت آتش در جنگلها تا حدودی کنترل شود.
فرماندار اندیمشک با اشاره به وسعت آتشسوزیها در جنگلهای اندیمشک ادامه داد: این پنهانکاریها و بیتوجهیها فایدهای ندارد؛ نباید اجازه دهیم به این راحتی منابع طبیعی و جنگهای مناطق مختلف از بین بروند.
وی افزود: امکانات مهار آتشسوزی در شهرستان اندیمشک بسیار کم و غیرقابل قبول است و ما نمیتوانیم آن گونه که لازم است برای مهار آتشسوزی جنگلها کاری انجام دهیم و با وجود کمبود امکانات، همواره به کمک نیروهای مردمی و با مشارکت مردم بومی منطقه، اقداماتی در جهت مهار این آتشسوزیها انجام میشود که کافی نیست. |
بررسی بازارهای مالی خوزستان اقتصادی 12:2:55 1393/06/01 936-574-5 کد خبر RSS :: پرینت |
![]() تامین منابع مالی برای فعالیتهای اقتصادی از مهمترین سرفصلهای برنامهها و اقدامات نهادهای مسئول در هر اقتصادی است که از طریق سرمایهگذاریهای دولت، تامین مالی خارجی و پساندازهای مردم انجام میشود.
به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) –منطقهخوزستان- بازار مالی به عنوان واسطه بین دارندگان وجوه مالی به ویژه پساندازکنندگان که عمدتا خانوادهها هستند و تقاضاکنندگان منابع مالی برای فعالیتهای تولیدی، بهویژه سرمایهگذاران، یکی از مهمترین بازارهای موجود در دنیای کنونی است. زمانی که بازارهای مالی فعال و کارآمد وجود داشته باشد، هم قرضدهندگان وجوه و هم قرضگیرندگان در بازار در موقعیت بهتری قرار خواهند گرفت و هم وضع پساندازکنندگان بهبود خواهد یافت زیرا میتوانند به صورت غیرمستقیم در یک یا چند فعالیت مولد سرمایهگذاری کنند و بازده به دست آورند. بنگاهها نیز وضعیت مناسبی به دست میآورند چون میتوانند سرمایهگذاری کنند و فعالیتهای خود را توسعه دهند.
بازارهای مالی شامل بازار پول، بازار سرمایه و بازار بیمه و مخاطرات است.
بانک مرکزی و دیگر واسطههای مالی بانکی از قبیل بانکهای تجاری و مؤسسات اعتباری غیربانکی از مهمترین نهادهای بازار پول به شمار میآیند. بانکها با جذب سپردهها، واسطهگری، تسهیل جریانات پرداخت و کمک به تأمین منابع مالی مورد نیاز تولیدکنندگان نقش اصلی را در رشد و توسعه کشورها ایفا میکنند؛ بهطوریکه کاهش تورم، رونق تولید، افزایش سطح اشتغال، افزایش رفاه و درآمد افراد جامعه از جمله آثار نظام بانکی کارآمد محسوب میشود.
چالشهای نظام بانکی
ثبات کمتر سیاستهای پولی نظیر افزایش نرخ ارز مرجع و کاهش نرخهای سود سپردهها، تداوم سیاستهای اعطای تسهیلات تکلیفی و در نتیجه تخصیص تسهیلات بانکی میان بخشهای اقتصادی برخلاف جهتگیری برنامههای توسعه اقتصادی، افزایش بدهیهای دولت به نظام بانکی و در نتیجه کاهش قدرت تسهیلاتدهی بانکها و مداخله دولت در امور بانکها و تعیین دستوری نرخ سود بانکی (سپرده و تسهیلات) بدون توجه به مکانیسم بازار و شرایط اقتصادی از مهمترین چالشهای پیش روی نظام بانکی کشور است.
بسیاری از تسهیلات بانکها به جای اینکه در بخش مولد کشور صرف شود، به بخش غیرواقعی اقتصاد تزریق میشود. این امر سبب شده که بخش واقعی اقتصاد از کمبود منابع رنج ببرد و نتواند به فعالیت خود ادامه دهد. از سوی دیگر کاهش نرخ سود تسهیلات در شرایط تورمی موجب افزایش تقاضای تسهیلات میشود. همچنین شکاف غیرمتعارف نرخ سود بانکی با نرخ تورم موجب سوءاستفاده از آن میشود.
بانکها به ناچار برای کاهش ریسک و کنترل مطالبات معوقشان مجبور هستند در سیاستهای اعتباریشان با دقت بیشتری رفتار کنند که همین وسواس بانکها در ارائه تسهیلات باعث شده مشکل نقدینگی در بنگاههای اقتصادی افزایش یابد.
مهمترین مشکل فعلی تولید، تأمین سرمایه در گردش و نقدینگی است. هماکنون با افزایش مداوم قیمت مواد اولیه، بیشتر نقدینگی کارگاهها صرف خرید نقدی مواد اولیه میشود و با توجه به اینکه فروش محصولات همچنان به صورت چکی و مدتدار انجام میشود، این امر باعث شده تا تولیدکنندگان برای تامین مواد اولیه دچار مشکل شوند و اکثر واحدهای تولیدی در آستانه ورشکستگی و تعطیلی قرار گیرند چرا که آنها از یک سو نمیتوانند حقوق کارگران خود را به موقع پرداخت کنند و از سوی دیگر چون وجوه اجناس فروخته شده را دریافت نکردند، نمیتوانند مواداولیه تولید برای ادامه کار را خریداری کنند. تولیدکنندگان در این شرایط به منظور جبران این کمبود نقدینگی، مجبور به کاهش تولید و در نتیجه کاهش نیروی کار و تأخیر چند ماهه در پرداخت حقوق کارگران شده که افزایش مشکلات کارگری و در موارد زیادی نیز تعطیلی کارگاهها را درپی داشته است. از سوی دیگر فشار ادارات مالیات در دریافت مالیات و هزینههای افزایش یافته بستههای انرژی در صنعت و کشاورزی، از عوامل دیگر کاهش نقدینگی و فشارهای اقتصادی به کارگاهها هستند.
چالش در نظارت نظام بانکی و افزایش مطالبات معوقه بانکها ناشی از برخورد تکلیفی و دستوری با بانکها، ضعف در نظارتهای درون سازمانی و کنترلهای داخلی کافی برای اطمینان از کفایت بررسیها قبل از پرداخت تسهیلات تکلیفی از جمله سوددهی فعالیت، اهلیت تسهیلاتگیرنده، نوع وثایق مربوط به تسهیلات اعطایی و نظارت مستمر بر فعالیت تسهیلاتگیرنده و عدم اقدامات لازم در راستای جلوگیری از هرگونه وقفه در وصول تسهیلات اعطایی، عدم وصول طلب برخی از پیمانکاران بخش غیردولتی از دولت است.
ارزان بودن روشهای تامین مالی از بانکها نسبت به سایر بازارها مشکلات زیادی در فرآیند تسهیلاتدهی و نظارت بر آن ایجاد کرده است. در برخی مواقع اقدامات نظارتی زمانی انجام میشود که مشکلی از جمله اختلاس، کلاهبرداری و سوءعملکرد، در نظام بانکی اتفاق افتاده و به خاطر آن نظام بانکی، مشتریان و جامعه دچار ضرر و زیان شدهاند و در واقع نظارت بعد از عمل و رخداد انجام میشود.
شرایط رکودتورمی اقتصاد کشور، نبود سیستم جامع اعتبارسنجی مشتریان، وجود ضعف در اعتبارسنجی دقیق، عدم اخذ وثایق معتبر و سهلالوصول و کافی، عدم احراز اهلیت و تخصص و پیشینه درخواستکننده تسهیلات، عدم تعمیق و گسترش بازار سرمایه و بوروکراسیهای اداری در نظام اداری و قضایی کشور از جمله عوامل افزایش مطالبات غیرجاری بانکها هستند که این موضوع ریسک بالای اعطای تسهیلات در شبکه بانکی کشور را نشان میدهد. افزایش مطالبات سررسید گذشته و معوق بانکها به جریان منابع بانکها آسیب جدی وارد کرده است.
راهکارهای برونرفت از چالشهای نظام بانکی
اصلاح روابط مالی دولت با نظام بانکی کشور از طریق بازپرداخت بدهیهای دولت به بانکها و رعایت انضباط در سیاستهای بودجهای و مالی دولت، حذف تسهیلات تکلیفی و شبه تکلیفی دولت تا حد امکان تا نظام بانکی بتواند به سمت کاهش سهمیهبندی اعتباری در بخشهای اقتصادی و اولویت دادن به پروژههای اقتصادی قابل توجیه در اعطای تسهیلات و در شرایط رقابتی حرکت کند، حمایت از سیاستهای پولی بانک مرکزی در راستای کاهش تورم، واگذاری چگونگی تعیین نرخهای سود بانکی به مکانیسم کارشناسی، بازار و شرایط اقتصادی، تاکید بر نظارت موثر و پیشگیرانه قبل از وقوع مشکل در نظام بانکی با هدف جلوگیری از تخلفات و سوءعملکرد نظام بانکی و برخورد جدی با متخلفان، الزام بانکها به تنظیم برنامه منابع و مصارف و نیز تدوین قوانین و مقررات، سیاستها و بخشنامههای جامع نظام بانکی کشور متناسب با ارزشها و واقعیتهای ارزشی، اقتصادی و اجتماعی جامعه و اتخاذ سیاستهای پایدار پولی و توجه به تمام بخشها در سیاستگذاری پولی از جمله منافع بانکها، سهامداران، سپردهگذاران و تسهیلاتگیرندگان را میتوان از جمله راهکارهای برونرفت از چالشهای نظام بانکی دانست.
تجربه سایر کشورها نشان داده است بحرانها عمدتا از ناحیه بانکها آغاز میشوند و اگر سپردهگذاران یا فعالان بازار سرمایه اعتماد خود را به نظام بانکی از دست بدهند باید منتظر بحران شدید در اقتصاد بود. اعتمادسازی از راه شفافیت و اعمال سیاستهای با ثبات در بخش پولی و بازار سرمایه به دست میآید؛ بنابراین مقامهای سیاستگذار پولی باید به توصیههای کارشناسی عمل نموده و سیاستهایی کاملا شفاف و با ثبات را به کار گیرند.
براساس یافتههای آماری در پایان سال 1391 کل مانده سپردهها و تسهیلات ریالی وارزی بانکها و مؤسسه اعتباری توسعه استان خوزستان به ترتیب 163 هزار و 568 میلیارد ریال و 98 هزار و 727 میلیارد ریال بوده که نسبت به پایان سال 1390 به ترتیب 29.1 درصد و 8.8 درصد رشد را نشان میدهد. استان خوزستان از نظر میزان رشد سپردهها و تسهیلات در پایان سال 1391 نسبت به سال 1390 به ترتیب در رتبههای 10 و 21 در بین استانهای کشور قرار داشته است. مقدار سرانه سپردهها و تسهیلات در استان به ترتیب 36.1 و 21.8 میلیون ریال بوده که به ترتیب در رتبههای 10 و 29 بین استانهای کشور قرار داشته است.
در پایان سال 1391، 33.2 درصد از سپردهها و 65.5 درصد از تسهیلات بانکها و مؤسسات اعتباری استان متعلق به بانکهای دولتی بود، در حالی که 47.6 درصد از شعب بانکهای موجود در استان متعلق به بانکهای دولتی است. بانکهای خصوصی در مقابل سهامداران خود به عنوان بنگاه اقتصادی مسئول و ناچار به پاسخگویی هستند. به این ترتیب، برای تامین سود بیشتر برای سهامدارانشان سرمایه خود را به بخشهایی تزریق میکنند که بازگشت سرمایه بیشتری دارد.
بازار بیمه
فعالیت بیمه در کنار فعالیت سایر نهادهای مالی در تامین سرمایه واحدهای اقتصادی نقشآفرین است. شرکتهای بیمهای میتوانند از طریق جمعآوری حقبیمهها، بهخصوص در بخش بیمههای عمر و زندگی که بین زمان پرداخت حقبیمهها و پرداخت خسارت یک فاصله زمانی زیادی وجود دارد و باعث تولید و انباشت سرمایه شرکتهای بیمه میشود، در سرمایهگذاری بخشهای اقتصادی بسیار مفید واقع شوند. البته در مقایسه با سایر نهادهای مالی همچون بازار سرمایه و پول حضور فعالتری در سرمایهگذاری بخشهای اقتصادی نداشتهاند. به نظر میرسد دلیل این عقبماندگی، پایین بودن ضریب نفوذ بیمههای عمر و زندگی در کشورمان است. از آنجا که بیمه عمر در ایران برخلاف سایر کشورها از توجه کمتری برخوردار است و افراد تمایل پایینی به خرید این نوع بیمهنامهها از خود نشان میدهند، اثرگذاری صنعت بیمه در بخشهای اقتصادی بسیار کمرنگ شده است. در کشورهای توسعهیافته، بیمههای عمر و زندگی ۸۰ درصد از سهم بازار بیمهای را به خود اختصاص میدهد، درحالیکه این موضوع در کشور ما برعکس است و سهم بیمههای عمر در این صنعت بسیار ناچیز است .از طرفی باتوجه به ضریب نفوذ پایین بیمه در کشور و نسبت خسارت بالای شرکتهای بیمهای در کنار هزینههای جانبی، به نظر میرسد که نقدینگی زیادی برای شرکتهای بیمهای باقی نمیماند تا وارد بخشهای اقتصادی شود که با فرهنگسازی و اطلاعرسانی در زمینه استفاده همه افراد از بیمه بهخصوص در بخش بیمههای عمر و زندگی، میتوان به رشد هرچه بیشتر نقش بیمهها در سرمایهگذاری اقتصادی امیدوار بود.
در سال 2012 میلادی (1391) ضریب نفوذ بیمه در جهان 6.5 درصد و در کشور ما 1.9 درصد بوده است. همچنین حقبیمه سرانه در جهان 656 دلار و در ایران حدود 140 دلار بوده است. آمار فوق بیانگر ناکارایی و فاصله زیادی تا سند چشمانداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران است. در این سند باید ضریب نفوذ بیمه یعنی نسبت حق بیمههای تولیدی به تولید ناخالص داخلی به 7 درصد برسد.
علل اصلی وضعیت نامناسب بیمههای بازرگانی
- فقر فرهنگ بیمه در کشور: به رغم سابقه طولانی بیمه در ایران، خیلی از شهروندان اعم از آحاد جامعه، بازرگانان، تولیدکنندگان، صنعتگران و دستاندرکاران خدمات و سرمایهگذاران شناخت کافی از مزایا و پوششهای این فعالیت ندارند و فقط بیمه را در زمان بیماری و تصادفات میبینند. به دلیل اطلاعرسانی ضعیف مجریان این بخش است که آیندهنگری را در جامعه تقویت و تبیین نکردهاند؛ به یقین علت این کاستیها نبودن تعامل بین مسولین صنعت بیمه و آموزش و پرورش، دانشگاهیان و صدا و سیما است، در حالیکه بیمه از زمان تولد تا سالخوردگی میتواند یاور انسان باشد.
- ریسکناپذیری مدیران دولتی: برخی از مدیران دولتی به دلیل دسترسی آسان به بودجهها وقتی حادثهای رخ میدهد با همان منابع آن را جبران میکنند و هزینههای بیمه را زاید و بیمعنی میدانند و برخی با نظر کاهش هزینهها و تعدیل نرخ به برگزاری مناقصه اقدام مینمایند و ملاک، حقبیمه کم است و توجهی به توانگری بیمهگر و اخذ پوششهای مناسب و اعتبار شرکت بیمه ندارند و چون 70 درصد اقتصاد دولتی است، مانع بزرگی در رشد صنعت بیمه خواهد بود. در صورتیکه اقتصاد خصوصی به حفظ ثروت خود میاندیشد و جبران زیان را به بیمهگران میسپارند؛ بنابراین دولت و مدیران دولتی مهمترین بازیگران طرف تقاضا در بازار بیمه کشور هستند.
- خلاء و نقصان در قوانین و مقررات بیمهای: اگر برخی از بیمهها اجباری باشد و هر کس مسولیت ضرر و زیان کار خود را نسبت به دیگران بپذیرد و پاسخگو باشد، خیلی از آسیبهای اجتماعی بروز نمیکند و ثروت ملی حفظ میشود و بخشی از دعاوی قضایی شکل نخواهد گرفت و آحاد جامعه مجبور به انتقال مسولیت خود به شرکتهای بیمه خواهند شد؛ به عنوان مثال بیمههای مسولیت مدنی میتواند پشتیبان آحاد جامعه باشد، اعم از بیمهگذاران و زیاندیدگان، هر دو از منافع آن استفاده میکنند و بسیاری از پروندههای دادگستری تشکیل نخواهد شد.
- نبود عدالت بیمهای: شرکتهای بیمه مسول کاهش ریسک نیستند بلکه باید از طریق ابزار نرخگذاری روی کاهش ریسک تاثیرگذار باشند؛ به نحوی که فردی که ریسک بالایی دارد باید حقبیمه بیشتری بدهد تا ناچار شود که ریسکش را مدیریت کند؛ به عنوان مثال از یک راننده پر خطر و یک راننده کم خطر نباید حق بیمه یکسان گرفت یا کارخانهداری که حق بیمه با ریسک بالا پرداخت میکند باید از ابزارهایی استفاده کند که پوششهایش ارزانتر شود تا بیمه شخص ثالث خودروها دغدغه شرکت های بیمه نباشد از راننده ای که در یک دوره یک ساله چهار بار موجب تصادف و جرح می شود نمی توان بیش از یک نوبت حق بیمه دریافت کرد پس عدالت بیمهای نیست.
- عدم تطابق محصولات بیمهای با تقاضای جامعه: از آنجا که صنعت بیمه از دو جنبه عرضه و تقاضا تشکیل شده است، بازار بیمه با مشکل ارائه نامناسب خدمات بیمهای به دلیل بهروز نبودن محصولات، پاسخگو نبودن به نیازهای واقعی مردم، پوشش ندادن بسیاری از ریسکهای موجود، ناعادلانه بودن به دلیل منطبق نبودن با محاسبات دقیق و نبود بازاریابی مناسب و تبلیغات و معرفی ناکافی محصولات بیمهای مواجه است.
میانگین نرخ رشد سالانه حق بیمه تولیدی استان خوزستان در سالهای 91 - 1387، 39.6 درصد و در رتبه 21 بین استانهای کشور قرار داشته است.
در سال 1390 ضریب نفوذ بیمه (نسبت حقبیمه تولیدی به تولید ناخالص داخلی) کشور و استان خوزستان به ترتیب 1.38 درصد و 0.38 درصد بوده و استان از نظر این شاخص در رتبه 28 بین استانهای کشور قرار داشته است. همچنین حقبیمه سرانه در خوزستان 705.7 هزار ریال بوده و در رتبه 20 بین استانهای کشور قرار داشته است.
در سال 1390 سهم استان خوزستان از کل حقبیمه تولیدی 3.7 درصد بود که به 4 درصد در سال 1391 افزایش یافته است. خوزستان در سالهای 91 - 1388 از نظر شاخص "سهم استان از کل حق بیمه تولیدی کشور" در رتبه 6 بین استانهای کشور قرار داشته است. تعداد نمایندگیهای شرکتهای بیمه از 1089 در سال 1390 با افزایش 16.9 درصدی به 1273 در سال 1391 رسید که از نظر این میزان رشد در رتبه 27 بین استانهای کشور بوده است.
بازار سرمایه
بازار سرمایه پلی است که پسانداز واحدهای اقتصادی دارای مازاد مانند شرکتها یا دولتها را به واحدهای سرمایهگذاری که بدان نیازمندند، انتقال میدهد. بنابراین بازار سرمایه، واحدهای پسانداز و سرمایهگذاران را با یکدیگر ارتباط میدهد. حاصل این ارتباط، بهرهمندی طرفین از سود ناشی از مشارکت در فعالیتهای اقتصادی است. این بازار خود به دو بازار اولیه و ثانویه تقسیم میشود.
در بازار اولیه اوراق بهادار جدیدالانتشار شرکت معامله میشود. در این بازار تامین مالی صورت میگیرد و بنگاههای اقتصادی میتوانند با فروش اوراق بهادار منابع مالی بلندمدت را تامین نمایند.
بازار ثانویه محل داد و ستد اوراق منتشر شده در بازار اولیه است. در این بازار اوراقی که قبلاً در بازار اولیه به فروش رسیده مجددا مورد معامله قرار میگیرند. وجود این بازار مشارکتکنندگان را مطمئن میسازد که میتوانند اوراق بهادار خود را بهراحتی به فروش برسانند و مشکلی از نظر تبدیل به نقد کردن داراییهای مالی نداشته باشند. تفاوت آن با بازار اولیه در این است که در بازار اولیه، سهام مستقیما به سرمایهگذار فروخته میشود.
بورس بازاری است که در آن داراییهای مختلف مورد معامله قرار میگیرد. از این رو انواع بورسها را میتوان به سه دستهی کلی بورس کالا، بورس ارز و بورس اوراق بهادار طبقهبندی کرد.
شرکتهایی که در بورس پذیرفته میشوند از ساختار مالی مناسبی برخوردارند و مردم در شرایط رقابت سالم تولیدات و خدمات این قبیل شرکتها را بر شرکتهایی که در بورس پذیرفته نشدهاند ترجیح میدهند. با پذیرش سهام شرکتها در بورس، رقابت در بهرهوری آنها ایجاد و کارآیی شرکتها افزایش مییابد زیرا قیمتهای سهام شرکتها در بورس ارتباط مستقیم با عملکرد و بازده سهام آنها دارد و همین امر موجبات بهبود کیفی و کمی تولیدات را فراهم میآورد.
با گسترش مالکیت شرکتها، از اجحاف جلوگیری شده و چون سهامداران، مصرفکننده تولیدات خود نیز میباشند، سعی در حذف هزینههای زاید، کاهش ضایعات و پایینآوردن قیمت تمام شده نموده و نتیجتا موجب کاهش قیمتهای فروش میشوند.
با سهامدار شدن کارگران در واحدهای تولیدی از طریق حفظ و حراست داراییهای واحدهای مزبور و افزایش تولیدات آنها، بازده سرمایهگذاری افزایش مییابد و با توجه به اینکه نقل و انتقال سهام شرکتهای پذیرفته شده با سهولت انجام میگیرد و این سهام دارای نقدینگی بالقوه بوده و قیمت واقعی آنها در بورس تعیین میشود؛ لذا سهامداران جزء با رغبت زیادی پساندازهای خود را به خرید سهام اختصاص میدهند که باعث رونق بازار سرمایه و در نتیجه رشد و رونق اقتصادی میشود.
بورس اوراق بهادار یکی از بخشهای اصلی بازار متشکل سرمایه است. نقش آن جذب و هدایت پساندازها و نقدینگی سرگردان و پراکنده جامعه به مسیرهای بهینه است، به گونهای که با تخصیص بهینه منابع مالی کمیاب، بخش عمدهای از سرمایهها جذب سودآورترین فعالیتها و پروژهها شود.
حجم و ارزش معاملات
ارزش ریالی معاملات سهام در سال 1392، 3 هزار و 497 میلیارد ریال و حجم معاملات حدود 788 میلیون سهام شرکتها و سایر اوراق بهادار بوده است. افزایش رشد سال 1392 نسبت به سالهای گذشته مربوط به توسعه فیزیکی شرکتهای کارگزاری در استان بوده است. این تعداد از 4 شرکت کارگزاری به 10 شرکت کارگزاری و 12 ایستگاه معاملاتی افزایش یافته است.
ارزش کل معاملات و حقتقدم معامله شده، بدون لحاظ شرکتهای فرابورسی و معاملات الکترونیکی در بورس منطقهای استان در سال 1392، 2803 میلیارد ریال معادل 0.14 درصد از ارزش کل سهام معامله شده کشوربوده و در رتبه 19 بین 22 بورس منطقهای قرار داشته است.
تعداد سهام و حقتقدم معامله شده در سال 1392، 664 هزار سهم بوده که 217 درصد نسبت به سال 1391 افزایش داشته است.
موانع توسعه بورس منطقهای خوزستان
به نظر میرسد که توسعه بورس هماهنگ با پتانسیلهای استان صورت نگرفته است. محدودیتهای مربوط به توسعه بورس در دو زمینه قابل بررسی است:
- محدودیتهای مربوط به شرایط کلان کشور: شاخص بورس و روند معاملاتی آن از متغیرهای زیادی تاثیر میپذیرد. تمام تغییرات محیطی و کلی مانند مسائل کلان اقتصادی، تحرکات سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی به ویژه تغییر سیاستهای پولی و مالی کشور مانند تغییر نرخ بهره بانکی و نرخ تعرفه گمرکی میتواند عملکرد بورس را تغییر دهد.
- محدودیتهای مربوط به شرایط استان شامل تخصیص فضای نامناسب به بورس استان در سال 83، رونق بیش از حد بخش مسکن به ویژه در استان خوزستان از ابتدای سال 84، تعداد اندک شرکتهای کارگزاری تا سال 91 در استان،عدم رغبت صدا و سیما در پوشش خبری مربوط به بازار سرمایه در استان و کمک به فرهنگ سازی نسبت به موضوع سرمایهگذاری در بازار سرمایه و بهوجود آمدن تشکل پولی غیر قانونی منتسب به ”سیدها” که تا مدتی اقدام به جذب حجم بسیار زیادی از نقدینگی استان نمودند؛ به گونهای که فعالیت این شبکه حتی بر بخش مسکن، طلا، ساخت و ساز و دیگر بخشهای اقتصادی اثرگذار بوده است. پیامد این واقعه هنوز در ذهن بسیاری از مخاطبان وجود دارد و به گونهای باعث ترس عده زیادی در مورد هر نوع سرمایهگذاری شده است.
فعالیتهای صورت گرفته جهت رفع موانع بازار سرمایه
در ابتدا تالار بورس منطقهای خوزستان در ساختمان بانک توسعه صادرات، نه به طور مستقل بلکه به صورت ترکیبی که در خور شان استان نبوده، افتتاح شد و درپی آن مشکلات عمدهای نظیر رفت و آمد در مرکز شهر برای سهامداران را به دنبال داشت اما با حمایت مسوولین استان بورس منطقهای خوزستان در مکان مناسبتری مستقر شده است. از سوی دیگر برگزاری دورههای آموزشی جهت عموم، نهادها و سازمانهای مختلف در استان، گسترش شبکههای کارگزاری در سراسر استان، توسعه فیزیکی کارگزاریها از تعداد 4 شرکت کارگزاری به 10 شرکت کارگزاری در استان و برگزاری بازدیدهای هفتگی جهت دانشگاهها و مراکز علمی- تحقیقاتی از دیگر فعالیتهای صورت گرفته جهت رفع موانع بازار سرمایه در استان بوده است.
برگزاری نشستهای تخصصی جهت ترغیب شرکتهای استانی برای پذیرش در بورس اوراق بهادار و بازار فرابورس در راستای افزایش سهم شرکتهای استانی در بازار سرمایه، برگزاری جلسات و همایشهای آشنایی با تامین منابع مالی از طریق بازار سرمایه جهت شرکتهای استانی، ترغیب شرکتهای کارگزاری جهت بازگشایی یا افزایش شعب کارگزاری و توسعه فیزیکی در استان، برگزاری همایشهای عمومی مرتبط با موضوعات متنوع بازار سرمایه جهت ترویج فرهنگ سرمایهگذاری و تعامل بیشتر با صدا و سیمای استان جهت پخش برنامههای مرتبط با بازار سرمایه از جمله مواردی است که جهت توسعه بورس منطقهای خوزستان باید مورد توجه قرار گیرند.
چند نکته قابل تامل
در سالهای 91 – 1387 در استان خوزستان رشد سالانه سپردههای بانکی، بیشتر از تسهیلات و رشد سالانه تسهیلات در استان خوزستان کمتر از میزان مشابه کل کشور بوده است.
در سالهای 91 – 1385 سهم استان خوزستان از تسهیلات بانکی کشور با سیر نزولی از 3.2 درصد به 2.2 درصد کاهش یافته است.
در سالهای 91 – 1389 و هفتماهه اول سال 1392 استان خوزستان از نظر شاخص "نسبت تسهیلات به سپردههای بانکی" در بین استانهای کشور در رتبه 31 قرار داشته است. میزان این شاخص از 98.3 در پایان سال 1390 به 59.2 درصد در مهرماه 1392 کاهش یافته است.
در سال 1390 ضریب نفوذ بیمه (نسبت حقبیمه تولیدی به تولید ناخالص داخلی) کشور و استان خوزستان به ترتیب 1.38 درصد و 0.38 درصد بوده و استان از نظر این شاخص در رتبه 28 بین استانهای کشور قرار داشته است. همچنین حق بیمه سرانه در استان خوزستان 705.7 هزار ریال بوده و در رتبه 20 بین استانهای کشور قرار داشته است.
با وجود فرهنگسازیها و در نتیجه سیر صعودی تعداد کدهای سهامداری ایجاد شده در بورس منطقهای خوزستان از 143 در سال 1383 به 6817 در سال 1392 و حجم سهام معامله شده از 124 در سال 1388 به 664 در سال 1392 سهم بورس منطقهای استان خوزستان از نظر ارزش و حجم سهام معامله شده در کشور در سال 1392 به ترتیب 0.14 درصد و 0.18 درصد و استان خوزستان از نظر ارزش سهام معامله شده در بین 22 بورس منطقهای کشور در رتبه 19قرار داشته است که رتبه مطلوبی نیست.
به طور کلی آمارهای فوقالذکر، بیانگر ضعیف بودن بازارهای مالی در استان خوزستان بوده و مانع رونق سرمایهگذاری، تولید و اشتغال در استان شده است. از آنجائیکه رسالت بازار سرمایه حمایت از تولید، اشتغالزایی و ایجاد رونق اقتصادی است باید سرمایهگذاریها در استان به سمت تولید و اشتغال هدایت شود چرا که در اینصورت است که فضای اقتصاد کشور مطلوب میشود. باوجود سپری شدن حدود 40 سال از فعالیت بازار سرمایه در کشور، قابلیتهای این بخش همچنان برای عموم مردم ناشناخته باقیمانده است. حمایت از بورس استان و فرهنگسازی جهت جذب سرمایهها به سمت بازار سرمایه و در نتیجه هدایت آن به سمت تولید به تبع آن افزایش پذیرش شرکتهای استانی در بورس اوراق بهادار نقش شایانی در اشتغالزایی استان و توسعه اقتصادی کشور خواهد داشت. خبرنگار: 17026 |
گروه فرهنگی مشرق ـ همزمان با سالروز اندوهبار شهادت حضرت ابوعبدالله امام جعفر بن محمد الصادق(ع) تجدیدکنندۀ میراث شیعه، مروری داریم بر کتاب "توحید مفضل" که حاوی سخنان ایشان درباره علوم طبیعی است. شما نیز برای غواصی در این اقیانوس بیپایان، با ما همراه شوید.
*****
کتاب توحید مفضّل، منسوب است به یکی از شاگردان خاصّ امام صادق(ع) به نام "مفضّل بن عمر الجُعفیالکوفی" که از طریق محمد بن سنان نقل شده است. مفضّل چهار جلسه نزد حضرت صادق(ع) شتافت و سخنان او را که به وی املاء میفرمود، مکتوب کرد. متن حیرتانگیز این کتاب، مورد تأیید علما واقع شده است، از جمله: سید بن طاووس (وفات: 664 هجری)[1] که آن را شگفتانگیز خوانده است و همچنین علامه محمدباقر مجلسی (وفات: 1110 هجری) که آن را برای استفاده عامه به فارسی شیوا ترجمه نموده و در برخی موارد، سخنان حضرت را شرح نیز کرده است. مفضل بن عمر از خواص شاگردان امام صادق و امام کاظم(ع) بوده است. طبق آنچه در کتاب الارشاد مفید آمده، حضرت امام رضا(ع) در ضمن حدیثی بر او رحمت فرستاده و تبعیت او از ائمه را ستوده است.[2]
[توحید مفضّل، ترجمه علامه مجلسی، چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، طبع اول، 1379، 246 صفحه]
سبب پیدایش کتاب
مفضّل بن عمر روزی در نزدیک مزار شریف پیامبر اکرم(ص) نشسته بود که دید ابن ابیالعوجاء (دهری مسلکِ معروف، وفات: 155 هجری) با یکی از دوستانش به آنجا آمده و در ضمن صحبتهایش که برای اطرافیان مسموع بود، وجود خدا و نبوت حضرت ختمی مرتبت را منکر شد. مفضّل به شدت به سخنان او اعتراض کرد و آن ملحد جواب گفت که اگر از اهلِ کلام هستی حجت خود را بیاور و چنانچه از شاگردان جعفر بن محمد(ع) هستی باید بدانی که او زیاده از این، سخنان ما را شنیده و با متانت جواب گفته است. لذا به نحو شایسته با ما سخن کن.
مفضل اندوهناک به نزد امام صادق(ع) میرود و ماجرا را برایش میگوید. امام به او وعده میدهد که به طور خصوصی برایش از حکمتهای آفرینش بیان فرماید: «براى تو بیان خواهم کرد از حکمت حضرت صانع جلّ و علا در خلق عالم و درندگان و حیوانات و مرغان و حشرات و هر صاحب روحى از چارپایان و گیاهها و درختان و سبزىهاى مأکول و غیر مأکول. آنچه عبرت گیرند از آن عبرتگیرندگان و زیاده گردد به سبب آن معرفت مؤمنان، و متحیّر گردند در آن ملحدان و کافران. فردا بامداد به نزد ما بیا.»
مفضل به خانه میرود و خوشحال از این وعده، خواب به چشمش نمیآید. روز بعد حضرت صادق(ع) او را به اندرون میبرد و شروع به درس کرده از توحید خدای تعالی ابتدا میکند. بعد از ذکر چند جمله، مفضل اجازه میخواهد تا آنچه را امام میفرماید بنویسد. این درسها در چهار جلسه به پایان میرسد و در ضمن آن مهمترین مسائل علوم طبیعیه توسط امام صادق(ع) در سایه علم توحید بیان میشود. علومی که ما اکنون آنها را به این اسامی میشناسیم: طب، فیزیولوژی، فیزیک، شیمی، کیمیا، زیستشناسی، جانورشناسی، نجوم، هواشناسی، معدنشناسی، گیاهشناسی، شناخت آفات و همچنین برخی علوم عقلی و نظری.
برگزیدهای از توحید مفضل
در اینجا برای شناخت بهتر کتاب توحید مفضّل، قسمتهایی از مجلس نخست آن را نقل میکنیم. إنشاء الله خوانندگان مشتاق، به تهیه و قرائت این کتاب شریف اقدام کنند و هر چهار مجلس آن را بخوانند.
خلقت انسان و تکوّن جنین در رحم
پس امام صادق علیه السلام فرمود که: ابتدا مىکنم اى مفضّل به یاد کردن خلقت انسان پس عبرتگیر از آن. اول عبرتها، تدبیرى است که حق تعالى در جنین مىفرماید: در رحم در حالى که او محجوب است در سه ظلمت: تاریکى شکم، تاریکى رحم، و تاریکى بچهدان در هنگامى که او را چاره نیست در طلب غذائى و نه در دفع اذیتى و بلائى، و نه در جلب منفعتى، و نه در دفع مضرّتى، پس جارى مىشود به سوى او از خون حیض آن مقدار که غذاى او شود چنانچه آب غذا مىباشد براى نباتات.
کیفیت ولادت جنین
و پیوسته این غذا به او مىرسد تا خلقش تمام مىشود و بدنش مستحکم مىشود، و پوستش قوت مباشرت هوا به هم رساند، و از سردى و گرمى متضرّر نشود، و دیدهاش تاب دیدن روشنایى به هم رساند، چون چنین شد مادرش را درد زاییدن از جا بر مىآورد و او را بىتاب مىکند تا از او متولد مىشود.
غذاى نوزاد
و چون از مضیق رحم به وسعتگاه جهان در آمد و به نوع دیگر از غذا محتاج شد، مدبّر حقیقى همان خون کثیف را که در رحم، غذاى او بود به شیر لطف مبدل مىگرداند، و کسوت گلگون خون را از او کنده، لباس سفید شیر را بر او مىپوشاند و مزه و رنگ و صفاتش متبدّل مىشود زیرا که در این حالت این غذا براى بدن او از غذاى سابق موافقتر است و در همان ساعت که به این نوع از غذا محتاج مىشود به حکم حکیم قدیر، غذاى شیر براى او مهیّاست و به الهام الهى زبان بیرون مىآورد و لبها را مىجنباند و طالب غذا مىشود...
منفعت گریه اطفال
بشناس اى مفضّل منفعت گریه اطفال را و بدان که در دماغ اطفال رطوبتى هست که اگر بماند علتها و دردهاى عظیم در ایشان احداث مىنماید مانند کورى و امثال آن، پس گریه این رطوبت را از سر ایشان فرود مىآورد و باعث صحّت بدن و سلامتى ابصار ایشان مىگردد، پس چنانچه طفل به گریه منتفع مىگردد و بر پدر و مادر منفعت آن پنهان است و ایشان سعى مىکنند که او را ساکت گردانند و به هر حیله مىخواهند او را خاموش کنند که از گریه باز ایستد به سبب آن که نمىدانند که گریه براى او اصلح است و عاقبتش نیکوتر است. همچنین جایز است که در بسیارى از چیزها منفعتها باشد که ملحدان که مذمت تدبیر خالق مىکنند ندانند و اگر بدانند و بفهمند این معنى را حکم نخواهند کرد بر چیزى از چیزهاى عالم که در آن منفعتى نیست به سبب آن که حکمت آن را ندانند زیرا که بسیارى از آنها را که منکران نمىدانند عارفان مىدانند و بسى از آنها که علم مخلوق از آن قاصر است و علم حق تعالى به آن احاطه کرده است.
فایده و حکمت سرازیر شدن آب دهان اطفال
و اما آبى که از دهان اطفال جارى مىشود و اکثر اوقات سبب دفع رطوبتى مىگردد که در ابدان ایشان بماند، هر آینه احداث دردهاى عظیم در ایشان نماید چنانچه مىبینى کسى را که رطوبت بر او غالب مىشود یا دیوانه و مخبّط مىشود یا به فلج و لقوه و اشباه آن مبتلا مىگردد.
پس خداوند علیم در کودکى مقرر گردانیده که این رطوبت از دهان ایشان دفع شود تا موجب صحت ایشان در بزرگى گردد و تفضّل کرده است بر خلق خود به آنچه جاهلند به حکمت آن و لطف کرده است بر ایشان به آنچه نمىدانند آن را.
حکمت در خلقت هر یک از اعضاى بدن و فواید آنها
تفکّر کن اى مفضّل در همه اعضاى بدن و تدبیر آنها که هر یک براى غرضى و حاجتى آفریده شدهاند دستها براى کار کردن و پاها براى راه رفتن، چشمها براى دیدن، و دهان از براى غذا خوردن، و معده، براى هضم کردن، و جگر براى جدا کردن اخلاط بدن، و منافذ بدن براى بیرون رفتن فضلات تا هنگام دفع، و فرج براى حصول نسل و هم چنین جمیع اعضا اگر تأمل کنى در آنها و نظر و فکر خود را به کار فرمائى مىدانى که هر یک براى کارى خلق شدهاند و براى مصلحتى مهیّا گردیدهاند.
پندار واهى
مفضّل گفت: گفتم اى مولاى من! گروهى مىگویند که اینها از فعل طبیعت است. حضرت فرمود: بپرس از ایشان که آیا این طبیعت که شما مىگوئید علم و قدرت دارد بر این افعال یا نه؟ پس اگر گویند که علم و قدرت دارد، پس به خدا قائل شدهاند و او را «طبیعت» نام کردهاند، زیرا که معلوم است طبیعت را شعورى و اراده نیست. و اگر گویند که طبیعت را علم و اراده نیست، پس معلوم است که این افعال محکمه متقنه از طبیعت بىشعور صادر نمىشود چنانچه دانستى ولیکن عادت الهى جارى شده است که اشیاء را با اسباب جارى نماید و جاهلان بر این اسباب نظر افکندهاند و از مسبب الاسباب غافل شدهاند.
چگونگى هضم غذا[3]
تفکّر کن اى مفضّل در تدبیر حکیم قدیر در رسیدن غذا به جمیع بدن، به درستى که اول غذا وارد معده مىشود و معده آن را طبخ مىدهد، هضم مىکند و خالص آن را به جگر مىفرستد در عروق باریکى چند که در میان معده و جگر هستند، و این عروق مانند پالایشند براى غذا که نرسد از ثقل غذا چیزى به جگر که باعث جراحت آن گردد زیرا که جگر نازک است و تاب غذاى خشن و غلیظ را ندارد، پس جگر صافى غذا را قبول مىکند و در آنها به لطف تدبیر حکیم خبیر مستحیل به خون و بلغم و صفرا و سودا مىشود و از جگر راهها و مجارى به سوى سایر بدن هست که خون از آن مجارى و عروق به سایر بدن مىرسد مانند مجارى که در زمین براى آب مهیّا کنند تا به همه زمین جارى گردد و آنچه خبائث و زیادتىهاست جارى مىشود به سوى ظرفهایی که براى آنها خلق شده است و آنچه از صفرا است به سوى زهره [کیسه صفرا] مىرود و سودا به سوى سپرز مىرود، و رطوبتها به سوى مثانه جارى مىشود. پس تأمل کن حکمت تدبیر حق تعالى را در ترکیب بدن و گذاشتن هر یک از اعضاء در جاى خود و مهیّا کردن ظرفها در آن براى فضول اغذیه و اخلاط تا آن که این زیادتىها و کثافتها در بدن پهن نشوند که مورث فساد بدن و دردها شوند[4].
پس صاحب برکت و نعمت است خداوندى که نیکو کرده است تقدیر را و محکم گردانیده است تدبیر را و او را است حمد و ستایش چنانچه اهل و مستحق آن است.
ساختمان دل
اى مفضّل! چه کسى دل را در میان سینه قرار داده و پنهان کرده و پیراهنى که آن پرده دل است بر روى آن پوشانیده و دندهها را بر بالاى آن حافظ آن گردانیده با گوشت و پوستى که بر روى دندهها رویانیده براى آن که از خارج چیزى بر او وارد نشود که موجب جراحت آن گردد؟ چه کس در حلق دو منفذ قرار داده، که یکى محل بیرون آمدن صدا و نفس باشد که آن حلقوم است و متّصل است به شش و دیگرى محل نفوذ غذا است که آن را مرى مىگویند و متصل است به معده و غذا را به معده مىرساند. و بر حلقوم سرپوشى قرار داده که در هنگام خوردن غذا مانع شود او را از آن که به شش برسد و آدمى را هلاک کند؟ چه کسى شش را بادزن دل قرار داده که پیوسته در حرکت است؟ و آن را سستى به هم نمىرسد و باز نمىایستد براى آن که حرارت در دل جمع نشود که آدمى را تلف کند.
چه کسى براى منافذ بول و غایط مانند بندهائى که در میان کیسهها مىباشد قرار داد، که هر وقت که خواهند بر هم آورند و هر وقت که بخواهند بگشایند که هر دو فضله دفع شوند؟ و اگر چنین نبود، همیشه این دو فضله جارى و متقاطر مىبودند و عیش آدمى فاسد مىشد، آدمى چه قدر از این نعمتها را وصف تواند کرد. بلکه آنچه احصاء نمىکنیم زیاده است از آن که کردیم و آنچه مردم نمىدانند بیشتر است از آن که مىدانند. چه کسى معده را عضوى عصبى در نهایت صلابت گردانیده از براى آن که طعامهاى غلیظ را هضم تواند کرد؟
و چه کسى جگر را نرم و نازک گردانیده براى آن که قبول نماید خالص غذاى لطیف را تا آن که در آنجا هضم دیگر یابد لطیفتر از هضم معده مگر خداوند قادر؟ آیا گمان مىبرى که بىمدبّرى و مقدّر حکیم علیم چنین امور کهمشتملند بر انواع حکمتها و مصلحتها به عمل تواند آمد؟ کلّا و حاشا، متمشّى نمىشود مگر از خداوند قادرى که عالم است به اشیاء پیش از آفریدن آنها و هیچ چیز از قدرت او بیرون نیست و لطیف و خبیر است.
رد بر پیروان مانى، نقاش ملعون
پس تأمل کن در خلقت قدیر حکیم که راه خطا و غلط و اعتراض به هیچ وجه در آن نیست و همگى بر وفق صواب و حکمت است. و اصحاب «مانى» ملعون که در خلقت قادر بىچون خواستهاند که راه خطا پیدا کنند! عیب کردهاند مویى را که پشت زهار و زیر بغل مىروید و نمىدانند که روییدن این موها به علت رطوبتى است که بر این مواضع ریخته مىشود و در آنها مو مىروید مانند گیاهى که در جایى که آب جمع مىشود از زمین مىروید، نمىبینى که این مواضع پنهانتر و مناسبترند براى قبول این فضله از مواضع دیگر؟
و باز در روئیدن این موها منفعت دینى هست انسان را که او را مکلف ساختهاند به ازاله اینها که مثاب گردد و اشتغال آن به این اشغال بدنى مانع گردد که او را از طغیان و فسادى که لازم فارغ بودن آدمى است از اشتغال زیرا که مانع مىشود او را بسیارى از غرور و ارتکاب معاصى و شرور.
شهوتها و لطف در خلقت آنها
فکر کن اى مفضّل! در افعالى که حق تعالى در آدمى مقرر ساخته از خوردن، و خواب رفتن، و جماع کردن، و آنچه در هر یک از اینها تدبیر فرموده. به درستى که براى هر یک از اینها در نفس آدمى محرّکى قرار داده که مقتضى ارتکاب آن است و تحریص آدمى بر آن مىنماید، پس گرسنگى مقتضى طعام خوردن است که زندگى و قوام بدن به آن است. و ماندگى و بىخوابى محرّک بر خواب است که راحت بدن و استراحت قوتهاى بدنى به آن است. و شهوت، محرّک بر جماع است که دوام نسل و بقاى نوع انسانى به آن است.
و اگر گرسنگى نبود و غذا خوردن براى آن بود که آدمى مىداند که بدن به آن محتاج است و در طبع آدمى حالتى نبود که آدمى را مضطر گرداند به خوردن، هر آینه در بسیارى از اوقات کسالت و سستى مىورزید از خوردن غذا تا بدنش به تحلیل مىرفت و هلاک مىشد، چنانچه گاهى آدمى محتاج مىشود به دوائى براى اصلاح بدن خود و مدافعه مىنماید تا منجر شود به امراض مهلکه و مرگ. و هم چنین اگر خواب رفتن به آن بود که مىدانست که بدن و قواى آن براى استراحت به آن محتاجند، هر آینه ممکن بود که از روى تثاقل یا حرص در اعمال مدافعه نماید تا بدنش بکاهد.
و اگر حرکت جماع براى محض هم رسانیدن فرزند بود، بعید نبود که سستى ورزد و نکند تا نسل کم شود یا منقطع گردد زیرا که هستند بعضى مردم که رغبت به فرزند و اعتنائى به شأن آن ندارند.
پس نظر کن که مدبّر علیم براى هر یک از این افعال که صلاح و قوام بدن به آنهاست محرّکى از نفس طبیعت براى آن مقرر گردانیده که آن را بر آن تحریص نماید و به فعل آن مضطر گرداند.
بدان که در آدمى چهار قوه است:
اول: «جاذبه» که قبول غذا مىکند و وارد معده مىگرداند.
دوم: «ماسکه» که طعام را نگاه دارد در معده و غیر آن تا طبیعت فعل خود را در آن به عمل آورد.
سوم: «هاضمه» که غذا را در معده طبخ مىدهد. و خالص آن را جدا مىکند و در جمیع بدن پهن مىکند.
چهارم: «دافعه» که دفع مىکند آنچه از ثقل غذا مىماند بعد از اخذ هاضمه خالص آن را به قدر حاجت منحدر مىسازد.
پس تفکّر کن در تدبیر این چهار قوّت که در بدن و کارهاى آنها براى آن که بدن به همه محتاج است و آنچه از حکمت و تدبیر در آن مرعى شده.
قوا و نیروهاى درونى و باطنى
اى مفضّل! چون دانستى قواى بدنى را، اکنون تأمل کن در قوّهها که حق تعالى در نفس انسانى قرار داده و فوائد آنها را، مانند قوه مفکّره و واهمه و عاقله و حافظه و غیر اینها. اگر از این قوهها حافظه را نمىداشت چگونه بود حال او و چه خللها داخل مىشد در امور او و زندگانى او و معاملات او زیرا که در خاطرش نمىماند که از او چه در نزد مردم است و از مردم چه در نزد او هست، چه داده است و چه گرفته است و در خاطرش نبود آنچه را دیده و آنچه را شنیده و آنچه گفته و آنچه به او گفتهاند و به یاد نداشت که کى به او نیکى کرده و کى به او بدى کرده و چه چیز نفع دارد او را و چه چیز ضرر دارد. و اگر در راهى مرّات لا یحصى عبور مىکرد آن را نمىدانست. و اگر تمام عمر علمى را مذاکره و مباحثه مىکرد به یادش نمىماند، و به هیچ دین اعتقاد نمىکرد، و به هیچ تجربه منتفع نمىشد، و از هیچ امرى از امور گذشته عبرت نمىتوانست گرفت، بلکه چنین کسى سزاوار بود که مطلقا از انسانیت منسلخ گردد و نام انسانیّت را بر او اطلاق نکنند.
پس تأمل کن که به فوت یک قوّه از قواى نفسانى چه خللها در احوال او به هم مىرسد، چه جاى آن که همه آنها از او فوت شود.
فواید فراموشى
و نعمت فراموشى در آدمى اگر تأمل کنى عظیمتر است از نعمت یادآورى، اگر فراموشى در آدمى نبود هیچ کس را از مصیبتى تسلّى حاصل نمىشد، و حسرت احدى منقضى نمىشد، و کینه هیچ کس از سینهاش زایل نمىشد، و به هیچ یک از نعمتهاى دنیا متمتّع نمىشد براى آن که آفاتى که بر او وارد شده همیشه در برابر او بود و امید نداشت که پادشاهى که دشمن او است از احوال او غافل گردد، یا حسودى لحظه از فکر او بپردازد، پس نمىبینى که خداوند حکیم حفظ و نسیان را در آدمى قرار داده و هر دو ضد یک دیگرند، در هر یک مصلحتى هست که وصف نمىتوان کرد و هر دو در انتظام احوال آدمى ضرور است.
پس اگر تفکّر کنى این امور متضادّه موجب اقرار به وحدت صانع است نه تعدّد چنانچه مجوس از اینجا به غلط افتادهاند و به دو خدا قائل شدهاند تَعالَى اللَّهُ عَمَّا یقولون زیرا که همچنان که در بدن آدمى این دو ضد، هر دو در کار است و صانع بدن باید که هر دو را قرار دهد تا صنعتش تمام باشد، هم چنین در عالم کبیر، اشیاء متضادّه که بعضى را خیر و بعضى را شر مىنامند و وجود هر دو ضرور است و هر دو براى نظام کل، خیر است و در کار است و آن جاهلان نمىدانند.
منافع حیا
نظر نما اى مفضّل به آنچه انسان مخصوص به آن شده از میان سایر حیوانات از خلق جلیل القدر، عظیم النفع که آن «حیا» است. اگر حیا نمىبود هیچ کس مهماندارى نمىکرد و وفا به وعدهها نمىنمود و حوائج مردم را بر نمىآورد و ارتکاب نیکىها و اجتناب از قبایح و بدىها نمىکرد.
حتى بسیارى از امور واجبه را مردم از براى حیا به عمل مىآورند، زیرا که بعضى از مردم هستند که اگر از مردم شرم نمىکردند رعایت حق پدر و مادر نمىکردند. و صله رحم و احسان به خویشان نمىکردند و امانتهاى مردم را پس نمىدادند و ترک معاصى نمىکردند، پس نمىبینى که خدا چگونه عطا کرده است به آدمى هر خصلتى را که صلاح او در آن است و امر دنیا و آخرتش به آن تمام مىشود.
حکمت در آنچه آدمى از داشتن آن ممنوع شده
پس داده است خداوند علیم به آدمى آنچه صلاح دین و دنیاى او در آنها است، و منع کرده است از آدمى دانستن امرى چند را که از شأن و طاقت او نیست دانستن آنها مانند علم غیب و امور آینده و بعضى از امور گذشته مانند آنچه در بالاى آسمان است، یا در زیر زمین است، یا در میان دریاهاست، یا در اقطار عالم هست، و آنچه در دلهاى مردم است، و در رحمهاى زنان است و اشباه اینها از آنچه علم آنها از خلق محجوب است.
و طایفه دعوى دانستن این امور مىکند و خطاهائى که از ایشان صادر مىشود در آنچه خبر مىدهند و حکم مىکنند، دعواى ایشان را باطل مىگرداند و دروغ ایشان را ظاهر مىسازد. پس تفکّر کن که چگونه دادهاند به آدمى علم آنچه آدمى در دین و دنیا به آن محتاج است و علم ما سواى آنها را از او منع کردهاند تا قدر خود را بشناسد و نقص خود را بداند و هر دو مقتضاى مصلحت او است.
[توحید مفضّل یا شگفتیهای آفرینش، ترجمه نجفعلی میرزایی، انتشارات هجرت، قم، طبع اول، 1377]
حکمت مخفىبودن زمان مرگ
تأمّل کن اى مفضّل در مصلحت پنهان کردن عمر هر کس از او، زیرا که اگر مقدار عمر خود را بداند اگر عمرش کوتاه باشد زندگى بر او ناگوار خواهد بود براى آن که عمر خود را کوتاه و وقت مرگ خود را نزدیک مىداند بلکه خواهد بود به منزله کسى که مالش فانى شده باشد، یا نزدیک به فنا رسیده باشد، پس پیوسته در غم تنگدستى و در ترس فناى مال است. و بیم تهى شدن کیسه زندگانى بر فرزند آدم زیاده از بیم تهى شدن خزانه دینار و در هم است، زیرا کسى که مالش فانى مىشود، امید حصول عوض آن را دارد و کسى که به فناى عمر یقین به هم رسانید، ناامیدى بر او مستحکم مىگردد.
و اگر بداند که عمرش دراز خواهد بود، امید بقا به هم مىرساند و در لذّات دنیا و معاصى حق تعالى فرو مىرود به امید آن که لذات خود را در مىیابم و در آخر عمر تائب مىشوم. و این مذهب و طریقه را خدا از بندگان خود نمىپسندد و قبول نمىکند. آیا نمىبینى که اگر بنده داشته باشى و چنان با تو معامله کند که یک سال به خشم آورد و یک روز یا یک ماه تو را خشنود گرداند از او این را قبول نمىکنى؟ و از جمله بندگان شایسته تو نخواهد بود و از او نمىخواهى مگر آن که در دل داشته باشد اطاعت و خیر خواهى تو را در همه امور و در جمیع احوال.
اگر گوئى که گاه هست مردى سالها به معصیت مىگذارند و در آخر توبه مىکند و توبهاش مقبول مىشود.جواب مىگوئیم که این امرى است که آدمى را عارض مىشود بنا بر غلبه شهوت و بر نیامدن با نفس و خواهشهاى آن، بىآنکه در نفس خود این مخالفت را قرار بدهد و بناى امر خدا را بر آن گذارد، پس به این سبب خداوند غفور مىبخشد و تفضّل مىکند بر او به آمرزش. و اما کسى که بناى کار خود را بر این گذارد که در اکثر عمر خود معصیت مىکنم و در آخر عمر توبه خواهم کرد، پس خواهد فریب دهد کسى که او را فریب نمىتواند داد او را به آن که در عاجل هر لذتى را که مىخواهم در مىیابم به امید آن که در آخر توبه خواهم کرد.
و ایضا معلوم نیست که وفا به این وعده خواهد کرد یا نه، زیرا که ترک ترفه و لذت نمودن و مشقت توبه را متحمّل گردیدن خصوصاً در پیرى و ضعف بدن، امرى است به غایت صعب و ایمن نیست آدمى به مدافعه توبه از آن که مرگ او را دریابد و از دنیا بیرون رود بىتوبه چنانچه کسى را بر مردى قرضى باشد و اجلى از براى آن قرار داده باشد و پیش از اجل قادر بر اداى دین باشد و پیوسته مداهنه نماید تا اجل دین برسد و مالش تهى شده باشد و قرض بر او بماند.
منفعت امتزاج رؤیا با حق و باطل
فکر کن اى مفضّل! در خوابها چگونه تدبیر کرده است حق تعالى که ممزوج گردانیده است راست آنها را به دروغ به جهت آن که اگر همه راست مىبود، هر آینه همه مردمان پیغمبران بودند و انبیاء را امتیازى از سایر مخلوق انسانى نبود. و اگر همه دروغ بود، نفعى در آنها نبود بلکه فضول و بىفایده بود، پس چنین مقرر فرموده که گاهى راست باشد و مردم منتفع گردند از آن در مصلحتى که به سوى آن هدایت یابند یا مضرّتى که از آن احتراز نمایند و بسیار دروغ مىباشد که اعتماد تمام بر آن ننمایند.
خلقت اشیا در جهت رفع نیاز انسان
فکر کن در این اشیاء که مىبینى در عالم براى مصالح بنى آدم، مهیا کرده مانند خاک براى بنا کردن و آهن براى صنعتها و چوب براى کشتىها و غیر آن و سنگ براى آسیا و غیر آن، و مس براى اوانى، و طلا و نقره براى معاملات، و جواهر براى ذخیره گذاشتن، و دانهها براى خوردن، و میوهها براى تفکّه و لذّت یافتن، و گوشت براى خوردن، و بوى خوش براى لذّت بردن و دواها براى تصحیح بدن، و چارپایان براى بار برداشتن و سوار شدن، و هیزم براى افروختن، و خاکستر براى ساروج ساختن، و ریگ براى فرش زمین و چه مقدار مىتوان احصا کرد از امثال این.
اهمیت آب و نان و فراوانى آب
و بدان اى مفضّل! که سر معاش آدمى و زندگانى نان و آب است، پس نظر کن که چگونه تدبیر کرده است امر را در این دو چیز زیرا که چون آدمى را احتیاج به آب شدیدتر است از احتیاج به نان بنا بر آن که صبر او بر گرسنگى زیاده است از صبر بر تشنگى، و احتیاجش به آب بیشتر است از احتیاج به نان زیرا که محتاج است به آب از براى خوردن و وضو ساختن و غسل کردن و شستن جامهها و آب دادن چارپایان و زراعتها، لذا آب را فراوان گردانیده که نباید خرید تا آن که آدمى را در تحصیل آن کلفتى و مشقتى نبوده باشد، و نان را چنان مقرّر فرموده که به چاره و حرکت تحصیل آن باید کرد تا آدمى را آن شغل از طغیان و ارتکاب به امور باطله باز دارد، نمىبینى که کودکى را که هنوز به حد فهم و ادراک و تعلّم نرسیده به معلّم مىدهند که از بازى و ارتکاب امورى چند که موجب فساد خود و اهل او مىشود باز دارد؟
و هم چنین آدمى که اگر از شغل خالى باشد هر آینه از اندازه خود بیرون رود و مرتکب امرى چند گردد که ضررش بر نفس او و دیگران عظیم باشد.
عبرت بگیر براى این از حال کسى که در رفاهیت و کفایت و نعمت و فراغ بال و حسن حال نشو و نما کرده باشد چگونه است حال او در طغیان و فساد؟ عبرت بگیر که چرا شبیه نیست احدى از مردم به دیگرى چنانچه وحشیان و مرغان و غیر اینها به یک دیگر شبیهاند چنانچه- گله از آهو و اسفر و دراکه همه به یک دیگر شبیهاند چنانچه فرق میان هر یک از ایشان و دیگرى نمىتوان گذاشت و بنى آدم را نمىبینى که صورتها و خلقتهاى ایشان مختلف است که دو تاى ایشان بر یک صفت نیستند، و علّت و حکمتش آن است که مردم محتاجند که یک دیگر را به حالها و صفتها بشناسند براى معاملاتى که در میان ایشان جارى مىشود و در میان بهایم و مرغان اینها نمىباشد که یک دیگر را بشناسند، نمىبینى که مشابهت طیور و وحوش به یک دیگر هیچ ضرر به احوال ایشان نمىرساند و اگر دو توأم از بنى آدم به یک دیگر شبیه باشند بر مردم کار در معامله ایشان بسیار دشوار مىشود به مرتبه که آنچه را که به یکى از ایشان باید داد به دیگرى مىدهند و یکى را که باید به گناهى مؤاخذه کنند دیگرى را به عوض او مؤاخذه نمایند. و گاه است که مثل این اشتباه در مشابهت رخوت و البسه شخصى با دیگرى به هم مىرسد.
پس چه کسى لطف کرده است به بندگانش به این دقایق حکمتها که به هیچ خاطرى خطور نکرده و همگى موافق مصلحت است مگر خداوندى که رحمتش همه چیز را فرا گرفته. اگر ببینى صورت انسانى را که بر دیوارى کشیدهاند و کسى گوید به تو این، بىمصوّرى و نقاشى خود به هم رسیده البته قبول نخواهى نمود، پس چگونه انکار مىکنى این را در صورت جمادى که بر دیوار نقش کردهاند و انکار نمىکنى در آدمى زنده سخنگو.
راز ابتلاى انسان به آلام
و اگر آدمى را هرگز المى و دردى نمىرسید به چه چیز ترک مىکرد فواحش و گناهان را؟ و به چه چیز تواضع مىکرد براى خدا و تضرّع مىکرد نزد او؟ و به چه چیز مهربانى مىکرد به مردم و بذل و صدقات به مساکین مىنمود؟ نمىبینى کسى را که دردى عارض شد خضوع و شکستى مىکند و رغبت مىنماید به درگاه خدا و طلب عافیت مىکند از شافى مرض، و دست مىگشاید به دادن تصدّقها. و اگر آدمى از زدن متألم نمىشد به چه عقاب مىکردند پادشاهان دزدان را و راهزنان را و به چه چیز ذلیل و فرمان بردار مىکردند عاصیان و متمرّدان را؟ و به چه چیز کودکان علوم و صنعتها مىآموختند، و به چه چیز ممالیک براى آقایان خود ذلیل مىشدند و گردن به اطاعت ایشان مىنهادند.
آیا اینها حجّت نیست براى ابن ابى العوجاء و امثال او از ملاحده و مانى نقّاش و اتباع او از گبران که انکار مىکنند حکمت آلام و دردها را در عالم؟ اگر متولد نمىشد از انسان و سایر حیوانات، مگر نر یا ماده، هر آینه منقطع مىشد نسل انسان و بر مىافتادند حیوانات، لهذا علیم حکیم مقرر گردانیده که از هر نوعى از حیوانات نر و ماده هر دو به وجود آیند، چرا در هنگامى که مرد و زن به حد بلوغ رسیدند موى درشت بر زهار ایشان مىروید. و بر روى مرد ریش مىروید و بر روى زن نمىروید؟
براى آن که حق تعالى مرد را قیّم و کار فرماى زن گردانیده و زن را جفت او گردانیده و براى او آفریده، پس به این سبب مردم را ریش داده که موجب عزت و جلالت و مهابت او گردد و به زن نداده تا از نازکى رو و حسن و جمال که مناسب حال اوست و براى التذاذ همخوابگى مرد ادخل است براى او باقى ماند. پس نمىبینى که حکیم علیم در هر امرى آنچه به عمل آورده همه موافق حکمت است و راه خطا در آن نیست.
مفضّل گفت: چون سخن بدینجا رسید وقت زوال شد و مولاى من به نماز برخاست و فرمود: برو فردا بامداد به نزد من بیا، پس من شاد و خوشحال برگشتم به آنچه از معرفت مرا حاصل شد و خدا را حمد کردم بر آنچه مولاى من به من تعلیم و تفضّل نمود و شب را به سر آوردم شاد و با نعمت به آنچه مولاى من به من تعلیم کرده بود.
[1]. الامان، فصل 7 ـ کشف المحجه، فصل 16
[2]. الارشاد، باب 24، حدیث 10
[3] کورسى موریس در راز آفرینش مىگوید: تا به حال هزاران کتاب درباره هاضمه و طرز کار دستگاه گوارش نوشته شده ولى هر سال کشفیات جدیدى در این زمینه مىشود و آن قدر مطالب تازه در این باره نوشته مىشود که موضوع همیشه تازگى دارد، اگر ما جهاز هاضمه را به یک آزمایشگاه شیمیایى تشبیه کنیم، و مواد غذایى را که به درون آن مىرود، مواد خام این آزمایشگاه بدانیم، آن وقت حیرت مىکنیم که عمل هضم تا چه اندازه کامل است، که هر چیز خوردنى را هضم مىکند و تحلیل مىبرد. معده غذاهاى گوناگونى که در آن مىریزد، موادى را که مفید تشخیص بدهد انتخاب نموده با مواد شیمیایى که خود تولید کرده است مخلوط، مواد زاید آن را دفع، و بقیه را به انواع گوناگون تقسیم و به مصرف ترمیم گوشت، پوست، استخوان، مو، خون و رگ و غیره مىرساند، و میلیاردها سلول که در بدن انسان زندگى مىکنند از آن تغذیه مىشوند. [پایههاى علمى و منطقى عقائد اسلامى، 25- 26].
[4]. اگر صفرا داخل خون شود تولید بیمارى یرقان (زردى) مىکند و چنانچه بول از جریان طبیعى خود باز ماند بدن مسموم و آدمى هلاک مىگردد.