شرکت دولتی فدرال خدمات محیط زیست، فناوری و نظارت هسته ای روسیه روز شنبه از تمدید قرارداد همکاری با کشورمان برای ارایه خدمات در نیروگاه هسته ای بوشهر خبر داد.
سفیر پیشین آمریکا در عراق گفت: دولت اسلامی عراق و شام موسوم به "داعش" را نسخه 0 / 6 القاعده میدانم چرا که داعش بزرگتر، سازماندهی شدهتر، سرمایهدارتر و مجهزتر از القاعده است که حملات 11 سپتامبر سال 2001 میلادی را انجام داد.
به گزارش جهان به نقل از برهان؛ فیسبوک از جمله شبکههای اجتماعی است که مخاطبان زیادی را جذب خود کرده است. کاربران این شبکهی اجتماعی غافل از مضرات آن، طوری به آن وابسته میشوند که سر زدن به صفحهی فیسبوک را جزء برنامههای روزانهی خود میدانند. اما در این بین، جای توجه مسئولین فرهنگی خالی است؛ چراکه نه تنها اقدامی صورت نمیدهند، بلکه هرازگاهی سخن از رفع فیلتر آن نیز به میان میآید.
در قسمت اول این گفتوگو، آقای مجید علیزاده درخصوص اهداف و کارکردهای شبکههای اجتماعی، تأثیر شبکههای اجتماعی بر سبک زندگی و آمار کاربران فیسبوک، توضیحاتی دادند. ایشان در قسمت دوم این گفتوگو به بررسی و تحلیل عمدهترین تأثیرات شبکههای اجتماعی بر کاربران، عضویت برخی مسئولین و اقشار مذهبی در فیسبوک و تبعات آن، مدیریت محتوا و... میپردازند. در ادامه، قسمت دوم این گفتوگو را بخوانید.
* بهطور کلی بفرمایید شبکههای اجتماعی چه اهدافی را دنبال میکنند و عمدهترین تأثیراتی که بر کاربران خود میگذارند چیست؟
واقعیت این است که در شبکههای اجتماعی پرطرفداری مانند فیسبوک، اتفاقات خطرناکی در حال وقوع است و دو محور کلان جامعه، یعنی اخلاق و اعتقادات، هدف قرار گرفتهاند. تخریب این دو حوزه یعنی ویران کردن زیرساختهای فکر و عمل جامعه که منجر به جهانبینی و ایدئولوژی میشود. تغییر اولویتها به این معناست که رتبهی اموری پایین آمده و بقیه بالا رفتهاند. در این فرآیند، اولین چیزی که در ذهن و زندگی فرد تغییر میکند، جایگاه خداوند است.
نکتهی دیگر اینکه در حال حاضر، تحلیلهای دقیقی دربارهی سایتهای مستهجن وجود دارد. تلاش این سایتها کماثر کردن، منفعل کردن و از بین بردن نفس لوامه یا وجدان است. امروزه کاربران بدون شرمندگی در برابر وجدان و خدا، در فیسبوک گناه مفرح خود را در حریم شخصی سایر افراد به اشتراک میگذارند. از گناه کبیره گرفته تا گناهان کوچک و بیحیایی، همه در ملأ عام انجام میشود.
گفته میشود در دورهی آخرالزمان، امر به منکر و نهی از معروف صورت میگیرد. امروزه نیز در یوتیوب، بیشترین پیشنهادها برای دیدن ویدئوهای غیراخلاقی، غیردینی و سیاسی است. فضای واقعی جامعه ممکن است نسبت به گناه بیحس و منفعل شده باشد، اما با آن همراهی نیز نمیکند؛ یعنی ممکن است مردی به خانمی بدحجاب نگاه کند، اما انتظار ندارد ناموسش به این صورت در انظار عموم ظاهر شود. پس حتی در شمال شهر نیز کورسویی از وجدان وجود دارد.
اما در فضای مجازی اینطور نیست و همه منکر را تشویق میکنند. در واقع فضای مجازی (بهویژه شبکههای اجتماعی) یکی از کاستیهای شدید فضای واقعی ما را پوشش میدهد که عبارت است از بیتوجهی به هویت انسانها و (در نتیجه) افسردگی. کسی که چهره، رفتار، مهارت ارتباطی، تحصیلات و پایگاه اجتماعی قابل ملاحظهای ندارند، در فیسبوک با هویت مجازی فعالیت کرده و مورد اقبال واقع میشوند. این همان لایهی پنهان شبکههای اجتماعی است.
* بنابراین از نظر شما، مسئلهی مهم در خصوص این شبکهها حمله به دو پایهی مهم جامعه، یعنی اخلاق و اعتقادات است، نه سیاست.
بله، دقیقاً. ما همیشه در حوزههای سیاسی سربلند بودهایم و گروههای معارض سیاسی مثل انجمن پادشاهی، سلطنتطلبها و منافقین همیشه منفور بودهاند. اختلاف ما با اصلاحطلبها نیز بر سر نوع نگاه به این حوزه است. آنها معتقدند باید این حوزه آزاد باشد و ما مخالفیم. ما معتقدیم کسی که این حوزه را برای خود آزاد دانسته، اما برای خانوادهاش محدود میکند، مرتکب خیانت شده است. طبق آموزههای اسلام، آنچه برای خود میپسندیم باید برای دیگران هم بپسندیم. البته شاید این افراد حتی برای خانوادهی خود نیز مجاز بدانند. در این صورت، شاهد رواج این مسئله در بین فرزندان مسئولان هستیم.
* همانطور که مستحضرید، امروز برخی از مسئولان یا اقشار مذهبی جامعه در شبکههای اجتماعی خارجی مانند فیسبوک عضو هستند. نظر شما در این خصوص چیست؟ این مسئله چه پیامدهایی را به دنبال دارد؟
نحوهی حضور آنها مهم است. آنها از دو حوزهی اخلاق و اعتقادات لطمه دیدهاند. منظور بنده کمرنگ شدن اعتقادت است. به تعبیر ادبیات جنگ، ارتفاع سنگرها در مقابل شیطان، کمتر شده و عقبتر میآید. واقعیت تلخ دیگر این است که فضای مجازی باعث شده بچههای معتقد هم فیلمهای روز آمریکا را بدون سانسور ببینند.
در واقع افسران جنگ نرم در فیسبوک زمینگیر شده و ادعا میکنند در مقابل جنگ نرم دشمن در حال مبارزهاند. در جلسهای با تعدادی از این افراد، گله میکردند فیلترینگ مانع کارشان است. در حالی که فیلترینگ کاملاً مورد تأیید مقام معظم رهبری است.
از تاریخ ۲۹ بهمن سال گذشته، فیلترینگ با حمایت شورای عالی فضای مجازی تقویت شد. آن روز رتبهی فیسبوک ۱۴۰ بود و در ۱۵ فروردین امسال رتبهی آن به ۳۴۰ رسید. پس حتماً فیلترینگ مؤثر است. بهصورتی که در میان ۵۰۰ سایت برتر و پربازدید ایرانی، حتی یک سایت مستهجن دیده نمیشود، اما اولین سایت مستهجن دنیا رتبهی ششم را در بین سایتهای پربازدید عراق دارد.
فیسبوک مشکل اصلی ما نیست. اطراف فیسبوک یک ابر رسانهای شکل گرفته و یک شبکهی اجتماعی برای جمعآوری آراست. دستهبندی محتوا در فیسبوک وجود ندارد، اما در گوگل وجود دارد. فیسبوک محل انتشار و تبادل اطلاعات و سرگرمی است، اما خروجی آن محل تأمل است. آیا کاربر با امنیت و آرامش خاطر از فیسبوک خارج میشود؟ این نکته را از لحظهی ورود و تعامل کامنتها میتوان دید و نشان میدهد فیسبوک به آرامش مردم کمک میکند یا ایجاد تنش در آنها؟ تحقیقات خوبی در این خصوص میتوان انجام داد.
باید بررسی کنیم اگر فیسبوک را از کاربران بگیریم، دچار چه مشکلاتی میشوند و از چه مسائلی پیشگیری میشود. این نکات بسیار ظریف است. فعالیت در فیسبوک حتماً بر خانواده، تحصیلات، کار، اشتغالات روزمره، مطالعه و رانندگی کاربران تأثیر میگذارد.
ذکر این نکته ضروری است که میان رسانههای عمومی و رسانههای اجتماعی تفاوت زیادی وجود دارد. در رسانههای اجتماعی تولیدکننده و مصرفکننده یکسان است و دولتها حذف میشوند، اما با حذف آنها، آمریکا جایگزین میشود. اشکال دقیقاً اینجاست که در رسانههای اجتماعی محتوا مدیریت میشود، در حالی که تقلب و نقض غرض است.
* چگونه میتوانیم اهمیت مدیریت محتوا را به مخاطب منتقل کنیم که سخن ما را بپذیرد؟
این موضوع بسیار پیچیده و دشوار است و ما تاکنون در این زمینه ناموفق بودیم و فقط سرکوب کردهایم. در واقع نتوانستهایم مردم را قانع کنیم و آنها هنوز سؤالات زیادی دارند. کلید مسئله این است که اولاً در رسانههای عمومی منافع فرد یا گروهی تعیینکننده است، اما در رسانههای اجتماعی منافع چه کسی تعیینکننده است؟
ثانیاً یکی از اشکالات رسانههای اجتماعی این است که به علت جذابیت، مخاطب در مقابل تجاوز به حریم خصوصی خود بیحس و منفعل میشود. به همین دلیل، انتشار خبر اسنودن در همه جای دنیا عکسالعمل فراوانی به همراه داشت، اما در کشور ما کسی به آن توجه نکرد. باید افراد مختلفی از حوزههای آیتی، روانشناسی، علوم تربیتی، قرآنی و غیره آن را بررسی کنند. پس نیاز به گروهی متخصص داریم تا پیگیرانه محل نفوذ به ذهن مخاطب را تشخیص داده، هدفگذاری و مرحلهبندی کنند.
البته ناگفته نماند این موضوعات هرچه پررنگتر شود، استیلا و قدرت آمریکا را در دنیا بیشتر جلوهگر خواهد کرد. به هر حال، جاسوس هستند و بنده اولین کسی هستم که مدتها پیش عرض کردم فضای مجازی برای جاسوسی عمومی ایجاد شده و برای همهی مردم پرونده درست کردهاند. اگر عدهای از خوانندگان این سخن بنده را توهم میدانند، ایرادی ندارد.
دورهی کنونی عصر انفجار اطلاعات است. در این عصر کسی میتواند باقی بماند که اطلاعات داشته باشد. پس شرط حیات و بقا، دستیابی به اطلاعات است و فضای مجازی این بستر را فراهم میکند. چندی پیش، اوباما به صراحت گفت «ما تلاش میکنیم بدانیم رهبران جهان چگونه و به چه مسائلی فکر میکنند.» اریک اشمیت هم اعلام کرد «ما به آنچه شما میاندیشید اشراف داریم.» البته تحلیل اینکه ما به چه موضوعاتی اشراف داریم چندان مشکل نیست، بلکه پیادهسازی آن پیچیده است.
اگر به خاطر داشته باشید، در انتخابات ۹۲ رهبر انقلاب فرمود هرکس به ایران فکر میکند، حتی اگر حکومت را قبول ندارد، در انتخابات شرکت کند. در واقع ایشان منافع ملی را پررنگ کردند. در موضوع برنامهی هستهای هم با تأکید بر نرمش قهرمانانه، بر منافع ملی پافشاری کردند.
اکنون در حوزهی فضای مجازی نیز باید دو موضوع داده و ستانده را به بحث گذاشته و تعیین کنیم چه میدهیم و چه میگیریم. خطر اینجاست که شاید این خودآگاهی برای مردم ایجاد نشده و به انحراف خود پی نبرند. حتی ممکن است مخاطب به ضایع شدن منافع شخصی و ملی پی نبرد، بنابراین کار در این حوزه بسیار مشکل است.
* سؤال مهم همین نکتهای است که حضرتعالی به آن اشاره کردید. چرا ما از هر پدیدهی مرتبط با غرب، بدون تفکر، الگوپذیری میکنیم، اما برای محصولات بومی باید چندین توجیه و دلیل داشته باشیم تا مورد اقبال مخاطب قرار گیرد؟ به نظر میرسد این بستر فرهنگی از ۱۵۰ سال پیش گسترده شده و ما در این فضا تربیت شدهایم.
در گام اول باید پذیرفت این موضوع واقعیتی اجتماعی است، نه توهم. در گذشته برخی میگفتند باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم. پس در همهی حوزهها نگاهمان به بیرون بود. پس از پیروزی انقلاب، با وجود تأکیدات مکرر امام خمینی (ره) و رهبر انقلاب، در بخشی از مسائل، نگاه به درون محقق شده و در بخشی دیگر این اتفاق نیفتاده است. البته به یاد داشته باشیم تنها سی سال از استقلال ما گذشته و نمیتوانیم انتظار زیادی داشته باشیم. بنابراین تا اتکای کامل به داخل کشور فاصلهی زیادی داریم.
از طرف دیگر، فعالین مجمع فرا (فعالان رسانهای انقلاب اسلامی) این مباحث را نفی کرده و بهعنوان مثال معتقدند ۱۵ برنامه بیشتر روی فیسبوک نصب نیست و بقیه را کاربران نوشتهاند. غافل از اینکه مهم این است که بستر این کار فراهم شده است. دقت کنید که فراهم کردن این بستر کار کمی نیست.
در کشور ما، هیچ حمایتی از ۵ شبکهی اجتماعی داخلی نمیشود و کسی روی آنها سرمایهگذاری نمیکند. هیچ دولتی یک ریال به آنها کمک نکرده و فقط اذیت شدهاند. در صورتی که آقای زوکربرگ و اریک اشمیت در جلسات G۸ شرکت میکنند. ما نمیتوانیم فقط اینها را نفی کنیم. البته کارهای خوبی را شروع کردهایم، مثل شبکهی ملی اطلاعات. گفته شده در این زمینه با چین در حال مذاکرهایم، اما ابتدا باید ساختار و بستر شبکه را فراهم کنیم.
بخشی از این کار جدا شدن از اینترنت بینالملل است، اما مشکل ما خود اینترنت نیست، بلکه محتوای آن است. رهبر انقلاب در مورد مزایای اینترنت فراوان صحبت کردهاند. باید فکر کنیم که محتوا را چگونه جداسازی کنیم. در ۵۰۰ سایت برتر و پربازدید ایرانی، فقط ۶ سایت فرهنگی وجود دارد. کدام یک از سازمانها، نهادها و وزارتخانههای دولتی تصمیم گرفتهاند این عدد را به ۱۵ برسانند؟
واقعیت این است که هیچکس به این نکات توجه نمیکند. خیال مسئولان راحت است که گوگل وجود دارد و مردم هم تولید محتوا میکنند. سؤال اینجاست که آیا فقط مردم باید مدیریت و تولید محتوا کنند؟ ما همهی حوزههای محتوایی را رها کردهایم. فقط انتشارات «سورهی مهر» را به این کار اختصاص دادیم که بدون تبلیغات و حمایتها معلوم نیست چقدر موفق خواهد بود.
ما در معرفی ارزشها دچار مشکل هستیم؛ در حالی که اوباما در مراسم سال نو مسیحی، استیو جابز را شهروند نمونهی آمریکایی معرفی میکند که توانسته رؤیای آمریکایی را در دنیا تبلیغ کند و الگوی آمریکایی را در اختیار مردم دنیا قرار دهد. در حقیقت، مهمتر از خود فیسبوک، ایدههایی است که ورای آن قرار دارد.
قواعد فیسبوک باید بررسی شود. وقتی شما پستی را به اشتراک میگذارید، جریانی اجتماعی ایجاد میکنید. محتوای پستها معمولاً مباحث اعتراضی، ضدحکومتی و تشکر از فیسبوک است که این بستر را فراهم کرده است. در خود آمریکا کسی قادر به این کار نیست.
ما باید وارد همهی حوزههای تولید محتوا شویم؛ از زوایای مختلف آن را بررسی کرده و جمعبندی آن را به بستهی رسانهای تبدیل کنیم.
* به نظر نمیرسد که مخاطب بهراحتی این بستهی رسانهای را بپذیرد.
بله، مخاطب بهسادگی این بسته را نمیپذیرد. ما بایستی بستر فعلی را اصلاح کنیم و اصلاح لزوماً به معنای نفی آن بستر نیست. به خاطر داشته باشید که نفی همیشه جواب عکس میدهد. نصیحت زمانی اثربخش است که نصیحتکننده نفعی نداشته باشد؛ اما در این خصوص نصیحت جواب نمیدهد، زیرا منفعت حکومت و نظام مطرح است. به نظر من، باید وضعیت فیلترینگ را در سایر کشورها و ایران مقایسه کنیم.
همه میدانیم فیلترینگ مؤثر است، اما سؤال این است که فیلترینگ را برای چه کسانی اعمال میکنیم. در خود غرب هم محدودیتهایی مثل «۱۸+» و «۱۸-» وجود دارد. متأسفانه امروز والدین هم اسیر این فناوری هستند. خروجی این فناوری در مدارس عبارت است از ارتباط با جنس مخالف، تجربهی جنسی قبل از ازدواج و بسترهای مخفی دیگر که از چشم ما پنهان است.
اگر ما تشخیص ندهیم مخاطب به چه چیزی فکر میکند و چه دستهبندیای در ذهن او وجود دارد، نمیتوانیم موفق باشیم. از طرفی، بستهی رسانهای نباید همهی مخاطبان را پوشش دهد، بلکه یک قشر را هدفگذاری کرده و همان را بهطور کامل باید پوشش دهد، زیرا اینجا فضای تکثر و پراکندگی است. تهیهی یک بستهی رسانهای ظرافت و پیچیدگی فراوانی دارد و هوشمندی زیادی میطلبد.
ابتدا باید به کاربر، آسیبی که از شبکه دیده و بستری که این آسیب را برای او سادهسازی کرده، توجه نمود. البته شبکههای اجتماعی از نظر مخاطب، آسیبها و بسترذهنی با هم متفاوتاند. در واقع، در اصول و آنچه به مخاطب منتقل میکند یکسان است، اما باید از زوایای مختلف وارد شویم. باید توجه داشت کدام نیازهای کاربران در این شبکهها مرتفع میشوند.
ما در مسیری حرکت کردهایم که اخلاق و اعتقادات کمرنگ شدهاند و لاجرم برخی خروجیهای آن از پیش تعیین شده، خواه این سرویس چینی باشد، خواه آمریکایی. ویچت بزرگترین سرویس ott چین است و تمام دادوستد و تبادل اطلاعات را خود چین کنترل میکند؛ ولی قواعد، رفتار و سبک زندگی که در آن شکل میگیرد غربی است. دقیقاً همین روند در فیسنما و کلوب هم اتفاق میافتد؛ با این تفاوت که کنترل و نظارت آن متفاوت است. یعنی اگر شما مطلب بدی را به اشتراک گذاشتید، هرکسی اجازهی لایک یا اشتراک آن را نداشته باشد.
نکتهی دیگر اینکه در فیسبوک چند فعالیت کلان روی میدهد. اول، ایجاد پروفایل. با این کار برای خود لیست مطالب، برقراری ارتباط با دوستان و غیره را شکل میدهید و در مورد برخی موضوعات بحث میکنید. دوم، راه انداختن صفحه برای بارگذاری مطالب و جذب مخاطب. مثلاً صفحهی «پَنَپَ» حدود ۶۰۰ مخاطب دارد و هر کدام از پستها نیز تعدادی لایک و کامنت میخورد و برخی از آنها نیز برای دیگران به اشتراک گذاشته میشود.
سوم، راهاندازی گروه که امکان باز گذاشتن یا بستن دارد. مثلاً تعدادی از دوستان یک گروه ایجاد میکنند، آن را خصوصی میکنند و مطالب را فقط برای هم به اشتراک میگذارند. پروفایلها توان ایجاد جریان و توزیع محتوا را ندارند، چون فیسبوک حداکثر تعداد دوستان را ۵ هزار نفر قرار داده است.
* از نظر شما، مشکل اصلی ما با کدام یک از این بخشهاست؟
مشکل اصلی ما با صفحات فیسبوک است که در ۴ دسته میگنجند. صفحات عامهپسند و زرد، صفحات ضداخلاقی و مستهجننگار، صفحات الحادی و ضددین، صفحات براندازانه و استحالهطلب. از این بین، مهمترین صفحات عامهپسند و زرد است؛ بهطوریکه بعضی از آنها ده میلیون لایک دارند. در داخل کشور، طرفدار حوزهی موسیقی از سایر حوزهها بیشتر است. فعالیت این صفحات بسیار زیاد است و در مجموع حدود ۶ میلیون و ۵۷۰ هزار لایک دارند.
در درجهی دوم سینماگران قرار دارند، تم صفحات پرطرفدار سینماگران، هنری و محتوای آنها کاملاً ضدنظام و ضدارزش است. همچنین یا بهصورت مستقیم منتسب به آنهاست یا صفحات هواداران آنهاست.
صفحات بعضی نویسندگان و شعرا هم مثل «سهراب سپهری»، «شاملو»، «اخوان ثالث»، و «فروغ فرخزاد» به چشم میخورد. جالب اینکه حوزهی ورزش اصلاً در کشور ما جدی گرفته نشده است. مثلاً صفحهی پرسپولیس ۳۴۳ هزار و استقلال ۲۴۱ هزار لایک دارد، اما در خارج بزرگترین صفحات متعلق به ورزشکاران است. در حوزهی سرگرمی و جوک، شاهد وضعیت خطرناکی هستیم؛ چراکه این صفحات بسیار پربازدیدند.
عرض بنده این است که باید از زوایای دیگری نیز به فیسبوک نگریست؛ یعنی از زاویهی سیاستهای دولتی آمریکا. بخشی از آن، سلب رسمیت از رسانههای دولتی کشورهاست. مثلاً بهطور غیرمستقیم این نکته را تبلیغ میکند که صداوسیما و خبرگزاریهای داخلی دروغ میگویند. پربازدیدترین سایتهای ما حدود ۱۰۰ هزار بازدیدکننده دارند؛ در حالی که فقط پستهای برخی از صفحات فیسبوک حدود ۱۰۰ هزار است.
البته باید دید چه تعدادی در فیسبوک حضور دارند که مجموعهی فعالیت آنها به جریانسازی در فیسبوک منجر میشود. ممکن است مجموعهی آنها سه میلیون نفر باشد که از این تعداد برخی بهصورت ساعتی از روز، بعضی به صورت مداوم و بعضی بهندرت در طول ماه در فیسبوک حضور مییابند. واضح است که بعضی از آنها کارمندانی هستند که در ساعات اداری از اینترنت رایگان بدون فیلتر یا با VPN از صبح تا ۵ عصر از این فضا استفاده میکنند.
بعد از ساعات اداری ناگهان با افت تعداد کاربران مواجه هستیم و از ساعت ۸ و ۹ شب جوانان و دانشجویان در این فضا حضور مییابند. افرادی نیز بهصورت تماموقت در این شبکهها حضور دارند و غالباً با گوشیهای همراه آنلاین میشوند و برخی مطالب را با پیامک نیز منتشر میکنند.
به هر حال، حدود ۵ سال است در کشور ما چنین شبکهای شکل گرفته است. اولاً شایعات در چنین فضایی بهخوبی شکل میگیرد. ثانیاً قبح بسیاری از مسائل نیز در این شبکهها بهراحتی ریخته میشود. مثلاً در خصوص ماجرای توهین به امام هادی (ع)، در فضای مجازی با جوک و شوخی بهراحتی از کنار افرادی عبور میکنیم که در دنیای واقعی میتوانیم حکم الهی را در مورد آنها اجرا کنیم. همچنین اگر همین مطالب را رسانهها و روزنامهها منتشر میکردند، با آن برخورد میکردیم.
همانطور که اشاره کردم، این صفحات ۵/۶ میلیون مخاطب دارد. طبع کاربران نیز در انتشار محتوا تغییر میکند؛ خودشان تولیدکننده میشوند و جریانهای پیامکی را نیز آنها شکل میدهند. مثلاً صفحاتی برای تمسخر برخی مسئولین ایجاد میشود که کاربران آن یا از فضای مجازی انواع جوک را جمعآوری میکند و منتشر میکند یا اینکه این صفحه فضای واقعی را طراحی و تغذیه میکند. در نتیجه، یکی از شخصیتهای نظام بهصورت رگباری مورد هجمه قرار میگیرد. به این ترتیب، قبح هجمه به شخصیتهای نظام بهطور تدریجی ریخته میشود.
* چطور میتوان آسیبها و تهدیدات فیسبوک را طوری برای مخاطب تشریح کرد که قابل پذیرش باشد؟ آیا امکان طراحی برنامههایی برای مقابله با آن وجود دارد؟
ما چند وظیفه داریم: تحلیل فیسبوک، بستر رسانه، بستهی رسانهای و تحلیل مخاطب. در بخش تحلیل مخاطب، سبک زندگی مخاطب با آنچه از صبح تا شب در پیامک، عکس و مطالب میبیند، تغییر میکند. در واقع این صفحات با هدف تضعیف پایههای اخلاقی و عقیدتی در قالب لطیفه، عکس و کاریکاتور فعالیت میکنند.
همچنین شبکههای ماهوارهای در فضای فیسبوک نیز مخاطب قابل توجهی دارند. مثلاً صفحات «من و تو»، «من و تو پلاس»، «دکتر کپی»، «آکادمی موسیقی» در مجموع حدود ۵/۲ تا ۳ میلیون لایک دارند. BBC و رادیو فرانسه و VOA هم همینطور. پس محتوایی که در ماهواره تولید میکنند، در فیسبوک هم مخاطب دارد و این نکتهی ظریفی است.
برای جمعبندی باید عرض کنم که باید نقشهای از آنچه در فیسبوک میگذرد داشته باشیم تا بتوانیم در مورد آن حرف بزنیم. همچنین باید تولیدکنندههای آن را بشناسیم تا بتوانیم برنامهریزی صحیحی کنیم. تذکر این نکته ضروری است که فیسبوک جزء امنترین فضاهاست و اقدامات نهادهای امنیتی در این فضا بسیار سختتر است.
پس باید اجزا، آسیبها و تهدیدات فیسبوک تشریح شده و برنامههایی برای مقابله با هریک طراحی و اجرا کنیم. باید بدانیم کدام بخش از حاکمیت مخاطب کدام یک از اجزای فیسبوک است. باید بفهمیم حوزهی فعالیت فیسبوک به چه میزان جرمخیز است و تا چه حد نیاز به حضور پلیس دارد. به نظر بنده، در این فضا نیاز به حضور پلیس نیست؛ چراکه نمیتواند بیش از حد کنترل کند.
اگر میخواهیم بستهی رسانهای تهیه کنیم، باید برای اجزای مختلف فیسبوک برنامه داشته باشیم. در غیر این صورت، با وجود صرف وقت و هزینه، مخاطب نخواهیم داشت.
قبل از تشکیل شورای عالی فضای مجازی، مسئولان نظام طی سه جلسه خدمت مقام معظم رهبری رفتند و ایشان ملاکها و خط مرزهایی را مطرح کردند. کسانی که معتقد به این خط و مرزها باشند و به فضای مجازی اشراف داشته باشند، انگشتشمار و خارج از سیستم دولتی هستند. بنابراین شاید محدودیت دارند.
دو مسئلهی اصلی در این خصوص وجود دارد. اول اینکه مدل توسعهی جمهوری اسلامی مدل توسعهی جامعهی اطلاعاتی و کاملاً آمریکایی است. ثانیاً مبتنی بر توسعهی زیرساخت و توسعهی دسترسی است و محتوای آن هم در اختیار غرب است. الآن در شبکهی ملی اطلاعات هیچ طرحی برای مدیریت اطلاعات دیده نمیشود و فقط توسعه به چشم میخورد. مدل توسعهی جامعهی اطلاعاتی (WSIS) که در دنیا مطرح است، شکافهای متعددی دارد. فعالان در این زمینه نیز مجبورند به آن پایبند باشند، زیرا قانون ما دچار مشکل است.
واقعیت این است که قانون برنامهی پنجم توسعه به سمت توسعهی جامعهی اطلاعاتی رفته است. این امر جای سؤال دارد. در جلسهای با اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس، این موضوع مطرح شد، اما بیفایده بود، زیرا اعضا در همان فضای توسعهی جامعهی اطلاعاتی سیر میکنند. بنابراین شاهدیم که فضای خودباورانه در کشور کم شده است. تحصیلکردههای غرب، اندیشه، گفتار و رفتاری متناسب با مدل غربی دارند. پس نباید انتظار داشته باشیم مسئولان تحصیلکردهی غرب کار بومی انجام دهند.
درباره گروه تروریستی داعش چه میدانید؟ داعش چرا و چگونه متولد شد؟ حامیان اصلی این گروه چه کسانی هستند؟ چگونه داعش به قدرتمندترین و ثروتمندترین گروه تروریستی تبدیل شد؟ برای آشنایی با ریشههای شکلگیری این گروه با گزارش ویژه مشرق همراه شوید.
گروه گزارش ویژه مشرق – دولت اسلامی عراق و شام (ISIS) یا همان "داعش" - که بتازگی مجازات سنگینی هم برای بهکار بردن آن وضع کردهاند و به نام "دولت اسلامی" تغییر نام دادهاند، خود را گروهی جهادی سنی معرفیمیکند که به دنبال ایجاد یک حکومت و دولت چندملیتی اسلامی مبتنی بر شریعت است. این گروه، انشعاب و باقیمانده القاعده عراق است که طی حمله آمریکا برای سرنگونی صدام به عراق پدید آمد و ناآرامی و هرج و مرج شکل گرفته پس از آن، بستر مناسبی را برای جنگ چریکی علیه نیروهای ائتلاف و متحدان داخلی آنها شکل داد.

دستگاه تبلیغاتی قوی داعش سالانه گزارشی از عملیاتها و جزئیات اقدامات این گروه را منتشر میکند
پس از کمپین آمریکا تحت عنوان "مبارزه با تروریسم" و تلاشهای اهل سنت برای حفظ امنیت منطقهای به نام آنچه به عنوان "بیداری قومی" شناخته شده بود، خشونت القاعده عراق از اوج خود در 2006-2007 میلادی تنزل پیدا کرد اما از زمان خروج نیروهای آمریکایی در اواخر سال 2011، این گروه حمله به اهداف عمدتاً شیعه را با هدف تلاش برای ایجاد درگیری دوباره میان اقلیت سنی عراق و دولت شیعه نوری المالکی، شروع کرد.
خشونت روزافزون این گروه در سال 2013 موجب مرگ هشت هزار نفر و تبدیل شدن آن سال به خونینترین سال پس از 2008 طبق نظر سازمان ملل شد. گروه تروریستی القاعده عراق، در سال 2012 نام جدید خود را تحت عنوان "دولت اسلامی عراق و شرق مدیترانه" (ISIL) یا "دولت اسلامی عراق و شام" (ISIS) اعلام کرد. سپس به قصد رویارویی و سرنگونی نظام سوریه وارد این کشور شد. این گروهک تروریستی، تا ماه ژوئن 2014 میلادی، با عقبنشینی ارتش عراق در شهرهای مهم فلوجه و موصل، زیرساختهای دولتی و منطقهای هر دوطرف مرز سوریه و عراق را تحت کنترل درآورد.

ابوبکر البغدادی، سرکرده داعش، در آغاز مسیر خود در گروه دولت اسلامی عراق، تنها به دنبال آن بود که در کشور عراق صاحب قدرت و قلمرو شود اما بحران سوریه، توجه بغدادی را به سوی ظرفیتهای داخل این کشور جذب کرد و همین موضوع باعث شد نام گروه خود را تغییر دهد. داعش، مانند القاعده نیست که فقط به سوءقصد و جنگ چریکی اکتفا کند، بلکه قلمروگشایی و فتح اراضی از مهمترین مبانی جنگی این گروه است.
ریشههای تشکیل داعش
بذر اولیه شکلگیری این گروه شورشی را "ابو مصعب الزرقاوی" که اردنیالاصل بود، کاشت. این بذر با بالا گرفتن درگیری بین آمریکا و رژیم صدام در سال 2003 میلادی به بار نشست. زرقاوی قبل از فرارش به شمال عراق در سال 2001، فرماندهی شبهنظامیان داوطلب هرات افغانستان را بر عهده داشت. در شمال عراق بود که به "انصار الاسلام" -جنبش جداییطلب کردهای عراق- پیوست و رهبری شاخه عربی آن را بر عهده گرفت.

ابومصعب الزرقاوی
پیش از حمله آمریکا به عراق در سال 2003، بسیاری از مقامات آمریکایی بحث همبستگی زرقاوی با ظواهری را در شورای امنیت سازمان ملل مطرح کردنند. خیلی از کارشناسان معتقدند که تا اکتبر 2004 که زرقاوی از ظواهری سرپیچی کرد و طرد شد. این گروه همبستگی با القاعده نداشته است. در همان ماه، وزارت خارجه امریکا این گروه را در لیست سازمانهای تروریستی قرار داد. "برایان فیشمن" – کارشناس مرکز مطالعات آمریکای نوین" معتقد است که در هر حال، این همبستگی اطلاقی یا حقیقی القاعده به زرقاوی نه تنها برایش بد نبود بلکه کاملا به نفعش تمام شد، چرا که با وجود از هم گسیختگی نیروهای مرکزی آن در افغانستان، همچنان در صحنه باقی ماند.

طبق برآورد مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل در سال 2011، القاعده عراق از یک استراتژی چهارگانه برای شکست ائتلاف استفاده کرد: منزوی ساختن نیروهای آمریکایی با هدف قرار دادن متحدانشان؛ هراساندن عراقیها برای هرگونه همکاری با هدف قرار دادن زیرساختها و پرسنل دولت؛ جلوگیری از بازسازی عراق با هدف قرار دادن فعالان کمکهای بشردوستانه و پیمانکاران؛ و کشاندن ارتش آمریکا به میانه یک جنگ داخلی بین شیعه و سنی با هدف قرار دادن شیعیان
دولت موقت ائتلاف (Coalition Provisional Authority) به سرکردگی آمریکا و شرکایش، در همان ابتدا دو تصمیم اتخاذ کرد: اول اینکه اعضاء حزب بعث را از تصدی پستهای دولتی محروم ساخت (که اصطلاحا به آن ریشهکنی بعثگرایی میگفتند) و در تصمیم دوم ارتش و سرویسهای امنیتی عراق را منحل ساخت و همین امر موجب شکلگیری صدها هزار دشمن و مخالف علیه ائتلاف جدید شد.

پل برمر، حاکم نظامی عراق پس از سقوط صدام در کنار دونالد رامسفلد وزیر دفاع سابق آمریکا
نیروهای شاخه القاعده در عراق را نیروهای زرقاوی در پاکستان و افغانستان تشکیل دادند و بعدها نیروهای دیگری از سوریه، عراق و همسایگان آن به این گروه پیوستند. بنابر گزارش واشنگتنپست، آرایش این گروه تا سال 2006 رنگ عراقی به خود گرفت اما وقتی در سال 2006-2007 این گروه در جریان جنگ داخلی عراق در اوج قدرت به سر میبرد، نیروهای عملیات ویژه آمریکا با اتکا بر کمپین ضد تروریسم خود، قدرت آن را خنثی کردند.
فرماندهان
اسامه بنلادن و ظواهری معتقد بودند که حملات بیمحابای القاعده به مسلمانان موجب تخریب و تضعیف موج حمایت منطقهای القاعده خواهد شد. به همین علت، در تاریخ 9 جولای 2005 نامهای از سوی ظواهری برای زرقاوی ارسال شد. سرکرده فعلی القاعده، در این نامه به استراتژی قدم به قدم برای جهاد در عراق و در نتیجه بیرون راندن نیروهای آمریکایی از عراق اشاره کرده بود.
گزارش بیبیسی از جانشینی الظواهری به جای بنلادن
این نامه در اکتبر 2005 توسط آژانس امنیت ملی آمریکا فاش شد. "فیشمن" معتقد است که با رد کردن دستور رهبران القاعده مبنی بر عدم حمله به مراکز فرهنگی شیعیان از سوی زرقاوی، رابطه میان وی و بنلادن و ظواهری به تیرگی گرایید.

ایمن الظواهری و اسامه بنلادن سرکردههای القاعده
مرگ زرقاوی در حمله هوایی نیروهای آمریکایی در ژوئن 2006، پیروزی بزرگی برای آمریکا و سرویسهای اطلاعاتی عراق و نقطه عطف برای القاعده عراق محسوب گردید. ظواهری هم بلافاصله پس از مرگ زرقاوی، "ابو ایوب المصری"، معتمد خود که متخصص کار با مواد منفجره نیز بود را به سمت رهبری القاعده عراق برگزید. المصری نیز در اکتبر 2006، نام دولت اسلامی عراق را پذیرفت تا بدینوسیله نیروهای بیشتری را جذب کند. ظواهری نیز از این امر هراس داشت. المصری دامنه جاه طلبیها و فتوحات خود را گسترش داد. هم اکنون این گروه توسط ابوبکر البغدادی که به "ابو دعاء" معروف است، رهبری میشود. دولت آمریکا معتقد است که وی در سوریه زندگی میکند.


ابو ایوب المصری از سرکردگان القاعده عراق که به هلاکت رسید
ابوبکر البغدادی، سرکرده داعش کیست؟
اسم واقعی او «ابراهیم عواد ابراهیم علی البدر» است اما بیشتر به نام ابوبکر البغدادی شناخته میشود. در برخی منابع خبری و امنیتی با نام علی البدر سامرایی، دکتر ابراهیم و ابو دُعا نیز از او یاد شده است. او در سال 1971 در 125 کیلومتری شمال بغداد و در سامرا به دنیا آمده است. در دانشگاه اسلامی بغداد تحصیل کرده و دارای مدرک دکترا بوده و تا مرحله عضویت در هیئت علمی پیش رفته است.

ابوبکر البغدادی که به تازگی خود را امیرالمؤمنین قلمرو گروهک موسوم به "دولت اسلامی" نامیده است
در آن دوره به عنوان یک واعظ مشهور شناخته میشد و کسانی که او را از نزدیک میشناسند، از این موضوع خبر دادهاند که وی در دوران واعظی خود، به عنوان یک فرد صلحطلب و آرام شناخته میشد و همواره بر این موضوع تأکید میکرده که تنها راه ممکن برای اقناع انسانها، بهرهگیری از روشهای مسالمتآمیز است. آنها همچنین ادعا کردهاند که وی در همان دوره روابط نزدیکی با نیروهای امنیتی صدام و حزب بعث داشته است. اعضای خانواده او از مدتها پیش به پاکستان رفته و هنوز هم در آن جا زندگی میکنند.
بغدادی چگونه راه نبرد را در پیش گرفت؟
پس از اشغال عراق توسط آمریکا در سال 2003، بغدادی در منطقه ناامن فلوجه در حمله به یگانهای آمریکایی مشارکت کرد و در آنجا با فرماندهان قدیمی ارتش صدام، همراه و همپیمان شد و جنگ به شیوه گروههای کوچک چریکی را مدیریت کرد. در همان دوره توسط آمریکاییها دستگیر و روانه زندان شد.
دولت آمریکا هنوز هم به این سؤال پاسخ نداده که بغدادی در دوران حبس چگونه با دیگر افراطیها ارتباط گرفته و تحت تأثیر آنها قرار گرفت و در نهایت آزاد شد.
بغدادی چگونه در داخل سازمان پیشرفت کرد؟
در سال 2004 میلادی گروه "توحید و جهاد" در عراق شکل گرفت و بغدادی نیز در آن فعالیت کرد اما بعدها گروه دیگری به نام القاعده بینالنهرین به وجود آمد و بغدادی نیز به عنوان یک مجاهد تحت امر بنلادن، به آن پیوست. او در این سازمان یک عنصر دونپایه بود. سازمان در سال 2006 میلادی، نام خود را به «دولت اسلامی عراق» تغییر داد و فرماندهان آن یکایک و به فواصل کوتاه توسط آمریکاییها کشته شدند. در سال 2006 دو سرکرده اصلی گروه یعنی ابوعمر البغدادی و ابو حمزه المهاجر کشته شدند و چنین شد که ابوبکر البغدادی به عنوان سرکرده جدید انتخاب شد.
دولت اسلامی عراق چگونه قدرت گرفت؟
یکی از سیاستهای ویژه بغدادی این بود که همه افراطیون آزاد شده از زندانها و نیروهای آمریکایی در عراق را به گروه خود پیوند زد. در میان آنها افرادی بودند که از کارشناسان زبده بمبگذاری، انفجار و فرماندهی جنگهای چریکی به شمار میآمدند. به این ترتیب، گروه بغدادی یا همان دولت اسلامی عراق به کانون جنگ و حملات انتحاری علیه آمریکایی تبدیل شد و صدها عضو از کشورهای دیگر هم به آن پیوستند.
مستندی از "درون داعش"، ورود به عراق و برنامه این گروه برای تشکیل خلافت اسلامی
بیشتر تصاویر این مستند را دوربینهای داعش ضبط کردهاند و چگونگی ورود به عراق و بیعت گرفتن از قبایل و بازماندگان رژیم صدام را به نمایش درآورده است.
اوج شهرت سازمان مربوط به کدام دوره است؟
در سال 2011 میلادی نام ابوبکر بغدادی هم به لیست تروریستهای تحت تعقیب آمریکا افزوده شد و جایزه ده میلیون دلاری آمریکا برای افرادی تعیین شد که کمک و اطلاعات آنها بتواند منجر به دستگیری وی شود. این در حالی بود که برای دستگیری ایمن الظواهری 25 میلیون دلار جایزه تعیین شده است.
تنها یک ماه پس از شروع جنگ داخلی در سوریه و در سال 2011 میلادی، گروه دولت اسلامی عراق و شام شکل گرفت و این گروه در آن دوره، هنوز هم به القاعده وابسته بود. اغلب افراد گروه، از عراق به سوریه منتقل شدند و به اتفاق جبهه النصره در سوریه، شانه به شانه هم علیه نظام بشار اسد جنگیدند. در سال 2013 میلادی به زندان ابوقریب حمله شد و بین پانصد تا ششصد نفر از جنگاوران قدیمی و کارآزموده القاعده از زندان گریختند که همه آنها به گروه داعش پیوستند.
چرا داعش ارتباط خود را با القاعده قطع کرد؟
پس از آن که داعش به سوریه رفت، علیه النصره موضع گرفته و اعلام کرد که فرماندهان النصره خائن هستند و چند بار علیه فرماندهان داعش، دست به سوءقصد زدهاند. النصره به دنبال این اتهامات، نزد ایمن الظواهری رهبر القاعده شکایت برد و ظواهری نیز برای حل این معضل از بغدادی و جولانی (رهبر النصره) خواست برای حضور در دادگاه شرعی، نزد او بروند. اما بغدادی این درخواست را رد نمود و با ارسال یک فایل صوتی برای الجزیره، اعلام کرد که تنها بن لادن را به عنوان رهبر خود میداند و حاضر به تبعیت از دستورات ظواهری نیست. پس از این رویداد، اغلب مجاهدین خارجی النصره نیز به داعش پیوستند.
سرکردههای برجسته داعش
مهمترین سرکرده داعش ابراهیم عواد ابراهیم البدری السامرایی معروف به ابو دعا و ابو عواد یا ابوبکر البغدادی است که میان الرقه سوریه و استانهای مرزی میان عراق و سوریه در روستای العکیدات جابجا میشود.
فاضل احمد عبدالله الحیالی هماهنگکننده امور امارت عراق معروف به ابو معتز یا ابو مسلم الترکمانی العفری است که در نینوا است و بر نبردهای موصل که شب دهم ماه ژوئن جاری شروع شد نظارت دارد.
عدنان اسماعیل نجم البیلاوی معروف به ابو عبدالرحمن یا ابو اسامه، سروانی در ارتش رژیم صدام است که در شب پنجم ژوئن جاری در موصل در منطقه المزرعه کشته و سبب شد که نام عملیات حمله به موصل"انتقام بیلاوی" نام بگیرد.
چهارمین سرکرده داعش، والی الانبار و عضو شورای نظامی داعش به نام عدنان لطیف حمدی السویداوی معروف به ابو مهند السویداوی یا ابو عبد السلام و سرهنگ ارتش رژیم صدام است.
پنجمین سرکرده داعش والی استانهای جنوب فرات مرکزی به نام احمد محسن خلف الجحیشی معروف به ابو فاطمه.
ششمین سرکرده، "موفق مصطفی محمد الکرموش" مسئول مالی امارت عراق معروف به ابو صلاح.
هفتمین سرکرده محمد حمید الدلیمی معروف به ابوهاجر العسافی هماهنگکننده امور پستی میان استانهاست که میان استانهای عراق جابجا میشود.
سرکرده هشتم داعش مسئول هماهنگکننده امور بیوه زنان،خانواده کشتهشدگان و اسیران این گروهک به نام عوف عبدالرحمن العفری معروف ابو سجی است.
نهمین سرکرده مسئول ویژه امور پستی و مسول خزائن به نام فارس ریاض النعیمی معروف به ابو شیماء است.
دهمین سرکرده مسئول امور مواد منفجره و بمبگذاری به نام خیری عبد محمود الطائی معروف به ابو کفاح است.
سرکرده های بعدی این گروهک شوکت حازم کلاش الفرحات معروف به ابو عبدالقادر مسئول روابط عمومی، عبدالله احمد المشهدانی معروف به ابو قاسم مسئول مهاجران عربی و انتقال عوامل انتحاری، بشار اسماعیل الحمدانی مسئول امور اسرای در زندان ها و معروف به ابو محمد، عبد الواحد خضیر احمد مسئول امنیتی معروف به ابو لوی یا ابو علی، نعمه عبد نایف الجبوری والی کرکوک و معروف به ابو فاطمه هستند.
شانزدهمین سرکرده رضوان طالب حسین اسماعیل الحمدونی معروف به ابو جرناس والی استان های مرزی و به دنبال آن وسام عبد زید الزبیدی معروف به ابو نبیل والی صلاح الدین و هیجدهمین سرکرده احمد عبدالقادر الجزاع معروف به ابو میسره یا ابو عبدالحمید است. [1]
بودجه داعش چگونه تأمین میشود؟
سرمایهگذاران داعش در سوریه، اردن و عربستان در طی این چند سال حمایت مالی بسیاری از داعش داشتهاند. وزارت خزانهداری آمریکا معتقد است طبق اسنادی که در دست دارد در اوایل سال 2014، ایران پیشنهادی به آمریکا مبنی بر حمایت از دولت عراق برای ریشهکن کردن داعش در استان "الانبار" ارائه داده است.

کارشناسان معتقدند که بخشی از بودجه داعش از طریق قاچاق، باجگیری، و دیگر جرائم تامین میشود. در چند سال اخیر، این گروه بر سرمایهگذاری و جذب نیروی داخلی تمرکز کرده است. برخی تخمینها حاکی از درآمد 8 میلیون دلاری داعش در هر ماه ناشی از باج و مالیاتگیری در زمینه تجارتهای خرد و کلان تا پیش از فتح موصل یعنی دومین شهر بزرگ در ژوئن 2014 است.
همچنین طبق گزارش پایگاه اطلاعرسانی «الرابط الیمنی» اسناد و گزارشات آمریکایی نشان میدهند که 131 شخصیت آکادمیک، فعال سیاسی و شخصیت دینی وابسته به 31 کشور جهان، مسئولان اصلی تامین مالی داعش هستند.
دلایل پیروزیهای نظامی داعش چیست؟
اگرچه داعش تحت رهبری ابوبکر البغدادی نیز همانند القاعده از نظر ایدئولوژیک، یک جریان سلفی به شمار میرود، اما از لحاظ تاکتیکهای نظامی، ویژگیهای خاص خود را دارد و شاید به همین خاطر در کوتاه مدت از القاعده جدا شد.
داعش، مانند القاعده نیست که فقط به سوءقصد و جنگ چریکی اکتفا کند، بلکه قلمروگشایی و فتح اراضی از مهمترین مبانی جنگی این گروه است.

تعداد کل عملیاتها و اقدامات تروریستی داعش و جزئیات آن که در گزارش سالانه این گروه آمده است. 7681 اقدام تروریستی در یک سال
وقتی که بغدادی به فکر فتح یک شهر یا منطقه جدید میافتد، نیروهای خود را با لباس مبدل و ظاهر قابل قبول، به آن مناطق فرستاده و آنها نیز در خانههای امن، منتظر فرمان میمانند. سپس آنها در همان مناطق برای بیعت با سران عشایر وارد مذاکره میشوند. اگر سران عشایر حاضر به بیعت شوند، چند تن از مهرههای معتمد داعش در کنار آنها میمانند و هدایت عشایر را بر عهده میگیرند و استاندار یا فرماندار شهر را از میان آنها انتخاب میکنند.

اگر هم برخی از سران منطقه حاضر به بیعت و همکاری نشوند، با استفاده از همان عملیات مخفیانه آمادهسازی، فشارهای خاصی را بر آنان وارد میکنند. داعش همچنین اهمیت ویژهای به فتح مناطقی میدهد که دارای منابع انرژی باشند و فتح مناطق نفتی از اولویتهای این گروه به شمار میآید. این تاکتیک علاوه بر سرمایه و قدرت مالی برای داعش، تضعیف رقبا را نیز با خود به همراه میآورد.
اصلیترین نیروهای داعش از کجا آمدهاند؟
فرماندهان و مدیران دوران بعث و چهرههای نزدیک به صدام، نظامیان بریده از ارتش سوریه و عراق، جنگجویانی از اروپا، چچن، بوسنی، شرق ترکستان، لیبی، افغانستان و چندین کشور دیگر، افرادی هستند که حاضرند به عنوان نیروهای تحت امر بغدادی، به داعش بپیوندند.
بغدادی چه میخواهد؟
بغدادی در آغاز مسیر خود در رهبری گروه دولت اسلامی عراق، تنها به دنبال آن بود که در کشور عراق صاحب قدرت و قلمرو شود. اما بحران سوریه، توجه بغدادی را به سوی ظرفیتهای داخل این کشور جذب کرد و همین موضوع باعث شد نام گروه خود را به دولت اسلامی عراق و شام تغییر دهد و در سوریه نیز مشغول جنگ و درگیری شود. البته بغدادی پا را از این نیز فراتر گذاشته و خواهان قلمروگشایی در لبنان، اردن، فلسطین و سرزمینهای اشغالی نیز هست.

داعش در سوریه، در مناطق رقه، حسکه و دیرالزور قدرتمند شده و در عراق نیز در موصل و تکریت و استان الانبار قدرت گرفته است و با تاسیس یک رژیم یا امارت اسلامی، از مردم مالیات میگیرد و با فروش منابع نفتی پول فراوانی به جیب میزند و بدین ترتیب قدرت مالی بغدادی روز به روز در حال افزایش است.

نقشه خاورمیانه جدید که سالهاست آمریکا و صهیونیستها در پی ایجاد این تغییرات است
هر فرد، گروه، سازمان و عشیرهای که داعش را قبول نداشته باشد، از سوی بغدادی به عنوان دشمن معرفی میشود و عناصر این گروه، مسلمانان دیگر مذاهب و پیروان ادیان دیگر را کافر میدانند. داعش برای اسرا، خائنین و دشمنان خود دادگاه و محاکمه تشکیل داده و به شکل نمادین و عبرت آموز آنها را اعدام میکند و در میان اعدامشدگان، شهروندان عادی و غیرنظامی فراوانی هم به چشم میخورند و معمولا اعدامها به شکل بی رحمانه و دلخراش صورت میگیرد.
در واقع بزرگترین سلاح بغدادی، ترس و وحشت عظیمی است که به دنبال اعدام های بی رحمانه به وجود میآورد.

برخلاف آن چه که تصور میشود، بغدادی و گروه او داعش، در حملات و درگیریهای خود تنها نیستند و بسیاری از عشایر و گروههای مردمی نیز از آنها حمایت میکنند. معمولا در هر منطقهای که توسط داعش فتح میشود، نانواییها نان رایگان به مردم میدهند و داعش تاثیر مثبت این اقدام را در بسیاری از مناطق سوریه، تجربه کرده است.
حفظ قدرت
"ند پارکر" تحلیلگر اندیشکده شورای روابط خارجی معتقد است که فعالیتهای نوری المالکی برای کسب پیروزی در انتخابات، همزمان با عقبنشینی آمریکاییها، موجب اتحاد بیشتر نیروهای تکفیری با بازماندههای رژیم صدام شد و داعش با بهرهگیری از این فرصت به تقویت خود پرداخت. دولت شیعه مالکی موافق به داخل کردن شبه نظامیان حزب بیداری به نیروهای امنیت ملی نبود. منتقدین وی معتقدند که او با قطبگرایی حزبی و تحت تعقیب قرار دادن رقبای خود، شرایط را برای حصول به اهداف سیاسیاش فراهم کرده است.
پارکر معتقد است که اهل سنت با توجه به منزوی شدنشان در عرصه سیاست عراق، خواهان اصلاحات در استان الانبار در دسامبر 2012 شدند. و علمای بزرگ شیعه همچون آیت الله سیستانی و مقتدی صدر ناراحتی خود از این وضعیت را اعلام داشتند. طبق گزارش سرویس پژوهشهای کنگره آمریکا، در همان ایام حملات چند روزهای رخ داد که منجر به مرگ صدها نفر شد.
در آوریل 2013، نیروهای امنیتی عراق به یک تجمع اعتراضی در "الحویجه" حمله بردند. در پی آن، بمبگذاری در خودروها و حملات انتحاری به فروشگاهها، مغازهها و مساجد شیعیان افزایش یافت. طبق برآورد سازمان ملل، در سال 2013، 7 هزار و 818 نفر (شامل افراد پلیس) در اثر اقدامات تروریستی و خشنونتبار در عراق کشته شدند و این آمار بیشتر از 2 برابر آمار سال 2012 است. همچنین 17 هزار و 891 نفر مجروح شدند که این آمار سال 2013 عراق را تبدیل به خونبارترین سال از 2008 به بعد میکند. در اواخر سال 2013، نیروهای امنیتی عراق یک تجمع اعتراضی در "رمادی" را منحل کردند. این اقدام، موجب درگیری و در نتیجه عقبنشینی نیروهای امنیتی از این منطقه و شهر فلوجه شد. داعش نیز بلافاصله فلوجه را تسخیر کرد.

در همین حال، نیروهای داعش در سوریه در حال درگیری با نظام بشار اسد و علویان بودند.
وقتی که گروههای وابسته به القاعده به جان هم افتادند و در عین حال هم با اپوزیسیون سکولار یا به قول غربیها "معارضان میانهرو" – موسوم به ارتش آزاد - هم در نزاع بودند، ارتش آزاد سوریه در اواخر سپتامبر توافقنامهای را با داعش با امید اینکه در میدان نبرد تاثیر بیشتری داشته باشند، امضا کرد. اما اختلافات در اردوگاه مخالفین اسلامگرای حکومت اسد باقی ماند.
داعش، در آوریل 2013 همکاری خود با جبهه النصره که شاخه اصلی القاعده در سوریه محسوب میگردد را اعلام کرد. اما ظواهری که ظاهرا از این امر خوشنود نبود، به ابوبکر البغدادی دستور داد که با انصراف از این ائتلاف، فعالیت خود را محدود به عراق کند و در امور سوریه وارد نشود. بغدادی هم بلافاصله این دستور را نادیده گرفته و جایگاه او در سرکردگی القاعده را زیر سوال برد. لذا، گروههای رقیب عرصه را بر داعش تنگ کرده و آن را مجبور به ترک سوریه کردند.

"فیشمن" و همکارش "داگلاس اولیوانت" دو تن از تحلیلگران برجسته اندیشکده شورای روابط خارجی معتقدند که اصول کار داعش با سیاستهای القاعده فرق دارد. بغدادی علاقه زیادی به قلمروگشایی دارد و برای همین یک دولت موقت در مرزهای عراق و سوریه ایجاد کرده است تا بدینوسیله بصورت نمادین و سنتی حاکمیت خود بر منطقه عراق و شام را نشان بدهد. داعش، علاوه بر حفظ روحیه و قدرت نظامی خود، با ارائه خدمات محدود و روش فوق محافظهکارانه به پیشبرد اهدافش میپردازد. از ژانویه 2014 تاکنون، بخش اعظم استان انبار از کنترل دولت مرکزی خارج شده و در همین ماه ژوئن پس از عقبنشینی نیروهای ارتش عراق، موصل و توابع آن را تصرف کرد تا مالکی و به همراه علمای شیعه و سنی در حرکتی برای مقابله با داعش، از قبایل سنی فلوجه و پیشمرگهای موصل خواسته تا در مقابل داعش پایداری و مقاومت کنند.
سیطره و تسلط تروریستها و گروههای مبارز بر مناطق حول دولت مرکزی، تبدیل به محل نگرانی برای دولت امریکا شده که معتقد است این مناطق بهشت این گروههای مخرب است که بعدها میتوانند با شعار "دشمن دور یعنی غرب" و اقدامات جاهطلبانه دردسر بزرگی برای آمریکا باشند.
دولت اوباما هم در حمایت از دولت مالکی در مقابله با داعش و دیگر گروههای مسلح، واحدهای ضد تروریستی سازمان سیا را روانه عراق کرده و موشک و هواپیمای بدون سرنشین در اختیار دولت مالکی قرار داده است اما در حرکتی متناقض با آنچه سیاست اصلی خود در مقابله با تروریسم میخواند و به بهانه آن یک دهه عراق را به اشغال خود درآورد، اعلام کرده است از هرگونه مداخله در امور داخلی عراق! خودداری میکند و تنها به مشاوره نظامی بسنده کرده و در صورت وخیم شدن اوضاع (و احتمالا مطمئن شدن از کنارهگیری مالکی از قدرت که اصلیترین خواسته آمریکاست) سرکوب نظامی داعش را بررسی خواهد کرد.
سودای فتح و تصرف
داعش دارای ایدئولوژی عجیبی است. این شاخه القاعده که امروز تبدیل به گروهی مستقل و جاهطلب شده دارای حداقل 30 هزار نیرو است. از بریدن سر برای ترس دشمنان تا اهدای بستنی به کودکان مناطق تحت تسلط برای جلب توجه و رضایت مردم آن منطقه، یعنی رفتار داعش. داعش برای نیل به هدف تشکیل "دولت اسلامی عراق و شام" شبه نظامیان کرد و شورشیان سوریه را طی درگیری خونین به جان هم انداخت. جاه طلبیهای این گروه تروریستی موجب بسط سیطره آن از مرز سوریه-ترکیه یعنی شمال فرات گرفته تا فلوجه در 40 مایلی غرب بغداد شده است. داعش، اخیرا به تقلید از دانشگاه جنگ ارتش آمریکا، ماهیانه 200 دلار به نیروهای خود برای جذب نیروی بیشتر پرداخت میکند.

کودکان انتحاری داعش
دولت اسلامی عراق و شام، آخرین و قدرتمندترین تبلور از چیزی است که تحت نام شاخه القاعده در عراق پس از حمله 2003 امریکا به عراق شکل گرفت. آمریکاییها سالها تلاش مکرر برای به زانو درآوردن این گروه تا قبل از خروجشان در دسامبر 2011 از عراق صرف کردند. پس از آن، عراق ماند و سردرگمی سیاسی و اختلافات شدید فرقهای. داعش هم از این فرصت برای تحریک اهل سنت علیه شیعیان و جذب آنها بهره برد.
عملکرد ضعیف پلیس و ارتش عراق – مجموعهای از خیانتها و بزدلیها - موجب پیشروی داعش در این منطقه شده است. عملکرد داعش در عراق به مراتب افراطیتر از سوریه است. اما در واقع داعش را نمیتوان قدرتمند دانست. اگر امروز موصل و تکریت و دیگر شهرهای کوچک به دست این گروه افتاده، ناشی از تخلیه این شهرها از سوی ارتش عراق است. داعش فاتح شهرهای از پیش خالی شده است. در نتیجه, داعش را در چشماندازی نه چندان دور میتوان در مسیر نیل به تبدیل شدن به قویترین گروه تروریستی جهان دید.

بیشتر نیروهای داعش که امروز در عراق میجنگند، عراقی هستند و اما بخش قابل توجهی از نیروهای آن را هم چچنیها تشکیل میدهند. البته این گروه شامل تروریستهایی از کشورهای اروپایی بالاخص آلمان و انگلیس نیز هست.
یکی از تاکتیکهای جنگ روانی داعش، قصهسازی در مورد خشونت خود است. بغدادی بر روی این موضوع –تندروی و خشونت او - که مسئله اختلاف بین او و الظواهری بوده بسیار تبلیغ و تاکید کرد. مسئله اختلاف میان این دو به اعمال خشن و تندروانه وی برنمیگردد، بلکه ریشه اختلاف در اینست که چه کسی باید عنان رهبری القاعده در سوریه را بر عهده داشته باشد.
باید در نظر داشت که اصولا سلفیها و تکفیریها در عمق روابطشان سطحینگر هستند. اختلاف داعش و القاعده نیز بر سر موضوعات پیش پا افتاده سازمانی شکل گرفته است. وقتی داعش با تهیه فیلمهای اعدام (قطع سر و تیرباران) به پیشروی خود در عراق و سوریه ادامه میدهد، یعنی نه تنها قصد ایجاد رعب و وحشت در دل مخالفان خود را دارد، بلکه بنوعی میخواهد بر سر جنگ قدرت که از مهمترین خصیصههای ذاتی هر تشنه قدرت است، برای ظواهری و القاعده خط و نشان بکشد. خلق نام "دولت اسلامی عراق و شام" نیز از این جنگ قدرت بر میآید. انتخاب نام "دولت اسلامی" هم بار سیاسی دارد و هم بار جغرافیایی. تفکر غایی داعش، تصرف قلمرویی جهانی است. پس به اصطلاح، لبه این جنگ قدرت را از هر کجا بزند، برایش عافیت است. برای بغدادی، حکومت بر مردم دنیا با تبدیل آنها به ایمان آورندگان راه او، آرزوی غایی است. پس بر این مبنا، حرکت داعش بر مدار قلمروطلبی و تصرف جویی بنا شده است.

داعش یک گروه شناور است. با ایجاد فشار و هرج و مرج و انتخاب کشورهایی که دولت آنها عملکرد ضعیفی دارد، کار خود را آغاز میکند. تصور اینکه دولت اسلامی جایی میان بهشت نفت و گاز تاسیس شود، هوش از سر ابوبکر البغدادی پرانده است. این گروه، با ورود شبه نظامیان سنی با تفکر هزاران ساله مبنی بر نابود کردن پادشاهی اردن پا گرفت. بیشک، ابومصعب الزرقاوی "سلطان ناآرامی" در عراق را بخاطر میآورید. به او زرقاوی اطلاق میشد چون متولد شهری به نام "الزرقاء" در اردن بود. شهری که توسط مهاجرین چچنی که روح وحشیگری خود را به اعراب صلحجو انتقال دادند، ساخته شد.
زرقاوی و گروهش در اردن به دلیل سیستم قوی امنیتی با توفیق چندانی روبرو نشدند. تا اوایل سال 2003، زرقاوی از اوضاع خوبی برخوردار نبود و کسی او را نمیشناخت. اما خود غربیها به او قدرت داده و مردانی با نام "جورج دبلیو بوش" و "دیک چنی" پس از حمله به آمریکا، عرصه را برای تاختن امثال زرقاوی و همپالگیهایش مهیا کردند. زرقاوی پس از ورود به عراق، همانند ابوبکر البغدادی بسرعت به سراغ شهرهای سنینشین نرفت. بلکه با گروه تندروی جهادی انصار الاسلام در حلبچه یکدست شد. سه سال همکاری با تقریبا همه گروههای به اصطلاح جهادی و اعمال وحشت کامل و اعمال خشونتبار نتیجه فعالیتهای وی در عراق بود تا اینکه مخفیگاه او در ژوئن 2006 توسط جنگندههای آمریکایی بمباران شده و کشته شد.

فلسفهای وجود دارد مبنی بر اینکه استقبالکنندگان از مرگ در میدان جنگ دو دستهاند: آنها که از مرگ نمیترسند و زود میمیرند و آنها که احمقند و زودتر میمیرند. زرقاوی از دسته دوم بود. بغدادی هم راه زرقاوی را در پیش گرفته است. اما با این تفاوت که میل به فتح و فتوحات داشته و خواهان قلمرو است.
داعش محصول مستقیم مکتبهای فکری تندروی اسلامی و زندانهای امریکا است. رهبر داعش نام خود را بغدادی برگزیده چون تاکیدا میخواسته بگوید که عراقی است. او در سال 2009 آزاد شده و با نفوذ در لایههای مدیریتی به "ابوعمر البغدادی" میرسد که طی حمله هوایی امریکا به هلاکت میرسد. بغدادی در سرتاسر فرایند نیل به رهبریت گروه، از اهرم فشار بهترین بهره را میبرد و در نهایت استان الانبار را از آنجایی که شیوخ قدرتمند سنی آنجا حامی او هستند، بعنوان مقصد انتخاب میکند. الانبار امنترین مکان برای طرحریزی عملیاتها و استراتژیهای نظامی گروه داعش است.

استان الانبار که بخش وسیعی از خاک عراق را شامل میشود، پایگاه اصلی رشد و حرکت داعش به سمت مرکز عراق است
ناآرامیهای سوریه فرصت بسیار مغتنمی برای بغدادی ایجاد میکند. نیروهای اسد به جهت تمرکز بر منطقه کرانهای سوریه، از مرزهای شرقی غافل میشوند و این فرصت طلایی را در اختیار کردهای سوریه قرار میدهند تا از مرزهای باز برای ورود به این کشور استفاده کنند. در این میان، داعش که در استان الانبار که در مرز عراق و سوریه قرار دارد مستقر است، این وضعیت را بهترین فرصت برای ایجاد حکومت خود بر منطقه شرقی سوریه میداند و وارد عمل میشود.
کلید فهم قضیه
این گروه در آغاز، کار خود را بعنوان یک گروه شورشی اردنی آغاز میکند. حکومت اردن اصلا رخنهپذیر نیست و عملا گردن بغدادی و گروهش را میشکند. داعش در حال مرگ است که ناگهان داستان به شکل دیگری رقم میخورد و با اشتباه استراتژیک "بوش" و "دیک چنی" مبنی بر حمله به عراق، به طرز معجزه آسایی جان گرفته و بقا مییابد. داعش نیز بلافاصله وارد شمال عراق شده و با شورشیان کرد ائتلاف میکند، سپس به جنوب و غرب کوچ کرده و در موازات رود فرات که از سوریه به الانبار میرسد، متمرکز میشود.

سوریه، بهترین فرصت برای داعش بود که نتوانست از آن استفاده ببرد. نه بخاطر تندرویهایش بلکه بخاطر طمعاش در رقابت در بازار؛ بازاری که کشورهای غربی و سه کشور عربستان، کویت و امارات متحده با تزریق پول به آن، براه انداخته بودند. سوریه بستر بسیار مناسبی جهت تجارت برای شورشیان تکفیری است. دستمزد ماهیانه یک هزار و 500 دلار رقم بسیار خوبی است که هر شورشی را ترغیب به حضور گرمتر در این بازار میکند. کافی است شخص کمی لهجه سوری و چند متن قرآنی را بداند تا بودجه سرمایهگذاری را برای خود تامین کند.
چرخه شانس چنان به سود داعش چرخید که امروزه خود را در جایگاه رهبر همه گروههای جهادی دیده و الانبار را بعنوان پایگاه امن برنامهریزی خود با 10 سال دانش جنگهای پارتیزانی در دست دارد. داعش، خود را رهبر جهاد میداند و مرز عراق و سوریه برای بغدادی مزاحی بیش نیست. بین مناطق سنینشین سوریه و الانبار عراق اتحاد مطلوبی برقرار است و داعش با علم بر این موضوع بر هر دو احاطه یافت و در بین آن ها رخنه کرد. ابوبکر البغدادی تلاش کرد تا خود را کمی در سوریه اثبات کند. جهاد ممکن است تصویر جهانی داشته باشد، اما سیاست تصویری کاملا داخلی دارد. پس به همین دلیل، شورشیان داخلی اصلا میل ندارند که شورشیان خارجی به آنها بگویند که چطور باید جنگید. مسئله، موضوع "اسلامگراتر" بودن یا "تندروتر" بودن نیست.

مسئله، مسئله قدرت و تقدم است. این سوال مطرح است که داعیهدار مقاومت کیست؟ البته گروههایی همچون "ارتش آزاد سوریه" هستند که از غرب خواست که تا این حد جسورانه اقدام به صدور سلاح نکند و خود را جبهه اصلی مقاومت علیه اسد میداند. افسران کمی وجود دارند که به حکومت اسد پشت کرده باشند اما شورشیهای بسیار کمتری وجود دارند که بخاطر ایمان، باور و با عشق به جنبش جهادی مبارزه کنند.
در حقیقت، در رابطه با مسئله تقدم بر قدرت فقط دو مدعی وجود دارد: داعش و جبهه النصره. هر دو هم تا جایی که امکان دارد اسلامگرا و تندرو هستند. جبهه النصره ریشه بیشتری در سوریه دارد اما داعش هم دارای 10 سال سابقه است و هم از این روست که مدعی است باید سکان رهبری را به دست بگیرد. بغدادی، با علم بر این موضوع خواهان این بود که بعنوان امیر سپاه فتح سوریه دیده شود و الظواهری پذیرای این امر نبود. در نتیجه، به غرب رفت تا عملیات شخصی و بزرگ خود را آغاز کند و در همین راستا هم نام جنبش خود را از "دولت اسلامی عراق" به "دولت اسلامی عراق و شام" تغییر داد تا تمرکز بر سوریه جدید ایجاد گردد.
اما نکته اینجاست که وقتی شما با یک هزار و 200 گروه و فرقه روبرو هستید، یعنی در اصل با یک هزار و 200 شخص طرف هستید که هر کدام از آنها دهها و یا صدها نیرو دارد که حاضرند در دم به دستورش بمیرند. رهبران و افراد این گروهها به هیچ عنوان دوست ندارند که یک گروه عراقی غریبه ناگهان پیدایش شده و داعیه دار انقلاب سوریه باشد. تمرکز احزاب و گروههای سوری بر مخالفت با اسد، بومی بودن این به قول خودشان انقلاب است و این در حالیست که بغدادی به جهاد خود به شکل جهانی نگاه میکند. در تئوری او، اگر یک نیروی چچنی قرآن بداند، حق دستور دادن به یک نیروی عراقی یا عرب را خواهد داشت.
نیروهای سوری داعش را غالبا جوانان پر ادعایی تشکیل میدهند که تا دندان مسلح هستند و خیلی مشتاقاند که به مردم مناطق اشغال شده یاد بدهند که چگونه باید زندگی کرد. مسئله هم مسئله افراطگرایی یا بومیگرایی نیست. داعش، حلب را به نفع جبههالنصره و جبهه اسلامی تخلیه کرد، اما با نیروی جذب کرده زیاد. ظواهری هم از مخفیگاه خود در پاکستان، عملکرد بغدادی را شبیه به عملکرد زرقاوی برشمرد و او را مسئول نابودی و تخریب القاعده در سوریه همانطور که در عراق بود، دانست. ظواهری تاکید داشت که ابوبکر البغدادی با داعش بر عراق و محمد الجولانی با جبهه النصره بر سوریه تمرکز کنند.

اما بغدادی که 10 سال سابقه جنگ را پشت سر داشته و در این مدت با هر کس که حشر و نشر داشته، چیزی جز کشتن نشنیده و ندیده است، چندان روحیه آمادهای برای درک حساسیتهای قومی و بومی ندارد. برای او قتل عام بعنوان گروهی مستقل و خودسر مهم است و حالا صدور دستور از دفتر مرکزی در پاکستان دیگر معنی ندارد.
پاسخ بغدادی و گروهش به الظواهری به شکل ترور شورشیهای احزاب دیگر و قتل "ابوخالد السوری" (نماینده اعزامی ظواهری که برای حل اختلاف بین داعش و جبهه النصر به سوریه آمده بود) در فوریه 2014 نشان داده شد. حاصل اختلاف و درگیری داعش با همه دیگر احزاب، 2 هزار کشته از نیروهای طرفین بود و هنوز آتش این عداوت روشن است.
زمانی که فشار در سوریه در حال افزایش بود، موج ملایمی از فشار در عراق در حال پاگرفتن بود. از زمان ترک عراق توسط آمریکا در پایان سال 2011، داعش بتدریج بر بررسی نقاط ضعف مناطق شیعهنشین تمرکز کرد و متاسفانه این نقاط ضعف بسیار بود. در جولای سال 2014، داعش به زندان ابوقریب نفوذ کرده و ضمن اعدام 300 زندانی شیعه، صدها تن از نیروهای خود را جهت مبارزه با شیعیان آزاد نمود.
پس از آن، به سمت غرب عراق متمرکز میشود. یعنی کرانه رود فرات. فرات از سوریه نشات گرفته و در راستای حرکت خود از الرقاء و دفتر مرکزی داعش در سوریه گذشته و به عراق سرازیر میشود. سپس از مراکز قدرت داعش نظیر "رمادی" و "فلوجه" گذشته و به خلیج فارس میرسد. فرات یعنی شورش و یاغیگری. نه بخاطر وجود داعش، بلکه به این علت که پیش از قرن بیستم شهرکسازی فقط در کنار فرات مجاز بود و اهل تسنن هم تمرکز را بر خانه سازی در کرانه فرات قرار دادند.
داعش در اوایل سال 2014 با نفوذ زیاد دیگر گروههای تروریستی و شورشی در کرانه فرات روبرو میشود. فلذا، به سمت فلوجه حرکت کرده و آنجا را تصرف میکند. فلوجه به دلیل همیشه یاغی بودن مردمش بخصوص علیه اشغال عراق توسط آمریکا میتوانست بستر خوبی برای حضور داعش باشد و اینچنین هم شد.
نگاه گاردین به اخبار و شایعات حضور ایران در عراق
روزنامه گاردین در آخرین شماره خود در گزارشی به قلم "ایلای لیک" (Eli Lake) از حضور ایران و سوریه به عنوان دو حامی بزرگ عراق در مقابله با داعش خبر داد. نویسنده این گزارش در جایی به این اشاره دارد که آمریکا در قبال معضل بزرگی که خود بوجود آورده، شانه خالی کرده و ناخودآگاه عرصه را برای ورود ایران و سوریه بازکرده است. وی، معتقد است که منظور از گفته اخیر یکی از مقامات عراقی مبنی بر "اعلام آمادگی ایران برای کمک به عراق از همه نظر" یعنی از نظر نظامی و اطلاعاتی. نویسنده گزارش، نیروهای نظامی و اطلاعاتی اعزامی ایران را بسیار خبره معرفی کرده است.

ایلای لیک تحلیلگر و مشاور امور امنیتی آمریکایی
داعش، تکنولوژی، و جذب سرمایه
"آرون زلین" (Aaron Zellin) متخصص بخش مطالعات گروههای جهادی موسسه واشنگتن، معتقد است که داعش پس از مرگ ابومصعب الزرقاوی این درس را آموخت که بهترین گزینه اقدام نظامی به خشنترین شکل ممکن است. وی در ادامه اذعان میدارد که این گروه برای ابلاغ پیامهای خود از امکانات پیشرفته همچون شبکههای اجتماعی بخصوص توئیتر استفاده میکند و همین امر موجب جذب 2 هزار مبارز و شورشی غربی (طبق برآورد آژانسهای اطلاعاتی غرب) به این گروه شده است. زلین، عملکرد داعش را پیچیدهتر از بسیاری از شرکتهای آمریکایی میداند. به گفته وی، داعش در خلق طرفداران دروغین در شبکههای اجتماعی استاد است. این گروه با تصرف موصل و غارت بانک مرکزی آن، بیش از 400 میلیون دلار بدست آورده و هم اکنون ثروتمندترین گروه تروریستی جهان است. البته طبق گزارش شورای مناسبات خارجه این موسسه، داعش تا پیش از تصرف موصل از مالیاتهای تجارت در این شهر صاحب 8 میلیون دلار در ماه میگردیده است و هم اکنون هم ادامه دارد.
آرون زلین در پایان اینگونه نتیجهگیری میکند: به هر حال، داعش دارای ترازنامه، سرمایه و ثروت، انبار سلاح، انواع تجهیزات بمبگذاری، و توان تروریستی بسیار بالاست. همچنین دارای یک گزارش سالیانه مالی (2013) با 410 صفحه یعنی بیش از 2 برابر سال 2012 میباشد و این یعنی پشت سر گذراندن یک سال بینظیر مالی.
نایجل اینسکتر Nigel Inkster)) دستیار ارشد MI6 (سرویس اطلاعاتی انگلیس) و مدیر کنونی بخش تهدیدات فراملی موسسه بینالمللی مطالعات استراتژیک آمریکا معتقد است که داعش گزارشات سالیانه خود را همچون گزارشات یک شرکت تهیه میکند. این گزارشها شامل جزییاتی در مورد اهداف و عملیات شهادت و پوشش شفافی از ساختار، طرح و استراتژی سازمان است.

نایجل اینسکتر
ارتباط داعش با آمریکا
گزارشهای منتشرشده در گاردین، اشپیگل و مقامات آگاه حکومتهای اردن، ترکیه و مصر، حاکی از آنست که نیروهای داعش در دورههای مختلف تحت آموزش متخصصین آمریکایی، انگلیسی و فرانسوی در اردن، ترکیه و اسراییل بودهاند. این گزارشها نمایانگر اینست که آمریکاییها از چند ما قبل از تحرکات داعش در عراق کاملا خبر داشته و همه چیز برای برنامهریزی آماده بوده است.
جمعبندی
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که عملکرد داعش مصداق نعل وارونه زدن است. قوانین سختگیرانهای را دنبال میکند که هیچ ربطی به اسلام ناب محمدی ندارد. فتاوی چندش آور و مضحکی (جهاد نکاح، جهاد نکاح النفس، و جهاد لواط، را در دستور کار خود قرار داده که هدف بهرهمندی از آنها را در جریان سوریه بخوبی نشان داد. در مقام زهد برآمده و با دغدغه و نگرانی نسبت به شریعت، جوی خون در عراق و سوریه راه انداخته، در حالیکه نه تنها دغدغه اهل سنت ندارد بلکه عمدهترین دغدغه آن دستیابی به منابع غنی هر شهر و منطقه و سودای حکومت است. جهت جلب نظر و علاقه مردم شهرهای تحت تسخیر، آب، برق ارزان، و امنیت بیشتر وعده میدهد، در حالیکه پس از مدتی با دریافت مالیاتهای سنگین، شیره وجود آنها را میکشد.
تلاش این گروه که در اشغال سامرا، استان نینوا و بغداد مستاصل مانده، ایجاد دو دستهگی در بدنه امنیتی و نیروهای زبده 12 هزار نفری عراق و تحریک ایران به بروز حرکت انفعالی و ورود به عرصه برای بوجود آوردن جنگ منطقهای و فرقهای طبق سفارش اربابان غربی و عربی خود است.
عدم توجه مردم عراق و حتی جمعیت سنی این کشور به این گروه، موجب شد که با انتشار فیلم و تصاویر بسیار خشن، سعی در استفاده از استراتژی ایجاد وحشت کند تا شاید بدین وسیله به نتیجه برسد.

تروریستهای داعش با اجرای برنامه تفرقه سرویسهای اطلاعاتی غربی و منطقهای، طی سالهای اخیر به نام اسلام، بزرگترین نقش را در پیشبرد سناریوی اسلامهراسی و شیعههراسی ایفا کردهاند
باید اذعان داشت که داعش خواستار برقراری دولت اسلامی سنی در مرز عراق و سوریه جایی بین کردستان و اراضی شیعهنشین است. و حالا این امر به هر شکل ممکنی باید صورت گیرد. البغدادی فراتر از هر چیز، یک چیز میخواهد: "خلأ". با توجه عمیق به این واژه، بخوبی مفهوم جامع و کلی عملکرد و هدف داعش درک خواهد شد. نفوذ به لایههای ایدئولوژیکی، حزبی، سیاسی، اجتماعی، و نظامی هر کشور مورد نظر، از اهداف اصلی داعش بوده و این امر با خلق خلاء در این لایهها صورت پذیر است.
آمریکا نیز با موضعگیری اخیر خود در قبال جریانات عراق، سوءنیت خود را نشان داده و اثبات کرد که اتهام ارتباط نزدیکش با داعش –فرزند ناخلفش- خلاف واقع نبوده است. دولت اردوغان نیز در کنار هم پالگیهایش–عربستان، قطر، اردن، و اسراییل- از هیچ تلاشی (از ارسال سلاح گرفته تا مداوای مجروحین داعش در بیمارستانهای این کشور) برای همراهی با این گروه تروریستی مضایقه نکرده است.
بنظر میرسد همانطور که غالب تحلیلگران پیشبینی کردهاند، میبایست در آینده شاهد این باشیم که فرزند ناخلف تفرقه و فتنه یقه خرافت و سخافت حامیان غربی-عربی خود را بگیرد و تبدیل به عذابی بزرگ برای آنان شود. قطع این غده بدخیم از کالبد خاورمیانه امروز از اساسیترین نیازهای جامعه بینالملل است. چرا که دیر یا زود باید شاهد قدرتنمایی ابوبکر البغدادی در نقاط مختلف جهان باشیم.
منابع و مآخذ:
[1] http://www.fardanews.com/fa/mobile/349111
http://www.cfr.org/iraq/islamic-state-iraq-greater-syria/p14811
http://www.foxnews.com/world/2014/06/12/what-is-islamic-state-in-iraq-and-levant/
http://kurdpress.ir/Fa/NSite/FullStory/News/?Id=57830#Title=%0A%09%09%09%09%09%09%09%09%D9%87%D9%85%D9%87%20%DA%86%DB%8C%D8%B2%20%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87%20%C2%AB%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4%C2%BB%0A%09%09%09%09%09%09%09
http://pando.com/2014/06/16/the-war-nerd-heres-everything-you-need-to-know-about-too-extreme-for-al-qaeda-i-s-i-s/
http://www.breitbart.com/Big-Peace/2014/06/17/New-Report-Syria-Joining-Iran-in-Sending-Military-to-Fight-ISIS-in-Iraq
http://www.zerohedge.com/news/2014-06-17/isis-stunner-terrorist-organizations-annual-reports-unveiled-reveal-full-investment-
http://kurdpress.ir/Fa/NSite/FullStory/News/?Id=57830#Title=%0A%09%09%09%09%09%09%09%09%D9%87%D9%85%D9%87%20%DA%86%DB%8C%D8%B2%20%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87%20%C2%AB%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4%C2%BB%0A%09%09%09%09%09%09%09
http://iranianswed.com/1393/03/29/%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7-%D8%A7%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B3%D8%AA/
http://www.telegraph.co.uk/news/worldnews/middleeast/iraq/10903523/Iraqi-soldiers-brutally-questioned-and-killed-in-Isis-video.html
http://www.youtube.com/watch?v=yvE-ZYTziTU