سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

تاریخ جنگ تحمیلی

 

کد خبر: ۳۲۱۳۸۸
تاریخ انتشار: ۰۳ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۱:۲۷
سردار غلامعلی رشید در پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران نوشت:

پیش از صحبت درباره چگونگی عملیات فتح خرمشهر، لازم است کمی نیز به توان‌مندى و حضور نیروهاى جوان در عرصه فرماندهى دفاع مقدس نگاه کرد. یکى از ویژگى‌هاى انقلاب اسلامى با رهبرى امام‌(س) وجود چهره‌هاى جوان در عرصه‌هاى امنیتى-دفاعى بود. این افراد امروز قهرمانان ملى کشور هستند. البته در ادوار مختلف تاریخ کم نیستند جوانانی که باعث مباهات جهان شده‌اند. افرادى همچون سهروردى، فیلسوف بزرگ شرق و عالم اسلام و صاحب حکمت اشراق، ابن‌سینا که غالب آثار او در جوانى تصنیف شده است، ملاصدرا، شهید مطهرى، دکتر شریعتى و از همه مهم‌تر حضرت امام‌(س) که اعجوبه قرن بود‌. اکثر آثار علمی و دینی ایشان به سال‌های جوانی باز می‌گردد. امام در تمام دوران پیروزى انقلاب اسلامى در حالی که خودشان در آستانه هشتاد سالگى بودند، اعتماد بسیار زیادی به جوانان داشتند و از آن‌ها برای مسئولیت‌های بسیار بزرگ استفاده می‌کردند. مثلا محسن رضایى در حالی که تنها ۲۷سال داشت به عنوان فرمانده سپاه یکصد هزار نفرى منصوب شد. این فرمانده جوان، با 10‌سال تجربه قبل و بعد از انقلاب، سپاه را در اندک زمانى چنان فرماندهى کرد که ارتش دشمن را با وجود ژنرالهاى مسن بارها شکست داد.

در آن زمان امام بر این باور بودند که فرماندهان جوان جسارت و قدرت بیشتری برای خطر کردن و سنت شکنى دارند و ابتکار و خلاقیت و طرد تفکرات قدیمی را باید به دست آنها سپرد. شهید صیاد نیز یک افسر جوان بود و در ۳۶سالگى فرمانده نیروى زمینى شد و امیرحسن سعدى نیز در زمان جنگ و در سمت فرماندهى لشکر یک افسر جوان بود. به طور حتم استفاده از همین افسران و امیران جوان باعث به دست آوردن پیروزی های بسیارزیاد و چشمگیری در جنگ شد و امروز همه از مواهب آن استفاده می کنیم. آزادی خرمشهر در روند تحولات جنگ تحمیلى، چیزی جز نماد و مظهر مقاومت ملت ایران و پیروزى بر دشمن متجاوز عراقى نیست.

مردم خرمشهر با مقاومت به آزادى رسیدند و خود را به یک حماسه فرازمانى و فرامکانى بدل کردند. می‌توان براساس الگوى مقاومت در خرمشهر، جنگ جدیدى را با دشمن پى‌ریزى کرد و با اعتماد به نقش حاصل از آن در عرصه‌هاى سیاسى، اجتماعى و امنیتى وارد عمل شد. رزمندگان شجاع ما با مقاومت درخرمشهر، جنگ تحمیلى را به شکست تحمیلى براى دشمن تبدیل کردند. فتح خرمشهر بیانگر یک دکترین و استراتژى نظامى جدید و آغازگر روش جدید در مدیریت کشور در عرصه دفاعى-امنیتى بود که باید آن را شناخت و به عنوان یک الگوى موفق، در حل معضلات اساسى کشور مخصوصاً در بحران‌ها از آن استفاده کرد. هنوز هم کم نیستند جوانانی مانند شهید باقرى که بتوانند ستون‌های حل بحران را پی‌ریزی کنند. باقرى یکى از فرماندهان جوان بود که شایستگى‌هاى اخلاقى بى‌نظیر و اندیشه دفاعى والایى داشت که در حیات کوتاه، اما پربرکتش در دفاع مقدس منشأ تحولات بزرگى شد. او با همان سن کم بنیانگذار اطلاعات رزمى است و با شناخت درست و دقیقی که از زمین و دشمن داشت، یکى از بهترین نظریه پردازان و طراحان عملیات‌ها بود. دیگر وقت آن رسیده برای کاهش مشکلات بعد از جنگ و حتی مسائل داخلی نیز به نیروهای جوان اما کارآمد اعتماد کرده و از آن‌ها نیز استفاده کنیم.
 
 
 
کد خبر: ۳۲۱۴۶۶
تاریخ انتشار: ۰۳ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۷:۱۱
تا وقتی پاتک‌های دشمن در محور شلمچه شکست نخورده بود احدی از نیروهای عراقی داخل خرمشهر دستش را بالا نبرد. وقتی حوالی ساعت 11 صبح روز دوشنبه، 3 خردادماه 1361، عراقی‌ها در مقابل بچه‌های قرارگاه نصر در شلمچه و خیّن کم آوردند. نیروها به خرمشهر وارد شدند.
 
به گزارش فارس خبرگزاری فارس کتاب «کالک‌های خاکی» از خاطرات شفاهی سرلشگر پاسدار محمدعلی جعفری که توسط گل‌علی بابایی خاطره نگاری شده امسال در آستان نمایشگاه کتاب تهران توسط انتشارات سوره مهر منتشر شد.

کتاب «کالک‌های خاکی» در قالب مصاحبه و گفت‌وگو از مقطع تولد جعفری در تابستان 1335 تا تابستان 1361 یعنی زمان فتح خرمشهر را شامل می‌شود. اثر در 12 فصل با عناوین بچه‌های نجف‌آباد یزد، تا دانشکده هنر، خمینی ای امام، دانشجوی خط امام، در انقلاب فرهنگی، شکست حصر سوسنگرد، پیروزی یک تفکر، همسر یا همسنگر، تیپ عاشورا، با قرارگاه عملیاتی، قدس در نبرد فتح، الی بیت‌المقدس، و در نهایت هم فصل مربوط به تصاویر و اسناد تدوین شده است.

در بخش انتهایی از خاطرات سردار جعفری به آزادسازی خرمشهر پرداخته شده که روایت وی از روز اول خرداد تا 3 خرداد را بازخوانی می‌کنیم:

سرانجام شمارش معکوس برای آغاز مرحله چهارم عملیات الی البیت‌المقدس، از بعدازظهر روز شنبه، 1 خردادماه 1361، با استقرار گردان‌های خط شکن قرارگاه عملیاتی نصر در پشت خاکریزهای کانال عرایض، شروع شد. کانال عرایض محلی بود که دشمن در طول آن بیست شبانه روز از شروع عملیات تلاش می‌کرد جای پایش را پشت آن محکم کند؛ یعنی با ایجاد موانع و استقرار تیپ 22 زرهی مانع پیش‌روی نیروها از آن محور به سمت خرمشهر بشود. چند روزی هم که در اجرای عملیات وقفه افتاد فرصت خوبی به دشمن داد تا به مقصودش برسد. البته بچه‌های ما هم در این مدت بی‌کار ننشستند. در روزهایی که گردان‌ها برای بازسازی رفتند، نیروهای اطلاعات و تخریب هم، با اعزام تیم‌های عملیاتی، شناسایی‌شان را تکمیل کردند تا گردان‌ها بتوانند عملیات خط‌شکنی را به نحو احسن انجام بدهند.

مطلب مهمی که لازم است در اینجا به آن اشاره کنم این است که ما در مراحل اول و دوم عملیات مأموریت خط‌شکنی چندانی نداشتیم؛ یعنی در مقابل‌مان مین و سنگر دفاعی نزدیکی وجود نداشت. فقط در مرحله سوم عملیات چنین وضعیتی داشتیم که آنجا هم به مشکل برخوردیم. در مرحله چهارم با خطی مواجه بودیم که هم میدان مین داشت، هم سیم خاردار، هم کانال، و هم سنگرهای دفاعی مستحکم.

در چنین اوضاع و احوالی، ساعت 22:30 شامگاه شنبه، خردادماه 1361، مرحله چهارم عملیات الی‌بیت المقدس، با اعلام رمز مقدس یا محمدبن عبدالله (ص)، از بی‌سیم فرماندهی قرارگاه مرکزی کربلا به واحدهای عمل‌کننده، شروع شد تا به حول و قوه الهی منجر به آزادسازی خرمشهر بشود.

نیروهای خط‌شکن ما، به جهت برخورداری از آن استراحت یک هفته‌ای، تا حدودی کسب آمادگی کرده بودند و سرحال و قبراق به سمت اهداف از پیش‌ تعیین شده حرکت کردند. ضمن اینکه دشمن هم می‌دانست آنجا نقطه آخر است و اگر کم می‌افتد. به همین سبب، علاوه بر تسلیح زمین به انواع موانع بازدارنده، سلاح‌های مرگ‌باری را هم در مسیر پیش‌روی نیروهای پیاده ما قرار داده که عبور از آن‌ها واقعاً ناممکن به نظر می‌رسید.

شلیک‌های پیاپی چندین قبضه توپ ضد هوایی شلیک میان معبرها جهنمی برپا کرده بود که شاید کمتر کسی از آن جان سالم به در می‌برد. با همه تمهیدات بازدارنده دشمن، بحمدالله، نیروهای ما با جسارت و شجاعت بسیار نه تنها موفق شدند به خاکریز دشمن روی سیل‌بند عریض رخنه کنند و مواضع کالیبرهای آن را در هم بکوبند، بلکه با یورشی برق‌آسا به تجمع تانک‌های تیپ 22 زرهی دشمن در پشت آن سیل‌بند آن‌ها را منهدم کردند. یک نمونه را عرض می‌کنم.

بعد از در هم کوبیدن تیپ 22 زرهی دشمن، نیروهای فداکار تیپ 27 به پیش‌روی به سمت جنوب ادامه دادند و هنگام روشن شدن هوا رسیدند به جاده مرزی خرمشهر - شلمچه. آنجا برادرها از دو سمت با دشمن درگیر شدند. از یک سمت با عراقی‌هایی که از داخل خرمشهر می‌خواستند به سمت خاک عراق فرار کنند و از سمت روبه‌رو با تیپ 10 زرهی دشمن، که صدام به این تیپ مأموریت داده بود از مرز شلمچه عبور کند و خودش را به خرمشهر برساند تا حلقه محاصره شهر را از غرب آن بشکند.

در جریان درگیری گردان‌های تیپ 27 محمد رسول‌الله (ص) با تیپ 10 زرهی ارتش عراق، حدود هفتاد و پنج دستگاه تانک این تیپ منهدم شد. این در حالی بود که بعدها یکی از فرماندهان عراقی، که در همین درگیری اسیر شد، گفت: «صبح روزی که از طرف قرارگاه سپاه 3 عراق ما را توجیه کردند گفتند که شما اصلاً نگران انهدام تانک‌هایتان نباشید. اگر صد دستگاه تانک‌های شما را هم بزنند، صد و هشتاد دستگاه دیگر برایتان باقی می‌ماند که به خرمشهر برسید. شما اصلاً ذهن خودتان را درگیر این مسئله نکنید و همه تلاشتان را به کار ببرید تا نیروهای داخل خرمشهر از محاصره خارج شوند.» یعنی دشمن بیش از دویست  هشتاد دستگاه تانک در محور شلمچه - خرمشهر به کار گرفته بود و از قراین و شواهد این طور برمی‌امد که فشار اصلی نیروهای عراقی از سمت راست عملیات باشد؛ جایی که تیپ 27 باید جلوی فشار زرهی دشمن را، که از محور شلمچه وارد می‌شد، می‌گرفت. به عبارت واضح‌تر، باید هم جلوی نیروهایی می‌ایستاد که قصد فرار از خرمشهر را داشتند و هم مقابل تانک‌های مجهز تیپ مستقل 10 زرهی سپاه 3 ارتش عراق، که برای شکستن محاصره آن دسته از نیروهای عراقی که داخل خرمشهر گیر افتاده بودند مدام پاتک می‌کردند.

برای اینکه به اهمیت استراتژیک این منطقه بیشتر پی ببرید لازم می‌دانم به نکته‌ای اشاره کنم. تا وقتی پاتک‌های دشمن در محور شلمچه شکست نخورده بود احدی از نیروهای عراقی داخل خرمشهر دستش را بالا نبرد. وقتی حوالی ساعت 11 صبح روز دوشنبه، 3 خردادماه 1361، عراقی‌ها در مقابل بچه‌های قرارگاه نصر در شلمچه و خیّن کم آوردند. نیروهای قرارگاه فتح، تیپ 14 امام حسین (ع)، و 8 نجف اشرف به خرمشهر وارد شدند و با بلندگوهایی که روی خودروها سوار کرده بودند از نیروهای عراقی محاصره شده در خرمشهر خواستند خودشان را تسلیم کنند. از آن لحظه به بعد دسته دسته سربازان، درجه‌داران، افسران، و حتی ژنرال‌های عراقی دست‌های خودشان ر به علامت تسلیم بالا بردند و به اسارت‌ نیروهای ما در‌آمدند. این مقدمه‌ای شد برای آزادی کامل خرمشهر، که بعد از ظهر همان روز از طریق گوینده صدای جمهوری اسلامی ایران به دنیا مخابره شد.

در مجموع باید بگویم در کسب این پیروزی بزرگ و آزادسازی خرمشهر عزیز همه مردم ایران و رزمندگان نیروهای مسلح، اعم از لشکرها و تیپ‌ها و گردان‌های سپاه و ارتش، و سنگرسازان بی‌سنگر و فداکار جهاد سازندگی نقشی بی‌بدیل و ایثارگرانه ایفا کردند؛ اما از حق نباید بگذریم که در این میان نقش رزمندگان تیپ 27 محمد رسول‌الله (ص) از بقیه برجسته‌تر بود. چرا؟ الان عرض می‌کنم. این تیپ، در مرحله اول، به واسطه پاتک‌های سنگینی که دشمن روی آن‌ها انجام داد، به شدت آسیب دید. در مرحله دوم عملیات روی دژ مرزی کوت‌سواری باز هم، به دلیل باز بودن جناح چپ آن، در معرض شدیدترین فشارهای دشمن قرار گرفت و آسیب‌ فراوانی به آن وارد شد. در نبرد ناموفق مرحله سوم تقریباً دو تا سه گردان از نیروهایش ذوب شد. در مرحله پایانی عملیات هم، به دلیل قرار گرفتن در نوک حمله پاتک‌های زرهی و مکانیزه دشمن، در منطقه شلمچه و نهر خیّن، باز هم بیشترین فشارها را متحمل شد؛ طوری که بعدها مطلع شدم از تیپ 27 در این عملیات دو فرمانده محور، حدود دَه نماینده  و معاون گردان، و صدها تن از نیروهای زبده سپاهی و بسیجی به شهادت رسیدند.

نمونه‌ای از نحوه جنگیدن این بچه‌ها را به یاد دارم. صبح روز دوشنبه، 3 خردادماه، رفته بودم سمت نهر عرایض؛ جایی که راه فرار نیروهای عراقی بسته شده بود و به شدت با نیروهای تیپ 27 درگیر بودند تا بتوانند راه فراری پیدا کنند. هم زمان با جنگیدن نیروهای دو طرف میان نخلستان‌های عرایض، یک هلی‌کوپتر [M.i8] دشمن آمد تا فرماندهان عراقی محاصره شده را نجات بدهد. دیدم یکی از همین بچه‌های تیپ 27 با آرپی‌جی هلی‌کوپتر عراقی را هدف قرار داد و سرنگون کرد. سقوط این هلی‌کوپتر جلوی چشم بچه‌ها آن‌ها را بی‌اندازه خوشحال کرد؛ طوری که صدای تکبیرشان فضای نخلستان را پر کرد.

 

خطر غرور فتح

به هر حال با آزاد‌سازی خرمشهر و بعد از دفع آن همه پاتک‌های سنگین عراقی‌ها در محورهای شملچه و خین و عرایض، دشمن، با همه یال و کوپالش، مجبور به عقب‌نشینی کامل شد؛ آن هم با به جای گذاشتن مقادیر زیادی سلاح و تجهیزات سبک و سنگین در خرمشهر و اطراف آن و به اسارت گرفته شدن بیش از دوازده هزار نیروی عراقی در خرمشهر. طی مراحل اول تا سوم حدود هفت هزار نفر از نیروهای دشمن به اسارت درآمدند که با احتساب این مجموعه دوازده‌‌هزار نفری نظامیان اسیر دشمن در مرحله چهارم عملیات تعداد کل اسرای عراقی به نوزده‌‌هزار نفر رسید.

به جای ماندن آن همه تجهیزات و امکانات در خرمشهر فرصتی بود برای یگان‌های سپاه تا از آن طریق بتوانند کمبودهایشان را جبران کنند. وجود غنایم انبوه چنان همه را وسوسه کرده بود که متأسفانه شاهد رقابتی ناخوش آیند بین یگان‌ها بودیم. روی بدنه هر تانک و نفربر غنیمتی آرم چند یگان کلیشه شده بود و بعضاً درگیری‌هایی برای تصاحب این غنایم بین نیروها پیش می‌آمد که در شأن نیروهای اسلام نبود.

از این صحنه‌های ناخوشایند که بگذاریم، مشاهده آن موج پرشور برآمده از شادمانی مردم انسان را به وجد می‌آورد. اصلا باورمان نمی‌شد بعد از آن همه سختی و مشکلات، که در مدت بیست و پنج روز عملیات الی‌بیت‌المقدس با آن دست و پنجه نرم کرده بودیم، این طور آزادانه بتوانیم در خیابان‌ها و کوچه‌های ویران شده خرمشهر قدم بزنیم و در مسجد جامع آن نماز شکر به جای بیاوریم.

مهم‌تر از همه اینها پیام حضرت امام به مناسبت آزاد سازی خرمشهر بود که روح ما را جلا داد. امام در این پیام، ضمن تشکر از همه کسانی که در به دست آمدن این پیروزی بزرگ سهیم بودند، به نکات مهمی اشاره فرمودند و به نیروهای مسلح خطر غرور فتح را گوشزد کردند؛ تذکری بسیار به جا و کارگشا.

البته بعدها از این پیام حضرت امام برداشت‌ها و تعابیر نادرستی هم شد؛ یعنی در مراحل بعدی جنگ آنجا که ما به لحاظ تاکتیکی و عملیاتی خوب عمل نمی‌کردیم و به دلیل ضعف تاکتیکی از دشمن ضربه می‌خوردیم، برخی آقایان، به جای آنکه آن نقاط ضعف را مرتفع سازند، شکست را ناشی از غرور و این حرف‌ها می‌دانستند. به نظر من این ظلم به حضرت امام بود. چون امام خمینی در اکثر پیام‌ها و صحبت‌هایشان ابتدا توصیه به تدبیر و تعقل می‌کردند و بعد اجتناب از غرور و خودبینی.
 
 
 
 
کد خبر: ۳۲۱۵۱۱
تاریخ انتشار: ۰۳ خرداد ۱۳۹۲ - ۲۲:۳۰
فرمانده سپاه خوزستان در دوران دفاع مقدس گفت: از اولین شبیخون تا عملیات طریق القدس یک آزمایش جدی برای نیروهای دفاعی کشور بود؛ عملیات فتح‌المبین آزمون دوم و بیت‌المقدس هم که منجر به آزاد سازی خرمشهر شد آزمون سوم نیروهای متحول شده ایران بود.
 
به گزارش خبرگزاری فارس برنامه شناسنامه این هفته با حضور علی شمخانی از شبکه سه سیما پخش شد.

شمخانی در ابتدای برنامه و در واکنش به صحبت مجری برنامه مبنی بر اینکه شما همیشه خوش اخلاق هستید اما می گویند وقتی عصبی می‌شود، بد عصبانی می‌شوید، اظهارداشت: آدم خوش اخلاق معمولاً بد اخلاق هم هست (خنده). همیشه این در ذهن من هست که انسان از توبه نسوح به نوبت عاشقی می رسد (خنده).

وی در ادامه با بیان اینکه 31 شهریور 59 اهواز بودم که فرودگاه این شهر بمباران شد، ، اظهار داشت: تصویری که در ذهن جامعه وجود دارد این است که ارتشی به اسم ارتش عراق به ایران حمله کرد و نیروی نظامی به نام سپاه و بسیج و ارتش در مقابل آن جنگید. این تصور، مثل تصویر خود جنگ که فقط بُعد حماسی و عاطفی آن را تبیین می کنند، ناقص است. یکی از دلایلی که ارتش عراق به ایران حمله کرد این بود که حس می کرد در ایران هیچ نیرویی برای مقابله با او وجود ندارد و یک فرصت تاریخی پیدا کرده است تا ایران را تصرف کند.

وی ادامه داد: ما این را در ذهن مردم باز نکردیم که ما نه یک ارتش پا به کار داشتیم و نه یک سپاه مجهز برای جنگ، سپاه، سپاه ِ شهرستانی بود. چگونه می شد ساختار مستحکمی شکل بگیرد که به شکل دائم گسترش و همچنین مقابله با دشمن را دنبال کند؟ ارتش هم به همین شکل بود. همه فرمانده ها جوان و کم تجربه بودند. شمخانی ادامه داد: البته فن مبارزه با یک رژیم مستبد امنیتی بین فرمانده ها وجود داشت و همه یکدیگر را می شناختند؛ اینطور نبود که یک نفر از دانشکده افسری فارغ التحصیل شده باشد و کم کم با طی کردن مراحل مختلف به فرماندهی برسد. رابطه خوب و مبتنی به اعتمادی که بین فرمانده هان جنگ وجود داشت، به رابطه ای که آن ها در دوران قبل از انقلاب و همچنین دوران تثبیت دوران بعد از انقلاب با هم داشتند برمی گشت.

فرمانده سپاه خوزستان در دوران دفاع مقدس در ادامه برنامه گفت: ما یک تاریخچه مبارزات دانشجویی قبل از انقلاب داریم. نوع مبارزه دانشجویی، مبارزه فرهنگی بود. بستر عمومی مبارزه محل خوبی برای عضو گیری افراد مستعد مبارزه است. البته واقعیت این است که الان باید سجده شکر به جا بیاورم که در آن مقطع سنی اولاً تصمیم گرفتیم مبارزه کنیم و دوماً مصمم بودیم تا به شکل اسلامی مبارزه را ادامه دهیم و سوماً تصمیم گرفتیم به شکل غیر التغاطی مبارزه کنیم.

وی گفت: این سه دام وجود داشت؛ شما می‌توانستید مسلمان باشید اما مبارزه نکنید، می توانید مبارزه کنید اما مسلمان نباشید و می توانستید مسلمان التغاطی باشید و مبارزه کنید. به لطف خدا و حلقه دوستانی که به شکل اتفاقی توسط خدا فراهم می شد، در این دام ها گرفتار نشدیم.

وی ادامه داد: مسیری که ما طی کردیم به طور طبیعی ما را به سمت عملیات های مسلحانه برد و کم کم با سلاح آشنا شدیم. وقتی انقلاب شد، نظام شاهنشاهی فروریخته بود و نه شهربانی و نه ژاندارمری وجود داشت که بخواهد در مقابل عناصر مخل نظم و آسایش مقابله ای داشته باشد. اولین کسی که وارد شهربانی اهواز شد من بودم. ساعت یازده صبح 22 بهمن 57 وارد شهربانی شدم.

شمخانی افزود: پیش از انقلاب به جرم خلع یک سلاح افسر پلیس دستگیر شده بودم. اتهام ام درست بود اما افسر پلیس و بازجو نتوانستند این اتهام را ثابت کنند و هرچه می گفتند من اصل اینکه اهل مبارزه هستم را انکار می کردم. در آن زمان بازجویی که پرونده من را در اختیار داشت، مدام اصرار داشت که شمخانی سمت خاصی در مسیر مبارزات و انقلاب دارد اما من همیشه این موضوع را کتمان می کردم. در هر صورت وقتی وارد شهربانی اهواز شدم، این بازجو را دیدم. تا چشم اش به من افتاد خطاب به دو بازجوی دیگری که در شهربانی بودند گفت، دیدید گفتم این یک کاره ای هست (خنده).

فرمانده اسبق سپاه خوزستان در ادامه اظهار داشت: پلیسی که خلع سلاح کرده بودم را هم جای دیگری دیدم. تازه جنگ شده بود و من همراه با مرتضی رضایی(فرمانده سپاه) و محسن رضایی(مسول اطلاعات سپاه) در کیان پارس اهواز در حال حرکت به سوی لشکر 92 بودیم. هوا تاریک مطلق بود و به همین دلیل همه کسانی که در آن منطقه رفت و آمد می کردند باید اسم شب را می گفتند تا نیروهای نظامی متوجه شوند که او آشنا است. ما این اسم شب را در اختیار نداشتیم، به همین دلیل ما را دستگیر کردند و به کلانتری بردند. تا وارد کلانتری شدیم، همان افسری که پیش از انقلاب خلع سلاحش کرده بودم من را دید و گفت، آقای شمخانی اسلحه من را بده (خنده).

علی شمخانی در مورد نامه معروفی که در زمان جنگ نوشته گفت: نمی دانم این نامه چطور رسانه ای شد. بندهایی که در این نامه وجود دارد، انعکاس اوضاعی است که در آن به سر می بردیم. واقعیت این است که دشمن پیشروی می کرد اما علی رغم اینکه ما نیروهای های پا به کاری داشتیم، به ما اجازه مقابله داده نمی شد. شاید برای ما قصد داشتیم مقابل عراق بایستیم اما سه نوع تفکر در جنگ ورود داشت.

وی افزود: یک گروه می گفت ما نیروی منظم داریم، ارتش عراق هم ارتش منظم است و باید به صورت برابر با آن بجنگیم. این تفکری بود که در ارتشی ها وجود داشت! یک گروه هم بود که اعتقاد داشت باید پارتیزانی بجنگیم. یک گروه سومی هم وجود داشت که می گفت باید مردم را در جنگ دخالت دهیم و مبتنی بر یک جنگ انقلابی و ترکیبی از همه روش هایی که می توانیم با استفاده از آن با عراق مقابله کنیم، بجنگیم.

وی افزود: در حقیقت ما در جنگ یک دشمن به نام عراق داشتیم و یک مخالف هم به نام ارتش داشتیم. البته منظور از ارتش، ارتش بنی صدر است نه ارتش جمهوری اسلامی! تحول ارتش طاغوتی به ارتش حزب الله کار بسیار عظیمی بود که مردان بزرگ ارتش این کار را انجام دادند و امروز متاسفانه کمتر از آن ها یاد می شود. به جز دشمن و مخالف، ما یک رقیب هم داشتیم. سپاه در تهران درگیر اختلافات داخلی بود. اما در نهایت روش سوم بود که توانست این مدل را ارائه دهد که ما سازش نمی کنیم و با زور دشمن را از کشور بیرون می کنیم.

شمخانی ادامه داد: آن نامه انعکاسی از وضعیتی بود که می گفت ما آماده جنگ هستیم و نیاز به اسلحه داریم. البته همزمان دو خط فکری اشتباه هم وجود داشت که باید خودمان را از این افکار جدا می کردیم. خط فکری اول این بود که می گفتند سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید. این شعاری بود که توده ای ها می دادند. هدف این افراد انحلال ارتش بودند و ما خواهان انحلال ارتش نبودیم چون خلاف خواست امام و منطق بود. خط فکری دوم، تفکر منافقین خلق بود که به دنبال ارتش بی طبقه توحیدی بودند که این افراد هم در نهایت به دنبال انحلال ارتش بودند.

شمخانی با بیان اینکه سپاه یک سپاه انتظامی- امنیتی بود که با جریانات داخلی مثل جریان خلق عرب خوزستان،جریان تجزیه طلبی کردستان وجریان های  دیگر در شهرهای مختلف مبارزه می کرد، اظهار داشت: این میادین، بوکس سبک وزن برای سپاه محسوب می شد و ما وظیفه داشتیم سپاه را برای مقابله با تهدید های خارجی هم پرورش دهیم. آن نامه انعکاسی بود از شرایط سختی که در آن نه خودی ها ما را درک می کردند و نه دشمن ترحمی داشت.

فرمانده اسبق نیروی دریایی ارتش وسپاه در ادامه برنامه گفت: شما امروز به راحتی لفظ شهید را به کار می برید. 31 شهریور 59 اگر کسی شهید می شد، مگر می توانستید به راحتی به خانواده او بگویید پسرت شهید شده؟ جرات می کردید این کار را انجام دهید؟ من چون خودم برادر شهید بودم می توانستم بروم و بگویم پسر شما شهید شده... چون خودم هیچ وقت فکر نمی کردم زنده بمانم می توانستم به راحتی بروم و پیغام شهادت بچه ها را به خانواده هایشان بدهم! یک بار یادم است آن اوایل جنگ، در مراسم ختم یکی از شهدا، یک شخصی گفت من به خانواده شهید، تبریک و تسلیت عرض می کنم. پدر شهید ناراحت شد که برای چه به من تبریک می گویید؟ اما الان به همت روح بزرگ امام و تحول ساز امام خمینی، موضوع شهادت در جامعه ما اینقدر محکم شده است.

وی افزود: ما حاضریم له شویم اما انقلاب باقی بماند. بحث شخصی با کسی نداریم و هرچه داریم از انقلاب و امام است. من تا فشنگ آخر از این انقلاب دفاع می کنم. من اعتقادی به سابقه ندارم. انسان باید امروز و فردا را ببیند و کسی که در قهرمانی های دیروز باقی می ماند، می میرد.

شمخانی ادامه داد: گاهی وقتی یک حرف حقی هم زده می شود، می گویند میزان حال فعلی افراد است. یا وقتی یک جانبازی می آید و اعتراضی انجام می دهد، می گوییم شمر هم جانباز بود. ببینید چگونه با شبیه سازی های غلط، معانی بزرگی مثل شهادت و جانبازی را لوث می کنیم.

فرمانده سپاه خوزستان در ادامه برنامه با بیان اینکه 3 خرداد 61 در قرارگاه کربلا حضور داشتم، گفت: ما می دانستیم خرمشهر آزاد می شود. خدا خرمشهر را آزاد کرد اما کسانی که در خرمشهر جنگیدند سرباز خدا بودند. اینکه انسان لقب سرباز خدا را بگیرد از نظر معنوی، موضوع بزرگی است که توسط صالح ترین فرد یعنی امام به رزمندگان اعطا شد.

شمخانی افزود: امروز تصویری که از مجموعه فیلم های جنگی یا خاطره نویسی جنگی وجود دارد این است که یک جمعی 12 اردیبهشت 61  دور هم جمع می شوند و بعد از یک شب سینه زنی و مداحی، راهی میدان جنگ می شوند و 3 خرداد خرمشهر را آزاد می کنند. در حالی که اینطور نیست و همه چیز با محاسبه جلو رفته است. معادله اول این است که شما اگر در زمینی و زمانی خاص و با ابزار و با روشی بجنگید که در آن زمین و زمان و با آن ابزار و روش دشمن برتری نداشته باشد، شما پیروز می شوید.

شمخانی یادآور شد: این معادله در خرمشهر وجود داشت. اگر بخواهید همه جنگ های هشت سال دفاع مقدس را با همین فرمول تعریف کنید، من همه آن ها را توجیه خواهم کرد که در کدام یک از این چهار وجه (زمین، زمان، ابزار و روش) ضعف داشتیم که ناکام ماندیم.

وی ادامه داد: این روند بعد از تغییر در فرماندهی ارتش و فرماندهی کل قوا و آغاز تحول ارتش به یک ارتش انقلابی، وجود داشت. ارتش متحول شد و  و سپاه هم از  یک نیروی انتظامی- امنیتی به سمت دفاعی- رزمی حرکت کرد. بعد از این تحولات، از اولین شبیخون تا عملیات طریق القدس یک آزمایش جدی برای نیروهای دفاعی کشور بود. عملیات فتح المبین آزمون دوم بود و بیت المقدس هم که منجر به آزاد سازی خرمشهر شد آزمون سوم نیروهای متحول شده ایران بود.

شمخانی افزود: عراق می دانست ما قصد داریم حمله کنیم. یکی از شرایط پیروزی ما رعایت غافلگیری بود. ما در بحث زمان و مکان عراق را غافلگیر کردیم. دشمن فکر نمی کرد از کارون به عنوان تک اصلی، عبور عمده صورت بگیرد و تصور می کرد از جاده اهواز مورد تهاجم قرار می گیرد، به همین دلیل همه توانمندی خود را هم آنجا چیده بود.البته ما از جاده اهواز هم حمله کردیم اما تلاش اصلی ما عبور از کارون بود.

شمخانی افزود: از نظر تجهیزات و ابزار، عراق نسبت به ما برتری داشت. اما از نظر روش ما بر دشمن تسلط داشتیم چون در جغرافیایی که عراق تصورش را هم نمی کرد، ما 150 کیلومتر سرپل گرفتیم. با همه این حرف ها ما در مرحله سوم عملیات دچار مشکلاتی شدیم که با مقاومت رزمنده ها و لطف خدا این مشکلات را پشت سر گذاشتیم و در نهایت خرمشهر را فتح کردیم و 19 هزار اسیر هم گرفتیم. دشمن فکر نمی کرد فاصله بین اتمام عملیات فتح المبین در فروردین ماه و آغاز عملیات بیت المقدس در 12 اردیبهشت اینقدر کم باشد.

عضو شورای راهبردی روابط خارجی در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود در مورد ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر گفت: پاسخ به این سوال پیچیده نیست اما اینکه حماسه خرمشهر را تحت تاثیر این سوال قرار بدهیم، کار درستی نیست. چرا کسی سوال نمی کند خونین شهر چگونه خرمشهر شد؟ ما برای همه مراحل مختلف جنگ یک منطق پاسخگویی داریم. این سوال بعد از پایان جنگ مطرح شد و پیامدهای نوع پایان جنگ بود که باعث ایجاد این سوال شد. پس این سوال آن زمان مطرح نشد که چرا بعد از فتح خرمشهر جنگ را ادامه می دهید.

وی ادامه داد: شخصاً یک نفر را نزد نهضت آزادی فرستادم و از آن ها که بیشترین ادعا را روی این سوال دارد خواستم سندی ارائه دهند که بعد از فتح خرمشهر بیانیه ای صادر کرده باشند که خواهان پایان جنگ شده باشند. اما هیچ سندی در این مورد وجود ندارد و فقط بعد از عملیات رمضان صحبت هایی انجام شد که در آن مقطع جنگ وارد مرحله تازه ای شده بود.

شمخانی افزود: یک سوال این است که چرا بعد از خرمشهر جنگ را ادامه دادید؟ سوال بعدی این است که چرا بعد از فتح خرمشهر که عراق شکست خورده بود، جنگ را ادامه ندادید تا عراق فرصت بازسازی پیدا نکند؟! فرض کنید ما جنگ را ادامه نمی دادیم و عراق خودش را بازسازی می کرد و دوباره به ما حمله می کرد، در این صورت اگر ما دوباره اعلامیه بسیج عمومی می دادیم، مردم می آمدند؟ مردم در این صورت به ما می گفتند شما که عراق را شکست داده بودید....

وی ادامه داد: این اتفاق هم افتاد و بعد از پذیرش قطعنامه 598، عراق خودش را بازسازی کرد و دوباره به ما حمله کرد. بعد از شکست مقابل ما هم به کویت حمله کرد. عراق از آغاز جنگ یک دلیل جغرافیایی داشت و می خواست مشکل تنفسی ِ عدم اتصال به دریای آزاد را حل کند. این موضوع یا با گرفتن آبادان ممکن بود یا با گرفتن کویت.

علی شمخانی با بیان اینکه نظر امام بعد از فتح خرمشهر روی ادامه جنگ بود، اظهار داشت: ادامه جنگ با عدم ورود به خاک عراق دو موضوع جداگانه است. امام(ره) فرمود جنگ ادامه پیدا کند. راه مبارزه این بود که توان رزمی عراق را از او بگیریم تا نتواند پیشروی داشته باشد و رزمنده های ایران این کار را انجام دادند.

فرمانده سپاه خوزستان در بخش دیگری از برنامه گفت: درس های فراوانی در جنگ وجود دارد. تصویری که از جنگ ترسیم کرده ایم، تصویر درست و کامل و غیر متناقضی نیست. واقعیت این است که نسل جوان وقتی به جنگ نگاه و در مورد آن مطالعه می کند دچار ابهام می شود. دلیلش هم این است که ارتش روایت خاص خودش را از جنگ ارائه می دهد، سپاه یک جور دیگر در مورد جنگ می نویسد.

وبعضی از افراد هم هستند که موضوعات جنگ را بهتر از کسانی که در صحنه جنگ بوده اند، تعریف می کنند، به نحوی که گاهی کسانی که در جنگ حضور داشته اند با خودشان می گویند این روایت از کجا آمده و چطور بوده که ما متوجه آن نشده ایم؟ این موضوعات باعث می شود که در ذهن کسی که در مورد جنگ پژوهش می کند، ابهام ایجاد شود.

وی ادامه داد: عراق جنگ را با 12 لشکر و 3 سپاه آغاز کرد و در پایان جنگ 60 لشکر داشت، شاید بیان این مسائل کار آسانی نیست اما بیان عاطفی جنگ کار آسانی است.

دریادار شمخانی در ادامه برنامه شناسنامه در مورد حضور در ارتش هم یادآور شد: من سرباز هستم و فرمانده کل قوا هرجا صلاح بدانند خدمت خواهم کرد. مدتی قبل به رهبری عرض کرده بودند، برای تحول در فلان سازمان باید کاری شبیه به کاری که شمخانی انجام داد، صورت بگیرد. آقا در جواب فرموده بودند شمخانی دارای سابقه مشخصی است و آدم توانمندی است و تکرار تجربه شمخانی در نیرو دریایی کار آسانی نیست.

شمخانی افزود: من وزیر سپاه شدم و بعد از انحلال دولت و روی کار آمدن دولت آقای هاشمی، من بیکار بودم و نه شغل دولتی داشتم و نظامی. در نهایت لطف و کرم فرمانده کل قوا شامل حال من شد و ما را به نیروی دریایی ارتش منتقل کردند چون آنجا نیازمند تحول بود. من اولین سپاهی هستم که درجه ارتشی گرفتم. در آن روزها درجه دادن تازه مد شده بود و اعطای درجه به من انعکاس خبری نداشت. روز اولی که وارد نیروی دریایی ارتش شدم، کسی که معرفی ام کرد گفت شمخانی مایل نبوده این انتقال صورت بگیرد اما این موضوع در نهایت صورت گرفت.

وی ادامه داد: آن روز وقتی پشت میکروفون قرار گرفتم گفتم من از دریا فقط شناکردن را بلد هستم اما به طور قطع بر شما آنچنان فرماندهی خواهم کرد که نه پیشینیان و نه آیندگان اینطور فرماندهی کرده و خواهند کرد.

فرمانده اسبق نیروی دریایی ارتش در ادامه برنامه اظهار داشت: وقتی وارد نیروی دریایی ارتش شدم، به بندرعباس رفتم و از کارخانجات نیروی دریایی بازدید کردم. این کارخانه ها امکانات خاصی دارد. وقتی به آنجا رفتم دیدم این کارخانه ها ساعت 4 بعدازظهر تعطیل می شود. من گفتم زمانی زنده خواهید بود که نورافکن بگذارید و شب ها در این کارخانه ها کار کنید. این کار را کردم و کارخانجات نیروی دریایی سپاه 24 ساعته فعالیت پیدا کرد و همین موضوع باعث شد از مرحله تعمیر، به مرحله ساخت برسیم.

وی افزود: هم در نیروی دریایی ارتش و هم در نیروی دریایی سپاه روی این موضوع تاکید داشتم که تهدید آینده ما یا در دریاست یا پاسخ به هر تهدیدی در دریا خواهد بود. به همین دلیل باید قدرت دریایی را متحول کنیم.

شمخانی ادامه داد: شاه در کارخانجات بندرعباس نیروی دریایی، 4 هزار مستشار نظامی داشت. نیرو دریایی شاه هارپون را از آمریکا می خرید اما ما امروز هارپون می سازیم. نیرو دریایی شاه ابزار زیر سطحی نداشت اما ما امروز زیرسطحی سازیم. قدرت کنترل خلیج فارس نیر دریایی شاه مبتنی بر مقابله با ورود شوروی بود اما ما امروز با تکیه بر تاکتیک رزم بومی خودمان که محصول هشت سال دفاع مقدس است، از منفعت ملی خود در خلیج فارس دفاع می کنیم.

عضو شورای راهبردی روابط خارجی در بخش دیگری از گفت و گوی خود گفت: من در عید امسال سوالی از یکی از برادران روحانی کردم که این سوال هنوز هم در ذهنم هست و آن این بود که اخلاق اسلامی کجاست. قبل از انقلاب در همه منبرها حرف از اخلاق اسلامی وجود داشت و ما اصرار می کردیم که حرف سیاسی هم بیان شود اما بعد از انقلاب می گوییم حرف اخلاقی هم بزنید. قبل از انقلاب چون حرف سیاسی هزینه داشت کمتر زده می شد، در این دوره هم چون حرف سیاسی برد زیادتری دارد، بیشتر بیان می شود.

وی افزود: سوال من از این بردار روحانی این بود که اخلاق اسلامی ناشی از کلاس اخلاق اسلامی بود یا ناشی از رفتار بود؟ یعنی شما از چه چیزی متاثر می شدید که در نهایت متخلق به اخلاق اسلامی می شدید. ایشان در پاسخ به من گفتند 75 درصد ناشی از رفتار بود و بعد از اساتید بزرگ خودشان تعریف کردند. تا زمانی که رفتار ما با اعتقادمان همخوانی نداشته باشد کارها درست پیش نمی رود.

شمخانی در ادامه برنامه با بیان اینکه من نظامی هستم و نمی توانم فعال سیاسی باشم، افزود: اینطور نیست که بخواهیم بگوییم یک فرد یا نظامی است یا سیاسی است! یک نظامی که از روی مصلحت های امنیتی، بقا، پایداری و توسعه انقلاب حرکت می کند، شاید دیگران بگویند این نظامی نگاه سیاسی دارد در حالی که این نگاه، سیاسی نیست. ما یک نگاه سیاسی داریم، یک نگاه نظامی و یک نگاه مبتنی بر منفعت ملی.

وی ادامه داد: من اهل خط های سیاسی نیستم.

دریادارشمخانی در مورد علت نامزدی در انتخابات دوره هشتم ریاست جمهوری گفت: من می خواستم نشان دهم چطور می شود هم رقیب بود و هم رفیق، البته حرف ها و نگرانی هایی هم داشتیم و به همین دلیل وارد گود انتخابات شدیم.

شمخانی در مورد نقاط ضعف و قوت رقبای انتخاباتی خود در آن دوره اظهار داشت: نقاط قوت این بود که وقتی من رای نیاوردم، آقای خاتمی نگفت تو دیگر در کابینه من جایی نداری و باز هم از من برای حضور در کابینه دعوت کرد. نقطه ضعف هم این بود پوتین نظامی ما را مثل پوتین رضا شاه جلوه دادند و این درحالی بود که من برای خدمت آمده بودم.

وی گفت: برای نامزد شدن با آقای خاتمی مشورت نکرده بودم و کاندید شدنم برای ایشان عجیب بود(خنده).

شمخانی در مورد اینکه چرا در این دوره احساس تکلیف نکردید و به میدان انتخابات نیامدید هم گفت: چون دیدم افراد زیادی احساس تکلیف کرده اند.(خنده)

عضو شورای راهبردی روابط خارجی در ادامه برنامه در مورد دریافت بالاترین نشان دولتی عربستان به دلیل تنش زدایی در منطقه هم گفت: من عرب هستم. وقتی به عربستان رفتم و متوجه شدند که یک آدم عرب وزیر دفاع یک کشور فارس است خیلی تعجب کردند. این موضوع بستر خوبی را فراهم کرد تا بتوانم با آن ها ارتباط بیشتری برقرار کنم. البته من چنین نشانی را از پاکستان و لبنان هم دریافت کردم.

شمخانی در مورد مرزبندی با دشمنان هم خاطرنشان کرد: متاسفانه دیواره حساسیت ما فروریخته است. البته این دیوار یک طرفه فرونریخته و افرادی این دیوار را کلنگ زده اند. ما دستگاه تولید کلام مختصرمان خیلی قوی است و مرتب برای انگ زنی واژه جدید تولید می کنیم. بیشتر از اینکه به فکر این باشیم که وقتی شمخانی خطا کرد آن را له کنیم، باید به او کمک کنیم و دستش را بگیریم و به او اجازه شروع مجدد دهیم.

وی افزود: نباید اجازه دهیم افراد از قطار انقلاب پیاده شوند. مگر ما چند نفریم؟ شما الان یک نفر را پیدا کنید که در تقسیم بندی هایی که انجام شده، مثل فتنه گر، انحرافی، ساکت فتنه، بی بصیرت و... نباشد! ما در منطقه و دنیا در اقلیت هستیم و دیگر خودمان نباید بیاییم به یک دیگر انگ بزنیم. ما همه سوار یک کشتی هستیم. دشمنان ما ضد ریش هستند، چه ریش اصلاح طلب چه ریش اصولگرا! دشمنان ما ضد امام خمینی هستند، با هر قرائتی، و ضد ولایت وفقیه و ولی فیه هستند. پایداری ما در دفاع از این اصول است.

شمخانی مهمترین تهدید علیه امنیت ملی کشور هم گفت: به جز انسجام داخلی تهدید بالفعلی نمی بینیم. خط قرمز اسرائیل ما نیستیم. انتخابات اخیر اسرائیل هم نشان داد که افرادی روی کار آمدند که سرکشی های نظامی اسرائیل را قبول نداشتند. در آمریکا هم به همین شکل است و گفتمان ضد جنگ پیروز شد، معضلات داخلی باعث روشن شدن چراغ امید برای دشمن می شود. ما این معضلات داخلی را باید حل کنیم. ظرفیت ملی ما فراتر از معضلات داخلی ماست و باید با مدیریت درست، این ظرفیت ها را در جهت حل معضلات داخلی به کار بگیریم.

عضو شورای راهبردی روابط خارجی در ادامه برنامه گفت: شورای روابط خارجی مثل شورای روابط خارجی آمریکا نیست. ما باید موضوعات مرتبط به روابط خارجی را با پیشنهادات معین تقدیم مقام معظم رهبری کنیم. ایشان هستند که در نهایت تصمیم می گیرند با این اقدامات چه کاری انجام دهند. کار شورای راهبردی روابط خارجی یک کار بیشتر مشورتی است و چگونگی به کار گیری آن از دست ما خارج و در اختیار مقام معظم رهبری است.

شمخانی در پایان برنامه هم گفت: ما نیازمند یک نقطعه تحول هستیم. ظرفیت ملی ایجاد تحول در درون کشور وجود دارد و می توانیم با حداقل هزینه، آینده ای رقم بزنیم که از نظر رضایت عمومی، رکورد دولت های قبل را بشکند. مردم ایران این پتانسیل را دارند و مهم این است که ما اراده کنیم.

وی ادامه داد: مهم ترین نیاز فعلی کشور از دید من استفاده از انتخابات به عنوان فرصت برای تولید حماسه مستمر است. همه ما در این مورد نقش داریم و هیچ کس بی نقش نیست. ما هم می توانیم نقش تهییج کننده داشته باشیم، هم نقش تضعیف کننده! اجازه دهید فقط رسانه های بیگانه نقش تضعیف کننده را بازی کنند . همه ما وظیفه  داریم برای اعتلای نام ایران و اسلام و انقلاب و جمهوری اسلامی باید در جهت تقویت حرکت کنیم.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد