اذربایجان هفته ی آینده وزیر خارجه اش را به اسرائیل اعزام می کند. این سفر پس از استقلال این کشور از شوروی، برای نخستین بار است که اتفاق می افتد.
اخبار سلاحهای انگلیسی و آمریکایی در سوریه خبر تازهای نبوده و نیست اما چرا AS50 خبرساز شد؟ پشت پرده جنجال کردنی AS50 چیست؟ چه کسانی پشت پرده این خبرسازی بودند؟ چرا از AS50 برای خبر سازی استفاده شد؟ و یا اصلا AS50 در سوریه وجود دارد؟
گروه بینالملل مشرق-- ماجرای سلاح پیشرفته انگلیسی AS50 در سوریه چند وقت است که بر سر زبانهاست و رسانههای جهان به آن پرداخته اند.
اخبار سلاحهای انگلیسی و آمریکایی در سوریه خبر تازهای نبوده و نیست اما چرا AS50 خبرساز شد؟ پشت پرده جنجال کردنی AS50 چیست؟ چه کسانی پشت پرده این خبرسازی بودند؟ چرا از AS50 برای خبر سازی استفاده شد؟ و یا اصلا AS50 در سوریه وجود دارد؟
اسلحه تک تیرانداز AS50 یکی از پیشرفتهترین اسلحههای حال حاضر جهان است. این اسلحه نیمه اتوماتیک با کالیبر 12/7 میلیمتری ساخت شرکت accuracy international انگلیس است که بدنه آن از تیتانیوم بوده و جز سلاحهای گران قمت محسوب میشود.
از ویژگی های بارز این اسلحه برد بالاست؛ این اسلحه برد 2000 متری دارد که با قدرت و دقت زیادی همراه است. از این اسلحه بیشتر نیروی عملیات ویژه انگلیس و یا کماندوهای نیروی دریایی آمریکا استفاده می کنند.
آیا AS50 در سوریه وجود دارد؟
چندی پیش فیلمی در رسانه ها منتشر شد با این مضمون "اسلحه ویژه آمریکا و انگلیس در دستان جبهة النصرة" که با بازتابهای گسترده همراه بود اما آنچه در این فیلم دیده میشد اسلحه AS50 نبود و اسلحه شبیه سازی شده AS50 با نام M99 بود که چین آنرا ساخته است.
فیلم منتشر شده از ارتش آزاد سوریه با سلاح به اصطلاح انگلیسی
تفاوت بارز این دو اسلحه در شعله پوش این دو اسلحه است همانطور که در عکس مشاهده میکنید شعله پوش اسلحه چینی M99 به صورت مکعب است در حالی که شعله پوش AS50 استوانهای است.
اسلحه AS50
اسلحه M99
اسلحه M99 چینی در دستان تروریستهای جبهة النصرة
اما سوال آنجاست سلاح چینی در دستان تروریستهای سوری چه میکند؟ پشت پرده پخش این فیلم و پوشش گسترده این خبر چیست؟
دولت چین از ابتدای بحران سوریه واکنش جدی و محکمی در برابر تروریستهای سوری گرفته و از مخالفان سرسخت دخالت نظامی در سوریه بوده و همچنین از حامیان اصلی حکومت اسد به شمار آمده؛ البته بشار اسد نیز به صورت علنی چندین بار از دولت چین، روسیه و ایران تقدیر کرده است.
پس از عدم عقب نشینی چین در برابر مواضع خود و انتقاد شدید از مواضع غرب و آمریکا در قبال سوریه پروژه تخریب چین در نزد سوریها کلید خورد.
بهترین راهکار برای موفقیت این پروژه ارسال سلاح چینی برای تروریستهای سوری بود که غرب برای افشا نشدن طرح خود سلاحی که انتخاب کرد سلاح شبیه سازی شده انگلیسی بود که ارتش چین به صورت اختصاصی برای خود ساخته و حتی اجازه صادرات این اسلحه را نیز نداشته بنابراین وقتی همه رسانههای دنیا خود را معطوف به این کردند که اسلحه ویژه و گران قیمت انگلیس در دست جبهة النصرة است غربیها با حالت معصومانهای خود را مبرا ساخته و توپ را در زمین چین انداخته و چین را در یک بازی دیپلماتیک قرار داده تا بتوانند از چین درمورد سوریه امتیاز گیرند.

M99 دردست سربازان چینی
اما چگونه سلاح ویژه ارتش چین به دست تروریستهای سوری رسید؟
یکی از راههای وسیع قاچاق سلاح از چین، کشور میانمار (برمه) است. این کشور که در جنوب چین واقع شده یکی از مراکز اصلی قاچاق سلاح از چین محسوب میشود.
اسلحه M99 نیز یکی از اسلحههایی است که در منطقه مرزی میانمار رد و بدل شده و طبق عکسهایی که در اینترنت منتشر شده می توان دریافت که این سلاح نیز از مرز میانمار خارج شده و به صورت قاچاق به دست تروریستهای سوری رسیده است.

عکس منتشر شده از سلاح M99 در میانمار
گفتنی است پس از خروج تسلیحات از چین معارضان سوری توانستند با حمایت غربیها این سلاح را به ترکیه رسانده و از این طریق این سلاح را به دست تروریستهای جبهة النصرة برسانند.
توانایی ما برای ضربه زدن به تاسیسات هسته ای ایران بسیار محدود است.اگر طبق بر آوردها ایران قادر باشد ظرف مدت زمان 12 تا 18 ماه تاسیسات هسته ای آسیب دیده خود را بازسازی کند، آیا می ارزد اسراییل ریسک حمله به ایران را به جان بخرد؟
یک کارشناس اسراییلی اعلام کرد که رژیم تل آویو توانایی های محدودی برای نابود کردن تاسیسات هسته ای ایران دارد.
به گزارش
عصر ایران " یوسی ملمان" یکی از روزنامه نگاران و تحلیلگران اسراییلی در مصاحبه با شبکه "آر تی " روسیه با اشاره به اینکه اسراییل توانایی محدودی برای حمله به تاسیسات هسته ای ایران دارد ، گفت:"من فکر نمی کنم اسراییل به تنهایی (و بدون هماهنگی با آمریکا) اقدام به حمله نظامی به ایران کند، چون توانایی های اسراییل محدود است."
وی افزود:" ما می توانیم به ایران حمله کنیم اما توانایی ما برای ضربه زدن به تاسیسات هسته ای ایران بسیار محدود است.سوال بزرگ و اساسی این است که اگر طبق بر آوردها ایران قادر باشد ظرف مدت زمان 12 تا 18 ماه تاسیسات هسته ای آسیب دیده خود را بازسازی کند، آیا می ارزد اسراییل ریسک حمله به ایران را به جان بخرد؟"
ملمان با اشاره به اینکه از نظر او اسراییل بدون هماهنگی و مشورت با آمریکا دست به اقدام نظامی یکجانبه نظامی علیه ایران نخواهد زد، افزود:" من فکر نمی کنم اسراییل دست به اقدامی نظامی بدون هماهنگی و اطلاع آمریکا بزند و این مساله را در مقالات و کتاب هایم تشریح کرده ام. من فکر نمی کنم اسراییل به ایران حمله کند."
این کارشناس اسراییلی همچنین با اشاره به ترور دانشمندان هسته ای ایران و حملات ویروسی و سایبری علیه تاسیسات هسته ای این کشور، بدون اشاره صریح به نقش اسراییل گفت که اطلاعات خاص و تایید شده در این زمینه وجود ندارد اما بر اساس تحلیل های منطقی، می توان این اقدامات را به اسراییل نسبت داد.
این روزنامه نگار اسراییلی همچنین درباره سفر اخیر اوباما به اسراییل گفت که رییس جمهور آمریکا در این سفر از مقامات تل آویو به صراحت خواسته است که بدون هماهنگی با واشنگتن دست به اقدام نظامی علیه ایران نزنند.یوسی ملمان در ادامه افزود که از نظر اسراییل ، گزینه مطلوب، حمله آمریکا به تاسیسات هسته ای ایران است و رژیم تل آویو مایل است چالش هسته ای و امنیتی اش در خاورمیانه به دست آمریکا حل شود و اسراییل هزینه ای بابت حل چالش هسته ای ایران نپردازد.
طبق گزارش ساندی تایمز آمیدرور با دستی پر به آنکارا رفته است و قرار است در این سفر، فروش برخی تکنولوژی ها و جنگ افزارهای پیشرفته اسراییلی به ترکیه از جمله موشک ضد موشک " آرو" و نیز سیستم جنگ الکترونیک ساخته شده از سوی شرکت اسراییلی " التا" را، نهایی کند.
روزنامه انگلیسی "ساندی تایمز " که یکشنبه ها منتشر می شود در گزارشی نوشت که اسراییل از ترکیه می خواهد تا برای حمله احتمالی به تاسیسات هسته ای ایران ،یک پایگاه هوایی در اختیارش قرار دهد.

به گزارش
عصر ایران به نوشته این روزنامه انگلیسی " یاکو آمیدرور" رییس شورای امنیت ملی اسراییل که روز یکشنبه به منظور گفتگو با همتایان ترکیه ای خود درباره حل و فصل مساله حادثه 3 سال پیش حمله اسراییل به کشتی ترکیه ای ماوی مرمره، به آنکارا سفر می کند در جریان دیدار با مقامات ترکیه ای این درخواست را مطرح خواهد کرد.
بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل ماه گذشته به خاطر حمله 3 سال پیش کماندوهای اسراییلی به کشتی ترکیه ای ماوی مرمره که عازم منطقه تحت محاصره غزه بود از همتای ترکیه ای خود عذرخواهی کرد . عذرخواهی اسراییل جزء شروط اصلی مقامات ترکیه ای برای احیای روابط با تل آویو مطرح شده بود.
طبق گزارش ساندی تایمز آمیدرور قرار است به عنوان مشوق برای در اختیار گرفتن پایگاه هوایی "آکینجی" در شمالغرب آنکارا ، ارایه برخی موشک های پیشرفته و نیز برخی تکنولوژی های پیشرفته مورد درخواست ارتش ترکیه را به مقامات تل آویو ارایه دهد.
طبق گزارش ساندی تایمز آمیدرور با دستی پر به آنکارا رفته است و قرار است در این سفر، فروش برخی تکنولوژی ها و جنگ افزارهای پیشرفته اسراییلی به ترکیه از جمله موشک ضد موشک " آرو" و نیز سیستم جنگ الکترونیک ساخته شده از سوی شرکت اسراییلی " التا" را، نهایی کند.
یک منبع نظامی اسراییل به روزنامه ساندی تایمز گفته است :" مقامات نظامی لابی گسترده ای با سیاسیون اسراییل داشتند تا به شکلی از توافق بر سر نحوه عذرخواهی از ترکیه برای احیای روابط آنکارا – تل آویو بر ضد محور تهران – دمشق برسند."
این منبع نظامی افزود:" ترکیه به شدت از توان موشکی ایران در هراس است و اگر بخواهد خود سیستم های ضد موشکی مورد نیازش را تامین کند سال ها زمان می برد با این سیستم های اسراییلی که در اختیار ترکیه قرار می گیرد مسیر ترکیه بسیار کوتاه تر می شود."
بر پایه گزارش های رسیده، در آستانه انتخابات ریاست جمهوری ایران، امریکا اخیرا فعالیت های دفتر ویژه ضد ایرانی خود در باکو را به شدت افزایش داده که برگزاری اجلاس اخیر گروهک های تجزیه طلب «پان ترکیست» در باکو نیز در همین راستا به انجام رسیده است.
این دفتر که با اعلام آشکار مقامات امریکایی و اسراییلی و موافقت رژیم حاکم بر جمهوری آذربایجان دایر شده وظیفه دارد در مناطق شمال غرب ایران ناامنی و اغتشاش به وجود آورد. طبق اطلاعات فاش شده، ایستگاه ویژه ضد ایرانی آمریکا در باکو، یک مرکز اطلاعاتی و کانون جنگ روانی و رسانهای علیه هویت ملی و تمامیت ارضی ایران است که هدف اصلی آن ایجاد ناامنی و آشوب به ویژه در میان آذری های ایران و لطمهزدن به امنیت ملی ایران از طریق راه اندازی فتنههای سیاسی ـ قومی در آستانه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایران است.
طی چند سال اخیر برخی مقامات آمریکا مانند «آدام ارلی» ، «رایس» و «نیکلاس برنز» (معاون وزیر امور خارجه آمریکا) از اجرای طرح هایی علیه تمامیت ارضی ایران خبر داده بودند. به گفته آنان، آمریکا دفترهای ویژهای را در برخی از شهرهای اطراف ایران که ایرانیان زیادی در آنها زندگی میکنند به ویژه در باکو و دبی دایر کرده است. طرح آمریکایی،اسراییلی ریگا از نام ریگا پایتخت توریستی کشور لتونی با سابقه و شهرت امنیتی و سیاسی، اقتباس شده است. مجاورت ریگا با دریای بالتیک و مرکز شوروی سابق، از گذشتههای دور این مکان را به نقطه مورد توجه دستگاه های جاسوسی و نظامی غرب تبدیل کرده بود. در هنگام جنگ سرد، آمریکاییها «ریگا» را به عنوان مرکزی برای جاسوسی، انجام عملیاتهای روانی و امنیتی و اقدامات نظامی علیه شوروی انتخاب کردند. بدین ترتیب ریگا یکی از اصلیترین پایگاه های آمریکا و غرب، برای کسب اطلاعات و جاسوسی از شوروی و مرکزی برای اپوزوسیون سازی و عملیات براندازی علیه شوروی بوده که نقشی کلیدی در بستر سازی برای فروپاشی شوروی پیشین و تجزیه آن به 15 کشور مستقل داشته است.
پیامدهای جداسازی قفقاز از ایرانباکو، شهری است که در نتیجة انعقاد عهدنامههای گلستان و ترکمانچای از سال 1813 میلادی یعنی دقیقا 200 سال پیش از ایران جدا و تحت اشغال روسیه گرفت.
برخی از پیامدهای فاجعه بار عهدنامه های ننگین گلستان و ترکمانچای چنین بوده است:
* قرار گرفتن مسلمانان جمهوری آذربایجان و مسلمانان ساکن در سایر مناطق قفقاز زیر سلطه دولت و فرهنگ مسیحی تا پایان حکومت تزاری
* گرفتار شدن مسلمانان قفقاز در چنگال آهنین کمونیسم به مدت هفتاد سال
*محرومیت مسلمانان از علوم اسلامی و تعطیلی مساجد و حوزه های علمیه علمی- دینی در دوره کمونیسم و تعطیلی مجدد حوزه های علمیه در شهرهای مختلف به دستور حیدر علی اف(پدر الهام علیاف رییس جمهوری مادام العمر فعلی) بعد از فروپاشی شوروی
*کشته شدن صدها هزار مسلمان قفقازی در جنگ دوم جهانی در نبرد میان دو کشور مسیحی آلمان و روسیه
* قتل و تبعید هزاران تن از دانشمندان، علما، روشنفکران، شاعران و نویسندگان ایران دوست شهرهای مختلف گنجه، باکو، نخجوان، لنکران و... در دوره حکومت استالین
*تغییر الفبای عمومی از الفبای اسلامی (الفبای عربی و فارسی) به الفبای روسی و لاتین و قطع ارتباط نسل های جدید با تاریخ و میراث فرهنگی گذشته ایران زمین
اینها تنها برخی از پیامدهای فاجعه بار عهدنامه های ننگین گلستان و ترکمانچای برای مردم ایرانی تبار شمال ارس بوده است.
تحریف تاریخ توسط مسکو و باکو ودرخواست الحاق جمهوری آذربایجان به ایران روس های تزاری،کمونیستها و هم اکنون پان ترکیستها جهت جلوگیری از ابراز تمایل مردم جمهوری آذربایجان برای بازگشت به سرزمین مادری بهترین راه را تحریف و وارونه نمایی تاریخ یافته اند. دولتمردان مسکو و باکو با جعل و تحریف تاریخ وبا نادیده گرفتن تعمدی جنگ های پانزده ساله ایران و روس چنین ادعا می کنند که مردم شهرهای ایرانی قفقاز مانند گنجه و شروان و باکو و نخجوان با میل و رغبت خود به روسیه پیوستند تا در زیر پرچم روسیه زندگی کنند(!). امروز نیز همانند دوره کمونیسم، تربیت شدگان «مکتب تاریخ نگاری استالین» در باکو به تحریف تاریخ ادامه می دهند و با ستایش از چنگیز و تیمور و حتی با تطهیر آذری کشی های عثمانی ها چنین تبلیغ می کنند که مردم آذری از نژاد مغول و ترک تبار هستند، هیچ قرابتی با ایرانیان ندارند ،فارس ها بزرگترین دشمنان آذری ها هستند و عهدنامه های ننگین گلستان و ترکمانچای را که منجر به اشغال سرزمین های قفقازی ایران توسط روسیه شد به عنوان عهدنامه هایی معرفی می کنند که «کشور خیالی آذربایجان!» را دو قسمت کرد و بین ایران و روسیه تقسیم نمود!این در حالی است که مطالعه متن این قرارداد های ننگین به سادگی روشن می نماید که هیچ نامی از آذربایجان برای مناطق اشغال شده روسیه برده نشده و نام آذربایجان با تحریف تاریخ در سال 1918میلادی برای اران و شروان تاریخی گذاشته شد تا بعدها بتوانند با آن ابزار، آذربایجان تاریخی با مرکزیت تبریز را از ایران تجزیه نمایند. دسیسه ای که حتی در سال 1945 میلادی با قائله پیشه وری و جدایی یک ساله آذربایجان واقعی از ایران اجرایی هم شد...
161 سال پس از انعقاد عهدنامه ننگین ترکمن چای(1828 میلادی) و جدایی قفقاز و شیعیان آذری آن سوی ارس از ایران و در راستای درخواست های یک ونیم قرن گذشته ایران خواهانه مردم مناطق اشغال شده ، اتفاقی شگفت در ساحل ارس و نوار مرزی شوروی با ایران در بخش نخجوان روی داد اتفاقی شکوهمند و درخشان که حاکی از آغاز جنبشی اصیل برای الغای معاهده های سیاه گلستان و ترکمانچای بود.

دهم دی ماه 1368،مصادف با 31 دسامبر 1989 میلادی مردم نواحی مرزی منطقه نخجوان در پی سست شدن حاکمیت استبدادی کمونیستها به ساحل ارس ریختند و سیمهای خارداری را که حکومت مسکو برای قطع ارتباط اهالی آن سوی ارس با ایران در طول نوار مرزی کشیده بود پاره پاره کردند. آنان با شعارهای «لا اله الا ا...» و «ا... اکبر»، «اتحاد، اتحاد» عقیده مقدسی را که سال های طولانی در سینه پنهان نگه داشته بودند را آشکار ساخته و خواستار الحاق به ایران شدند. این موضوع اگر چه در مطبوعات ایران منعکس شد و حتی برخی طومارهای امضا شده توسط اهالی نخجوان مبنی بر لزوم تلاش ایرانی ها برای الحاق دوباره جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی به خاک ایران نیز در مطبوعات تبریز منتشر گردید اما متاسفانه آن گونه که لازم بود این روز بزرگ و حادثه فراموش نشدنی در حد اهمیت خود توسط دولت وقت و رسانه های ما مورد توجه قرار نگرفت.
در حالی که انتظار می رفت روز 10 دی ماه به عنوان روز جنبش اهالی جمهوری آذربایجان به ویژه مردم نخجوان برای پیوستن به ایران در تقویم رسمی کشورمان درج شود و هر سال به یاد آن روز بزرگ مراسم ها و گردهمایی ها برگزار شود، فقط به انتشار تحلیل ها و مطالبی محدود درباره این حرکت در مطبوعات بسنده شد. به دنبال حاکمیت پان ترکیست و نیز کمونیست های باتجربه ای مانند حیدرعلی اف بر مردم مظلوم جمهوری آذربایجان، تحریف گری ها درباره حماسه 10 دیماه (31 دسامبر) مسلمانان نخجوان آغاز شد. این روز باشکوه که باید روز الغای معاهده های گلستان و ترکمن چای و روز پیوستن دوباره نخجوان و جمهوری آذربایجان به میهن اصلی نام می گرفت ، توسط حیدر علی اف روز «همبستگی آذری های جهان! (منظور آذری های ایران)» نامیده شد.
با این نامگذاری تحریفی دیگر در تاریخ مردم مظلوم جمهوری آذربایجان آغاز گردید. رسانه های وابسته به رژیم باکو و نیز نهادهای حکومتی این رژیم در سکوت توجیه ناپذیر ایرانیان، روز خیزش مردم جمهوری آذربایجان برای پیوستن به وطن اصلی خود را به تبعیت از رییس جمهور سابق خود به عنوان روز «همبستگی آذری های جهان» تبلیغ کردند.
آذری ها مردمی شیعه هستند که ایران وطن اصلی و کانون فرهنگی و معنوی آنهاست. اما حکومت باکو به نام آذری ها با رژیم صهیونیستی متحد شده و حتی تشکل های مشترکی با دولت صهیونیستی مانند «انجمن بین المللی آذربایجان ـ اسرائیل» و «کنگره یهودیان آذری» تشکیل داده است. مبارزه با حجاب اسلامی توسط دولت باکو ادامه دارد. عزاداری برای حضرت سیدالشهداء در باکو ممنوع است. در قانون اساسی رژیم باکو اسلام به عنوان دین رسمی معرفی نشده است در عوض نوشته شده که دولت باکو یک دولت لاییک است!!
باکو ، ریگای شوروی و بعد آمریکا برای تجزیه ایرانباکو بعد از سال 1319 خورشیدی (1940 میلادی)همواره نقش ریگای شوروی را علیه ایران برعهده داشته است. روسیه که در دوره تزار توانسته بود، اراضی قفقازی ایران و بخصوص جمهوری آذربایجان را اشغال کند، از باکو به عنوان اصلیترین مرکز برای گسترش جریان شورویگرا و تجزیه طلب در آذربایجان ایران استفاده میکرد. به بیان دیگر شوروی در اندیشه تجزیة آذربایجان ایران و منضم کردن آن به خاک خود بود و در اجرای این طرح، باکو نقش اصلی را برعهده داشت. بر این پایه دشمنان ایران نام اران و شروان تاریخی را به "جمهوری آذربایجان "تغییر دادند که بتوانند در مرحله بعدی به هدف شوم خود در تجزیه تبریز از ایران دست یابند.
تلاش شوروی برای تجزیة آذربایجان ایران در دورة جنگ دوم جهانی از طریق ابداع نظریة ضد اسلامی «پان آذریسم» و ایجاد حکومتی دست نشانده (فرقة دمکرات) ناکام ماند و هزاران تن از وابستگان فرقه به شوروی (باکو ) گریختند.
بعد از انقلاب 1357 و با علنی شدن فعالیت احزاب و گروه هایی مانند توده و فدایی خلق به نفع شوروی، صدها تن از وابستگان این احزاب و گروه ها به باکو رفتند...
دولت شوروی با سازماندهی ایرانیهای ساکن در جمهوری آذربایجان (بخصوص باکو) از آنها در امورات مختلف ضد ایرانی، از جاسوسی گرفته تا کارهای رسانهای و تبلیغی و اقدامات تحقیقی استفاده میکرد
.پس از فروپاشی شوروی و روی کار آمدن سیستمی غربگرا، ضد اسلامی و ضد ایرانی در باکو، آمریکا میراث بر جای مانده از شوروی را در اختیار گرفت.
عدم واکنش عملی و مؤثر دولت ایران در مقابل اقدامات ضد ایرانی دولت باکو طی 22 سال اخیر، باعث شده است که پس از استقلال جمهوری آذربایجان نیز همچنان باکو به عنوان مرکز تجمع عناصر تجزیه طلب و ضد ایرانی به فعالیت علنی خود ادامه دهد و عناصر شناخته شده تجزیه طلب به اصطلاح آذری که آشکارا علیه تمامیت ارضی ایران فعالیت دارند، به باکو سفر نمایند و همایش های ضد ایرانی خود را در این کشور برگزار نمایند.
برگزاری سالیانه «همایش آذری های جهان» توسط دولت باکو و همایش اخیر که عناصری از تجزیه طلبان شناخته شده مقیم کشورهای غربی در آن علنی به تهدید تمامیت ارضی ایران پرداخته اند، به روشنی حاکی است که دولت باکو، سیاستی همسو با دولت آمریکا برای ایجاد ناامنی درایران و لطمه زدن به امنیت ملی و تمامیت ارضی ایران را در پیش گرفته است.
بررسی فعالیتهای پایگاه ضد ایرانی آمریکایی ریگا در باکو نشان میدهد که سازمان سیا ، با پوشش عناوین و اصطلاحات حقوق بشری مانند نشست اخیر هم اندیشی تجزیه طلبان، دفتر مخالفان غیر خشونت طلب و دایر کردن کارگاه های آموزشی (جاسوسی) به جمعآوری، آموزش و تقویت مزدوران تجزیه طلب به اصطلاح هویت طلب پرداخته و میکوشد تا با ایجاد سرپل هایی در اطراف ایران، با داخل ارتباط برقرار و جریان هایی را ایجاد نمایند. این جریان ها میتوانند اهداف و افکار متفاوتی داشته باشند، که طیف گسترده ای از جریان های فرقهای به اصطلاح هویت طلب تا حتی سوء استفاده از احساسات طرفداران تیم فوتبال محبوب آذربایجان را نیزدر بر می گیرد. نقطة مشترک این جریان ها، دامن زدن به تمایز قومی-زبانی، نفرت پراکنی قومی-زبانی، نژاد پرستی و ترک گرایی در قالب"پان ترکیسم" است که در فرایندی چند ساله باید ضمن درگیر کردن دستگاه های نظام با مسایل عدیده و تغییر فضا به ایجاد آشوب ها، ناامنیها و خشونتهای فزاینده در مناطقی چون آذربایجان و کردستان و خوزستان و بلوچستان، امنیت ملی ایران را تهدید نمایدو در پایان به هدف نهایی یعنی تجزیة ایران منجر شود.
فرجام سخندرمجموع علل سیاستهای ضد ایرانی دولت باکو را می توان به طور مختصر به شرح زیر جمع بندی کرد:
1- بر اساس دستور کار ایجاد خاورمیانه بزرگ، ایران کوچک همواره در دستور کار دشمنان ایران زمین بوده است .از نقشه سال 1978میلادی (مربوط به دوران پهلوی) برنارد لوییس انگلیسی به عنوان پدر تجزیه ایران گرفته تا نقشه های رالف پیترز و نقشه وزارت دفاع آمریکا،تقسیم ایران به 5 کشور کوچک آذربایجان،کردستان،خوزستان و بلوچستان در دستور کار انیرانیان ها قرار دارد که نهایت تلاش های این افراد به صورت آشکار و پنهان علیه منافع ملی ایران بر این امر متمرکز شده که مانع اتحاد مجدد سرزمین های جداشده شمال ارس با ایران شوند .دشمنان ایران زمین بر این اندیشه اند که با توجه به منابع عظیم نفت و گاز باکو، بازگشت سرزمین های از دست رفته قفقاز به ایران می تواند قدرتمندتر شدن بیش از پیش ایران را به دنبال داشته باشد. بر این پایه، به کار گیری و تامین مالی و تشکیلاتی مزدوران تجزیه طلب قومی در رسانه های فارسی زبان و آذری زبان ماهواره ای و فعالیت های پرشتاب تبلیغاتی حتی در عرصه های فرهنگی و ورزشی داخل ایران در همین راستا قابل ارزیابی است.
2- سیاست فرافکنانه خواست های قومی یکی از مهم ترین اهداف دولت باکو محسوب می شود. دولت باکو با جمعیت اندک 8 میلیونی از تنوع قومی - زبانی بسیاری برخوردار است.یک ونیم میلیون تالشی، تات و کرد ها ایرانی زبان ،نیم میلیون لزگی و جمعیت های پرشمار آوارها برخوردار است. این اقلیت های پرشمار در معرض فشار شدید نژاد پرستانه دولت باکو حتی از کاربرد رسمی زبان مادری محرومند و پتانسیل های فراوانی برای خواست های قومی و پیوستگی با ایران برخوردارند.لذا دشمنان ضد ایرانی مستقر در باکو تلاش دارند در هماهنگی با اهداف ضد ایرانی دولت آمریکا،پتانسیل تحریکات قومی خود را از شمال ارس به آذربایجان تاریخی به مرکزیت تبریز منتقل نمایند.
3- دولتمردان باکو به خوبی می دانند که اکثریت مسلمانان آذری جهان در ایران زندگی می کنند و اگر هر نوع اتحادی بخواهد اتفاق بیفتد این کشور کوچک آذری نشین جمهوری آذربایجان با جمعیت کوچک آذری است که باید به مام میهن یعنی ایران با جمعیت عظیم آذری های ایران دوست ملحق می شود و برعکس آن اتفاق نمی افتد. پس دامنه تلاش های دولت باکو با همراهی آمریکا و اسراییل بر این هدف متمرکز است که سناریوی طبیعی و تاریخی بازگشت جمهوری آذربایجان به ایران را با اتحاد جعلی به اصطلاح آذربایجان (جعلی) با آذربایجان واقعی (که با نام جعلی جنوبی می نامند) تغییر دهد.
4- سرقت فرهنگ و هنر ایرانی و تصاحب و ثبت آن به نام دولت باکو در میراث معنوی جهانی یونسکو، به عنوان هویت سازی جعلی فرهنگی، اقدام ضد ایرانی دیگری است که در راستای سرقت میراث فرهنگی و تاریخی سرزمین کهن ایران صورت می گیرد که به عنوان بخشی از بستر سازی برای ادعاهای ارضی آینده قابل ارزیابی است. مشارکت در مالکیت آیین ایرانی نوروز، تصاحب نظامی گنجوی( که به گفته خود در اسرارنامه، زاده روستای "تا" در تفرش است)، تصاحب موسیقی عاشیقلار(که یادگار شاه اسماعیل صفوی است)، تصاحب هنر فرشبافی ایرانی و اخیرا تصاحب ساز "تار ایرانی" همگی گواهی هستند بر این مدعا.
5- جدایی عملی بیست ساله قره باغ و ناتوانی جمهوری باکو از بازپس گیری قره باغ از کشور کم جمعیت 2 میلیون نفری ارمنستان،فشار و انتظار بسیار افکار عمومی آن سامان را همواره به همراه داشته است. از این روی ادعاهای ارضی باکو علیه تمامیت ارضی ایران می تواند انحراف افکار عمومی مردم جمهوری آذربایجان ازناتوانی دولت باکو در بازگشت قره باغ را به همراه داشته باشد.
6- با توجه به جدایی طبیعی سرزمینی نخجوان از سرزمین اصلی دولت باکو توسط ارمنستان، استقلال سرزمین قره باغ از دولت باکو، فاصله و قطع ارتباط بیشتر جغرافیایی نخجوان از سرزمین اصلی دولت باکو را منجر شده که اتصال زمینی دو منطقه را تنها از راه آذربایجان ایران ممکن می سازد.این نقطه ضعف، یکی از اهداف راهبردی چشمداشت دولت باکو به اشغال آذربایجان تاریخی ایران زمین است تا هم این جدایی جغرافیایی نخجوان از باکو جبران شود و هم اتصال و دسترسی مستقیم به مرز مشترک با دولت ترکیه امکان پذیر باشد.
7- اغلب کارشناسان دیپلماتیک در این نکته اتفاق نظر دارند که عدم استفاده جمهوری اسلامی از اصل حقوقی «مقابله به مثل»، موجب تداوم جسارت های دولت باکو در اجرای سیاست های ضد ایرانی با هماهنگی آمریکا و اسراییل شده است. الطاف یک سویه ایران از جمله ارتزاق منظم بیش از 40000 خانواده آذری با هزینه ملت ایران، اجازه تردد اتباع باکو به نخجوان از طریق خاک ایران، تامین رایگان برق و گاز باکو ونخجوان ، رفع یک طرفه روادید برای اتباع جمهوری باکو و ... سیاست هایی است که نه تنها وا کنش مثبت طرف مقابل را به دنبال نداشته بلکه بر اساس ضرب المثل معروف(نیکی که از حد بگذرد، نادان خیال بد کند) به گسترش پرشتاب فعالیت برنامه ریزی شده مزدوران تجزیه طلب با حمایت دولت باکو انجامیده است. نمونه های این فعالیت ها در برگزاری همایش های ضد ایرانی، حرکت های جمعی برنامه ریزی شده در سایت های اینترنتی و فضاهای مجازی و حتی توهین و فحاشی و شعار های تجزیه طلبانه در زمین های ورزشی هم قابل مشاهده است.
اگر حاکمیت باکو و دستگاه های دولتی این حکومت با دشمنان تمامیت ارضی ایران روابط نزدیکی برقرار کرده و آنها را تحت حمایت سیاسی، تبلیغاتی و مالی قرار داده است، ایران نیز از این حق طبیعی برخوردار است که مقابله به مثل کرده و از «حکومت مستقل قرهباغ» و سایر اقلیت های قومی جمهوری باکو مانند هواداران تشکیل «جمهوری تالش ـ مغان در سالیان و لنکران» یا فعالان تشکیل «جمهوری لزگستان در بخش های زاگاتالا و بالاکن » حمایت کند، یا اگر دولت باکو به فعالیت های ضد ایرانی مرکز ریگای آمریکا در باکو پایان ندهد، ایران نیز میتواند بدون صرف هزینهای، امکان فعالیت ایستگاه مشابهی علیه دولت باکو را به ارمنستان بدهد.
بی تردید تنها با تکیه بر اصل حقوقی «مقابله به مثل» میتوان دولت باکو را وادار کرد تا سیاست های اشتباه خود را دربارة همسایة بزرگ خود ایران، اصلاح کند و این میتواند موجب تقویت و گسترش روابط تهران ـ باکو نیز شود.