در همایش نقش باورهای دینی در اشعار حافظ عنوان شد؛ 9112-12480-5 کد خبر | |||
همایش «نقش باورهای دینی در اشعار حافظ» با سخنرانی دکتر نصرالله امامی و دکتر عبدالحسین میلانی (اعضای هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز) صبح روز چهارشنبه (16 اسفند 91) در آمفیتئاتر دانشکده علوم تربیتی دانشگاه شهید چمران اهواز به همت معاونت فرهنگی جهاد دانشگاهی خوزستان برگزار شد. به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) ـ منطقه خوزستان ـ در ابتدای این همایش دکتر عبدالحسین میلانی، استاد تاریخ دانشگاه شهید چمران اهواز، گفت: بعد از حمله مغولان به ایران دور دوم حملات در سال 650 هجری توسط نوه چنگیزخان به نام هلاکوخان آغاز شد. حملات دور دوم نسبت به حملات اول اثرات زیانبار بیشتری داشت و پیامدهای سیاسی و اجتماعی زیادی برجا گذاشت که بعضی از آنها را تاکنون در فرهنگ ایرانی و مسلمانان میتوان دید. وی افزود: دوره ایلخانان که بعد از سال 650 در ایران تاسیس شد به 2 دوره تقسیم میشود؛ یک دوره، دوره ایلخانان غیرمسلمان و دوره دیگر دوره ایلخانان مسلمان. دوره ایلخانان غیرمسلمان با آمدن هلاکو از سال 650 به بعد آغاز شد و تا 694 ادامه داشت که یکی از نکبتبارترین دوران تاریخ ایران از نظر سیاسی و اجتماعی است. این استاد دانشگاه بیان کرد: در این دوره سه اتفاق مهم افتاد؛ یکی سقوط دولت خوارزمشاهی، دیگری سقوط دولت اسماعیلیه در ایران و اتفاق سوم سقوط خلافت عباسی است. در این دوران با برنامهریزی مغولان، مسیحیان و لامهها سیل عناصر آنها به ایران سرازیر شد و آن قدر در ایران و ردههای بالای حکومت نفوذ پیدا کردند که حکومتی به نام ایلخانان را تشکیل دادند. میلانی اظهار کرد: در این زمان شمشیر ایرانی در مقابل شمشیر مغول شکست خورد و به زمین گذاشته شد اما فکر ایرانی در آن دوره باقی ماند و نخبگان ایرانی مانند خاندان جوینی، عطا ملک، شمسالدین و خواچه نصیرالدین طوسی به رسالت خود واقف بودند و در مهار حملات مغولان و نفوذ بیش از حد آنها تلاش زیادی کردند. وی اظهار کرد: سلطان احمد تکودار به دست نخبگان ایرانی و تلاش آنها به سلطنت رسید. نخبگان ایرانی مانند خاندان جوینی با نفوذ در دولت و مسلمان کردن سلطان احمد تکودار او را به سلطنت رساندند و توانستند مفاهیم فرهنگ ایرانی را احیا کنند اما با تلاش مغولان کودتایی شکل گرفت و سلطان احمد تکودار از حکومت عزل شد و مخالفت آنها با خاندان حوینی به منزوی شدن عطاملک جوینی و اتهام بستن به شمسالدین جوینی انجامید. میلانی گفت: جنبه مشروعیت سیاسی و مذهبی در این دوره از نگاه مسلمانان با توجه به خلافت عباسی بود. یا از نظر سیاسی توجه به مساله پادشاهی در ایران بود. در واقع مفهوم مشروعیت از نظر مغولان ریشه داشتن در نژاد چنگیز بود. از این رو، در این دوره هر کسی که به قدرت میرسید از لحاظ سیاسی و اجتماعی با این دو مشکل مواجه بود. در زمانی که آنها مسلمان نبودند دستورات چنگیز در ایران اعمال میشد که تبعات زیانباری را به همراه داشت. وی بیان کرد: در اواخر سال 693 و اوایل سال 694 شاهد اتفاقات مهمی بودیم و آن مسلمان شدن یکی از خانهای مغول به نام "غازان" است. غازان خان در درگیری با خانهای مغول که او را قبول نداشتند در خراسان با میری به نام امیر نوروز آشنا شده بود. او فردی مغولی ولی مسلمان بود. غازان خان فهمید که اگر بخواهد در ایران به درستی حکومت کند اولا باید دین مردم ایران را بپذیرد و ثانیا آداب، رسوم و سنتهای مردم ایران را هم بپذیرد. در غیر این صورت موفق نخواهد شد. به همین علت غازان در میان مغولان منفور واقع شد و این شد که غازان دین اسلام را پذیرفت. این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: نام غازان خان پس از مسلمان شدن سلطان محمود غازان خان شد. او مغولان را با زور موظف به مسلمان شدن کرد. غازان به مغولان گفت اگر میخواهید در ایران بمانید باید مسلمان شوید و آداب و رسوم آنها را بپذیرید و در غیر این صورت از این سرزمین بروید. او ادامه داد: پس از مسلمان شدن مغولان غازان خان کلیساها را به مسجد تبدیل کرد و این امر باعث امیدواری و خوشحالی مسلمانان شد. با اسلام آوردن مغولان غازان خان دست به اصلاحات مهمی زد که یکی از آنها کشت اراضی بایر بود و از نظر اقتصاد هم شاهد تحولات خوبی بودیم. همچنین شاهد اقدامات فرهنگی خوبی بودیم چراکه غازان خان امر قضاوت و قضا را به ایرانیان داد. عضو هیات علمی دانشگاه شهید چمران اهواز ادامه داد: این اقدامات در دوران ابوسعید بهادر ادامه پیدا کرد. اما در سال 736 هجری بر اثر ضعفهایی که به وجود آمد حکومت ایلخانی بعد از ابوسعید بهادر سقوط کرد. سپس وارد دوران فترت میشویم. در این زمان و پس از سقوط ایلخانان وحدت سیاسی ایران خدشهدار شد و بحران مشروعیت به وجود آمد. این مسایل هرج و مرجی را به وجود آورد که بعدها با آمدن تیمور این اختلافات از بین رفت. اما پیوند میان دین و دولت که در گذشته قوی بود در این دوره ضعیفتر شد که در نتیجه در سیر و سلوک مردم هم تغییراتی به وجود آمد و مردم به تصوف گرایش پیدا کردند. در این زمان شورشهایی به وجود آمد که ایران را به دو قسمت غرب و شرق تقسیم کرد. حاکمان هم سعی میکردند ادبا و فرهیختگان را به سمت خودشان بکشانند و این گونه علما و دانشمندان و شاعران به دربار پادشان راه یافتند و در نتیجه حافظ، عبید زاکانی و... نمایان شدند. به گزارش خبرنگار ایسنای خوزستان سپس دکتر نصرالله امامی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید چمران اهواز، با اشاره به شعرهای حافظ گفت: حافظ یکی از محبوبترین شاعران فارسی زبان است. دیوان او یکی از مقبولترین دیوانهای شعر فارسی است. دیوان حافظ بعد از قرآن هر سال بالاترین شمارگان چاپ را در کشور دارد. بیش از 800 ضربالمثل در زبان فارسی از اشعار حافظ برگرفته شدهاند. دیوان حافظ یکی از پشتوانههای بلا انکار زبان فارسی است. همه اینها سبب شده تا حافظ در ادبیات تاریخ ما جایگاه خاصی پیدا کند و شرحهای متعددی بر دیوان حافظ نوشته شود. او، با بیان این که حداقل یک نسخه از دیوان حافظ در خانه هر ایرانی درس خواندهای وجود دارد، ادامه داد: توجه همگانی به دیوان حافظ پیامدهایی هم به دنبال داشته است. یک سونگریها نسبت به شعر حافظ، قضاوتهای برخواسته از خودمحوریها، گرایشهای ذهنی خاص و تحمیلهای خاص بر دیوان حافظ در مجموع مقولهای را رقم زده که شاید بتوان از آن به بحران پنهان حافظ شناسی یاد کرد. این استاد دانشگاه اضافه کرد: این بحران ناشی از تحمیلها است. برخی از این تحمیلها کماهمیت و قابل پاسخگویی هستند مانند تحمیلهای نجومی بر دیوان حافظ. کسی شرحی بر دیوان حافظ مینویسد و بخش عمدهای از ادبیات حافظ را دستمایهای برای پیدا کردن نکتههای نجومی قرار میدهد با این پیش فرض که بخش عمده اشعار حافظ معطوف به نجوم است. تحمیلهای جدی به دیوان حافظ وارد است که اگر حافظ صحبت از چشم و اشک کند به مسایل پزشکی مربوط به چشم برمیگردد. تحمیلهای تاریخی هم بر اشعار حافظ داریم و اشعار حافظ را که پشتوانه تاریخی ندارند را تفسیر تاریخی کردند. امامی اظهار کرد: برخی از تحمیلها، تحمیلهای بنیادی هستند مانند تحمیلهای عرفانی بر دیوان حافظ که تمام اشعار حافظ را با مفاهیم عرفانی شرح دادهاند با این تصور که در دیوان حافظ جز مفاهیم عرفانی هیچ چیز دیگری وجود ندارد. این نوع برخورد، برخورد غیرمتخصصانه و یک سونگرانه به دیوان حافظ است. در دیوان حافظ شعر عرفانی، شعر غیرعرفانی، شعر ترکیبی، غزلهای تاریخی، غزلهای انتقادی، اجتماعی، غزلهای سیاسی و غزلهای مبتنی بر فلسفه و جهانبینی خاص حافظ هم هست. پس چه گونه میتوان از همه اینها غافل و بر غزلهای عرفانی متمرکز شویم؟ او بیان کرد: نوع دیگر تحمیل بر اشعار حافظ وجود دارد که تحمیل خطرناکی است. یعنی تحمیل الحادی و دینگریزانه و دینستیزانه بر دیوان حافظ. شاید این تحمیل تعجبآور باشد ولی وجود دارد. این همایش به منظور رفع ذهنیتها و توهم در چنین تحمیلهایی است. این استاد دانشگاه گفت: اشارهای به مقدمه دیوان حافظ به روایت احمد شاملو، شاعر معاصر، بیآنکه جایگاه این شاعر را انکار کنیم، میکنیم. شاملو در مقدمه دیوان خود مینویسند: "حافظ راز عجیبی است. کیست این قلندر یک لاقبای کفرگو؟" و در جای دیگری مینویسد: "او یک تنه وعده رستاخیز را انکار میکند. خدا را، عشق و شیطان، را عقل میخواند." امامی عنوان کرد: اکنون بحث بر سر این است که چه چیزی باعث شده تا این باور برای شاملو و برخی دیگر پدید آید؟ این یک تحمیل الحادی است؟ این تحمیل الحادی از کجا به وجود آمده است؟ منشاء آن کجا است؟ اساس چنین باورهایی در محورهای زیر که خلاصهوار میگویم قابل جستوجو است. وی ادامه داد: اول آگاهی محدود از زندگی حافظ به سبب عدم رسوخ در لایههای ناپیدای شعر او. شاعران ما دو گونهاند؛ شاعران دورنگرا و شاعران برونگرا. شاعران برونگرا تمام نکات مربوط به زندگی خودشان را در اشعار خودشان منعکس کردهاند اما شاعران درونگرا اگر اندیشه، تفکر و جهانبینی خاصی را مورد نظر داشتند در لعابی از تصویرهای مجازی میپیچاندند که سخن آنها را فقط کسانی دریابند که افق اندیشهای نزدیک به آنها دارند. وقتی لایههای درونی شعر حافظ برتابیده نشود و در حد روساخت به شعر حافظ توجه کنیم لایههای زیرین بر ما مغفول میماند. این استاد زبان و ادبیات فارسی بیان کرد: دوم، آگاهی از زمینههای فقهی و اجتماعی عصر حافظ و جهانبینی او است. این امر به مدد روخوانی شعر حافظ حاصل نمیشود. باید منابع تاریخی و اجتماعی روزگار حافظ را خواند و جایگاه حافظ را در محور مختصات روزگار او درک کرد و بعد به جهانبینی نشأت گرفته از زیرساختهای تربیتی، اجتماعی، محیطی و سیاسی او رسید. امامی خاطرنشان کرد: مورد سوم اتکای گزینشی بر ابیات حافظ است و مصادره معنایی و تقسیری شعر حافظ که به تحمیلها و تفسیرهای یک سو نگرانه و بر مبنای پیشفرضهای تعیین شده منجر میشود. مصادره از شعر یک شاعر کار دشواری نیست. ما میتوانیم ابیاتی از یک شاعر را گزینش کنیم و ابیات دیگر را مورد غفلت قرار دهیم و روی ابیات گزینشی خودمان تفسیر کنیم و استنباطی خاص را معرفی کنیم و آن را به عنوان جهانبینی، فلسفه، ذهنیت یا اندیشه آن شاعر بیان کنیم. وی اظهار کرد: مورد چهارم عدم درک ظرایف کلامی و بلاغی شعر حافظ است. حافظ کسی را به پاکدامنی توصیف میکند در حالی که منظور او گناهآلودگی است. او صفت غیرتمند را میدهد اما بیغیرتی را اراده میکند که نوعی تاویل ظریفانه تعریضی است و رابطه یک به یک بین دال و مدلول ندارد. یعنی بین آن چه من میگویم و آن چه شما به عنوان مخاطب باید درک کنید این میشود که بعضیها عمق شعر حافظ را درک نمیکنند. شاملو آغازکننده این مطلب نیست. یا کشفی نیست که متعلق به شاملو باشد. در روزگار حافظ و تا یکی ـ دو دهه مانده به پایان عمر حافظ چنین تصورات و توهماتی وجود داشته است. یک چنین تلقیهای نادرستی هم در مورد فردوسی مطرح بود که او را رافضی و شیعی مطرح میکردند و مطابق با گرایشهای زمان نمیدانستند. امامی تصریح کرد: این باورهای غلط منجر به تصورات نادرستی درباره باوردینی حافظ شد. اما برای این که موضوع را بهتر تبیین کنیم نگاهی به تاریخ اجتماعی عصر حافظ ضرورت دارد. دوران حافظ به چنان انحطاطی رسید که شاید بتوان عصر حافظ را منحطترین دوران تاریخ اجتماعی ایران تلقی کرد. تجسم نقدهای ظریفانهای که در شعر حافظ آشکار شد و تنها هوشمندان میتوانستند دریابند سبب شد تا هوشمندان از هر قشری در تقابل با حافظ قرار بگیرند و در مقام انکار حافظ باشند. مبارزه حافظ با صوفیان ریاکار و با دولتمردان جائر که حقیقت این مبارزه را درک نکردند و مبارزه حافظ با زاهدان ریاکار را مبارزه با ماهیت زهد تصور کردند و نقد حاکمان جائر و ریاکاری آنها را نوعی عناد و ستیز با دستگاه حاکم دانستند و سبب شد تا تیر ملامت از هر سو به طرف حافظ روانه شود. او خاطرنشان کرد: میبینیم در روزگار حافظ این معلم دانادل قرآن و مفسر کمنظیر و عارف شبزندهدار در هیات انسانی منکر و حتی مردد به اصول و فروع دین تصور شود و دریافتهایی خالی از حقیقت صورت بگیرد. دریافتهایی که منبعث از تعریضها و نقدها و تقابلهای گزنده و اثرگذار حافظ است. برای این که نقدهای تاثیرگذار حافظ را که منجر به این رویارویی شد مشخص شود اشارهای به آنها میکنم. امامی اظهار کرد: حافظ روزگار خود را میبیند و در تعجب که چه گونه تمام ارزشها به یک باره فروریخته و میسراید: "زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت / صعب روزی بلعجب کاری پریشان عالمی." او بیعملی عالمان و بیتفاوتی آنها را میبیند و میگوید: "نه من ز بیعملی در جهان ملولم و بس/ ملامت علما هم ز علم بیعمل است." ریاورزی صوفیان و واعظان و زاهدان ظاهری: "واعظان کاین جلوه بر محراب و منبر میکنند/ چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند. مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس/ توبهفرامایان چرا خود توبه کمتر میکنند. یا رب این نودوستان را بر خر خودشان نشان/ کاین همه فخر از غلام ترک استر میکنند." و در جایی دیگر گزندهتر: "آتش زهد ریا خرمن این خواهد سوخت/ حافظ این خرقه پشمینه برانداز و برو." و در برائت از تزویر و ریا: "ما را خدا ز زهد و ریا بینیاز کرد" و در جای دیگر: "من و هم صحبتی اهل ریا دورم باد." این عضو هیات علمی دانشگاه ادامه داد: به این ترتیب همه چیز در کفه ترازوی داوریهای اهل روزگار موجب سنگین شدن گناه حافظ شد به سبب نگاه نقادانهای که نسبت به اهل روزگار داشت. این است آسیبشناسی باورهای باطلی که صوفیان بر مقام انکار حافظاند، زاهدان ظاهری در مقام انکار حافظاند و حاکمان در مقام انکار حافظاند و حافظ در این میان برای این که خود را به کوچه سلامت برساند هیچ چارهای جز رندانهگوییها ندارد، هیچ چارهای جز پنهان کردن حقیقت و دریافت جهانبینی خود در لایههای پیدا و پنهان کلام ندارد. این استاد زبان و ادبیات فارسی با عنوان این که آیا به راستی حافظ این گونه است که تصور میکنند؟ آیا حافظ دینمدار یا دین گریز و دینستیز است؟ خاطرنشان کرد: قرینههای ما در باب دینباوری حافظ و باورهای دینی در شعر حافظ چه چیزی جز دیوان حافظ است؟ دیوان حافظ با همه کلیت خود نه دیوان حافظ به مدد ابیات گزینشی که من چیزی را بگیرم و چیزهایی را در نظر نیابم. وی افزود: در دیوان حافظ نزدیک به 110 بار از آیات قرآنی اقتباس شده است. دیوان حافظ آکنده از تلمیحات قرآنی است. حافظ همه چیز خودش را مدیون قرآن میداند: " حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار/ تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور." کفر این شاعر کفرگوی یک لاقبا این است؟: "ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ/ به قرآنی که اندر سینه داری". "عشقت رسد به فریاد گر تو به سان حافظ/ قرآن ز بر بخوانی با چارده روایت". "صبحخیزی و سلامتطلبی چون حافظ/ هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم." اعتقاد به معاد از عوالم یک انسان کفرگوی یک لاقبا دور است چراکه میفرماید: "از نامه سیاه نترسم که روز حشر/ با فیض لطف او صدا از این نامه طی کنم." خاک کوی تو به صحرای قیامت فردا / همه بر فرق سر از بهر مباهات بریم" و در جای دیگر: "قدم دریغ مدار از جنازه حافظ / گرچه غرق گناه است میرود به بهشت." تا این اندازه ایمان به پایان دنیا و حیات معنوی. مراتب تسلیم در برابر اراده حق: " به درد و صاف تو را حکم نیست خوش درکش/ که هر چه ساقی ما کرد عین الطاف است." " فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب/ که حیف باشد از او غیر او تمنایی." در جای دیگر: "بیا که هاتف میخانه دوش با من گفت/ که در مقام رضا باش و از قضا مگریز" و توکل به خدا: "تکیه بر تقوا و دانش در حقیقت کافری است/ راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش." تمنای فقر معنوی؛ فقر معنوی یعنی این که انسان خود را محتاج خدا بداند و از کل خلق بینیاز باشد و این ثروت بزرگی است: "دولت فقر خدایا به من ارزانی دار/ کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است." توسل به دعا؛ انسان منکر که به دعا متوسل نمیشود: "هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ/ از یمن دعای شب و ورود سحری بود." در جای دیگر: "دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است / به این راه و روش میرو که با دلدار پیوندی." در جای دیگر: مرو بخواب که حافظ به بارگاه قبول/ ز ورد نیم شب و درس صبحگاه رسید." و حافظ این است و جز این نیست. امامی بیان کرد: اشارهای میکنم که به جلو عشق معنوی و مخلصانه حافظ به اهل بیت (ع) که حسن الختام و فصل الخطاب باشد در باب دینگرایی حافظ. حافظ سنی اشعری است اما حب او به اهل بیت (ع) دیدگاه او را به تشیع نزدیک میکند. ارادت خاص حافظ به امیر مومنان (ع) از حافظ سیرت یک انسان گراینده محب اهل بیت(ع) ساخته است. بیت زیر در همه نسخههای دیوان حافظ موجود است یعنی نه بیت الحاقی است و نه بیت منسوب به حافظ و نه این که کاتب و نسخهنویسی از سر گرایش به تشیع این بیت را به نام حافظ نوشته باشد: "حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق/ بدرقه رهت شود همت شحنه نجف." اکنون جا دارد به عنوان نتیجه کلام این بیت حافظ را به خاطر داشته باشیم که میگوید: "حافظ از معتقدان است گرامی دارش/ زان که بخشایش بس روح مکرم با اوست." کد خبرنگار: 17020
|