سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار وگزارشات سیاسی و اقتصادی و تحلیل

سخنگوی وزارت خارجه ادعای شورای همکاری خلیج فارس مبنی بر عدم پیشرفت در مذاکرات آلماتی را نشانه عدم آگاهی کافی در این زمینه دانست و ابراز امیدواری کرد که اعضای این شورا با دقت بیشتر و درک صحیح واقعیات موضع‌گیری کنند.
به گزارش مشرق به نقل از فارس، رامین مهمان‌پرست سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران اتهامات مطروحه در بیانیه نشست یکصد و بیست و ششم وزیران خارجه کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس درباره جمهوری اسلامی ایران را مردود و دخالت نابجا در امور داخلی ایران توصیف کرد.

وی با تأکید بر اینکه جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک جزء جدایی ناپذیر جمهوری اسلامی ایران است، افزود: طرح ادعاهای بی اساس نمی‌تواند تغییری در واقعیت‌های موجود ایجاد کند و کشورهای منطقه بهتر است به جای طرح اتهامات واهی، رویکردهای مثبت و سازنده را در قبال جمهوری اسلامی ایران در دستور کار قرار دهند و این امر به سود ملت‌های منطقه است.

سخنگوی وزارت امور خارجه ادعای شورای همکاری مبنی بر عدم پیشرفت در مذاکرات آلماتی بین جمهوری اسلامی ایران و گروه 1+5 را نشانه عدم آگاهی کافی در این زمینه دانست و ابراز امیدواری کرد که اعضای این شورا با دقت بیشتر و درک صحیح از واقعیات به اعلام مواضع بپردازند.

 

 

از منشور عبدالعزیز چه میدانید؟ تداوم پادشاهی عربستان سعودی با چه معضلاتی روبرو است؟ هفت سُدیری و خاندان شُریمی چه کسانی هستند؟ چه اختلافاتی باهم دارند؟ طرح آمریکا و رژیم صهیونیستی برای تجزیه عربستان تا چه حد جدی است؟ برای آشنایی با روند فروپاشی رژیم آل سعود با گزارش مشرق همراه شوید.
گروه گزارش ویژه مشرق؛ کشوری که زمانی ادعای رهبری جهان اسلام را داشت ، امروز در زمره بزرگترین دشمن مسلمانان قرار گرفته است. خاندان های سلطنتی معمولا بنیان گذاران قدرتمندی دارند و رسم روزگار چنین است که پس از مدتی ضعف افراد باعث نابودی سلسله می شود. هر سلسله عمر خاص خود را دارد و یک سلسله مثل ساسانیان 400 سال حکومت می کند بعد به دوران افول خود می رسد، یک سلسه هم مثل پهلوی ها 53 سال. مشکلات پی در پی و بیماری بی کفایتی چند سالی است در میان سران عرب شایع گشته است و تا به حال چند قربانی گرفته است باید دید اجل خاندان عبدالعزیز کی فرا می‌رسد؟


نگاهی به تاریخ سیاسی و نحوه تأسیس عربستان سعودی

در زمانی که عبدالعزیز پانزده سال داشت، آل رشید ریاض را تصرف کردند. در ابتدا عبدالعزیز و خانواده اش توسط آل مُرّة(Al-Murrah)- قبیله ای بادیه نشین در جنوبی ترین بیابان عربستان- پناه داده شدند و پس از آن آل سعود به کویت عزیمت کردند. در بهار 1901 میلادی عبدالعزیز و تعدادی از بستگانش به تشکیل یک گروه شبیخون در منطقه نجد پرداختند. به طور کلی، هدف این گروه ضربه زدن به قبایلی بود که توسط آل رشید متحد شده بودند. عملیات این گروه با موفقیت صورت گرفت و شرکت کنندگان در حمله را بیش از پیش برای اقدامات آتی امیدوارتر نمود. در پاییز همان سال و همزمان با ماه رمضان، گروه شبیخون در آبادی نزدیک ریاض بیتوته کرد و عبدالعزیز تصمیم به حمله به ریاض و بازپسگیری آن از آل رشید را نمود. در 15 ژانویه 1902 میلادی او چهل نفر را فرماندهی کرد و در نهایت شهر را در اختیار خود گرفت و حاکم آل رشید در مقابل قلعه خودش کشته شد.
پیرو تصرف ریاض، بسیاری از حامیان اسبق خاندان سعود به کمک ابن سعود شتافتند. دو سال بعد ابن سعود و نیروهایش تقریبا نیمی از منطقه نجد را از آل رشید بازپس گرفتند. در سال 1904 میلادی آل رشید خواستار حمایت و کمک نظامی از امپراتوری عثمانی شد و عثمانی ها لشکریانی را به شبه جزیره عربستان اعزام کردند. ابن سعود و نیروهایش برای گسترش سیطره خود بر شبه جزیره تا مدت ها با مقاومت و دفاع آل رشید و عثمانی ها روبرو بودند. نیروهای عبدالعزیز آرایش نظامی دادند و شروع به حملات چریکی علیه عثمانی ها نمودند تا این که در حدود دو سال بعد ابن سعود قادر شد راه های تدارکات عثمانی ها را مختل کند و در نهایت آنها را وادار به عقب نشینی نماید.

ابن سعود در سال 1912 میلادی با جنگاوران صحرایی با انگیزه ها و اهداف مذهبی آشنا شد. این جنگجویان دعوت را با آغوش باز پذیرفته و با عنوان اخوان (برادران) معروف شدند و به کمک عبدالعزیز شتافتند و عبدالعزیز توانست بر کل منطقه نجد و کرانه شرقی شبه جزیره عربستان استیلا یابد.
در بیان علل همکاری گروه "اخوان" بایستی گریزی به اقدامات ابن عبدالوهاب(بنیان گذار آیین وهابیت) و محمد بن سعود(بنیان گذار سلسله آل سعود) زد.
ابن عبدالوهاب و محمد بن سعود در اواسط قرن هجدهم میلادی اتحادی را به وجود آوردند که در طی آن روحانیون و علمای مذهبی به حکومت آل سعود مشروعیت می بخشیدند و محمد بن سعود نیز هویت اسلامی دولت را تضمین می نمود. با این توافق و اتحاد دراصل محمدبن عبدالوهاب رهبر مذهبی عربستان و محمدبن سعود رهبر سیاسی می شد و دوطرف خود را ملزم به حمایت از یکدیگر می دیدند.
پیرو آن بعد از سال ها نیز رهبران مذهبی عربستان که عمدتا حنبلی وهابی بودند، الزام مذکور را هنوز برخود می دیدند و همین موجب شد که برخی رهبران مذهبی عربستان و جنگجویان صحرایی به حمایت و مساعدت عبدالعزیز بشتابند و البته در ادامه شاهدیم که عبدالعزیز نیز مکتب مذهبی عربستان را حنبلی وهابی قرار داد و حتی پرچم کشور عربستان سعودی نیز از پرچم این گروه(اخوان) اتّخاذ شده است.
در خلال جنگ جهانی اول، امپراتوری انگلستان با ابن سعود روابط دیپلماتیک برقرار کرد و متعهد شد که از سعودی ها در جهت مقابله با آل رشید- که متحد امپراتوری عثمانی بودند- حمایت نماید. بین سال های 1912 تا 1932 میلادی، عبد العزیز (که پس ازسال 1916 میلادی از مساعدت انگلستان نیز برخوردار شده بود) توانست آرام آرام بر نقاط و مناطق تحت نفوذش بیفزاید و سرانجام در سال 1925میلادی موفق به سیطره بر شهر مکه شد و در سال 1926 میلادی شهر مدینه و جده را نیز تصرف کرد و کنترل خود را بر سرتاسر حجاز تثبیت نمود و شروع به برپایی مقدمات حکومت سلطنتی(پادشاهی)آل سعود نمود. البته پرواضح است یکی ساختن و یکپارچه کردن چند منطقه و تسلط برهمه آن لزوما وحدت را به دنبال نمی آورد و درآن مقطع درواقع شبه جزیره عربستان مأمن جوامعی متفرق با عقاید مذهبی و سیاسی متعدد و سنن و پیشینه قبیلگی متعدد گردید.

ملک عبد العزیز برای شکست دادن رهبران محلی که به نوعی اقتدار وی را با چالش روبرو می ساختند بر قدرت نظامی و آیین و مکتب وهابیسم متکی بود اما وقوع جنگ ها و تلاش های مابعد وی برای تأسیس یک دولت نیز تحت پرچم توحید بود (نامی که در عربستان به عقاید احیاگر مذهبی محمد بن عبد الوهاب- بنیانگذار وهابیت- داده شد). ابن سعود همچنین در همان اوایل شکل گیری قدرتش در جهت کنترل بر قبایل متعدد بادیه نشین سیاستی را اتخاذ نمود که این قبایل و اعراب را وادار به یکجانشینی می نمود که این سیاست به سیاست ارضی(agrarian policy) معروف است.

به هرصورت پادشاهی آل سعود بر عربستان در 23 سپتامبر 1932 میلادی پایه گذاری و حکومت آن پادشاهی مطلقه گردید.
عبدالعزیز برای رسیدن به حکومت از حق پدرش در این قضیه نیز گذشت و سپس از محقق شدن بلندپروازی ها و آرزوهای پنج برادر دیگرش از جمله برادر بزرگترش محمدبن عبدالرحمن که دوشادوش عبدالعزیز برای تحقق حکومت عربستان جنگیده بود، در رسیدن به حکومت و پادشاهی جلوگیری نمود.
ملک عبدالعزیز به عنوان اولین پادشاه عربستان منشوری دارد که در آن آمده است: «تازمانی که پسران من زنده اند قدرت به نوه هایم نخواهد رسید.»، در بند «ب» از ماده ۵ قانون اساسی این کشور که در مارس ۱۹۹۲ میلادی صادر شد صراحتا اعلام شده که حکومت و زمامداری انحصارا در اختیار فرزندان و نوادگان ملک عبد العزیز است که در سال ۱۹۳۲ میلادی دولت عربستان را بنیانگذاری کرد، از این حیث برخلاف نظام های سلطنتی دیگر که قدرت از پدر به پسر می رسد، درخاندان سعودی قدرت به برادران پادشاه انتقال می یابد. بنابراین ساختار قدرت در عربستان پیچیده است و همین باعث شده است که هوس شاهزادگان برای رسیدن به قدرت بیشتر و اقدامات آنان تا حدی غیرقابل پیش بینی باشد.
سرانجام ملک عبدالعزیز در 9 نوامبر 1953 میلادی در سن 76 سالگی در کاخ شاهزاده فیصل در خواب دچار حمله قلبی شده و می میرد و جسد وی در ریاض دفن شد.

چهار خانواده مطرح در عربستان هستند که ساختار سیاسی به شکل گسترده در دست خانواده و خاندان آل ابن سعود(خاندان فیصل) است، چهار خانواده عبارتند از: آل ثنایان (شاخه غیرنظامی)، آل فیصل (قدرت سیاسی و نظامی)، آل کبیر، آل جیلاوی

برای دیدن سایز اصلی روی عکس کلیک کنید
برای دیدن سایز اصلی روی عکس کلیک کنید


خاندان آل سعود سالیان درازی است که قدرت را در عربستان در اختیار دارند و پست‌های مختلف و کلیدی در دست فرزندان و نوه‌های ابن سعود(آل فیصل) درحال گردش است ودست به دست می شود.

خاندان سعودی ها تا آنجا که آمار نشان می دهد در حدود پانرده هزار نفر است که فرزندان عبدالله بن سعود(ابن سعود) چیزی حدود دو هزار نفر را از این تعداد دربر می گیرد. فرزندان ابن سعود علاوه بر تصدی امور مهم و حساس عربستان سعودی منابع مالی و ثروت های نجومی حاصل از فروش ذخایر و منابع طبیعی عربستان را نیز بدون هیچ نظارت و یا انتخاب مردمی در اختیار دارند و در واقع هر شاهزاده در عربستان متناسب با نسبت خانوادگی اش مالک یک چاه نفت و یا درصدی از آن می گردد. همانطور که بیان شد تکلیف پادشاه و بالاترین مقام کشور عربستان را منشور عبدالعزیز مشخص می نماید و در این صورت سؤال اساسی که مطرح می گردد این است که فرزندان عبدالعزیز چه کسانی هستند؟!

در پاسخ بایستی مطرح شود از آنجاکه تعداد همسران رسمی و غیر رسمی ابن سعود به وضوح مشخص نیست(برخی منابع تعداد همسران رسمی را در حدود 17 تا 22 زن می دانند)، تعداد دقیق پسران او هم به وضوح مشخص نیست اما آنچه بیشتر گزارش شده حداقل ۴۵ پسر است. هر چند در برخی منابع تعداد پسرهای او تا 150 نفر نیز بیان شده است.

سعود، فیصل،خالد، فهد و عبدالله پنج پسر عبدالعزیز هستند که توانسته‌اند به پادشاهی برسند. پسرهایی که البته همه برادر ناتنی همدیگر هستند و از مادرهای متفاوتی اند.


برای دیدن سایز اصلی روی عکس کلیک کنید
برای دیدن سایز اصلی روی عکس کلیک کنید

در سال ۱۹۵۳ میلادی و پس از مرگ عبدالعزیز فرزند ارشدش، سعودبن عبدالعزیز به سلطنت رسید. او که فرزند عبدالعزیز از همسر اولش بود در سی سال آخر عمر پدرش،عملا همه امور کشور را در دست داشت و تقریباً همه فتوحات سعودی در شبه جزیره عربستان و خلیج فارس به دست وی انجام گرفت.
لازم به ذکر است که ملک سعود در حالی به پادشاهی رسید که خاندان آل سعود و به ویژه برادرش فیصل از سلطنت وی احساس نگرانی و نارضایتی می نمودند. خاندان سعود ملک سعود را فردی خوش گذران، ولخرج و مشروب خوار و فاقد صلاحیت جسمی و روحی برای ادامه سلطنت می دانستند. تا اینکه فیصل، فهد و سلطان با هم اتحاد نمودند و فیصل کابینه را در غیاب ملک سعود- که برای سفر درمانی به خارج از کشور رفته بود- تشکیل داد. به هرحال ملک سعود در 2 نوامبر سال 1964 میلادی با کودتای برادرش(البته با حمایت غالب آل سعود) از سلطنت معزول و از شبه جزیره عربستان تا پایان عمرش تبعید گردید.
ملک فیصل نیز در حدود یازده سال پادشاهی عربستان را برعهده داشت تا اینکه در سال 1975 میلادی به دست برادرزاده اش، فیصل بن مساعد ترور شد و برادرش خالد به سلطنت رسید.
با مرگ خالد در سال 1982 میلادی فهد فرزند دیگر عبدالعزیز به پادشاهی رسید. درنهایت در سال 2005 فهد نیز درگذشت و عبدالله به پادشاهی رسید، ملک عبدالله هر چند در سال ۲۰۰۵ میلادی با مرگ برادر ناتنی‌اش به پادشاهی رسید اما از سال ۱۹۹۵ میلادی و پس از بیماری و زمین‌گیر شدن ملک فهد به خاطر سکته قلبی عملاً تمامی اختیارات یک پادشاه را در دست داشت.


ملک عبدالله هم اکنون با بیماری و کهولت سن دست و پنجه نرم می کند و تا به حال چندین بار زیر تیغ جراحی رفته و در این میان بارها شایعه مرگ وی در اذهان عمومی شنیده شده است.


خاندان سُدیری (هفت برادر سُدیری)

«حصة بنت احمد السُّدیری» پنجمین و محبوبترین همسر ملک عبدالعزیز از میان ۲۲ زن دیگرش بوده است و به همین خاطر پسرهای او از قدرت و نفوذ زیادی در عربستان برخوردار بوده و هستند. هفت پسر عبدالعزیز ازجمله فهدبن عبدالعزیز -چهارمین پادشاه عربستان- فرزندان حصة هستند. این خانواده در زمان پادشاهی ملک فهد تبدیل به نیرومندترین ائتلاف گردید و ازآنجا که فهد بزرگترین فرزند خانواده است، این برادران به آل فهد نیز مشهورند. به دلیل مرگ فهد این گروه گاهی با شش سُدیری نیز نامیده می شود.

این برادران عبارتند از: 1- ملک فهد بن عبدالعزیز پنجمین پادشاه عربستان،2- امیر سلطان بن عبدالعزیز، ولیعهد سابق 3- امیر نایف بن عبدالعزیز، ولیعهد سابق، 4- امیر عبدالرحمن بن عبدالعزیز، نایب‌وزیر دفاع، 5- امیر ترکی بن عبدالعزیز، 6- امیر سلمان بن عبدالعزیز، ولیعهد کنونی ، 7- امیر احمد بن عبدالعزیز، نایب‌وزیر کشور

سلمان بن عبدالعزیز یکی از برادران سدیری است که اکنون عنوان ولیعهدی ملک عبدالله را پس از مرگ دو برادرش در اختیار دارد و منتظر است که شاید بتواند به سلطنت برسد.
خاندان شُریمی

«فهدة بنت العاصی بن شُریم» همسر دیگر عبدالعزیز نیز پسرانی دارد که هریک به نوع خود داعیه ولایتعهدی و پادشاهی دارند. ملک عبدالله پادشاه کنونی عربستان فرزند فهدة است. فهدة پسران دیگری نیز دارد که در مقابل ائتلاف قدرتمند هفت برادر سُدیری(خاندان سُدیری) از ائتلاف نسبتا خوبی برخوردارند و علاوه برآن ملک عبدالله پادشاه عربستان رهبری این خاندان و ائتلاف را برعهده دارد و لذا این دودمان از قدرت و جایگاه خوبی برخوردار است و پیش بینی می شود در آینده شکاف جدی میان این دو خاندان ایجاد گردد.

لازم به ذکر است با وجود اینکه منشور ابن سعود بنفسه مسئله ولایتعهدی در عربستان را نیز همچون پادشاهی بدون حل نگذاشته است ولی عبدالعزیز قانونی در زمینه ولایتعهدی پیش از مرگش وضع نموده و وصیت کرده که ولایتعهدی در عربستان در زمان هر پادشاه به برادر بزرگتر بعد از او برسد مگر این که خود فرد از قبول ولایتعهدی سرباز زند که در این صورت ولایتعهدی به برادر بزرگتر بعدی منتقل می شود.

حال آنکه در پادشاهی ملک عبدالله پس از مرگ سلطان بن عبدالعزیز (ولیعهد) به ترتیب عبدالرحمن، طلال و ترکی بن ابن سعود برادران بزرگتر بودند که در نوبت ولایتعهدی قرارداشتند ولی پس از مرگ سلطان(در اثر ابتلا به سرطان) نایف بن عبدالعزیز و پس از مرگ نایف- مرگ او نیز در اثر بیماری بود- سلمان بن عبدالعزیز ولیعهد شدند که اعتراضات گسترده را در خاندان ابن سعود به همراه داشت و به گونه ای اولین ترک را بر منشور عبدالعزیز انداخت و ناکارآمدی و ضعف این منشور را در تداوم نظام پادشاهی عربستان بیش از پیش نمایانگر ساخت.

چالش های پیش روی نظام عربستان سعودی و آینده پادشاهی در این رژیم

با در نظر گرفتن تمامی مطالب از چگونگی و بدو تأسیس نظام پادشاهی عربستان بدست ابن سعود، بیان منشور ابن سعود، خاندان های مهم آل سعود، مشکلات ولایتعهدی و روند پادشاهی تا مسائل و اتفاقات امروزه عربستان می خواهیم نیم نگاهی به معضلات پیش رو و آینده پادشاهی در این کشور بیندازیم.

1-نفوذ بیداری اسلامی، تحرکات ضد حکومتی و سرکوب شدید معترضان از سوی حکومت
همانطور که در اثنای مبحث تاریخی و تاریخچه عربستان بیان گردید، حکومت سعودی عربستان از همان ابتدا با چالش هایی در حوزه های سیاست داخلی و خارجی روبرو بود. اگر مشکلات و موانع ملک عبدالعزیز برای استیلا بر کل منطقه شبه جزیره و به ویژه حجاز را نادیده بگیریم می توان اولین چالش جدی عربستان را بحث قومیت های دینی و مجامع عقیدتی دانست که در همان آغاز حکومت، قدرت عبدالعزیز را با چالش روبرو می کردند که عبدالعزیز با کمک جنگجویان صحرایی(اخوان) و قوانینی از جمله سیاست ارضی سعی در کنترل و یا سرکوب و ازمیان برداشتن آنان داشت. اما جدی ترین چالش آل سعود در سال 1979میلادی به وقوع پیوست و دو رویداد سیاسی-اجتماعی مهم با حداقل فاصله زمانی باهم جامعه سیاسی عربستان را درهم ریخت. در 20 نوامبر 1979 میلادی جهیمان بن محمد العتیبی در شهر مکه، خانه خدا را متصرف شده و درحدود دو هفته آن را در اختیار خود داشت.

سعودی ها به خانه خدا هجوم برده و آنان را قلع و قمع کردند. واقعه دوم به برگزاری مراسم عاشورا در 28 نوامبر همان سال که عملی خلاف تحریم رسمی محسوب می شد، باز می گردد، شیعیان عربستان تحت تأثیر سرخوردگی اجتماعی- سیاسی و با انرژی گرفتن از تحولات منطقه به ویژه انقلاب اسلامی ایران، مبادرت به برگزاری مراسم عاشورا نمودند. پاسخ سخت و شدید اعتراض داخلی گسترده ای را دربر داشت که منجر به درگیری خشونت آمیز و خونین میان نیروهای امنیتی و مردم گشت. در واقع رویدادهای این سال یعنی سال 1979 میلادی نقطه عطفی در سیاست داخلی عربستان سعودی محسوب می شوند و موجب شد اصلاحاتی وعده داده شود، هرچند بسیاری از این اصلاحات در حدّ شعار هم پیگیری نشد.

2-نزاع و کشمکش خاندان السُّدیری و الشُّریمی
با توجه به اینکه ساختار قدرت در رژیم آل سعود بر بافت سنتی قبیله و تعصبات قبیله ای است هرگونه تغییر و جابجایی در رؤوس قدرت می تواند برای مسئولین و متصدیان امر فرصت و یا تهدید باشد و این بستگی به نسبت خانوادگی و قبیلگی آنان دارد، از این رو روند ولایتعهدی و پادشاهی در عربستان بیشتر از رؤوس دیگر قدرت با دقت تمام مورد توجه قبایل و خاندان های بانفوذ عربستان قرار می گیرد و همانطور که بیان شد در میان این دودمان ها، خاندان السدیری و الشریمی از قدرت و نفوذ بالاتری برخوردارند. نکته در این جاست که اگر روند پادشاهی لازم باشد طبق منشور عبدالعزیز ادامه یابد بایستی پادشاهان مابعد عربستان همگی از طایفه السدیری باشند و برخی معتقدند که تشکیل شورای بیعت توسط ملک عبدالله گامی در جهت حفظ جایگاه خاندان الشمیری در مقابله با خاندان السدیری است.
3-کشمکش میان حامیان نظام پادشاهی و مخالفان آن
بسیاری از شاهزادگان عربستان یا در خارج کشور به سر می برند و یا سالیان درازی را برای آموزش و یا خوش گذرانی در کشورهای غربی گذرانده اند و برخی با مشاهده حکومت های غربی و پیشرفت آنان به نوعی منتقد نظام پادشاهی و ساختار سیاسی عربستان گشته اند. برخی دیگر از شاهزادگان به دلیل حفظ منافع خود با چنین رویکردی مخالف اند و از این رو کشمکش و نزاعی میان آنان رخ داده است.
از جمله این شاهزادگان می توان به بسمة دختر ملک فهد- پادشاه سابق عربستان- که بارها سیاست علمای وهابی در رابطه با زنان را مورد انتقاد قرار داده است، اشاره نمود. همچنین می توان به طلال بن عبدالعزیز، شاهزاده لیبرالی که در دهه شصت به دلیل حمایت از اصلاحات در قانون اساسی به مصر گریخت و ولید فرزندش که یکی از ثروتمندترین شاهزادگان و موسس و مدیر مجموعه کانالهای موسیقی روتانا است، اشاره نمود.


4-کشمکش شدید شاهزادگان برای رسیدن به حکومت
شاهزادگان جوان آل سعود که وصیت جد خود(ملک عبدالعزیز) را مانع و سدی جدی و عظیم برای نیل به رویای سلطنت خود می بینند همواره در تلاشند از این سد عبور نمایند. همه نوادگان عبدالعزیز(شاهزادگان) عربستان اکنون پست های مهم سیاسی، اقتصادی و غیره را برعهده دارند و در صورت آغاز رقابت میان آنان برای تصاحب قدرت، جنگی تمام عیار میان آنها بوجود خواهد آمد که درحال حاضر نیز نمودی از آن را شاهد هستیم.
در این میان می توان به متعب فرزند ملک عبدالله که ریاست گارد ملی عربستان را برعهده دارد ، محمد پسر ملک فهد امارت منطقه شرقی را عهده دار است، خالد معاون وزیر دفاع و فرزند سلطان بن عبدالعزیز(ولیعهد سابق) و همچنین محمد معاون وزیر کشور و فرزند نایف بن عبدالعزیز(ولیعهد سابق)اشاره نمود.
5- طرح آمریکا و رژیم صهیونیستی به منظور تجزیه عربستان
سرکوب شدید و گسترده مخالفان آل سعود توسط نیروهای امنیتی وابسطه به حکومت، بازداشت های مکرر و دسته جمعی تظاهرات کنندگان، فساد و تباهی گسترده در دربار، خاندان آل سعود و دستگاه حکومتی، همه حاکی از این مسئله است که در عربستان زمینه های لازم برای نفوذ بیداری اسلامی یا به اصطلاح بهار عربی مهیا است. از سویی هیئت حاکمه عربستان سعودی ترس این را دارد که شمار معترضان روز به روز افزایش یابد و لذا ناشیانه به اقدامات سرکوبگرانه دست می زند و از سوی دیگر در سال های اخیر و به ویژه در طول دوسال گذشته روزبه روز از حمایت های آمریکا از رژیم آل سعود کاسته می گردد و برای همین این رژیم برای حفظ و حمایت از مصالح امریکا همه کار می‌کند غافل از این که در حقیقت به زمان فروپاشی و تجزیه خود نزدیک تر می شود.
آنچه مقامات آمریکایی در ورای درهای بسته جلسات خود دنبال می کنند تحقق بخشیدن به نقشه خاورمیانه جدید و تجزیه عربستان و عراق است. در مورد عراق می توان گفت که عملا تجزیه شده است و حکومت خودمختار کردستان عراق مؤید این مطلب است، هرچند مقامات آمریکایی به تمام خواسته خود مبنی بر نبود حاکمیت تشیع در عراق نائل نشده اند.

و اما آمریکایی ها تجزیه عربستان را به صورت قهری و مستقیم(حمله نظامی) و یا به صورت غیر مستقیم و نرم(شعله ور کردن اختلافات داخلی بر سر سلطنت و دامن زدن به آن) در آینده ای نزدیک در دستور کار خود قرار خواهند داد. درواقع ایالات متحده آمریکا از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران و برهم خوردن توازن قوا در خاورمیانه ایده تجزیه عربستان را پیگیری می کرد و این تئوری پس از حادثه یازده سپتامبر به شدت از سوی آمریکایی ها پیگیری شد. از لحاظ رسانه‌ای نیز امریکایی‌ها توجیهات لازم برای حمله به عربستان سعودی را فراهم کرده‌اند.

باب گریم، عضو سابق مجلس سنا کاملا اطمینان دارد که میان گروه‌های تروریستی عامل حادثه یازده سپتامبر و حکومت آل سعود ارتباط وجود دارد و این موضوع بارها تلویحا و گاه صراحتا از سوی مقامات آمریکایی اظهار شده است. ایالات متحده احتمالا برای پیشبرد اهداف خود در عربستان سعودی از قطر کمک خواهد گرفت.

قطر کشوری است که در سرنگون ساختن حکومت قذافی و کمک به شورشیان سوریه تابه حال از سوی آمریکا نمره قبولی را گرفته است. این سناریو زمانی بیشتر تقویت می‌شود که چندی پیش فیلم ویدئویی در اینترنت منتشر شد که در آن نشان می‌داد شیخ حمد بن خلیفه، امیر قطر می‌گوید که نظام عربستان سعودی حتما به دستان قطری‌ها سرنگون خواهد شد.
علاوه بر آن گفته می‌شود که امیر قطر از آمریکا و انگلیس برای سرنگونی حکومت عربستان درخواست نموده است. اقدامات مداخلانه قطر حتی اعتراض برخی شاهزادگان سعودی را به دنبال داشته است به طوری که شاهزاده "امیر طلال بن عبدالعزیز" در سخنان خود به شدت سیاست‌ حکام قطر را زیر سوال برد. وی همچنین حکام قطر را مجری توطئه‌های اسرائیل و اجرای سیاست‌های آنها در قبال اعراب و فلسطینیان شده‌اند.
به هرحال باید از این پس تحولات داخلی و خارجی عربستان سعودی با دقت مورد بررسی و تحلیل قرار داد و به نظر می آید در آینده ای نه چندان دور بایستی منتظر سرباز کردن تمامی این معضلات و دخالت کشورها از جمله آمریکا، رژیم صهیونیستی، قطر و غیره در عربستان و شاهد فروپاشی این رژیم باشیم.




*******************************************
منابع و مآخذ:

1- http://www.jewishvirtuallibrary.org/jsource/biography/AlSaud.html

2- http://www.historytoday.com/richard-cavendish/death-ibn-saud

3- http://meccamotelsandusky.com/Saudi_Arabia.html

4- http://en.wikipedia.org/wiki/Ibn_Saud

5- http://www.answers.com/topic/ibn-saud

6- http://www.naqshbandi.org/ottomans/wahhabi/ibnsaud.htm

7- http://www.jewishvirtuallibrary.org/jsource/biography/AbdulAziz.html

8- http://en.wikipedia.org/wiki/Saud_of_Saudi_Arabia

9- http://www.writeopinions.com/sudairi

10- http://en.wikipedia.org/wiki/Talal_bin_Abdulaziz_Al_Saud

11- http://ar.wikipedia.org/wiki/عبد_العزیز_بن_عبد_الرحمن_بن_فیصل_آل_سعود

12- http://www.alshmaly.net/vb/showthread.php?t=79770

13- http://www.mtnsh.com/26286

14- http://www.alalwani.net/vb/showthread.php?t=158654

سینمایی «آرگو» را رها کنید، این «مستند» ضدایرانی را دریابید!

این که ‌یک آمریکایی اجازه یابد تا از خزانه دولتی و پول مردم ایران ‌درآمد به دست آ‌ورده و در عین حال، ابزاری برای پیشبرد پروژه ایران‌ستیزانه‌ باشد، جای تأسف و در عین حال تأمل ‌دارد و این که این «مستند» به همین سادگی در ایران ساخته شود، جای تأمل بیشتری دارد و این پرسش را پیش می‌کشد که چند مستند اینچنینی در ایران ساخته شده است؟
کد خبر: ۳۰۶۱۷۰
تاریخ انتشار: ۱۲ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۸:۰۲

فیلم سینمایی داستانی «آرگو» در حالی با سیل انبوهی از نقد‌ها از سوی منتقدان همراه شده که گمان می‌رفت، فیلم‌های به مراتب مخرب‌تری در ‌سال ۲۰۱۲ تولید یا اکران شده باشد که جنبه تخریبی‌اش به مراتب بیش از «آرگو»ست و به جهت آن که برچسب واقع‌گرایی‌ و «مستند» بودن دارد، بیننده همه آنچه ‌می‌بیند،‌ به عنوان بخش‌هایی از حقایق پیرامون ایران می‌پذیرد و در عین حال شاهد سکوت و عبور از کنار چنین آثاری هستیم!

به گزارش «تابناک»، درک هر مدیوم سوای شناخت کلیتش، نیازمند درک جزییات آن برای دستیابی به یک تصویر کامل و دستیابی به تحلیلی دقیق درباره کارکرد‌هایش در هر جامعه است. هرچند در کشورهای اروپایی و آمریکایی، ‌تلاش شود سینمای قصه‌گو را ‌یک مرجع تأثیرگذار برای افکارسازی تلقی کرد، عموم مردم به این حوزه به مانند یک مرجع علمی و تاریخی نمی‌نگرند.

در واقع هرچند توهین یا تحریف در ژانر سینمایی داستانی توسط گروه وسیع‌تری از مخاطبان ـ به واسطه وسعت بالای مخاطبان سینما‌ها در این کشور‌ها ـ دیده می‌شود؛ اما آنچه آیینه تمام‌نمای حقیقت جلوه می‌کند، ژانر «مستند» است؛ حوزه‌ای که در سینمای دنیا جایگاه خود را دارد و در اکران‌های سینمایی نیز با فروش‌های چشمگیری همراه می‌شود که ثابت کرده تولیدات مستند، ظرفیتی فرا‌تر از پخش در شبکه‌های ماهواره‌ای دارد.

با وجود این، در فضای افکار عمومی کشور بر خلاف رویه معمول، همواره شیپور از سر گشادش نواخته می‌شود و در عین حال که در ازای هر فیلم «سینمایی داستانی» که پیرامون ایران ساخته شده باشد، واکنش‌های شدیدی می‌بینیم، در قبال آثار مستند ضدایرانی عمدتاً با سکوت برخورد شده است؛ مستندهایی که حتی در سطح محیط‌های آکادمیک نیز مورد توجه و اکران قرار می‌گیرد و به عنوان نگاه مبتنی بر واقعیت نسبت به جامعه، فرهنگ و سیاست ایرانی‌ مورد استناد خواهد بود.

در همین باره، یکی از مخاطبان «تابناک» در مطلبی پیرامون یکی از همین فیلم‌های مستند نوشته است: این روز‌ها اعطای جایزه بهترین فیلم در هشتادوپنجمین دوره مراسم اسکار به فیلم «آرگو»، سرو‌صدای زیادی به پا کرده و مسئولین و متولیان فرهنگی و سیاسی کشور در راستای محتوای آن موضع‌گیری‌های فراوانی داشته‌اند.

اما در همین روز‌ها، فیلم ضد ایرانی و اسلامی به نام «کاری در ایران» در ایالات متحده آمریکا و اروپا در حال اکران عمومی است. این فیلم مستندی است به کارگردانی تیل شاودر آلمانی، راجع به بسکتبالیست رنگین پوست آمریکایی به نام «کوین آلفونسو شپارد» که در سال‌های ۲۰۰۸ ـ ۲۰۰۹ میلادی در لیگ بر‌تر بسکتبال ایران و در تیم لوله آ. اس شیراز حضور داشته است.

بنا به گفته سارا نجومی، تهیه کننده ایرانی ـ آمریکایی و همسر کارگردان آن، اجرایی کردن پروژه ضداسلامی و ضدایرانی کاری در ایران، مدت‌ها مدنظر آن‌ها بوده تا اینکه شخصی مناسب برای اهداف این پروژه را پیدا می‌کنند و او کسی نیست جز بسکتبالیست حرفه‌ای به نام کوین شپارد که در آرژانتین، اسرائیل، چین و دو کشور دیگر مورد تحریم آمریکا‌ (کوبا و ونزوئلا) سابقه بازی داشته و به گفته تهیه کنندگان فیلم، دارای شخصیتی جذاب و دوست‌داشتنی برای جذب مخاطب است.

در ‌آغاز تهیه کننده و کارگردان این فیلم، تلاش داشتند به نام خبرنگار وارد ایران شده و پروژه خود را پیش ببرند، که باهشیاری مسئولین دفتر نمایندگی ایران در آمریکا به آن‌ها ویزای خبرنگاری داده نمی‌شود و تیل شاودر به همین علت تصمیم می‌گیرد به عنوان یک گردشگر آلمانی وارد ایران شود.

تهیه‌کننده فیلم در جایی می‌گوید که پیش از حضور شپارد در ایران از طریق تماس تلفنی با مسئولین و مدیران باشگاه صحبت کرده و هماهنگی‌های لازم را انجام می‌دهد. پس از آن وارد ایران شده و در تمامی لحظات در کنار شپارد بوده و به ثبت تصاویر می‌پردازند.

بر خلاف ژانر فیلم که نام مستند را یدک می‌کشد، صحنه‌های فیلمبرداری شده تا جایی پیش می‌رود که ‌کاملا ًبرنامه ریزی شده، دخترانی در آپارتمان شپارد و هم تیمی صربستانی‌اش بدون پوشش اسلامی حاضر شده و به زبان انگلیسی به نقد و زیر سؤال بردن مفاهیم اساسی اسلامی و چالش کشیدن مقوله‌های چون مذهب، سیاست و جنسیت می‌پردازند.

این مستند به اصطلاح ورزشی که البته بیش از هر چیز، پروژه‌ای سیاسی، ضد اسلامی است، بستری مانند ورزش را فضای مناسبی برای پیشبرد این پروژه تشخیص داده‌ و به ظاهر فدراسیون بسکتبال ایران و همچنین مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد هیچ گونه جلوگیری از حضور عوامل این فیلم نکرده و آن‌ها آزادانه این پروژه را‌ پیش برده‌اند.

به گفته کارگردان فیلم کاری در ایران، ۱۲۰ حلقه فیلم را در ‌این مدت ابتدا به کشور آلمان و سپس به آمریکا فرستاده‌‌اند که این خود نشان‌دهنده میزان حضور آن‌ها و حجم سنگین فیلم‌برداری‌های مربوط به آن است!

حال این که ‌یک آمریکایی اجازه یابد تا از خزانه دولتی و پول مردم ایران ‌درآمد به دست آ‌ورده و در عین حال، ابزاری برای پیشبرد پروژه ایران‌ستیزانه‌ باشد، جای تأسف و در عین حال تأمل ‌دارد و آن که این «مستند» به همین سادگی در ایران ساخته شود، جای تأمل بیشتری دارد و این پرسش را پیش می‌کشد که چند مستند اینچنینی در ایران ساخته شده است؟

خوشبختانه به رغم سهل‌انگاری انجام گرفته، هنگامی که این گروه برای آخرین بار قصد ورود به ایران را برای به پایان رساندن این پروژه و همزمان با رخدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ داشته‌اند، از ورود آن‌ها جلوگیری شده و بازگردانده می‌شوند و به همین دلیل است که برای صحنه‌های مربوط به اتفاقات پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ د راین فیلم از منابع دیگر استفاده شده است.

در میان انبوه خبر‌ها و موضع‌گیری‌های ناشی از اعطای اسکار به فیلم ضد ایرانی آرگو، اجرای پروژه‌ای مانند فیلم مستند کاری در ایران، آن هم از دل مرزهای ایران اسلامی و با استفاده از بستر ورزش، بررسی و دقت نظر مسئولین و متولیان امر را می‌طلبد، چرا که قطعاً اثرگذاری فیلم مستند بیش از یک فیلم سینمایی است و مخاطب با آغوش باز، هر آنچه را در «قالب» یک مستند به نمایش در‌می‌آید، جزو دانستنی‌هایش قرار می‌دهد.


عبدالعزیز بن عبدالرحمان بن فیصل بن ترکی بن عبدالله بن محمد بن سعود معروف به ملک عبدالعزیز و ابن سعود(Ibn Saud)، اولین پادشاه و بنیان‌گذار کشور عربستان سعودی بود. وی در 26 نوامبر سال 1876 میلادی در شهر ریاض و در منطقه نجد(منطقه مرکزی عربستان) به دنیا آمد.

در جمع مردم دیواندره کردستان صورت گرفت:
پیشنهاد شده بود در تهران کاندیداتوری خود را اعلام نمایم‌ تا از امکانات وسیع رسانه‌ای استفاده کنم، ولی با اعلام کاندیداتوری در این شهر، بر رویکردم نسبت به پیشرفت ‌همه‌جانبه کشور و حل مشکلات مردم تأکید می‌کنم.

دکتر محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام، رسما کاندیداتوری خود در انتخابات ریاست جمهوری را اعلام کرد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دکتر محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام در جمع مرزبانان غیور استان کردستان، ضمن اعلام کاندیداتوری در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، برخی از دلایل حضورش در این عرصه را اعلام نمود.

دکتر رضایی در جمع مردم دیواندره اظهار داشت: پیشنهاد شده بود در تهران کاندیداتوری خود را اعلام نمایم‌ تا از امکانات وسیع رسانه‌ای استفاده کنم، ولی با اعلام کاندیداتوری در این شهر، بر رویکردم نسبت به پیشرفت ‌همه‌جانبه کشور و حل مشکلات مردم تأکید می‌کنم.

وی خاطرنشان کرد: امام جماعت مسجد صلاح‌الدین ایوبی سنندج، دیروز پس از برگزاری نماز جماعت مغرب، قرآنی را به من هدیه کرد که امروز در مسیر سنندج به دیواندره آن را باز کردم و قرآن اجازه حضور در این انتخابات را به من داد‌.

رضایی در ادامه به وضعیت زندگی مردم، اقتصاد و مسائل و مشکلات جامعه پرداخت و با اشاره به این که زمانی آب را سرچشمه زندگی می‌دانستند، گفت: اما امروز «درآمد» اساس زندگی مردم است که باید با برنامه‌هایی، هزینه‌های زندگی را کاهش دهیم و سطح درآمدی آنان را بالا ببریم.

وی افزود: پتانسیل بسیار بالای کشور در بخش کشاورزی، زمینه را برای فعالیت برنامه‌ریزی شده در این بخش حیاتی آماده کرده و لازم است برنامه‌ای جامع برای بخش کشاورزی تدوین و اجرایی شود.

رضایی در پایان ضمن اشاره به توصیه‌های رهبر معظم انقلاب در خصوص لزوم توجه جدی به بهبود وضعیت اقتصادی و زندگی مردم گفت: هم‌اکنون مشکل اصلی مردم بحث اقتصادی است و باید در زمینه توسعه اقتصادی همانند توسعه سیاسی در کشور کار انجام شود.

گفتنی است، دکتر رضایی در بیانیه‌ای رسمی، مواضع خود را اعلام ‌و در یک جمع رسانه‌ای با حضور خبرنگاران، برنامه‌های خود برای دولت آینده را تشریح خواهد کرد.
دولت کرزای شیپور را از سرگشادش می نوازد
عموم تحلیلگران و ناظران هدف اصلی دولت افغانستان از صدور این دستور العمل را مبارزه و مقابله با "زبان فارسی" و به قول برخی رسانه های افغانستان " لهجه تهرانی" در برابر زبان "پشتون" دانسته و به دولت افغانستان در این باره انتقاد کرده اند.
عصر ایران - مصوبه اخیر کابینه افغانستان در زمینه ممنوعیت استفاده و ترویج "زبان ها و لهجه های" بیگانه و استفاده از واژگان " نامانوس" در رادیو و تلویزیون و رسانه های این کشور؛ سبب بحث های گسترده ای در رسانه ها و افکار عمومی و ساحت سیاست این کشور شده است.

عموم تحلیلگران و ناظران هدف اصلی دولت افغانستان از صدور این دستور العمل را مبارزه و مقابله با "زبان فارسی" و به قول برخی رسانه های افغانستان " لهجه تهرانی" در برابر زبان "پشتون" دانسته و به دولت افغانستان در این باره انتقاد کرده اند.

"عبدالله عبدالله" یکی از اصلی ترین رهبران مخالف حکومت افغانستان روز شنبه با انتقاد شدید از صدور این بخشنامه ، آن را دخالت نابجا در گویش و زبان نژاد های مختلف افغانستان دانست و آن را محکوم کرد.

پیشتر نیز شائبه هایی مبنی بر مبارزه با زبان فارسی در دولت افغانستان در دوران وزارت " کریم خرم " وزیر سابق اطلاعات و فرهنگ افغانستان از سوی او و حلقه ای محدود از نزدیکان وزیر مطرح بود، اما این بار به نظر می رسد مساله ابعاد گسترده تری یافته است.

نکته جالب و تناقض آمیز در این است که صدور چنین دستورالعمل هایی از سوی کابینه افغانستان در حالی است که این کشور هم اکنون عرصه تاخت و تاز دهها هزار نظامی خارجی از ینگه دنیا و دیگر کشورهای اروپایی و کشورهایی است که هزاران مایل دورتر از افغانستان هستند و دولت افغانستان در تلاش است تا با توافق با آمریکا و ناتو همچنان پذیرای بخشی از نظامیان خارجی در قالب همکاری های مختلف نظامی – امنیتی باشد و حتی پایگاه هایی نظامی در اختیار آنها قرار دهد، و از این جهت دولت کرزای حضور نظامیان خارجی را نفی حاکمیت ملی نمی داند و آنها را با "بیگانه" نمی خواند؛

اما با صدور دستور العمل جدید عملا (هر چند به تلویح و نه به تصریح) زبان مادری میلیون ها افغان فارسی زبان با عنوان " زبان و گویش بیگانه " مورد خطاب قرار گرفته است و این مساله همان ضرب المثل قدیمی را به یادمی آورد که ظاهرا کابینه آقای کرزای :" ازسوراخ تنگ سوزن رد می شود اما از دروازه بزرگ رد نمی شود!"

مقامات دولت کابل به خوبی می دانند و بر این حقیقت تاریخی واقف هستند که ایران و افغانستان دو جسم جدا ولی با یک روح واحد هستند و دو ملت بزرگ و تاریخی ایران و افغانستان و البته تاجیکستان به معنای واقعی کلمه "برادر" هستند و جدا سازی این سه ملت به دلیل روح واحدی که در کالبد آنها است، کاری عبث و بیهوده است و اگر شوروی کمونیستی توانست با 74 سال سرکوب و خفقان و سیاست های جدا سازی ؛ تاجیکستان و بسیاری ازملت های آسیای مرکزی و قفقاز را از تاریخ و گذشته خود دور کند، حتما این بخشنامه دولت افغانستان نیز خواهد توانست جامه عمل بپوشد.

وانگهی صدور این بخشنامه در شرایطی که جامعه چند پارچه افغانستان نیازمند وحدت و همدلی و دوری از سیاست های تفرقه افکنانه است کمی مشکوک و به دور از عقل و تدبیر سیاسی است و به نظر می رسد فرجام این دستور العمل با عقب نشینی دولت و کابینه همراه شود، تا بیش از این تیشه بر ریشه وحدت و انسجام ملی در افغانستان زده نشود.

ایران هم اکنون و در طی 3 دهه گذشته و حتی پیش از آن با آغوش باز پذیرای برادران و خواهران افغانی بوده است و این برادران و خواهران نیز با جان و دل در راه توسعه و پیشرفت کشور ایران که سرزمین دوم خودشان می دانند؛ کوشیده اند.

هم اکنون ما شاهد بالندگی نسلی در داخل و خارج از افغانستان هستیم که در ایران به دنیا آمده و در تهران و یا دیگر شهرهای ایران به مدرسه رفته اند ، زندگی کرده اند و حرفه و هنر آموخته اند و به طور طبیعی زبان و گویش آنها همانند زبان و گویش مردم همان مناطق ایران شده است.

هم اکنون بسیاری از این افراد به کشورشان بازگشته و در خدمت نهادهای مختلف دولت افغانستان من جمله رادیو و تلویزیون هستند ؛ بسیاری از این افراد هم اکنون به کسوت خبرنگار و روزنامه نگار در رسانه های افغانستان گویندگی یا نویسندگی می کنند، زبان مادری شان فارسی است و فارسی را بیشتر نه با لهجه دری بلکه با لهجه تهرانی یا مشهدی یا ... تکلم می کنند، وجود این تنوع نه تنها بیگانگی و تهدید نیست بلکه می تواند غنای بیشتری به فرهنگ و زبان در افغانستان بدهد؛

تهدید اصلی و "بیگانگان" آنهایی هستند که از خارج از افغانستان به این کشور آمده و 12 سال است در آن بیتوته کرده اند و ظاهرا قصد خروج از آن کشور را نیز ندارند، تهدید و بیگانگی در وجود آنها است و حتی طالبان هم از این جهت بیگانه محسوب نمی شود و بیشتر به "دوستی نادان" می ماند.

دولت افغانستان اگر واقعا از زبان بیگانه می هراسد چرا همین امسال دولت آقای کرزای به ضعف شدید دانشجویان افغان در تکلم به زبان انگلیسی ایراد گرفت و وزیر آموزش عالی افغانستان با افتخار دانشکده طب دانشگاه کابل را افتتاح کرد که در آن به زبان انگلیسی تدریس می شود ؟!
پس به نظر می رسد مشکل زبان بیگانه نیست؛ آیا زبان فارسی یا دری بیگانه تر از انگلیسی است ؟!

و نکته پایانی اینکه ؛ یکی از موارد معدودی که در میان اقوام مختلف افغانستان تساهل و رواداری قابل مشاهده بوده و است ، همین حوزه "زبان و گویش" است و قرن هاست این مردم با زبان ها و گویش های مختلف در کنار هم زیسته اند و حالا کابینه افغانستان با صدور چنین دستورالعمل هایی می خواهد ظاهرا همین حد از تساهل و رواداری را نیز تعطیل کند!
وزیر دفاع اسرائیل گفت:" صادقانه بگویم ، هر چند که استفاده از همه ابزارهای دیپلماتیک خسته کننده قابل درک است، اما من بر این باور نیستم که این روشها منتج به نتیجه شود و حکومت ایران از برنامه هسته ای خود دست بکشد.بنابراین استفاده از همه گزینه ها باید مد نظر قرار داشته باشد."
مقامات رژیم صهیونیستی پس از بروز نشانه هایی مبنی بر احتمال توافق بین ایران و کشورهای عضو 1+5 بر سر موضوع هسته ای در نشست آلماتی ، با اظهاراتی که ناشی از ناراحتی است از این مساله ابزاز نگرانی می کنند.

به گزارش عصر ایران پس از ادعای اخیر بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل مبنی بر اینکه ایران با پوشش مذاکرات در حال خرید زمان برای ساخت بمب اتم است! روز گذشته ایهود باراک وزیر دفاع این رژیم نیز در سخنانی در نشست سالانه کمیته امور عمومی آمریکا و اسراییل ( آیپک) که یکی از لابی های عمده حامی اسراییل در آمریکا محسوب می شود ، نسبت به احتمال موفقیت گزینه دیپلماسی در حل و فصل مساله هسته ای ایران ابراز تردید کرد.

باراک گفت:" صادقانه بگویم ، هر چند که استفاده از همه ابزارهای دیپلماتیک خسته کننده قابل درک است، اما من بر این باور نیستم که این روشها منتج به نتیجه شود و حکومت ایران از برنامه هسته ای خود دست بکشد.بنابراین استفاده از همه گزینه ها باید مد نظر قرار داشته باشد."

باراک با اشاره به این موضوع که اسراییل به هیچ عنوان اجازه دست یابی ایران به سلاح هسته ای را نخواهد داد،مدعی شد:" خطر دست یابی ایران به سلاح هسته ای بزرگ ترین چالش پیش روی اسراییل و جهان امروز است."

منابع دیپلماتیک غربی می گویند رژیم اسراییل از اینکه در نشست اخیر آلماتی کشورهای عضو 1+5 از ایران نخواسته اند تا سایت "فردو " را تعطیل کند و همزمان مشوق های جدیدی را نیز به ایران ارایه کرده اند، بسیار ناراحت است.باراک در حالی از تهدید آمیز بودن برنامه هسته ای صلح آمیز ایران داد سخن می دهد که تا کنون هیچ گزارشی از مراجع ذی صلاح بین المللی دایر بر انحراف برنامه های هسته ای ایران از اهداف صلح آمیز آن منتشر نشده است.رژیم صهیونیستی که با غوغاسالاری در تلاش است همه نگاه ها را متوجه برنامه هسته ای ایران کند،خود دارای صدها کلاهک هسته ای است و تا کنون به پیمان منع گسترش سلاح های هسته ای نپیوسته است.

وزیران خارجه شورای همکاری در بخش دیگری از بیانیه خود مدعی شدند جمهوری اسلامی ایران در تاسیس، برنامه ریزی، حمایت مالی و آموزشی از گروه های تروریستی فعال علیه بحرین دخالت دارد.
وزیران خارجه 6 کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس از اعضای کمیسیون سیاست خارجی مجلس ایران خواستند به جزیره ابوموسی سفر نکنند.

به گزارش عصر ایران به نقل از خبرگزاری رسمی عربستان سعودی (واس)، وزیران خارجه شورای همکاری خلیج فارس دیروز یکشنبه در نشستی در ریاض با صدور بیانیه ای ادعاهای تکراری "اشغال جزایر سه گانه ابوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک توسط ایران" را مطرح کردند.

شرکت کنندگان در این نشست که به ریاست عبدالله بن زاید آل نهیان وزیر خارجه امارات در ریاض برگزار شد همچنین مدعی حق امارات برای حاکمیت بر جزایر سه گانه و آب های منطقه ای و فضای هوایی آنها به عنوان بخش جدایی ناپذیر خاک امارات شدند.

6 کشور جنوبی خلیج فارس یعنی کویت، عربستان سعودی، امارات، بحرین، قطر و عمان ، اعضای شورای همکاری خلیج فارس را تشکیل می دهند.

در این بیانیه اضافه شده است: از اینکه تماس ها با ایران درباره جزایر سه گانه هیچ نتیجه مثبتی در زمینه حل مسئله جزایر سه گانه در بر نداشته است اظهار تاسف می کنیم.

وزیران خارجه شورای همکاری خلیج فارس همچنین از ایران خواستند به تلاش های امارات برای حل این مسئله از طریق مذاکرات مستقیم یا مراجعه به دادگاه بین المللی پاسخ بدهد.

این وزیران خارجه همچنین قصد اعضای کمیته امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ایران برای سفر به جزیره ابوموسی و بازدید از این جزیره را محکوم و اعلام کردند: این اقدام به معنی نقض حاکمیت امارات بر سرزمین خود است و با تلاش ها و اقدامات انجام شده برای ایجاد راه حل مسالمت آمیز برای مسئله جزایر سه گانه، تطابق ندارد.

وزیران خارجه 6 کشور جنوب خلیج فارس از اعضای کمیته سیاست خارجی مجلس ایران نیز خواستند تا "این سفر را انجام ندهند و به چنین اقدامات تحریک آمیزی دست نزنند."

قبل از این خبرگزاری رسمی مجلس شورای اسلامی ایران از برنامه اعضای کمیته سیاست خارجی مجلس برای سفر به جزیره ابوموسی و بازدید از آن خبر داده بود اما هنوز این برنامه انجام نشده است.

وزیران خارجه شورای همکاری در بخش دیگری از بیانیه خود مدعی شدند جمهوری اسلامی ایران در تاسیس، برنامه ریزی، حمایت مالی و آموزشی از گروه های تروریستی فعال علیه بحرین دخالت دارد.

در این بیانیه اضافه شده است: از عدم پیشرفت در مذاکرات اخیر ایران و گروه 1+5 در آلماتی قزاقستان و عدم پاسخگویی ایران به تلاش های دیپلماتیک برای حل مسئله هسته ای اش، اظهار تاسف می کنیم.

این در حالی است که دو طرف مذاکرات آلماتی از این جلسه مذاکرات و نتایج آن اظهار رضایت می کنند و نسبت به دست یابی به نتیجه، اظهار خوشبینی کرده اند.

همزمان، "خالد بن احمد آل خلیفه" وزیر خارجه بحرین نیز در نشست وزیران خارجه شورای همکاری در ریاض از کشورهای جنوب خلیج فارس خواست "در مقابل دخالت های ایران در امور داخلی خود، یک صف واحد تشکیل دهند و متحد بشوند."

وی در عین حال گفت کشورهای عضو شورای همکاری با توجه به اهمیت مبنای حسن همجواری، خواهان بهترین روابط با ایران هستند.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد