سه خبرنگار آمریکایی که جهت کسب اطلاعات و اخبار مربوط به مرگ احمد رضایی به دبی سفر کرده بودند توسط پلیس امارات متحده عربی مورد مواخذه و بازجویی قرار گرفتند.
خبرنگاران آمریکایی ابتدا به کنسولگری آمریکا در دبی رفته بودند و اعلام کردند که شیوه های استاندارد برای پیگیری مرگ احمد رضایی انجام نشده و FBI هیچگونه تحقیقاتی در این زمینه انجام نداده است و حتی کنسولگری آمریکا در دبی از رایزن حقوقی خود نخواسته است که در مورد موضوع مرگ احمد رضایی تحقیقاتی بعمل آورد.
وقتی که خبرنگاران آمریکایی به "اداره تحقیقات جنایی پلیس دبی" مراجعه می نمایند و اطلاعاتی درباره یک فرد با گذرنامه نژاد روسی که تنها مسافر ساکن در طبقه هیجدهم هتل گلوریا بوده و قبل از آن احمد رضایی در تاریخ 13 اکتبر 2011 وارد این هتل شده است مطرح می کنند.
بر اساس گزارش این خبرنگاران، فرد روسی مذکور، اتاق خود را یک شب قبل از مرگ احمد رضایی به اتاق پایین تر از اتاق احمد رضایی در راهرو سراسری در هتل انتقال داده و دقیقاً چندین ساعت قبل از اینکه جسد بی جان احمد رضایی در اتاقش پیدا شود از هتل خارج شده است. این در حالیست که نام این فرد روسی، با همین نام، در لیست اعلان های قرمز پلیس بین الملل اینترپل قرار دارد و هم اکنون نیز تحت تعقیب پلیس اینترپل است.
خبرنگاران آمریکایی که برای انجام چندین مصاحبه و کسب اطلاعات دیگر به دبی سفر کرده بودند به ایستگاه پلیس دبی انتقال داده شدند و بیش از 3.5 ساعت از آنها بازجویی بعمل آمده است.
بر اساس این گزارش پلیس دبی بدنبال کسب اطلاعات از خبرنگاران آمریکایی بوده است که به چه دلیل پیگیر پرونده احمد رضایی هستند.
یکی از خبرنگاران آمریکایی گفته است که منابع مرتبط با سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل از ماجرای فوت پسر محسن رضایی مقایسه ای جذاب همراه با جزئیاتی ارائه داده که با همه گزارشهای رسمی ارائه شده پیشین متفاوت است.
این گزارش اضافه می کند که علت مرگ احمد رضایی بسیار شبیه روشی است که توسط آن "محمود آل مبحوح"، رابطه حماس با تهران، برای تأمین نیازهای نظامی حماس از ایران، در 19 ژانویه 2010 در یکی دیگر از هتل های دبی کشته شده است.
مقامات محلی این قتل را به موساد ارتباط داده اند. بعنوان مثال هیچ نشانه خشونت در جسد رضایی دیده نمی شود و بنظر می رسد که وی ابتدا با سوکسامتانیوم (تزریق داروی شل کننده عضلانی) بی حس و سپس با بالش خفه شده است.
یکی از مهمترین قدرت های خارجی که به اشکال مختلف در ناآرامی های سوریه مشغول ایفای نقش می باشد، ایالات متحده ی امریکا است. ایالات متحده با ایفای نقش رهبری کشورهای غربی ذی نفع در سوریه، نقش زیادی در ادامه یافتن ناآرامی ها و درگیری های این کشور داشته است، به طوری که از همان ابتدا به همراه متحدان منطقه ای و برون منطقه ای مرتب با عناوین مختلفی پول، تسلیحات و انواع دیگر کمک ها را در اختیار مخالفان قرار داده و ضمن تضعیف دولت سوریه به روش های گوناگون، مخالفان را به ادامه ی راهی که آغاز کرده اند، تشویق کرده است.
سیاست امریکا درمورد سوریه از دهه ی 1980 طیفی از رودررویی و محدودسازی تا درگیری محتاطانه و محدود را در بر می گیرد. کنگره ها و دولت های متوالی امریکا همواره خواهان خاتمه ی رابطه ی سوریه با ایران، قطع حمایت ها ازحزبا... وگروههایفلسطینی،تشویقگفتگوهایصلحبااسرائیلوتاکیدروینگرانیازانبارسلاحهایشیمیاییوموشک های مختلف و نیز فعالیت های هسته ای سوریه بوده اند. اما از زمانی که باراک اوباما ریاست کاخ سفید را به عهده گرفت، تلاش هایی را برای عادی سازی روابط با سوریه آغاز کرد و کوشید تا سیاست امریکا را از تخاصم و اظهارات ضد سوری دوران بوش دور کند. در این برهه انتقادهایی از اوباما صورت گرفت و منتقدین نتیجه ی سیاست های وی را کوچک کردن امریکا و دلجویی از اسد و سوریه نامیدند. اما در مقابل دولت معتقد بود که لحن دیپلماتیک تر ایالات متحده پایبندیواصراراینکشوربرضرورتاصلاحاتجدیدرسوریهرانفینمیکندواگردرزمانمعقولاصلاحات مورد انتظار کاخ سفید در سوریه صورت نگیرد، روابط دوجانبه پیشرفتی نخواهد کرد.علی رغم چنین موضع گیری هایی و تلاش ها و ملاقات هایی که در رده های بالا صورت گرفت، امریکا به زودی به این نتیجه رسید که اقدامات مثبتی از سوی سوریه مشاهده نکرده است. از سوی دیگر، اسد نیز معتقد بود که اقدامات امریکا فقط در حد شعار بوده، چرا که اصلی ترین موارد مورد اختلاف طرفین از جمله تحریم ها هنوز پابرجا است.دولت اوباما علی رغم همه ی انتقادات داخلی که صورت می گرفت، دوست داشت با نزدیکی به سوریه مذاکرات سوریه-اسرائیل را پیش ببرد، اما این کشور همچنان به روابط نزدیک با ایران و حمایت از حزب ا... ادامه می داد چون معتقد بود اسرائیل خواهان صلح نیست و فاقد ظرفیت ها و انعطاف پذیری لازم برای آن می باشد. بدین ترتیب فشارها روی اوباما و دولت وی افزایش یافت و در نتیجه، فشار امریکا برای تغییر رفتار سوریه نیز بیشتر شد، تا اینکه با شروع ناآرامی ها در سوریه، مقامات امریکایی از آگوست 2011 خواهان استعفای اسد شدند، سفارت امریکا در سوریه بسته و سفیر فرا خوانده شد و تلاش های مختلفی برای جلب حمایت شورای امنیت سازمان ملل به منظور محکوم کردن دولت سوریه و پایان دادن به خشونت ها صورت گرفت. در طول این دوره امریکا سعی کرد تا به همکاری های بین المللی برای حمایت از مردم و گروه های مخالف سوریه شکل دهد و زمینه های پایین کشیدن اسد از قدرت را فراهم سازد. اما هیچ گاه از خود نشانه ای بروز نداده است که حاکی از خواست جنگ و درگیری نظامی باشد. این کشور همواره ادعا کرده که تمام کمک هایش به مخالفان غیر نظامی و بیشتر دارویی - غذایی بوده است و سایر کشورها بوده اند که به تهیه ی جنگ افزار پرداخته اند.ایالات متحده در این رابطه استدلال می کند علاوه بر مشکلاتی که ممکن است در سوریه و منطقه به دنبال مداخله ی نظامی پیش بیاید، مردم امریکا نیز تمایلی به وارد شدن کشورشان به یک جنگ تازه در خاورمیانه ندارند.مشخص نبودن چارچوب زمانی شروع و خاتمه ی چنین مداخله ای، غیر شفاف و نامعلوم بودن اهداف سیاسی مخالفان اسد و اینکه چه کسی و با چه تفکری پس از وی بر قدرت می نشیند، می تواند از مهمترین ریسک های چنین مداخله ای دانسته شود که نگرانی جامعه ی امریکا را بر انگیخته است. گسترش گروه های مسلح تندرو و پراکنده شدن آنها در کشورهای همسایه نیز از نگرانی های کلی ایالات متحده از مداخله در سوریه است.به دنبال چند ماه فشار زیاد بر سوریه و تلاش گسترده برای برکناری اسد، ایالات متحده به این جمع بندی رسید که سیاست هایش جواب نداده و حتی به بدتر شدن شرایط نیز دامن زده است، در نتیجه سیاست صبر و انتظار را پیشه کرده است. همزمان با سکوت ایالات متحده، در داخل سوریه نیز مخالفان نتوانستند به یک اتحاد و انسجام قابل قبولی دست پیدا کنند و حتی ارتش آزاد سوریه هم بیش از آنکه به یک نیروی فعال سیاسی واحد تبدیل شود، در حد یک برند و اسم باقی ماند. گروه های ملهم از القاعده نیزاعضای خود ومردم را به شرکت درجنگ دعوت وتشویق کردند و لذا روز به روز بر خشونت ها و کشتارهایی که رفته رفته رنگ و بوی فرقه ای،مذهبی می گیرند، افزوده شد.
با توجه به منافع و نگرانی های گسترده ای که ایالات متحده در سوریه به خصوص در شرایط فعلی آن داراست و در حالی که تصویر روشنی از آینده ی سوریه متصور نیست و تحلیل گران با احتیاط در این رابطه به بیان نظرات خویش می پردازند، رهبران امریکا در صورت تمایل به مدیریت بحران سوریه باید برای مجموعه ای از سناریو ها برنامه ریزی کنند. در کل مهم ترین منافع و نگرانی های امریکا در سوریه و سیاست های اتخاذ شده را می توان شامل این موارد دانست:
1. جلوگیری از استفاده و منع گسترش سلاح های شیمیایی سوریه2. جلوگیری از گسترش و سرریز درگیری ها به کشورهای منطقه3. حداقل کردن قدرت منطقه ای ایران و کاهش نفوذ این کشور4. ممانعت از یارگیری و عملیات آزادانه ی گروه های ملهم از القاعده در سوریه
5. تضمین امنیت اسرائیل6.مقابله با گسترش خاورمیانه ای روسیه و چین
با توجه به دغدغه ها و رسالت هایی که این کشور نسبت به اسرائیل دارد و علقه های ژئواستراتژیک ایالات متحده نسبت به خاورمیانه و خاورمیانه بزرگ که از لحاظ نظری اشتیاق ایالات متحده را نسبت به منطقه بیشتر می کند، و همچنین با توجه با نفوذ امنیتی ایران در خاورمیانه و به ویژه در سوریه که باعث شده امنیت انرژی این کشور و موجودیت و بقای رژیم صهیونیستی در معرض خطر قرار گیرد لذا باید گفت که منافع ایالات متحده در سوریه و بحران اخیر آن بیشتر از منظر امنیتی واستراتژیکی است.
دانشجوی کارشناسی ارشد روابط بین الملل دانشگاه تربیت مدرس