به گزارش عماریون به نقل از امام مهدی ، عصر ما به درستی عصر اطلاعات نام گرفته است ، چه اینکه اطلاعات سکه ی رایج و کالای بی بدیل و حتی مال التجاره ای است که تعاملات و مبادلات دنیای ما را میسازد ، تغییر میدهد و حتی خراب می کند.
در این میان منابع و ابزار ، واسط ها ، فرستنده ها و گیرنده های اطلاعاتی هر یک نقشهای ریز و درشتی را در ساخت و بافت یک پازل -خواه مهم و ضروری یا مبتذل و پیش پا افتاده – بازی می کنند.
اجازه بدهید تا همین جا تکلیف نویسنده و مخاطب بر سر مفهوم اطلاعات روشن بشود : اطلاعات و محصولات آن در دوره ی ما به رغم اینکه بر پایه ی فناوری ساخته و پرداخته و مبادله میشوند ، اما فراتر از مباحث تکنولوژیک هستند . این یکی از گرههای کلیدی در مفهوم اطلاعات در دنیای پیرامون ما است ؛ اینکه بتوانیم اصالت اطلاعات را از فناوری اش جدا کرده و آن گاه به تجزیه و تحلیل آن بپردازیم.
وقتی من و شما در مورد اطلاعات صحبت میکنیم دانسته یا نادانسته در حال بحث در سه محور کلی هستیم :
اطلاعات خام یا همان data
موضوعاتی که بصورت خبر صرف بیان میشوند ، به لحاظ زمانی در ابتدای هر فرآیند یا روند منتشر میشوند و به نوعی نقطه ی شروع یک مدار اطلاعاتی به حساب می آیند.
اطلاعات پردازش شده یا Information
هنگامی که در طول یک فرایند یا روند و با استفاده از ابزار ، نگرشها و سیاستهای گوناگون به پردازش اطلاعات خام میپردازیم ، در نهایت یک یا چند خروجی به همراه ارزش افزوده نسبت به اطلاعات اولیه در اختیار خواهیم داشت . بسته به اینکه چه میزانی از فن ، مهارت و دقت در پردازش اطلاعات به کار رفته است ، اطلاعات پردازش شده قابلیت استفاده و بازده کیفی و کمیّ بیشتری خواهند داشت
اطلاعات محرمانه و طبقه بندی شده یا intelligence
این بخش از مدار اطلاعاتی با اینکه خواهان زیادی دارد ولی به دلیلی نقش تعیین کننده و حساسیت بالا در اختیار گروههای معدودی از نخبگان ، تصمیم سازان و تصمیم گیران یک سازمان و یا مجموعه قرار دارد، دستیابی به این اطلاعات پرهزینه است زیرا ارزش افزوده بالایی دارد و این ارزش افزوده حاصل به کار گیری همان فنون و مهارت و دقت بالا در پردازش این اطلاعات است.همچنین این دسته از اطلاعات نقش کلیدی در مدار اطلاعاتی دارند که با عمل بر روی آنها میتوان چراغ مدار را روشن یا خاموش کرد !
حالا بیایید در مورد این پرسش کمی فکر کنیم : در عصری که اطلاعات مبنای ارزش مادی و غیر مادی است و پایه ی کسب و توسعه و انتشار اطلاعات بر فناوری و تکنولوژی قرار دارد ، چه گروههایی بهره مند و چه کسانی محروم تر هستند؟ چه کسانی قدرتمندتر و چه کسانی ضعیفتر هستند ؟ چه کسانی امنیت بیشتر و چه کسانی آسیبپذیری بیشتری دارند؟
اگر بخواهیم در پهنه ی بینالمللی و فرادولتی به این پرسش جواب بدهیم ، باید بگوییم رسانهها اعم از دیداری و شنیداری و نوشتاری حتی از سازمان های امنیتی و اطلاعاتی نیز قدرتمندتر و ثروتمندتر هستند. گاه رویدادی در یک شبکه ی اجتماعی ، یک گزارش خبری در اخبار نیمروزی ، یک کلیپ تصویری بلوتوث شده چنان اثر مخربی دارد که شاید از یک بمباران هوایی نیز وحشتانگیز تر باشد و یا بالعکس ، چنان سازنده و تقویت کننده باشد که از عملیات کماندویی یک گردان ورزیده نیز بالاتر قرار بگیرد.
در این میان بورژواژی شبکههای اجتماعی نظیر توییتر ، فیس بوک ، گوگل پلاس و نظایر اینها چیز دیگری است ! قرار گرفتن مال التجاره ی اطلاعات در دستان این شبکهها و تبدیل مخاطبان و کاربران به یک جامعه ی کارگری در مدارهای گوناگون اطلاعاتی چیزی است کمتر به چشم میآید ولی فعالیت خاموش ،به معنای نبود تأثیر گسترده وپیچیده ی آنها نیست.
در ابتدای امر ، شبکههای اجتماعی زیرساخت فعالیت خود را بر مبنای ترشح بزاق مخاطب قرار داده و او را به داخل مدار اطلاعاتی می کشانند ، وی را سهام داری جزء میکنند و سپس به سبب همین وابستگی از او یک کارگر – مشتری طولانی مدت می سازند. آنچه که کاربر از شبکه ی اجتماعی به دست میآورد محدود ، دست دوم و دست چندم و احتمالاً دارای خطاست ، پردازش صحیح و قابل اعتنای اطلاعات در شبکههای اجتماعی به طیف اندکی از افراد اختصاص دارد ، وابستگی به شبکههای اجتماعی و قرار گرفتن آنها در جایگاه مهمی از سبد اطلاعاتی کاربران ، رابطهای غالباً یک سویه را به نفع شبکههای اجتماعی رقم میزند تا هر ساعت و هر روز خود را قدرتمندتر و ثروتمندتر سازند.
مورد دیگر در شبکههای اجتماعی کاربردهای دوگانه ای است که این رسانهها دارند ؛ یعنی اگرچه بر پایه تبادل اطلاعات طراحی شدهاند ولی بستر خوبی برای تهاجم به اهدافی هستند که چراغ سبز صاحبان این صنعت و تجارت برای آغاز حمله بر علیه شان و کوبیدن آنها کافی است . در اینجاست که چهره ی به ظاهر بیطرف و آزادمنشانه ی شبکههای اجتماعی نقاب از چهره می افکند و بسته به اینکه چه هدفی ارزش و اهمیت بیشتری برای انهدام دارد ! مورد هدف قرار میگیرد ، محدود یا تحریم می شود و یا حذف می گردد.
بردهداری شبکههای اجتماعی به همین جا ختم نمی شود؛ زیرا ممکن است تجارت اطلاعات و سود سرشار آن اقتضا کند تا این بار خود شبکه ی اجتماعی ، اطلاعات مربوط به کاربرانش را پردازش کند و با توجیهاتی نظیر مبارزه با تروریسم ، جرائم سازمان یافته و غیره در اختیار مشتریان نامتعارفی نظیر سازمان های اطلاعاتی و انتظامی بگذارد.
شبکههای اجتماعی در عصر اطلاعات ثروتمند هستند چون سرگرمی و اوقات فراغت من و شما کسب و کار آنها است ، از سرمایه ی و زمان ما بهره میبرند و آنچه را که به آن وابستگی پیدا کردهایم به بهای هزینه و زمان بیشتر به ما عرضه میکنند . آنها سود سرشاری به دست میآورند ولی کاربران هزینه ی گزافی برای اطلاعات دست چندم ، که صحیح و غلطش به هم آمیخته است می پردازند. شبکههای اجتماعی فناوری های خود را پیچیدهتر و گستردهتر میکنند تا کاربر یا همان کارگر خود را از دست ندهند و این چرخه بیش- وابستگی تکرار میشود.
اما روی دیگر این ماجرا حکایت دیگری است : تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات علاوه بر پویایی ، به دنبال خود ملزومات دیگری را هم وارد زندگی کاربرانش می کند. فناوری اطلاعات شبکههای اجتماعی در کنار خود مبلغ سبکی از زندگی است که لوازم و الزاماتی ویژه ای را میطلبد تا بازدهی بیشتری را در اختیار مخاطبانش بگذارد . از سوی دیگر ماهیت و کیفیت اطلاعات در شبکههای اجتماعی هنگامی با اقبال بیشتری مواجه میشود که با فناوری روز و در نهایت سبک زندگی مولد شبکههای اجتماعی از درجه همسازی بالاتری برخوردار باشد ،. با این توضیح میتوان بهتر متوجه شد که چرا فعالیتهای فرهنگی و یا سیاسی و اجتماعی یک کاربر ایرانی به مراتب تأثیر زود گذر و ضغیف تری در شبکههای اجتماعیِ هر چند بومی از خود به جا میگذارد . زیر ساخت های فرهنگی ما با ساخت فناورانه ما سازگاری ندارد ، کاربر ایرانی از تلفیق فضای شبکه ی اجتماعی مجازی و فضای ملموس واقعی زندگی خود ملغمه میسازد و نه منظومه ای که هر چیز در مدار خودش حرکت کند .
در چنین شرایطی اطلاعات هر مقدار هم پردازش خوب داشته باشد ، بهموقع و به اندازه ارائه شود باز هم کاربر به سان کارگر سردر گمی است که یکی به نعل میزند ، یکی به میخ ، یکی به سندان و یکی هم روی دست خودش !
نتیجهگیری
عصر پیچیده ی ارتباطات و اطلاعات فضایی را به وجود آورده است که داشتن اطلاعات مفید و مهم میتواند به تصمیم گیری ها کمک شایانی کرده و به کسب و افزایش قدرت و ثروت منجر شود. در این میان شبکههای اجتماعی با به کارگیری فناورهاری و نیز به کار گرفتن مخاطب به عنوان کارگر خویش ، تنها برای خود ثروت تولید میکنند و مخاطب را به شکل برده ای که در مقابل کار فقط غذا طلب میکند ، در اقیانوسی از اطلاعات ریز و درشت ، غلط و درست ، کم بازده و محدود رها می سازد. در این میان سبک زندگی عرضه شده در قالب شبکههای اجتماعی با فناوری آن گره خورده و مخاطب را اسیر خود میسازد و زندگی وی را دستخوش دگرگونی های گسترده می نماید ؛ به گونهای که نه میتواند از چنگ تکنولوژی رها شود و نه برای آن جایگزینی پیدا کند.
همچنین در مورد کاربران ایرانی به دلیل آنکه بافت تاریخی و فرهنگی ایشان با زیرساخت فناورانه ارتباطاتی و اطلاعاتی سازگاری اندکی دارد ، شبکههای اجتماعی دارای کمترین بازده و بیشترین هزینه برای آنها میباشد که در مقابل بازده و اثرگذاری اندکی را در مقابل صرف وقت و انرژی به ارمغان میآورد.
ابوالفضل درخشنده
"عماریون"- استراتژی دشمنان در جنگ نرم بر دو محور اصلی و اساسی استوار است :
الف) ایجاد نارضایتی عمومی.
ب ) همگام کردن افراد ناراضی با خود و در نهایت به معارضه کشاندن آنان.
دشمن برای دسترسی به اهدافش از روش های زیر در جنگ نرم تا کنون استفاده کرده است:
1) دشمن می خواهد نام و عکس شهدا باشد ولی راه و روش و منش آنان نباشد ! زیرا روحیه ایثارگری و گذشت از منافع برای اعتلای کشور و انجام تکلیف بزرگترین سد در مقابل نارضایتی مردم می باشد.
2) طراحان براندازی نرم می خواهند به هر روش ممکن مردم را ناراضی کنند . سوء استفاده از غفلت های نیروی های خودی بهترین هدیه برای آنان است.
3) نفوذ عناصر بدلی در موقعیت های اجرایی که ارتباط بی واسطه با مردم دارند ، به منظور ایجاد شائبه ی فساد اخلاقی و مالی در بدنه مدیریت اجرایی کشور در نزد اذهان عمومی.
4) سلب امنیت روانی از جامعه با افزایش سرقت ، زور گیری ، تجاوز به نوامیس و گسترش اخبار مربوطه .
5) ترغیب مدیران اجرایی به پرداختن به معلول به جای برخورد اصولی با ریشه و علت ناهنجاری ها. مانند : به جای جلوگیری از قاچاق رسیور و ال ام بی به داخل کشور ، با مصرف کننده برخورد کنند . و...
6) تبلیغ گسترش بی دینی در بین مردم مانند تبلیغ گسترش روزه خواری در جامعه . در حالی که این امر با توجه به صف های روزه داران در هنگام افطار در مقابل نانوایی ها و توجه به نشانه های دیگر از اساس دروغ بوده و تنها دشمن می خواهد با این روش عملیات روانی خود را پیش ببرد.
7) قدرت نمایی ظاهری نیروهای انتظامی و امنیتی برای مردم ! به جای آنکه در مقابل دشمن و افراد بزه کار و هنجار شکن این قدرت نمایی صورت گیرد.
8) ترور سیاسی افراد تأثیرگزار و کسانی که نتوانسته اند آنان را در طرح براندازی نرم با خود همراه کنند ، با بد نام کردن و خانه نشین کردن آنان و تلاش جهت به عناد کشاندن اینگونه افراد که جان و جوانی خود را برای اعتلای نظام اهدا کرده اند.
9) برانگیختن حس انتقامجویی در بین مردم با ارایه اطلاعات غلط به آنان و یا زخمی نمودن آنان با پرونده سازی و جریمه های واهی.
10) جایگزینی افراد بدلی و نفوذی به جای افراد با تجربه معتقد .
11) در براندازی نرم دشمن هرگونه اعتراض حتی صنفی . احقاق حق و ... را می خواهد اقدام بر علیه امنیت ملی قلمداد کند .
12) در براندازی نرم دشمن می خواهد مردم در نهادها ، ارگان ها و سازمان های عام المنفعه و ارزشی ، با وعده های امتیاز و سهمیه و مادیات عضو شوند تا جنبه ارزشی اینگونه نهادهای ارزشی و ارزشمند با مادیات خدشه وارد شده و هر رزل و ژست و منفعت طلب و بی فرهنگی به طمع مادیات و امتیاز ها وارد این تشکل های ارزشی شده تا بدینوسیله روحیه خدمت گزاری وایثار از بین برود.
13) دشمن با تقسیم بندی مردم کشور به دستجات ، گروه ها، قوم و قبیله های مختلف ، سعی در جدایی آنان از هم دارد . درست به مانند تقسیم بندی کرد ، لر ، ترک ، بلوچ و...
ویا قرمز و آبی ... چپ و راست ...
14) در براندازی نرم دشمن می خواهد شور باشد اما بی شعور !
بصیرت باید از مردم گرفته شود تا شور مردم به راهی هدایت شود که دشمن
می خواهد از آن بهره ببرد!
استراتژی دشمن ،غبار آلود کردن فضای جامعه است تا حق از نا حق نشاخته
نشود تا عناصر بدلی بتوانند شور مردم بی بصیرت را به راهی هدایت کنند که به جز
خسران هیچ عایدی برای کشور ندارد.
15) در براندازی نرم دشمن میخواهد دین را در مقابل ملیت قرار دهد . در حالی که هر کدام از این دو در جای خود ارزشمند و مفید هستند ولی براندازان با تفکیک دین از ملیت و در مقابل هم قرار دادن این دو گاهی به اسم دین به ملیت می
تازند تا مردم را به دو دستگی و نارضایتی سوق دهند و گاهی به نام ملیت به دین حمله می کنند!
16) دشمن می خواهد افراد نفوذی و بدلی عکس بزرگان را بزنند و به نام بزرگان حرف خود را بزنند و کار خود را بکنند و بدنامی حرف ها و اعمال آنان متوجه آن بزرگان شود.
17) دشمن می خواهد باج گیران در مناسب اجرایی حاکم شوند تا زورگیری و فساد مالی اوج نارضایتی را ایجاد کند.
فراموش نکرده ایم که در زمان طاغوت یک پاسبان با درجه پایین از یک محله باج می گرفت . بیچاره آن کس که نمی خواست تمکین کند ! آنقدر در گیر انواع و اقاسم حاشیه های می شد که ...
در کل دشمن تمام تلاش خود را معطوف کرده است تا به هر شکل ممکن اکثر مردم در گیر پرونده های مختلف قضایی ، مالیاتی ، اجرایی و غیره باشند ، و در این راستا امید خود را به اشتباهات و غفلت های نیروهای داخلی بسته است تا نا آگاهانه و نا خواسته مردم را ناراضی ، معترض و در نهایت به عناد و دمشنی با نظام خود بکشاند. دشمن می داند که چه می کند و امیدش به نا امیدی مردم است تا بتواند از غفلت ها و حتی اشتباهات سهوی نیروهای خودی ، طرح براندازی نرم خود را اجرا کند