در یک سال اخیر به یکباره در صحنهی سیاسی لبنان شخصی به نام شیخ احمد الاسیر ظهور کرده است و هر از چند گاهی به تیتر اصلی اخبار رسانههای لبنانی و عربی تبدیل میشود. حال این سؤال مطرح است که شیخ احمد الاسیر کیست، از طرف چه کشورهایی پشتیبانی میشود و با چه اهدافی در لبنان فعالیت میکند؟ فرضیهای که نزدیک به واقعیت به نظر میرسد این است که جریان محافظهکار و طرفدار غرب در کشورهای قطر یا عربستان سعودی، به منظور کاهش نفوذ جمهوری اسلامی ایران و تحقق اهداف خود، سعی میکنند به حزبالله لبنان ضربه بزنند.
هدفی که در قالب پدیدهی شیخ احمد الاسیر دنبال میشود ضربه زدن به حزبالله لبنان و به صورت عامتر، جمهوری اسلامی ایران است. به همین دلیل، برای حفظ جریان مقاومت در منطقه و جلوگیری از آسیب آن، تحلیل همهجانبهی این پدیده ضرورت پیدا میکند.
شیخ احمد الاسیر الحسینی در سال 1968، از پدری سنی و مادری شیعه، در شهر صیدا متولد شده، درس دینی خود را در دانشکدهی شریعت وابسته به دارالفتوای اهل سنت لبنان گذرانده و دارای مدرک لیسانس در علوم دینی است. قبل از سال 2011، این شخص که ظاهری همانند شیوخ سلفی دارد، امام جماعت مسجدی نه چندان بزرگ به نام صحابی گرانقدر، بلال بن رباح، در شهر صیدا بود.
اولین اقدام احمد الاسیر را میتوان دعوت برای اعتصاب در میدان شهدای بیروت (پایتخت لبنان) به منظور محکوم کردن اقدامات نظام سوریه دانست. این دعوت، که از اولین اعتصابات علیه سوریه در لبنان به شمار میرفت، جمعیتی خارج از حد تصور احمد الاسیر را در میدان شهدای بیروت جمع کرد. البته یکی از موارد مشکوک دربارهی این حرکت، تبلیغات گسترده در رسانههای لبنانی و عربی برای دعوت یک روحانی معمولی بود که اقدامی کمسابقه به شمار میرود. در این اجتماع، شیخ احمد الاسیر با ایراد سخنرانی تندی علیه نظام سوریه و حزبالله، خود را در صدر اخبار قرار داد.
احمد الاسیر بعد از این حادثه به تدریج شروع به مصاحبه با رسانههای خبری و ایراد خطابه در اماکن دیگر کرد و به شدت علیه حزبالله موضع گرفت. برای مثال، او در یکی از سخنرانیهای خود، در حالی که عموماً اهل سنت حتی شرورترین افراد را به راحتی لعن نمیکنند و اهل احتیاط هستند، به لعن سید حسن نصرالله اقدام کرد و گفت: «عجهنم والله یلعنک ویلعن مرجعیتک ویلعن کل شی بشد على ایدک» همچنین او در یکی دیگر از سخنرانیهای خود به صراحت گفت که باید مستقیماً با حزبالله و سید حسن نصرالله وارد جنگ شد.
دومین اقدام احمد الاسیر اعتصاب در شهر صیدا، در مسیر اتوبان بیروت به سمت جنوب بود. این اتوبان محل گذر شیعیان از بیروت به مناطق شیعهنشین است و موقعیتی استراتژیک برای مقاومت محسوب میشود. احمد الاسیر اعلام کرده بود که تا وقتی حزبالله سلاح خود را تحویل ندهد، این اعتصاب را ادامه میدهد. این اقدام چند هفته طول کشید و اکثر گروههای سیاسی، از جمله گروههای موسوم به 14 مارس و همچنین مردم صیدا آن را محکوم کردند. تجّار و کسبهی حاشیهی این اتوبان، که اکثراً اهل سنت بودند، ابتدا با مماشات با اعتصابکنندگان برخورد کردند، اما بعد از اینکه اعتصاب آنها به درازا کشید، در چند مورد با طرفداران احمد الاسیر درگیر شدند. در نهایت این مسئله با اقدامات وزارت کشور ختم شد.
سومین اقدام احمد الاسیر دعوت از اهل سنت لبنان برای برگزاری تجمعی به منظور محکوم کردن اهانت به حضرت رسول (صلی علیه و آله و سلم) بود که بر خلاف نظر دارالفتوای اهل سنت لبنان شکل گرفت. لازم به ذکر است در پی انتشار فیلم اهانت به رسول اکرم (صلی علیه و آله و سلم)، به دعوت سید حسن نصرالله، تجمع باشکوهی در لبنان برگزار شد که در نوع خود بیسابقه بود. احمد الاسیر نیز برای تحتالشعاع قرار دادن این حرکت حزبالله اقدام به این کار کرد. در این تظاهرات، احمد الاسیر به جای حمله به آمریکا و توهینکنندگان، به نظام سوریه، حزبالله و جمهوری اسلامی ایران حمله نمود و ایشان را به از بین بردن اهل سنت و همکاری با اسرائیل و آمریکا متهم کرد.
اما نقطهی عطف اقدامات احمد الاسیر به آخرین اقدام او و طرفدارانش در دامن زدن به اختلافات مذهبی مربوط میشود. هر ساله در ایام محرم، حزبالله و جنبش امل برای بزرگداشت شهدای کربلا، در اتوبان بیروت رو به جنوب، پرچمهای عزاداری نصب میکنند. طرفداران احمد الاسیر در محرم امسال این پرچمها را پاره کردند و این اقدام آنها با اعتراض مردم و احزاب شهر صیدا مواجه شد. درگیری در شهر بالا گرفت و چند نفر از طرفداران احمد الاسیر کشته و چند نفر از اعضای حزبالله، از جمله شخصی به نام «شیخ زید ضاهر» زخمی شدند. همزمان با این ناآرامیها، سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله، از اهالی صیدا خواست که اسیر فتنه نشوند و از اختلافات مذهبی پرهیز کنند.
در مورد طرفداران احمد الاسیر باید گفت که افکار سلفی، به دلیل بافت فرهنگی و مذهبی لبنان، در میان اکثریت اهل سنت جایگاه خاصی ندارد، اما در میان بخشی از اشخاص تندرو، به دلیل شعارهای تند مذهبی علیه شیعیان، طرفدارانی دارد. عدهی دیگری از طرفداران احمد الاسیر برخی فلسطینیان مقیم اردوگاههای لبنان هستند که از جملهی آنها میتوان به تاجری فلسطینی به نام عماد الأسدی اشاره کرد.
هر کسی که کمترین اطلاعاتی دربارهی صحنهی سیاسی لبنان دارد میداند که هیچ گروه یا فردی، بدون حمایت یکی از قدرتهای منطقهای یا بینالمللی، نمیتواند عرض اندام کند. اما سؤال اینجاست که احمد الاسیر از سوی چه کشوری حمایت میشود. در این مورد سه فرضیه مهم وجود دارد. قویترین فرضیه در این زمینه بیانگر آن است که احمد الاسیر به قطر وابسته است. این فرضیه در اثبات مدعای خود، به علل زیر اشاره میکند:
1. ماجراجوییهای هیئت حاکمهی قطر و ثروت سرشار این کشور کوچک باعث شده است که حاکمان قطر در پی این باشند تا جای پایی در لبنان، به عنوان «میدان خاورمیانه»(جنوب غرب آسیا)، برای خود باز کنند تا از رقبای منطقهای خود، از جمله عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران، عقب نمانند.
2. یکی از عواملی که باعث شده است احمد الاسیر بر سر زبانها بیفتد، حمایت رسانهها و مراکز خبری وابسته به قطر، از جمله شبکهی خبری الجزیره، از اوست.
3. در سالهای اخیر قطر غالباً سعی میکند با گروههای سلفی ارتباط برقرار کند و از این ارتباط برای اعمال فشار و نقشآفرینی در قالب میانجیگری میان این گروهها و دولتهای منطقه استفاده نماید.
فرضیهی دیگر حاکی از آن است که عربستان سعودی از احمد الاسیر حمایت میکند. همان طور که میدانیم، این کشور بعد از جنگ داخلی لبنان، در قالب صلح طائف، بخش قابل توجهی از قدرت در صحنهی سیاسی لبنان را در اختیار گرفت، اما با قدرت یافتن تدریجی حزبالله و جمهوری اسلامی ایران، هر روز نقش این کشور در منطقه کاسته شد تا اینکه در نهایت، صحنهی سیاسی را به رقیب منطقهای خود تحویل داد.
با توجه به این مسئله، این احتمال وجود دارد که عربستان به منظور بازیابی قدرت خود، گروهی مسلح را در مقابل حزبالله به وجود آورد. این کار از عهدهی گروه وابسته به عربستان، یعنی المستقبل، خارج بود؛ چرا که آنها شعارهایی مبنی بر خلع سلاح حزبالله سر میدهند و بر همین اساس توانستهاند برخی گروههای مسیحی و طرفدار غرب را به خود جلب کنند و اگر به عملیات مسلحانه دست بزنند، نقش کنونی خود را از دست خواهد داد. البته برخی تحلیلگران بر این عقیدهاند که اقدامات احمد الاسیر موجب دودستگی اهل سنت شده است و رهبری سیاسی المستقبل بر ایشان را، که به طور نسبی وجود دارد، تضعیف کرده است و بنابراین این فرضیه که دولت عربستان از او حمایت میکند مردود است.
اما نقطهی عطف اقدامات احمد الاسیر به آخرین اقدام او و طرفدارانش در دامن زدن به اختلافات مذهبی مربوط میشود. هر ساله در ایام محرم، حزبالله و جنبش امل برای بزرگداشت شهدای کربلا، در اتوبان بیروت رو به جنوب، پرچمهای عزاداری نصب میکنند. طرفداران احمد الاسیر در محرم امسال این پرچمها را پاره کردند و این اقدام آنها با اعتراض مردم و احزاب شهر صیدا مواجه شد.
در مورد دو فرضیهی اخیر باید گفت که هر دو کشور قطر و عربستان سعودی متعلق به جریان محافظهکارند. همچنین لازم به ذکر است که جریان مقاومت شامل کشورهای ایران وسوریه و گروههای مقاومت حزبالله لبنان میشود و در مقابل جریان میانهرو، یعنی عربستان سعودی، قطر، اردن و جریان 14 مارس لبنان به رهبری سعد الحریری در منطقهی جنوب غرب آسیا قرار دارد. اختلافات این دو جریان صرفاً محدود به نحوهی برخورد با اسرائیل نیست، بلکه در حوزههای مختلف از جمله سیاست، اقتصاد و تعامل با قدرتهای بزرگ نیز گسترش مییابد.
مهمترین اختلاف این دو گروه بر سر این ماجراست که جریان مقاومت در مسئلهی فلسطین خواهان برخورد جدی با اسرائیل است و نسبت به رابطه با آمریکا و غرب نگاه بدبینانه دارد و خواهان تجدید نظر در ساختار قدرت منطقه است؛ در حالی که جریان میانهرو و محافظهکار خواهان پیگیری صلح خاورمیانه است، روابط بسیار گستردهای با آمریکا دارد و از همپیمانان استراتژیک غرب محسوب میشود.
بر اساس فرضیهی سوم، احمد الاسیر به القاعده وابسته است. البته این فرضیه خیلی ضعیف به نظر میرسد، چرا که مبارزات احمد الاسیر به لحاظ ماهوی با گروههای القاعده تفاوت دارد، زیرا گروههای القاعده اقدام به عملیات نظامی زیرزمینی میکنند و کمتر وارد عرصهی سیاسی و تبلیغاتی میشوند، اما احمد الاسیر کاملاً به دنبال اقدامات تبلیغاتی و سیاسی است.
در این میان، واقعیتی که تردیدی دربارهی آن وجود ندارد ظهور پدیدهی احمد الاسیر و گروه وابسته به آن برای مقابله با حزبالله است. تهدیدات احتمالی شیخ احمد الاسیر برای حزبالله لبنان را میتوان این گونه بیان کرد:
1. بستن راه مواصلاتی حزبالله از بیروت با جنوب لبنان، یعنی مناطق مرزی همچون بنت جبیل، مارون رأس، بوابه فاطمه، رأس ناقوره، مزارع شبعا و شهرهای اصلی تجمع شیعیان در جنوب همچون صور و نبطیه. اگرچه راههای دیگری برای عبور وجود دارد، ولی آن راهها از مناطق دروزینشین شوف، مسیحینشین جزین و سنینشین حاصبیا عبور میکنند و به دلیل کوهستانی بودن، کاملاً در سیطرهی ساکنان آن مناطق هستند. برای مثال، مناطق دروزینشین تحت تسلط ولید جنبلاط است که هیچ اطمینانی به همپیمانی با او وجود ندارد و هر لحظه ممکن است موضع سیاسی خود را تغییر دهد و مشکلاتی برای راههای مواصلاتی حزبالله ایجاد کند. از سویی دیگر، مناطق سنینشین نیز در اختیار جریان المستقبل هستند که خود آنها از عوامل عربستان سعودی به شمار میروند و بدون تردید در زمان بحران، به ماجراجویی اقدام خواهد کرد.
2. اقدامات احمد الاسیر در راستای فتنهگری و ایجاد اختلافات مذهبی، موجب بروز درگیریهای مذهبی خواهد شد. برای مثال، با توجه به اینکه در کشوری همچون لبنان افراد ابتدا به عائلهی خود و پس از آن، به احزاب وابستگی دارند، کشتن، زخمی کردن، تعرض یا بدگویی به نوامیس شیعیان باعث درگیری یک عائله با طرفداران شیخ خواهد شد. اگر کنترل این مسئله از دست حزبالله خارج شود و این مسئله به همهی عائلههای وابسته به حزبالله برسد، خواهناخواه تعهد حزبالله در زمینهی حمایت از شیعیان باعث میشود این حزب از اهداف اصلی خود در زمینهی مقابله با اسرائیل فاصله بگیرد و درگیر فتنهی داخلی شود. این سناریو دقیقاً خواست نهادهای امنیتی اسرائیل و جریان محافظهکار منطقه است و آنها به دلیل شناخت شرایط خاص لبنان، سعی دارند چنین روندی را در این کشور به وجود آورند.
3. جریان محافظهکار منطقه در تاریخ سیاست خارجی خود اثبات کرده است که هیچ اولویتی برای قضیهی فلسطین قائل نیست و فقط به صورت شعاری به این امر توجه دارد. اولویت اصلی آنها بقا و گسترش حوزهی نفوذ خود در کشورهای عربی، از جمله لبنان است. با توجه به اینکه حزبالله تسلط ایشان را بر خود و مناطق شیعهنشین نپذیرفته است و بسیاری از جریانات ملی و چپ در لبنان، حتی از دل اهل سنت، به حزبالله گرایش پیدا کردهاند، هدف جریان محافظهکار از بین بردن یا تضعیف حزبالله است. این امر محقق نخواهد شد، مگر به وسیلهی گروهی سنی و تندرو که بتواند به تخلیهی احساسات دینی و ضداسرائیلی مردم بپردازد و از این طریق بر آنها مسلط شود و هم اینکه در عمل با اسرائیل دشمنی نداشته باشد. در واقع این کشورها برای راضی کردن افکار عمومی جهان عرب مجبور به عکسالعمل یا رویارویی دیپلماتیک با غرب هستند.
4. یکی از سناریوهای که در نقشهی سیاسی بعد از سقوط نظام سوریه ترسیم شده تقسیم سوریه و تشکیل یک کشور یا منطقهی خودمختار علوینشین در منطقهی جبل علوی، لاذقیه و طرطوس در سواحل مدیترانه است. علویان از همپیمانان دیرینهی شیعیان و جمهوری اسلامی ایران هستند و در واقع یک خط استراتژیک از جنوب کشور ترکیه آغاز شده است و با گذر از مناطق علوینشین ذکرشده به روستاهای محدود شیعهنشین منطقه عکار در شمال لبنان میرسد. این خط در ادامه به منطقهی علوینشین جبل محسن در طرابلس و بعد از آن به مناطق شیعی هرمل و بعلبک در درهی بقاع و بیروت و ضاحیهی جنوبی وصل میشود و با گذر از صیدا به جنوب و مرزهای شمالی فلسطین اشغالی میرسد.
این خط استراتژیک از وضعیت ژئوپلیتیک ویژهای در جنوب غرب آسیا برخوردار است و تمام مناطق ذکرشده در لبنان به نحوی در حوزهی نفوذ و قدرت حزبالله هستند. غرب، اسرائیل و جریان محافظهکار با درک این مطلب سعی دارند این خط مقاومت را قطع کنند. در همین راستا آنها مباحثی همچون ایجاد امارت اسلامی در طرابلس در شمال لبنان و همچنین تشکیل یک گروه شبهنظامی همچون طرفداران احمد الاسیر در شهر صیدا و منطق اطراف آن را پیگیری میکنند تا به این وسیله مانعی جدی بر سر راه مقاومت به وجود آورند. در واقع آنها در صدد کم کردن قدرت حزبالله در مناطق استراتژیکی از جمله صیدا هستند.
حزبالله بارها اعلام کرده است راه جنوب که از صیدا میگذرد خط قرمز این حزب محسوب میشود و در این مورد مماشات نخواهد کرد. برنامههای حزبالله برای برخورد با پدیدهی احمد الاسیر عبارتاند از:
1. با توجه به اینکه حزبالله در بیانیههای خود هیچ اشارهای به این شخص و گروه تحت امر وی نداشته است، به نظر میرسد سیاست حزبالله این است که نامی از آنها نبرد تا از بزرگ شدن آنها جلوگیری کند.
2. افزایش اقدامات اطلاعاتی و امنیتی در قالب فعالیتهای جاسوسی و ضدجاسوسی برای پیشبینی اقدامات احتمالی گروه احمد الاسیر برای خنثی کردن و عملیات معکوس آن.
3. اطلاعرسانی به شیعیان برای دوری از تحریکپذیری در مقابل اقدامات مشکوک و فتنهانگیز گروه احمد الاسیر.
4. تلاش برای افزایش اختلافات گروه احمد الاسیر با جریان المستقبل و درگیر کردن این دو جریان و بالتبع، دور شدن آنها از اهدافشان.
در جمعبندی این مطالب باید گفت با بررسی اقدامات احمد الاسیر، که به آنها اشاره شد، شاهد روندی هستیم که از اقدامات مسالمتآمیز آغاز شده و به سمت اقدامات مسلحانه حرکت نموده است. به نظر میرسد برآیند این حرکت تشکیل یک گروه تندرو مسلح برای ایجاد توازن قوا با حزبالله باشد. در این گروه سعی شده است همانند حزبالله از یک رهبر مذهبی استفاده شود تا فعالیتهای آنها ظاهری مذهبی داشته باشد. بنابراین به نظر میرسد حزبالله باید با همکاری جمهوری اسلامی ایران، در رفع این اقدام مشکوک تلاش کند؛ چرا که مقابله با این جریان نیازمند بررسی اطلاعاتی و امنیتی و همچنین تحلیل علمی و کارکردی کارشناسان امر است.(*)
پینوشت:
1. در اصطلاح این واژه خاورمیانه است ولی با توجه به تاکید مقام معظم رهبری به استفاده از واژه جنوب غرب آسیا ما نیز آن را به کار می بریم
*حسین آجورلو؛ کارشناس مسائل جهان عرب/انتهای متن/