سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

یک تحقیق تاریخی

بیست خطای مشابه پادشاهان ، سلاطین و حاکمان مستبد جهان

روناش : تاریخ معاصر جهان ، تاریخ عبرت آموزی جدیدی برای حاکمان جهان است، زیرا با نگاهی اجمالی به تاریخ امروز جهان می بینیم که چگونه حاکمان مستبد و دیکتاتورهای جهان یکی پس از دیگری درحال از بین رفتن و نابودی هستند. دیگر نیاز نیست تا عبرت های تاریخ گذشتگان را که بعضا با افسانه ها و اسطوره های دروغین مخلوط شده است را به دیگران منتقل نمود تا باورکنند که سرنوشت ظلم، بی عدالتی و فساد، همانا نابودی و سقوط است.

نکته جالب این است که امروز همه مردم جهان با هم نظاره گر این صحنه های عبرت آموز هستند و این نظاره ها را با هم از صفحات گیرنده های تلویزیونی و دیگر رسانه ها دیده و می بینند.

در دهه پنجاه شمسی و در عین ناباوری ابرقدرت ها و مستکبران جهان دیدیم که چگونه پهلوی دوم، یکی از مستبدترین حاکمان تاریخ معاصر که قدرت خود را به واسطه حمایت بیگانگان و مستکبرین غرب و شرق به دست آورده بود و با خفقان و استبداد بر مردم سلطه می راند، با فریاد دادخواهی، عدالت جویی و اسلام خواهی مردم ایران زمین سقوط کرد.

دومینوی این سقوط پس از گذر دو دهه از تاریخ، دامان حاکم مستبد دیگری مانند صدام را در کشور مسلمان نشین عراق گرفت و او را نیز به سرنوشت پهلوی دوم دچار ساخت و امروز در دهه سوم و عصرشتاب انقلاب ها، دومینوی این سقوط ها گریبان حاکمان مستبد دیگری همچون بن علی در تونس، مبارک در مصر و قذافی در لیبی را گرفت و آنها را به قعر دره های سقوط فرو برد و البته حاکمان مستبد دیگری در یمن، بحرین و عربستان در انتظار این سقوط به سر می برند.

این شاهان و حاکمان سالها بر اریکه قدرت تکیه زده بودند و همچون خدایگان بر مردمان خود حکم می راندند، به عیش و عشرت مشغول بودند و منابع کشور و ملت خود را یا خود و خاندانشان برداشته و یا به تاراج بیگانگان داده بودند، اما شاید هیچوقت گمان نمی کردندکه پایان کارآنها به سقوط در همین دنیا کشانده می شود.

آنها حتی انتظار داشتند تا پس از این همه ظلم و ستم نامشان نیز در تاریخ کشورشان به یادگار و نیک بماند، اما رای و اراده خداوندی این نبوده و نیست، زیرا که چراغ ظلم تا صبح نمی سوزد و سقوط حاکمان مستبد و دیکتاتور از سنت های الهی است که همواره در تاریخ وجود داشته و ادامه خواهد داشت و باید گفت که بالاخره این دومینو همه حاکمان جور و ستم و مستبد جهان را به سقوط حتمی خواهد کشاند.

آری دیگر زمان پادشاهی پادشاهان و شاهنشاهی شاهنشاهان و حاکمیت فردی حاکمان مستبد و دیکتاتور به سرآمده است و دیر یا زود این دومینو به پایه های سست حاکمیت آنان نیز برخوردخواهد نمود و آنها را نیز به سقوط خواهد کشاند. بعید نیست که در آینده ای نزدیک شاهد ازبین رفتن، سقوط و سرنگونی همه پادشاهان ، ملک ها و همه آنهایی که با زور و قدرت نامشروع بر اریکه قدرت تکیه زده اند باشیم.

شاید هیچکدام از حاکمانی که سقوط کردند گمان نمی کردند مردمی که تا دیروز به فریب و یا به زورسرنیزه و اجباراز آنها بعضا حمایت می کردند چگونه شد که یکباره فریاد کشیدند و به خروش آمدند و ریشه این حاکمان را از روی زمین قطع نمودند. واقعا پرسش اساسی این است چه دلایل و عواملی موجب سقوط این حاکمان شد و به راستی خطاها و اشتباهات بزرگ آنان چه بوده است.

در این قسمت سعی داریم بیان نماییم که تقریبا عواملی مشابه موجب سقوط آنها شده است،اما افسوس که هیچکدام از این سلاطین نه از تاریخ درس می گیرند و نه از سرگذشت دیگران عبرت می آموزد و می مانند تا خود عبرت آموز دیگران شوند.

این عوامل سقوط در بیست خطا و اشتباه کلی که تقریبا در همه آنها به طور مشابه وجود داشته است را به شرح ذیل طبقه بندی نموده ایم، البته حتما عوامل دیگری هم وجود دارد که با بررسی بیشتر می توان آنها را مشخص نمود.

۱- اولین خطای حاکمان مستبد سقوط یافته این است که پایه های قدرت و حکومت آنان از مشروعیت و مقبولیت لازم برخوردار نبوده است. معمولا حاکمان مستبد پس از به دست آوردن قدرت، آن رابرای خود موهبتی شخصی می دانستند و گمان می کردند که بازشاهی و پادشاهی فقط بر دوش آنان نشسته است.

۲- خطای دوم آنها این بوده که رکن و پایه های قدرت خود را نه با تکیه بر مردم و ملت خود که بلکه فقط بر پایه برخی نیروهای نظامی و امنیتی و یا گروهی محدود از طرفداران وفادار به خودگذاشته بودند و از نظامیان حامی خود برای سرکوب مردم استفاده نموده اند.

۳- خطای سوم آنها معمولا این است به جای اینکه بر حمایت مردم کشور خود متکی باشند از حمایت های منفعت طلبانه کشورهای بیگانه و بعضا دشمنان آن ملتها برخوردار بوده اند و همین خشم مردم را برعلیه آنها برانگیخته است.

۴- خطای چهارم حکومت های مستبد این بوده که معمولا در این کشورها انتخاباتی در کار نیست و اگر هم باشد انتخابات و رای مردم در این کشورها همه جنبه صوری و تشریفاتی داشته و اگر افرادی هم به نام نماینده منتخب می شوند معمولا هیچکدام منتخب واقعی مردم نبوده اند بلکه منتخب و منتصبان دستگاه حکومتی و یا شخص حاکم می باشند.

۵- معمولا حاکمان مستبد درآمدهای کشورشان را در راه خوشگذرانی و عیش و عشرت خود هزینه نموده اند، برای خود کاخ ها، عمارت ها و قصرهای شاهانه ساختند و این درحالی بوده که بسیاری از مردم کشورشان از حداقل زندگی هم برخوردار نبوده اند و برخی حتی در کوخ ها و زاغه ها به دنبال یافتن سرپناهی می باشند.

۶- در حکومت های مستبد معمولا مردم نقشی در حکومت و حاکمیت ندارند و مردم رعیتی بیش پنداشته نمی شوندکه فقط وظیفه آنها این است که باید خراج و مالیات بپردازند.

۷- در اینگونه حکومت ها معمولا به جای اینکه قدرت در چرخش نخبگان کشورشان باشد وضعیت به شکل هزارفامیلی و قبیله ای اداره شده و معمولا عده ای متملق و چاپلوس و فرصت طلب کارها را به دست می گیرند.

۸- معمولا در حکومت های مستبد جواختناق و خفقان و سانسور وجود دارد و فضایی برای انتقاد و صدایی برای شنیدن رای مخالف دیگران وجود ندارد و هر کسی هم به مخالفت برخیزد از گردونه سیاست و قدرت خارج می شود.

۹- در اینگونه حکومت ها معمولا فساد سازمان یافته و گسترده در حوزه های مختلف سیاسی و خصوصا اقتصادی و اجتماعی وجود دارد و دستگاه حکومتی یا توان مقابله با آن را ندارد یا به دلیل اینکه خودشان هم در این فساد دست دارند تمایلی به از بین بردن و یا ریشه کنی آن ندارند .

۱۰- در حکومت های مستبد، نظام طبقاتی و تضاد طبقاتی به شکل وسیع وجود دارد و عده ای آنچنان غرق در ثروت هستند که نمی دانند با ثروت های بادآورده خود چه کنند و عده ای هم آنچنان فقیر که شبها گرسنه سر بر بالین می گذارند.

۱۱- در حکومت های مستبد و وابسته، معمولا میلیاردها دلار از پول مردم صرف هزینه های خرید اسلحه های سبک و سنگین می شود تا به خیال خام آن حاکمان با این اقدام هم از خودشان محافظت و نگهداری نمایند و هم بازار بیگانگان که از آنان حمایت می کنند رونق بگیرد.

۱۲- در حاکمیت های مستبد به جای اینکه حاکمان جامعه بر قلب های مردم حکومت کنند،با زورسرنیزه حاکمیت خود را دنبال می کنند، از پول مردم زندان و دژهای محکم می سازند و کوچکترین مخالفتی را نیز بر نمی تابند.

۱۳- سیستم و نظام حاکمیت های مستبد و وابسته بر زور و خشونت عریان بنا گذاشته شده است ،خبری از آزادی و مردم سالاری وجود ندارد و مهمترین شاخصه این حکومتها زورمداری و سرکوب گری است.

۱۴- نظام شایسته سالاری در اینگونه حکومت ها حاکم نیست و معمولا فرصت طلبان و عوام فریبان بر سرکارند و اگر فرد شایسته ای هم فرصت حضور پیدا نماید به دلیل شرایط نامطلوب موجود پس از مدتی از صحنه رقابت حذف می شود.

۱۵- در حکومتهای مستبد و وابسته قانون مبنای حاکمیت و قضاوت نیست و بلکه معمولا افرادی ذی نفوذ وجود دارند که خود را قانون و حتی فراتر از قانون به حساب می آورند.

۱۶- در حکومت های مستبد و وابسته معمولا استقلال در حوزه های خصوصا سیاسی، اقتصادی و نظامی آن کشور وجود ندارد و تقریبا همه این رژیم ها به نحوی سرسپرده هستند و استقلال ملت خود را فروخته اند و البته این بیگانگان هستند که سرنوشت مردم آن کشورها را به عهده دارند و برای آنها تصمیم می گیرند.

۱۷- در حکومت های وابسته و مستبد بین دولت و ملت فاصله و شکاف وجود دارد و همچنین نارضایتی های گسترده آشکار و پنهان به چشم می خورد و عملا از استعدادها و خلاقیت های مردم استفاده نمی شود و از طرفی غرور و حس اعتماد به نفس این ملت ها نیز شکسته شده است.

۱۸- سیاست ها و روابط خارجی کشورهایی با حکومت های مستبد و وابسته تحت تاثیر قدرتهای بزرگ جهانی بوده و معمولا اینگونه کشورهای وابسته سیاست و استراتژی های مستقلی ندارند و بیشتر حافظ منافع و امنیت کشورهای حامی خود هستند.

۱۹- در حکومت های مستبد و وابسته، رهبر و یا رهبران این جوامع از صفات و ویژگی های متعالی و اخلاقی برخوردار نیستند و به صورت آشکار و پنهان به فساد مشغول بوده و در میان ملت خود منفور هستند.

۲۰- بیستمین خطا در نزد حکومت ها و حاکمان مستبد این است که از تاریخ و سرنوشت حاکمان دیگر درس نگرفته و همان خطاهایی را که آنها مرتکب شده اند تکرار می کنند تا به سرنوشت تلخ آنها دچار شوند.

امروز مشابه این وضعیت را در بین کشورهای حوزه خلیج فارس به خوبی می توانیم مشاهده نماییم و همانگونه که بیان شد نمونه ای واضح از آنها را در حکومت های تونس، مصر ، لیبی و یمن دیدیم که چگونه یکی پس از دیگری دچار فروپاشی شدند.

اینک ایران اسلامی به عنوان کشوری مستقل و با داشتن مردمی فهیم و انقلابی و رهبری حکیم و فرزانه از کشورهایی محسوب می شود که با انقلاب اسلامی خود در دهه پنجاه به کار حکومت مستبد و وابسته پهلوی دوم در کشور پایان داد و حاکمیت و حکومت جمهوری اسلامی را با حفظ استقلال و رعایت مردم سالاری دینی بر مبنای نظریه ولایت فقیه در جامعه بنا نمود و امروز به عنوان یک مدل و الگوی موفق، زمینه ساز بیداری اسلامی گردیده و می رود تا با الهام بخشی به سراسر جهان آغازی برای پایان دادن به حاکمیت های حاکمان مستبد و وابسته خصوصا در منطقه باشد.

محمد حسن آلاله

دی ماه ۱۳۹۱

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد