گروه گزارش ویژه مشرق؛ "یاسر عرفات" از جمله مردان سیاسی معاصر است که کمتر کسی میتواند درباره او بیتفاوت بماند. به همین دلیل کتابها و زندگینامههایی درباره وی و مبارزه طولانیاش نگارش یافتند. "عرفات" تنها در زمان حیات مورد توجه نبود، بلکه حتی پس از مرگ نیز خبرساز بوده است. در این گزارش، فراز و فرود "عرفات" از بدو تولد تا پس از مرگ را مورد بررسی قرار میدهیم.
تولد و نشو نما
"یاسر عرفات" با نام کامل "محمد عبدالرحمن عبدالرئوف القدوره الحسینی"، ملقب به "ابو عمار" در ۴ اوت ۱۹۲۹ در کوی "السکاکین" قاهره، پایتخت مصر به دنیا آمد.در اسناد منتشره درباره عرفات و ریشه خانوادگی او گفته شده "عبدالرحمن اقدوه"، پدر بزرگ عرفات اواخر قرن نوزدهم میلادی از مغرب به قدس میآید تا در آنجا اقامت کند.عبدالرحمن نزد شیخ "عصام السعید"، مسئول و ناظر وقت بر امور مسجد الأقصى اقامت میکند تا پس از مدتی با دخترش ازدواج کند و از وی صاحب فرزندی به نام "عرفات" شود.
تصویر کودکی یاسر عرفات
"عرفات عبد الرحمن القدوه"، پدر "یاسر عرفات" در قدس رشد یافت و در میان خاندان السعید به حیات خویش ادامه داد و هنگامیکه مردی بالغ شد، راهی نوارغزه شد تا در آنجا با "زهوه ابو السعود"، یکی از دختران خاندان القدوه ازدواج کند، اما اقامت وی در غزه به درازا نکشید و راهی قاهره شد تا در آنجا به فعالیتهای بازرگانی مشغول شود و "یاسر" در همانجا بود که چشم به جهان گشود."عرفات" زمانیکه پنج سال بیشتر نداشت، مادر خود را از دست داد تا به داییاش سپرده شود. به این ترتیب وی چهار سال نزد وی در بیتالمقدس زندگی کرد. "عرفات" خود همواره میگفت، از دوران کودکی خاطرات زیادی به یاد ندارد، اما هیچگاه شبی که نظامیان انگلیسی به خانه داییاش حمله کرده و افراد خانوادهاش را مورد ضرب و شتم قرار داده و اثاثیه خانهاشان شکستند، را از یاد نمیبرد.پس از چهار سال زندگی در بیتالمقدس پدرش، او را نزد خود به قاهره میبرد و از آن زمان بود که خواهر بزرگترش مراقبت از او را به عهده میگیرد.
زندگی اجتماعی
"عرفات" خیلی زود وارد زندگی اجتماعی شد. پیش از آنکه به سن 17 سالگی برسد، به خدمت نظام فلسطینیان برای مبارزه علیه انگلیس و اسرائیل میرود تا دو سال بعد در سن 19 سالگی همزمان با آغاز جنگ اعراب و اسرائیل، تحصیل خود در دانشگاه قاهره را با هدف شرکت در جنگ مناطق اشغالی به خصوص غزه ترک کرد.
یاسر عرفات در جوانی
در سال 1952 "عرفات" 23 ساله پدر خود را نیز از دست داد، اما از آنجاییکه پدر "عرفات" هیچگاه به فرزندانش نزدیک نبود، او حتی در مراسم تشییع جنازه پدرش نیز شرکت نکرد.پس از آرام شدن نسبی اوضاع در مناطق اشغالی، "عرفات" برای تحقق رویاهایش و تشکیل فلسطینی مستقل، بار دیگر به دانشگاه برای ادامه تحصیل بازگشت و موفق به اخذ مدرک کارشناسی در رشته مهندسی در سال 1956 از دانشگاه قاهره شد. یاسر عرفات در سال 1956 در جریان بحران سوئز و جنگ متعاقب آن میان اعراب و اسرائیل به عنوان "ستوان" در ارتش مصر خدمت کرد.
سفر به کویت و تاسیس جنبش فتح
پس از پایان تحصیلات "عرفات" برای کار به کویت رفت و یک شرکت مهندسی تاسیس کرد. اما "عرفات" بیشتر وقت خود را امور سیاسی کرد، به طوریکه در سال 1958 به همراه "خلیل الوزیر" معروف به "ابوجهاد"، "خالد یشروطی" و "صلاح خلف" به تاسیس "جنبش آزادیبخش فلسطین" موسوم به "فتح" کردند.
جنبش فتح برپایه این ایده تاسیس شد که فلسطینیان بایستی خود آزادی سرزمینهای فلسطینی را بدست گیرند، اما بر اتحاد جهان عرب برای نیل به این هدف نیز تاکید میکرد.عرفات و همرزمانش در سال ۱۹۶۳ یک ساختار تکاوری منظم را در کرانه باختری ایجاد کردند و در سال 1964 کویت را با هدف گسترش جنبش انقلابی خود ترک و تلاش کردند، این سازمان را در اردن توسعه داده و تقویت کنند. در دسامبر ۱۹۶۴ نخستین عملیات نظامی خود را با انفجار یک کارخانه تصفیه آب در سرزمینهای اشغالی به انجام رساندند.
خلیل الوزیر (ابو جهاد) و عرفات از بنیانگذاران جنبش فتح
"عرفات" در سال 1965 به دبیر کلی سازمان فتح انتخاب شد و از همان زمان بود که آموزش اعضای این سازمان توسط او آغاز شد. تخصصی که "عرفات" در زمینه مواد منفجره و تخریب در ارتش مصر پیدا کرده بود، او را برای هدایت شاخه نظامی جنبش فتح، موسوم به "العاصفه" آماده کرد که در سال 1965 آغاز بکار کرده بود. چریکهای فتح مهمترین هدف نظامیان صهیونیستی در تهاجم ۲۱ مارس ۱۹۶۸ به روستای "کرامه" در اردن بودند که در جریان آن حدود ۳۰ نظامی صهیونیست، ۱۰۰ تا ۲۰۰ چریک عضو فتح و ۴۰ تا ۸۴ سرباز اردنی کشته شدند.
یاسر عرفات در میان مبارزان فلسطینی
سپتامبر سیاه
"نبرد کرامه" در ابتدا موجب اتحاد اردن و فلسطینیان شد، اما خیلی زود با قدرت گرفتن فتح در اردن به درگیری خونین دولت اردن و فتح در سپتامبر ۱۹۷۰ انجامید. نبرد سپتامبر ۱۹۷۰ از سرفصلهای مهم در تاریخ حیات جنبش فتح است. اردن در ۲۴ سپتامبر نیروهای خود را در مواضع حساس کشور مستقر کرد، پستهای کلیدی را به تصرف خود درآورد و پادشاه اردن در کشور حکومت نظامی برقرار کرد. درگیری فتح و نظامیان اردنی پس از ۲ روز با توافق پادشاه اردن و "عرفات" برسر آتشبس پایان یافت تا ژوئیه ۱۹۷۱ که پادشاه اردن دستور اخراج تمام اعضای فتح و سازمان آزادیبخش فلسطین را از اردن صادر و ارتش اردن فلسطینیان را با زور به سوریه آواره کرد. در جریان این حادثه تلفات و خسارات بسیاری به فلسطینیان وارد آمد و حدود ۳۵۰۰ فلسطینی کشته شدند که بسیاری از آنان غیرنظامی بودند.
این واقعه در بین فلسطینیان به سپتامبر سیاه معروف و موجب شد، نوامبر ۱۹۷۱ "گروه سپتامبر سیاه" در فتح تشکیل شود و حادثه گروگانگیری ورزشکاران صهیونیستی در المپیک مونیخ را رقم بزند.
فتح و عرفات در لبنان
حادثه سپتامبر در اردن و کشتار فلسطینیان، بسیاری از آنان را آواره لبنان کرد تا جنبش فتح در ادامه در این کشور به فعالیت خود ادامه دهد. فتح در لبنان موقعیت خود را میان گروههای سیاسی پیدا کرد و عمده فعالیت خود را در جنوب لبنان متمرکز کرد. این بهانهای در دست رژیم صهیونیستی شد تا به منظور سرکوب فلسطینیان به کشتار مردم و تخریب اماکن مسکونی در جنوب لبنان بپردازد.
همچنین گسترش فعالیتهای فتح در جنوب لبنان موجب درگیری "فالانژها" با آنان شد. پس از ناکامی حزب مسیحی "کتائب" لبنان در سرکوبی فتح با همکاری جنبش "امل"، فتح مقاومت سرسختانهای را در مقابل فالانژها تشکیل داد. حمله اسرائیل به لبنان در سال ۱۹۸۲ باعث خروج عمده نیروهای فلسطینی و "عرفات" از لبنان شد.
سخنرانی عرفات در سازمان ملل
در سال ۱۹۷۴ در کنفرانس سران عرب در تونس سازمان آزادیبخش فلسطین به عنوان تنها نماینده مشروع فلسطینیان شناخته شد و در نوامبر همان سال، به عنوان نماینده فلسطینیان در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کرد."عرفات" گفت: در حالیکه در یک دست شاخه زیتون در دست دارد، با دست دیگرش سلاح حمل کرده و با اسرائیل مبارزه میکند.وی تاکید کرد که ریشه مسئله فلسطین به قرن 19 بازمیگردد که ایده تاسیس وطنی برای یهود مطرح شد و صهیونیسم برای اینکه یهود را وادار به مهاجرت از کشورهایشان کند، مقولههای مذهبی را به خدمت گرفت و در این راه جامعه بین المللی از جمله سازمان ملل با رها کردن فلسطینیان به حال خود، به دفاع از رژیم صهیونیستی برخاست تا با کمک آمریکا و انگلیس صهیونیستها سرزمین فلسطین را اشغال و صاحبان اصلیاش را آواره کنند.
سخنرانی یاسر عرفات در سازمان ملل
"عرفات" در سخنرانی خود تاکید کرد: مسئله فلسطین کشمکش میان دو مذهب و دو ملت یا اختلاف مرزی میان کشورهای همسایه هم نیست، بلکه ریشه در خواستههای قومی دارد که از زندگی در موطن خویش محروم و در سراسر جهان پراکنده و بیخانمان شده و اکثرا در تبعید و آوارگی بسر میبرند و صهیونیسم برای اینکه به خواسته خود در فلسطین برسد، تمام قوانین و حقوق بین الملل را نقض کرد.او ضمن اشاره به مبارزه انقلابی فلسطینیان علیه رژیم صهیونیستی گفت: انقلاب ما از آغاز، تحت تاثیر عوامل نژادی یا مذهبی قرار نداشته، آماج آن نه به یهود به عنوان فرد، بلکه صهیونیسم نژادگرا و تجاوزپیشه را هدف قرار میدهد."عرفات" گفت: انقلاب فلسطینیان، انقلابی برای یهود به عنوان یک انسان نیز هست و تلاش میشود، یهودیان، مسیحیان و مسلمانان در برابری با یکدیگر زندگی کنند، از حقوق برابر بهرهمند باشند و فارغ از تبعیضهای نژادی یا مذهبی به وظایف یکسان خویش اشتغال ورزند و اینکه فلسطینیان بین یهودیت و صهیونیسم فرق میگذارند. همانگونه که فرق بین یک انقلابی و یک تروریست در منطق جنگ و مبارزه آنها نهفته است و مبارزه عادلانه یک خلق، ترور محسوب نمیشود و فلسطینیان چارهای جز مقاومت و مبارزه ندارند.
عرفات و فتح در تونس
در سال 1982 "آریل شارون"، وزیر جنگ وقت رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان حمله کرد تا سازمان آزادیبخش فلسطین را از آنجا اخراج کند. این عملیات به اخراج "عرفات" به تونس در شمال آفریقا منجر شد که میان او و سرزمینهای اشغالی فاصله زیادی میانداخت.تبعید "عرفات" به تونس درحالی آغازگر سالهای انزوا برای "عرفات" بود که کرانه باختری و نوارغزه شاهد "انتفاضه" 1987 بود. یکی از مهارتهای عرفات طی چند دهه توانایی او در بهرهبرداری از مبارزات فلسطینیان بود و او توانست مدعی رهبری فلسطینیانی شود که با سنگپرانی اشغالگران سرزمین خود را به چالش میکشیدند، در حالیکه سرمنشا این جنبش تقریبا هیچ ارتباطی به او نداشت.
تغییر سیاستهای عرفات و راهحل صهیونیستی قضیه فلسطین
سال 1988 را باید سال تغییر سیاستهای "عرفات" دانست. "عرفات" در سخنرانی خود در مقر سازمان ملل در ژنو خاطرنشان کرد، سازمان آزادیبخش فلسطین از تروریسم حمایت نمیکند، چراکه تمام احزاب و گروهها در خاورمیانه خواهان زندگی در محیطی امن و مسالمتآمیز هستند که این مسئله شامل ملت فلسطین، اسرائیل و همسایههای آنان نیز میشود.
به این ترتیب سازمان آزادیبخش فلسطین در سال 1988 حق موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخته و قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت را پذیرفت.در ادامه "عرفات"، "شعار فلسطینی کردن قضیه فلسطینی و استقلال تصمیمگیری فلسطینی" را مطرح کرد تا این مسئله از بعدهای عربی و اسلامی خود جدا شود، اینگونه بود که رژیم صهیونیستی توانست تنها با مردم فلسطین در داخل فلسطین روبرو شود و آمریکا مجاب شد، عرفات تنها کسی است که میتواند به رژیم صهیونیستی مشروعیت ببخشد و با آن همکاری کند.زمانیکه اسرائیل اعلام کرد، به دلیل افزایش شدید عملیاتهای انتفاضه در غزه از این شهر به طور یکجانبه عقبنشینی میکند، عرفات از صهیونیستها خواست مدتی در این کار خود تامل کنند تا وی وضعیت خود را در این شهر تحکیم بخشد، عرفات در آن زمان در آستانه سقوط بود، اما "شیمون پرز" با باز کردن کانال مذاکرات سری "اسلو" به داد او رسید.
عرفات و جنگ خلیج فارس
عرفات که برای چهار سال بر اسب انتفاضه میراند، در سال 1990 مرتکب خطایی سرنوشتساز شد و هزینه سنگینی بابت آن پرداخت. او در بحران کویت از "صدام حسین"، دیکتاتور معدوم عراق دفاع کرد که باعث شد، حمایت از او در کشورهای عربی خلیج فارس ناگهان افت کند، به طوریکه آرمان فلسطینیان هرگز تا این اندازه به حاشیه رانده نشده بود.
حمایت یاسر عرفات از صدام حسین در حمله به کویت
مذاکرات اسلو
عرفات به تنهایی به مذاکره با صهیونیستها پرداخت. وی به شرایط آنها جواب مثبت داد و با دور زدن فلسطینیان و گروههای مقاومت در دهلیزهای "اسلو" با صهیونیستها توافقنامه سازش به امضا رساند.در 13 سپتامبر 1993، "عرفات" و "اسحاق رابین"، نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی پس از مذاکرات محرمانه با میانجیگری دیپلماتهای نروژی در محوطه کاخ سفید ظاهر شدند تا پس از آن "اعلامیه اسلو" را امضا کنند که در واقع توافقنامهای بود که به فلسطینییان اجازه خودگردانی در نوارغزه و شهر "رام الله" در کرانه باختری را میداد و در مقابل سازمان آزادیبخش فلسطین وجود رژیم صهیونیستی را به رسمیت میشناخت. اما مسائل بنیادی همچون شهرکهای صهیونیستی و شهرکنشینان صهیونیست، آینده فلسطینیان 1948 و قدس همچنان بلاتکلیف به حال خود رها شده بود.
دست دادن تاریخی عرفات و رابین
دست دادن تاریخی "عرفات" و رابین در کاخ سفید واشینگتن دوره جدیدی از روند مذاکرات میان اسرائیل-فلسطینیان را گشود. "عرفات" در ژوئیه ۱۹۹۴ به فلسطین اشغالی بازگشت و دولت خودمختار فلسطین را تشکیل داد. رابین در نوامبر 1995 توسط یک یهودی دستراستی تندرو ترور شد و اسرائیل از تخلیه سرزمینهای اشغالی و آنچه به نام روند صلح خوانده میشد، صرف نظر کرد تا در سال 2000 آخرین میخ بر تابوت فرآیند صلح اسلو کوبیده شود.
عرفات و جایزه صلح نوبل
"عرفات" تا زمانیکه علیه اشغالگران صهیونیستی مبارزه میکرد، به عنوان یک تروریست معرفی میشد. ولی زمانیکه تسلیم مقابل رژیم صهیونیستی را پذیرفت و به ملت مظلوم فلسطین خیانت کرد، به پاس این خوشخدمتی جایزه صلح نوبل را دریافت کرد. به این ترتیب در 14 اکتبر 1994 "عرفات"، "اسحاق رابین" و "شیمون پرز" به طور مشترک به خاطر انعقاد قرارداد اسلو جایزه صلح نوبل را دریافت کردند.
عرفات و توافقنامه طابا
پس از تشکیل حکومت خودگردان دوره دوم مذاکرات "عرفات" با اسرائیل که مکمل توافقنامه اسلو و تداوم حکومت خودگردان فلسطین بود، در سپتامبر ۱۹۹۵ در واشنگتن آغاز شد و در نهایت منجر به امضای توافقنامه "اسلو۲" یا "طابا" بین رابین و "عرفات" شد.براساس این قرارداد حاکمیت بر شهرهای جنین، طولکرم، نابلس، قلقیلیه، رام الله و بخشی از شهر الخلیل به تشکیلات خودگردان داده و در قبال آن عرفات مقابل "بیل کلینتون" متعهد شد، بندهای مربوط به نابودی اسرائیل را از منشور ملی فلسطین و اساسنامه سازمان آزادیبخش فلسطین حذف کند.
عرفات و وایریور
مذاکرات ساف–اسرائیل به علت پایبند نبودن رژیم صهیونیستی به مفاد توافقنامههای امضا شده با توقفی ۱۸ ماهه روبرو شد، اما سرانجام در ۲۳ اکتبر ۱۹۹۸ توافقنامه "وایریور" بین "عرفات" و "بنیامین نتانیاهو"، نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی با حضور بیل کلینتون امضا شد. این توافقنامه در حقیقت مرحله دوم توافقنامه اسلو ۲ بود که یکی از محورهای آن عقبنشینی اسرائیل از ۱۳ درصد سرزمینهای کرانه باختری بود.توافقنامه وایریور نیز همانند دیگر توافقنامههای قبلی رژیم صهیونیستی اجرا نشد. پایبند نبودن صهیونیستها به این توافقنامه به این دلیل بود که این رژیم در مذاکرات خود تاکتیک تاخیر را دنبال میکرد تا بتواند با طولانیتر کردن روند مذاکرات از جزءجزء آن امتیازات بیشتری از فلسطینیان کسب کند.
عرفات، باراک و کلینتون در وایریور
عرفات و کمپدیوید2
اجلاس کمپ دیوید 2 سال 2000 در آمریکا با حضور آمریکا، رژیم صهیونیستی و تشکیلات خودگردان برگزار شد. موضوعات مورد بحث در این نشست سرنوشت قدس، وضعیت آوارگان 48 و 67 ، اعلام موجودیت کشور مستقل فلسطینی، مرزهای حکومت خودگردان و وضعیت شهرکهای صهیونیستی در کرانه باختری و نوارغزه بود."ایهود باراک" یک روز پس از به دست گرفتن زمام امور در رژیم صهیونیستی بر چهار موضوع تحت عنوان خطوط قرمز اسرائیل برای مذاکره در دو روز پایانی مذاکرات صلح تأکید کرد که حاکمیت اسرائیل بر قدس، عدم بازگشت به مرزهای 1967، عدم دادن اجازه داشتن ارتش به تشکیلات خودگردان و حفظ شهرکهای صهیونیستنشین کرانه باختری و نوارغزه بود. همچنین باراک قبل از شروع مذاکره دور آخر اعلام کرد، اجازه بازگشت به آوارگان 48 و 67 را نخواهد داد و این موجب شد، این دور مذاکرات "عرفات" با اسرائیل نیز با شکست روبرو شود.
عرفات و انتفاضه الاقصی
ناامیدى فلسطینیان از تشکیلات خودگردان براى بازگرداندن حقوق پایمال شده آنان و مخالفت آنها با ادامه مذاکرات "عرفات" با رژیم صهیونیستى و نیز هماهنگىهاى امنیتى تشکیلات با صهیونیستهاعلیه نیروهاى مبارز فلسطینى موجب شکلگیری دور دوم قیام فلسطینیان تحت عنوان " انتفاضه الاقصی" شد.
شارون انتفاضه الاقصی را برافروخت
فلسطینىان پس از پشتسر گذاشتن همه تجربههاى گذشته و راهحلهاى سازش با رژیم صهیونیستى بر این مسئله تأکید کردند که تنها راهحل، "مبارره" با رژیم صهیونیستی است. به همین دلیل وقتی ارزشهای دینى و مذهبی آنان با دیدار "آریل شارون" از مسجدالاقصى نادیده گرفته شد، دور دوم انتفاضه و قیام مردمی فلسطینیان در 28 سپتامبر 2000 آغاز شد.
بازداشت خانگی عرفات
ده ماه بعد از آغاز انتفاضه الاقصی مقر "عرفات" در رامالله تحت محاصره صهیونیستها قرار گرفت و "عرفات" عملا در این ساختمان زندانی شد تا آمریکا نیز از ژوئن ۲۰۰۲ "عرفات" را بایکوت و از ارتباط با وی خودداری کند. در این مدت تنها معدودی از مقامات کشورهای غربی با "عرفات" دیدار کردند که این موضوع با خشم و غضب رژیم صهیونیستی مواجه شد، بگونهای که شارون در آن زمان از پذیرفتن وزیر خارجه فرانسه به دلیل دیدار با عرفات خودداری کرد.
بیماری عرفات
روز 12 اکتبر 2004 بود که رسانهها از بیماری "عرفات" خبر دادند. منابع رسمی فلسطینی در آن زمان، بیماری او را ابتلای به آنفلوانزای شدید اعلام کردند، اما با شدت گرفتن بیماری، عرفات که دچار حالت تهوع، درد شدید در ناحیه شکم، اسهال و کاهش غیرعادی سلولهای قرمز شده بود، برای درمان به بیمارستان نظامی" پرسی" در حومه پاریس انتقال یافت."عرفات" مدت کوتاهی پس از ورود به این بیمارستان به کما رفت و در ١١ نوامبر درگذشت، در حالیکه به گفته منابع رسمی، پزشکان با وجود انجام انواع آزمایشها نتوانسته بودند علت اصلی بیماری او را تشخیص دهند.
مسمومیت عرفات
بیماری نابهنگام و مرگ سریع "عرفات" باعث شد، بسیاری از فلسطینیان با اشاره به ناخرسندی مقامات صهیونیستی از خودداری عرفات از مقابله موثر با گروههای مبارز فلسطینی، سرویسهای اطلاعاتی این رژیم را به قتل وی متهم کنند.
عرفات در آخرین روزهای زندگی
این موضوع موجب شد، ایده مسمومیت "عرفات" توسط رژیم صهیونیستی مطرح شود و پس از انتشار اسنادی در شبکه الجزیره درباره وجود مقادیر غیرطبیعی تششعات "پولونیوم" در وسایل مربوط به عرفات جدیت بیشتری یافت. از سوی دیگر دانشمندان مؤسسه تشعشعات فیزیک لوزان سوئیس چندی پیش اعلام کردند، شواهدی در دست دارند که نشان میدهد، عرفات احتمالا با "پلوتونیوم"، عنصری نادر با رادیواکتیو بالا، مسموم شده است.طرح این موضوعات موجب شد، "سهی عرفات"، همسر "عرفات" خواستار نبش قبر وی جهت فهم دلیل واقعی مرگ همسرش شود.
اظهارات مفتی سابق تشکیلات خودگردان
"شیخ تیسیر التمیمی"، مفتی سابق تشکیلات خودگردان که در روزهای پایانی عمر "عرفات" در بیمارستان همراه وی بود، اظهارات جالبی درباره مرگ "عرفات" دارد.
عرفات در آخرین روزهای زندگی
التمیمی میگوید: زمانیکه وارد پاریس شدم، "عرفات" در کما بود، حضورم را حس نکرد. زمانیکه وارد اتاق شدم، در وضعیتی پیچیدهای قرار داشت، از ناحیه صورت دچار خونریزی و در بخش مراقبتهای ویژه بستری و یک سری دستگاههای پزشکی به وی وصل شده بود، نمیتوانست تشخیص دهد، در اطرافش چه میگذرد.وی افزود: ساعاتی پس از مرگ "عرفات" او را شستیم، به جسد وی نگاه کردم، خونریزی قطع نشده و همچنان از منافذ پوست و بخشهای مختلف بدنش ادامه داشت، لکههایی آبی و قرمز روی بدن، دستان و پاهایش مشاهده میشد، این چیزی است که به یاد دارم.التمیمی ادامه میدهد: "عرفات" هنوز دچار خونریزی بود. برای اینکه بتوانیم خونریزی را بند بیاوریم و وی را غسل دهیم، از پزشکان خواستم چسب زخم بیاورند، آنها آوردند. از پزشکی که چسب زخم را آورده بود، پرسیدم چرا پس از چند ساعت مرگ "عرفات" هنوز دچار خونریزی است و آیا این عجیب به نظر نمیرسد؟ وی گفت: احتمالا وجود برخی مواد سمی در بدن وی موجب رقیقشدن خون و مانع از لختهشدن آن میشود. از آن زمان بود، دریافتم "عرفات" مسموم شده است.
چه کسی عرفات را مسموم کرد
پس از گذشت سالها از مرگ "عرفات" تحقیقاتی اخیرا توسط برخی گروههای درخصوص علت مرگ وی آغاز و پرده از حقایق زیادی برداشته شده تا گمانهزنیها درباره احتمال دست داشتن رژیم صهیونیستی در مرگ "عرفات" را به یقین نزدیکتر کند.
" یوری دونیری"، نویسنده اسرائیلی و موسس جنبش "غوش شالوم"، با اشاره به جزئیات مرگ "عرفات" مینویسد: شنیدن خبر مسمومیت "عرفات" برای من شگفتآور نبود، چون از همان روز اول نیز مطمئن بودم، " شارون"، او را مسموم کرده تا جاییکه حتی مقالات زیادی در این زمینه منتشر کردم که همه شامل دلایلی منطقی و ساده بودند.اول: در معاینات پزشکی دقیقی که در بیمارستان فرانسه درخصوص مرگ "عرفات" و دلایل وخامت ناگهانی اوضاع جسمانی وی صورت گرفت، توجیهی برای این مسئله پیدا نشد. در این آزمایشات، هیچ اثری از هرگونه بیماری وجود نداشت که زندگی عرفات را تهدید کند و تنها شایعاتی توسط رسانههای اسرائیلی منتشر شد، مبنی براینکه عرفات دچار "ایدز" بوده که همه کذب محض است و با هدف خدشهدار شدن چهره "عرفات" مطرح شدند.دوم: سازمانهای جاسوسی سیا، افاسبی و موساد سمومی در اختیار دارند که هیچ اثری از آن در تحقیقات عادی یافت نمیشود.سوم: فرصت برای ترور "عرفات" فراوان بود، چون تدابیر امنیتی که برای حمایت از "عرفات" در اطراف مقر وی اتخاذ شده بود، ضعیف بودند و افراد کاملا بیگانه حتی گاهی اوقات مستقیما در کنار او و بر یک سفر مینشستند.همچنین شمار زیادی از کسانیکه میتوانستند، او را هدف ترور قرار دهند، ابزار لازم برای این اقدام را در اختیار داشتند و بیشتر آنها نیز توسط شارون حمایت میشدند.
مزار یاسر عرفات
از احتمال تا یقین
چیزی که قبلا فقط یک احتمال منطقی بود، اکنون درحال مبدل شدن به یقین است، زیرا آزمایشات صورت گرفته در لوازم شخصی "عرفات" ثابت میکند، وی با مادهای سمی موسوم به "پلونیوم" مسموم شده که به راحتی نمیتوان اثرات آن را در جسد فرد یافت.
- تصمیم آریل شارون برای ترور عرفات
در یکی از مصاحبههای تلویزیونی "عرفات"، یکی از خبرنگاران از وی سوال کرد، آیا پیشبینی میکنید، کشور مستقل فلسطینی در دوره حیات شما تشکیل شود؟ وی پاسخ داد: بله مطمئنم، اما طولی نکشید، شارون برای ترور عرفات تصمیم جدی گرفت. زمانیکه بیروت در جنگ اول لبنان در محاصره قرار گرفت و مزدوران اسرائیلی در یافتن مکان وی در بیروت شکست خوردند، شارون به شدت عصبانی شد و حتی پس از امضای معاهده اسلو و زمانیکه عرفات به فلسطین بازگشت نیز شارون دست از تلاش نکشید، به نحویکه وقتی نخستوزیر اسرائیل شد، اعلام کرد من به شدت از زنده ماندن "عرفات" میترسم. تمام موارد فوق احتمال مسمومیت عرفات توسط شارون را تقویت میکند.
نبش قبر عرفات و نمونهبرداری از جسد
با انتشار خبرهایی مبنی بر احتمال مسمومیت یاسر عرفات و پس از اعلام پیدا شدن اثر ماده «رادیواکتیو پلونیوم 210» توسط دانشمندان سوئیسی بر روی وسایل عرفات، همسر وی «سهی عرفات» از ماه اوت 2012 با ارائه درخواستی به یکی از دادگاههای فرانسه خواستار نبش قبر عرفات برای نمونهبرداری از جسد وی و فهم واقعیت امر شد.با پیگیری امر توسط این دادگاه فرانسوی و پافشاری سهی عرفات سرانجام کارشناسان فلسطینی در ساعات اولیه بامداد سه شنبه 27 نوامبر 2012 نبش قبر یاسر عرفات را آغاز کردند تا با بررسی نمونههایی از باقی مانده جسد، پرده از اسرار مرگ مشکوکش بردارند.در مراسم نبش قبر یاسر عرفات افرادی همچون «توفیق الطیراوی»، رئیس کمیته تحقیق درباره مرگ یاسر عرفات، «محمد العویوی»، دادستان کل تشکیلات خود گردان فلسطینی و شیخ «محمد حسین»، مفتی تشکیلات خودگردان فلسطینی به همراه کارشناسانی از کشورهای خارجی حضور داشتند. سرتیپ توفیق الطیراوی در این خصوص توضیح داد که پس از نمونهبرداری از جسد یاسر عرفات توسط کارشناسان فرانسوی و سوئیسی و روسی، جسد وی بار دیگر به داخل مقبرهاش بازگردانده شد. قرار است، کارشناسان فرانسوی و سوئیسی و روسی نمونهها را بررسی کنند تا مشخص شود آیا مرگ عرفات در یکی از بیمارستانهای نظامی فرانسه در اثر مسمومیت بوده است یا خیر.«پاتریک مانجان»، رئیس تیم سوئیسی تحقیق درباره علل مرگ یاسر عرفات پس از نمونهبرداری از جسد عرفات گفت که شصت مورد نمونهبرداری از جسد یاسر عرفات انجام شد و این نمونهها برای تجزیه و تحلیل آزمایشگاهی به سه گروه (روسی، سوئیسی و فرانسوی) تحویل داده شد.وی تاکید کرد که قرار است، سه نوع آزمایش روی این نمونهها برای تعیین هویت جسد، اطمینان از احتمال وجود مقادیری از پولونیوم 210 و انجام مطالعات پیشرفته انجام شود.هم اکنون جامعه بین المللی در انتظار جواب این آزمایشها هستند.
عرفات در یک نگاه
به گزارش مشرق، فارس به نقل از پایگاه خبری البدیع نوشت: «عمر نجیب»، نویسنده جهان عرب در مقالهای به بررسی ادعاهای اخیر غرب به سرکردگی آمریکا درباره وجود «سلاحهای شیمیایی» در کشور سوریه میپردازد و در این ارتباط به تاریخ گزارشهای سرویسهای اطلاعاتی آمریکا در خصوص کشورهای دیگر میپردازد که با خطاهای خود جهانی را درگیر جنگهای خانمانسوز کرده است.
«عمر نجیب» در این ارتباط مینویسد: با نزدیک شدن به پایان دهه اول قرن 21 و به ویژه از سال2010 سیاستمداران و تحلیلگران و مسئولان اطلاعاتی و مراکز مطالعاتی و غیره هشدار میدهند که اشتباهات زیاد سرویسهای اطلاعاتی جهان، ممکن است به جنگهای فاجعهآمیز و بحرانهای سیاسی و اقتصادی جهانی و قارهای منجر شود. این مراکز اطلاعاتی و تحلیلگران در ادامه میافزایند: از زمان فروپاشی شوروی در دهه 90 و پایان جنگ سرد، دستگاههای نظارت و بررسی غرب و به ویژه آمریکا به اندازه زیادی تضعیف شده و فرمانبر تصمیمگیرندگانی شدهاند که نیازمند اطلاعات و نتیجهگیریها و پیشبینیهای این سرویسها هستند.
اما در موارد بیشماری، بسیاری از گزارشهای دروغین این دستگاهها، جنگها و دخالتهای خونین و زیانهای هنگفتی را به بار آورده است، تنها به این دلیل که آمریکا خود را ابر قدرت جهان و مهمترین پایگاه غرب به شمار میآورد و با گزارشهای دستگاههای اطلاعاتی خود به شکل چشمگیری بر رخدادهای جهان تأثیر میگذارد.
دستگاههای اطلاعاتی آمریکا
سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا هماهنگی کار 16 دفتر دولتی با 320 هزار کارمند را برعهده دارد و بودجه اعلامشده این سازمان بین 70 تا 80 میلیارد دلار در نوسان بوده است.
روز 30 اکتبر 2012 دولت آمریکا اعلام کرد که در سال گذشته میلادی 75 میلیارد دلار هزینه جمعآوری اطلاعات توسط این کشور شده است و با اینکه بودجه آمریکا در سال 2012 نسبت به سال پیش از آن اندکی کاهش مواجه بوده است، اما بودجه سرویس اطلاعات مرکزی آمریکا همچنین بالاتر و بیشتر از دستگاههای اطلاعاتی کشورهای جهان است.
مدیر دفتر اطلاعات ملی آمریکا در این ارتباط میگوید: کنگره این کشور در سال 2012 مبلغ 59.3 میلیارد دلار را به سرویسهای اطلاعاتی و فعالیتهای جاسوسی اختصاص داد، با این حال این بودجه در ماه سپتامبر و پیش از پایان سال به اتمام رسید.
وی در ادامه فاش میکند که صرف نظر از بودجه عمومی دولت آمریکا، وزارت دفاع این کشور موسوم به «پنتاگون» نیز در سال 2012 مبلغ 21.5 میلیارد دلار را به سرویسهای اطلاعاتی آمریکا کمک کرده است.
این بودجه درحالی به این سرویسهای اطلاعاتی اختصاص و هزینههای آنها به طور مستمر افزایش مییابد که دولت آمریکا با افزایش فشارهای مالی، مجبور شده برای دو سال مستمر بودجه خود را کاهش دهد.
در سال 2010 میلادی بودجه سرویسهای اطلاعاتی آمریکا 80.1 میلیارد دلار و در سال2011 میلادی این بودجه به 78.6 میلیارد دلار رسید.
بنابر بیانیههای رسمی، دولت آمریکا بیشترین کاهش بودجه را متوجه فعالیتهای جاسوسی و اطلاعاتی وزارت دفاع آمریکا کرده است، به گونهای که کمک به دستگاههای اطلاعاتی وابسته به این وزارت از 27میلیارد دلار در سال 2010 به 21میلیارد دلار در سال 2012 کاهش یافته است.
شاید دلیل این امر، عقبنشینی بسیاری از نیروهای آمریکایی از عراق و افغانستان باشد که از میزان نیازمندی به اطلاعات هزینهدار از این مناطق کاسته است.
بودجه اطلاعات، هزینههای ماهوارههای اطلاعاتی و دستگاههای پیشرفتهای را تامین میکند که به شبکههای اطلاعاتی جهان مرتبط هستند. علاوه بر این؛ این بودجه میبایست حقوق دهها هزار کارمند و از جمله هزاران تحلیلگر و کارشناس زبان و کدخوان و کارشناس اینترنت و جاسوسهای جمعآوری اطلاعات به «شیوههای سنتی و قدیمی» را شامل میشود.
کارشناسان میگویند که بودجه اطلاعات آمریکا پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 به میزان قابل توجهی افزایش یافته و حجم آن بیش از مقدار کمکهایی است که آمریکا به کشورهای دیگر پرداخت میکند، چنانکه این بودجه میتواند، بودجه عمومی چندین دولت جهان را تامین کند.
براساس قانون جدید آمریکا میزان بودجه اختصاص یافته به سرویسهای اطلاعاتی اعلام شود. با این حال 16 سرویس اطلاعاتی آمریکا ملزم به فاش ساختن جزئیات هزینه اقدامات جاسوسی و اطلاعاتی خود نیستند.
شکستهای تاریخی
در سال 2010 میلادی مجله «فارین پالسی» درباره فعالیتهای جاسوسی و اطلاعاتی آمریکا گزارشی از یک پژوهشگر به نام «یوری فریدمن» را منتشر کرد. فریدمن در گزارش خود تلاش کرده بود به مجموعه مقالاتی جواب دهد که تلاش داشتند، اشتباهات سرویسهای اطلاعاتی آمریکا را توجیه کنند، در حالیکه به اعتقاد فریدمن این سرویسهای اطلاعاتی مرتکب 10 اشتباه تاریخی غیر قابل انکار و شرمآور شده بودند.
فریدمن تاکید میکند، از جمله شکستهای فضاحتبار اطلاعاتی آمریکا باید از عملیات «خلیج خوکها» ضد کوبا در آوریل 1961 یا عدم پیشبینی «حمله تیت» در دسامبر 1968 که جنگی شدید در ویتنام را به دنبال داشت و بررسیهای دولت آمریکا ثابت کرد که آمریکا و افسران ارتش ویتنام جنوبی و تحلیلگران اطلاعاتی آنها با وجود هشدارهای داده شده، همگی شکست خورده و ناکام شدند، یاد کرد.
این پژوهشگر در ادامه به شکستها و ناکامی دیگر دستگاههای اطلاعاتی آمریکا اشاره میکند که در جنگ «روز کیپور» که رمضان 1973 میلادی روی داد. این جنگ پس از 6 سال فعالیت جاسوسی سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و تحلیلهای آنها از جنگ 6 روزه رژیم صهیونیستی با کشورهای عربی انجام شد که رهاوردی جز ناکامی و شکست برای آمریکا و اسرائیل نداشت، در حالیکه پیشبینیهای سرویسهای اطلاعاتی آمریکا از عدم پیروزی و موفقیت اعراب سخن میگفتند.
پس از آن فریدمن به شکستها و ناکامیهای آمریکا در پیشبینی پیروزی انقلاب اسلامی در ایران در آگوست 1978 میلادی یعنی 6 ماه قبل از فرار «رضا پهلوی» شاه وقت ایران و سپس حمله شوروی به افغانستان در سال 1979 میلادی اشاره میکند که برای غرب حیرتانگیز بود، به ویژه آنکه سرویسهای اطلاعاتی آمریکا در آن زمان میپنداشتند که فکر فرو رفتن شوروی در باتلاق هزینههای جنگ این کشور را از حمله به افغانستان منصرف میکند، در حالیکه همه دیدند، برخلاف این پیشبینیها مسکو وارد جنگ با افغانستان شد.
فریدمن در ادامه به شکست آمریکا در پیشبینی فعالیتهای هستهای هند و پاکستان اشاره دارد. چنانکه «سیا» نتوانست به تصمیم هند از انجام انفجارهای هستهای در زیرزمین پیببرد، امری که «ریچارد چلبی»، رئیس کمیته اطلاعات مجلس سنای آمریکا از آن با عنوان «شکست بزرگ در جمعآوری اطلاعات» یاد کرد.
پس از آنکه این پژوهشگر به شکستها و ناکامیهای سرویسهای اطلاعاتی آمریکا در حوادث 11 سپتامبر 2001 و گزارشی که کنگره این کشور درباره سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و کوتاهیهای آنها در بازشناسی تروریسم برون مرزی منتشر کرد، اشاره میکند، یادآور میشود که این سرویسها از دهه نود تا 11 سپتامبر 2001 در شناسایی خطرات و تهدیدات و تروریسم برون مرزی ناکارآمد عمل کرده بودند.
و سرانجام اینکه این پژوهشگر به جنگ عراق در آوریل سال 2003 میلادی اشاره دارد که «کالین پاول»، وزیر خارجه وقت آمریکا آغاز آن را با استناد به «اطلاعات دقیق سازمان سیا» اعلام و تاکید کرد که عراق دارای سلاحهای کشتار جمعی است.
پیشبینیها و برآوردهای اطلاعاتی آمریکا در اکتبر2002 حاکی از آن بود که عراق به برنامههای خود در زمینه تولید سلاحهای کشتار جمعی ادامه میدهد و ممکن است، طی چند ماه تا یک سال به سلاح هستهای نیز دست یابد. اما آمریکا پس از جنگ به چنین شواهدی درباره برنامه هستهای عراق دست نیافت و این به معنای شکست اطلاعاتی «جرج بوش»، رئیس جمهوری وقت آمریکا بود که در قبال عمیقا احساس تاسف میکرد.
روزنامه «واشنگتن پست» در 14 اکتبر 2010 به نقل از معاون کمیته اطلاعات مجلس سنا آمریکا فاش کرد که سازمانهای اطلاعاتی آمریکا به دلیل مدیریت نامطلوب برنامههای سری پیشرفته این کشور میلیاردها دلار را تلف کردهاند.
«کریستوفر بوند»، سناتور جمهوریخواه در این خصوص اذعان کرد که مردم آمریکا درصورت آگاهی از اتلاف میلیاردها دلار از دارایی مالیاتهایی که به دولت پرداخت کردهاند، به شدت خشمگین خواهند شد. چنانکه وی به علت محرمانه بودن برنامه، جزئیات دقیقی از ارقام آن ارائه نداد.
اما در ادامه افزود: میلیاردها دلار فقط صرف اجرای یک برنامه شده تا در پایان لغو شود. همچنین در سال 2009 میلادی «دنیس بلر»، دریا سالار بازنشسته و یکی از مدیران اطلاعاتی آمریکا آن زمان فاش کرد که آمریکا برای نخستین بار آمریکا به برنامه اطلاعات نظامی و غیر نظامی این کشور 75 میلیارد دلار کمک کرده است.
چنانکه پس از آن مجموعه گستردهای از طرحهای اطلاعاتی و جاسوسی شکست خورده و ناکام دولت آمریکا افشا شدند که از جمله آنها باید به برنامه ترسیم چشم انداز آینده وابسته به دفتر اطلاعات ملی آمریکا اشاره کرد که از پر هزینهترین طرحهای اطلاعاتی آمریکا به شمار میآمد که با شکست مواجه شد، همچنین میتوان از طرح فناوری رایانهای «شبه مودم» دفتر امنیت ملی آمریکا نام برد که مسئولان فاش کردند این برنامه صدها میلیون دلار خارج از بودجه برای دولت آمریکا هزینه در بر داشته و چند سال در صف انتظار برای اجرا بوده است.
دیگر شکستها و ناکامیها
روز 12 دسامبر 2012 خبرگزاری فرانسه در گزارشی به نقل از تعدادی کارشناسان برجسته امور بین الملل اذعان کرد که کشور کره شمالی با پرتاب موفقیتآمیز موشک خود به فضا همه کشورها را شگفت زده کرد، امری که برخلاف پیشبینیهای صورت گرفته توسط سرویسهای اطلاعاتی فوق پیشرفته جهان بود.
پس از آن کره شمالی در آزمایش دیگر خود اعلام کرد که با مشکلاتی چون احتراق فتیله پرتاب موشک مواجه شده و این موضوع از طریق تصاویر ماهوارهای گرفته شده روشن و آشکار روشن شده است. فضاحتبارتر از آن، خبرگزاری رسمی کره جنوبی (یونهاب) با استناد به گزارشهای اطلاعاتی، از جمله سرویسهای اطلاعاتی آمریکا اعلام کرد، موشکی که مقرر بود، پیونگ یانگ آن را به فضا پرتاب کند، از نوع «اونها 3» بوده و متشکل از سه طبقه است که از سکو پایین آورده و به مرکز ساخت و تولید آن بازگردانده شده است. شبکههای تلویزیونی و رادیویی دیگر اطلاعاتی در خصوص این موشک ارائه ندادند، تنها بعضی از رسانهها به احتمال تفکیک موشک اشاره کردند.
«یانگ موجی»، استاد مطالعات کره شمالی دانشگاه سئول درباه این قضیه خاطر نشان کرد که شاید در سیستم پرتاب موشک اختلالاتی بروز کرده باشد ولی به نظرمیرسد که کره شمالی عمدا دست به چنین اقدامی زده است. ابهامات در خصوص موشکی که قرار بود، کره شمالی به فضا پرتاب کند، همچنان ادامه داشت، بیآنکه سرویسهای اطلاعاتی آمریکا خبر دقیقی از این قضیه داشته باشند، گویی هیچ ابزاری در اختیار ندارند تا به دیواره آهنین کره شمالی نفوذ کنند.
کره شمالی توانست خبرهای موشکی و پیشرفتهای خود در این خصوص را تا دو روز پس از مرگ «کیم جونگ ایل»، رهبر خود در دسامبر 2011 مخفی کند، موضوعی که به شدت انتقاد کره جنوبی از بیکفایتی سرویسهای اطلاعاتیاش را به دنبال داشت. حتی ژاپن نیز از این امر مستثنی نماند و موشک کره شمالی توانست در ارتفاع بالا از بالای خاک این کشور عبور کند.
این موضوع «ساتوشی موریموتو»، وزیر دفاع ژاپن را واداشت در یک مصاحبه مطبوعاتی به خطای سرویسهای اطلاعاتی کشورش درباره توان موشکی کره شمالی اعتراف کند.