سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

سلام خوزستان

انتشار اخبار سیاسی- اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی خوزستان

اخبار وگزارشات سیاسی و اقتصادی و تحلیل

رابطه اخوان المسلمین و آمریکا

دکتر حسن حنفی
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
از مدت ها پیش حتی قبل از وقوع انقلاب سال 2011 مصر، این شایعه در رسانه های مکتوب و مجازی جریان داشت که بین اخوان المسلمین و آمریکا یک نوع همکاری پنهان وجود دارد. البته گفت و گو بین اخوان و آمریکا پیش از سقوط رژیم مبارک نیز وجود داشت. دلیل آن هم این بود که آمریکا تمایل داشت برای نظام های اقتدارگرا و هم پیمان خود یک نوع اتکای مردمی پیدا کند و به این ترتیب رژیم های یاد شده را از سقوط بازدارد. اخوان المسلمین نسبت به سایر احزاب از جمله «وفد» از پایگاه مردمی گسترده تری برخوردار بود. اگر در آن زمان رژیم مبارک با گروه هایی چون اخوان یا وفد ائتلاف کرده بود آمریکا بقای رژیم او را حفظ می کرد . اما رژیم مبارک حتی از گفت و گوهای پنهان بین آمریکا و دشمنان سیاسی اش نگران بود و هشدار می داد که باید بین او و دشمنانش یکی را انتخاب کنند. مبارک برای ایجاد وحشت بیشتر اعلام کرد: یا من یا القاعده؛ یا من یا هرج و مرجی که مشابه آن در سومالی مشاهده می شود. او در واقع نمی دانست که در مصر دولت حکومت می کند اما در سومالی قبیله. او مصر را با یک عقلانیت قبیله یی یا عشیره یی اداره می کرد کما اینکه رییس جمهور مقتول پیش از او نیز مصر را به صورت خانوادگی یا طایفه یی اداره می کرد و بین طایفه مسلمانان و طایفه قبطی دو دستگی به وجود می آورد. موضوعی که تا بوده ابزاری در خدمت استعمارگران و برای اشغال مصر بود و به بهانه دفاع از اقلیت ها از آن استفاده می شد.

همکاری بین اخوان المسلمین و آمریکا بعد از انقلاب و به ویژه در دوران تحول دموکراتیک کشور هم استمرار پیدا کرد. دوره ای که فضا بازشده و هرگروهی می توانست سهم خود را از انقلاب بردارد . چه بسا این همکاری با پیروزی اخوان در انتخابات و بعد همه پرسی قانون اساسی قوی تر هم شده باشد زیرا این گروه به اکثریت کرسی های مجلس و سپس کمیته تدوین قانون اساسی دست یافت تا بتواند قانونی برای چند دهه آینده مصر بنویسد و به همین دلیل سکولارها را در داخل و خارج دچار وحشت کند. درباره این همکاری شایعات و داستان های زیادی وجود دارد که اثبات آنها برعهده راویان خواهد بود.

مصر یک بار دیگر طعم ازدواج با آمریکا را پیش از سال 1952 در دوران رییس جمهور مقتول کشید به نحوی که 99 درصد تصمیم گیری ها از آمریکا و یک درصد از آن مصری ها بود. یک بار دیگر در دوران رییس جمهور مخلوع این تجربه تکرار شد که شرط آنها دوستی مصر با اسراییل و دشمنی با ایران و درعوض شرط مبارک هم تایید استبداد و فساد دستگاهش بود. درحال حاضر این ازدواج ها به طلاق بائن کشیده شده و نمی تواند ازدواج مجددی شکل بگیرد مگر آنکه ائتلاف دیگری با خود یا اعراب یا ایران یا ترکیه صورت گیرد.

اما تناقض بین اخوان المسلمین و ایالات متحده آمریکا یک تناقض جوهری است. مثل تناقض بین سوسیالیسم و سرمایه داری یا دموکراسی و استبداد یا آزادی و بردگی می ماند. این ها نقیض هم هستند . البته طبق قانون دیالکتیک می توان این نقیض ها را به گونه ای با هم جمع کرد و به صورت تز و آنتی تز ارایه داد که همدیگر را نفی نمی کنند. چالش بزرگ ایجاد ترکیب بین تز و آنتی تز است. مصر و هندوستان و یوگسلاوی در اوایل دهه شصت می خواستند همین ترکیب را به وجود آورند. قصد آنها این بود که از طریق ایجاد جنبش غیر متعهدها و تشکیل بلوک جهان سوم که سه چهارم از ساکنان جهان را در آفریقا و آسیا و آمریکای لاتین دربر می گرفت، دو اردوگاه نقیض سوسیالیسم و سرمایه داری را با هم جمع کنند.

اخوانی ها همیشه به این متهم می شدند که طرفداران مماشات و همکاری هستند تا اصول. چه بسا شرایطی به وجود آمده که آنها را به زندان و شکنجه و تعقیب دچار کرده باشد. آنها به این متهم می شدند که با دربار سر و سری داشته اند و برای مثال حسن البنا پس از دیدار با ملک فاروق گفته بود دیدار سخاوتمندانه ای بود. آنها جزو کمیته دانشجویان و کارگران درسال 1946نبودند . آنها حتی یک گروه سیاسی نبودند که در مبارزه ملی مشارکتی داشته باشند بلکه جماعتی بودند که می خواستند زندگی کنند و این زندگی استمرار داشته باشد. با این حال اتفاقاتی افتاد که همه می دانند. حسن البنا درسال 1949 با توطئه انگلستان و دربار مصر به شهادت رسید .

همچنین اخوانی ها به این متهم می شوند که شاخه نظامی مصر جوان هستند که یک تشکیلات مخصوص به نام پیراهن سبزها داشت و هردو این تشکل طرفدار اعمال خشونت آمیز بودند . ازسال 1948 آنها با افسران آزاد ارتباط داشتند و بخش مهمی از افسران و شورای انقلاب را تشکیل می دادند. اخوانی ها به این متهم می شوند که بعد از وقوع انقلاب مصر با آمریکایی ها ارتباط برقرار کردند تا به آنها در اخراج انگلیسی ها از مصر کمک کنند. درسال 1956 آنها از زندان خارج شدند تا دربرابر تجاوزهای سه گانه ایستاده و از پورت سعید دفاع کنند. سید قطب برای این درسال 1966 اعدام شد که متهم به تاسیس یک سازمان سری در زندان برای انجام کودتا علیه انقلاب شدند. بعد هم وقتی رییس جمهور مقتول آنها را از زندان خارج کرد به خاطر علاقه به آنها نبود بلکه برای استفاده از آنها علیه دشمنانش یعنی ناصری ها و مارکسیست ها و گروه های چپ بود. کسانی که با سیاست های باز اقتصادی و قوانین مربوط به سرمایه گذاری و درافتادن در آغوش غرب مخالف بودند. سادات بعد از آنکه درسال 1977 به بیت المقدس رفت، درسال 1978 پیمان کمپ دیوید و درسال 1979 پیمان صلح دایم با اسراییل را امضا کرد. هرچند شبه جزیره سینا را بدون حاکمیت و به صورت خالی از سلاح گذاشت و این آغازی بود برای عادی سازی روابط با دشمن صهیونیستی. حال آنکه اراضی اعراب در جولان و کرانه باختری همچنان تحت اشغال اسراییل بود. اخوانی ها در دوران مبارک هم در زندان بودند و مبارک با وجود ارتباط مستحکمی که با آمریکا و اسراییل داشت و خود و خانواده اش به چپاول ثروت های مردم مشغول بودند درعین حال از اخوان هم برای به وحشت انداختن آمریکایی ها استفاده می کرد.

بین اخوان و آمریکا یک تعارض جوهری نیز وجود دارد که در سطح ایدئولوژیک و نگرش آنها نسبت به جهان است. اخوانی ها تصوری مرکزی نسبت به جهان دارند که به هیچ وجه چانه بردار نیست. اسلام دین آنهاست و مطابق آیات قران کامل ترین ادیان. انسان خلیفه و جانشین خدا در زمین است. موضوعی که به نظر مودودی و سید قطب بیانگر حاکمیت نیز هست و کسی که این حاکمیت را نپذیرد در درجه اول کفر ورزیده است و در درجه دوم ظالم بوده و در درجه سوم فاسق است. اخوان هرگونه حاکمیتی را به جز حاکمیت خداوند رد می کنند و خود را نمایندگان حکومت خداوند می دانند. البته آمریکا هم تصوری مرکزی از جهان دارد و خود را بزرگ ترین و تنها قدرت موجود در جهان می دانست. هیچ قدرت دیگری را نمی پذیرفت و جهان را به دو بخش اردوگاه سرمایه داری به فرماندهی آمریکا و اردوگاه سوسیالیسم به رهبری اتحاد جماهیر شوروی تقسیم می کرد. اخوان المسلمین احساس می کند که بین این دو اردوگاه تفاوتی وجود ندارد و هردو دیدگاه مادی یکسانی نسبت به جهان دارند. این دو درواقع یک قطب را تشکیل می دهند که در مقابل یک قطب دیگر یعنی اسلام قرار می گیرد. به اعتقاد آنها امروزه اسلام مانند گذشته که دربرابر دو امپراتوری ایران و روم می ایستاد امروز در برابر این دو امپراتوری ایستاده است. از سوی دیگر هر دوی آمریکا و اخوان المسلمین از خشونت استفاده می کنند. یکی برای تجاوز و دیگری تحت عنوان جهاد برای برطرف کردن این تجاوز. به نظر آنها این آمریکاست که ابتدا تجاوز را در افغانستان و عراق شروع کرده است و در مقابل آن جنبش های اسلام گرا اقدام به دفاع کردند. از طرف دیگر این اتحاد جماهیر شوروی بود که در آسیای میانه تجاوزگری را شروع کرد و به افغانستان لشگر کشید. نفس همان تناقض جوهری که بین اسلام و استعمار وجود دارد بین اسلام و صهیونیسم وجود دارد. در نظر اخوانی ها اسلام می خواهد امت را یکپارچه کند و استعمار به رهبری آمریکا می خواهد آن را تجزیه کند کما اینکه در سال ها پیش با دولت عثمانی «بیمار اروپا» کرد.

رابطه بین اخوان المسلمین و آمریکا مثل رابطه بین فرشته و شیطان و الله و طاغوت و ایمان و کفر و اسلام و جاهلیت به گفته سید قطب است. اخوانی ها هنوز هم اسیر تاریخ خود هستند هرچند امروزه به قدرت رسیده باشند. اگر چنین نبود چرا باید چنین شایعاتی پیرامون امکان داشتن رابطه مخفی یا آشکار با آمریکا وجود داشته باشد؟ آیا جز این است که هدف دراین جا مانند هر جای دیگر مشوش کردن ذهن دشمنان است؟ یعنی همان کاری که رژیم های سیاسی می کردند و دشمنانشان را به داشتن رابطه مخفی با شوروی متهم می ساختند. هدف دور کردن این دشمنان از قدرت و جایگزین آنها شدن است. این همان منطق تکفیر و خائن پنداشتن دیگران و ادعاهای مربوطه به گروهی است که تنها خود را منجی می داند. در این جا قصدم دفاع از اخوانی ها نیست بلکه می خواهم روشنگری کرده باشم تا هرکس می خواهد به یک آگاهی تاریخی برسد.

منبع: الزمان

ترجمه از شفقنا

سخنان متفاوت احمدی‌نژاد رئیس‌جمهور درباره اقتصاد ایران، بر صحنه سیاست ایران در هفته‌های اخیر سایه افکنده است. وی در گفت‌وگوی تلویزیونی خود، «دیگران» را در مسأله بدهی‌های معوق مورد حمله قرار داد. به گزارش «تابناک»، یازدهم دی ماه در همایش ملی ابعاد اجرایی سیاست‌های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی، با بیان این که «فضای عمومی معنایش این نیست که تمام اقتصاد برای چند نفر باشد»، مدعی شد: اکنون سیصد، چهارصد نفر هستند که پول و رسانه در دست آنهاست و تا صحبتی می‌شود و تغییری می‌خواهد ایجاد شود، می‌آیند و پشت تریبون‌ها می‌گویند اقتصاد به هم ریخته می‌شود و در واقع بحث از فضای عمومی این نیست که تمام فضا در دست سیصد، چهارصد نفر باشد.
وی سپس به کرمانشاه رفت و در مراسم افتتاح چند طرح عمرانی گفت: «اقتصاد نباید در دست سه هزار نفر در کشور باشد و در صورت اصلاح این وضعیت کشور آسیب پذیر نخواهد بود».
افزایش تعداد افراد مورد نظر از سیصد نفر به سه هزار نفر با مزاح‌ها و مخالفت‌هایی نیز روبه‌رو شد، ولی یکشنبه هفدهم دی ماه در صحن مجلس و در جریان سؤال از وزیر اقتصاد، احمد امیرآبادی فراهانی نماینده قم با بیان اینکه بر اساس اطلاعات دریافتی با بدهکاران بانکی که تسهیلات سنگینی دریافت کرده‌اند، به درستی برخورد نمی‌شود، اظهار داشت: ‌«گفته می‌شود فردی بیش از هزار میلیارد تومان تسهیلات گرفته و آن را در بورس کشورهای عربی سرمایه‌گذاری کرده است و اکنون ورشکست گشته است یا گفته می‌شود فردی دو هزار میلیارد تومان تسهیلات گرفته و مالک ۳۲ شرکت است و اسکله‌های خصوصی دارد یا فردی با دوازده هزار میلیارد تومان سرمایه هواپیمای اختصاصی دارد که تسهیلات سنگین بانکی دریافت کرده است، چرا بانک‌ها سراغ این افراد نمی‌روند؟ مدیران عامل بانک‌ها نسبت به معوقات بانکی احساس مسئولیت نمی‌کنند، فردی میلیارد‌ها تومان صرف ورزش و ساخت و ساز می‌کند ولی معوقاتش به بانک‌ها را بازپرداخت نمی‌کند».
هر چند سخنان این نماینده مجلس تاکنون در میان هیاهوی دیگر اخبار پنهان مانده است، جامعه قطعا منتظر خواهد بود تا در این مورد بیشتر بداند. بدهی‌های معوقی که رقم آن در دوره ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد اوج گرفته و هنوز نقش قوانین مجلس، سیاست‌های دولت و یا بانک‌ها در آن تبیین نشده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد