مجتبی گهستونی: کشف یک سازه کوهستانی از دوره مهر پرستی و در نهایت مشاهده اتفاقی سرتندیس یک مرد با موها و ریش مجهد از دوره الیمایی (هم عصر دوره اشکانی) در محوطه ای به نام کلگه زرین بار دیگر اهمیت مسجدسلیمان را بر سر زبان ها آورد.
تپه کلگه زرین را به قرن دوم قبل از میلاد مسیح نسبت داده اند که به شماره 1708 در سال 1364 در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است.تاریخ مسجدسلیمان را باید به دو دوره پیش از کشف نفت و دیگری دوره باستان نسبت داد. در هر دو دوره این منطقه با فراز و نشیب هایی مواجه بوده و که دوره تاریخی آن به مراتب مهم تر از زمان کشف نفت است که البته آن اهمیت دوره تاریخی در سایه اقتصاد تک محصولی متکی بر نفت، مخفی و در نهایت گم شده است.
پیش از آنکه به موضوع سر تندیس و الیماییدها بپردازم جا دارد که به شناسایی یکی دیگر از سازه های دوره الیمایید در مسجدسلیمان اشاره کنم که در نیمه نخست سال جاری در نتیجه اخبار درز شده از یک گروه حفار غیر مجاز یک سازه صخره ای با کاربری نیایشگاه مهری در مسجد سلیمان شناسایی شد.با توجه به بازدید های مکرری که از آثار تاریخی استان داشته ام این اثر که نوعی گور دخمه و یا استودان خاص محسوب می شود هیج مورد مشابه دیگری در سطح شهرستان و مناطق همجوار با الگوهای استقراری فرهنگی، تاریخی همسان مشاهده نشده است.
اگرچه این سازه صخره ای توسط ایوب سلطانی که نمونه آن در منطقه مسجدسلیمان بی نظیر است و تاکنون مورد توجه سازمان میراث فرهنگی قرار نگرفته و همچون مواقع بی شمار، منفعلانه با چنین کشفیاتی برخورد می کند اما امیدوارم کشف سر تندیس مرد الیمایی در کلگه زرین فرصتی فراهم آورد تا بار دیگر نگاه باستان شناسان به بخشی از سرزمین پارسوماش جلب شود.
نقش برجسته تنگ بتا در اندیکا سیبل شکارچیان
الیماییدها کسانی بودند که بعد از فروپاشی سلسله سلوکیان به طور مستقل بر قسمتی از کوههای بختیاری حکومت می کردند،که همزمان با شاهان اشکانی، چون حاکمان آنان نیز از اقتدار برخوردار بودند.
با نگاهی به رد و پای الیماییدها در خوزستان حضور آنها در کوهستان به مراتب پررنگ تر از حضورشان در دشت است.این ادعا را وجود نقش برجسته هایی مثل تنگ سروک، تنگ بتا، خونگ های نوروزی، یارعلیوند و کمالوند در مناطق کوهستانی ثابت می کند.مشاهده سر تندیس سنگی مرد الیمایی در محوطه باستانی مضطرب و مقشوش کلگه زرین در نتیجه خاک برداری بخشی دیگر از این ادعا را ثابت می کند.
واقعیت امر این است که منطقه کوهستانی مسجدسلیمان با کشف نفت رو به گسترش رفت که در نتیجه آن گسترش، امروزه شهری طولی با محله هایی فراوان در میان دره ها و بلندی ها پدید آمده که محله کلگه زرین یکی از آنها است. این محله از تپه ای باستانی به همین عنوان نامگذاری شده که در سال 1352 توسط دکتر علی اکبر سرافراز کاوش شده و در نتیجه آن نقوشی از یک نیایش و قربانی منحصر به فرد پدیدار شد.پرسشی که بوجود می آید این است که در محوطه ای به این مهمی که ثبت ملی است و باستانی بودن آن برای همه گان محرز است آیا ساخت یک واحد اداری از سوی نهادی دیگر و در نهایت خاک برداری، بدون استعلام های لازم صورت گرفته است؟
چرا نیروهای یگان میراث فرهنگی و کارشناسان این اداره در مدت زمانی که ساختمان بهداشت (در محلی که هم اکنون سر تندیس کشف شده است) در دست ساخت بود نظارت نداشته اند. آیا پاسخ یکی از مسئولین مربوطه در توجیه اینکه چرا حساسیت لازم به عمل نیامده مبنی بر اینکه "فکر نمی کردم اینجا اثری کشف شود" پایه و سندیت علمی دارد؟
اصولا چرا سازمان میراث فرهنگی در محوطه ای به این مهمی که با انواع و اقسام تعرض ها مواجه بوده تعیین حریم انجام نمی دهد و ضوابط قانونی را اعمال نمی کند.از سازمان میراث فرهنگی که خود بر روی محوطه باستانی موزه مردم شناسی راه اندازی می کند آیا از این انتظار می رود که برای جلوگیری از ساخت و سازها اعمال قانون کند؟
باید توجه داشت که محوطه کلگه زرین از شمال و جنوب تپه در محاصره مغازه ها و خانه هایی است که به صورت غیر مجاز ساخته شده اند. همچنین در غرب محوطه هم جاده آسفالته ای قرار دارد. در شرق تپه نیز ساختمانی به نام بنگله ۱۲۵ قرار دارد که منزل دکتر یانگ یکی از نخستین پزشکان مناطق نفت خیز بود و در حال حاضر سازمان میراث فرهنگی این ساختمان را به موزه مردم شناسی مسجدسلیمان تبدیل کرده است.همچنین بر روی تپه هم دکل برقی فشار قوی قرار دارد که تاکنون برای انتقال آن هیچ اقدام مناسبی صورت نگرفته است. به واقع نتیجه این همه پریشانی در محوطه ای باستانی که ساخت و ساز های بر روی آنه نه کم بلکه زیاد می شود به خاطر سهل انگاری نیست؟ اگر اداره میراث فرهنگی مسجدسلیمان و اداره کل میراث فرهنگی خوزستان دلسوز واقعی این محوطه هستند چرا تعیین عرصه و حریم و نجات بخشی اضطراری را از پژوهشکده باستان شناسی درخواست نمی دهند.
از سوی عده ای از باستان شناسان و کارشناسان بومی انتطار دارند که به دلیل کشف این سر تندیس سرمایه گذاری و فرصت بیشتری برای مطالعه پیرامون الیماییدها صرف شود.آنها اعتقاد دارند که یافته های باستان شناسی درباره الیماییدها اندک است و سرزمین های شمالی خوزستان توانایی آن را دارد تا سالها به آزمایشگاهی برای تحقیق در این باره تبدیل شود.برای اینکه به طور شفاف تر مشخص گردد که الیماییان کیستند و از چه نظامی تبعیت می کنند در حوزه های مطالعاتی همچون جغرافیای زادبوم، تاریخ سیاسی، نژاد، خط و زبان، معماری، نقش برجسته ها، سفال، دین، قانون، زن، اقتصاد و... تحقیق و بررسی کرد.
اما تشکلیل مرکز الیمایی شناسی ضرورتی انکار ناپذیر است که باید راه اندازی آن را در یکی از شهرهای مسجدسلیمان و اندیکا انتظار کشید که با وجود آماده سازی خانه یانگ بر روی محوطه کلگه زرین برای موزه مردم شناسی این مکان مناسب ترین جا محسوب می شود. ضمن آنکه باید توجه داشت که کشف گورستان شاهان الیمایی در روستای گلالک شوشتر که مهدی رهبر در آنجا کاوش کرده کم اهمیت نیست.اما تهیه نقشه باستان شناسی مناطق برخوردار از آثار دوره الیمایی، تشکیل کارگروه مطالعاتی حوزه الیمایی، مستندنگاری آثار، برگزاری نمایشگاه عکس از تحقیقات و یافته های فرهنگی و باستان شناسی، ایجاد تالار یا موزه اختصاصی برای یافته های این دوره تاریخی، ارایه مجوز بررسی و حفاری های باستان شناسی در مناطق الیمایی، تعیین عرصه و حریم محوطه های الیمایی، تهیه شناسنامه از آثار تاریخی متعلق به این دوره و... از جمله اقداماتی است که می توان برای صیانت و روشنی از این نیمه تاریک تاریخ انجام داد.
گرانی بیداد میکند، هزینههای معیشت و درمان به طرز سرسامآوری بالا رفته است و در این وانفسا کارمندان پایگاههای میراث ملی وجهانی خوزستان 5 تا 8 ماه است که حقوقی دریافت نکردهاند. گفته میشود بیپولی زندگی کارمندان این پایگاهها را تهدید میکند.
همه میدانند خاک خوزستان طلاست، نه بهخاطر منابع غنی نفت و گاز که بهدلیل وجود مهمترین پایگاههای میراث جهانی، اما این شهر ثروتمند مردمان متمولی ندارد. چه آنهایی که در پالایشگاهها جان میکنند و چه کارمندانی که در مهمترین پایگاههای میراثملی و جهانی مشغول بهکارند. کارمندان پایگاه میراثجهانی چغازنبیل 8 ماه، پایگاه شوشتر 4 ماه و پایگاه شوش نزدیک به 5 ماه است که حقوقی دریافت نکردهاند.
میگویند میراثجهانی از حقوق جهانی برخوردار است اما حقوق کارکنان پایگاههای میراثجهانی ایران هنوز در جیب خالیشان نرفته است. این درحالی است که پاییز و زمستان فصل گردشگری این استان محسوب میشود. گردشگر به دیدن سایتهای جهانی میرود اما با دلمردگی و بیحوصلگیکارکنان مواجه میشود.
«مجتبی گهستونی» سخنگو انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان در این باره به CHN میگوید: با اینکه پیش از این، حقوق معوقه کارکنان پایگاههای میراثجهانی محل بحث و نظر کارشناسان و رسانهها مطرح شده بود اما با بازدیدی که از پایگاههای خوزستان داشتیم متوجه شکوه و شکایت کارمندانی شدیم که 8 ماه است که از حقوق ابتدایی خود محروم شدهاند».
بهگفته گهستونی، کارمندان پایگاههای شوشتر، چغازنبیل، شوش، ارجان بهبهان و آیاپیر ایذه در شرایط نابسامانی قرار گرفتهاند بهگونهای که برخی از آنها قادر به تامین مخارج و هزینههای درمان خود و فرزندانشان نیستند.این درحالی است که پایگاههای میراثجهانی بهدستور مدیران غیر متخصص زیر چتر استانها قرار گرفتند، حال با گذشت 4 سال، پایگاههای جهانی ایران بلاتکیلفتر از همیشه معطل بودجه کارکنان هستند. میگویند وقتی حقوق کارمندان تامین نمیشود اعتبارات پژوهشی و عمرانی صرف پرداخت حقوق کارمندان میشود. اما با این شرایط هم هنوز کارمندان پایگاههای خوزستان حقوقی دریافت نکردهاند.
پیش از این نیز «مازیارکاظمی» یکی از کارشناسان سازمان میراثفرهنگی به خبرگزاری میراثفرهنگی گفته بود : «پایگاههای میراثفرهنگی زمانی تبدیل به پایگاه پژوهشی میشوند که از ساختار مالی مستقل برخوردار باشند».بهگفته وی، مدیران پایگاهها نباید نگران حقوق کارکنان باشند و لازم است که حقوق پرسنل جدای از بودجه اختصاص داده شده باشد. درحالحاضر بخش اعظم بودجههای عمرانی، پژوهشی صرف هزینهکرد حقوق پرسنل میشود و این موضوع صدمات جبرانناپذیری به آثار جهانی وارد میکند. در حالحاضر با توجه به شرایط موجود کارکنان پایگاههای خوزستان و دیگر استانها گفته میشود که بسیاری از طرحهای جامع پایگاهها بدون آنکه اجرایی شوند در انتظار بودجه خاک میخورند و روی هم انباشته میشوند.
نمایی از قبرستان لهستانی های اهواز- عکس از مجتبی گهستونی
مجتبی گهستونی: قبرستان لهستانی های اهواز را خیلی ها نمی شناسند. بارها در رسانه ها اعلام کرده ایم که به دلیل مجاورت سه قبرستان لهستانی ها، ارمنی ها و کاتولیک ها و همچنین پارک کوهساران، قبرهای و گوردخمه های پارک کوهساران و همچنین برج شهر هرمز اردشیر در جایی به نام آسیه آبادبهتر است که محوری گردشگری بوجود آید اما کو گوش شنوا.
در شرق اهواز در مکانی به نام میدان بارفروش های سابق قبرستان لهستانی ها وجود دارد که البته با قبرستان مسیحیان مشترک است. ظاهرا در این قبرستان 102 لهستانی دفن هستند. در آبادان که در بعضی متون خرمشهر ذکر شده قبر 5 لهستانی در محله ای به نام انکس وجود دارد.نخستین پرسش که بعد از دانستن اینکه لهستانی ها در اهواز اقامت داشته اند این است که لهستانی ها در اهواز چه کار می کردند؟
مهاجرت لهستانیها به ایران پیرو جنگ دوم جهانی روی داد که با وجود بی طرفی ایران، مسائل و مشکلات اقتصادی و اجتماعی زیادی برای ایران به همراه داشت.در طی سالهای ۱۳۲۰ الی ۱۳۲۳ خورشیدی بیش از ۱۵۰ هزار نفر از لهستانیها برای مهاجرت به فلسطین و آفریقا، از کشور اتحاد جماهیر شوروی وارد خاک ایران شدند.با وجود آنکه طبق قرارداد و توافق با دولت ایران قرار بود مهاجرین (اعم از سرباز و افراد عادی) هرچه زودتر از ایران خارج شوند، ولی به دلایل متعدد ازجمله بیماری، مشکلات مالی و اشتغال آنان آهنگ خروج بسیار کند گردید. از دهم مردادماه ۱۳۲۱ به تدریج خروج آنها آغاز شد و پایگاه اصلی خروج آنها شهر اهواز و سربندر بود. مهاجرین از بندر انزلی، تهران، اصفهان و مشهد عازم اهواز شدند.
در ساخت نیمی از 25 کارخانه قند و شکری که در ایران ساخته شد لهستانی ها نقش داشتند و همچنین در نیروگاه برق اهواز نیز لهستانی ها اشتغال داشته اند. البته من یک بار از زبان مرحوم منصور واحدی شنیدم که بخشی از لهستانی ها در ساختمان دهدشتی ( معروف به بالکن مهدیان در 24 متری) زندگی می کردند و تعدادی هم در کارخانه ریسندگی و بافندگی اشتغال داشته اند.پیشنهاد می شود که از دولت لهستان و سفارت این کشور دعوت شود تا ضمن بازدید از قبرستان لهستانی ها نسبت به محوطه سازی و تبادل گردشگر درخواست همکاری شود.
کهنسالترین آهنگر کشور که زنی مهربان بود در رامهرمز درگذشت.«خدیجه آزمون» کهنسالترین زن آهنگر ایران در سن ۸۹ سالگی در رامهرمز درگذشت. این شیرزن لُر که مادر شهید نیز بود تا همین یک سال پیش به آهنگری اشتغال داشت.وی سازنده کلیه وسایل کشاورزی همانند داس، تیشه، تبر، کلنگ و غیره بوده و در رشته چلنگری از سازمان میراث فرهنگی استان کارت شناسایی داشت. همچنین او در طی فعالیت خود استادکاران زیادی را به جامعه صنایع دستی ایران تحویل داده است.وسایلی که این صنعتگر با سابقه میساخت بسیار مورد استقبال مردم قرار میگرفت چون هم از نظر استقامت و هم ظرافت در سطح بالایی قرار داشتند.سال ۱۳۹۰ در ادامه تحقیقات میدانی "کتاب گردشگری خوزستان" منصور معتمدی و آقای دهقان از دوستداران میراث فرهنگی تاریشا رامهرمز، ما را به منزل وی در رامهرمز بردند.به امید روزی که سازمان میراث فرهنگی صنایع دستی و گردشگری قدر چنین صنعتگرانی را بداند.