16 دیماه، سالروز پرواز مظلومانه شهدای دشت هویزه 9110-6376-5 کد خبر |
من در سنگر هستم عمق غربت و اوج عزت؛ در این تنهایی در این خانه جدید، با خود، با خدا و با شهداء سخن میگویم. سنگر من در کنار رودخانه کرخه است، سوز دل و آرامش قلب، خوف و رجاء، وقتی به آب مینگرم به یاد سنگرهای در کنار کارون میافتم، با خود میگویم: آن برادرانم که در خونین شهر میجنگند در چه حالند و نگران آنانم. خدایا آن برادرانم که در فارسیات و دارخوین در سنگرند در چه حالاند؟ اینجا دشت آزادگان است، من در سنگر هستم در کنار کرخه. دشمن در آن طرف رودخانه شهر را میکوبد و وحشیانه جنایت میکند. هزارمتر جلوتر کانالی هست که دوستم، عزیزم، منصور به شهادت رسید. شاید هنوز خون پاکش و جای آرپیجی او که بر زمین در کنار جسد پاکش افتاده بود، باشد. سمت چپ تقریباً در فاصله سیصدمتری آن طرف درختها، برادر عزیزم رضا شهید شده و باز در همان سمت کمی پایینتر، برادر عزیزم، اصغر شهید شد. آن طرف رودخانه محمدرضا شهید شد. در دهلاویه 30 تن از پاسدارانی که هیچکدام را نمیشناختم به شهادت رسیدهاند. در سمت شرقی شهر، در این کانال 22 تن از برادرانی که چندبار با آنها به شبیخون شبانه رفتهام، شهید شدهاند. (دستنوشته شهید سید حسین علمالهدی) شهید سیدحسین علمالهدی یکی از شهدای دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید چمران اهواز است که 16 دیماه سال 1359 در هویزه به درجه رفیع شهادت نائل شد. سرویس علمی و آموزشی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) - منطقه خوزستان – در آستانه سالروز شهادت این شهید بزرگوار به بیان بخشی از زندگی نامه وی پرداختهاست: شهید سیدحسین علمالهدی در سال 1337 در خانوادهی سادات در شهر اهواز دیده به جهان گشود. از همان کودکی با مسجد و آموزههای مذهبی خو گرفت. دوران ابتدایی و متوسطه را در اهواز در حالی گذراند که نیمی از آن به مبارزه علیه رژیم اختصاص داشت. وی از سن چهاردهسالگی تا بیست سالگی با فعالیتهایی چون تدارک راهپیماییهای دانشآموزی و سایر فعّالیتهای این چنینی تا آنجا در مسیر مبارزه پیش رفت که در سن هجده سالگی توسط ساواک دستگیر شد؛ ولی ساواک چون علیرغم شکنجه بسیار نتوانست مدرکی علیه او بیابد، آزادش کرد. سال 55 با شرکت در کنکور سراسری در رشته تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد پذیرفته شد. وی در آنجا با بزرگانی چون رهبر انقلاب و شهید حجتالاسلام عبدالکریم هاشمینژاد آشنا شد. پس از مدتی به دانشگاه اهواز انتقالی گرفت و همزمان با پیروزی انقلاب به کمک نیروهای انقلابی به ساماندهی امور انقلاب پرداخت. با آغاز جنگ تحمیلی در سازماندهی نیروهای جبهه به کمک دکتر چمران و آیتالله خامنهای شتافت. در همان ایام روزی یک ساعت به اجرای برنامهای با عنوان "جنگهای پیامبر(ص)" در صدا و سیمای اهواز مشغول بود. در جریان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا شرکت کرد و پس از آن در نخستین عملیاتی که دولت بنیصدر علیه رژیم عراق اجرا کرد، فرماندهی نیروهای پیاده را به عهده گرفت. وی و حدوداً 140 نفر از دوستانش سرانجام در عملیات هویزه در محاصره دشمن گرفتار شدند، اما به جای فرار و عقبنشینی تا آخرین نفس علیه رژیم بعث و صدام ملعون جنگیدند و به شهادت رسیدند. شهادت وی و یارانش در کربلای هویزه حادثهای است که از یاد ملت ایران نخواهد رفت. روحشان شاد و راهشان پررهرو باد نحوه شهادت این شهید بزرگوار در کتاب سفر عشق، به نقل از محمدرضا قربانی، در زیر آمدهاست: صدای تانک های آن طرف جاده به گوش می رسید. تیراندازی لحظه ای متوقف نمی شد. راه افتادیم، با اینکه می دانستیم امید برگشت نیست، ولی رساندن «آر. پی. جی» به «علم الهدی» ما را مصمم به پیش می برد. به جاده که رسیدیم، توانستیم تانک هایی را ببینیم. به جز چند تایی که در حال سوختن بودند، بقیه غرش کنان به پیش می تاختند. چشمم به حسین (علم الهدی) که افتاد، خستگی از تنم در آمد. آر. پی. جی بر دوشش بود و پشت خاکریز دراز کشیده بود. در امتداد خاکریز غیر از حسین حدود ده نفر دیگر هنوز زنده بودند واز همه گروه همین ده نفر مانده بودند. حتی یک جسد بر زمین نمانده بود. پیدا بود که بچه ها با گلوله مستقیم تانک ها از پای در آمده بودند. تانک های سالم از کنار تانک های سوخته عبور می کردند و به طرف خاکریز علم الهدی پیش می آمدند. حسین و افرادش هیچ عکس العملی نشان نمی دادند. «روز علی» که حسابی نگران شده بود، آر. پی. جی را از من گرفت و به تانک ها نشانه رفت. دست روز علی را نگه داشتم و گفتم: کمی دیگر صبر کن، شاید بچه ها برنامه ای داشته باشند و او پذیرفت. تانک ها به حدود پنجاه متری خاکریز رسیده بودند که یکباره حسین از جا بلند شده و نزدیک ترین تانک را نشانه گرفت. گلوله درست به وسط تانک خورد و آن را به آتش کشید. غیر از حسین دو نفر دیگر که آر. پی. جی داشتند، دو تانک دیگر را نشانه رفتند و هر دو را به آتش کشیدند. بقیه تانک ها سر جایشان ایستادند و ناگهان خاکریز را به گلوله بستند. خاکریز یکپارچه دود شد و بعید بود کسی سالم مانده باشد. روز علی بلند شد و نزدیک ترین تانک را نشانه رفت و با اینکه فاصله کم بود، تانک را از کار انداخت. قامت حسین دوباره از میان دود و گرد غبار پشت خاکریز پیدا شد و یک تانک دیگر با گلوله حسین به آتش کشیده شد. پیدا بود که از همه افراد گروه فقط روز علی و حسین زنده مانده اند. حسین از جا کنده شد و خود را به خاکریز دیگر رساند. تانک ها هنوز ما را ندیده بودند. پیشروی تانک ها دوباره شروع شد. حسین پشت خاکریز خوابیده بود. تانک به چند متری خاکریز که رسید، حسین گلوله اش را شلیک کرد. دود غلیظی از تانک بلند شد. تانک دیگری با سماجت شروع به پیشروی کرد. روز علی که آر. پی. جی را آماده کرده بود، از خاکریز بالا رفت و آن را هدف قرار داد. تانک به آتش کشیده شد و چهار تانک دیگر به ده متری حسین رسیده بودند. حسین از جا بلند شد و آخرین گلوله را رهاکرد. سه تانک باقیمانده در یک زمان به طرف حسین شلیک کردند. گلوله ها خاکریزش را به هوا بردند. گردو خاک کمی فرو نشست، توانستیم اول آر. پی. جی و سپس حسین را ببینیم. جسد حسین پشت خاکریز افتاده بود و چفیه صورتش را پوشانده بود. یکی از تانک ها به چند متری حسین رسیده بود و می رفت که از روی پیکر حسین عبور کند. به گزارش ایسنا شانزدهمین یادواره شهدای دانشجو - به مناسبت سالگرد شهادت شهید علمالهدی و دیگر شهدای دانشجو – 15 دیماه در محل یادمان شهدای دشت هویزه برگزار میشود.این مراسم از بعد از ظهر روز قبل(پنجشنبه،14 دیماه)، با حضور دانشگاهیان خوزستان و استانهای همجوار(هرمزگان، لرستان، ایلام و چهارمحال بختیاری)، با غبارروبی مزار شهدا و قرائت دعای کمیل آغاز خواهد شد. یادواره شهدای دانشجو با هدف بزرگداشت رشادت شهدای دانشجو و شهدای کرخه نور، 15 دیماه از ساعت 9:30 با قرائت زیارت عاشورا و سخنرانی حجتالاسلام و المسلمین شفیعی رئیس دفاتر استانی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاههای خوزستان، آغاز میشود و تا برپایی نماز ظهر ادامهدارد. |