عصرایران ؛ علی قادری - زمانی که "عمران الزغبی" وزیر تبلیغات سوریه اعلام کرد روزهای آینده، سخت ترین روزهای بحران سوریه خواهد بود، به خوبی می دانست که غرب و عرب آخرین عزم خویش را برای ساقط کردن نظام جزم کرده اند.
پس از اجلاس دوحه که مخالفین قائل به جنگ با فشارهای بی سابقه عربی و غربی توانستند زیر چتر ائتلاف ملی مخالفین جمع شوند، تلاش ها برای تشکیل دولت انتقالی و ارتش متحد گروه های مسلح آغاز شد.
با سیطره اخوان المسلمین سوریه بر ائتلاف مخالفین و ریاست "معاذ خطیب" اخوانی بر آن، قاهره تبدیل به مقر این ائتلاف گشت تا برای آنهایی که در تهران هنوز در تب و تاب مذاکره با اخوانچی ها به سر می برند ثابت شود اخوان المسلمین چه در شام و چه در مصر، سر جنگی بحران سوریه است و این جماعت از مرشد تا مریدش قابل اعتماد نیست.
به این ترتیب قاهره تبدیل به مرکز رایرنی های عربی و غربی برای تشکیل دولت انتقالی گشت تا در نهایت نام "ریاض حجاب" برای تصدی ریاست این دولت از دل مذاکرات بیرون بیاید، شخصی که مورد حمایت های گسترده عربی و غربی قرار دارد و قرار است رسما در کنفرانس دوستان سوریه در مغرب معرفی شود.
آنتالیا دومین ایستگاه رایزنی های فشرده عربی و غربی بود، جایی که قرار بود گروه های مسلح در حضور نمایندگان 12 سازمان امنیتی غربی و عربی، زیر سقف یک ارتش واحد جمع آوری شوند.
یکی از نگرانی های امریکایی ها در قبال تسلیح گسترده مخالفین مسلح، دستیابی گروه های جهادی داخل سوریه به سلاح های پیشرفته ای بود که برای جنگ با ارتش سوریه در اختیار مخالفین قرار می گرفت.
بالاخره با قرار گرفتن نام جبهه النصره الشام (شاخه القاعده در سوریه) در لیست گروه های تروریستی وزارت امور خارجه امریکا، نام این جماعت از لایحه گروه های مدعو به آنتالیا حذف شد تا راه برای اتحاد مخالفین مسلح هموار شود.
در نهایت بر اساس طرح فرانسوی ها در اجلاس دوحه و اداره آن توسط بندر بن سلطان، رئیس استخبارات عربستان و عبدالرحمن العطیه، نماینده امیر قطر در تجهیز گروه های مسلح، ستاد مشترک گروه های مسلح به ریاست سرهنگ "سلیم ادریس" اعلام موجودیت کند، سرهنگی که گفته می شود انتخاب وی، موفقیتی برای قطری ها به شمار می رود.
بر اساس این طرح، گروه های مسلح در قالب چهار فرماندهی زیر نظر ستاد مشترک هدایت خواهند شد.
این چهار فرماندهی مناطق شمال، مرکز، جنوب و حومه دمشق را تحت پوشش قرار می دهند و بناست که پس از اجرایی شدن این طرح توسط گروه های مسلح، حمایت های مالی و تسلیحاتی گسترده تر از این گروه ها به عمل آید.
طبیعی است که اتحاد سیاسی و نظامی مخالفان نظام سوریه یک پیروزی بزرگ برای حامیان عربی و غربی آنها به شمار می آید، اتحادی که در روزهای آینده، فشار سنگینی را علیه دمشق و متحدینش وارد خواهد کرد.
اما پرسش این است که چنین اتحادی تا چه اندازه خواهد توانست به نتایج ملموس بر روی زمین منجر شود؟
با شناسایی دولت انتقالی در کنفرانس دوستان سوریه در مغرب که دولت های متعددی در آن حضور خواهند یافت، حجم فشارهای سیاسی علیه دمشق چند برابر خواهد شد.
واشنگتن به دنبال این است که با تاسیس دولت انتقالی و گرفتن مقبولیت بین المللی برای چنین دولتی، این برگه را برای معامله در برابر مسکو قرار دهد.
طبیعی است ارزش این برگه زمانی افزایش خواهد یافت که ارتش متحد مخالفین بتواند به نتایج ملموسی در جنگ با ارتش سوریه دست یابد چرا که در غیر این صورت مسکو، بهای زیادی برای این برگه نخواهد پرداخت.
در کنار استراتژی متحد کردن اردوگاه جنگ، ایالات متحده دو طرح دیگر را علیه سوریه دنبال می کند: استقرار سپر موشکی پاتریوت در خاک ترکیه که این اقدام حاوی پیام های روشنی برای تهران و مسکو نیز است.
پوتین در دیدار خود با اردوغان در استانبول تلاش کرد تا "سلطان" را قانع کند که پای ناتو را به بحران سوریه باز نکند اما موفق نشد تا دیدگاه وی را تغییر دهد چرا که او پیش از این قانع تر شده بود!
تهدید شیمیایی اسد علیه مخالفین، جنجالی بود که برای اولین بار اسراییل آن را به راه انداخت البته اخباری از دستیابی جبهه النصره الشام وابسته به القاعده به مواد شیمیایی مانند گاز کلر در آزمایشگاهی در منطقه السفیره در جنوب حلب وجود داشت اما زمانی که یودیوت آهارونوت تصاویری را به نقل از گروه های مسلح منتشر کرد که هدف حملات شیمیایی ارتش سوریه قرار گرفته بودند، موجی از تهدیدات بین المللی علیه نظام سوریه آغاز شد.
تصاویری که شباهت بسیاری به مدارک کالین پاول در سال 2003 داشت و تهدیداتی که این تصور را در عده ای ایجاد کرد که کاخ سفید به دنبال تکرار سناریوی جنگ عراق و نابودی سلاح های کشتار جمعی صدام است.
اما در قطب مقابل، کرملین پس از شنیدن پاسخ نه آنکارا دستور داده است تا در ادامه همکاری های نظامی با سوریه، سامانه دفاع موشکی "الکساندر" در پاسخ به "پاتریوت" ناتو در خاک سوریه مستقر شود تا پس از گذشت دو دهه از پایان جنگ سرد، تاریخ به گذشته باز گردد.
همکاری های اطلاعاتی روس ها با استخبارات ارتش سوریه نیز در هفته های اخیر افزایش یافته است.
به گزارش هفته نامه روسی آرگومنتی نی دیلی، سازمان جاسوسی روسیه اطلاعات ارزشمندی را در اختیار ارتش سوریه قرار داد که نشان می داد که بیش از 40 هزار تن از مخالفین مسلح آماده می شوند تا از سه محور به دمشق حمله ور شوند.
این اطلاعات حیاتی باعث شد تا در یک اقدام پیشدستانه به مراکز تجمع مسلحین در داریا و معضمیه، الغوطه الشرقیه و اطراف فرودگاه بین المللی دمشق حمله ور شود و طرح ورود به دمشق ناکام بماند.
به گزارش منابع نظامی این ضد حمله از سوی لشگر چهارم ارتش سوریه صورت گرفته است و لشگر سوم نیز که در ماه های اخیر توسط کارشناسانی خبره به آموزش های جنگ شهری و تسلیحات پیشرفته خاص این نوع جنگ ها مجهز شده است هنوز وارد معرکه نشده است.
کارشناسان معتقدند که یکی از عوامل کاهش شدید انشقاقات در ارتش سوریه، کشتارهای دسته جمعی سربازانی است که علی رغم وابستگی به طایفه سنی پس از اسارات توسط گروه های به اصطلاح جهادی اعدام شده اند.
از سوی دیگر ستاد مشترک ارتش روسیه، دیروز ماموریت ناوگان نظامی خود مستقر در دریای مدیترانه را تمدید کرد تا معلوم شود چرا لاوروف اعلام کرده است که روسیه اجازه تکرار سناریوی لیبی را در سوریه نخواهد داد.
ورود کردستان سوریه به جغرافیای درگیری های سوریه یکی دیگر از عوامل تاثیر گذار در سرنوشت بحران سوریه است.
تلاش های زیادی صورت گرفت تا کردها علیه نظام وارد جنگ شوند اما این تلاش ها با مخالفت عشایر کرد در شمال شرق و دو حزب اتحاد دموکراتیک و حزب دموکرات کردستان سوریه ناکام ماند.
امتناع کردها از ورود به درگیری ها از سوی گروه های مسلح شمال بی پاسخ نماند. گردان "احرار شام" وابسته به ارتش آزاد که گروهی سلفی به شمار می رود پس از ورود به روستای کردنشین "قسطل جندو" در شمال حلب که از فرقه "ایزدیه" بودند اهالی این روستا را تهدید می کند که در صورت امتناع از "مسلمان شدن" تکفیر و اعدام خواهند شد!
کشتار کردها در شمال حلب باعث شد که احزاب کرد به ویژه حزب اتحاد دموکراتیک بی طرفی خویش در بحران سوریه را شکسته و وارد جنگ با ارتش آزاد شود.
درگیری های اطراف حلب میان کردها و ارتش آزاد با هجوم گردان سلفی "غرباء الشام" و جبهه "النصره الشام" به روستای راس العین(سری کانیه به زبان کردی) در مرز با ترکیه شدت گرفت درگیری های که به نظر می رسد هدف اصلی آن تسلط بر شهر استراتژیک "قامشلی" در شمال شرق سوریه است.
در نهایت باید اظهار داشت که موفقیت استراتژی جدید کاخ سفید در عمل فقط به یک عامل بستگی دارد و آن پیروزی هایی است که ارتش آنتالیا (ارتش واحد مخالفین در اجلاس این شهر شکل گرفت) باید در میدان جنگ با ارتش سوریه به آن دست یابد.
این برای مردم سوریه که بازندگان اصلی بحران این کشور هستند به معنای بازگشت به همان خانه اول است، اصرار بر راه حل نظامی و ابطال راه حل سیاسی، راه حلی که مورد حمایت مخالفین داخلی نظام سوریه از جمله هیات هماهنگی معارضه قرار دارد. دکتر هیثم مناع رئیس این هیئت که از قدیمی ترین مخالفان نظام سوریه به شمار می آید با انتقاد شدید از کنار گذاشته شدن راه حل سیاسی اعلام کرده است که استراتژی غرب که با هدایت بندر بن سلطان و امیر قطر برای نابودی سوریه طرح ریزی شده است با حمایت های اخوان المسلمین به سومالیزه و افغانیزه شدن کشورش منجر خواهد شد.
نمونه اخیر مسؤولیت پذیری مقامات در جهان ، استعفا وزیر راه مصر پس از واژگونی اتوبوس حامل دانش آموزان مصری بود ، در حالی که چند روز قبل از استعفا وزیر راه مصر حادثه ای مشابه در کشور ما روی داد اما وزرای راه و آموزش و پرورش ما حتی یک عذرخواهی ساده هم نکردند!
عصر ایران – موضوع استعفا در ادبیات مدیریتی در ایران جایگاهی ندارد و عموماً مدیران موفق و ناموفق ما تا زمانی که "درِ مدیریت" آنها بر پاشنه حمایت های پیدا و پنهان مراکز قدرت و ثروت موثر می چرخد ، نگران این مساله نیستند که در صورت وقوع تخلف یا خطایی در حوزه مسئولیت شان از جانب نهاد یا گروهی مورد مواخذه و بازخواست قرار می گیرند.مقاومت "حمید رضا حاجی بابایی" وزیر آموزش و پرورش در برابر استعفا ، علیرغم وقوع حوادثی فاجعه بار در حوزه مسئولیت او ، خود نمونه ای گویا از اثبات این مساله است که متاسفانه در کشور ما نمودار تداوم مسئولیت مدیران و مسئولان نه بر مبنای رضایتمندی حوزه تحت مدیریت و مردم از عملکرد مدیران بلکه بر مبنای اوضاع و احوال سیاسی وتداوم حمایت مسئول ما فوق است و در این میان حلقه مفقوده " مردم " و میزان رضایتمندی آنها از عملکرد مدیران است!
به راستی در کشور ما چه اتفاقی باید بیفتد که یک وزیر یا مسئول عالی رتبه دولتی مجبور به استعفا شود؟
این سوالی است که کسی پاسخ آن را نمی داند و متاسفانه به نظر می رسد هیچ معیار و ملاکی برای ارزیابی آن وجود ندارد.
در سال های گذشته در حوزه مسؤولیت وزرا و مقامات مختلف حوادث ناگوار زیادی اتفاق افتاده که در صورت وقوع موارد مشابه در بسیاری از کشورها کمترین تبعات آن استعفای مدیری بوده که تخلف یا خطا در حوزه مسئولیت او روی داده است که نمونه اخیر آن استعفا وزیر راه مصر پس از واژگونی اتوبوس حامل دانش آموزان بود ، در حالی که چند روز قبل از استعفا وزیر راه مصر حادثه ای مشابه در کشور ما روی داد اما وزرای راه و آموزش و پرورش ما نه تنها یک عذرخواهی ساده نکردند بلکه بعضا با طعنه و کنایه و شوخی پاسخ خبرنگاران را دادند و این خود نشان از این مساله است که وزرای ما اطمینان خاطر دارند که در سایه امن مسئولیت گریزی قرار دارند و هیچ بازخواستی متوجه آنها نیست.به واقع در کشور ما هیچ معیار مشخصی وجود ندارد که یک وزیر یا مقام ارشد دولتی و حاکمیتی را مجبور به استعفا کند. در سال های گذشته اتفاقات زیادی در حوزه مسئولیت وزرای مختلف روی داده که نه تنها وزیر از کار خود کناره گیری نکرده بلکه بعضا طلبکار هم شده است و با خبرنگاران شوخی هم کرده است!
از غرق شدن دانش آموزان دختر در استخر گرفته تا واژگونی اتوبوس حامل دانش آموزان راهی اردوهای "راهیان نور" تا آتش گرفتن دهها دانش آموز در کلاس درس بر اساس ایمن و استاندارد نبودن فضاهای آموزشی تنها و تنها در حوزه وزارت آموزش و پرورش روی داده است و این در حالی است که وزیر این وزارتخانه نه تنها حتی از یک عذرخواهی ساده از خانواده قربانیان و مردم دریغ کرده بلکه تلاش کرده است با فرافکنی خود را مبرا از مسئولیت جلوه دهد.با ادامه داستان مسؤولیت گریزی و فرافکنی مدیران این سوال همچنان بی پاسخ مانده است که واقعا چه اتفاقی باید بیفتد تا وزیران و مدیران ارشد در کشورمان استعفا و از مردم عذرخواهی کنند و منتظر رسیدگی به خطاها و قصورهای احتمالی شان در محکمه ای عادل باشند؟!
گروه بینالملل مشرق - در چهار شماره پیشین گزارش یاسمن آبی، به بررسی ارتباط موضوعات مربوط به حوزه انرژی با تحولات بهظاهر سیاسی خاورمیانه بهویژه در سوریه، معاملات پشتپرده آمریکا با ترکیه بر سر سوریه، کلید خوردن پروژه یاسمن آبی از اوائل دهه نخست قرن بیست و یکم و ترور رفیق الحریری، نقش ویکیلیکس و الجزیره و... پرداختیم. در این بخش به علل انتخاب مناطق و شهرهای محل اجرای پروژه یاسمن آبی برای سرنگونی نظام سوریه اشاره میکنیم.
از سال 2006 میلادی تا آغاز اجرای عملیات یاسمین آبی، دشمن صهیونیستی رزمایشهای متعددی را از ترس آینده برگزار کرد. اسرائیل که در طول چند دهه با سوریه درگیر بود به طور کامل از قدرت ارتش سوریه آگاه بوده و میترسید که هر گونه شکست در اجرای عملیات بهای سنگینی را بر اسرائیل تحمیل میکرد و از سویی دیگر اسرائیل میدانست که با شعلهور شدن سوریه، جبهه شمالی این رژیم نیز به آتش کشیده خواهد شد زیرا حزبالله منتظر ورود آمریکا و اسرائیل نمیماند و ممکن بود که در گرماگرم درگیری جنگی را علیه اسرائیل راه بیندازد زیرا میدانست که این نهایت راه است لذا سعی میکند تا درگیریها را مجدداً به خاک دشمن صهیونیستی بکشاند.
قطر در خوف و نگرانی به سر میبرد و میدانست که سقوط سوریه فاجعه خواهد بود زیرا در این صورت، قطعاً ایران با نفوذی که در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس دارد، دوحه را به آتش خواهد کشید لذا جنگ، در سوریه بود و اقدامات امنیتی، در قطر؛ پستهای بازرسی که در استانهای سوریه انتشار یافته بود همه خودروها را بازرسی نمیکردند، بر خلاف آن، پستهای بازرسی که در ورودیهای دوحه و تأسیسات گازی قطر قرار داشت شاهد اقدامات امنیتی بیسابقه ای بود که حتی از اقدامات امنیتی در آغاز اشغال عراق توسط آمریکا شدیدتر بود.
برنامهریزی برای حمله به سوریهبرنامهریزی تنها مختص سوریه نبود بلکه خشونتهای قومی ـ مذهبی کل منطقه را در برخواهد گرفت و همگان آنچه را در مصر اتفاق افتاد و بازگشت انفجارات در عراق را شاهد بودند. عربستان و بحرین و بسیاری از مکانها در درگیریهای قومی و مذهبی غرق میشود و بنابراین در سوریه توجه بیش از حدی برای انتخاب اماکن اجرای عملیات صورت گرفت و واشنگتن شبکههایی را نیز در اردن به وجود آورد که با شعلهور شدن درگیریهای قومی ـ مذهبی در سوریه، شمال اردن نیز وارد این درگیریها شود.
ابعاد انتخاب مکانهای تظاهرات علیه بشار و جنگ شهری1- بُعد استراتژیک: انتخاب مکانهایی که قادر باشد پایتخت را از محلهای درگیری قومی ـ مذهبی جدا سازد.
2- بُعد ترکیب جمعیتی: مشخصکردن مکانهایی که در آنها بتوان درگیری قومی ـ مذهبی ایجاد کرده و در آنجا کشتارها و جنایتهای فجیع را عملی سازند.
3- بُعد نظامی: تلاش ویژه برای خارجکردن پایگاههای موشکهای استراتژیک از دسترس فرماندهان سوریه و انتخاب مکانهایی که ارتش در آنها به علت بروز جنگهای خیابانی زمینگیر شود.
حال به مقایسه مناطقی که آمریکا برای عملیات (یاسمین آبی) انتخاب کرد با مناطقی در اطراف پایتخت سوریه که اعتراضات در آن جاری است میپردازیم:
پنج منطقه از مناطقی که ناتو در اطراف دمشق آنها را انتخاب کرده بود شاهد تظاهرات و اعتراضات بودند (دوما، حرستا، التل، الحجر الاسود و عرطوز جدید؛ بهرغم اینکه اکثریت ساکنان این مناطق که در نقشه بالا دیده میشود از حامیان نظام بودند) و مکان ششم که اتفاق دیگری در آن رخ داد و آن، جایی نبود جز حومه دمشق که شهرداری آن، جاده منتهی به دمشق را به بهانه تعمیرات بست. در آن زمان برای برخی سؤال شده بود که آیا منطقی است در حالی که سوریه در آتش اعتراضات میسوزد شهرداری حومه دمشق به دلیل آسفالتریزی، جاده "دمشق ـ جرمانا" را ببندد؟ غافل از اینکه روزی آشکار خواهد شد که بستهشدن این جاده در طول بحران، جان صدها و بلکه هزاران شهروند بیگناه را نجات داد.
منابع آگاه میگویند بستهشدن جاده "جرمانا ـ دمشق"، موجب سردرگمی و عصبانیت شدید آمریکاییها شده بود و شکایت میکردند که حکومت سوریه رمزگشایی و کشف عملیات را آغاز کرده است ولی در این خصوص اطمینان نداشتند.
مهمترین نقطه در بین همه این مکانها، "رکنالدین" بود به نحوی که شعلهور ساختن تظاهرات و اعتراضات برای سرگرمکردن گارد ریاست جمهوری در آنجا ضروری بود تا از این طریق، بتوان راه را بر گارد ریاست جمهوری سد کرد تا نتواند یگان نیروهای موشکی را نجات دهد.
دومینوی ناتو و اهداف آن1- شعلهور ساختن اعتراضات در درعا، حمص و شهرهای ساحلی بهویژه بانیاس و لاذقیه (با توجه به این نکته که در طول بحران سوریه، هیچ اعتراضی در حماة، جسرالشغور، دیرالزور و طرطوس صورت نگرفت و تنها پس از شکست پروژه یاسمین آبی حوادث در برخی از این استانها آغاز شد که در بخشهای بعدی این گزارش درباره این پروژه، تحلیل خواهیم کرد؛ پروژهای که جایگزین پروژه یاسمین آبی شد).
2- آتشزدن دادگاهها برای گرد همآوردن متهمان تحت پیگرد پلیس به صحنههای درگیری و تشکیل باندهای تروریستی از آنها. (که این موضوع بطور میدانی محقق شد زیرا ابتدا تصور میشد که آتشزدن کاخهای دادگستری توسط افراد تحت تعقیب انجام شده باشد در حالی که حقیقت این بود که این عمل بخشی از عملیات و برای کشاندن افراد تحت تعقیب به میدان معرکه بوده و لیست اسامی اکثر متهمان تحت تعقیب در دست واشنگتن قرار داشت.)
3- انجام جنایتهایی که موجب درگیری مذهبی شود (این بند نیز عملاً اجرا شد؛ برای نمونه، جنایت به شهادترساندن "نضال جنود" و سرهنگ التلاوی و فیلمبرداری و انتشار آن در اینترنت موجب درگیریهای قومی ـ مذهبی شد. سؤال اینجاست که آیا منطقی است جنایتکاری از خود و جنایتش فیلم تهیه کند و بر روی اینترنت بفرستد؟)
4- کشاندن ارتش به درگیریها از طریق فتنهانگیزی و کشتار تظاهرکنندگان و متهمکردن نیروهای امنیتی به آن و انتشار گروههای مسلح کوچک در منطقه که این مورد نیز با اخذ اعترافات از بازداشتشدگان در خلال تحقیقات اثبات شد.
5- زمینگیر کردن ارتش در جنگهای خیابانی از طریق درگیری با گروههای مسلح آموزشدیده و کاملاً مجهز که اکثریت آنها تابعیت غیرسوری داشتند.
6- تحریک ارتش به نحوی که ناخودآگاه وارد جنگ شود. (در این راستا خانههای بسیاری از افسران ارتش، هدف قرار گرفت که هدف از این اقدام، تحریک افسران به پاسخهای شدید متقابل و رویآوردن به خشونت بود تا از این طریق، تعداد بیشتری از شهروندان در درگیریها کشته شوند و بسیاری دیگر نیز از خانه وکاشانه خود کوچ کنند. به همین سبب بود که تلویزیون قطری الجزیره، چند روز قبل از ورود ارتش سوریه به درعا دوربینهای خود را در مرزهای اردن و سوریه نصب کرده بود زیرا انتظار داشتند که همه اهالی درعا (به سمت اردن) کوچ کنند و همانطور که در نقشه طراحی شده بود جنوب سوریه میبایست از اهلسنت تخلیه شود.
7- انتقال درگیریها به ورودیهای پایتخت با هدف محاصره آن و مناطقی که در نقشه بالا نشان داده شده است.
8- ارتکاب قتل و کشتار و اعمالی که خشونتهای قومی و مذهبی بزرگ را رقم بزند و اعمالی که موجب تحریک قومیتهای مختلف شود. (در خلال بازدیدی که از سوریه داشتم، اخباری را مربوط به تلاش برای تجاوز به مجموعهای از معلمان مدرسه سویداء در درعا دریافت کردم ولی موفق نشدم با راننده اتوبوس سرویس معلمان صحبت کنم ولی بر اساس شهادت یکی از معلمان، حمله کنندگان به اتوبوس حامل معلمان، غالباً غیرسوری بوده و معتقد بود تعدادی از سوریهایی که در بین مهاجمان بودند بعدا به دست همین مجموعه به قتل رسیدند. امثال این حوادث میتوانست زلزلهای را ایجاد و جنگ قومی بینظیری را سبب گردد و در این راستا در تلاش بودم تا حوادث مشابهی را که در حمص و ساحل (لاذقیه و بانیاس) رخ داده، پیدا کنم.
9- آغاز هجوم باندهای تروریستی مزدور از لبنان برای حمله به یگانهای موشکی استراتژیک و اشغال آنها.
10- انتقال درگیریهای قومی ـ مذهبی به پایتخت سوریه به نحوی که جنوب حومه دمشق به شدت شعلهور شود.
11- آخرین مرحله پس از فروپاشی ارتش سوریه در این پروژه، عبارت بود از ورود ارتش اسرائیل از جنوب به بهانه حمایت از دروزیها، ورود ارتش ترکیه از شمال به بهانه حمایت از اهلسنت و ورود ناتو از طریق دریا به بهانه حمایت از علویها و البته برای نظارت بر توزیع مجدد قومیتها و ترکیب جمعیتی برای کوچدادن مابقی کسانی که طی درگیریها از مناطق مورد نظر (طبق نقشه عملیات) خارج نشدهاند. در همین راستا بود که به اردوغان وعده داده شد که با پا گذاشتن روی خون اعراب، رهبری امت اسلام! را در دست گیرد و این در حالی است که اردوغان با برافروختهشدن آتش درگیریهای قومی در برخی مناطق ترکیه، با شهروندان خود نیز خواهد جنگید.
12- شبکه الجزیره اقدام به برجستهسازی سخنرانیهای جمعی از مزدوران واشنگتن به اسم رهبران قومیتها و طایفههای مختلف کرده که معمولاً همه این سخنرانان از علمای دینی هستند لذا سخنرانیهایی بر اساس اختلافات قومی ـ مذهبی برای آنان آماده کردند تا از این طریق، درگیریها را به محیط پیرامونی سوریه یعنی کشورهای لبنان، اردن، عراق و ترکیه انتقال دهند.
13- در آغاز حوادث، دادگاه بینالمللی قرار اتهامی را صادر کرده و آتش اعتراضات در لبنان شعلهور شده و جنگ مذهبی در لبنان آغاز میشود.
14- درگیریها در شمال اردن و جنوب ترکیه نیز شعلهور شده و آمریکا پروژه ایجاد کشورهای کوچک متخاصم را عملی میسازد از جمله کشور اهلسنت که مجبور به پذیرش ترکیه به عنوان پدرخوانده خواهد شد و ترکیه آنها را مسلح میکند و اقلیتهای قومی ـ مذهبی از جمله دروزیها هم به آغوش اسرائیل میروند تا بتوانند از خود حمایت کنند که در بخش چهارم همین گزارش توضیح داده شد. این پروژه، منطقه عربی را به صفحه شطرنج بین اردوغان و نتانیاهو تبدیل میکند و نمایش مضحک درگیری کلامی این دو به درگیری حقیقی و خونریزی اعراب ختم خواهد شد.
15- رهایی از شریک توطئه: در خلال اجرای پروژه یاسمن آبی، برخی از سرکردههای مخالفان قطری در ترکیه به سرمیبردند و پیش از شروع حوادث، هنگامی که سفیر ترکیه در حال هماهنگی با قطر علیه سوریه بود، پسر جناب سفیر با تعدادی از افسران اطلاعاتی ترکیه در حال هماهنگی با مخالفان حکومت قطر بودند!
16- دخالت واشنگتن برای حمایت ظاهری از مخالفان بحرینی برای اشغال بخشی از عربستان و زمینهسازی برای برپایی یک دولت شیعی کوچک در بحرین و بخشی از عربستان.
17- حمله به اردن با هدف نابودی آن و انتقال پادشاهی هاشمی به حجاز و تبدیل اردن به عنوان وطن جایگزین فلسطینیها و البته نه برای آوارگان فلسطینی در سایر کشورها بلکه برای فلسطینیانی که از سرزمینهای اشغالی رانده خواهند شد) که این موضوع را از بیش از یک منبع و قبل از سال 2005 میلادی نیز در گفتوگو با یکی از شیوخ حاکم خلیج فارس درباره پروژه خاورمیانه جدید به دست آوردم. این شیخ با اطمینان میگفت که "حجاز در طول عمر خود متعلق به خاندان هاشمی بوده وآلسعود حاکمیت را از آنها سلب کرده و آمریکا هم میخواهد حق را به حقدار برساند".

18- پیش از سقوط سوریه آتش جنگ قومی ـ مذهبی در مصر و در بین مسیحیان قبطی و مسلمانان شعلهور خواهد شد که منجر به کوچدادن مسیحیان قبطی شده و کشوری برای خود در مرزهای فلسطین اشغالی تشکیل خواهند داد و علاوه بر این نوبیها نیز در جنوب مصر قیام کرده و "کشور نوبیها" را در محدوده شمال سودان و جنوب مصر تشکیل خواهند داد که در این صورت، جهان عرب به بخشهای جداگانهای تقسیم خواهد شد که هیچیک از آنها نخواهد توانست روی پای خود بایستد و آمریکا این دولتها را تحت فشار قرار داده و از آنها سوء استفاده میکند و یکی را با نفت و دیگری را با گندم به خود وابسته خواهد ساخت و جنگافزارهای خود را به همه این دولتها سرازیر کرده تا آنها را به جنگ با یکدیگر وادارد و در این هنگام است که آمریکا ایران را بر سر دو راهی قرار خواهد داد: یا تسلیم، که در قبال آن احتمالاً به ایران اجازه نفوذ در دولتهای شیعی منطقه داده خواهد شد و در صورت تسلیمنشدن نیز ایران، خود، هدف بعدی پروژه تجزیه خواهد بود و بدین ترتیب، واشنگتن پروژه یاسمین آبی را بطور کامل در خاورمیانه پیاده خواهد کرد. در اینجا لازم است یادآوری نماییم که جنایتهای شرکت بلک واتر در پاکستان جزئی از این طرح برای تجزیه آن کشور بوده و این حوادث هرگز خاتمه نخواهد یافت مگر با اعلان ورشکستگی یونان و فروپاشی اتحادیه اروپا و جهان وارد بحرانی خواهد شد که واشنگتن میتواند بار دیگر، آن را بر اساس خواسته خود تقسیم کند.