خبرگزاری فارس: منافقین امیدوارند در آینده و در صورت سقوط نظام سوریه، موقعیتی ثابت و پایگاهی دائم در این کشور بیابند تا مقری برای حفظ تشکیلاتشان باشد! مشابه همان اتفاقی که در عراق افتاد و رهبر این گروهک خود را به دامان دشمن ایران انداخت تا تشکیلاتش را به موفقیت احتمالی صدام در جنگ با ایران گره بزند
از چندین ماه پیش تا کنون، که ناآرامیهای سوریه شکل گرفته است، همراهی گروهک منافقین با جریانات تروریستی فعال در سوریه، موسوم به «ارتش آزادیبخش»، قابل مشاهده بود. رسانههای وابسته به گروهک منافقین، پیوسته با رویکرد حمایت از گروههای تروریستی فعال در سوریه، تبلیغ میکردند. رویهی منافقین در این حوزه دقیقاً با سیاست غرب برای براندازی نظام حاکم بر سوریه مطابقت داشت و سعی میشد این ناآرامیها به جریان به اصطلاح «بهار عربی» مرتبط شود.
غیر از فعالیت رسانهای و تبلیغاتی، نشستها و جلسات مشترکی نیز میان سرکردگان منافقین و برخی از فرماندهان ارتش آزاد سوریه برگزار شد که به صورت آشکار در رسانههای وابسته به گروهک منافقین بازتاب پیدا کرد. منافقین تا آن زمان هرگز در خصوص اعزام عوامل خود و کمکهای مالی و نظامی برای کمک به شورش سوریه سخن نگفته بودند و دلایل این مرزبندی را نیز میتوان به قرارگیری نام این گروهک در فهرست سازمانهای تروریستی وزارت امور خارجهی آمریکا مربوط دانست.
از آنجا که دولت آمریکا در قوانین خود توقف فعالیتهای تروریستی و اقدامات مسلحانه را شرط خروج منافقین از فهرست سازمانهای تروریستی قرار داده بود، هر گونه تحرک منافقین در هر میدانی دلیلی بود که آمریکاییها نتوانند به ظاهر هم که شده نام این گروه را از فهرست سازمانهای تروریستی خارج کنند.
پس از شروع ناآرامیهای سوریه، رسانههای بینالمللی تقریباً در 2 جهت متفاوت به موضعگیری پرداختند. جبههی اول شامل رسانههای وابستهی غربی و برخی دولتهای مرتجع منطقه است که خواهان سقوط دولت سوریه هستند و جبههی دوم رسانههای وابسته به دولت سوریه، ایران، روسیه و کشورهای مخالف سرنگونی نظام سوریه هستند که موفق به ارائهی اسناد و مدارک معتبری مبنی بر فعالیت تروریستها در این کشور شدهاند.
در همین رابطه، نشانههای بسیاری نیز از حضور منافقین در تحرکات مسلحانهی سوریه به چشم میخورد. اظهارات برخی از اعضای تازه جداشده از گروهک، مانند مترجم مسعود رجوی، یکی از این نشانههاست. (1) همچنین در این زمینه میتوان به دستگیری 5 تن از عناصر گروهک تروریستی منافقین توسط نیروهای امنیتی سوری اشاره کرد که حدود 2 ماه پیش و در هنگام ورود این افراد به خاک سوریه صورت گرفت. تروریستهای دستگیرشده پس از بازجویی اعتراف کردند که به عناصر مسلح در خاک ترکیه آموزش دادهاند تا برای عملیات تروریستی به سوریه اعزام شوند.
در این میان، آنچه بسیار بااهمیت به نظر میرسد این است که تمام این تحولات در شرایطی صورت میگرفت که اولاً منافقین سخت درگیر مسئلهی اخراج از پادگان اشرف بودند و ثانیاً سعی در متقاعد کردن آمریکا برای خارج کردن نام آنها از فهرست سازمانهای تروریستی بودند. (2)
اخراج از پادگان اشرف سرانجام با قاطعیت دولت عراق صورت گرفت و منافقین در آستانهی فروپاشی کامل تشکیلات در عراق قرار گرفتند. در این وضعیت آمریکا، که قبلاً تجربهی استفاده از این گروه مزدور را خصوصاً در عراق و در زمان حضور نظامی در این کشور داشت، اقدام به حذف نام منافقین از فهرست سازمانهای تروریستی کرد. واشنگتن از این اقدام 2 هدف را پیگیری میکند: نخست اینکه راه را برای استقرار این گروه در خارج عراق باز کند و دیگر اینکه امکان استفادهی علنی از این گروه تروریستی را در آینده، بیآنکه متهم به حمایت از تروریسم شود، هموار سازد.
پس از این اقدام آمریکا، اولین حرکت جدی منافقین در بیانیهی این گروهک و از زبان سخنگوی آنها اعلام شد که حکایت از حضور نظامی و مسلح در خاک سوریه به جهت کمک به معارضان و تروریستهای فعال در سوریه داشت. سخنگوی منافقین در «اسلو» رسماً به حضور عناصر این گروهک در کنار گروههای مسلح و تروریست در سوریه اذعان کرد و همچنین اعلام کرد که منافقین از عناصر مسلح در سوریه حمایت میکنند و حضور این گروه در عملیات مسلحانهی ضد نظام سوریه برای منافقین اولویت دارد.
در مقابل نیز «بسام الداده»، مشاور سیاسی گروههای مسلح موسوم به ارتش آزاد سوریه، چندی پیش اعلام کرد که مسئولان این گروهها اکنون در حال بررسی پیشنهاد گروهک تروریستی منافقین برای ایجاد اردوگاهی دائمی در مناطق مرزی لبنان و سوریه هستند. الداده هدف منافقین از ایجاد این اردوگاه را مقابله با حزبالله لبنان عنوان کرد که اتفاقاً مطلوب مسئولان گروههای مسلح نیز میباشد.
پس از فروپاشی اشرف و از دست رفتن امکان اجرای مناسبات درونفرقهای برای اعضای منافقین و البته حضور این افراد در فضای آزاد رسانهای، پراکندگی اعضای منافقین محتمل به نظر میرسد. در واقع سوریه، غیر از اینکه مکانی برای حضور متمرکز در اختیار منافقین قرار میدهد، فرصتی است تا اعضای این گروهک تروریستی در آن، درگیر جنگ و فعالیت باشند که این موضوع نیز به خودی خود از عوامل حفظ تمرکز نیروهاست. |
پیغامهای ردوبدلشده میان سرکردگان منافقین و سران ارتش آزاد سوریه (3) آن هم به شکل رسانهای و آشکار، از یک سو نشان میدهد که این 2 جریان تروریستی به سوی همکاریهای بیشتر گام برمیدارند و از هماکنون در حال آمادهسازی افکار عمومی و رسانهای هستند و از سوی دیگر، بیانگر تمرکز منافقین بر ابعاد تبلیغاتی این همکاری است.
در این میان، سؤالی که به ذهن میرسد این است که اساساً چرا باید منافقین چنین هدفی را برای خود تعیین کنند و در ناآرامیهای سوریه چه امتیازی نصیب این گروه اپوزیسیون جمهوری اسلامی ایران میشود؟
سوریه، متحد ایران
یکی از تحلیلهایی که خود منافقین نیز بر آن تأکید میکنند روابط دوستانهی جمهوری اسلامی ایران با نظام حاکم بر سوریه است. ایران به عنوان کشور دوست و همسایهی سوریه از ابتدا از نظام سوریه دفاع کرده و خواستار حلوفصل سریع ناآرامی در این کشور شده است. البته این موضوع نیز حائز اهمیت است که در صورت سقوط نظام حاکم بر سوریه، ایران یکی از متحدین خود در منطقه را از دست خواهد داد و این مهم میتواند مسئلهی سوریه را به مسئلهی امنیت ملی ایران گره بزند.
منافقین نیز با این نگاه که فروپاشی حکومت در سوریه ضربه به نظام ایران خواهد بود، حضور در این کشور را در راستای نیل به خواستهای خود میبینند، اما دلایل اساسیتری نیز برای حضور منافقین در سوریه وجود دارد که به ادامهی حیات این فرقه مرتبط است و سرکردگان این گروهک را مجبور کرده است تا در وقایع سوریه سهیم باشند.
دلیل اول اینکه امروز قدرتهای استعمارگر غربی و دولتهای مرتجع منطقه همگی سقوط دولت حاکم بر سوریه را راهبرد خود برای تسلط بر منطقه و بازپسگیری ابتکار در منطقهی خاورمیانه میدانند که بعد از به ثمر رسیدن انقلابهای منطقه، تا حد زیادی از دست رفته است. حامیان براندازی نظام سوریه تنها راه مقابله با نظام ایران و همپیمانانش را، که به واسطهی بیداری اسلامی در منطقهی خاورمیانه از قدرت و نفوذ دوچندانی برخوردار شدهاند، سقوط سوریه میدانند. از این رو، آنها تمام سرمایهگذاری و حمایت خود را بر تشدید ناآرامی در سوریه متمرکز کردهاند و به حمایت گسترده از گروههای تروریستی فعال در این کشور میپردازند.
این موضوع سبب شده است که کشور سوریه به مرکزی برای فعالیت گروههای تروریستی تبدیل شود و بستری مناسب برای برخورداری این گروهها از حمایتهای مالی و تسلیحاتی باشد. این دقیقاً یکی از نیازهای امروز منافقین است که برای ادامهی حیات به بستری برای فعالیت تروریستی نیاز دارند. هرچند که ارتزاق امروز منافقین همچنان از طریق دلارهای نفتی صدام، دیکتاتور پیشین عراق، که در گذشته به این گروهک اهدا شده بود، صورت میگیرد؛ اما حمایتهای تسلیحاتی و اطلاعاتی از این گروهک مدتهاست که کمرنگ شده است و به صورت فصلی و برای اقداماتی خاص به آنها ارائه میشود، در حالی که منافقین برای زنده و فعال ماندن، نیاز به حمایتی مستمر و کلان دارند.
مطلبی که مدتهاست در تحلیل رسانهها در خصوص تشکیلات رجوی دیده میشود اذعان به این واقعیت است که منافقین، پس از سقوط صدام، مسیری رو به اضمحلال را طی کردهاند و امروز نیز باقیماندهی این گروهک نه تنها در آستانهی فروپاشی است، بلکه ظرفیتهای تروریستی، عملیاتی و اطلاعاتی خود را نیز از دست داده است. حضور در سوریه، ولو به شکل صرفاً تبلیغاتی و در قالب هیاهوی رسانهای، به رجوی کمک میکند تا نشان دهد که تحلیلها اشتباه بوده است و منافقین هنوز از بین نرفتهاند! |
دلیل دوم اینکه مشکل امروز گروهک منافقین، که اساس تشکیلات خود را بر هدایت فرقهای قرار داده است، جلوگیری از فروپاشی و پراکندگی اعضاست. این گروهک پس از خروج از عراق به یک پادگان اشرف دیگر احتیاج دارد تا نیروهای خود را در آنجا متمرکز کند. حضور در نبرد سوریه این امکان را به منافقین میدهد تا نیروهای خود را در این کشور وارد کنند و در جبههای متمرکز حفظ نمایند. در واقع، پس از فروپاشی اشرف و از دست رفتن امکان اجرای مناسبات درونفرقهای برای اعضای منافقین و البته حضور این افراد در فضای آزاد رسانهای، پراکندگی اعضای منافقین محتمل به نظر میرسد. در واقع سوریه، غیر از اینکه مکانی برای حضور متمرکز در اختیار منافقین قرار میدهد، فرصتی است تا اعضای این گروهک تروریستی در آن، درگیر جنگ و فعالیت باشند که این موضوع نیز به خودی خود از عوامل حفظ تمرکز نیروهاست.
صرف انتشار خبر حضور در سوریه نیز به نوعی به منافقین کمک میکند که موقتاً و تا حدودی از ریزش بیشتر نیروهایشان ـکه امروز به سختی گریبانگیر آنها شده استـ خلاصی یابند؛ زیرا بیبرنامگی و بلاتکلیفی امروز این گروهک و چشمانداز تاریکی که برای اعضای آن پدید آمده باعث ریزش شدید نیروهای آن شده است. البته در همین راستا، منافقین با تمهیدات سختتر حفاظتی و در برخی موارد با حذف فیزیکی افراد سعی دارند ریزشها را کاهش دهند. به عبارتی دقیقتر، این خاصیت یک فرقه است که ذاتاً نیاز به تمرکز و مناسبات تشکیلاتی مستمر دارد. در غیر این صورت، ریزشی شدید گریبانگیر آن خواهد شد و اساساً فرقهای که در وادی ریزش و نابودی باشد امکان جذب و بازیابی خود را نیز به کلی از دست خواهد داد، زیرا نیروهای جداشدهی هر فرقه، پس از جدایی، تبدیل به مخالفین سرسخت آن فرقه خواهند شد و سعی میکنند با افشاگری انتقام زندگی از دست رفتهی خود را بگیرند.
منافقین امیدوارند در آینده و در صورت سقوط نظام سوریه، موقعیتی ثابت و پایگاهی دائم در این کشور بیابند تا مقری برای حفظ تشکیلاتشان باشد! مشابه همان اتفاقی که در عراق افتاد و رهبر این گروهک خود را به دامان دشمن ایران انداخت تا تشکیلاتش را به موفقیت احتمالی صدام در جنگ با ایران گره بزند.
سومین دلیل در ابراز علاقهی منافقین برای حضور در سوریه را میتوان در نیاز این گروهک برای مطرح کردن خود جستوجو کرد. منافقین، علیرغم تبلیغات وسیع بینالمللی و صرف هزینههای کلان برای مطرح کردن خود به عنوان اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی ایران، هنوز هم یک گروه شناختهشده نیستند و در محاسبات بینالمللی به حساب نمیآیند. آنها سوریه را فرصتی میبینند تا از طریق آن خود و ظرفیتهای گروه خود را مطرح نمایند و جایگاهی مشخص و شناختهشده در صحنهی بینالملل به دست آورند تا در آینده بتوانند حمایتهای بیشتری را جذب کنند.
مطلبی که مدتهاست در تحلیل رسانهها در خصوص تشکیلات رجوی دیده میشود اذعان به این واقعیت است که منافقین، پس از سقوط صدام، مسیری رو به اضمحلال را طی کردهاند و امروز نیز باقیماندهی این گروهک نه تنها در آستانهی فروپاشی است، بلکه ظرفیتهای تروریستی، عملیاتی و اطلاعاتی خود را نیز از دست داده است. حضور در سوریه، ولو به شکل صرفاً تبلیغاتی و در قالب هیاهوی رسانهای، به رجوی کمک میکند تا نشان دهد که تحلیلها اشتباه بوده است و منافقین هنوز از بین نرفتهاند!
حقیقت چیست؟
اما حقیقت ماجرای حضور منافقین در سوریه بیشتر شامل بُعد تبلیغاتی و رسانهای است؛ به این معنی که اعضای این گروهک آن قدر که روی حضور خود در ناآرامیهای سوریه مانور تبلیغاتی میدهند، از ظرفیت و وزنی در سوریه برخوردار نیستند. در واقع امروز سوریه محل حضور گروههای مسلح و آموزشدیدهی تروریستی است که با بیشترین حمایتها و پیشرفتهترین تجهیزات، مأموریت براندازی یک دولت را بر عهده دارند. در این بین، منافقین یک فرقهی کوچک و محدود هستند که نه تنها سن و سال اعضا و نیروهای آنها دیگر با حضور در هیچ میدان نبردی مطابقت ندارد، بلکه سالها زندگی در قلعهی محصور اشرف آنها را از سطحیترین تکنولوژیها و سادهترین تجهیزات بیخبر نگه داشته است. سرکردگان منافقین، پس از رهایی نیروهایشان از اسارتگاه اشرف، از حفظ اعضا و فرمانبرداری آنها مطمئن نیستند، چه رسد به اینکه انتظار حضور در میدان نبرد سوریه را داشته باشند.
بنابراین میتوان گفت که حضور منافقین در سوریه هرچند تأثیری در وقایع سوریه نخواهد داشت، اما نیاز امروز این گروهک است تا بسیاری از کمبودها و نقایص خود را پوشش دهد.
1. قربانعلی حسیننژاد، مترجم مسعود رجوی، در خرداد 91 و مدتی بعد از فرار از پادگان لیبرتی، طی مصاحبه با خبرگزاریها، از وجود 2 گردان با مجموعاً 400 نیرو در پادگان اشرف خبر داد که وظیفهی کمک به افزایش ناآرامیها در سوریه را بر عهده دارند.
2. بیانیهی مریم رجوی در سایت گروهک منافقین، در تاریخ 8 مرداد 1391، که طی آن از مردم ایران خواسته بود تا در بحران سوریه به ارتش آزاد سوریه (گروههای تروریست) کمک کنند.
3. «مالک الکردی»، معاون فرماندهی تروریستهای موسوم به ارتش آزاد سوریه، با صدور پیامی به نشست مشترک سرکردهی گروهک منافقین و برخی از چهرههای ارشد گروههای مسلح و شورشی سوریه در پاریس گفت: «گروهک مجاهدین خلق (منافقین) الگو و سرمشق ما هستند و به آنها اعلام میکنیم که درهای خانههای ما در سوریه به روی همهی آنها باز است.» (ترجمهی باشگاه خبرنگاران، 23 مرداد 1391)(*)
*علی قاسمیان؛دبیر گروه مطالعات تروریسم موسسه راهبردی دیده بان